تاریخ امروز:
جدیدبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
اعمالبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
   
نما:  تمام عناصربرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
  
  
  
  
محمد داؤد مومندجدید01.06.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​نام درست علامه سلجوقی، صلاح الدین سلجوقی است، نه عبدالرحمن سلجوقی.

سلجوقی یکی از دوستان بسیار نزدیک علامه داکتر اقبال بود، زمانیکه غازی محمد نادر خان بزرگ از داکتر اقبال دعوت به عمل آورد تا غرض تجدید نظر بر پروگرام تعلیمی افغانستان ، تشریف آورد، سلجوقی را توظیف نمود که به حیث معاون و مرستیال و مترجم علامه اقبال با موصوف همکاری کند.

یک حکایت جالب به خاطرم رسید بدین عبارت که روزی استاد سلجوقی در یک کانفرانس در مورد زبان افغانی پشتو گفت که:« پشتو قلب من است»

عبدالوکیل صداقت که خود ادیب و عالم دینی بود، صدا کرد و این بیت داکتر اقبال را به صدای جهر به زبان آورد:

قلب او مومن دماغش کافر است.

مرحوم عبدالوکیل صداقت در دورۀ دوازدهم ولسی جرګه، وکیل مردم کامۀ ننگر هار بود، موصوف در روز اخذ رأی اعتماد شخصیت بزرگ ادبی، علمی و سیاسی مملکت یعنی شهید میوندوال، بر عضویت ستر جنرال خان محمد به حیث وزیر دفاع اعتراض کرد و گفت که ستر جنرال خان محمد در کشتن یک تعداد تظاهر کنندگان علیه روی لچی در کندهار و هم به ارتباط واقعۀ سوم عقرب مسئول است.

این اعتراض مرحوم صداقت مانند انفجار بمی، در حلقات سیاسی کشور انعکاس کرد.

من شخصاً مرهون نیکی و احسان مرحوم صداقت میباشم.

یاد آن ایام طلایی به خیر، که هرگز بر نخواهد گشت.

ای وای وطن وای  

حسیب اللهجدید01.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت جناب محترم داکتر صاحب تره کی، از لطف جناب ایشان، که با پیام رسای شان به معلومات ام افزودند، جهان سپاس، قدردانی و تشکری ام را ابراز داشته، از خداوند متعال موفقیت های بیشتری برای جناب ایشان در جهت تنویر اذهان مردم عزیز جامعهٔ ما، استدعا میدارم.


با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

صحرائیجدید01.06.2025کلیفورنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​آقای حسیب الله تعصب الله!

من با شما مقابل نبودم. فقط با شناختی که از افراطی بی بنیاد، پیرو تروریست مچید کلکانی و شاگرد چرس فروش مالک حلقۀ رستورانت ه در هامبورگ ماؤئیست عبدالزجمن نجفی، نا خواسته مقابل شدم که حال خودت می خواهی در سایۀ او با بخشش  لقب خود ساخته علامه، راه گنجشکک جاسوسی و استخباراتی پر عاید جسنجو کنی. دوستان گفتند که خودت یک ماگیسترک بی سویه تلاش داری تا میزاث کسی را تصاحب شوی که بیکس بوده است، اما عقاید سیاسی - اچتماعی پاک داشته است. به چای سوء استفاده ازین سایت به تیک تاک چینائی برو. صحرائی.

داوود ملکیار جدید01.06.2025کلیفرنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
حکایت:

میگویند در یکی از شفاخانه های عقلی و عصبی، روزی رئیس شفاخانه به دیدن مریضان آمده و از هر یک سوالاتی نموده و علت مریضی شانرا می پرسید.

پهلوی یک بستر ایستاد و بعد از احوال پرسی گفت:

چه باعث شد که شما به این تکلیف روانی دچار شدید؟ 

مریض گفت: من کتاب تاریخ یونان باستان را می خواندم. در یکی از صفحات کتاب از قول هرودت (مؤرخ یونان باستان) خواندم که تمام یونانی ها دروغگو استند.

با خواندن این جمله به فکر فرو‌ رفتم و از خود پرسیدم که اگر تمام یونانی ها دروغگو باشند، پس هرودت که یونانی بود، هم دروغگو بوده و این گپ اش دروغ است. 

بعد فکر کردم که اگر گپ هرودت دروغ باشد پس یونانی ها همه دروغ گو‌ نیستند و هرودت هم که یونانی بود، دروغ گو نبوده و گپ اش راست است.

اگر هرودت راست گفته، پس یونانی ها همه دروغگو بوده اند، و هرودت هم که یونانی بود، دروغ گفته است. 

بعد از چندین هفته تفکر و تعمق بالای این “کانفلیکت”، به این حالت روانی دچار شدم و مرا اینجا آوردند.

نوت: ازین حکایت چنان نتیجه گرفتم که حالت یکی دو تن از نویسندگان ما قابل تشویش می باشد و امیدوارم نزدیکان شان متوجهٔ تغییر حالات روانی شان باشند.🙏


ع، تره کیجدید31.05.2025فرانسه/FotoGallary/CountryIcons/FR.png

به جواب محترم دوديال و محترم حسیب الله !

حرف اول اینکه طالبان در تأمین امنیت و آبادانی فزیکی کشور ریکارد همه حکومت های سابق را شکستانده اند. اما در امر حکومتداری نازسایی های وحشتناکی دارند که دست آورد های خوب شانرا تحت شعاع قرار داده است.

من خود را در نګرانی ناشی از حالت غیر نورمال حاکم بر اوضاع  کشورشریک همه هموطنان میدانم. سوال اینست که درین خزان زندګی برای بیرون رفت از بن بست چه کاری از دست ما ساخته است ؟

کار آسان دادن مشوره است. من حاضرم بار دیګر به قصد تأکید به مشوره های قبلی در جمع یک هیأت برای ملاقات با سران طالب عازم وطن شوم. تنظیم یک هیأت با صلاحیت مسلکی و متخصص به غرض دادن مشوره در امور حکومتداری به طالبان پیشنهاد نوی نیست.

 دو سال قبل با شماری از وطنداران  در مسافرت به وطن  مشوره های مسلکی و منطبق با اوضاع را با مشران طالب از الف تا یا مطرح کردیم. مشوره ها را شنیدند و هیچګاه عملی نکردند.

تماس مجدد با طالبان وقتی موثر واقع میشود که اطمینان حاصل ګردد که با سپری شدن وقت در موضع آنها تغییر وارد شده است. قرینه دانستن اینکه طالبان ګوش شنوا یافته اند یا نه، دعوت رسمی از هیأت مشورتی از سوی آنها است.

هیأت مختلط مرد و زن به نمایندګی از مکتبیان افغانستان که از حقوق تسجیل شده در کتب زمینی و آسمانی محروم شده اند، با مشران طالب و بخصوص شیخ هبت الله دیدن خواهد کرد.

به طالبان باید اطمینان داده شود که هیأت مشورتی نه امروز و نه در آینده کانید کدام پست حکومتی نیست. مګر آنکه جبر زمان متقاضی چنین خواستی باشد.

در رابطه به چګونګی ترکیب و ماموریت هیأت باید در یک کانفرانس ویدیویی تبادل نظر صورت بګیرد. ع، تره کی

یونسجدید31.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب حسیب الله خان احترامات ،  
در واقع به نظر می‌رسد که شما با تعریف‌های شخصی، می‌خواهید بحث را از مسیر اصلی منحرف سازید. پرسش من صرفاً در مورد اعطای القاب بود، آن‌هم زمانی که شما بی‌آنکه معیار یا فهم درستی از مفهوم آن داشته باشید، از «کیسه خلیفه» القاب می‌بخشید.
سؤال من به هیچ‌وجه از روی حسادت مطرح نشد، بلکه به خاطر بازی با واژه‌ها و عناوینی بود که متأسفانه شما برای‌شان تعریف خودساخته می‌تراشید.
و اگر محترم، عقل متفکر خود را به‌کار اندازند، من هیچ‌گاه نگفتم که شما او را «استاد» خطاب کرده‌اید.  
"برای نمونه، جناب حسیب‌الله خان، آقای الله‌محمد را «علامه» می‌خواند و شخص دیگری او را «استاد» خطاب می‌کند."
متوجه شدید من نوشتم شخص دیگری!!!
به قول معروف: بخوان و بدان!
کلمه "علامه" در اصل از واژه عربی "علاّمة" گرفته شده و به معنای بسیار دانشمند، بسیار دانا و فقیه جامع‌العلوم است. این لقب به فردی داده می‌شود که در چندین شاخه علمی (دینی، فلسفی، ادبی، تاریخی و...) دارای تخصص و تبحر عمیق باشد و در جامعه علمی مورد تأیید قرار گرفته باشد.
شرایط استفاده از لقب "علامه":
1. دانش وسیع و عمیق در علوم مختلف.
2. تألیف آثار علمی یا پژوهشی برجسته.
3. شناخته‌شدگی عمومی در محافل علمی و فرهنگی.
4. معمولاً توسط مجامع علمی یا فرهنگی معتبر به فرد داده می‌شود، نه صرفاً از روی سلیقه شخصی.
پس، استفاده از لقب "علامه" باید با دقت، احترام و بر پایه شایستگی واقعی باشد.
در تاریخ معاصر افغانستان، تعداد محدودی از شخصیت‌های علمی و دینی به‌طور رسمی یا عرفی با لقب "علامه" یاد شده‌اند. برخی از مشهورترین آنان عبارت‌اند از:
1. علامه سید جمال‌الدین افغان  
   - از بزرگ‌ترین مصلحان دینی و سیاسی جهان اسلام؛ فیلسوف، نویسنده و فعال سیاسی.
2. علامه حبیبی (عبدالحی حبیبی)  
   - مورخ، زبان‌شناس و ادیب مشهور؛ آثار زیادی در تاریخ و ادبیات فارسی/دری دارد.
3. علامه سلجوقی (عبدالرحمن سلجوقی)  
   - شاعر، ادیب و دانشمند دینی؛ در عرصه تصوف، فلسفه و ادبیات دری شناخته‌شده است.
4. علامه عبدالشکور رشاد  
   - محقق، مفسر و دانشمند دینی که آثار برجسته‌ای در زمینه قرآن، حدیث و تاریخ دارد.
6.با اضافه علامه الله محمد

در مورد اینکه سوال از جناب معروفی شده شما چه کاره هستید که از من سوال می کنید که  "این موضوع به جناب شما، که محترم یونس نام دارید، چه ارتباطی دارد؟"  هر شخص آزاد است هر سوالی را که می نمایید یا تایید می نماید.

 آغای گلم هر کس نمی تواند عقل کل باشد.

به سلامت باشید خود را زحمت ندهید !

صحرائیجدید31.05.2025کلیفورنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
​جناب محترم یونس از امریکا! 
سلام و احترام تقدیم تان باد! تذکرات شما را به آدرس آقای حسیب الله خان خواندم. آیا آگهی قبلی در مورد ایندو، "حسیب الله خان" و "الله محمد خان" داشته اید، که وقتی با ایندو بخصوص، ضرورت تبادل نظر شود، باید متوجه بود، که در هر حالت، آن هر دو باید "حق بجانب" شناخته شوند. ابن هر دو از جمله "علامه های" بدون علامه و فاقد نشان انگشت اند. خود آنان را مافق انسان می شمارند. در حل کانفلیکت تجربه دارند، شخصیت های اقتصادی جهان را شناسائی و به کمیتۀ تفویض جانزۀ نوبل معرفی می کنند. عنقریت هیأت های آنها با رهبران "طالبان" مذاکره خواهند کرد. این ما فوق انسان ها، از اشتباه معاف هستند. به آرزوی سلامتی شما. صحرائی.
حسیب اللهجدید31.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد و تجدید احترامات قلبی به همه، می پردازم با یک مکث مختصر و تبصراتی چندی به پیام اخیر هموطن عزیز ما جناب محترم یونس جان، که در آن می نویسند:

" در اعطای القاب علمی باید دقت لازم صورت گیرد، زیرا هر لقب معیارها و ضوابط مشخص خود را دارد و نباید بدون سند و شایستگی لازم، کسی را "استاد" یا "علامه" خطاب کرد."

تبصره: بدون شک، که این اظهار جناب محترم یونس به اصطلاح صدفیصد درست، بجا و معقول است!

"برای نمونه، جناب حسیب‌الله خان، آقای الله‌محمد را «علامه» می‌خواند و شخص دیگری او را «استاد» خطاب می‌کند."

تبصره: همانطوریکه اظهار اولی جناب محترم، به نظر من به اصطلاح صد فیصد درست و بجا و معقول بود، این اظهار دومی شان، به همان اندازه به نظر من، غلط و بی جا جلوه می کند؛ زیرا من هیچگاهی، شخصی را که مقام "استادی" را در کدام موسسهٔ علمی نداشته بوده باشد، "استاد" عنوان نکرده ام؛ اگر این حرف ام غلط است، باید جناب محترم یونس این موضوع را واضح و روشن بسازند، که من، چه وقت، در کجا، چه شخصی را، که "در کدام موسسهٔ علمی استاد نبوده باشد، به ناحق استاد خوانده باشم؟"

این بود، موضوع "استاد" که جناب یونس، به یک شکل نادرست، آنرا به من ضعیف پیوسته اند. من هیچ وقت، تا آن حد، به اصطلاح "کمخرد و کمشعور نمی شوم، که شخصی را که وی "استاد" نبوده باشد، عنوان "استاد" را، به اصطلاح از دل خود، به وی داده باشم. مگر من ضعیف شخصا، ادعای "بودن کدام موسسهٔ علمی را دارم، که حق و اجازهٔ آنرا بخود داده باشم، که به کسی لقب استاد را بدهم، در حالیکه وی در هیچ نهاد علمئی استاد بوده باشد؟" ، نخیر من چنین ادعای را هیچگاه نه نموده ام، و این یک واقعیت است، جناب محترم یونس!

خوب، حالا می آئیم، بالای اصطلاح "علامه"، که بدون شک، یک اصطلاحی است، که می‌توان از چندین بعد، و یا از ابعاد مختلف آنرا به برسی گرفت:

جناب محترم یونس در این رابطه می نویسند، که:

"سؤال مشخص از جناب حسیب‌الله این است که بر اساس کدام اسناد و مدارک، لقب «علامه» — که معادل علمیِ «پروفسور» شمرده می‌شود — به ایشان داده شده؟ آیا صرفاً به‌دلیل کاپی یا نقل چند بیت از اشعار بیدل بزرگ؟"

تبصره: در ایجا، یا در این اظهار جناب محترم یونس، هر گاه نخست، از زوایای مختلف "حس آمیزی" به این اظهار جناب محترم یونس بنگریم، به نظر ًعیف من، در قدم اول، به اصطلاح "یک نوع بوی حسادت به مشام جلوه فرمائی دارد، که امید در اصل چنین نباشد!

زیرا:

۱. به نظر ضعیف من، لقب علامه معادل علمی "پروفسور" نیست، زیرا کلمهٔ "پروفسور" به اشخاصی اتلاق می گردد، که فقط در یک پوهنتون وظیفهٔ "استادی" را انجام می دهند، آنهم پس از  سپری نمودن و تکمیل  دوره های مخصوص پروفسوری، که این دوره ها در ممالک مختلف، به اشکال و یا به گونه های مختلف صورت می گیرد، حتی اخذ دوره های لقب پروفسوری نه تنها اینکه در ممالک مختلف به اشکال مختلف، سپری می گردند، بلکه میتواند، حتی، در یک مملکت یا در یک کشور نیر، در پوهنتون های مختلف به اشکال مختلف صورت بپزید، که بالای کیفیت آن در اینجا صحبت نمی کیم، زیرا این بحث، از  ساحه و حوصلهٔ محور بحث فعلی ما، اندکی دور تر واقع گردیده است. به هر صورت، به نظر من، اصطلاح "علامه" را نمی توان معادل اصطلاح "پروفسور" دانست!

البته، که اظهارات بالای من، به کیفیت داشته های علمی-فلسفی-عرفانی یک "علامه" و یک "پرفیسور" هیچ تماسی ندارد؛ زیرا در برخی از موارد، میتواند، بطور مثال، داشته های علمی یک "پروفسور" ، آنهم در عصر حاضر، که ساحات علمی-تخصصی در علوم مختلفه افزایش اخذ نموده است، فقط مربوط به محدوده های "علمی-تخصصی" در همان یک ساحهٔ علمی و یا در ساحات علوم-مجاور یک ساحه را داشته باشد؛ در عین حال یک "علامه" هم با داشته ها و تبحر علمی-فلسفی-عرفاتی اش، میتواند که داشته های بزرگ و چندین بعدی داشته باشد؛ به هر صورت همچو یک مقایسه نیاز به دقت بیشتر به مسائل و موضوعات علمی-فلسفی-عرفانی و همچنان به ساحات مشخص علوم دارد، که در اینجا، به همینقدر اکتفا می کنیم، تا آنکه از محور بحث دور نشویم.

چونکه، سوال شما، جناب محترم یونس، یک سوال مشخص در رابطه به جناب محترم الله محمد خان است و پرسش جناب شما از من ضعیف این است، که چرا من به جناب محترم الله محمد خان "علامه" خطاب نموده ام، یا خطاب می نمایم و از من یک پاسخ واضح و روشن در رابطه خواسته اید؛ پاسخ کاملا روشن و صریح من در رابطه این است، که: 

به نظر من، نظر به محتویات متون علمی-فلسفی-عرفانی که جناب محترم الله محمد خان برای ما در طول، اقلا همین چند سال اخیر، از ورای همین دو پورتال محترم به ما ارائه فرموده اند، از ورای تحلیل های عمیق علمی-فلسفی-عرفانی جناب محترم الله محمد خان، و همچنان نظر به برداشتی که من ضعیف از اصطلاح "علامه" داشته ام و یا دارم، به خود حق همچو یک "کلانکاری" را داده ام، که به یک هموطن محترم و نیک سیر ما که ما را همواره از متون عالی و ناب علمی-فلسفی-عرفانی شان، همچنان از ورای اشعار ناب انتخابی شان ما از چند سال بدینسو مستفید و مستفیض گردانیده اند، به پاس همین زحمات جناب ایشان، ایشانرا "علامه" خطاب نمایم.

من حدس می زنم، هر گاه جناب شما، فارغ از هر نوع "حس حسادتی"، یعنی از ورای صدق دل و بدون کدام نوع "بدبینی" به اظهارات علمی-فلسفی-عرفانی جناب محترم الله محمد خان ذهن مبارک تانرا، با دقت تمام متمرکز و معطوف دارید، آنگاه احتمال آن می رود، که جناب شما، محترم یونس عزیز، این برداشت مرا، قبول و تائید کنید، در غیر صورت، کدام جبری هم وجود ندارد، که بطور مثال، جناب شما حتما این حرف من را قبول فرمائید.

از خداوند متعال صحت کامل و خوشی های فراوان برای جناب شما و برای همه استدعا میدارم.


با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

حسیب اللهجدید31.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از سلام مجدد و تجدید احترامات قلبی به هموطنان محترم و عزیز ما،


جناب محترم داؤود ملکیار، که شاید از فرت انتظار زیاد، اسم مبارک شانرا با "دو واو و تاکید یک همزه بالای واؤ اولی نوشته اند، در پیام اخیر شان که می‌توان آنرا به یک "انتظارنامه" تعبیر نمود، از "انتظار چند روزهٔ" جناب ایشان حکایتی را به ما بازگو فرموده اند، که مسبب اندکی تشویش در من گردید، زیرا قسمیکه اکثرا به این موضوع مطلع هستیم، که "انتظار در شرایط خاصی می تواند، که، ناخوش آیند، حتی برخی اوقات "دردناکی" و یا "المناکی" را نیز همراه داشته باشد؛ از جانب دیگر ما حق اینرا نداریم، که از جناب محترم خلیل الله معروفی چنین تقاضای گستاخی را داشته باشیم، که جناب ایشان، سفر شانرا به خاطر وضعیت "المناک" جناب محترم داؤود ملکیار، عاجل قطع نموده، به پاسخ سوال به اصطلاح "میامتهی جناب محترم ملکیار بپردازید!


آیا، هر گاه، از خود جناب محترم داؤود ملکیار، در یک هنگامی که جناب ایشان در عین یک سفری باشند،  شخصی چنین تقاضای بنماید، که جناب محترم ملکیار، لطفا سفر تانرا قطع نموده، به این سوالم پاسخی ارائه نمائید، "گیر بکس موتر مرحوم احمد ظاهر" را بطور مثال به "دری" یا به "پشتو" چه می گویند؟ آیا در آنصورت، جناب محترم ملکیار، دفعتا سفر شانرا قطع نموده، دنبال پاسخ همان سوال می گردند؟ خوب، حالا هر گاه جناب ملکیار در سفر شان، اصلا علاقه نداشته باشند، که، با چنین سوالاتی ذهن شان را مصروف کنند، آن زمان چه؟


اما من به این فکر هستم، که چگونه فعلا، که جناب محترم معروفی در سفر اند، چگونه به "المناکی انتظار" جناب محترم ملکیار، یک رسیدگی دقیق را انجام داده بتوانم؛ زیرا نشود که خدای ناکرده، فردا روز، جناب محترم ملکیار گلایه نمایند، که، خوب حالا که جناب محترم معروفی در سفر بودند، چرا "بقیه هموطنان" به کدام نوع تسکینی در رابطه به "المناکی انتظار من" رسیدگی ننمودند. از این‌رو من کوشش می کنم، دلیل اصلی "المناکی انتظار جناب محترم ملکیار" را، که بوئی آن "المناکی انتظار" از همین پیام اخیر و یا از همین "انتظار نامهٔ جناب ملکیار" به مشام میرسد، اقلا اندکی رسیدگی نمایم.


جناب محترم داؤود ملکیار!


به نظر من، دلیل اصلی این "الم پیمائی انتظار جناب شما" ریشه در "کمظرفی هوش جناب شما دارد"، زیرا بطور مثال هر گاه جناب شما  در ساحات ارتقای ذهنی تان سعی و کوشش به خرچ می دادید، یعنی هرگاه شما ظرفیت ذهنی تانرا به وسیله مطالعات وسیع و عمیق ارتقا می بخشید، در ضمن موازی به آن به صورت دقیق رسالهٔ زیبا و عالی جناب محترم معروفی را به مطالعه می گرفتید، علاوه بر آن در صورت لزومدید، ، اندکی مطالعات علمی تانرا در قبال "پالیسی زبانی در کشور های جهان" نیز حاصل می فرمودید؛ آنگاه جناب شما اصلا با چنین انتظاری المناکی، که به وسیلهٔ "کمظرفی هوش" به وقع می پیوندد، دچار و گرفتار نمی شدید! این بود یک تشخیص ضعیف من در ارتباط مشکل.


"چنین یک الم پیمائی" اظهارات علمی-فلسفی جناب محترم الله محمدخانرا نیز، فارغ از اغلاط کوچک تایپی، که در هر تیلفون موبایلی، و در نوشته های اکثر ما اتفاق می افتد


نوت: جناب ملکیار، اینکه شما به یک غلطی کوچک تایپی، که امروز، برخی اوقات در کیبورد اکثر، موبایل ها نیز اتفاق می افتتد، یا به کلمات "معقر" و "مقر" به این شیوهٔ به اصطلاح "سبک" پرداخته، به آن بهانه، میخواهید، اظهارات علمی- فیلسوفی جناب محترم الله محمد خان را، به کدام سمت دلخواه تان بکشانید، نیز دلالت به همان "کمظرفی هوش جناب شما دارد"، چنانچه گفته اند: "ده کجا، درخت ها کجا"

جناب محترم ملکیار، شما در پیام اخیر تان، کلمات را تقریبا به "کلمات کمیدی" و "کلمات غیر کمیدی" صنف بندی نموده اید، که این هم یک دلیل دیگری است، که می‌توان در آن حکایتی از "کمظرفی هوش مبارک جناب شما را به مشاهده گرفت!"


سوال اخیرم، از شما، جناب محترم داؤود ملکیار این است، که، آیا جناب شما، "تایپریکاردر و مگرافون ژورنالیستی تانرا، خدای ناکرده مفقود نموده اید، که چنین بی باکانه  می نویسید؟"



و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله



حسیب اللهجدید31.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان عزیز ما جناب محترم محمد یونس خان تقدیم میدارم.

در قدم نخست، خوشحالم که سطح علم و دانش جناب شما در راهٔ حل مشکلات، به مراتب بلند تر از سطح "دانش اجتماعی جناب صحرائی خوشبخت" به مشاهده می رسد!

در اینجا هدف من از "خوشبخت" همانا "بدبخت" نیست، زیرا من به خاطری جناب صحرائی را "خوشبخت" خواندم، که وی به اصطلاح بالای "غوندی خیر" نشسته، اصلا یک زحمت علمی را در قبال حل مشکلات اجتماعی متقبل نمی گردد، یعنی از دنیا و جهان بی خبر، گهگاهی که دل تنگ اش برایش اجازه داد، بر دیگران، در نیم سطری نامکملی تاخته، به اصطلاح "دل پر خودش" را "خالی" می کند، به این دلیل من وی را "خوشبخت" خواندم، که به حل مشکلات اجتماعی نمی اندیشد!

به هر صورت، هر گاه از همچو یک مقدمهٔ بی موردی، در پی حرف های جناب شما برآیم، تبصره های فقره ئی من در رابطه این چنین اند.

شما می نویسید، که:

"جناب حسیب‌الله جان محترم، سلام و عرض ادب."

تبصره: بلی جناب محترم یونس جان، بفرمائید، من سراپا و با دقت تمام به اصطلاح گوش هستم.


(سؤال به‌صورت مشخص چنین بود: «وقتی واژه‌ی دانشگاه دری نیست، پس در زبان دری برای دانشگاه چه معادلی وجود دارد؟»
این همان پرسشی بود که جناب ملکیار نیز مطرح کرده بودند. سوال مستقیماً خطاب به جناب استاد معروفی بود، اما به اصطلاح عام، شمار "پیش‌پزه‌گان" آن‌قدر زیاد شد که گویا به خاطر یک سؤال ساده، جنگ جهانی سوم به‌راه افتاد—پیام‌ها و حتی مقالات در واکنش به آن نوشته شد.)

تبصره: خوب، د  این رابطه سوالی عرض اندام می کند، که، زمانیکه جناب محترم داؤد ملکیار کدام سوالی از جناب محترم معروفی داشته اند و یا دارند، این موضوع به جناب شما، که محترم یونس نام دارید، چه ارتباطی دارد؟


آیا شما لکر می کنید، که، جناب داؤد ملکیار، همان محترم ملکیار که حتی "بررسی موتر مردم را نیز انجام داده می توانند، همان محترم ملکیار که مرده های صغیر و کبیر را از چند صد سال بدینسو، در زیر قبور شناسائی می توانند، ..." ، آیا شما فکر می کنید که، چنین یک شخصیت شخصیصی، خودش نمی تواند که سوال اش را مطرح کند و نیاز بر آن است، که نمی‌دانم جناب سدید و جناب صحرائی و یا جناب یونس خان پرسشگر، نیاز به طراحی سوالات جناب ملکیار را دارند، یا بر عکس آن؟

لطفا ببینید، جناب محترم یونس جان، حل و یا تقلیل بخشیدن مسائل و موضوعات و مشکلات اجتماعی در یک اجتماع به مراتب بزرگتر از چیز های اند، که شما تا اکنون به آن فکر نموده اید، و یا در تخیلات تان آنرا تصور فرموده اید!


بدون شک، که جناب محترم خلیل الله معروفی، به حیث یک شخصیت مدبر ملی، به حیث یک شخصیت نیک سیر در پی تقلیل بخشیدن مشکلات اجتماعی اند، که ما در اصل باید به چنین شخصیت های علمی و ملی خود احترام نموده، ارزش فراوان قائل باشیم. زیرا همچو اشخاص محترم به اصطلاح در پی "بررسی تخنیکي موتر کسی نیستند، در پی کفن کشیدن از قبور مردم نیستند"، بلکه عاقلانه و فاضلانه در راه های تقلیل مشکلات عدیدهٔ مردم عزیز و جنگزدهٔ ما اند، در پی یافتن راه های حل و تقلیل مشکلات جامعه اند، در پی رفاهٔ اجتماعی مردم عزیز ما اند، در پی برقراری عدالت اجتماعی در جامعه اند.


حالا شما خود بگوئید، که بطور مثال جناب سدید، جناب صحرائی و جناب شما، البته به شمول "سوالگر شما" که جناب محترم داؤد ملکیار باشند، در پی چه هستید؟


آیا در پی "سراغیابی مو در نمد هستید؟"


اگر پاسخ تان به سوال بالائی مثبت باشد، سوال این است، که "سراغیابی مو در نمد، چه نوع کمال، یا چه نوع هنری است؟"


خواهش من از شما سه چهار نفر این است، که لطفا در آینده با "سوالات میانتهی تان"  و با چنین سطحی نگری های تان، ملال آور خاطر هموطنان محترم و عزیز تان نشوید!

بجائی صرف وقت تان به چنین سوالات میانتهی، لطفا "بخش پالیسی زبانی در کشور ها را" بصورت دقیق به مطالعه گیرید، تا از یکطرف ذهن تان در رابطه با موضوعات ارتقا یابد و از جانب دیگر در آینده، ملال آور خاطر دیگران نشوید.


"اکنون انگیزه‌ و هدف سوال شما چیست؟"


تبصره: اکنون هدف من، که یک انگیزهٔ اجتماعی در آن نهفته است، تقلیل مشکلات اجتماعی مردم عزیز، فقیر و جنگزدهٔ ما است، که از چندین دهه بدینسو، از ورای خشونت ها، تجاوزات جنگی ویرانگر، زخم های روانی و جسمی، پیکر جمع ما را، مصدوم گردانیده است، من سعی و کوشش دارم، که اگر پیشنهادات ضعیف ام در راهٔ تقلیل و یا رفع این مشکلات عدیدهٔ اجتماعی ما، موثر و رهگشا واقع گردد!

"اینکه ما در افغانستان پوهنتون می‌گوییم، مورد قبول همه است. هیچ‌کس نگفته که باید این نام تغییر کند."


تبصره: زمانیکه این موضوع حل است، پس این همه "سوالات مکرر جناب صحرائی، جناب سدید و جناب ملکیار" برای چیست؟


آیا آنها به غیر از همچو "جنجال بر اندازی ها" چیزی بهتری در اذهان مبارک شان، آنهم جهت تقلیل و یا رفع مشکلات مردم عزیز ما ندارند؟


این هم قابل درک می باشد، هر گاه آن عزیزان، چیزی برای گفتن نداشته باشند، اما زمانیکه اوقات گرانبهای دیگرانی را که در راه های رفاه اجتماعی و عدالت اجتماعی می کوشند، این آقایان صرف "جار و جنجال های میان تهی شان" می کنند، چه باید کرد؟


"پر سش صرفاً این بود که اگر دانشگاه دری نیست، در زبان دری به پوهنتون چه گفته می‌شود؟"


تبصره: جناب محترم یونس، اینکه در رابطه به حل مشکلات اجتماعی وقت مطالعه را نداشته باشید، قابل درک است؛ اما اینکه در صفحه ای که می نویسید، پاسخ هموطنان محترم تانرا، که در ارتباط سوال تکراری تان موجود است، نمی خوانید، به دقت نمی خوانید، حکایت از یک نوع تبلیغات ذهنی شما سه چهار نفر می کند!


امید وارم، پاسخ ام ررای جناب شما، ملال آور نبوده باشد.


نوت: حالا در این آخر هفته، که همه به تفریح مشغول اند، من باید، یک پیام دومی شما را نیز پاسخ بنویسم، زیرا در پیام اخیر یک سوالی دیگری را نیز مطرح نموده اید، که نماینگر برداشت ناقص تان از اصطلاح "علامه" را در بر دارد. انشالله پس از یک تفریح کوناه، به آن سوال شما هموطن عزیز، یونس جان، نیز می پردازم.


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله


حسیب اللهجدید31.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام و احترام به جناب صحرائی تقدیم میدارم.

جناب محترم صحرائی، به نظر من جناب شما تا به اکنون تفاوت میان یک "انگیزهٔ اجتماعی" و یک "انگیزهٔ سیاسی" را بصورت دقیق نیاموخته اید، از اینروست که اتهام می بندید. پیشنهاد من برای رفع مشکل فعلی شما این است، که لطفا در گام نخست از ورای ادبیات تخصصی در ساحات مربوطه به مطالعات دقیق و عمیق یک "انگیزهٔ اجتماعی" و یک "انگیزه سیاسی"  پرداخته، از اتهامات بیجا به جناب محترم الله محمد خان و دیگران دست بردارید.

زیرا قسمیکه به مشاهده میرسد،  شما بر دیگران اتهامات بی جا می بدید، که چنین یک عمل زشت اجتماعی، بدون شک، نازیباست.

نوت: هدف پیشنهادات ما را یک "انگیزهٔ اجتماعی" به تحرک در آورده است، که راه های حل برای مشکلات تمامی هموطنان محترم و عزیز مارا در آن به بررسی می گیریم و هیچ نوع "انگیزهٔ سیاسی" در آن دخیل نیست! به نظر من، مشکل در این است که جناب شما، و شاید هم کسانیکه به سطح و سویهٔ شما بیندیشند،یعنی همفکران و همقطاران شما، که اکنون، حتی،  تفاوت دقیق بین یک "انگیزهٔ اجتماعی" و یک "انگیزهٔ سیاسی" را نمی دانید، بی جا بر کسانی می تازید، که اوقات گرانبهای شانرا برای حل مشکلات و یا حد اقل برای کم‌شدن یک بخشی از مشکلات عدیدهٔ مردم عزیز ما صرف می کنند. لطفا از ورای مطالعات دقیق علمی همچو اتهام بندی های بیجا و بی اساس تانرا تحت کنترول علمیت و یا همان، دانش افزایش یافته ای،  بعدی تان بیآورید!

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

یونسجدید31.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​شاغلی مومند نوشته‌اند که گویا جناب ملکیار از طرح سؤال خود خطاب به جناب معروفی صرف‌نظر کرده‌اند،

نقل قول از شاغلی مومند " محترم و گرامی ام داؤود ملکیار صاحب، که صاحب درک سالم و فهم و فراست یک افغان منور است، از تداوم مشاجره و مناطقۀ بی نتیجه،  به ارتباط سؤال مطروحۀ شان خدمت استاد معروفی، منصرف گردیدند، که خاصۀ یک انسان با شعور و صاحب خبرت و معرفت سیاسی است."

 در حالی‌که پیام مورخ ۳۱ می جناب ملکیار، خلاف این ادعا را نشان می‌دهد.
قبلاً نیز براساس پیام جناب ملکیار پرسشی مطرح کردم که آن پیام در کجا و در چه تاریخی منتشر شده؟ اما تاکنون پاسخی دریافت نکرده‌ام.

الله محمدجدید31.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم صحرایی صاحب!

با عرض سلام و احترام.

۱-"من حرف شما را اعتبار می دهم. "

منطق "اعتبار" حرف بنده  در درون آن نظر به موضوع وجود دارد. 

2-"نه با فیلسوفان و نه هم با عارفان انتخابی تان کاری دارم."

تقاضا هم نشده. 

3-"شما ممکن است یک "رُبات" در اختیار داشته باشید. "

  بلی،  مخاطبم "رُبات" ام است.

4-"حال که با گروپ تان اهداف سیاسی تانرا برملا ساختید،"

بنده گروپ و اهداف سیاسی ندارم، بلکه هدف آرامی اجتماعی مردم کشورم.    

5-"این آخرین سطر است که به آدرس تان نوشتم. "

  امید است  مستحکم باشد. 

6-"دیگر مزاحم نشوید."

بسیار خوب، شما هم از این اصل پیروی نمایید. 

7-"ختم ختم ختم. "

تشکر.

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم است

از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

حکیم بابا افضل کاشانی

قاسم بازجدید31.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

اګر بنویسم متاثر میشود و اګر نه نویسم متاثر میشوم.
در تمام کشورهای این ګیتی یا جهان زبان اکثزیت نفوس کشور زبان رسمی و ملی انها است، اینکه در قوانین اساسی  زمان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و شهید  محمد داودخان  هم زبان پشتو و دری زبان رسمی افغانستان شناخته شده از منتها لطف این دو ذغیم ملی  به دری ربانان ( فاړسو زبانان  ) بود و است. 
خوب به یاد دارم ، در اولین روزهای تاسیس نظام جمهوریت  از مقام ریاست دفتر جمهوری انوقت به وزارت اطلاعات و کلتور ان وقت هدایت صادر شد بود مبنی بر اینکه " نطاقان پشتو رادیو افغانستان اخبار پښتو را به لهجه ننګرهاری و نطاقان دری زبان اخبار دری را  به دری اصیل کابلی  بخواند . "
انهایکه که امروز میخواهد عوض کلیمه پوهنتون ، باید دانشګاه ګفته شود به انها میګویم که برادران عزیز اینقدر وطنفروش نباشید که دری خود را قربان ایران اخوندی و تاجکستان روسی سازید ، تاجکستان تاجکی اولین کشور بود که مرکز فرهنګی ایران را بخاطر هجوم زبانی از بیخ و بنیاد منهدم ساخت  ما نمی دانیم که فاړسو زبان اصیل فارسی تاجکستان است یا ایران اخوندی .  اګر شما به پشتو و دری افغانستان مشکل و حساساسیت دارید مهربانی کنید اول ماه های سال را در مکلمات روز مره تان تغیر دهید باز برای ما چرخ بال ، خیار ، ګوجه فرنګی  ، مرسی ، عوض ملا  و مولوی،  اخوند و حیات الله ووو را رسمی سازید. 
سروران ما باید به این متعقد باشد که اکثریت ،  اکثریت است .
اکثریت هم در نظامهای دیموکراتیک (دیموکراسی ) برنده میدان است هم در سوټه کراسی یعنی دیکتاتوری  . امروز در افغانستان بسیار موضوعات مهم است که بالای ان باید فکر و توجو شود  موضوعات ګرامری بسیار کارهای پا افتاده است که بالای ان مشاجر کنیم . بانهم که من به بعضی نظریات اقای محمد داود مومند همنظر نیستم ولی در مسایل ملی یعنی موضوعات ملی و اکثریت همنظر هستم . 
انهایکه امروز در ویب سایت های از بیکاری زیاد  روی سفید صفحه انترنیت را به موضوعات پا افتاده و نوشته های بی مفهوم سیاه میسازد میګویم ، لطفآ به وحدت ملی اقوام ساکن افغانستان صدمه نرسانید به انها میګویم که بهترین وقت این مسایل که امروز شما  انرا مطرح میکنید  زمان حاکمیت تان یعنی دروران استاد ربانی مشهور به بحرالدین  ربانی تان بود که باید به ان رسمیت میدادید . دران وقت حاکمیت سیاسی کشور بدست شما بود. شما باید لویه جرګه یا به اصطلاح شما مجلس بزرګ ملی را دعوت میکردید و این موضوعات ګرامری را در ان مطرح میکردید ، متل است که بعد از ګوز زدن چارزانو نشستن بی فایده است . انهایکه از عرایض من ناخشنود میشود ، شود . 
     

الله محمدجدید31.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
هموطنان محترم!
با عرض ادب. 

در ارتباط تبصره محترم ملکیار صاجب:
 
1-"چون سوال من به ارتباط مقالهٔ مفصل جناب معروفی صاحب تحت عنوان (دانشگاه کلمهٔ دری نیست)، مطرح شده بود و مخاطبم هم جناب معروفی صاحب بود، "
مخاطب معروفی صاحب بود، اما هدف "زبان دری" بود که معادل "پوهنتون" را دارا است و یا خیر؟   

2-"لذا چند روز دیگر هم انتظار می کشم تا جناب معروفی فرصت بیابند و طور مختصر و مؤجز ترجمهٔ کلمهٔ (پوهنتون) را به زبان دری که جناب شان تبحر دارند، برای علاقه مندان زبان دری و پشتو، ارائه نموده، ممنون سازند."

باید کمی دیگر هم صبر می نمودید. برای بنده هم جالب بود. 

3-"یقین دارم که جناب معروفی از لست ۳۴ نامی ترجمهٔ جناب "استاد" الله محمد خان که برای (پوهنتون) به زبان دری پیشنهاد نموده، "

بنده به تکرار نوشته ام که با وجودیکه زبان فارسی و دری با هم مطابقت دارد، اما خصوصیات خاص خود را دارند که حتی مثالی هم از قرن دوم هجری قمری آورده ام که نام دری و فارسی جداگانه ذکر شده است. بنده   فقط خواسته ام غیر از نام "دانشگاه" که مشکل زا شده بود،    نام های دیگری را که می تواند معادل "پوهنتون" افاده گردد بنویسم ، به زبان فارسی و یا هم دری. نه زیاد و نه کم نظر به سوالی که طرح شده بود. 


4-"یقین دارم که جناب معروفی ... ترجمهٔ جناب "استاد" الله محمد خان که برای (پوهنتون) به زبان دری پیشنهاد نموده، و شامل “ کندوی عقل”، “معقر بینش”، “معقر دانش”، “کندوی تفکر”، “دانا آباد”، “مرکز ذکاوت”، “جواهرات بینش”، “شمع دانایی” و ده ها نام دیگر می باشد، استفاده نخواهند کرد." 

بنده انها را غرض استفاده هم نفرستاده ام، بلکه  خواسته ام لا اقل تفهیم نمایم که "پوهنتون" که معنی "محل دانش" را می دهد، مشابع به آن را نشان بدهم که وی را تفهیم نموده می تواند . 
طور مثال "دانا آباد" یعنی جاییکه دانایی خود  را در انجا می توان آباد نمود و یا  "مقر دانش" یعنی جاییکه در آن دانش وجود دارد، که معادل "دانشگاه" هم شده می تواند. 
منظور اینکه شما خواستار معادل در دری شده بودید. و یا هم "مرکز علم". 
در بالا شما فقط از 34 دانه،  انهای را نوشته اید که خواننده تان را غفلت نمایید که جواهرات بینش یعنی چی. فرضا هزار سال بعد یک محصل در "مرکز ذکاوت" و یا "شمع دانایی" پروان تحصیل می کند. همه در جریان همین هزار سال می دانند که در این مرکز و یا محل تمام و یا  قسمت از علوم اجتماعی و غیرهء  بشری تدریس می گردد. یعنی مانند پوهنتون امروزی ما یک "براند" می گردد. اگر از محصلی سوال گردد در کجا درس می خوانی و یگوید "مرکز ذکاوت پروان" همه می دانند که  منظور وی چیست.   پوهنتون یک براند برای محل دانش برای افغانستان شده. پوهنتون پروان و غیره. و انهای که بنده هم نوشته ام یک براند می گردد. مثال اکادیموس را هم که اکادیمیک امروز از آن اشتقاق شده در تبصره های قبلی ذکر نموده ام. کمی تفکر نمایید منظور بنده را درک می نمایید. 


5-"حیرت آور است که "استاد" الله محمد خان حاضر است هرکدام ازین نام های کمیدی را جانشین (پوهنتون) بسازد، "
حیرت آور است که عقل شما درست قد نداده و منظور بنده را بد تعبیر می نمایید. 
بنده فقط خواسته ام امکانات که در زبان دری و یا هم فارسی برای محل که در آن می توان دانش اموخت را از نگاه زبان تفهیم نمایم بوده نه اینکه انرا "جانشین" پوهنتون بسازم. و انهم به اساس سوال که خود شما طرح نموده اید. این را می گویند تعجب آور.
مولانا می گوید که حیرت آور این نیست که در ابحار  صد ها کشتی جا می گیرند، بلکه حیرت آور اینست که در یک کشتی صداها بحر جا می گیرد، یعنی قدرت فکری بشر می تواند به این اندازه بالا برود.  

کمی عقل تان را وسعت می دادید موضوع را بهتر درک می نمودید. ضمنا نام ها کمیدی هم نیستند. چونکه بار اول شما با انها مواجع می گردید برایتان کمیدی جلو می کند. 
کندو محلی را می گویند که در آن غله جات  جمع آوری می گردد، یعنی چیز خوب برای زندگی و بقای  بشر .  
 کندوی دانش یعنی محلی که از دانش جمع اوری شده از آن  استفاده صورت بگیرد. مانند پوهنتون محل که دانش در آن است . قسمیکه نوشتم فقط امکانات مشابع را خواسته ام نشان بدهم،  نه اینکه جانشین نمایم. موضوع ادبی و تفهیم انرا   سیاسی نسازید، که سویه بسیار پاهین فکری تان را نشان می دهد. آن دانش که تا کنون جمع آوری نموده اید از این هم دانش بالاتر وجود دارد که بایست بیاموزید.  

5-"اما از کنار (دانشگاه) با کراهت بگذرد. "
اصل گپ بالای "دانشگاه" بوده که محل دانش معنی می دهد و ضرورت به ذکر ان نبوده که بنده نه نوشته ام. یعنی همه می دانستن که لیلی زن است. 
یعنی ضرورت ان وجود نداشته نه اینکه قصداٌ اینکار را نموده باشم. اصل موضوع به همه معلوم است که  پوهنتون در دری و یا فارسی "دانشگاه" معنی می دهد. اما شما خواسته اید که بدانید که آیا معادل پوهنتون در دری غیر از دانشگاه چیزی دیگری هم شده می تواند. بلی بسیار چیز ها شده می تواند. 

6-"نوت: شاید منظور "علامه" الله محمد خان از (معقر) که برای ترجمهٔ (پوهنتون) چندین بار تکرار کرده اند کلمهٔ (مقر) یعنی محل، جا، و مکان بوده باشد."
بلی، همینطور است. بسیار زیاد تشکر. هنگامیکه انرا می نوشتم مطمین نبودم از درستی آن. 
اما جالب است که شما لچکی هم با بنده می نمایید و می نویسید  "علامه" الله محمد خان. 
آغا جان! در اینده از چنین لچکی ها با بنده نه نمایید.
علم و دانش برای غرور نیست که شما را اینقدر مغرور ساخته است. 
آن برادر ما از لطف اینرا نوشته اند و نباید اینقدر کوچک بین شد.
 بنده هر گاه خود را استاد و یا علامه می نوشتم موضوع شکل دیگر را داشت. علم و دانش علوم اجتماعی و ساینس انقدر وسیع در دسترس بشر است که هر کس خواسته باشد از هر نگاه خود را به سویه علامه و استاد برساند.  در آینده احتیاط نمایید که چنین مزاقها مانند بسیاری نادانان دیگر  در اینجا با بنده نه نمایید. 

بر همین آبله ختم است ره کعبه و دیر
کاش می کرد کسی سیر مقام دل ما

بیدل 


حسیب اللهجدید31.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

سلام و احترامات قلبی خود را خدمت جناب محترم پوهاند دودیال تقدیم میدارم.

برایم جای بسیار مسرت است، که پیشنهاد ایجاد و فعالیت مناسبی تحت نام "دافغان ټولنیز تحرک" برای یک اقتصاد دان محترم و ملی ما مانند جناب شما محترم، که همواره در تلاش بهبود وضعیت اقتصادی مردم عزیز ما وقت و دانش تانرا صرف میدارید، نیز مورد پسند واقع گردیده است.

بدون شک، قسمیکه شما فرموده اید، مصؤنیت غذائی مردم عزیز ما که در یک وضعیت بد اقتصادی بسر می برند، نظر به بسا کار های دیگر الویت دارد، 

اظهارات علمی-تخصصی جناب شما در بخش پلانگذاری های اقتصادی و موضوعات مربوطهٔ آن، قسمیکه جناب شما از آن ذکر فرموده اید، سرشماری کامل و دقیق در سراسر افغانستان عزیز  و ارتباط آن با موضوعات پلانگذاری های اقتصادی و معلومات اشتقاقی مرتبط به نفوس شهری، دهاتی، ساکن، کوچی، هرم سنی، تفکیک جنسیتی، سن بالاتر از سن شمول به مکتب، تعلیم، کار و عواید مردم، واقعا معلومات جالبی است و جای مسرت است، که فعلا پس از دههٔ ها این امکان میسر گردیده است، تا بلاخره ما افغانها نیز نبوذ کشور خود را بصورت دقیق بدانیم. امیدوارم هر چه زودتر این شرایط فراهم ګردد تا در قدم نخست اقلا در همچو یک پروژه،  هزاران جوان بیکار کشور جنگزده ای ما به کار گماشته شوند.

 همچنان پیشنهاد جناب شما جهت مبارزه با مشکلات تغییرات اقلیمی و مرتبط به حفظ مجیط زیست نیز به نظر من بسیار جالب و عالی است. 

چنانچه فعالیت های جناب شما و تیم شما در بخش رسانیدن مساعدت های بشری به افراد مستحق در افغانستان عزیز، فقیر و جنگزدهٔ ما، به نظر من، بلخصوص در چنین شرایطی قابل ستایش می باشد.


 اینکه مجالس شما  بصورت دوامدار دایر میگردند، و در مجالس تان روی طرحهای اقتصادی بحث های تخصصی بین همکاران شما صورت می انجامد، حکایت از جدیت شما را در کار های خوب و نیک تان به  ما  می رساند، که امید همه مردم عزیز ما در کار های شان چنین جدیت و فعالیت های مثبت و مثمر و مفید را سرمشق قرار دهند.

جناب محترم پوهاند دودیال!

بدون شک که، این اظهارات جناب شما را در پیام اخیر تان در این صفحه مرتبط می بینم با مقالهٔ اخیر تان که در آن مرتبط به اشتغالزائی و همچنان در رابطه به "INNOVATION " یا "نوشتونه" ، یا "ابداعات" نظریات و افکار و ایدهٔ تانرا با هموطنان محترم و عزیز ما شریک ساخته اید، که قابل ستایش می باشد.

و قسمیکه از این پیام شما محترم به مشاهده می رسد، جناب شما نه تنها در ساحهٔ تئوری، یا در ساحهٔ نظری از موضوع "اشتغالزائی" و همچنان از موضوع "INNOVATION " یا همان موضوع "نوشتونه" یا "ابداعات" سخن می زنید، بلکه در ساحهٔ عمل نیز با روحیهٔ ابتکاری که ماشالله دارید، چنین چیز های را در عمل نیز پیاده نموده اید، که واقعا قابل ستایش فراوان می باشد.

اما از آنجائیکه من اقتصاد دان نیستم؛ و نیز در قسمت کمیت و کیفیت "کار های اقتصادی" دانش و فهمی در اختیار ندارم، به جز از یک ستایش فراوان در رابطه با کار های تان، کدام "قضاوت علمی-اقتصادی" بصورت دقیق نمی توانم، این کار را می سپارم به همکاران محترم تان، که حتما انشالله همه متخصصین علم اقتصاد خواهند بودند.

حالا کوتاه می آیم بالای موضوع ""INNOVATION " و پیشنهادی را که جهت ایجاد یک "دافغان ټولنیز تحرک" در جریان قرار دارد:

یک سوالی که در ذهنم همین حالا در رابطه خطور می نماید، این است، که، ایجاد و فعالیت با کیفیت یک "دافغان ټولنیز تحرک" را، که در آن سه کمسیون تخصصی، حقوقی، اقتصادی و کمسیون خانم ها" بتوانند، در زیر چتر یک "تحرک سالم و مثمر و مفید اجتماعی" ، جهت بهبود وضعیت مردم عزیز ما تخصصی، آگاهانه و صادقانه عمل کند، چگونه می پندارید؟

آیا به نظر جناب شما، در گام نخس همچو امکانات دیجیتالی که سه کمیسیون "حقوقی، اقتصادی و کمیسیون خانم ها" در زیر یک چتر "دافغان ټولنیز تحرک" یک حرکت اجتماعی و مثمر و موثری را راه اندازی بتواند، مفید واقع خواهد شد؟

جناب محترم پوهاند صاحب دودیال، یک تحرک اجتماعی می تواند ستون های مختلفی را دارا باشد!

من، نظر به فکر ضعیف خود فکر می کنم، که،

در شرایط فعلی، که از یک طرف مشکلات اقتصادی دامنگیر مردم عزیز ما است، از جانبی هم در های مکاتب عالی و پوهنتونها  به روی خواهران ما مسدود مانده است، از جانبی دیگر هم مردم عزیز ما به اصطلاح با "قوانین آسمانی" و "قوانین زمینی" به فرق هم می زنند، شاید ایجاد و فعالیت همین "سه کمسیون"، یعنی "کمسیون حقوقی، کمسیون اقتصادی و کمسیون خانم ها" که در هر یک از آنها اشخاص علمی-تخصصی مجرب همان ساحات، در کنار هم، با مشوره و تبادل معلومات و اطلاعات تخصصی باهم، یکجا دست به دست هم بدهند، در زیر یک چتری به نام "دافغان ټوليز تحرک" افکار و نظریات علمی-تخصصی شانرا یکجا نموده، از راه های مذاکره و افهام و تفهیم سالم و موثر حکومت فعلی افغانستان را، متوجه مسولیت هایش و متوجه اصلاحات وسیع اجتماعی ساخته بتوانند، در آنصورت، خير و فایده این کار به همه مردم عزیز، فقیر و جننگزدهٔ ما خواهد رسید، نظر جناب شما بصورت دقیق در این رابطه چه است؟

در ضمن، جناب محترم پوهاند صاحب دودیال، بدون شک که جناب شما به حیث یک اقتصاد دان، همراه با بقیه هم مسلکان محترم تان، نظریات علمی-اقتصادی تانرا، در ساحات مختلف اقتصادی، با کیفیت بیشتر و همچنان با کمیت بیشتر طراحی و عملی خواهد توانستید!

زیرا این یک فورمول دقیق علمی است، که نمی توان در آن شک و تردیدی داشت؛ و آن اینکه، به هر پيمانه که یک کار دقیق و علمی و تخصصی انجام یابد، به همان پيمانه ارتقای کیفیت و کمیت در همان کار ایجاد می گردد!

بطور مثال: تجمع اقتصاد دانان ورزیده و ملی ما که صادقانه در کنار شما در یک کمیسیون اقتصادی، موضوعات اقتصادی را به پیش ببرند، در آنصورت در کمیت و کیفیت کاری شما ارتقا صورت می یابد!

همینطور بطور مثال: در یک کمیسیون حقوقی، هر گاه بطور مثال حقوقدان های ورزیده، که با "قوانین آسمانی" و "قوانین زمینی" آشنائی دقیق دارند، بیشتر در کنار جناب محترم داکترصاحب تره کی قرار بگیرند، کار کمیسیون حقوقی به همان اندازه از نگاهٔ سرعت در انجام کار ها، همچنان از نظر کیفیت کاری ارتقا می یابد.

و یا بطور مثال، در یک کمیسیون خانم ها، که در آن خانم های دانشمند، به یک شیوهٔ دقیق تمامی مشکلات امروزی خانم ها را، در یک افهام و تفهیم سالم با مسولین حکومت فعلی مطرح نمایند، یعنی به هر حدی که کیفیت کاری شان در همان ساحه بهتر باشد، یعنی به هر اندازه که از "حقوق الهی" و حقوق مدنی مناسب افغانستان مطلع باشند، به همان اندازه، امکان بهبود وضعیت حق و حقوق خانم ها در داخل افغانستان به وقع پیوسته می تواند، انشاالله.

در ضمن جناب شما در پیام تان اشاره به دو موضوع مهم و اساسی داشته اید، که واقعا،

۱. مدیریت درست آب‌های کشور

۲. شیوهٔ درست استفاده از معادن

موضوعات بسیار زیاد مهمی اند.

در خاتمه به حیث حسن اختتام، اندکی به شوخی های "مزاحگونه" نیز می پردازم، البته فقط اندکی:

جناب محترم پوهاند صاحب دودیال، شما  در پیام تان از  "مجلس اینده" و از  "دوستان" تان چیزی نوشته اید" ، بدون شک که اگر دوستان تان وقت و علاقه داشتند، آنها هم می توانند در این بحث ما در همین صفحه شرکت نمایند، البته اگر وقت و علاقه داشتند، تا ما در این صفحه نیز با آنها هم آشنائی حاصل نمائیم.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

حسیب الله30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با عرض سلام مجدد به همه،

جناب محترم الله محمد خان، از نظریات والای تان تشکر نموده و جای مسرت است شما محترم با دیدگاهٔ وسیعی تان در موضوع روشنی انداخته اید.

بدون شک، رواداری تکلیف و تکالیف سفر به بزرگان محترمی چون جناب محترم داکترصاحب تره کی، جناب محترم جهانی و بقیه بزرگان دانشمند ما، نه تنها اینکه یک "بی نزاکتی" به مقابل آن شخصیت های بزرگ ملی ما پنداشته می شود، بلکه چنین خواهشی می تواند که "گستاخی" نیز شمرده شود، که من اصلا طرفدار رواداری تکلیف و تکالیف سفر به این بزرگان ما را ندارم.

به نظر من، امروز در عصر دیجیتال، شاید ایجاد و فعالیت همچو یک "د افغان ټولنیز تحرک" ، با اعضای محترم کمیسیون  های آن، از طرق انکشافات جدید "دیجیتالی" نیز امکان پذیر باشد، مثلا در گام های نخست، از طرق "سیمینار های اونلاین" یا همان "WEBINAR" های، که در نخست، اصلا نیازی به "نشست های  حضوری" نباشد. البته این یک پیشنهاد است؛ زیرا ما به فضل خداوند متعال در بین شخصیت های ملی خود، هم، متخصصین ساحات دیجیتال را نیز داریم، بطور مثال جناب محترم انجنیر صاحب فرید فهیم و جناب محترم قیس کبیر، که ماشالله هر دو شخصیت های بزرگ ملی اند و در ضمن، سالهاست که ما از نعمت دانش دیجیتالی این دو شخصیت بزرگ ملی با هم یک نوع پیوند دیجیتالی داریم، که جای شکر است.

از این رو، فرمودهٔ جناب شما محترم الله محمدخان عزیز بلکل درست و صحیح است، که نظر و یا نظریات باید طوری جمع آوری گردد که جنبه عملی هم داشته باشد. از آنجائی که من خود شخصا، کدام دانش دیجیتالی ندارم و مشکلات و امکانات آنرا هم اصلا سنجش و بررسی نمی توانم، امیدوارم که دانشمندان محترم ساحات دیجیتالی ما، در صورت داشتن وقت و علاقه در همچو یک موضوعی اندکی روشنی بیندازند، که آیا در قدم اول، بطور مثال ایجاد امکانات اتصالات دیجیتالی بین اعضای کمیسیون های بطور مثال "حقوقی، اقتصادی و اعضای کمیسیون خانم ها وجود دارد، که تا آنکه بطور مثال "دامغان ټولنیز تحرک" به آن وسیله، نخست، یعنی در گام اول، به حیث یک "نهاد دیجیتالی" به اصطلاح "عرض اندام و فعالیت نماید؟

بدون شک فرمودهٔ شما، جناب محترم الله محمدخان معقول و بجاست، که ما برای انجام درست کار ها، به علمیت و تخصص در همان ساحات نیاز داریم، در غیر آن بهتر است، همچو مفکوره را اصلا انکشاف ندهیم.

 جناب محترم الله محمد خان، این فرمودهٔ جناب شما هم بلکل درست و صحیح است، که ما در اول کار به موثریت  یک تعداد حقوق دان ، عالم دین و فقیه مجرب نیاز داریم که در بطور مثال کمیسیون حقوقی "دامغان ټولنیز تحرک" با همکاری حقوق دان مجرب و محترم ما جناب محترم تره کی یکجا، کمیسیون حقوقی را به تحرک در آورند. هدف من هم از حقوقدان های محترم ما، جمله حقوقدان های محترم می بوده است، که به "قوانین زمینی" و "قوانین الهی" علم و دانش دارند. من با شما در این رابطه هم بلکل هم‌نظر هستم.

جناب شما ذکر خیری مورخین محترم ما، از سیاست مداران محترم ما ؟ و از دیپلوماتان محترم ما در عرصه های بین المللی نموده اید ، همچنان از  نویسندگان محترم ما و از اشخاص محترمی که از فهم و حکمت بالا بهره مند باشند نیز ذکر فرموده اید، که واقعا موجودیت و اشتراک همچو اشخاص محترم، رونقبخش ایجاد و فعالیت بهتر "دافغان ټولنیز تحرک" می گردد، بدون شک  چه زن باشند و یا مرد، مهم این است که صادق و آگاه در بخش پیشبرد همچو یک کار خیری باشند. بدون شک، که در آنصورت با قدرت فکری بالاتری، داخل یک بحث اجتماعی سالم در فضای دوستانه شده می توانیم، که با عث افزایش کمیت و کیفیت کاری "دافغان ټولنیز تحرک" شده می تواند.

جناب محترم الله محمد خان، در جائی جناب شما نوشته اید، که:

"تشکیلات سفر همچو هیت  باید با دولت افغانستان از طرق ممکنه آن قبلاٌ توسط جوانان فهمیده در عرصه ها علم و دانش و روابط اجتماعی و   مجرب و فعال گرفته شود، یعنی لا اقل  سنین 40 الی شصت. "

تبصرهٔ  من در این رابطه این است، که، هر گاه در قدم نخست کمیسیون‌های تخصصی "حقوقی، اقتصادی و کمیسیون خانم ها" تحت یک چتر "دافغان ټولنیز تحرک" کار های مقدماتی و مشوره های تخصصی شانرا، از طریق دیجیتالی میسر ببینند، بعدش در قدم دوم شاید موضوع "سفر" اهمیت بیشتر اخذ نماید؛ حتی شاید در گام های نخست، بدون انجام کدام سفری، یعنی از "طرق آنلاین" و بصورت "WEBINAR" , حتی با مسولین حکومتی افغانستان نیز، البته اگر امکانات دیجیتالی برای آنها میسر باشد، شاید بتوانند، کسانیکه، بطور مثال. " در راس کمیسیون های حقوقی، اقتصادی و کمیسیون خانم ها" مسولیت کمیسیون هارا قبول می فرمایند، مشوره و خواست اعضای کمیسیون های شانرا، با مسولین حکومتی، از "طریق دیجیتال" در خلال یک "WEBINAR" در میان بگذارند، یعنی بطور جدی "ریفورم های پیشنهادی شانرا" که جنبه عملی نیز اخذ بتواند، با مسولین حکومتی مطرح فرمایند.

از این‌رو جناب محترم الله محمد خان، تشخیص جناب شما به نظر من نیز، بلکل درست و دقیق به مشاهده می رسد،، که، حتما انشالله  می توان با استدلال های قوی سران قدرت در افغانستان را غرض حل مسایل کشور به طرف راه حلهای معقول حرکت داد.

آگاعی و صداقت، پشت کار، حوصله، اعتماد سازی، کم ساختن مشکلات مردم به نظر من چیز های اند که با هم متصل می باشند.   

جناب محترم الله محمد خان، به نظر من، محترم داکتر صاحب تره کی و محترم جهانی صاحب، نه تنها اینکه از موقف خوب بر خوردار هستند، بلکه شاید از جمله محدود کسانی هم باشند، که بتوانند حکومت را متوجه مسولیت هایش بسازند؛ اینکه شما می نویسید، ایشان تا کنون تجربه خوب با دولت تنداشته اند و پیشنهادات انها طرف توجه در گذشته قرار نگرفته است، یک موضوع گذشته شاید باشد، اما به نظر من، زمانیکه بزرگان محترم ما چون جناب محترم داکترصاحب تره کی و جناب محترم جهانی در راس یک "تحرک ملی"، آنهم در راس "دافغان ټولنیز تحرک" با طالبان صحبت نموده، آنها را متوجه مسولیت های شان و متوجه "اصلاحات وسیع اجتماعی" بسازند، یا زمانیکه بطور مثال "کمیسیون خانم ها" در چوکات "دافغان تولنیز تحرک" موضوعات باز ساختن در وازه های مکتب و پوهنتون و راه های نیک و سالم اشتغال زائ برای خانم ها را، به یک شیوهٔ خوب و مناسب مطرح نمیند، باز آنگه، فکر نمی کنم، که طالبان به خود اجازهٔ بی اعتنائی به چنین پیشنهادات سالم و مناسب را بدهند.

بدون شک که نه تنها طالبان باید همه مردم ما، نظر به کلتور افغانی-اسلامی ما به دانشمندان و علمی ما احترام قائل باشیم، بلخصوص زمانیکه بطور مثال دانشمندان و علمای محترم ما به سن و سال جناب محترم داکتر صاحب تره کی و جناب محترم جهانی صاحب می رسند، برای ما ضرور است، که به آنها احترامات بیشتری داشته باشیم، بلخصوص زمانیکه در راه های خیر و خوبی مردم عزیز ما قدم می گذارند، پس طالبان نیز از همچو امری فارغ نیستند!  

نوت: فکر می‌کنم بهتر است، به پیام ام خاتمه بخشم، زیرا پیام ام اندکی طویل شد.

کم من و کرم شما


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

یونس 30.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png


در اعطای القاب علمی باید دقت لازم صورت گیرد، زیرا هر لقب معیارها و ضوابط مشخص خود را دارد و نباید بدون سند و شایستگی لازم، کسی را "استاد" یا "علامه" خطاب کرد.
برای نمونه، جناب حسیب‌الله خان، آقای الله‌محمد را «علامه» می‌خواند و شخص دیگری او را «استاد» خطاب می‌کند.
سؤال مشخص از جناب حسیب‌الله این است که بر اساس کدام اسناد و مدارک، لقب «علامه» — که معادل علمیِ «پروفسور» شمرده می‌شود — به ایشان داده شده؟ آیا صرفاً به‌دلیل کاپی یا نقل چند بیت از اشعار بیدل بزرگ؟

لطفاً پاسخ روشن بدهید، چون پرسش نیز کاملاً روشن و صریح است.

داؤود ملکیار 30.05.2025کلیفرنیا http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
هموطنان محترم!

به ارتباط سوال قبلی ام و تبصره های هموطنان، خاطر نشان می سازم که:

چون سوال من به ارتباط مقالهٔ مفصل جناب معروفی صاحب تحت عنوان (دانشگاه کلمهٔ دری نیست)، مطرح شده بود و مخاطبم هم جناب معروفی صاحب بود، لذا چند روز دیگر هم انتظار می کشم تا جناب معروفی فرصت بیابند و طور مختصر و مؤجز ترجمهٔ کلمهٔ (پوهنتون) را به زبان دری که جناب شان تبحر دارند، برای علاقه مندان زبان دری و پشتو، ارائه نموده، ممنون سازند.

یقین دارم که جناب معروفی از لست ۳۴ نامی ترجمهٔ جناب "استاد" الله محمد خان که برای (پوهنتون) به زبان دری پیشنهاد نموده، و شامل “ کندوی عقل”، “معقر بینش”، “معقر دانش”، “کندوی تفکر”، “دانا آباد”، “مرکز ذکاوت”، “جواهرات بینش”، “شمع دانایی” و ده ها نام دیگر می باشد، استفاده نخواهند کرد.

حیرت آور است که "استاد" الله محمد خان حاضر است هرکدام ازین نام های کمیدی را جانشین (پوهنتون) بسازد، اما از کنار (دانشگاه) با کراهت بگذرد. 

نوت: شاید منظور "علامه" الله محمد خان از (معقر) که برای ترجمهٔ (پوهنتون) چندین بار تکرار کرده اند کلمهٔ (مقر) یعنی محل، جا، و مکان بوده باشد.
یونس30.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

جناب حسیب‌الله جان محترم، سلام و عرض ادب.

سؤال به‌صورت مشخص چنین بود: «وقتی واژه‌ی دانشگاه دری نیست، پس در زبان دری برای دانشگاه چه معادلی وجود دارد؟»
این همان پرسشی بود که جناب ملکیار نیز مطرح کرده بودند. سوال مستقیماً خطاب به جناب استاد معروفی بود، اما به اصطلاح عام، شمار "پیش‌پزه‌گان" آن‌قدر زیاد شد که گویا به خاطر یک سؤال ساده، جنگ جهانی سوم به‌راه افتاد—پیام‌ها و حتی مقالات در واکنش به آن نوشته شد.

اکنون انگیزه‌ و هدف سوال شما چیست؟

اینکه ما در افغانستان پوهنتون می‌گوییم، مورد قبول همه است. هیچ‌کس نگفته که باید این نام تغییر کند. پرسش صرفاً این بود که اگر دانشگاه دری نیست، در زبان دری به پوهنتون چه گفته می‌شود؟

صحرائی30.05.2025کلیفورنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب الله محمد خان!

من حرف شما را اعتبار می دهم. نه با فیلسوفان و نه هم با عارفان انتخابی تان کاری دارم. شما ممکن است یک "رُبات" در اختیار داشته باشید. حال که با گروپ تان اهداف سیاسی تانرا برملا ساختید، این آخرین سطر است که به آدرس تان نوشتم. دیگر مزاحم نشوید. ختم ختم ختم. 


دودیال30.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​برادر بزرگوار جناب حسیب الله صاحب سلامها و احترامات من را قبول بفرمائید.

نظر بسیار عالی تان را در مورد ایجاد یک نهاد، موسسه، یا یک کمیته و هیئت تحت نام (د افغان ټولنیز تحرک) را به دقت خواندم. احساس همدردی تان را نسبت به هموطنان درک نمودم. نظر بسیار عالی است. البته در بخش اقتصاد من طرح های را داشته ام، مثلاً : از سرشماری کامل اول درافغانستان تا اکنون ۴۵ سال گذشت، درحالیکه باید حتماً طی هر ده سال یک سرشماری سراسری صورت گیرد، خصوصاً سرشماری به کمک صندوق جهانی نفوس اجرا میشود. بدون سرشماری سراسری و کامل و معلوم نمودن تعداد نفوس؛ در قدم دوم معلومات اشتقاقی به ارتباط نفوس مانند نفوس شهری، دهاتی، ساکن، کوچی، هرم سنی، تفکیک جنسی، سن بالاتر از مکتب، تعلیم، کار و عواید....بسیار ضرور است، درغیر آن هیچ نوع پلان ساخته نمی شود. البته طی ۴۵-۴۶ سال قبل بنا بر ناامنی سرشماری امکان نداشت، ولی اکنون این امکان میسر شده. سرشماری به حکومات و حاکمیت ها، نظام وشکل و رژیم ها ارتباط ندارد، این یک مسله ملی و بین المللی است و اهمیت ان نزد م.م. مانند برنامه های تطبیق واکسین است که در هرحالت و تحت هر نظام سازمام صحت جهانی ان را انجام میدهد، همچنان صندوق جهانی نفوس در موردسرشماری نیز متعهد است، ولی شرایط باید فراهم ګردد. م.م. سرشماری را جدی میداند زیرا نفوس هر کشور در نفوس جهان منعکس میګردد. درین پروژه هزاران جوان به کار گماشته میشود و فند و حمایت مالی ان ازطرف م.م. صورت می گیرد.  شیوه تطبیق و امکانات تخنیکی وسایر مسایل طی چند مقاله به قلم این حقیر فقیر درهمین ویبسایت نشر شده است و طوریکه ما وشمااطلاع یافتیم در اداره طالبان مورد بحث نیز قرار گرفته است. پیشنهاد دیګر من استفاده از فند تخصیص یافته برای مبارزه با مشکلات تغییر اقلیمی بود که فند و کمک آن را اداره محیط زیست ملل متحد بعد از ۲۶مین کنفرانس CCCP به عهده گرفته وتوجه خاص به ممالک روبانکشاف بود، برعلاوه یک تیم تحت نام(مساعدتهای بشری/Hummanitarian Aid Afghan...) تشکیل داده شده که کمکها را به افراد مستحق در افغانستان میرساند، در آنجا نماینده گی داریم و همین اکنون یک نماینده مصروف چنین کمک ها است که از استرلیا تشریف برده اند، شاید درین روزها دوباره برګردد. مجالس ما دوامدار دایر میگردد وروی طرحهای اقتصادی بحث میگردد، اما دو بخش دیگر که عبارت از بخش مربوط زنان وحقوق است، تا حال فراموش بود، امید بتوانیم تیم موجوده را که مختص دربخش اقتصاد بود، وسیع تر بسازیم و درصورت امکان کمیته ی حقوقی و امور زنان را نیز ایجاد کرده بتوانیم. یک نظر و طرح عالی را برای ما دادید. اما بدون کمک دکتورصاحب تره کی ممکن نیست. ممنون تان. در محلس اینده به دوستان پیشنهاد خواهم کرد، که در پهلوی مسایل اقتصاد و کمک های بشری دو بخش دیگر نیز ایجاد شود. اما مسئله خیلی مهم مساعدت در بخش مدیریت آبهای کشور و شیوه استفاده ازمعادن است، تشویش جدی وجوددارد که مبادا اقداماتی صورت ګیرد که نتایج ان غیر قابل جبران باشد. از نقطه نظر اقتصاد معادن و آب منابع ستراتیژیک اند. در پروژه های تاپی و کاساهزار و حتا شبکه ریل منافع کشورهای ذیدخل به مقایسه ماوشما بیشتر است، این چنین پروژه ها را انها بخاطر منابع خودشان نیز بدون اجرا وتطبیق نمی ګذارند، اما مسایل آب و معادن، مسله تغییر اقلیم و حل نمودن مسله مصووونیت غذایی اولیت دارد. چنانچه جناب مومند صاحب این نظر بسیار عالی تان را پسندید این برادر  کوچک تان نیز ان را مفید میداند.   بااحترام.

حسیب الله30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام مجدد به همه،

پرسشی دارم از سه هموطن محترم ما،

جناب محترم یونس، جناب محترم صحرائی و ښاغلي محترم محمدحسین وفا، که به این شکل آنرا مطرح می کنم:

آیا شما سه هموطن عزیز ما میتوانید، فشردهٔ همان خواست اصلی تانرا، هر یک بصورت مختصر، در دو سه جمله ئی مطرح فرمائید، تا بتوانیم به شکل دقیقتر از خواست و نیت شما اطلاع دقیقتری را حاصل بتوانیم؟


با تقدیم احترام

حسیب الله

حسیب الله30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ښاغلي محترم محمد داؤد مومند صاحب لپاره خپل سلامونه او احترامات وړاندي کوم.

 ستاسو د مهربانۍ څخه مننه، او ستاسو دبشپړې روغتیا او اوږد عمر له څښتن تعالی څخه استدعا کوم.


و من الله التوفیق

په فائقه احترامات

حسیب الله

الله محمد30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم برادر عزیزم آغای حسیب الله خان!

با عرض سلام و احترام به شما محترمُ .

از اینکه نظر بنده را خواهان شده اید تشکری نموده و نخواستم انرا بی جواب بگذارم تا بی احترامی در برابر شما نشده باشد. 

 1-" نظر دادن در چنین رابطهٔ مهم، آنهم دادن نظری که جنبهٔ عملی برای بهبود وضعیت هموطنان محترم و عزیز ما داشته باشد، کار ساده ای نیست؛ "

نظر و یا نظریات باید طوری جمع آوری گردد که جنبه عملی هم داشته باشد.  تمام هنر نظر و یا نظریات  در همین هنر است. 

2-"از جانب دیگر، هر پیشنهاد صادقانه و خیرخواهانه در این رابطه می تواند، با انتقادات شدید برخی از هموطنان محترم و عزیز ما قرار گیرد،"

انتقاد سالم باشد، شدت ان مهم نیست و هر گاه انتقاد نا سالم یعنی نا مکمل هم باشد باید انرا منطقی مکمل و سالم ساخت. یعنی علمیت انرا باید داشته باشیم، در غیر آن بهتر است، همچو مفکوره را اصلاٌ انکشاف نداد. 

 3-"به نظر من هرگاه حقوق دانان محترم ما مثل جناب محترم داکتر صاحب تره کی و بقیه حقوقدانان محترم ما یک کمیسیون حقوقدانان را تشکیل بدهند، ...."

 به نظر بنده در اول کار  موثریت  یک تعداد بسیار محدود   حقوق دان ، عالم دین و فقیه مجرب، مورخ ، سیاست مدار و دیپلومات عرصه بین المللی ، نویسنده و هر انکس که از فهم و حکمت بالا بهره مند باشد،   چه زن و یا مرد کافی خواهد بود،   با قدرت فکری بالا داخل بحث اجتماعی در فضای دوستانه و هموطنی بالای موضوعات گردند.

تشکیلات سفر همچو هیت  باید با دولت افغانستان از طرق ممکنه آن قبلاٌ توسط جوانان فهمیده در عرصه ها علم و دانش و روابط اجتماعی و   مجرب و فعال گرفته شود، یعنی لا اقل  سنین 40 الی شصت. 

تا جاییکه بنده تشخیص داده می توانم، می توان با استدلال های قوی سران قدرت در افغانستان را غرض حل مسایل کشور به طرف راه حلهای معقول حرکت داد ، که مسلم قسمیکه شما فرموده اید پشت کار و حوصله به کار است تا اعتماد سازی درست صورت گرفته بتواند و صورت گرفته هم می تواند.   

4-"  یک پیشنهادی است، که کدام ادعای مکمل بودن و یا درست بودن صدفیصدی خودش را ندارد."

تا جاییکه بنده تشخیص داده می توانم محترم داکتر صاحب تره کی و محترم جهانی صاحب، که از موقف خوب بر خوردار هستند، تجربه خوب با دولت تا کنون نداشته اند و پیشنهادات انها طرف توجه در گذشته قرار نگرفته است و سن و سال انها هم طوری نیست که به تکلیف شان روا دار باید بود ، که زحمت بی نتیجه بکشند. 

اما شرایط گذشته تغیر خورده و بنده فکر می کنم  انبساد فکری وجود دارد در سطوح بالای قدرت در کشور، که کوشش گردد تا   راه انرا باز نمود تا این انبساط را تقویه نمود،  که هدف این پیشنهاد شما هم همین است.

ز فرق و امتیاز کعبه و دیرم چه می پرسی

اسیر عشق بودم هر چه پیش آمد پرستیدم


بیدل 

یونس30.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​از اینکه جناب ملکیار از ادامه بجث منصرف شدند از نظر من نگذشته،  شاید چشم ها ضعیف شده باشد.  اگر مرا کمک نمایید که به کدام تاریخ جناب ملکیار این پیام را گداشته اند.  

نقل قول از شاغلی مومند " محترم و گرامی ام داؤود ملکیار صاحب، که صاحب درک سالم و فهم و فراست یک افغان منور است، از تداوم مشاجره و مناطقۀ بی نتیجه،  به ارتباط سؤال مطروحۀ شان خدمت استاد معروفی، منصرف گردیدند، که خاصۀ یک انسان با شعور و صاحب خبرت و معرفت سیاسی است."

محمد حسن وفا30.05.2025قندهار/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​ښاغلی پوهاند دودیال!

سلامونه!

ستاسی تبصره د محترم ملکیار د "رول" په باب پدی "میدیاگانو" کښی موږ څو دوستان سخت حیران سوو. د محترم ملکیار لیکنی، د ټولو په نظر، د دری یا د فارسی په ژبه ډیر عالی کیفیت لری، هغه پوښتنه چی دوی د ښاغلی انجنیر خلیل الله معروفی څخه کړی، ډیر پر ځای ده، او د پوهانو ځواب ته منتظر کیدای سی. موږ ټولو ته دا مهمه نده چی تاسی څه څیړنی کړی او څوک یاست. موږ پدی هم پوهیږو چی  د کابل د «پوهنتون» نومی تحصیلی او علمی مؤسسی ته، د «یونورستی» سره معادل بولی. کله چی ستاسی «انجنیر صاحب» وائی چی «دانشگاه» دری یا صحیح نده، نو هر څوک ممکن دا عقل او درک ولری او پوښتنه وکړای سی، چی آیا نوری ژبی هم لکه دری او پښتو به  د «پوهنتون» او «یونورستی» سره معادل نوم ولری. زموږ دوستان وائی، چی  هر نوم چی  پر یوی مؤسسی باندی ایښودل کیږی، د چا د خوا ټاکل کیږی. او کله چی تغییر ورکول کیږی، څوک تغییر ورکوی او په څه منظور دا کار کوی. یو دوست مو چی کوم وخت د کابل د پوهنتون څخه فارغ التحصیل دی٫ وائی چی پخوا، د ښوونځیو د دولسم فارغان به، د کومو نتائجو په درلودلو سره به په مختلفو پوهنځیو کی شاملیدل. یو دوست، وائی کله چی په ۲۰۰۱م کال ٬ د «طالبانو» د لمړی دوری حکومت نسکور سو، په همدی پوهنتون کی، د «جهادی قومندانانو» زامن په خپل سر هری پوهنځی کی چه غوښتل، نمونه ثبت کړی وه. دوی اکثراً د لیک او لوست سره لکه څنګه چی لازمه وه، بلدیت نه درلودل. ویل کیږی چی د پوهنتون اداره د دوی د پاره، دری میاشتنی کورسونه تشکیل کړی وه، تر څو چی لیک او لوست زده کړی. آیا تاسی هم په هغه دوره کی استاذ وی؟ آیا تاسی هم په داسی کورسونو کی تدریس کړی؟ تاسی په کومو کلونو کی پوهاندی ته ورسیداست. معذرت غواړم ستاسی تبصره د محتر م ملکیار صاحب، د پوښتنی په باب ډیر متعجب کړم.. د یوه پوه سړی یوه مقوله را ياد سوه، چی ویلی وه «د حقیقت کتمان په زهر بدلیږی.» په درناوی. وفا - قندهار.

الله محمد30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوست، برادر و دانشمند عزیزم محترم حسیب الله خان!

با عرض سلامهای قلبی متقابل بنده برای شما انسان با فهم و با اخلاق متوازن، از بارگاه خداوند متعال برایتان صحت و عافیت آرزومندم.

یک جهان تشکر از شعر با مفهوم بالای بیدل صاحب. لطف و مهربانی شما در حق بنده به حق همیشه بوده و فرصت مساعد نشده تا از شما تشکری نمایم. 

"از حضور و التفات جناب ایشان در حق ما خوانندگان یادداشت های گرانبهای جناب ایشان، در این آخر هفته".

امید بتوانم همکاری خود را با فکر ارام اینجا ادامه بدهم. در صورتیکه این نشریه قادر نگردد جلو آزار دادن بی موجب بنده را بیگیرد، مجبور خواهم شد دوسیه نوشتن را بسته نموده و به زندگی ارام خود در خاموشی ادامه دهم. بنده اینجا از بی مصروفیتی نمی نویسم.  واقعاٌ بی اندازه مصروفیت خوب فکری و غیر فکری زیاد دارم.  همینقدر حق بالای این نشریه خواهم داشت که تشخیص داده بتواند تبصره های بعضی دوستان و برادران  واقعبینانه است و یا خیر. حتی سالیان که این نشریه هنوز به نشر شروع نه نموده بود در نشریه همسایه به فرموده مومند صاحب مرحوم پوهاند هاشمیان کسانیکه باعث آزار و اذیت بنده از نادانی می شدند اخطار داد که بنده ضرورت به نوشتن در انجا ندارم و می توانم به جای دیگر بروم.  

 خفت‌کش حبابم از فطرت هوایی
گر جیب دل شکافم غواص بحر ژرفم

محمد داؤد مومند30.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​د افغان ټولنیز تحرک!

دا هغه ښکلی او د جاذبی او د محتوی نه ډک عنوان دی چی د پیاوږی او غښتلی علمی مبصر ،حسیب الله خان لخوا د یوه ملی پیوستون په هیله او منظور پیشنهاد شوی دی. مخصوصا چی د ا وړاندیز د هیواد د معرفت او فضیلت د ځلانده ستورو  په عنوان لیکل شوی دی.

په همدی اړه حسیب الله خان ته مبارکی وایم.

الله محمد30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​برادر محترم صحرایی صاحب!

با عرض ادب.

1-"واقعاً خطر احساس شده می تواند که  مکالمه با شما وحشتناک است."

وحشت ذهن تان را از بین ببرید، ضرورت حتی به مکالمه هم نیست. 

2-"راست گفته اند که درغگو حافظه ندارد. "

بلی راست گفته اند. 

3-"حال می گوئید «شما را نمی شناسم»، اما در نوشتهٔ قبلی گفتید: «خودت هستم .» "

در نوشته قبلی از دید و یا  نگاه فلسفی و عرفانی موضوع را اظهار نموده ام که دیدگاه عارفان بزرگ و فلاسفه هم همین است، مخصوصاٌ اینکه از نگاه علمی انرا طرح نموده ام.

  در نوشته قبلی دید اجتماعی، یعنی در اجتماع واقعی با هم شناخت نداشته ایم ، بلکه از طریق این اجتماع مجازی اشنا شده ایم. یعنی افکار ما با هم اشنایی پیدا نموده یعنی روح و روان ما نه جسم ما. در دوم از اشنایی هدف این است که با هم ندیده ایم. 

 3-"با چنین یک شخص انسان، چگونه حرف زده شده بتواند. "

زمانیکه درک خود را بالا ببریم. 

نوت: ناشرین محترم  قسمیکه معلوم می گردد شما علاقمند تکلیف بنده هستید. 

پیری و اشک ندامت همچو صبح و شبنم است

بیدل آخر حاصل از هر شیر، روغن می شود

الله محمد30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم پوهاند صاحب دودیال!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزوی صحت روحی و جسمی تان، 

تبصره اخیر تان طرف علاقه بنده قرار گرفت:

 1-"در افزایش تولید و بهبود خدمات من  دریافته ام که:  بعضاً به تحُرک اوردن سازمانها، گروپها و سایر نهاد ها به محرک و انگیزه ضرورت است،"

 همه امور زندگی به انگیزه و محرک ضرورت دارد. 

 2-"چنانچه اینک جناب ملکیار صاحب  ... با نوشتن یک جمله توانست شماره کمنتها را  ...-از هفتصد بالاببرد."

 چند نفری که تبصره نموده اند بسیار محدود هستند از جمله بنده و تعداد تبصره ها هم ممکن از ده تبصره هم زیاد نباشد. 

  بتاریخ 23.5.2025  مقالهء "دانشگاه کلمۀ دری نیست"   محترم معروفی صاحب در اینجا نشر شد.  ضمناٌ در همین   تاریخ    محترم مومند صاحب از یک تعداد دوستان نام گرفته،  و از دیگران تقاضا نمودند در زمینه نظر خود را در باره مقاله ابراز دارند. در نظر سنجی همه   از سطح بلند علمی مقاله الی تاریخ  26 ماه می عیسوی تمجید به عمل آوردند. بعد از تمجید محترمین از مقاله، محترم ملکیار صاحب بتاریخ 26.05.2025 با یک تبصره شان سوال " ترجمهٔ نام (پوهنتون) که نام زیبای پشتو است، به زبان پارسی دری کدام کلمه خواهد بود؟" را طرح نمودند.  

علت بلند رفتن تبصره ها، که از ده تبصره هم اضافه نیست،  و شما مبالغه نموده   و  عدد هفتصد را نوشته تا  که فکر خواننده را به طرف یک عدد بالا متوجه سازید ،   نوشته محترم معروفی صاحب بوده نه سوال قهرمان سوال.   

بنده در برابر سوال  موقف گرفته، زیرا این سوال هدف خاص را تعقیب می نمود. 

اینرا از یک تبصره نامبرده به خاطر داشته بودم. بنده به اساس منابع که موجود بود کوشش نمودم مستند بسازم که   زبان "دری" با وجودیکه با زبان فارسی مطابقت دارد،  اما خصوصیت های زبانی خود را هم دارا می باشد.

بعد از داخل شدن بنده در موضوع  دو نفر دیگر هم شروع نمودند با بنده تبصره را و در همین جریان مومند صاحب یک سوال از ملکیار صاحب  نمودند و نامبرده خاموشی اختیار نمود.   

 3-"ایشان قبلاً نیز با نوشتن قضیه ی قتل زنده یاد احمدظاهر، قتل شادروان سردارمحمد داود و مسایلی مانند آن توانسته بود جنب و جوش بی مانند را ایجاد کند. "

در هر دو مسله بالایی از نامبرده مقاله  به نشر رسید،  و علاقمندان تبصره های خاص خود را نمودند. در قضیه بالا  مقاله مطرح نیست ، بلکه یک سوال طرح نموده اند. اینجا محفل عروسی و یا  سنت نمودن بچه های نو تولد  نیست ، که جنب و جوش   باشد، بلکه موضوعات مهم اجتماعی، ادبی، جنایی و سیاسی  است .

4-"، ایشان یک مسئله داغ را حسب دلخواه شان به دوران می اندازند، وشاید از قبل با مدیر ویبسایت مشوره نیز نموده باشند(؟)،"

محترم معروفی صاحب 19 صحفه نوشته  و وی بوده که مسله داغ را   به دوران انداخته. 

  از مدیر ویب سایت و محترم ملکیار صاحب باید خواهش گردد که بنویسند و "شاید" شما را به "واقعیت" تبدیل نمایند. با شاید و باید در یک موضوع صاف که در چند دقیقه برای خواننده معلوم شده می تواند، نباید تجارت نمود. 

5-"بعد بالای (غونډي خیر )نشسته تماشا می کنند."

 نوشته بالا فرد مورد بحث را از غندی خیر به زمین زده.    

6-"وقتی همه خسته و کوفته شدند و بعد از پرکن کردن وتاختن های زیاد مانده و زله شدند،"

هیچ کس از تبصره خسته و کوفته  نشده و کس هم "پر کن" یعنی پر کنی نه نموده و کس هم بالای کس نتاخته،  بلکه با استدلال و دلایل موضوع  و شکل تبصره ها را بررسی نموده اند. 

 گفتار شماره "6"  سویه یک "پویالی" را هم ندارد. 

7-"جناب ملکیار صاحب خموشانه یک کمنت دیگر می فرستد و می فرمایند (موضوع حل شد). "

 خموشانه یعنی چی؟  این جناب مومند صاحب بوده که در تبصره 28.05.2025 ابلاغ می دارند که: "نهایت مسرورم که دوست محترم و گرامی ام داؤود ملکیار صاحب، که صاحب درک سالم و فهم و فراست یک افغان منور است، از تداوم مشاجره و مناطقۀ بی نتیجه،  به ارتباط سؤال مطروحۀ شان خدمت استاد معروفی، منصرف گردیدند، که خاصۀ یک انسان با شعور و صاحب خبرت و معرفت سیاسی است." 

اینکه علت انصراف نا معلوم باقی ماند، معلوم می گردد قدرت استدلال  توسط تبصره ها از سوال کننده،  که موضوع را با تبصره های دیگران تعقیب می نموده،  گرفته شده است.   

8-"به هر ترتیب؛ اینها تماماً آزمایشهای اند که مدارا و تحمل ماوشما را مورد آزمایش قرار میدهند. "

خنده دارد است جمله.  تحمل بنده را آزمایش نمی نماید، و دیگران هم غیر از یک دو نفر در موضوع بحث نه نمودند. 

9-"ویبسایت ها در دنیای خارج نیز باعث بگومگو های (ګچ وپلیچ دار)شده اند و تمام این پروسه و مسیر بالاخره باعث تساند، تفاهم و پخته شدن شکیبایی شده است. "

شما این منطق را نگاه نمایید. 

10-"  خوبست که چنین ازمایشها را داشته باشیم، اما جداً باید متوجه بود که ( به دل نگیریم). "

 بروید و مشکلات خود را  حل نمایید. اینجا لابراتوار نیست که آزمایش گردد. 

11-" باعث عقده نشود، مسئله انتقام طرح نشود، "

شما مسایل را در این تبصره تان طرح می نمایید که فقط با اطفال صنف اول و دوم درس اخلاق بدهید.  

12-" فقط یک پرکتس وتقویت استدلال پندارید و بس."

به چشم صاحب. 

14-" اکنون که این غایله خاتمه یافت، منتظر میباشیم دیده شود طرح دیگر ازین قماش چه زمان روی میدان خواهد آمد."

 انتظار نکشید، خود تان یک طرح در میدان اندازید از همان قماش که طرف علاقه تان است.   

15-"اینک من نیز به نوبه ی خود شماره کمنتها را یک عدد بالابردم . "

نوش جان تان،  اما شماره خود را پاهین آوردید.

16-"طنز و تفریح فکری خوبست، آزمایش تحمل همدیگر نیز خوب است،"

 طنز  و تفریح فکر خوب شده نمی تواند، بلکه فقط خوب بوده می تواند. نباید کسی را آزمایش نمود. بلکه آزمایش دیگران خلاف اخلاق است. 

17-"ولی  افسوس و صد افسوس که جامعه در حالت بحرانی نمی بود و صد غم دیگر نمی داشتیم."

بنده فکر می کنم که شما زیاتر از جامعه در حالت بحران قرار دارید. جامعه بشری همیشه در جریان تاریخ در بحران بوده و در بحران باقی خواهد ماند. ما باید بتوانیم در این بحران بشری زندگی خود را تا حد امکان به ارامی پیش ببریم. 

18-"کمنت نگاری و طنزپردازی، مشق و تمرین استدلالات نباید ما را   ...ازکاروان ترقی غافل بسازد."

تبصره و استدلال یک امر معمول در تمام امورات اجتماعی بشر غرض روشن شدن مسایل صورت می گیرد، نه اینکه غرض غفلت از مسایل.  

19-"مسئله پوهنتون بیچاره خاتمه یافت، دیگر ضرور نیست احدی به آن بپردازد. "

  طرز نوشته نشان دهنده بیچاره بودنش زیاتر  نسبت به پوهنتون  است و   اجازه ندارید هم امر مقامات بالا است  که :  "دیگر ضرور نیست احدی به آن بپردازد". عجب دنیای پر از بحران فکری. آزادی افراد هم سلب می گردد. 

 خزانی کرد چرخ پخته کار اجزای رنگت را

هنوز امید سر سبز یست در اندیشه خامت

بیدل 

صحرائی30.05.2025کلیفورنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​آقای الله محمد یا محمد الله!

واقعاً خطر احساس شده می تواند که  مکالمه با شما وحشتناک است. راست گفته اند که درغگو حافظه ندارد. حال می گوئید «شما را نمی شناسم»، اما در نوشتهٔ قبلی گفتید: «خودت هستم .» با چنین یک شخص انسان، چگونه حرف زده شده بتواند. ختم.

حسیب الله30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت دانشمند محترم جناب علامه الله محمدخان، از آنجائیکه همواره از تبصره های علمی-فلسفی جناب ایشان، همچنان از اشعار عالی و ناب انتخابی جناب ایشان بار ها فیض برده ام، اینک به پاس گرامیداشت از حضور و التفات جناب ایشان در حق ما خوانندگان یادداشت های گرانبهای جناب ایشان، در این آخر هفته چند بیتی از ابولمعانی بیدل را خدمت جناب ایشان و بقیه بیدل دوستان محترم و عزیز تقدیم میدارم.

  
در مکتب تأمل فارغ ز صوت و حرفم
بویی به غنچه محوم خطی به نقطه حرفم‌
تا دل نفس شمارست هر جا روم بهارست
طاووس عالم رنگ لعبتگر شگرفم
نام توبی تصنع درس کمال من بس
یارب مخواه از این بیش مصروف نحو و صرفم

خفت‌کش حبابم از فطرت هوایی
گر جیب دل شکافم غواص بحر ژرفم

بیدل به خامی طبع معیارم ازعرق‌گیر
آیینه می تراود از انفعال ظرفم


و من الله التوفیق
با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله


حسیب الله30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم میدارم.

بدون شک، که مقالهٔ اخیر جناب محترم داکترصاحب محمدعثمان ترکی، همچنان اظهارات جناب محترم عبدالباری جهانی در آن رابطه و نیز اظهارات جناب محترم پوهاند دودیال در پیام اخیر شان قابل ستایش فراوان می باشد، که به نظر من، باید همه به این اظهارات عالمانهٔ این دانشمندان محترم ما به دیدهٔ احترام و قدر بنگریم، اما سوال اصلی در رابطه این است، که چه باید کرد؟

نظر دادن در چنین رابطهٔ مهم، آنهم دادن نظری که جنبهٔ عملی برای بهبود وضعیت هموطنان محترم و عزیز ما داشته باشد، کار ساده ای نیست؛ از جانب دیگر، هر پیشنهاد صادقانه و خیرخواهانه در این رابطه می تواند، با انتقادات شدید برخی از هموطنان محترم و عزیز ما قرار گیرد، چنانچه پیشنهادی خوب جناب محترم الله محمد خان، اگر بیاد هموطنان محترم ما باشد، در حدود چهار پنج سال قبل، با چنان انتقادات شدیدی برخی از هموطنان ما قرار گرفته بود، که در آن زمان چنان انتقادات شدید و بی جا، ملال آور خاطر من و نیز ملال آور خاطر جناب محترم الله محمد خان گردیده بود؛ زیرا جناب ایشان یک پیشنهاد خیرخواهانه نموده بودند، به هر صورت، امید وارم اینبار نیز این پیشنهاد خیر خواهانه، که بامروز ه ذهن  من خطور نموده است، غلط تلقی نگردد.

پیشنهاد:

به نظر من هرگاه حقوق دانان محترم ما مثل جناب محترم داکتر صاحب تره کی و بقیه حقوقدانان محترم ما یک کمیسیون حقوقدانان را تشکیل بدهند، اقتصاد دانان محترم ما مثل جناب محترم پوهاند دودیال و بقیه اقتصاد دان های محترم ما یک کمیسیون اقتصادی را تشکیل بدهند، همچنان خانم های دانشمند مثل محترمه خانم ملالی جان موسی نظام و بقیه خانم های محترم و دانشمند یک کمیسیون خانم ها را تشکیل بدهند، در عین حال همین سه کمیسیون، در زیر یک چتر اجتماعی "د افغان ټولنیز تحرک" یکجا شده، با همکاری بقیه هموطنان محترم و عزیز ما که صادقانه، آگاهانه و فعالانه "د افغان ټولنیز تحرک" را به یک شکل منظم شکل بدهند، بعدش همین "د افغان تولنیز نحرک" از ورای پیشنهادات معقول علمی، البته بصورت جدي و پیگیر، با مسولین حکومت طالبان وارد مذاکرات جدی شوند، خواسته ها و موضوعات مهم و حیاتی هموطنان عزیز ما را، البته با صبر و شکیبائی و حوصله مندی و تدبیر، اما بصورت جدی برای حکومت سرپرست طالبان ارائه نموده، خواهان اصلاحات وسیع اجتماعی شوند، خارج از امکان نیست، که همچو عمل خیرخواهانه برای همه هموطنان محترم و عزیز ما موثر و مفید واقع گردد.

البته این یک پیشنهادی است، که کدام ادعای مکمل بودن و یا درست بودن صدفیصدی خودش را ندارد.

نوت: نمیدانم نظر جناب محترم جهانی صاحب، جناب محترم الله محمد خان و نظریات بقیه هموطنان محترم و خیرخواهٔ ما در ارتباط تشکیل همچو یک "د افغان تولنیز تحرک" چه خواهد بود، البته هر گاه هموطنان محترم و عزیز ما در رابطه نظر بدهند، بدون شک که موجب مسرت من خواهد شد، اما اگر به همچو چیزی علاقه نداشته باشند، نیز کدام موضوعی بدی نیست؛ در آنصورت، بدون شک که خداوند متعال مهربان حتما در آینده، به نظریات بیشتر و بهتری هموطنان محترم و عزیز ما  انشالله دسترسی پیدا خواهد توانستیم.


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

Hazarzbek Tajiashtun30.05.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محمد بشیر دودیال, 

"سابقه  و تاریخچه ماجرا اصطلاح پوهنتون... اصطلاج منشه مخالفت باپوهنتون نه اکادمی علوم بوده و نه خود استادان و کارمندان پوهنتونها.....از امان الله خان شاه مترقی و پیشاهنګ مدرنیزه سازی تا محمد داود خان آن عاشق وطن همه قرآن تلاوت می کردند و هم بیانیه های شان با بسم الله بود. می ‌‌پذیرم که بخاطر همین بسم الله ګفتن من و بشردوست را دریک ردیف اورده اید،....."

با خبر خوش ختم بحث در ارتباط به پوهنتون و دانشگاه, بازهم پوهاند بشیر دودیال انرا در ویب سایت AGO مقاله نوشته است. بنابران لزوما  - دا یوبل تبصره د هم ورپسی:

  خدمت محترم دودیال باید یاد اوری گردد که استدلال و بحث کلمه پوهنتون نه, بلکه کنه ان در ارتباط  به به مقاله یی که از طرف شخصیت - اکنون در سفر - بیجا کشت و این بود که " دانشکاه کلمه دری/ دری-کابلی"  نیست.

پوهنتون فقط یک اسم خاص و مروج بوده که زیربنا یک جامعه حتی کثیرالاقوام چند زبانه را هم صدمه زده نمیتواند. بگو, بدان و صدمه وقتی بنیادی میگردد که یکی از زبان ها زنده و پیشرو جامعه چندین زبانه را که اکثریت مطلق تمام مردم ان را فارسی/ پاړسو می نامند شاه - دستوانه همان طوری که روسها انرا " تاجکی" ساخت رسما " دری" نام گزاری نمود.

چنین تغیرات بنیادی اجتماعی ان هم به زور سرنیزه شاهی/ حکومت , از طرز دید این طرف منشا و ریشه بیشتر  و ماندگار مضرتر از تراوش ذهنی مرحومان شاه و داود خان دارد. حتی در تحلیل سطح اجتماعی و  غیر علمی, کمال بی ادبی خواهد بود به دیگران امرانه دیکتی نمود زبان مادری خود را چه بنامند. چنین جعلی سازی غیر طبعی یک جامعه, ریشه ملت سازی را سست می سازد!

جمله  کاپی شده اخیر شما, به حمله نامردانه و انی زیر ناف شباهت دارد که در ممالک پیشرفته انرا جرم " ریپ " با سزا سنگین قانون بندی نموده اند. میتوانم بپرسم که با چنین انداخت و تهمت بیجاه, پوهاند دودیال در کدام رشته با کدام مدرک تحصیل و از کجا تایتل علمی خود را بدست اورده اند?

دودیال30.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ابۍ مړه، تبه شلېدلې !

دوستان معزز، بزرگان محترم، همکاران قلمی ارجمند سلام!

در افزایش تولید و بهبود خدمات من از مطالعه ی تصدیهای - شرکتها و موسسات اقتصادی دریافته ام که:  بعضاً به تحُرک اوردن سازمانها، گروپها و سایر نهاد ها به محرک و انگیزه ضرورت است، چنانچه اینک جناب ملکیار صاحب هنرمندانه، مشتاقانه و طنازانه با نوشتن یک جمله توانست شماره کمنتها را در این ویبسایت مقبول و جذاب -که ما در ایام غربت و دوری ازوطن و ایام بیکار ی به آن مصروف ایم-از هفتصد بالاببرد. ایشان قبلاً نیز با نوشتن قضیه ی قتل زنده یاد احمدظاهر، قتل شادروان سردارمحمد داود و مسایلی مانند آن توانسته بود جنب و جوش بی مانند را ایجاد کند. اما این بدان معنی نیست که خود شان حتماً چنان نظری را دارند که بخاطر ایجاد جنب وجوش و افزایش تعداد (تبصره ها) در دوران انداخته است، ایشان یک مسئله داغ را حسب دلخواه شان به دوران می اندازند، وشاید از قبل با مدیر ویبسایت مشوره نیز نموده باشند(؟)، بعد بالای (غونډي خیر )نشسته تماشا می کنند. وقتی همه خسته و کوفته شدند و بعد از پرکن کردن وتاختن های زیاد مانده و زله شدند، جناب ملکیار صاحب خموشانه یک کمنت دیگر می فرستد و می فرمایند (موضوع حل شد). 

به هر ترتیب؛ اینها تماماً آزمایشهای اند که مدارا و تحمل ماوشما را مورد آزمایش قرار میدهند. ویبسایت ها در دنیای خارج نیز باعث بگومگو های (ګچ وپلیچ دار)شده اند و تمام این پروسه و مسیر بالاخره باعث تساند، تفاهم و پخته شدن شکیبایی شده است. حتا باعث یاداوری ضرب المثلها، داستانهای تاریخی و دوباره احیا ساختن روایات، قصه ها و لغات فراموش شده میشود. خوبست که چنین ازمایشها را داشته باشیم، اما جداً باید متوجه بود که ( به دل نگیریم). باعث عقده نشود، مسئله انتقام طرح نشود، فقط یک پرکتس وتقویت استدلال پندارید و بس.  اکنون که این غایله خاتمه یافت، منتظر میباشیم دیده شود طرح دیگر ازین قماش چه زمان روی میدان خواهد آمد. اینک من نیز به نوبه ی خود شماره کمنتها را یک عدد بالابردم . طنز و تفریح فکری خوبست، آزمایش تحمل همدیگر نیز خوب است، ولی  افسوس و صد افسوس که جامعه در حالت بحرانی نمی بود و صد غم دیگر نمی داشتیم.

کمنت نگاری و طنزپردازی، مشق و تمرین استدلالات نباید ما را از اوضاع تراژید کشور، پریشانی ملت شریف ما، یاس جوانان، زندانی شدن خواهران، اینده مبهم وطن و عقب افتادن ازکاروان ترقی غافل بسازد.

مسئله پوهنتون بیچاره خاتمه یافت، دیگر ضرور نیست احدی به آن بپردازد. 

تشکر.

باتقدیم احترامات فایقه.

الله محمد30.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم برادر عزیزم آغای صحرایی  صاحب!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی صحت و سلامتی شما از بارگاه ایزد متعال. 

1-جناب الله محمد خان!"

بلی برادر محترم. 

2-"بعد از تذکرت قبلی مصمم بودم که دیگر به حرف های شما گوش ندهم. "

مصمم که بودید، پس چطور شد که گوش دادید، که مسلم کار خوبی نموده اید، زیرا همان  طوریکه شما را نوشته بنده نا راحت می سازد به همان اندازه بنده را هم انعکاس نوشته شما توسط بنده  نا راحت می سازد.  

3-"با این استدلال و اطلاعات شما، نمی دانم چه واقع شده باشد."

چیزی خوبی باید واقع شود، زیرا بنده شما را اصلاٌ نمی شناسم و با شما کدام مشکلی هم ندارم. این وظیفه شما است که بدانید  استدلال ها و معلومات بنده به علت چی بروز نموده است.  

4-"نگرانی جدی است "

جدی که است ، باید علت این نگرانی را  رفع نمود. بنده در عین موقف شما قرار دارم و برای خودم می گویم که چرا باز نوشتم. 

باور نمایید که خود را مکلف دانستم که بنویسم، زیرا یک دو برادر ما انقدر غلط و مخرب استدلال نموده بودند که انسان را به تعجب می انداخت که قلم در دست چی کسان است. در یک موضوع که خوب می نویسند، فکر می کنند در تمام موضوعات که بنویسند خوب است که اشتباه است. همیشه باید نقص را در خود پیدا نمود نه در دیگران. 

مولانا می گوید:

یک نظر دو گز همی بیند ز راه

یک نظر دو کون دید و روی شاه


این قدر گفتم باقی فکر کن

فکر اگر جامد بود رو ذکر کن

ذکر آرد فکر را در اهتزاز

ذکر را خورشید این افسرده ساز


ااز غبار ار پاک داری کله را

تو  ز یک قطره بینی دجله را 

هر که را نور حقیقی رو نمود

کی شود قانع به تاریکی و دود

4-"اینکه جناب مومند که، شما را استاد خوانده است، چه فکر خواهد کرد، معلوم نیست."

بنده استاد هم هستم نه اینکه وی بنده را استاد خوانده باشد.

محترم مومند صاحب ممکن به سوال شما جواب بگوبد، اما فکر می کنم فکر خوب خواهد کرد، زیرا باید همه ما با هم برادرانه بر خورد داشته باشیم چنانچه به فرموده محترم مومند صاحب "همسایه" صحفه  ما در این روزها ما را به وحدت دعوت می نماید 

5-"بهتر است، دیگر به این سایت مراجعه نشود. "

منظور شما حتما خود شما هستید که مراجعه نه نمایید، که در این صورت هر گاه بنده مسوول چنین یک عمل شده باشد، باید از شما محترم معذرت بخواهم، در غیر آن انتخاب با شما است. 

6-"ختم."

ختم می تواند شروع جدید هم باشد. 

مرکب توبه عجایب مرکب است

بر فلک تازد بیک لحظه ز پست

لیک هر گمره را همره مدان

غافلان خفته را اگه مدان

جهد کن تا ز نیست هست شوی

و از شراب خودی مست شوی


مولانا

ع، تره کی29.05.2025فرانسه/FotoGallary/CountryIcons/FR.png

ښاغلی جهانی !

ممنون و مشکور از تعارفات دوستانه شما !  

افغانستان در حالت بسیار آسیب پذیر و شکنند قرار دارد. با طالبان باید با احتیاط برخورد کرد. مطالبه سیب از درخت بید مظهر نا امیدی و بیچارګی همه ماست. درخت های سیب در طی نیم قرن جنګ و خونریزی همه ریشه کن  و یا بی ثمر شده اند. بناً  اګر درخت سیب  مثمری وجود میداشت اصلن چنین مطالبه یی مطرح نمیشد.   جور و سرحال باشید .

ع ، تره کی

صحرائی29.05.2025کلیفورنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب الله محمد خان!

بعد از تذکرت قبلی مصمم بودم که دیگر به حرف های شما گوش ندهم. با این استدلال و اطلاعات شما، نمی دانم چه واقع شده باشد. نگرانی جدی است اینکه جناب مومند که، شما را استاد خوانده است، چه فکر خواهد کرد، معلوم نیست. بهتر است، دیگر به این سایت مراجعه نشود. ختم.


محمد داؤد مومند29.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​پیام ارسالی استاد معروفی!

هزاران درود و هزاران سلام

مر دوستان دانا و گران مایه ام را، که مقالۀ این مسکین را به دیدۀ لطف کریم خود نگریستند و هریک کامنت جانانۀ نوشت.

من فعلاً در سفرم و دور از کمپیوتر و همین، که به جایگاه و پایگاهم رسیدم مفصل در خدمت خواهم بود.

فرستنده خلیل معروفی

فعلاً در سفر

محمد داؤد مومند29.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​اتخاذ یک موقف معقول و بهی خواهانۀ جناب ملکیار!

نهایت مسرورم که دوست محترم و گرامی ام داؤود ملکیار صاحب، که صاحب درک سالم و فهم و فراست یک افغان منور است، از تداوم مشاجره و مناطقۀ بی نتیجه،  به ارتباط سؤال مطروحۀ شان خدمت استاد معروفی، منصرف گردیدند، که خاصۀ یک انسان با شعور و صاحب خبرت و معرفت سیاسی است.

کاش ذواتی که در همچو موارد، روی اغراض  سیاسی و متبلور از شایبه، گویا به موضوع فلیته میزنند که در ورای روشنی آن، در تاریکی و اختفاء هویت خویش به ماهیگیری بپردازند، از همچو درایت و شرافتی برخوردار باشند.

بار دیگر نهایت خوشحال و مسرورم که بر مسئله، سنگ لحد گذاشته شد و موضوع سؤال مطروحه برای ابد مدفون گشت.

خدایا چنان کن که پایان کار

تو خشنود باشی و ما رستگار 

عبدالباری جهانی29.05.2025ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم داکترصاحب عثمان تره کی سلام و احتراماتم را بپذیرید. مضمون اخیر شما، در باره طالبستان، را خواندم. از نظر نیک شما استقبال مینمایم و شخص عالمی بسطح شما باید هم همینطور قضاوت مینمود. نظام طالبستاني، که با اعمال ضد تنور و متناقض با سیر زمان ، بدبختانه آهسته آهسته باعث تنفر از قوم بزرګ پښتونها میګردد؛ و علت این امر هم معلوم است زیرا  همه ګردانندګان این رژیم ضد تمدن و ارزش های انسانی به قوم پښتون مربوط هستند. بایست بیش از همه منورین و علمای مانند جناب شما در برابرآن قدعلم نمایند. با وجود آنکه از مضمون شما قدردانی مینمایم ولی در اخیر مضمون تان باز هم از درخت بید خواستار میوه سیب شده اید. چون توقع استقامت قانونمند، افغان شمول و معتدل در قرآت اسلام را از طالبان نموده اید که از روز رویکار شدن خود هرګامی که برداشته اند بر خلاف انتظار شما بوده و از  مسیری که انتخاب نموده اند ذره ای بطرف اعتدال تمایل نشان نداده اند. از موقف اصولی و علمی تان باز هم قدردانی مینمایم. ګرچه شما شاید به قدردانی اینجانب ضرورت نداشته باشید. با احترام. 

دوکتور محمد اکبر یوسفی29.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم و عزیزالقدر احمد آریا!

سلامها و احتراماتم را بپذیرید. مسرت بخش است که درک اینجانب، از مقالهٔ پر محتوا و ارزشمند شما، مورد پسند و تأئید شما قرار گرفته است.

مؤفق و سرفراز باشید. با احترام. یوسفی

الله محمد29.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​هموطن گرامی و عزیز آغای صحرایی!

با عرض سلام و احترام به شما محترم. 

1-"هیچ انسان کس دیگر شده نمی تواند."

مسلم که چنین نیست، اما همه انسان ها،  از آسمان پاهین شده،  یعنی نور افتاب که زمین را گرم می نماید،  و زندگی را در   مسیر نور   با زمین و در زمین  می سازد،  و نسل به نسل حیوانات به شمول انسانها و نباتات را از نو خلق می نماید ، در وجود ما به حیث انرژی یکسان است. یعنی برای هستی همه ما یکسان هستیم.

ما همه پاکت های انرژی هستیم که بعد از انتقال نسل،    می رویم و می آییم. خیام این طلسم زندگی را چنین بیان می کند:

گر آمدنم به من بودی نامدمی

ور نیز شدن به من بدی کی شدمی

در چنبر چرخ جان چندین پاکان

می سوزد و خاک می شود دودی کو 

2-"این حرف های درست که یک بار بر عمل خود تان اثر نکرد، تکرار آن لازم نیست."

منظور شما از حرفهای درست بنده است که بالای عمل شما تاثر نه نموده و هنوز هم   نیش دار می نویسید. قسمیکه معلوم می گردد از مردمان کوچه و بازار هستید که نوشتن را اموخته و با سواد شده اید.  تکرا ر در تکرار خود را سیلی می زنید . 

3-"خوانندگان محترم می دانند گه شما باید توظیف شده باشید".

بسیار بیچاره خود را ساخته اید با چنین افاده  نمودن. 

خواننده محترم غرق زندگی خود است و شما می خواهید انها را برایتان اشکباران نمایید. مرد باش،  خودت  باش . دیگران را پیش نکن.

4-"که هر حرف و مفهوم ارائه شدهٔ دیگران را خنثی سازید،"

این دیگران شما هستید یعنی در وجود خود دیگران را هم داخل ساخته اید. شما خود تان خود را خنثی می سازید و خبر هم ندارید ،  بنده ضرورت خنثی ساختن شما را ندارم. ذهن تان شما را بند و خنثی می نماید.    

5-"تا پیروان تان گمراه نشوند."

اتهام  نه بند. پیروان اصلی بنده شما هستید که از پی بنده روان هستید. در هر خس و خاشاک دست نیانداز. آب بازی را بیاموز زمانی در بحر خود را می اندازید.

ذهن شما پر است از سیاهی. از بارگاه ایزد متعال خواهانم که کدام جرقه در ذهن تان  صورت گیرد و از این عذاب دوزخ شما خلاص شوید و بنده را دعا نمایید. 

شما همین اکنون در دوزخ فکر تان تشریف دارید  و دیگران را هم می خواهید در آن کش نمایید. وا به جان کسانیکه ضعیف باشند و از پل صراط تان گذشته نتوانند و همرای گاو و گوساله مشهور   به طرف راست بغلتند. توهین که شما به استاد معروفی با پراشوت آن برادر محترم ما نمودید، توهین به یک تعداد دیگری هم بود که از وی تمجید نموده بودند. 

6-" این بود ختم کلام با شما."

دیده شود.  

حرف صوت پوچ با مردان نخواهی پیش برد

سر به جای خشت نه گر می کنی تعمیر جنگ

بیدل 

عبدالله29.05.2025سویدن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png
ادعای تغییر نام پوهنتون ، بر مبنای این استدلال که پوهنتون کلمه یی پشتو است و باید به دانشگاه که کلمه یی « فارسی/ دری » میباشد تعویض شود، برای من غیر قابل فهم است.

۱- از ابتدایی تاسیس پوهنتون تا کنون ،از خوست تا هرات و از میمنه تا دایکندی، از بدخشان تا لغمان خلاصه در سراسر افغانستان ، این مرکز علمی بنام پوهنتون یاد شده و در زبان‌های مختلف کشور ، بدون کدام مشکل، بکار رفته است.
با گذشت زمان ، اسم پوهنتون ، همانند صد ها لغت دگر از پشتو به دری و از دری به پشتو راه پیدا کرده و مدغم گشته است .

۲- نظر به قانون اساسی، پشتوو دری دو زبان رسمی یی افغانستان میباشد.

پس چه کسی این حق را به این افراد داده است که یک زبان رسمی را حذف کنند؟

مگر افغانستان تنها کشور ،غیر پشتون ها ، دری زبان هاست که باید تمام نام های مراکز علمی ، اداری و در کل دولتی به زبان دری باشد؟

اکثریت نام های ادارات دولتی به زبان دری است ، مگر پشتونی ، حتی در زمان حکمرانی پشتون ها بر کشور ، ادعا کرده‌ که باید تمام نام ها به زبان پشتو تغییر کند؟

به نظر من طرح همچه ادعا های غیر منطقی چیزی جزپشتون ستیزی و نفاق پراگنی نیست. 


الله محمد29.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ جناب  محترم یونس!

با عرض سلام بنده به شما دانشمند محترم. 

1-"آنچه شما نوشته‌اید، جز ردیف کردن کلمات، مفهوم روشنی ندارد."

هرگاه واقعاٌ مفهوم روشن  نمی داشت، وظیفه شما بود که انرا اقتباص نموده،  از نگاه خود  روشن می ساختید ، تا بنده متوجه آن شده، بالای آن  بهتر تر روشنی می انداختم .

این شیوه معمول روشن سازی است.، فلهذا بنده باید نتیجه بگیرم که سیستم ردیف نمودن  عصبی شما کدام اختلال دارد و  نوشته های بنده را مختل ردیف نموده و شما انرا مختل دیده اید.   

2-"گمان می‌کنید اگر ده فقره مطلب ارائه کنید، قناعت‌ بخش خواهد بود؟"

چنین نیست، شما چنین گمان می نمایید. و فقره ها هم فقره های طرف بحثم مانند شما است .

گمان خود را گمان بنده نسازید که گناه دارد. هر فقره نظر به فقره طرف بحثم دقیق وزن گردیده و مطابق فقره وی، فقره خود را برای خود قناعت بخش ساخته تا   تمام جوانب قضیه در فقره گنجانیده شود و عدالت مراعات گردد. مثلاٌ همین فقره دوم. بنده خوب متوجه هستم که چی نوشته اید. 

3-"اگر فرصت دارید، لطفاً یک‌ بار دیگر نوشته‌تان را مرور کنید".

کم از کم بالای هر فقره مانند حل یک انتیگرال مغلق فرصت و فکر زیاد به مصرف می رسانم تا   انرا به مخاطبم ارسال می دارم. 

 زمانی در نو جوانی در  مسابقات شطرنج افغانستان که از طرف ریاست المپیک دایره شده بود جایزه گرفته ام ، فلهذا مانند شطرنج بازان ماهر  چندین چال بعدی را هم فکر نموده تا به بازی بحث ادامه داده بتوانم.   

 زمانیکه سوچ ارسال را فعال می سازم "یا پیر" گفته بعد از یک دعا که می شود انرا چف هم نامید، برای خوردن فکر خواننده ارسال می دارم. فرصت فکر درست  را کوشش می نمایم به  به صد فیصد تقرب دهم  زمانی ارسال می گردد.

شما با چنین طرز نوشتن نمبر "3" خواننده های بی سواد تان را می خواهید متزلزل نمایید. کار که شیطان ها اجرا می نمایند. 

4-"و ببینید با چه منطقی کاغذ را سیاه کرده‌اید."

اگر  دانا می بودید ان منطق را به خواننده بی سواد باز می نمودید، خواننده،  با سواد فکری وقت موقف فکری شما را فهمید است. شما در اینجا به بنده دشنام داده اید، چونکه سواد فکری تان انرا ایجاب می نماید. 

قاغذ را بنده سیاه نمی نمایم بلکه دانشمندان علوم مختلفه بشری توسط منطق بنده که با منطق انها مطابقت دارد سیاه و روشن می نمایند، زیرا انها بنده را آموزش داده اند و هر روز می دهند. 

5-" سؤال مشخص بود:"

چطور؟

6-" «وقتی واژه‌ی دانشگاه دری نیست، پس در زبان دری برای دانشگاه چه معادلی وجود دارد؟»"

اینرا هم چندین بار نوشته ام، اما دقت نه نموده اید و یا اینکه چشم فکر تان نسبت بد بینی که پیدا نموده،  انرا دیده نتوانسته که در اینجا انرا تکرار به قسم دیگر می نمایم. 

در یکی از تبصره ها یم از ابن مقفع در قرن دوم هجری نوشته ام که زبان "دری" را در کتاب خود ذکر نموده، یعنی با وجود اینکه زبان فارسی و دری با هم مطابقت دارند، اما در تاریخ انکشاف خود به دلایل مختلف باید سیر تفاوت های باریک خود را داشته بوده باشند که علما ذکر انرا می نمایند، فلهذا کنون معادل لغت "دانشگاه" را در "دری"  از نگاه خود برایتان می نویسم:

1-مرکز دانش، 2-مرکز علم، 3-مرکز معرفت، 4-مرکز فضیلت، 5-خانهء دانش، 6-لانهء دانش، 7-کندوی علم،8-کندوی دانش، 9-کندوی بینش، 10-کندوی دانایی، 11-کندوی اندیشه، 12-مرکز اندیشه، 13-مرکز خرد، 14-کندوی خرد، 15-کندوی تفکر، 16- خانهء تفکر، 17-کندوی عقل، 18-مرکز عقل، 19- دانا آباد، 20- خرد آباد، 21-تاج دانایی، 22-محل دانایی،23- مرکز هوش، 24-مرکز ذکاوت، 25- معقر علم، 26-معقر دانش، 27-معقر بینش، 28-معقر معرفت، 29 جوهر علم، 30-جوهر دانش، 31- جواهرات بینش، 32- گوهر دانش، 33- شمع علم، 34- شمع دانایی و ده ها  مثال دیگر. 

7-"این‌که در افغانستان چه واژه‌ای رایج است، از نظر علمی پاسخی قانع‌کننده نیست."

شما کجا علم را می شناسید،  که قناعت تان را حاصل نماید. علم تفکر معقول و وابستگی ها و ارتباطات مسایل را درست و معقول ارزیابی نمودن   است. 

8-" لطفاً بحث را با تدریس معنای داستان  منحرف نسازید."

بنده از داستان یاد نه نموده ام. این شما بودید که بنده را  بار اول متهم به داستان نویسی نمودید. خودت یک انسان منحرف هستی و می خواهی با چنین اظهارات دیگران یعنی مشتریان   نا دان تان را هم منحرف بسازید. 

شرمی از آزار دلها کن که در ملک وفا

بهر ناموس مروت رنگ هم نشکستن است

بیدل 


 

یونس29.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب مومند، اصل و مفکوره‌ بدل سلامت.

مدح‌سرایی هم حد و اندازه‌ای دارد. تردیدی نیست که استاد معروفی با وجود نداشتن تحصیلات عالی در رشته زبان، معلومات قابل توجهی در زمینه زبان فارسی/دری دارند.
بلی، شما و هم قطار های تان  داستان نوشته‌اند که قصه احمد و محمود نیز در آن گنجانده شده است. با آن‌که مضمون نوشته مشخص است، اما چون پاسخی ندارید، ناچار از این شاخه به آن شاخه می‌پرید.
سؤال مشخص بود: «وقتی واژه‌ی دانشگاه دری نیست، پس در زبان دری برای دانشگاه چه معادلی وجود دارد؟»

برای‌تان عقل سالم و بینش روشن آرزو دارم.

Hazarzbek Tajiashtun29.05.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

حمد آریا,

"......در واقع، او با «سخن گفتن از دو کنج دهن»، «با یک تیر، دو نشان می ‌زند» و «هم بر میخ و هم بر نعل می ‌زند». اما در تمام مدت هدف خود اوست.  این ظاهر، نشان‌  مسلک‌ گرایی نیست، بلکه از منتهای بی‌مسلک بودن حکایت دارد...... "

یا به عبارت دیگر داشت چنین کرکتر را در زبان اصیل " دری کابلی/کابل جان " , " لشم " نیز می مانند!


احمد آریا29.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

در اصطلاح عامیانه، عبارت «باز گذاشتن راه گنجشکک» به معنای فراهم کردن فرصت‌ های کوچک و محدود برای دسترسی به چشمداشت‌ هائی است که هنوز به طور کامل محقق نشده‌ اند. همچنین، در معنای کلی، به وضعیتی اشاره دارد که راه ‌های اصلی بسته شده و فرد در وضعیت محدود و ناامیدکننده قرار دارد. اگر فردی بگوید «راه ‌ها برای من بسته است»، اما در عین حال از  «امنیتِ تحت تفنگ و تازیانه» قدردانی می ‌کند، این نشان می ‌دهد که او در وضعیت تعارض و تناقض قرار دارد؛ در حالی که می‌ داند راهی برای بازگشت ندارد، با اتخاذ موضع انتقادی و زبانی اصلاح ‌طلبانه، خود را به یک تهدید در برابر مسؤلان اوضاع  تبدیل می ‌کند. این وضعیت شباهت هائی به شمشیر دو دم دارد که از یکسو احتمالاً امکان بازنگری وضعیت او را فراهم می‌ کند، و از سوی دیگر، حجم خشم منتقدان و مخالفان را کاهش می ‌دهد. در واقع، او با «سخن گفتن از دو کنج دهن»، «با یک تیر، دو نشان می ‌زند» و «هم بر میخ و هم بر نعل می ‌زند». اما در تمام مدت هدف خود اوست.  این ظاهر، نشان‌  مسلک‌ گرایی نیست، بلکه از منتهای بی‌مسلک بودن حکایت دارد.

احمد آریا29.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

درود بر جناب دوکتور یوسفی، 

با ابراز سپاس از قدردانی شما نسبت به این قلم، تحسین عمیق خود را نسبت به مقالۀ ارزشمند شما با عنوان «شکنجه در گذر زمان و در افغانستان» ابراز می‌ دارم. این متن پرمحتوا و حائز اهمیت، به‌خوبی جنایات و ظلم‌ هائی را که از سوی نهادهای دولتی و گروه ‌های افراطی و تروریستی در حق انسان‌ های بی‌ گناه در طول تاریخ معاصر افغانستان صورت گرفته است، افشا می ‌سازد. 

در شرایط حساس و بحرانی کنونی کشور ما، این نوع آگاهی‌ بخشی و نظارت بر تخلفات و جنایات، بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است. مقاله شما خود نماد تعهد و مسئولیت‌ پذیری در دفاع از حقوق انسان‌ ها و عدالت است و به عنوان یک کار علمی و انسانی، جای تحسین فراوان دارد. 

از شما برای این اثر ارزشمند، واقع‌گرایانه و زحمتی که در نگارش آن کشیده‌اید، قدردانی می‌کنم و برایتان آرزوی سلامت، توفیق و استمرار در راه حقیقت و عدالت دارم. 

 

با احترام، 

احمد آریا

صحرائی29.05.2025کلیفورنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب الله محمد!

هیچ انسان کس دیگر شده نمی تواند. این حرف های درست که یک بار بر عمل خود تان اثر نکرد، تکرار آن لازم نیست. خوانندگان محترم می دانند گه شما باید توظیف شده باشید که هر حرف و مفهوم ارائه شدهٔ دیگران را خنثی سازید، تا پیروان تان گمراه نشوند. این بود ختم کلام با شما. صحرائی.


Hazarzbek Tajiashtun29.05.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

حسیب الله

".....  یک رقم "کج و پلیچ" است، اگر خدای ناکرده یکبار انگلیسی شان به اصطلاح "تور خورد" بسته جملات و کلمات شان را به "دری" ترجمه نمی کنند..... "

بله, درست گفتید. من نتوانستم برای مفهوم  LEVEL OF EGO که منظورم بود, جمله درستی را در پشتو و فارسی/دری دریابم. کم ما و کرم شما!

یونس29.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب الله‌محمد سلام،
آنچه شما نوشته‌اید، جز ردیف کردن کلمات، مفهوم روشنی ندارد. گمان می‌کنید اگر ده فقره مطلب ارائه کنید، قناعت‌ بخش خواهد بود؟ اگر فرصت دارید، لطفاً یک‌ بار دیگر نوشته‌تان را مرور کنید و ببینید با چه منطقی کاغذ را سیاه کرده‌اید.
سؤال مشخص بود: «وقتی واژه‌ی دانشگاه دری نیست، پس در زبان دری برای دانشگاه چه معادلی وجود دارد؟» این‌که در افغانستان چه واژه‌ای رایج است، از نظر علمی پاسخی قانع‌کننده نیست.
لطفاً بحث را با تدریس معنای داستان  منحرف نسازید.

محمد داؤد مومند28.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جواب یک همسایه

یک همسایه نوشته است: که چر اهیئت علامه ها در وقت انتخاب کلمۀ پوهنتون ، عواقب جنجالی آن را که میتوانست ایجاد کند و ایجاد هم کرده است غافل مانده بودند.

آن علامه ها و دانشمندان شخصیت های علمی بودند و علمی فکر میکردند، ایشان مانند غبار و امثال و اقران شان نه شخصیت های سیاسی و سیاست باز بودند و نه سیاسی فکر میکردند.

سنگ تهداب پوهنتون در دورۀ صدارت و دیمکراسی اول، یعنی شاه محمود خان غازی گذاشته شد، که احد من الناس به نام پوهنتون  معترض نشد.

بعداً در دورۀ ده سالۀ صدارت سردار صاحب محمد داؤد خان نیز کسی بر گزیدن نام  پوهنتون آن اعتراض نکرد.

بعد اً در دورۀ آزادی خواهانۀ دهۀ دیمکراسی نیز حتی یک شخصیت سیاسی، و علمی مملکت، بر نام  پوهنتون اعتراض نکرد، 

در دورۀ جمهوریت سردار صاحب و حتی بعد اً تا دورۀ حکومت شاطران ایران یعنی گروه های ستمی، جمعیت و شورای نظار و گروپ های شیعی هشت گانۀ ایران، خیر و خیریت بود.

در همین دوره و به تحریک دولت ایران بود، که  به منظور ایجاد تفرقه های قومی، مذهبی و زبانی، که سنگ تهداب همچو پالیسی از دورۀ صفویان گذاشته شده بود، توسط شاطران جمعیت و شورای نظار رنگ سیاسی گرفت.

سؤال درین جاست که چرا در طول یک دورۀ طولانی از زمان صدارت شاه محمود خان غازی تا دورۀ اقتدار شاطران ریسمان به گردن ایران، یعنی حکومت ربانی - مسعود، هرگز سیاسی نبود و سیاسی نشد.

اگر معترض، امروز موجودیت خود را در همان دوره تصور کند، انتخابش  به عوض پوهنتون چه نام و عنوانی  خواهد بود؟

به عبارت ساده تر، چه نام بهتر از نام پوهنتون خواهد بود که هرگز و تا روز حشر امکان سیاسی شدن نمیداشت؟

محمد داؤد مومند28.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یک پیشنهاد عملی و معناً مشک کشا

تمام هم وطنان میدانند که ریسمان کشی بر اصطلاحات  پوهنتون افغانی و دانشگاه ایرانی، منبع و منشاء سیاسی دارد و نه علمی و عملی.

لذا پیشنهاد من این است که چون ما در اقوام افغانستان شخصیت های ملی و تاریخی و علمی داریم، بهتر است برای آرامش و تسلی روحی این اقوام از طریق  تقدیر و بزرگداشت بزرگان این اقوام، پوهنتون های به نام های بزرگان این اقوام تأسیس کنیم.

مثلاً در پروان پوهنتون میر مسجدی خان.

در هرات پوهنتون جامی یا عبدالله انصاری یا هم بهزاد

در هزاره جات پوهنتون مورخ عالیمقام کاتب هزاره

و در مناطق دیگر هم چنان.

امیدوارم همچو ابتکار عمل، هم وطنان غیر پشتون ما را تا یک حدی متسلی سازد.

و اگر هدف تنها و تنها پشتو ستیزی باشد،  به اصطلاح مردم ما، راهی خواهد بود به ترکستان.

قابل تذکر است که نه لسان پشتو لسان کامل است و نه لسان دری.

این دو لسان سخت محتاج حروف عربی است، هزاران لغت و اصطلاح که اشتقاق عربی دارند، این دو لسان را قابل تفهیم ساخته است، نظر به نداشتن کلمات اصیل پشتو و دری، ما اصطلاحات زبان فرنگی،ترکی، اردو و روسی را نیز در هردو لسان به کار میبریم.

این کمبود لغات و اصطلاحات در السنۀ دیگر جهان هم کاملاً مشهود است.

لذا تلاش یافتن و داشتن هر لغت و هر کلمه و هر اصطلاح ولو در زبان دری باشد یا پشتو، محال است.

در زبان پشتو حد اقل هزار لغت زبان دری وجود دارد، چرا هم وطنان قوم تاجک به آن عطف توجی نکرده اند، ولی چند اصطلاح معدود و معدود پشتو در هردو لسان، ایشان به سرحد تجزیه کشور، آتش به پیراهن ساخته اند.

بیا طرح دگر ملت بریزیم

که این ملت جهان را بار دوش است

با عرض حرمت  

دودیال28.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​نامخدا ! د نظرونو کړکۍ کې شمېره 651  ته ورسېده. پرمختللی انسانی ټولنه دوه شیان لري: تولید او صنعت.  او دا دی زموږ  د 2025 کال د پنځو میاشتو فکري تولید او ادبی خلاقانه صنعت چې 651 ټوګو کې مو درج کړ. او دا شمېره نوره هم مخ په زیاتېدو ده.   څومره ښکلې او رغنده لاسته راوړنه !! په وطن کې پاتې خلک مو له وطنه تښتېدلو ته بیځایه تمه نه کوي. دوی ریښتیا هم په یو عالی تفکر، د ملی وحدت په روحیه، روشنګرانه تعهد، اکادمیک اصالت، انسانی رسالت دا شمیره تر 651ورسوله. شمېره (عدد)په بولت بڼه له ورایه لکه د کاوه د توغ په شان په ویاړ سره ځلیږي.

هیهات ! افغانستان .

درد ها و آلام مردم از یک طرف و ...

آنچه را باید نوشت،  یک فرد آگاه و باضمیر خود میداند، ولی به روی نازک دوستان باید از نوشتن ان ابا ورزیذ. اګر  بازهم جملات لازم را (که از نوشتن آن صرف نظر شد) درک کرده باشید، امید هیچ دوست بزرگوار آزرده نشود.

***

دوستان بزرگوار نخست سلامها و احترامات خود را تقدیم میدارم. چند سطر فوق را از روی یاس و نهایت ناامیدی نوشتم. خیلی متاثر میباشم. طوریکه دوستان شاهد اند، از مدیدی در کلکینچه نظرات خواهش نموده بودم تا  نظرات باید سازنده و طبق اصول استدلال منطقی بوده  و بحث های روی مسایل معلوماتی و تکمیل کننده متمرکز گردد. بعضاً یک کمنت آنقدر تحریک کننده، غیر معقول و عرض آلود میباشد که جانب مقابل را به نوشتن (جملات بدتر) از آن وادار میساز- اما باید محتاط بود. زمانی جناب نبیل صاحب به یکی از این پیشنهاداتم لبیک گفتند و نوشتند؛ بهتر است بعضی کمنت ها را قطعاً جواب ندهیم. این فرموده نبیل صاحب مورد پسند من واقع شد.  خواهشمندم همه به  فرموده دوست بزرگوار جناب نبیل صاحب لبیک بگوییم. احترامانه آرزومندم به جواب این درد دل من که از نهایت تاثر نوشتم، نیزچیزی نه نویسید ،  لطفاً نادید انگارید. 

با تقدیم احترامات فایقه

الله محمد28.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم صحرایی صاحب!

با عرض سلام و ادب. یعنی صلح و   احترام با شما. 

1-"جناب الله محمد!"

بفرمایید.

2-"خوانندگان محترم با نام تصنعی شما  خود آشنا اند،"

 برای شما  تصنعی است، اما  برای بنده واقعی است.  ما همه موجودات، وجود هستیم یعنی همه تصنعی هستیم، هر انچه است خالق پاک است،  منتها ما خود را نمی شناسیم. درک این به شما ممکن نیست اما توکل به خدا گفته نوشتم. 

مولانا می گوید:

رو به خاک آوردیم که از وی رسته ایم

دل چرا در بی وفایان بسته ایم

 خداوند می فرماید:"فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ پس زمانی که اندامش را درست و نیکو نمودم و از روح خود در او دمیدم، برای او سجده کنید."

3-"  که با  سؤ استفاده از گذاشتن  نام "الله" و "محمد" در همچو ترکیب،"

 چنین نیست که شما نوشته اید. 

مولانا می فرماید:

روح را تاثیر آگاهی بود

هر کرا این پیش اللهی بود

4-"بر خودتان، سالهاست که با روش فتنگری، عمل می کنید."

بر عکس فتنه های جامعه ما را  نمایان می سازم. 

5-"اگر کسی حرف مثبت داشت، شما با کلمات منفی با آن مقابله می کنید "

غلط محض. چنین شخصیت ندارم. مثب را مثبت و منفی را منفی می بینم. 

6-"و از بر عکس آن هم، کار میگیرید. "

باید مثال می زدید که موضوع وضاحت پیدا می نمود. حتما در بر عکس ان هم کدام فساد فکری نویسنده ان وجود دارد که بایست عملیات گردد. 

7-"با صدور تکفیر هر کس هم در هر وقت بیدار هستید. "

بنده هیچ کس را تکفیر نه نموده ام و نخواهم هم نمود فقط سوراخ های فکرش را نمایان و پت برای خواننده می کنم. بنده مدت اضافه از سه چهار ما نه نوشتم . دروغ محض است که هر وقت بیدار هستم.  و اگر هم هستم بیدار خدای خود از صبح تا به خواب به معنی واقعی آن  هستم . اینجا هم که می نویسم به خاطر ادای وظیفه که پیامبر ما "ص" فرموده که علم بی عمل علم نیست. 

8-"شما آنقدر در شکلیات و جعلیات غرق هستید که باور به هیچ کلمۀ شما ممکن نیست. "

 اما به جعلیات  گوساله و گاو باور باید نمود و غرق ان شد مانند قصه گوساله در زیر کوه طور در زمان حضرت موسی "ع".   

9-"خوانندگان محترم می بینند که ادای احترام به شخصیت جناب محترم ملکیار صاحب در سطر اول افتاده شده است."

افتاده  و یا   استاده ، موضوع اصلی را حل نمی کند که به دفاع باطل بی موجب بر خواسته اید. مستقیم به معروفی صاحب می نوشتید و خود را در چتری نجات دیگرا ن آویزان نمی نمودید. 

10-"حتی کلمۀ "صاحب" را همی می بینند. "

با عرض معذرت بنده در درون شکم صاحب،  سلام را ندیدم. 

11-"طنز ها همواره مجاز بوه است. "

  طنز گاو اتهام بی جای بوده، چنانچه بنده نوشته ام و منحیث خواننده شما بنده چنین چیزی را تشخیص نه نموده ام. 

12-"اصلاً شما با همچو عادات تان، نه برای متدین ها و نه هم برای بی دین ها عزت و احترام قایل هستید."

متدین و غیر متدین که حرف نا حق و بی منطق داشته باشد، انرا در صورت که علاقه بگیرم از نگاه خود باز می نمایم و طرف باید داخل بحث شده دلایل بنده را منطقی و معقول تفسیر و رد نماید. عزت شخص جای خود را نزد بنده دارد و بنده فرد فرد شما هموطن های عزیز و مهربان خود را دوست دارم اما نمی توانم افکار که انرا درست تشخیص نه نمایم و علاقه بگیرم بالایش بنوبسم  ، قبول نمایم، زیرا دو موضوع جداگانه است.  

14-" به ظاهر امر ناجی خود تانرا در بالا "الله محمد" و در "پایا ن"، بیدل. "

بلی، دوستان شان و مدرک افکار بالای دینی،  انسانی،  عرفانی ، فقهی، اجتماعی  و غیره انها به تمام معنا هستم و اگر بگویم در روح و روان بنده  زندگی می نمایند مبالغه نه نموده ام. 

شما کی هستید؟ 

 خودت هستم . فرقی بین ما نیست. خودت را بشناس، بنده را خواهی شناخت. 

جهد کن تا پیر عقل و دین شوی

تا چو عقل کل تو باطن بین شوی

مولانا


حسیب الله28.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​من نمیدانم چرا برخی از هموطنان ما به اصطلاح "پشت یک کلمه" را محکم گرفته اند، و درگد انتقاد دارند، که این کلمه "دری نیست"؛ در حالی‌که هموطنان محترم و عزیز ما جناب Hazarzbek Tajiashtun بر علاوه آنکه اسم مبارک شان یک رقم "کج و پلیچ" است، اگر خدای ناکرده یکبار انگلیسی شان به اصطلاح "تور خورد" بسته جملات و کلمات شان را به "دری" ترجمه نمی کنند، اما نه جناب داؤد ملکیار، نه جناب یونس و نه هم جناب صحرائی به این عمل وی انتقادی می نمایند، این چه وضعیت است، که برخی هموطنان عزیز ما آنرا از خود شان بروز می دهند؟

الله محمد28.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم پوهاند دودیال صاحب!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی سلامتی تان:

 شما محترم معقول می فرمایید که:

"برای مجموعه ی از فاکولته های امروز یک نام و اصطلاح شناخته شده. متعارف  و معمول شده داریم، اما صدها اداره. وسایل تخنیکی، میتودها، خوراکه ها... که آمده میروند وآمده میروند باانها چه باید کرد که نام و اصطلاح سراسری و ملی برایشان چه که اقلاً یک نام به سطح ولسوالی و ولایت برایشان نداریم. از رادیو ، تلویزیون، کمبیوتر، موتر.... بگذریم که مانند بوهنتون با هیمن نامها شناخته وقبول شده اند، ایا برای اداره فارمسی در دری چه بګوییم؟ برای اداره ستندرد چه بگوییم؟(که انگلیسی اند و بعد از بوهنتون رواج شدند)، برای قرنطین/قرنتین چه نام انتخاب کنیم (که ازلاتین سابق وبعد به ترکی وسایر زبانها بوده و اکنون در افغانستان در دری نیز استفاده میګردد)؟، خود را ملامت کردم که برای اصطلاح کمیسیون انتخابات که سالها بعد از پوهنتون با ان روبرو شدیم چرا در فکر نام دری نشدیم؟ برای امربالمعروف ونهی عن المنکر در دری چه بگویم تا هموطنان ما هرچه زود تر به فعالیت، مقاصد و شعایر مقدس آن بی ببرند و اداره ی است که سالیان بعد از پوهنتون ایجاد شد.....؟؟؟ خود را خیلی مقصر و ملامت میدانم که برای اداره سرمایه گذاری (ایسا) و برای کرکیت که فقط همی بیست سال بیش آمدند در موقع اش  نام دری انتخاب نه کردیم ونزد زبان و مردم خود ملامت مانده ایم."

تماماٌ کلمات بالایی را که شما محترم ذکر می نمایید در واقعیت ضرورت به پیدا نمودن کدام نام را ندارند، زیرا همه انها کلمات هستند   که در جریان انکشاف علمی و تخنیکی بشر خلق گردیده اند و به همه زبان ها یک سان می توانند تعلق داشته باشد و مردم در اثر انکشاف عمومی به ان از روز پیدایش شان اشنای دارند. شما نمی توانید برای امریکا یک نام دری و یا فارسی خلق نمایید.  لغات و زبان غرض تفهیم نمودن توسط بشر خلق گردیده است نه زیاد و نه کم و اینکه امروز شکل ادبی سطح بالا را به خود گرفته و مفاهیم بالایی معنوی و غیره را افاده می نماید موضوع انکشاف فوق العاده انرا نشان می دهد. مثلاٌ زبان شعر و یا هم زبان دپلوماتیک و یا زبان علمی و یا زبان معمولی همه ان سطح انکشاف فکر بی حد و حصر بشر را نمایندگی می نماید. ما از بی نهایت بزرگ خلق شده ایم و فکر که خالق زبان است امکانات بی نهایت دارد. 

علامه های کشور  و مردم فهمیده ما،  نه بی سواد بودند و نه بی عقل ، که   تصمیم "پوهنتون" را حتما از بین چند پیشنهاد در انتخاب آن  گرفته اند .    کسانیکه   به گذشته می روند و برای مصروفیت خود مسله درست می نمایند،  و گذشته گان را نا مردانه به بی سوادی و بی عقلی به این خاطر متهم می سازند، باید جنون دانایی پیدا نموده باشند که توسط ان   اختلالات فکری و بی عقلی خود را تداوی می نمایند.  متهم ساختن  کولکتیف مردم به بی سوادی و بی عقلی در گذشته ، حال و آینده   درست نیست   .  البته کسی که خودش اختلال فکری و درک درست نداشته   باشد، فکر می کند دیگران هم چنین است و یا بوده اند، یعنی به تکلیف روانی   کبر و غرور دانایی مواجعه هستند. 

کسی معنی بحر فهمیده باشد

که چون موج بر خویش پیچیده باشد


بیدل  

حسیب الله28.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​با تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت همه،

از ورای مزاح یک سوالی همین لحظه به ذهنم خطورفرما گردیده است، که شدیدا این سوال متوجهٔ جناب محترم داؤد ملکیار، جناب محترم محمد یونس خان و جناب محترم صحرائی صاحب کم التفات می باشد.

سوال به این شکل رقمخوردگی دارد:

هر گاه ما بصورت دقیق به اسمای مبارک "داؤد ملکیار، یونس و صحرائی" بنگریم، هر سه تای این اسما چندان "دری" به مشام نمی رسند، آیا در "پروژهٔ دری سازی شان" در قدم بعدی، به دری سازی اسمای مبارک خود نیز این سه هموطن عزیز ما اقداماتی را روی کار خواهند گرفت؟

نوت: امید مزاح ام بسیار خراب نبوده باشد.

تقاضای جدی از جناب محترم صحرائی: جناب محترم صحرائی، به نظر من این کمنت اخیر شما ، یا همین رویه ای زشت اجتماعی شما، به مقابل یک شخصیت محترم و نیک سیری چون جناب محترم الله محمد خان، که همواره با پیام های والا و اشعار انتخابی عالی و زیبای شان به یک شیوهٔ عالی، علمی و دلچسپ به موضوعات می پردازند، نه تنها یک بی ادبی محسوب می شود، بلکه یک برخورد بسیار زشت و نازیبا نیز شمرده می شود. امید در آینده چنین یک رویه ای زشت اجتماعی را به مقابل هموطنان محترم و عزیز ما کنار بگذارید.


با تقدیم احترام
حسیب الله


محمد داؤد مومند28.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یونس خان نامبدل!

لطفاً خود را بر سبیل معمول، در ردیف طیور مایعات قرار ندهید، که تلاشی است بی سود، و نتیجۀ دارد جانکاه!

ارجمند یونس خان نامبدل!

بخوان و بدان که:

سخت بیهوده (پورته ) کردی و نوشتی:

«ضرور نیست که دوستان داستان نوشته نمایند [کنند]

ولی پوهنتون هم لغت [اصطلاح] دری نیست»

بخوان و بدان که:

که این قلم و پوهاند صاحب دود یال و استاد الله محمد خان داستان ننوشته ایم، بل از دوست ارجمند و محترم جناب ملکیار صاحب طالب توضیحاتی مبنی بر ضرورت ایجاد تحصیلات عالی در ولایت پروان ، هرات و احیناً به سویۀ افغانستان شده ایم.

عبدالله خنجانی نیز، مدعی است که از پروان تا سرحدات ممالک سمت شمال، ملکیت قوم تاجک است و به اساس اعتقاد خنجانی، فاقد شرف ملی، تنها تاجکان صلاحیت تصمیم در مورد این بخش مملکت را دارند که منحیث یک خطۀ خود مختار، حق عقد مقاولۀ بین المللی را داشته باشند، که همانا نواختن شیپور تجزیه طلبی است.

البته جناب ملکیار صاحب حق دارند در هر موردی که خواسته باشند، سؤال یا سؤالاتی مطرح کنند، استاد معروفی که اکنون در یک سفر طولانیی تشریف دارند، بعد از رجعت، در صورتیکه خواسته باشند، پاسخ مقتضی خود را ارائه خواهند نمود.

ارجمند یونس خان نامبدل !

خودت با بی بصری کامل نوشته های پوهاند صاحب دود یال و بیدل شناس روشن ضمیر الله محمد خان و در زمره، نوشتۀ این کمسواد را داستان و افسانه قلمداد کرده ای، قبل از صدور همچو فتوای ملایی، باید دلایل اینکه این نوشته ها مناطقه نیست بلکه داستان و افسانه است ارائه کنی و بر وفق معمول قلمت را سوتۀ حافظ نسازی.

همین اکنو ن من به خودت چیلنج میدهم که معروضه ام را خدمت ملکیار صاحب گرامی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و ثابت کنی که معروضۀ من فاقد بنیان منطقی بوده و صرف داستان و افسانه است.

دا گز او دا میدان

بخوان و بدان ! که اصطلاح پوهنتون یک اصطلاح افغانستان شمول بوده و متکی بر استدلال استاد سخن، خلیل معروفی جزءتر مینالوژی  ملی است،

این اصطلاح تا دورۀ حکومت جمعیت و شورای نظار، در سراسر کشور به حیث یک اصطلاح علمی، مروج و مقبول و پذریفته شده بود، حکومت ربانی و مسعود که قلادۀ شاطر بودن ایران را به گردن داشتند و روی فطرت تبعیض طلبانه و آگنده  از مرض تعصب تاجیکی و پشتو ستیزی آن را به دانشگاه و دانشکده مبدل ساختند.

افغانستان به نام دیگری برای برای پوهنتون ضرورت ندارد، ولو این نام جدید دری باشد یا بلوچی یا پشه یی و یا به زبان هر اقلیت دیگر در مملکت.

تنها گروه های پشتو ستیز و مبتلابه مرض پشتو ستیزی و قلاده به گردنان ترویج و معتقد بر اصالت فرهنگ ایران، خواهان نام های دانشگاه و دانشکده اند.

که در حقیقت نماینگر بی فرهنگی و فقر کلتوری این ذوات و گروه های بی خاصیت و فاقد شعور ملی و افغانی است.

خدا کند خودت نیز عضو گروه این ایران پرستان فاقد شرافت افغانی نباشی.

Hazarzbek Tajiashtun28.05.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ Authored by Hazarzbek Tajiashtun

Concept translated by Hazarzbek Tajiashtun

Nabeel Azizi,

 " It is suggested that if Mr. Maroufi removes from the text addressing specific personality, [ and then ] the article could be publicly available and archived in a more scientific manner. ..... "

The essence and feeling put into Engineer Maroufi's article is based on the above copied sentence, which you have sought to be changed is appropriate and logical. 

Marouf knows and should know that Farsi/Dari/Tajiki/Hazaragi/??? are all geographically linked together, and is a single language. From Bukhara and Samarkand to India and from Turkey to China, the spoken language had been extremely widespread and to some extent is still the case. We should learn from English speakers who are more advanced while spread widely to North America, Europe and Australia which are separated by oceans but still 
calling their language only English.

The ultimate and repeated key-word of the respected Maroufi in all his writings related to the specific language is "Dari Kabuli/Kabul Jan". Such absolute and continuous insistence and persistency on the perpetuation of the name "Dari-Kabuli", cannot be defined as anything but other than search deriving the origin and root of that language in the particular family environment. Kabul is part of Afghanistan, not the other way around and the people of Kabul do not call it Dari.

Indeed it is is correct that Puhantoon is a proper-noun and should not be translated, but Persian/Dari is not a dead language that cannot develop its equivalent, which is Danishgah.

Perhaps Marouf Sahib in relation to the language, should renew-anew his thought by demoting a little his [ level of ego ] sitting on the high arch of the room to the level of his upper pocket. 

If he has no  such a desire, then what should be the name of the Puhantoon in Farsi/Dari language??


صحرائی28.05.2025کلیفورنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب الله محمد!

خوانندگان محترم با نام تصنعی شما  خود آشنا اند، که با  سؤ استفاده از گذاشتن  نام "الله" و "محمد" در همچو ترکیب، بر خودتان، سالهاست که با روش فتنگری، عمل می کنید. اگر کسی حرف مثبت داشت، شما با کلمات منفی با آن مقابله می کنید و از بر عکس آن هم، کار میگیرید. با صدور تکفیر هر کس هم در هر وقت بیدار هستید. شما آنقدر در شکلیات و جعلیات غرق هستید که باور به هیچ کلمۀ شما ممکن نیست. خوانندگان محترم می بینند که ادای احترام به شخصیت جناب محترم ملکیار صاحب در سطر اول افتاده شده است. حتی کلمۀ "صاحب" را همی می بینند. طنز ها همواره مجاز بوه است. اصلاً شما با همچو عادات تان، نه برای متدین ها و نه هم برای بی دین ها عزت و احترام قایل هستید.. به ظاهر امر ناجی خود تانرا در بالا "الله محمد" و در "پایا ن"، بیدل. شما کی هستید؟ صحرائی.

الله محمد28.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم آغای یونس خان!

1-"سلام و احترامات"

تشکر از سلام و احترامات تان. سلامها و احترامات  بنده هم برایتان تقدیم است. 

2-"به نظر بنده سوال جناب ملکیار به جا است. بدون حاشیه روی ". 

به جا نیست، به دلیل اینکه پوهنتون یک کلمهء "رایج" در جامعه ما  شده و مخصوصاٌ جامعه اکادیمک و مکتب رو ما. یک بی سواد ما که نمی داند پوهنتون کلمه فاری و یا پشتو است اما می داند که در انجا درس و تعلیم صورت می گیرد چی رسد به اینکه بداند "پوهه" چی معنی دارد و "تون" چی معنی دارد.  

کلمهء اکادیمی هم که از مکتب اکادیمک پلاتون اشتقاق شده در اصل اسم یک قهرمان یونانی "اکادیموس"  بوده که شهر یونان را از خرابی مخالفین نجات داده است، اما امروز انرا  تمام جامعه بشری  مرکز تعلیم و تربیه و علم و دانش می دانند. یعنی یک براند مشهور در سطح جهان گردیده. همچنین یک براند می تواند در سطح ملی در عین حالت قرار بگیرد و در جامعه ما قرار گرفته است. 

اینجا نادانی بنام دانایی به فروش می رسد.   

3-"اگر کلمه دانشگاه دری نیست پس به دری به دانشگاه چه باید گفت. "

تا جاییکه بنده نوشته آن محترم را درک نموده ام استدلال نموده که "کلمهء دانشگاه دری نیست"، اینکه از وی سوال می گردد که دانشگاه را به دری چی باید گفت موضوع کاملاٌ جداگانه بوده و ارتباط به موضوع اصلی ندارد. 

اینست که بنده می نویسم که سوال بی جا است.  به "دری به دانشگاه چی باید گفت"، فکر می کنم  سوال درست  طرح نشده باشد،  بلکه به دری به پوهنتون چی باید گفت باشد. 

 بحث بالای همین است،  که ضرورت ان نمی رود که کدام نامی به آن گذاشت، زیرا این کلمه   انقدر در جامعه  رایج  شده،  که اوتوماتیک معنی آن بدون ارتباط آن به زبان درک می گردد،  مانند اکادیمک که از نام اکادیموس پهلوان و شمشیر زن فهم آن به مرکز علمی ارتقا نموده است. 

 برای اینکه سوال کننده خشک و خالی به خواب نرود ، می تواند زمانی که خواب نمود و خیال بافی وی شروع شد ، اسم پوهنتون را "تعلیمات عالی" بگذارد و یا هم "جایگاه تعلیم" ، "مقام تعلیم و تربیه" ، "محل علم و تعلیم" و یا هم "دارلعلوم پروان"  و غیره تا خوابش ببرد و از خیال بافی خلاص شود. 

4-"از اینکه پوهنتون در افغانستان رایج است احترام به زبان پشتو،  ولی کلمه پوهنتون هم لغت دری نیست."

اگر لغت دری نیست لغت تفهمیم یعنی خاطر نشان نمودن جایگاه علم و تعلیم  است.  یعنی انقدر در تار و پود جامعه و روان انسانهای آن ریشه دوانیده ، که اصلاٌ از زبان خاص بیرون آ مده و عام شده. اینکه چند نفر به منظور سیاسی انرا "بز" بز کشی بیکاری  خود ساخته اند،  جای تاسف و خجالت است . 

5-"ضرور نیست که دوستان داستان نوشته نمایند. "

تاریخ بشر از داستان درست شده به انواع مختلف و ضمناٌ دوستان بنده را به داستان نویس تبدیل می نمایند. 

6-"بگذارید که جناب استاد معروفی چه جواب می دهد."

استاد معروفی در 19 صحفه جواب نوشته و فکر می کنم انقدر بی سویه نخواهد شد به چنین سوال بی جای جواب بگوید و خود را ریشخند بی سوادان فکری نماید .کسیکه در 19 صحفه موضوع را درک نه نموده در 100 صحفه و یک صحفه هم قادر به ان نخواهد شد. در همین جا یکی از نویسندگان بر جسته این صحفه به تایید نوشته نامبرده پرداخته و انرا مبارزه در برابر جهل دانسته است و واقعاٌ جهل هم است. کشور ما را جهل فکری  به دو معنی  زده که 45 سال روز های بد را گذشتانده است. 

نمی گنجم به عالم بسکه از خود گشته ام فانی

حبابم را لباس بحر تنگ آمد به عریانی

یقین احتیاج دلایل ندارد

در آب افکند سرمه را چشم ماهی


بیدل

یونس28.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​سلام و احترامات

به نظر بنده سوال جناب ملکیار به جا است. بدون حاشیه روی اگر کلمه دانشگاه دری نیست پس به دری به دانشگاه چه باید گفت. از اینکه پوهنتون در افغانستان رایج است احترام به زبان پشتو،  ولی کلمه پوهنتون هم لغت دری نیست.

ضرور نیست که دوستان داستان نوشته نمایند.  بگذارید که جناب استاد معروفی چه جواب می دهد.

بااحترام

الله محمد28.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آغای صحرایی!

با عرض سلام   و آرزومندی صحت  شما محترم از بارگاه ایزد متعال:

1-"جناب محترم ملکیار صاحب!"

لیاقت یک سلام را این آغا هم نداشت. 

2-"طرح سوال شما از آقای معروفی، خیلی معقول و بجاست. "

لازم بود می نوشتید که از "نظر" شما چنین است.  

از نظر بنده سوال کاملاٌ غیر معقول و بی جا   بوده، که در زمینه اظهار نظر نموده ام. 

3-"تا جائی که با مهارت جوابگوئی ایشان آشنا هستیم".

کی اشنا است ؟ شما و نامبرده و یا تمام خواننده گان. بنده فکر می کنم که شما محترم و محترم نامبرده شما اشنا هستید. 

بنده که با محترم استاد خلیل الله معروفی از سالیان دراز به این طرف اشنایی دارم برداشت شما محترم را ندارم،  و ضمنا شما از دیگران نمایندگی نموده نمی توانید. 

 4-" که مبادا مانند همان شوخی، که از همچو شخصی پرسیدند که "گوساله" به زبان دری و  "سخوندر " به زبان پشتو  را به زبان انگلیسی چه نامیده اند،"

فضل خداوند شده که "مبادا" نوشته اید ، یعنی این امر غلط است که شما غرض توهین به این شخصیت و همه کسانیکه با وی هم نظر هستند،  زده اید.  

5-"آن شخص که، مانند  نویسنده ای  که شما از ایشان پرسش بعمل آورده اید، حاضر جواب بوده است"

  حاضر جوابی در صورتیکه  منطق و فهم درست داشته باشد کاری درست است. حاضر جوابی شما عاری از ان است.   

6-"و گفته است که در  زبان انگلسی، گوساله را نامگذاری نمی کنند، "

شما اینجا به خواننده تان ، احمق ها  و نادان ها را به فروش می رسانید،  که فکر می کنم خریدار آن هم احمق ها و نادان ها باشد. 

7-"و چون انگیس ها توانمند و با حوصله اند، "

نه انگلیس ها توانمند هستند و نه با حوصله ، و اگر چنین باشد همه انسان ها توانمند و با حوصله هستند. توانمندی و حوصله مندی در مجموع  یک خصوصیت   فردی   است نه جمعی. 

8-"با قبول مصرف زیاد و پروزشمی دهند پس از  ناز و نمت می گذاند بزرگشود"

عجب جملهء که هر گاه بازش کنم،  گوساله خورده می شود قبل از اینکه گاو گردد. 

9-"و وقتی به سن ستندرد و کتابی وقانونی رسید، در آنصورت نام "کاو" (Cow) برایش می دهند، "

اگر نرسید و قبلاٌ به نام اولاد  گاو  خورده شد، باید از بارگاه خالق مهربان که وی را خلق نموده بود بخشش   خواست.

10-" تا صاحب هویت و شان و شوکت شده بتواند."

خداوند "ج" این مخلوق بی ربان خود را بیامرزد که از نامش چنین استفاده منفی صورت می گیرد، با وجود که انسان های خبیث را تغذیه می نماید. وی را توهین و تحقیر هم می نمایند.  بی عدالتی در جهان زیاد است . 

11-"ممکن چنین جواب دهد."

بر عکس غیر ممکن است، چون سوال بسیار  مغرضانه، مضرانه  و حتی احمقانه  طرح شده، زیرا ما می توانیم از کلمات مختلف در فارسی از آن مانند دارلعلوم و یا حتی "معلم" هم استفاده نماییم.

هرگاه در عمق کلمه "معلم" داخل شویم که معنی نشان دهنده راه را هم می دهد و فکر می کنم از علم اشتقاق شده باشد استفاده نموده و اسم همچو مرکز علمی را به دری و یا فارسی  مثلاٌ "معلم هرات" نامید. 

یعنی مرکز علمی که علم و دانش در انجا تعلیم داده می شود، زیرا معلم تعلیم می دهد. 

اما پوهنتون امروز در کشور ما یک "براند" و "علامت" علمی مشهور شده است. افغانستان باید احمق گردد که همچو براند مشهور خود را حفاظت نتواند مانند براند پپسی کولا و براند مرسدس بنز. ایرانی ها می توانند پوهنتون ما را   "دانشگاه" بکویند و دیگران یونیورستی،  که می گویند هم.

 دو سه صد سال بعد همه می دانند که "معلم هرات" یعنی "پوهنتون هرات" یا محل علم هرات . اما باید انقدر احمق شویم مانند ان احمق که اسم گوساله را به انگلسی نمی دانست و احمقانه استدلال نموده . 

در نهایت کسانیکه به چنین یک موضوع غیر ضروری دامن می زنند در جامعه تشنج خلق می نمایند یعنی خیانت فکری  در سطح ملت می نمایند. 

12-"سلامت باشید. "

شما محترم هم سلامت باشید. 

13-صحرایی

 فهمیده می شود، در غیر آن چنین بی احترامی به این انجمن نمی شد. 

کوس و دهل مایهء شعور ندارد

دنگ نه ای چند دنگ دنگ توان زد


بیدل 

محمد داؤد مومند27.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دوست محترم ملکیار صاحب ګرامی!

بعد از عرض سلام و ارادت

الیوم سؤال تان را عنوانی استاد معروفی مطالعه نمودم، که البته استاد، به جواب جناب شما خواهند پرداخت، ولی از خلال مطالعۀ مطالب مندرج سؤال تان عنوانی استاد معروفی، مطالب سؤال برانگیزی درذهنم خدمت خطور کرد، که اگر گستاخی و بی ادبی تلقی نگردد، خاضعانه ملتجی ام به تنویر ذهنم پرداخته، منت گزار و سپاس گزارم سازید.

جناب تان تحریر داشته اید:«اگر یک مجموعۀ علمی که شامل چندین فاکولته و یا پوهنځی و یا دانشکده باشد، (که فکرمیکنم منظورتان از همچو مجموعۀ علمی، به الفاظ ساده، همان پوهنتون و یا یونورستی و یا هم دانشگاه، مشتمل دانشکده های ایرانی باشد.)  در مملکت پارسی زبان یا دری زبان تاجکستان یا ولایت بلخ و یا ولایت پروان و یا ولایت هرات افغانستان اعمار گردد... ترجمۀ نام پوهنتون .. به زبان پارسی چه خواهد بود؟

گرانقدرملکیار صاحب!

نخست اینکه، اگر ما در مملکت خود از مدت تقریباً هشتاد سال بدین طرف، موسسۀ تحصیلات عالی که جناب تان آن را به «یک مجموعۀ علمی» مسماء ساخته اید، به نام پوهنتون داریم و این نام یک نام افغلنستان شمول بوده و طبق فرمودۀ استاد سخن، خلیل معروفی، جزء ترمینولوژی است، ضرورت علمی و حیاتی برای ابداع و احیاناً تغییر نام آن به زبان دری، در ولایاتی که جناب تان اسم برده اید چه خواهد بود و چه دردی را مداوا خواهد کرد؟

ثانیاً باوردارم که جناب شما به حیث یک شخصیت مطبوعاتی و مطلع و باخبر از بافت قومی افغانستان آگهی کامل داشته که در ولایات متذکره تان، قوم تاجک، که فکر میکنم جناب شما نیزعضوی از همین گروه قومی باشید، به صورت خالص زندگانی ندارند و جمع غفیری از قوم پشتون تبار و اقوام دیگر نیز، نه تنها در ولایات متذکرۀ جناب تان بلکه در تمام ولایات افغانستان، بدون استثناء، مشترکاً زندگانی دارند.

مثلاً در ولایت پکتیا جمع غفیری از شیعه مذهبان نیز وجود دارد.

مثال دیگرهم، ولایت باستانی غزنی و به اصطلاح، ملک آبایی و اجدادی شماست که حتی به سویۀ قرا یا قریه ها، هردو قوم پشتون و تاجک در کنار هم زندگانی دارند.

با در نظرداشت چنین بافت اقوام هم وطن و متجانس و متشابه و همانند در تمام ولایات مملکت، ضرورت ابداع یک نام به زبان دری و احتملاً برای جایگزین ساختن نام پوهنتون چه خواهد بود؟

و کذا اگر چند ولایت متکرۀ جناب تان را به سطح افغانستان گسترش بدهیم که در کدام ولایات از نام پوهنتون و درکدام ولایات از یک نام ابداعی جدید زبان دری استفاده به عمل آید، نتیجۀ آن تخلیق و تشدید یک منازعۀ بزرگ قومی و لسانی درافغانستان خواهد بود، که مملکت را به سوی یک نزاع بزرگ دیگر و تجزیه خواهد کشاند.

ثالثاً تنها مشکل نام پوهنتون نیست که در کنارآن نام دری ابداع گردد، به طور مثال برای اصطلاحات علمی پوهنتونی مانند پوهیالی، پوهنیار، پوهنمل، پوهندوی، پوهنوال و پوهاند نیز باید اصطلاحاتی به زبان دری ابداع گردد؟

هم چنان اصطلاحات عسکری مانند بریدګی، بریدمن، تورن، جګتورن، جګړن، ډګرمن، ډګروال، برید جنرال، تورن جنرال، دګر جنرال و ستر جنرال چطور؟

کذا اصطلاحاتی که برای محققین وجود دارد؟

دوست گرانقدر جناب ملکیار!

آیا به نظر شما این قدر حساسیت شدید و نفرت بار گروه های ستمی، در برابر نام پوهتنون، به جز پشتو ستیزی، چیزی دیگری تلقی  شده میتواند؟

همین گروه های که در برابر نام پوهنتون دیوانه وار حساسیت دارند، از نام افغانستان هم متنفرند و خواهان تعویض نام افغانستان به خراسند و یا حد حل از پروان به بعد تا سرحدات کشورهای آسیایی، خواهان گزیدن نام خراسان اند.

تقاضای عبدالله خنجانی نطاق و مشاور مطبوعاتی احمد مسعود پنجشیری به ادارۀ ترمپ که قشلۀ عسکری بگرام باید درحیطۀ خاک تاجکان قرار دارد و در زمینه باید با گروه های قومی که خود ها را نمایندگان قوم تاجک در افغانستان میدانند، مذاکره شود، یک مثال روشن قوم پرستی و تقسیم افغانستان به شمال و جنوب است.

دوست گرانقدر ملکیار صاحب!

سؤال آخری و مشخص من حضور شما، این است که جناب شما در موازات پالیسی زبانی گروه های شورای نظار و جمعیت و ذوات و گروهای که به ارجحیت اصطلاح ابداعی ایرانی دانشگاه و دانشکده بر اصطلاحات افغانستان شمول پوهنتون و پوهنځی یا فاکولته قرار دارید و یا اینکه همین اصطلاحات افغانستان شمول مروج برای تان قابل اعتبار است؟  

از تنویر تنورتان، مراتب سپاس مرا پذیرا شوید.

دوکتور غروال27.05.2025ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​لکه څنګه چی متعصب جاهل اخوندیان د افغان ملت دوښمنان دی او نه غواړی چی افغانان په خپلو پښو ودریدای شی نو همیش ئی خپل غلامان د افغانانو بی اتفاقی او ددری ژبی ضعف او د ایرانی فارسی ژبی نفوذ لاندی راوستلو هلی ځلی کړی اوکوی او همدارنګه ئی اخوندی جاهل تنظیمونه هم د خپل خائین نفوذ لپاره تربیه کړی دی !!!

د شیطان انګلیس چوچه او د افغان ملت دوښمن  پنجابی پاکستان هم د متعصب او د افغان ملت دوښمن ایران په شان خپل غلامان د تنظیمونو تر شعار لاندی او قادیانیو مدرسو چړیانو ( طالبانو ) تر عنوان لاندی  تربیه کړی دی داچی د افغانستان خاوره چی د ظالمو قاتلو روسیی او امریکا ( اوس چین هم بیداره شوۍ دی )  لپاره ډیر زیات اهمیت لری نو دواړه ظالم قدرتونه  د افغانانو غلامی لپاره په ملیاردونو سرمایه مصرف کښی وه او دوام لری ، روسیه د ایران ملاتړه دی او ایران د افغان ملت کلتور ، ژبی او مذهب له مینځه وړلو هڅو کښی دی او افغانستان ایرانی کړی دا خائین ازمایښت ئی په خپلو غلامو تنظیمونو هم په اثبات ورساوه او امریکا د پنجابی پاکستان  ملاتړه دی او امریکائی ډالرو باندی پنجابیانو تنظیمونه او چړیان تربیه کړل او امریکا اوس په خپل خائین هدف کښی بریالی لیدل کیږی او خپل خاص تربیه شوی چړیان ئی په قدرت راوستل او اوس محکم دا جاهلان د افغان ملت د بدبختی باندی لګیا دی یعنی بی کاری ئی رامینځ ته کړی دی ، پوهنتونونه ئی فلج کړی دی او مکتبونه وجود نلری  ( اوس قادیانی مدرسی جاری شوی دی ) لنډه دا چی افغان ملت باید تام بی سواده او سل فیصده د شیطان انګلیس چوچه پنجابی پاکستان تر لاس لاندی راشی او تر حده راغلۍ هم دی !!!!

د امریکا په امر اوس دا جاهل چړیان د پخوانیو قاتلو کمونیستانو( د جاهلو چړیانو سره ګډ شوی دی ) په کومک د روسیی سره اړیکی ټینګ کړی دی او چین د روسیی سره ګډ هدف لری نو ځکه د روسیی په کومک  چین هم د چړیانو سره ډیر نیږدی شوی دی او په خارج کښی مغلوه د افغان ملت دوښمن عناصر د متعصب اخوندی ایران  له خوا او هم د شیطان انګلیس چوچه پنجابی پاکستان له خوامنظم تشویق کیږی چی دا مضر کسان  افغانان  په خپل  مینځ کښی د ژبو او مذهب تفریقو بیماریو باندی مشغول وساتی او د مضرو جاهلو چړیانو ملاتړه دا تبلیغ هم کوی چی په افغانستان کښی اوس د قادیانیو چړیانو په کومک تام امنیت موجوددی اما دا ملی خائینین هیڅ ددی یاده نه کوی چی دی قادیانیو جاهلو چړیانو افغان ملت تر څومره وحشت سره د غلا می لاندی راوستلۍ دی !!!! 

افغان ملت ته د خدای پاک توفیق ورکړی چی ژر بیداره شی چی دی رنګارنګو اجنبیو غلامانو محوه کولو پر ضد په اتفاق سره راپورته شی !!!!!! 

صحرائی27.05.2025کلیفورنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم ملکیار صاحب!

طرح سوال شما از آقای معروفی، خیلی معقول و بجاست.  تا جائی که با مهارت جوابگوئی ایشان آشنا هستیم که مبادا مانند همان شوخی، که از همچو شخصی پرسیدند که "گوساله" به زبان دری و  "سخوندر " به زبان پشتو  را به زبان انگلیسی چه نامیده اند، آن شخص که، مانند  نویسنده ای  که شما از ایشان پرسش بعمل آورده اید، حاضر جواب بوده است و گفته است که در  زبان انگلسی، گوساله را نامگذاری نمی کنند، و چون انگیس ها توانمند و با حوصله اند، با قبول مصرف زیاد و پروزشمی دهند پس از  ناز و نمت می گذاند بزرگشود و وقتی به سن ستندرد و کتابی وقانونی رسید، در آنصورت نام "کاو" (Cow) برایش می دهند، تا صاحب هویت و شان و شوکت شده بتواند.ممکن چنین جواب دهد. سلامت باشید. صحرائی.


دودیال27.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب ملکیار صاحب سلامها و احترامات تقدیم است. سوال جالب شما من را نیز به تشویش انداخت و شیطان وسوسه ی بزرگ برایم ایجاد کرد،  خیلی سنجدیم که چه باید کرد؟ درین موقع یک فکر دیگر در ذهنم پدیدار شد:

برای مجموعه ی از فاکولته های امروز یک نام و اصطلاح شناخته شده. متعارف  و معمول شده داریم، اما صدها اداره. وسایل تخنیکی، میتودها، خوراکه ها... که آمده میروند وآمده میروند باانها چه باید کرد که نام و اصطلاح سراسری و ملی برایشان چه که اقلاً یک نام به سطح ولسوالی و ولایت برایشان نداریم. از رادیو ، تلویزیون، کمبیوتر، موتر.... بگذریم که مانند بوهنتون با هیمن نامها شناخته وقبول شده اند، ایا برای اداره فارمسی در دری چه بګوییم؟ برای اداره ستندرد چه بگوییم؟(که انگلیسی اند و بعد از بوهنتون رواج شدند)، برای قرنطین/قرنتین چه نام انتخاب کنیم (که ازلاتین سابق وبعد به ترکی وسایر زبانها بوده و اکنون در افغانستان در دری نیز استفاده میګردد)؟، خود را ملامت کردم که برای اصطلاح کمیسیون انتخابات که سالها بعد از پوهنتون با ان روبرو شدیم چرا در فکر نام دری نشدیم؟ برای امربالمعروف ونهی عن المنکر در دری چه بگویم تا هموطنان ما هرچه زود تر به فعالیت، مقاصد و شعایر مقدس آن بی ببرند و اداره ی است که سالیان بعد از پوهنتون ایجاد شد.....؟؟؟ خود را خیلی مقصر و ملامت میدانم که برای اداره سرمایه گذاری (ایسا) و برای کرکیت که فقط همی بیست سال بیش آمدند در موقع اش  نام دری انتخاب نه کردیم ونزد زبان و مردم خود ملامت مانده ایم.

شاید اصطلاحات ترکی، اردو، عربی، ایرانی را بنا بر نزدیک بودن شان باما قبول و از خود بدانیم ، ولی صدها اصطلاح انگریز و جرمن و روس را باید قبل از پوهنتون در نظر گرفت. 

به هرتریتب از طرح (سوال) تان برای من (سوالها) ایجاد شد .  ازینکه چنین موضوع مهم را به ارتباط نام بوهنتون طرح کردید  تشکر، اما تشویشها و سوالهای فوق که برایم ایجاد شده خواب را ازچشمانم ربود!! 

به هرتریتب:

گذشته گذشت، وقتی برای مجموعه ی از فاکولته ها نام پوهنتون ګذاشته و قبول می شد، غافل بودیم، مهم این است که برای  آینده ما باید به مردم عزیز خود اطمینان بدهیم وکوشش خواهیم کرد و تصمیم خواهیم گرفت که منبعد غافل نباشیم تا به مجرد ورود یک تکنالوژی ، میتود، اداره، مجموعه ی چند واحد آموزشی و وسایل و تخنیک ها و سازمانها وغیره فوراً اقدام نموده نام و اصطلاح دری/ پارسی/ فارسی  وضع کنیم.

حالا اگر هرقدر سرگرم اصطلاح پوهنتون شویم صدها اصطلاح دیگر با استفاده غلط از موقع خود را مروج میسازند در ان صورت این یکی دربین شان چنان گُم خواهد بود مانند نمک در پلو. 

ساده لوحانه به خود اطمینان دادم که بیرونی ها میخواهند ما را با همین اصطلاح پوهنتون سالهای سال مصروف سازند وخود استفاده های خود را کنند. 

به هر صورت کلکینچه نظریات نیز عجب مصروفیتی است، خصوصاً برای خارج نشینان !!

الله محمد27.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی! 

با عرض سلام و ادب. 

تبصره و سوال محترم ملکیار صاحب در ارتباط رسالهء اخیر محترم معروفی صاحب طرف علاقهء بنده قرار گرفت:

قسمیکه   معلوم است کلمه "فارسی" ارتباط می گیرد به مردمان قدیم "فارس". 

اینکه "فارس" از کجا امده مسلم جالب است انرا دانست، اما در هر صورت در قدیم ها  مردمان بوده اند،  که زبان شان را  "فارسی" یاد می نمودند.  

در اینجا امکان تفصیلات وسیع در ارتباط اختلاط  و یا حضور مردمان فارس  در زمانه های قبل از میلاد در ارتباط داد و ستد یعنی تجارت در منطقه مدیترانه وجود دارد ،  که اثار و اثرات انرا در انجیل به اسانی می توان یافت،   که از اصل موضوع دور می گردد. 

  قسمیکه اثار تاریخی نشان می دهد "ابن الندیم" یک اثر در قرن چهارم به رشته تحریر در آورده که در آن از تاریخ، فرهنگ، مذهب و ادبیات پیش از اسلام الی زمان حیات وی به رشته تحریر امده است .   نامبرده از یک نویسنده مشهور انزمان   بنام عبدالله بن مقفع ( 106-142 هجری قمری) یاد آوری می نماید،  که "لغات" و یا کلمه فارسی را به شش نوع تقسیم نموده است: 1-فهلویه یعنی پهلوی ، 2- دریه یعنی دری، 3- فارسیه یعنی زبان فارس، 4- خوزیه یعنی زبان مردم خوزستان و.... 

  زبان دریه  را در شهرهای مداین درباریان پادشاه صحبت می نمودند،  که شامل مردمان خراسان و اهل بلخ بوده باشند . "کتاب الفهرست،  ابن ندیم ، چاپ مصر صحفه 19" .

 1-" اگر یک مجموعهٔ علمی که شامل چندین فاکولته و یا پوهنحی و یا دانشکده باشد، در مملکت پارسی زبان یا دری زبان تاجیکستان یا ولایت بلخ و یا ولایت پروان و یا ولایت هرات افغانستان اعمار گردد".

خداوند "ج" کمک نماید تا  همچو چیزی اعمار گردد ، تا موضوع از حالت خیال،   حالت واقعیت را به خود بگیرد. 

2-"و از شما خواهش گردد که برای این مجموعه یک نام به زبان دری انتخاب کنید، شما چه نامی را بر این مجموعهٔ علمی خواهید گذاشت؟".

 همچو مجموعهء علمی در کشور بنام "پوهنتون" یاد می گردد، که    به زبان دری هم انرا "پوهنتون" بگویند،  موضوع حل می گردد ، و  زبان دری هم مفت صاجب یک لغت می گردد.

زبان یک قرار داد اجتماعی غرض حل مسایل اجتماعی است. به معنی کلمه یونیورستی  که کلمه لاتین است هرگاه   مراجعه گردد ، دیده می شود که منظور اصلی که در ان نهفته است چیست ، که گذاشته شده و الی زبان،  مثلاٌ آلمانی و یا روسی با ان کدام معامله مستقیم ندارد، اما از ان استفاده می گردد .

 2-"به عبارهٔ ساده تر، ترجمهٔ نام (پوهنتون) که نام زیبای پشتو است، به زبان پارسی دری کدام کلمه خواهد بود؟"

"پارسی دری" گفتن غلط است، زیرا قسمیکه در بالا تذکر رفت موضوع انقدر تهداب ساده ندارد،    که چنین اظهار گردد. 

فرضاٌ نام معروفی صاحب در فارسی و یا دری ، معروفی است، حتماٌ نام وی در پشتو هم معروفی باقی می ماند. پوهنتون هم در دری پوهنتون است که بعد هرگاه خواسته شود می توان انرا تجزیه نمود مانند یونیورستی که  معنی   اصل آن چیست. 

3-"از جواب و معلومات شما قبلا” اظهار امتنان می نمایم."

بنده  جواب نداده ام، بلکه فقط هدف جنگی و   منفی سوال را خواستم روشن بسازم. 

بسکه از ساز ضعیفی ها خبر داریم ما

چنگ می گردیم اگر یک ناله برداریم ما

بیدل  

داؤود ملکیار 27.05.2025کلیفرنیا http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

محترم معروفی صاحب بعد از سلام!

مقالهٔ مفصل شما تحت عنوان (دانشگاه کلمهٔ دری نیست) را مطالعه و مرور نمودم و از صد ها مثال شما با پسوند (گاه) مستفید گردیدم.
در اخیر، این سوال به ذهنم خطور کرد که:
اگر یک مجموعهٔ علمی که شامل چندین فاکولته و یا پوهنحی و یا دانشکده باشد، در مملکت پارسی زبان یا دری زبان تاجیکستان یا ولایت بلخ و یا ولایت پروان و یا ولایت هرات افغانستان اعمار گردد و از شما خواهش گردد که برای این مجموعه یک نام به زبان دری انتخاب کنید، شما چه نامی را بر این مجموعهٔ علمی خواهید گذاشت؟
به عبارهٔ ساده تر، ترجمهٔ نام (پوهنتون) که نام زیبای پشتو است، به زبان پارسی دری کدام کلمه خواهد بود؟
از جواب و معلومات شما قبلا” اظهار امتنان می نمایم.


با احترام
داؤود ملکیار ​

محمد داؤد مومند26.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​تأثرات وطن پرستانۀ یک پشتون / افغان اصیل

الیوم نوشتۀ هم وطن ارحمند وحید خان را از نظر گذاشتم، که موجب هزار افسوسم گشت، وحید خان که آدم وطن دوستی است از مطالعۀ مضمون یک آقا، که  آقا ! داکتر غروال او را با نوشتن یک پاراگراف به زبان پشتو خطاب ( شخصیت ملی) داده است، چیز مماثلی که حفیظ الله امین به دلیل نوشتن  کتاب بنگ مسافر به نورمحمد تره کی خطاب نابغه داده بود، مطالبی نگاشته و تأثرات ملی گرایانۀ خود را ابراز داشته است.

چون خودم مضامین دو آدم را درین ویب ویسایت نمی خوانم و یکی از آن همین (شخصیت ملی) آقا! غروال است، از خواندن کلمات و اصطلاحاتی که از معده نویسندگان ایرانی تراوش نموده، موجب  تأثر و تأسف فراوانم گشت .

اگر ما در السنۀ وطنی خود کلمات و اصطلاحاتی مماثلی داریم ضرورت به کاپی کردن و نشخوار زدن به لغات وکلمات و اصطلاحات ابداعی و ساخت و بافت ایرانی چیست؟

چند لغتی که وحید خان آن را تذکر داده اند قرار ذیل اند: فرایند، گمانه زنی، بر چسپ زنی وغیره.

استعمال همچو لغات ، هم وطن ما وحید خان را حتی در افغانستان متأذی و متأثر ساخته است،

ملیون افسوس بر همچو بی فرهنگی و ایران پرستی.

من با پیشنهاد هم وطن عزیزم  وحید خان کاملاً موافقم که همچو مضامین سانسور گردیده تا از یکطرف روح استاد نوری در مرقدش، و فکر وطن پرستان در سراسر جهان آرام باشد، و از طرفی هم از لجن همچو نجوا های ایجنت های فرهنگ ایران در امان باشیم.

مننه وحید خانه

الله محمد26.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم برادر عزیزم وحید جان!

علیکم از سلام و بسیار تشکر از احترامات تان. با اظهار سلام های بنده برای شما محترم از تبصره اخیر تان یک جهان تشکر. 

شما در جملات زیر می فرمایید:

" من و همسالان از سن که به عمر هفت سال بودیم ...  امروزه زبان و نوشته های نو مملو از لغات بیګانه و نا اشنا شده است و از نوشته ها فی الفور برداشت میشود که لغات نو و نااشنا "

بنده هم از سالیان به اینطرف به همین مشکل مواجع بودم و هستم. مثلاٌ در اوایل نمی دانستم که کلمه "واژه" یعنی چی تا زمانیکه انرا فهمیدم و این ظلم را بالای روان خود روا می داشتم که فوراٌ انرا به لغات تبدیل می نمودم. نه تنها تهاجم فرهنگی است بلکه یک نوع ظلم روانی هم است. 

"بخاطر غالب شدن زیان ایرانی ها و بعد غالب شدن فکر و رواج انها و بعد غلبه مذهبی و سیاسی ایرانی تحت کار است. "

ایران در مجموع با سرمایه کشور  در راه اشتباه روان است که دیده شود اگر زندگی بود سر نوشت حکومت ان به کجا می کشد. 

 "  حالا هم نوشتن علیه امپریالیزم ادامه دارد"

  بی خبران هنوز نمی د انند که تمام جهان امپریالیزم شده و جهان به سرعت انکشاف نموده و می نماید.

گهی بر صبح پیچیدم گهی با گل جنون کردم

به چاک صد گریبان خویش را از خود برون کردم

بیدل 

الله محمد26.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ دوستان گرامی!

با عرض ادب توجه تان را به نکات ذیل معطوف میدارم: 

۱-"لب و لباب مقاله انجنیر معروفی روی مفهوم  و احساس جمله کاپی شده فوق که شما نهایت به جا, منطقی و معقول تغیر انرا جویا شده اید بنا شده است. "

"لب و لباب" فکر میکنم معنی خلاصه را بدهد. بنده فکر نمی کنم که در 19 صحفه با اینقدر زحمات علمی که نویسنده برای خواننده خود کشیده است، چنین باشد. 

یعنی در نهایت بی جا، غیر منطقی و غیر معقول تغیر انرا جویا شده است، زیرا اینجا موضوع شخص مطرح نیست،  بلکه واقعاٌ تهاجم بی موجب فرهنگی از سالیان سلطه بی سوادان فرهنگی مطرح است،  و زحمات نویسنده هم انرا به خواننده با درایت بالای ادبی ثابت نموده است. 

2-"معروفی میداند و باید بداند"

اینجا دو حالت را می توان فهمید. یکی اینکه معروفی "میداند"، که اگر می داند پس نباید "باید بداند"، چونکه می داند.     

 "باید بداند" در حالت دوم استادانه تاکید به "دانستن" می کند، به شخصی که قریب به هشتاد سال عمرش رسیده و انرا با دانش و علم سپری نموده است.  با وجودیکه در اول   "میداند" تذکر می رود، در نهایت   چنین طرز افاده در برابر چنین یک رسالهء که همه بالای سطح بالای علمی  آن اتفاق نظر دارند، درست نیست.   

3-" می داند و باید بداند که فارسی/ دری/ تاجکی/ هزارگی/???  انهم در جغرافیا باهم چسپیده زبان واحد بوده"

  زبان واحد است،  اما باریکی های خاص خود را ، نظر به جغرافیای خاص خود،  مخصوصاٌ در گذشته های دور ، که وسایل ارتباطی کمتر وجود داشته،  و یا هم هیچ وجود نداشته،  و فکتورهای دیگری محیط زیست بالای انکشاف ان تاثیر داشته است، دارا می باشد.  

4-"از بخارا و سمرقند تا هندوستان و از ترکیه تا چین گویش ان نهایت مروج وگسترده بوده که تا هنوز هم تا حدی چنان است."

زمانی بنده در بخارا در خانهء/مهمان خانه  یک نفر بخارایی زندگی می نمودم که بعضی لغات های که استعمال می نمود و یا طرز افاده وی را نمی فهمیدم و از وی خواهان معلومات می شدم و لهجه ان هم فرق می نمود. 

همینکه در اخیر جملهء بالا  نوشته می شود که:" ...گویش ان نهایت مروج وگسترده بوده تا هنوز هم تا حدی چنان است"، 

 "تا حدی" نوشتن انرا از حالت "واحد" بیرون می نماید. 

در این جای شک نیست که زبان "واحد" است، اما به نسبتهای مختلف "وحدت" خود را به صورت طبعی ان حفظ نموده نمی تواند،  که توضیحات و تحقیقات زیاد از نگاه های مختلف در زمینه لازم است ، که وظیفه یک انستیوت مخصوص را ایجاب می نماید. 

5-"از انگلیسی زبانان که پیشقدم تر اند, باید اموخت که زبان خود را در امریکا شمالی, اروپا و استرلیا که اوقیانوس ها از هم فاصله دارند فقط انگلیسی مینامند."

در اینجا هم چنین نیست، زیرا انگلیسی امریکایی که توسط مهاجرین مختلف انگلستان، سکاتلند و ایرلند با دیالکتهای شان که با مردم بومی امریکا و زبانهای اسپانوی و فرانسوی به تماس شده اند    و  به همین  ترتیب انگلیسی نیوزرلند و استرلیا انکشاف خود را داشته اند.   

6-"کلمه نهایت-کلیدی محترم معروفی در تمام نوشته ها مرتبط به زبان خاص,  "دری کابلی/کابل جان" میباشد."

این نشان دهنده بافت اجتماعی نامبرده را افاده می نماید و درست هم است، زیرا طور مثال مردمان کابل از هزاران سال به اینطرف بافت اجتماعی دیگری دارند نسبت به طور مثال سمرقند و یا هم نقاط فارسی زبان چین. 

7-"چنین پافشاری و اصرار مطلق و مستمر برماندگاری نام "دری - کابلی" را نمی توان چیزی جز جست و جوی منشه و ریشه اصلی ان زبان را در محیط خانواده وانمود کرد."

  هر انچه فکر و وانمود شود، شود ،   اما یک واقعیت جامعه شناسی خالص را وانمود نموده است. 

8-"کابل جز افغانستان است نه برعکس و مردم کابل ان را دری نمی نامند."

بر عکس ان هم درست است یعنی افغانستان، کابل هم است، اینکه مردم انرا دری نمی گویند و فارسی می گویند در اصل زبان کدام تاثیری ندارد و همینکه کلمه "دری" ظهور نموده از سالیان دراز به این طرف خود نماینده گی از یک دلیل خاص را از نگاه سیاسی و جامعه شناسی می نماید. 

9-"درست است که پوهنتون اسم خاص بوده و نباید ان را ترجمه نمود, ولی فارسی/دری زبان مرده ای نیست که نتواند معادل انرا که دانشگاه میباشد در خود پرورش دهد."

اینجا موضوع پرورش و ترجمه و زنده و مرده نیست، بلکه موضوع سیاسی است و درست هم است کسانیکه از این موضوع به دفاع خواسته اند، زیرا کشور به تشنج ضرورت ندارد. 

10-"معروفی صاحب را شاید که از جاه گزینی در تاق-بالا در ارتباط به زبان کمی نزول نموده در جیب-بالا نشیند."

اخلاق و شخصیت یک انسان باید تا چی حد نزول نموده باشد که چنین اظهار نظر بالای یک شخصی نماید که به اساس اظهارات همه متحدانه وی را و مقاله وی را تایید می نمایند. 

11-"هرگاه چنان میل ندارند, پس پوهنتون را به فارسی/دری چه نامید??"

واقعاٌ همان قصه لیلی زن بود و یا مرد در اینجا صدق می کند، که  نفهمید   اصل بحث بالای چیست. 

شمع محفل بر خموشی بست و مینا بر شکست

هر کسی زین انجمن طرز دگر نالید و رفت

بیدل 

احمد آریا26.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

وحید جان از تورخم،

درود و احترام خدمت شما،

هر وقت خواستی نقدی بنویسی، باید یک لغتنامه را دم‌ دست بگذاری.

در حالی که لغات استفاده‌شده توسط احمد آریانا (آریا) در مقاله «امپریالیزم و ...» را نقد کردی، اما متأسفانه در متن خودت این اغلاط به چشم خوردند.:

غلط   -    صحیح

۱. کننده ګان - کنندگان («ها» غیر ملفوط در حالت جمع حذف می شود و صامت «گ» جایش را اشغال می کند.) 

ګذشته -  گذشته ۲.

۳.اموختیم - آموختیم 

۴.بسیار روان وشرین - بسیار روان و شیرین 

۵. نا اشنا - نا‌آشنا 

۶.فی الفور - فورا 

۷.لغات نو و نااشنا - لغات نو و ناآشنا 

۸.بخاطر - به خاطر 

9. ۹.غالب شدن زیان ایرانی ها - غالب شدن تاثیر ایرانی‌ها 

بعد غلبه - پس از غلبه ۱۰.

۱۱. سراسر لغات نااشنا - سراسر لغات ناآشنا 

۱۲. غایه - غایت 

۱۳. ممالک قوی و سرمایدار - کشورهای قدرتمند و سرمایه‌دار 

۱۴. غایه انها - غایت آن‌ ها 

در جلال اباد - در جلال‌آباد ۱۵.

والی خلکی → والی خلقی ۱۶.

سرخ و سیا و سپید - سرخ و سیاه و سپید ۱۷.

۱۸.غایه انها - غایت آن‌ ها    

ستراتیژیک - استراتیژیک ۱۹.

۲۰. ستراتیژی – استراتیژی 

۲۱. فزیک – فیزیک

۲۲. امپریالییزم - امپریالیزم 

۲۳. پیچیده ګی – پیچیدگی (برای شرح بیشتر به نمره ۱ مراجعه کنید.) 

۲۴. درهمین نوشته که بقلم احمد اریانا است → در همین نوشته که به قلم احمد اریانا (آریا) است 

۲۵.برعلاوه - علاوه بر 

۲۶.لغات متذکره - لغات مذکور 

توجیه کدام معنی ندارد - توجیه بی ‌معنی است ۲۷.

۲۸.برچسپ زنی -  برچسب ‌زنی 

۲۹.نوشته مسترد و بالای ان نُه کشیده شود → نوشته مسترد و بر آن نُه خط کشیده شود 

کشمکش را اضافه ساخته اید - کشمکش را افزوده‌ اید ۳۰.

۳۱.باعث تشویش همه شده اید - باعث نگرانی و تشویش همگان شده‌اید

مرزایی - میرزایی ۳۲.

۳۳. به‌ علاوه، اگر مقاله را تا آخر خوانده بودی، یقین دارم در پایان با «امپریالیزم» آشنایی پیدا می‌کردی. همچنین از سعدی رحمت‌ الله علیه یاد کردی که پنج کتاب او را خوانده‌ ای. اما این شعر را در پنج کتاب دیدی؟

بیا تا در این شیون چالش کنیم

سر خصم را سنگ بالش کنیم


وحید26.05.2025تورخم و فعلاً  در کابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​قارئین و اشتراک کننده ګان محترم نشریه اریانا افغانستان السلام علیکم واحترامات من را قبول کنید.

 چندمین بار است که درباره ممنوعیت لغات اجنبی مضمون نشر کرده اید اما کمتر تاثیر ګذاشته است من و همسالان از سن که به عمر هفت سال بودیم پنج کتاب و بوستان و ګلستان اموختیم بسیار روان وشرین بود خداوند سعدی رحمته الله علیه را جنت فردوس نصیب فرماید ازبرکت اشعارش زبان و قلم ما روان شد در کارهای دفتر و مرزایی هیج مشکل نداشتم امروزه زبان و نوشته های نو مملو از لغات بیګانه و نا اشنا شده است و از نوشته ها فی الفور برداشت میشود که لغات نو و نااشنا بخاطر غالب شدن زیان ایرانی ها و بعد غالب شدن فکر و رواج انها و بعد غلبه مذهبی و سیاسی ایرانی تحت کار است چرا  چنین شود افراد مربوط به بیګانه طرد ګردد مقاله ی که باعنوان امپریالییزم و بازی قدرت درافغانستان را بقلم احمداریانا خواندم سراسر لغات نااشنا بود  چهل وهفت سال قبل در جلال اباد والی خلکی امپریالیزم میګفت ما به حیرت بودیم بعد امپریالیزم سرخ و سیا و سپید رواج شد که غایه انها ممالک قوی و سرمایدار و صاحب اسلحه مانند امریکا شوروی و غیره بود حالا هم نوشتن علیه امپریالیزم ادامه دارد و بالغات اجنبی و اشتباه املایی مانند استراتیژیک  استراتژیک استراتژی که ستراتیژیک و ستراتیژی الف ضرورت نیست و عوض فزیک فیزیک نوشته شده عوض تروریزم تروریسم نوشته شده عوض پیچیده ګی  پیچدګی نوشته شده درهمین نوشته که بقلم احمد اریانا است برعلاوه لغات متذکره توجیه کدام معنی ندارد به ویژه فرایند ګمانه زنی برچسپ زنی چالش تماما بیګانه اند همکاران نشرات توجه معطوف نموده درغیر آن نوشته مسترد و بالای ان نُه کشیده شود حاجت اینقدر تبادل نظر نیست کشمکش را اضافه ساخته اید باعث تشویش همه شده اید

دوکتور غروال26.05.2025ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​​محترم مومند صاحب ، زه د رحمان بابا لیسه کښی په اتم ټولګی کښی ووم چی د یو لنډی متعصب معارف وزیر ( پدی نام د مونږ سره مشهور وو او نام ئی راڅخه اوس هیر شوۍ دی )  په رسمی ډول د مونږ مدیر ته اطلاع ورکړی وه چی د رحمان بابا شاګردان به خپلو ولایاتونو ته لیږل کیږی او خپلو ولایاتونو کښی به دوی  مکتبونو ته دوام ورکوی نو مونږ هری خوا ته د مکتب پاتی کیدل په کابل  کښی په فعایت شروع وکړه او یو تن وویل چی پخوانی وزیر محمد ګل مومند ته باید اوله ورشو ځکه هغه اوس هم ډیر نفوذ لری نو مونږ هغه ته اول ورغلو او هغه ته مو خپل شکایت وویلو ، هغه محترم د ځپل ځای څخه پورته شو او د اطاق څخه ووت ، لږ څه وروسته دوباره راغلو او وئی ویل چی تاسی ته دا تفنګچه درکوم تاسی دا وزیر باید پدی تفنګچه ووژنۍ نو وروسته له اوږه بحث څخه د مونږ ګروپ مشر مومند صاحب ته وویل چی مونږ قاتلان نه یو او دا کار مونږ نه کوو نو هغه سمدستی شروع وکړه چی تاسی بی عیرته یاستۍ چی دا د پښتنو دوښمن نشۍ وژلۍ او مونږ هم ورته وویل چی تشکر دتاسی څخه مونږ اوس ځو ، بل نیازمحمد مومند اوس په هالند کښی دی هغه اول امینیست وو او وروسته کارملی شو هغه ډیر کوشش کاوه چی ما زندان ته داخل کړی اما په موقع کښی ورڅخه راووتم ! د لنډی خاطری ددو مومندانو سره او تاسی اوس دریم مومند یاستۍ چی د لیکنی په واسطه درسره مخامخ کیږم ! ولو چی د ما هدف د تاسی افراطیت د پښتنو تبلیغ باره کښی امر نه وو او نه دی بلکه یو خواهش وو او دی دا خاص ددی لپاره  وو او دی چی د نورو قومونو ضدیت د تاسی افراطی تبلیغ په واسطه  نوره هم زیاتره نشی او باید کوشش وشی چی د افغان ملت نجات لپاره د افغانستان ټول قومونه صادقانه سره متحد شی !!!  ما هیڅکله د ملی کیدو ادعا ندی کړی او نه به داسی ادعا وروسته هم صورت ونه مومی ،  بی ځایه تهتونه ښه خصلت ندی نور دی خوښه او وروسته د تاسی سره جنجال کښی دداخلیدو علاقه نلرم ! روغ او خوښ اوسی

احمد آریا26.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

محترم دوکتور صاحب غروال،

له ټولو وړاندې، غواړم ستاسې د عادلانه او ملي دریځ څخه مننه وکړم. ستاسې هڅې د ملي فرهنګ او ژبو د ساتنې د ستاینې وړ دي.

په هغه حال کې چې یو شمېر فاسد چلیان زموږ د ملیونونو خلکو واکمن دي، د ملي ارزښتونو، ژبې او لرغوني فرهنګ د دفاع کولو لپاره زړورتیا او قرباني ته اړتیا ده، او یواځې د ملت وفاداره زامنو کولی شي دا لار تعقیب کړي.

زه تل ستاسې مقالات او نظرونه لولم او باور لرم چې تاسو زموږ د ملت یو ریښتنی او وفادار مبارز یاست. د خلکو د فرهنګ او ژبې ملاتړ او دفاع د یوه لوی مبارزې برخه ده چې تاسو پکې ارزښتمند برخه لرئ

دا مبارزه دوام لري او تر هغه وخته به دوام ولري چې بیګانه مزدوران، مبلغان او د هغوی بې شرمه مدافعین میدان پرېږدي. بی شکه دوی اوس په یو کثیف مرداب کې لامبو وهي. د دوی کارونه د دوی د ماتېدو نښه ده. دغه خلک په اصل کې د خیانت عادت لري او هیڅکله نشي کولی خلک مات کړي، ځکه چې کار یې پر دروغو او فریبونو بنا دی، او حقیقت زموږ سره دی. دا د هیلو نښه ده او د خلکو د بریاوو او د حق د باطل پر سر د بریا علامه ده.

سلامت او تندرستۍ مو غواړم.

په درنښت

احمد آریا

محمد داؤد مومند26.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

نتیجۀ ابراز نظریات و آراء دانشمندان و نویسندگان و صاحب نظران به استثناء این قلم.
شاغلو احمد فواد ارسلاء

پوهاند دودیال

مبصر ورزیده حسیب الله خان
استاد باری حهانی
استاد تره کی
داکتر غروال
نبیل عزیزی
مبصر ورزیده الله محمد خان
و کم سواد محمد داؤد مومند

با یک صدا تحسین و آمنا و مرحبا
رأی مخالف مساوی به صفر

تبریکات مجدد خدمت استاد سخن خلیل معروفی.

احمد فواد ارسلا25.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​من از خواندن مقاله استاد معروفی بسیار لذت بردم. این مقاله هم آموزنده بود و هم پُربار، و دیدگاه‌هایی را ارائه می‌داد که درک مرا از موضوع عمیق‌تر ساخت. نه تنها از تجربهٔ خواندن آن لذت بردم، بلکه از تحلیل‌های دقیق و اندیشمندانه‌اش نیز بسیار آموختم. به قلم شان برکت. 

محمد داؤد مومند25.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

یا للعجب!

مردم فهیم و فخیم ما، وجیزۀ دارد فلاطونی، مشعر بر اینکه:

هم به نعل میزند و هم به میخ

الیوم تبصرۀ جناب محترم دوکتورغروال را در مورد رسالۀ علمی و منطقی استاد معروفی، مطالعه نمودم، و بر وفق و صدق وجیزۀ فوق الذکر مردم خود، ملیون بار، آمنا و صدقنا و مرحبا گفتم.

جناب عالی تبار دوکتور غروال صاحب ، در اخیر پاراگراف  خود، در اخیر یک جمل ای که از درک ژرفای غموض آن عاجز آمدم، در مورد این قلم ذره نوازی فرموده و هشدار و قومانده داده اند، به این عبارت:

«...... او محترم مومند صاحب د پښتو ژبی لپاره افراطی تبلیغ بند کړی...»

جناب داکترغروال صاحب، بداند و بخواند، که من از نطفۀ کدام ایرانی قزلباش تولد نشده ام، بلکه همان طوری که ولی خان فرموده بود، مربوط به قوم بزرگ و تاریخ ساز پشتونم که بالغ بر سه هزار سال قدامت تاریخی دارد و برآن مفتخرم.

کذا جناب داکتر صاحب غروال، بداند و بخواند، که من از نطفۀ کدام فارسیست وطنی و مانند رفیق شفیق و به جان وروان برابر و مبلغ فرهنگ و بخصوص ترویج اصطلاحات ایرانی تان تولد نیافته ام، که از عزت و ناموس و آبروی قوم بزرگ و تاریخ ساز پشتون و زبان و فرهنگ شان دفاع نکنم و مانند خودت سیل بین باشم.

کذا داکتر صاحب غروال، بزرگ پکتیا بداند، که من از نطفۀ پشتونان بی خاصیت و بی خصلت وبی مسلک و جبون و منافق و الچه مذهب فرصت طلبانی تولد نشده ام، که در قبال توهین و تعجیز و اتهام فارسیستانی، مانند رفیق شفیق و به جان و روان برادرت، که کود و نورم و قانون و کلتور و فرهنگ پشتونولی را، (ایدیالوژی منحط) خطاب میکند و در ردیف پشتون دشمنانی بزرگی مانند غبار و فرهنگ و سگ و سگرشان، بابای پشتون تباران یعنی محمد گل مومند را، متعصب و خائن خطاب کنند، مانند غلام و بردۀ بی هویت خاموش بنشینم.

متأسفم که جناب عالی در موازارت عناصر ستمی و فی الجمله، رفیق شفیق و به جان و رروان برابرتان ، مرا متهم به تبلیغ افراطی زبان ملی و ملتی ام متهم میسازید.

جناب عالی از یک فارسیست و دشمن بزرگ فرهنگ پشتونولی، که فرهنگ پشتونولی را مانند سایر ستمی های هم رکابش (ایدیالوژی منحط) قلمداد میکند، با نوشتن یک پاراگراف به زبان پشتو، شخصیت ملی میسازید و این قلم را مبلغ افراطی زبان پشتو!!!!!!!!!!!!!!!!!

دانشمند کبیر و محیط و بی مثل و مثال، دوکتور صاحب غروال بخوان و بدان، که کسی با نوشتن یک پاراگراف و یک مقاله و یک کتاب به زبان پشتو شخصیت ملی نمیشود، همانگونه که نمیتوان از جست، نقره ساخت و از برنج طلا.

در غیرآن نورمحمد تره کی با نوشتن کتاب د بنګ مسافر، شخصیت ملی میشد و یاهم پروفیسر اسلانوف و پروفیسر دوریانکوف، با نوشتن کتب به زبان پشتو، قهرمانان ملی افغانستان.

در اخیر یکبار دیگر بخوان و بدان که من از نطفۀ پشتون اصیل تولد یافته ام ونه از نطفۀ کدام ..... که مانند بعضی ها بی خاصیت باشم و از فرهنگ پشتونی و افغانی خود دفاع نکنم.

په ښکاره ناری وهم چی زه پښتون یم

زه مومند خو اجړا  نه یم چی به ډار کړم


Hazarzbek Tajiashtun25.05.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

نبیل عزیزی,

"..... پیشنهاد می‌شود اگر جناب معروفی گرامی مخاطب خاصی را از متن حذف نمایند، مقاله‌ به‌گونه‌ای علمی‌تر قابل آرشیف و استفاده عمومی خواهد بود. ..... "

لب و لباب مقاله انجنیر معروفی روی مفهوم  و احساس جمله کاپی شده فوق که شما نهایت به جا, منطقی و معقول تغیر انرا جویا شده اید بنا شده است. معروفی میداند و باید بداند که فارسی/ دری/ تاجکی/ هزارگی/??? انهم در جغرافیا باهم چسپیده زبان واحد بوده از بخارا و سمرقند تا هندوستان و از ترکیه تا چین گویش ان نهایت مروج وگسترده بوده که تا هنوز هم تا حدی چنان است. از انگلیسی زبانان که پیشقدم تر اند, باید اموخت که زبان خود را در امریکا شمالی, اروپا و استرلیا که اوقیانوس ها از هم فاصله دارند فقط انگلیسی مینامند.

کلمه نهایت-کلیدی محترم معروفی در تمام نوشته ها مرتبط به زبان خاص,  "دری کابلی/کابل جان" میباشد. چنین پافشاری و اصرار مطلق و مستمر برماندگاری نام "دری - کابلی" را نمی توان چیزی جز جست و جوی منشه و ریشه اصلی ان زبان را در محیط خانواده وانمود کرد. کابل جز افغانستان است نه برعکس و مردم کابل ان را دری نمی نامند.

درست است که پوهنتون اسم خاص بوده و نباید ان را ترجمه نمود, ولی فارسی/دری زبان مرده ای نیست که نتواند معادل انرا که دانشگاه میباشد در خود پرورش دهد. معروفی صاحب را شاید که از جاه گزینی در تاق-بالا در ارتباط به زبان کمی نزول نموده در جیب-بالا نشیند. هرگاه چنان میل ندارند, پس پوهنتون را به فارسی/دری چه نامید??

دودیال25.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​بسم الله الرحمن الرحیم

مقاله ی محترم بصیر دهزاد را مرور نمودم. واقعیت را اظهار نموده اند. شاید خانم ش.ب. تنها به پنجشیر و بامیان رفته باشد. یقیناً درین دو منطقه میله ها و فعالیت تیوبرها وجود دارد.  یک خانم فلمهای پورن نیز چندی قبل فقط بامیان رفته بود بعد وقتی به امریکا رفت گزارش داد که سفرش به افغانستان طبق میل  اش بود و در امارت اسلامی مورد استقبال قرار گرفت. دو منطقه ی فوق الذکر نماینده گی از تمام افغانستان نمی کنند، وضعیت در ولایات مختلف فرق دارد. درین دولایت در سابق هم انفجار و بمبارد وجود نداشت، ولی در سایر ولایات همه روزه در مساجد، مراسم جنازه، مراسم عروسی بمبارد و انتحارات صورت می گرفت، اطفال دوپاره می شدند و جوانان سربریده میشد. پس خانم ش. ب باید به خوست میرفت، قندهار می رفت هرات و جوزجان میرفت و واقعیتها را درک می کرد. اما مهم این است که افغانها باید بازی سیاسی را دانسته باشند. قتلهای مرموز، خودکشی ها(چنانچه امروز در هشت صبخ خواندیم که شش نفر در خوست خودکشی کرده اند، یکتن درایران خود را اتش زده، یکتن سرباز اردوی ملی در شینوار بخاطر نهایت فقر  خودکشی نموده، یکتن دیگر در ولایات شمال خانم و دخترش را قتل نموده دو دختر جوان در هرات مرگ موش خورده زنده گی شان را خاتمه داده اند... ) روز مره مثالهای ناامیدی- بی سرنوشتی- فقروبیکاری دیده میشود ولی خانم ش.ب. از انها چشمپوشی نموده است. مقاله ی جناب دهزاد واقعیتهای خوبی را منعکس ساخته است.

حسیب الله25.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم میدارم.

بدون شک، جناب محترم خلیل الله معروفی در رسالهٔ شیوای نزده صفحهٔ ایشان، با توجه به حقایق و با یک سیر ادبی زیبا در آفاق و انفس، با سخنان بسا رسا، گماشتگان وادی ضلالت و بی‌خبری را به صوب صواب و حقیقت راهنمائی فرموده اند، که این زحمات جناب ایشان قابل ستایش فراوان نیز می باشد.

امیدوارم، پس از مطالعهٔ این اثر عالی، جناب محترم احمدآریا و بقیه همفکران و همقطاران گمراه و سرگردان ایشان، متوجهٔ خطا ها، پلیدیها و بدی های شان شده، به اصطلاح عام تفاوت بین "راه" و "چاه" را دریابند، زیرا این اثر عالی جناب محترم معروفی، از لحاظ تفوق فکر، برتری فهم و قوهٔ  عاقله می‌تواند که حیثیت یک رهنمای خوبی را برایشان داشته باشد.

نوت: واقعا که زیبا نویسی کلام پر محتوی جناب محترم خلیل الله معروفی قابل تحسین و ستایش فراوان می باشد و به قلم رسای جناب ایشان استدعای برکت میدارم.


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

عبدالباری جهانی25.05.2025ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم انجنیرصاحب معروفی سلام واحترام بنده را بپذیرید. رساله عملی شما را « دانشګاه کلمه درست نیست» خواندم و باز هم خواهم خواند. هر وقت از مضامین علمی شما مستفیض شده ام و از بارګاه ایزد متعال عمر دراز با صحت کامل برایتان خواستارم. زنده و سلامت باشید.

دودیال25.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام و احترامات برای همه تقدیم است.

امروز روز رخصتی، مقاله ی عالی از قلم استاد معروفی تحت عنوان ( دانشگاه کلمه دری نیست) را خواندم. برایم خیلی آموزنده بود. از مدیدی چنین نوشته ی زیبا و مملو از محتوای علمی و دارای پیام ملی را ندیده بودم. استاد معروفی سرمایه بزرگ و گرانبهای کشور مااند، ایشان مدافع ارزشهای ملی، معنویت، افتخارات تاریخی و حافظ اصطلاحات، مثل ها، کلمات و ادبیات مردمی اند. تلاش شان در زنده نگهداشتن فولکلور و ادب عامیانه، مطالعه عمیق شان در ادبیات معاصر و توجه شان به گنج شایگان ملی مایه مباهات مااست. در مقاله ی متذکره تنها روی کلمه پذیرفته شده پوهنتون تمرکز نشده، بلکه محتوای ان وسیع و یک درس آموزنده برای همه  است. صحت، خوشی و دوام نوشتن شان را خواهانیم.

استاد معروفی معزز و گرامی! هرروز منتظر رهنمایی و مقالات تان میباشیم.

ع، تره کی25.05.2025فرانسه/FotoGallary/CountryIcons/FR.png

​اګر ما معروفی را در کنار خود نمیداشتیم جهل و تعصب بر روشنایی، عقلانیت و واقعبینی فیروز میشد. نوشته « کلمه دانشګاه درست نیست » را که صلابت استدلال و منطق را به نمایش میګذارد  حتمن بخوانید. ښاغلی معروفي :  عمر مو دیر شه 

دوکتور غروال25.05.2025ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​د افغان غیرتی ملت د وحدت مسلسل هلی ځلی صادق اصیل افغان معروفی صاحب  صادقانه همیش کړی دی او اوس هم ناستومانه پری لګیا دی او همیش ئی په خپلو هلو ځلو کښی  په حیث د اصیل افغان ددو رسمی ژبو پښتو او دری  کښی د بهرنی نفوذ پیدا کیدو عالمانه دفاع کړی دی او هم ناستومانه دوام  ورکوی ،  دا افغانانو ته ستر افتخار دی چی یو دری ژبی له خوا د افغان ملت ګډ نوم پوهنتون په جدیت سره دفاع کوی او محترم احمد اریا هم په حیث د یو افغان باید د افغان ملت رسمی ژبو پښتو اودری د اجنبیو تخریبکاریو نفوذ لاندی راوستلو په مقابل کښی ضدیت ښکاره کړی او د اجنبیو تر تاثیرلاندی  د افغان ملت په ضرر باید رانشی او اصیل افغان په حیث  د افغان ملت رسمی ژبو ساتلو کښی د ځان ایمانی او وجدانی مسؤلیت د ځان کړی ، زه ډیر خوښ شوم چی محترم احمد اریا ماته په پښتو څو کرښی لیکلی وی اما د محترم معروفی صاحب تنقید چی محترم احمد اریا د ایرانی الفاظو استعمال څخه کار اخلی نو زه د محترم احمد اریا څخه خواهش کوم چی د افغان ملت د وحدت او پر مخ تګ لپاره ملا وتړی ایا محترم احمد اریا کوم ایرانی لیدلۍ دی چی د افغانانو ژبو او کلتور تر تاثیر لاندی راغلی وی؟؟؟ ، پخوا اروپائی ممالکو هم داسی مشکلاتدرلودل اما دوی نظر ترخو تجروبو سره مجبور شول چی د اجنبیو غرضی مداخلو لاری بندی کړی پدی ترتیب ئی صادقانه  وحدت هم رامینځ ته کړۍ شو او ددوی لپاره د پر مخ تګ شرائیط برابر کړۍ شول او سربیره ددوهم جهانی جګړی تامو ویجاړیو ډیر ژر وتوانیدل چی نه یوازی دوباره خپل مملکتونه اباد کړی او دوباره په پښو ودریږی بلکه د فوق العاده اتفاق سره  اروپائی ممالکو رسمی وحدت هم  تر سره شو او ددی وحدت له کبله ددوی ملتونو د ژوند شرائيط لا پسی بهتره شول  !!!! دا چی ددی ممالکو ټول وګړی باسواده او رسیدلی دی نو ددوی تر مینځ د نفاق نښانی هم نه لیدل کیږی او هم حکومتونه د ملتونو له خوا تعین کیږی داچی ملتونه رسیدلی دی نو د روسیی ، امریکا او چین نفوذ او مداخلو لاری ئی هم  بندی شوی دی !!!!

په اسیا ، افریقا او لاتین امریکا کښی د ملتونو سواد د اروپا په  شان  نه دی موجود ( کومو سره چی سواد مجود دی نو دوی هم  د نیمه باسوادو شکل سره ځانونه څرګند کړل  ددی نمونه اجنبی کودتاګانی او د فریبی لپاره د اسلام تر شعار لاندی د تخریبکارو قاتلو روی کارول )  نو اجنبیو تخریبکاره مداخلو ته په اسیا ، افریقا او لاتین امریکا کښی فوق العاده شرائیط برابر دی  !!!!

ماته په ۲۰۰۱ کال قومی مشرانو په جوړ شوی غونډه کښی تکرار سره وویل چی » ډاکتره تاسی مونږ مکتبونو کښی داخل کړۍ چی د تاسی د تاسی اولادونو او د مونږ ژوند شرائیط درسره بهتره شی اما تاسی مکتبیانو مونږ ته د خدمت په عوض د چوکیو لپاره خارجیان راولۍ او افغانستان په بربادوۍ او مونږ پری وژنۍ او کله چی مونږ د تاسی راوستل شوی خارجیان  د توپکو په زور او د مونږ قربانیو په قیمت له خاوری وشړو نو بیا تاسی هم نورو ملکونو ته تیښته کوۍ ، ډاکټره نورو مکتبیانو ته هم ووایه چی نوره بس دی او مونږ مه مجبوروۍ چی د تاسو وژنی هم شروع وکړو !!!

زه په ډیره عاجزۍ محترمو احمد اریا او مومند صاحبانو نه هیله کوم  چی محترم احمد اریا د ایرانی الفاظو استعمال په دری ژبه څخه خودداری وکړی او محترم مومند صاحب د پښتو ژبی لپاه افراطی تبلیغ بند کړی نو که د افغانانو تر مینځ حسن نیت او اعتبار پیدا کړۍ شی نو دا منورین بیاد افغان غیرتی ملت اتفاق او پرمختګ لپاره ګټور ثابت کیداشی !!!  ددی په امید !!!!!

نوټ : ما د کنترول لپاره خپله نوشته سرسری دوباره ولوستله که بیا هم اشتباه راڅخه شوی وی نو زیاته بخشنه درڅخه غواړم !! 

نبیل عزیزی25.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام و احترامات.  
واقعاً مقاله علمی استاد معروفی گرامی در سطح بسیار بلند و حرفه‌ای نگاشته شده است. قلم‌تان استوار باد!  
پیشنهاد می‌شود اگر جناب معروفی گرامی مخاطب خاصی را از متن حذف نمایند، مقاله‌ به‌گونه‌ای علمی‌تر قابل آرشیف و استفاده عمومی خواهد بود.  
برای استاد معروفی صحتمندی و موفقیت بیشتر آرزو دارم.

الله محمد25.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوست نهایت عزیز و محترمم جناب محترم مومند صاحب!

سلام و احترامات بنده را برایتان با سرعت نور از طریق آفتاب ارسال میدارم و امیدوارم با تکالیف که همه ما داریم در حالت خوب،  گرم و نرم تان نماید.

نوشته اخیر تان را مطالعه نمودم:

 1-"مضمون طلایی و یا به عبارت دیگر رسالۀ استاد معروفی"
 رسالهء الماس است، الماس. گپ ان از طلا گذشته. 

 2-"این رساله با در نظرداشت محتوای ملی و در موضوعی که نگاشته شده بی نظیر است،"
بی نظیر است. 
همچو چیزی به خدا  قسم تا کنون از نظرم نگذشته بود.

3-" تا تحریر این سطور عکس العمل، مبارکبادی را از طرف هم وطنان عزیز و هشیار و بیدار و متعهد به اصالت فرهنگ ملی، ندیده ام."

بنده از دیروز به اینطرف که مشغول مطالعه آن هستم ، یعنی هر وقت فرست کیف ان پیدا می گردد یک، دو و سه صحفه می خوانم تا کنون تمام نشده ام.

در صحفه فکر می کنم شانزده ام هستم و نمی دانم در صحفه چندم بودم که الهام امد در زمینه برای این دانشمند بی نظیر "در رشته اش" چند سطر بنویسم. 

علت اینکه شما نوشته بنده را "ندیده اید" برایتان عرض گردید،  که هنوز  پخته  نشده بود که به خوردن فکر می دادم،  که امید است طرف قبول تان واقع گردد.

4-"امیدوارم صاحب قلمانی  ... خاموش و بی طرف یا به اصطلاح به غندی خیر به مثابۀ نظاره گر و بی تفاوت ننشینند."

بنده را شما از غندی خیر پاهین آوردید، خداوند خیر را پیش روی همه ما بگذارد. 

فکر می کنم امروز رساله را تمام بخوانم،  که در صورت فرست یک جایزه مناسب برای نویسنده دوست داشتنی ام  خواهم فرستاد،  که کمتر از جایزه نوبل در ادبیات نخواهد بود. 

از ساحل این بحر زبان می کشد آتش
کشتی به چه امید ز گرداب بر آمد

بیدل 

الله محمد25.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم برادر عزیز آغای یونس خان!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و دوستان دیگر ، از تبصره خوب اخیر تان تشکر . 

 سلسله تحولات سیاسی افغانستان در هر صورت ارتباط به انکشاف سیاست بین المللی در جریان اضافه از  صد سال اخیر، مخصوصاٌ از نگاه انکشاف اجتماعی مفکوره  بشر داشته، که بالای ان زیاد نوشته شده است. 

شما در قسمت دوم نوشته تان به نکات بسیار مهم علمی یعنی حقوقی و فقعی اشارت نموده اید :

1-بلی، به نظر بنده چنانچه شما می فرمایید نباید شزیعت را به صورت جزایی و محدود شناخت، زیرا شریعت منجمله شریعت اسلامی نظر به مطالعات که بنده در زمینه نموده ام در سطح بالای قانون گذاری یعنی نظم اجتماعی قرار دارد، که بایست به صورت عمیق مطالعه و درک شده و انرا از حالت ذکر شده شما بیرون آورد. همین بود که بنده نوشته ام که:"" قانون اساسی" را می توان "در هم اهنگی با شر یعیت اسلامی"، هم اهنگ و  اساس، اساس گذاشت،  که درایت و فهم بالای سیاسی و فقهی را خواها ن می باشد." 

این "هم اهنگ و اساس" اساس گذاشت، یعنی اساس گذاری نمود،  به مفهوم اینست که اساسات قانون اساسی فرضا زمان شاهی را  در نقاط که لزوم ان می رود با فقه اسلامی هم اهنگ ساخت، که تمام نقاط مهم اداره سالم و منطقی جامعه را بسته نماید. 

ضمنا ساختار سیاسی دولت را انچنانکه ایجابات سیاسی ایجاب می نماید شکل داد. 

به نظر بنده حکومت افغانستان باید این معموله را با همکاری حقوقدانان حقو ق اساسی کشور و کشورهای اسلامی دیگر که دارای قانون اساسی هستند هم اهنگ نمایند. چنانچه شما محترم معقول می فرمایید که:"  شکل‌گیری یک قانون اساسی مدرن نیازمند دانش تخصصی در حوزه‌های حقوق، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و فقه است، " تا شریعت  محافظه‌کارانه و قشری را علمی ساخت، که علمی هم است،  زیرا علم خداوند  محدود نیست و وجود انسان با عقل سالم نمایندگی از علم خدا را می نماید.   

 بنده فکر می کنم که با چنین درایت علمی ما می توانیم خود را از قید های فعلی در عرصه های ملی و بین الملی بیرون آورد، یعنی به فرموده شما از "ساختار قدرت بسته"  ازشکلی فعلی آن علمی  بیرون امد و قدرت بسته بهتر را در عرصه ملی و بین الملی عرضه داشت تا باز هم به فرموده شما از " عدم مشروعیت ملی و بین‌المللی" خارج شد.   

2-"بنابراین، انتظار تدوین یک نظام حقوقی جامع از طالبان که نه تجربه حکومتی دارند و نه آگاهی علمی مدرن، به‌واقع غیرعملی است."

امید است این حالت  در اثر تعامل منطقی ،به فرموده استاد محترم داکتر تره کی صاحب، اشتی مدرسه و دیگرش فراموشم شده، تغیر نماید. 

شور ما چون رشتهء ساز از زبان نیستی ست

نغمه ها می نالد اما هیچکس در خانه نیست

بیدل 


محمد داؤد مومند24.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
​روز   گذشته ویب سایت وزین آریانا افغانستان مضمون طلایی و یا به عبارت دیگر رسالۀ استاد معروفی را بدست نشر سپرد.

این رساله با در نظرداشت محتوای ملی و در موضوعی که نگاشته شده بی نظیر است، تا تحریر این سطور عکس العمل، مبارکبادی را از طرف هم وطنان عزیز و هشیار و بیدار و متعهد به اصالت فرهنگ ملی، ندیده ام.

امیدوارم صاحب قلمانی جیدی مانند استاد جهانی و استاد حسیب الله و استاد الله محمد خان که بعد از یک دورۀ اعتکاف مجددا، تشریف فرما شده اند و ذوات دیگر ، به شمول داکتر صاحب غروال نظریات شرافتمندانۀ خود را در مورد این رسالۀ وطن پرستانه، علمی و منطقی ابراز دارند و خاموش و بی طرف یا به اصطلاح به غندی خیر به مثابۀ نظاره گر و بی تفاوت ننشینند.

قدر دانی یکی از خصایص و خصایل بزرگ پشتونولی و افغانیت است. 

با عرض حرمت و شکران

مننه غروال صاحب


یونس24.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب الله محمد گرامی سلام.
یک مسله روشن است که در سال 2001 پس از حملات 11 سپتامبر، آمریکا از طالبان خواست تا اسامه بن لادن، رهبر القاعده که متهم اصلی آن حملات بود و در افغانستان پناه گرفته بود، را تحویل دهد. طالبان از این کار امتناع کردند.
این عدم همکاری طالبان، زمینه‌ساز حمله ائتلاف به رهبری آمریکا به افغانستان شد و رژیم طالبان در اکتبر 2001 سقوط کرد. این واقعه نقطه‌ی آغاز حضور 20 ساله نیروهای خارجی در افغانستان شد. بنابراین، می‌توان گفت که یکی از دلایل اصلی ورود نیروهای خارجی، موضع‌گیری طالبان در برابر جامعه جهانی و پناه‌دادن به شبکه‌ی تروریستی القاعده بود.

در مورد نبود قانون اساسی و حاکمیت قانون، شما می نویسد که "   به نظر بنده  " قانون اساسی" را می توان در هم اهنگی با شر یعیت اسلامی، هم اهنگ و  اساس، اساس گذاشت،  که درایت و فهم بالای سیاسی و فقهی را خواها ن می باشد. "
شکل‌گیری یک قانون اساسی مدرن نیازمند دانش تخصصی در حوزه‌های حقوق، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و فقه است. طالبان، که عمدتاً در مدارس دینی سنتی پاکستان تحصیل کرده‌اند، این نوع آموزش رسمی و جامع را نداشته‌اند.
چند نکته اساسی در این زمینه:
1. عدم تخصص حقوقی: طالبان فاقد تجربه در تدوین یا تفسیر قانون اساسی‌اند. شریعت را بیشتر به صورت جزایی و محدود می‌شناسند، نه به‌عنوان مبنای یک نظام حکومتی متوازن.
2. برداشت‌های محدود از دین: برداشت آنان از شریعت بسیار محافظه‌کارانه و قشری است، در حالی که علمای جهان اسلام در تفسیر و تطبیق شریعت، نظرات متنوع و مدرنی دارند.
3. ساختار قدرت بسته: در نبود قانون اساسی، تصمیم‌گیری‌ها شخصی و خودسرانه است و پاسخ‌گویی وجود ندارد.
4. عدم مشروعیت ملی و بین‌المللی: حکومتی بدون قانون اساسی، حقوق بشر، آزادی بیان و حقوق زنان، در سطح بین‌المللی مشروعیت ندارد.
بنابراین، انتظار تدوین یک نظام حقوقی جامع از طالبان که نه تجربه حکومتی دارند و نه آگاهی علمی مدرن، به‌واقع غیرعملی است.

با عرض احترام

دودیال24.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دو ستان و بازدید کننده گان معزز و گرامی ویبسایت وزین و ملی اریانا افغانستان  آنلاین السلام علیکم .

امروز وقتی به صفحه ی اریانا افغانستان انلاین مراجعه نمودم  ونام مبارک معروفی صاحب را دیدم از خوشی و شعف به هیچان آمدم مطمئن شدم که صحت استاد بهتر است. تا حال مقاله ی شان را نه خوانده ام، ولی از خوشی زیاد فوراً به نوشتن این کمنت احساس خود را با شما دوستان شریک ساختم.  ازینکه استاد گرامی ما قلم به دست گرفته اند و فرصت نوشتن را یافته اند، برایم امیدوار کننده است.  چندی قبل نیز بعد از مدیدی یک نوشته ی  شان را در مورد (سیدجمال الدین افغان) دیدم، مانند امروز خوحشال بودم . دعا می نمایم، تمنا دارم و خیلی امیدوارم  استاد سخن و ادب جناب معروفی صاحب مانند ګذشته ها ما را از نوشته های شان مستفید سازند.

دودیال24.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​بسم الله الرحمن الرحیم

نحمده ونصلی علی رسول الکریم، اما بعد:

سلام به مّدیریت محترم ویبسایت ملی و وزین اریانا افغانستان و بازدید کننده گان نهایت معزز و محترم !    .

متاسفانه بعضاً اصطلاحات غیر ملی و ساخته شده در بیرون و از طرف اجانب درین نشریه راه میابد. مثلاً در ستون اخبار  زیر عنوان خبر جعلی چنین میخوانیم:(... ازآن‌جا که از یک‌سو میزان سواد رسانه‌ای در میان مخاطبان افغانستانی نسبتاً پایین است و از سوی دیگر، دسترسی به منابع اصلی خبر برای مخاطبان ممکن نیست، احتمال گرفتار شدن در دام اخبار جعلی بسیار زیاد است....)

کلمه ی (افغانستانی) ساخت چنګیز پهلوان مورد تایید افغانها نیست. اګر ما به ارمانهای والای شادوران نوری وفادار استیم، باید کلمه به کلمه نوشته ها را مرور کنیم. از طرف دیگر درین (خبر !؟)توهین به شعور جمعی مردم شریف ما نهفته است. مردم شریف ما از همه بیشتر مسایل را درک میکنند ، این (سیاه سیون)  و (حاکمان ) اند که میزان سواد شان پایین است، نه ملت شریف ما.  بالفرض اګر سواد در میان مخاطبان پایین است، پس باید به نشر مقالات و مضامین مفید و تشویقی و رهنمایی کننده بپردازیم. درحالیکه در کمنتها تماماً بگومگوهای عقده مند، توهین آمیر، خصمانه، ضد منافع ملی، خلاف عقاید ورسوم؛ با املای غلط نشر میگردد. تعداد مقالات درین ویبسایت به مقایسه (کمنت ها)کمتر است. در اقتصاد اصطلاح(بیلانس) بسیار مهم است، ولی بیلانس درین ویبسایت برهم خورده است. شاید عده ی از همکاران را از دست بدهیم و میدان به کسانی (شغالی) شود که پیهم علیه ارزشهای ملی و وطنی قلم میزنند.


آريانا افغانستان آنلاین24.05.2025جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

با عرض سلام و احترام،

مدتی است از جناب کاسی صاحب احوالی نداریم، امید می کنیم جناب ایشان صحت و عافیت باشند.

اداره

الله محمد24.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​برادر محترم و عزیز جناب محترم آقای یونس!

 با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی صحت شما محترم از بارگاه ایزد متعال،  از تبصره اخیر تان بالای تبصره بنده تشکری نموده که غرض روشن شدن بعضی نکات تبصره بنده، حسب اتی توضیحات را لازم دانستم:

 1-"در پاسخ به دیدگاه‌هایی که طالبان را عامل امنیت و رفاه در افغانستان می‌دانند، باید به واقعیت‌های موجود اشاره کرد."

 دیدگاه بنده بالای "عامل" امنیت در افغانستان نبوده،  بلکه خود امنیت در افغانستان را که  در مجموع حکمفرما است ، تذکر داده است. 

عامل امنیت را می توان نبود قوای نظامی بیگانه و نبود جنگ  در کشور دانسته، و اینکه جان و مال مردم از اثر ترس از تعقیب قانونی در امنیت است، می باشد.

شما محترم در اخیر جمله بالا   می نویسید که "باید به واقعیت های موجود اشاره کرد".

 بنده هم به واقعیت های موجود اشاره نموده ام ، در حالیکه شما محترم با نوشتن جمله بالایی تان   گذشته را قطار نموده می نویسید که:

 2-"    نقش طالبان در ناامنی‌های گذشته"

 در نا امنیتی گذشته کشور ، که عامل اساسی آن اشغال نظامی کشور و ناشی از آن جنگ  و عدم توانایی دولت در اداره و    حفظ جان و مال مردم که خود دولت در جان مال و جان مردم افتاده بود،  هم تا حد زیاد سهیم بوده اند.

 3-"   محدودیت‌های گسترده بر حقوق زنان"

 بنده با شما محترم در این نقطه هم نظر بوده ،  که اشارتی هم در نوشته ام به آن نموده ام  یعنی ": امید است این موضوع بسیار مهم اجتماعی راه حل در سطح هستهء رهبری کشور پیدا نموده بتواند، زیرا عدم تحصیلات بالا برای زنان "دختران" و پسران یک امر واجب و اسلامی،  غرض حل مشکلات اجتماعی جامعه میباشد. .... در  این جای شک نیست که این مشکل به صورت وسیع باید رفع گردد"

 4-"   نبود قانون اساسی و حاکمیت قانون. یکی از چالش‌های اساسی در حکومت طالبان، نبود قانون اساسی مدون و شفاف است. در غیاب چنین قانونی، تصمیم‌گیری‌ها بر اساس تفسیرهای فردی و گاه متناقض از شریعت انجام می‌شود، که منجر به بی‌ثباتی حقوقی و اجتماعی می‌گردد."

 به نظر بنده  " قانون اساسی" را می توان در هم اهنگی با شر یعیت اسلامی، هم اهنگ و  اساس، اساس گذاشت،  که درایت و فهم بالای سیاسی و فقهی را خواها ن می باشد. 

اینکه شما می نویسید " بر اساس تفسیرهای فردی و گاه متناقض از شریعت انجام می‌شود، " معنی اینرا می دهد که گاه گاه متناقص است اما به صورت عموم نیست.

 5-"حمایت از طالبان به معنای چشم‌پوشی از نقض گسترده حقوق بشر، به‌ویژه حقوق زنان، و پذیرش حکومتی بدون ساختار قانونی مشخص است."

 بنده از کسی حمایت نه نموده ام و نخواهم نمود، بلکه چیزی که "حق" است انرا اظهار می دارم، در غیر آن "حق" حق را ادا نه نموده ام،  که وجیبه انسانی و اسلامی بنده و همه  انسان ها می باشد.  

 6-"برای پیشرفت و توسعه پایدار، افغانستان نیازمند حکومتی است که به حقوق اساسی شهروندان احترام بگذارد،"

 بفرمایید همچو حکومتی را ایجاد نمایید.

 7-"قانون‌مدار باشد و به آموزش و آزادی‌های فردی اهمیت دهد."

 موفق باشید.

 شعلهء داغی به کام دل دمی روشن نشد

 لالهء جنون ما چراغ چار سوست

ز لب خاموش نتوان شد حریف راز عشق

چند دارد این حباب پوچ عمان زیر پوست

 بیدل

یونس24.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​در پاسخ به دیدگاه‌هایی که طالبان را عامل امنیت و رفاه در افغانستان می‌دانند، باید به واقعیت‌های موجود اشاره کرد.
•    نقش طالبان در ناامنی‌های گذشته
طی دو دهه گذشته، طالبان مسئول بسیاری از حملات انتحاری و انفجارها در افغانستان بوده‌اند. این گروه با هدف بی‌ثبات‌سازی دولت و ایجاد ترس، به حملات متعددی دست زده‌اند که منجر به کشته و زخمی شدن هزاران غیرنظامی شده است. اکنون که طالبان در قدرت هستند، طبیعتاً این نوع حملات کاهش یافته است، زیرا نمی‌توان انتظار داشت که حکومتی علیه خود اقدام کند.

•    محدودیت‌های گسترده بر حقوق زنان
از زمان بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، محدودیت‌های شدیدی بر حقوق زنان اعمال شده است. دختران از تحصیل بالاتر از کلاس ششم منع شده‌اند، زنان از بسیاری از مشاغل دولتی و خصوصی کنار گذاشته شده‌اند، و محدودیت‌هایی بر رفت‌وآمد و حضور آنان در مکان‌های عمومی اعمال شده است. این اقدامات نه تنها حقوق اساسی زنان را نقض می‌کند، بلکه توسعه اجتماعی و اقتصادی کشور را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد.

•    نبود قانون اساسی و حاکمیت قانون
یکی از چالش‌های اساسی در حکومت طالبان، نبود قانون اساسی مدون و شفاف است. در غیاب چنین قانونی، تصمیم‌گیری‌ها بر اساس تفسیرهای فردی و گاه متناقض از شریعت انجام می‌شود، که منجر به بی‌ثباتی حقوقی و اجتماعی می‌گردد.

حمایت از طالبان به معنای چشم‌پوشی از نقض گسترده حقوق بشر، به‌ویژه حقوق زنان، و پذیرش حکومتی بدون ساختار قانونی مشخص است. برای پیشرفت و توسعه پایدار، افغانستان نیازمند حکومتی است که به حقوق اساسی شهروندان احترام بگذارد، قانون‌مدار باشد و به آموزش و آزادی‌های فردی اهمیت دهد.

دوکتور محمد اکبر یوسفی23.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​زړه ته نږدی او ډیر ګران ډاکتر صاحب غروال!

یو ځل بیا د سلام او احترام د وړاندیز څخه وروسته، ستاسو د نیکو یادونو په اړوند، خپل د زړه له کومی مننه کوم. ستاسی د حقیقت څخه ډک معلومات د نړی او د وطن په باب، د ستاینی، او د حمایی وړ ده. بیا ډیره مننه، چی تاسی د مهاتما ګاندی نوم د صلحی د پاره او د استعمار پر ضد  دهند د آزادی په هدف د مبارزینو، د رهبر، نوم یاد کړی. ما پځوا هم د هند او افغانستان د دوستی په اړوند د پاچاهی په دوره کښی مقالی لیکلی او د مهاتما ګاندی، ډیر نقل قولونه می ذکر کړی. یوځل بیا ستاسی سرلوړی او روغتیا غواړم. په درناوی. یوسفی

Hazarzbek Tajiashtun23.05.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

May be an image of one or more people and people standing

I hope someone will take the time to introduce in details the two late - may God have mercy on them - gentlemen who stand immediately behind the former ambassador. Specifically, how do they and their's manage to steer politics in Afghanistan, precisely when it count and matters -  often at critical moments?

دوکتور غروال23.05.2025ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​محترم دوکتور محمداکبر یوسفی صاحب کور مو ودان د تاسو محترم نیک نظر څخه ، د تاسو له خوا یادو نابغه فزیک دانانو د صلحی ملاتړو په قطار کښی  ګاندی د شیطان انګلیس پر ضداو د جنوبی افریقا ماندیلا د اپارت هاید پر ضد دوامداره توګه په صلحی سره د ازادی هلی ځلی کولی او ددوی فداکاری او قربانی سارۍ نه درلود او هم تر اوسه ندی لیدل شوی !!!د افغانستان شرائیط د اروپا حتی د افریقا څخه ډیر توپیر لری او همدارنګه د افغانانو څخه د اجنبیو له خوا د خپلو شومو هدفونو لپاره ئی تربیه شوی نیمه باسواد افغانان  د خونخواره کمونیستی شعار لاندی او همدارنګه د اسلام مبارک دین تر شعار لاندی د ۱۹۷۳ کاله راپدی خوا تر نن ورځ پوری غیرتی افغان ملت د تباهی سره مخامخ دی او اجنبیانو اوس د قادیانیو چړیانو دوباره راوستلو سره ئی افغان ملت کاملآ غافل کړۍ دی او د افغان ملت بیداری لپاره صادق باسواده افغانانو ته اشد ضرورت دی اما متأسفانه دداسی پاکو او ملی باسوادو افغانانو پیداکول په خارجی ممالکو کښی مشکل دی او ۱۹۸۰ کښی یو ګروپ رامینځ ته شوۍ دی او دا غیرتی صادق اصیل افغانان په خپلو مینځو کښی لا تر اوسه په ډیرصداقت سره متحد دی اما ددوی فعالیت د ۱۹۸۰ څخه تر اوسه ډیر ډیر بطی دی اما بیا هم نا امیدی باید رامینځ ته نشی او غیرتی بی سواده اصیل افغانان به حتمی د اجنبیو رنګارنګو غلامانوپر ضد به متحد راپورته کیږی !!!! خوښ او جوړ اسی !!!


الله محمد23.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرض سلام و آرزومندی صحتمندی شما عزیزان،  که همیشه از نوشته های خوب تان مستفید می گردم.

به نظر بنده تاریخ بشر نشان می دهد،  که به دلایل مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره مانند کمبود منابع طبعی برای زندگی،  انسانها در طول تاریخ در نقاط مختلف جهان اقدام به مهاجرت نموده اند. خداوند "ج" در قران هم به  موضوع مهاجرت در صورت تنگی در محل سکونت به دلایل مختلف تاکید نموده است.

ضمنا قابل تذکر است،  که نمی توان یک کتله وسیع از انسانها را بخاطر اعمال نا پسند اجتماعی یک گروپ از انسانهای خالی از وجدان محکوم نمود. 

قسمیکه منابع مختلف تاریخی نشان می دهد ، از ایام قدیم حتی پیش از میلاد مسیح اقوام اصلی  فعلی اسیای مرکزی در این مناطق زندگی داشته اند.

هیچ سرزمینی تعلق به قوم خاصی ندارد، بلکه در جریان انکشاف فکری بشر به دلایل مختلف در "زمین خالق پاک" همه منجمله حیوانات در نقاط مختلف آن جایگزین  شده اند. 

1-"محکومیت مردم افغانستان زیر ارتجاع قرون وسطایی ملا هیبت الله ، "

افغانستان غیر ممکن است که زیر ارتجاع قرون وسطایی محکوم گردد، زیرا در قرون وسطا همهء کشورها محکوم قرون وسطا بودند.

 لاکن امروز  کشورهای جهان حالت قرون وسطایی  ندارند، فلهذا افغانستان هم نمی تواند محکوم به آن حالت باشد. تماماٌ وسایل که مردم جهان از  تخنالوژی  غیر قرون وسطایی  مستفید می گردد، طرف استفاده مردم افغانستان،  از تیلیفونهای دستی گرفته تا طیاره و موتر، یخچال و ایس کریم، برق و غیره  قرار دارد.   

2-"محرومیت زنان و دختران کشور از حق تعلیم، تحصیل و کار"

امید است این موضوع بسیار مهم اجتماعی راه حل در سطح هستهء رهبری کشور پیدا نموده بتواند، زیرا عدم تحصیلات بالا برای زنان و پسران یک امر واجب و اسلامی،  غرض حل مشکلات اجتماعی جامعه میباشد. 

دست آوردهای نقطه "1"    حاصل زحمت کشی های زن و مرد جامعه بشری می باشد، که خداوند متعال بار ها در قران ذکر انرا می نماید ، که از عقل و فکر تان غرض زندگی ارام و مرفع استفاده نمایید یعنی تعقل نمایید. 

  در تناقص بودن نقطه اول و دوم  در جامعه باید رفع شد،   و بایست تفکرات بکر را مطابق شریعت اسلامی  غرض رفع آن  بکار گرفت. هیچ چیز غیر ممکن نیست که حل نداشته باشد. 

حرکت سرعت فکر بالا تر از سرعت نور است که انرا محاسبه و پیدا نموده و فکر معقول و درست قادر است همچو مسایل پیش پا افتاده انقباص فکری  را به نفع همه حل نماید. 

نا گفته نماند که کسانیکه در افغانستان مسافرت نموده اند در میدان هوایی کابل کارمندان زن را غرض تکمیل نمودن بوردنگ کارت دیده اند و همچنین در شفا خانه ها و جا های دیگر. در  این جای شک نیست که این مشکل به صورت وسیع باید رفع گردد. 

3-"و استیلای یک نظام استبدادی بدون قانون امارت اسلامی دست اورد همین شخص است! "

اینکه به اساس تعریف "استبداد" نظام را استبدادی خطاب نمود ،  موضوع قابل بحث   است، 

اما امنیت که در کشور حکمفرما است،  که حتی توریست های خارجی توسط بایسکل و موتر سایکل    از راه افغانستنان به تاجکستان و یا هم از ازبکستان امده طرف پاکستان سفر می نمایند، نمایندگی از قانون نظم عامه را می نماید.    حتی اکثر کسانیکه در خارج بوده اند و زمین های شان غصب شده بوده و حالا به کشور مراجعه می نمایند و به اساس قانون دو باره اموال شان برایشان اعاده می گردد، حکایت از قانون و عدالت  را نموده  ولو اسم ان شریعیت باشد. 

4-"دست اورد همین شخص است! "

همچو چیزی غیر ممکن است که دست آورد یک شخص باشد.

یعنی بعد از  کمونیزم،  دست آورد غرب را  بنام اسلام نباید فراموش نمود،  که این شخص و امثال انرا رشد داد الی   سر حد سقوط کمونیزم.

بعد بنام  اسلام  این بی وجدان ها کشور را به خرابه تبدیل نمودند ، تا اینکه دو باره به کمک  غرب   کشور را تحت اشغال بیگانه در آوردند. 

 در رده اول دیگران این "دست آورد" با غربیان   به ارمغان آوردند   به شمول ان شخص در رده دوم.

 انقدر موضوع ساده هم نیست که ساده انرا افاده نمود. 

دست آورد اصلی  به فرموده محترم داکتر صاحب تره کی،  مقاومت مسلح هانه مردم افغانستان بوده،  که غرب را مجبور به عقب نشینی نموده است،  نه همچو انسانهای ریشخد و بی وجدان که با گرفتن اسمش در زبان ، دهن فکر را کثیف ساخت. 

با زبان خلق کار افتاد بیدل چاره چیست

گوشه گیری های ما عنقا شد و تنها نشد

پاچا22.05.2025كلیفورنیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

حرام ذاده صدبار بهتر از نمک حرام و احسان فراموش است!!!


متل است کسیکه قدریک پیاله آب را ندانست اګر تمام جهان رابرایش بخشش کنی برایش هیچ ا ست. پدران و نیاکان بعضی اقلیتهایکه بنابر جبروت روسیه تزاری و بعد از انقلاب بلشویکها به افغانستان پناهنده شده بودند نتنها دولتمردان آن زمان  افغانستان بلکه مردمان بومی که افغانها  استند از این پناهنده ګان مهاجر پذیرای کردند بلکه چیزیکه در توانای خود داشتند برایشان مانند انصار مهیا ساخت. به مرورزمان و خصوصأ در زمان تجاوز قشون سرخ اتحاد شوروی  سابق اولاد های ناخلف که از این مهاجرین به دنیا امده بودند  زیر تبلیغات معاندانه کی جی بی سازمان جاسوسی شوروی سابق در مقابل دالر و روبل فروخته شدند و همچنان از طرف شوروی  وعده های، دولت، قدرت، حاکمیت و حتی تجزیه افغانستان  را برای شان داده شده  بود. این نا بکاران از تخریب، تفرقه و حتی کشتن مردمی بومی و صاحبان اصلی این مملکت دریغ نکردند تا باداران روسی خود را خوش ساخته باشند.  دیری نګذشته بود که نوبت یک تجاوز دیګر به همکاری این ارازیل، جاسوسان، وطنفروشان و قاتلین به خاک و مردم افغانستان نازل شد، البته این تجاوز برای این خاینین بهترب ود چرا که بازیګران این تجاوز که در رأس ان امریکا قرار داشت بیش از پنجاه ممالک متجاوز جهان قرارداشت، به همکاری و دستیاری این وطنفروشان وجاسوسان مهاجر به هزار ها مردم کشته شدند، در بندیخانه های افغانستان بندی و هم به زندانهای ممالک اروپای شرقی  زنجیر و زولانه فرستاده شدند که یکی از مخوفترین این زندانها زندان ګوانتامو بود، وضیعت و روش با زندانیان در ګوانتامو مغایر تمام اصول وکرامت انسانی بود. قابل یاداوریست که بیشتر این بندیان که  به اساس راپور های  غلط این جواسیس به امریکاهای بیرحم داده شده بود بیشتر انها پشتون تبار بودند.


بر ګردیم به مقصد اصلی این مؤضوع: برای معلومات بیشتر لینکهای ذیل را  Crtl+click و مشاهد کنید که بابای محترم وریش سفید درمورد برادران تاجک ومهاجرت انها به افغانستان چه حقایق را بیان میکند. محترم میګوید واقرار میکند که (ابا واجدادشان از کویلاب تاجکستان به خاک افغانستان مهاجرت کرده بودند...) برای معلومات بیشترګفتار ویدوی بابا را بشنوید وبعدأ قضاوت کنید. یارا باید بګویم که در افغانستان همرای هرقوم ګذاره شده میتواند ولی همرای اولاد شینګری پنجشری کنارامدن مشکل است چرا همه فروخته به اجانب استند. در افغانستان بالای تقریباْ هرقوم ولو که هزاره باشد اعتبارمیشود ولی بالای پنجشری وطنفروش اعتبار وطنپرستی نا ممکن است مثال عمده ان نجیب بارور است که پنجشیر را به خامینه ای چنته در برابر ویزا ایران بخشید. حتی بعضی ایرانیان حاضر مجلس حیران شدند که این وطنفروش چه میګوید. وقتیکه یک بیناموس ملی افغانستان را دربدل یک ویزا به ایران اهدا میکند بخشیدن زن و ناموس برایش هیچ اهمیت ندارد.  بګفته مهاتما گاندهی: (زن روسپی صد باربهتر ازخاین ملی است چرا که زن روسپی وجود خودرا میفروشد ولی خاین ملی وطن خودرا میفروشد.)در جنګ جهانی دوهم فرانسویها میګفتند که ما از ناموس خود دفاع میکنیم  هتلر بجواب فرانسویها چه خوب ګفته بود [فرانسویها ناموس ندارد وما توسعه خاک میخواهیم].  درباره باز هم میګویم که بالای پنجشیری بیناموس وطنفروش هیچوخت اعتبارنکنید. خاین مسعودپنجشیری سه قراردادعلنی تجزیه افغانستان رابه شمال وجنوب با جنرال ګروموف قوماندان قوای چهل روس امضا کرده بود، قرارداد جبل السراج، خینجان وپنجشیر، این قراردهای خاینانه تجزیه افغانستان در مطبوعات جهان منتشرشده است.
درباره مهاجرت کویلابیهای تاجک تبار به افغانستان گفتار پیرمرد ریش سفید تاجکستانی که در مورد مهاجرت ابا واجداد خویش از کویلاب تاجکستان سخن میزند بالای لینک ذیل کلیک کنید وحقایق را از زبان خودش بشنوید.

https://www.tiktok.com/t/ZTjaWQpXt

ازجانب دیګر لینک ذیل را مشاهده کنید. یک مرد که به زبان خود اقرار میکند که ما از نسل جوګی استیم وت قریبا یکصد وسی ویا چهل سال قبل پدر های ما از بخارا وتاجکستان به افغانستان مهاجرت کرده وما در افغانستان پیدا شدیم. این شخص به زبان خود اقرار میکند که ما مهاجر استیم و درافغانستان پناهنده شدیم البته که از نسل جوګی استند. بنا بر شواهد تاریخ کسانیکه ازحاکم ظالم ویا کس دیګر به دامن مردم غیورپشتون پناه اورده پشتون تا به سر وجان ازانها دفاع کرده که مثال ان در قرن بیست ویک ازاسامه بن لادن است، ولی اقوام دیګرجهان دارای چنین غیرت و شهامت نیستند.طالبان همه وحشتهای امریکای وشورای رزال وطنفروش پنجشیریهای بیناموس را بالای خود قبول کرد ولی اسامه بن لادن را به امریکا تسلیم نکرد، اما پنجابیهای پاکستانی ناجوانمردانه زمینه قتل بن لادن را به قوای هوای امریکا مساعد ساخت تا قهرمان بن لادن را در شهر ایبټ اباد پاکستان به شهادت برساند. درمورد جوګی بودن و مهاجرت انها از کویلاب تاجکستان و بخارا بالای لینک ذیل کلیک کنید و اقرار بابای ریش سفید را شنیده و قضاوت بشما.

https://www.tiktok.com/t/ZTjmPJu2G

خوانندګان محترم اعتراف که امام علی رحمانوف ریېس جمهور مطلق العنان تاجکستان به زبان خود ګفته در لینک ذیل مشاهد و بشنوید ولی باز هم من ګفتار اقای رحمانوف را در قوسین ګرفتیم، ممکن بعضی اشخاص در باز کردن لینک مشکل داشته باشند واز جانب دیګر موصوف اشکارا حقیقت ګفته نوشتن انرا لازم دانستم. این است ګفتار رحمانوف: (ما همین را تاکید میکنم که در آن روزهای سخت هزاران هزار شهروندان ما در افغانستان برادر جای اقامت یافته و مردم افغانستان یک بریده نان را باهم کمک کرده مردم ما را از ګرسنګی رهای بخشیده.)
از ګفتاراقای رحمانوف معلوم میشود که شخص رحمانوف وتمام مردم تاجکستان از این نسل جوګی، مایه شر وفساد، لندغران،اوباشان، کم اصل، کم ذات و فحاش در ظرف سه سال به تنګ امده اند.


یک متل یادم امد: یک کس به تازه ګی عروسی کرده بود از رویه بد زن خود به خسر خود خودشکایت کرد، خسرش برایش ګفت که من از چندین سال به مادرش زندګی میکنم و به عین مشکلات دوچار استم.
ملاحظه کنید دل و ګرده مردم مهمان نواز پشتون را که این نسل کثیف و ګنده را سالهای سال نګهداری کرد و لقمه نان و زمین خویش را همرایشان شریک کرد ولی با وجود همه این فداکاریهای  مردم پشتون، این نمک حرامان  همه را فراموش و نادیده ګرفت نتنها فراموش و نادیده ګرفت بلکه دست به جاسوسی به سازمانهای ممالک دشمن خاک ومردم  افغانستان اشکارا  ذدند و به آن مباحات  وافتخارهم میکردند، مثال عمده آن  خاین ملی مسعود پنجشیری و تمام خاندانش، لعنت الله ربانی مکار فاسق و فاجر، خرشال فهیم قبلٱ دریورخاد،  دبل عبدالله، بسم الله وزیر دفاع وپشقل فروش، لطیف خردرام  (پدرام)، یونس غیرقانونی ( قانونی)، صالح ناصالح، خر شال دوستم، اسمعیل خان و غیره.


نمیدانم یک دره کوچک که پنجشیر باشد چقدر قهرمان مصنوعی، خرشالها و جنرالهای بیشمار از مادرهای شینګری و فاسد زایده شدند. لقب قهرمان به خاین مسعود پنجشیری از طرف اتحاد شوروی سابق و سوسیالستهای فرانسه داده شده بود، مارشالی به خرشال فهیم از طرف رمسلفد وزیردفاع امریکا داده شده بود. مارشالی  از طرف اولیا ی امور به کسی داد میشود که در برابر دشمن خارجی جنګیده باشد نه در برابر ملت خود. اګر خیانتهای این نمک حرامان برشمرده شود مؤضوع به درازه میکشد، پس همین کافیست. اګر غلطی تایپ باشد بخشش باشد.
https://www.tiktok.com/t/ZTja7dcCW

ٱیینه ی اندیشه ها21.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

ٱیینه ی اندیشه ها

Sedika Weingärtner  · eoosptndrSl71a77uaf2009m5899f67771358168425ha5im4cgc2u0ai61c  · 

 

جزییات گفتگوی پوتین و ترامپ از زبان اوشاکوف دستیار رییس جمهور روسیه

جزییات گفتگوی پوتین و ترامپ از زبان اوشاکوف دستیار رییس جمهور روسیه

یوری اوشاکوف دستیار رییس جمهور روسیه پس از گفتگوی تلفنی روسای جمهور روسیه و آمریکا در جمع خبرنگاران گفت:

⭕

مکالمه نسبتاً طولانی بود و ۲ ساعت و ۵ دقیقه طول کشید.

⭕

در ابتدای این گفتگو، پوتین تولد یازدهمین نوه ترامپ را به او تبریک گفت و برای نوزاد تازه متولد شده و دختر رهبر آمریکا آرزوی سلامتی کرد.

⭕

این گفتگو صریح و سازنده بود و با احترام متقابل انجام شد.

⭕

رهبران درباره وضعیت روابط روسیه و ایالات متحده گفتگو کردند و از عادی‌سازی بیشتر آنها حمایت کردند.

⭕

روسای جمهور درباره تبادل زندانیان گفتگو کردند و کرملین گزارش داد که آنها در حال بررسی طرح‌هایی برای تبادل شهروندان به صورت ۹ در برابر ۹ هستند.

⭕

ترامپ، روسیه را یکی از مهمترین شرکای ایالات متحده می داند.

⭕

پوتین و ترامپ توافق کردند که گفتگو در مورد همه مسائل، از جمله اوکراین، را ادامه دهند.

⭕

رهبران برگزاری جلسه حضوری را رد نمی‌کنند، مکان و تاریخ آن هنوز مشخص نشده است.

⭕

در این گفتگو هیچ صحبتی در مورد بازه زمانی برای دستیابی به توافق احتمالی بر سر آتش بس بین روسیه و اوکراین صورت نگرفت.


Hazarzbek Tajiashtun20.05.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​احمد فواد ارسلا,

" امان الله خان, رضا شاه و مصطفی کمال آتاتورک در یک دیدگاه مقایسوی........ "

کشورها, عمدتا و خصوصا ان عده که ملت اند, تهدید/تهدیداتی را به هویت شان شناسایی و مشخص ساخته, رفع و دفع تهدید را سرلوحه کاری خود قرار داده‌ اند. مثلا تهدید بود هویت روسیه در بسیج پان ترکیزم, در امریکا سوسیالزم/کمونیزم, هندوستان ان را در ایجاد خطوط قهری باور و پاکستان انرا در سد بود و انکشاف ان تعریف میدارند.

در سطح افغانستان, ایران و ترکیه که تهدید به هویت هرکدام تا حدی باهم مشابه بوده ولی تنها اتاتورک توانست تهدید اساسی را شناسایی نموده جلو تهدید مشخص بنیادی به هویت کشورش را در مرحله اول خنثی نمود. شالوده درستی را که آتاتورک تهداب گذاری نموده است, حتی حکومت شبه-اخوانی چند دهه اخیر در ترکیه نتوانست تغیر جهت دهد.

محمد داؤد مومند20.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ارجمند گرامی شاغلی نبیل خان عزیزی!

بعد از عرض سلام محمدی

نخست خدمت تان  به عرض برسانم آنچه که نوشتم یک انتقاد بر یک اتهام ظالمانه  و ناروای اعظم خان سیستانی بود و نه کدام مشاجره. با تذکر اینکه اعظم خان پنجاه کتابه میتواند آن را به یک مشاجره تغییر دهد.

ثانیا باز هم خدمت تان صادقانه معروض میدارم که هدف من از تذکر اسم مبارک تان، کشاندن پای جناب عالی به کدام مشاجره نیست، مشاجره ای که اصلاً وجود ندارد.

من به موقف نجیبانۀ تان در مورد جنت مکان استاد نوری، و درک واقع بینانۀ تان مبنی بر اینکه، بنیان گذار السنۀ وطنی افغان جرمن، بزرگوار استاد نوری بود، ارج میگذارم.

اگر جناب عالی یکبار دیگر به نوشتۀ این قلم مراجعه بفرمائید، ملاحظه خواهید فرمود که بالصراحه اذعان داشته ام که شخص دومی در ویب سایت افغان جرمن پیدا نخواهد شد که با همچو اهانت اعظم خان سیستانی در مورد مرحوم نوری همنوا باشد، گواهی و تذکرات شما خود یک شاهد رندۀ مدعاست.

با عرض تشکر و امتنان 

دوکتور محمد اکبر یوسفی20.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ډیر ګران او محترم ډاکټر صاحب غروال!

بیا د زړه له کومی سلامونه او نیکی هیلی وړاندی کوم. ډیر خوښ یم چی زما صادقانه برداشت، چی می ستاسی د صادقانه اظهاراتو څخه  درلود او لرم، تاسو ته و رسیدله. ټول هغه څه چی مو د وطن او زموږ د خلکو په باب ویلی د احترام وړ دی. اجازه را کړی چی یوه لنډه خاطره ستاسو سره شریک کړم. کله چی می څو کاله د مخه د «کارل رایموند پوپر» یو جمله ولوستله، چی ویلی وه: «هر څوک حق لری چی خپل ژوند د خپل هدف د پاره د خطر سره مواجه کړی، اما نه د نورو ژوند.» دا ټیکی زما پر تفکر باندی لوی اثر ښودلی. زه پدی خبر وم او خبر یم، چی تاسی فزیک پوه یاست. زما دوهم مضمون فزیک وو. پدی تیرو لسیزو کی می  زیات د هغو فیلسوفانو د آثارو سره  مصروف ساتلی چی د دوی  اساسی تحصیلات فزیک  او د صلحی پلویان وه، لکه «وایسزیکر»، «هایزنبیرګ»، «هنس پیتر دیور» «آینشاین» او داسی نور. په پای که د صلحی په امید هری آیدیالوژی ته لکه څنګه چی «پوپر» ویلی چی «یواځی تشی وعدی دی»،  په همداسی باور یم او هیڅ پاملرنه ورته نکوم. خو پدی سن، دا حافظه او ذهنیت او فکری قوت لرم٬ چی لکه تاسی غوند شخصیتونو قدر او عزت ته درناوی ولرم، سرلوړی و اوسی. یو ځل بیا سلام. یوسفی.


حسیب الله20.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلامونه،

د ښاغلي محترم پوهاند محمد بشیر دودیال لخوا د درناوي وړ مقاله، چې د "هغه څو ټکي چې زمونږ هیر دي، اوومه برخه" تر سرلیک لاندې خپره شوې ده، چې د یوې خورا مهمې او حیاتي علمي ساحې سره تړاو لري، یعنی د "اقتصاد علم" سره تړاو لري؛ د ډیری دلایلو له مخې خورا د ستاینې وړ ده.

بدون شک، همه مقالات جناب محترم پوهاند دودیال، که در رابطه با بهبود اقتصاد مردم عزیز ما در رشتهٔ تحریر در آمده اند، قابل ستایش فراوان می باشند، اما دلیل توصیف مکرر من از مقالهٔ اخیر جناب محترم پوهاند دودیال یک دلیل مشخص علمي دارد و آن اینکه،

اینبار، جناب محترم پوهاند دودیال در مقالهٔ شان، نه تنها اینکه برای ما "دوه ګونی اقتصاد" یا "Dualistic Economy" را معرفی فرموده اند، و همچنان نه تنها اینکه جناب ایشان، چیزی را به اسم "MSGs" و هدف و مقصد آنرا به ما معرفی فرموده اند، آدرس های جالب و به درد بخوری علمای اقتصاد را نیز در اختیار اقتصاد دان های محترم ما قرار داده اند، که مطالعهٔ آثار و مقالات علمی-اقتصادی آنها برای اقتصاد دان های محترم و معزز ما نیز مفید و مثمر واقع خواهد شد.

بطور مثال: جناب محترم پوهاند دودیال در مقالهٔ شان، یکی از چهره های درخشان علم اقتصاد را، به اسم "امارتیا کمار سن" یا "Amartya Kumar Sen" به ما معرفی نموده اند، که جناب محترم "سن" نه تنها اینکه به حیث یک اقتصاد دان، به حیث یک فیلسوف در ساحات اقتصاد و بلخصوص در ساحهٔ "فقر زدائی" آثار گرانبها و معتبر علمي را به جهان ادبیات علم اقتصاد ارائه فرموده اند؛ یک اقتصاد دان معروف، مشهور و محترمی در جهان علم اقتصاد تشریف دارند؛ زیرا وی نسخه های علمی خودش را در ارتباط با "فقر زدائی" با جهان شریک ساخته است!

امید خواندن آثار "Amarty Kumar Sen" در مورد "فقر زدائی"، همچنان مقالات جناب محترم پوهاند دودیال مورد توجهی خاص اقتصاد دانان محترم ما قرار گیرد، تا آنکه جهت بهبود وضعیت اقتصادی مردم عزیز ما، از ورای داشته های علم اقتصاد داشته های شانرا افزایش دهند.


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

نبیل عزیزی20.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

شاغلی مومند ، سلامونه!  
  
نخست، نمی‌خواهم در این مشاجره دخیل باشم و از شما نیز محترمانه تقاضا دارم که پای مرا به این بحث نکشید.

دوم، من نخستین فردی بودم که امسال در سالروز وفات زنده‌یاد، ولی احمد نوری یادبودی از ایشان را در پورتال افغان جرمن منتشر کردم. این‌همه از روی قدرشناسی و احترام به یک افغان اصیل!

اما در سایت اختصاصی ایشان "آریانا افغانستان آنلاین"، که هنوز هم به نام او فعال است، هیچ یادی از ایشان نشد. انتظار می‌رفت که دست‌کم سالروز وفات‌شان از سوی گردانندگان و کسانی که اشک تمساح می‌ریختند، گرامی داشته می‌شد.
این بود قدرشناسی و احترام از زنده‌یاد ولی احمد نوری از طرف یارانش!!!

نوت: تقریباً یک هفته بعد، یک نوشتهٔ خانم گرامی ملالی موسی نظام از سایت استقلال اقتباس و نشر گردید.

با احترام.


دوکتور غروال20.05.2025ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​محترم دوکتور محمد اکبر یوسفی صاحب څخه د نیکو الفاظو باره کښی ډیره زیاته مننه  ! په افغانستان کښی ټول غمونه ، تباهی او بربادی  د اجنبیو ممالکو د هغه وخت اتحادی شوروی، امریکا او شیطان انګلیس کښی تربیه شوو منورینو؟ او د پنجابی پاکستان او متعصب اخوندی ایران له خوا متعصب مذهبی اخوندان او تربیه شوو قادیانی مذهبی ؟  ساختګیو تنظیمونو او چړیانو  له خوا د خائینی کمونیستی کودتا څخه شروع او تر اوسه دوام لری؟  د بی اتفاقی بیماری په ملت کښی هم همدی یادو مضرو  مکروبونو رامینځ ته کړی دی او برعکس ملت سربیره په بی سوادی او د سخت ژوند درلودلو سره د اجنبیو مداخلو پر ضد کاملآ  اتفاق سره درلود او لری ، تر څو چی دا ساختګی منورین او دا ساختګی تنظیمونه او چړیان موجود وی افغانستان کښی به اجنبیان د نفوذ خاوندان وی او افغان غیرتی ملت به ددی مضرو اجنبیو غلامانو له خوا نوره هم زیاتره دوامداره بدبخته واوسی !!!!!

دودیال20.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلامونه: هیله ده (اوومه برخه ) مقاله کې د راجستان او ۲۰۰۰م. کال سم ولوستل شی او تایپي تیروتنه سمه شی.

دوکتور محمد اکبر یوسفی19.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوست عزیز و گرامی احمد آریا!

سلامها و احتراماتم را بپذیرید. مسرورم از اینکه  تذکرات مختصر دوران طفولیتم برای شما جالب بوده است. همان قلعۀ کوچک که در داخل احاطۀآن فقط 13 حویلی کوچک اقارب ما که بازماندگان یک پدرکلان بوده اند،  تا سال ۱۹۷۱م وجود داشته است،. قلعه که در پهلوی یک جوی آب آن که از یک کاریز قدیمی، سرچشمه می گرفته است،  قرار حکایات از هزران  سال قبل، بعضاً حتی تا سه هزار سال از موجودیت آن سخن می گفته اند. تا قریب ۸۵ قبل، چهار برج در چهار کنج این قلعه  سالم وجود داشته است، که در طی سالها ویران گردیده اند. دریکی از آن برج ها در سمت جنوب غرب آن،  که ملکیت پدرکلان و پدرم بوده است، در آن برج تولد شده ام. مردم آن  قریه از آن محل در شمت شرق قریهٔ سابق  در یک دشت، مساکن نو، آباد کرده اند. جای قلعهٔ سابق کشتزار شده است. در بارهٔ کسانی که حکایت شده است، هر دو نواسه های کاکاهای پدرکلان پدرم نیز بوده اند. در طفولیت ما ساعات خوشی با آنها داشته ایم، وقتی به سفرها نمی بودند، همه ما از تمام خانه های ما، نزد این کاکا ها می رفتیم. اتن های محلی، لنډی و غیره آواز های محلی را ازینهامی آموختیم. با احترام٬ یوسفی

محمد داؤد مومند19.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

اهانت جنت مکان ولی احمد نوری در ویب سایت افغان جرمن!

در نظرداشتم در رد اهانت و فتوای سخیف اعظم خان سیستانی پنجاه کتابه، در مورد جنت مکان ولی احمد نوری و لاطائلات موصوف در مورد اصطلاحات پوهنتون و دانشگاه و اصطلاحات متروک کهن، مقالتی در خور جواب تحریر دارم، ولی از تحریر همچو مقاله منصرف شده و مبتنی بر احساس اخوت و برادری و دوستی که میان این قلم و نورالله مرقده، استاد نوری وجود داشت مطالب موجز و مختصری ابراز دارم.

امیدوارم دوست گرانقدر، استاد معروفی در مورد، با من همصدا گردد.

استاد نوری را حدود بیست و پنج سال قبل دردعوتی که از طرف بابای مبارزان ملی استاد هاشمیان به افتخارش ترتیب یافته بود ملاقات نمودم و بعداً در نتیجۀ همکاری قلمی و تماس های ممتد تیلفونی با مرحومی، مرحوم نوری را، یک شخصیت با وجدان، با ایمان، نهایت مهذب و سمبل وطن پرستی یافتم.

جنت مکان نوری با یک معجزه، از یک رژیم سفاک، بی ناموس، ظالم و  مزدورشوری، جان به سلامت برد، رژیمی که اعظم خان سیستانی پنجاه کتابه، درآن رژیم بی ناموس به چوکی عضویت هیئت رئیسه شورای عالی تکیه زده بود، و با ملعون ببرک و سګ های زنجیری کرملن هم پیاله و هم نواله بود.

این جنت مکان ولی احمد نوری بود که بنیان السنۀ وطنی افغان جرمن را گذاشت، و به ذواتی چون اعظم خان سیستانی پنجاه کتابه و سید عبدالله کاظم و دیگران فرصت طلایی داد که مقالات و مضامین خود را در آن ویب سایت بدست نشر بسپارند و صاحب شهرتی گردند، گویا به قول فردوسی:

منت  ساختم  رستم  داستان

وگرنه یلی بودی در(سیستان)

اعظم خان پنجاه کتابه، وطن پرست ترین شخصیت جامعۀ افغانی یعنی جنت مکان استاد نوری را، در موازات و مماثل سویۀ جاهلانۀ ملا غضب الله، رهبر یک عده طالبان، به خطاب سخیف و کثیف ذیل متهم میسازد:«امیر امر به معروف و نهی از منکر»

فکر نکنم در ویب سایت افغان جرمن، شخص دومی پیدا شود که در حمایت گفتار ناهنجار اعظم خان سیستانی قرار گیرد، مگر چنین نیست شاغلی نبیل خان عزیزی؟

اکنون نوبت پتک آهنین توست استاد معروفی گرامی!

حسیب الله19.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​ټولو ګرانو محترمو هیوادوالو ته خپل سلامونه او احترامات وړاندي کوم.

د ښاغلي محترم پوهاند محمدبشیردودیال مقاله، چی، د "هغه څو تکي چي زمونږ هیر دی، شپږمه برخه" تر عنوان لاندي لیکلي دی، او پکشی مونږ لپاره.

"د انسانی پرمختیا شاخص" او یا "Human Development Index
معرفی کړی دی، زما په نظر د ستایلو وړ ده:
ښاغلي محترم پوهاند دودیال په مقاله کی، مونږ لپاره، "  د اندازه ګیری یوه ابزار" معرفی کوی، چی، د ملګرو ملتونو د سازمان په وسیله جوړ شوی او د ممالکو "پرمختګ کچې" د اندازه کولو لپاره، جوړ شوی ده.

یعنی، دا "د اندازه ګیري ابزار"، د بشري پراختیا په یو هیواد کی اندازه کوي. دا "د اندازه ګیري ابزار" درې اصلي عوامل په پام کې نیسی:
١. د ژوند تمه: د زیږون پر مهال او د ژوند منځنۍ تمه
٢. زده کړه: د زده کړې منځنۍ کچه او د زده کړې تمه شوې کچه.

٣. د سړي سر ناخالص ملي عاید.

دا محاسبه، یعنی د HDI همدا محاسبه، د 0 څخه تر 1 پوري پيمانه کیږی، چیرې چې، 1 د پرمختګ لوړه کچه او 0 د پرمختګ تر ټولو ټيټه کچه  څرګندوي.

لږ تفسیر یی، داسي ده، چې، د HDi ارزښتونه د هیواد د پرمختګ کچې طبقه بندي کولو لپاره په کټګوریو ویشل شوي دي.

مثلا:

- د انسان د پرمختګ دیره لوړه کچه لپاره هلته, له 0,9 څخه تر 1 تعین شوی ده.

- د انسان د لوړ پرمختګ لپاره، هلته، د 0,8 تر 0,9  رقم تعین شوی ده.

- او یا د انسان منځنۍ وده، لپاره، هلته، 0,5 عدد تعین شوی ده.

- او یا هم، د انسان د ودې ټيټه کچه، هلته، د 0,5 عدد څخه تر 0 پر مينځ پوري معرفی شوی ده.

د ملل متحد موسسه، یوه شعبه چې نوم يي ده
United Nations Development Programme
او مخفف ئی هم (UNDP) ده، د همدا "اندازه ګیري ابزار" په وسیله، هر کال، د مختلفو هیوادونو په هکله کې،  یعنی هلته "د ژوند کیفیت او سوکالي د سنجش په خاطر"، البته د همدا (HDi)  پر اساس، خپریږی، چې د ملل متحد موسسه د فعالیتونه په چوکات درج دي.

نتیجه: د بشري پراختیا شاخص (HDI) غواړي چې، په بشپړ ډول، د بشري پراختیا انځور، په دی دول، په مختلفو هیوادو وړاندې کوي. یعنی په یو دول، "د ژوند کیفیت" د بشري پراختیا  په وسیله، منعکس کوي: دا د ژوند تمه، د زده کړې کچه او عاید په پام کې نیسي، چې د هیوادونو ته دا لاره برابروی، چیری چې پراختیا ته اړتیا ده، دخپل ولس د رفاه په خاطر،  غور، فکر او پام وکړي.

په فائقه احترامات

حسیب الله


احمد آریا19.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

خوانندگان محترم آریانا افغانستان آنلاین،

سلام و احتراماتم را بپذیرید.

می ‌خواهم از جناب دوکتور محمد اکبر یوسفی، استاد بزرگوار و محقق گرامی، که با تبصره ارزشمندشان در استقبال از مقاله بنده (احمد آریا) نقش مهمی ایفا کرده‌ اند، صمیمانه سپاسگزاری کنم. ایشان با روایت زندگی و تجربیات شخصی‌، و تأکید بر اهمیت ادبیات شفاهی و داستان‌ های سنتی در حفظ فرهنگ و هویت، نه تنها به غنای علمی مقاله افزوده‌ اند، بلکه روح و معنا به آن بخشیده‌ اند.

تذکر ایشان درباره داستان‌ هائی که در دوران کودکی و در قریه‌ های کوچک به یادگار مانده و نقش آن ‌ها در تقویت هویت فرهنگی، نشانگر قدرت و اهمیت روایت‌ های شفاهی است که در کنار پژوهش‌های علمی، میتواند جایگاه خاصی داشته باشد. این نگاه عمیق و ارزشمند، برای من بسیار انگیزه‌ بخش بوده و اعتقاد دارم که چنین دیدگاه‌ هائی، به غنای هر چه بیشتر مباحث فرهنگی و ادبی ما کمک می ‌کند.

باز هم از ایشان صمیمانه سپاسگزارم  و توفیق روزافزون برایشان خواهانم.


با احترام، 

احمد آریا

دوکتور محمد اکبر یوسفی18.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ډیر ګران او محترم ډاکټر صاحب غرول!

سلامونه او احترامات می وړاندی کوم، بیله کو م غیل او غش څخه ستاسی د می د ۱۵ ام تأریخ د لیکنی په اړوند، چی ستاسی د صداقت نماینده ګی کوی، مننه کوم. تاسی هغسی مهم مطالب د مرحوم وروستی پاچا دخولی څخه په اوریدو ، کړی چی ماهم ډیر دغسی مشابه حقایق د خپل شخصی دوستانو څخه اوریدلی وه چی د سلطنتی کورنی سره او  د شخص، مرحوم اعلیحضرت سره نږدی اړیکی درلودل. ستاسی د روغتیا او سعادت په خاطر. پدی هم خبر وم چی تاسی څه ډول «بورس» در لودل او زما بورس هم څه ډول وو. خو پدی هم نه وم خبر، پر تاسی باندی بورس قطع سوی وو. پر ما باندی هم د داسی ډلګی له خوا  د  تحصیل په ترڅ کی بورس قطع سو، او ښه پوهیږم چی د یوی، نه شتمنی کورنی د زوی د سرنوشت سره چی داسی ظلم وسی، نو څومره تریخ به وی. همدا رنګه هغه څه چی تاسی د محترم احمد آریا په باب لیکلی د صداقت کلام نمایندګی کوی د تحسین او تمجید وړ ده. په درناوی. یوسفی.

حسیب الله18.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد، با تبصره های چندی، می پردازم به صفحهٔ دوم اظهارات جناب محترم ن. جلیلزاد، که آنرا تحت عنوان "امپریالیسم، نبرد برای هژمونی و ویرانی انسان" نوشته اند.

جناب محترم جلیلزاد می نویسند:

"در آغاز سده بیستم، ملت ما با الهام از آگاهی تاریخی و غرور ملی، در سال های ۱۹۱۹ قدم در راه تجدد و رهایی نهاد .

شاه امان الله غازی ، با جسارت بیمانند خود، نه تنها استعمار بریتانیا را به عقب راند، بلکه الگویی از نوسازی، آزادی زنان، آموزش عمومی، و استقالل سیاسی به جهان عرضه کرد که بی نظیر بود . "

تبصره: بدون شک که خدمات امان الله خان قابل قدر و قابل احترام می باشد، زیرا ما باید از کار های خوب و مثمر و مفید همه گذشتگان به نیکی و احترام یاد نمائیم.

"اما غرب، اسیر منافع آنی و درگیر دو جنگ جهانی، به جای پشتیبانی از این حرکت نادر، به آن پشت کرد."

تبصره: در اینجا، جناب محترم جلیلزاد، از غربی که آنرا "امپریالیسم و با عث ویرانی انسان" و نمی دانم، چه و چه می خواند، یک بار گله و گذاری را شروع نموده، شکوه و شکایتی دارد، که بطور مثال، چرا کار، جنگ و جدال شان را در زمان جنگ های جهانی اول و دوم، کنار نگذاشته، برای کشور ما کاری مفیدی انجام نداده اند. زیرا به گفتهٔ  جناب محترم جلیلزاد "امان الله خان خو حاضر بود، که کشور را آباد و اعمار نماید، اما این غرب و شرق بودند، که به جای همکاری با امان الله خان، به جنگ های اول و دوم جهانی اوقات شانرا صرف کردند"، واقعا این تحلیل جناب محترم جلیلزاد، مرا پسند آمد. ای کاش "غرب و شرق، به اندازهٔ  امان الله خان هوشیار می بودند، و از بجای راه اندازی های جنگ های ویرانگر و مخرب اول و دوم جهانی، امان الله خان و افغانستان را در راه های آبادی و ترقی معاونت می کردند. اما من فکر میکنم، که "غرب و شرق نیز، درست مانند جناب محترم داکتر صاحب عبدالله عبدالله، معاونعیت را خوش ندارند." خداوند متعال همهٔ ما را به راهٔ راست هدایت برمایند.

 
" در کنفرانس یالتا در ،۱۹۴۵ غرب در برابر فاشیسم و کمونیسم عقب نشست و باجهای سنگین به استالین داد ."

تبصره: در این قسمت، نمیدانم، چرا، عجلگرفته "کنفرانس یلتا" به یاد قلم محترم جناب جلیلزاد آمده است.

زیرا، کنفرانسی که در ادبیات سیاسی به اسم کنفرانس یلتا و یا the Yalta Conference یاد می شود، از جمله یک سلسله کنفرانس ها و یا جلساتی است، که بین نمایندگان امریکا، انگلستان و روسیه، به حیث به اصطلاح متحدین جنگی و یا متفقین در جنگ جهانی دوم، راه اندازی می شد، که گهی هم نماینده ای کشور چین را نیز شامل این سلسله کنفرانس ها و یا جلسات شان می نمودند، مثلا در کنفرانس قاهره یا Cairo Confernce که در سال ۱۹۴۳ میلادی راه اندازی نموده بودند، نمایندهٔ  کشور چین نیز، به حیث یکی از متفقین جنگی، در کنار آنها حضور داشت. کنفرانس تهران در سال ۱۹۴۵ میلادی، که در سفارت شوروی در تهران صورت گرفته بود و فرانکلین روزولت رئیس جمهور آنوقت امریکا، وینستون چرچل-صدراعظم انگلستان و جوزف ستالین، رهبر شوروی در آن با هم پلان می سنجیدند(Eurek Konference) در سال ۱۹۴۳ میلادی و یا هم کنفرانس پتسدم در سال ۱۹۴۵ میلادی (Potsdam Conference) ; اینها همه یک سلسله کنفرانس های بودند، که متحدین جنگ جهانی دوم، در قدم اول، جهت پیشبرد موفقانهٔ جنگ هایشان و نیز بخاطر طراحی نقشه های پس از ختم جنگ برای اروپا؛ و یا برای امتیاز بخشیدن به چین در مقابل جاپان آن وقت، چنین کنفرانس گذاری های صورت می گرفت، نه برای "اعمار مجدد افغانستان"؛ بدون شک که در لابلای همین کنفرانس بازی ها، پلان و یا طرح ایجاد  سازمان ملل متحد نیز سمت و سو گرفت، زیرا متفقین و یا متحدین جنگ جهانی دوم را، که در مقابل فاشیزم و جنایات هتلر، متحدانه می جنگیدند، نیازی موجودیت ایجاد یک سازمان بین المللی جدید را مطرح کردند؛ اما من نمیدانم، یا بهتر است بگویم، می‌خواهم بدانم که، چرا و روئی چه یک نوع ارتباطی، جناب محترم جلیلزاد، "موضوع سعی و کوشش امان الله خان را که در راهٔ آبادی و ترقی کشور بخرچ داده بود، با موضوع کنفرانس یلتا، مخلوط نموده است؟
آیا جناب محترم جلیل زاد را "توقع آن است، که چرا در کنفرانس یلتا، متحدین جنگ جهانی دوم، در عین جنگ شدیدی که در جریان بود، چرا در آن کنفرانس راجع به آبادی و ترقی و پیشرفت افغانستان صحبت نکردند؟ به هر صورت، می رویم پی اظهار بعدی جناب محترم جلیلزاد.

جناب محترم جلیلزاد می نویسد، که:

"از دههٔ ۱۹۷۰ به این سو، نه تنها غرب بلکه به ویژه امریکا، با حمایت از جنبشهای مرتجع ، زمینهٔ نابودی هر آن چه مدرنیته، روشنفکری و دموکراسی در منطقه بود را فراهم کرد .
در افغانستان، رژیم های تجددطلب و ملی فدای خیال خام »شکست کمونیسم« شدند . امریکا و متحدانش، آگاهانه یا 
ناآگاهانه، دروازههای افغانستان را به روی بنیادگرایی خونین گشودند.
نتیجه چه شد؟"

تبصره: در این قسمت اظهارات جناب جلیلزاد نیز به مشاهده می رسد، که جناب ایشان، بلخصوص زمانیکه از دههٔ  هفتاد قرن بیست صحبت می کند، فقط و فقط از خرابی های غرب و امریکا سخن می زند، اما در مقابل خرابی های "شوروی" خموشی اختیار می ورزد:
بطور مثال: آیا دکترین توسیعه طلبی برژنف، در سال ۱۹۶۸ میلادی، پس از موضوع "بهار پراگ" و تجاوز نظامی شوروی در خاک چکسلواکی آن وقت صورت نگرفت؟ آیا هر دو کودتای که در دههٔ هفتاد قرن بیست میلادی در افغانستان عزیز ما به وقوع پیوسته اند، با همان دکترین سیاست خارجی برژنف، که تجاوز نظامی را به خاک یک کشور، نظر به همان دکترین توسیعه طلبانه اش، حق مسلم خودش می پنداشت، صورت نگرفته است؟
دلیل چیست، که جناب ن. جلیلزاد، در اینجا، از جمله جنایات و خیانت های ملی که باند های خلق و پرچم انجام داده، افغانستان بی طرف و غیر منسلک را، که نه به پکت نظامی "امپریالزم-ناتو" و نه هم به پکت نظامی "کمونیزم-وارشا" وابسته بود، از حالت تعادل و بی طرفی بیرون ساخته، به "پکت نظامی-وارشا" وابسته ساخته، پس ازتهاجم نظامی شوروی به خاک افغانستان، پس از جنایات و خونریزی زیاد، افغانستان را به میدان جنگ پکت های نظامی وارشاد و ناتو تبدیل نموده اند، چنین خاموشی اختیار می کند؟

آیا جناب جلیلزاد با این احساسات لطیف و عمیق شاعرانه‌ای که دارند، همینقدر نمی دانند، که خشونت در جامعه با عث ایجاد افراطیت می شود؟

اگر تا به حال به این موضوع پی نبرده اند، باید لطفا از این به بعد بدانند، که، خشونت در داخل یک جامعه با عث ایجاد افراطیت می شود؛ لهذا، جمله افراطیت های که پس از کودتای خونین ثور و پس از تجاوز مسلحانه ای شوروی در خاک افغانستان عزیز ما صورت گرفته است، زاده و تولید، از همان خشونت های اند، که خلق و پرچم و قوای نظامی شوروی در افغانستان آن خشونت ها را، در جامعه کشت و زرع نموده اند! زیرا تجاوز نظامی چه از شوروی، چه بعدش از امریکا، جسم و روان جامعه ای فقیر ما را مصدوم ساخته است، که شفای آن  بر ملهم گذاری دقیق و موثر نیاز دارد، نه به "نسخه های چره ئی، کمپودرانی که بطور مثال ادعای داکتر بودن را دارند"!


"فاجعه های انسانی، فروپاشی نهاد دولت، ویرانی ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، قتل عام صدها هزار انسان بی گناه، "

تبصره: مسولیت این همه جنایات و خیانت ها به دوش چه کسانی می باشد؟

"و سرانجام استیالی نیرویی تاریک و قرون وسطایی به نام » جهادی ها و امارت اسالمی« که با حمایت غیرمستقیم 
همان سیاستهای غربی، قدرت گرفت."

تبصره: چرا جناب ن. جلیلزاد و همفکران و همقطاران وی، در ارتباط به تجاوز نظامی شوروی، کودتای خونین ثور، و تاثیرات منفی آن در جامعه ای فقیر ما، تا به امروز، به این حد بی اطلاع و فاقد معلومات قرار گرفته است؟

"غافل از آن که شوروی از درون فروپاشید، نه از بیرون؛ "


تبصره: جناب جلیلزاد با چنین اظهار خود، چه می خواهد بگوید؟
آیا آقای جلیلزاد از مردم عزیز ما نیز چنین توقعات بی جا دارد، که از "کنفرانس یلتا" داشته است؟ یعنی آیا آقای جلیلزاد می خواهد بگوید، که مردم عزیز ما، در مقابل تجاوز نظامی شوروی، از خود هیچ نوع عکس العملی نشان نمی دادند؟ و یا اینکه در مقابل تجاوز نظامی امریکا هم هیچ عکس العمل از خود نشان نمی دادند؟ امید، در آینده، جناب محترم جلیلزاد نظر و نظریات اش را بصورت درست و دقیق و مشرح بنویسد، تا مردم بدرستی بداند که وی چه می گوید، یا وی چه خواستی دارد، با همچو اظهارات "نیمه گنگ خودش" !



"و امروز هم امریکا، 
بهرغم ژست قدرت، از درون پوسیده است."

تبصره: بلی این حرف شما درست است.

"اینک در قرن بیستویکم، زمان آن فرارسیده که تحلیل از واقعیت جهان، 
نه بر مبنای شعارها بلکه بر بنیاد تاریخ، اقتصاد، و منافع طبقاتی صورت گیرد . باید دانست که »صلح« بدون عدالت، 
شعاری پوچ است. »آزادی« بدون استقالل ملی، وهمی خطرناک است . و »دموکراسی« صادرشده از لولهٔ تفنگ، 
فقط ابزار جدیدی برای استثمار ملتهاست."

تبصره: نخست باید گفت که، بدون شک که هر جامعه نیاز به عدالت اجتماعی و نیاز به رفاه اجتماعی دارد. اما زمانیکه ندانیم تاریخ واقعی و تاریخ های جعلی و تحریف شده کدام اند، چه کار کنیم، زمانیکه ننتوانیم از علم اقتصاد برای رفاه اقتصادی خود یک استفاده ای مثبت و مفید و مثمری داشته باشیم، چه کنیم،  در هر صورت باید به یک کلام "بالای خود کار کنیم، تا بتوانیم در رفاه و عدالت اجتماعی زندگی کنیم."


"جهان باید به سمت بازتعریف مفاهیم حرکت کند ."

تبصره: مگر جهان پای دارد، که به فرمایش جناب جلیلزاد حرکت کند؟ جناب جلیل زاد باید خود هر "مفهومی" را خوش اش می آید، اول پیدا کند، بعدش اگر زیاد همان مفهوم به اصطلاح "خوش جناب شان آمد"، آنرا به چهل، چهل رقم "باز تعریف" نمایند، این کار ممکن است، اما وقت و حوصله می طلبد.


" باید امپریالیسم را نه صرفا عنوان سلطهٔ نظامی، بلکه بهمثابه سلطهٔ مالی، فرهنگی و ایدئولوژیک شناخت ."


تبصره: بلی، همینطور می کنیم بخیر.


"باید ًدانست که »جهانیشدن« در شکل امریکاییاش، بیش از آنکه فرصت باشد، بالی جان ملت های ضعیف شده است ."

تبصره: شاید، جناب محترم جلیلزاد، بخواهد که بگوید، که، یکی جهانی شدن است، یکی جهانی ساختن، این کار های سود جویانه ای را که امریکا به نفع خودش، تحت پوشش و عنوان "جهانی شدن" انجام می دهد، این بر علاوه ای آنکه، یک "جهانی شدن" نیست، بلکه، یک نوع "جهانی ساختن است، آن هم به جهانی ساختنی به سود یک سیستم سرمایه داری و بس" در حالیکه جهان بیشتر به یک نوع "جهانی شدن اجتماعی" نیاز دارد، که در اجتماعات بشری، همه مردم در رفاه زندگی کنند:
یعنی:
ما می‌توانیم اصطلاح "جهانی شدن" را، تکرار میکنم، اصطلاح "جهانی شدن" را، نه اصطلاح "جهانی ساختن" را به دو شاخه تقسیم کنیم:

ما اصطلاح "جهانی شدن" را میتوانیم، که، به دو شاخه تقسیم کنیم:

۱. شاخه ای خوب و زیبای آنرا میتوانیم، جهانی شدن اجتماعی بنامیم.
۲. شاخه ای زشت و درشت و زمخت آنرا میتوانیم، که، جهانی شدن اقتصادی بنامیم.

در عین حالیکه، بطور مثال، "جهانی ساختن اقتصادی" یا همان "گلوبالیزشن اقتصادی، چیزی دیگری است، که، فقط و فقط به نفع و سود کشور های تمام شده می تواند، که "سرمایه های جهان را" در خودشان گنجانیده اند،

عدالت اجتماعی را، به نظر من، همان رقم اول آن، آنهم از نظر تیوری، آورده خواهد توانست. این نوع "جهانی شدن اجتماعی" به نفع جمله بشریت بوده می تواند.

"مردم افغانستان، مردم فلسطین، مردم عراق، مردم یمن، و بسیاری دیگر، با خون خود بهای این سلط هٔ جهانی را 
پرداختهاند.
امروز، مبارزه برای استقلال، نه صرفا گر خارجی، بلکه مقابله با همه ساختارهای سلطه گر درونی، ً مبارزه با اشغال
از بنیادگرایی تا فساد، و از بیداد فرهنگی تا نابرابری اقتصادی است . افغانستان نمیتواند قربانی همیشگی باشد ."

تبصره: علم گره گشای مشکلات بشر است.

"باید به تاریخ خود بازگردد؛ به عقلانیت شاه امان و جنبش پیشرونده ای امانی ، به شجاعت مقاومت کنندگان دههٔ بیست، "

تبصره: حدس می زنم، که جناب محترم جلیلزاد، امان الله خان و کار های خوب وی را بسیار دوست دارد و دیگران را نیز می خواهد که در راه های اصلاحات وسیعی اجتماعی، تشویق و ترغیب نماید، که یک نظر خوب و نیک محسوب شده می تواند، در صورتیکه مردم عزیز ما واقعا صادقانه و از دل و جان، دست به دست هم داده،  هر کس به قدر توان خود، به اصطلاح یک کاری نیکی به مردم فقیر خود انجام بدهیم، یک کار خیری به اطفال فقیر و بی بضاعت کشور، یک کاری خیری انجام بدهیم، انشاالله مشکلات مردم ما کم می شود،

"به آرمانهای آزادی خواهانه و دموکراسی طلبانهٔ نسلهای پیشین. تنها از دل این بیداری تاریخی و مفهومیست که 
میتوان به جهان صدایی نو داد؛ صدایی که بگوید ما نه تروریستایم، نه دستنشانده، نه قربانی همیشگی .
ما ملتی هستیم که تاریخ دارد، فرهنگ دارد، و حق دارد از نو برخیزد و آیندهاش را با دست خویش بسازد؛ بینیاز 
از ارتش نجاتبخش خارجی، بینیاز از دموکراسی وارداتی، و بینیاز از بازیهای قدرتهای بزرگ."


تبصره: بدون شک، عدالت اجتماعی، مردم‌سالاری واقعی، رفاهٔ اجتماعی، ترقی، پیشرفت و غیره و غیره چیز های که برای انسان‌ها مفید و مثمر اند، چیز های خوبی اند، اما گفتن و نوشتن این چیز ها، کار ساده است، اما ما باید، جمعا در بهبود اعمال خود بکوشیم.



فکر میکنم، به حد کافی، بالای نوشته و یا مقالهٔ جناب محترم ن. جلیلیزاد، تبصره نمودم، اگر از این بیشتر بنویسم، فکر می کنم، لازم به نوشتن بیشتر در این باره نباشد.

نوت: از جناب محترم ن. جلیل زاد تشکری می کنم، که یک چیزی نوشتند و آن چیز هم مورد علاقه ای یک هموطن عزیز ما قرار گرفت، که خواست تبصرهٔ در رابطه داشته باشد. امید چیز های که نوشته ام، ملال آور خاطر جناب محترم جلیلزاد نشده باشد، زیرا من نظرم را در ارتباط موضوعات همیشه، به یک شکل صاف و صادقانه، بدون کدام غرض و مرضی با هموطنان محترم و عزیزم در اشتراک می‌گذارم.

کم من و کرم شما


و من الله التوفیق
با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله.


Hazarzbek Tajiashtun18.05.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محمد اعظم سیستانی,

" صدمه که انگلیس از 1798 تا  1893به افغانستان زده فراموش ناشدنی است..... "

صدمه واقعی و دائمی که به افغانستان زده شده است بعد از  دهه 1890 میباشد: بعد از ان تاریخ جامعه افغانستان به مادون و مافوق ذاتی بنیادی تقسیم گردیده, گروه دومی نه تنها ذهن و عقل اجتماعی را  در کنترول داشته بلکه انرا هدایت و جهت میدهد. چنین سرشت و قرار داد اجتماعی در دو کشور در به دیوار چنان نهادینه گردیده است که هردو را از بعد طرز تفکر اجتماعی در ردیف عقب مانده ترین کشور ها جهان قرار داده است.

محترم سیستانی میتواند نام مکمل رهبریت همسایه را گوگول نموده و به نظرمیرسد که مرحله بعدی در افغانستان نیز  همینطور باشد. در جوامع که اغا-بادار ها اجتماعی میراثی مشخص گردد, مسیر زندگی و سیاسی را میتوان حتی با چف و پف جهت داد.
دوکتور محمد اکبر یوسفی18.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​خوانندگان محترم آریانا افغانستان آنلاین!

سلام و احتراماتم را بپذیرید!

همین چند لحظه قبل، مقالۀ جناب محترم احمد آریا را که تحت عنوان: "ادبیات شفاهی و نیازهای حفظ و تفسیر آن" در بخش مقالات نشر شده است مطالعه نمودم و از آن خیلی لذت بردم. این متن دلچسپ، آوان طفولیتم را بیاد آورد که در یک قریۀ کوچک در ولسوالی گلستان ولایت فراه، به نام قلعۀ میان، در یک "قلعه" به دنیا آمده بودم و در آن قلعه در دوران ظفولیت من، فقط سیزده حویلی کوچک داخل قلعه وجود داشته است، که همه از سلسله نسل از یک پدر کلان، یاد می شده اند. صرفنظر از تفصیل، اولین مکتب، که خودم در سال ۱۳۳۱ ه ش شامل گردیده بودم، ممکن پانزده سال قبل  تأسیس شده بوده باشد. به هر صورت پدران نسل ما قریب همه از سواد خواند و نوشتن محروم بوده اند. البته تعداد محدودی در قوم و قبیلهٰ ما، که در جمع «درانی» یاد می نموده اند، سواد خواندن و نوشتن را درمساجد قریه از ملای مسجد آموخته بودند. درین رابطه، یعنی ادبیات «شفاهی» دو شخص که ما به آنها «ماما» و «کاکا» یاد می نودیم، که یکی «فتح محمد» ولد «عبدالریم» ولد «ملا سلطان محمد» (پر کلان مادرم) ولد «عبدالعزیز خان» ولد «عبدالرسول خان»، شخص بی سواد، اما خوش آواز که قصه ها و داستان های زیادی را حفظ نموده بود و وقتی این داستان های طولانی را بیان می داشت، همیشه یکسان بدون تغییر حکایت می کرد. او در تحت نام «فتح خان» ، «کرم خان»، «آدم خان او درخانی» او هم «ښادی» ا «بیبو» و غیره داستانها حکایت می کرد که در وقفه های مختلف با آواز خود که «ناری» می ګفت، می خواند. مشابه با آن «کاکا ګل محمد»ولد «فیض محمد» ولد «فقیر محمد» ولد «عبدالعزیز خان» که او هم از نعمت سواد خواندن و نوشتن محروم بوده است وفرزند نداشته است، یک استعداد دیګری بوده است، که همچو داستانها را حفظ نموده بود. این فقط یک مثالی است که می تواند مثالی باشد، که ممکن از یک مرحله حکایت کند. درین اواخر درین عصر و زمان  میدای الکترونیکی. در تحت نام «ادم خان» موضوعاتی شنیده می شود که با کرکتر و آنچه که ما در افسانه های «آدم خان و درخانی» در مورد شنیده بودیم، مطابقت نشان نمی دهد. این نویسنده هیچ یکی از آن داستان ها را بشکل، رساله و یا کتاب ندیده است و در اختیار ندارد. بار دیګر از جناب محترم احمد آریا، تشکر می کنم که چنین مقاله را بدست نشر سپرده اند و دوران طفولیت را به یاد آورده اند. با احترام، یوسفی.

احمد آریا18.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

در زبان و تاریخ، تغییرات نام‌ ها و واژه‌ ها معمولاً تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند تلفظ محلی، انتقال فرهنگی و تغییرات زبانی رخ می‌ دهد. همچنین در لهجه‌ ها و گویش ‌های محلی، تلفظ و نوشتار نام‌ ها ممکن است تغییر کند. به همین دلیل، اسامی مناطق ممکن است به دلایل نوشتاری یا اسنادی تاریخی دچار تحول شوند. این امر در مورد نام کنونی «پنجشیر» نیز صدق می کند.

بر اساس مطالعات زبانشناسی و منابع تاریخی، واژه اوستایی «هیر» به معنای کوه است و این نکته در تحقیقات مربوط به ریشه‌ های نام‌ های منطقه تأیید شده است. بنابراین پنجشیر (پنج شیر) ممکن است در اصل به صورت «پنج هیر» بوده باشد که اشاره به پنج کوه در منطقه دارد و ویژگی ‌های جغرافیایی آن را نشان می ‌دهد. در گذر زمان، بر اساس روایات محلی یا داستان ‌های فرهنگی، این نام به «پنجشیر» تغییر یافته است. چنین تغییرات و نا‌مگذاری هائی در فرهنگ‌ های مختلف و در طول تاریخ رایج بوده است و در مورد بسیاری از نام‌ های مناطق دیگر در افغانستان نیز مشاهده می‌ شود.

بنابراین، آنچه را که نجیب‌بارور به ریش خامنه‌ای بست، چیزی جز پنج شیر کاغذی نبود تا در نماد مضحک پرچم خود اضافه کند. اما «پنج هیر» اصلی همچنان در افغانستان باقی است و جایگاه خود را حفظ کرده است.

با احترام

دودیال18.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​بسم الله الرحمن الرحیم

منلی او ښاغلی مشر مومند صاحب السلام علیکم.

لومړی باید ووایم چې استغفرالله  ما هغه لنډه لیکنه کې چې ستاسو د مقالو د لړۍ یوویشتمی برخې په اړه کړی، د نیمګړتیا یادونه نه ده کړې،  بلکې هغه وخت رایاد شو چی کمپیوتر نوی راغلی و، موږ د دری لیکنو لپاره اردو لیک (کیبورد)څخه کار اخیست، په ځنډ سره پښتو کیبورد جوړ شو، خو لاهم لیکدود؛  په تېره د کوزې پښتیحا او برې، توبیر درلود، چې نښې او اثار یې تر اوسه څرګند دي. په دې کې یو هم (پښه/ خپه، پښو/پختو،  پرانیستل/کهولاو ...) و. د اتیایمی میلادی لسیزې وروستیو کی په پېښور کې د ا.ا. ساپي په خواریو (دپښتو څیړنو دپراختیا مرکز) جوږېدل یو ګټور ګام و . موږ به هلته ور ټولیدلو.  یو تکړه کاري ټیم جوړ کړی و. د ارواښاد قانونپوه پوهاند دوکتور بورګی شپږ کتابونه نشر شول، چې د افغانیستان د تقنینی تاریخی یهیر هغومره ژوره څیړنه به هیڅوک ونشی کولای.ارواښاد بورګی زموږ د دوران یو نامتو منور او وطنپال عالم و. زه فکر نه کوم چې د قانون، فقهی، حقوقو، مدنی جزا او اسلامی حقوقی مسایلو په اړه به بل هغسی دانشمند ومومو. ارواښاد قتیل خوږیاڼی د ټیم مشر و. (ورځ) مجله مو نشروله. د احصائیې په نوم زما کتاب هم همدې مرکز نشر کړ(۱۳۷۲ل.). ورپسې څو نور درسی کتابونه او د شعرونو مجوعې نشر شوی. د کوزې پښتونخا نامتو څیړونکی پرویش شاهین تاریخی او فرهنګی څیړنی د مقالو په بڼه ورځ مجله کی خپرېدی، اوس د هغو څیړنو او مقالو ساری نه وینم، خو زموږ لوی مشکل د لایق کمپیوتر کار نشتوالی او د اوس په شان د پښتو بشپړ کیبورد نشتوالی و. په دې لړ کی د پوهاند صاحب پاک جبارخیل لیکنو کی هم د معیاری لیکدود اصول رعایت نشول. اوس که موږ د هغه وخت له لیکنو اقتباس کوو، شاید دوو پوښتنو سره مخ شو:  یو خو باید د اخځ په توګه له هغو څخه را اخیستلو کی (امانت) رعایت کړو، بل مشکل بیا دا دی چی لیکدود نشی رعایت کیدای ، نو ښه خبره داده چی له اوسنیو مجهزو کمپیوترونو او عالی کیپورد په استفادې، په تېرو لیکنو بیا کتنه وکړو، خو د پاڼو لمنلیک کې اشاره وکړو چی له اصلی ماخذ څخه پخوانی لیکدود په نوی بڼه اړول شوی دی. زما وړاندیز دا دی چې یوویشت مقالی مو سره یو ځای کړئ، یوه مقدمه ورته ولیکئ، یو -دوه تقریظونه ورته واخلئ . زما په نظر که قدرمن استاد سنګروال او دوکتور حلیم تنویر څخه تقریظونه واخلئ ښه به وی، ځکه دوی دواړه صائب نظر دي.

د لوی امیر شیرعلی خان یادونه مو کړی ده. 

څومره چې ما د افغانستان د صنعت دسکتور تاریخ، د عامه اداری تاریخچه، نظامی او طبی برخو کې د ریفورمونو راوستلو شالید او ملی ژبې ته خدمات مطالعه کړل، په دې ټولو کی د لوی امیر شیرعلی خان دوره له ورایه ځلیږی، البته ډېر وروسته غازی امان الله د یو مترقی پاچا اود پرمختګ د نهضت د پلوي په توګه و پېژندل شو، خو زه فکر کو م، بنسټ ایښودونکی لوی امری  ارواښاد شیرعلی خان و.  لکه هغسی چې احمد شا بابا د میرویس نیکه په ښودل شوی لاره باندی ګام کېښود. تاسو حق لرئ چې د امیر شیرعلی خان بیساری خدمتونه په ښه نوم یاد کړئ.

د (ورځ) مجله کې موږ په پرله پسې ډول د ارواښاد مومند د سیاسی تدبیر او ملی ادب او ژبې خدمتونه نشر کړی و، چې زما لیکنې او مقالې هم بکې وې متاسفانه اوس د (ورځ) مجلې کلکسیون راسره نشته. زه هیله لرم ستاسو دا نوی کتاب(دمقالو ټولګه) به یو غنیمت کار وي. درناوی. وړاندیز کوم چې په ټولو یوویشتو برخو لږ بیا کتنه ضروری ده، خصوصاً د تسلسل او د ځینو ژبینو بدلونو له پلوه.

احمد آریا18.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​انتخاب هر یک از این واژه‌ ها در اختیار فرد است، اما به نظر من در مقایسه با «چلنج» وارداتی و رایج در نوشتارهای امروزی، استفاده از آن‌ ها میتواند زیباتر، متینتر و مرجحتر باشد.


واژهمعنای اصلیمورد استفاده و نکاتنمونه جمله
چالشمسئله یا رقابت دشواربیشتر در متون رسمی و مدرن، معنای رقابت و آزمون«پیمودن مسیر چالش برانگیز است.»
مبارزهمقابله سخت و پیکاربر پیکار و مقاومت تأکید دارد«مبارزه با فقر و نابرابری»
آزمونامتحان یا آزمایش سختبر امتحان توانایی‌ها و مقاومت تأکید دارد«آزمون توانایی‌های فردی»
مسئلهمشکل یا موضوع پیچیدهمعمول در مسائل روزمره و فنی«حل مسائل دشوار»
موانعچیزی که راه را می‌بنددبر وجود مانع تأکید دارد«بر سر راه موانع زیادی است.»
پیکارمبارزه، جنگبیشتر در متون ادبی و فنی«پیکار در راه عدالت»
تکلیفوظیفه یا کار دشواربر وظایف سخت تأکید دارد«این تکلیف سخت است.»
مشکلمانع یا مسئلهعمومی و رایج«این مشکل حل نشدنی است.»
دشوارسخت، پیچیده، طاقت‌فرسابر سختی و پیچیدگی تأکید دارد، در مواردی که انجام کار نیازمند تلاش زیاد است«این کار دشوار است.»
تحدیدمحدودیت، مانعدر موارد محدودکننده و چالش‌آمیز«تحدید در فعالیت‌ها»
کوششتلاش سختبر تلاش و کوشش تأکید دارد«کوشش بی‌وقفه برای حل مشکل»
مقابلهرویارویی، مقاومتبر مواجهه و مقاومت در برابر مشکل«مقابله با بحران‌ها»
پیش‌رویمسیر سخت و پرچالشدر معنای مسیر دشوار«پیش‌روی مسیر علم»

 

با احترام 

حسیب الله17.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم داشته، بر اساس خواهش جناب محترم داؤد مومند و قرار وعده، می پردازم به یک مکث، که شاید اندکی طولانی شود، در قبال "مقالهٔ" جناب محترم ن. جلیل زاد، که تحت عنوان "امپریالیسم، نبرد برای هژمونی و ویرانی انسان" به تاریخ سیزدهم ماهٔ می ۲۰۲۵ میلادی به نشر رسیده است. من امروز پس از خواندن دقیق آن، به این فکر شدم، که شاید بهتر باشد، که اندکی مشرح و مفصل تر در ارتباط این مقالهٔ جناب محترم ن. جلیلزاد بنویسم، تا آنکه از یک طرف خود جناب محترم جلیلزاد متوجه شوند، که چه نوشته اند و از جانب دیگر هم خواهش جناب محترم مومند را به یک شکل نسبتا درست بجا آورده باشم.

نخست، قبل از تبصره به اظهارات نامتعادل جناب جلیل زاد در این مقاله می خواهم موضوعی را یاد آور شوم، که در ادبیات جهان انواع مقالات علمی و نیز مقالات به اصطلاح "غیر علمی" اسما و نام هاي زيادي دارند، اما در ادبیات افغانستان عزیز، ما اکثرا، هر نوشته را، هر متنی را که با سطوری چندی مهندسی شده باشد، اکثرا، مقالهٔ می نامیم، که امید در راهٔ "تقلیل و تنزیل حل این مشکل" در آیندهٔ قریب یک قدمی موثری برداریم.

 به هر صورت، این نوشتهٔ جناب محترم ن. جلیل زاد، که تحت عنوان "امپریالیسم ، نبرد برای هژمونی و ویرانی انسان" به نشر رسیده است، به نظر من یک مقالهٔ علمی خوانده نمی شود، زیرا این نوشته بر اساس "عینیت" یا "objektivity" که در زبان آلمانی به آن "Objektivität" می گوئیم، شکل نگرفته است، بلکه این نوشته بر اساس "ذهنیت" یا همان "subjektivity" شکل گرفته است، که بیشتر "خیال انگیزی" و "ادبی سازی" این متن برای نویسنده میسر بوده است، که البته خواسته با سو استفادهٔ از محسنات کلام، بطور مثال با به کار گیری مبالغه، اغراق، غلو، تشبیه و استعاره و همچو چیز هائی، متن را به شکلی "ادبی سازد" که مخاطب را "جذب خیالات خودش" گرداند. یعنی هدف یک مقالهٔ علمی، که بر اساس "عینیت" استوار باشد تا آنکه اطلاعات دقیق علمی را بشکل واقعی و مستند به مردم ارائه دهد، در این نوشته تا حد بالای مفقود به مشاهده می رسد!

به زبان آلمانی به چنین یک نوشتهٔ که جناب محترم جلیلزاد نوشته اند و یا به چنین یک مقاله می گوئیم، که، Ein subjektiver Essay" , که به زبان انگلیسی می شود، "a subjektive essay", یعنی "یک مقالهٔ ذهنی" که نظریات شخصی یک شخص، عواطف و احساسات و بلاخره، مفکوره و تجربیات یک شخص را در بر دارد، یعنی اساس "عینیت" یا "objektiity" آن قلیل است و با "کمبودی علمی" گرفتار می باشد!

پس از این مقدمهٔ  طویل، یاد جناب محترم الله محمدخان را به خیر گفته،  می آیم بالای تبصرهٔ فقره ئی، در قبال متن "مقاله" :

"امپریالیسم، نبرد برای هژمونی و ویرانی انسان"

تبصره: بدون شک، به نظر من عنوان این مقاله، واقعا یک عنوان جالب و خوبی است، زیرا این یک واقعیت تاریخی است، که "امپریالیزم" و "کلونیالیزم" در طول تاریخ بشریت را با مصیبت های گوناگونی نیز مصدوم گردانیده است، این بسیار خوب است، که یک هموطن ما در ارتباط "امپریالیزم"  چیزی بنویسد! یک سوال فرعی در این رابطه این است، که چرا و روی کدام اساس و یا روی چه منظوری، جناب جلیل زاد، اصطلاح "امپریالیزم" را که همه نویسندگان محترم افغانستان عزیز ما به شکل "امپریالیزم" می نویسند، چرا به شکل "امپریالیسم" می نویسند، آیا این کار بر اساس یک اشتباه صورت گرفته، یا اینکه جناب محترم جلیلزاد نمی دانند، که نویسندگان افغانستان عزیز اصطلاح "امپریالیزم" را به چه شکلی می نویسند؟

"جهان باید به سمت بازتعریف مفاهیم حرکت کند افغانستان نمیتواند قربانی همیشگی باشد در افغانستان، رژیمهای 
تجددطلب و ملی فدای خیال خام »شکست کمونیسم« شدند ."

تبصره: یعنی در خیالات جناب جلیلزاد، باید در حدود هشت میلیارد انسان روی زمین، البته در بین آنانیکه به نوشتن دسترسی پیدا نموده اند، باید برای جناب محترم جلیلزاد همه "مفاهیم" را دو باره و یا باز تعریف نمایند. در اینجا می بینیم، که همان "ذهنیت" یا "subjectivity" یا خیالات شخصی جناب محترم جلیل زاد، متن جناب ایشان را، اینبار، به اصطلاح به فکر "خیال چلو" ربوده است. شاید جناب محترم جلیل زاد فکر کنند، که هشت میلیارد انسان دیگر، در روی این کرهٔ خاکی هم، به مثل "حسیب الله" بی کار و پر حوصله اند، که هر روز، هر یک، چند، چند، "مفهوم" و یا "اصطلاح" را "باز تعریف نموده" تقدیم جناب محترم جلیلزاد و یا هم تقدیم جناب محترم خلیلزاد نمایند.


"امریکا و متحدانش، آگاهانه یا ناآگاهانه، دروازه های افغانستان را به روی بنیادگرایی آشتی ناپذیر و خونین گشودند"

تبصره: جناب محترم جلیل زاد، شما نگفتید، که زمانیکه به اصطلاح "امریکا این کار را می کرد، شوروی و یا روسیه چه می کرد"، آیا نمییزیی خواهید که از اعمال شوروی چیزی بنویسید؟ چرا؟
 
"ما ملتی هستیم که تاریخ دارد، فرهنگ دارد، و حق دارد از نو برخیزد و آیندهاش را با دست خویش بسازد؛"

تبصره: جناب محترم جلیلزاد، آیا خدای ناخواسته، کسی گفته است، که "ملت شما تاریخ ندارد، فرهنگ ندارد و یا اینکه شما حق ندارید آینده ای تانرا به دست خود بسازید؟" 
در ضمن، "کار دستی جناب شما"، از محتوی همین "مقالهٔ تان" نیز به مشاهده می رسد!

"بینیاز 
از ارتش نجاتبخش خارجی، بینیاز از دموکراسی وارداتی، و بینیاز از بازیهای قدرت های بزرگ."
تبصره: عالی، بسیار خوب!

"در جهان پرآشوب امروز، آن چه از ورای پرده پوشیهای دیپلماتیک، شعارهای میان خالی آزادی و دموکراسی، و 
تصاویر پر زرق و برق رسانهای می درخشد، نه انسانیت است و نه صلح، بلکه چهره کریه قدرت است؛ قدرتی امریکا بیاعتنا به کرامت انسان. در صدر این منظومهٔ سرد و جهان بلع، ایاالت متحده
خونچکان، سودجو، و عمیقاً
قرار دارد؛ کشوری که بهرغم ظاهر فریبندهاش، در عمل به یکی از بزرگترین تهدیدهای امنیت جهانی، آزادی ملل 
و بقاء طبیعت بدل شده است."

تبصره: خوب، لعنت به همه کار های خراب امریکا، اما جناب محترم جلیلزاد، آیا شما برای کشور افغانستان کار می کنید، یا برای کشور های دیگر؟ کار دقیق و عملی جناب شما، به غیر از انتقاد از دیگران چیست؟ شما برای مردم فقیر و مسکین مملکت چه کاری خیری را، تا کنون، انجام داده اید؟ البته این یک سوال است!

"در توهم نیروهای ترقی خواه جهان – اعم از سکوالرها، برابری طلبان، و صلح دوستان ، شاید روزی امریکا به عنوان 
متحد فرض شد، اما تاریخ بهروشنی نشان داده است که این کشور نهتنها در کنار جنبشهای آزادی خواه نبوده، بلکه 
خود همواره در صف اول دشمنان آن ها ایستاده است ."

تبصره: در اینجا، جناب محترم جلیلزاد، "نیرو های ترقی خواه جهان را" از توهم رهانید؟ جناب محترم جلیلزاد "دشمن نیرو های ترقی خواه جهان را" به ما معرفی نمود، حالا انتظار بکشیم، که چه زمانی، جناب جلیلزاد، "دوست نیرو های ترقی خواه جهان را" به ما معرفی می نماید.
اما جناب جلیلزاد باید برای ما این موضوع را هم تشریح فرمایند، که "آیا در کنار دوست و دشمن" چیزی سومی، که نه به اصطلاح "دوست باشد، نه دشمن" هم وجود دارد، یا خیر؟
  
"کارنامهٔ مملو از تجاوز نظامی امریکا در شرق میانه، امریکای التین و آسیا سندی زنده بر این مدعاست. لشکرکشی 
به افغانستان، اشغال عراق، ویرانی سوریه، آتش افروزی در لبنان، مداخالت سری و علنی در السالوادور و گرانادا، 
حمایت بیچونوچرای از کودتاچیان در امریکای التین، و سیاستهای تهاجمی و »هالیوودی« در دیگر نقاط جهان 
همه و همه نه تنها با صلح جهانی در تضاد است، بلکه در تضاد با اصول بنیادین انسانیت است ."

تبصره: لعنت به همه این کار های خراب امریکا. اما در ارتباط "اصول بنیادین انسانیت" باید جناب محترم جلیلزاد، برای ما "یک مقاله گک" جدا گانه بنویسند، تا ما بدانیم، که در این به اصطلاح "بیر و بار" منظور جناب ایشان را، بصورت دقیق، کام "اصول" تشکیل می دهند!

"این عملیاتها نه برای صدور دموکراسی، بلکه برای تحکیم سلطهٔ جهانی امریکا و تضمین منافع طبقاتی و 
سرمایهداری آن طراحی شده اند. امروز نبرد هژمونیک میان ایاالت متحده، چین و روسیه، تصویری نو از همان 
منازعهٔ خونبار قدرتهای بزرگ است . آنچه در این رقابت سهمگین زیر پا ُخرد و خمیر میشود، نه تنها کشورهای 
کوچک و ملتهای ضعیف، که خود مفهوم عدالت، صلح، استقالل، و عقالنیت سیاسی است .
این نبرد، بشریت را بار دیگر به پرتگاه جنگهای بزرگ، تسلیحاتی و نیابتی سوق داده است؛ جنگهایی که قربانی 
نخست آن، مردم عادی در آسیا، آفریقا و امریکای التیناند.
در این میان، امریکا از جمله کشورهاییست که اقتصادش بیش از همه درگیر منطق جنگی و صنعت مرگ است .
درصد قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی امریکا صرف صنایع تسلیحاتی، ارتش، تکنالوژی های جنگی و 
عملیاتهای نظامی فرامرزی میشود .
این تمرکز دیوانهوار بر جنگ، اقتصاد داخلی امریکا را نیز به بحرانهایی مزمن کشانده است: نابرابری اجتماعی، 
تورم، بیکاری و فروپاشی رفاه اجتماعی .
در نتیجه، نه تنها جهانیان بلکه مردم خود امریکا نیز قربانیان نظام امپریالیستی حاکم بر دولتشان هستند."

تبصره: بسیار خوب است، که جناب محترم جلیلزاد به این موضوعات پی برده اند و دوستان شانرا نیز از موضوع واقف فرمودند، ورنه دوستان جناب محترم جلیلزاد، بدون همچو معلومات و اطلاعات دست اول، چه خواهد می کردند؟

"اما افغانستان، این سرزمین کهن، زخمی ژرف تر دارد .
زخمی که نه تنها از اشغال گران امروز، بلکه از گذشتهای درازمدت از استعمار کهن و نوین بر پیکرش نقش بسته 
است .
افغانستان ایکه روزگاری مهد تمدن، درواز
ٔ
ه شرق و غرب، و سرچشمهٔ افتخار و خرد در آسیای میانه بود، امروز 
قربانی بازیهای ژئوپلیتیکی قدرتهای بزرگ و جاهطلبیهای ایدئولوژیک شده است."

تبصره: خوب جناب محترم جلیلزاد، حالا چه باید شود؟

ادامه دارد

نوت: من کوشش میکنم، در آخر همین هفته، به هر سطری از "مقالهٔ" جناب محترم ن. جلیلزاد تبصرهٔ مختصری داشته باشم و از خداوند متعال حوصله می طلبم.


و من الله التوفیق
با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله

 

دوکتور غروال17.05.2025ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​افغان غیرتی ملت ته دا غم د کی جی بی ستر جاسوس حسن شرقد هلو ځلو په واسطه کمونیستی خائینی لعنتی کودتا رامینځ ته کړۍ دی او دی لعنتی کودتا سره  نورو ممالکو ( پنجابی پاکستان ، متعصب اخوندی ایران ، قاتل پوتین ، وحشی ترمپ ، ستر منافق چین او شیطان انګلیس ) ته د افغان ملت دوامداره تباهی لپاره زمینه برابره شوی دی او دا مکروبی کمونیستان اوس د تربیه شوو قاتلو جاهلو چړیانو سره ګډ شوی دی او کوشش کوی چی وحشی چړیان ژر تر ژره په ؤدکاګانو باندیهم اموخته کړی شی او دا وحشیان به قادیانی پنجابی مذهب کښی روسی ؤدکا ته به هم لاره راپیدا کړی !!!!

 تر څو چی د لعنتی کمونیستی کودتا ریشی کلآ له مینځه یو نه وړۍ شی نو افغان ملت به هم ددی کمونیستیانو  له خوا د ملعون کی جی بی ستر جاسوس حسن شرق په کومک راپیداشوی دوزخی اور څخه نجات پیدا نکړۍ شی !!!!!

ما کله چی اول ځل جرمنی او اطریش وروسته له دوهمی نړی جګړی بربادی ( کابل کښی دی باره کښی فلمونه لیدلی وو ) څخه ددوی دوباره ابادی ولیده نو ډیر احساسات راته پیدا شول او فورآ می شهید داؤد خان ته او دده کابینی ته او همدارنګه پخوانی پادشاه مرحوم محمر ظاهر شاه ته انتقادی لیکونه شروع کړل چی باالاخره د ما شهید پلار تره زوی شهید محترم جنت خان غروال ویانا ته راغلو او زه ئی تر سختو تنقیدونو لاندی ونیولم او ویل ئی چی د تا بورس د پادشاه امر سره قطع کیږی ایا ته د تحصیل لپاره اطریش ته رالیږل شوۍ ئی او که د انتقاداتو بمباریو په خاطر نو ما هغه محترم ته وویل چی زه خپل تحصییل بی له بورسه هم پای ته رسولۍ شم او یوازی یو خواهش درڅخه کوم چی د ما پلار او مور ته د ما بورس قطع کولو موضوع باره کښی اطلاع مه ورکوه او دی قدردان محترم د ما خواهش ته وفادار پاتی شو او کله چی د تحصییل دوره پای ته ورسیده نو یوه ورځ محترم دروند توریالی اعتمادی صاحب تلیفون راته وکړ او وئی ویل چی روم څخه د جنرال عبدالولی له خوا تلیفون ورته شوۍ دی او د ما تلیفون نومری ورکولولو خواهش ئی ورڅخه کړۍ دی ( ګمان کیږی چی چا دوی ته د ستا او ما تماس درلودلو څخه ویلی وی نو پوښتنه ئی راڅخه وکړه چی ایا د ستا تلیفون نومره دوی ته ورکړم ؟ نو ما ورڅخه وپوښتل چی روم ولی غواړی چی د ما سره تماس ونیسی ؟ نو هغه محترم وویل چی ډیر ګمان کوم چی د افغانستان موضوع باره کښی دی  نو ما ورته وویل چی بلی دوی ته دما تلیفون نومره ورکړه!

او څو ورځی وروسته محترم جنرال عبدالولی تلیفونی تماس ونیولو او وئی ویل چی حضور اعلیحضرت غواړی چی ته  ژر تر ژره روم ته راشی او بیا افغانستان ته ولاړ شی  نو وروسته له اوږده تلیفونی تماس څخه  می خواهش ورڅخه وکړ چی ماته اقلآ دوه میاشتی مهلت راکړی  او کله می چی مکمل معلومات تر لاسه کړ چی د ملت اکثریت پخوانۍ پادشاه ددوباره راتګ په ارمان کښی دی نو زه هم بیا روم ته ولاړم او محترم جنرال عبدالولی د مونږ پخوانی  پادشاه ته وروستم او جلاالتمأب ګران پادشاه دومره سوچه او ساده افغانی خواص درلودل چی د لیدو سره ئی  د ما څخه سمدستی معذورت وغوښت چی د ستا بورس ناحقه قطع شوۍ وو لنډه دا چی پخوانۍ پادشاه واقعآ  په ټولو خطاګانو او اشتباه ګانو اعتراف وکړ او ماته ئی وویل چی د ما شهید پلار د ستا نیکه او دده وروڼو ( له هغو جملی څخه د شهید غروال صاحب پلار د ما نیکه مشر ورور وو ) باره کښی ډیری خوږ معلومات راکړۍ دی او د تاسو کورنۍ د تاسو منطقه کښی ډیر د اعتبار خاونده دی ، داڅو جملی ځکه د لنډ معلومات په خاطر نوشته کوم چی د مونږ غیرتی با همته ملت سربیره د پخوانی پادشاه بی غوری بیا هم دده او دده شهید پلار اعتبار په وسیله د افغان ملت مینځ کی ډیری ژوری ریشی درلودلو له کبله د شهید محمد داؤدخان کمونیستی کودتا د افغان ملت له خوا وځغمل شوه او همدا پخوانئ پادشاه د خپلی کورنی اتفاق باندی محکم ولاړ وو ، یوه ورځ ما یاده کړه چی شهید محمد داؤد خان یو ملی شخصیت وو اما دومره ساده وو چی هغه د خپل ړستونی مار تر اخیره درک نکړۍ شو نو جنرال عبدالولی وویل چی داؤدخان ملی خائین وو نو پخوانی پادشاه سمدستی هغه ته وویل چی هغه ملی خائین نه بلکه فوق العاده احمق وو اوځان ئی د حسن شرق لاس اله کړو !!!!

ما ډیره ارزو درلوده چی د خپلو خاطراتو باره کښی کتاب نوشته کړم اما د مامرحومی میرمن  چی افغانستان ته هم په سره اور کښی د اطریشی طبع په حیث راسره تللی وه  او د کتاب نوشتی باره کښی ئی مخالفت وکړ (  هغی ویل چی متأسفانه ډیر با سواده افغانان  خپل افغان ملت ته صادق ندی او ددوی په وسیله اجنبیانو افغانستان ته لار پیدا کړه ) ، شاید دی باره کښی هم په موقع سره بیا څو مختصری کرښی نوشته کړم !

نوټ :  محترم اریا صاحب ډیره مننه د تاسو خوږو جملو څخه ، ما فکر نه کاوو چی تاسی محترم به په پښتو ژبه هم حاکمیت ولرۍ ځکه تاسی داسی متعصب تبلیغ شوی یاستۍ اما برعکس تاسو واقعآ په صداقت سره ثابته کړه چی ملی شخصیت یاستۍ او دواړو رسمی ملی ژبو باندی تام حاکمیت لرۍ او یقینآ د نورو افغانی ژبو هم صادقانه طرفدار یاستۍ !!!!

محمد داؤد مومند17.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​آیا هتاکی و فحاشی جای منطق و محاجه را میگیرد؟

این خیال است و محال است و جنون

آیا احساس کاذب حب و بغض، و اقعیت های مسلم تاریخی را تغییر داده میتواند؟

این خیال است و مجال است و جنون

این قلم از مدت نزدیک به 12 سال با همچو فحاشی، در ویب سایت افغان جرمن معتاد شده ام، و برایم جز،  حیثیت (فروهل) کردن نفخ شیخ سعدی را ندارد، چنانکه سعدی ایرانی گفته است:

چو باد اندر شکم پیچد فروهل

محمد داؤد مومند17.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

خشت اول چون نهد معمارکج

تا سراپا میرود دیوار کج

یک عنوان فاقد محتوی و غائب المرام!!

(باز تاب زمامداران معاصر در آیینه [آیینۀ] افکار جامعه [جامعۀ] افغانستان)

ترکیب اصطلاح (باز تاب) را میتوان  مترادف با عکس العمل یا انعکاس و یا مجازاً اثری که که از چیزی در دیگران یا در محیط پدیدار شود توجیه کرد.

اگر ما ترکیب (بازتاب) را درعنوان غائب المرام فوق الذکر به کلمات انعکاس یا عکس العمل تغییردهیم، نقص جملۀ فوق الذکر به شکل بهتر، قابل تشخیص خواهد بود: به طور مثال (انعکاس زمامداران معاصر افغانستان...)  یعنی چه؟

یا مثلاً اگر گفته شود:(انعکاس پدر در پسر) یعنی چه؟

در جملۀ فوق الذکر، تذکر بازتاب، متقاضی ایزاد یک کلمۀ متمم و مکمل (تکمیل کننده) معنی داریست، که به تکمیل جمله بپردازد، مانند: باز تاب خدمات ملی و یا باز تاب تفکراستقلال طلبی ویا باز تاب افکار و کار نامه های تجدد طلبانه و یا باز تاب تدبر سیاسی و یا بازتاب شهامت و فداکاری و یا بازتاب وطن پرستی و امثالهم.

کذا استعمال و ترجیح دادن اصطلاحات فارسی مختص ایران و لغت سازان ایران مانند (دانشگاه که جمبوری ازآن متذکر شده است) و اصطلاحاتی چون (چالش) ولوکه قدمای وطن آن را به کار برده است، در وطن ما متروک و مانند نام ایران، ملکیت فرهنگی ایران شده است، لذا نشخوار زدن به همچو اصطلاحات  همنوایی با پالیسی تاراج فرهنگی ایران تلقی میگردد و دلیل خیانت فرهنگی است، همانگونه که وطن فروش بزرگ بی ناموس (نجیب نام بارور)، نام پنجشیر را مانند حافظ ایرانی (به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را) دو دسته فدای ریش کثیف خامنه یی کثیف ساخت.

سؤال درینجاست که اگر ما اصطلاحت افغان شمول (پوهنتون) و (مشکل) را داریم ضرورت به استعمال کلمۀ دانشگاه و چالش چیست؟

جز، نفرت از اصطلاحات معمول وطنی و بخصوص زبان ملتی افغانی پشتو.

به قول داکتر اقبال:

بوریای خود به قالینش مده

وما علینا الاالبلاغ

محمد داؤد مومند17.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

بزرگوار پوهاند صاحب دودیال!

سلامونه او نیکی هیلی ستاسی خدمت ته وړاندی کوم.

لمړی ستاسی د فاضلانه تذکراتو نه مننه کوم.

زما نیت همدا دی چی د لر او بر افغان د پوهانو او سیاسی شخصیتونو، نظریات د هغه زعیم په اړه، چی «از یما- تا به ما» دومره د پښتو ژبی، پښتونولۍ او هغه خوار او زار پښتون چی فارسیستان ورته «افغان غول» وایی، او د پښتو جنتی او ملتی ژبی د اصطلاحاتو نه دومره نفرت لری چی د «ساخت و بافت ایران»، اصطلاح یعنی «دانشګاه» ته پر«پوهنتون» ملی، مبارکی او مقدسی کلمی ترجیح ورکوی، په غم کی ندی ډوب شوی، او نه دوهم وګړی یی په پل، قدم ایښی دی، البته(د لوی امیر شیر علی خان دوره یواځنی استثناء ده) سره یو ځای او د یوه پنډ کتاب په بنه خپور کړمه.

د تذکر وړ بولم، چی ماته هغه مدرنیزم، د میرمنو لِنگ او ران لچی، لوکسی طیاری او جهازونه، غربی تهذیب او تمدن او دیموکراسی، عصری کورونه او بلډنګونه، چی زما ژبه په کی د (ګوز خر) په نامه یادیږی او تاریخ جوړونکی  ولس ته می د (افغان غول) خطاب ورکول کیږی، د څلور بولو د (سوټو) او (پچو) په اندازه هم قیمت نلری، دا هغه متاع ده چی علامه اقبال یی په لاندی بیت کی توضیح کوی:

مشک این سوداګر از ناف سګ است

محترما!

په دی ورځوکی د علم او فضیلت او معنوی تقوی، دی خاوندانو راسره ژمنه کړیده چی د بابا د شخصیت په اړه به خپلی علمی لیکنی راته راولیږی:

لوی محقق او مورخ استاد سنګروال صاحب، بی ساری محقق استاد محمد معصوم هوتک صاحب، د حقوق او قانون لوی استاد داکتر تره کی صاحب او د تاریخ او تحقیق صادق پوه، استاد جهانی صاحب، (خو لاتر اوسه می د جهانی صاحب مثبت یا منفی جواب ندی اخستی.)

دا به زما دپاره د انتهایی خوښۍ ځای وی چی د پوهاند صاحب دودیال لیکنه هم د فبهاوالنعمة په وینا تر لاسه کړم.

محترم پوهاند صاحب، خورا خوښ شوم چی په مضمون کی مو املایی او انشایی نیمګړتیاو ته ګوته ونیوله، زه به هڅه وکړم چی متذکره توری، په اصل مضمون کی اصلاح کړم، خو زه د لاندی ستونزو سره، ستونزی لرم:

لمړی زما د کمسوادۍ ستونزه، دوهم دا چی زما عمر په دری ژبو مناطقو یعنی په قطغن، هرات او کابل کی تیر شوی دی، چی په دی برخه کی د تیمورشاه د ملی ژبی او پښتنو سره، جفا لوی فرهنګی او ټولنیز خیانت و.

تیمور شاه زموږ ملتی ژبه، د دربار څخه وویسته، دوهم داچی مرکز یی د کندهار څخه کابل ته منتقل کړ، دریم هم ددی پرځای چی پښتانه قومونه کابل ته راوبولی ټول قزلباشان او ایرانیان یی کابل ته منتقل کړل، چنداول یی ښه مثال دی.

د بلی خوا زما عمر اتیا کلونو ته رسیږی، انرژی او حوصله ورخ په ورځ په کمیدو ده او بر سیره پر دی د سترګو د کمزورتیا سره هم ستونزه لرم.

د مرحوم استاد هاشمیان د شکایت په څیر چی تل به یی ویل«زه تایبست نه یم»،

زما دپاره هم د یوه مضمون لیکل او ټایپ کول رښتینی جزاء ده.

زما د ایمیل آدرس په لاندی توګه دی، تاسی کولای شۍ، چی خپل مضمون او نوری مشوری راته زما د ایمیل په آدرس اولیږۍ.

پر مخ موګلونه

mdmomand@yahoo.com

قاسم باز16.05.2025 امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​به چی ادم های، فاقد معلومات  حقیقی دچار جر و بحث میشوم . 
اګر شاه مستعفی سابق را همه کاره دوران سلطنت بشماریم پس نقش سردار محمد هاشم خان ، سردار شاه محمود خان و سردار محمد داود خان صفر ضرب صفر میشود ، همه خوبی ها و بدی ها ان دوران به شاه بچګانه ۱۶ یا ۱۹ ساله  مربوط میشود، سبحان الله به این ماهی ګرفتن ها در هوا .
 اګر ما خوانندګان این جملات زرین ولی بی محتوا را قبول کنیم پس دیګران بری الذمه هستند. بخاطریکه این شاه محبوب ما بود که هم هاشم خان هم شاه محمود خان و هم داودخان را مقرر و عذل ساختند. 
نمی دانم اینګونه چتیات نوشتن در ویب سایتهای افغانی **** چی مفاد میرساند بغیر از شرمندګی.!
چند سال قبل امان الله خان غازی هیرو این یاد فراموش و احسان فراموش بود اما امروز برعکس ، وی از غازی امان الله خان کرده هیرو دیګری را پیدا کرده مدح و ثنا انرا ذمذمه میکند ، تا دیروز وی سردار شاه محمودخان غازی را کینګ میکر خطاب میکرد ولی امروز وی ان خالق و کینګ میکر را معذول میکر شاه بچه ګک خطاب میکند نمیدانم این ضعف حافظه است یا عدم معلومات. افسوس بحال یک تعداد مجنون های چوکی پرست مقام پرست که از رتبه بست پنج ***بالا نرفته ولی حیالات شان از هاشم خان، شاه محمود خان ، داودخان ، یوسف خان ، میوندوال، اعتمادی ، عبدالظاهر ، موسی شفیق بالا تر است . این را ګویند نابعه سده ۲۱. 
یک دیوانه را مردم در قریه خود نمی ماند ، دیوانه میګفت من خر خود را در خانه ملک قریه نګاه میکنم .

غږ چی د قدرت شی دا لا مخکښی ورته زین شی
ته به وایی دا  شیطان د ځمکی نه را  شین شی 
ذهن ته چی ورشی د پښتون په برخه بره
کله  ملا خیل، کله  منګل، کله  ترین شی 
شعر از سلیمان لایق.

احمد آریا16.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

محترم گرادنندگان وبسایت محبوب آریانا افغانستان،

در حالی که از زحمات شما برای نشر پیام‌ های من نهایت سپاس و قدردانی را دارم، خواهشمندم به بشیر دودیال گوشزد کنید که اگر ذره‌ ای از صداقت در کار او وجود دارد، از مکر، افترا و بهتان و تحریکات از نوع انگلیسی خود دست بر میدارد. هر صاحب خردی می‌ داند که وقتی کسی قصد دشنام دادن به دیگری را ندارد، یعنی میتواند محدوده‌ های معین اخلاقی خود را فراموش کند و از آن فراتر برود و با هدف انسانی و ایجاد فضای تفاهم با مردم برخورد کند. باید از نوشتن و زبان آوردن بی‌عرضگی‌ها ابا کند. اما او بی‌توجه به این موضوع، آنچه از ضمیرش بیرون می جهد بی مهابا آن را با انگشتانش روی صفحه کامپیوتر می‌نویسد. یکی از نخستین کامنت های او این چنین بود: «سوال ایجاد میشود که احمد اریا چرا در آن وقت این مزخرف بی معنا را ننوشت؟ ما و شما به یاد داریم که او در آن روزها پیهم مورد انتقادهای دوستان زیادی بود و هرکدام از همکاران قلمی هر روز به او یادآوری می‌کردند تا از کامنت‌ های بی ‌مایه درباره نوشته‌ های همکاران این وبسایت وزین پرهیز کند. اکنون که آرام گرفته، مانند بز که گوشش بخارد، دیگر چیزی نیافته روی نوشته این بیچاره که از روی نیت نیک نوشته بودم، چسبانده است. به این ارتباط یک ضرب ‌المثل دیگر یادم آمد: «بز که گوشش بخارد نان چوپان را می ‌خورد.» احمد اریا به نوشته‌ های دوستان رو آورده و برای هرکدام دردسر ایجاد می ‌کند. بالاخره چوپان با این بز شوخ چه کند؟»

دوستان لطفاً خوب دقت کنید: می بینید این آقا که ادعای اخلاق و دانش می کند، خود را در ردیف آموزگاران نسل‌ ها قرار می‌ دهد، در کامنت خود با عبارت «الله و محمد» که هدفی جز اغوا ندارد، چه نوشته است؟

من در پاسخ به این اهانت آشکار او، نوشتم: «دودیال در این حالت، ادعای فرهنگ و دانش دارد، اما ضرب‌ المثل او به هیچ‌ وجه با این ادعا همخوانی ندارد. او نمی ‌داند که استفاده از چنین اصطلاحاتی در بستر فرهنگی و اجتماعی ناپسند و تبعیض‌آمیز تلقی می ‌شود و نمی‌ت واند نیت مثبت فرد نسبت به زنان را نشان دهد. او نیازمند اصلاح است، نه تنها در کاربرد ضرب ‌المثل مورد بحث، که احتمالا از محیط فرهنگی خودش آموخته است، بلکه در مورد ضرب ‌المثل دیگرش، «... بز می‌خارد»، که بی ‌وقفه تکرار می ‌کند و از آن مشعوف است. همچنین، اینکه او همه را با «ذکر و دعای افتتاح» شروع می ‌کند که از نظر اخلاقی و شرعی قابل تأمل است. در اسلام، این نوع رفتار که با ذکر نام خدا آغاز می ‌شود اما عمل ناپسند و خلاف اخلاق انجام می ‌گیرد، نشانگر نفاق یا ضعف در ایمان است و عناوین خاصی دارد.» هرکه این را دیده و خوانده باشد، می ‌داند که من او را به دلیل استفاده هیپوکرتیک از «دعای افتتاح» مسلمانان و سپس اراجیفی از نوع «... بز می‌خارد که نان چوپان را می‌خورد»  او مورد انتقاد قرار داده بودم. اما شاید در نزد او در آن زمان این اظهارات کاملاً بی‌ اهمیت بود، چه  می‌ دانیم؟ چون هنوز هم سخت به استفاده از «ضرب ‌المثل‌ های حکیمانه» خود پایبند بود و به آن افتخار می‌ کرد.

سپس او با دستان خود، پرده را بالا کشید و گفت که کیست و چه می ‌کند. وقتی برایش گفته شد، کورس ‌های به‌ اصطلاح آموزشی او (کورس های آنلاین او) «در شرایطی که پای زنان را در کشور به طور قطع از مکتب، درس و تحصیلات عالی گرفته ‌اند و  معلوم نیست بر کدام نصاب تعلیمی استوار هستند، در عوضِ مکتب و پوهنتون نمی‌تواند بیشتر از یک «ارچق» بر زخم خونین و سرپوش گذاشتن بر جنایات ضد بشری رژیم باشد... وجود آنها (کورس ها) نیز در فرسنگ ‌ها دور از مردم، فقط میتواند با هدف معرفی یک روزنه گریز از خشم روزافزون مردم، خاک زدن در چشم مردم و جستجوی وسیله ‌ای برای یافتن یک رسمیت متزلزل برای رژیم تازیانه و تفتگ در بین خانواده جهانی باشد.»

آنوقت او  با حیله‌ گری برمی ‌گردد و کلمه‌ خواندن عوامفریبانه ‌اش را (آنچه که در بالا به آن اشاره شد) طوری وانمود می ‌کند که من او را به دلیل آن با طالبان نسبت داده‌ ام. در  حالی که خود گفته است مشغولیت عمده او  هم اکنون چیست. هر حال چه می ‌دانیم، شاید او با حفظ این اندیشه نیز به آن  کار مبادرت کرده باشد. اما در هر حال، نمودی از نفاق و فتنه ‌گری عیان است که در طول این مدت بارها از این فرد دیده شده است. بدون شک، دودیال میتواند یک مکار ماهر باشد، اما هر مکری را سرانجام پایانی است.

ناگفته نماند که این فرد در یکی از آخرین کامنت‌هایش نوشته است: «آیا شما این شرف را دارید؟ آیا شما آینده وطن را برای جوانان و جهانیان روشن ساخته‌ اید؟ نه! شما فقط تخریب، تهمت، توهین و افتراق بلد هستید. لطفاً همین برنامه و مصاحبه امروز رادیو آزادی را که در آن جناب پروفیسور اسحق اتمر صاحب نیز دعوت بودند و سایر مصاحبه‌ های من را گوش کنید، شاید از ترس به لرزه بیفتید...» این نشان می‌ دهد که وضعیت این فرد بسیار وخیمتر از آن است که تصور می‌ کردیم. من هدف ساختن گروهی در برابر او  را ندارم؛ اصلاً این ضرورت هیچ وقت محسوس نبوده است. اگر دوستانی او را با کامنت‌ هایش تردید کرده ‌اند، منشأ آن فراست و تقوای انسانی خودشان است. درخواست کردن و گروه ساختن کار من نیست، اما به آنهائی که تاکنون در مواضع من قرار گرفته ‌اند، قدردانی و احترام می ‌گذارم.

با احترام

احمد آریا

محمد داؤد مومند15.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​باز تاب واقعیت های تاریحی یا باز تاب تخیلات و توهمات مشوش ذهنی.

ما در محیط خود یک ضرب المثل داشتیم که :«نجاری ،کتاب خواندن نیست که بر بر یا فرفر بخوانی»

در زبان عربی هم یک وجیزۀ وجود دارد مشعر بر اینکه  :«کل فن الرجال»

استاد جهانی در مورد موسیقی و اسلام مقالۀ نوشت، تحقیقی و مدلل و مستند و متکی بر اقوال کتب متعدد اسلامی، که برایش تبریک عرض میکنم، کاری که از توان محقق دیگری ساخته نیست.

لذا مقالۀ شان علمی است.

یک مضمون یا مقاله، زمانی علمی شمرده میشود که مستند و متکی بر ارقام و مدارک باشد.

یک مثال بارز در زمینه:

در دوران شروع به اصطلاح جهاد افغانستان، علیه اشغال دولت شوروی، شهید استاد داکتر بهاء الدین مجروح، یک مغز متفکر جامعۀ افغان، از طریق دفتر مطبوعاتی خود، در کمپ های مهاجرین به استصواب رأی نمونه یی، پرداخت که در نتیجۀ ابراز نظر خیمه  نشینان مهاجر افغان، نزدیک یه بالا تر از نود فیصد مردم به زعامت شاه مستعفی یا مخلوع رأی دادند، که این خدمت بزرگ استاد مجروح موجب شهادتش از طرف حزب جنایتکار اسلامی گلبدین گشت. 

این نه تنها خیمه نشینان افغان در صحاری سوزان حومۀ پیشاور بود بلکه به استثناء عناصر چپی خلق و پرچم و شعلۀ جاوید و گروه های ستمی، روشنفکران افغانستان در حمایت زعامت شاه قرار گرفتند، چنانکه  داکتر سید عبدالله کاظم از نخستین ذواتی بود که شاه را خطاب «ناجی» داد.

نجیب محتاج شاه شد و به پادشاه دعوت بازگشت داد، که شاه نپذریفت.

باید فراموش نشود که این شاه بود که از داؤد خانء داؤد خان ساخت، این شاه بود، که عم بزرگوار خود شاه محمود خان غازی را بعد از مدت هفت سال صدارت مجبور به استعفی یعنی معزول ساخت و سردار صاحب مدت ده سال در حقیقت سلطنت چلاند.

اعظم خان سیستانی معترف است، که نسل هم سان و سال شان، یعنی کسانیکه به سنین هفتاد یا بالاتر قرار دارند، از برکت همین دورۀ دهۀ دیمکراسی  صاحب علم و معرفت گشتند، نه ادوار قبلی و یا بعدی.

چند روز قبل یک نفر تیبر  در کابل میگشت و از تبنگ فورش، نانوا، موچی، تک فروشان و از اقوام مختلف پرسان میکرد که خوب ترین رییس جمهور کی بود؟

همۀ شان به یک زبان گفتند: «نجیب»

خدا شاهد است که یک نفر نگفت که داؤد خان یا کرزی یا غنی، ّ لذا ادعای اعظم خان سیستانی راست است که اگر برخورد رزیم کمونستی از ابتداء به شیوۀ کار و پالیسی حکومت نجیب میبود، افغانستان در حالت دیگری قرار میداشت.

امیدوارم ذواتی که از غازی امان امان الله خان  بت میسازند، سواد در ک این بیت را داشته باشند که امان الله خان قبل از خروج خوانده بود.

میروم تا که نشنوی نامم

اگر از نام من ترا ننگ است.

دودیال15.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

معزز، منلی او ښاغلی مشر مومند صاحب السلام علیکم ورحمته الله وبرکاته .

ستاسو د مقالو یوویشتمه برخه مې هم ولوسته. که تاسو په پای کې د دغو مقالو مجموعه د کتاب په بڼه را ټوله او آنلاین یی خوندی کړئ،یا یې جلال اباد ته راولیږئ چی د هارد کتاب په بڼه خپور شی ښه کار به وشي. اما دغه یوویشټمه برخه چې تاسو د جبارخیل صاحب له لیکنی رااخیستی یو څه ستونزی لری:  

کلونه مخکې مې یادیږی چی د ساپي پښټو څېړنو دفتر کې به له ارواښاد قتیل خوږیاڼي سره  جبارخیل صاحب هم ناست و. هغه وخت کمپیوتر نوی پېښور ته راغلی و. پښتو کمپوزرانو پوره تجربه نه لرله، دهغه وخت لیکنو کی ستونزی وی، ستاسو دلیکنو برخی کی هم ځینی هماغه ټکي د یادونې وړ دي، د بیلګې په توګه: 

پښه د پخه په بڼه ، واخیست د واخست په بڼه،  پارسی د فارسی په بڼه، ګډ د ګد په بڼه، چلاوه د چلولو په بڼه، لیکدود د لیک دود په بڼه راغلي دی. تانیثه یا ښځینه (ۍ) ته د لیکی دار (ی) نوم لیکلی شوی دی.  که تصمیم لرئ چې دا ټولې مقالې د کتاب ( د مقالو ټولګه) په بڼه خپرې شي، هیله ده  د کمپیوتر اوسنیو پښتو پروګرامو کی لږ اصلاح شی.

بله خبره می دا کوله چی تاسو یو- دوه ورځې مخکې د ښاغلی حسیب الله صاحب یادونه کړې وه، خو هغه دا ډیره موته نه ښکاری خدای وکړی خیریت وي. همدارنګه که د استاد معروفی صاحب له روعتیا او حال څخه که خبریاست ماته به یې ولیکئ.

درناوی

دوکتور محمد اکبر یوسفی15.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم عبدالله از سویدن!

نخست از همه متشکرم از اینکه با وجود آنکه آقای "پوهاند دودیال" برای شما طور دیگر هوشدار داده بود، که جواب ندهید، جواب دادید. درست است که از شما سؤال کردم. شما در کشوری زنده گی می کنید که من زمانی که  54 سال قبل در خاک آلمان جهت ادامهٔ تحصیلات عالیتر قدم گذاشتم از رادیوی شتوکهولم ۴۹ خبر های سازمانهای انقلابی را هم می شنیدم. فقط  در آنزمان برایم یک "شوک" بود، وقتی من تصور از جامعۀ عنعنوی داشتم و فکر می کردم که باید در آلمان به حرف و قول  ام باور شود. اما درینجا که جامعۀ "مٌدرن" و صنعتی بوده است، انسانها، به حرف و قول باور نمی کردند، بلکه در برابر هر ادعا ثبوت و سند می خواسته اند.  در آنزمان قریب ۲۴ سال عمر داشتم و حال ممکن ۷۸ سال باشم، رسماً ۷۷ ساله هستم. متقاعد بدون تقاعد و در برابر هیچ قدرتی نه کرنش خواهم کرد و نه هم بی ادبی از خود نشان خواهم داد. از گذشته هم دردها را نقل نمی کنم. با هیچ کسی شخصی دعوی ندارم و افکار خود را که اگر مفهو سیاسی داشته باشد، به اشخاص متمرکز نمی سازم. من در مقایسه با شما جناب «جهانی» را خوب می شناسم. مسئله برین نیست که آیا ضرب المثل کهنه است و یا نیست. در جامعهٔ مُدرن و صنعتی، مناسبات قبیلوی و خونی در شهرهای پر نفوس بر هم می خورد. انسانها در مناسبات تولیدی قابل تعویض می گردند. موضوع مهارت کاری مطرح است، نه اینکه این فرد مربوط کدام قبیله و دودمان است، بلکه چه می تواند. این هم مطرح نبوده است که شما و یا آقای جهانی نسبت به این و آن، چه روابط دارید و به شعر و ادب چه ارزش می دهید. حقیقت اینست که قبل از اشارات جناب احمد آریا، من این عنوان را دیده بودم، اما پس از وفات مرحوم ولی احمد نوری فضا را در ادارهٔ این سایت طور دیگر و نه دوستانه احساس می کنم. تعرضات زیادی را متحمل شدم. محترم احمد آریا از دید خودم درست اعتراض نموده بودند. از هر نگاه مساعد تر این می بود، هر گاه هر کس نظر خود را ارائه می کرد نه اینکه بر دیگران تعرض شود کلمات چون در خمیر مو پالیدن دور از هر نوع تصور و  تعقل فعلی یک انسان متمدن است. و باز خیلی بی ادبانه یافتم که شخص مورد حمایت شما، موضوع لسان را طرح می کند که گویا جناب احمد آریا و یا اینجانب معنی این جمله را نفهمیده باشیم. من شخصاً خودم را راحت احساس می کنم که از طفولیت با دو زبان بزرگ شده و با زبانهای بیشتر بلدیت دارم. اینکه قبرستان بیش از سیصد سال قوم و قبیله ما منسوب به یک قوم پشتون است، در ذهنم هیچ مفهوم خاصی را جا نداده است که این نسبت برایم کدام مشخصهٔ انسانی برتر داده باشد.  به عبارت دیگر این نسبت چیزی نییست که من کدام امتیاز در جامعه مطالبه کنم. فرد تحت حمایت شما، چنین وانمود می سازد که فقط او حق به جانب بوده باشد، هدف این نبود که از شما توضیح بخواهم. گوگله حال انسان را به منابع خیلی غنی رهبری می کند. من جناب احمد آریا را  در عمر ندیده ام. فقط از طریق همین سایت و نوشته های ایشان، با افکار شان کمی آشنا شده ام و احساس می کنم که توجه ایشان در کدام جهات است. احترام به نظرات دیگران دارم، زیرا غیر از نظر خودم، دیگران هم مغز و نظر دارند. در خاتمه بار دیگر دست شما را در عالم خیال با احساس انساندوستی می فشارم.  از طویل نویسی معذرت می خواهم. با احترام، یوسفی.

حسیب الله15.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم میدارم.

امروز یکی از دوستانم، مرا متوجهٔ این موضوع ساخت، که جناب محترم داؤد مومند، خواهشی فرموده اند. حالا که صفحه را به مطالعه گرفتم، دیدم، که همان حرف دوست ام واقعیت دارد. در اینجا در قدم اول از ذره نوازی جناب محترم مومند قلبا تشکری می نمایم، که بنده را لایق چنین کاری انتخاب نموده اند، در ضمن از جناب ایشان معذرت را از این بابت خواهانم، که اینقدر دیر بعد در رابطه عکس العملی از خود نشان دادم، زیرا من همین امروز از این گپ خبر شدم.

آخرین پیام ام را دو هفته قبل، بتاریخ اول ماهٔ  می ۲۰۲۵م. در پورتال افغان-جرمن آنلاین با هموطنان عزیزم به اشتراک گذاشته بودم، پس از یک "بی نزاکتی و دشنامی" که از جانب شخص به اسم "صالح از دنمارک" گرفتم، دیگر چیزی ننوشتم، زیرا هدف من از نوشتن یادداشت های مختصرم، فقط و فقط به اشتراک گذاشتن اندک داشته هایم می باشد، نه به اصطلاح "جنگ و جدل با هموطنان عزیزم"، پس از همان برخورد نامتعادل با خود فکر کردم، که شاید، اصلا، نیازی نباشد، که تا اندک داشته های علمی خویش را، از ورای دریچه های پورتال های محترم ملی ما، با هموطنان محترم و عزیزام شریک بسازم، زیرا چه لازم که هم وقت خود را ضایع نمایم و هم "حوصلهٔ هموطنان عزیزم را بسر برم" .

من زمانی متوجهٔ این موضوع شدم، که مدت تقریبا یک ماهٔ  بطور مثال، به اصطلاح "خورد و کلان، پیر و جوان، داکتر و ماستر" بالای "چیزی به اسم "فدرالیزم" با هم به دعوا برخواسته، در حالیکه هنوز هم به معنی دقیق و علمی آن اصطلاح پی نابرده، ادعای صورت می گیرد، که بطور مثال "ما معنی دقیق و علمی این اصطلاح را کار نداریم، زیرا دانستن معنی دقیق این اصطلاح یک کار طفلان است، یا همچو چیزی".

در حالیکه در قرن بیست ویک میلادی، این یک اصل علمی است، بلخصوص در علوم اجتماعی، که. زمانیکه ما بالای یک اصطلاحی حرف می زنیم، نخست باید یک معنی دقیق، یک تعریف دقیق از همان چیز را داشته باشیم، تا آنکه بتوانیم بحثی دقیق علمی را در قبال همان چیز، به پیش ببریم!

و یا اینکه، برخی از هموطنان ما مثال های از "فدرالیزم" در آلمان و سویس و کانادا و نمی‌دانم کجا و کجا را پهلوی هم قطار نمودند، یا می نمایند، بدون آنکه بصورت دقیق بالای موضوع غور نمایند، که بطور مثال در آلمان و سویس و کانادا، این چیزی که هنوز معنی دقیق آنرا نیز نمی خواهیم که بدانیم، چگونه و چطور به وجود آمده است. به هر صورت، چنین شکل بحث های اجتماعی بالای یک موضوع مرا با سوالی مواجع ساخت، که آیا ما افغانها، واقع،ا به اصطلاح "به جائی قرار داریم، که تا بتوانیم، که، یک بحث را به شکل علمی آن به پیش ببریم" ؟

همین بود، که صفحات هر دو پورتال محترم را بستم و از تاریخ اول می ۲۰۲۵ میلادی، تا به امروز، در هر دو پورتال محترم نه سطری نوشتم و نه هم خود را با مقالات و نوشته های هموطنان محترم و عزیزم در این پورتال های محترم زیاد مشغول و مصروف ساختم. تا اینکه امروز یکی از دوستان عزیزم، مرا از خواهش جناب محترم مومند مطلع ساخت، که به هر دو دیده این کار را انجام می دهم. در اخیر همین هفته، انشاالله همان مقالهٔ را که جناب محترم مومند فرموده اند، پیدا می کنم، و نظر ناچیزم را بالای آن مقاله می نویسم. به جناب محترم مومند وعده می دهم، که در اخیر همین هفته، انشالله همین کار را می کنم.

در اخیر، یکبار دیگر، از ذره نوازی جناب محترم داؤد مومند اظهار تشکری ام را ابراز میدارم.

یار زنده و صحبت باقی

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

دودیال15.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​بازدید کننده ګان و همکاران قلمی معزز و ګرامی ویبسایت وزین اریانا افغانستان سلام.

 اینک باز هم می بینیم  که باوجود درخواست قطع این سلسله ی کمنتهای بی فایده،  کماکان به تحریک ادامه میدهد. وقتی به  قناعت جنابان می پردازم و کوشش میکنم حیثیت قلم و اعتبار ویبسایت خدشه دار نشود، بالمقابل کمنتهای پیهم صادر و رنګ موضوع را تغییر میدهند، مسایل جدید  را وارد میسازند. خصوصاً در اخرین کمنت که من را به غلامی طالب محکوم کرده و آنها را بادار من خطاب نموده باعث حیرت من شد. شعار و سطر اخیرنوشته ی Hazrabektajastun که من برایشان خیلی احترام داشتم، من را متوجه نکته ی جدید ساخت، آن اینکه: من نخستین عرض خود را با بسم الله الرحمن الرحیم اغاز نموده بودم، به این دلیل احمد اریا طالب را (بادار) من قلمداد کرد.

باید عرض کنم هر آن کس که مسلمان است و نوشته یا سخنانش را با بسم الله آغاز میکند، خاین و یا طالب نیست. از امان الله آن شاه مترقی و پیشاهنګ مدرنیزه سازی تا محمد داود خان آن عاشق وطن همه قرآن تلاوت می کردند و هم بیانیه های شان با بسم الله بود. می ‌‌پذیرم که بخاطر همین بسم الله ګفتن من و بشردوست را دریک ردیف اورده اید، ولی جناب بشردوست شخص وطندوست است.

اما از شما می پرسم؛ آیا شما را مانند من طالب زندانی ساخته؟ ( وآن فقط بخاطر یک کتاب درسی که دارای عکس بود و تاسیس مدرسه خانګی برای دختران) اینکه زنده رهایی یافتم شاید طالع من بوده باشد، یا شما همین حالا در فکر ازدست نه رفتن زمینه تحصیل و استفاده اعظمی از فرصت برای تحصیل جوانان( بالخصوص دختران) میباشیدنه! آیا قربانی را که من وخانمم منحیث یک معلم صادق بخاطر حقوق و تحصیل دختران داده اند شما چنین قربانی داده میتوانید؟ نه! آیا شما روزانه سه ساعت درس آنلاین برای اولاد وطن داده میتوانید؟ نه! آیا مصاحبه های که من با مطبوعات مثلاً رادیوآزادی انجام داده و از انجمله همین ممصاحبه امروز(مورخ پانزده همین ماه بساعت هفت ونیم شام کابل روز پنج شنبه) ایا شما در اروپا و امریکا جرات چنین مصاحبه رادارید؟ نه! ابداً این جرات و شهامت را ندارید، فقط هدف تان توهین است وبس که منشا ی ان تعصب است.

از لحاظ صداقت به وطن عرض کنم: آیا شما از جیب تان کدام شانزده پولی به خدمات عامه داده اید؟ نه! درحالیکه من وسایل درسی ، میز وچوکی وغیره به پوهنتون از مصرف خود انتقال داده ام، شواهد این ادعا محصلان، استادان، کارمندان مدیریت جنسی اند، بار دیکر بنا بر تاخیر راپور معاشات پرداخت دونیم سال معاشات من با مشکل روبرو شد، چون پول زیاد بود باید توسط پیشنهاد جداګانه به مقام عالی دولت تقدیم و تعقیب می شد که از طریق تخصیص وزارت تحصیلات عالی نه، بلکه از طریق وزارت مالیه باید اجرا میشد، ولی بنا براینکه پروسه ی تدریس عقب نماند از تعقیب آن صرف نظر نمودم آن را به دارایی دولت/ عامه بخشیدم ایاشما چنین فداکاری میتوانید؟ نه! من در پهلوی کار اداری (ریاست) و آمریت دیپارتمنت در پنج پوهنځی ( دوره لسانس- ماستری) تدریس می نمودم، ایا شما این شرفت را دارید؟ ایا شما اینده وطن را برای جوانان و جهانیان روشن ساخته میتوانید؟ نه! شما فقط تخرییب، تهمت، توهین و افتراق بلد اید. لطفاً طور مثال همین برنامه و مصاحبه ی امروز رادیو ازادی را که دران جناب پروفیسور اسحق اتمر صاحب نیز دعوت بودند وسایر مصاحبه هایم را بشنوید، شاید از ترس به لرزه بافتید...

خدمت به وطن شهامت، جرات، صداقت ووفاداری به مردم شریف میخواهد، کار هر بُزدل و مفتن نیست. کار شما فقط چیلک اندازی، مزاحمت، ایجاد موانع و ضیاع وقت آفرینش آثار علمی، توهین به حیثیت دانشمندان، کنیه و اهانت است. جرات و شهامت را از استاد جلال بیاموزید که او نیز مانند من بیګناه اسیر شده بود. اصلاً من باید مصروفیت وسرګردانی ام را تذکر نمیدادم، همین نکته ی ضعف من باعث شد تا شما ادمه بدهید و هنوز هم من را از کار بکشید. این اخر ین جواب من بود.

دوکتور محمد اکبر یوسفی15.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب دودیال!

وقتی انتقاد از اشتباه تانرا، "تهمت" از آدرس جانب مقابل که جناب احمد آریا اینجانب و سائر هموطنان شامل اند، مدعی می شوید،  خود یک توهین نا بخشودنی است. در جانب مقابل هیچ یکی از آنها مکلف نیست که به توصیف شما بپردازد و به آدرس شما کدام "مدال" بفرستد، که در زنده گی تان چه می کنید. این جانب و همه منتقدین دیگر، آن جمله را تحلیل نموده اند. اصلاَ جمله نا مناسب است. "زن ستیزی" در جمله تعبیه شده موجود است، اینکه شما چه احساس می کنید، تعیین کننده نیست. هر یک از منتقدی نبیش سه دهه در مهاجرت بسر می برند. این مربوط شماست که چه می کنید. لیکن توهین به دیگران روا ندارید. این مهم نیست که چه کسی افاده نموده است. این آخرین کلمات به آدرس شما، تقدیم است. با احترام، یوسفی.


دودیال15.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​بازدید کننده گان و همکاران معزز قلمی ویبسایت آریانا افغانسان  سلام !

باوجودیکه بار بار تکرار کردم که دوست عزیز ما ار کمنت های پیهم ، تکراری و تحریک کننده بپرهیزد. ولی ایشان کماکان ادامه میدهند و باعث داغدار شدن وبی اعتبار شدن این صفحه میګردند. این روش جوانان را از مطالعه روګردان و اعتبار مقالات را ضعیف میسازد. تفرقه افګنی و کینه علیه همکاران قلمی، کارتنویری را خدشه دار و صف روشنګری و متحد ما را در هم میشکند.  البته ایراد معقول باالفاظ و دلایل مقنع عیبی نیست، بلکه باعث بهبود امورات میګردد. 

 در ګذشته دوستان زیادی در چنین موارد جوابات مناسبت برای چنین کمنتها یشان نوشته اند، ولی آن روزها را فراموش کرده اند. من وقتی جوابات همکاران  سابقه دار این ویبسیایت را  میدیدم، بحالش دلم می سوخت، ولی حال که دیدم،  هیچکس در مورد او ملامت نبود. امروز در ضمن کمنت هایش رشته ی سخن را به طرفهای دیکری برده، میخواهد  برای خود تیم بسازد، ولی هیچکس حاضر نخواهد شد .  لطفاً ببنید و قضاوت کنید. خدا نکند قلم من چیزی را بنویسد که برای او مناسب است، اما خوب است که هدف او را دانستیم درګذشته دلسوزی های من برای موصوف بیجا بود. اګر او میخواهد که مانند بعضی دوستان دانشمند و همکاران سابقه دار قلمی با ( آریانا افغانستان آنلاین) وداع بګویم، این کار را نخواهم کرد. بلکه مانند دایم استوار فریضه و دین خود را در مقابل جوانان ادا خواهم نمود. او میخواهد در حساس ترین روزهای کار بسیار ثقیل تهیه ی کتابم ذهن من را مشوش ساخته وقت من را ضایع سازد، ولی باوجود تمام مزاحمت هایش کار من خستګی  نا بذیر دوام دارد. اطمینان میدهم که در نوشته های خود هرګز بالای کس تهمت نبسته ام ونه  علیه کس تبلیغات زهرآګین را ادامه داده ام. این چنین عادت را خوش ندارم.

دوکتور محمد اکبر یوسفی15.05.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوست عزیز و گرامی احمد آریا!

خرسندم از اینکه شما هم این چند سطر را خوانده اید. امید است که اشتباهات تایپی، مسبب تغییر تعبیر نشده باشد.  همین لحظه یک نقل قول "کارل رایموند پوپر" یاد آمد که می گفته است: «  خوب خواهد بود، اگر گاه گاهی بیاد آوریم، که ما در موارد کمی که آگاه هستیم، از هم خیلی "متفاوت خواهیم بود، اما در نا دانی بیحد ما، همه مساوی هستیم."   به آرزوی صحت و خرسندی شما. یوسفی.


دودیال15.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​برادر گرامی و معزز جناب جان محمد صاحب از ایالات متحده امریکا! سلامها و احترامات من را نیز قبول بفرمائید. از اظهار محبت تان ممنون. شما فرموده اید : ... تبصرۀ من صرف در مورد عنوان مقالۀ تان و جوابيه يى بود که عنوانى محترم آريا نوشته بوديد.

احتراماً  عرض کنم که در عنوان مقاله قطعاً قصد (زن ستیزی) نیست، بلکه برعکس . جانب مقابل که با لایم تهمت زن ستیزی وارد نموده، ایا میتواند تحت حاکمیت طالبان در منزلش برای دختران این اینده سازان افغانستان سربلند مکتب خانګی دایر نماید، آیا او میتواند در جینوا داعیه حق تحصیل دختران را به جهانیان برساند ایا او میتواند در میدان( چوکی شکسته ) سمبول و  مهمترین تربیون احقاق حقوق حقه بشریت در پیشاپیش صفوف دوشیزه ګان مبارز و شجاع مارش کند؟ نیمتواند. او فقط در پی مایوس ساختن فعالان تنویر وروشنګری است.  او فقط درپی سوق و راندن اهل قلم به صفوف طالبا است. در مورد جوابیه عرض نمایم: ایشان چندین بار من و تعدادی دیګری را مجبور ساخته اند تا در مقابل کمنت شان عکس العمل نشان دهند. و  از بی حوصلګی آن روز متاسفم که مجبور ساختند و اینک به احترام شما بعدازین در مقابل شان هیچ چیزی نخواهم نوشت و برایشان احترام قایل خواهم شد.

از ارسالی پیام تان ممنون. اینکه کارهای ناچیز من را مورد تقدیر قرار داده اید. برایم افتخار بخشیدید الفاظی را ندارم تا ازین لطف تان تشکری کنم. مهربانی و لطف تان را در دُعای احساس کردم که درحق این فقیر وعاجز نموده اید. ممنون تان من نیز  از بارگاه خداوند متعال موفقيت مزيد براى تان میخواهم ! موفق و سربلند باشید.

احمد آریا15.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

 دوستان محترم، آقایان دکتر محمد اکبر یوسفی و هزارزبیک تاجیاشتون،

افزون بر تذکرات قبلی، بدین ‌وسیله یک ‌بار دیگر از موضع‌ گیری‌ های صادقانه و روشنگرانه شما در برابر تحقیرهائی که بدون شک همه ریشه در یک فرهنگ عقبمانده دارند، تشکر می ‌کنم. واکنش شما در برابر عنوان «ترپردي زوی خپله لور ښه ده» مقاله محمد بشیر دودیال، که بدون شک مخاطبان آن نمی‌ توانستند مردم تحت ستم افغانستان باشند، بی ‌شباهت به واکنش من در برابر آن نبود. از این جهت، باز هم از شما سپاسگزارم.

برخی افراد با این تصور که همه مردم فاقد فراست هستند و نمی‌ توانند نیت‌ های اصلی دیگران را تشخیص دهند، هر روزنه ‌ای را برای رسیدن به اهداف خود جستجو می ‌کنند. بنابراین، آنها برای گروهی که بخشی از یک برنامه استعماری است و در حال ستمگری و گرسنگی دادن توده‌ های ملیونی مردم ما هستند، با ذرایع گوناگون و بیشرمانه نشان می‌ دهند که چگونه میتوانند در خدمت اهدافشان قرار بگیرند و نقشی در ادامۀ برنامه‌ های شان ایفا کنند. گویی مردم نه چشمی برای دیدن دارند، نه گوشی برای شنیدن و نه مغزی برای قضاوت کردن.

گروه تبهکار بر سرِ قدرت، که به گونه‌ ای دراماتیک در قدرت نصب شده است، در واقع بهترین ملجای امید برای فرصت‌ طلبان است. این فرصت‌ طلبان مسلکی به خوبی می‌ دانند با کدام زبان رمزی و با کدام وسیله با اربابان خود مکالمه کنند.

شما به سلامت باشید.

با احترام، 

احمد آریا

احمد آریا15.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

آقای محترم جان محمد، 

سلام و احترام 

بدین‌ وسیله می ‌خواهم از موضع‌ گیری روشن، سالم و برحق شما در قبال توهین ‌های شخصی بشیر دودیال تشکر کنم. در حقیقت، واکنش شما مبین بلوغ فکری و احترام به اصول گفت ‌وگو و تفاهم است، در حالی که دودیال با اتهامات و توهین‌ هائی غیرمستدل و ناپسند، شخصیت و جایگاه فردی این قلم را هدف قرار داده بود. 

توضیحات شما در مورد نکات مهم و قابل توجه در کامنت‌ های دودیال نشان می‌ دهد که او عادت دارد از اشتباهات خودش چشم ‌پوشی کند و به جای پذیرش مسئولیت، به توهین و تهمت بیشتر و حتی خودستایی های بیشتری متوسل شود که بازهم با توجه به عنوان  مقاله مورد نظر مضحک اند. این نوع عکس العمل ها نه تنها کمکی به حل مشکل او نمی ‌کند، بلکه مبین ضعف در استدلال و عدم توانایی در مدیریت اختلافات و اصلاح اشتباهات است. 

شما با نکوهش مؤدبانه و مستدل از مواضع او نمونه‌ ای عالی از یک روش  صحیح در برخورد با چنین رفتارهائی ارائه دادید. این نشان می‌ دهد که در مقابل افراد متعرض، بهترین راه حفظ آرامش، استدلال منطقی و احترام متقابل است. 

امیدوارم این برخورد سازنده و مبتنی بر احترام، الگویی باشد برای دیگرانی که ممکن است روزی با انتقاداتی از سوی دیگران مواجه شوند. 

با آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما، و تشکر مجدد از موضع ‌گیری شجاعانه و مؤثر شما در دفاع از اصول اخلاقی و انسانی. 

با احترام 

احمد آریا

احمد آریا15.05.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

محترم ډاکټر غروال صاحب، 

سلام او درنښت، 

ستاسو نظر د موضوع د بحث په اړه ډیر ستاینه وړ دی. تاسو د ښځو د احترام او قدردانۍ په اړه یو واقع‌ پال نظر لرئ. همدارنګه، چې تاسو د احمد اریا د ځینو مقالو سره موافق نه یاست، زما لپاره دا درناوی لري. دا خپله د نظرونو د تنوع او فرهنګي غنا نښه ده، او د یو فرهنګي دیموکراسۍ نمونہ ده، چې د یوه دیموکراتیک ټولنې لازمه ده، او هیله لرم چې یوه ورځ به ورته ورسیږو. 

بې له شکه، په ریښتیا کې، زموږ د غني فرهنګ او زموږ د پوهانو په حلقو کې، ښځې تل یو لوړ مقام لرلی دی. خو، لکه څنګه چې تاسو یادونه وکړه، په ځینو مطالبو او تبصرو کې لیدل کیږي چې د ښځو احترام کمزوری شوی دی؛ دا بې‌ احترامي بې‌ له شکه هغه موج د بی ‌فرهنګې پایله ده چې د خارجيانو او د هغوی د ایادیو له لوري زموږ د هېواد ته داخل شوی دی. په دې منځ کې، طبیعي ده چې ځینې ماموریتونه لري ترڅو دغه وارداتي فرهنګ تر ممکنه حده او په مختلفو لارو خپور او ترویج شي. دا یوازینۍ وسیله ده چې کولی شي د مزدور رژیمونو د جنایتونو پټولو او توجیه کولو وسیله شي.

مهمه ده چې پوه شو، د ښځو حق او درناوی یوازې د یو فرد یا ډلې مسؤلیت نه دی، بلکې د ټولنې او زموږ د فرهنګ بنسټیز اصلونه دي؛ باید د ښځو اهمیت ومنو او د هغوی حقوقو ملاتړ وکړو. 

زه له تاسو سره موافق یم چې زموږ ملت د بهرنیو مداخلاتو، جګړو او داخلي ستونزو سره مخ دی، او د ښځو مقاومت او ملاتړ د دې ستونزو د حل یوه مهمه برخه ده. موږ باید د هغوی د قربانیو او خدمتونو قدرداني وکړو او د هغوی حقوقو ته درناوی وکړو. 

په پای کې، ستاسو د نظر او لیدلوري د څرګندولو څخه مننه کوم، او هیله لرم چې موږ ټول د یو بل د نظریاتو احترام وکړو او د افغانستان د پرمختګ په لور ګامونه واخلو.

درنښت

احمد آریا

جان محمد14.05.2025امريکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

محترم دوديال صاحب! 

احتراماتم را بپذيريد! تبصرۀ من صرف در مورد عنوان مقالۀ تان و جوابيه يى بود که عنوانى محترم آريا نوشته بوديد. من از طريق نوشته هاى تان با کارها و خدمات مثمر تان کم و بيش آشنايى حاصل نموده ام و از آنها تقدير ميکنم. از درگاه خداوند متعال موفقيت مزيد براى تان استدعا ميکنم!

با احترام
جان محمد

دوکتور غروال14.05.2025ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​ د ځینو مضمونونو او د ځینو کومینتونو  کښی لیدل کیږی چی سربیره په  لوړو زده کړو او نورو ممالکو لیدو سره  بیا هم  د میرمنو او جلکیو احترام او قدر لرلو ته قایلتوب ندی  موجود او جلکۍ د هلکانو څخه بهتره لیدل کیږی حتی جلکیو ته د پوره انسان په سترګه هم ته هم نه لیدل کیږی اما دوی هیروی چی همدا قدرمنی میرمنی دهمداسی نامرده  میړو مورګانی دی ، په واقعیت کښی همداسی  کسان د افغانستان ملت پر مخ تګ مانع ګرزیدلی دی  او نه دا بی سواده پریښودل شوۍ افغان غیرتی ملت   برعکس افغان غیرتی ملت د افغان ملت مذهب ، کلتور ،  او رسم رواج  چوکات کښی د ترقی او پرمخ ډیر زیات تلوار لری  او ددوی تلوار او امیدواری  د مملکت پر مخ تګ لپاره سربیره د خرڅشوو قاتلو کمونیستانو ، خرڅ شوو تربیه شوو قاتلو  پنجابیو او متعصبو ایرانیو تنظیمونو او قادیانیو پنجابیو چړیانو بیا هم له مینځه ندی تللی !!!! 

ډیر د افسوس ځای دی چی د وحشتناکه کمونیستی خونخواره کودتا راپدی خوا قتلونو د مملکت ویجاړی او د رنګارنګو ممالکو مستقیمو او غیری مستقیمو مداخلو او دافغان ملت بدبختی بیا هم اکثره باسواده ؟ منورین  لا تر اوسه ندی بیدار شوی او دا ټولو ته څرګنده دی چی ددی بدبختیو قربانی د افغان غیرتی میرمنی او غیرتی جلکۍ دی او داستر خیانت دی چی  په لوړ اواز سره وویل شی او په جرأت سره ولیکل شی چی د پردی زوی څخه خپله لور ښه تره دی ، زه شخصآ د شاغلی احمد اریا ااکثرو تبلیغاتی مضمونونو طرفدار نه یم اما دده د جلکیو ددفاع لیکنی باره کښی کاملآ طرفداری لرم او راتلوونکی کښی باید دداسی غیر انسانی الفاظو استعمال او نوشتو څخه لیریوالۍ وشی !!!!!

عبدالله14.05.2025سویدن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png
جناب محترم دکتور یوسفی !

شما ، چه بجا و چه درست نوشته‌اید که « از هر نگاه مساعد تر این می بود، هر گاه هر کس نظر خود را ارائه می کرد نه اینکه بر دیگران تعرض شود ». احسنت.
آنچه پشت پرده‌ای ابهام باقی می‌ماند این است که آیا این گفته ها برای دیگران است یا شما را نیز شامل می شود؟

دلیل این تشویش ذهنی من ، نوشته یی شما خطاب به من است « فرد تحت حمایت شما، چنین وانمود می سازد» . از انجایکه جناب شما دست‌اندرکار سیاست هم بوده‌اید ، به یقین معنی « تحت الحمایه» را می دانید. مگر این گفته یی شما تعرض هم به من هم به جناب پوهاند دودیال نیست؟
جناب پوهاند دودیال خود یک شخصیت فهیم،یک نویسنده‌ای توانا و یک پوهاند است و نیازی به حمایت گر ندارد. چنانچه شما به عنوان یک دوکتور ضرورتی به حمایتگر ندارید. به امید صحتمندی یی تان 
محمد داؤد مومند14.05.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

عرض طلب استمداد

الیوم تبصرۀ شاغلی محترم نیک خان، مرا متحسس ساخت که به ویب سایت افغان جرمن مراجعه نموده و مقالۀ اخیر شاغلی جلیل زاد را تحت عنوان «امپریالیزم، نبرد برای هژمونی و ویرانی انسان» مطالعه نمایم.

انتباه و تلقی من از نگاه نگارش و ادبیات این مقاله، چنین است که گویا فردوسی آن را به زبان نثر دری نوشته باشد.

شاغلی جلیل زاد تحریر داشته اند:«جهان [منظور از جهان کیست و چیست] باید به سمت باز مفاهیم [کدام مفاهیم باز و ضد مفاهیم بسته، آیا جهان هرگز توفیق درک مفاهیم باز شاغلی جلیل زاد را نداشته و اکنون آن را باید از شاغلی جلیلزاد بیاموزند؟] حرکت کند، افغانستان نمی تواند قربانی همیشگی باشد.[راه نجات کدام است؟] درافغانستان، رژیم های تجدد طلب و ملی [به صورت اخص کدام رژیم ها؟] فدای خیال خام «شکست کمیونیسم» شدند. [یعنی کمیونیسم که یک ایدیالوژی است، نه کدام مملکتی یا بلاک نظامی، شکست نخورده و زنده است؟].

متمنی و ملتجی ام استادان سخن مانند دوست بزرگوارم استاد معروفی گرامی و شاغلی حسیب الله خان و ذوات محترم دیگر در مورد نوشتۀ فوق الذکر شاغلی جلیل زاد، به تنویرم پرداخته و منت گذارند.

مننه او کور ودان  

عبدالباری جهانی14.05.2025ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محترم داکترصاحب یوسفی  سلام و احترامات. اینکه به محترم عبدالله نګاشته بودید که ګویا آقای دودیال به ایشان  هشدار داده که جواب ندهید، ضمناً اشاره به اینجانب هم بوده ؛ ولی باور کنید صرف به خاطر احترام به شما و جلوګیری از درګیری در یک بحث بی تنیجه از جواب دادن خود داری نمودم. بنده  در زندګی طولانی ام فکر آزادم را تحت قومانده هیچ کسی قرار نداده و بعد ازین، که پای بر لب ګور هستم، هم قرار نخواهم داد. با احترام. به امید سلامتی شما. 

دودیال14.05.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب معزز و گرامی  جان محمد صاحب سلام. مقاله ی که شما به آن اشاره نموده اید، لطفاً محتوای ان را مرور فرمائید به جز از دلسوزی بحال مردم بیچاره ما که حال من از همه بدتر است، چیزی دیګری درآن نیست. دنیا به سرعت ریل چینایی ( مصلاً هزار کیلومتر درساعت) روبه پیشرفت است. ارزشهای مای و معنوی آفریده میشود، بشریت به اتکا به علم ودانش روبه ارتقا است، متاسفانه ماوشما درحال افتراق، تهمت زنی، بدبینی، بُخل، تعصب و مشکلات دیګر ګیر مانده ایم. شما لطف نموده اید، اشاره به یک شبهه متل نموده اید ګویا نا مناسب بود. من درهمان ساعتی که کمنتهای پیهم دوست ارجمند، و عزیز ما را خواندم، تازه ازیک ترجمه بسیار خسته کُن فارغ شده بودم، به امید اینکه برای جوانان وطن یک راه ترقی وانکشاف اقتصادی نشان داده ام.  خستګی از بابت ترجمه ی آن اثر جدید (پروفیسور تودارو )نه، بلکه به اثر رسم و شکل دادن ودیزاین جداول ، ګرافها و فرمولهابود. کار سخت ودشوار بخاطر فهم ودانش جوانان، ولی بالمقابل پیهم الفاظ نامناسب و تهمت وتوهین ! فکر کنم شما از ګذشته ی طولانی این سلسه بی اطلاع اید، درغیر آن به حوصله ی من صد شاباس می ګفتید. 

اما اذعان میدارم که بجواب یک کمنت بی ارتباط یوسفی که محاسن سپید مااست نیز یاداوری نموده ام و ان هم نه تنها بخاطر پیهم کمنت نوشتن اش، بلکه بخاطر توهین به (لنډی) او فرموده بود: ( زړه دی نری شو لکه  لوټه + دسهار باد یی ښوروی لکه لکړه)  ونام ان را ګذاشته بود لنۍ!  درحالیکه این لنډۍ نیست، شاید بنا بر خوش طبعی کدام کمیدین بشکل مزاح چنین چیزی ګفته باشد، ولی  لنډۍ ګفتن به ان نامناسب است ، متباقی طی مدت مدیدی به هیچیک از دوستان فوق( احمد اریا و یوسفی) چیزی نه نوشته ام حالا هم هرقدر کمنت بګذارند جواب نمی دهم. من حیران به این میباشم که به جز از این دو ارجمند، و عزیز ما چرا دوستان دیګر ازبابت محتوای مقاله ام من را ملامت نمی کنند. احتراماً برایتان بیشنهاد می کنم مقاله مذکور را یکبار مرور فرمائید که در آن چه غلطی است، اینکه من به لنډی و ضرب المثل احترام دارم و از ان استفاده کرده ام. ودوستان آزرده شده اند و آنها را (کهنه) خوانده اند، می پذیرم بعد ازین از ضرب المثل  ولندی هیچ چیزی ذکر نمی کنم. 

برای دوستان مذکور یکبار عرض کردم که من یک ادم بیچاره وفقیر استم من را بګذارید تا با جوانان و شاګردانم مصروف باشم برای شان با استفاده ازین ظرفیت عظیم دانش و تکنالوژی اندکترین ثمره ی  تقدیم بدارم، چرا باعث پریشانی ام می ګردید. عوض هر کمنت تان من یک صفحه را میتوانم ترجمه نمایم و دو سه سلاید بخاطر لکچر آنلاین آنان تهیه کنم یا اقلاً یک بیاله چای را که از صبح تاشام روی ان یک طبقه تشکیل میګردد ورنګ آن مانند قهوه سیاه میګردد، ولی فرصت آن میسر نمی ګردد تا از آن یک پیاله  چای استفاده نمایم. درحالیکه مجبور ګردم فرصت اندک را به جواب کمنتهای دوستان بګذرام، شما خو  قضاوت کنید.

  اکنون دانستم که چرا از لحاظ علم  و دانش چنین بیچاره ایم. من شاهد سرګردانی، فقر، ازار و اذیت  و بی توجهی به حال استاد مرحوم کهزاد، استاعطایی، ... و مطلع از رنجهای شادروان انیس ، مولانا کاتب، شمالی سرشار، شادروان جویا.... بوده ام، بالاخره در دل ادم ګیله و رنجش پدید میشود که چرا چنین ظالم استیم . تهمت، افترا،  توهین، ...  و آخر هم دلیل اینکه ضرب المثل کهنه است! اګر ساکت باشیم ، نادیده انګاریم ، از بد بدتر تحرکات می نمایند، مجبور میسازند جواب مناسب داده شود، دران صورت دوستان بسیار معزز مانند شما بزرګوار جان محمد آزرده میشوید. باز هم یک ضرب المثل کهنه را بیاورم : با یک سیلی چند روی افګار میشود. پس بهتر است همان یک - دو - سه کمت بنویسند نه اینکه پیهم دوام بدهند. بازهم یک ضرب المثل کهنه ی پشتو به یادم آمد(  ویې ځغلوه تر کوره نه تر ګوره!) امید ازین اضافه تهمت و اهانت نه کنند. من عاجز بیچاره را ارام بګذارند. یکبار برایشان عذر کرده بودم که ازبرای خدا دست از سر من بردارید، ولی عطف توجه واقع نشد.  با وجود  تمام اینها خداوند بزرګ را شکر می نمایم که به جز ازین دو دشمن معنوی، لله الحمد دیګر مخالف و دشمن ندارم.  دشمنی اینها یکطرفه است من با ایشان عنادی ندرام.  شاد،  صحتمند، آرام و کامیاب باشید.

نيك خان14.05.2025كابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png
​مقاله‌ جلیل‌ زاد بیش از آن‌که یک تحلیل مستقل سیاسی باشد، به تکرار شعارها پوسیده‌ی ببرک کارمل و داکتر نجیب شباهت دارد. نویسنده در ظاهر زیر چتر دفاع از شاه امان‌الله خان پنهان شده مثل اکثریت دیگر نويسنده گان مشهور افغان جرمن، اما در واقع مشغول بازتاب همان مفکوره‌های کهنه، ناکام و آزمون‌شده‌ی مکتب مارکسیستی است که در نیم‌قرن گذشته نه‌تنها افغانستان، بلکه بسیاری از کشورهای جهان را به تباهی کشاند. او با بی‌توجهی کامل به جنایات گسترده‌ی شوروی و احزاب کمونیستی در افغانستان، و با تمرکز یک‌جانبه بر حمله به غرب، سعی دارد یک‌بار دیگر ناکامی‌های گذشته را در لفافه‌ای از ناسیونالیسم فرهنگی پنهان سازد.


می‌توان گفت: این نه جلیل‌ زاد، بلکه خود لنین است که این‌بار در قامت یک افغان کمونیست، با لهجه و لباس محلی، دوباره زنده شده و قلم در دست گرفته است. شعارهای او نه بر پایه‌ی واقعیت، بلکه بر بنیاد تخیل چپ افراطی و رویای شکست‌خورده‌ی مبارزه طبقاتی است.

در حالی‌که امپراتوری آمریکا در حال زوال است و شکاف‌های درونی‌اش نمایان شده، در اروپا نیز احزاب افراطی ـ چه فاشیستی و چه کمونیستی ـ به تدریج در حال سر برآوردن‌اند. اما تفاوت شرایط قرن بیست‌ویکم با قرن بیستم غیرقابل انکار است: جهان امروز از شعارهای پوچ، اسطوره‌سازی‌های ایدئولوژیک، و داس و چکش خسته است. این‌گونه شعار‌ها دیگر نمی‌توانند در وجدان بیدار ملت‌ها جای بگیرند.

با این‌همه، به‌نظر می‌رسد که «شورای انقلابی حزب افغان جرمن آنلاین» در حال رشد است، و دیر یا زود نشانه‌ی داس و چکش، نه به عنوان نماد کارگر و دهقان، بلکه به عنوان نشان واپس‌گرایی ایدئولوژیک، بر پیشانی این تریبون نمایان خواهد شد.

آشکار است که ستایش از امان‌الله خان در این مقاله، تنها بهانه‌ای بوده برای بازگویی افکار پوسیده‌ی لنین و تطهیر غیرمستقیم جنایات کمونیست‌ها در افغانستان. ملت ما بیدار است و این‌بار فریب شعارهای رنگ‌باخته را نخواهد خورد
جان محمد14.05.2025امريکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دوستان نهايت ارجمند سلامها و احتراماتم را بپذيريد! 

محترم دوديال صاحب به جاى آن که به اشتباه خود اعتراف کنند، ايشان خواننده گان را به نافهمى از زبان پشتو متهم ميکنند. متأسفانه، ضرب المثلى را که ايشان منحيث عنوان مقالۀ شان به کار برده اند، نشان دهندۀ تبعيض آشکار در مورد دختران/زنان است. در مفهوم ضرب المثل دو نکته نهفته است. نخست اين که در جامعۀ ما، پسر نسبت به دختر از هر لحاظ ارجحيت دارد. در يک جامعۀ مردسالار که حرف آخر را مرد ميزند، به پسر منحيث حامى و مدافع خانواده ديده ميشود. پسر جنگجو است، نان آور خانه است و غيره. اما بر خلاف دختر که توانمنديهاى خود را دارد، داراى صفات مردانه يى که در يک جامعۀ مرد سالار مهم است، نميباشد. لذا از اهميت کمترى برخوردار است. نکتۀ دومى که در معناى ضرب المثل نهفته است اينست که در مقايسه با يک پسر بيگانه (تر پردي زوى) که به خاطر پسر بودنش داراى مقام و ارزش بالاترى است، دختر خود ما با وجود کمبوديهاىش بهتر است. به عبارۀ ديگر، در اين جا "بيگانه" با "از خود" مقايسه شده است و مردم جامعۀ ما به اين باور اند که چيزى که از خود شان است، ولو داراى کمبوديهايى هم باشد، از مال بيگانه بهتر است. 

ما در پشتو ضرب المثل ديگرى داريم که شايد ميتوانست عنوان خوبى براى مقالۀ دوديال صاحب باشد: د پردي کټ تر نيمو شپو وي.

نکتۀ ديگر اين که ازکار برد الفاظ و اصطلاحات نامناسبى که شايستۀ نوشتن روى کاغذ نباشند، بايد شديداً اجتناب کرد. توقعات خواننده گان از دوديال صاحب، منحيث يک استاد پوهنتون، به مراتب بيشتر از افراد عادى است. وقتى جواب اولى شان را عنوان آقاى آريا خواندم، باور نميکردم که ايشان آن را نوشته باشند. به نظر من، استفاده از زبان توهين آميز صرف به حيثيت نويسندۀ آن لطمه ميزند، نه به کسى که مخاطب آن باشد.

در اخير، آزادى بيان حق هر فرد است. ما نبايد ديگران را مستقيماً يا غير مستقيم از ابراز نظر باز داريم. به نظر من، صرف از طريق بحث روى مسايل ميتوانيم مشکلات خود را حل کنيم، نه با بستن دروازۀ گفت و گو به روى ديگران. اگر ما وقت بحث با ديگران را نداريم و يا هم کسى کوشش ميکند که به بهانۀ بحث اهداف شخصى اش را دنبال کند، بهترين راه حل خاموشى است.

با احترام
جان محمد

1 - 150بعدی