تاریخ امروز:
جدیدبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
اعمالبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
   
نما:  تمام عناصربرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
  
  
  
  
حسیب اللهجدید20.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد به همه,

جناب محترم داکترمحمد عثمان تره کی در مقالهٔ اخیر شان در ارتباط "کنفلیکت مکتب و مدرسه" یک روشنگری عالمانه و اعلی فرموده اند, که بدون شک چنین یک روشنگری عالمانه و نیز اعلی در خور ستایش فراوان می باشد!

چونکه "تشخیص این کنفلیکت" از جانب محترم داکتر محمدعثمان تره کی به یک شیوهٔ عالی و درست صورت گرفته است; پیشنهاد من این است, که ما میتوانیم در یک "بحث اجتماعی" سراغ پیدا نمودن راه های حل برای این "کنفلیکت مکتب و مدرسه" به بحث بپردازیم, تا باشد که بخیر جهت "حل این کنفلیکت" راه های نیک و خوب علمی را پیدا نمائیم!

نکاتی چند در ارتباط یافتن راه های حل برای "کنفلیکت مکتب و مدرسه" :

- در قدم اول, قسمیکه جناب محترم داکتر صاحب محمدعثمان تره کی نیز از آن سخن به میان آورده اند, میتوانیم توجهٔ خود را به موجودیت تصوف و عرفان در طول سده ها و موجودیت پیشینهٔ تاریخی آن معطوف نمائیم, زیرا که توجهٔ افغانی ما, حتی میتوان گفت که در طول تاریخ به "اخلاق و معنویت" بوده است; چهره های عرفانی را که از آنها جناب محترم داکتر صاحب محمد عثمان تره کی نام برده اند, مانند مولانا جلال الدین بلخی, ابن سینای بلخی, خواجه عبدالله انصاری, سیدجمال الدین افغان و نیز رحمن بابا و صد ها عارف و متصوف بزرگ دیگر, به ما واضح می سازد که ما افغانها در راه های نزدیکی به خداوند متعال و خشنود ساختن خداوند متعال به ذریعهٔ اعمال و کردار نیک, دارای فضائل اخلاقی و معنوی بوده ایم, که میتوان آنها را از جملهٔ فضایل کلتور افغانی ما نیز محسوب نمود:

یعنی که: کلتور افغانی-اسلامی ما یک تراث بزرگی از تصوف و گنجینه های عرفانی اسلامی را نیز دارا می باشد, که میتوان از آن جهت حل "کنفلیکت مکتب و مدرسه" از آن مدد جست!

- زیرا که به نظر من, تصوف و عرفان افغانی-اسلامی ما هیچگاهی عرصه های خردورزی و عقل و تعقل و علم و دانش را برای ما تلخ و تنگ و ناگوار نه ساخته است, نه می سازد و نه هم خواهد ساخت!

- حتی ما می توانیم با صراحت این موضوع را نیز به بحث بگیریم, که عرفان و تصوف افغانی-اسلامی ما که جز کلتور و فرهنگ افغانی ما هستند, با کلتور فلسفهٔ افغانی که یک فلسفهٔ الهی است, نیز یک برخورد محبت آمیزی داشته است, که علما و دانشمندان محترم و عزیز ما می توانند, بر اساس پیوند با رشته های تخصصی شان, مثال های فراوانی را در آن ساحات بازگو بدارند.

به عبارت ساده تر: این موضوع منصفانه نخواهد بود, هرگاه ما افغانها چنین یک اظهاری نامتعادلی را از خود منعکس نموده, بطور مثال بگوئیم که "ما توان آشتی دادن مکتب و مدرسه را نداریم", زیرا که ان شاءالله ما توان اینکار را داریم, که داریم!

- به نظر من در این راستا, هر گاه در قدم اول توجهٔ خود را بالای کیفیت سیستم های تعلیم و تربیهٔ مکاتب و پوهنتون ها; و نیز بلخصوص بالای ایجاد و فعال ساختن مکاتب مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی برای نوجوانان و جوانان (برای دختران و پسران) معطوف سازیم; شاید یک قدم به سمت حل "کنفلیکت مکتب و مدرسه" نیز نزدیکتر گردیم.

یاران زنده و صحبت ها باقی

نوت: بحث آشتی دادن "مکتب و مدرسه" میتواند, نظر به اهمیت موضوع, ادامه داشته باشد.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

زمری کاسیجدید20.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​به محترمینی که مؤدبانه روی موضوعی، روی داستانی و یا مسأله ای صحبت یا بحث مینمایند نهایت احترام،

دماغ ها زیروح طبقاتی اند، تقریبا ۱۵ سال قبل در ورجینیا مورد سوال شگردانی یکی از یونیورسیتی ها قرار گرفتم و بیخبر که استاد یونیورسیتی هم وجود داشته و زمانی که از طبقات مغز و دماغ صحبت کردم ، اولین شخصی که بلند شد و چک چک نمود که حیرت زده شدم که پروفیسور داکتر است با تحقیقات چند ساله! انکه مغز دارد مانند خود فکر میکند و هریک دیگر مطابق فهم و و درک خویش!

بعضی موضوعات در نهاد خویش بیحد با مشکل قابل درک اند! و حدث میزنم اصولی نبود که موضوع اینرا که « حال وجود ندارد» انتقاد نمودم، دیدم که اشخاص به شکل خویش در بحث نظر دادند.

به هر صورت، نظریات علمی اند که در قسمت زمان و سرعت و محیط تحت بحث قرار گرفته اند که در سلسلهٔ کایینات به شکل ساده بعضاً قابل بحث با چند کلمه و نظر این و آن حتی اینشتاین را هم مورد بحث دوباره قرار میدهد و خصوصا درین اواخر کشف مانند سیستم کهکشان ما به سیستمی دست یابی شده که با سرعتی در حرکت است که وسیلهٔ تخمین و یا تعیین سرعتش را کسی ندارد که همه حیرت زده و گمانم ناسا راهی را میپالد که دسترسی به حل این مشکل بپردازد. بحث های علمی فریک و ریاضیات در مجموع به آخر نرسیده است و تحقیقات زیادی در جریان اند و باز تشکر از کسانی که دوستانه و مؤدبانه بحث مینمایند ! گلونه

محمد حسن وفاجدید20.04.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​ښاغلی الله محمد خان!

سلامونه!

ستاسو د پاملرنی څخه مننه. موږ دهاتی او ساده خلک یو. تاسی په پرمختللی هیوادو کی ژوند کوی. ستاسی په تشریحی خبرو باندی، کیدای سی چی غولیدلی و اوسو. زما زوی، کریم جان په یوولسم صنف کی دی. ما ته وايی «بابا د رحمن بابا شعر د پښتو د ژبی د پاره ښه ده.» د ده معلم هم ستاسی تبصری لوستی وه، او کریم جان او نورو شاګردانو ته ویلی چی تاسی په هره موضوع کښی د مولانا او یا د بیدل شعرونه لیکی، هدف مو څه دی؟ تاسی دومره جنګغره یاست، چی هیڅکله د بل چا انتقاد نه منی. زما د زوی معلم ورته ویلی، چی تاسی د زمان یا  د وخت د کلمه،   په خپل یو بل لیک کښی،  د «مجازی» مفهوم یاد کړی. آیا دا حقیقت لری؟. هو. زموږ ساده توب لویه ګناه او لویه بلا ده. ما چی هر څه فکر وکړ پوه نه سوم، چی آیا ستاسی نوم «الله محمد» به وی او که «محمد الله». په درناوی، وفا.

الله محمدجدید19.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آقای داکتر کاظم!

با عرض ادب، مضمون "قابل توجه محترم جناب باری جهانی" شما از مطالعه بنده گذشت:

1-"لوئیس دوپره " افغانستان شناس مشهور امریکائی درحالیکه ازدست داشتن مصطفی صغیر در قتل امیر یادآوری میکند، می نویسد:  

  چی می نویسید:

2-"روسها اتهام را بر برتانوی ها وارد میکنند که یک قاتل را بنام مصطفی صغیر استخدام کرده بودند..."

بسیار خوب، بعد. 

3-"این شخص بعداً درترکیه به اتهام سوء قصد بجان مصطفی کمال اتا ترک گرفتار گردید"

اینجا باید انگیزه سو قصد که بسیار مهم بود تذکر می رفت ، ولو انکلیس ها وی را تشویق نموده باشند و پول داده بوده باشند. یک تاریخ نویس باید چنین فهم داشته باشد تا خواننده را درست از انگیزه عمل، درست روشن  نماید که موضوع از چی قرار است.  

4-"و حین محاکمه در سال 1922  یعنی سه سال و چندماه بعد از قتل امیر در انقره اقرار به دیگر جنایت خود کرد که امیر حبیب الله  خان را نیز به قتل رسانیده است."

 سو قصد بالای اتاترک چی ارتباط داشت با قتل امیر. در اینجا هم باید موضوع روشن می گردید. آیا بعد از سه سال حکومت افغانستان از ترکیه تقاضا نموده بود که در زمینه قتل امیر افغانستان هم از وی در محکمه سوال گردد و چی اسناد وجود داشته که این مصطفی صغیر مجبور به اقرار قتل امیر شده است. بنده فکر نمی کنم که خودش به رضای خود این موضوع را گفته باشد.  در هر صورت داکتر صاحب شما با همان محکمه در ترکیه تماس گرفته پروتول تحقیقات صد سال قبل  را تقاضا نمایید تا موضوع درست  روشن گردد.

 5-"مصطفی صغیر اعدام گردید، با آنکه برتانوی ها تلاش  گردند او را نجات دهند؛ حتی پادشاه انگلیس جارج پنجم با ارسال یک پیام به اتا ترک خواهان عفو او شد. "

  فرض کنیم   قاتل نفر انگلیس بوده   که با وی علاقمند بوده اند به اساس فرموده دوپری و محترم کاظم این را اقتباص نموده تا قتل امیر را توسط وی با همکاری حلقات نزدیکبه امیر   اجرا نموده باشد، پس چطور دوپری   چند سطر بعد می نویسید:

داکتر کاظم می نویسید:

6-"درعین زمان دوپری به این نکته اشاره میکند که:  "بعضی ها قتل را به گروپهای ضد برتانوی در داخل دربار نسبت میدهند که هیچ سند قطعی دراین اتهام وجود ندارد، ازجمله میتوان از ترکیب اشخاص ذیل در دست داشتن به این حادثه ذکر کرد: نصر الله  خان، امان  الله  خان، محمود بیگ طرزی، شجاع الدوله  احتمالاٌ  قاتل ،  محمد نادرخان و دیگر اعضای خانواده مصاحبان  از جمله شاه ولی خان، احمد شاه خان ومحمدعلی خان ...«  دوپری، لوئیس: "افغانستان" ـ بزبان انگلیسی، چاپ سوم، یونیورستی پرنستن، ،1980 صفحه 435 و 437 "

در اینجا محمد نادر خان باید همان سپه سالار باشد که در سراسر نوشته های خود محترم کاظم وی را متهم به ارتباط داشتن با انگلیس های می نماید، در حالیکه دوپری به وضاعت خلاف انرا ادعا دارد یعنی وی را بنام  گروپهای ضد برتانوی در داخل دربار نسبت میدهند. 

جالب در اینجا این است که این  قاتل که با انگلیسها تماس داشته بوده باشد، چطور با گروپهای ضد برتانوی در داخل دربار همدست می گردد. 

در سراسر نوشته داکتر کاظم  و منابع وی چنین تناقضات و کمبود های منطقی وجود دارد و در اخیر هم جنرال نادر خان را متهم به دست داشتن در قتل امیر نموده که به نظر بنده چنانچه از یک عکسی که با امیر نشر نموده مرحوم نادر خان اصلاٌ چنین یک شخصیت معلوم نمی گردد که بدون کدام اختلاف شخصی و یا سیاسی اقدام به قتل دوست و رفیق همرای خود یعنی امیر، که از عکس معلوم می گردد نماید.

هم شاه ولی خان و هم نادر خان در عکس از همان تیپهای کاکه کابل معلوم می گردند که چنین نا جوانی را که داکتر کاظم با هزار شیطنت و راست و دروغ خلیلی و غیره وی را داخل حلقه دسیسه سازان می سازد در حق امیر نموده باشند. قسمیکه معلوم است امیر بسیار زنها داشته یعنی قرار شنیدگی یک صد و بیست  و به خدا معلوم که از جمله اینقدر عساکر که در انجا بوده کدام عسکر، کدام انتقام فامیلی و شخصی را گرفته باشد و اصلاٌ بعد از اجرای عمل به شکل بسیار زیرکانه دو باره خود را به قطعه خود رسانیده باشد.  

 از محترم داکتر کاظم تقاضامندم که جمله اخیر بنده را به حیث منبع در نوشته های بعدی خود استفاده نه نماید، زیرا یک حدس است . تاریخ نویسی داکتر کاظم و منبع های  که وی از ان استفاده می نماید،  همه به زور حدس پیش برده شده است. یگانه چیزی را که در قتل امیر می توان به یقین گفت اینست که وی خود کشی نه نموده است، در غیر آن تفنکچه باید انجا موجود می بود. ضمناٌ داکتر صاحب کاظم هم زیر سوال آمده نمی توانند زیرا اصلاٌ در آن زمان تولد نشده بودند.  خلاصه اینکه که درست نیست که داکتر صاحب این معما را در پای دوست و رفیق تاریخ نویسی خود مرحوم نادر خان ختم نماید. بنده مانند   پادشاه انگلیس جارج پنجم از وی بنام مرحوم جورج پنجم خواهانم که دست از یخن وی   بردارد و در حق همه مرحومین دعا نموده به قصه بی پایان خود پایان دهد که شرم است ، زیرا نا خود اگاه به نفع  انگلیسها کار می نماید    تا شخصیت مهم تاریخ استقلال کشور را   برای جوانان نا اگاه خراب نشان دهد.  

یک چشم حیرت است ز سر تا به پا لبم

یارب به روی نام کی گردید وا لبم

بیدل 



دوکتور محمد اکبر یوسفیجدید19.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

ښاغلی محمد حسن وفا!

سلامونه می ومنی او خپل ډلګی ته هم ورسوی. ستاسی لیک ما ته هغه شیبی را په یاد کړل چی۶۱ کاله د مخه د ژمی په ورستی ورځو کښی د قندهار د احمد شاه بابا په لیسه کښی د معلم په حیث مقرر سوم. زما د لمړی ورځو د تدریس ساعتونه یوه خاطره په ذهن کښی تر اوسه پوری پاته سوی ده. هغه لحظات، را په یادیږی، چی کله چی د ښوونځی (مکتب) په کوم صنف کښی داخلیدم، او شاګردان به ولاړیدل او هغو ته می د کښینستلو خواهش کاوه. د ځینی صنفونو کړکی د چمن خوا ته  خلاصیدل. نو کله چی هوا  به سړه نه وه، نو لمړی به می اکثراً یوه کړکی خلاصوله، په یوه فصل کښی د قندهار ښکلی  ګلان، داسی بوی درلود، چی تر اوسه پوری می ورپسی زړه سوزی. د شبو ګل می خوشیدل. اوس راځو، ستاسی انتظار او بیا «تأثر» ته چی «مجیب جان» او د ده، یارانو ته شاید د «نوبل» د جائزی امید به مو کړی وو، خو په ډیر احترام سره، فقط  دا ټکی تاسی ته هم وایم، لکه څنګه چی می د نورو پوهانو په لیکنو کښی لوستی، د «اختراع» د پاره پلان او پروژه څوک نسی طرح کولای. مګر د څیړنی د پاره پروژی به وجود ولری. لکه څنګه چی ښاغلی «زمری کاسی» ویلی، «البرت آینشتاین»،  په خپل «نسبیت تییوری» کښی، وخت ته

 (time, Zeit ) چی په قوس کښی په جرمنی او انګلیسی ژبو لیکل سوی، څلورم «بعد» یاد کړی. لیکن دا بعد ځانته، خاص مفهوم لری. مکان کښی اجسام په دری بعده ښودل کیږی،  مکان ته (Raum, Room)  هم یادوی چی تر اوسه پوری د «کواردینات» سیستم څخه، چی د مکا ن »نقطه» په (x,y,z)  ښودل کیږی، کار اخستل کیږی او د مثال په توګه د فاصلی، مساحت او یا د حجم د اندازه گیری د پاره، سنجول کیږی. د زمان یا وخت د اندازه ګیری سره یو شی ندی. د «وخت د متحول t» سره، c لیدل  کیږی چی یو ثابت قیمت دی (299792,458 km/s ) چی د نور سرعت په یوه ثانیه کښی ښیی. د وخت «بعد»، په  c.t  ښودل سوی چی «کواردینات»، یا د څلورم بعد متحول، يعنی د «time» یا یا  t هدف دی. او پدی ډول (c.t, x, y,z).«c.t» متحول   څخه کار اخستل سوی.  د «آینشتاین» په تییوری کی دا بعد، په c.t  ښودل سوی  او لکه چی پورته هم لیکل سوی c هغه ثابت قیمت دی. چی ټول فزیک پوهان، پوهیږی... د  وخت  محور یا بعد، یو جهت لری، او واحد یی  (t) ته د فزیکی پدیدی په مفهوم ورته ګوری، البته د مکان او اندازه ګیری څخه فرق لری ... چی ښاغلی زمری کاسی یاده کړی. اوس، پرون (تیره ورځ) او سبا، او هم دا رنګه د هغه وخت څخه چی انسان ساعت د یوه وسیلی په توګه اختراع کړی، نو د همدی محاسباتو پر بنسټ، مختلف فصلونه هم تشخیص کړی. د ابتدایی مکتب په سطح پوهیدو چی یو «کال» په اصطلاح ،عیسوی کال ۳۶۵ ورځی دی. او هر څلور کاله بعد «کبیسه» کال راځی چی ۳۶۶ ورځی د زمان طول یادوی. نور مو وخت نه نیسم، په ټولو ژبو کی دا مفوم، اوس، تیر وخت او سبا یا راتلونکی مفاهیم وجود لری. هر ساده انسان پوهیږی چه پرون ته نسو ګرځیدای او اوس هم سبا نده، دا وخت  تیریزی او فقط ځان پدی پوه کړو  چی ساعت مونږ ته «تیک ، تیک» کوی او زمان تیریږی. بیرته شا ته، نه ګرځی. امید دی چی د «ایمانول کانت» دری سوه کلنی زیږیدنی مراسمو ته مو هم غوږ ایستلی وی چی د هغه فلسفه، څنګه تشریح کیږی. ځینی فیلسوفان دا تصور لری، چی که سړی پوښتنه صحیح طرحه کړی، نو ممکن ده چی ځواب ئۍ هم و موندل سی. (او علمی پوښتنه باید تنفر، د افراده سره په خصومت احساس مل، نه وی) ډیری پوښتنی به وی چی یا فوراً ځواب و نلری او یا بیخی حل و نلری. په پای کی هغه پوښتنه را په یاد سوه چی د «هنس - پیتر دیور» څخه وسوه: « څه شی لمړی وه؟» ځواب يي دا وو:  چی «نه پوهیږو» که «پوهیدلای، نو مو د هغه څخه مُدل جوړاوه، او تغییرات مو پکښی راوړل» په درناوی ديپلوم ریاضی دوکتور فلسفه، محمد اکبر یوسفی.


عبدالباری جهانیجدید19.04.2024ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم الله محمدخان سلام ها و احترامات عمیق بنده را بپذیرید. با وجود اختلاف نظریکه شما با بنده دارید، و بار بار به آن اشاره نموده اید، که یک امر مطلقاً طبیعی است؛ و از تحلیل مسایل تاریخی که در باره مسایل معاصر کشورم مینویسم استقبال و ستایشی بعمل میآورید، جهان سپاس. یقین دارم که جناب شما هم از تحلیل های بنده بخاطری استقبال میورزید که خالی از هرګونه تعصب، بغض و عقده های شخصی مینویسم. همانګونه که عقده پرورانیدن به مقابل اشخاصیکه از وفات شان تقریباً یک قرن ګذشته است، بیمورد است به همان ګونه تقدیس بیجا و غیر منطقی اشخاصیکه از ستایش بیمورد انها هیچګونه نفعی متصور نیست؛ به عوض اینکه سبب رهنمایی نسل جوان ګردد بالعکس سبب ګمراهی انها میشود. از لطلف همیشګي جناب تان ممنوم. شما زنده و بسلامت باشد.

الله محمدجدید19.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ګران او درانه وفا صاحب!

  

"ګران او درانه وطنوال د آریانا افغانستان آنلاین لوستونکی. ټولو تهه لمړی سلام وړاندی کیږی."

دیره مننه له ستا محترم سلامونه له قندهار ته. . زما سلامونه تاسی محترم ته هم وراندی کوم او هیله لرم چه خوش و خوشحال و صحتمند یی. زه همیشه ستاسی تبصره گانو ته به شوق و علاقه خوانم. تا په خپول تبصره کی له نوبل جایزی یاد کری ده چه یوه خه فکر دی. زه فکر نکوم چه کس به دغه فکر وی چه دغه جایزه په دی کوچنی دریچه کی موز و تا ته تقدیم کوی. خو با وجود باید امید ز دست نه ورکی ثکه چی ویلی شوی ده چه جهان په امید کی خورلل کیزی. 

ستا خوشی زما آرزو ده. زما غلطی معاف کوی. که تا د مرحوم رحمان بابا  صاحب شوقی وی که نه وی زه تا ته یو شعر ده هغه شاعر  لیکم، امید ستا خوشه شی.  که خوشه نشی بیا ولیکی چه یو بل شعر ولیکم. رحمان بابا وایی:

چې مدام د بل وعیبو ته نظر کړې

خدای له خپله عیبه ولې ناخبر کړې


 

حسیب اللهجدید19.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
ښاغلي محترم داؤد مومند صاحب ته, له سلامونو, احترامات او د زړه له تله درنښت وړاندې کولو وروسته، تر هر څه وړاندې له دهغه ذره نوازی له امله او د هغه د مهربانۍ له امله د زړه له کومې مننه کوم; او د لوی خدای (ج) له درباره ورته د اوږد عمر, کامل صحت او دبشپړې روغتيا له ډېرو خوښيو سره، استدعا کوم! 

بې له شکه چې په خوږه پښتو او خوږه دري ژبو کې، نه یوازې د امیر حبیب الله خان د وژنې په تړاو، بلکې په ټولیزه توګه د "علمي تاریخ لیکنې"، "د تاريخ علم دقيق علمي تعريف"، "جعلي، تحريف شوى او افزاري د مثال په ډول ايرانمحور تاريخليکنې" په باره کې، علمی مقالو ته او هم نورو علمي اثارو په تړاو, چې "علمي تاريخ" سره ارتباط لرى، دقيق او علمي غور صورت اخلى، مثلا، باید د "علمي تاریخ لیکنې لارې چارې" د شاګردانو او محصلانو, او هم "څيرنى لپاره" په خدمت کې وړاندې شي. نو د بېلګې په توګه د باید مثلا, "د ايران مغرضانه, ابزاری, جعلی او تحریف شوی تاريخ ليکنې د ګران افغانستان او ى
يا هم د افغانانو په باره کې"، او يا هم مثلا د "ايډيالوژيکي تاريخ ليکنې"، او يا د بل مثال په توګه، "د شخصي انګيزو او شخصي دښمنيو په اساس تاريخ ليکنې"، او يا هم د نورو هغو "تاريخليکنې افتونو"، د علم په رنا کې، مخه ونيول شي، چې زموږ په ګران افغانستان کې "علمي تاريخ ليکنې" ته زيان رسوي، او يا تر اوسه  پورى، زيان رسولى دى.
زما په اند، موږ د "علمي تاریخ لیکلو" په ارتباط يو غښتلى ملى-علمي تحرک ته، يا په بل عبارت، يو علمي-تاريخى-تخصصى حرکت ته اړتیا لرو!

جناب محترم داؤد مومند, از آنجائیکه من شخصا در علم تاریخ و نیز در مطالعات تاریخی متأسفانه مطالعات و معلومات کافی ندارم, این خواهش جناب شما را به زمین نینداخته, از هموطنان عزیز و محترم ما که من من تا به حال مقالات و نوشته جات را مطالعه نموده ام و به مشاهد می رسد که در مطالعات تاریخی معلومات و علایق کافی دارند, راجع ساخته و میتوانم که بطور مثال از صمیم قلب از جناب محترم معصوم هوتک, جناب محترم سیدعبدالله کاظم, جناب محترم عبدالباری جهانی, جناب محترم محمد اعظم سیستانی, جناب محترم شهسوارسنگروال, جناب محترم داکتر عبدالرحمن زمانی, همچنان از جناب محترم شما داود مومند و بقیه هموطنان محترم و معظم ما که به "علم تاریخ" و موضوعات تاریخ علمی علاقه و معلومات دارید, مخلصانه غور و توجه بالای نکات بالائی که آنرا درج سطور چندی نموده ام, خواهانم. همچنان یک شخصیت محترم علمی ما که جناب محترم پوهاند بشیر دودیال هستند و در ساحات "آماده ساختن مواد درسی برای پوهنتون ها" تجربه و درایت علمی دارند; هر گاه ذوات محترم که در بالا اسمای مبارک آن عزیزان را نوشته ام, به شمول جناب محترم داکتر صاحب خلدی و داکتر صاحب ستانیزی; هر گاه هر یک از این کدر های علمی ما و بقیه عزیزان محترمی که از قید قبم ضعیف من مانده اند, هر گاه هریک از شما دانشمندان محترم, در ارتباط "تاریخنویسی علمی-حرفوی" یک, یک مقالهٔ کوتاهی هم لطف فرموده بنویسید, من مطمئن هستم, که مجموعه ای مقالات شما دانشمندان محترم در ارتباط به "تاریخنگاری علمی-حرفوی" یک گنجینهٔ بزرگ علمی بوده می تواند, که جناب محترم پوهاند بشیر دودیال, حتما آنرا به شکل یک کتاب علمی-تدریسی به محصلین پوهنتون ها, برای کسانیکه در رشتهٔ تاریخ تحصیل می خواهند بکنند و یا به "علم تاریخ علاقه دارند" , به زبان های شیرین پشتو و دری ترتیب و تنظیم و ارائه خواهد فرنودند. در این ارتباط کیفیت کاری "اورگانیزیشن همچو یک کار بزرگ ملی" بسیار مهم به نظر می رسد.

یاران زنده و صحبت ها باقی
و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله
ع و حجدید19.04.2024سدنی/FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

تهمت و توهین به شهید نادر خان تهمت به شهدای افغانستان و تاریخ افغانستان است.ملالی میوند را تکذیب می کنند. جهاد بر حق ضد شوروی را به امریکا نسبت می دهند. و جهاد افغانستان علیه امریکا را به پاکستان تحفه می کنند. 

محمد حسن وفا19.04.2024قندهارhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​ګران او درانه وطنوال د آریانا افغانستان آنلاین لوستونکی

ټولو تهه لمړی سلام وړاندی کیږی.

څو ورځی د مخه ښاغلی «مجیب جان» د کابل څخه یوه «پوښتنه» داسی طرحه کړی وه، چی ګواکی « د ریاضی او فزیک» پوهان د «وخت» او د  «مکان» په فرق به نه پوهیږی. او ضمناً په خپله داسی نتیجه ځینی اخستی وه، چی زموږ لوستونکی ده ته د «نوبل د جايزی»  د پاره،  د وړاندیز په فکر کی مشغول وه. د جایزی امید هغه وخت ډیر سو چی تر هر څه د مخه دوه نامتو لیکوالان خپل توضیحات خپاره کړل او د وخت اهمیت،  په صفر ضرب کړل. کله چی یو لیکوال، وخت ته پر «کواردینات سیستم  باندی» صفری نقطه و ټاکله، موږ دا امید درلودل، چی نن او سبا به د نوبل کمیته٬ ګوندی ژر، خبله فیصله اعلان کړی. نا څاپه یو مهاجر افغان، د «زمری کاسی» په نوم، چی اصلاً په سویس کی اوسیږی اوس، چین ته سفر کړی، داسی معلومات ورکړ، چی د فزیک  او ریاضی پوهان د ډیری زمانی څخه را پدی خوا خبر دی. دی په جرمنی ژبه، یو مفسر ته معلومات وړکړی چی د فزیک پوهان پدی باب څومره وسیع معلومات لری. کله چی مو ږ هم دا معلومات ولوست، زموږ ډلګی، ما ته دا وظیفه و سپارله، چی مجیب جان ته باید، د تسلیت پیغام واستوم. اختراعی کارونه ستونزی لری. دی باید روحیه د لاسه ورنکړی. مځکه نور د پخوا په شان ساکنه نده. یو بل د اختراع د پاره دی، یوه بله پروژه طرح کړی. موږ ورته دعا کوو. په درناوی وفا. قندهار

حسیب الله18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد,

در بحث "کانفلیکت تاریخنگاران محترم ما", در قسمت "قتل مرموز امیر حبیب الله خان" جناب محترم داکترسیدعبدالله کاظم, جناب محترم داکترعبدالرحمن زمانی و نیز جناب محترم احمدفواد ارسلا نوشته های زیادی در ارتباط شخصی به اسم مصطفی صغیر به نشر رسانیده اند, چنانچه جناب داکتر سیدعبدالله کاظم در نوشتهٔ اخیر شان, باز هم به همین موضوع تاکید ورزیده اند!

در اینجا سوالی مطرح می گردد به جناب محترم کاظم, جناب محترم زمانی و جناب محترم ارسلا و آن اینکه,

آیا قتل امیر حبیب الله خان در کابل صورت گرفته است, یا در شکارگاهٔ لغمان؟

زیرا جناب محترم عبدالرحمن زمانی در نوشتهٔ که آنرا بتاریخ ٣١ ماهٔ مارچ ٢٠٢٤م. تحت عنوان "آیا اعتراف مصطفی صغیر, ایجنت انگلیس ها, و نقشش در کشتن امیرحبیب الله خان یک داستان خیالیست؟"

در صفحهٔ سوم نوشته اش, در سطر سی و یکم آن, اعتراف شخصی به اسم مصطفی صغیر را چنین نوشته است:

"- من یکی از کسانی بودم که به دستور وزارت خارجه انگلستان امیر حبیب الله خان را در کابل ترور کردم"

حالا در این ارتباط سوال از جناب محترم داکتر سید عبدالله کاظم, جناب محترم داکتر عبدالرحمن زمانی و نیز جناب محترم احمدفواد ارسلا این است, که آیا امیر حبیب الله خان در کابل به قتل رسیده است, یا در شکارگاهٔ لغمان, زیرا مقالات متعدد این سه عزیز در مورد اعتراف همین شخصی است که وی مصطفی صغیر نام دارد و در در اعتراف خودش گفته است, که وی امیر حبیب الله خان را در کابل به قتل رسانیده است, چنانچه جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم در نوشتهٔ اخیر شان, باز هم, یعنی مکررا به همین موضوع تاکیداتی داشته اند. امید این سه عزیز یک پاسخ قناعت بخشی به سوال مذکور ارائه دارند.

یعنی: آیا مصطفی صغیر فرق میان کابل و لغمان را نمی دانسته است و یا مستنطقین وی; یا منابع این خبر؟ زیرا نظر به نوشتهٔ جناب محترم داکتر عبدالرحمن زمانی مصطفی صغیر اعتراف به این نموده است, که امیر حبیب الله خان را در کابل به قتل رسانیده است.

بحث کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما ادامه دارد

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

محمد داؤد مومند18.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ذوالسنانین، محترم شاغلی حسیب خان ته زما وړاندیز!

وروسته د سلام او نیکو تمنیاتو څخه 

ستاسو څو غوری تبصری د امیر حبیب ا الله خان د وژنی به ارتباط، د افغان جرمن او زموږ ډ آریانا افغانستان په ویب سایت کی خپری شوی دی.

زما هیله دا ده چی تاسی محترم دا ټولی تبصری سره یو ځای او د یوی مقالی په بڼه یی نشر کړۍ، پدی توګه به د مقالی موجودیت تل د مطالعی دپاره خوندی پاتی شی.

مننه

الله محمد18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم جهانی صاحب!

با عرض ادب.

قسمت دوم مقاله تان هم از مطالعه بنده گذشت.    آفرین تان با چنین تاریخ نویسی. خداوند داکتر صاحب کاظم را خیر بدهد،  که با همکاری شما محترمین  تاریخ واقعی کشور را از زیر خاک   بیرون میاورید،  و مهم هم است که بیرون آورده شود. 

نوشته تان بسیار رسا که در جریان خواندن بنده را  کیف تاریخ خوانی   مانند قسمت ذیل داد:

"  در جنګ میوند ایوب خان و قوای نظامی و مجاهدین او به قوای انګلیس شکستی داد که تا هنوز فراموش ننموده اند. و قوای انګلیس را تا دروازه های شهر قندهار تعقیب نمودند و قندهار را به محاصره کشید. ولی وقتی قوای انتقامی جنرال رابرتس بر قندهار حمله ورشد و ایوب خان به ا رغنداب عقب کشید؛ شکستی را در پیرپایمال ارغنداب خورد که ایله خودرا تا هرات رساند و تلفاتی را دید که شاید افغانها هیچ وقتی در هیچ جنګی چنین تلفات نظامی و ملکی را ندیده باشند. ....

یعنی اګر، بمقابل دشمن، تنها غیرت و شجاعت بینظیر کافی میبود ما افغانها انګلیس ها را تا دهلی و کلکلته تعقیب میکردیم. ولی معلوم است که مسله نه چنین است. و  بلاخره زمان و میدان جنګ بسیار زود ثابت ساخت که محمدنادرشاه و ایشک آقاسی نظامی شیراحمدخان، که شما انهارا به خوشخدمتی انګلیس متهم میسازید، بر حق بودند.....

ثانیاً همین شاه امان الله ، که شما به شهامت و شجاعت بینظیر او میبالید، شرایط متارکه ویسرای هند را، که واقعاً شرایط ظالمانه و غیر قابل قبول بودند، منظور فرمودند و همین سپه سالار  نادرخان، که شما اورا دایماً فرستاده و انتخاب استعمارانګلیس میدانید، به جواب مکتوب شاه امان  الله  نوشت که اګردر وجود انسان از ۳۶0 رګ، یک رګ هم خون داشته باشد تسلیم به چنین شرایطی نمیشود. شاه امان  الله در جواب مینویسد که الحمد الله  که شما را با خود همنظر یافتم و این شرایط را قبول نخواهم نمود. در حالیکه شاه آن شرایط را قبلاٌ  قبول نموده بودند و صرف برای  اطلاع سپه سالار به جبهه جنوبی فرستاده بود. "

اینجا غازی استدیوم تاریخ افغانستان است و مانند روز های جشن در زمان شاه مرحومی کشور ، شما و محترم داکتر صاحب کاظم قبل از مسابقات فوتبال برای خواننده گان تان مسابقه پهلوانی تاریخ کشور  را با تشکرات زیاد به نمایش می گذارید، البته با مضامین و قلمهای رسای تان نه با چوته های پهلوانی و تسمهء سر شانه آن. 

روز ما شب گشت و ما بی اختیار گریه ایم

هر که در دود افتد از چشمش برون می گردد آب

بیدل

الله محمد18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم  کاسی صاحب عزیز!

 با عرض ادب و سلام به شما محترم.

 موضوع،  "مجازی" بودن زمان است  نه "حقیقی" بودن آن، چنانچه محترم مرحوم بیدل صاحب  مانند مرحوم مولانا صاحب  هم در زمینه چنین ابراز نظر می کنند :

 مه و سال و شب و روزت مجازیست

 حقیقت نه زمان دارد  و نه ساعات

   "Eine Sekunde entspricht 9 192 632 770 Perioden der Strahlung des Überganges zwischen den beiden Hyperfeinstruktur-Niveaus des Grundzustandes von Atomen des ElementsCäsium-133

  جملهء را که شما محترم نوشته اید، که یک ثانیه معادل است به 9 192 632 770 یعنی هفت صد و هفتاد ملیون اهتزاز  اشعه در عبور از سطع ساختار بسیار ظریف حالت اولیه اتم سیزیم 133 به حالت دیگر آن ، در واقعیت حرکت این ذرهء انرژی اتمی را تمثیل می نماید ، که انسان و یا فزیکدانان انرا با وسایل خاص آن اندازه می گیرند، یعنی اندازه گیری این حرکت باعث ایجاد زمان حرکت می گردد .   مولانا و بیدل صاحب هم متوجه این اصل در هستی شده اند که این  افکار  را در اشعار شان ذکر می کنند . اینجا موضوع مجازی بودن و حقیقی بودن زمان در خود هستی  مطرح است.

 بنده در یک قسمت از انترنت جمله ذیل را خواندم که چرا زمان یک خیال است ?Warum ist Zeit eine illusion

 بعد از انکه کوتاه توضحیات راجع به  تیوری کوانتوم در فزیک و تیوری نسبیت انشتاین نویسنده  می دهد،  اضافه می نماید که:

Für viele Physiker ist zwar psychologisch real, sie ist jedoch nicht grundsätzlich real

 برای بسیاری فزیکدانان اگر چه از نظر روحی و روانی یعنی فکری  زمان واقعی است، اما  اساساٌ غیر واقعی است. 

Zeit gibt es eigentlich nicht: die physikalische Formel lautet: v=s/t: Geschwindigkeit = Weg/Zeit. Ist man folglich mit (Licht-)/unendlicher Geschwindigkeit unterwegs - was dem Menschen nicht möglich ist - wird die Zeit verschwindend klein, wird räumlich.

بنده جملهء ذیل را از انترنت ترجمه می نمایم، که فکر می کنم توسط  کدام فزیکدان و یا فیلسوف و یا علاقمند به هر دو  فزیک نوشته شده باشد، بنام برگت شیمت:

"زمان در واقعیت وجود ندارد: فرمول فزیکی ان  سرعت  مساوی است به فاصله تقسیم زمان، که هر گاه انسان با سرعت نور و یا سرعت بی نهایت در حرکت باشد، که برای انسان غیر ممکن است، زمان انقدر کوچک می گردد ، که به فضا تبدیل می گردد. "

یعنی در نهایت همین فضا و هستی باقی می ماند که در حرکت دایم بدون زمان وجود دارد،  یعنی زمان یک اصل است که توسط حرکت در فضا خلق می گردد، چی در فضای بزرگ ما نند کهکشان و منظمومه شمسی و چی در درون اهتزازات ذرات  یک اتم مانند سیزیم 33 که انهم حرکت یا اهتزازات ذرهء اتمی  است.

حرکت یعنی جوهر هستی بدون زمان وجود مطلق دارد، در حالیکه زمان بدون حرکت وجود نمی تواند داشته باشد. به فرموده مولانا ساعت از بی ساعتی اگاه نیست، زانکه انسو جز تحیر راه نیست. تفکر فوق مولانا هم حرکت فکر وی است که به این درک رسیده است. 

غیر من زین قلزم حیرت حبابی گل نکرد

عالمی صاحبدل است اما کسی بیدل نشد

خلیل الله معروفی18.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

  ابراز سپاس بیکران از دوست و برادر گرانقدر!!!

از دوست و برادر نازنینم، جناب "داوودجان مومند"، که در تاریکخانۀ "تحقیق"، با نورافگن منطق و استدلال و با موشگافیِ غیر قابل باور به کاوش و دریافت حقایق میپردازند، نسبت کامنتهای نوازشگرشان، صمیمانه و از اعماق قلبم سپاسمند هستم. خداوند یک تار مویشان را کم نکند!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۸ اپریل ۲۰۲۴)


خلیل الله معروفی18.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

گوش "نامحرم" نباشد جای پیغام سروش!!!

کامنت دوست دانا، روشنروان و گرانقدرم، "جناب الله محمد خان" را، که با "وجدان عرفانی" حضور دارند و سخنان برجستۀ عرفای بزرگ ما همه در نوک زبانشان دیده میشود، از نظر گذشتاندم. جناب ایشان عمدتاً با "جهانبینی عرفانی" به تشریح زمان میپردازند. مگر دید عرفانی مورد تأیئد علوم طبیعی قرار ندارد، چون تنها سخنانی مورد تأئید علوم طبیعی میباشند، که به تجربه قابل اثبات باشند!!!

در فزیک نظری، تئوری و فرضیه و نظریه ای وجود دارد، به نام Singularity (به المانی Singularität)، که من آن را " یگانگی" و یا "واحدیت" ترجمه میکنم. نظر بدین تئوری "زمان و مکان و مادّه" همیشه یکجای و در "توأمیت" باهم هستند و هیچکدام از این سه، بدون دو کمیّت دیگر وجود داشته نمیتواند!!!

این، که در دید و برداشت و جهانبینی "عرفانی و تصوفی"، از "لامکان" سخن رفته است، مورد تأئید علم فزیک بوده نمیتواند!!!

از طرف دیگر "مادّه و انرژی" دو حالت متفاوت از عین پدیده هستند، که در حالات مناسب، یکی به دیگری تغییر شکل میدهند؛ یعنی انرژی به مادّه و مادّه به انرژی تبدیل میگردد. برای اثبات این نکته هزاران مثال عملی در پیش چشم ما وجود دارند؛ و من ضمن یک از مقالات قدیمم در  پورتال "افغانستان آزاد ــ آزاد افغانستان" در زمینه به اشباع سخن گفته ام.

در هر صورت من نظر و دید و پندار و برداشت امروزیِّ خود را نسبت به "زمان حال" نوشتم؛ خواه درست باشد و یا نادرست. این دید و پندار و برداشت من همین اکنون از "زمان حال" است، شاید فردا با دریافتهای دیگری، سخنان دیگری بزنم؛ و وقتی در تمهید مقاله ام به صراحت عام و تام نوشتم، که:

"منتظر میمانم، که کامنتهای انتقادی را بخوانم!!!"

 بدین معناست، که بر دید و برداشت و پندار امروزیم حتماً پایفشاری ندارم و دو پای را در یک هم موزه نمیکنم!!!

 مگر خیلی در تعجب افتادم:

از سخنان کسی، که در ابجد زبان خود به اصطلاح عوام کابلی هنوز "چارغوک میکند" و هنوز قادر نشده است تا حتی یک جملۀ درست و بی عیب و "آدم دستور" را روی کاغذ بریزد. من شخصاً چنین کسی را به فرمودۀ "حضرت حافظ شیرازی"، دقیقاً "نامحرم" میدانم و او کسی ست، که در نزد من، همیشه خارج قوس میماند!!! بیهوده سخن گزاف نزند و از بزرگان استشهاد نکند. اگر خودش چیزی در مغز و کله و چانته دارد، بگوید و سخنانم را با دلائل معقول و با منطق و برهان قابل قبول رد نماید. من ضمن مقاله ام به صراحت تام نوشته ام، که "زمان حال" در واقع جزءِ بسیار کوچک و ناچیزی از "زمان گذشته" است.

من شخصاً بدین عقیده هستم، که تنها دو زمان داریم:

ــ یکی زمانی، که گذشته است و "زمان ماضی" نامیده میشود

ــ و دیگر "زمان آینده"، که هنوز نیامده است و فعلاً وجود هم ندارد!!!

در مقاله ام صریحاً با عبارات و افادات مختلف گفتم، که "زمان حال" قابل پیمایش" نیست، چون هر لحظه از زمان را، که به نام "زمان حال" قلمداد بکنیم، همان دَم به "زمان گذشته" پیوسته است!!!

من با کسی، که به گفتۀ ایرانیها "سرش به تنش نیرزد"، هیچ گپ و سخن ندارم و اصلاً نمیخواهم با او به بحث و جدل و مناظره و مناقشه بپردازم؛ خواهش جدی من هم از آن "نامحرم" اینست، که هرگز نوشته هایم را نخواند و اگر میخواند، با منطق وارد بحث شود؛ بس خلاص!!!

تبار دیگر کرار میکنم، که:

مرا با "نامحرمان" نه گفتی ست و نی شنیدی!!!

با محبت فراوان خدمت دوست عالیمقامم، جناب "الله محمد خان"، او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۸ اپریل ۲۰۲۴)


حسیب الله18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از سلام مجدد,

سخن واپسین این ضعیف در "بحث طول زمان حال" این می باشد, که, هرگاه اشخاص محترمی که در این بحث شرکت دارند, با همچو یک تعریفی موافق گردند, که:

(طول, عرض, عمق, وسعت و نیز بقیه ابعاد حالت حال ما انسانها را, همان یک "دم" یا همان یک "نفس ما" که در ظرف دو الی سه ثانیه را در بغل دارد, تشکیل می دهد!)

در صورت موافق بودن همه شرکت کنندگان محترم این بحث, میتوانیم, تعریف مذکور را, البته با اضافات و تکمیل نمودن و تصحیح نمودن, به "قاموس کبیر افغانستان" پیشنهاد نمائیم, که تعریف مذکور از جانب اشتراک کنندگان محترم این بحث, به زبان های دری و پشتو, به حیث "تعریف زمان حال" درج آن قاموس نیز گردد, تا آنکه از نتیجه و نتایج این بحث ما, دیگران نیز مستفید شده بتوانند. زیرا به احتمال قوی, شاید همچو تعریفی جامع, در بقیه قاموس ها, کمتر مورد التفاتی بدینسان, قرار گرفته باشد. البته این یک پیشنهاد مخلصانه بود و بس.

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

حسیب الله18.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت همه,

قابل توجه و ستایش می پندارم, سؤال بسا مهم, پیچیده و در عین زمان, خیلی جالبی را, که جناب محترم خلیل الله معروفی, محترم مجیب جان, دوست گران قدرم جناب محترم الله محمدخان و همچنان جناب محترم زمری کاسی به آن پرداخته اند; و محتویات آن سؤال این ها اند:

"زمان حال چقدر طول دارد؟, بزرگی زمان حال چقدر است؟ و یا طول زمانی, که همین حالا میگذرد, چقدر است؟"

بدون شک که از یک طرف "زمان" در کل یک عنصرپیچیده و جالبی است و از جانب دیگر این "سؤال به اصطلاح جاندار" که از جانب محترم معروفی مطرحه گردیده است, یک پاسخ نسبتا دقیق می طلبد, که نه "بسیار کوتاه باشد", "نه بسیار دراز باشد" در ضمن از یک کیفیت علمی برخوردار باشد, که تا حدی پاسخگوی همچو سوالی جالبی را نیز داشته باشد!

قبل از شروع این بحث جالب, نخست یک فرضیهٔ خود را در قبال این سؤال مغلق و مشکل تقدیم داشته, پس از ارایهٔ آن آن پاسخ مختصرم به یک بحث علمی-دینی-فلسفی پاسخ این سوال را با هموطنان عزیز ما که داخل این بحث اند, یکجا با هم ان شاءالله به زودی پیدا خواهد توانستیم!

نخست فرضیهٔ مختصر منی ضعیف در ارتباط این موضوع این طور است:

اینکه زمان حال چقدر طول دارد, با آنکه شاید در هر شخص تا حدی متفاوت باشد, اما در کل میتوان فعلا در حال حاضر چنین تعریفی را بر اساس داشته های Quantenphsiker های چون Herrmann Nicolai و همفکرانش و بر اساس داشته های علمی-تخصصی Hirnforscher های عصر حاضر, همان "ناحیهٔ نقطهٔ صفر" را, همان نقطهٔ تقاطع زمان گذشته و زمان آینده را, همان "لحظه", "لحمه", "دم" را که جناب محترم خلیل الله معروفی به آنها اشارتی زیبای داشته اند, میتوان تقریبا در حدودی; لطفا توجه کنید که چیزی مطلقی را اظهار نمی نمایم, بلکه می گویم که: می توان تقریبا در حد و حدود دو الی سه ثانیه به تعریف کشاند:

یعنی که: هر گاه ذهن ما از لابلای حواس پنگانهٔ ما در هر ثانیه, بطور مثال پنج قطعه عکس های رنگه و سیاه و سفید, همراه با صوت و صدا و شکل و فورم منقل گردانیده, آنها را با بقیه داشته های ترسبی در ذهن ما به "صحنه های تبدیل بتواند" , در آن صورت می توانیم طول همان یک "صحنهٔ زمانی را, البته هر شخص در ذهن خودش" به تقریبا طول دو الی سه ثانیه به تعریف کشیده, در آنصورت چنین یک ادعای, تا حدی ناقصی را, به بحث بکشانیم, که آیا واقعا می توانیم ادعا کنیم که:

نقطع تقاطع زمان گذشته و زمان آینده را, ناحیهٔ تعریف "تقرب به صفر را", یا همان "دم" , "لحظه", "لمحه" را به طول "دو الی سه ثانیه" به تعریف بگیریم؟

اگر پاسخ ما به سوال بالا مثبت باشد, پس به اصطلاح "گپ حل است" , یعنی نظر به ادعای Quantenphysiker های عصر حاضر که به موضوع علاقه نشان داده اند و نیز نظر به برداشت های علمی-تحقیقاتی Hirnforscher های عصر حاضر که در رابطه اظهاراتی داشته اند, می توان به همان "طول زمانی دو الی سه ثانیه" قناعت نموده, طول زمان حال را به گفتهٔ آنها به همان "دو الی سه ثانیه" مختصر ساخت!

بدون شک که این سوال پیچیده در همان زمانش, حتی برای Albert Einstein با وجود قانون نسبیتی که آنرا به تعریف کشیده بود, با عث نگرانی شده بود, زیرا گفته می شود, که وی در جائی گفته بود که:

Das JETZT sorgt  mich ernstlich و ترجمهٔ این گفتهٔ وی به زبان دری تقریبا این است که گفته بوده باشد که: "زمان حال" مرا جدا نگران ساخته, یا همچو اظهار شبییه ئی وی نموده است, که اشارت به مشکلاتی یک برداشت دقیق علمی از "طول و عرض زمان حال" را در بغل دارد.

به هر صورت, اینکه "زمان حال چقدر طول دارد؟" سوالی جالبی است که علم بار ها در کوشش تعریف دقیق "زمان حال" و "طول و عرض زمان حال" بر آمده است, اما تا به اکنون یک پاسخ دقیق در زمینه "غیب به مشاهده می رسد."

زیرا, قسمیکه جناب محترم الله محمد خان نیز به حرکت, حرکت و یا گردش زمین, ایجاد نقش تقویم از روی حرکت نیز اشارات جالب مستقیم و غیر مستقیمی داشته اند.

در کلتور اسلامی-افغانی ما از اصطلاح "آخرزمان" نیز کار می گیریم, که این اصطلاح در بحث فعلی ما نیز جالب است, زیرا طول زمان در کل, نظر به کلتور ما, اگر اشتباه برداشت ننموده باشم, که ان شاءالله ننموده باشم, طول زمان در کل از آفرینش جهان عستی ما تا روز قیامت" است!

اکثر بخش های علم فزیک, پس از آنکه اینشتین این موضوع نسبی بودن زمان را تشریح نمود و گفت Zeit ist relativ, دیگر بیشتر به موضوع "طول زمان حال" میل و رغبتی از خود شان نشان نمی دهند, اما چیزی جالبی دیگری را که برخی از فزیکدانان محترم به آن اشاراتی داشته اند این است, که "وقت می تواند به سرعت های مختلفی در جریان باشد, این موضوع مربوط به آن می شود, که ما در کدام یک جائی از اونیورزوم Universum در راه هستیم.

در این رابطه یک Quantenphysiker به اسم Herrmann Nicolai , خدا گردنم را نگیرد, اینشین را چنین انتقاد می کند:

"Einstein hat festgestell: Das stimmt nicht. Auch das Phänomen der Gleichzeitig keimt hängt ab vom Beobachter. Also vom Bewegungszustand des Beobachters. Das heißt also in der speziellen Relativitätstheorie gibt es keine universelle Definition von Jetzt." 

خلاصهٔ این گپ بالائی این است که در داخل تیوری نسبیت هم کدام تعریف دقیق از "زمان حال" وجود ندارد.

مگر ما و شما ان شاءالله در ارتباط "طول و عرض" زمان حال, حتما در اینجا از خلال بحث های ما, یک چیزی های پیدا می کنیم.

بحث طول زمان حال تا نتیجه گیری این بحث ادامه دارد.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

زمری کاسی18.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​گرامی و محترم الله محمد. 

هرچند نمیخواهم در بحثی داخل گردم و بعضا سخن بیجایی دیوانه میسازد و هرکس که میگوید که «زمان حال وجود ندارد!»، باید گریست چه سالها بحثی بود بر تیوری اینشتاین تا ثابت گردید و به این معنی کوتاه که اگر حال وجود ندار پس گذشه هم وجود نداشته و آینده هم وجود ندارد! شما حتما آلمانی میدانید لطفا سطر ذیل را ساده درک فرمایید و ختم بحث:  

    "Eine Sekunde entspricht 9 192 632 770 Perioden der Strahlung des Überganges zwischen den beiden Hyperfeinstruktur-Niveaus des Grundzustandes von Atomen des ElementsCäsium-133"

محمد داؤد مومند18.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​افغان و مبارز اصیل استاد معروفی گرامی!

بعد از عرض احترام و مراتب تمنیات نیک

محتویات مضمون جناب شما، در مورد زمان، از سطح دانش این شاگرد غبی تان بلند تر بود، لذا در مورد از ابراز نظر قاصرم.

فکر میکنم که استاد الله محمد خان آتش نفس و بیدل شناس، با تبصرۀ خود، جای ابراز نظری برای دیگران نگذاشته است. او «آب» است و کسانیکه منکر تاراج فرهنگی ایران و به اصطلاحات مبتذل ایرانی نشوار میزنند و به مشی ایران خواهی و اعتقاد بر اصالت اصطلاحات ایرانی، چون موشک و باد بزن و بخصوص «بد جنس» بد جنسی خود را عیان و مانند شادی ک سرخک، دیگران را به تمسخرش وامیدارند، سراب فریبنده چیزی دیگری نیستند که به تطهیر آب افغانیت ضرورت دارند، ولی هرگز افغان نخواهند شد و «بی آب» خواهند ماند.

کاڼی به وروست نشی

دشمن به دوست نشی

Hazarzbek Tajiashtun17.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

Sorry, that I do not communicate with people that I believe are paid participants and have duty to deviate the sites topics from the current hot issues to no subject discussion. 

​I still remember as if it was yesterday, that upon his/her tenure termination from AGO, the principle of that website stated something very similar to " if you do not have a shame, then we will be ashamed of...."

الله محمد17.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

استاد محترم و گرامی آقای معروفی!

با عرض سلام و آرزومندی سلامتی شما محترم ریش سفید کشور و زبان دری.

 مکتوب  "زمان حال  چقدر است؟ شما را مطالعه نمودم که در آن می نویسید:"   منتظر میمانم، که کامنتهای انتقادی را بخوانم ".

 نمی خواهم شما را زیاد منتظر بگذارم، در غیر آن زیادتر از انچه می خوانید می نوشتم:

 1- "اصل موضوع مگر در جای دیگری نهفته است؛ و آن این، که "زمان حال" را اصلاٌ نمیتوان اندازه گیری کرد "

 یعنی چیزی که اندازه نداشته باشد و یا اندازه نگردد، وجود ندارد، زیرا این حرکت است که حس و درک زمان را در در سیستم مغز ایجاد می نماید.

 2-" و به عبارت دیگر "زمان حال"  اصلاٌ  وجود فزیکی و قابل پیمایش ندارد! "

 وجود فزیکی ندارد یعنی اصلاٌ وجود ندارد. مولانا می فرماید:

 ساعت از بی ساعتی اگاه نیست

 زانکه انسو جز تحیر راه نیست

 ماضی و مستقبل ای جان از تو است

 هر دو یک چیزند پنداری دو است

 لامکانی که در او نور خداست

 ماضی و مستقبل و حالش کجاست

 جمله بالا مطابقت دارد به ایه قران کریم: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ

 3-"کمی به ریاضیات و فزیک پرداخته و "زمان" را  بالای  محور X نشان میدهم، که از "گذشته" شروع شده و به سوی "آینده" در حرکت است. "

 این زمان نیست که حرکت می کند بلکه انرژی یعنی نور است که  حرکت می کند که جوهر هستی را می سازد یعنی انرژی و به فرموده فزیکدان مشهور "مرحوم   تسلر " هستی انرژی است، همه چیز انرژی است یعنی شما در اطاق   تان یک قعطیکک انرژی هستید. ما همه مانند قعطی  نصوار پر، پر از   انرژی هستیم.  و روزانه سه بار انرا از نصوار یعنی مواد غذایی که انرژی هستند پر می نماییم.  فکر هم انرژی است، فکر است که شما را اینطرف و انطرف می برد و در اخیر هم دو باره خاک می گردد و خاک هم به اساس افکار انشتاین انرژی است،  یعنی "کتله ای  که می تواند در صورت حرکت با سرعت نور به انرزی تبدیل گردد،  مانند کوه بابا و هندوکش و غیره کوهها که همه ذرات هستند که یکجا شده اند و در خود انرژی را ذخیره دارند.

 4-"قیمت "زمان حال" چیز دیگری نیست جز  "صفر""

 فکر شما  عمیق فکر می کند،  یعنی از مالیکولهای فکر شما به شکل  کوانتوم افکار تان در پرش امده و درست تشخیص می نماید. افکار همه شکلی از کوانتوم است که اینجا نمی شود انرا بحث نمود. 

 5-"همه به نکوئی میدانیم، که "زمان" در جهان ما یک کمیت "ممتد"، " لاینقطع" و "سیال" است و هرگز نقطه ای را پیدا کرده نمیتوانیم، که در آن "زمان" متوقف گشته باشد و یا متوقف گردد!!!"

 شما در اینجا حرکت را با زمان اشتباه تصور می کنید. ما در هستی ابدی زندگی داریم و می توانیم این ابدیت و ازلیت  را احسا س و درک نماییم. ما در اصل خود این هستی هستیم، در صورتیکه قادر به این شناخت شده و به این اگاهی و معرفت برسیم   چنانچه بزرگان ما رسیده اند و برای ما فرهنگ و فرهنگ یاد گیری  انرا گذاشته اند،   وحی خودش از در ون هستی خالق پاک امده  و به همین ترتیب   نبیایان کتب  آسمانی  و اولیا کتب زمینی  راغرض اسایش و ارامش بشر نشر نموده اند. اینکه این ارامش را دارند و یا ندارند موضوع جداگانه است. 

 چون نبی اگه کننده است از نهان

 کو بدید انچه ندید اهل جهان

مولانا

حسیب الله16.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد به همه,

جهت یک استفادهٔ مثبت از وقت, می پردازم اندکی,

در ارتباط با موضوع "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" , همچنان با تماس اندکی, مرتبط با بخش صلاحیت های وظیفوی, صلاحیت های کاری و نیز صلاحیت های علمی-فنی  "پولیس جنائی", "قوای عدلی-قضائی" و "تاریخنگاری علمی-حرفوی". البته به امید آنکه این سطوری را که منی ضعیف از خلوص نیت در رابطه می نویسم, خدای ناخواسته کدام نوع بی احترامی تلقی نگردیده, بلکه فقط و فقط منحیث اظهاری, اندکی ممد نیز واقع گردند.

مرتبط به "قتل مرموز امیر حبیب الله خان" جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم می فرمایند:

"یکی از کسانیکه بعد از گذشت تقریبا نیم قرن ابراز نظر در مورد این قتل کرد, همانا مؤرخ شهیر میرغلام محمد غبار بود..."

منبع: بررسی زوایای تاریک قتل امیرحبیب الله خان سراج الملهٔ, تاریخ نشر, 25 مارچ 2024, صفحهٔ اول بین سطور 26 الی 27.

قسمیکه در بالا به آن اشارتی داشتم, باز هم به حیث یک تکرار احسن تاکید میدارم به موضوعی که, سوالات و تبصرهٔ من در این بحث, فعلا در کل یک مکث بسیار مختصری دارد, در ارتباط صلاحیت های علمی-تخصصی تاریخنگاران, پولیس جنائی و قوه های عدلی و قضائی در یک کشور و یا در یک جامعه.

جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم, مرتبط به "بررسی قتل مرموز امیرحبیب الله خان" البته در هر چهار بخش نوشته های اخیر شان در این ارتباط که از تاریخ 25 مارچ الی 5 اپریل 2024م. به نشر رسیده اند, از بررسی های برخی تاریخنگاران محترم, در ارتباط "قتل مرموز" ذکری خیری می نمایند و بررسی های آنها را نیز با ما به اشتراک گذاشته اند, که در قدم نخست واقعا این کار و زحمات جناب محترم کاظم در این راستا قابل قدر و احترام می باشد; اما سؤالاتی چندی نیز در این ارتباطات عرض اندام می کنند, که بطور مثال برخی از آنها, مربوط می شوند به ساحات کاری و یا بخش صلاحیت های علمی-حرفوی تاریخنگاران محترم و "پولیس جنائی و قوای عدلی-قضائی در یک کشور و یا در یک جامعه می باشند:

١. آیا کشف "قاتل یک قتل مرموز" از بخش صلاحیت های کاری-حرفوی "پلیس جنائی و قوای قضائیه همان زمان خودش, به اسم و نامی که داشته باشد" است, یا کار "تاریخنگاران محترم" ؟

٢. آیا در طول 106 سال اخیر, به غیر از جناب غبار که پنجاه سال پس از از قتل مرموز مذکور, جناب ارسلا که در سال 2017م. , جناب کاظم که در 2024م. به بررسی این قتل مرموز پرداخته اند; کدام پلیس جنائی کشور (یا معادل آن تحت هر عنوان و یا نامی که بوده باشد), کدام مامور سیستم قضائی کشور(تحت هرعنوان و اسمی که بوده باشد), در طول 106 سال اخیر, کدام پروتوکولی, کدام بررسی تحریری-کتبی, کدام تحقیقاتی-جنائی که سند و مدرک تحریر آن موجود باشد, حتی در حد و حدود یک سطری هم ثبت و درج اسناد رسمی-دولتی کشور ننموده اند؟

بطور مثال: آیا در دوران سلطنت امان الله خان, همان بخش قوای امنیتی کشور که حیثیت "پولیس جنائی" یا همچو چیزی را داشته بوده باشد, در تشکیلات حکومتی-دولتی آن زمان وجود نداشته است, یا اینکه وجود داشته است, اما پروتوکول نویسی در ارتباط یک قتل, در آن زمان رائج نبوده است و همچو امری به شکل تحریری صورت نمی گرفته است; و یا هم اینکه پروتوکول های در زمینه موجود بوده است و یا وجود دارد, اما آن پروتوکول ها مورد مطالعهٔ "تاریخنگاران محترم ما" قرار نگرفته اند؟

- همان بخش نیروی امنیتی آنزمان که ما آنرا امروز به حیث "ادارهٔ پولیس مخصوص مبارزه با قتل" می نامیم, و یا همچو یک ادارهٔ شبیه ئی آن در آنزمان, کدام تحقیقات و یا بررسی تحریری از خودش بجا نمانده است؟

یا به عبارت دیگر, به دوسیهٔ قتل امیر مملکت, در آنزمان کدام مرجعی دولتی, کدام ادارهٔ دولتی آنزمان رسیدگی می کرد؟

نتایج نهائی همان سکتور قوای امنیتی مملکت که شبیهٔ"پولیس جنائی و یا قوای امنیتی بررسی یک قتل" بوده است, در بارهٔ این قتل مرموز چه سند و یا مدرکی را به شکل تحریری از خودش بجا مانده است و یا خیر؟

شکل تحریری و یا متن نتیجهٔ تحقیقات اولیه, نتیجهٔ تحقیقات وسطی و بلاخره نتیجهٔ تحقیقات آخری "امنیتی و قضائی آنزمان" در زمینه چه ها بوده اند؟

آیا متن و یا متون رسمی-دولتی به شکل تحریری در ارتباط اطلاعات جمع آوری شده از تحقیقات متهمان همین "قضیهٔ قتل مرموز" وجود دارد؟

به عبارت دیگر, آیا اظهارات متهمان به شکل تحریری, در هنگام تحقیق و تحقیقات "امنیتی و قضائی" وجود داشته است و یا وجود دارد؟

آیا متن و یا متون تحریری راز و رمز های چگونگی تحقیقات متهمان در این "قتل مرموز" در دستگاهٔ دولتی و به شکل رسمی وجود دارد و یا خیر؟

اگر پاسخ سوال بالای مثبت باشد, پس آن اظهارات چه چیز های بوده اند; اطلاعات کمتر شنیده شده در رابطه چه چیز های بوده اند; دلایل ومدارک تحریری جمع آوری شده از متهمان "این قتل مرموز" چه چیز های اند; رسیدگی قوای قضائیه, قضات و یا مراجعی که به حیث اکتوران قوای قضائیهٔ آن زمان بوده اند, بصورت دقیق در رابطه چه چیز های بوده اند؟

قسمیکه از وسعت و پریشانی سوالات بالائی به مشاهده می رسد, نخست به یافتن اسناد و مدارک تحریری نیاز داریم, تا در رابطهٔ یک قتل, یک قتل مرموز, آنهم در رابطه به یک قتل مرموزی که 106 سال قبل اتفاق افتاده است, نظری داده بتوانیم. 

خلاصه: بررسی قضیهٔ یک قتل در قدم اول از بخش صلاحیت های کاری-حرفوی پولیس جنائی و یا یک ارگان معادل وی و نیز قوای عدلی-قضائی یک کشور می باشد, نه کار "یک تاریخنگار" , بدون شک که یک تاریخنگار نیز حق تحقیق در رابطه را دارد, اما بر اساس اسناد و مدارک معتبر; یعنی: آیا تاریخنگاران محترم ما در مورد قضیهٔ همین "قتل مرموز", تمامی اسناد و مدارک تحریری و متون تحقیقات قوای عدلی-قضائی همان زمان را, تا حد امکانات و دسترسی شان به آن ها, به مطالعه گرفته اند و یا خیر؟

و من الله التوفیق

بحث کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما ادامه دارد.

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

محمد داؤد مومند16.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جواب طفلانۀ حامد جان فارانی به استاد معروفی!

حامد جان فارانی عنوانی استاد معروفی نوشته است:«..آموختم که نه تنها نویسنده بلکه زبان شناس هستید و درین عرصه از من تجربه ای بیشتر دارید زیرا من تازه در این عرصه وارد شدم.»

استاد معروفی اولین شخصی بود، که غرض رهنمایی حامد جان نوکار و بی تجربه، غلطی های نوشتۀ او را به رخش کشید ولی حامد جان اصلاً آن یاد آوری اصلاحی استاد معروفی را به نادیده و نا شنیده گرفت.

نا گفته نماند که این قلم نیز همزمان، تبصرۀ انتقادی خود را بر محتویات مقالۀ حامد جان خدمت شان تحریر داشته بودم.

مثل اینکه حامد جان فارانی حد اقل در مدت بیست سال گذشته، صد ها مقالۀ علمی و تحقیقاتی استاد معفروفی را نخوانده و صرف اکنون باخبر شد که استاد معروفی نه تنها نویسنده بلکه زبان شناس نیز میباشند.

این جملۀ حامد جان چنین معنی میدهد که حامد جان از طریق مطالعۀ مضامین استاد معروفی، به قدرت نویسندگی او وقوف داشته ولی درک نکرده بود که استاد معرفی یک زبان شناس نیز هستند، در حالیکه بیشترین مضامین استاد معروفی در مورد دستور زبان و لغت شناسی است.

خیلی خنده آور است که حامد جان، تازه به نوشتن آغاز نموده، ولی به این نتیجه رسیده است، که استاد معروفی، تجربۀ بیشتری از حامد جان دارد!!!!!

حامد جان در جای دیگری نادرست «پورته» کرده است که «آقای ...... و دیگران که درین علم سرآمد هستند....»

حامد جان بی خبر از اینکه استاد معروفی چندین بار پوز این سرآمد، حامد جان را در قسمت دستور و لغت زبان دری  به خاک مالیده است و بر بطلان ، باطلش خطوط بطلان کشیده است.

از طرفی هم که حامد جان به حیث یک آدم شوقی و اماتور در حال مشق و تمرین نوشته کردن است و مانند کودک یک ساله کوشش و سعی بر پا استادن را درین عرصه دارد، چطور به این نتیجه رسیده که موصوف و دیگران درین عرصه سرآمد اقران اند؟

لاوه برین، توصیف غلو مانند حامد جان از آن معلم و هادی و رهنمایشان، اهانت به استاد معروفی و استادان سخن و ادب و ادبیات است.

گویا، تا کسی سخن نگوید، درک عیب گفتار ناهنجارش، کمی مشکل خواهد بود.

امیدوارم روزی حامد جان توان نویسندگی را بدست آرد، و چیزی ننویسد مانند مقالۀ چند سال قبل او که ملت افغان را «ملت درویشان» لقب داد، که در همان زمان محتویات مقاله اش رد نمودم.  

زمری کاسی16.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of ‎text that says '‎نه خوشحاله دي وفا كرم نهُ خفه دي كرم ستم ڈوند یؤ تال دے چي غرويبزي كله زپر اؤ كله بم دا یؤ دوه کری ژوندون دے په خندا خندا ئي تر كرہ دا جهان خداي جنجال دے كله وران اؤ كله سم انتخاب شاندار خان غني خان‎'‎

دوکتور محمد اکبر یوسفی16.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوست نهایت عزیز احمد آریا!

سلام ها و احترامات فراون تقدیم تان باد.

 به هوشداری های شما در خصوص مخاصمان و خرابکاران بخیل و بد جنس توجه خواهم داشت. یار زنده و صحبت باقی. صحتمند و سرفراز باشید.  په ډیره مینه. یوسفی. 


احمد آریا15.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دوکتور ارجمند، فرزانه و محترم یوسفی را درود،

آرزومندیهای صمیمانه این هموطن را برای صحتمندی و سلامتی هرچه بیشتر وجود گرامییتان بپذیرید.  خرسندم  که وردی از این قلم توانست اسباب مسرت شما دوست خبیر، نویسندۀ پرکار و محقق حاذق را فراهم کند. 

بر خصومتهای حسودان و خرابکاران  وقعی نگذارید. در جهان ما تعداد آنها کم نیست و در هر چند صبا یکی از سوراخی باید سر بکشد و برحسب دستور و به ذعم خود زخمی به شما بزند. هرگاه قرار  است آنها را جدی بگیریم، در واقع  بر عمر نکبتبار و ذلت افکارشان افزوده ایم. از قدیم گفته اند، «جواب جاهلان خاموشی ست». یقیناً «در راه مبارزه برای حق همیشه تنها هستید». اما  همیشه حق بر باطل پیروز بوده است.

شاد و کامگار باشید

با احترام

آریا

محمد داؤد مومند15.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دو تبصرۀ مو شگافانه، از دو شخصیت صاحب قلم و نکته دان.

الیوم با باز نمودن ویب سایت وزین آریانا افغانستان، تبصره های دو شخصیت سخن دان و سخن سنج، یعنی محترم الله محمد خان و محترم حسیب الله خان را به ارتباط مقالۀ اخیرم، که نقدی بود بر مضمون پوهاند صاحب داکتر سید عبدالله کاظم، مایۀ فراغ دل  و فروغ دیده ام گردید. 

تشخیص کیفیت و حقانیت و استدلال مضمر در یک مضمون، معمولاً از چشم نویسندۀ مقاله و یا تحقیق، تا حدی زیادی، کاری است مشکل، و این امر تعلق می پذیرد، به قضاوت ذوات صاحب نظر و نکته دان و نکته سنج و با انصاف.

به خاطر دارم که بابای مبارزان ملی سید اصیل و حق گوی و حق پسند و نهایت با شهامت یعنی استاد سید خلیل هاشمیان، به محترم الله محمد خان، خطاب بیدل شناس را داده بود.

الله محمد خان در موازات قراء،  گویا ابیات کلیات بیدل را به حافظه سپرده است، و بر معانی قلل سلاسل جبال و کتل پر پیچ و خم صعب العبور آن ، مانند شاهین بلند پرواز، بی باکانه و به سهولت بال و پر میکشاید و به طیران لایتناهی آن، و معانی انفس و آفاقش، در مسیر پرواز ابدی قرار دارد، چناکه ذواتی چون استاد سیستانی و استاد کاظم و این خامۀ شکسته به راهش عبور نکرده و نه توان آن، مقدور و میسر است، در تبصرۀ نوازشگر و حوصله افزای خود مینگارند:

«زحمات و حوصلۀ تان در 14 صفحه، حیثیت تاریخ کشور را بالا برده که هر انسان با منطق سالم را متقاعد به این میسازد که به چه قدرت منطقی شما  و محترم جهانی صاحب در برابر احیای تاریخ درست کشور تلاش میورزید و به اصطلاح متهم را محکمه تاریخی مینمائید.»

مبصر فرزانه و توانیای  دوم، شاغلی حسیب الله خان است، که در قسمت موشگافی وتحلیل و تجزیۀ علمی مطالب مطروحه به مقام استادی رسیده که در ویب سایت افغان جرمن، شخصی دومی را یارای، رقابت با او نیست، این قلم را با تحریر همچو  پاراگرافی مفتخر ساخته اند:

«مقالۀ جناب محمد داؤد مومند را در خور ستایش یافتم، زیرا اظهارات جناب ایشان، در راه های تشخیص کانفلکت تاریخ نگاران محترم ما و در راه تجزیه و تحلیل کانفلکت مذکور و هم چنان در راه سراغیابی راه های حل در عرصۀ تاریخ نگاری، همچو مقالات و نوشته های پربار، مؤثر و مفید واقع شده میتواند که ما را قدم به قدم به سمت تاریخ نگاری علمی نزدیک و نزدیکتر ساخته میتواند..»

از اینکه ذوات محترم فوق الذکر با همچو تبصره های طلایی خود، مرا مفتخر ساخاتند و کامنت های شان، موجب  تشویق، ترغیب و تشجیع بیشتر از پیشتر میگردد، مایۀ طمانیت روحی ام است و مرا متقاعد ساخت که مبارزۀ حق طلبانۀ این قلم، گل لگد کردن و یا در آب کلوخ انداختن و گذشتن نیست. 

ناگفته نماند که این همه توجه و ابراز ممنویت، مانند «تو مرا آخوند بگو، و من ترا ملا» که در ویب سایت افغان جرمن به کرات معمول و قابل ملاحظه و تشخیص است نیست.

پروردگارا ! ما در طی طریق راهی که تو  عنایت فرموده ای، شرمنده نساز

آمین یا رب العالمین    

ع و ح15.04.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

​حمله شجاعانه ايران به مركز صهيونزيم، امپرياليزم را از خواب غرور بيدار كرده.  اين متل مردم ما شايد حالت بايدن را خوب  تمثيل كند"وار به كشكاره وكا  غ به ابى "

الله محمد15.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ جناب محترم جهانی صاحب!

با عرض ادب. 

مضمون "جواب مختصری به نوشته محترم داکترصاحب کاظم" از مطالعه بنده گذشت.

با اظهار تشکر از زحمت تان باید چند نکته را به اختصار ذکر نمایم:

  بنده متاسفانه منابع زیاد در ارتباط تاریخ کشور به جز از چند کتاب مشهور تاریخی ندارم تا خود را مشغول منطق زهر آلوذ محترم داکتر صاحب کاظم نمایم و از طرف دیگر متاسفانه وقت انرا هم ندارم. 

مسلم که هر انسان با عقل سالم خواهان معلومات درست در ارتباط واقعیت ها تاریخی و یا هم غیر تاریخی می باشد. زمانی بنده فرضاٌ یک مقاله تاریخی را مطالعه می نمایم، در صورتیکه معلومات و منطق ناقص در آن موجود باشد، باعث خلق نمودن چیزی نا درست برای خواننده  گردیده که یک نوع ظلم معلوماتی  به شمار رفته می تواند . 

بنده در اثر مطالعه افکار محترم داکتر کاظم ،  کاملاٌ مطمین هستم که  آن محترم در تحلیل و تجزیه وقایع تاریخی و سیاسی اکثراٌ اشتباه می نویسند، اما شیوه کار وی طوری است که هر خواننده متوجه آن نمی گردد. بنده در موارد زیادی آن محترم را متوجه این ساخته ام، اما شکل فکر و منطق وی قابل اصلاع نیست، فلهذا باید موضع گیری سالم با وی  نمود، چنانچه شما محترم و محترم مومند صاحب و در گذشته محترم عباسی صاحب به این کار اقدام نموده اید و می نمایید و باید هم نمایید.

بنده غرض مستند ساختن اظهارات بالایی خود،  افکار نامبرده را در ارتباط تاریخ جاری جهان و افغانستان تذکر می دهم،  که به اشتباه رفته است و حالا چطور این فرد قادر به تحلیل اوضاع تاریخ کشور در صد و دو صد سال و یا کمتر و زیادتر شده می تواند. 

داکتر صاحب کاظم در ماه  نوامبر 2020  در یک "معروضۀ خدمت آقای بایدن رئیس جمهور منتخب امریکا!" می نویسد:"

1-"با تقدیم تبریکات صمیمانه به نسبت موفقیت چشمگیر شما و تیم کاری شما در احراز این مقام ارشد و عالی امریکا و به آرزوی موفقیت مزید شما !"

در حالیکه در ماه اگوست 2019 در مورد وی می نویسند:

نقص امریکائی ها در سیاست خارجی اندیشیدن به منافع کوتاه مدت و آنی آنها است و اما از دور اندیشی متأسفانه بسیار بی بهره استند   ... دیگر به آواز و پیشنهاد های مثل "جو باید ها" خود را راه گم گشته در افغانستان نسازند و دور اندیشانه با معضله افغانستان برخورد نمایند."

ایا خود محترم داکتر کاظم که چنین ذکر می کند در باره بایدن، خودش دور اندیش بوده است که در ادامه معروضه خود می نویسد:

2-" ...بخصوص که دراین چهار سال اخیر شاهد جنایات عدیده  بوسیلۀ دشمنان دموکراسی و آشوبگران و جانیان داخلی و خارجی در آن سرزمین بوده ام که چگونه دولت افغانستان و مردم ان از طرف اداره موجود امریکا به رهبری آقای ترامپ و به دسایس متواتر نماینده این اداره زلمی خلیلزاد زیر فشار های آشکار و پنهان قرار گرفته تا سر به اطاعت بی چون و چرای اوامر غیرمنصفانه آنها بگذارد و بنام صلح در واقع به خواست یک عده تروریست های معلوم الحال به نام گروه طالبان تن دردهد ."

در این اظهار نظر مطالب زیاد غیر منطقی وجود دارد ، که لازم به باز نمودن همه آن نیست، 

اما نامبرده باید از تاریخ و جامعه شناسی و روانشناسی افغانستان این را می توانست اموخت، که کشور تحت اشغال قرار داشت و افغانها در تاریخ ثابت ساخته اند که  اشغال را تحت هیچ شرایط نپذیرفته،  و در برابر ان مقاومت می نمایند. 

ضمنا  اظهار اینکه "اشوبگران و جانیان داخلی و خارجی" این معنی را می دهد که هم مقاومتگران"  اشوبگران" بوده اند و هم "امریکاییان" یعنی خارجیان، زیرا به فرموده شان "  دولت افغانستان و مردم ان از طرف اداره موجود امریکا به رهبری آقای ترامپ  و به دسایس متواتر نماینده این اداره زلمی خلیلزاد زیر فشار های آشکار و پنهان قرار گرفته" .

3-"خدا را شکر گذارم که اکنون چهار سال به پایان رسید، چهار سالیکه یک نفر با بازی های ناعاقبت اندیشانه خود و تیم هردم خیالش تمام جهان را با دردسر های بزرگ مواجه کرده بود.."

این جمله به کسی نوشته شده که در مورد وی در شماره اول آمده است که:" دیگر به آواز و پیشنهاد های مثل "جو باید ها" خود را راه گم گشته در افغانستان نسازند".

در ادامه تقاضای ذیل شده از برادر ما بایدن:

 4-"مردم زجر کشیده افغانستان از جناب شما اقای بایدن رئیس جمهور منتخب امریکا تقاضا دارند تا  بر انچه  در بارۀ این کشور قبلاٌ گفته اید، تجدید نظر کنید"

اولاٌ بنام مردم افغانستان صحبت نمودن بسیار زیاد است. بهتر بود نوشته می شد به حیث یک تحلیل گر سیاسی و اقتصادی و تاریخی مجر ب و شناخته شده کشور و جهان  و دوم اینکه سیاست جهانی امریکا از سال 2006 به بعد  و مخصوصا 2009 در قبال افغانستان معلوم بود که به چی طرف می رود و اینرا بایدن باید می دانست و تجدید نظر از وی تقاضای درست نبود. 

 

هرگاه  کس دور بین می بود ،  می توانست  بداند که  انچه حکومت قبلی امریکا یعنی ترامپ به نتیجه خروج از افغانستان رسیده بود  ، به شخص ارتباط نداشت، که تجدید نظر نماید،  صرف نظر از اینکه یک فرد افغان نمی تواند و نمی توانست،  سیاست حارجی امریکا را تغیر دهد.  نوش جان داکتر صاحب به حیث  ریش سفید  کشور و جهان که با رویا های خود چنین عشق می ورزند.   

در ادامه مشوره به بایدن ریس جمهور امریکا امده که:

5-"و با درک واقعیت های جاری در راه صلح دوامدار و ختم جنگ و خشونت در افغانستان باز نگری کرده و راهی را که تاکنون در پیش گرفته شده و سعی گردیده تا مشتی از تروریستان را حاکم بر اوضاع کشور سازند و افغانستان را بار دیگر دچار  هیولای  جنگ داخلی گردانند، به یک مسیر سالم و ایجاد یک فضای مساعد برای صلح مبدل نمائید."

اولاٌ جنگ داخلی صورت نپذیرفت و ضمناٌ با وجود مشکلات  زیاد داخلی و خارجی در کشور تا جاییکه بنده  معلومات دارم صلح حکمفرما است. 

خلاصه کسیکه نتواند اوضاع جاری کشور و جهان را درست تجزیه و تحلیل کند ، چطور قادر است روانشناسی   صد سال قبل را از روی ورقهای قاغذ هر کس،  و مشوره نوشته های محترم ارسلا  تحلیل نماید.  

 اما  چیزی که از دست  تاریخ نویس اماتور ما ساخته است می نماید،  یعنی قسماٌ  با  تجزیه و تحلیل های غلط خود دیگران را قادر به اصلاح خود نموده ، که اینرا هم غیر مستقیم یک خدمتی برای تاریخ کشور باید تلقی نمود .

یعنی از ریگ خود توسط دیگران روغن می کشد، این هنر هم قابل تقدیر است، یعنی ما هم جغله فروشی  و  هم روغن فروشی تاریخی  باید نماییم تا به خود کفایی تاریخ نگاری  برسیم. و من الله توفیق

تا نمی سوزیم بیدل پر فشانیها به جاست

مشرب پروانه ایم آتش به جان انداخته

 

حسیب الله15.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد و تجدید احترامات به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

چرا از دیدگاهٔ "تشخیص این کنفلیکت" در قدم اول "دلیل اصلی انگیزهٔ" جناب محترم کاظم مورد سؤال قرار گرفته است و این موضوع از دیدگاهٔ علمی-تحقیقی از یک اهمیت بسزائی برخوردار است؟

از آنجائیکه, به نظر منی ضعیف, چنین یک موضوع مهم و اساسی در عرصه های مختلف "تحقیق" از سوی علما, دانشمندان و محققین محترم و عزیز ما, در کل, کمتر مورد التفات و توجهٔ کافی قرار گرفته است; می پردازم به یک مکث مختصر در این رابطه:

نخست باید این موضوع اساسی را یاد آور شوم, که,  بدون شک, میل و اشتیاق کشف حقایق نه تنها اینکه یک چیزی خوبی است, یکی از حالات فطری ما انسانهاست, بلکه یکی از عوامل مؤثر در پیشرفت امر تحقیق نیز محسوب می گردد, که حق هر انسان است!

اما موضوعی مهمی دیگری را که در بحث اجتماعی "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" قابل دقت و ارزیابی دقیق می پندارم, موضوعات "دلیل اصلی انگیزهٔ تحقیق در یک موضوع" و ارتباطات "انگیزه و احساسات در کار های تحقیقاتی" می باشد!

یعنی: نخست باید به این اصل پی ببریم, که هر کارتحقیقی میتواند با "محدویت هائی" مواجه شود, که در عرصهٔ تحقیق, البته در زبان علمی-تخصصی به این محدودیت ها, "محدودیت های تحقیقاتی" و یا بطور مثال به زبان آلمانی به آن "Limitation" گفته می شود! درست؟

به عبارت دیگر: یکی از بخش های مهم کار علمی این است, که یک محقق باید, تاکید می کنم, باید که نخست "Limitation" یا "محدودیت ها" را در کار تحقیقی خودش درک کند, یعنی بپذیرد, پس از آن آنرا ارائه نیز بتواند! در غیر صورت, می تواند یافته های یک کارتحقیقی و نیز نتایج "یک کار تحقیقی" از اثر نفوذ "Limitationen" و یا "محدویت ها, یک کیفیت مصدومی را بخود گرفته, بر نتیجهٔ "کارتحقیقی" نیز تاثیرات منفی از خود بجا بگذارد!

در این راستا, یا در این ارتباط, یکی از "موضوعات کلیدی", یا به عبارت دیگر "یکی از ارکان بسیار مهم و اساسی در امر تحقیق" همانا "انگیزه", یعنی "دلیل اصلی انگیزه" و نیز "احساسات درونی یک محقق" می باشد, نسبت به "کارتحقیقی وی"!

یعنی: هرگاه "دلیل اصلی انگیزهٔ درونی یک محقق نسبت به موضوع انتخابی اش برای یک کار "تحقیقی" داشته های چون بطور مثال "داشتن احساسات نامتعادل و یا غلیظ در قبال موضوع", داشتن احساسات شدید و یا غلیظ به "موضوع تحقیق" در میان باشند, در آنصورت خطر آن زیاد است, که همچو یک "Limitationen" یا "محدودیت ها", بالای یک کار "علمی-تحقیقی" تأثیر و یا تأثیراتش را گذاشته, نتیجهٔ "یک کار علمی-تحقیقی" را مصدوم گرداند:

یعنی, "یک کار ظاهرا عینی-علمی" که به زبان آلمانی به آن "objektive wissenschaftliche Arbeit می گویند, جایش را برای یک نوع "برداشت های شخصی" خالی نماید و یا "کارعلمی-تحقیقی" را فارغ از میتود های علمی معتبر به سمت یک نوع "برداشت های شخصی فرد محقق" بکشاند که در زبان آلمانی همچو روشی را "persönliche subjektive Aufzeichnungen und Berichte" نیز می خوانند.

یعنی: بطور مثال می تواند که "احساسات" یا "Emotionen" یک "محقق" درک وی را یا "Wahrnehmung" وی را در قبال پروسه های کاری "یک کار علمی-تحقیقی" تحث نفوذ قرار داده, نتیجهٔ "تحقیق" را مصدوم گرداند!

خلاصه: بطور مثال; باز هم تکرارا می نویسم که بطور مثال, تا این مثال "کج و پلیچم" خدای ناخواسته کدام بی نوع بی ادبی تلقی نگردد; بطور مثال, اگر من ضعیف خدای ناخواسته به حیث پروفیسری در پوهنتونی می بودم, و جناب محترم سیدعبدالله کاظم و یا هم بطور مثال جناب محترم زمانی, از من سوال می کردند, که نظرم در ارتباط "انتخاب موضوعات تحقیقاتی شان چه است؟"

در آن صورت پاسخ من به همچو سوال این بوده می توانست:

از آنجائیکه "ارتباطات شدید احساسات شخصی" بین شما محترمان و "انتخاب موضوعات تحقیقاتی تان" وجود دارد, من برای شما محترمین توصیه نمی کنم, که با "موضاعاتی که پیوند شدید احساسی" دارید, آن موضوعات را به حیث "کار های علمی-تحقیقاتی تان" انتخاب کنید, زیرا خطر آن می رود که "درک شما محترمان" در همچو موضاعاتی که با "احساسات شدید شما در پیوند است" , خدای ناخواسته, خدای ناخواسته "نتیجه و یا نتایج "کار های علمی-تحقیقاتی" تانرا مصدوم گرداند. البته این یک "مثال غیر واقعی" بود, جهت روشن ساختن موضوع, تا در بحث "کانفلیکت تاریخنگاران محترم ما" چند قدمی به سمت "تشخیص دقیق و علمی این کنفلیکت" رهنمون شده بتوانیم.

یاران زنده و صحبت ها باقی

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

الله محمد14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم مومند صاحب عزیز و گرامی!

با عرض سلام و احترام و آرزومندی صحتمندی شما محترم از بارگاه ایزد متعال.

 مضمون  شما تحت عنوان "مکث و نقدی، برمقالۀ شاغلی داکتر سید عبد الله کا ظم، »چرا غبار از بیان حقایق طفره رفته است " از مطالعه بنده گذشت. 

شکر خداوند که شما محترم و محترم جهانی صاحب صحتمند هستید تا تاریخ کشور را که  محترم داکتر کاظم انرا با منطق زهر آلود خود  عرضه می د ارد،  تداوی نموده و  برای علاقمندان تاریخ افغانستان انرا دو باره صحتمند  می سازید،  یعنی شما محترمین جراحان شفاخانه تاریخ کشور در این دریچه هستید. 

 اکثراٌ نقاط ضعیف منطق  داکتر صاحب کاظم که شما در مقاله تان تذکر داده اید خجالت آور بوده،  که برای بنده اشکارا است و بار ها در ارتباط موضوعات مختلف سیاسی و تاریخی انرا ابراز داشته ام. 

زحمات و حوصله تان در 14 صحفه حیثیت تاریخ کشور را بالا برده که    هر انسان با منطق سالم را متقاعد به این می سازد که با چی قدرت منطقی شما و محترم جهانی صاحب در برابر  احیای تاریخ درست  کشور تلاش می ورزید و به اصطلاح متهم را  محکمه تاریخی می نمایید. 

  از زحمات تان  ابراز تشکری می نمایم. 

 همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمار ما

چه قیامتی که نمی رسی ز کنار ما به کنار ما

بیدل

حسیب الله14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد,

موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما

در بحث "تشخیص کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما,

با آنکه هنوز سؤال اول این بحث که عبارت "انگیزهٔ امر موضوع تحقیق" می باشد, پاسخ قناعت بخشی نیافته است, می پردازیم به جزئیات بیشتر در این سوال:

- جناب محترم کاظم در نوشتهٔ مورخهٔ 13 اپریل 2024م. شان می نویسند, که "تاریخ یک پیکر منجمد" نیست (منبع: صفحهٔ دوم, سطر پنجم), در حالیکه در اصل تاریخ صدفیصد یک پیکر منجمد است, در غیر صورت, هر گاه به این اصل پی نبریم, که تاریخ صدفیصد یک پیکر منجمدی است, چطور خواهد توانستیم, در قبال تاریخ تحقیقات میتودیک و علمی تاریخی را انجام بدهیم؟

به گمان اغلب, در این نوشتهٔ شان, جناب محترم کاظم, اصطلاحات "تاریخ" , "علمی تاریخ", "مطالعات تاریخی" و همچو اصطلاحاتی را که هر یک معانی و تعاریف دقیق خود را دارند, به اصطلاح همسایه های ایرانی ما "با هم قاطی پاتی" فرموده اند!

در ضمن جناب محترم کاظم در این نوشتهٔ شان, در صفحهٔ دوم این نوشته, بین سطور هفدهم الی هژدهم آن می نویسند, که:

"قضاوت سالم آنست که از کار های مثبت و مفید به حال جامعه تقدیر و از کار های منفی انتقاد نمود."

بدون شک که چنین برداشت از "تاریخ" و از "علم تاریخ" ما را به یک سمت و سوی می کشاند, که با "علم تاریخ" سر و کار ندارد; زیرا "علم تاریخ" یک وسیله است, فقط و فقط برای آن, تا ما بدان وسیله "همان پیکر منجمد گذشته را" یعنی وقایع گذشته را, به شکل دقیق و علمی, بشناسیم, اینکه آن "وقایع" به نظر "محقق" خوب اند, یا بد, مثبت و مفید به حال جامعه جلوه می کنند, یا منفی و غیر مفید; این همه چیز های دیگری اند, که با بازگوئی و یا دریافت اصلی واقعیت های تاریخی اصلا سر و کاری ندارند, جناب محترم داکترصاحب کاظم عزیز!

جناب محترم داکتر صاحب کاظم, پس در اینصورت, اگر هدف محترم عبدالباری جهانی این باشد, که:

وقایع تاریخ را نمی تواند, یک تاریخنگار به ذم خود, به ذوق و سیلقهٔ خود, نظر به دیدگاهٔ ایدئولوژیک خود و یا نظر به دیدگاهٔ خود راجع به حال و آینده, از نو, یا سر از نو, با به اصطلاح یک نوع "رنگمالی های لفظی" از سر بنویسد, در آنصورت, فرمودهٔ جناب محترم جهانی, به نظر من, صد فیصد درست و بجاست!

جناب محترم کاظم; و اینکه جناب شما محترم می فرمائید که :

علم تاریخ, علم دینامیزم و تحرک است, به نظر من یک اشتباه است; همچنان این برداشت جناب شما از علم تاریخ نیز به نظر من اشتباه است, که جناب شما علم تاریخ را مثل سایر علوم به گفتهٔ شما  "در آستانهٔ

یک دینامیزم" می پندارید.

بدون شک که مطالعات تاریخی هر شخص, هرفرد می تواند, دینامیزم و تحرک و تحریک مخصوص خودش را داشته باشد, اما به نظر من, نمی توان علم تاریخ را بطور مثال "رنگ و بوی ایدئولوژیک" بخشید, ادعای مثبت بودن آنرا برای جامعه نمود و در عین حال چنین مخلوط را باز هم "تاریخ علمی و یا تاریخ حرفوی" قلمداد نمود!

زیرا مسلما که "سیاست بازی ها" چیزی دیگری و "علم تاریخ و یا تاریخ حرفوی-علمی" چیزی دیگری می باشد.

ادامه دارد.

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

دوکتور محمد اکبر یوسفی14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​عزیزالقدر و نهایت محترم احمد آریا!

بار دیگر سلام ها و احتراماتم را بپذیرید.

درین سن پیری و با سپری نمودن زنده گی پر از مشقت و خصومت های خرابکارانهٔ افراد مغرض دوران مکتب، حال که از یک هموطن و «خوانندهٔ» نوشته های این پیر مرد، یک چنین  برداشت می خوانم، برایم چنان یک تحفهٔ روحی است، که ممکن تا آخر روزهای کم باقیماندهٔ زنده گی ام، در برابر حسن نیت و قدردانی شما، تسویه نخواهم توانست. به هر صورت، شمابا این برداشت تان زخم های ناشی از نابودی ۴۱۱ مقاله و ترجمه در «افغان جرمن»، مرحم کردید. در تمام عمرم یک نصیحت یک دوست و فیلسوف، ممکن برایم انرژی روحی داده باشد که می گفت: «در راه مبارزه برای حق همیشه تنها خواهی بود!» سربلند و صحتمند باشید. با احترام، یوسفی

حسیب الله14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد و تجدید احترامات به همه,

موضوع: کانفلیکت تاریختگاران محترم ما

از آنجائیکه از دریچه "تشخیص کنفلیکت ها" هر نوشته را حتی دوبار و سه بار نیز به مطالعهٔ دقیق می گیرم, در قسمت "تشخیص کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" تا به اکنون به این داشته های جالب و مهم دسترسی پیدا توانسته ام, که نکته وار فعلا به یکی دو نکتهٔ آن مکثی مختصری میدارم:

- نخست از همه فوت و یا شهادت پدرکلان جناب محترم سید عبدالله کاظم را یک ضایعهٔ بزرگ خوانده, چونکه من فعلا از این موضوع مطلع شدم, با وجود سپری شدن تقریبا چندین دهه, برای جناب محترم داکترصاحب سیدعبدالله کاظم در رابطه اظهار تسلیت قلبی خود را عرض داشته, هر کسی که پدرکلان محترم کاظم را به قتل رسانده است, برایش محکمهٔ الهی می طلبم. انا لله و انا الیه راجعون.

- در قسمت کیفیت تاریخنگاری و علمی شدن تاریخنویسی در قبال موضوعات و مسائل افغانستان, مقالهٔ جناب محترم محمد داؤد مومند را در خور ستایش یافتم, زیرا این اظهارات جناب ایشان در راه های "تشخیص کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" و نیز در راهٔ "تجزیه و تحلیل کفلیکت مذکور" و هنچنان در راهٔ سراغیابی "راه های حل در عرصهٔ تاریخنگاری" همچو مقالات و نوشته های پربار مؤثر, مثمر و مفید واقع شده می توانند, که ما را قدم به قدم به سمت "تاریخنگاری علمی" نزدیک و نزدیکتر ساخته می تواند.

ادامه دارد

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله  

خلیل الله معروفی14.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 سپاس مکرّر از یک برادر فرزانه!!!

کامنت دوم برادر عالیقدرم، محترم "رحمت جان آریا" مشحون است از قدردانی و تشجیع کارهای ناچیز من. من واقعاً در برابر چنین جود و سخایتان در تقدیر از ترشحات قلمم، الکن استم و قلمم جرأت ندارد تا جواب شایسته ای ارائه بدارد. فقط میگویم، که «کرمِ شماست، که کمِ مرا به دیدۀ قدر مینگرد»، ورنه من وظیفۀ ایمانی و وجدانی خود را به حیث یک "افغان" در برابر "افغانستان"ِ محبوبم و فرهنگ و زبانهای عزیز ما انجام میدهم!!!

سربلند و سرافراز باشید و همیشه معزّز و تابنده!!!

با محبتهای فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۴ اپریل ۲۰۲۴)

حسیب الله14.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد به همه,

موضوع: کنفلیکت تاریخنکاران

١. انگیزهٔ نوشتن هر چهار قسمت مقالات اخیر جناب محترم داکتر کاظم, که از تاریخ 25 مارچ الی 5 اپریل 2024 تحت دو عنوان به نشر رسیده اند, چه بوده است؟

- جناب محترم داکترصاحب سیدعبدالله کاظم, به تاریخ 13 اپریل 2024م. فقط از سه قسمت نوشته های اخیر شان, که بین "اول اپریل الی پنجم اپریل 2024م. به نشر سپرده اند, یاد آور شده اند, به نظر من قسمت اول, یا به اصطلاح "سرمقاله ای" این سه قسمت به تاریخ 25 مارچ 2025م. یعنی تقریبا یک هفته قبل از سه قسمت بعدی تحت عنوان "بررسی زوایای تاریک قتل امیر حبیب الله خان سراج الملة" (تاریخ نشر 25 مارچ 2024م.) با کمیت هشت صفحه ئی, به نشر رسیده است!

- انگیزهٔ بحث مجدد بر قتل مرموز را, بیشتر, یا در قدم اول شعری از علامه اقبال معرفی نموده اند, که پنج بیت آن شعر را نیز در ابتدای نوشتهٔ هشت صفحه ئی جناب شان آورده اند!

- اما اینبار جناب محترم کاظم, بتاریخ 13اپریل2024م. انگیزهٔ این "بحث مجدد, بالای قتلی که 106 سال قبل اتفاق افتاده است, را نوشته و یا کدام تحقیق جناب ارسلا و مشکوک بودن وی, بر قاتل بودن شخصی به اسم "مصطفی ساگر, ساغر, صغیر" توصیف نموده اند. سؤال من در ارتباط "انگیزه" که اولین "رکن" تحقیق محسوب می گردد, از جناب محترم کاظم این است, که,

آیا انگیزهٔ بحث مجدد جناب کاظم بالای یک قتل مرموزی که 106 سال قبل اتفاق افتاده است, شعر علامه اقبال بوده است, که جناب کاظم در "سرمقالهٔ هشت صفحه ئی جناب شان" به تاریخ 13 مارچ 2024م. آنرا به نشر سپرده اند, یا اینکه دلیل انگیزهٔ بحث مجدد, نوشته یا تحقیق جناب ارسلا در رابطه به شخصی به اسم "مصطفی ساگر, یا همچو اسمی" بوده است؟

قراریکه دانشمندان محترم به مشاهده گرفته اند, در بحث "کانفلیکت تاریخنگاران محترم ما" اولین پرسش, اولین سوالی این بحث را "دلیل اصلی انگیزهٔ جناب محترم کاظم" تشکیل میداد, که هنوز کدام پاسخ دقیق در رابطه به دست نداریم.

"انگیزه" در تحقیق, اولین رکن "تحقیق" را تشکیل می دهد, تا زمانیکه ما "دلیل اصلی انگیزهٔ جناب محترم کاظم" را در ارتباط با "بحث مجدد, در ارتباط با قتل مرموزی که 106 سال قبل به وقوع پیوسته است, به دست نیآورده ایم, پروسهٔ تشخیص دقیق این "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" در مرحلهٔ "تشخیص کنفلیکت" در صدد کشف این "دلیل اصلی انگیزهٔ بحث مجدد" می باشد!

امیدوارم, جناب محترم کاظم و بقیه دانشمندان محترم ما, ما را در راهٔ "تشخیص کنفلیکت" , "تجزیه و تحلیل دقیق این کنفلیکت" و بلاخره در راهٔ سراغیابی راه های حل "این کنفلیکت" ممد واقع شوند!

بحث کنفلیکت "تاریخنگاران محترم ما" ادامه دارد.

نوت: بدون شک این قسمت پیام ام, با بحث اصلی و علمی "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" هیچ سر و کاری ندارد, بلکه میتوان آنرا یک لطیفهٔ تفریحی پنداشت از لابلای بحث های خشک ما, که این موضوعی جالب ضمنی در ارتباط "مصطفی ساگر, ساغر, صغیر" آیا چنین نیز بوده می تواند; زیرا که در نوشتهٔ جناب محترم زمانی آمده است, که همین شخص (مصطفی ساگر) در تحقیقات استانبول اش اقرار به این کرده است, که وی حبیب الله خان را در کابل به قتل رسانیده است, به عبارت دیگر نظر به مجموع تحقیقات جناب محترم کاظم و جناب محترم ارسلا و جناب محترم زمانی, چنین یک "ممکنی از ناممکنات" نیز به مشاهده رسیده خواهد توانست, که:

" مصطفی ساغر, امیر حبیب الله خان را, در خواب, اما زنده, از شکار گاهٔ لغمان به کابل انتقال داده باشد, امیر را در کابل به قتل رسانیده باشد, پس از آن عاجل در عین شب, جنازهٔ امیر شهید را, از کابل به شکارگاهٔ لغمان انتقال داده باشد; و وی را چنان به خیمه اش دو باره در بستر خوابش انتقال داده باشد, که هیچ کس از این ماجرا خبر نشده باشد; آیا یکی از "زیرمجموعه های" برداشت های احتمالی از اظهارات "محققین محترم ما جناب کاظم, جناب ارسلا و جناب زمانی" چنین یک احتمالی نیز بوده می تواند؟ که البته این یک شوخی بود.

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله  

محمد داؤد مومند14.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یک تبصرۀ کوچک

دانشمند و نویسنده عالی مقام داکتر سید عبدالله کاظم عنوانی استاد جهانی نگاشته اند:«..این ادعا که گویا هدف محققان و نویسندگان زبده کوبیدن یک خاندان است، یک ادعای بی اساس و یک اتهام محض نا وارد پنداشته میشود.»

باید به عرض رسانید که همچو اتهام بر تمام نویسندگان و محققان نا وارد است، ولی همین ادعا در مورد میر غلام غبار یک به قول استاد سیستانی یک آدم سیاست باز بود، صد در صد صدق میکند و بهترین دلیل آن هم ادعای سیستانی صاحب است که گویا غبار جلد دوم کتاب خود را برای گرفتن انتقام از خاندان نادر خان نگاشته است.

من به تائید ادعای استاد سیستانی مثال اتهام غبار را بر والاحضرتین سردار محمد داؤد خان و سردار نعیم خان مثال میآورم که غبار سیاست باز و مانند شتر کینه ورز، هردو برادر را به سرقت و فروش اموال دولتی متهم میسازد.

در حالکه سردار صاحب داؤد خان یک مجسمۀ طلایی پاکی و تقوای نفسانی بود.

نمیدانم جواب استاد بزرگوار و سید اصیل و مسلمان متعهد، استاد کاظم  در مورد همچو دروغ و کذب بزرگ و ناروای غبار چه خواهد بود؟

با عرض حرمت  

احمد آریا13.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

محترم دوکتور اکبر یوسفی

سلامها و احترامات متقابل مرا بپذیرید.

البته من یکی از دوستداران  مقالات شما بود و  هستم. سر هر فرصت یکی دوتای آنها را مطالعه کنم. زیرا از دید من همه بکر و بلا استثنا حاوی ارزشهای بینظیر علمی و فلسفی  هستند.

دیروزهم  مقاله تاریخی ۱۷/۳/۲۰۲۴ شما را تحت عنوان «عقل کل» خواندم. عنوانی که از قول شما از کلمه آلمانی «کلوگشایر» بر گرفته شده و حائز معانی مترادف زیادی ست. معانی که بیشتر شان به کسانی نسبت داده میشود که فقط معلومات سطحی دارند، اما خود را «حاضر جواب»، یا  افراد با درایت و «مدعی دانش بهتر» و یا شاید هم «عاقلتر ازدیگران» میپندارند، «آدمهای خود نما» «فریبکار» و «دروغگو» و «شارلتان».

وقتی اینها را میخواندم تا پایان این فکر مرا رها نکرد که چه عاملی میتوانست در رشد شخصیت افرادی با این اوصاف نقش داشته باشد؟ حقارتها؟ به هر حال یقین دارم پاسخ این سؤال را در سائر نوشته های شما خواهم یافت هرگاه بخت یاری کند و فرصت بیشتری برای خواندن شان دست دهد.

 شما کامگار و صحتمند باشید   

 آریا


زمری کاسی13.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

خلیل الله معروفی13.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​برادران عزیزم هریک جناب "استاد باری جهانی" و جناب "استاد فضل الرحمان فاضل"!

محققان برجستۀ وطن هریک جناب "استاد باری جهانی" و جناب "استاد فضل الرحمان فاضل" ضمن کامنتهای نوازشگر خود در مناظرات پورتال فخیم "افغان جرمن آنلاین"، بر نوشتۀ اخیرم صاد صحیح گذاشته و بالوسیله تاجی بر سرم نهاده اند.

بدین وسیله از هردو برادر فرزانۀ خود ابراز سپاس میکنم و از تهِ قلب آرزو میبرم، که سایۀ قلمشان از سر کاغذ کم مباد!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۳ اپریل ۲۰۲۴)


زمری کاسی13.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

رازق فاني 

بوزينه و داروين 

داروين "چون رخت زين عالم كشيد " .....روح او را حضرت آدم بديد 

گفت :اي فرزند بي عقل و ادب .... بيخبر از ريشه اصل و نسب 

گرچه از دانش خدايت بهره داد.... چون بني آدم برايت چهره داد 

از حريم آدمي بيرون شدي.... از جهالت وارث ميمون شدي 

دفتر پيشينيان برهم زدي..... تيشه بر پاي بني آدم زدي 

بذر هستي را چو خالق بر فشاند..... آدمي را اشرف مخلوق خواند 

نور حق را آدمي آئينه بود..... از چه گفتي اصل او بوزينه بود 

آن سخن ها را چو از آدم شنيد ".... " چون سپندي داروين از جا پريد 

گفت :بشنو تا بگويم شرح حال...... گرچه اينجا نيست جاي اين مقال 

سالها از خلقت آدم سخن ..... گفته آمد از زبان مرد و زن 

فيلسوفان گم در اين صحرا شدند..... عاقلن ديوانه زين سودا شدند 

كس نشد واقف كه اين موجود كيست ... از وجودش مقصد معبود چيست 

آن يكي گفتا كه از يك مشت.... خاك آدمي را ساخته يزدان پاك

وان دگر گفتا كه آغاز حيات.... آب باشد بهر حيوان و نبات 

آدمي هم زاده آب است و بس ...... قصه هاي ديگران خواب است و بس 

هيچكس اين راز را افشا نكرد..... هيچ ناخن اين گره را وا نكرد

چشم من هم چون حقيقت را نديد .... گفتم از بوزينه شد آدم پديد 

چونكه در شكل و شمايل چون بشر..... يافتم بوزينه را نزديكتر 

ماند مشتي خام در تأييد من ..... زد گروهي گام در ترديد من 

مرغ جان چون رفت از شاخ تنم.... اين عجب بنگر كه بعد از مردنم 

تربتم را آن يكي بوزينه يافت...... خاك را با سنگ و با ناخن شگافت 

قبر من بگشود و با من راز گفت..... آنچه را نشنيده بودم باز گفت 

داد دشنامي به نام آدمي.... گفت :اي فرزند خام آدمي 

در حق بوزينه بهتان كرده اي...... نسبتش با نسل انسان كرده اي 

فتنه گستر آدمي زاده كجا ..... بي ضرر بوزينه ساده كجا 

ما به جهل خويشتن شاديم شاد ..... دانش آدم ز جنگل دور باد 

قوم ما گر دانش آموزي نكرد ..... هيچ بوزينه كتب سوزي نكرد 

مامني از دست بوزينه نسوخت ..... خرمني بوزينه از كينه نسوخت 

تير باران همنژاد خود نكرد...... شهر ويران از فساد خود نكرد 

بر كسي بوزينه هرگز بم نريخت ..... آتشي بر خويش و بر عالم نريخت 

ليك صد ها بار زين جنس دو پاه ... فتنه ها گرديد در عالم بپاه 

بار ها ديديم كز دست بشر..... گشته عالم غرق در سيلب شر 

خاكيان دانند كاين موجود زشت...... با چه رسوايي برون شد از بهشت 

در زمين تا پاي شوم او رسيد..... پا به هرجا ماند آفت شد پديد 

با خود و با غير آدم دشمن است ... بر شرار جهل عقلش روغن است

نقش پاي رفتگان او گم است ..... اين بلا شايد ز نسل گژدم است

ميگزد هم خويش و هم بيگانه..... را دست بايد بست اين ديوانه را 

بسكه آن بوزينه بر من طعنه زد..... از خجالت آب گشتم در لحد 

بسكه زد سنگ ملمت بر سرم..... فكر كردم شد قيامت بر سرم 

چون زمن هرگز جوابي بر نخاست ..... از سكوتم قهر بوزينه نكاست

در كنار قبر من شاشيد و رفت مشت..... خاكي بر سرم پاشيد و رفت 

رازق فاني مرحوم


دوکتور محمد اکبر یوسفی13.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم احمد آریا!

سلام ها و احترامات قلبی ام را بپذیرید. از اینکه مقالۀ این جانب را مطالعه نموده و این سطور از جانب شما با مهر واقعیت نشانی شده است، برایم مسرت بخشیدید، سلامت و صحتمند باشید. یوسفـی

مجیب جان13.04.2024کابلhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

برای اینکه تبصرۀ یک انسان فضول نادیده نماند:

بدون اینکه از زحمات بی شایبه واکداران این وبسایت قدردانی بعمل آید، یک انسان فضول و بی نهایت پست برای اینکه اشتباهی در نشر مقالش رخ داده و ظاهر نمی شد با الفاظ رکیک که نمونۀ پستی و دون سفتی این عنصر نابکار را آشکار میسازد، از پاچۀ ناشرین این وبسایت مانند یک سگ دیدو محکم گرفته و دشنام نثار شان میکند. این آدمک احمق و لاشعور گاهی در این وبسایت نوشت که سلحشوران غیور هفتم ثور به دوران رقتبار آل یحی نقطۀ پایان گذاشتند و افغانستان را به جادۀ ترقی و پیشرف سم کردند. بلی همین فضول سیاسی قیام های سوم حوت و بیست چهارم حوت را بغاوت مینامد و شهیدان گلگون کفنش را اشرار خود فروختۀ پاکستانی خطاب میکند.

من نمیدانم که عقاید سیاسی این چنین لچک سیاسی که مادر و مادران وطن خود را فروخت و میفروشد در این وبسایت چی جالب است که نشر گردد. اگر چه او به دیگران رزیل خطاب میکند مگر بیخبر از آنکه رذالت پیشۀ اصلی این کودن است.

سطوری که او مینویسد:  

خاص برای مسؤل نشرات آریانا - افغانستان!
هر رزیل و بی ناموس که ا کنون مسؤل نشر نشرات  آریانا-افغانستان هستید، از عدم توجه تو رزیل و بی ناموسی عقده مند روشن گردید' که تو بی ناموس رزیل اینکار را آگاهانه کردی، بنابر درخواست مکررم نه نشر اصلاح کردید و نه دور ساختید. من برای بار اخر برایت  ای رزیل و بی  ناموس می نویسم که مقاله را هر چی زودتر از صفحه نشراتی تان دور کنید.
از طرف اخترمحمد یوسفی

حسیب الله13.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی به جناب محترم سیدهاشم سدید, از ذره نوازی و لطف جناب ایشان در قبال پیام های منی ضعیف اظهار تشکری و سپاسم را ابراز داشته, برای جناب محترم سدید طول عمر, صحت کامل و خوشی های فراوان استدعا میدارم.

یک تذکر کوتاه:

با عرض معذرت از خوانندگان محترم که در پیام اخیرم کلمهٔ "ثقیل" را با حرف "س" نوشته ام.

نوت: از آن جائیکه پیام هایم را از طریق کیبورد تیلفون موبیلم و به عجله می نویسم, در ضمن از اثر کمبود وقت, اکثرا بدون خواندن دوباره و اصلاحات آنرا می فرستم,  امید وارم که لطفا از لابت موجودیت اغلاط املائی و تایپی در پیام هایم, معذرت ام را بپذیرید.

با تقدیم احترام

حسیب الله

احمد آریا12.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

محترم دوکتور اکبر یوسفی:

«متکلمین زبانها و یا متکلمین یک زبان، «گوسفندانی» هم نیستند که ضرورت به «چوپان» و یا «سگ رمه»، به عنوان محافظ و مواظب نیازمند، باشند. «زبان» ملکیت شخصی کس نیست. زبان نه شیرین است و نه تلخ. تا اکنون هم ممکن کس نداند که آیا «زبان جنت» و یا "«زبان دوزخ»" وجود خواهد داشت؟ فقط مفاهیمی که به کمک آن افاده میشود، شاید برای کسی فهما و برای کس دیگر نا فهما، باشد. خیلی عجیب است که بعضی ها مدعی میشوند، که گویا، آن فرد «از زبان خود» دفاع میکند. به به. چه عجیب شهامت؟»

حقا که این واقعیت است.

بهر محجوبان مثال معنوی

خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی


حسیب الله12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد خدمت هموطن عزیز ما که خودش را "حلیم حمیدی و باشندهٔ میدان وردک زیبا" معرفی می نماید, نخست خرسندم که جناب ایشان مکاتبات میانتهی, مغرضانه و مملو از اتهامات بی جای شانرا با من اختتام بخشیدند; امید وارم به این عهد شان وفا دار باقی بمانند; اما مرا حدس و گمان بر آن است, که دلیل اصلی این پیام های مغرضانه ای جناب ایشان, شاید ایجاد مزاحمت در قسمت بحث "کنفلیکت تاریخنگاری" باشد!

به هر صورت, پیام پر اتهام اخیر ایشان را به شیوهٔ جناب محترم الله محمد خان پاسخ می دهم, تا اتهامات مغرضانه و بی اساس شان بی پاسخ نماند.

این پیام وی; و این هم پاسخ های من به این شخص:

"ښاغلی حسیب الله خان!"

تبصره: بلی هو!

"ستا ډیری لیکنی سته چی په خپله هم پر نورو  انسانانو باندی بدګمانی او هم  پر نورو باندی د لیکنو د تحریم تقاضاوی خپروی. تعرض کوی او بیا سپک معذرت هم غواړی."

تبصره: نخست قابل تذکر می پندارم که این اتهام شما بی جا و بی اساس است! لطفا بفرمائید و بگوئید که بر کدام یک از "رفقای جناب شما" کدام بدگمانی بی جا و یا تعرض نموده ام.

ثانیا, لطفا شما به شیوهٔ معذرتخواهی من کاری نداشته باشید; یعنی بهتر آن است که شما خود عمل معذرتخواهی را بیآموزید; پس از آن اگر خواسته باشید, میتوانید شیوه های معذرتخواهی "سبک و سقیل" تانرا به ما توضیح دهید!

"سړی نه پوهیږی چی د دی «میدیا» په مرسته، چی پراخی اړیکی به هم لری، څه اهداف او کوم پلانونه به ستا تر دی یو نوم لاندی طرح سوی وی."

تبصره: ښاغلى "حلیم حمیدی" سړى پوهیږى, مگر اینکه چرا شما چنین ادعای مغرضانه دارید, درست معلوم نیست!

"ته به په خپله هم تر دی نوم لاندی، ته به ئی. ستا د حمیدی سره څه دعوی ده

تبصره: جناب "حلیم حمیدی" من با جناب شما کدام دعوای نداشته ام, بلکه این جناب شما اید, که در ابتدا چند وقت قبل; و اینبار هم با من "سردعوی" می جوئید, چرا؟ دلیل چه است؟ آیا شما از این بابت بالایم به قهر هستید, که خدای ناخواسته به آدرس کدام "رفیق همرزم جناب شما" چیزی بدی نوشته ام؟

"کیدای سی چی د یو مهاجر زوی و اوسی چی کوم سپک تحصیل به دی کړی وی."

تبصره: غلط

"ممکنه ده چی د کوم اختراع په هڅه کی به یی."

تبصره: بلی در پی "اختراع سعادت و آرامی و خوشی و خوشبختی مردم عزیز ما هستم, البته به همرای جناب شما و بقیه هموطنان محترم و عزیز ما یکجا!

"ممکنه ده چی مور دی جرمنه وی."

تبصره: غلط

"تا به دا دوی ژبی هم سطحی زده کړی وی."

تبصره: شکر است, به همین قانع هستم.

"داسی به نه وی چی نور څوک به ستا د «بلخصوص» کلمی په معنی، غیر له تا نه، نه پوهیږی."

تبصره: پس چرا جناب شما معنی اش را نفهمیدید؟

"پخوا تر دی هم، پدی باور وم چی ستا سره مکاتبه، لویه بلا به تر شا ولری."

تبصره: بلا در پیام های نیک من نبوده و نیست, باکه این "بلا" همان تصویر مجازی ذهن جناب شماست که ما را هم با آن اذیت می کنید!

"ته پر conflict باندی عاشق پاته سه او..."

تبصره: اطلاعات و معلومات جناب شما در ارتباط "عشق و عاشقی" هم ناقص به مشاهده می رسد!

"د حمیدی د صلح غوښتنی ژوند می خراپوه."

تبصره: من هیچ وقت این بد را نمی کنم که یک فضای صلح را خراب کنم, اصلا من شخصا یک انسان صلحدوست, صلحخواه و طرفدار صلح هستم, پس این ادعای پوچ و بی اساس تانرا دوباره از ذهن تان دور کنید, زیرا یا متوجهٔ این تصور بیجا و یا این تصویر مجازی ذهنی تان نیستید, یا اینکه آگاهانه و مغرضانه دست به نوشتن چنین چرندیاتی می زنید, تا بحث "کنفلیکت تاریخنگاران" را به مسیر دیگری ببرید و بدانوسیله بحث "کنفلیکت تاریخنگاری" را از مسیر علمی آن منحرف گردانید; بدون شک که موفق به چنین کاری شده نمی توانید!

"نور ستا سره د مکالمی د دوام د ژوند تر پایه پوری ختم."

تبصره: تشکر از اینکه مکالمه ای تانرا با من ختم نمودید, تا بتوانم وقتم را صرف "کنفلیکت تاریخنگاری" گردانم. امید به همین عهد ختم بس تان پابند و وفا دار باقی بمانید!

رویتانرا بوسیده, شما را بخداوند متعال می سپارم.

با احترام

حسیب الله

خلیل الله معروفی12.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 تصحیح یک اشتباه تایپی

مقالۀ اخیرم را، که همین امروز در "آریانا افغانستان آنلاین" و "افغان جرمن آنلاین" منتشر گشته است، از نظر گذشتاندم و متوجه شدم، که ترکیب "صحنه ساز" اشتباهاً در هیئت "سحنه ساز" تایپ شده است. بدین مناسبت از خوانندگان عزیز پوزش میخواهم، و کمال مسرت دست خواهد داد، اگر خوانندگان عزیز، اشتباهات بیشتری را در این مقاله کشف نمایند. قابل تذکر میدانم، که کلمۀ "سحنه" هم یک کلمۀ بامعنای عربی ست، مگر درین شیما نمیگنجد!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(معروفی ــ جرمنی ــ ۱۲ اپریل ۲۰۲۴)


زمری کاسی12.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

آنکه وجدانش را خود خواهی اش کشته چه باید کرد؟

سیدهاشم سدید12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​هموطن عزیز، حسب الله جان‌‌‌‌،

شیوهٔ نیکوی صحبت، طریق مطرح کردن مسائل، نوع استدلال و از همه بالاتر کنترولی که شما عزیز بر خود (بر عصاب خود دارید)و تحملی که در برابر برخی از انسانها از خود نشان می دهید، درجامعهٔ ما بی سابقه و واقعا" قابل تحسین است. 

آرزو می کنم،  این شیوهٔ متواضعانه در مکالمات، که یکی از خصلتهای خوب فیلسوفان است، به خصوص راه و رسم سقراط بود، هر چند رواج پیدا کردن و معمول شدن آن در عرصه تبادل افکار بسیار مشکل است، در میان ما، که خیلی نیازمند آن هستیم، هرچه زودتر رواج پیدا کند. 

پایداری تان در ارائه دلیل و برهان متقن و حوصله شنیدن حرفهای درشت در جای خود، ستودنی است. 

امید راه تان بی رهرو نماند. 

پ. ن. 

سقراط برای اینکه وقتی خادم دلفی در مقابل یکی از پرسنده ها گفت داناترین شخص در شهر آتن سقراط است، سقراط با شنیدن آن سخن نه تنها مغرور نشد، بلکه روز ها غرق اندیشه بود که چطور چنین چیزی ممکن است؛ تا اینکه فهمید که دانائی او در واقع در نادانی وی است و... 

... در خود را با هستی مقایسه کردن... برای فروتنی وی و... 

در پناه خدا باشی

حسیب الله12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد,


ضرب المثلی داریم, که می گوید: "مار گزیده از ریسمان دراز می ترسد."


از آنجائیکه, هر باری که بحث "یک کنفلیکتی" در جریان بوده است, در ذهن برخی از هموطنان محترم و ما یک تصوری ایجاد گردیده است, که گویا منی "درویش ضعیف" مسیر بحث های مهم روز را به یک سمت دیگری سوق میدهم, اینبار قبل از شدت گرفتن بحث اجتماعی در قبال "کنفلیکت تاریخنگاری", پیشنهادم به هموطنان محترم و عزیز ما که به این بحث علاقه ندارند, این است که, از آنجائیکه در پورتال های ملی میتوانند بحث های مختلف همزمان در جریان باشند; دانشمندان محترم ما که علاقه به این بحث اجتماعی ندارند, میتوانند در پورتال های ملی بحث های اجتماعی دیگری را نیز, موازی با این بحث "کانفلیکت تاریخنگاری" در راه بیندازند; بطور مثال:


- یکی از بحث های مهم و اساسی در سراسر کشور های جهان, نه تنها امروز بلکه از دیرزمان به اینسو, در ارتباط "تولیدات منابع انرژی بدیل انرژی کثیف فوصیل" در جریان است; سوال این است که چرا ما افغانها, برای افغانستان آفتابی که در برخی مناطق آن, تعداد روز های آفتابی آن سالانه شاید به دوصد الی سه صد روز نیز برسد; بحث های اجتماعی مفاد و موثریت و مثمریت "تولیدات انرژی آفتابی" را و یا هم "تولیدات انرژی آبی را" یا "تولید انرژی از قوت باد" را راه اندازی نتوانیم؟


بدون شک موازی با دیگر بحث های مثمر اجتماعی که حاصل آنها منافع ملی مردم عزیز ما را در بر داشته باشند.


نظر انجنیریان و متخصصین محترم ما که در ساحات "تولید انرژی" تخصص دارند; و یا هم هموطنان محترم ما که در ساحات "تولیدات انرژی بدیل" که بطور مثال "تولیدات انرژی های آفتابی, آبی و انرژی باد" باشد, در زمینه چه است؟


به نظر من, چنین بحث های نیز, برای مرفوع ساختن احتیاجات و ضروریات مردم عزیز ما و در کل برای منافع ملی ما, برای رشد تولیدات ملی ما, مؤثر و مفید و مثمر بوده می توانند.


البته این یک پیشنهاد مخلصانه بود و بس.


نوت: این بود چیزی و یا موضوعی که, در ذهن قاصر من خطور نمود و آنرا با هموطنان محترم و عزیزم در میان گذاشتم.

اما بحث "کانفلیکت تاریخنگاری" ادامه دارد, به امید اینکه مشکل ما در آن ساحه نیز کم گردد.



و من الله التوفیق



با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

حلیم حمیدی12.04.2024میدان وردکhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​ښاغلی حسیب الله خان!

ستا ډیری لیکنی سته چی په خپله هم پر نورو  انسانانو باندی بدګمانی او هم  پر نورو باندی د لیکنو د تحریم تقاضاوی خپروی. تعرض کوی او بیا سپک معذرت هم غواړی. سړی نه پوهیږی چی د دی «میدیا» په مرسته، چی پراخی اړیکی به هم لری، څه اهداف او کوم پلانونه به ستا تر دی یو نوم لاندی طرح سوی وی. ته به په خپله هم تر دی نوم لاندی، ته به ئی. ستا د حمیدی سره څه دعوی ده؟ کیدای سی چی د یو مهاجر زوی و اوسی چی کوم سپک تحصیل به دی کړی وی. ممکنه ده چی د کوم اختراع په هڅه کی به یی. ممکنه ده چی مور دی جرمنه وی. تا به دا دوی ژبی هم سطحی زده کړی وی. داسی به نه وی چی نور څوک به ستا د «بلخصوص» کلمی په معنی، غیر له تا نه، نه پوهیږی. پخوا تر دی هم، پدی باور وم چی ستا سره مکاتبه، لویه بلا به تر شا ولری. ته پر conflict باندی عاشق پاته سه او د حمیدی د صلح غوښتنی ژوند می خراپوه. نور ستا سره د مکالمی د دوام د ژوند تر پایه پوری ختم. 

AKHTAR YUSUFI12.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
​خاص برای مسؤل نشرات آریانا - افغانستان!

هر رزیل و بی ناموس که ا کنون مسؤل نشر نشرات  آریانا-افغانستان هستید، از عدم توجه تو رزیل و بی ناموسی عقده مند روشن گردید' که تو بی ناموس رزیل اینکار را آگاهانه کردی، بنابر درخواست مکررم نه نشر اصلاح کردید و نه دور ساختید. 
من برای بار اخر برایت  ای رزیل و بی  ناموس می نویسم که مقاله را هر چی زودتر از صفحه نشراتی تان دور کنید.
از طرف اخترمحمد یوسفی


الله محمد12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم جهانی صاحب!

با عرض سلام و احترام به شما محترم شاگرد زحمتکش. 

 1-" تبریکی عیدسعید فطر را بپذیرید. "

بسیار زیاد تشکر. به شما محترم و همهء مردم محترم ما هم عید را تبریک عرض می نمایم. 

2-"از تبصره شما بر مضامین و طرز تحلیل بنده سپاسګزارم."

قابل تشکر نیست. مضامین شما محترم مخصوصاٌ که در برابر مضامین و ادعا های محترم داکتر صاحب کاظم نوشته می شود، چنانچه قبلاٌ هم چند بار تذکر داده ام فوق العاده موجه، مستند و مستدل و سلیس می باشد.   با اولین خواندن و مرور آن ابر فضای منطق فکرم صاف گردیده  و مانند یک گول زیبای مرحوم پله  خواندن آن کیف خاص می نماید.   اما داکتر صاحب کاظم به فرموده خودشان  راه خود را میرود،  یعنی شریعیت خاص خود را تطبیق می نماید .  

3-"تبصره شما دانشمند عزیز باعث تشویق بنده میګردد. "

بزرگترین دانش به نظر بنده، دانش کسبی نیست، بلکه دانش اینکه خود را شناخت و با خود و اجتماع بر خورد سالم  و منطقی توانست که کار بسیار مشکل و مهم می باشد.  

4-"محترم داکترصاحب کاظم یک محقق خوب و پرکار است."

بنده با شما محترم صد فیصد موافق هستم و از تحقیقات تاریخی و سیاسی وی بنده زیاد معلومات حصول نموده ام. واقعاٌ زحمات شان قابل قدر است. بنده فقط در بسا موارد با منطق موضوع بحث وی موافقت نمی توانستم داشته باشم  . داکتر صاحب کاظم بسیار انسان محترم و پر کار بوده. اما متاسفم که قادر به قبول واقعیت در بعضی موضوعات خاص نیست و واقعیت و شریعیت خودش را بالاتر از همه چیز می داند.  هر چیز از خود یک خاتمه دارد.   

5-"ولی با نظریات شان، بخصوص در باره تاریخ معاصر افغانستان، اختلاف دارم. "

کسانی دیگری هم اینجا و مسلم که در تمام افغانستان با آن اختلاف دارند، و شکر خداوند که اختلاف دارید تا شما هم زحمت کشیده، مخصوصاٌ برای نسلهای بعدی نظر مقابل را هم ارایه بدارید که خواننده بتواند قضاوت بهتر تر داشته باشد و این واقعاٌ کار هر کس هم نیست مگر یک شاگرد کوشا. 

6-"اختلافی که بعضاً دوام بحث ما به نتیجه نمیرسد."

همینکه به نتیجه نمی رسد خودش یک نتیجه است. 

7-"به صراحت میګویم که اینجانب، در مسایل تحلیل تاریخی کاملاً بیطرف هستم و باید هم باشم. "

  نوشته های شما  در ارتباط تبادله با داکتر کاظم در  محکمه منطق بنده فوراٌ این  بیطرفی را تشخیص داده و طرف تاییدش قرار می گیرد. بنده هم با شما کدام اشنایی و یا هم با محترم داکتر صاحب کاظم کدام مشکلی دیگری ندارم.  

8-"چون به این عقیده هستم که واقعات ګذشته را نمیتوان برګشت داد و تاریخ را نمیتوان را از سر نوشت."

اصل موضوع در همین نقطه نهفته، زیرا تجزیه و تحلیلی های که محترم داکتر کاظم با تاریخ نویسی خود می دارند، افکار و فکر و برداشت خودشان بوده که در بسا موارد موجه و منطقی نیست و بنده چندین بار منطق ضعیف نوشته شان را  روشن ساخته ام. 

9-"با هیچ یکی از بزرګان تاریخ نه قرابت و نه خصومت  شخصی دارم. "

بزرگان یعنی خرابکاران تاریخ. 

10-"ولی متأسفانه که دوستان احساسات، پندارها، عقده های شخصي و علاقه ها و دوستی ها، حتی پرستش ها را داخل تحلیل های خود مینمایند"

یعنی هر کس به اساس منطق خود کار می زند . روسیه و چین از خود را، ایران و اسراییل از خود را، امریکا و هند از خود را و به همین ترتیب دیگرا ن.  

11-"و باعث ګمراهی خواننده های مضامین خود میشوند."

یعنی شما را هم گمرا ه می سازدو با مراجعه به کتب تاریخی تان اولاٌ خود را و بعداٌ خواننده را از گمرا هی  های آن محترم نجات می د هید. 

12-"حافظ وظیفه تو دعا ګفتن است و بس ، دربند آن مباش که نشنید یا شنید. 

داکتر صاحب کاظم تا مرحوم جنرال صاحب را دو باره زنده نه نماید ماندنی نیست. 

14-"شما زنده و سلامت باشید."

تشکر. شما هم صحتمند باشید که غیر شما کسی دیگری اینجا نیست که ریش سفید تاریخ را اصلاع نماید.    

هر کس اسیر سلسلهء ناز دیگر است

ما و خط تو زاهد و ریش دراز خویش

بیدل 

حسیب الله12.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد و تجدید احترامات به همه,

در بحث اجتماعی "تشخیص کانفلیکت های تاریخنگاران" , میتوانیم در ارتباط آنچه ما را از "تاریخنگاری علمی و حرفوی دور می سازد, بپردازیم:

گر چه انواع این "کنفلیکت ها در تاریخنگاری های ما" بیشتر از این دو اند, اما فعلا, در گام نخست میتوانیم, با یک صنف بندی اولیه و ابتدائی بطور مثال به نوعی این "کنفلیکت ها" مکث داشته باشیم: 

١. کنفلیکت شیوهٔ تاریخنگاری های ایرانمحور

٢. کنفلیکت شیوهٔ تاریخنگاری های ایدئولوژیک

از آنجائیکه "کنفلیکت فعلی تاریخنگاران محترم ما" نظر به احتمال قوی, به نوع دوم, یعنی به "کنفلیکت شیوهٔ تاریخنگاری ایدئولوژیک" به مشاهده می رسد, می پردازیم به بحث مسقیم در ارتباط "کنفلیکت فعلی" که در بین تاریخنگاران محترم ما به وقوع پیوسته است:


سوالاتی که ما را به "تشخیص این کنفلیکت" نزدیک ساخته می توانند, این ها اند:

١. دلیل و انگیزهٔ اصلی "تاریخنگاری جناب محترم سید عبدالله کاظم" در قبال قتلی, به گفته ای جناب محترم کاظم "قتل مرموزی که یکصدوشش سال قبل اتفاق افتاده است" چه چیز است؟

٢. محتویات اظهارات جناب محترم سیدعبدالله کاظم در این چهار قسمت مقالات شان, تا چه حد به "تاریخنگاری علمی" در تطابق اند و خلا های علمی این چهار مقاله در کدام قسمت از اظهارات جناب کاظم نهفته اند؟

٣. تبصره و انتقاد محترم عبدالباری جهانی به اظهارات چهار قسمته ای جناب محترم کاظم از کدام کیفیت علمی برخوردار است؟

٤. دلیل وارد شدن جناب محترم سیستانی, آنهم با چنین یک شتابزده گی, و با چنین یک به اصطلاح "روحیهٔ تاریخنگاری ایدئولوژیک" چه بوده می تواند؟

٥. در حالیکه مخاطب محترم جهانی محترم کاظم بوده است, چرا محترم سیستانی با چنین عجله, آنهم با محتویات "ایدئولوژیک محور" و نیز "قوممحور" شتابزده وارد بحث گردیده, به دفاع از اظهارات جناب محترم کاظم به یک شیوهٔ سطحی و نامتعادل پرداخته است, که میتوان این برخورد جناب محترم سیستانی را به همان ضرب المثل تشبیه نمود, که تقریبا گفته اند: "عکس العمل انعکاس بلندی درجهٔ حرارت کاسه, به مراتب بلند تر منعکس گردیده است, نسبت به حرارت موجودهٔ آش."

امید وارم با چنین تشبیه مرتکب بی ادبی نشده باشم. هر گاه شده باشم, در همینجا از این تشبیه معذرت می خواهم, اما تشبیهٔ بهتری در ذهنم خطور نکرد.

٦. اگر اشتباه نکرده باشم, پس از چنین اظهارات "ایدئولوژیک محور جناب سیستانی" جناب محترم کاظم به یک شکلی اظهارات نامتعادل جناب محترم سیستانی را به ستایش هم گرفتند, دلیل این نوع توصیف ها و ستایش های "رفیقگرایانه" آنهم در یک سطح بحث های علمی-اکادمیک به چه منظوری بوده می تواند؟

٧. جناب محترم سیستانی در ادبیات اظهارات اش, در ارتباط یکی از زعمای ملی افغانستان, یکی از شاهان افغانستان که چهار سال دورهٔ سلطنت وی بوده است, از اصطلاحات مستبد و دیکتاتور و همچو اصطلاحاتی استفاده می کنند:

آیا این نوع اظهارات جناب سیستانی, شباهت زیادی به  "اشعاری" همان آهنگ های ندارد, که پس از کودتای منحوس ثور و نیز زمانیکه طیارات شوروی به شهر و قریه های افغانستان عزیز ما بم می بارانیدند و قشون سرخ شوروی با تجاوز آشکار اش, مردم فقیر و عزیز ما را به قتل می رسانید;

درست در همان شب ها و روز ها کودتاچیان هفت ثور از طریق امواج رادیو و تلویزیون گوش های مردم عزیز ما را با این نوع ابیاتی می خراشیدند, که, بطور مثال:

"دیدی که خشم مردم با مستبد چه ها کرد; آیا جناب محترم سیستانی اصطلاحات "مستبد" و "دیکتاتور" و شبیهٔ  این اصطلاحات را در همان شب و روز حفظ نموده اند, یا قبل از آن, یا پس از آن؟

٨. آیا جناب محترم سبستانی متوجهٔ این موضوع شده است, که به حیث یک مهاجر افغان در یک کشور خارجی به یک زعیم ملی افغانستان توهین و تحقیر می کند, که وی همچو جناب سیستانی و جناب کاظم در خارج در کشوری آرامی نه لمید, بلکه با وجود امکانات, به خدمت مردمش شتافت؟

ادامه دارد


با تقدیم احترام

حسیب الله

عبدالباری جهانی12.04.2024ایالات متحدهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دانشمند محترم حسیب الله خان سلام و احترامات. از ستایشی که از مضامین تاریخی بنده بعمل آورده اید جهان سپاس. قدرداني شما، محترم انجنیرصاحب معروفی، محترم الله محمدخان، محترم داوودمومند و سایر داشمندان باعث تشویق بنده میګردد. اینجانب هم، بنا بر فرموده شما، کوشش میکنم که مسایل تاریخی را خالي از بغض و عقده های شخصي و همچنین فارغ از حب بیجا بنویسم. یاد آوری های شما را درزمینه مدنظر خواهم داشت. با احترام.


حسیب الله11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترام به هموطن عزیز ما که خود شانرا "حلیم حمیدی و باشندهٔ میدان وردک زیبا" می خوانند, نخست فرارسیدن عید را برایشان تبریک گفته روز های خوش عید برایشان تمنا میدارم. بدون شک که من عید را به همه تبریک گفته و می گویم, لطفا کلمهٔ "بلخصوص" را در همان پیام ام, نادیده پندارید, زیرا قسمیکه به مشاهده می رسد, موجودیت اصطلاح "بلخصوص" در آن پیام ام, درک آنرا به شما پیچیده ساخته است و برداشت تانرا از پیام ام ناقص.

ثانیا, هر گاه از جانب من به جناب محترم داکترصاحب غروال, که بدون شک یک داکتر در رشتهٔ فزیک اتمی و یک شخصیت ملی-اکادمیک افغانستان عزیز هستند, کدام بی احترامی, کدام بی ادبی رخ داده باشد, از جناب ایشان معذرت می خواهم, اما به نظر من این موضوع به هموطن عزیز ما که خود را "حلیم حمیدی" می خواند, کدام ارتباط مستقیمی ندارد. بدون شک که جناب محترم داکتر صاحب غروال یک ریش سفید محترم و عزیز ما هستند و من شخصا به جناب ایشان احترام دارم.


در ضمن خدمت جناب محترم "حلیم حمیدی" مؤدبانه این موضوع را می رسانم, که من "استاد کافلیکت..." یا همچو چیزی نیستم, بلکه در جهت سراغیابی راه های حل برای "کنفلیکت ها" ذهنم را, البته تا حد توان, معطوف میدارم.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترام

حسیب الله 

سیدهاشم سدید11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​استاد ارجمند، معروفی صاحب محترم. به شما عزیز هم عید را تبریک عرض می کنم. روز های خوشی خوش داشته باشید. 

در مورد بحث، اما، فکر می کنم  یکی از ما دو نفر دو پا را در یک موزه نموده سوکند خورده است که به کنه مطلب نرسد. 

بهترخواهد بود که تبادل نظر دراین زمینه را در همین جا قطع کنیم. مرغی یکی ازما محتملا"یک لنگ بیشتر ندارد! 

شما به سلامت باشید. 

زمری کاسی11.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

سیدهاشم سدید11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​بیک عزیز، با نظر شما در باره مردمان مورد نظر با شما هم نطر هستم؛ اعتراص من، تنها در دو مورد است:

یکی، چنانکه بارها گفته ام قضاوت عام و تر و خشک را سوختاندن، کار درستی نیست. 

دو، با اینکه انسان های آنچنانی در هر گروه، سازمان، حرب سیاسی - اجتماعی و سمت و قوم وجود دارد، تنها به یک تیپ و عده انسان ها چسبیدن، نمی دانم درست خواهد بود یا خیر؟ 

تشکر از شما. 


خانه ویکی‌پیدیا آباد که همه را معلم اول و آگاه از هر علم و خبر ساخته است. 

زمری کاسی11.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​Must be read!

https://www.facebook.com/photo?fbid=301767932945301&set=a.118665254588904

حسیب الله11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت همه,


با استفادهٔ مثبت از وقت, مکث مختصری را ارئه می دارم, در ارتباط "کانفلیکت تاریخنگاران محترم ما" که آنرا آغازگر یک بحث اجتماعی نیک, مثمر و مفید پنداشته, چنین به بحث می آغازم:


مطالعات دقیق متون اظهارات تاریخنگاران محترم ما به مشاهده می رساند, که یک کنفلیکتی در میان اظهارات تاریخنگاران محترم ما در جریان است, که میتوان آنرا از دیدگاهٔ علمی کنفلیکت شناسی "کنفلیکت تاریخنگاران" خواند!


به نظر من ضعیف, جهت تشخیص دقیق و علمی این کنفلیکت, با حفظ احترام به تاریخنگاران محترم ما, باید وارد جزئیات این کنفلیکت شده, راه های حل علمی این کنفلیکت را سراغیاب گردیم:


در قدم نخست, در راهٔ "تشخیص این کنفلیکت", پس از مطالعهٔ دقیق اظهارات اخیر تاریخنگاران محترم ما متوجه شده می توانیم, که بدون شک, کیفیت مضامین و طرز تحلیل علمی در ماستتون و شیوهٔ تاریخنگاری جناب محترم عبدالباری جهانی از یک درخشش علمی و کیفیت والائی برخوردار می باشد, که نه تنها اینکه قابل ستایش فراوان می باشد, بلکه برای خواننده گان و بلخصوص برای نسل جوان, نویدبخش یک "تاریخنگاری علمی-حرفوی" نیز محسوب گردیده می تواند که مژدهٔ "تاریخ نویسی و یا تاریخنگاری علمی-حرفوی" را نیز در بغل دارد!



هر گاه جهت ریشه یابی این "کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما" از دریچهٔ "تشخیص علمی کنفلیکت ها" وارد صحنه گردیم, البته پس از مطالعات دقیق اظهارات "تاریخنگاران محترم ما" , اقلا در پنج شش دههٔ اخیر, تاکید میدارم: پس از مطالعات دقیق اظهارات "تاریخنگاران محترم ما در پنج شش دههٔ اخیر", شاید به این نتیجهٔ دقیق علمی دستیابی پیدا کنیم, که تا چه حد, یعنی به کدام اندازه, "تاریخنگاری ایدئولوژیک" و نیز "تاریخنویسی های به اصطلاح عقده مندانه" در فضای تاریخنگاری در افغانستان عزیز ما "کنفلیکتزا" بوده اند و چگونه درگیر تنافضات زیادی نیز بوده اند!


بدون شک که تاریخ یک علم است و تاریخنگاری را نیز یک حرفه:


نخست باید متوجهٔ این باریکی علمی شویم, که کیفیت تاریخ نویسی علمی را هیچگاهی کمیت متون و کثرت صفحات تعین نموده نمی توانند, بلکه این بازتاب دقیق و علمی واقعیت هاست, که کیفیت متون تاریخنگاری را تعین می کند!


بدون شک که هر تاریخنگاری حق داشتن آرزو ها و امیال شخصی خودش را دارد, اما این موضوع هیچ نوع ربطی با "تاریخ, تاریخ نویسی علمی و شیوه ها و میتود های دقیق علمی تاریخنگاری علمی" ندارد; زیرا میل و آرزو چیز های دیگر و "علم تاریخ" چیزی دیگری است!


قسمیکه به مشاهده می رسد, برخی از تاریخنگاران و یا برخی از تاریخ نویسان محترم ما چه در گذشته و چه هم در حالت حال, دچار تکلیف یک نوع "تاریخنگاری ایدئولوژیک" قرار داشته اند و قرار دارند; سوال در این رابطه این است, که آیا این برخی از تاریخنگاران محترم ما "آگاهانه و یا نا آگاهانه" دچار تکلیف "تاریخ نگاری ایدئولوژیک" گردیده اند؟



ادامه دارد.




و من الله التوفیق




با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

حلیم حمیدی11.04.2024میدان وردکhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

د  دی سایت کار کوونکو او لوستونکو ته سلام.
امید لرم چی ډاکتر صاحب غروال ته هم په خاصه توګه چی د اتوم فزیک ډاکتر او سپین ږیری دی، سلامونه و رسیږی. دوی د حسیب الله خان د لوړ الوتنی او نور تجاوزونو په باب پر حق ولاړ وو. اوس چی دی د اختر مبارکی په متن که مسلمانان په دوو ډلو ویشلی او په خاصه توګه روژه نیوونکو ته د اختر مبارکی وایی، دا واضح ده ښیی چی دی د Conflict د ایجادولو استاد دی. اختر د ټولو دی. چا چی روژه نیولی او که نه، ټوله زموږ د کلتورله مخی د مبارکی و یلوکلمه بیله توپیر یادوی. په درناوی، حمیدی

 

 


Hazarzbek Tajiashtun11.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​سیدهاشم سدید,

" ....   یکی هر بدی را زیر پای «میر» و «سید» می داند؛ و دیگر می گوید: «چون فلان کس سید هستند، نمی توانند با این یا آن قوم و گروه و دسته و..... "


محترم و عزیز سدید صاحب,

نه. ایطور نیست و چنین نه نوشته ام :

 اینجانب تاثیر مفهوم اجتماعی سید, پیر, میر و حضرت را از بعد فکتور سیاسی بر رسی نموده در غیر ان انها که در ابتدای گسترش اسلام به افغانستان امده بودند در اجتماع قبلا منحل و ذوب شده جز مردم گردیده اند.

شما بهتر میدانید که با پخش سیاسی مفهوم برتری ذاتی در گزشته نه چندان دور مثلا جاپانی ها تعداد از چینایی ها را  تجربه یخ زدگی نموده, اعراب و اروپایان افریقایی ها را غلام ساختند و هتلر دیگران خصوصا یهودیان را در کوره اتش می انداخت. هم چنان در استفاده و پخش سیاسی چنین مفهوم, مثلا میتوان از اپارتاید افریقا جنوبی و تسخیر و فتح دو صد ساله هندوستان در استفاده از فکتور نهادینه سازی سیستم-کست یاد اوری نمود. هم اکنون در سطح جهانی به جز افغانستان و تا حدودی ایران شدت چنین طبقه بندی اجتماعی به اساس زاد و ولد محو گردیده است. 

در افغانستان گروهی از یک اقلیت نهایت ناچیز اجتماعی انهم عمدتا سیاسی اورده شده که در الگورتم شمارش نفوس حتی نمی کنجند با ادعا مالکیت علنی تایتل ها دایمی امتیازی مردم را از شور بازار کابل تا شمال کوتل سالنگ  و از سرخرود جلال اباد تا میر اباد کوهستانات و غیره در استفاده از مفهوم برتری-ذاتی ملیون ها بومی را در مسحوریت, مخموریت و محصوریت ذهنی کامل قرار داده سلف استیم/ عزت نفس جمعی مردم را به کلی مریدوار خنثی می سازند.

چنین عمل فجیح را فقط و فقط روشن فکران این گروه ابدی نهادینه ساخته و میسازند که در بدل ان خود و از خود را, میراثی در راس غذایی, تعلیمی و پرستیج اجتماعی افغانستان برای همیشه قرار میدهند. چنین مفهوم ذاتی گویا  " اتش- نفس" ها ساختگی اجتماعی تا حذف یا در جامعه ذوب و منحل نگردند, افغانستان عقب مانده ترین کشور جهان خواهد بود و است.

خلیل الله معروفی11.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png


   خدمت دوست گرانقدرم، "هاشم جان سدید"!

اول از همه عید سعید رمضان را به آن عزیز و همه عزیزان دیگر، تبریک گفته و روزه و نماز گرفته و نگرفته و خوانده و نخوانده ایشان را مقبول درگاه حق میخواهم!!!

کامنت مبسوط آن عزیز را از نظر گذشتاندم و بدین نتیجه رسیدم، که باید به ایجاز تمام دو نکته را خدمت جنابشان به عرض برسانم:

ــ اول این، که وقتی لغات و کلمات "جهانی و بین المللی" میگوئیم، بدین معنی نیست، که این لغات و کلمات در تمام زبانها به عین شکل تلفظ میگردند. مثال جناب سدید را مد نظر میگیریم، که از لغت "کلتور ــ کلچر" حکایت میکند. این کلمه در ذات خود در تمام زبانها و لااقل در زبانها فرنگی استعمال میشود، مگر هر زبان آن را مطابق به مزاج فونتیک خود تلفظ میکند و مینگارد؛ چنان، که انگریزی زبانان "کلچر" گویند و نویسند و مردم المان و اتریش "کولتور" و مردم فراسنه "کلتیوغ" و مردم پولند و چک و دیگر ممالک سلاوی "کولتورا" گویند و نویسند. این همه تلفظات مختلف از عین لغت مگر بدین معنی نیست، که مدلول و مفهوم این لغت هم مختلف باشد؛ نه خیر:

این تلفظات مختلف از عین لغت، بدون شک و شبهه عین مفهوم و معنی و مدلول را افاده میکند؛ همین و بس!!!

ــ دوم این، که "ضرب المثلها"همیشه خصلت "سمبولیک" دارند و تعبیر و تفسیر "باللفظ" آنها از جملۀ گناهان کبیره به شمار میرود!!! به عبارت دیگر:

همان قسمی، که ترجمۀ "لفظ به لفظ" و "تحت اللفظ" غلط و ناروا شمرده میشود، تفسیر و تعبیر "باللفظ و تحت اللفظی" ضرب المثلها نیز ناجایز و درخور نکوهش است!!!

امید است با همین دو تذکر مختصر مفهوم مد نظر را به درستی اداء کرده باشم!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۰ اپریل ۲۰۲۴)


حسیب الله11.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​وروسته له سلامونه او احترامات, ټولو ګرانو هیواد والو ته, بلخصوص ښاغلى محترم داکتر صاحب غروال ته, چی یو ملی اکادمیک شخصیت او د اتوم فزیک داکتر دی, د کوچنی اختر د راسیدو په خاطر اختریز تبریکات وړاندى کوم; او له الله تعالی څخه ټولو ته کامل صحت، روغتيا، عافيت او خوشحالى استدعا کوم.


و من الله التوفیق


په فائقه احترامات

حسیب الله

عبدالباری جهانی11.04.2024ایالات متحدهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم الله محمدخان سلام و احترامات و تبریکی عیدسعید فطر را بپذیرید. از تبصره شما بر مضامین و طرز تحلیل بنده سپاسګزارم. تبصره شما دانشمند عزیز باعث تشویق بنده میګردد. محترم داکترصاحب کاظم یک محقق خوب و پرکار است. ولی با نظریات شان، بخصوص در باره تاریخ معاصر افغانستان، اختلاف دارم. اختلافی که بعضاً دوام بحث ما به نتیجه نمیرسد. به صراحت میګویم که اینجانب، در مسایل تحلیل تاریخی کاملاً بیطرف هستم و باید هم باشم. چون به این عقیده هستم که واقعات ګذشته را نمیتوان برګشت داد و تاریخ را نمیتوان را از سر نوشت. با هیچ یکی از بزرګان تاریخ نه قرابت و نه خصومت دشخص دارم. ولی متأسفانه که دوستان احساسات، پندارها، عقده های شخصي و علاقه ها و دوستی ها، حتی پرستش ها را داخل تحلیل های خود مینمایند و باعث ګمراهی خواننده های مضامین خود میشوند.

حافظ وظیفه تو دعا ګفتن است و بس

دربند آن مباش که نشنید یا شنید. 

شما زندهع و سلامت باشید.

Akhtar Yusufi10.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​این خبر را باید اشرف غنی، امرالله صالح، سرور دانش، رشید دوستم گلمجم، عطانور، رسول سیاف، یونس قانونی، ضیا مسعود، محیب، و سایر مقامات فراری افغان بخوانند. کسانیکه رهبری کشور را میخواهند، باید برای قربانی آنهم آماده باشند. هیچ شرم و خجالت در وجود رهبران فراری وطنفروش حکومت اشرف غنی  نمانده است، مقامات بالایی حکومت فراری افغانستان، روبا های فراری مکار هستند ناحق از مقرهای مصؤن شان در خارج از افغانستان قدرت حکومت را در افغانستان  بدست داشتند، بعد از فرار نامردانه داد و فریاد وطن را سر میدهند، اینست مثال مبهن دوستی در این خبر جان گداز رهبر حماس فلسطین.

اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس کشته شدن سه پسر و سه نوه خود در غزه را تایید کرد. بنا به گزارش‌ها خودروی آنها در حالی که به سمت غرب شهر غزه در حرکت بود هدف قرار گرفت.

آقای هنیه به الجزیره گفت که کشته شدن فرزندانش را «افتخاری» برای آنها و خودش می‌داند:

«آنها کنار مردم فلسطین در غزه ماندند، خارج نشدند و فرار نکردند.»

«خون پسران من رنگین‌تر از خون مردم ما نیست.»

رهبر سیاسی حماس خبر کشته شدن فرزندان و نوه‌هایش را در حالی شنید که سرگرم بازدید از مجروحان فلسطینی بود که برای درمان به قطر برده‌ شده‌اند.

Akhtar Yusufi10.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب بیگ صاحب !

درد دل شما قابل درک است، مگریکبار با عوامل ناروا درطی چندبن دهه مسلسل جنگ استقلالیت و وقار ملی سر زمین افغانستان را نابود کرده درست با عمق کنید. دشمنان داخلی و خارجی افغانستان صرف برای فریب نام افغانستان را حفظ کرده اند، بیش سه دهه است که دشمنان افغانستان یک پی دیگر بنام "جهاد" در حاکمیت ارگ شاهی کابل رونما می شوند، دیگر سرزمین افغانستان متعلق با افغانها نیست. شما انتظار چی تبصره دارید؟

روشنفکران خود در جنگ زرگری و دشنامهای کانفلیکت بند ماده اند، افراطیت حاکم طالب در کشور وسیله رقابت سرمایداری انحصاری است، که زمینه تسریع شبکه عبوری انرژی را از آسیا مرکزی با آسیا جنوبی فراهم می سازند. 

در همین نشریه نسبتأ ملیگرا آریانا افغانستان در اروپا هم منحرفین عقده مندان دست یافته است. وقتی مقالات انتقادی را از وضعیت حقیقی کشور ارسال شوند،  با ندرت چانس نشر می یابند. من یک هفته پیش مقاله تحلیلی  را در مورد چرندیات ملا هیبت الله رهبر گروه طالبان بنام پیام عید را ارسال کردم، مگر تا هنوز نشر نکردند.

الله محمد10.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم جهانی صاحب!

با عرض ادب.

بنده از زمانی زیادی که با نوشته های شما و شخصیت شما محترم آشنایی پیدا نموده ام، واقعاٌ با وجودیکه حتی با هم در بعضی موارد همنظر هم نبوده ایم، بسیار مودبانه و خالی از تعقیر و توهین برخورد داشته اید،  که نمایانگر تربیه فامیل و اجتماع شما می باشد. 

بنده نوشته های شما محترم را در ارتباط تاریخ کشور با دلچسپی خاص تعقیب می نمایم،  مخصوصاٌ که در برابر نوشته های محترم داکتر صاحب کاظم   موضع می گیرید. داکتر صاحب کاظم در تجزیه و تحلیل های سیاسی و تاریخی  خود در گذشته زیاد  اشتباه نموده که بنده بعضی انرا برایشان روشن نموده ام . در حقیقت شما برنده منطق درست در نوشته های تان بوده و داکتر صاحب کاظم را پارچهء مستند و مستدل  ناکامی در همان موضوع خاص می دهید. اینکه بعضی دوستان طوری دیگری برخورد می نمایند تا محترم داکتر کاظم را خوش نمایند ، نباید باعث نا رضایتی تان گردد،  زیرا خواننده "سیب" را از "گدو" فرق نموده می تواند و انانیکه فرق نموده نمی توانند و گده پوده  را بنام سیب چک زده می توانند  ،  نوش جان شان که هر کس هم این کار را نموده نمی تواند، زیرا  استعداد و تراوش  خاص آب و  مزه دهان را خواهان است. 

شما به شاگردی   تان ادامه دهید و داکتر صاحب کاظم هم به استادی خود و ما به سیب و گدو خوردن خود .

نقش دیبای هنر فرش ره اهل صفاست

عافیت در خانهء آیینه نقش بوریاست

بیدل

الله محمد10.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​استاد محترم و گرامی جناب داکتر صاحب تره کی!

با عرض سلام و احترام و آرزوی صحت و سلامتی شما تحلیلگر مسایل سیاسی جهان از نگاه علم سیاست و حقوق و   روانشناسی سیاست جهان، مضمون "  چگونه میتوان حذف خط دیورند را با اجندای ژیوپولتیک ضد تروریزم و ضد رادیکالیزم پیوند داد ؟" از مطالعه بنده گذشت ، که در زمینه تبصره ذیل ارایه می گردد:

1-" ایتلاف نظامی بین المللی در مدت بیست سال اشغال افغانستان ... به قصد دستیابی به پایگاه های آنچه تروریزم نامیده میشد ناکام شد. این ناکامی ظهور خطر بالقوه دسترسی گروه های  اسلامی  را به ذخایر ذروی پاکستان بدنبال داشت. "

فکر میکنم منظور شما محترم "به دنبال داشته" و یا دارد باید باشد. به هر صورت بنده فکر می کنم که این یک موضوع فو ق العاده مهم منطقوی و  بین المللی بوده که بالای آن عمیق تعمق می شود و خواهد شد.

2-"با فیروزی طالبان در اخراج قوای اشغالگرفصل دیگری در رابطه پاکستان با طالبان کشوده شد".

بنده همچو حالت را در یکی از تبصره هایم در جریان مذاکرات دوحه متذکر شده بودم،  که فعلاٌ همچو حالت با تمام قوت آن به وجود آمده است،  که مسلم استقلالیت ملی کشور را تمثیل نموده می تواند و می نماید.

3-" اعطای اجازه استفاده از قلمرو پاکستان برای اکما لات قوای متجاوز و کشتن برخی سران طالبان در دوران مقاومت موجب لنگر اندازی خشم سنگینی بر ضد پاکستان در تحت الشعور طالبان گردید."

این جملهء تان نمایانگر قوت تفکر ملی شما را نمودار  نموده، که فکر می کنم کم کسان متوجه آن شده باشند.

4-"داعیه حذف خط دیورند با قوت بیشتر از گذشته مطرح شد. گپ به تصادمات نظامی دو طرف خط کشانیده شد. تیارات جنگی پاکستان طی دو سال اخیر دو بار خوست و پکتیا را مورد حمله قرار داد. "

به نظر بنده پاکستان بایست متوجه حساسیت موضوع شده و در دور نمای روابط دو طرف به صورت مثبت  باید زیاتر سرمایه گذاری گردد، زیرا راه های حل جالبتری برای موضوع دیورند می تواند مطرح گردد،  در صو.رت روابط حسنه دو کشور همسایه، هم فرهنگ و مسلمان و خویشاوند. هر دو طرف بایست در دراز مدت تمرکز را بالای مسایل بهبود  مسایل اجتماعی و اقتصاد   مردمان کشور های شان نمایند. 

5-"تی،تی، پی در حالت » تیارسی « در انتظار صدور فتوای جهاد سراسری در آنسوی خط دیورند از جانب شیخ هبت الله قرار دارد."

بنده فکر می کنم که باید از حالت "تیارسی" بیرون گردند، زیرا همچو فتوای صادر نمی گردد و یا نباید گردد، زیرا ریشه طالبان افغانستان  کمتر از پنجاه سال با دو بار اشغال افغانستان توسط خارجیان و داخلیان خود فروخته شده صورت گرفته است،  در حالیکه با استفاده از این موقعیت پنجاه ساله افغانستان،  تی تی پ در کشور پاکستان می خواهد قدرت سیاسی  را بدست گرفته، که در این صورت موقف منطقوی و بین المللی امارات اسلامی افغانستان را در تعاملات بین المللی ضرر می رساند و هیچ لزومی هم ندارد که منطقه را نا متعادل نمود و بازی سیاسی منطقه را مغلق ساخت. به نظر بنده بهتر است تی تی پی با یکی از احزاب اسلامی پاکستان از طریق انتخابات به هدف خود برسند برای همه جوانب  بهتر تر است. 

6-"فضای متشنج جنگ و جهاد زمینه برافروخته شدن بیش از پیش آتش قهر و غضب آزادیخواهان بلوچ را فراهم خواهد ساخت. کنترول اوضاع از اختیار فوج پاکستان بیرون خواهد شد. "

با در نظر داشت جریانات مختلف داخل پاکستان،  که شما محترم ذکر انرا نموده اید، و با در نظر داشت مشکلات مشخص  فعلی  در تخته شطرنج سیاسی پاکستان، کودتای نظامی حتمی گردیده و جریان شکلی بسیار وخیم را به خود می گیرد که باید اجتناب گردد. 

7-"اما این سناریو که در نهایت به افراشتن پرچم اسلام  شبیه بیرق طالبان افغان در  اسلام  میانجامد ، به میل ستراتژست های شرق و غرب سازگار نیست."

ستراتژست های دو کشور همسایه   باید چنانچه در نقطه چهارم ذکر نموده ام ، راه حل معقولتر انرا در پیش گیرند یعنی" در صو.رت روابط حسنه دو کشور همسایه، هم فرهنگ و مسلمان و خویشاوند. هر دو طرف بایست در دراز مدت تمرکز را بالای   بهبود مسایل اجتماعی و اقتصادی مردمان کشور شان نمایند. " و سیاست منطقه را به نفع کشور های شان به اساس قرار داده های دپلوماتیک و غیره بچرخانند. 

8-"بنابران در برابر صدور اسلام  طالبانی به پاکستان آسمان افغانستان را بکمک لوژستیک پاکستان بالوسیله درون ها زیر کنترول میگیرند. به طالبان پیام میفرستند که حد خود را بشناسند. "

بنده دقیق همین موضوع را در تبصره اول خود اظهار داشته ام،  که شما محترم ذکر می نمایید، یعنی:" بنده فکر می کنم که این یک موضوع فو ق العاده مهم منطقوی و  بین المللی بوده که فکر می کنم بالای آن عمیق تعمق می شود و خواهد شد."

9-"برای جلوگیری از توسعه نفوذ اسالم طالبانی درمنطقه، شرق و غرب در حمایت از حکومت جدید پاکستان موضع مشترک دارد."

بنده کاملاٌ با شما محترم همنظر هستم و باید هم چنین باشد.

10-سوال مهم اینست که چرا امریکا از پاکستان به مثابه افزار فشار بر ضد افغانستان استفاده میکند ؟ برای درک اینکه امریکا چرا متمایل است از فوج و حکومت کمیشن کار پاکستان علیه افغانستان بهره برداری افزاری کند، به دو موضوع اشاره میکنیم : ـ امریکا طالبان را ناقص تعهدات مذاکرات دوحه قیاس میکند. موارد نقص موافقتنامه دوحه در هردو طرف وجود دارد."

ادامه:" اما امریکا در موضع بهتر بین المللی قرار دارد که روی تخلف طالبان انگشت بگذارد و دنیا را با خود همنوا بسازد."

شما در اینجا یک باریکی مهم را با شناخت که از جهان دارید،  تذکر می دهید،  که فوق العاده مهم بوده،  که از طرف امارات اسلامی افغانستان این موضوع باید بسیار جدی گرفته شود،  زیرا انها متوجه این باریکی نیستند و افغانستان در کره زمین تنها  نیست و ما بدون روابط با جامعه بین المللی  نمی توانیم موثر برای کشور خود مصدر خدمات ارزشمند گردیم.  

 ضمنا اسلام تنها دین آسمانی در روی زمین نیست، صرف نظر  از ادیان غیر آسمانی که انها هم به نوع آسمانی هستند مانند دین چینی ها که روابط خوب با ما دارند. 

11-ـ "امریکا و متحدین به طالبان به عنوان یک گروه رادیکال خطرناک اسلامی  و ضد ارزش های مدنی نگاه میکنند . بسته ماندن درب مکاتب دختران، منع کار زنان، حکومتداری در خارج چوکات قانون اساسی زمینه های کافی دشمنی دنیا را با طالبان را بارور ساخته است."

برای بنده جای تعجب است که چطور طالبان به فرموده شما در عمق موضوع نرفته و انرا به نفع کشور چرخ داده نمی توانند.   

12-"با کشانیدن پای امریکا و متحدین در دفاع از یک جنبش وسیع ضد تروریزم و رادیکالیزم در پاکستان و افغانستان، خط دیورند در محتوای اهداف ژیوپولتیک دنیا قرار میگیرد و حذف آن آسان میشود."

 تا انزمان ما و شما و دیگران هم سن و سال ما را طبعیت حذف خواهد نمود و جوانان و دیگران را هم جنگ.

به گرم و سرد ما و من غم دل بایدت خوردن

چراغ خانه اینجا روشن است از قطرهء خونی

بیدل

  

خلیل الله معروفی10.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 خدمت دوست و برادر گرانقدرم، داکتر صاحب "واحد جان حیدری"

سلام و محبت فراوان تقدیم میکنم و عید مبارک رمضان را تبریک میگویم؛ اما بعد به عرض برسد، که:

 کلمۀ فرنگی myopic یک اصطلاح طبی و دقیقاً به معنای "نزدیک بین" است. چنین اشخاص اشیای نزدیک را خوب و درست و شفاف میبینند، ولی اشیای دور به نظرشان "غیر شفاف" میرسد.

گرچه کلمۀ عربی "نظر" با "دیدن" ارتباط میگیرد، مگر مردم عجم بسا کلمات عربی را خلاف تعامل اعراب به معنای غیر معمول عربی استعمال میکنند. و کلمۀ "نظر" هم از همین قبیل لغات است، چون در تعامل عام مامردم، "نظر" به معنای "فکر" و "اندیشه" استعمال میشود. از همین سبب است، که "کوتاهنظر" را نمیتوان در مفهوم "نزدیک بین" استعمال کرد.

سلسله مقالات داکتر صاحب عبدالرحمان زمانی، که با استفادۀ از آرشیف استخبارات استعمار انگریز تدوین میگردد، در واقع حکم تأئید اعمال و افعال و کردار استعمار را دارد و استفاده از آنها حیثیت انسان آزاده را لطمه میزند. من اصلاً چنین مقالات را نمیخوانم و مطالعۀ آنها را ضیاع وقت و نوعی گناه میشمارم. دیگران خود دانند، که چه چیز را میپسندند و از چه پرهیز میکنند!!!

با محبت فراوان او په درناوی 

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۰ اپریل ۲۰۲۴) 

حسیب الله10.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت هموطنان محترم و عزیزم, فرا رسیدن عید سعید فطر را برای همه, بلخصوص برای هموطنان عزیز ما که در ماهٔ مبارک رمضان روزه دار بوده اند, از صمیم قلب تبریک گفته, از خداوند متعال صحت کامل و خوشی های فراوان برای همه استدعا میدارم.


با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

Hazarzbek Tajiashtun09.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ عجایب صورت در شام دیدم:

در موجودیت موضوعات و مفاهیم داغ روز افغانستان, از جمله گروهی در پهلو نارسایی ها دیگر همه وظایف عمده دولتی را به یک قشر خاص اجتماعی که خود هیچ وقت تولید کاری نداشته اند سپرده و نیم نفوس را خانه نشین از کار و تعلیم منع نموده است. مردم روحا گنگسکی, در حالت گریز و کشور ها دیگر انها را به زور واپس می فرستند. هم اکنون برای تقویه بنیاد گرایی, پلان سرمایه گذاری بلیون ها دالر در افغانستان از طریق شرق میانه ان هم در سکتور انرجی و مسیر عبور ان رو دست که در عملی شدن ان ریشه حاکمیت فعلی نهادینه میگردد. در چنین موارد حتی تبصره هم نمیگردد.

ولی منورین زبده افغانستان ان هم در شکم سیری ویلفیر غرب, مثل که در افغانستان اب از اب تکان نخورده باشد, برای ماندن لگسی از خود هزاران صفحه و ده ها کتاب را از گذشته ها تکراری تاریخ - عمدتا دروغ ها سیاسی که درهنگام وقوع ان وقت, به ان موافقه صورت گرفته است - پس و پیش کاپی نموده فضل می فروشند.

مثلا سید داکتر کاظم با هزاران صفحه, در ضمن قدسیت " اتش- نفس " - به گمان اغلب مهره استخباراتی- را جز تاریخ افغانستان ساخته و اعظم سیستانی با ده ها کتاب تاریخ, ضدیت ها قومی و حتی قبیله یی را پکه می زند. هردو مرد میدان, ریسرچ یک قست کوچک ازتاریخ را که توسط عبدالباری جهانی تازه به راه انداخته شده است از ریشه خشک می سازند.

باری محترم نبیل غمین مسکنیار گفته بود که از تجربه کاری اموخت که مانند و هم تراز با منورین افغان, ابن الوقت ترین مرد م را نمی شناسد! بلی او کجا و تو کجا. روز گذرانی و کله به کله نمودن امان الله خان ونادر خان هم حدی دارد! 


مجیب جان09.04.2024کابلhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png
ع واحد09.04.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

 جناب معروفى صاحب عزيز و گرامى ،

سوال داشتم راجع به اصطلاح كوتاه بين يا كوتاه نظر كه در ديكشنرى آباديس كوته نظر يا كوته فكر ذكر شده از نظر شما محترم  كدام ان درست است؟ 

در زبان انگليسى اصطلاح  myopic را به كسانى استعمال مى كنند  توان ديد نزديك را دارند اما توان ديد دور شان تيره  يا blurred است اين نوع اشخاص يا به عينك ها ضرورت دارند يا به تغير نگرش. 

جناب زمانى به حيث يك افغان بايد سر به يخن كند و بيدار شود كه دشمنان افغانستان مى خواهند تاريخ افغانستان را مسخ كنند، افتخارات افغانستان را نابود كنند. انگليس ها در اين باره كار هاى زيادى نموده. ارشيف انگليس هم  يكى به نعل مى زند و يكى به ميخ. ترجمه و تفسير تحت اللفظي مثل سلفى ها بسيار مردم از راه مستقيم بيرون كرده اند.  امروز هستند اشخاص كه كه از نام  افغان و افغانستان منكر هستند. تذكره هاى خراسان در دوران است. 

فرهنگ و رشتيا نصف قرن قبل در فاميل شهيد نادر شاه چنان مصيبت را خلق كرد كه هنوز از اتش ان مردم مى سوزند. به نظر اينجانب مقصر اصلى بدبختى افغانستان فرهنگ و رشتيا اند. اين سلسله ادامه دارد.  

اقاى زمانى انچه انگليس نشر مى كند شمشير دو لبه است ، كلاه سر كسى گذاشتن است يا گول  زدن اشخاص ساده است. 

قاسم باز09.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ګویند: شخص بنام " مصطفی صغیر " قاتل اجراتی امیر شهید ،" امیر حبیب الله خان "  در ترکیه در توطیه قتل " اتاترک مصطفی کمال " دستګیر شده و به قتل " امیر حبیب الله " اعتراف نموده. 

در آفغانستان متل داریم. که میګوید.  اسانترین طریقه جمع را ضرب ګویند. امروز به تعداد زیادی افغانهای ما در ترکیه زندګی  میکند، بود و باش دارد انها میتواند در این مورد از مقامات انکشور و یا ارشیف اسناد انکشور طلب معلومات  وضاحت موضوع شوند.  و یا هم در کتاب خانه های انکشور طلب معلومات یا ریسرج شوند. 

بګذارید تلګرامهای دروغین ارشیف برتانیا ، مانند تلګرامهای سفارت امریکا در کابل در قتل میراکبر خیبر. 

شده نشد ، او قتل کرده او نه کرده. ، موضوع ترکه زمین بوده نه بوده. رژیم داود وی را کشته، رژیم داود وی را نه کشته. حزب و روس کشتیش ، حزب و روس نه کشتیش. و ده ها مثال. 

سیدهاشم سدید09.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
دوست و استاد نهایت محترم و گرانمایه، جناب معروفی صاحب! 
به پاس دوستی و رعایت آداب لازم، نمی خواهم پیامی را که شما عزیز عنوان من ارسال فرموده اید، بی پاسخ بگذارم؛ و به نوعی نسبت به شما بزرگوار مرتکب بی احترامی شوم - خدای ناخواسته! 
در اینجا، گر چه شما به طور صریح به دو نکته اشاره نموده اید؛  من می خواهم علاوه بر دو نکتهٔ یاد شده به دو نکته دیگری هم به اجازهٔ شما تماس بگیرم؛ چون یکی از این نکته در واقع بن‌مایه تقریبا"همه کشمکش های ما در دریچه هاست؛ و خیلی ها با اهمیت تر از دو - سه نکتهٔ دیگر. 
از اشارات شما بزرگوار شروع می کنم:
1- من از ساحت معنائی - پیامی ضرب المثلها سخن زده و می زنم، استاد محترم، نه از ساحهٔ عمل آنها! 
با معذرت، ازجسارتی که می کنم؛ مردم ما اغلبا"می گویند:«به خری که کار نداری، هوش مگو!» 
یعنی چه؟ یعنی این که به کار کسی که کار نداری، کار نداشته باش! حال این کار خرید خانه ای باشد یا انتخاب دختر یا پسری غرض نامزدی یا عروسی  یا فروش قطعه زمینی یا قرض دادن و قرض گرفتن از/به کسی و یا تعیین شغل و... 
اعمال چه باشد، فرق نمی کنند؛ معنی و مفهوم ضرب المثل مهم است و همان باید باشد، که است و بود: 
بکار کسی که کار نداری، کار نداشته باش. ترا چه بکار مردم؟ سری را که درد نمی کند، چرا باید به دستمال بست؟! 
همه ضرب المثل ها فقط یک پیام مشخص و مختص به خود را دارند. من اصرار ندارم، اگر می فرمائید: «نه!»
فقط، برای اثبات سخن خویش، یکی از ضرب المثل هائی را که دوست دارید و دل تان می خواهد، انتخاب و در اینجا بنویسید... ضرب المثلی را که در زبان ما دو یا بیشتر از دو معنی یا پیام داشته باشد!
بلی... ممکن نیست! 
و چون ممکن نیست، همه می کوشند، که ضرب المثل ها را در همان قالب و جائی که نیاز می رود و لازم است، به کار ببرند. 
از پنچ - ده هزار ضرب المثلی که در زبان ما وجود دارد، یا کم و بیش، یکی را من حیث نمونه به ما نشان بدهید که بیشتر از یک معنی یا پیام داشته باشد!
2- نوشته می کنید:  « اگر عادلانه  و  منصفانه  بیندیشید،  در می یابید، که تمام "مظاهر فرهنگی" و "علوم و معارف" عصری ما مدیون جهان غرب است...»
بیبیند عزیز؛ وقتی مثلا" فرانسه و انگلیس یا آمریکا(بر سر نام شیئی) با هم کنار نمی آیند، و همان کلتوری را که شما به آن اشاره نموده اید، یکی کلتور می گوید و دیگری کلچر، من چرا، اگر برایم ممکن باشد همپایه/هم معنی برای آن پیدا کنم، این کار را نکنم؟ 
تنها برای اینکه نمک نشناس نامیده نشوم، باید از این یا آن تقلید کنم؟ ( به کلمهٔ اگر، کلمهٔ شرطیه، توجه داشته باشید.) 
چرا به زبان و ثقافت خود نباید فکر کنم؟ 
آیا علاقه داشتن، «نه تعصب»، به زبان خود، گناه است؟ اگر گناه است آغازگر این گناه کیست؟ همین کشور های آمریکا و آلمان و انگیس و فرانسه، که یکی «تانک»، «هندی»، «سینما»، «بایک» و... می گوید و دیگر «پانسر»، «موبایل»، «فارراد» و  «کینو» و...!!
من، بشحصه از آمریکا و آلمان و فرانسه و انگیس و ... که «چیزی» به درد بخوری اختراع کرده اند و کار ما را آسان ساخته اند — چنان که در نوشتهٔ 05.04.2024 نوشته ام، ناراضی و ناشکر نیستم. به نکته ای که دقت نفرموده اید، توجه کنید و شاید کافی بوده باشد:
«...ضمن حفظ حق و احترام اولین انسان و اولین کشور مخترع یک شئ...»
بلی! وقتی بخود اجازه می دهیم airport را میدان هوائی بنامیم، چرا نباید برای کلمه یا کلمات دیگری مانند این کلمه و کلمه های دیگر، نظر به توان،  و در صورتی که مقصد و منظور ما را به درستی برآورده کند، به دنبال اجازه بگردیم؟ 
3- و اما نکته مهم را که گفتیم، با این سؤال آغاز می کنم: 
«چرا مخاطبان غالب پیامهای ما گُم هستند یا آدرس‌های آن ها گنگ و نامشرح می باشند؟» 
آیا فکر نمی کنید این نامشخص بودن آدرسها، که سبب سؤتفاهم ها و غالبا" سبب گفتگو هائی بدون موجب و بد و بیراه ها می شوند، علت یا علت هائی باید وجود داشته باشد؟ 
بلی؛ همینطور است... نگرانی از دهن لقی و خشونت های زبانی دلیل این تذبذب و تردد و کم خودسانسوری ها است! 
مراد از طرح این مسئله:
شما، بعنوان یکی از بزرگان، و سائر بزرگانی که دیگران از آنها حرف شنوئی دارند، ارادتمندان تان را تحت فشار قرار بدهید، که کلا" از خشونت زبانی بپرهیزند؛ حتی از گفتن احمق و ابله و... (باقی را که ناگفته مانده ام، می گذارم به تعابیر یا تعبیر خواننده، که شما عزیز هم جزء آنها هستید)؛ آن وقت ببیند که چقدر ناراحتی های ما کم و کمتر می شود و هر کس هر سخن را چون دیوار نمکش به سوی خود نمی کند و میزان نوشته ها، بطور اخص نوشته های سالم و سودمند چقدر بالا میرود! 
فضای گفتگو های ما، بسیار نکبت بار است و یکی از علل آن، در کنار خود خواهی های برخیها، یکی نبودن شفافیت در کلام و دیگری معین نبودن مخاطب است؛  و منطق که به صفر تقرب ورزیده است. یکی هر بدی را زیر پای «میر» و «سید» می داند؛ و دیگر می گوید: «چون فلان کس سید هستند، نمی توانند با این یا آن قوم و گروه و دسته و... (پشتون یا هزاره و تاجیک و...) دشمنی کند! چنانکه طرز تفکر و شخصیت وی را «سید» بودن وی تعیین می کند، نه انسان بودن و تحصیلات و عقلانیت و اخلاق و سائر فضلیت های نیک ایشان!
4- و نیز پشتیبانی های بلااستثنا —نه نقد ها—گوئی شخصی که از وی پشتیبانی می شود، خود نه زبان دارد، نه قلم و عقل؛ و در هر موردی، بلااستثناء، او به حق است! 
5- زبان را در حد افهام و تفهیم، اگر دلها پاک باشد، و اگر خواسته باشیم واقعیت ها را در لابلای حرف ها جستجو کنیم، بخوبی می فهمیم. لازم نیست عمری را در پی آموختن آن صرف کنیم، خاصتا" اگر استعداد آن وجود نداشته باشد.
درون های تیره را باید پاک کرد؛ و این کار در قدم اول، کار استادان است؛ که هم شاگردان را توصیه به نیکوئی کنند و هم دو گونه پنداری انسانها توسط مسئولان سایت ها را نکوهش کنند. سایت هائی را که هیچ گاهی با آنها روابط «ذمیمه» ای نداشته اند!!! 
در اخیر یک نکته دیگر را می خواهم، با همه عنایت های شما عزیز،  به شما عرض کنم و آن این که من آنقدر که با جناب موسوی و جناب کبیر با زبان دراز حرف می زدم، بدون نگرانی، با شما عزیز نمی توانم حرف بزنم. 
چرا بین شما ها این تفاوت وجود دارد؟ 


خلیل الله معروفی09.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png


    سر ترقیدۀ غلام و دل داغدار بی بی!!!

در قدیم، که رسم غلامی و کنیزی و به اصطلاح فیشنی، "برده داری"، رواج داشت، هر متمولی غلام و کنیز نگه میداشت؛ و بعضاً حتی چندین غلام و چندین کنیز.

"غلام" معمولاً وظائفی را به عهده داشت، که اینک نوکران ایفاء میکنند. "غلام" مستقیماً زیر دست "بی بی"ِ خود کار میکرد و بسیار اتفاق می افتاد، که "غلام" به طبع دل "بی بی" رفتار نکند؛ و این نکته تا "نافرمانی" و "بیگفتی" بالا برود. وقتی نافرمانی غلام، "بی بی" را "مویدماغ" میساخت، "بی بی" هم "سوخته چوب" و به اصطلاح شیرین هزاره های عزیز ما، "مُندلی"، را گرفته و بر فرق غلام مینواخت و سرش را میکفاند. غلام، که چارۀ دیگری نداشت، همیشه فرق ترقیدۀ خود را به مهمانان نشان میداد و بالوسیله از بی بی انتقام میگرفت. مگر کسی نمیدانست، که این ترقیدن سر علتی داشته است، که به چشم کسی نمیخورد. اینست، که مردم نکته دان و عدالت پسند کابل قدیم ضرب المثل گویای ذیل را درین مورد ایجاد کردند:

«سر ترقیدۀ غلامه هرکس میبینه، ولی دل داغدار بی بی را هیچکس!!!»

ماجرای "احمد آریا" هم به "سر ترقیدۀ غلام" شباهت دارد؛ بلی:

او به هرکس میگوید، که فلانی مرا "احمق و ابله خواند و چنین و چنان گفت"، مگر هیچ خواننده ای متوجه اصل موضوع نمیشود، که این توبیخ از خود عللی داشته است؛ و من آن را اندک باز میکنم:

از زمانی، که سر و کلۀ وطنداری به "احمد آریا" در صفحۀ "آریانا افغانستان آنلاین" نمایان گشته است، یک نکته مدام از او به چشم میخورد؛ و آن "نیش زدن" و "گزیدن" تا "ضربه زدن" این قلم است!!!

"احمد آریا"، که خود جاغور نوشتن کدام مطلب بکر و قابل خواندن را ندارد، منتظر است، که "خلیل معروفی" چه وقت مقاله ای و مضمونی و مطلبی را منتشر میسازد، تا "علی الحساب" و "چارنعل" بر او بتازد و او را با عبارات "گزنده و نیشدار" ــ ولی در هر حال "موهِّن" ــ بنوازد!!!

این خاصیت اوست و در این مدت، هیچ مطلبی از قلم "معروفی" بیرون نجهیده است، که مورد تاخت و تاز این "کامنتنگار تازی" قرار نگرفته باشد. این یک واقعیت است و شکر خدا، که آرشیفهای مناظرات این صفحۀ محبوب، همه شاهد مدعای من هستند!!!

خاصیت "نیش زدن" و "هتک حرمت کردن" این مسکین از طرف "احمد آریا" این ذهنیت را به وجود آورده است، که گویا او از کدام مرجع "خاص و مفتن" وظیفه گرفته است تا "خلیل معروفی" را ضربه زده برود و شخصیتش را تخریب کند!!!

بلی و صدها بلی؛ کس فکر نکند، که "خلیل معروفی" میخواهد یا آرزو دارد، که بدون جهت بر کسی بتازد و او را توبیخ نماید!!!

من خود از این شیوۀ برخورد ناراض بودم، در حدی، که حدوداً سه ما پیش کامنتی در همین صفحۀ گزین نوشتم و به "احمد آریا" پیشنهاد کردم تا باهم در فضای دوستانه و صمیمانه و بدون جنجال به مناظره و مباحثه بپردازیم. "احمد آریا" مگر نه تنها این پیشنهاد مرا نادیده گرفت، بلکه بر شدت و حدت و تواتر سخنان گزنده و کوبنده و تحقیرامیز خود افزود. کار به جائی کشید، که اگر "حضرت ایوب پیغمبر" هم میبود، کاسۀ صبرش لبریز میگشت؛ و همان بود، که باید چنین کامنت شدیداللحنی را مینوشتم، تا مگر این کامنتنگار "بی آزرم" و "بی مدارا"  و "پرخاشگر"  تأدیب گردد و به سر عقل آید!!!

و آخر سخن: من با هیچ کسی دشمنی ندارم و تا از کسی آسیبی نبینم، بر او حمله نمیکنم؛ بس خلاص!!!

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۹ اپریل ۲۰۲۴)


عبدالباری جهانی08.04.2024ایالات متحده http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​سلام و احترام به جناب ع واحد حیدری و مخترم داوود مومند. جهان سپاس از موضعګیری منصفانه ایکه در باره مضمون بنده و تعرض بیجا و غیراخلاقی سیستانی بر بنده نموده اید. هیچوقتی دعوای مقام بلندتر از شاګرد تاریخ ننموده و نخواهم نمود. 

بنده بدون هیچ غرض شخصی مینویسم و معمولاً مستند مینویسم. اګر کسی انتقاد بر مضامین بنده داشته باشند بایست با الفاظ و کلماتی با بنده مقابل شوند که شایان ادم های باسواد و تعلیم  یافته باشد نه با لهجه کوچه ګی وبازاری. ضمناً به محترم داوود مومند یاد آورمیشوم که اګر پرچمي بودن کدام مقام باشد لطفاً مقام سیستانی را پایین نیاورید. جناب شان عضو شورای انقلابی نه بلکه افتخار عضویت هیأت رییسه شورای انقلابی را دارا بودند. از جناب واحد حیدری و داوود مومند باز هم ممنونم. شما زنده و سلامت باشید. 

محمد داؤد مومند08.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​استاد معروفی یکی از بنیان گذاران، این ویب سایت وزین است، مهمان نا خوانده و نو وارد که به جز، پاچا صاحب، که گاهی به طرف ویب سایت افغان جرمن می لولند و گاهی هم، به این ویب سایت وزین، هم مسلک و هم طبیعت و هم مشرب و هم عنان و هم زبان دومی ندارد، مهمان نا خوانده و نو برآمد، باید حد و مقام خود را به حساب مراتب عسکری، به حیث لمړی برید من، یا خورد ظابط بشناسد، و دعوای ډګر جنرالی نکند. 

توقع نو آمد به بازار، کهنه شد دل آزاز،  از این ویب سایت وزین و وارثان قلمی استاد نوری خلد آشیان، طفلانه است.

دوکتور غروال08.04.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​فریبکاره شیطان روسی اکادمیسن اود اناهیتا مشاور  په کمونیستی جرمن  افغان کښی غورپش شروع کړۍ دی او دا کمونیست خبیث د خپل همفکر ملګری دفاع  لپاره  د کمونیستی پخوانی فرعونی چټلی تمثیلوی ، افسوس چی داسی خبیثان ځانونه په افغانانو کښی  لا تر اوسه شمیری !!!!!!

ع واحد حيدرى08.04.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

​چرا غبار از بيان حقايق طرفه رفته اند،

گر چه لازم نبود در بحث جناب نهايت محترم داكتر صاحب كاظم، جناب محترم جهانى و محترم سيستانى خود را شامل كنم ولى نتوانستم به حيث ناظر خود را خاموش نگهدارم. اولاً بايد به جناب سيستانى خاطر نشان ساخت كه انسان در حال تغير و تكامل است. مثل كه جناب شان در طول زمان تغير جهت دادند جناب جهانى هم از اين تغير مستثنى نيست و نه بايد تحليل فعلى جهانى صاحب  را با انچه ٤٥ سال گذشت قضاوت نمود.

وثانياً انچه قضاوت و تحليل مخالفين شهيد نادر خان را زير سوال مى برد تكرار نشر  نوشت  هاى ارشيف انگليس ( همان دشمن  ملت افغان و افغانستان) در افغان جرمن و استقلال مى باشد. اگر زير كاسه نيم كاسه نمى بود ضرورت به تكرار اين تبليغات زهرين هم نمى بود.

ثالثاً اگر منطق بحث جناب جهانى قوى نمى بود جناب سيستانى در ان مداخله نمى كرد. باز هم قضاوت را مى گذاريم به ديگر خواننده گان(انچه عيان است چه حاجت به بيان  است ) 

در اخير  روح شهيد نادر خان و شاه امان الله خان را خداوند متعال  شاد داشته باشند. هر دو شاه ما خدمات زيادى نموده كه تاريخ ما انرا فراموش نمى كند. شهيد نادر خان افغانستان را از سقوى اول نجات داد و تا ٧ ثور سال ١٣٥٧ افغانستان را از  گزند ابر قدرت هاى شرق و غرب دور نگاه داشت با رفتن اخرين عضو فاميل شهيد نادر خان افغانستان به مصيبت بزرگ مبتلا شد.  

حسیب الله07.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از عرض سلام و ادای احترام به همکاران محترم ادارهٔ پورتال آریانا افغانستان آنلاین, برای من جای بسا مسرت است, که شما عزیزان جلو بحث های را که به "عمل زشت مکدرزائی بحث های اجتماعی" می افزایند, می گیرید. این عمل نیک اجتماعی شما به نظر من قابل ستایش می باشد!

قسمیکه شما عزیزان مطلع هستید, جناب غروال چندین مرتبه در پیام هایش با اظهار اصطلاح "مسترکنفلیکت" به یک شیوهٔ نامتعادل و غیر علمی بهمقابل  یک بحث علمی که چندین هفته دوام داشته است, به نظر من "بی ادبی" نموده است!

اما شما عزیزان در عین حالیکه این اظهار نامتعادل وی را, بطور مثال در پیام اخیرش در این صفحه به نشر رسانیدید, اما پاسخ من را به وی به نشر نرسانیدید, چرا؟

سؤالم در رابطه این است, که زمانیکه من ضعیف اصطلاعی علمی "کانفلیکت" را, با سعی و تلاش چندین هفته ئی, با خلوص نیت و خاص جهت سهولت دسترسی  نسل جوان محققین کشور به اصطلاحات "کنفلیکت" , "تشخیص کانفلیکت ها" , تجزیه و تحلیل دقیق علمی کنفلیکت ها" و بلاخره جهت رهیابی به "یافتن راه های حل کنفلیکت ها" و یا جهت "جلوگیری از شدت کنفلیکت ها", به بحث های نسبتا مثمر اجتماعی کشانیده ام; و در عین حال یکی از نویسنده گان این پورتال با درک ضعیف از معنی و اهمیت این اصطلاح, به یک شیوهٔ نامتعادل که میتوان چنین شیوهٔ زشت و نامتعادل را "بی ادبانه و گستاخانه" نیز خواند, در پیام های نامتعادل اش اصطلاح "مسترکانفلیکت" را ذکر می کند, آیا به نظر شما چنین اظهارات نامتعادل و نابخردانه "فضای بحث را مکدر" نمی سازد؟

اگر پاسخ این سؤال از جانب شما عزیزان مثبت باشد, پس لطفا به آقای غروال نیز اجازه ندهید, که به یک شیوهٔ نامتعادل و بی ادبانه در پیام هایش بحث های علمی مرتبط به یک اصطلاح علمی را که از دل علوم اجتماعی برخواسته است, با چنین اظهار مضحک اش به ذهن خودش به "ریشخندی و یا نیشخندی" بگیرد; در غیر صورت, لطفا طرف مقابل را نیز چانس آنرا بدهید, که جناب غروال را با چنین بی ادبی و گستاخی اش, از اهمیت موضوع ملتفت سازد.

البته این یک خواهش است, در صورت حذف این پیام ام, شاید همکاری مخلصانه ام را با این پورتال محترم خاتمه ببخشم, زیرا به نظر من در آنصورت عدالت مراعت نگردیده است.


با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله 

سیدهاشم سدید07.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب مسئول سایت! 

نوشتهٔ شما به آقای آریا سبب این مختصر شد:

مبارک است، بسیار بسیار مبارک و لازمی ست، اما اگر عمومیت داشته باشد؛  و در مورد همه اشخاص مورد تطبیق پیدا کند! 

درحال حاضر با خواندن برخی نوشتهها به قول مردم

حتی کور هم میداند که دلده شور است و تذکر سایت

از نیات سازنده بدور. در واقع این خود سایت است که با موقع دادن به چند تا، سبب بوجود آمدن تلخیها در گفتار شان می شود و این نهج ناپسند را بیشتر از پیش وسعت می بخشد، راه را برای جوابهای سخت و ناگوار تسطیح میکند و این عادت بد را کماکان رویج می دهد. 

مگر دانستن این امر سخت است و وجود آن در اینهمه نوشته ها غیرقابل دید و درک؟؟ 

لطفا" از زیر ریش مردم سوار بر خر عبور نکنید‌؛ مردم آنقدر ها احمق نیستند که شما فکر می کنید!! 

آیا آن مرحوم و مغفوری که این سایت را بهشما سپرد به همین نیت این کار را کرد و اگر او هنوز زنده و صاحب اختیار  این سایت بود، این کار ها را می کرد. شما نه تنها بانی بدزبانی ها هستید که از اعتماد یک انسان -حال نیک یا بد مهم نیست- سؤاستفاده کردید و این کار بدترین کار در زندگی یک انسان است. 

می دانم که جرأت نشر این نوشته را نخواهید داشت، اما همینکه خود هم بدانید که در گفتار تان، در همین زمینه، راستی و صداقت دیده نمی شود، کافی است. 

آخرین نوشتهٔ من به شما هم!! 

خلیل الله معروفی07.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

دوست نهایت عزیزم "هاشم جان سدید"!!!

سلام و محبتهایم را بپذیرید؛ اما بعد:

پیام من "صراحت لهجه" دارد و مخاطبم هم کاملاً معلوم است، شما دوست گرامی بیهوده مداخله نکنید!!! من هیچ سخن ناسنجیده را به میدان نمی اندازم و سخنی را پیش نمیکشم، که مسؤولیتی برایم خلق کند.

من از مدتی، که در المان به سر میبرم(از پنجاه و دو سال بدین سو)ــ و مدتها پیشتر از آن ــ خود را با "زبان و فرهنگ" افغانستان مشغول داشته ام و به نکوئی میدانم، که کدام "مثل" در کجا میخواند و در کجا میخوابد؛ گرچه ساحۀ عمل ضرب المثلها محدود نمیماند!!!

اگر عادلانه و منصفانه بیندیشید، درمی یابید، که تمام "مظاهر فرهنگی" و "علوم و معارف" عصری"ما مدیون جهان غرب است، اگر سیستم "اداری ــ سیاسی" ست و یا پهنای "صنعت و تکنالوژی" و ...؛ درین عرصه میتوان به اندازۀ یک کتاب قطور سخن گفت و کسی منکر این اصل هم شده نمیتواند، مگر:

در جدال حاضر "پهنای مثال" را مشخص ساخته ام و گفته ام، که بعض کلمات "حیثیت بین المللی" را کسب کرده اند و کلماتی چون "ترمینولوژی و تکنالوژی و پیلوت و درون و انترنت و کمپیوتر و کلوب و فستیوال" را ممثل این کتگوری ذکر کرده ام!!! چرا ازین رسته چیزی بر زبان نمی آرید؟؟؟ شما دوست عزیز، که معمولاً به "عمق نظر" شهرت دارید، چرا یکی و یکبار خود را "به کوچۀ حسن چپ" میزنید و مثالهائی را ذکر میکنید، که در شیمای "جهانی" و "بین المللی" نمیگنجند. لطفی بکنید و نوشته ها و متون کامنتها را ــ همان قسمی، که خاصیت دیرنیۀ تان است ــ به دقت بخوانید و قضاوتی را، که صادر میکنید، نباید "هوائی" و "پای درهوا" باشد و حکم "سوتۀ حافظ" را به خود بگیرد!!!

بیشتر ازین "داد سخن" را لازم نمیدانم و محبتهایم را تجدید میکنم.

در پناه خدا باشید!!!

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ هفتم اپریل ۲۰۲۴)

احمد آریا07.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

آقایان گردانندگان آریانا افغانستان آنلاین،

ممنون از تماس شما. فرمایشات شما نیز به سر دو  دیده، اما پالیسی نشراتی شما اگر مضحک نیست، مطلقا جانبدارانه و خلاف موازین مطبوعاتی ست و من این را قبلا هم برایتان گفته بودم.

 وقتی خلیل الله معروفی کلماتی مانند،«احمق، ابله، خود را گم کرده، بیچاره بدبخت، از شکم گنده خود، در نمکدان شاشید، انسان کودن، لیاقت آن را ندارد، احمق از خر جهل خود پایین نمی آید» را مینویسد و دوست و همدم  او داود خان مومند ** ، مینویسد «قلاده به گردن، فاقد شعور، سگ دیدو و باران زده و کوچه گشت که از هر طرف سنگسار میشود، فارسیست کولابی» آیا  اینها از«توهین، دشنام، تعرض های شخصی اجتناب» ورزیده بودند و «فضای بحث و گفتگو را از این بیشتر مکدر» نساخته بودند؟

 تنها کاری که این قلم  انجام دادم، این بود که گفتم فحش دادن معرف فرهنگ یک ****، انکه که در تصور خود «قلدر گردن کلفتی» است که میتواند به سادگی آب خوردن به  این و آن فحش دهد. آیا  ذکر این برای کسی که «رکیکها»ی بالایی را مفت و رایگان نثار شما میکند در حکم «توهین، «دشنام» و «تعرض» شخصی است؟ مگر من نوکر بابای او  بودم؟

در حالی که تا پایان کامنت  فقط بر تناقضات و مدعیات او آنهم فقط به بخشی از آنها انگشت گذاشته بودم، یعنی چیزی که به آن «نقد» میگویند.

اما اگر شما توجیه دیگری برای آن دارید، من حاضرم آن را بشنوم، اما  اگر منطق «معروفی» و شاگرد او (این حرف از خود اوست، از من نیست) را برای پاسخ گفتن کوتاه احساس میکردید،  این تقصیر من نبود که باید دشنامهای او را محفوظ نگهداشته و در عوض کامنت مرا سانسور و مصادره میکردید؟

این اولین باری نیست که معروفی این کار میکند.  شاید او بهتر از این نمیتواند. شما حتمی به یاد دارید او حتی مرا «به کشتن و دره و دار زدن» هم  تهدید کرده است.  


Hazarzbek Tajiashtun07.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ملالی موسی نظام 

"  چراغی که در خانه رواست، در مسجد حرام است....میرویس عزیزی، میلیاردر افغان که مالک عزیزی بانک نیز است، در صفحه رسمی خود در شبکه اجتماعی اکس از حاکم دبی سپاسگزاری کرده و گفته برای همکاری در امور بشردوستانه در دبی دوباره تعهد می سپارد.....جایی مطالعه نمودم که این حاتم بخشی که نزدیک به مبلغی است که »دونالد ترمپ« به مشکل برای محکمه ای که سردچار است، فراهم نموده است. یعنی در حدود 150 ملیون دالر که میتواند بند آبی را برای انکشاف زراعت و تولید برق روبراه نماید، یا یتیم خانه ای را سربراه نماید. پناه بر خدا!!.... "

دوران پول و مسیر عبور ان حیثیت هسته را در سیاست داشته و این حاتم بخشی که محترمه ملال جان به ان اشاره دارد شاید جز پلان که عنقریب در راه امدن است, باشد:

 امیران شرق میانه در افغانستان کنونی رول عمده را بازی نموده و در هنگام تخلیه انی داکتر اشرف غنی قبل از رسیدن طالبان, دید فزیکی شیخ پوشان در شبکه ها اجتماعی ان هم  در محوطه  ان وقت ارگ کابل هنوز هم موجود و قابل دید است.

 اقا مرویس عزیزی می خواهد ۱۰ بلیون دالر. ان هم فقط در سکتور انرجی و مسیر عبور ان در افغانستان سرمایه گزاری نماید. 

در سطح جهانی حاکمیت کنترول انرجی و مسیرعبور ان, به معنی واقعی تعین مقدار رشد اقتصاد جهانی تلقی گردیده بنابران در صورت موفقیت پلان اقا عزیزی او به نمایندگی از دیگران شهنشاه پشت پرده در افغانستان خواهد بود.

 اقا مرویس عزیزی شخصیت است که به گفته خودش در زود روز یک روز, تمام دارایی اقتصادی خود را از دست داده و در دیگر همان روز ۱۶ ملیون دالر را از کسی که او در یک عروسی تصادفا ملاقات نموده است, کمیشن نقدی برای خود ساخته است. به نقل و قول از اقا عزیزی, او اولا فقط با خود گریان نموده و بعد از ان  نماز شکر چنین داد خداوندی را ادا نموه است.


الله محمد06.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرض ادب.

مقالهء "اضلاع  متحده و شرق میانه: سیاست اشتباه محاسباتی" اثر محترم "Melvin Goodman" از مطالعه بنده گذشت:

1-"تجربه  ایالات متحده در شرق میانه یک مطالعۀ کلاسیک از اشتباهات محاسباتی سیاسی و نظامی است که منجر به شکست ستراتیژیک میشود."

 چنین تفکر را با یک فیصدی بسیار کم می توان اظهار نمود، در مجموع تعین کننده سیاست دو جانبه امریکا با کشور های این منطقه می باشد  که در مجموع بسیار خوب است،  به شمول مصر، اردن، کویت و غیره .   تعین کننده در این منطقهء  منبع انرژی جهانی   و موضوعات مالی و اقتصادی می باشد نه سیاسی. 

2-"حمایت سیاسی جو بایدن از بنجامین نتانیاهو صدر اعظم اسرائیل که به دشواری در حال آزمایش است"

در جلوی پرده ممکن به دشواری در حال آزمایش باشد، اما در عقب پرده موضوع باید کاملاٌ طور دیگر  یعنی سهل باشد، زیرا امریکا نمی تواند با تنها گذاشتن اسراییل در منطق باعث تشنجات اساسی گردد، مخصوصاٌ اینکه ایران هدف از بین بردن اسراییل را دارد. 

3-"و حمایت نظامی او از قوای نظامی اسرائیل که ایالات  متحده را در کارزار نسل کشی اسرائیل شریک می کند. "

متاسفانه "حماس" زمینه همچو کازار را برای اسراییل مساعد ساخته و تا جاییکه بنده اخبار را به صورت دقیق تعقیب می نماییم موضوع جوانب مختلف دارد که باید دقیق تجزیه و تحلیل شده بتواند. مثلاٌ زمانی از یک شفاخانه بالای قوای نظامی اسراییل فیر می گردد، مسلم که موضوع شکل درست را به خود گرفته نمی تواند.  

4-"آخرین و بدترین نمونه اشتباه محاسباتی  ایالات متحده است".

نویسنده مقاله آغای  گوزمن  با وجود که در مراکز سیاست جهانی امریکا مصروف کار بوده ، قادر به درک درست  سیاست امریکا نیست ، زیرا امریکا دقیق منطقه را تحت کنترول دپلوماتیک خود دارد و غیر از حمایت نظامی راه دیگری هم برایش وجود ندارد.  

 5-ِدر مجموع عمال قدرت نظامی  ایالات  متحده درشرق میانه که برای کسب مزیت ستراتیژیک طراحی شده، نتیجه معکوس داشته است. "

فرض کنیم نتیجه معکوس هم داشته بوده باشد، با وجود آ هم  از نفوذامریکا از نگاه سیاسی و اقتصادی در منطقه نکاسته است، و روابط بین کشور های این منطقه به روال  نورمال آن در جریان است،  و پایگاه های نظامی آن در قطر و فکر می کنم بحرین و بعضی کشور های دیگر مستقر بوده و کشور های اقتصاد قوی منطقه مانند  عمان و دوبی و ابو ظبی از این روابط عالی دپلوماتیک نفع می برند. 

6-"این امر منجر به بی نظمی در شرق میانه و خلیج فارس گردیده"

بی نظمی اساسی زمانی است که راه های مهم اقتصادی کاملاٌ بسته گردد که در این صورت فکر می کنم امریکا و ناتو با در نظر داشت علاقمندی روسیه و چین در باز نگاه داشتن این راه مهم اقتصادی بحری،  مجبور به اقدامات سخت نظامی خواهند شد،  که فعلاٌ هم جریان دارد،  اما نه به آن سویه بالای ان. نا گفته نباید گذاشت که برای غرب راه غیر این باقی نمی ماند و چین و روسیه بسیار خوب این موضوع را می دانند. 

7-"و فرصت های دیپلماتیک را برای روسیه و چین باز کرده است."

فرصت های دیپلوماتیک همیشه باز بوده و این باز بودن کدام تاثیر عمده در سیاست بین المللی ندارد.  

 8-"بایدن همچنان باید میدانست که با انتقاد از تهاجم غیرقانونی و غیر اخلاقی  روسیه به اوکراین در حالیکه در جنگ غیرقانونی و غیر اخلاقی  اسرائیل در غزه شریک است، نمی تواند این کار را انجام دهد"

دو موضوع جداگانه را نمی توان با هم در یک سطح بررسی نمود، زیرا از نگاه روسیه جنگ اکراین کاملاٌ جنبه جداگانه خود را دارد، مخصوصاٌ به حلقه در آوردن روسیه توسط ناتو که حتی احتمال یک جنگ بزرگتر غیر ممکن نیست که مقصر اصلی غرب به سرگردگی امریکا بعد از سیاست صلح امیز گورباچف که با وی غلطی نمودند، می باشد.

در مجموع مقاله بسیار در یک سطح پاهین فکری طراحی گردیده است و به اصطلاع   یک  دیگ   شوربای کچالوی  بی مزه  برای خواندن و خوردن مهمانان پخته است. 

بیدل فریب نعمت دیگر که می خورد

مهمان راحتم به سر خوان بوریا

احمد آریا06.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

 بلی دوستان،

یک ....

---------------------------------

جناب محترم احمد آریا،

این نظر شما متأسفانه از نشر باز ماند.

خواهش ما از همه نویسندگان این بخش این است تا در صورت اختلاف نظر از توهین، دشنام، تعرض های شخصی همدیگر اجتناب ورزند و فضای بحث و گفتگو را از این بیشتر مکدر نسازند.  

تشکر

اداره 


سیدهاشم سدید06.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​نمیدانم مخاطب جناب معرفی صاحب کیست، اما به فکر من، مرغ فکر هر انسانی به اندازه دید وی پرواز می کند و عشق وی به زبان و فرهنگ و تاریخ هم به میزان علاقهٔ او به وطن و مردم کشورش است. 

طیاره را آمریکائی ها اختراع کردند و آن را airplan نامیدند؛ اما آلمانی ها آن را Flugzeug نامیدند. آنها خط پرواز راrunway نامیدند، ولی اینها بدان گفتند:

Startbahn. 

Xray را آلمان ها کشف کردند و آن را Röntgen نام نهادند. (اکس رای) در آمریکا و انگلیس و کشور های مستعمره آن معمول شد. مگر امریکا در نمکدان آلمان شاشید؟ 

یا Bahn و Zug و Bahnhof را که در کشور های انگلیسی زبان و مستعمره های شان شدند Train و... 

می نامند؟ 

عرب ها نه Flugzeug و نه airway, هیچ کدام را در زبان خود راه ندادند؛ بلکه به جای آنها طیاره را که از  طیر مشتق شده انتخاب کردند. و Ship و schef را نیز جهاز گفتند. 

حال سوال این است که آیا این کشور ها و ده ها کشور دیگری که این کلمات مرجع را نپذیرفته اند و کلمات هم معنی از بطن زبان خود برای آنها پیدا و انتخاب نموده اند، به نمکدان یکدیگر شاشیده اند؟ یا الجبرا را و....؟! نه! اینکار، ضمن حفظ حق و احترام اولین انسان و اولین کشور مخترع یک شئ، اندازهٔ علاقه و دوستی هر یک را به زبان و فرهنگ و کشور خودش نشان می دهد. 

علاوه بر این، ضرب المثل ها هر کدام معنی مختص و زمینهٔ پیدایش خود را دارند. معنی متل فوق الذکر این است که در خانه و سفرهٔ کسی بزرگ شده باشی، ولی به ناموس وی دراز دستی نموده کنی! 

سخن کوتاه: در فکر زبان و فرهنگ و تاریخ و کشور خود بودن و آن را پربارتر و بلند آوازه ساختن هدف ماست، نه پشت این و آن - به جا و بیجا - دویدن! 

خلیل الله معروفی05.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

ابلهی باشد که خود را گم کند!!!

 در زمرۀ کامنتنگاران صفحۀ "آریانا افغانستان آنلاین" ابله و احمقی پیدا شده است، که خود را گم کرده و سخنان کم و زیاد و "تا و بالا" میزند. این بیچارۀ بدبخت هنوز نمیداند، که "ترمینولوژی و کلتور و تخنیک و تکنالوژی و انترنت و کمپیوتر و هلیکوپتر و درون و پیلوت و فستیوال و کلوب و هزاران لغت مثل آنها"، لغات جهانی و بین المللی هستند، که بلااستثناء در تمام زبانهای دنیا استعمال میشوند.و هیچ نیازی نیست، که برای چنین کلمات، از شکم گندۀ خود چیزی وضع کنند.!!! کسی، که این نکته را نداند و بخواهد برای چنین "کلمات جهانی"، لغت بسازد، مانندۀ کسی ست، که:

نمک را بخورد و در نمکدان بشاشد!!!

این انسان کودن لیاقت آن را ندارد، که چیزی به جوابش نوشته شود. این کامنت را خلاف میل قلمم نوشتم و یقین دارم، که آن احمق از خر جهل خود پائین نمیشود؛ مگر خدا به دادش برسد!!!

Hazarzbek Tajiashtun05.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

احمد آریا

" تازی زادگان معروف این جاماندگان استعمار که نان ما را زهر مار و هوای ما را تنفس میکنند، اما به هیچ نرخی حاضر نیستند ....پایان سخن، آیا نگفته بودم که «بارور» و «باردار» هردو سر و آخر یک کرباس اند؟.... "


معلوم دار که چنین است. هرگاه شما با " سید پاچا " هردو برای گردش به قریه جات افغانستان  جوره بروید, جاه گاه اغا - صاحب همیشه در توشک بالا کنج مهمان خانه ها و شما در سطح مرید, خدمت گار تلقی میگردید. شما یک بومی از خاک ساخته شده ولی او گویا سند ۴۰۰ ساله هویت خود را که کاپی ان به مهر امیر شیرعلی خان نیز تایید گردیده است در جیب دارد که ارزش اش  نور است.

" اتش نفس " را نمیتوان با عادی-نفس طول و ترازو نمود! 

زمری کاسی05.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

احمد آریا04.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دریغا که،

تازی زادگان معروف این جاماندگان استعمار که نان ما را زهر مار و هوای ما را تنفس میکنند، اما به هیچ نرخی حاضر نیستند «تسمه عرب» را از گردن واکنند و مانند جرثومه هایی زیستن در غرب آزاد را بر زندگی در جوار اخویهای شان ترجیح میدهند و هر صبح و شام  برحسب ملکفیت نغمۀ «سنگسار» نیاکان و  «قانون قرن بیست و یکم طالبان» را در گوش مردمان زمزمه میکنند، حتی بیچاره تر آن هستند که بدانند «ترمینالوژی» و «کلتور» فرنگی در زبان مردم افغانستان از خود جاگزینی دارد. 

چشم براه کوه بچه ای بودیم که هر هفته آبستن است. او زایید، اما بازهم سقط کرد و کورموشی بیرون داد.

پایان سخن، آیا نگفته بودم که «بارور» و «باردار» هردو سر و آخر یک کرباس اند؟


انجنیر سلطان جان کلیوال04.04.2024کاناډا/FotoGallary/CountryIcons/CA.png

​ محترم استاد معروفی صاحب سلام. امیدوارم فرموده جناب شما درمورد چرخش فکری ملا هبیة الله، که به اعتبار رسانه هی مشهور دنیا تحریر شده است، واقعیت داشته باشند. ولی چنین به نظر می رسد که این خبر نیز مثل هزاران اخبار دروغ ګفتن ماهی اپریل بوده باشد. زیرا چنین چرخش در نظر و فکر ملاهای مثل ملاهیبةه الله اخونزاده دور از حقیقت جلوه می نمایند. دعا می کنیم که حقیقت باشد. شما به سلامت باشید استاد ګرامی.

محمد داؤد مومند04.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​نجیب بارور کولابی و فارسیست ها، دو روی یک سکه اند!

نجیب بارور کولالبی و ُمدبِر (بدبخت) و فارسیست های بی معرفت و بی کلتور و دو مذهبه، که هم به نعل میزنند و هم به میخ ماهیتاً ز ادۀ یک زهر هلاهل و نطفۀ نا مشروع اند.

نجبیب کولابی آرزو دارد که خاک افغانسان جزء خاک ایران باشد، فارسیست های فارس پرست و قلاده به گردن ایران موجوده ، نیز میخواهند که اصطلاحات فرهنگ سرزمین فارس، جایگزین مصطلحات معمول و مقبول و رایج وطنی ما، که به قول استاد سخن، معروفی گرامی، جزء ترمینالوژی ملی ماست، گرددف مانند دانشگاه و چالش و واکنش و موشک و صد های دگر.

نجیب بارور گسترش خاک ایران را تا سلاسل جبال و قلل شامخ هندوکش یعنی بام آسیا میخواهد و لی فارسیست توپخانه ای، گسترش و سیطرۀ فرهنگ ایران را بر کلتور و ثقافت افغانی و السنه وطنی آرزو دارد.

به فرمودۀ استاد سخن و مبارز و مجاهد اصیل ملی یعنی معروفی گرامی، در مورد امثال و حِکَم و  وجایز مردمی وطنی ارسطویی، بخصوص کابلی، یک هم این است که گفته اند:

سگ زرد، برادر شغال

یعنی فارسیست شغال فاقد شعور ملی برادر نجیب بارور، سگ دیدو و باران زده و کوچه گشت، که از هر طرف سنگسار میشود.  

Hazarzbek Tajiashtun03.04.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

May be a graphic of map, arctic and text

منبع : نقشه های تاریخی. توسعه امروزی زبان های هندو- اروپایی. 

محمد داؤد مومند02.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​مکثی بر مقالۀ (چرا غبار از بیان حقایق در مورد قتل امیر حبیب الله طفره رفته است)

الیوم مقالۀ را تحت عنوان فوق الذکر به قلم یکی از نویسندگان و محققین بزرگ ویب سایت افغان جرمن مطالعه نمودم.

در یکی از  پاراگراف های تحقیق، محقق، تحریر یافته است:«از قضاوت غبار بر می آید که اتهام وارده بر شجاع الدوله را بدون ارائه دلیل مشخص، مربوط به شایعات در کابل و جلال آباد دانسته و بر مبنای آن به اعتراف صریح (صغیر)  اهمیت نمیدهد.»

توضیح این قلم:

شایعات عمومی در کابل و جلال آبد، سند بهتری است، نظر به روایت اعتراف یک شخص یعنی «صغیر» که سر خود را بر سر دار می بیند و خدا میداند که به کدام سرحد لت و کوب دیده است.

اندرین باب مثال زندۀ تاریخ حیات خود درا داریم و این مثال از زبان والاحضرت سردار صاحب محمد داؤد خان است که ناسیونالیست و مسلمان بزرگی بود.

سردار صاحب زمانی که ارادۀ آزاد شدن و اجازۀ رفتن سردار عبدالولی را به ایتالیه  داد در مورد اعتراض یک عدۀ که گویا سردار ولی به جرائم خود اعترافات نموده، فرمود:« برادر اگر من و تو هم همچو جزا ها ها راببینیم، چارۀ جز اعتراف نداریم.» این توضیح سردار صاحب، بهترین مثال یک توجیه در جهان برای معترف ساختن یک شخص، در همچو حالت است.

خداوند باز محمد خان منگل را که یک شخص خیرخواه بود، اجر آخرت نصیب گرداناد، که جریان وضع رقت بار سردار ولی را به گوش داؤد خان شهید رساند. 

غبار هم چنان در کتاب خود از اعتراف صریح شجاع الدوله در زمانیکه شجاع الدوله والی هرات بود، و غبار مسئول امور نشراتی و هم دوست نزدیک شجاع الدوله بود، به صراحت یاد آوری میکند.

لذا: روایت غبار از یکطرف به شایعا ت عمومی در کابل و جلال آباد «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها» استوار است و از جانبی هم به اعتراف دوست و آمرش شجاع الدوله. استوار است.

نمیدانم چرا استاد،  همچو حقایق آفتابی را طفره روی غبار میداند.

در پاراگراف دیگری از قول و روایت غبار در مورد «صغیر » نگاشته شده که ( صغیر توسط انگلیس ها، به سن ده سالگی از هند به هندوستان فرستاده شد، موصوف تحصیلات خود را در پوهنتون آکسفورد ختم نموده و کذا سند دوکتورای خود را از پوهنتون هایدالبرگ جرمنی بدست آورد. صغیر منسوب به یکز از خانواده های ثروتمند «بنارس» هندوستان بود.

همچو لیاقت تعالیم عالی صغیر ، شباهت به تعالیم عالی داکتر اقبال دارد، داکتر اقبال نیز سند دوکتورای خود را از پوهنتون هایدالبرگ جرمنی بدست آورده و بعداً سند دوکتورای افتخاری و حتی خطاب (سړ) را از انگلستان دریافت داشت.

از همچو انگلیس سازی ها که در مورد نادرخان بزرگ، نیز از آن کار گرفته شده که گویا صغیر در شکم مادر انگلیس بوده و انگلیس همچو طفل ده ساله را بهترین طفل در جهان برای جاسوسی خود انتخاب نموده است با منطق و عقل سلیم مطابقت ندارد.

ثانیاً اینکه همچو شخصی با همچو ذکاوت و سرشار و نیوغ و به حیث وارث یک خانوادۀ ثروتمند بنارس چه مجبوریت داشت که در برابر صد هزار پوند، با حیات خود بازی کند و مرتکب قتل حبیب الله خان گردد؟

این خیال است و محال است و جنون

ذهن شکاک این قلم، به همچو افسانه سازی ها کوچکترین اعتقادی ندارد، نمیدانم چرا استاد و شاغلی سیستانی با داشتن سند دوکتورا از جرمنی و دیگری به حیث کاندید اکادمسین به همچو قصه های ملا نصردینی، اعتقاد دارند و بدان تمسک میورزند؟

در پاراگراف سوم هم به ارتباط اراده کشتن اتاتورک و سؤال قضات از صغیر تحریر یافته است:«قضات علت ترجیح او را در انتخاب چنین وظیفۀ پرسان کردند و صغیر جواب داد  ( به جهتی که من قبلاً چنین سوء قصد را کامیابانه در کشتن حبیب الله خان، انجام داده ام.)

واه واه به همچو جواب احمقانه!

قابل تذکر است که شاغلی فواد ارسلا در مضمون چند روز قبل خود قاتل اصلی را شخصی به نام «حیدر» معرفی میکند نه شخص صغیر. که این قلم به ارتباط مضمون شاغلی ارسلا، مضمونی نگاشتم که در  این ویب سایت وزین بدست نشر رسید، اشتباه من در آن مضمون در قسمت ساگر فواد ارسلا، تعبیر دری آن به ساغر بود، نه صغیر.

اینکه چرا تخلص این این آدم صغیر است نه ساغر، باید کمی تحقیق به عمل آید، انتخاب تخلص صغیر به معنی کوچک، چندان منطقی به نظر نمیرسد.

به هر صورت  آنچه در نوشتهای محققین افغان جرمن ملاحظه نمیگردد، همین حیدر نام و توضیح هویت کامل اوست.  

زمری کاسی02.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​ویدیو ذیل دینی است و چنین مینماید خیلی دیر ولی با آنهم مردم فهمیدند که وطن و ناموس فروشان کی ها بودند!: از فیس بوک.....

https://www.facebook.com/watch?v=829837942317356


الله محمد02.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

دانشمند گرامی سدید صاحب عزیز!

 با عرض ادب.

  چند سطر زیبای بهاری تان با شگوفه های رنگارنگ آن  در هوا و فضای گوارای   چمن زار حکمت هستی،  این فقیر و تشنهء راه بی پایان علم و حکمت را خوش ساخت. تشکر. 

 خداوند شما را صحتمند داشته باشد و شما هم سر فراز باشید. 

شوق ما با وجود بی رنگی

تا به رنگ اشناست گلزاریم

بیدل


زمری کاسی02.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
ابوبکر البغدادی و سناتور مک کین:
زمان: ماه مه 2013(در اوج جنگ داخلی در سوریه)
مکان: مرز سوریه با ترکیه
موضوع جلسه: سناتور مک کین در این دیدار از تروریست های داعش می‌خواهد که عمق بیشتری به جنگ خود با بشار اسد در سوریه بدهند. توافقنامه‌ای هم میان تروریست های داعش سوری برای امضا آماده شده بود.
...............
بزودی اسنادی در رابطه با ( فاشیست ها و آمریکایی ها ) در اکراین منتشر میشود
ابوبکر البغدادی و سناتور مک کین:
زمان: ماه مه 2013(در اوج جنگ داخلی در سوریه)
مکان: مرز سوریه با ترکیه
موضوع جلسه: سناتور مک کین در این دیدار از تروریست های داعش می‌خواهد که عمق بیشتری به جنگ خود با بشار اسد در سوریه بدهند. توافقنامه‌ای هم میان تروریست های داعش سوری برای امضا آماده شده بود.
...............
بزودی اسنادی در رابطه با ( فاشیست ها و آمریکایی ها ) در اکراین منتشر میشود


عمر توخي01.04.2024سوېډن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png

​خوند يې په کړی دی، واقعاََ ډېر مي ورته وخندل۰


https://twitter.com/i/status/1774739362200097074


احمد آریا01.04.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

طالبان سنگسار را طبق قوانین شریعت احیاء کردند و اینبار زنان را توسط آن تهدید کردند.

این مطلب را بسا منابع خبری جهانی گزارش داده اند و شبکه های تبلیغاتی طالبان هم نه تنها از آن انکار نکردند، بلکه با پررویی آن را اشاعه دادند و با استفاده از انواع حیل و ترفند آن را به گوش مردم میرسانند.

انقلاب فرهنگی طالبان که با حرمان زنان از کار و تحصیل آغاز شد، در اندک زمان به اعمال کوچهای اجباری اهالی و جاگزین ساختن هزاران طالب پاکستانی در داخل افغانستان و در حوالی قوش تیپه و سائر مناطق کشور عملی شد. در حالی که گرسنگی و فقر و بیکاری بیداد میکند، طالبان هزاران فرد را از کار برکنار کردند و آنها را با افرادی از گروه خود جاگزین ساختند. هزاران زن را در پشت دیوار خانه ها (بخوانید خرابه ها) به وظایف سنتی و «نخ ریسی» محکوم کردند و نیمی از جمعیت را از کسب دانش محروم ساختند. با این حال  رژیم  بسنده نبود و برحسب برنامه مرتبه باید هرچه بیشتر به این سیاست دامن میزد تا زمینه هرگونه مقاومت در برابر خود را خنثی کند و اینکار با وضع قوانین رسمی سنگسار و دره و زندان در برابر معترضان ممکن است. «فرهنگ استعماری» که با تجاوز و همپای استعمار وارد سرزمین افغانها شد و اکنون طالبان نقش مجریان آن را عهده دار هستند. حقا که این فرهنگ باید به زباله دان سپرده شود. اما برای یک مشت استعمار زدۀ بی فرهنگ، از قرار معلوم پیلۀ تنیده بر تن و روح شان مانع از لمس این سانحه است. این خیره سران چنان شیفته  پدیده  منسوخ طالبانی هستند و از آن لذت میبرند که خواب از چشم شان پریده و ساعتها از وقت خود را صرف تماشای ویدیوهای تبلیغاتی قهرمانان خود میکنند، ویدیوهای که  بدون شک دستان شبکه های تبلیغاتی اجیری در آنها دخیل است.

و اما در مورد نجیب بارور که البته این نخستین باری نیست که او به این خفت تن داده  است. در واقع کاری که او کرد بی شباهت با اقدامات کسانی نیست که اوصاف شان را  در بالا برشمردیم. هرگاه دقت کنید، هردو با خضوع و بیشرمی تمام در برابر دیدگان خونبار مردم به مدح و ثنای مسؤلان نگون بختیهای ما میپردازند. هردو شمشیر زنگ زده افتراق را دسته میدهند، هردو در خدمت استعمارگران قرار دارند و هر یک میخواهد از دیگری در پای بوسی دشمنان مردم افغانستان سبقت جوید. رژیم آخوندی تهران به همان میزان مسؤل دامن زدن افتراق و برادرکشی در افغانستان است که رژیم اسلام آباد. اگر تهران به طور مستمر «ناف» شورای نظار، کرزی و غنی را با رشوه های پیهم چرب میکرد و از وجود نجیب بارور و چند خودفروختۀ دیگر استفادۀ ابزاری میکند، پاکستان و سازمان جاسوسی آن نطفه های جا مانده احزاب هفتگانه پشاورنشین را با هزینه سیا به سروقت مردم افغانستان فرستاد. هم اکنون مناسبات رژیم مزدور طالب با هردو جانب بی نهایت حسنه است. بنابراین نکوهش از نجیب بارور که بنابر انگیزه منفعت جویانه ضد وطنی، خراسان خواهی و پارسی پرستی ویژۀ یک  تبارگرای معروف جنایتکار به مدح سردمداری از از نوع  ربانی و مسعود شرکا میپردازد، در ضمیر هر صاحب خردی ضرب المثل شیرین و نمکین کابلی که «چلنی به چلوصاف میگوید شگافهایت در گور» را تداعی میکند. اگر نجیب بارور دست «محتشم کاشانی» را در مداحی از پشت بست، آیا خیره سری که برای یک مشت شپیشی انتحاری و  قاتل هزاران هزار کودک و زن و مرد افغان تملق مینویسد و با حیله گری پیام او را بیشتر اشاعه میدهد، بهتر از اوست؟


زمری کاسی01.04.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​مسالهٔ  بندی خانه های سی آی ای خواندنی و باید جهان غرب را شناخت که ناحق ممکن هزاران پناهنده در آنزمان ۱۵ سال قبل محبوس و نابود میگردیدند:

https://www.bbc.com/news/world-11469369


Aug 28, 2012 — The CIA practised torture at "black sites" in Eastern Europe | Eastern


https://www.newyorker.com/magazine/2021/12/06/the-secretive-libyan-prisons-that-keep-migrants-out-of-europe

محمد داؤد مومند01.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ستر داهی خوشحال بابا فرمایی

د خره خسی کول دی لاس گنده گریوان پاره

شاعری هم با طرز تفکر ارسطویی میگوید:

با سفله گان طریقۀ تسلیم حکمت است

گر آیدت در پستی خمیده رو

و اینهم شیر و شکر وجیزۀ مردم و داؤد مومند

چهار چیز است چشم پاره

مور و ملخ و مگس و فارسیست

سیدهاشم سدید01.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم الله محمد خان،

نوشتهٔ اخیر تان، با همه اختصار، چنان آدم را سَبُک و آرام  می سازد، گوئی در یک صبح بهاری در چشمهٔ با آب صاف و خنکی خود را شسته ای و در جا و فضای خوش آب و هوائی، در زیر درختی پر از شگوفه های رنگین زیر درختی نشسته و هر ورقی آن کتاب را در عالم رویا های شیرین دو باره و سه باره ورق می زنی و مطالعه می کنی.... چند سطری که به کتاب قطوری می ماند، که نویسندهٔ آن، با عالمی خوش قلبی، هر کلمهٔ آن را از میان زیباترین و پر عطرترین گل ها برای هدیه به یگانه معشوق خویش انتخاب نموده و برچیده است. بخصوص کلمهٔ  جادوئی«تعادل» را که برای بسیاری از ما ها به کلی بیگانه است؛ کلمه ای که اگر با آن آشنا بودیم، نه چنین زار و اوراق بودیم و نه چنین زار و اوراق می شدیم؛ تعادلی که...  نه افراط است و نه تفریط! 

سرافراز باشید

الله محمد01.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوست بسیار گرامی ام مومند صاحب گل!

با زهم عرض ادب و مانند شما تمنیات نیک.

 1-"زیرا در نزد من مقام شما بالاتر از حافظ است."

تشکر از این مقام، که بنده مسلم به مقام  بالای فکری، عرفانی و  هنری  آن مرحومی نه تنها رسیده نمی توانم،  بلکه نامبرده  در اجتماع بشری انقدر مقام بالا دارد که مقام بنده را نزد شما  عرق ریزان شرم و خجالت می نماید.   اما مسلم مقام بنده فعلاٌ بالا است، زیرا زنده هستم، که هدف شما محترم همین خواهد بود، زیرا اگر بنده این مقام را نمی داشتم، حالا سمرقند و بخارا هم در این دریچه ما مقامی نمی توانست بگیرید، مخصوصاٌ زیبا رویان شیراز و سمرقند و بخارا و خود مرحوم حافظ صاحب. 

شما محترم از مقام بالای فکری تان می نویسید:

2-"قبلاً در یک کامنت خود متذکر شده بودم که سید رفعت حسینی، در ویب سایت افغان جرمن تقریباً، تمام شعراء عارف دوران خود را به شمول سنایی، مستند به کلام شان متهم به «زن ستیزی» کرد و احد من الناس حاضر به رد گفتار و ادعای او نشد، زیرا مجالی در رد گفتارش دیده نمیشد."

بنده موضوع را خوب به خاطر دارم، چنانچه در یکی از کامنت های خود با یکی از دوستان  بنام عبد الاحمد نوشتم ذیلا نوشتم، زیرا خود حسینی در تبصره ها حصه نمی گرفت:

محترم عبد الاحمد:

 2-"از مدتیست که آقای رفعت حسینی بر شعرای متقدم می تازد و آن به خاطر دو نکتۀ ذیل: ـ یکی مدح کردن پادشاهان و زورآوران"

 

بنده نوشتم:

"آن متفکرین در اثار خود ممکن 2-4 فیصد از پادشاهان را مدح کرده باشند،  و انها زنده نیستند که انرا برای ما باز کنند. بقیه تماماٌ اثار شان حکمت، فلسفه، اخلاق و روانشناسی در سطح بالا میباشد. اگر هم مدیحه سرایی نموده اند آزاد بوده اند و به اختیار خود به هر دلیلی بوده انرا نموده اند،"

محترم عبد الاحمد:

 3-"ـ مذمت کردن زن". 

 بنده نوشتم که:

" ... غیر ممکن است که انها زن ستیز بوده باشند زیرا مادر  خود شان، خاله، عمه، مادر کلان شان زن  بوده نه مرد، زن خود شان، خواهر زن شان، مادر زن شان  زن بوده نه مرد، دختر خود شان، نواسه دختری خودشان و غیره اطرافیان زن شان، خلاصه اینکه چطور زن ستیز شده می توانند در صورتیکه می دانند که بدون زن اجتماع انسانی وجود نخواهد داشت. اینکه در بعضی اشعار شان راجع به زن اظهاری نموده اند حتماٌ دلیلی خاص خود را داشته که حالا مشکل است آن مشخصه را پیدا نمود اما مشکل نیست انرا دانست. احتمال دارد با زنش مشاجره نموده باشد همان روز و ان شعر را راجع به زن نوشته اما نخواسته بنویسد زن من چنین است و یا هم کدام زن دیگری کدام شیطنت نموده باشد که نفرین وی را بر انداخته باشد و غیره." 

 به نظر بنده ما باید در تمام موارد تعادل را تا حد زیاد کوشش نماییم مراعات نماییم و از  یک دو سه  فیصد صد فیصد درست نه نماییم، زیرا نظام عالم و اجتماعی بشری بدون تعادل درست دوران نموده نمی تواند.   

 بیدل منم آن گوهر دریای تحمل

کز لنگر من شورش توفان گله دارد

الله محمد01.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم دانشمند گرامی سدید صاحب!

با عرض سلام و به امید صحت و سلامتی شما.

از  تایید تان تشکر. امیر تیمور زمانی در شیراز بود از حافظ پرسیده بود که سمرقند و بخارا را با این فقیری چطور بخشیده ای، حافظ برایش گفته بود که دلیل فقیر ی من هم همین بخشنده گی ام  است.  اینکه حافظ مرحوم در سمرقند و بخارا نبوده نمی دانستم. بنده در این دو شهر تاریخی   از  اثار فرهنگی،  معماری و تاریخی  آن دیدین نموده ام، مانند آرامگاه امام محمد بخاری متولد 194 هجری قمری مولف کتاب صحیح بخاری و    آرامگاه تیمور لنگ  که  در سرزمین‌های زیادی  آسیایی در قرن چهاردهم میلادی   حکومت می‌کرد  و یکی از معروف ترین یادبودهای فرهنگی قرون وسطی به شمار می‌رود.  در بخارا  معماری ها ی قدیم  با گنبد های خاص  خود نمایانگر فضای زمان خودش بوده که تا کنون از آن قدرت آرامش  بر خوردار است. ارگ بخارا قلعه ایی بسیار عظیمی است که در مرکز شهر بخارا قرار دارد   و مردم بخارا معتقدند که ارگ را سیاوش پادشاه کیانی ساخته است. از جاه های دیدنی دیگر  آن    ارامگاه چشمه ایوب  است که. بر پایهٔ افسانه‌ای، حضرت  ایوب "ع" از این مکان دیدن کرده و با کوبیدن عصا خود به زمین چشمه‌ای ساخت  که طبق افسانه ها، ایوب پیامبر، پس از گذر از این محل که در آن خشکسالی بود، چشمه ای را با عصای خود در اینجا بوجود آورد. زائران زیادی به انجا می آیند تا از آب  آن که خواص درمانی دارد، بنوشند.   در نزدیکی چشمه ایوب  آرامگاه یکی از امیران دودمان سامانیان ،  شاه اسماعیل سامانی که در قرن سوم هجری قمری می زیست و شهر بخارا را پایتخت خود قرار داده بوده واقع بوده،     که ان هم  یکی از قدیمی ترین بناهای شهر بوده  که بسیار زیبا و ساده معماری گردیده است که  در جملهء  یکی از شاهکارهای هنر و معماری با  نقوش متداول دورهٔ سامانی استفاده شده، که   تعدادی از امرای سامانی نیز در آن مدفونند.   پادشاه  سامانی در زمستان در بخارا اقامت می‌کرد و در تابستان به سمرقند یا به شهری از شهرهای خراسان می‌رفت. در سالی که به هرات رفته بود، بهار و تابستان را در آنجا گذرانید و به جهت خوشی هوا و فراوانی نعمتها، پاییز و زمستان نیز در آنجا ماند و بدین سان اقامت او چهار سال طول کشید. سران و بزرگان که از اقامت دراز و دوری از خانواده دلتنگ شده بودند نزد رودکی آمدند و از او خواستند تا کاری کند که امیر به بخارا بازگردد. رودکی   شعر  زیر را سرود و آنگاه در مجلس امیر حاضر شد و  آغاز به خواندن کرد. چون به بیت «میر سرو است و بخارا بوستان ... سرو سوی بوستان آید همی » رسید،  امیر چنان به هیجان آمد که بی کفش و جامه‌ی سفر بر اسب نشست و رو به بخارا نهاد و تا آنجا هیچ توقفی نکرد:

  اینهم  شعر مشهور رودکی بزرگ شاعر و عارف قرن سوم هجری قمری که   ارتباط پادشاه ساسانی سروده است و مرحوم نینواز و احمد ظاهر انرا در کمپوز زیبای شان سرورده اند  :.

 بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان آید همی

ریگ آموی و درشتی راه او

زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیحون از نشاط روی دوست

خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخارا! شاد باش و دیر زی

میر زی تو شادمان آید همی

میر ماه است و بخارا آسمان

ماه سوی آسمان آید همی

میر سرو است و بخارا بوستان

سرو سوی بوستان آید همی

آفرین و مدح سود آید همی

گر به گنج اندر زیان آید همی

خلیل الله معروفی01.04.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

تخمهای گندۀ افغانستان

در زمانه های قدیم، که مرغداری به شیوۀ عصری وجود نداشت و اطرافیان تخمهای مرغان خود را جهت فروش به کابل می آوردند، بسیار زیاد اتفاق می افتاد، که در بین تخمها یکی دوتای آنها گنده و بویناک برایند. از همینجا بود، که مردم گپگوی و سخنپرداز کابلی میگفتند:

"یک تخمکش گنده!!!"؛ یعنی:

در میان تمام حلالزادگان یک حرامی هم میتواند سراغ شود!!!

مصداق این وجیزۀ مثل مانند  را اینک در نهاد چند افغان ناافغان میبینیم، که در آستان جلاد قرن ــ "علی خامنه ئی" ــ سر فرود آورده و او را پیشوای فارسی زبانان خواندند و سرزمین ایران را تا دامان هندوکش کشاندند!!!

چند شاعر مداح و بی خصلت افغان، که ساکن کشور ایران هستند و در خوان نعمت "جمهوریت تازیانه و دار" به نان و نوائی رسیده اند، در محفلی حضور یافتند، که از طرف "آیت الله خامنه ئی" برپا گشته بود. این افغانان "ناافغان" ــ و "تخمهای گندۀ افغانستان" ــ زمینه را مساعد یافتند تا "نه کرسی فلک" را در پای "فرعون زمان" بسایند و گرد گرد کنند....

یکی ازین حرامزادگان کسی ست به نام "نجیب بارور" و "نجیب بارور" دقیقاً مینوت "نجیب مایل هروی" ست، که اصطلاح افغانستانی" را اختراع کرد. من او را "بادوَر" میخوانم؛ یعنی "گو..."؛ و نمیدانم، که مادر روزگار را چه شده، که خبیثانی را به نام "نجیب" بزاید:

ــ یکی "نجیب گاو" میشود، که از کشته پشته میسازد

ــ دیگری "نجیب مایل هروی" میشود، که جهت کسب تابعیت ایران فرزند دلبند خود را به "خودسوزی" وامیدارد

ــ و اینک "نجیب بادور"؛ یعنی "بادانداز" میشود، که ــ گلها به رویتان ــ بادی از سر شکم کندیدۀ خود کم کرده و به رخ "فرعون ایران" می افشاند.

دلم میخواهد این جمله را مکرر در مکرر بر زبان آرم، که:

"مادر دهر" را چه بلا زده، که هر "نانجیبی" را به نام "نجیب" بزاید؟؟؟

خواهر و برادر مبارزم، هریک "ملال جان موسی نظام" و "داوودجان مومند" و وطنداران عزیز و بیشمار دیگرم، قلم برداشتند و در مذمت این "نانجیبان افغان" نوشته ها تقدیم کردند؛ و الحق، که حق مطلب را اداء کردند.

گرچه عزیزان واقعاً سزای نمکحرامان را داده اند، مگر جان مطلب درینست، که چنین پدیده ای را باید یکی از مظاهر "تهاجم فرهنگی ایران" بدانیم؛ و من نمیدانم، که آن کامنتنگار "سبکسر"، که دو سه روز پیش "تهاجم فرهنگی ایران" را به باد مسخرگی گرفت، مداحی جاسوسان افغان را زیر کدام مقوله ردیفبندی خواهد کرد؟؟؟

"تهاجم فرهنگی ایران" مظاهر گوناگون دارد؛ و "مغزشوئی" افغانهای "ماش مانند"، را باید در صدر  چنین مظاهر بشماریم!!!

لعنت حق باد بر جاسوسان و چاپلوسان!!!

(جرمنی ــ ۳۱ مارچ ۲۰۲۴)

جان محمد01.04.2024کليفورنياhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم معروفى صاحب!

سلامها و احتراماتم را بپذيريد. نوشتۀ اخير تان زير عنوان "چرخش غیر قابل باور ملا "هبةالله آخوندزاده"!!!" را خواندم. اگر اشتباه نکنم هدف از شوخى روز اول اپريل اين است که با توصل به نيرنگ، چلبازى و غيره براى لحظه يى هم خود بخنديم و هم ديگران را بخندانيم. يعنى، هدف شاد شدن و شاد کردن است. اما از نوشتۀ شما دو نوع برداشت ميتوان کرد: به نظرم، نوشتۀ تان هم خنده دار است و هم گيريه آور! طبعاً، براى کسانى که با دل و جان با "اميرالمٶمنين" همصدا و همنوا باشند، نوشته خنده دار است. شايد عده يى خندۀ قهقه هم بکنند.

اما نوشتۀ شما، براى کسانى  که با سياستهاى "اميرالمٶمنين" مخالف اند، کمتر از پاشيدن نمک بر زخمهاى شان نيست.

اميد وارم از برداشتى که از نوشتۀ تان داشتم، آزرده نشويد. شايد قصد شما چيزى که من در فوق گفتم، نبوده باشد. اما نوشته خود سخن ميگويد!

با احترام
جان محمد

غلام حضرت01.04.2024سویدن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png
​بعد از عرض سلام.

چون بندۀ فقیر ملوث به هیچگونه تعصب زبانی و نژادی و تباری و مذهبی و حتی جغرافیائی نیستم بناً بدون ترس از هیچی و هیچکس هر آنچه  مطابق میل باطنی ام باشد،  بر زبان آورده و مطمئناً توان دفاع از عقائد خویش را نیز دارا میباشم.

خبر داغ در ارتباط با اظهاراتِ یکی از هموطنان ما بنام " نجیب بارور " را شنیدم و خواندم و تبصره های اکثراً سخیف بعضی از ریاکاران و خودشِفتگان را نیز مرور نمودم.

علت و انگیزۀ شعر خوانی اقای نجیب بارور چی بوده باشد؟
حقیقت چیست؟
اکثر فارسی زبانان کشور ما ( البته نه دری زبانان کابل و حومۀ آن ) از رونق افتادن زبان فارسی،  سخت دچار اضطراب و دلشوری شده اند لذا بخاطر نجات از این مخمسه دست به دق الباب این و آن شخص یا گروه یا کشور می زند تا فریاد خویشرا به گوش نجات کنندگان احتمالی برسانند.

اقای نجیب بارور هرگز نه گفته که اقای خامنه ای ( این خار چشم استعمارگران غربی و مریدان آنها ) رهبر پنجشیر یا بخشِ از سرزمین افغان میباشد بلکه گفته که اقای خامنه ای منحیث پاسدار و مرجع منظومۀ زبان فارسی ، رهبر فرهنگی فارسی زبانها میباشد.

حرف اصلی چیست؟

حرف اصلی این است که به فرض سِقمِ ادعای بنده و اقای نجیب بارور،  بعضی از یاوه گویان روی کدام اصل اخلاقی جرئت نموده و گفته که نجیب بارور به مجرد ورود به خاک افغانستان باید به جرم خیانت ملی اعدام شود! !!!!

یقیناً ! اشخاصیکه خواهان اعدم نجیب باور میباشند اصلاً در فجایع وطن فروشی ( در طول یکصد سال اخیر )  به انگلیس و شوروی و غرب و اعراب و پاکستان و دوباره انگلیس - امریکا و همچنین تدوین مانیفیست های مارکسیزم روسی و چینائی و ایدیولوژی های چپ و راست و میانه  هیچ دخالت نداشته!!!!!!!.

این یاوه گویان، اقای نجیب را به چاپلوسی دولت ایران متهم می سازد ولی خود شان تا فرق کَله در منجلاب چاپلوسی به امریکا و فرانسه و المان و انگلیس و..... غرق میباشند.

میدیای شیطانی غرب اذهان اکثر دانشگاه رفتگانِ ما را به گروگان گرفته و آنها را فاقد تشخیص حق از باطل ببار آورده ( مگر نه می بینند که غربیها چی بلای سر کشور ما آورده ؟ ).

امّا پردۀ دووم.
گرچه نه میخواستم با یک شخص گُمراه ( داوود مومند ) شاخ به شاخ شوم ولی مزاحمتِ چالش برانگیز  وی مرا وادار به واکنش سخت نموده که عرض می کنم:

اقای مومند بعد از توهین به سعدی و حافظ،  سلیقۀ تُند و تلخ خویشرا نثار شاعر بزرگوار ( خوشحال خان خټک ) نیز نموده و ایشان را متهم به دشنام دادن به قبیلۀ برومند بارگزائی نموده ( جنجال داوود موند با شکریه بارگزی منجر به پاره کردن پردۀ عفت و عزتِ خوشحال خان شده) .

اگر حرف خوشحال خان خټک در ارتباط با تقبیح بارگزائی ها درست باشد نتیجه اش میشود:
۱ - شخصیت اخلاقی خودِ خوشحال خان را زیر سؤال برده.
۲ - شخصیت آنهائیکه منسوب به قوم بارگزائی ( منجمله ظاهرشاه ، که منحیث قبلۀ آمالِ و عقائد داوود مومند محسوب میشوند ) نیز خدشه دار شده ،ضمناً پیر و مُرشد و مبارز روشنفکرِ مورد علاقۀ داوود مومند ( محمد رسول خان پشتون نیز از تبار بارگزائی میبوده) .

۳ - و اگر ادعای داوود مومند در مورد فرمودۀ خوشحال خان نادرست باشد پس = اعتبار و شخصیت خودش را منفجر ساخته.

قِصه تلخ دوام دارد؛

داوود مومند به خاطر مومند بودنِِ محمد گل خان مومند با ایشان دلربائی و دِلدادگی می ورزد ولی در قبال خیانت فرهنگی ( قلندر مومند - پشتون ترین!  شخصیکه منکر حقانیت " پټه خزانه " بود ) لال شده.

نمیدانم نام این معاملۀ ناجوانمردانه و ریاکارانه را چی باید گذاشت؟

تذکر:
من از روی لجاجت با داوود مومند از کلمات دانشگاه و چالش و واکنش استفاده نمودم تا بیبینم آیا جادوی داوود مومند خواهد توانست دانشگاه و چالش و...... از متن تبصرۀ بنده حذف نماید یا نی؟ 


محمد داؤد مومند01.04.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دوست بزرگوار حضرت الله محمد خان

بعد از عرض ادب و تمنیات نیک

از ارادت جناب شما به حافظ اطلاعی نداشتم و رنه صرف به احترام، احترام شما به حافظ، از توهین خود به حافظ خود داری مینمودم، زیرا در نزد من مقام شما بالاتر از حافظ است.

البته شاعر دیگری این شعر حافظ راتوسط شعر اصلاح نموده است که متأسفانه، شعر و شاعر آن، از خاطر فرسوده ام فراموش شده است.

حدود شست سال قبل در یک جمعیت دوستان، صحبتی در مورد حافظ، صورت پذیرفت، یک نفر از آن جمعیت، بیتی از حافظ، عنوانی معشوقه اش خواند، که مقام خود به سگ تنزل داده بود. 

 سعدی در یک بیت خود گفته است:

چو باد اندر شکم پیچد فروهل

علی دشتی، نویسندۀ معروف ایرانی در یک کتابی معنون به :« در قلمرو سعدی » در مورد همین بیت سعدی، محترمانه سعدی را مورد انتقاد قرار داده است.

جواهر لعل نهرو در کتاب معروفش معنون به «نگاهی به تاریخ جهان» تاریخ افغانستان را جزء تاریخ هندوستان قلمداد میکند، نهرو یک سیمای بزرگ تاریخ معاصر جهان است، و همچو ادعای نادرست از همچو یک سیاستمدار و دانشمند و مورخ بزرگ قابل توجیه نیست.

قبلاً در یک کامنت خود متذکر شده بودم که سید رفعت حسینی، در ویب سایت افغان جرمن تقریباً، تمام شعراء عارف دوران خود را به شمول سنایی، مستند به کلام شان متهم به «زن ستیزی» کرد و احد من الناس حاضر به رد گفتار و ادعای او نشد، زیرا مجالی در رد گفتارش دیده نمیشد.

سنایی که مولانا در مورد ش میفرماید:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار آمدیم

علامه داکتر اقبال نیز که به درخواست نادر خان بزرگ به منظور غرض مطالعۀ نصاب درسی به افغانستان تشریف آورده بود، ضمن سفری به غزنی یا غزنین، به زیارت حضرت سنایی شرفیاب شد که آن نشیده در کتاب مثنوی مسافر علامه اقبال درج است.

بهایی جان شاعر معروف ولسی، که در عین حال یک آدم روحانی نیز بود،  در مورد حکیم سنایی گفته است:

بهایی غزنی ته ځم

حکیم سنایی ته ځم

ولی متکی به نوشتۀ سید رفعت حسینی که خود نویسدۀ 22 جلد کتاب است، عارفی به سویۀ حکیم سنایی از اشتباه در گفتار خود  مبرا نیست.

 شروع  همچو اشتباهات عمدی و غیر عمدی،  از ابوالبشر آدم علیه السلام  و بی بی حوا، شروع شده که از امر صریح خداوند سر پیچی کرد و به زمین هبوط نمود.

ابلیس گفت

نوری یی نادان نیم سجده به آدم برم

او به نژاد است خاک من به نژاد اذرم

این نافرمانی و افتخار ابلیس به نژاد، نژاد پرستی یک مهمان نا خوانده این ویب سایت وزین را، که مانند مگس دوغ و شوربا در هر موردی مانند لودۀ توی، اوقی گری میکند و به توضیحات و نصایح پدرانه میپرداد و مدعی افتخار قدامت نژادی خود تا قبل از  1700 سال قبل از میلاد است ولی عملاً از درک نام «ټر نیکه» خود نیز عاجز است، یاد آوری میکند، که با نهجی تلاش دارد، که با تذکر چرندیاتی چند ،جهانی را که یک انسان نهایت محجوب و  مهذب است، بی عقل و «اپن» معرفی کند.

در حالیکه جهانی نه تنها استاد کم نظیر شعر و ادب است، بلکه در ساحۀ تحقیق و تاریخ، سر آمد اقران است.

ای بسا ادم که ابلیسی کند

وی بسا شیطان که ادریسی کند.

با عرض حرمت و معذرت مجدد

سیدهاشم سدید01.04.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم الله محمد خان،

حق بجانب شما عزیز است؛ زیرا حافظ هیچگاه از کشور خود به بیرون سفر نکرده است.

یکبار می خواست به هند سفر کند، اما قبل از سوار شدن به کشتی از تصمیمی که گرفته بود، منصرف شد.

گفته می شود علت آن ترس از آب و امواج طوفانی بحر بوده است. 

اصل قضیه چه بوده اللهٔ پاک می داند. 

اما علت یاد کردن او از شهر های مزبور مثلیکه زیبائی و آبادی آنها بوده است، که در آن زمان قرار گفته ها از جمله معمور ترین شهر ها در منطقه، و احتمالا"در جهان بوده است. 

شب خوش

زمری کاسی31.03.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​مملت کوچک سویس که جز تعریفاتش چیزی دیگر شنیده نشده در حقیقت بر اساس اسناد ذیل جاسوس بین المللی برای سی آی ای  و استخبارات آلمان فعالیت مینمود! مرده گاوی شان  به دو عرب را به چشمم با یک پشتونی از پشاور در سویس در هوتلی که در یک شب در شش موتر لیموزین شش تا هشت دختر در هر موتر را صبح آنشب من هم دیدیم که آن دوستم شب نخوابیده و حیرت زده تمام شب صحنه را تماشا و به من تشریح نمود۱. بی شخصیت ترین جامعهٔ گدولهٔ جهانی! بوخرر دیچی کتاب دزد افغانستان از طریق پنجشیر در راه به بدخشان در بین کوه ها با هلی کوپتر براشته میشد و برگردانده میشد، که این راز را ریس محکمهٔ شهر برن سویس به من در سال ۱۹۷۱ در کابل گفت و چون بوخرر را مورد سوال قرار دادیم از صحنه دفعتا خود را نابود ساخت! مملکت ما در غرور خواب گران رفتگی و از جهان بی خبر بود:

https://www.srf.ch/news/schweiz/geheimdienstaffaere-cryptoleaks-weltweite-spionage-operation-mit-schweizer-firma-aufgedeckt

محمد داؤد مومند31.03.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​هموطن ارجمند، شاغلی مجیب خان!

از فرستادن فوتوی احمد ظاهر فقید، تشکر.

احمد ظاهر در لیسه حبیبیه هم دورۀ من بود، جوانی بود سرخوش و سر مست و بیباک. در یک امتحان شش ماهه یا سالانه، به مجرد گرفتن پارچه امتحان، پارچه را به استاد مضمون، غلام صفدر خان اعتمادی مسترد نموده و اشپلاق زنان از صنف خارج شد.

انجنیر غلام صفدر خان اعتمادی در زیر پارچه احمد ظاهر نوشت:( چون در صحنۀ امتحان حاضر شد، برایش سه نمره داده شد« نمره کامیابی سه و نیم بود)»

روزی هم در مقابل خانه داکتر ظاهر خان واقع شهرنو، با دو برادر زهره یوسف که همصنفان من بود، استاده بودیم، احمد ظاهر و عزیز سیدالی که بعداً در شوروی در رشته طب داکتر شد و داکتر بسیار لایقی هم بود، صحبت میکردیم که یک مشاجره لفظی میان احمد ظاهر و عزیز سیدالی «که بعداً پرچمی بزرگ شد» رخداد، احمد ظاهر خطاب به عزیز سیدالی نموده و گفت«... میخارد»

عزیز سیدالی به حاضر جوابی گفت :«... تو سر ستیج میخارد» این جواب عزیز سیدالی، احمد ظاهر را عصبی ساخته و بر عزیز سیدالی حمله ور شد، که البته با مداخلۀ ما سه نفر، از جنگ بیشتر جلوگری به عمل آمد.

جناب تان تحریر فرموده اید:«دریشی زیبای احمد ظاهر را نگاه کنید، به لنگی، پکول، ایزاز بند و کمسایی«نفهمیدم کمسایی چیست» مقصر این حالت کی است.

برادر گل!

دریش زیبا و لباس فاخره معرف شخصیت انسان نیست.

داکتر دبل عبدالله از شیک پوش ترین ذوات در منطقه است، ولی از نگاه شخصیت در مجموع، از پست ترین انسان های روی زمین است.

آیا در دوران مکتب شعری را خوانده بودید که: 

یکی برنای نو خواسته

به شاهانه خلعت نو آراسته

ز هر جا سخن های بسیار گفت

ولی جمله بیرون ز هنجار گفت

برادر گل! بخوان و بدان، که شرافت ما مردم در پوشیدن لباس فرنگی و دریشی لوکس و زیبا نیست، لنگی، پکول وایزار بند، لباس پدران و اجداد ماست، پدران و اجدادی که شرف و آبرو و استقلال و آزادی ما را حفظ نموده بودند.

اگر به جای ایزار بند، به شیوۀ لباس غربی از لاشتک کار گرفته شود، در یک مشاجره مانند جنگ احمد ظاهر و عزیر سیدالی ..... ها لچ و گپ به رسوایی و بی آبی خوهد کشید.

همین ایزار بند، تنبان ما را از لغزیدن و فرو رفتن و رسوایی بزرگ نجات میدهد. 

زمانیکه مهتما گاندی به انگستان رفت تقریباً نیم وجود او برهنه بود، ولی گاندی در تاریخ بشریت مقام بس بزرگ انسانی خود را دارد.

لطفاً کلتور و طرز جامه پوشیدن نیاکان و اجداد خود را به تمسخر نگیرید.

بهتر است که گاندی بود و نه داکتر دبل عبدالله.

غازی امان الله با تلاش فرنگی ساختن کلتور مردم ما، اشتباه بس بزرگی را مرتکب شد، وضع امروز ناشی از همچو غرب گرایی غازی امان الله و ادوار بعدی از اوست.

پر مخ دی گلونه

Hazarzbek Tajiashtun31.03.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

محمدآصف فقیری
سواد چیست و باسواد کیست؟....."

در قرن ۲۱ همه کسانی بی سواد نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند, بلکه انها یی اند که نمی توانند اموختگی ها و برداشت ها نهایت کهنه خود را دور بریزند و در بدل ان جدید بیاموزند.

سیدهاشم سدید31.03.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​هموطن عزیز، جان محمد جان، 

مراد از اینهمه پرنویسی و درد سر ها این است که در دستور زبان ما بعضا" بدون موجب و دلیل نکته های بسیار پیچیده وجود دارند، که هم در آموختن قواعد زبان سبب مشکلات می گردند و هم در نوشتن املای بدون غلطی. 

چون انسانها با گذشت زمان و از روی تجربه آموخته اند که کارهای خویش را هر چه بیشتر و همپا با زمان به اندازه نیاز سهل تر بسازند، من هم پیشنهاد می کنم که بجای بغرنج ساختن هرچه بیشتر  یک مسئله، باید کاری کنیم که آن مشکل از میان برداشته شود. بطور اخص، وقتی نادیده گرفتن یا آوردن اصلاح جزئی در آن مبحث/معضله باعث برهم خوردن تمام اساسات نظام دستوری ما نشود.

مشکل نوشتن و ننوشتن «ی»، مشکل امروز ما نیست

این مشکل از قرن ها وجود داشته است، در حالی که با  کمی گذشت و کمی کار می شود آن را حل کرد. راه حل آن هم در خود دستور زبان ما موجود است. 

الله محمد31.03.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم مومند صاحب گرامی و عزیز!

بعد از تقدیم سلام و احترامات خود به شما دانشمند محترم، از بارگاه ایزد متعال برایتان صحتمندی آرزوی می نمایم 
 یک نقطهء تبصره اخیر تان، بنده را وادر به نوشتن این چند سطر نموده است،  و آن اینکه شما می نویسید: 

  " مانند حافظ لوده(به خال هندویش بخشم سمر قند و بخارا را)،"

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را 

به خال هندویش بخشم سمر قند و بخارا را

حافظ مرحوم در لحظه سرودن این غزل،  به احتمال بسیار  قوی مجذوب قد و اندام و زیبایی چشمان،  و شاید هم دیگر خصوصیات محبوب و معشوق سنگدل خود  بوده، که چنین احساس خود را ابراز داشته،  که هر گاه دلش را بدست آورد،  در برابر آن قیمتش را برایش ارزانی میدارد. 
اینجا در نهایت یک تخیل زیبای نموده است، که انهم نه به خودش بلکه به خال هنوویش سمرقند و بخارا را می بخشد. اینجا ارزش بالای زیبایی  مطرح است، در مستی پاک شاعر که ان زیبایی وی را نموده است.  بنده فکر می کنم که مرحوم حافظ سمرقند و بخارا را د یده بوده باشد.   تخیل بسیار قوی و عالی مرحوم حافظ که سمرقند و بخارا را به خال هندویش یعنی آن زیبایی که در اثر آن "خال" در روی معشوقش ایجاد گردیده است، می بخشد و نه به خودش. اصلاٌ با چنین مقایسه که شاعر در اینجا نموده است، ارزش شعر و قوت تخیل ان بالاتر از ارزش سمرقند و بخارا می باشد، که هر گز مرحوم حافظ چنین فکری که در فکر شما محترم خطور نموده، نه نموده است که این را از ابیات دیگر این غزل به وضاعت می توان خواند مانند:
ز عشق نا تمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

باز هم در اینجا به احتمال قوی که مرحومی در اینجا مانند همه عاشق زیبایی است،  که دلش را بدست نیاورده و این عشق نا تمام باقی مانده است و اگر هم نا تمام باقی نماینده باشد، اما شاعر قدرت تخیل خود را در قالب  کلمات ریخته است . قدرت تخیل این شعر انقدر بالا است که زمانی درست درک نگردد به چنین یک مقایسه ناقص مواجه میگردد.  البته این شعر جنبه عرفانی بسیار بالای تحلیلی و تجزیه ای را دارد،  که در اینجا نمی گنجد، زیرا هر زیبایی مربوط می گردد به زیبایی خالق پاک زیرا ما همه مخلوقات وی هستیم.   

در دو مصرع بعدی موضوع غزل زیادتر  وضاعت پیدا می نماید:

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم

جواب تلخ می زیبد لعل لب شکرخا را

به هر صورت در اخیر زیاتر موضوع روشنتر می گردد:

حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو

که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

در اینجا زیبایی معشوق و به دل گرفتن وی را  را غیر مستقیم ارتباط می دهد به راز  زیبایی هستی و خالق آن و حکمت این معما ی هستی. 

 و در اخیر می گوید:

غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ

که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را

 در اینجا هم مانند شروع غزل نمی توان این متفکر را محکم گرفت، که چرا چنین فرموده.  

غزل ذکر شده جوانب بسیار زیاد دیگر دارد که از آن مطلب اصلی مرحومی را می  توان به خوبی استخراج نمود. 

به نظر بنده درست نیست همچو شخصیت بزرگ عرفانی بشر را در سطح جهان  که دیوان غرب-شرق  مشهور گویته آلمانی  حتی از افکار اشعار وی الهام گرفته است، را چنین خطاب نمود که از کتابش و افکار عرفانی و فلسفی و اخلاقی وی  در همه خانه استفاده می گردد. 

بنده یک عمر از این متفکر و عارف اموخته ام و درست نبود نمی نوشتم در برابر چنین اظهار نا درست در حقش. 

لطف معانی از لب هذیان نوا مخواه

چون یاس آبرو ز دم تیغ بی غلاف

بیدل
دوکتور غروال31.03.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​ګرانو وطنوالو ، ما نه غوښتل چی د مستر کانفلیکت بحث باندی دومره جدیت صورت ومومی اما نظر تجروبو ته ترس ددی پیدا شو چی افغان غیرتی ملت مستقیمآ د ۱۹۸۳ کال راپدی خوا په ټولو ایجاد شوو بدبختیو  کښی شعوری او یا د فهم کمبودی لامله د کانفلیکت بیماری تر شعار لاندی پلانیز شامل کړۍ شی نو لازم لیده کیږی چی څو نقطی واضحآ  پدی بارره کښی نوشته کړم دا ټولو مضرو اجنبیو غلامو ګروپونو ته څرګنده دی چی د افغان غیرتی ملت له هری خوا تباه شوۍ دی نو د نوی راپیدا کړ شوی کانفلیکت  شعار سره د ټولو بدبختیو ( کانفلیکتونو ) منبع افغان ملت  اساسی سرچشمه شعوری تمامه نکړۍ شی  بلکه د اجنبیو غلامان چی د موجود کانفلیکت اساسی او اصلی سرچشمه دی نو کوشش ونشی چی ددوی دا ملی خیانت کاملآ دداسی  کانفلیکت شعار لاندی پټ کړۍ شی یعنی ادعا وشی چی دا بی اتفاقی ملی موضوع دی ، افغان غیرتی ملت دوامداره په مطلق اتحاد سره د تاریخ په اوږدو کښی د اجنبیو پر ضد په اتفاق سره جنګیدلی دی او ثابته کړی ئی دی چی د افغان غیرتی ملت ټول اقوام سره متحد وو او دی اما دا ټولی د بی اتفاقی بیماری د اجنبیانو په کومک د نیمه بی سوادو له خوا رامینځ ته شوی دی او ددی شروع  د ګوندونو رواج کول د دیموکراسی شعار لاندی ولو چی دا کاملآ څرګنده  وه چی د خلقیانو ، پرچمیانو ، ماؤیستانو او اخوانیانو شا ته کوم ممالک رول لری اما بیا هم ددی بدبختیو تهداب ( د ګوندونو ایجادول او کمونیستی کودتا تر سره کول ) د کی جی بی ستر جاسوس ملی خائین حسن شرق په رهنمائی د محمد داؤد خان له خوا رامینځ ته شوی دیاو کمونیستان کوشش کوی چی ددوی خائینه کودتا د محمد داؤد دیموکراسی بابولانو باندی تبلیغ کړی او ډیر ترس ددی موجود دی چی مستر کانفلیکت د کوم اجنبی په کومک دا نوۍ تخنیک او شعار د افغانانو بی اتفاقی لپاره په شدت سره باید تبلیغ کړی او دی تبلیغ ته بیا علمی  جنبه هم ورکړی او د کانفلیکت بل همفکره ملګرۍ ئی   بیا د شهادت په شکل ماده واری بابولانی نوشته کوی ، دا ټولی بی اتفاقی ( کانفلیکتونه ) د اجنبیو له خوا ایجاد شوو مضرو ګروپونو له خوا شعوری رامینځ ته شوی دی او دا د بیماری کانفلیکت د دی اجنبیو غلامو ګروپونو تر مینځ به نوره هم په جدیت سره دوام ولری او دا مضر اشخاص  به بریالی نشی چی د اجنبیو له خوا دا پلانیز ایجاد شوی بی اتفاقیو په وسیله  ( د ژبو ، قومیت ، سمت او مذهب )   افغان ملت د اجنبیانو غلامان کړی او د افغانستان راتلوونکۍ سرنوشت د اجنبیانو لاسونو کښی دوامداره ولویږی ، دا بی اتفاقی به شعوری نوره  هم دوام ولری او هم به جدیت پیدا کړی اما افغان ملت به ددی خرڅ شوو ګروپونو ملاتړ ونکړی او کوشش باید ونشی چی دا شعوری ایجاد شوی بی اتفاقیو ( کانفلیکتونه ) ته ملی شکل ورکړۍ شی !!!!

مجیب جان31.03.2024کابلhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

سلام وطنداران عزیز و گرامی،

خواستم همین آهنگ کوتاه احمد ظاهر را تقدیم شما کنم و بگویم «چی غایت های بود».
فعلاً سرحد ما کشیده از دریشی و نکتائی (لطفاً دریشی زیبای احمد ظاهر فقید را نگاه کنید!)  به لنگی، پکول، ایزاربند و کمسائی. مقصر این حالت کی است؟ بنظر من همهء ما.

 


تشکر


جان محمد31.03.2024کليفورنياhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم سديد صاحب!

سلامها و احتراماتم را بپذيريد. يک جهان سپاس از تشويق و نظريات سودمند تان!  از اين که نوشته ام مورد توجه تان قرار گرفت، باعث خوشنودى ام شد. با اين ياد آورى شما که زبان تنها گفتارى و نوشتارى نيست، کاملاً موافق استم. بايد ذکرى از انواع ديگر زبانها، مخصوصاً، زبان اشاره يا اشارى، که ناشنوايان براى مفاهمه ميان خود و با ديگران از آن استفاده ميکنند، هم ميکردم. انشاءالله که در سطور بعدى اين نادرستى تکرار نخواهد شد. باز هم از شما تشکر ميکنم از اين که توجهم را به اين نکته جلب کرديد.

با احترام
جان محمد

حسیب الله30.03.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد به همه,

یکی از موضوعات مهم در مطبوعات افغانی

در ارتباط به "کانفلیکت پالیسی زبانی کشور ایران" در جریان می باشد:

جهت تشخیص بهتر و دقیقتر این "کانفلیکت" نخست باید به این موضوع پرداخت که:

- د ژبې پوښتنه چې په يو هيواد کې راپورته کيږى، بيا دژبې پاليسي ته اړتيا ده!

دايران حکومت دژبې اړونده پاليسي څه ده؟

جهت رسیدن به "تشخیص دقیق این کانفلیکت" نخستین سؤالات در قبال "کانفلیکت پالیسی زبانی حکومت ایران" میتوانند این سؤالات باشند:

١. "پالیسی زبانی" در داخل کشور ایران در چه وضعیت قرار دارد؟

٢. "پالیسی زبانی کشور ایران" در داخل افغانستان به چه نوع تزریق می گردد؟

٣. "پالیسی زبانی کشور ایران" در منطقه به چه اشکالی تزریق می گردد و چه اهداف کوتاه مدت, میانه مدت و طویل مدت را در قبال دارد؟

و سؤال اخیر در رابطه این است, که,

"پالیسی زبانی" ما افغانها به مقابل این همه "افزار سازی های زبانی با آمیختهٔ از آله سازی های دینی-مذهبی" کشور ایران, که آنرا تحت پوشش "زبان" و پوشش های "دین و مذهب" راه اندازی می کند; و معنی مداخلات مغرضانهٔ آنکشور در امور داخلی افغانستان را در بر دارد, چه گونه بوده می تواند؟

یاران زنده و صحبت ها باقی

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله 

قاسم باز30.03.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​بیانیه صوتی شهد سردار  محمد داودخان در روز افتتاح لویه جرګه تصویب قانون اساسی دولت جمهوری افغانستان، ماه دلو  سال ۱۳۵۵ کابل - افغانستان .

 



محمد داؤد مومند30.03.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​تأکید بیشتر به زبان تا جغرافیه و مادر وطن

در انعکاسات، علیه نجیب بارور کولابی و نا افغان، از طرف گروهی از هم وطنان، بیشتر به این قسمت مدیحه سرایی نجیب مهاجر کولابی پنجشیری, که خامنه ای را سلطان و حافظ زبان فارسی قلمداد نموده متمرکز شده، تا بر قلل هندوکش و پنجشیر را، که آن را جزء خاک امروزی ایران دانسته است.

نجیب کولابی پنجشیری، مانند حافظ لوده(به خال هندویش بخشم سمر قند و بخارا را)، نکوشیده که خاک افغانستان را به ایران تحفه نموده، بلکه خاک افغانستان موجوده و مستقل را،  جزء خاک ایران دانسته، لذا به قول شاغلی محترم پیگیر، این عمل یک خیانت ملی است و اگر این کولابی نا افغان، به وطن بر گردد، باید اعدام گردد. که این قلم به آن موافقم.

درین جای شکی نیست که رژیم های شوونیست ایران، همواره زبان فارسی را مقدس تر از نصوص و آیات قرآنی و احادیث نبوی دانسته، و هویت ملی خود را وابسته به زبان فارسی میدانند.

ایران، همواره از دو حربه برای گسترش نفوذ خطرناک و زهر اندود خود برای اهداف استعماری و  استعبادی خود، علیه کشور های هم جوار کار گرفته است، یکی مذهب شیعه و دیگری هم زبان فارسی.

و این هرد اصل در زمان تسلط صفویان بر قسمت های از کشور به شکل پالیسی جنایکارانه تحمیل و تطبیق گردید.

حکومات افغانستان تحت تأثیر فرهنگ ایران از زمان تیمور شاه، تا امروز، تحت همچو دوای سکر آور، از توجه به زبان ملتی افغانی پشتو به حیث زبان قوم اکثریتی در کشور، کوچکترین خدمتی انجام ندادند و از درک و دانش و صحبت و تقریر و تحریر به این زبان بیگانه بوند. و در مواردی هم از ترجمان کار میگرفتند که شرم آور است.

البته یگانه استثناء در مورد، امیر روشن ضمیر شیر علی خان بود که زبان ملتی افغانی پشتو را زبان رسمی دربار ساخت. که مرحوم کهگدای از آن به نیکی یاد کرده است. و مبارز بزرگ همچو داعیه، در طول 250 سال تاریخ معاصر، محمد گل بزرگ بود، که تمام گروه های ستمی و سقاوی و نویسندگان فارسیست و ایران گراء و محققین و مورخین منحط و کم اصل مانند غبار و فرهنگ و فرهادی و رهین و دشمنان مادر زاد زبان ملتی ما، به شمول پاپی ها و سگ چوچه های شان تا امروز، در مطبوعات در حال قوله کشیدن و عو عو کردن قرار دارند. 

ولی به دهان همچو سگ های قلاده به گردن و نوشیدن آب از دریای آمو، این دریا مردار نمیشود.

ایران با داشتن ذخایر بزرگ نفتی و منابع اقتصادی و بخصوص حس ایران خواهی، خدمتی را به زبان فارسی انجام داده اند، که فکر می کنم ، هیچ رژیم و هیچ کشوری در جهان، به زبان و یا زبان های ملی خود انجام نداده است، بدا به حال زعماء کشور ما که در زبان ملتی افغانی پشتو بی سواد محض بودند.

لذا ایران واقعاً در قسمت صیانت و حفاضت ورشد و توسعۀ زبان فارسی در مقام امامت قرار دارد.

ما در کابل دو کتاب فروشی کوچک داشتیم, که هردو مملو از کتب و انتشارات ایران بود و در همین هردو کتاب فروشی، یک کتاب منتشر شده در افغانستان وجود نداشت، جوانان ما در دورۀ دهۀ قانون اساسی، آنچه راجع به کتب و نظریات و اندیشه ها و ایدیالوزی های جهان آموختند، از برکت همین کتب و تراجم منطبعۀ ایران بود.

آفتاب آمد دلیل آفتاب.

چنانکه، چیز فهمان ما تا امروز، در قسمت لعت از فرهنگ های دهخدا و معین و عمید و دیگران استفاده میکنند.

سیدهاشم سدید30.03.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​آقای محترم منصور، 

شما می باید قبل از آنکه به نوشتهٔ آریانا افغانستان انتقاد می نمودید، یک بار به یادداشت مختصر خود نیز، البته بعد از اتمام آن نظری مبذول می داشتید؛ بخصوص از نظر جمله بندی و نشانه گذاری، یا همان قواعد نقطه گذاری. 

درست است که ما اجازه داریم از آغاز کلام تا پایان آن، بعد از هر جزء کامل و متفرق جمله با اجزائی دیگر آن ویرگولی بگذاریم، اما نه در جا هائیکه جمله از نظر جمله بندی و دستور زبان شکل کامل بخود گرفته  باشد. 

در این صورت بهتر و موزون تر آن است که جمله را با گذاشتن یک نقطه خاتم تمام کنیم و باقی سخن را به دلیل رعایت سادگی و روانی و یا بلاغت جمله، با آغاز جمله(یاجملات) تازه، و درصورت نیاز با ویرگول ها یا «ویرگول نقطه» ها و...جدید به اتمام برسانیم. 

به عنوان یک نویسنده و ژورنالیست باسابقه و پرکار، و شاید یک ویراستار مجرب و خوب، خود یکبار به مسند یک داور منصف بنشینید و نظر منتقدانه ای به نوشته خود هم بکنید و بعد اگر لازم دیدید، بر سایت مزبور بتازید. 

نظر یک انسان سوم جاگه... 

خدا کند آزرده نشوید؛ کاری که امروز خروار به تنگه فروشند. 

ممنون تان! 

زمری کاسی30.03.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

افراسیاب30.03.2024Indiahttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/IN.png
محمد کاظم کاظمی،یک جاسوس و ایجنت کهنه کار خمینی و خامنه ای است که به نام انجمن ادبی«!»،مهاجران مضطر ودرماندهء افغان را به دریوزگی و جاسوسی رهبران ایران،وادار میسازد، نجیب بارور و قصیدهء درباری اخیرش نیز زیر نظر همین کاظمی، پرداخته و ساخته شده، شعر آتی در نکوهش و سرزنش کاظم کاظمی است:

 دشمن افغان ستانی ، کاظمی!
نوکر اهریمنانی، کاظمی!
زیر ریش شیخ ، پنهان گشته ای
بیخی، جاسوس عیانی، کاظمی
 شیعه می سازی، مهاجر را به زور
پشت سرگین می دوانی، کاظمی
شیخ تو ، آدمکش است ،تو ابله ای
و سوی دوزخ روانی ، کاظمی
خاک پنجشیر،عار دارد از « نجیب1»
قلتبانی ، قلتبانی، کاظمی!
« انوری»را مدح تو، شرمنده کرد
تو نه شاعر، روضه خوانی، کاظمی
جنبش مهسا،اگر پیروز شد:
در صف اعدامیانی، کاظمی!
پاورقی:
1 نجیب بارور، شاعر منتسب به پنجشیر


احمد آریا30.03.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دوستان

برای روشنی مطلب و جلو گیری از هرگونه مغلطه لطفاً به این مراسله ها از افغان- جرمن آنلاین توجه کنید:

 

اسم: عبدالباري جهاني    محل سکونت: MANASSAS Parkl     تاریخ: 25.03.2024

جناب محترم حامد فارانی صاحب سلام. آرزومندم آزرده نشوید. لطفاً به حیث یک نویسنده، ادیب و محقق یا « قلمرو» بنویسید که به نظر بنده درست است و یا نګاشتن « قلمروی» خودرا صحیح ثابت نمایید. شما، منحیث یک نویسنده مشهور، با غلط نویسی خود، باعث ګمراهی دیګران میشوید. چون دری زبان مادری بنده نبوده، لطفاً اینجانب را رهنمایی نمایید، قناعت داده و منت ګذارید. و اګر قلمروی، قسمیکه محترم انجنیر صاحب معروفی و محترمه ملالی نظام هم شما را متوجه ساختند، درست نباشد لطفاً، از غلط نویسی بیجا، دست بردار شوید؛ و قلمرو بنویسید. شما زنده و سلامت باشید.

 

اسم: احمد آریا    محل سکونت: امریکا     تاریخ: 25.03.2024

آقای محترم حامد فارانی ارجمند،

چندی قبل در دفاع از عنوان مقاله شما «قلمروی اسلام از نگاه اندیشمندان غربی» که هم اکنون در وبسایت افغان- جرمن به نشر میرسد، در وبسیایت آریانا افغانستان نبشته ای داشتم با این عبارات:
«عبارت «قلمروی» در این مقاله به معنای «حوزه»، «محدوده» یا «میدان فعالیت» است. و«قلمروی اسلام» به معنای حوزه یا محدوده‌ ای ست که به اسلام مربوط است، و وقتی هم «نگاه اندیشمندان غربی» بر آن را علاوه کنند، به معنای دیدگاه یا نظریه‌ های اندیشمندان غربی در بارۀ محدوده ای ست که اسلام بر آن سلطه داشته است.

یعنی با انداختن «ی» از انتهای واژه «قلمروی»، واژه «قلمرو» به دست میآید و تنها تغییری که درآن رخ داده، این است که «قلمرو» به معنای منطقه‌ ای یا حوزه ‌ای مشخص است، در حالی که «قلمروی» به معنای مالکیت یا تعلق یا وابستگی به چیزی است».

اما متاسفانه اکنون دیده میشود، نبشتۀ این قلم نتوانسته بود قناعت خاطر آقای جهانی را بار آورد چون یکبار دیگر همان سوال نخستین را تکرار و از شما تقاضا کرده اند، که یا صورت صحیحی از عنوان آن مقالۀ را بنویسید و یا اینکه شرح بیشتری در مورد آن ارائه کنید. البته ایشان به دلایل نامعلومی شما را به یک استدلال ناقص و مطلقاً ذهنی گرایانه ای رجعت میدهند که در همان زمان از خامه دو فرد دیگر در انتقاد از عنوان مقاله شما بیرون جسته بود.

یکی از آن دو استدلال  نوشته بود:

«کلماتی که به صامت «و» ختم شده باشند، در هنگام اضافه از دو حالت خالی نیستند، یکی این که حرف ماقبل «و» مفتوح باشد؛ یعنی «زبر» داشته باشد، مانند کباب قَو، بَبَو، تندروی و ستکندو. در این حال وقی کلمۀ بعدی با آن اضافه گردد، تنها «کسره» ای در زیر حرف «و» گذاشته میشود». و سپس مثالهایی که به مشکل میشد آنها را با مدعیات او نسبت داد (الو، بلو، پلو، جلو، آلو، بلو، پیشرو)
این قلم سوای ارائۀ آن شرح مبسوط که بخشی از آن را قبلا نگاشتم، دو نبشتۀ دیگر نیز که بعدها در آریانا افغانستان آنلاین به نشر رسید، در دفاع از عنوان مقاله شما نوشتم. اما سوای همۀ آنها اگر شما همین اکنون به انترنت مراجعه کنید، در آنجا ده ها متنی را خواهید دید که در هر یک واژه «قلمروی» با همان انگیزه ای که نزد شما بوده است در آنجا به کار رفته. بلی آنها را در بسا متون در هیئت «حوزه»، «محدوده» «میدان فعالیت» خواهید یافت. به طور مثال حتی در این متن کوچک:
«... چارلز سوم بعد از ادای سوگند سلطنت به عنوان پادشاه جدید بریتانیا و قلمروی کشورها مشترک المنافع اعلام شد. قلمروی کشورهای مشترک المنافع، علاوه بر بریتانیا شامل ۱۴ کشور دیگر جهان از جمله کانادا، استرالیا، نیوزیلند، جامائیکا، بلیز، گرانادا، پاپوآ گینه نو، باهاماس و جزایر سلیمان است» و ده ها مثال دیگری از این گونه.

حال برگردیم به آن مدعیاتی که از آن در فوق متذکرشدم، «اگر کلماتی به صامت «و» ختم شده باشند...». اگر چنین است پس در مورد کلماتی مانند کروی، ذروی، اخروی، شوروی، فرمانروی، پیشروی، کژروی، پیشروی، پسروی و امثال آنها چه استدلالی میتوانست ارائه کند. آیا هنوز هم میتوان در زیر «واو» فقط یک «کسره » بگذاریم و بنویسم: نیروی ذرو (ی) امریکا، یا در این شعر از فروغی بسطامی: بادا بقای عمر تو تا جاه اخرو (ی) / حاصل کنی بواسطه مال دنیوی، یا اتحاد جماهیر شوروِ (ی) سابق، یا در محدوۀ فرمانروِ (ی) او اتفاق افتاد، یا کژروِ (ی) و کژ نویسی کار اوست، در حال پیشروِ (ی) در خاک هندوستان بود، یا و در حالت پسروِ (ی) و شکست بود.

ببنید، هدف اینها چیزی و واقعیتها چیز دیگری ست.

 

اسم: عبدالباري جهاني    محل سکونت: MANASSAS Parkl     تاریخ: 25.03.2024

محترم احمد آریا سلام و احترامات بنده را بپذیرید. ازینکه به سؤال بنده التفاتی نموده و جوابی را تقدیم نموده اید ممنونم. زیرا محترم حامد فارانی به سوال بنده هیچ توجهی مبذول نداشتند و اصلاً ګویا ارزشی به آن قایل نشدند. قسمیکه بیشتر هم اشاره نموده بودم، دری زبان مادری ام نیست و در زمینه کمسواد هستم؛ ولی جواب شما نه تنها قناعت بنده را حاصل ننمود بلکه هنوز بر سردرګمی اینجانب افزود. باید اضافه نمایم که مثالهای کروی، ذروی، اُخروي و بالخصوص « شوروی» بنده را به حیرت انداخت. از خدای متعال کمک میطلبم. شما زنده و سلامت باشید. از توجه تان باردیګر جهان سپاس.


اسم: احمد آریا    محل سکونت: امریکا     تاریخ: 25.03.2024

محترم جهانی صاحب درودها نثار شما باد،

خوشحالم که بالاخره از شما شنیدم. اما متاسفم از این که بازهم نتوانستم قناعت شما را حاصل کنم.اما هیچ اشکالی ندارد. شما حتما با این ضرب المثل فرنگی آشنا هستید که میگوید: .We finally agreed to disagree و این در واقع مصداق حال من و شماست. اما عجب کردم وقتی «الو، بلو، پلو، جلو، آلو، بلو، پیشرو» را به عنوان مثالها پذیرفته بودید، چطور ممکن است واژۀ های ذروی، اخروی، دنیوی، کجروی، پیشروی، پسروی، کروی و شوروی را که همه به اصلاح هم قافیه «قلمروی» هستند نپذیرفتید؟ واژههائی که در همه «حرف ماقبل «واو» با «زبر» ادا میشود و در این میان، «شوروی» همانا اشاره به سمت محدوده یا حوزه ای از شوری ها میباشد. به سلامت و پیروز باشید.


به قلمروی محبت در خانه‌ ای نرفتی

که به پاکی‌اش نرُفتی و به سختی‌اش نبستی

با احترام 

احمد آریا

 30/3/2024

سیدهاشم سدید30.03.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​هموطن بسیار عزیز و گرامی، جناب جان محمد جان! 

عمر تان دراز و به قلم روان و خوش آیند تان برکت. 

اول صبح را با مطالعه قسمت اول نوشتهٔ تان در باب زبان در فضای مسرت بخشی آغاز نمودم. 

مکتوب چنین نوشتهٔ خیلی ضروری بودو کار پیرامون رفع نارسایی املائی از آن هم ضروری تر؛ اما نه به میل و طبع هر فرد وارد و ناوارد، بلکه همان گونه که شما عزیز نوشته کرده اید، از طریق یک مرجع یا یک گروپ «رسمی» و معتبر، متشکل از چندین شخصیت مسلکی و دارای آثاری ارزشمند به سویه افراد اکادمیکر ! 

در کتابی که شما عزیز از آن نام برده اید، این کار با همکاری چندین نفر، مانند آقایان عبدالاحد جاوید، 

آقای الهام، همایون سلیمان یا سلیمان همایون و شش هفت نفر استادان دیگر پوهنتون که در رشته زبان و ادبیات درس خوانده بودند، تا حدودی زیادی انجام شده است. 

ضمنا" جناب سید حسین راضی، ادیب و نویسندهٔ صاحب نام کشور، روح شان شاد، در یکی از مجلات  «ادب»، که زیر نظر خود شان کمان کنم در مطبعه تدریسات پوهنتون ترتیب و نشر می شد (البته بعد ملاحظه رئیس فاکولته ادبیات)، درسال چهارم این مجله، سال 1345، واضح و با نهایت تأثر از این مشکل یاد می کنند و به وضوح می نویسند که این کار از جمله وظایف وزارت معارف و ریاست پوهنتون کابل است. 

آقای راضی مردی بود بسیار متبحر و دانشمند و زبان دان! 

در وضعیت فعلی، تحت حاکمیت طالب نه کسی برای متقبل شدن این کار وقت دارد، نه کسی به اهمیت آن پی می برد و  نه علاقه ای برای دانستن اهمیت آن در کسی سراغ می شود. 

مراجع دیگر، هر چند برای شهرت دادن کار های خود در این زمینه به شکل پیگیر تلاش دارند، اما با مشاهدهٔ هزاران کمبود در کار ایشان و قلت دانش مسلکی، باورم نمی شود که غیر از خر مهره چیزی به دست بیاورند. 

شما محترم کار قابل تحسین تان را پیش ببرید، اگر امروز کسی به آن توجه نکرد، فردا ها حتما" کسانی پیدا خواهند شد، همانطور که مجلات «ادب» و زحمات آقای محمد حسین راضی امروز قدر می شوند، قدر کار های شما را نیز بدانند. 

یک پیشنهاد دوستانه و مخلصانه: 

زبان تنها کفتاری و نوشتاری نیست، بلکه انسانها زبان های دیگری هم دارند، از آن میان زبان بدن؛ و هم زبان های رمزی، مثلا" در تیلگراف یا رنگ و... 

موفق باشید. بی نهایت مسرور شدم، که شما به این کار آغاز نمودید، چون من جدا" و واقعا" خواهان آن بودم و هستم که زبان ما تا حدی ممکن از زبان و دستور زبان عربی بخصوص سچه نگه داشته شود؛ و از کلمات نامأنوس فارسی ایرانی. 

اصطلاحات علمی ای که معادل آن را نداریم، مجبور هستیم یا معادل آن را که صد در صد همان مفهموم را داشته باشد، چنانکه در چهان معمول است پیدا کنیم، اما اصطلاحات غریبه ای را که ما خود معادل آن را داشته باشیم یا مفاهیم دقیق آنها را بتوانیم از متن زبان خود پیدا کنیم، حرفی ندارم... گر صورت باشد، روا باشد! 

همت تان بلند

حسیب الله30.03.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت همه,

هر گاه از دیدگاهٔ علمی "تشخیص کانفلیکت ها" به یکی از "کانفلیکت های رسانه ئی بپردازیم, که امروز در برخی زیادی از رسانه های افغانی به مشاهده میرسد", بدون شک که, "کانفلیکت سیاست زبانی کشور ایران در منطقه و اظهارات یک مهاجر متملق بی ویزه و یا کمویزه در کشور ایران می باشد.

چنانچه یکی از شخصیت های ملی افغانستان دانشمند و نویسندهٔ توانا, محترمه خانم ملالی جان موسی نظام در مقالهٔ معنون به "انکار و انزجار از ملیت افغانی هم ممکن است ولی ..." به این موضوع پرداخته اند و از برخی از مهره های "سیاست زبانی کشور ایران" چون سیدمخدوم رهین, اخبار تفرقه انداز امید, نجیب بارور و غیره مهره های "سیاست زبانی کشور ایران" ذکر نموده اند:

هر گاه در همین مقطع فعلی, از دیدگاهٔ "تشخیص کانفلیکت سیاست زبانی کشور ایران در افغانستان و در منطقه" به مرحلهٔ "تشخیص کانفلیکت" و به "تجزیه و تحلیل دقیق و علمی این کانفلیکت" بپردازیم, می توانیم با دقت توجهٔ بیشتر به این "تشخیص" راه پیدا نمائیم:

به مشاهده می رسد, که:

- در مجلس نیمه سیاسی-نیمه ادبی را که دولت ایران, جهت افزار سازی زبانی برای داخل کشور ایران و نیز برای سیاست های توسیعه طلبانه ای منطقوی دولت ایران, که جهت سیاسی آنرا کشور ایران با استفاده از "افزارسازی زبان" و یا ""آله سازی زبان" در منطقه به پیش می برد, رهبر سیاسی کشور ایران در اخیر "تملق مهاجر بی ویزه" چنین چیزی را می گوید:

رهبر سیاسی کشور ایران, خامنه ئی, در عین اظهارات نجیب بارور, اظهارات نجیب بارور را با تشویقاتی چندی چون "خیلی خوب", "آفرین" و غیره اظهاراتی تشویق می کند, در اخیر, در پاسخ و قدر دانی از اظهارات نجیب بارور, می گوید:

"ای ولله, موضوع اش بسیار خوب است,

وحدت ملت های فارسی زبان یکی از مهمترین مسائل امروز مجموعهٔ این کشور هاست."

تبصره: آیا رهبر سیاسی کشور ایران که فرق میان "دعوا" و "دعوی" را می داند, معنی دقیق و علمی اصطلاح "ملت" را نمی داند؟

چرا و روی چه منظوری رهبر سیاسی کشور ایران از "وحدت ملت های فارسی زبان" سخن رانده, آنرا یکی از مهمترین مسائل امروز مجموعهٔ این کشور ها" می خواند؟

آیا رهبر سیاسی کشور ایران, بطور مثال ملت کشور ازبکستان را "ملت فارسی زبان" می پندارد, یا در قسمت درک دقیق معنی اصطلاح "ملت" غافل است؟

آیا رهبر سیاسی کشور ایران, بر اساس "سیاست زبانی فارسمحور" و جهت تعقیب علایق سیاسی-اقتصادی اش در افغانستان و در منطقه, از کانال های "افزار سازی زبانی", "افزار سازی دینی" و "افزارسازی مذهبی" در حرکت است؟

خلاصه: مقصد و هدف رهبر سیاسی کشور ایران از "ملت های فارسی زبان" مردم کدام یک کشور های منطقه است؟

آیا زمانیکه رهبر سیاسی کشور ایران, در مجلس نیمه سیاسی-نیمه ادبی مهاجر بی چاره و بی ویزه ئی را, یا هم یک مهاجر متملق, استفاده جو و تفرقه افگنی و کمویزه ئی را, در راهٔ سیاست زبانی کشورش و توسیعه طلبی های منطقوی کشور ایران, از کانال "سیاست زبانی فارسمحور" مورد استفاده قرار می دهد, به آن وسیله "کانفلیکتزائی" می کند, باید نخست, در مرحلهٔ اول "تشخیص دقیق کاتفلیکت" صورت گیرد:

به نظر من هسته و محور این کانفلیکت "سیاست زبانی کشور ایران است",

جهت جلوگیری از "شددت این کافلیکت" , البته در قسمت جلوگیری از شدت این کانفلیکت در "مملکت افغانستان", باید به صراحت و همه به یک صدا بگوئیم, که زبان های رسمی افغانستان عزیز ما از قرن ها به این طرف زبان های شیرین پشتو و دری است! در اینصورت ما نه به رهبر سیاسی کشور ایران و نه هم به مزدوران سیاست های زبانی کشور ایران این حق و این اجازه را می دهیم, که در بین مردم عزیز ما, از کانال "سیاست های زبانی فاسمحور" دست به "افزار سازی زبانی" بزند و از کانال "سیاست زبانی فارسمحور" ملت بزرگ افغان را که متشکل از اقوام شریف و با هم برابر و با هم برادر اند, همه را "رهبر سیاسی کشور ایران, جهت به دست آوردن منافع خودش, ملت فارسی زبان بخواند!

یاران زنده و صحبت ها باقی

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

زمری کاسی30.03.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

زمری کاسی29.03.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​سلام و احترامات به گرامی و عزیزم جابر جان از کابل زیبای وطن نازنینم، بلی چند روزی مفقود ماندم برای اینکه آنچه مرا رنج میدهد عبارت از پاسپورت خبیث  سویس کثیف را در جیب دارم و به شرافت قسم که خجالت میکشم که ورق هویتم روی جبر شده است، میعادش به آخر رسیده بود و باید تجدید مینودم ، دو هفته به سویس برگشتم و بعد تجدیدش دوباره به چین برگشتم، برگشتم تا اگر بتوانم دو آله را که در سال گذشته و دوومش را در جنوری امسال در چین رسما ثبت و تحت نامم پیتنت کرده ام، تولید و به بازار تقدیم نمایم. 

بلی چشم ها ضعیف، گوش ها کر و و، اما موی سرم هنوز زیاد است، احتمال دارد برای اینکه در تحتش پارو زیاد است، موی سر جوانی نه مطابق سن و سال غنیمت است که دارم. ممنون شما. گلونه

آریانا افعانستان آنلاین29.03.2024جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

بینندگان ارجمند وبسایت آریانا افعانستان آنلاین،

نظر به اینکه تعداد مراجعین سایت به کمک همکاری متداوم تعداد زیادی از نویسندگان فوق العاده بلند رفته است، خواهشمندیم تا در نوشتن مقالات خویش توجه بیشتر نموده، مقالات خود را چندین بار خوانده و اصلاح نمائید.
به امید آنکه اگر ممکن باشد، مقالات شما عاری از اغلاط املائی و انشائی بوده و در نشر آن ممانعتی نباشد.

تشکر

اداره


الله محمد29.03.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرض ادب. 

مضمون  محترم کبیر تانیجا   (Taneja Kabir) تحت عنوان  "چطور حماس- طالبان از نفوذ رو به تزاید روسیه و چین مستفید میشوند از مطالعه بنده گذشت:

1-"در لحظاتیکه نبرد در غزه بین اسرائیل و حماس بدون هیچ پایانی در افق ادامه دارد، "

بنده فکر نمی کنم که حکومت اسراییل تا زمانیکه مطمین نگردند که حماس را تا حد اخیر ضعیف ساخته که دیگر توان نظم دو بارهء خود را به زودی احیا نماید، حاضر به پایان دادن جنگ  در برابر حماس باشد. سیاست امریکا با وجود اظهارات پیش پرده، طرفداری مطلق از اسراییل باید باشد، چنانچه است. دلایل عمده و اساسی مخصوصاٌ نفوذ ایران بالای حماس و حزب الله لبنان که کنون از ترس زیاد اینطرف و انطرف خود را نمی نماید،  که خواهان از بین بردن اسراییل است،  در اینجا پوتانسیل اساسی تشنجات بوده و باقی هم خواهد ماند. ضعف نویسنده به نظر بنده در یک خط قرار دادن   حماس با حکمت امارات اسلامی افغانستان می باشد، که کاملاٌ دو  خط سیاسی مختلف جهانی را تشکیل می دهند. 

2-"رقابت رو به افزایش قدرت های بزرگ بطور فزاینده ای به چند گروه شبه نظامی مسلح غیردولتی فضائی داده است که میتوانند از آن بهره برداری نمایند."

در اینجا به وضاعت نویسنده به اشتباه رفته است، زیرا گروه طالبان عملاٌ قدرت دولتی را در افغانستان بدست دارند و حماس هم تا جاییکه بنده معلومات دارم،  در  انتخابات منطقه غزه را از گروه فتح برده اند،    که در ارتباط   شناخت  و بر خورد با اسراییل هر دو  با هم اختلاف دارند، که به نظر بنده این مشکل اساسی حل قضیه فلسطین در منطقه شده است و موقع را به دخا لات   دیگران مانند ایران مساعد ساخته است.  نا گفته نباید گذاشت که منطقه خاور میانه و خلیچ  به صورت اساسی از نگاه دپلوماتیک تحت نظارت دقیق امریکا و غرب می باشد و روابط خوب شان با اردن و مصر، قطر و عمان و غیره  گویای این موضوع می باشد. دلیل عمده ان هم تجارت بین لمللی از طریق بحر در اینجا بوده که غرب با این همه خدمات تخنالوژی که به جهان عرضه می دارد، مستحق ان خود را می شناسد که مسلم چین و دیگر قدرت های اقتصادی هم ضرروت اشد به ان  و حفظ ان دارند. 

 3-"ممکن است شکاف جیوپولییتیک بین ایاالت متحده و متحدان غربی آن از یک سو و روسیه و چین از سوی دیگر در حال گسترش باشد."

این شکاف عمدتاٌ در فکر نویسنده ایجاد شده است،  که از کلمه "ممکن" استفاده می نماید، زیرا تمرکز اساسی  قدرت های بزرگ مانند چین، امریکا و روسیه مسایل ترانسپورت مواد  اقتصادی جهان به شمول کشور های مانند هند، ایران و غیره بدون ممانعت بوده، نسبت به  "حماس" و غیره.  

 4-"که برای بسیاری نگران کننده است. اما برای گروه های مانند حماس و طالبان افغانستان، این یک فرصت است"

نویسنده بی جهت خود و دیگران را نگران می سازد،  با ذکر   حماس و طالبان پهلوی هم . مقاله به نظر بنده تا حدودی زیادی  غیر واقعی به تحلیل اوضاع جهان پرداخته است.  

بیدل نمی توان همه دم زیر آسمان

سر کوفتن به هاون گم کرده دسته ای

Akhtar Yusufi29.03.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
​بدترین خبر و خطرناک ترین توطیه چینی پاکستان علیه افغانستان خبر توافقات تجارت افغانستان با پاکستان است.

صرفنظر آنکه پاکستانیها بدترین معامله گران تجارتی هستند، بلکه پاکستان درطول حیات ۷۵ ساله اش هیچیک از توافقات تجارتی را با افغانستان عملی نکردند  
اقدام احمقانه است، هرگاه مقامات دولتی و تجار افغانستان با امضا قرارداد های تجاری با پاکستان باور کنند.

چنین باورها با پاکستانیها معامله بدشمن دوری مینماند که خنجر خود در زیر آستین مخفی نموده، فرصت حمله خود را لحظه شماری میکند.
جابر جان28.03.2024کابلhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

سلام جناب کاسی صائب،

دیری بود از شما چیزی نشنیده بودیم، خوشبختانه که صدای شما را از زیرِ دیوار چین بشنیدیم، امید که جور و سلامت باشید.

راستی کاسی صائب یک ویدیوی جالب را همین لحظه بدیدم و به فکر شما افتیدم، فکر کردم سن شما هم بپیش رفته و موهای تان حتمی اندکی ضعیف شده، اگر بخواستید همین حالا که در چین هستید ازین امکان استفاده بجوید.

این ویدیو را برای بسیاری افغانهای دیگر هم توصیه میکنم، چون اکثراً خود را به رفتن موی سر identify نمی کنند. در عروسی، در خانه ، آشپزخانه و زیرخانه، در کنسرت، در فاتحه و در سرِ قبر یک کلاهی ضخیم را در 45 درجه گرمی هوا، بر سر میکنند و کوشش میکنند سر کچل و کل خود را بپوشانند. برادر عزیز لطفاً از تخنیک های جدید استفاده کن.  تشکر
 


احمد آریا28.03.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
 دوستان محترم

آیا انهای که نُه کرسی فلک را زیر پای منطق لنگ خود میگذارند تا بوسه ای بر ریش ملا هیبت الله بزنند،به یاد دارند که رژیم آخوندی ایران در حالیکه هموطنان آواره، بی پناه و بیچاره و زحمت کش ما  را به دریا پرتاب میکرد، و یا به صورت دسته جمعی از ایران اخراج میکرد، رهبران طالبان را در تهران مهمانی دعوت میکرد و قندآبه میداد، برای شان پول و سلاح میداد تا خود را در ملاء  کودکان، زنان ومردان، در مسجد و مدرسه و ایستگاه بس منفجر کنند؟ هم اکنون نیز خامنه ای با آنها روابط «اخوی گری» و دوستانه دارد، سفارت افغانستان را هم به آنها تحویل داده است و هردوجانب ماه عسل را در کابل و تهران سپری میکنند، قراردادهای استخراج معادن گوناگون و  طلا را نیز با قاچاقبران بین المللی شان منعقد میکنند، و یقینا بازار خوبی هم برای تولیدات کارخانه های تولید هیروئین شان ایجاد کرده اند. شعار مضحک و میان خالی، فاقد استدلال «تجاوز فرهنگی» فقط   وقتی به جا، درست حقی  و حقیقی میبود که هیچ  یک آنهای را که گفتیم حقیقت نداشت.

فراموش نکنیم که هنوز که هنوز است، پاسخی برای آنکه باری «هزاره» ها را «متعصب» خوانده بود و بسا سوالات دیگری به جز دشنام دریافت نکردیم.


با احترام


زمری کاسی28.03.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

زمری کاسی28.03.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 2 people and text

خلیل الله معروفی28.03.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 بحر طوفانزا سراب آب ناپیدا کجا؟؟؟

دوستان دلسوزم، هریک جناب "استاد باری جهانی" و برادر نازنینم، جناب "داوودجان مومند" از غیابت این درویش ابراز نگرانی کرده اند. به عرض هردو عزیز معزّز و مکرّم برسد، که از مدتی بدین طرف مشکل فامیلی دارم، که حوصله و طاقت نوشتن را از من میگیرد. امیدوارم، که وضع هرچه زودتر بهبود یابد تا باز در خدمت دوستان و علاقه مندان مسائل مختلف زبان باشم.

جناب "جهانی صاحب" از کامنت آقای "احمد آریا" یاداوری فرموده و متعجب شده اند، که از طرف این درویش هیچ موقفگیری یی در زمینه صورت نگرفته است. به عرض آن عزیز و عزیزان دیگر میرسانم، که:

هم کامنت خود جناب "جهانی صاحب" و هم کامنت متقابل ــ از قلم آقای "احمد آریا" ــ در مناظرات پورتال پرخوانندۀ "افغان جرمن آنلاین" از نظرم گذشته است. من باوجود همه مشکلاتی، که دارم، همه روزه مطالب مهم را مرور کرده و نکات نیرنگی آنها را نشانی میکنم.

به عرض عزیزان سخندان برسد، که از نگاه این دوریش:

"زبان" ــ هر زبانی، که باشد ــ حکم اوقیانوس ناپیداکناری را دارد، که "دستور زبان" در آن حیثیت "بحر متلاطم" را به خود میگیرد؛ و چه بسا کسان، که در خلال این امواج طوفانی راه خود را گم میکنند؛ و آقای "احمد آریا" یکی از "گمکرده رهان" است، که موضوعات و مقولات دستوری را ازهم تشخیص و تفکیک کرده نمیتواند!!!

کامنت مؤرخ ۲۵ مارچ ۲۰۲۴ ایشان در مناظرات پورتال "افغان جرمن آنلاین" حجَّت چنین یک گمراهی صریح و بدون شک و شبهه است. این کامنت نشان میدهد، که آقای "احمد آریا"، دو موضوع کاملاً متفاوت را باهم خلط میکند و از همینجاست، که کامنتش به "سفسطه" و "مغالطه" شباهت دارد و حیثیت خودش را به زمین میزند!!!

جناب "احمد آریا" در خلال امواج متلاطم "دستور زبان" چنان آشفته حال گشته است، که:

"بحر طوفانزا" و "سراب آب ناپیدا" را از هم تفکیک کرده نمیتواند!!!

کامنت جناب "احمد آریا" را از مناظرات پورتال "افغان جرمن آنلاین" جنساً نقل میکنم تا عزیزان فهیم و نکته سنج در سخنانم شبهه ای نداشته باشند:

******

اسم: احمد آریا    محل سکونت: امریکا     تاریخ: 25.03.2024

محترم جهانی صاحب درودها نثار شما باد،

خوشحالم که بالاخره از شما شنیدم. اما متاسفم از این که بازهم نتوانستم قناعت شما را حاصل کنم.اما هیچ اشکالی ندارد. شما حتما با این ضرب المثل فرنگی آشنا هستید که میگوید: .We finally agreed to disagree و این در واقع مصداق حال من و شماست. اما عجب کردم وقتی «الو، بلو، پلو، جلو، آلو، بلو، پیشرو» را به عنوان مثالها پذیرفته بودید، چطور ممکن است واژۀ های ذروی، اخروی، دنیوی، کجروی، پیشروی، پسروی، کروی و شوروی را که همه به اصلاح هم قافیه «قلمروی» هستند نپذیرفتید؟ واژههائی که در همه «حرف ماقبل «واو» با «زبر» ادا میشود و در این میان، «شوروی» همانا اشاره به سمت محدوده یا حوزه ای از شوری ها میباشد. به سلامت و پیروز باشید.

*******

همین، که فرصتی دست دهد مقالۀ مفصّلی در زمینه تقدیم کرده و موضوع را مجدداً و اینبار از زوایای مختلف باز خواهم کرد؛ مطمئن باشید!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل الله معروفی ــ جرمنی ــ ۲۸ مارچ ۲۰۲۴)  


احمد آریا28.03.2024.U.Shttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

هموطن ارجمند آقای Hazarzbek Tajiashtun


تبصره تاریخی 2024/03/27 شما را که  حاکی  از   واقعیت تلخ دیگری از وطن و  از قول آژانس رویتر ، راپور نشریه اندیپندنت و تلویزیون ملی افغانستان تحت کنترل طالبان در مورد سخنان اخیر ملا هیبت الله، رهبر مشکوک الحویه گروه طالبان از پناهگاه او  بود را خواندم. آنکه در آن ملای گستاخ یکبار دیگر بر سنگسار و شلاق زدن زنان در ملاء عام تاکید کرده و گفته بود، «فردا زنان را در ملاء عام سنگسار و شلاق خواهیم زد. همۀ اینها در مخالفت با دموکراسی شما است... من به نمایندگی از  جانب خدا...». و یکبار دیگر در ضمیر و زبان به آن پدیده سیاه و تفنگداران سیه دل و وحشی آن نفرین گفتم.

اما آنچه را که بر آن باید علاوه  نمود نفرینی ست به آنهای که در  تمام طول دوران در برای چشمان اشکبار یک ملت عزا دار و گرسنه به آن پدیده وابسته و  ضد ملی صلوات فرستادند، بر وجود آلودۀ او «افتخار» گفتند، زور آنها را «بی قالب» خواندند و  نصب مجدد او در قدرت را «جلوس بر تاج و تخت کابل» نوشتند.


ع واحد حيدري28.03.2024سدني/FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

​"كوشيدم ولى نتوانستم خاموش بمانم"

ما بايد در عقب اين نوشته خواهر ما درخانى جان ذهين كه در افغان جرمن نشر شده در مقابل نوكران فارس و كسانكه از نام افغان و افغانستان منكر اند قد علم كنيم. اين نوكران دربار ديگر در افغانستان جاى ندارند و حالا در لندن ، تاجكستان ، پاريس و بلوجستان به داعش پناه برده اند. 

ايران هم با وجود اين تملق از اين سگ هاى فروخته شده نفرت دارد.

در قانون اساسى افغانستان بايد براى اين خاينين ملى جزاى إعدام تعين شود.

دوکتور محمد اکبر یوسفی27.03.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم عبدالقیوم میرزاده!

با اشاره مختصر در بارهٔ عنواان مقالهٔ  شما هدف  این  نبوده است که  در بارهٔ آثار شما که چه موضعگیری ها خواهند داشت، تبصره داشته باشم. این هم هدف نبوده است که گزارش ارائه گردد، که چه «جنگ ها» در گذشته در جهان و یا در کشور ما وجود داشته است. مسئله این بوده است، که آیا  حالت فعلی، (درین مدت سپری شده ۱۵ آگست ۲۰۲۱م) ، یک «حالت جنگی»  جاری است و  یا اینکه «مسلط شدگان» جنگ را خاتمه یافته اعلان کرده اند. سوالی هم، طوری مطرح شده می تواند، اینست که  حال جوانب درگیر جنگ فعلی کیانند؟ «سیاستمداران» زیادی‌درین کشور، که حتی دست نشاندگان همان قدرت های بزرگ «اشغالگر» بوده اند، بارها گفته اند که «این جنگ ما نیست». پس وقتی طرف های داخلی هر یک مدعی می شوند که «جنگ بر ما تحمیل شده» و در عین حال نمی خواهند که، واقعیت ها، درین سطور کوتاه فقط تناسب قوای بین المللی در جملهٔ مختصر و هم از «جنگ سرد» آنها و نقشه های «مستخدمین جنگ های نیابتی»، ذکر شده است، که نمی خواهند حقایق را بر ملا سازند. آنچه در سطرهای کوتاه اینجانب گفته شده است، برداشت تأریخی یک  فیلسوف و تیوریسن سیاسی قرن بیست، «هنا آرینت» است. در بارهٔ محتوای نظر شما چیزی گفته نشده است، اما اینکه وقوع حادثه تابع زمان و مکان است، حال وضعیت از گذشتهٔ نزدیک فرق دارد. در عین حال در بارهٔ حاکمیت فعلی، از اینجانب هم کدام موقف اعلان نه شده است. خبر «تسلط» حاکمان فعلی  برای همه معلوم است. حال که درین روزها، در جامعهٔ آلمان، در میدیاها از «سیصدمین» سال تولد فیلسوف نامدار آلمانی، «ایمانویل کانت» تجلیل ها جریان دارد، بناءً در رابطه با ماهیت پدیدهٔ «جنگ» که  یک پدیدهٔ بد است، چنین نقل می گردد: « در جنگ آنچه بد است، که بیشتر انسانهای بد از آن بوجود می آید، به جای آنکه دور سازد.»  و بالمقابل «صلح را یک نمایشنامهٔ استادانهٔ تعقل» دانسته است. با احترام، یوسفی. 


محمد داؤد مومند27.03.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ګرانه جهانی!

د ژبی او د لغت د دستور، مفتی اعظم، محترم معروفی دی، ستاسی هیله خورا بر ځای ده، هغه بل ایرانی مشربه، هڅی چتیات وایی.

هغه د ایرانی مبتذلی اصطلاح یعنی (موشک) او (باد بزن) یعنی ګوز بزن نه دفاع کوی، ده ځان نه د غوړو او ښوروا، مچ جوړ کړی دی او په نتیجه کی یی وزرونه سوخی.

کلک بی حیا موجود دی،

داسی سړی ته په دری ژبه کی (مهمان نا خوانده اوقی) وایی.

آ چی خدای بی لاری کړی، په لار نشی.

رښتیا هم، څو ورخی کیږی چی د استاد معروفی د طلایی لیکنو او تبصرو د لوستلو نه، چی د ملغلرو، حیثیت لری څخه محرومه یو. هیله ستاسی د پیغام سره، د هغوی د تبصری نه تنویر شو.

مننه جهانی 

عبدالباری جهانی27.03.2024ایالات متحدهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دوستان ګرامي سلام و احترامات. چندیست که از محترم انجنیر صاحب معروفی تبصره و یا مضمونی را ندیده ام. خدا کند صحت و عافیت داشته باشد. توقع داشتم که بر تبصره های اخیر محترم احمد آریا در باره همان « قلمروي » چیزی بنویسند، که از صلاحیت بنده خارج بوده است. به هر صورت، این یک یادآوری بېش نبود، تشویش بنده در باره صحت محترم انجنیر صاحب بود. از بارګاه متعال برای جنابشان عمر دراز و صحت کامل را خواستارم. با احترام.

Hazarzbek Tajiashtun27.03.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

No photo description available.

مفاهیم و واقعات روز:

به قول از ریوتر و راپور نشریه اندیپندنت, تلویزیون ملی افغانستان تحت کنترل طالبان اخیراً سخنرانی منسوب به ملا هیبت الله آخوندزاده را، که در آن وی بر سنگسار و شلاق زدن زنان در ملاء عام تاکید کرد. وی  گفت: " فردا زنان را در ملاء عام سنگسار و شلاق خواهیم زد. همه اینها مخالف دموکراسی شما است." او سپس غربی ها را شیطان پرست توصیف و می افزاید: " من به نمایندگی از طرف خدا و شما از طرف شیطان " می نمایید.

رسامی حالت بالا را که می بینید, نمونه زهره-کفک کشتن مردم که در اروپا قبل از رنسانس معمول بود. تغییر بنیادی و اساسی در دوران رنسانس اروپاییان , مروج سازی نحو  تفکر- فرد- گرایی- محور در برداشت از مسائل بود. مردم اروپا از ظلم بی حد کلیسا , کشیش  و کشتار انوقت مرض وبا بوبانیک,  به تنگ امده به سرکردگی منورین یونانی اول در فلورنس ایتالیا انقلاب رنسانس را اغاز و عمدتا فرانسویان انرا در فرانسه به پیروزی رساندند.

نتیجه عمده انقلاب رنسانس این بود که مردم طرز مروج کلی- بینی و یا برداشت گله- یی- محور  از مفاهیم و مسایل را  که قرنها بین مردم اروپا مروج بود ترک و ضمینه را برای برخورد تحلیلی و واقعی با مفاهیم مساعد ساخت. بعد از رنسانس مردم اروپا با مروج سازی طرز- تفکر- تحلیلی از همه کشورها/ گروپها در همه امور موفق تر بوده سریعتر پیشرفت نموده اند.

حسیب الله27.03.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​با سلام مجدد, و,

با عرض معذرت, مه مصراع اول غزل زیبای بیدل در پیام اخیرم, مفقود به مشاهده رسید, که آن به اینطور است:

سیر گلزار که یارب در نظر دارد بهار
از پر طاووس دامن بر کمر دارد بهار


ابوالمعانی بیدل


با احترام
حسیب الله


عبدالقیوم میرزاده27.03.2024هلندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

جناب محترم اکبر یوسفی!

از توجهٔ تان بر نوشتهٔ از این قلم سپاسگزارم.

توضیح و تعریف جنگ و رویدادهای جنگی در سطح جهان و کشور ما موضوع مطرح بحث نوشتهٔ من زیر عنوان« جنگ و خشونت راه حل نیست» نبوده است. همچنان در بارهٔ حاکمیت طالبان بر کشورو تهدید حقوق و آزادی های مردم و عدم تأمین عدالت در جامعه و سایر مسایل اجتماعی در شرایط حاکمیت موجود مقالات متعددی نوشته ام که از ورای همین وبسایت وزین آریانا افغانستان آنلاین در دو سال اخیر منتشر گردیده است. در نوشتهٔ فوق الذکر به صراحت تذکر داده ام که گروه هایی بازمانده از جنایتکاران شورای نظاری و سایرین این جا وآنجا طبل جنگ می نوازند، در کشور های مختلف اروپایی و آسیایی مجالسی دایر میکنند و در هریک از این مجالس از حکومات و سازمانهای گرداننده برای ادامه جنگ وجوه و وسایل مطالبه میکنند، که صد ها نشریهٔ افغانها با نشر این اخبار جنگ و کشتار ذهنیت جامعه را همچنان این پنجاه سال اخیر مخدوش ساخته و در حفظ فرهنگ جنگ کوشا اند.

هدف من از این نوشته از یکطرف آگاهی دهی مردم از اهداف این سیه کاران تاریخ معاصر کشور و از طرف دیگر جلب توجهٔ اهل قلم، نخبگان و آنانیکه درک سالم از منافع ملی کشور دارند به این موضوع که تجربهٔ تاریخ پنجاه سال اخیر کشور ما بصراحت نشان داد که جنگ و خشونت راه حل نیست وباید دربرابر فرهنگ خشونت و جنگ ایستاد و افکار عمومی را در راه صلح، خیر و فلاح از طرق مبارزات مسالمت آمیز جولان داد. سعی میکنم اگر عمر یاری کند در قبال شیوه های این مبارزات در شرایط افغانستان و با درنظرداشت منافع علیای ملی طی مقالات جداگانه بنویسم.

نه من با تیک تاک کار دارم و نه کسی را به این راه مشوق بوده ام. نمیدانم شما از کجا به این موضوع اشاره دارید؟  

با احترام

میرزاده  


عبدالقیوم میرزاده27.03.2024هلندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

محترم اختر یوسفی!

باور کنید من از متن تبصرهٔ تان هیچ نفهمیدم، که منظور تان ازاین متن (عده زیادی از مبلغین ملمعکار رویجنیست چنین توصیه رایگان را میفرمایند. امر دیگری شما که من در خواندن نوشته شما و دیگران  دقت ننموده باشم، بازهم همان نصایح پدرانه عام گویان با سطحی گرایی است. من با صراحت در مورد یک گروه افراطی در کشور واضح گفته بودم، که یک ملت بخصوص زنان کشور در حاکمیت گروه افراطی با امر کرنیل هیبت الله  فرمانده استخبارات  آی. ایس. آی  پاکستان بدون داشتن قانون اتباع کشور سنگسار می شود، نسخه های راه مسمالمت برای چنین جنایات وجود ندارد.  این گروه بدون داشتن قانون اساسی شرعی و مدنی انسانهای مظلوم بیگناه را در کشور سنگسار میکنند، مگر برعکس گلبدین را از قصرهای دارالمان به قصرهای شهر نو کابل انتقال میدهد، هنوز ناراضی جنایتگاران را نشر میکنند، برعکس قوای امنیتی طالبان از جایدادهای غارتکران فراری در کشورحفاظت میکنند.

امر نحاب میهن که در پرتگاه غرق شدن قراردارد، مطلق بوکردن برخورد راه مسمالمت امیز و یا راه قهر امیز دسته اجیر مخالف طالبان شده نمی تونند. این هر دو دسته اجبران بیگانه اتحاد ملی مردم کشور را فراموش کرده اند، مخالفین طالب بنام آرادی افراد عادی طالب ویا هموطنان بیگناه را در کشور می کشند، راه ها راه حل نیست. در صنحنه سیاسی درافغانستان طالب و مخالفین وابسته آن با استخبارات بیگانه ، حقوق توده میلیونی کشور را درنظر ندارند.) چی است؟

برایتان صحتمندی و توفیق آرزو دارم.

با احترام

میرزاده


1 - 150بعدی