عرضم خدمت شخصیت نکته دان و نکته سنج الله محمد خان گرامی!
بعد از عرض ادب و تمنیات نیک
تبلیغات بلشویکی علیه لوی نادر خان، تاریخ صد ساله دارد، نادر خان به حیث یک مسلمان متعهد و اولین شخصیت تاریخی که با ایدیالوژی کمونستی و نظام کمونستی بد بین بود، در زمان ریاست تنظمیۀ خود، در صفحات شمال عملاً به مساعدت انور بیگ جنرال ترکی، که علیه نظام بلشویکی فعالیت میکرد، پرداخت. این حمایت نادر خان بزرگ به حدی رسید که دولت شوروی، به حکومت غازی امان الله در زمینه شکایت نمود چنانکه موجب انفکاک وظیفۀ سپه سالار نادر خان از ریاست تنظمیۀ صفحات شمال گردید.
معاندین و شوروی گرایان بزرگ در دربار غازی امان الله مانند ازبک مهاجر بخارایی معروف به ولی دروازی، که در چرت تغییر رژیم شاهی به رژیم جمهوری و اخذ مقام ریاست جمهوری بود، از معاندین سر سخت نادر بابا، سپه سالار و زعیمی که که بعد از پیغبر سیاسی و ملی افغانستان، ستر درشل، لوی احمد شاه بابا، مدبر ترین زعیم در تاریخ معاصر افغانستان شمرده میشود، به شمار میرفت.
علاوه از ازبک مهاجر بخارایی ولی دروازی که به بچۀ سقو هم روابط نزدیک داشت، ذواتی دیگری مانند غلام نبی خان چرخی که روابط نزدیک با ستالین داشت و کذا محمود سامی عراقی که به قول سید شمس الدین خان مجروح، آمدن او به افغانستان و بدست آوردن اعتماد بزرگ و همه کاره بودن، در دربار امان الله خانیک از اسرار تاریخ است، از ذوات معاند بزرگ، غازی نادر خان بودند. و ایشان بودند که ذهنیت شاه جوان و بی تجربه یعنی غازی امان الله را نسبت به نادر بابا، به جیث ایجنت انگلیس تغییر دادند و شاه کم عقل و بی تجربه، او را سفیر در پاریس ساخت و مقام بسیار با اهمیتوزارت حربیۀ را به اشخاص مغرضی مانند ولی دروازی و محمود سامی سپرد. محمود سامی یی که در حمایت بچه سقو قرار گرفت و شاه بی تجربه فرصت آن را نیافت که آن مار آستین را اعدام کند.
این قلم، بدخشان را از نظر تمایلات ستمی، به حیث غدۀ سرطانی و زاد گاه تمایلات ستم گرایانه تلقی میکنم، در زمان سلطنت رضوان الله اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، عناصر بسیار هشیار و زیرک زیر پرده که به مقامات بلنذ رسیدند، علی محمد خان بدخشی و میرزا محمد خان یفتلی بدخشی است. که طاهر بدخشی، از تخیلات ایشان، مأثر بوده و علناً و عملاً به تبلیغ نظر و دکتورین ستم ملی پرداخت که بحران الدین ربانی، احمد شاه مسعود پنجشیری، لطیف پدرام بدخشی، علی فایق بدخشی و صد های دگر مخلوق نیات نا پاک طاهر بدخشی است.
با از بین رفتن و شهادت سردار صاحب دارد ، زمانیکه قدرت به ایادی و جواسیس کی جی بی رسید، اولین شعار شان «نادر غدار» بود و این قوله ها هر زوز از طریق تبلیغات رژیم مزدور شنیده مشد.
پرچمی های ماکسیست لینیست به گروه دارای افکار ستمی تغییر ماهیت دادند و مبارزۀ طبقاتی شان به مبارزۀ ستم ملی تغییر شکل داد.
محمود بریالی به صراحت گفت که سر یر انجام، ما به قدرت دوصد و پنجاه سالۀ پشتون ها خاتمه دادیم، مخالفت گروه ستمی ببرکی با داکتر نجیب اوغان، روی همین اجساس کاذب استوار بود، در حالیکه نجیب گاو در دورۀ پوهنتون یکی از سگ های زنجیری و خطرناک کی جی بی بود. نجیب گاو در مظاهرات پوهنتونی آصف خاوری را که عیله شوروی شعار میداد به شدت مضروب ساخت.
در همین دوره شعار بزرگ ستمی ها بود که « برادر بزرگ مرد»
استاد خلیلی نمک حرام و بی مسلک، در پشاور به نشر کتاب عیار خراسان پرداخت.
داکتر نصری حقشناس به نوشتن کتابی از زمان امیر عبدالرحمن خان تا امروز پرداخت.
میر غلام محمد غار کم اصل و میر صدیق ستمی به تحریر کتبی پرداختند که امروز تمام حلقه های ستمی و چپگرا، بدان استناد میورزندو از محتویات آن نصوص فرقانی ساخته اند..
حامیان این مؤرخین خبیث و دشمن مادر زاد پشتونان مانند رفیق احسان لمر و محمد محق، جنایکاران و تروریست اول تاریخ افغانستان یعنی سید کمال کم اصل، قاتل پدر سردار داؤد خان و یک هزارۀ استخدام شده مانند عبدالخالق هزاره، قاتل نادر خان بزرگ را، قهرمانان تاریخ افغانستان میشمارند.
همچو تبلیغات زهراگین علیه امیر عبدالرحمن خان و منجی نجات کشور از دست سقاویان بی ناموس یعنی نادر خان بزرگ، هم وطنان هزاره و تاجک ما را در یک صف ضد پشتونی قرار داده، هم وطنان هزاره دعوای سرزمین هزارستان را دارند و هم وطنان تاجک دعوای صفحات کشور بنام دولت مستقل خراسان را دارند.
به این حساب امروز نیم نفس افغانستان به ضدیت با تاریخ ملی کشور قرار دارند و بعضی ها نیز در مقام پیادۀ شطرنج درین بازی بزرگ «باد دل خود را بور میکنند»
سالیان بسیار قبل یک شعری سروده بودم که یک بیت آن قرار ذیل است:
دا افغانستان دی، دا وطن به خراسان نشی
لو می د پشتو ده، پشتانه به غلامان نشی.
امروز ضدیت اساسی کولابی ها و پیروان طاهر بدخشی و فارسیست ها و تحزیه طلبان ، با امارت اسلامی مانند محمد محق افغان جرمنی، روی حساسیت های نژادی استوار است و بس.
