جناب وحید از تورخم (طورخم؟)!
انسانها، که دارای شخصیت اند، در جملۀ، رفتنی ها و فانی ها شمرده می شوند. حیوانات بی زبان که آنان را فاقد بیوگرافی و فاقد شخصیت و حیات تأریخی می دانند، جز طبیعت شمرده اند و مانند طبیعت ابدی گفته اند. کسی که میان یک تشکل اجتماعی - سیاسی در یک مرحله، و مشی سیاسی آن، از تفکر فرد، ولو عضو آن باشد و یا نه، فرق نتواند، با چنین افراد، انسان چه باید گفته بتواند. خود خواهی، خود پرستی و "دزدی اطلاعات دیگران" اگر شرم نه باشد، با همچو انسانها و چنان یک اجتماع وجه مشترک نمی یابم. و هم کسانی که با استفاده ازین چنین وسیله و امکانات، خود آنان را "عقل کل" بدانند و در عین حال ندانند و یا نخواهند اعتراف کنندکه در جوامع متمدن، همچو حرکات و تبارز شخصی را، شرم آور می شمارند، با اینها چه گفته شود. خوانندگان محترم، ممکن بیاد داشته باشند که همین جناب "وحید" از "تورخم" یک زمان خود نوشته بود، که گویا مقالات "یوسفی" را می خواند. اما یوسفی به یاد ندارد، که جناب وحید از "تورخم" کدام اعتراض جدی به آدرس او قبلاً به ارتباط مقالات او نوشته باشد. اما حال او را با مهر "کمونیستی" که خود او بر "حکومت" وقت می کوبد، برای خوانندگان محترم، فقط یک کلمه را ذکر می کند، ادعاهای خود را طوری ذکر می کند، که گویا یوسفی بدان سبب گفته باشد. "وحید" از وقایع و جریانات بیش از چهل شهادت می دهد که گویا "یوسفی" شعار می داده است.صرفنظر از همه تعبیرات نا درست او، آیا کدام مدرک ثبوت برای این چنین ادعاهای خود دارد، که همین "یوسفی" را خود دیده و شنیده باشد؟ نمی دانیم، که جناب ایشان خود چند ساله خواهند بود. اگر پدر محترم ایشان حیات داشته باشند خوش خواهم بود، که در آینده همچو نصیحت ها را به پدر ایشان داشته باشند. اگر احیاناً مسوولیت "کودتاها" را در کشور بدوش اینجانب بار می کند، از یک طریق رسمی برخورد کند. با احترام. یوسفی.