تاریخ امروز:

نظرات نشر شده

اجازه ها را اداره نماییداجازه ها را اداره نمایید

تاریخ

2023-12-15T23:00:00Z

اسم

الله محمد

محل سکونت

آلمان

تبصره

​جناب محترم مومند صاحب گرامی!

با عرض سلام، عرض شما محترم از مطالعه بنده گذشت.

از معلومات تان تشکر. بنده متیقن هستم با معلومات های که در همین چندین سال در اثر  بحث شما محترمین بدسترس بنده رسیده،  که روده های افغانستان در اصل توسط کسانی کشیده شده است که انقلاب اکتوبر شوروی انها را مست نموده بوده است. صرف نظر از اینکه اینها در زمانش مرحوم حاجی امان الله خان را فریب و فرار از اثر نادانی خود داده اند، بلکه مرحوم داود خان را هم از صدارتش توسط خودش مستفی نموده اند. شما هر گاه مکاتیب ان مرحومی را به دقت مطالعه نمایید متوجه می گردید که لا اقل متن مکتوب توسط چپی ها که در دور و برش  بوده اند نوشته شده است. کدام عقل سلیم حکم نموده می تواند که یک نفر که در مسند قدرت نشسته باشد بدون کدام دلیل موجه استعفاه بدهد. بلکه از احساسات این انسان استفاده گردیده و برایش گفته اند که چون شاه جواب مکتوب را تان را نداد ،    استعفاه   بده. در حالیکه خودش شاه بوده است. بی عقلی هم از خود حد و اندازه دارد.  بعد  هم همین مستان انقلاب اکتوبر    در جانش افتاده بودند تا اینکه همه میدانیم که چی شده  و نتیجه ان در کجا کشیده شده. سید عبدالله  کاظم   و دیگران حالا بالای ان تجارت افکار خود را می نمایند.  هر گاه سید عبدالله  کاظم   کدام شخصیت متفکر می بود و دینامیک فکر نموده می توانست، جریانات مذاکرات دوحه را درست تجزیه و تحلیل می نمود که زنده از پیش روی وی تاریخ معاصر کشور گذشته بوده است، چی رسد به تاریخ گذشته کشور که انرا از این طرف و ان طرف کاپی نموده و تجزیه و تحلیل های نا درست و غیر منطقی خود را برای کسانیکه که خود فکر نموده نمی توانند به فروش می رسانند.  اینک در اینجا به نشر یکی از تبصره های خود که در جریان نشر مقالات داکتر سید  عبدالل کاظم به نشر رسیده است: 

" جناب محترم داکتر صاحب کاظم!

بعد از عرض سلام و احترام به شما دانشمند محترم و ارزوی سلامتی تان نخواستم تبصره اخیر تان را بدون تبصره بگذارم، زیرا نکات را در ان گنجانیده اید که به نظر بنده اساس ندارد.

 1-"هدف من از نشر آن به سلسله دراین پورتال وزین نیز همین بوده که در هر بخش بتوانم از ورای تبصره های مفید و نظر شخصیت های خبیر به کم و کاستی های آن آگاه شوم و در صدد اصلاح آن برایم."

 کم و کاستی ها را بار ها شخصیت های خبیری مانند جهانی صاحب و غیره خاطر نشان نمودند، اما هیچ کسی نمی تواند کم و کاستی های فکری شما را اصلاح نماید در صورتیکه شما متقاعد به درستی فکر تان باشید. مثلاٌ بنده در ارتباط یکی از مقالات تان که نوشته شده بود چنین نوشته ام که شما اصلاٌ توجه به ان نه نمودید:

"سه نفر ازاراکین دوره امانی هریک محمد ولی خان وکیل سلطنت، شیراحمد خان رئیس شورا و میرهاشم خان وزیرمالیه به او پیشنهاد کردند که: "بهتراست سپهسالار   به حیث وکیل سلطنت شناخته شود وموضوع پادشاهی به لویه جرگه موکول گردد ."

کشور به صورت فوری به نظم و دسپلین ضرورت داشت نه ازدیاد بی نظمی سیاسی و اجتماعی.  هر گاه هدف از لویه جرگه این بوده باشد که دو باره پادشاه قبلی آورده شود،  تشنج سیاسی و اجتماعی در کشور  دو باره شکل می گرفت، زیرا اصلاحات رادیکال نا مطابق انزمان، جامعه را در مقابل اکتور های مهم ان   اساس ساخته بود."

و یا اینکه:"اما محمدنادرخان باوجودیکه خودش بارها در بیانات خود به این موضوع اشاره کرده و نیزدر پیمان علی خیل به آن تعهد سپرده و درحاشیه   کلام  الله  مجید امضاءنموده بود،"

 مرحوم نادر خان یک سیاست مدار و نظامی و جامعه شناس کشور خود بوده و می بایست نظر به انکشاف جریانات سیاسی شیوه بر خورد خود را به صورت معقول از نگاه خودش  تغیر می داد. نامبرده  حتی به شاه امان الله گفته بود که اصلاحات به این صورت با روح جامعه تطابقت ندار د که باعث استعفای وی از وزارت دفاع هم گردیده بود، اما دوستان نزدیک شاه مانند محمود طرزی طور دیگر فکر می کردند و احتمالاٌ هم وزیر مالیه وی. اینکه در  کلام  الله  مجید امضا نموده بود معنی این را نمی دهد که خلاف ان رفتار نموده است، زیرا در کلام الله بار ها نوشته شده که طرف حق را باید گرفت یعنی چیزی که به صلاح و خیر مردم باشد که نامبرده به نظر بنده چنین عمل نموده است."

 ایا شما این اصلاحات فکری و ده های دیگر را که بنده زحمت کشیدم و منطق فکر شما را روشن ساختم در نظر گرفته اید و یا  اینکه چون با طرز فکر شما مطابقت نداشت در نظر گرفته می توانستید.

 و یا اینکه شما در ارتباط پیشنهاد  سه کله مرحوم بالا که اسم برده شده می نویسید:

"این پیشنهاد را نادیده گرفته و راهی را که سالها به آرزوی آن به حمایت انگلیسها تالش کرده بود، در پیش گرفت."

 بنده نوشته زیر را نوشتم زیرا شما در سراسر مقالات تان نظریات غیر منطقی خود را جا داده در حالیکه بنده برایتان چنین در ارتباط حمایت انگلیسهای شما نوشتم:  

 "پشنهاد آن سه نفر  در شرایط که سیاست کشور قرار داشت غیر معقول بود  و ارتباطی به حمایت کسی ندارد، بلکه حمایت  عقل سالم را داشت."

 2-"متأسفانه در طول یک سال که نشر آن به سلسله ادامه داشت، تبصره ها بسیار کم و بعضاً بر مبنای قضاوتهای انفسی استوار بود و کمتر با اصل موضوع ارتباط داشت،"

 تبصره ها کم نبود و قضاوت ها هم انفسی بوده نمی توانست، زیرا کسی با شما کدام مشکلی نداشت و ندارد زیرا این یک موضوع تاریخی و ملی کشور افغانستان بوده و است و نه موضوع شما محترم و هر کس زمانی انرا در اینجا نشر می نمایید حق ابراز نظر را راجع به تاریخ کشور خود و بر داشت که از ان   در اثر مطالعات تاریخ خود و جهان دارد ، نماید.

3-"لذا لازم ندیدم به جواب کسانی بپردازم که هدف شان بیشترمصروف ساختن اینجانب در حواشی مسایل بوده"

 اینجا شما به صورت مطلق اشتباه می نویسید، زیرا در برابر منطق انتقادی انعده دوستانیکه در موضوع وارد بوده اند  چیزی به گفتن نمی توانستید داشته باشید.

 4-" تا از آن طریق اصل موضوع را نیز به حاشیه برده"

شما اگر قدرت استدلال قوی می داشتید کسی قادر به حاشیه بردن ان شده نمی توانست، بلاخره شما تاریخ می نوشتید و تاریخ نوسی روانشناسی و جامعه شناسی است و شما نمی توانید  با چنین دلیلی ضعیف خود را تبرهء نمایید بلکه زیاتر در گنج رنک با بینی شکسته یعنی منطق ضعیف  نفس نفس زده منتظر اشپلاق ریفری هستید. 

 5-" و ادامه کار را مغشوش سازند."

 بر عکس باید ادامه کار را قوت می دادند، زیرا شما در میدان تفکرات فکری جامعه مقالات تان را گذاشته بودید و باید فکر مغشوش تان را ارام می نمودید. یا منطق شما در ارتباط موضوعات درست بوده و یا هم از انتقاد کننده و یا هم در اثر بحث باید راه مناسب و درست قضایا هلاجی می گردید.

 6-" این گونه تبصره ها را با "سکوت معنی دار" بدرقه کردم"

 سکوت معنی دار یعنی اینکه  منطق جانب مقابل شما را به سکوت معنی دار وادار نموده است.

 7-" و با نوشتن جواب خود را درگیر همچو مباحثات بیهوده نساختم، "

 مباحثات بیهوده بوده نمی توانست  بلکه بیهوده  بودن منطق شما را در نگارش تاریخ کشور  نه تنها اشکارا می نمود بلکه شما باید مباحثات را در مقالات تان شامل نموده تا خواننده تاریخ افغانستان به بیهوده بودن و یا نبودن منطق شما و یا هم تبصره کننده قضاوت می نمود. این را می گویند تاریخ نگاری زنده و یا لایف.شما محترم خود را مشغول کسانی تاریخی می نمایید که دیگر وجود ندارند تا منطق که به اساس ان در همان مقطع خاص تاریخ عمل نموده اند برایتان توضیح دهند بلکه شما با منطق ناقص تان در بسیاری موارد به تقلب تاریخ یک کشور پرداخته اید. 

 8-"ورنه سلسله نشر کتاب بطور منظم به پایان نمیرسید"

 یعنی منطق شما قادر به خاموش نمودن طرف منتقد بوده نمی توانست. این را می گویند  اقرا به تقلب کاری.    

 9-" و دربین راه دچار سنگ اندازیهای یکی دو نفر معلوم الحال میگردید."

 منظور از سنگ، واقعیت  و حقیقت اندازیهای روانشناسی تاریخی و تاریخ کشور است. تا جاییکه بنده مطالعه نمودم به شمول خود بنده چهار پنج نفر بودند که مستند و منطقی موضوعات را به اذهان تان رسانیده اند مانند تبصره زیر بنده در ارتباط یکی از مقالات تان:

"شاه جدید بروز پنجشنبه 27 جدی 1307 بر ورق قرآن شریف عهد نامه ای بقلم خود نوشت و با تضمین سفیربرتانیه شرایطی را برای استعفای خود ازاینقرار درج آن نمود:"

تبصره بنده:

 "  اصلاٌ چنانچه در بالا ذکر گردیده "سفیر برتانیه" در مجلس حضور نداشته اما به خواننده چنین تصور را خلق می نمایید که تمام کار از طریق سفارت انگلیس شکل گرفته باشد و هیچ معلوم نیست در نوشته که سفیر برتانیه چی را تضمین نموده است.لطفاٌ در اینده از چنین شکل تاریخ نگاری که خواننده تان را جهت فکری دهید صرف نظر نموده زیرا تاریخ حقایق واقع شده را توضیح دادن است نه جهت دادن اما غبار در کتاب خود صحنه را با ماخذ از کتاب سفیر انگلیس فریز تتلر چنین تمثیل می کند:

 "روز 16 جنوری در نتیجهء مفاهمه یی که بین ارگ و بچهء سقاو توسط محمد صادق المجددی و سر دار محمد عثمان خان به عمل امده بود ، قرار دادی در قران  بین طرفین امضاء گردید که طبق آن ارگ به حبیب الله تسلیم می شود مشروط بر اینکه جان عسکر و ساکنین ارگ محفظ و آزاد بماند، و هم عنایت الله خان با خانوادهء خود توسط طیارات انگلیسی افغانستان را ترک بگوید، در حالیکه قبلاٌ محمد صادق المجددی از سفیر برتانیه طلب حمایت از خاندان شاهی نموده و تضمین کرده بود که بر طیارات انگلسی از هیچ طریق شلیک نخواهد شد، لهذا در 17 جنوری دو طیاره انگلسی به کابل رسید و سردار عنایت الله خان با خانواده اش به استقامت پشاور پرواز کرد و به ساعت دو نیم بعد از ظهر دروازه ارگ به رخ شورشیان باز گردید. این تضمینی که شما از آن از طرف سفیر انگلیس در بالا نوشته اید در اصل از طرف محمد صادق المجددی باید داده شده باشد که بالای طیارات شلیک نشده  تا پادشاه کشور سالم از کشور فرار داده شود."

 مقالات شما پر از چنین خلاها بوده و میباشد و همه به منظور یک هدف یعنی نشان دادن اینکه فلانی جاسوس است و  علت سقوط پادشاه افغانستان در صد سال قبل انگلیس ها بوده و نه اینکه عدم شناخت درست جامعه افغانی از طرف سران انوقت تا اینکه بتوانند به شکلی دیگری سیاست های مترقی خواهانه خود را پیاده توانسته می توانستند. و حالا امده اید اشتباه یکی دو نفر در راس پادشاهی انزمان را به گردن یکی دو نفر که نوشته تان را انتقاد نموده می اندازید.   

 10"به هرحال بی اعتنا به چند تبصره کوتاه و اغلب غیرآفاقی اینجانب راه خود در پیش گرفتم و موفق به پایان آن سلسله شدم"

 تبصره ها کوتاه نبوده و حتی به پانزده بیست صحفه هم رسیده و در ضمن کوتایی چیزی نا درستی انرا نشان داده نمی تواند. هر گاه تبصره ها به ضم شما دراز هم می بود سلسله شما به پایان می رسید، زیرا هدف شما پایان دادن سلسله بود نه واقعیت. 

 11-"که ان شاءالله تدوین آنرا به حیث یک کتاب بزودی تکمیل و دربارۀ امکانات چاپ آن در دو مجلد اقدام خواهم کرد."

 چون هدف اصلی سلسله مقالات تان هم همین بوده نه ترسیم واقعیت اصلی تاریخ گذشته کشور، بنده انرا قبل از نشر برایتان تبریک عرض نموده زیرا هر کس یک آرزو می داشته باشد و شما هم به حیث یک فرد مستحق این هستید.

 12-"دروازه نقد همیشه باز است و هر صاحب نظر میتواند هروقت خواسته باشد،"

 بسیار تشکر، بنده قبلاٌ چنانچه قسمت کم انرا تذکر دادم از این دروازه داخل شده بودم و ضرورت دو باره به دروازهء تقلب و فوتوکاپی تاریخ نویسی دیگران  را نمی بینم، ولو در هزار صحفه.

 13-" نظر خود را با ارائه سند و دلیل ابراز نماید."

 بنده انرا با ارایه دلیل و دلایل قبلاٌ ارایه  نموده ام و دیگران مانند جهانی صاحب تذکرات دیگری در موقع نوشتن سلسله مقالات نموده اند. که بنده در روشنی چنین.

 در خور هرسطر بیدل باید ازخود رفتنی

 جاده‌ها بسته‌ست بر سر قاصد از طومار ما"

کشور

http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
ساخته شده در 03.01.2024 18:56 توسط 1073741823
آخرین اصلاح در 03.01.2024 18:56 توسط 1073741823