جناب محترم کاکر صاحب!
با عرض سلام و احترام به شما محترم تبصره جالب شما را مطالعه نمودم.
"بیکفایتی در کابینه محمد ظاهر شاه، پادشاه افغانستان، یکی از عواملی بود که به کودتای 26 سرطان 1352 (17 جولای 1973) منجر شد، اما به تنهایی عامل این اتفاق نبود."
ده سال کابینه مرحوم ظاهر شاه را مرحوم داود خان اداره می نمود.
" نارضایتی عمومی: در سالهای منتهی به کودتا، افغانستان شاهد نارضایتیهای فزایندهای از سوی مردم بود. فقر، فساد، و بیعدالتی بیداد میکرد و بسیاری از مردم از عملکرد دولت ناراضی بودند."
تا جاییکه بنده مطالعه نموده ام و اخیراٌ در افغان جرمن به نشر می رسد یک قشر از روشنفکران نام نهاد بودند که بنام ترقی مجال رفع مشکلات از دولت سلب نموده بودند که در عقب ان اشخاص با نفوذ سیاسی کشور دست داشتند.
" ضعف حکومت: محمد ظاهر شاه به عنوان یک رهبر ضعیف شناخته میشد. او به خاطر بیتوجهی به مشکلات کشور و تمرکز بر روی خوشگذرانی مورد انتقاد قرار میگرفت."
بنده فکر نمی کنم که خوشگذرانی مانع اصلی بوده باشد. چناچه ویدو های نشر شده نشان می دهد که نامبرده وظیفه خود را در حد توان اقتصادی کشور تحت مراقبت چی در دوران صدارت مرحوم داود خان و چی بعد ان داشته است.
"• رشد ناگهانی کمونیسم: در دهه 1970، شاهد رشد فزایندهی نفوذ حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب کمونیست) بودیم. این حزب از نارضایتیهای عمومی سوء استفاده میکرد و خواهان سرنگونی سلطنت بود."
خود همین حزب با همکاری سیاست مداران با نفوذ کشور چنانچه در افغان جرمن به نشر می رسد به نا رضایتی دامن می زدند. نزد قشر وسیع مردم پادشاه احترام خاص خود را داشت. کمونیزم از سال 1917 به بعد رشد نموده بود که حتی مشکلات وسیع برای دولت انزمان کشور گردیده بود.
"• نقش اردو : سردار محمد داوود خان، پسر کاکای محمد ظاهر شاه، فرمانده کل اردو افغانستان بود. او از نارضایتیها در عسکری و همچنین تمایلات ضد سلطنتی برخی از افسران آگاه بود. داوود خان در نهایت در کودتا علیه شاه شرکت کرد و خود را به عنوان رئیس جمهور جدید افغانستان معرفی کرد."
باید از این اگاهی غرض دفع آن با شاه همکاری می نمود نه اینکه وسیله دست دیگران می گردید.
"• اختلافات در خاندان سلطنتی: تنشهایی بین محمد ظاهر شاه و داوود خان وجود داشت. داوود خان از اینکه شاه او را از قدرت دور نگه داشته بود، ناراضی بود."
شاه وی را از قدرت به دور نداشت بلکه خودش در اثر تحریک دیگران که در افغان جرمن به نشر می رسد از وظیفه استعفاه داد که موقع را به دیگران مساعد ساخت تا در امور خانوادیگی دخالت نموده تفرقه در خاندان بیاندازند. وظیفه وی بود تا با درایت به رفع اختلافات خانوادیگی به صورت معقول ان تفکر می نمود.
"• دخالت خارجی: برخی معتقدند که کشورهای خارجی، از جمله اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده، در کودتا نقش داشتهاند."
یعنی موقع رخنه پیدا نمودن دیگران مساعد ساخته شده بود.
"کودتای 1352 نقطه عطفی در تاریخ افغانستان بود. این کودتا به سلطنت 40 ساله محمد ظاهر شاه پایان داد و جمهوری افغانستان را تحت رهبری داوود خان تأسیس کرد."
یعنی به سلطنت خود هم پایان داد. تمام نکات بالایی را تاریخ ثابت ساخته است.
:" توجه به این نکته ضروری است که تاریخ پیچیده است و به ندرت میتوان یک رویداد را به یک عامل واحد نسبت داد. کودتای 1352 نتیجهی مجموعهای از عوامل به هم پیوسته بود که در طول سالها شکل گرفته بودند."
شما درست می فرمایید یعنی وظیفه رهبری یک کشور همین است که این پیچیده گی ها را درست درک و با یک استراتیژی موثر سیاست داخلی و خارجی یک کشور را رهبری نمایند، چنانچه همین اکنون پیچیده گی ها زیادی وجود دارد که دیده شود چطور به انکشاف موثر خود خود ادامه خواهد داد.
چراغ خاموشم غم نیست گر آهی زیان کردم
نفس دزدیدنم در عالم دیگر فغان دارد.
بیدل