زمری کاسی | 20.12.2024 | چین | |
عزیز و گرامی ام Hazarzbek Tajiashtun احترا به شما، در سال ۱۹۸۳ داستانی نوشم و عاقبت افغانستان را به نام « غم افغان » که در یو تیب هم است به سنگلاخ بی پایان سپردم که به ۱۱ فستیوال بین المللی یکی دو جایزه هم گرفتیم و در سینماهای زید و مراکز فرهمگی در حدود ۲۴ ولایت و یونیورسیتی ها آلمان و سویس و اطرش نشان داده شد و چند بار افغانها به لت و کوب من دست دراز کردند که سیلی های من حوالهٔ بعضی ها شد ولی آنچه توانستند بد گویی رذیلانه در غیابم، ولی مردمی هم وجود داشتند که اخطاریه ها به ایشان دادند! به درِ پست ترین ها مراجعه کردم با مصرف خود خصوصا در آلمان به داکتر ظاهر و داکتر یوسف قاچاقبر سنگ های قیمتی به آلمان چشم دید خودم در وقت وزیر معادن و صنایع بودنش، خاین به وطن، مردم و داود خان فقید که به وی احترام داشتند و یکی دو دون صفت و پست دیگر که میتوانستند دسترخوان جدیدی هموار کنند ولی نکردند!
بسیار زمانی علاقه داشتم و نه تنها من بلکه بلکه چند بزرگانی که استادان فاکولته ها بودند و استادان و دوستان و عزیزترین هایم این آرزو را داشتند ولی تمام زمینه ها را سی آی ای از هم پاشید و گرچه از جایی بالاتر ازینان به من پیشنهادی شد که میخواستند تخم ترور و تروریست را بردارند، احتمالا سهو نمودم که رد نمودم!
شما لطف کردید و واقعا با دیدنم از به اسطلاح وجب وجب تمام افغانستان و گذشتاندن روز یا هفته در قریه قریه که خود را قربان فرد فردش میساختم و تا جای لازمبه ایشان خدمت نموده ام و برای شان میخواستم بمیرم! اما جنابان رذالت مأب به قتلم دست بردند ولی زهر شان را وجودم بعد پنج ماه فلج عمومی در هردو دست و هردو پا دفع نمودم! ببخشید که قصه طولانی شد، اصلا دیگر نه چشم مانده و درین هشتاد و چهار سالگی حوصله و بدبختی اینست که اصلا همه خود را عقل عالم دانسته و صفحات مینویسند و و و! من دیگر امیدوار به روز خوب افغانستان نیستم و اشک میریزم!
بر بدخشان افغانستان امروزی ۳۲۰۰ سال قبل غرب به خاطری که قبلا ازینجا به مصر در زمان فراعنه لاجود و سنگهای قیمتی دیگر برده میشد حمله ور گردید و در بدخشان معدن *قلعی* اولین بار کشف و به صیقل اصلحهٔ خویش پرداختند که در همین زمان دور « مس » خاتمه و دور صیقل شروع میگرد و چون وسیله و تخنالوجی نداشتند، زیر نظر گرفتند که در زمانش باید ببرند. در بیست سال روزانه شخصی از «درسدن» آلمان به من گفت که روزانه پنج طیارهٔ غولپیکر نظامی به میدان هوایی نظامی درسدن در آلمان پایین و پنج طیاره پرواز میکند ولی هیچ کس نمیداند که از کجا و به کجا میروند، درک کردم که به من قصداً گفته شد!! بر علاوه دریای کوکچه در بدخشان از روی بزرگترین معدن طلای جهان میگذرد! اما چه کنیم که بی صاحب ساختندش! و اهدافی در پیش است که خوش آیند متأسفانه نست و جبرا باید بگویم که از ماست که بر ماست! داود خان فقید کوشید که با سیاست مداران آبزرگ آنزمان چون نهرو و سکارنو و جمال ناصر و غیره سازمان ممالک غیر منسلک را بسازند اما زود یکی پی دیگر غیر مستقیم از بین برده شدند و فعلا حدس میزنم که اگر طالب راه اصولی را پیش نگیرد، افغانستان تجزیه میگردد! یگانه امید من سازمان آسیای است ولی کس نداریم که بشنود بفهمد! ........................................................................................! گلونه
|
|
|
زمری کاسی | 20.12.2024 | چین | |
هر بی وطن بیاد وطن گریه می کند این بلبل از فراق چمن گریه می کند » امشب دلم برای وطن گریه می کند آواره در هوای وطن گریه میکند هر بی وطن که نغمۀ سر میدهد به مام بشکسته شاخۀ ز چمن گریه می کند دستان ِ اهریمن به سرا پردۀ حریم چندان فشرد خون به بدن گریه میکند صحرا و کوهِ میهن ما آتش است چنان آهو بیاد مشک ختن گریه می کند شیرازۀ محبت و عشق وهوس گسخت عاشق بپای زاغ و زغن گریه می کند چون نیست بلبلانِ غزلخوان وخوشنوا بر بانگ بومِ شومِ لجن گریه می کند خونین و داغدار کشد ناله هر شهید صد تن بتن درونِ کفن گریه می کند بینم « بشیر » ما به تولا نشسته ای غمدار گریه کن که وطن گریه می کند «زرغون» زبس بدامن شب خون گریستی باحرف ولفظ وصوت،سخن گریه می کند
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 20.12.2024 | USA | |
یک عکس به ارزش هزار جمله |
|
Hazarzbek Tajiashtun | 19.12.2024 | USA | |
زمری کاسی " چه عجیب است که اگر بگویم به غم بمانم و اگر نگویم دلم میکفد......سید قاسم رشتیا یک شخصیت ساختگی «پشتون» نبود....سید پشتون نیست و پشتون سید نیست!.... افغانستان جامعه نمیشود، مملکت «بر کله ها و برخیال ها» بود، است و خواهد بود!....تاریخ نویسی چیزی دیگریست و بیوگرافی یا اصلیت یابی چیزی دگریست!....."
محترم کاسی صاحب در واقعیت ها عینی افغانستان نهایت وارد, ولی نمیدانم چرا به تشریح اصولی و بنیادی ان نمی پردازد? تایتل ها - هرکس که انرا جز عادی نام میشمارد دروغ محض میگوید - سید, میر, حضرت و بلاه بدتر دیگر ازاین قماش بقایا پروژه پیاده شده و نهادینه شده قبلی در افغانستان است که عقب مادنگی را تضمین و مردم را در اطاعت کامل دایمی مسحور و مخمور و یا به فرموده کاسی صاحب «بر کله ها و برخیال ها» می سازند.
این ها در راس شایستگی هر قوم و قبیله افغانستان قرار داشته در ان جاه برتران ذاتی گردیده اند. در چنین پروسه ساختار اجتماعی, عقل اجتماعی را بازماندگان مثلا " اتش نفس" ها تایتل دار در کنترول داشته, نام پر اوازه فعلی و تاثیر ناک ملا و مولوی پدیده ها موقتی بیش نیستند. در پشتوانه هرکدام انها یک میر و پیر قرار دارد. چنین خیانت ملی را تایتل داران روشن فکر این گروه با انتقال ان از نسل به نسل ورنتی و گرنتی نموده خود و از خود را در صدر غذایی تعلیمی و پرستیج اجتماعی نگه میدارند. در کلیفورنیا یک کمپنی مشهور میتواند با یک تست ساده DNA جینوم هر شخص را هم از طرف پدر و هم از طرف مادر به اجداد شان وصل نماید. به فرموده کاسی صاحب عوض هزاران صفحه بیوگرافی نویسی عمدتا دروغ ها تاریخ, برای خدمت به وطن دوست داشتنی اش, چرا اغا- صاحب مشهور بایک تست DNA ادعا مالکیت تایتل خود را نمی خواهد اثبات نماید?
مردم از شوق به چنین تست DNA دست زده, چندی قبل فرید ذکریا CNN بسیار خوش بود که صد در صد نتیجه ازمایش جینوم او ریشه مشخص هندی دارد.
قابل یاد اوری است که مفهوم پیاده شده برتری ذاتی به اساس ادعا ولادت, در گیتی به شمول جهان عرب به جز از افغانستان و تا حدی ایران محو گردیده است.
|
|
محمد داؤد مومند | 19.12.2024 | متحده ایالات | |
د یوی اشتباه اصلاح او معذرت
ما د محمد ګل بابا د کتاب به بنځلسمه برخه کی د غازی امان الله د سلطنت به دوره کی، د پکتیا اعلی حاکم عبدالحکیم بارکزی د سردار صاحب په دوره کی د بوهنتون رئیس ښودلی دی، په داسی حال کی چی زما منظور ډاکټر حیدر خان شاغاسی وه چی د غبدالحکیم والی زوی کیده.
د خپلی بی عقلۍ او اشتباه نه معذرت غواړم،
مننه او بخښنه
|
|
زمری کاسی | 19.12.2024 | چین | |
چه عجیب است که اگر بگویم به غم بمانم و اگر نگویم دلم میکفد، به کدام زیان به کدام شکل و با کدام لهجه:
۱.سید قاسم رشتیا یک فرد بی شخصیت ساختگی «پشتون» نبود بلکه او را کیانی ها شهرت از طفلی پشتونی دادند! و خود هم کیانی بود !سید پشتون نیست و پشتون سید نیست! و ای سید قاسم رشتیا، هی هی!
۲. هاشمیان صاحب «سید» نبود بلکه محمد زایی و از عقارب خانوادهٔ مادر مقدسهٔ من بودند، بلی تند و راستگو به اصطلاح انقلابی بودند!
۳ نادر شاه غازی در خانواده شناخته نشده بود. و غازی نبود!
محمد زایی ها پشتون نیستند، سخنان مردم و تاریخ های جعلی سابق اصولی نیستند، انگلیس، فرانسه و آلمان، چرچ اف انگلند و چرچ اف روم و استخبارات های خصوصا این سه مملکت و بعد سی آی یی با کثافت خور خود یعنی سویس که چهار سال پیش افشأ گردید امور سی آی یی را پیش میبرد و در مجموع افغانستان امروزی هرگز در اختیار خود نبود! مستند!
آمدن یا اورده شدن اعیحضرت امان الله خان با طرفداری «اتهٔ ترک» و دوران هتلر به قدرت رسید، بلی خدمت کردند ولی محمد زایی نبودند. پدر پر افتخارم معلم طاهر بسیار هوشیار و زرنگ و ظاهر مشهور به «خلمی» و مرزای نادر شاه و بعد منشی امان الله خان بودند!
به آن غازی ها و آن مارشال با مارشال دوستم عین رتبه را اعطا کردند!
تاریخ نویسی چیزی دیگریست و بیوگرافی یا اصلیت یابی چیزی دگریست!
افغانستان جامعه نمیشود، مملکت «بر کله ها و برخیال ها» بود، است و خواهد بود!
سخنان من شاهدان و کتب بی شمار غربی در قبال دارد! نه تخیل نویسی!
|
|
محمد داؤد مومند | 19.12.2024 | متحده ایالات | |
دوست بزرگوارم الله محمد خان گرامی
در حفظ خداوند باشید
از لطف و محبت آن اخوی گرامی متشکرم و سعی بلیغی به خرچ خواهم داد، تا به مشورۀ آن مشفق و مهربان جامۀ عمل پوشانیده باشم .
ثانیا باید به عرض برسانم که مهم نیست که، کی مینویسد بل مهم این است که چه مینویسد.
احساس و مسؤلیت وجدانی مینمایم که در همچو موارد، نظاره بین و بی تفاوت نباشم.
با عرض حرمت
|
|
الله محمد | 18.12.2024 | آلمان | |
جناب محترم مومند صاحب عزیز و گرامی! بعد از عرض سلام و احترام ا زبارگاه خداوند متعال خواهان صحتمندی شما شده ، امید است تکلیف که ذکر انرا نموده اید موجب مشکلات صحی زیادتر نشده و علاج شده بتواند. مشوره بنده در ارتباط صحت به صورت عموم کم نمودن وزن است، که فوق العاده مفدیت های زیاد دارد و در خوردن احتیاط نمودن است. به هر صورت ، صحتمندی شما باعث صحتمند بودن محتویات ادبی این صحفه هم بوده، که امید است هر دوی شما خوش و ارام باشید، یعی خوشی شما، خوشی این صحفه یعنی خواننده تان است. فرست پیدا نشد و حالا شد تا چند جمله در ارتباط مقاله اخیر تان تحریر بدارم.
بنده اصلاٌ مقالهء را که شما محترم بالای آن مقاله نوشته اید، مطالعه نه نموده ام و هر گاه مقاله از همان فکر و منطق نارسا بیرون شده باشد که با هزاران صحفه تا کنون موفق نشده خواننده با منطق را قناعت بدهد، منبعد هم با چنین مقالات ممکن نیست. بنده نظر به شناخت که از منطق و استدلال نا رسا یان فکری، که فکر می کنند رسا اند، پیدا نموده ام از خواندن چنین مقالات اجتناب می نمایم، زیرا همه آن نشخوار زدن ذهنی و یا فکری که یک نوع مریضی شناخته شده است، می باشد.
"بعداً نگاشته شده"، فکر می کنم منظور شما محترم در نوشته مقاله که بالایش مقاله نوشته اید باشد.
"در حالیکه قوا در حواشی یا پایگاه نظامی انگلیس در شهرک تل در حالت پیشرفت بود به (پیشنهاد انگلیس )متارکه صورت گرفت و امان الله خان امر عقب نشینی به قوای افغانی تحت قومانده نادر خان را داد."
بنده استدلال زیر شما را در برابر جمله بالا فوق العاده منطقی و موجه میدانم که باید درک شده بتواند :
"پیشنهاد متارکه از طرف انگلیس خود شاهد شکست انگلیس در جبهات جنوبی است، در غیر آن انگلیس به حیث یک
سوپر پاور بزرگ جهان هرگز حاضر نمیشد که به سویۀ جهانی شکست خود را قبول نموده و حاضر به متارکه شود،
زیرا اعلان متارکه دلیل اشکار شکست و تسلیمی است."
بنده در زمینه چند سال قبل در برابر همین منطق چنین نوشته بودم: 9-"اما رسیدن فرمان آتش بس از سوی امان الله خان، شکست نادرخان را به پیروزی مبدل کرد." آمان الله خان به جانب انگلیسها فرمان آتش بس صادر نموده نمی توانست. حتماٌ باید قوای افغانی که در جریان جان فشانی و جا ن بازی برای استراد استقلال کشور قرار داشتند و می جنگیدند، انگلیس را مجبور به آتش بس نموده باشد. انگلیسها که با سر قوماندان اعلی در کابل با تماس های سیاسی از آتش بس صحبت نموده بودند، از شکست خود مطمین بودند، که به آتش بس موافقت نموده بودند و انرا به جانب افغانی اطلاع داده باشند."
دل آگاه نایاب است بیدل کاندرین دوران
نشسته پنبهء غفلت به جای مغز در سر ها
|
|
محمد داؤد مومند | 18.12.2024 | متحده ایالات | |
سه نامرد بزرگ!
گرچه د نیا، دنیای نامردان است، ولی بعضی نامردان نامی را میتوان (نامردان جغه دار ) نامید . در وقت پادشاه مخلوع یا مستعفی یعنی خلد آشیان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه ف سه نفر به دربار مقرب بودند. نامرد جغه دار اول استاد خلیل الله خلیلی بود،که در دورۀ بچۀ سقو بی ناموس و مدنیت سوز و دشمن بزرگ غازی امان الله، مستوفی مقتدری بود، خلیلی از زمرۀ پشتون تباران کم اصل و دیسی و لمبر بدل شمرده میشود که نام قوم شجاع صافی را بد کرذد و بر زمین زد.
سردار صاحب او را خوب شناخته بود و او را تحقیر میکرد که سزاوارش بود. خلیلی آدم دو رویه و دروغگو و منافق و چاپلوس بود. پادشاه افغانستان او را به مقام مشاوریت مطبوعاتی خود گماشت و علاوه بر آن طبق معروضۀ شعری اش، یک خانۀ کانکریتی دو منزله برایش در کارته پروان بخشید.
مطلع چکامۀ مذکور قرار ذیل است،
عرضی است در جناب تو ام داد کن ز لطف
ای شهره گشته نام تو در داد گستری
این نامرد سقاوی در پیشاور به نوشتن رسالۀ مبتذل (عیار خراسان پرداخت) و نامردانه و بی شرفانه بر قوماندان بزرگ معرکۀ تل از دولت انگلیس و معرکۀ نجات افغانستان و ملت افغان از دست سقوی های بی ناموس و نا مسلمان و جنایت کار، که توسط یک هزاره بچۀ ملعون و تحریک ایادی دولت شوروی، یعنی علیه الغازی محمد نادر خان بزرگ، به گوه خوردن پرداخت. ضمناً در رسالۀ مبتذل خود از ضیاء الحق ملعون که در وقت ملک حسین پادشاه کثیف اردن، دستش به خوان هزاران فلسطینی سرخ بود، سپه سالار اسلام ساخت، در حالیکه سپه سالار اسلام غازی ممد نادر خان بود نه جنرال ضیائ الحق پنجابی. نامرد جغه دار دوم داکتر روان فرهادی کشمیری است. گرچه روان فرهادی در رشتۀ خود آدم لایقی بود، ولی سردار صاحب او را هم بد میدید. در وقت کودتای سرطانی حسن شرق ملعون، فرهادی در فرانسه سفیر بود، پادشاه افغانستان از روم خواست با وی در مورد حوادث کشور، تماس تیلفونی حاصل کند ولی این آدم ترسو و جبون و بی غیرت و چاپلوس و منافق و دو ریه حاضر نشد با پادشاه تماس تیلفونی حاصل کند، ولی اکنون منکر این واقعیت است.
لعنت بر روان فرهادی و امثال و اقران او.
بابای مبارزان ملی و سید اصیل یعنی داکتر سید خلیل هاشمیان، روان فرهادی را بار بار در مجلۀ انقلابی خود از ... سگ کشید.
نامرد جغه دار سوم سیدال یوسفزی (سید قاسم رشتیا ست)
این سید قاسم رشتیا بود، که در قسمت مادۀ 24 قانون اساسی سال 1964، که شاه از آن، از ناحیۀ سردار صاحب داؤد خان خوف و هراس داشت، شاه را مجبور به قبول این ماده نمود، که این ماده، سردار را به قول یکی از دانشمندان بزرگ ویب سایت افغان جرمن به یک (ببر زخمی) بدل کرد و سردار را مجبور به انتقام ساخت. ناگفته نماند که سید شمس الدین مجروح خان نیز که از زمرۀ رفقای دورۀ کلوپ یا کلپ ملی سردار داؤد خان در دورۀ شاه محمود خان غازی بود و هدف اصلی آن کلوپ تخریب حکومت شاه محمود خان غازی بود، در مورد مادۀ مذکور موقف مشابه شاغلی رشتیا را داشت. ولی با این تفاوت که شاغلی مجروح در سال اول صدارت سردار به او یاد اور شد اکنون که قدرت بدست ما رسیده باید در قسمت تطبیق پلان های کلوپ ملی اقدام عملی و گسترده نمود. که سردار از موصوع طفره رفت. زیرا هدف فعالیت اصلی کلوپ ملی تخریب حکومت شاه محمود خان غازی بود و بس.
به هرصورت برای سیدال یوسفزی یا سید قاسم رشتیا لازم نبود، که برای خشنود ساختن دولت مزدوران کرملن به نشر مضامینی در اخبار های دولتی تحت عنوان (نادر چگونه به قدرت رسید) بپردازد.
سگ های زنجیری کرملن اولین کسانی بودند که در مطبوعات به کشیدن قوله های (نادر غدار) اغاز نمودند و گروه های غدار و بی ناموس ستمی امضای نادر خان را در کتاب مقدس با بچۀ سقو باغی و طاغی و مدنیت سوز و بی ناموس مورد تمسک قرار میدهندف که همان و انگیزه اصلی شان همین کخ ستمیت در مقعد شان است.
خدا انسان را از منافقت در حذر دارد.
|
|
زمری کاسی | 18.12.2024 | چین | |
ازین قاتل بی ناموس مستند صبغت الله مجددی، شاهد تیم تلویزیو ن زیوریخ سویس و برادر اندر جوان خودش در پشاور که مرا از قتل نجات داد؛ و خانواده حضرت مادرم مقدسه ام در صنف هشت مکتب مرا هوشیار و متوجه ساختند و بعد که در قرغه ۱۲ سال همسایه شدیم در سال ۱۹۷۲ یا ۷۳ کوشید که یک آوازهٔ دروغ را توسط من پخش نماید که یعنی قاتل منهاج الدین کٔیځ آقای نعمت الله خان پژواک است، این دون دشمن پشتون ها و هزاره ها و بعد در پشاور مرا به استخبارات پاکستان سپرد و در سویس در گوشم در مجلسی گفت که:*استفاده کو از ایشان، استفاده کو از ایشان*، بی وجدان وطنفروش! چوچه و مخلوق انگلیس!
|
|
زمری کاسی | 17.12.2024 | چین | |
|
|
عبدالباری جهانی | 17.12.2024 | ویرجینیا | |
محترم محمد داوود مومند صاحب سلام و احتراماتم را بپذیرید. اولاً برایتان شفای عاجل را از بارګاه ایزد متعال خواهانم. ثانیاً ازلطف همیشګی که در باره اینجانب همیشه نشان داده اید بی نهایت ممنون و متشکرم. قسمیکه شما نګاشته اید، بنده هم تا جان در بدن دارم، همیشه از موقف اصولی خود، نه تنها در مورد تاریح معاصر افغانستان، بلکه در هر مورد، دفاع خواهم نمود. چون مطلقاً یک شخص بې غرض هستم، و همیشه بدون بغض شحصي، هیچګاهی واقعات و حقایق را قربانی عداوت های فامیلی و قومی نخواهم ساخت. بنده با هیچ یکی از ذوات تاریخ کشورم نه عناد شخصی و فامیلی دارم و نه عاشق کسی هستم. قسمیکه اشاره نموده اید، یکی از ذوات به بنده توصیه پدرانه نموده و مرا از موقفیکه درمسله تاریخ معاصر کشور ګرفته ام برحذر داشته و ګویا حقیقت ګویی و مستند نویسی بنده را موجب بدنامی ام پنداشته اند. سوال بنده دراینجاست که کجا و در کدام متن از حقیقت چشم پوشي نموده و خدا ناخواسته چه وقت و کجا از خیانت کسی دفاع نموده ام. قسمیکه قبلاً متذکر شده ام، آنها حمله غلام نبی خان چرخی برحریم افغانستان، به کمک دشمن دیرینه یعنی اتحاد شوروی ستالینی، و شهید ساختن مردم بیګناه کشور را قهرمانی و، برعکس، قهرمانی در معرکه استقلال و نجات کشور را خیانت می پندارند. آیا میتوان چشمهای کسانیکه خود را قصداً به کوری انداخته اند بینا نمود؟ به نظرم غیر ممکن است. و چون قصداً کتمان حقیقت مینمایند، الله متعال در قرآن شریف، در حق آنها، به صراحت فرموده اند که ذات باری تعالی به قوم ظالمان هدایت نمیکنند. شما زنده و سلامیت باشید.
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 17.12.2024 | USA | |
همایون نایل, " یوه جمله چه زما تگ لاره یی بدله کړه. اگر عادت کنید افراد عصبانی نا عادل یا خود خواه را در اطراف تان ببینید ان ها همه جا با شما خواهد بود...... "
از شما برای پخش و یادآوری مفهوم عادت - یا به عبارت دیگر نهادینه شدن عمل - که تعداد نهایت کمی از مردم از تاثیرات گسترده شده و حیاتی بعدی آن با خبر است قلبا متشکرم. در واقعیت، هر زمانی که فرد و حتی اجتماع به چیزی و یا روشی "عادت" می نماید، چنان مفهوم در نهایت در درون/باطن مردم نهادینه می گردد که تغییر آن نهایت دشوار خواهد بود:
درارتباط به رواج کلتور و پسلگدی ها مفهوم عادت یا نهادینه شدن عمل بهتر است سر به افغانستان زد. برخی از چنین عادت ها، خصوصا بخشی از ان که سیاسی القا شده است، حتی از نسل به نسل باقی می ماند. در سطح مثال اگر فرصت پیدا نمودید، لطفا مقالات تاریخی در مورد افغانستان را در ارتباط به واقعات حدود سال ها ۱۹۲۰ که اخیرا توسط محترمین جهانی, اڅړ, سیستانی, و داکتر کاظم نوشته شده است, بخوانید. با وجود تمام تفاوت ها یی وافر که بین هر ۴ شان وجود دارد ولی در نوشته هر ۴ شان شخصیت کلیدی که سیاست انوقت را ان هم با حرف اخر رقم میزد و با هردو طرف متخاصم - گروه نادر خان و گروه کلکانی - مستقیما درارتباط بود, شخصی بنام " نورالمشایخ " و برادران او بودند. رول ان ها برای اولین بار در حدود ۴۰ سال قبل از دهه ۱۹۲۰ در یک مهاجرت پلان شده به افغانستان زیر بنا گردیده و تا هم اکنون جز عنعنات مردم عادت نهادینه شد است.
تاثیر رول چنین شخصیت ها به اصطلاح " اتش نفس" ها در بعد سیاسی و اجتماعی هم اکنون به گفته شم جز عادت مردم گردیده و تا حذف نگردد در آینده نیز باقی خواهد ماند. چنین نهادینه گرایی عادت متسفانه تا حدی است که ۴ تاریخ نویس نیز نیمه قهر امیزباهم دیگر کله به کله ولی هر ۴ منفی ۱ شان همسان تحت تاثیر عادت نهادینه شده مسحوریت و مخموریت القاه شده گویا حضرت صاحبان که مهره اصلی ان بازی بودند خود را در انجماد ذهنی نگهداشته حتی از وضاحت سرسری ان خود را از ان دور نگه میدارند.
بد تر از بدش این است که این تاریخ نگاران شخصیت ها عادی وطنی نیستند, بلکه هزاران صفحه از تاریخ یک کشور را پس و پیش ساخته رقم میزنند.
|
|
محمد داؤد مومند | 17.12.2024 | متحده ایالات | |
ما مار ها را کجا را میبرند؟ روایتت تخیلی حکیمانۀ ایست که شخصی در کنار خانۀ خود جویچۀ کوچکی داشت، پر و مملو، به اصطلاح مردم هندوستان از ( پاڼی بلبل) یعنی بقه ها. این بقه ها تمام روز به آواز خوانی مشغول بودند و صاحب خانه مجال و فرصت استراحت روزانه را نداشت، لذا یک سبد بزرگی را خریداری نموده و بقه ها را در ان انداخت که به کدام نهر نزدیک منزلش برساند و از غم اواز خوانی این حیوانات بی شعور رهایی یابد.
در میان راه این بقه از همدیگر سؤال میکنند که ما مار ها را کجا میبرند؟
در ویب سایت بزرګ افغان جرمن نیز یک تعداد (پانی بلبل) ها پیدا شده که هر کدام شان خود را در مقام مار ها تصور نموده و با صداهای کفتار مانند و نا هنجار و سامعه خراش خود، متقاضی انند که مانند، آن صاحب خانه به، خندق نشراتی رزاق مامون پنجشیری، این ستمی بزرگ و دشمن بزرگ مادر زاد غازی نادر خان منتقل ګردند.
این ذوات لایشعر و لایعقل و یابو های سیاسی، با ضلالت و ذلالت تمام و بی حرمتی و بی ادبی و ګستاخی و دیده درایی تام و تمام ، به استاد ادب و تحقیق و تاریخ نګاری یعنی باری جهانی، بعضاْ هم ، امر صادر میکنند که چنان بنویس و چنان ننویس.
در زبان دری مردم کابل یک وجیزۀ وجود دارد مشعر بر اینکه:
تو سر پیاز ؟ تو کون پیاز؟ تو چه کاره؟
کار و مشزب منطقی است که هر کس حد خود را شناخته و پا را از حدود و ثغور خداد داد خود فراتر نگذاشته از اوامر بی خردانه و طفلانه و عقده مندانه و عنودانه اجتناب ورزند.
هر نویسنده حق دارد در هر موردی که خواسته باشد و بخصوص صلاحیت نوشتن آن را داشته باشد، به ابراز مطالبب خود بپردازد و احد من الناس حق ندارد که یخصوص به شخصیتی در سطح استاد باری امر صادر کند که چنان بنویس و چنان ننویس.
باری جهانی در کنار علم و فضیلت و دانش خود، یک انسان نهایت مهذب و در عین حال محجوبی است، او با نهایت ادب و آرامی صحبت میکند مگر کفتار صفتان از همچو اخلاق انسانی و اسلامی وی سوء استفاده میکنند.
مطابق به عنعنه پشتونولی نا مردی خواهد بود که از یک شخصیت هم سنگرم مانند استاد جهانی در مقام دفاع بر نخیزم.
لوی خدای د حقی طرفدار دی.
|
|
محمد داؤد مومند | 16.12.2024 | متحده ایالات | |
شاغلی محترم استاد جهانی من با محتویات تبصرۀ تان موافقم، طوریکه فرمودید، مرغ این ذوات یک لنگ دارد. عجب این است که ایشان مانند شیعیان که که زنجیر علی پرستی را به سینه میکوبند، در موازات شان زنجیر امان الله خان پرستی را متکی به (علایق شخصی) به سینه میکوبند» این موقف شان «در مورد سردار شان نیز وفق میکند» غازی امان الله این سمبل ترقی خواهی، توسط دار و دستۀ جنایت کاران و جنایت شعاران سقوی مجبور به فرار ساخته شد . ولی این محققان به قول داکتر اقبال :
آن تراشد قول حق را حجت نا استوار وین تراشد قول باطل را دلیل محکمی
به جای اینکه کتابی به قطر دایرة المعارف در مورد جنایات بچه سقو و حامیان ستمی و جنایتکار و جنایت شعار شان مانند شورای نظار و رهبر شان مسعود غدار و جمعیت کثیف و رهبر شان ربانی صد پدره شان ، بنویسند در موازات غبار بی خدا و معتقد به ماتریالیزم دیالکتیک و ماتریالیزم تاریخی که بچۀ سقو نا مسلمان را (مسلمان ساده) معرفی میکند.
بچۀ سقو را به حیث «یک مرد با شهامت میشناسد.» چرا این ذوات حاضررنستند که حتی یکبار بگویند که:
احمد شاه مسعود غدار
یا للعجب
بچۀ سقو بی ناموس با شهامت شد و غازی محمد نادر خان یعنی شهید ملت، ترسو و جبون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
62 عضو خاندان سلطنت در دست بچۀ سقو نا مسلمان و بی ناموس در ید بچۀ سقو گروگان بود ولی، غازی نادر خان با وجود آن امر آتش به ارگ را میدهد.
این تهور در تاریخ سیاسی جهان وجود ندارد. باز هم به قول علامه داکتر افبال: عجب این نیست که اعجاز مسیحا داری عجب این است که بیمار تو بیمارتر است و عجب تر اینکه یک چوکره و سادوی مداح شان (آڅړ نام) و مګسان ګرد شیرینی، به شما فرزند فرزانۀ ملت افغان اخطار میدهد که حق دفاع و مناطقه از مدعیات خود را ندارید. این ذوات فاقد شعور و لا یشعر ولی یعقل نمیداننند که ایشان : سر پیاز، ک پیاز؟ باید به این ذوات دیکتتر مشرب ګفت: یا سخن دانسته ګوی ای مرد ... یا خموش جهانی صاحب من به تکلیف بسیار جدی صحی، مواجه میباشم ولی تا جان به تن است، از ایمان و مدعیات خود دفاع خواهم نمود. امیدوارم بزرګان اداره، این تذکراتم را به اسرع وخت بدست نشر بسپارند |
|
عبدالباری جهانی | 16.12.2024 | ویرجینیا | |
ښاغلی محترم مومند صاحب سلام او احترمات. مضمون مختصر شما در باره اعلیحضرت نادرخان را خواندم. کسانیکه میخواهند زیر سایه نام اعلیحضرت امان الله خان خودرا پنهان سازند و یا صرف بخاطر بغض و عناد خانوادګي خود بر ضد نادرشاه متوسل به نوشتن کتب میشوند هرګز دلایل موجه و مستند را قبول نخواهند نمود. مرغ انها یک لینګ دارد. متوجه شده باشید که غلام نبی خان چرخی با عساکر، توپ و طیاره شوروی ستالینی بخاک مقدس افغانستان حمله ورشد. و اګر موفق میشد ببرک کارمل وقت خود بود. مګر اورا بحیث شهید راه وطن میستایند و نادرخان را بنام قاتل غلام نبی خان میکوبند. در حالیکه در حمله غلام نبی خان و عساکر و قواوی شوروی به خاک افغانستان بیش از چهار هزار مردم افغانستان شهید شدند ولی هیچ کسی حتی یادی از آنها را نمی کنند. شما سلامت و زنده باشید.
|
|
زمری کاسی | 16.12.2024 | چین | |
په ۱۹۷۱ کال کې د پاکستان د ختیځې برخې (اوسنۍ بنګلهدېش) د جلا کېدو مبارزه خپل اوج ته ورسېده، چې په پایله کې بنګلهدېش د یوه خپلواک هېواد په توګه وزېږېد. د دې پېښې یوه مهمه ورځ له نن څخه پوره ۵۳ کاله پخوا همدا نن د ډیسمبر ۱۶مه، ۱۹۷۱ وه، چې د پاکستاني پوځ جنرال امیر عبدالله خان نیازي په مشرۍ ۹۳ زره پاکستاني پوځيان د هند د پوځ او بنګالي جنګیالیو پر وړاندې تسلیم شول، په دې ورځ بنګالي جنګياليو او عامو قهرېدلو بنګاليانو له پاکستاني پوځيانو پتلونونه و اېستل. په دې وخت کې حالات داسې وو لکه د نن پښتونخوا، د ختیځ پاکستان خلکو د سیاسي او اقتصادي برابرۍ غوښتنه کوله، خو مرکزي حکومت یې غوښتنې نه منلې. د ۱۹۷۰ کال په ټاکنو کې د بنګالي ملتپاله ګوند (عوامي لیګ) د بریا سره سره، مرکزي واکمنو د هغوی غوښتنې رد کړې. د مارچ په میاشت کې پاکستاني پوځ د ختیځ پاکستان د خلکو پر وړاندې پوځي عملیات پیل کړل، چې د «آپریشن سرچلایټ» په نوم یادېږي. دا عملیات په پراخو وژنو او ظلمونو بدل شول، چې په پایله کې یې نږدې لس میلیونه بنګالیان ګاونډي هند ته کډوال شول. کډوالو جنګيالي مبارزينو هند کې خپله تنظيم سازي پراخه کړه او بالاخره د هند پوځ د بنګلهدېش د خپلواکۍ غوښتونکو سره په ګډه د پاکستان پوځ محاصره کړ، او په څو اونیو کې یې د ختیځ پاکستان واک ترلاسه کړ. د ډیسمبر ۱۶مه هغه ورځ وه، چې په ډهاکه کې د پاکستاني پوځ مشر جنرال نیازي په رسمي ډول د هند پوځ مشر جنرال جگجیت سینګ اروړا ته تسلیم شو. دا د جګړې په تاریخ کې د سرتېرو تر ټولو ستره تسلیمي وه او د تسلیمۍ پرمهال د پوځيانو بې عزتي او د پتلونونه ايستلو پېښه خو بېخي د نړۍ په تاريخ کې بې مثاله ده چې ښايي يو ځل بيا په پښتونخوا کې دغه تاريخ تکرار شي او د دې پېښې مثال بيرته د پاکستاني پوځيانو د تسلیمۍ او تېښتې پرمهال ريکارډ شي.
او تېښتې پرمهال ريکارډ شي. |
|
محمد داؤد مومند | 16.12.2024 | متحده ایالات | |
تفاوت میان مناطقه و مشاجرۀ لفظی!! در ویب سایت افغان جرمن شاغلی استاد جهانی را متهم ساختند که: مشاجره و اعتراضات تو در مورد غازی محمد نادر خان با ذوات سه گانه ....... و دیگران (یعنی معاندان سیاسی نادر خان شهید - مومند) حیثیت مشاجرۀ لفضی را داشته ، این کار شایستگی شخصیت جهانی را نداشته و کاری است بیهوده و موجب ضیاع وقت جهانی و دیگران!!!!!!!!!!!!!!
عجب بی انصافی و بی عدالتی و اهانت به علمیت و شخصیت و دانش استاد جهانی. یعنی:
یک- دیگران هرچه و روی هر انگیزۀ مشوب سیاسی که میگویند و مینویسند ،عالمانه و عدلانه و حق بینانه و موافق به احکام شرع مبین است. دو - ایشان کدام فرمان خدایی در دست دارند هرچه که مزاج شان خواست بنویسند، به شمول دو و دشنام سیاسی به هدف شخصیت کشی جهانی مظلوم.
چرا این جناب که فاقد شهامت اخلاقی و ضعف معنوی است، اولتر از همه به یکی از این سه جنابان، توصیه نماید که از پبیشۀ نامیمون شخصیت کشی و انتقام های سیاسی دست بردارد. سه- استاد جهانی یک محقق ورزیده و یک نویسندۀ عالیمقام است و مهمتر اینکه استاد جهانی در تحریر تحقیقات خود،از وساوس انگیزه های سیاسی و انفسی و به ارتباط تاریخ کشور و شخصیت های ملی و سیاسی مملکت، کاملاً مبری است. احسنت.
استاد جهانی آنچه مینویسد مبتنی و متکی بر امانت داری و شعور و جدان پاک و بی آلایش اوست، اگر کسانی برین واقعیت آشکار و آفتابی شک دارند، خمیر شان پر از ریگ است. تحقیقات جامع استاد جهانی در مورد علامه سید جمالالدین افغانی، حرکت مشروطه خواهان، غازی امان الله و غازی نادر خان، منحصر به فرد است که از خامه و قلم شخص دیگری تراوش نکرده است. کذا تحلیلات وی در مورد احادیث درب یک دنیای حقیقتی را باز کرد، که تا امروز از خامه و قلم شخص دیگری شنیده نشده و به سویۀ لکچر های پوهنتونی تنویر کننده است. اینکه استاد جهانی نباید از معتقدات خود دفاع کند و اینکه استاد جهانی در مورد یا موارد خاص ننویسد و وقت خود و دیگران را ضایع نسازد، شباهت به نصایح پدرانه و ظلمت زای قرون حجر را میرساند.
اگر محتویات مضامین تحقیقی و غالمانۀ استاد جهانی به شامۀ سیاسی ذواتی وفق ندارد، از مطالعۀ آن صرف نظر نموده، و از فرمایشات مبتذل پدرانه و آمرانه قرون حجر بپرهیزند.
که څوک تله د انصاف په لاس کی ورکا
خپل ټټو او د بل آس به برابر کا
|
|
زمری کاسی | 16.12.2024 | چین | |
|
|
دوکتور غروال | 15.12.2024 | ویانا | |
باید په وضاحت سره وویل شی چی ځینی تخریبکاره عناصر ممکن د ا جنبیو په تشویق ددی په هڅه کښی دی چی د افغان ملت نامداره تاریخ چټل کړی ، افغان ملت د شیطان انګلیس پر ضد په اتفاق سره راپورته شوۍ وو یعنی پکتیا کښی ټول قومونه ( منګل ، ځاځی ، ځدراڼ ، تڼی ، صبری ، وزیری ، مسود او نور نور کوچنی قومونه ) په اتفاق سره د غازی نادرخان تر مشری لاندی د شیطان انګلیس پر ضد راپورته شوی وو داچی د ما نیکه او دده وروڼو هم پدی ستر لښکر کښی ملګری وو او د غازی نادرخان سره لکه د نورو قومونو مشرانو نږدی والۍ درلود نو ددوی سترګو لیدو معلومات د تخریبکارو افسانو څخه کاملآ توپیر لری د نیکه له قوله هر قوم مشران درلودل اما دوی او ددوی قومونو په اتفاق سره د غازی نادرخان تر قوماندی لاندی وو اوویل ئی چی کله قومونه خبر شول چی غازی امان الله خان د افغانستان څخه تښتیدلۍ دی نو قومونو دده تیښته دده په بیغیرتی تبلیغ کړۍ شوه نو لدی سببه قومونو په اکثریت سره غازی نادرخان باندی اعتماد نور هم زیات شو او همدارنګه د غازی نادرخان رفتار د قومونو سره ډیر صمیمی وو بلی دا هم وویل شول چی وزیرو او مسودو باندی نورو قومونو زیات اعتبار نه کاوه لکن بیا هم تر کنترول لاندی دا ټول قومونه تر اخیره پوری سره متحد د شیطان انګلیس پر ضد مقاومت درلود او بریالتوب مو په نصیب شو !!!! دا باید واضح وویل شی چی د شیطان انګلیس او وروسته د هغه وخت اتحادی شوروی پر ضد ټول ملت په اتحاد سره راپورته او دا دوښمنان ئی له خپلی خاوری څخه شړلی دی اما متأسفانه چی غلیسی امریکا او طرفدارانو ئی ( غربی ممالکو ) د افغان ملت قربانی ئی تر پښو لاندی کړه او دوی اول خپل ګوډګیان ( ساختګی تنظیمونه ) په کابل خوشی کړل او ددوی وحشت او چور چپاول د کابل اوسیدونکی شاهدان دی وروسته د غلیسی امریکا په ډالرو تربیه شوی قادیانی چړیان کابل کښی حاکمان کړل د غلیسی امریکا چټلی لوبی دوام درلود چړیان ئی دوباره پنجابی پاکستان ته ولیږل او ددوی په عوض ئی خپلو تربیه شوو جاسوسانو ترمشری د ساختګیو تنظیمونو قاتلان او چورکونکی بیا د افغان ملت په اوږو سپاره کړل او غلیسی امریکا دا همه شمول شعار قاتلان او چورکوونکی تیښتی ته مؤظف کړل او ددوحی له لاری بیا قادیانی چړیان کابل ته راوستل شول او اوس دی چړیانو د غلیسی امریکا په هدایت د ظالم روس او فریبکاره چین سره روابط پیدا کړی دی او غلیسه امریکا د چړیانو سره منظم ارتباط لری او مسلسل ډالرونه ورکوی دا غلیسی امریکا ته کاملآ ثابته دی چی قادیانی چړیان تر ټولو وفاداره کثافت دی او ددوی په وسیله ممکنه دی چی ظالم روس او چالاکه چین او فریبکاره متعصب ایران ښه تره او اسانتره ضعیف کړۍ شی او ددی لپاره چی افغان ملت وږۍ ، بی سواده وساتل شی او میرمنی او جلکۍ کورونو کښی زندانی شی نو داد غلیسی امریکا لپاره ادنا اهمیت نلری او همدارنګه کوشش کیږی چی د تخریبکاره عناصرو په وسیله د افغان ملت نامداره تاریخ هم تر پښو لاندی کړۍ شی !!!!!!
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 15.12.2024 | USA | |
Facebook
تا وقتی که قرار داد نهادینه شده اجتماعی برتر- ذاتی یک اقلیت ناچیز از بازماندگان عمدتا اورده شدگان که حتی خود اصلا نمیدانند کی هستند در مقایسه با اکثریت مطلق بومیان خنثی نگردد, عقب ماندگی در افغانستان تضمین و ماندگار میگردد. اولی دومی را مریدوار مطیع بدون چون, چرا, اگر و مگر ساخته تاریخ بار بار ثابت نموده است که فقط ۲ یا ۳ تن از انها در هر زمان میتوانند جلو پیشرفت را با ۲ یا ۳ چف و پف سد شوند. هم اکنون رهبریت کانون ها ذهنی منورین افغانستان را یک اقلیت تایتل دار از گویا اغا-صاحبان در دست دارند. فهم چنین پدیده در یک مثال ساده که مثلا محترم سید داکتر کاظم مقدسیت شخصیت اتش نفس را با مهر امیر شیرعلی خان نه تنها ثبوت بلکه انرا در موزیم کابل امن نگهداری نموده میتواند. ولی عین اقدام مشابه توسط شاعر بومی مشهور محترم عبدالباری جهانی بسیار خنده اور خواهد بود. چرا چنین تفاوت?
همسان با ویدیو کوتاه فوق, تا ذهن غلام باشد جسم بیگار خواهد بود!
|
|
عبدالولید | 15.12.2024 | سویدن | |
|
|
زمری کاسی | 14.12.2024 | چین | |
[امرالله صالح و دستگاه استخباراتی امریکا گشتاپو وارد میدان میشود میرعبدالرحیم عزیز امرالله صالح و دستگاه استخباراتی امریکا ، گشتاپو وارد میدان میشود یادداشت: این مضمون در ماه جون سال ۲۰۱۱ تحریر شده بود. با در نظرداشت اوضاع کنونی افغانستان و دعوت یک وکیل امریکا از امرالله صالح خاین به میهن، ضرورت است که بار دیگر به دید هموطنان گذاشته شود. میرعبدالرحیم عزیز] از فیس بوک کاپی شده !«زمری کاسی»
تبصره: در چندین جا خواندم که اسخبارات غرب حاکم جهان است که به شکلی «باب ودوارد» امریکایی مشهور در یکی از کتب خود همچنان اشاره نموده که فرد فرد جهان فهمیده و نا فهمیده اعضای سی آی ای است و در سال ۱۹۸۱ در اروپا به من فهمانده شد که بدون حکم غرب حتی شمال نمیتواند بوزد! در سال ۱۹۹۷ آقای مچل بعد مشاور سفارت افغانستان در واشنگتن به من گفت که فرد فردی را که در عمرت به یاد بیاوری مانند گدی ها به حکم سی آی یی آورده شده و از بین برده شده اند! و در سال ۲۰۰۱ ریس جمهور «بوش» به زبان خود در *تلویزیون سی ان ان* یاد آور شد که از سال ۱۹۴۰ به اینطرف فرد فرد جهان تحت نظر «ما» قرار دارد!
|
|
محمد داؤد مومند | 14.12.2024 | متحده ایالات | |
باز هم سوریه، دمشق شام
عنوان مقالۀ است به قلم محترم شاغلی شنسب صاحب در مورد حیات مولانا جلال الدین محمد.
محتویات این مقاله مرا به یاد رسالۀ استاد خلیل الله خلیلی تحت عنوان (از بلخ تا قونیه) انداخت، که تهاجم مهاجمان چنگیز مؤلف معارف، بهاد الدین ولد، سلطان العلماء را مجبور به ترک وطن نمود.
من این رسالۀ بسیار جالب استاد خلیلی را تقریباً شست «معمولاشصت مینویسند» سال قبل مطالعه نموده بودم، یک نکتۀ جالبی که به خاطرم مانده این است که در یکی از بلاد اسلامی، رهبر آن خطه به استقبال سلطان العلماءف پدر جلال الدین محمد که بر اسپی سوار بود، آمد و دست خود را طرف بهاء الدین ولد سلطان العلماء دراز کرد ولی سلطان العلماء به عوض دست، عصاچوب خود را به سوی او دراز کرد، شاید همچو تجربه در تاریخ بشریت مثالی نداشته باشد.
تشکر از شاغلی شنسب که خاطرات سالیان بسیار پیشین را در ذهن فرسوده ام زنده ساخت.
|
|
محمد داؤد مومند | 14.12.2024 | متحده ایالات | |
کشف یک اثر نایاب، توسط استاد جهانی!
حدود نیم قرن قبل محقق و نویسندۀ توانا، استاد حبیب الله رفیع که بعد از استعفای استاد قدرت الله حداد، در نتیجۀ انتخابات در منزل شخصیت بزرگ ملی غلام محمد خان فرهاد، به حیث مدیر جریدۀ افغان ملت ارگان نشراتی گوند افغان سوسیال دیمکرات انتخاب شد،(ناگفته نماند در برابر شاغلی رفیع، محمد آصف خاوری فارغ اتحصیل پوهنځۍ شرعیات که از باشندگان قره باغ شمالی بود و نسبتا جدیداً به گوند افغان ملت پیوسته بود قرار داشت)
شاغلی رفیع صاحب، روزی جرنیل یار محمد خان را زیر دفتر افغان ملت واقع جاده میوند ملاقی میشود و بعد از صحبت مختصر از او خواهش میکند که به دفتر افغان ملت با وی تشریف بیاورد، و در نتیجه همین ملاقات، شاغلی رفیع از جرنیل صاحب خواهش و تقاضای جدی نموده که از سکوت و انزوا و گمنامی برآمده و کتاب خاطرات خود را بنویسد.
در نتیجۀ همین تشویق و ترغیب شاغلی رفیع، جرنیل صاحب به نوشتن کتاب خاطرات خود مبادرت ورزید که در سال دوهزار عیسوی به زبان ملتی و جنتی افغانی پشتو به طبع رسید.
من در طول سال جاری که به وطن مسافرت نمودم، موفق به دستیابی این کتاب نشدم. و برایم مطالعۀ کتاب در انترنت مشکل است.
به هر صورت این کتاب جرنیل صاحب یار محمد خان که ممکن شیر غران و رستم داستان وقت خود بوده، برای کسانیکه دشمنی و عداوت عجیب و غریبی نسبت به غازی محمد نادر خان قوماندان عمومی جبهات تل و نجات کشور ، را دارند، حیثیت یک کتاب مقدس سماوی را در ویبب سایت بزرگ افغان جرمن حاصل نموده است.
من باور دارم که جرنیل صاحب یک پشتون واقعی و با شهامت و وطن پرست و در عین حال عاشق و فدوی غازی امان الله و در حقیقت حیثیت همان هشمشیری را دارد، که غازی امان الله از نیام خود کشید و گفت تا استقلال افغانستان را بدست نیاورم، این شمشیر را در نیام نمی گذارم، به این مفهوم که مطابق ادعای جرنیل صاحب و برداشت شاغلی محترم استاد سیتانی، اگر جرنیل صاحب در صف مقدم جبۀ تل قرار نمیداشت افغانستان صاحب استقلال نمیشد، لذا باید جرنیل صاحب را (شمشیر غازی امان الله) نام گذاشت.
به هر صورت بعد از ترجمۀ دری این کتاب درین اواخر، در ویب سایت بزرگ افغان جرمن موجب هی هی و ډنګ ډنګ فراوان گشت، زیرا محتویات این کتاب و ادعای زعامت شیر غران و رستم داستان و فرزند کوهستانات وزیر که مهد عقابان و زمریان است، تا کنون در هیچ سند تاریخی و تحقیقی داخلی و خارجی وجود ندارد و حیثیت یک الماس کوه نور را دارد که از قعر سلاسل جبال سپین غر کشیده بدست آمده باشد.
اکنون استاد باری جهانی، محقق، نویسنده، مورخ و شاعر بی مثال این قرن، مانند محقق گرامی شاغلی استاد رفیع موفق به یافتن یک گنج پنهان و یک الماس کوه نور دیگری شده که توسط (عزیز هندی) شاهد وقایع سقوط سلطنت غازی امان الله و به قدرت رسیدن بچۀ سقو بی ناموس و مدنیت سوز و فرار دهندۀ آن پادشاه مترقی، حریت خواه و وطن دوست یعنی غازی امان الله خان، تحریر یافته است.
استاد باری زحمت ترجمۀ این گنج بپنهان را از زبان هندی به زبان ملتی افغانی پشتو متقبل شده و تا کنون دو قسمت آن را بدست نشر سپرده است، ولی تا کنون احد من الناس در ویب سایت بزرگ افغان جرمن کدام عکس العملی از خود نشان نداده که خدا خیرت بدهد که یک کتاب و یک سند تاریخی بزرگ دیگری را به ارتباط آن دوره بدست آورده اید. گویا مثل معروف که به آذان ملای غریب کسی گوش نمیدهد.
به هر صورت به حیث یک فرد سخت علاقه مند به تاریخ حقیقی و فاقد انگیزه های سیاسی که غبار و فرهنگ بدان مرض مبتلاء بودند و به حکم وجدان به استاد جهانی تبریک و تهنیت میگویم.
استاد جهانی در تحقیقات چند بعدی و چند جانبۀ خود حقایق و تحقیقاتی را برملا ساخته است که تا امروز از قلم هیچ محقق و مورخی ابراز نشده ، گویا به قول معروف:
انچه عیان است چه حاجت به بیان است.
قدر زرگر بداند قدر جوهر جوهری
|
|
زمری کاسی | 13.12.2024 | چین | |
غنی خان:
تخت خوابت گر طلا باشد و فرشش از حریر بالش وجدان اگر راحت نباشد خواب نیست...
|
|
محمد داؤد مومند | 12.12.2024 | متحده ایالات | |
انتخاب یک عنوان نامناسب و نا تراش
مضمومنیرا در ویب سایت افغان جرمن تحت عنوان «به رسمیت شناختن خط دیورند آنهم یکطرفه کار ملانصرالدین است» به قلم مسعود جان فارانی مطالعه نمودم.
مسعود جان برادر محمود جان فارانی شاعر توانای سبک شعر نو است.
مسعود جان به رسمیت شناختن خط دیورند را به کار ملانصرالدین تشبیه نموده است.
اینکه کسی به نام ملانصرالدین وجود خارجی داشته و یا نه، به خداوند و یا هم مسعود جان معلوم باشد، ولی ملانصرالدین بیچاره را یک کرکتر سمبولیک تفنن ساخته اند، گرچه در اذهان مردم ملانصرالدین را به حیث یک سمبول نادانی و خوش باوری و حماقت میشناسند، اما در حقیقیت بسیاری از گفتار او حکیمانه است.
منظور اینکه ملا نصرالدین کدام شخصیت سیاسی نبود و نه در مقام حکومت داری قرار داشت ولذا کدام مقاوله و معاهدۀ را با کدام کشور امضاء ننموده، مثال ملا نصرالدین در عنوان مقالۀ مسعود جان، نا مناسب و دور از فهم سیاسی است.
با ارتباط خط تحمیلی و استعماری دیورند باید گفت که به رسمیت شناختن خط دیورند، قطع نظر از یک طرفه یا دو طرفه بودن آن، یک خیانت بزرگ تاریخی و ملی است که سابقه و نظیر نخواهد اشت البته امیر یعقوب خان برای حفظ قدرت، خیانت مماثلی را مرتکب شد ولی امروز آن احوال و ظروف تغییر کرده است و دیگر، ان امپراتوری دولت بخش انگلیس از میان رفته است.
مسعود جان در زمینه برای به رسمیت شناختن خط دیورند، تضمین یک کوریدور را به بحر تقاضا نموده اند!!
هر تضمین حقوقی متقاضی موجودیت یک مؤیده اجباری است، بدون موجودیت همچو یک مؤیده، تضمین حقوقی یک گپ پا در هوا و بی محتوی است.
همچو تضمین سیاسی با تغییر حکومات، قابل تغییر است. در زمان محمد علی جناح همچو توافقات بین زعامت پشتون ها و بلوچ ها صورت پذیرفته بود که با مردن جناح ها آن وعده ها با او به خاک رفت.
با سقوط رژیم بشر اسد جکومت اسرائیل توافقات 50 سال قبل خود را با سوریه ملغی اعلام داشت که علاوه بر ارتفاعات جولان یا گولان منطقۀ شرم الشیخ را نیز ضمیمه خاک اشغالی خود سازد.
مسعود جان در زمینه اشارۀ به پیشنهادات ممثال شاغلی استاد سیستانی نیز نموده است.
شاغلی سیستانی قضیه خط دیورند و داعیۀ پشتونستان را حدود پانزده سال قبل «زخم ناسور» قلمداد نموده بود و یاد اور شده بود که پاکستان اکنون یک قدرت اتمی است و ایشان همین توافق معاوضۀ کوریذور به بحر و به رسمیت شناختن خط دیورند را پیشنهاد نموده بود.
قابل تذکر است که قضیۀ پشتونستان ستون فقرات سیاست داخلی و خارجی سردار صاحب داؤد خان بود. و همین قضیه افغانستان را مجبور ساخت که به مساعدت های نظامی و اقتصادی اتحاد شوروی رو آورد.
چنین به نظر میرسد که جو سیاسی جهان رو به تغییرات محیر العقولی است، امیدواریم که پاکستان به سوی تجزیه برود و ضرورت به کدام میثاق و قرار دادی میان حکومت افغانستان و پاکستان نماند.
از اشتباهات املایی معذرت میخواهم
به قول داکتر اقبال مرحوم
ترک صورت گوی و در معنی نگر
|
|
زمری کاسی | 12.12.2024 | چین | |
امروز همان زمان پیشگویی شدهٔ داستایوفسکی است، اژانس آستریایی تازه از حبس حقیقت گویی بعد سالها و خطر اعدامش خلاص گردید و با هوش و بی هوش مثل من نباید دهن باز کرد، من در سال ۲۰۰۱ از استخبارات سویس اخطاریه گرفتم که دهنم را ببندم، مستند با امضای این قدرت حاکمهٔ پست غرب! با جوابم که دهنم را کسی بسته نمیتواند، چه مستند مینویسم و دهن باز میکنم!
|
|
محمد داؤد مومند | 11.12.2024 | متحده ایالات | |
یک ادعای جاهلانه!
شخصی در در دریچۀ مناظرات ویب سایت افغان چنین (پورته) نموده است: «داکتر صاحب زکریا در باره دیمکراسی لکچر داده بودند اما نگفتند که دیمکراسی در افغانستان یک خیانت بزرگ بود» این ادعای فوق الذکر را یک از جاهلانه ترین ادعاهای تلقی میکنم که در طول سالیان متمادی میشنوم، به کار بردن کلمۀ خیانت در مورد دیمکراسی مولود ارزش های والای قانون اساسی سال 1964 و ذوات دانشمند و عالم و نخبۀ کشور که به تسوید قانون اساسی پرداختند و اعضاء لویه جرگه که آنرا تصویب کرد و توشیح آن از طرف پادشاه افغانستان، در حقیقت توهین به ملت، تنور، ارزش های انسانی و روشنگری در کشور است خاین کسی و گروهی و حزبی وحکومتی است که در خدمت کشور ها و قدرت های خصم و دشمن منافع ملی قرار داشته باشد، در تاریخ گذشته و دورۀ غازی امان الله بچۀ سقو و حامیان شان و جواسیس دربار مانند مهاجر ازبک بخارایی ولی دروازی، و محمود سامی وزیر جنگ و نوکر بچۀ سقو، اززمرۀ خائنان بزرگ ملی بودند.
در دورۀ سلطنت حسن شرق، جلالر و گوره های خلق و پرچم و شعله جاوید و رهبران مزدور شان خائنان ملی بودند، بعدا ګروه های جهادی و ستمی و تجزیه طل از زمرۀ خایت ترین گروه های ملی بودند.
اتهام خیانت به شخصیت بزرگ ملی در ذات خود نه تنها جاهلانه شمرده میشود بلکه در ذات خود یک خیانت و خدمت به دشمنان افغانستان است.
دیموکراسی بار اول در تاریخ افغانستان با زعامت غازی امان الله آغاز یافت، تعبیر بزرگ دیمکراسی در آن زمان را میتوان با حکومت و حاکمیت قانون در چوکات نظام نامه ها، تعبیر کرد، ولی اشتباهاتی در متن قانون اساسی آن زمان و کذا اشتباهاتی در عملکرد حکومت، باعث به دست دادن دستۀ تبر به دشمنان نهضت ترقی خواهی در ان زمان موجب سقوط رژیم و حکومت امانی و دیمکراسی آن زمان گشت که منتج به بروز اغتشاش سقوی های بی ناموس و مدنیت سوز گردید. دیمکراسی دوم در وقت حکومت شاه محمود خان غازی آغاز شد که از جانب چپ گراین افراطی مانند غبار بلشویک و گروه تروریستی به زعامت سید اسمعیل بلخی و خواجه نعیم که در صدد کشتن شاه و صدر اعظم برآمدند ( مراجعه شود به کتاب مستطاب و نهایت معلوماتی، معنون به (رویداد های عمده در دورۀ صدارت شاه محمود خان غازی - اثر استاد کاطم) با سقوط مواجه شد. دیمکراسی سوم و تإمین یک نظام شاهی مشروطه که آرزو و آرمان مشروطه خواهان و اخیراً حرکت (ویش زلمیان) بود ، بعد از یک دورۀ حکوماتی که خود ها را در موقف بالاتر از قانون میدیدند، به منصۀ تطبیق گذاشته شد. ماهیت دیمکراسی های آزادانه برخلاف دیمکراسی های توده ای و مارکسستی، متضمن آزادی های فردی، آزادی بیان، حق انتخاب مستقیم، آزادی اجتماعات و مظاهرات، آزادی مطبوعات، آزادی گروه های سیاسی ، آزادی تشکل اتحادیه ها و امثال آن است. طوریکه مورخ و نویسندۀ توانا شاغلی استاد سیستانی نوشته اند :«..... دیمکراسی بار دوم با انفاذ قانون اسایی 1964 در عهد سلطنت اعلیحظرت محمد ظاهرشاه دوباره طلوع کرد.
رونق نشرات، آزادی مخالف و موافق دولت، سخن رانی های آتشین، بر ضد دولت وقت از طریق مظاهرات و راه پیمایی محصلان پوهنتون ها و لیسه های مزکز و ولایات کشور در بیشتر اوقات درسی، مضمون اصلی آن دوره بود. شوق و ذوق جوانان به مطالعه و تلاش برای بدست اوردن آثار مترقی چون کارل مارکس، انگلز، ماوتسیتونگ وو ...و نویسندگان اسلامی چون سید قطب، حسن البنا، مولانا مودودی و غیره به حدی رواج پیدا کرد که در هیچ وقت و زمان دیگری در افغانستان (و کشور های منطقه- مومند) رونق نیافته بود و میتوان گفت که:
«تمام سیاست مداران و دولت مردان افغانستان در سه دهۀ اخیر ، محصول همان دورۀ دهۀ دیمکراسی است که با کودتای سردار محمد داؤد خان ستارۀ دهۀ دیمکراسی افول نمود«» شاباش استاد سیستانی با نوشتنن پاراگراف طلایی تان. قابل تذکر است که اگر سردار صاحب طبق اخطار حسن شرق رهیری کودتای سرطانی را به دست نمیگرفت، (مراجعه شود به اعتراف حسن شرق در کتابش) دیموکراسی این دوره با انتصاب و انتخاب زیرک ترین صدراعظم افغانستان محمد موسی شفیق، برخلاف دیمکراسی دورۀ غازی امان الله و شاه محمود خان غازی به مؤفقیت و ثمر میرسید.
موسی شفیق پلان های در نظر داشت تا دست نوکران شوروی و چین را کوتاه سازد و از انارشی نظام پارلمانی جلوگیری کند.
البته دیمکراسی صادراتی اضلاع متحده محصول کنفرانس لعنتی بن و استخدام یک قلاده به گردن شان، حامد کرزی و تشکل حکومت شتر گاو کفتار و پلنگ را نمیتوان دیمکراسی قلمداد نمود، این دیمکراسی در حقیقت راهی بود به طرف ترکستان و تجزیه کشور.
باید در انتخاب کلمات از عقل کار گرفته شود، نه از شعور مرغ
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 11.12.2024 | USA | |
الله محمد ".....محترم کاسی صاحب چندی قبل از البرتو موراویا یک جمله نوشته اند که:" حقیقت این است که بی سوادی از میان نرفته، بلکه بی سوادان امروز نوشتن و خواند ن را یاد گرفته اند". ..... ".
یادم نیست که در کجا خواندم یا اموختم, ولی مفهوم فوق را با در نظر داشت واقعیت وقت, و روند ارتباط ان با مسیر زمان چنین نیز وضاحت میدهند:
در قرن ۲۱ کسانی بیسواد نیستند که نمیتوانند بخوانند و بنویسند, بلکه انانی اند که نمی توانند اموخته ها کهنه و فرسوده خود را دور بریزند و در بدل ان جدید بیاموزند.
مارک توین حتی ان را افراطی تر میسازد و میگوید که, وقتی فکر می نمایید همسان با اکثرت می اندیشید همان لحظه است که توقف نموده در فکر این باشید که چه دارید میکنید! |
|
زمری کاسی | 11.12.2024 | چین | |
قصیده از ناصر خسرو: روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست وز بهر طمع بال و پر خویش بیاراست بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت امروز همه ملک زمین زیر پر ماست گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست بسیار منی کـرد و ز تقدیر نترسید بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه ها خاست ناگـه ز کـمینگاه یکی سـخت کمانی تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست بـر بـال عـقاب آمـد آن تیر جـگر دوز وز عالم الویش به سفلیش فرو کاست بر خـاک بیفتاد و بغلـتید چو ماهی وانگاه پر خویش کشید از چپ و از راست گفتا عجبا این که ز چوب است و ز آهن این تیزی و تندی و پریدنش کجا خاست چون نیک نظر کرد پر خویش دران دید گفتا زچه نالیم که از ماست که بر ماست حجت تو منی را زسر خویش بدر کن بنگر به عقابی که منی کرد و چه ها خاست
|
|
زمری کاسی | 11.12.2024 | چین | |
در تصویر، عامر عبدالرزاق، باستانشناس معروف عراقی، لوحی گلی با قدمتی بیش از ۵ هزار سال را در دست گرفته است. این اثر شگفتانگیز از دل تمدن باستانی سومریها، نخستین تمدن شناخته شده بشری، بیرون آمده و گواهی است بر عمق اندیشه و ارزشهای فرهنگی مردمان آن عصر. بر روی این لوح تاریخی، جملهٔ حک شده که هنوز پس از هزاران سال روح و ذهن انسان را به چالش میکشد: «خانهٔ که انسان با چشمان بسته وارد آن میشود، اما با چشمان باز از آن خارج میشود. این خانه چیست؟ پاسخ: مکتب!» این عبارت ساده، اما در عین حال ژرف، بازتابدهنده جایگاه بیبدیل آموزش در ذهنیت سومریان است. آنان با نگاه دقیق خود به اهمیت مکتب / مدرسه بهعنوان مکانی برای گشودن افقهای تازه و پرورش آگاهی انسان پی برده بودند. مکتب/ مدرسه در فرهنگ سومری نه فقط محلی برای انتقال دانش، بلکه دریچهٔ به سوی روشنایی، خرد و تحول بود؛ مکانی که انسان خام وارد آن میشد و پخته و آگاه بازمیگشت. این لوح گلی، حامل پیامی جاودانه برای تمامی نسلهاست آموزش، نه تنها بنیان تمدن، بلکه کلید رهایی انسان از تاریکی نادانی و گامی بلند به سوی آیندهٔ روشن است. تمدنی که این حقیقت را هزاران سال پیش دریافته بود، امروز نیز در دل تاریخ الهامبخش است. |
|
الله محمد | 10.12.2024 | آلمان | |
دوست عزیز و مهربانم جناب محترم مومند صاحب گرامی! سلامهای گرم و پر از محبت بنده خدمت شما بزرگوار با سرعت چیزی کمتر از نور از بالای اقیانوس ارام ، ارسال شده، امید در حالت صحت و سلامتی شما وارد اطاق تان شود.
مضمون " عرایض و تذکراتی
خدمت ..." شما امروز از مطالعه ام گذشته بود، و می خواستم یک تبصره بالای ان نمایم اما مصروف شدم و فراموش نمودم. تبصره هم خاص به خاطر اظهارات تان در مورد شخصیت محترم جهانی صاحب که به نظر بنده با شناخت که از وی پیدا نموده ام یک شخصیت با اخلاق، واقع بین و دانشمند بوده که کمتر همچو انسان با حوصله و صبور را در اینجا می توانم نام ببرم. بنده اینرا از تجربه که در بحث ها با وی داشته ام ذکر می کنم و مبالغه نمی نویسم ، هر گاه بنویسم که اخلاق و شخصیت فکری وی با وجود بعضاٌ تقابل افکار با بنده، مرا مجذوب خود نموده است. انسان ها علایق و فهم و دانش و درک مختلف از مسایل مختلف به اسایس تعلیم و تربیه اجتماعی و مطالعه در امور مختلفه علوم بشری می د اشته باشند و به همین اساس هم جامعه بشری کار می نماید ، که نتایج انرا روزانه همه ما در همه جا مشاهده می نماییم. همه مست هستند بی خبر از اینکه روزی زمان در عقب حرکت لا یتنایی هستی همه را داخل دایره اجل نموده و نا بود می گردند، نا دانی و جهالت حتی اگر بگویم در ساخات مختلف زندگی بشری موج می زند، غلط نگفته ام. مبارزه شما محترم و کسانی دیگری برای حق و حقیقت در میدیاهای مختلف قابل تمجید است. مضمون شما محترم مستند و مستدلل ، حاوی مطالب درست است، که هیچ عقل سالم و بی غرض نمی تواند از آن انکار نماید. محترم کاسی صاحب چندی قبل از البرتو موراویا یک جمله نوشته اند که:" حقیقت این است که بی سوادی از میان نرفته، بلکه بی سوادان امروز نوشتن و خواند ن را یاد گرفته اند".
به نظر بنده این جمله آن قدر پخته است که اندازه ندارد، زیرا این با سوادان تقلیدی و تقلبی هستند که بی سوادان یعنی جاهلان بسیط را را با بی سوادی فکری خود یعنی جعل مرکب در دهن توپ بسته نموده و در اخیر هم ، چنانچه تاریخ همیشه نشان داده، خود شان از هتلر گرفته تا موسولینی و غیره به دهن توپ مستقیم و یا غیر مستقیم بسته می شوند. به نظر بنده تعلیم و تربیه سالم یکی از اساسی ترین پایه های اجتماعی یک اجتماع بوده که به اساس یک سیستم سالم دولتی و اجتماعی باید انرا اداره نمود.
به هر صورت مقاله شما محترم مانند شاهین ترازوی ترکاری فروشها کاملاٌ متوازن و عادلانه هر دو پلهء فکری مشتریان تان را خمیر نموده، به نانوایی یعنی فکر خواننده برای پختن در تندور شعله ور و روشن شان فرستاده شده است. از زحمات تان برای خواننده تا ن مانند بنده تشکری نموده موفق و صحتمند با همه دوستان نویسنده این صحفه و خواننده آن باشید. ضمناٌ جهانی تشکر که در زمینه یادی از بنده نموده اید.
مایه دار هستی را لاف ما و من ننگ است
بی بضاعتان دارند عرض خود فروشی ها
بیدل
|
|
عبدالباری جهانی | 10.12.2024 | ویرجینیا | |
ګران او محترم مومند صاحب سلامونه او احترامات مي ومنی. د ښاغلي سیستاني صاحب د لیکنو او افکارو په باره کي مي ستاسي نسبتاً مفصل مضمون ولوست. په خپل مضمون کي مو څو ځله زما ذکر خیر کړی وو. ستاسي څخه یوه نړۍ مننه. زه، خپل هیواد او کلتور د یوه خدمتګار په حیث،له خپلو خلکو او اولسونو سره تعهد لرم چي تر مرګه به قلم له ګوتو نه اچوم او له خپل اولس سره مي قول کړی دی چي هیڅ وخت به خپل تاریخ د شخصي بغض او عناد او یا بېځایه حب په اساس نه لیکم. د تاریخ د یوه شاګرد په حیث به خپل تاریخ مستند او بېطرفانه لیکم. زه د خپل اولس عاشق یم او تر مرګه به همداسی وفادار عاشق پاتېږم. زما په حق کي مو بې اندازې زیات لطف کړی وو. ستاسي له مهربانۍ څخه یو ځل بیا مننه. ژوندی او روغ اوسې.
|
|
زمری کاسی | 10.12.2024 | چین | |
د نړۍ ۹۵ سلنه لوبي استخباراتي دي ! پاکستانی دګروال یوسف چي د افغان مجاهدینو ! ( تنظیمونو) رهبري یې کوله لیکي: کله چي امریکا ته د جهادي رهبرانو د تللو او د رونالد ریګن سره د دوی د ملاقات خبره وروستۍ سوه ،یوازنی تنظیمي مشر ګلبدین حکمتیار وو چي د امریکا ته د تګ نه یې ډډه وکړه ،وروسته له سفره چي کله اختر عبدالرحمن ( د آی،اس،آی مشر) ولسمشر جنرال ضیا الحق ته راپور ور کړ نو جنرال ضیا الحق وویل : د تنظیمونو مشرانو او خپله ګلبدین ته ووایه چي ستاسو تنظیمونه ما جوړ کړیدي ،او ما رسمیت ور کړی دئ ځکه نو څه چي موږ وایو هغه به کوئ که نه، نه به تاسي یاست او نه تنظیمونه.." د عطا محمد نور څخه خبریال وپوښتل چي تا خو ویل د ولسمشر اشرف غني په شمول څوک دا قدرت نه لري چي ما له ولایت څخه لیري کړي نو اوس خو یې تاسو څنګه له ولایت څخه لیري کړلاست؟ عطا محمد نور ویل "زه امریکائیانو ګوښه کړم" نو خبریال وویل چي " ولسمشر نه سوه کولای او امریکائیانو ګوښه کړې؟" عطا نور وویل " کسیکه نان میدهد،فرمان میدهد". ژباړه! "څوک چي ډوډۍ ور کوي فرمان هغوی ور کوئ". ________________________________________________________________________________ یادونه کله چي بیا ضیا الحق د خپل لوی بادار نه سرکښي شروع کړه بیا مي نو ښه په یاد دي فکر کوم د اسد ۲۸مه وه چي ولسمشر ضیا الحق،اختر عبد الرحمن ...یې د آمو په صندوق کي بم په ذریعه په الوتکه کي لولپه کړل. له فیس بوک نه کاپي شوی!
|
|
محمد داؤد مومند | 10.12.2024 | متحده ایالات | |
دوست روشن ضمیر و شخصیت نکته دان، استاد الله محمد خان!
بعد از عرض مراتت احترام و ارادت.
مدتی است از تنویر نظریات و تبصره های جانانۀ تان محروم مانده ایم، امیدوارم دلیل آن کسالت و یا هم خستگی روحانی نباشد.
این قلم مضونی تحت عنوان «عرایض و تذکراتی خدمت استاد سیستانی» تحریر که اشتباهاً به عوض بخش تحلیلات در دریچۀ مشاجرات بدست نشر سپرده شد، تحریر نموده و باور دارم از نظر جناب عالی گذشته باشد.
بسیار آرزو دارم که تبصرۀ آن اخوی نکته دان و نکته سنج را به ارتباط محتویات قابل تأیید و یا هم قابل تردید این مقاله، دریافت دارم، زیرا نظر شما به حیث یک فرد غیر منسلک و در عین حق بین و روحانی برایم، نظر به تبصره های ذوات و عناصر سیاست باز و کسانیکه در خمیر شان ریگ وجود دارد، از زمین تا آسمان فرق و تفاوت دارد. با عرض امتنان و شکران
|
|
محمد داؤد مومند | 08.12.2024 | متحده ایالات | |
یک دروغ و اتهام بزرگ!!
همین اکنون در ویب سایت افغان جرمن مضمونی را به زبان ملتی افغانی پشتو از طرف شخصی که خود را محمد انور آڅړ معرفی میکند و ګویا در جواب استاد جهانی تحریر ګزدیده مطالعه نمودم که موصوف در قسمت اخیر مقالۀ خود نوشته است: «په پای کی زما مشوره ښاغلی جهانی او نورو ټولو هغو کسانو ته چی ځانونه پوهان بولی ....» .
این آغا تحریر ننموده که استاد جهانی در کدام زمان و در کدام نوشتۀ خود تحریر نموده و مدعی شده است که او یک دانشمند است، بر عکس جهانی بر مقتضای طبیعتش که یک آدم نهایت مهذب و متواضع و فاقد غرور و نخوت و خود پرستی است، بار ها نوشته که او یک طالب العلم است و مدعی علم و فضیلت نیست.
یک ادعا و بخصوص یک اتهام زمانی وارد و منطقی و واقعی پنداشته میشود که با ذکر مثال یا امثله همراه باشد، در غیر آن انگیزۀ همچو اتهامات سیاسی و انتقام گیری تلقی میگردد و عملی است مذموم و نادرست و غیر منطقی .
مدعی علم و دانش و تبحر کسانی اند که خود را یک در سطح یک اکادمی علمی تصور نموده و روی ملاحظات و انگیزه های انفسی به ذوات مورد علاقه شان به دادن القاب و خطاب های بزرگ مانند (لوی استاد) میپردارند.
القاب علمی مانند پوهاند و کاندید اکدمیسین و استاد و څیړونکی و امثالهم از طرف یک هیئت علمی داده میشود، نه از طرف شخصی که به جز چند مقاله چیزی در خورجین دانش شان ندارند.
پیشنهاد من به این اعا این است که از استاد باری جهانی در مورد، معذرت بخواهد.
|
|
زمری کاسی | 08.12.2024 | چین | |
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 08.12.2024 | USA | |
غبدالباری جهانی,
" در باره مضمون قاضی صاحب لودین.... ".
سیدمحترم هاشم سدید اکثرا فقط از شروع مفهوم نام خدا زود به اخرش پی می برد. او در ارتباط به عنوان مقاله اخیر قاضی لوین به تناقضات عمده که در کتب مقدس وافر است اشاره دارد که تفسیرمتفاوت دلخواه و منفعت پذیر ان گروها متعدد حتی هم باور را در مقابل هم خصمانه قرار میدهد. وگر نه خدا یکی است, پس چه ضرور به چنین فرقه گرایی وافر و طرف بودن قهر امیز زایرین!
|
|
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 07.12.2024 | آلمان | |
به ادارۀ محترم نشراتی آریانا!
نخست سلام و احترام به شما و همه خوانندگان محترم تقدیم است. همه می دانند که در حال حاضر در تحت نام "سوشیال میدیا" در "میدیا های" اطلاعاتی جدید، بخصوص در تحت نام "تیک تاک" با چنان رسوائی، مباحث گمراه کننده هم جریان دارد، که نمی توان تمام جهات را بدرستی تحت مطالعه و کنترول داشت. صرفنظر از اینکه بعضی افراد که خود مصروف آموزش لسانهای خارجی اند و احتمالاً برای خود نمامی و تلاش بر جلب "شنونده"، خود آنانرا "مسلمان سیکولار" تبلیغ می کنند. دوستان می توانند خود به کمک "ویکیپیدیا" دریابند که "سیکولار" چه مفهوم دارد. "سیکولار" کدام شغل و یا مهارت کاری نیست که کسی آنرا فرا گیرد. به این شکل کلمه معنی ندارد. اصلاً اصطلاح علمی آن "سیکولاریزم" است به مفهوم یک "جهانبینی" یاد شده است. بطور خلص برای نخستین بار در پیروان دین "عیسویت" نوعی از حکومتداری را در پیش گرفته اند که "دین" را از رهبری "دولت" و یا "حکومت" جدا ساخته اند. به عبارت دیگر هر دو مستقل از همدیگر در جامعه نقش خود را بازی می کنند. قبل از اینکه در فرصت مناسب، مقالۀ جداگانه تهیه شود، به ادارۀ محترم پیشنهاد می گردد، تا مقاله ای ا که در سال ۲۰۲۱م نشر شده است، دوباره نشر نمایند.
http://www.arianafghanistan.com/UploadCenter/Yousofi_Akbar_Serkulasrisem_Rahe_Hal_Ast.pdf
تشکر
یوسفی
|
|
زمری کاسی | 07.12.2024 | چین | |
په مېړنو مې څه بلا شوې ده ؟ په پښتنو مې څه بلا شوې ده د لاندينو پښتو حال د ژړا په پورتنو مې څه بلا شوې ده ؟ په غرسنو مې څه بلا شوې ده ؟ چې مخکينو مې په نرتوب تېره کړه په وروستنو مې څه بلا شوې ده ؟ د هوښیارانو خپله خپله بلا په لیونو مې څه بلا شوې ده ؟ او پخواني خو بېرته نشي راتلے په اوسنو مې څه بلا شوې ده ؟ پردي راؤړي د چا نه خپلېږي په مورنو مې څه بلا شوې ده ؟ د ښکتنو لاسونه نه ور رسي په پاسنو مې څه بلا شوې ده ؟ پروسګني انقلاب څۀ پېژني په سګنو مې څه بلا شوې ده ؟ سپک خو درانۀ کارونه نشي کوے په دې درنو مې څه بلا شوې ده ؟ ماتې شپېلۍ ټپې یې هئېرې شؤلې په دې شپنو مې څه بلا شوې ده ؟ زما عظیم حجرې ته نه رادرومي په مېلمنو مې څه بلا شوې ده ؟
|
|
زمری کاسی | 07.12.2024 | چین | |
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 06.12.2024 | USA | |
رفعت حسینی "....لسان عقیم فارسی....به دستور زبان فارسی و دانش زبان شناسی بنویسد ....چنگوی نکند و بگوید که ..... ریخ میزند..... ".
نیازی نیست که در سطح نهایت پایین "ریخ" زدن تبادل افکار نمود. گسترش زبان عمدتاً اول با مبادله اقتصادی و در مرحله دوم به سادگی گفتاری/ کلامی زبانی ان زبان مستقیما بستگی دارد. زبان فارسی/ دری نیز از این قاعده مستثنی نیست. وقتی شما میتوانید جملات ۳ کلمه یی مثلا [ رفتم اب بنوشم, اب نوشیدن رفتم و نوشیدن اب رفتم ] را در ۳ جمله شفاهی متفاوت عین مفهوم بخشید, این سادگی گویش است که انرا از بخارا تا نیم قاره هند زنده و برازنده نگه داشته است. هنگام فتوحات اعراب, زبان عربی توانست زبان ها بومی افریقا به شمول مصر قدیم را به کلی حذف, ولی نتوانست زبان فارسی را حتی با زبان بریدن ها از راه عبور خود بردارند. قبل از انداخت ها انی و پر تمطراق دور و دراز ان هم همه منفی, لطفا کمی سمال ته کو که خدا ناخواسته به محتویات " قاموس کبیر " عوض خدمت صدمه نزنید!
|
|
زمری کاسی | 06.12.2024 | چین | |
اشرار ها و یا جهادی های بی فرهنگ را بهتر بشناسید . قصه واقعی از زبان یک هموطن درد دیده ما بنام تمیم شجاعی : حتمی بخوانید.! "همان شفیع دیوانه که گوشت افغانا را خام می خوره."
دختر شفیع دیوانه شفیقه شفیع پدرش را قهرمان میتراشد .یک نمونه کوچک از قهرمانی پدرش!!!!
در چنگال شفیع دیوانه: زندگی به سختی می گذشت. با یکی از همکاران اداره سابقم که او هم وظیفه خود را از دست داده بود رفتم به سرای شهزاده و مصروف داد و ستد اسعار شدیم. چندی به این کار مصروف بودیم ولی مشکلات روز بروز زیاد می شد. باند گلبدین مواد اعاشه را نمی گذاشت به کابل بیاید و قیمت مواد غذایی، آرد و روغن بطور سرسام آور صعود می نمود. مردم مجبور بودند بخاطرصرفه جویی با بایسکل ها از چهار آسیاب (منطقه گلبدین) آرد و برنج و روغن بیاورند و اگر در راه اخاذی صورت می گرفت به همان قیمت کابل تمام می شد. به هر صورت یک روز که آرد ما خلاص شده بود من هم مجبورآ هوس کردم، یک بوجی آرد از چهار آسیاب بیاورم. بایسکل یک دوست را امانت گرفته و به آن سمت حرکت کردم. حکومت ربانی تا نو آباد دهمزنگ بود. در نو آباد (سرحد حکومت مزاری) مرا متوقف ساخته از من سوال کردند کجا می روی. مسلح دیگری فریاد زد بزنش که هزاره است. من که ترسیده بودم گفتم هزاره نیستم و بخاطر آوردن آرد می روم. دیگری گفت هزاره نیست اما جاسوس گلبدین است، اخبار ما را می برد و چند قنداق تفنگ به پشتم زد. بالاخره دست از سرم برداشته اجازه دادند بروم. چاشت شده بود و در سرک هیچکس نبود. وحشت سرا پای مرا فرا گرفته بود و به سختی بایسکل را کنترول می کردم. وقتی از دهمزنگ گذشتم و طرف سرک دارالامان روان شدم چند قدمی نرفته بودم که از تعمیر علم و فرهنگ شوروی سابق آواز بر آمد: ایستاده باش کجا می روی؟ زیاد وارخطا شدم و از وارخطایی بایسکل را نگهداشته نتوانستم، چپه شده به زمین خوردم. هنوز برنخاسته بودم که دو نفر مسلح هزاره بالای سرم رسیدند و گفتند زودتر عقب دیوار برو که از کوه فیر می کنند. گفتم من می روم پشت آرد. با قنداقی بهن شانه ام زده گفتند هر جا می روی اول پشت دیوار برو بعدآ گپ می زنیم. به نا چار قبول کرده همراه آنان به پشت یک دیوار مخروبه رفتم. آنگاه تحقیقات شروع شد: خو از کجا هستی؟ پنجشیری هستی یا اوغان؟ زیاد وحشت زده شده بودم که حتی نمی توانستم حرف بزنم. دیگری گفت نه پنجشیری نیست قواره اش به اوغان می ماند بگو چکاره هستی و کجا می روی؟ با صدای لرزان گفتم یک مامور بیچاره هستم و پشت آرد چهار آسیاب می روم. دیگر گفت خو خی اوغان هستی و پیش دیگر اوغانهایت می روی. خوب شد که گیر افتادی. دیگری گفت هان ببریش پیش قومندان شفیع که چه میگه. از شنیدن نام قومندان شفیع موهای جانم راست شد و نزدیک بود همانجا سکته کنم. در راه آهسته از یکی آنان سوال کردم " برادر، کدام قومندان شفیع؟" در جوابم گفت "همان شفیع دیوانه که گوشت اوغانا را خام می خوره." دیگر چیزی نگفتم و قدرت حرف زدن از من سلب شده بود. در باره قومندان شفیع دیوانه زیاد شنیده بودم که کسی که نزد وی رفته باشد زنده بر نمی گردد. اولادهایم در نظرم مجسم می شدند آشکارا می لرزیدم و این لرزش مرگ بود که احساس می کردم. با وجود گرمی چاشت من می لرزیدم و آنان خندان بودند. از چند کوچه و پس کوچه که گذشتیم به یک خانه داخل شدند و مرا به اتاقی برده و در اتاق قفل کردند و رفتند. به در و دیوار اتاق لکه های خون خشک شده بود. من دیگر از جانم دست شسته بودم فقط دعا می کردم. بعد از تقریبآ نیم ساعت انتظار دروازه باز شد و یکی از همان دو نفر با یک شخص دیگر که اول فکر انسان را بالایش نکردم، یک جناور کامل داخل شدند. موهای ژولیده و یک دامن سیاه دراز پوشیده و در گردنش چندین ردیف تسبح یا موره آویزان بود. چهره فوق العاده کریه داشت. حدس زدم این باید قومندان شفیع دیوانه باشد. واقعآ مانند دیوانگان بود. حدسم وقتی به یقین تبدیل شد که نفر اولی گفت قومندان صاحب اوغان است و می خواهد نزد گلبدین برود. تقریبآ از بین رفتم. "قومندان صاحب" غری زد و از من پرسید: اوغان هستی؟ بی اراده گفتم: بلی. گفت سیافی هم هستی؟ گفتم نه. گفت نه حتمآ هستی، اوغان گلبدین اینطرف ها آمده نمی تواند فقط اوغان سیافی داخل شهر است و بس. نفر دیگر را رخصت کرد و دروازه را بسته نمود. چند قدم به اطراف اتاق رفت و برگشت ناگهان سوال کرد: رقص بسمل را شنیدی؟ هر چند حرف زدن برایم مشکل بود با هزار زحمت گفتم نه صاحب. گفت هما رقص مرده ره میگن، وقتی سرت را از بدن جدا کردیم در حلقومت تیل داغ می اندازیم و خون بسته می شود و تو می رقصی. حیران شدم چه بگویم با هزار زحمت گفتم صاحب گناه مه چیست. جواب داد که گناهت اوغان و سیافی بودنت هست. گفتم من یک مامور بیچاره هستم که اولاد هایم خورد خورد است نه سیافی هستم وه گلبدینی و تا بحال از کابل خارج نشده ام. او خنده کرد و گفت همگی همین حرف را میزنند. بعد از مدتی که بین ما خاموشی حکمفرما شد ناگهان او سکوت مرگبار را شکست و گفت: "ولی تو یک را داری که زنده بمانی". بلادرنگ گفتم چه راهی؟ هر چه باشد قبول می کنم. قومندان شفیع دیوانه بعد از مکث کوتاهی گفت یا باید حرفی را که میزنم قبول کنی و یا (تفنگچه اش را کشید و روی شقیقه ام گذاشت) برای مرگ حاضر شوی. پرسیدم حرف شما چیست؟ او با قباحت تمام گفت بگذار تا در دهنت شاش کنم. چنان هیبت زده شدم که اندازه نداشت. فکر کردم غلط شنیدم. پرسیدم صاحب چه گفتید؟ و او دوباره گفته خود را با وقاحت تمام تکرار کرد. نمی توانید تصور کنید که چه حالتی داشتم. یک حالت حیرت، ترس و خشم. آیا این موجودی که در مقابلم است و چنین می گوید انسان است؟ آیا از انسانیت بوی برده؟ بعدآ در دل گفتم شاید او می خواهد آزارم دهد و برای مرعوب ساختن من چنین حرفی را می زند. گفتم قبول دارم فقط مرا نکشید. و او هم گفت درست است، پس دو زانو روی زمین بنشین و دهن خود را باز کن. و او دست به تنبان خود برد و تا بند آنرا باز کند. با نا باوری او را تماشا داشتم. یعنی اینقدر انسان پست می شود؟ او که تردید مرا دید در تفنگچه خود مرمی تیر نموده و به شقیقه ام گذاشت و گفت: معطل چه هستی یا مرگ یا این کار! نمی دانید که چه حالتی داشتم. سردی لوله تفنگچه را در شقیقه ام احساس کردم. تیر پشتم عرق کرد و می لرزیدم. نا چار دهن خود را باز کردم و او هم آلت خود را کشیده و در دهنم ادرار نمود و من آن را قورت کردم. آن جانور از اتاق خارج شد و دو نفر قبلی آمدند و مرا در همان جایی که گرفته بودند رها کردند، بدون بایسکلم. این قصه تقدیم می شود به خانواده ها و وابستگان تمامی قربانیان سال های امارت خون و خیانت و بی ناموسی که امیدواریم زخم ناسور قلب شان از شهادت و مورد تجاوز قرار گرفتن دلبندان و برباد رفتن هستی شان، آنان را از تلاش برای محاکمه و مجازات سیاف، ربانی، گلبدین، قانونی، خلیلی، فهیم، چکری، انوری،دوستم، محقق، داکتر عبدالله و جمیع جنایت سالاران خاین لحظه ای آرام نگذارد. اسنادی از سال های خون و خیانت جهادی ها |
|
وحید خیر | 05.12.2024 | امریکا | |
مسدودیت مراکز آموزشی (انستیتوت) های طبی توسط نظام کنونی بر روی دختران افغان هیچگاه قابل قبول هیچ بشری و سپس برای ما افغان ها نبود و نیست.
امارت با این عمل خویش بیشتر و شفافتر از گذشته به مردم افغانستان بردگی و اجیر بودن را به مردم ما آشکار ساخت.
آتش مشکلات معاملات و تعهدات دوحه بین غرب و اجیران امارت باعث سوختن آینده ملت افغان و بالخصوص نسل جوان ما گردیده است.
حکومت کفر دوام خواهد آورد اما حکومت ظلم هیچگاه پایدار نیست.
|
|
محمد داؤد مومند | 05.12.2024 | متحده ایالات | |
تعبیر گریه کردن و اشک ریختن به عنوان بی غیرتی، جهالت است
گریه کردن حالتی است که از برخورد انسان ها با احوال درد ورنج و الم جانکاه و یا هم احیاناً از حالت مسرت و شادی زایدالوصفی پدید میآید و جنبۀ روانی و عاطفی دارد.
کذا روان شناسان و متخصصین گریه کردن را که طبعاً باید با ریختن اشک همراه باشد، یک عکس العمل طبیعی یک محرک کیمیاوی میدانند. داروین معتقد است که بعضی وحوش، مانند فیل ها نیز گریه میکند.
جلال الدین محمد گفته است
تا نه گرید ابر کی روید چمن.
خلص کلام ریختن اشک یک منبع عاطفی و انسانی و بشری دارد، اگر کسی در حالت درد و غم و الم مانند از دست داده عضو یا اعضاء فامیل گریه نکند، باید در عواطف انسانی وی شک نمود و او را به حیث یک انسان نورمال نباید حساب کرد.
ممکن انسان های وحشی و فاقد احساسات و عواطف انسانی و احیاناً صاحبان محرکات و انگیزه های کاذب سیاسی، مانند چنگیز و ستالین و ماوتسیتونگ و هیتلر و بچۀ سقو و امثال شان گریه نکنند که به قساوت قلب سیاه و عاری از هر گونه عواطف بشری شان دلالت میکنند و مریضان روانی اند.
اگر سردار شاه محمود خان غازی در دورۀ بچۀ سقو بی ناموس و جاهل و سفاک و خدا ناترس، حین انداخت گلولۀ توپ به ارگ در حالیکه بچۀ سقو بی ناموس و جاهل و بی غیرت و فاقد تمام صفات اسلامی و انسانی که 61 نفر اعضاء خانوادۀ سلطنتی را گروگان کرفته بود، گریه نموده باشد بروز احساس و عواطف بشری و انسانی اوست و اگر این عمل شاه محمود خان غازی را که صاحب فطرت ملایم و صاحب رئوفت قلب بود، و آنهم به دلیل و انگیزۀ صد در صد سیاسی ، حمل بر جبن و بی غیرتی شاه محمود خان غازی نمود، باید همچو ذوات سیاست باز و سیاست نگر و سیاست پیشه و منکر عوطف انسانی و خلقت خداوندی، باید نزد داکتر روان شناس مراجعه کنند، تا قبل از اصدار احکام ضد فطرت بشری شان، به درک مشکل روانی خود شان دست یابند.
درین دنیا کسی بی غم نباشد
اگر باشد بنی آدم نباشد.
خداوند ما از وساوس شیطانی سیاسی و سیاست بازی، و حاضر و ناظر ندانستن خالق لایزال در همه حال و احوال در امان نگه داشته باشد.
|
|
زمری کاسی | 05.12.2024 | چین | |
چه عجیب است که رهبر مفقود طالبان هیبت الله چه نام یا اسم عجیبی و سنجیده شده دارد، مطلق سنجیده شده:
از وایکی معانی هیبت:
هیبت؛ هیبت احساسی همانند تعجب است[۱] اما کمتر شادیآور است. از روی چرخ احساسات[۲] هیبت بهعنوان ترکیبی از تعجب و ترس الگوبرداری شدهاست. بهطور کلی، هیبت متوجه سوژههایی است که بزرگتر و قدرتمندتر از دیگر موارد و موضوعات مشاهدهشده هستند، مانند هرم بزرگ جیزه، گرند کانیون، وسعت کیهان یا خدا. تعاریف تعریف هیبت دشوار است و معنای کلمه با گذشت زمان تغییراتی کردهاست. مفاهیم مرتبط با آن میتوانند تعجب، تحسین، و والا باشند. پیرسال هیبت را یازدهمین حس میداند، فراتر از احساساتی که اکنون از نظر علمی پذیرفته شدهاند (یعنی عشق، ترس، غم، خجالت، کنجکاوی، غرور، لذت، ناامیدی، گناه و عصبانیت). تعاریف و دریافتهای متفاوت باعث میشوند که هیبت یک تجربه مثبت یا منفی باشد، اما وقتی از کسی خواسته میشود وقایعی را که باعث ایجاد هیبت میشوند را توصیف کند، اکثر مردم فقط تجربیات مثبت را ذکر میکنند. این برخورد صاعقه در آتلانتا ممکن است باعث ایجاد حس هیبت شود. واکنشها محققان همچنین سعی کردهاند واکنشهای فیزیکی و غیرکلامی نسبت به هیبت را مشاهده کنند و از شرکت کنندگان بخواهند زمانی را که احساس ترس میکنند به خاطر بسپارند و احساس خود را بیکلام بیان کنند.[۴] با استفاده از این روش، محققان مشاهده کردند که هیبت اغلب از طریق ابروهای برآمده (۷۸٪)، گشاد شدن چشمها (۶۱٪) و دهان و آرواره باز (۸۰٪) نشان داده میشود. درصد قابل توجهی از مردم نیز با خم کردن سر به جلو (۲۷٪) و تنفس مکرر (۲۷٪) هیبت نشان میدهند، و لبخند زدن غیر معمول است (۱۰٪). برای تعیین اینکه آیا نمایشهای فیزیکی هیبت با فرهنگ متفاوت هستند، تحقیقات بینفرهنگی لازم است. نقاشی منظره رمانتیک آلمانی کاسپار داوید فریدریش حسی از حیرت و شگفتی در غروب آفتاب طبیعی را منتقل میکند. موضوع هیبت اخیراً در واکنش به اظهارات برخی افراد مذهبی که میگویند ملحدان هیبت را تجربه نمیکنند، یا اینکه احساس ترس و وحشت باعث میشود که یک شخص روحانی و مذهبی باشد، بیش از اینکه یک بیخدا باشد، به یکی از موضوعات مورد علاقه گروههای آتئیست تبدیل شدهاست. هیبت اغلب به دین گره خوردهاست، اما هیبت میتواند سکولار نیز باشد. برای مثالهای بیشتر، به نوشتههای «هیبتگرا» بودن[۶] توسط جامعهشناس فیل زاکرمن، کتاب دین برای خداناباوران از نویسنده آلن دو باتن مراجعه کنید.
|
|
زمری کاسی | 05.12.2024 | چین | |
|
|
دوکتور غروال | 04.12.2024 | ویانا | |
دا وحشی قادیانی چړی کافران د غلیسی امریکا په ډالرو د پنجابیو قادیانیو له خوا د افغان ملت تباهی او غلامی لپاره تربیه شوی دی ، دی وحشیو قادیانیو کفارو لپاره اسلام اندکترین اهمیت نلری دا قادیانی وحشی چړی کفار د افغان ملت غلامی ته د غلیسی امریکا په کومک ( د سی ای اي ستر جاسوس او د افغان ملت ستر دوښمن خائين خلیلزاد د غلیسی امریکا له خوا وظیفه دار وو او اوس هم دی ) دوهم ځل بیا په ډیره بی شرمانه شکل سره کابل ته راوستل شول او د غلیسی امریکا او پنجابی پاکستان غلامانو ( ساختګیو تنظیمونو او دغلیسی امریکا او شیطان انګلیس جاسوسانو سره د روسی کمونیستانو غلامان ) د غلیسی امریکا په امر په اتفاق سره د افغانستان څخه وتښتیدل او اوس دی روزل شوو قادیانیو کفارو د غلیسی امریکا په امر د خرس روس او چین بی رحم سره اړیکی نیولی دی او دی کفارو قادیانیو ته غلیسه امریکا مسلسل ډالر لیږی او همدارنګه غربی ممالک ، غلیسی امریکا د قادیانی پنجابی پاکستان سره ګډ د افغان ملت بی سوادی او غربت ساتلو پلان ددی وحشیانو جاهلو قادیانیو چړیانو په وسیله غواړی چی عملی کړی او دی قادیانیو کفارو جلکیو او میرمنو باندی د افغانستان خاوره زندان کړی دی هر صادق افغان د پنجابیو قادیانیو چړیانو پر ضد په اتحاد سره باید راپورته شی او د قادیانیو پنجابیو تربیه شوی بوی ناک چړیان باید د افغانستان پاکی خاوری څخه وشړل شی !!!!!
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 03.12.2024 | USA | |
سید عظیم حسینی
".....در سنتیاگو از طرف اغا صاحب پزیرایی نهایت..... شب مهمان اغا صاحب بودیم....... ".
سید عظیم حسینی در بازگشت سفر با برادر از شروع کانادا به جزایر هاوایی و از انجا واپس به سنتیاگو امریکا, بخش تشریح از سفر شان را چنان می نویسد. از بعد دید ایشان, که در ان خود با همان امتیاز " اغا صاحب " خود بزرگ شده است, شخصیت " اغا صاحب " بدون نام را که او فقط به اسم ضمیر به ایشان اشاره دارد, به تظر می رسد همه شمول قابل شناس میداند!
در ایالت فلوریدا امریکا بعد از این که قانونی بودن داشت, خرید و فروش شوقی مروانا/ شبه چرس از طرف رای مردم یک ماه قبل رد شد, ایالت فلوریدا با داشتن ۲۸ کمپنی به ۲۲ کمپنی بیشتر نیز لیسنس فروش مروانا را عطا نمود. انتخاب اولی کمپنی ها فروش عمدتا مثلا به اساس داشت فارم زراعتی و قابلیت پرداخت کرایه مغازه برای عرضه ان که منصفانه به نظر می رسد, تعین شده بود. از صد ها کمپنی داوطلب اقلا ۳ کمپنی در جمله ۲۲ کمپنی انتخاب شده را مختصا برای مالکین سیاه پوستان قبل از داوطلبی ریزرف نموده بودند. چنین لایحه شبه - قانون را دولت فدرال امریکا برای خنثی نمودن و جبران تاثیر منفی القا شده برتری-ذاتی که زاده سیستم-برده -داری دو قرن قبل بود اقلا مطابق با فیصدی نفوس سیاه پوستان در امریکا برای انها امتیازی عملی میسازد. به این مفهوم که بدون در نظر گرفتن برد و باخت شایقین, اقلا مالکین ۳ ان باید سیاه پوست و مالکین ۱۹ دیگر ان میتواند هر کی به شمول سیاه پوست باشند.
قابل یاد اوری است که در امریکا انوقت یک اکثریت نسبت به یک اقلیت ادعا برتری-ذاتی داشتند. در حالیکه در افغانستان یک اقلیت نهایت نا چیز و عمدتا بازماندان اورد شده گان, مفهوم برتری- ذاتی را انهم بی ثبوت نهادینه می سازند.
|
|
محمد داؤد مومند | 03.12.2024 | متحده ایالات | |
یک مضمون جالب و منطقی!
الیوم مضمون بسیار جالب و منطقی را، معنون به (تکرار فجایع 23 سال بن ) به قلم شاغلی محترم محمد ولی، در ویب سایت افغان جرمن مطالعه نمودم.
این مضمون منعکس کنندۀ واقعیت های انکار ناپذیر تباه کنندۀ، ناشی از تدویر کانفرانس لعنتی بن است، نتائج این کنفرانس لعنتی، تداوم جنایا ت اتحاد شوروی، اما اکنون از جانب جهان غرب جنایتکار است.
اگر اتحاد شوروی یک سگ قلاده به گردن مانند ببرک کارغل را حکمران کشور ساخت، اضلاح متحده سگ قلاده به گردن دیگری را به نام حامد کرزی بر مقدرات ملت مستولی نمود، تفاوت در چست؟
به قول مردم ما، سگ زرد برادر شغال.
اگر شوروی هم به اشغال افغانستان پرداخت، ناتو نیز به عمل استعماری مشابهی دست، این اضلاع متحده امریکا بود، که شورای نظار و جمعیت ارشدالشیاطین بحران الدین ربانی را، حاکم به سرنوشت و مملکت و ملت افغا ن ساختند.
اگر ببرک قلادۀ اتحاد شوروی را به گردن داشت و در آخرین سالهای زندگانی ذلت بار خود در حیرتان نادم و خجالت زده بود، حامد کرزی نه تنها قلاده به گردن اضلاع متحده بود بلکه در ایتداء قلادۀ آی --اس - آی استبلشمنت پنجاب را به گردن انداخت.
این آدم چهار پدره و بی مسلک به حیث ایجنت ایران در خرجین ها ملیون ها دالر نقدی را در طیارۀ حامل خود از ایران آورد و در نتیجه قانون احوال شخصیۀ شیعه را رسمیت بخشید، که دانشمند و نویسندۀ توانا مرحوم استاد سراج وهاج مضمونی زبردستی بر آن تحریر نمود.
فهمیده نمیتوانم چرا مضامین عالمانه و وطن پرستانۀ استاد سراج وهاج در ویب سایت افغان جرمن دیده نمیشود؟
تبصرۀ شاغلی محمد ولی در مورد این ادعای حامد کرزی که در برابر 11 رأی پروفیسر عبدالستار سیرت، با گرفتن صرف 2 رأی به حکرانی افغانستان منسوب گشت، خیلی جالب است. حامد کرزی هرزه و فاقد شرف و وجدان ملی در مورد کنفرانس منحوس بن گفته است که یگانه خلاء کنفرانس بن، جلوگیری اشتراک طالبان در آن کنفرانس بود!!!! حامد کرزی که نام خاندان معین صاحب خیرو جان را به زمین زد، چرا از عدم مشروعیت این کنفرانس لعنتی گپ نمی زند که ماهیتاً صد در صد با منافع ملی ملت افغان در تضاد قرار داشت؟ حامد کرزی چهار پدره چرا نمیگوید که خبط دوم کنرانس لعنتی و استعماری بن، انتصاب خودش تنها با گرفتن دو رأی در برایر یازده رأی ستار سیرت بود؟
مضمون شاغلی محمد ولی از زمرۀ مضامین طلایی است که باید در قسمت مضامین منتخب ویب سایت افغان جرمن قرار گیرد، نه مضامین فاقد یک محتوای عالی و جالب و خواندنی.
یک تذکر و اصلاح دوستانه: شاغلی ستار سیرت پوهاند، که بلندترین مقام علمی در پوهنتون کابل بود، نییست، شاغلی سیرت صاحب سند دوکتورا و کذا حایز مقام پروفیسر است، زیرا موصوف دریکی از پوهنتون های عرب سعودی استاد بود.
تشکر
|
|
محمد داؤد مومند | 02.12.2024 | متحده ایالات | |
یک اصلاح دوستانه
شاغلی یونس نگاه که در کوتاه نویسی مهارت خوبی دارند، الیوم مضمون معلوماتی جالبی در ویب سایت افغان جرمن، به ارتباط منازعات شییعه و سنی در مناطق پاره چنار و کرم بدست نشر سپرده اند.
صفوی های لعنتی و حکمرانان ایرانی در افغانستان به بذر نفاق مذهبی نیز پرداختند، علاوه از اینکه به قول دانشمند بزرگ و شخصیت اکادمیک داکتر صاحب زمان ستانیزی صفوی ها، زبان و مذهب هم وطنان هزارۀ ما را جیرا و قهرا به شیعه و فارسی تعویض نمودند یک تعد اد پشتون ها را نیز مجبور به پذیرش مذهب شیعه ساختند.
پشتون و شیعه بودن برایم یک امر محال تلقی میگردد ولی این یک واقعیت تلخی است که از دوران استعمار و کلونیالیزم ایران و تاراج فرهنگی ( اصطلاح استاد معروفی گرامی) شان به میراث مانده است.
خوشجال بابای بزرگ میفرماید:
آزادی تر پاچاهی لا تیری کاندی
چی د بل د حکم لاندی شی زندان شی
افتراق و تخلیق مذهب شیعه در افغانستان در زمانی صورت پذریفت که مردم ما آزادی خود را از دست داد و غلام کلونیالیزم حکمرانان ایرانی شدند.
مطلبی که مفکر بزرگ و به قول علامه داکتر اقبال: حکیم ملت افغانیان، خوشحال بابا فوقاً ابراز فرموده اند.
محترم یونس نگاه فاصله میان کابل و کرم و پاره چنار را حدود صد کیلومتر تخمین فرموده اند، تا جاییکه به خاطر دارم فاصله میان کابل و شهر جلال کوت یا جلال آباد 140کیلومتر است،
فاصله میان کابل و پغمان 17 کیلومتر است.
باید فاصله از کابل تا پاره چنار باید نزدیک به دوصد کیلومتر باشد نه صد کیلومتر.
امیدوارم در قسمت فواصل معلوماتم نادرست نباشد. اگر باشد معذرت می طلبم.
مال بد به ریش خاوند
|
|
زمری کاسی | 02.12.2024 | چین | |
|
|
زمری کاسی | 02.12.2024 | چین | |
|
|
محمد داؤد مومند | 01.12.2024 | متحده ایالات | |
اکادمسین علامه صاحب عبدالشکور رشاد!
نن می د جرمن افغان (افغان جرمن) په ویب سایت کی د محترم محمد آصف بهاند یوه ډیره په زړه پوری او پر واقعیتونو ولاړه مقاله د لوی استاد علامه صاحب رشاد په مورد کی ولوسته، چی ورته د زړه له کومی، زر واری مرحبا او حبذا وایم، کاشکه بهاند صاحب خپلی مقالی د جرمن افغان او د دعوت د ویب سایتونو نه علاوه د آریانا افغانستان ویب سایت ته هم راولیږی. او دی ویب سایت ته د پردی او پرکتی په سترګو ونګوری،
ما علامه صاحب رشاد په ژوند کی دوه ځله لیدلی وه، لمړی ځل چی زه خورا ځوان وم، علامه صاحب می د محمد ګل بابا په کرایی جونګړه کی ولید، علامه صاحب د وزیر بابا سره د ژبی په ګرامر مرکه کوله، د هغی مرکی نه زما یو توری یا لفظ په یاد چی علامه صاحب رشاد استعمالوله او هغه د (سوفکس) کلمه وه.
دوهم ځل ما علامه صاحب د کابل پوهنتو ن د کتابخانی په تالار کی ولید چی فکر کوم دا د حضرت بایزید روښان په مورد کی یو سیمینار و، (استاد جهانی صیب ته به ياد وی)
په دی سمینار علامه حبیبی صاحب، اجمل ختک او دوه کسه ایرانی پوهان هم راغلی وه، به یاد می دی چی علامه حبیبی صاحب یو یا دوه ځله د خپلو خبرو په ترڅ کی د ځایونو د نومونو د اخستلو سره لږ څه د مغشوشیت سره مواجه شو، او علامه صاحب رشاد د ختمونو د فاتح په توګه به ډیر احترام او : استاده د ویلو سره د علامه صاحب حبیبی صاحب سره مرسته وکړه.
د طالبانو په اوله دوره کی د متحده ایالاتو جابر استعماری حکومت په افغانستان اقتصادی بندیزونه ولګول، چی دا په حقیقت کی د طالبانو پر ضد نه بلکه د افغان ملت پر ضد یو کار وه، داسی تعذیرات په هر ملک باندی چی یوی ، د هغی ملک زعامت له خپو نه غورزوی بلکه هغه ټولنه زیانمنه کوی، نو ځکه ما په یوه لوی رستوران کی ددی اقتصادی تعذیراتو د تقبیح دپاره یوه ِغونده جوړه کړه.
په دی محال ما علامه صاحب رشاد ته چی، جنوبی کلیفورنیاته د ملمه په توګه راغلی وه، د غونډی د ګډون دپاره یو دعوت بلن لیک ور واستاوه، خو متسأفانه، علامه صاحب ونشو کړای چی په خپل راتګ سره موږ تولو ته لوی ویاړ او افتاخار، را په برخه کړی، خو د جنوبی کلیفورنیا نه استاد داکتر هاشمیان صاحب او پرفیسر ډاکټر زیرکیار صاحب ګډون وکړ. زما هیله دا وه چی د غونډی ریاست به علامه صاحب رشاد ته ورسپارم، خو څرنګه چی علامه صاحب رانغی، نو دغونډی ریاست می پوهاند داکتر حسن کاکړ او د منشی توب وظیفه می عصمت الله عصمتی چی د معصومه عصمتی ورور کیده وسپارله، دلته ددی تذکر ضروری چی مرحوم ذبیح الله عصمتی د کابل پوهتنون د محصلانو د اتحادیی لمړی رئیس نه وه، بلکه د دوهمی دوری رئیس وه، به دی مورد کی ډیر روایت کوونکی به مغالطه کی قرار لری.
د اتحادیی لمړی رئیس زما هم صنفی محمد داؤد یاد فراهی چی خورا ذهین او با استعاده یو انسان و د ریاست وظیفه به غاړه درلوده.
علامه صاحب رشاد د علم او فضل او معرفت یو کان و، د هیواد په معاصر تاریخ کی د علامه صاحب حبیبی او علامه صاحب رشاد انډول څوک نه لیدل کیږی، دی دواړو تقریبا یو سل او بنځوس کتابونه او رسالی لیکلی دی. علامه صاحب رشاد د ویښ زلمیانو د حرکت غړی و، علامه صاحب د ولسی جرګی یا شوری اتمی دوری ته ځان کاندید کړ چی حکومت یی مخه ونیوله. دلته د تذکر وړ بولم چی د افغانستان حکومتونو د دری لویو ملی شخصیتونو به مورد کی چی شوری یا ولسی جرګو ته کاندید و د شمول مخه ونیوله به دی ترتیب: لمړی - د شوری په اوومه دوره کی سردار شاه محمود خان د محمد ګل بابا د شمول مخه ونیوله، ولی عجبه دا ده چی صدر اعظم شاه محمود خان خبله رأی چبی او انقلابی میر غلام محمد غبار ته ورکړه او په دی دوره کی ټولو چبی عناصرو لکه عبدالرحمن محمودی، میرعلی اصغز شعا، کبیر غوربندی او داسی نورو برخه واخسته ولی بی کتابه غبار په خپل کتاب کی په دی مورد کی ځان غلی نیولی دی!!!!
غبار پرستان ویلای شی چی څنګه صدراعئم د هغه شخصیت مخه ونیوله چی غازی محمد نادر خان ورته د پنځم ورور خطاب ورکړی و او برعکس یی خپله رأی په ښکاره او علانیه توګه چپ ګراء او بی خدا او د بلشویکی نظریاتو خاوند میر غلام محمد غبار حسینی ته ورکړه؟ (د زیاتو معلوماتو د پاره د ښاغلی سید قاسم رشتیا د خاطراتو کتاب ته مراجعه وکړۍ) د حکومت دوهمه جفا: د حکومت دوهمه جفا د علامه صاحب رشاد په مورد کی وه چی د شوری اتمی دوری ته یی د مشارکت مخه ونیوله. دریمه جفا: د حکومت دریمه جفا د شهید میوندوال په برخه کی وه چی سردار نوراحمد اعتمادی یی په کلکه د ولسی جرګی ته د مشارکت مخه ونیوله.
به وروستۍ برخه کی وایم چی د علامه صاحب حبیبی او علامه صاحب رشاد به مبارکو نومونو باید دوه ځانګړی پوهنتونونه ونمول شی. دا دواړه په خبل ذات کی پوهنتونونه وه.
مننه
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 29.11.2024 | USA | |
داکتر میر عبدالرحیم عزیز
" چه در پیش است: درک قدرت ترمپ به کشور.... امریکا را دوباره بزرگ بساز .....بسیاری از مردم فکر می کنند که ترمپیسم یک بیماری خود محدود کننده خواهد بود...اهداف که برای خود تعین کرده است تاثیر ترمپ را کاهش خواهد داد.... "
جنبش MAGA یا (Make America Great Again) در امریکا که میر- صاحب داکتر عزیز انرا به " امریکا را دوباره بزرگ بساز " ترجمه نموده است یک شعار نهایت گسترده تر و تحلیل و تجزیه شده میباشد که نمیشود انرا فقط در درلغت "بزرگ" فارسی/ دری ترجمه و درک مفهوم بخشید: در زبان انگلیسی نهایت مروج است که مثلا فقط با گفتن لغت "Great" از عمل کسی تقدیر نمود که "بزرگ" معنی نمیدهد. جمله (Make America Great Again) که اول توسط رانلد ریگن و اکنون از طرف دانلد ترمپ شعار روز او شده است, در ترجمه مفهوم ان به فارسی/دری به معنی, احیا نمودن دوباره پرستیج و اعتبار از دست رفته امریکا و در اولیت قرار دادن امریکا خواهد بود. نگهداشت و بهبود چنین ارزش سنتی امریکا را (تنک تنک) ها امریکایی عمدتا در دید دو دیدگاه متفاوت از هم توصیه دارند. گروه اولی ان را در پخش و گسترش توسعه سیستم اقتصادی کپتلستی ان هم جهان شمول پیش نهاد نموده و تا حدی دور از جنجال ها سیاسی به نفع دراز مدت امریکا میشمارند. گروپ دومی انرا منحصرا اول در چرخش بدور منافع اقتصادی امریکا و سپس در گام بعدی خواهان توسعه جهانی ان اند.
مثلا داکتر زلمی خلیلزاد. خصوصا در ارتباط امریکا با چین ودانلد ترمپ و طرفدارانش در ارتباط جهانی به شمول اروپا راه وروش گروه دومی را ترجیح میدهند. طرفداران گروه دوم از( تنگ تنگ) ها به این باور اند که امریکا با وجود احتمال افزایش و رشد تضاد و حتی درگیری های سیاسی, هنوزهم میتواند در بود مرکزیت سیستم اقتصادی ( Service economy ) قرار گیرد که به اساس ان توزیع تولیدات خود و از کشورها عمده دیگر را نیز مدریت نماید. ان ها چنین مدریت اقتصادی را به نفع امریکا نهادینه شده می پندارند.
|
|
محمد داؤد مومند | 29.11.2024 | متحده ایالات | |
د افغان جرمن د ویب سایت، قلمی همکار ښاغلی محمد انور خان آڅړ صاحب د توجه وړ! ګرانه روکیه، وروسته د مسنونه سلام څخه
ستاسی د مبارک فکر او نظر په انډول، که یو پوه سړی پاڅی او صرف د شخصی عقدی او ناوړی نیت پر بنسټ د یوه بل شریف انسان او نجیب وطنوال چی په عمر کی یی د لاس او خولی او لیکاڼی څخه بل هیڅ انسان ته بد نه رسولی، سپکاوی، تعجیز او تحقیر او شخصیت وژنه څنګه د انسانی او اسلامی اخلاقو له نظره، تعبیروۍ؟ له نیکه مرغه ما په کلونو د فخر افغان پاچاخانصاحب په مصاحبت او مجالست کی تیر کړی او د هغوی د مبارکی خولی نه روایت دی چی یوه صحابی د اسلام د پیغمبر نه پوشتنه وکړه چی ښه انسان څوک دی؟ حصرت محمد (ص) په خواب کی وفرمایل چی :«ښه انسان هغه دی چی د هغه د لاس او خولی نه چاته ضرر نه وی ریسدلی» اوس غواړم ستاسی نه د یوه لوی عالم په توګه، په پورتنی مورد کی عالمانه، انسانی، اسلامی صادقانه نظر واورم.
که چیری استاد آڅړ صاحب د آریانا افغانستان د ویب سایت سره بی علاقی وی هیله ده ښاغلی محترم دپلوم انجنر صاحب کبیر، د هغه توجه زما مطروحه پوښتنی ته واړوی.
مننه او ښه چاری
|
|
زمری کاسی | 27.11.2024 | چین | |
عکس در سال ۱۸۹۶ میلادی توسط لیلیاس انا همیلتون طبیب، از محل پل یک پیسگی دریای کابل گرفته شده است @طرفداران برتر
|
|
زمری کاسی | 27.11.2024 | چین | |
|
|
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 26.11.2024 | آلمان | |
به ادارهٔ محترم نشرات آریانا!
اگر ممکن باشد، لطفااین مطلب را برای شنیدن، ممکن سازید.
با احترام
یوسفی
|
|
زمری کاسی | 26.11.2024 | چین | |
|
|
محمد داؤد مومند | 26.11.2024 | متحده ایالات | |
گرامی ام شاغلی استاد جهانی صاحب!
بعد از عرض مراتب سلام و احترام
جای سعادت است که جامعۀ امروز افغان صاحب یک محقق بی همتا و مورخ توانا و راست گوی و صادق و حقیقت پسند و شاعر و ادیب بلند مرتبت که دست سخن گرفتید و بر آسما ن شدید، مانند جناب عالیست.
جناب شما که کتب معتبر و مستند، صادق ترین و ورزیده ترین مورخ تاریخ معاصر افغانستان یعنی علامه کاتب هزاره را با دقت کامل مطالعه نموده اید، آیا نام و مطالبی را در مورد جرنیل صاحب یار محمد خان وزیری که گویا ایشان نقش چشمگیری در محاذ پکتیا تحت قوماندانی سپه سالار محمد نادر خان شهید، و بعداً در نجات مملکت و ملت از آفت بچۀ سقو و جرنیلان و کرنیلان مدنیت سوز و بی ناموسش، داشته اند، مطالعه نموده اید؟ اگر نه، دلیل آن چه خواهد بود؟ کذا چرا نامی از ایشان در تریخ غبار وجود ندارد؟
در حالیکه انگیزۀ اصلی و بنیادی جرنیل صاحب یار محمد خان در محاذ نجات، تنها و تنها، اعادۀ قدرت غازی امان الله بود، و اگر از قبل میدانست که غازی نادر خان به مقام سلطنت میرسید، هرگز در محاذ نجات کشور سهم نمی گرفت. و همچو مطلب را غبار خود به حیث یک مورخ دارای تمایلات چپی و طرفدار غازی امان الله بهتر از هرکس دیگر میدانست.
ثانیاً من دوبار لست مضامین شما را که تعداد آن نزدیک به نهصد مضمون میرسد و گویا تلاش پیدا کردن سوزن در بحر است، سعادت توفیق دستیابی مضمون معنون تان به «د پشتنو افسانوی تاریخ او تاریخی افسانی» نصیبم نگردید. آیا ممکن است متن آن مضمون را به این ویب سایت وزین، منتقل و بدست نشر بسپارید؟
طبق سفارش و توضیحات هزار بیک صاحب این کار شباهت به گرفتن یک پارچه کیک دارد، و یقیناً مضمون شما حلاوت بهترین کیک در جهان را دارد.
امیوارم روزی دوستان و محبان و خویشاوندان ، صدمین سالگرد عمر تان را تجلیل کنند. انشاء الله
مننه او په درناوی
|
|
محمد داؤد مومند | 25.11.2024 | متحده ایالات | |
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 25.11.2024 | USA | |
عصمت قانع " ستا پری څه ..... "
Like to welcome back one of the most contemporary and realistic writer. Hope you take the time to expand your current poetry based writings here, to include your desired topics in reguler layman language which in the past has been your signature mark in excellence.
|
|
زمری کاسی | 25.11.2024 | چین | |
|
|
محمد داؤد مومند | 24.11.2024 | متحده ایالات | |
ظهور ناگهانی درخت چهار مغز یا (اریشتیک) در تقابل روسیه و غرب!
د پورتنی عنوان لاندی یوه مقاله د تکړه سیاسی مبصر شاغلی غوث جانباز به لیکاڼی د افغان جرمن په سایت کی خپره شویده، د مقالی عنوان زه مغشوش کړم چی ګوندی دا درخت چهار مغز څه نوی بلا ده چی هم د شرق او هم د غرب سره په تقابل کی قرار لری، د مقالی د لوستلو وروسته پوه شوم چی روسیی هم یو نوی راکت جوړ کړی دی چی نور هیوادونه یی تر اوسه نلری، لکه امریکایی ستنګر راکت چی نور هیوادونه یی نلری.
داسی بریښی چی د غربی هیوادونو حمایت د اوکراین څخه، روسیه دی ته محبوره کړه چی د یوه نوی او خورا دقیق راکت په جوړښت بریالی شی.
نو په دی حساب د اسی بریښی چی د ښاغلی جانباز د مقالی پورتنی عنوان سم ندی او باید په لاندی توګه اصلاح شی:(ظهور نا ګهانی درخت چهار مغز در تقابل غرب) یعنی د تقابل شرق نوم تری ایسته شی.
که چیری زه سم پوه شوی نه دوستان دی ما تنویر کاندی.
مننه
|
|
محمد داؤد مومند | 24.11.2024 | متحده ایالات | |
بی انصافی
محترم استاد جهانی چی واقعاْ یو بی ساری محقق دی یعنی دده په تحقیقی او تاریخی لیکونو کی لکه غبار او فرهنګ او داسی نور شخصی او انفسی ملاحظات نه لیدل کیږی چی په واقعیت کی دده منحصر به فرد امتیاز بلل کیږی ، یوه علمی مقاله د «مستند بنوسیم» د عنوان لاندی لمړی د افغان جرمن به ویب سایت کی خپره کړه، خو په تآسف سره وینم چی د استاد جهانی دا حقیقت غوښتونکی مقاله د نوموړی ویب سایت په (برګزیده های هفته) به برخه کی نشر نه شوه.
زما به نظر دا یوه مطبوعاتی بی انصافی ده، د انصاف تله باید په دواړو برخو کی سره موازی او مساوی وی، هیله ده په دی بی انصافی کی، کومه بله انګیزه او پلوی وجود ونلری او صرف د عدم توجه نتیجه وی.
د حق ویلو لیونی داؤد
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 24.11.2024 | USA | |
Facebook
ودیو فوق چه خوب پیاده نمودن ذهنیت ماندگار جمعی را در افغانستان, در سرشت کیش شخصیت سازی مثلا در لفافه ورود گویا " اتش نفس " ها مجسم میسازد:
سلسله مراتب پخش چنین شیوه طوری است که در نسل اول هنکام ورود, انی جز عمده پشتوانه قدرت میشوند. در نسل دوم در رول رهبریت مرید مابانه بدون چون و چرا عده از مردم قرار میگیرند. در نسل ها بعدی در مقایسه به همه بومیان, ابدی برتران-ذاتی میگردند.
وظیفه گرنتی, ورنتی و نهادینه سازی چنین قرار داد اجتماعی را روشنفکران این گروه با ادعا و اعلان علنی مالکیت تایتل ها, از نسل به نسل انتقال داده سطح بالا غذایی, اموزشی و پرستیج اجتماعی را در انحصار دارند.
در چنین شیوه زیست القا شده ذهنی ,عقل - اجتماعی جامعه فلج گردیده هزاران مغز-فردی حتی در سطح البرت انیشتاین نمیتواند چندان کارا باشد.
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 23.11.2024 | USA | |
" پایان استثناگرائی امریکائی....."
باز هم واقعیت ها " استثناگرائی امریکائی" امریکا را ثابت میسازد:
استثنا گرایی امریکا با رفت و امد رییس جمهور, چنانچه در تفصیل با دانلد ترمپ در مقاله چپ نما میر- صاحب ارتباط وانعکاس داده شده است, نه شروع و نه هم ختم میگردد. لگسی رییس جمهور امریکا در براورد اهداف ستراتیجیک امریکا طول و ترازو میگردد. هر امریکایی و مهاجر که در امریکا بیشتر ازچند سال زندگی دارد به راحتی می توانند مشاهده نمایند که اکثریت مطلق مردم در امریکا آرزو, خیال پلو و ارمانی را در سر دارند و برای بدست اوردن ان در تلاش اند که خیلی مشتاقانه می خواهند خود اشتغال باشند. یا به عبارت دیگر برای خود کار نمایند. چنین ذهنیت عددی بزرگ تلاش کاری, منجر به خلاقیت کار و اموزش مهارت های جدید گردیده و مختصا به همین دلیل و در ازا چنین ابتکار است که درنتیجه ۷۴ فیصد اقتصاد امریکا فقط روی تبادلات شخصی مردم امریکا با هم دیگر استوار است. چنین تعامل ساختار کاری و به این پیمانه در هیچ کشور دیگری مروج نیست. بنابران امریکا را در کتگوری استثنا قرار میدهد. هم چنان چنین استثنا و شبیه به هیچ کشور دیگری را, میتوان در رول کارکرد واحد پول - اله تبادل کالا و خدمات - امریکا به چشم سر دید. دالر امریکا در حالیکه خود نیازی به پشتوانه ندارد, ولی تقریباً تمام ذخایر ارزی کشور ها دیگر با پشتوانه دالر امریکا قدرت ارزش خرید می یابند. امریکا فقط با کمی بیشتر از ۳۰۰ ملیون نفوس, بزرگترین ارزش اقتصادی جهان را متواتر تولید که این خود یک استثنا است.
|
|
|
محمد داؤد مومند | 23.11.2024 | متحده ایالات | |
هښیار منلی او ښاغلی هزاربیک صیب
سلامونه او نیک هیلی.
مننه چی د ا خپل ارادتمند بیړا مو نړۍ دیوه تخنیکی معجزی نه خبر کړ، اوس که خبره دومره سهل او آسانه وی زه د استاد جهانی نه هیله کوم چی هره ورځ د جرمن افغان ویب سایت نه خپل یو مضمون په نوبت سره دی ویب سایت ته منقل کړی.
کور ودان بچه برخوردار.
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 22.11.2024 | USA | |
محمد داؤد مومند, "..... زه به ستاسی مقاله په جرمن افغان به ویب سایت کی ولولم، نن سبا خود د تخنیک د علم د معجزو عصر دی، آیا دا تخنیکی امکانات سته چی تاسی همدا مقاله او ځینی نوری مقالی د آریانا افغانستان ویب سایت ته منتقل کړۍ؟ .....".
As easy as eating a piece of cake: Copy the link from Afghan German Online, then paste it in Ariana Afghanistan Online and you are done, provided that the receiving Website principal/s accept imported links.
|
|
|
محمد داؤد مومند | 22.11.2024 | متحده ایالات | |
ستر محقق او حقیقت ویونکی جهانی صیب!
ستاسی د مختصر ولی جامع معلوماتو څخه یوه نړۍ مننه، ګوندی یوه ویاله مو په منګی کی ځای کړی ده.
ددی کتاب غندنه د محمد ګل بابا (سلام دی وی پر هغه) په یوه لیکنه کی سوی وه، خو بابا یی صرف غندنه کړی ده او نور تفصیل نسته.
بی فرهنګه صدیق د ببرکیانو به څیر مترقی ستمی او فارسیست وه، که څه هم دی ځان سید او د پیغمبر علی السلام اولاده بولی، خو اخلاق او تخیلات یی اسلامی ندی او د پښتو او پښتونولۍ څخه یی سخت نفرت درلود، نو دستمی عناصرو څخه ګیله نه کیږی، ستمیان او فارسیستان د پښتو او پښتنو د واک لرلو مادر، زاده میرڅمن وه او دی.
یوه فارسیست ملعون په دی ویب سایت کی ولیکل چی پښتونولی یوه منحطه ایدیالوژی ده. دا ملعون د خپل ټر نیکه په نوم نپوهیږی خو د عوی لری چی زه د ۱۷۰۰ کاله د میلاد تر مخه آریایی یم.
ستاسی د ریفرنس نه مننه، زه به ستاسی مقاله په جرمن افغان به ویب سایت کی ولولم، نن سبا خود د تخنیک د علم د معجزو عصر دی، آیا دا تخنیکی امکانات سته چی تاسی همدا مقاله او ځینی نوری مقالی د آریانا افغانستان ویب سایت ته منتقل کړۍ؟
داسی یو کار به خورا ګټور او په زړه پوری وه.
یوځل بیا مننه او ستاسی د طلایی ډیرو لیکونو به هیله
|
|
عبدالباری جهانی | 22.11.2024 | ویرجینیا | |
ښاغلی محترم مومند صاحب ژوندی او جوړ اوسې. د تواریخ خورشید جهان د کتاب د محتویاتو په باره کي مو پوښتنه کړې وه. د دې کتاب هغه برخه چي د پښتنو په قبایلو پوري اړه لري د مخزن افغاني و تاریخ خان جهاني څخه اخیستل سوې ده. مخزن افغاني د مغول نورالدین جهانګیر په زمانه کي په ۱۶۱۴ میلادي کي لیکل سوی او له سره تر پایه پر افسانو باندي ولاړ دی چي هیڅ ډول مأخذ او مدرک نه لري. په دې باره کي ما یو نسبتاً مفصل مضمون د « پښتنو افسانوي تاریخ او تاریخي افسانې» په نوم لیکلی او په افغان جرمن پورتال کي خپور سوی او اوس هم د هغه پورتال په آرشیف کي موجود دی. پاته سوه د تواریخ خورشید جهان خبره. دا کتاب شیرمحمدخان ګنډاپور لیکلی او په ۱۸۹۴ کال کي چاپ سوی دی. د پښتني قبایلو په تېره بیا غلجي قبایلو په برخه کي یې هماغه د مخزن افغاني افسانه را اخیستې او نورو مورخینو له هغه څخه استفاده کړې ده. مرحوم غبار دې افسانې ته بیخي اشاره نه ده کړې او مرحوم محمدصدیق فرهنګ، چي ځانته یې منور او مبارز وایه، همدغه افسانه په خپل کتاب کي نقل کړې ده، چي باید نه یې وای اخیستې. نور نو پخپله تواریخ جهان ټول پر افسانو ولاړ دی او ځیني څرګندي غلطۍ یې ما په خپل یاد سوي مضمون کي را اخیستي دي. د غلجی قبایلو په برخه کي افسانه اصلاً د لومړي ځل لپاره شیخ ابوالفضل د آیین اکبري په دوهم جلد کي د مغول جلال الدین اکبر په زمانه کي ولیکله او وروسته یې مخزن افغانی او تواریخ خورشید جهان او نورو کتابونو ته لاره پیدا کړه. په داسی حال کي چي ایین اکبري هم د وروسته لیکل سویو کتابونو په څېر هیڅ ډول مأخذ او تاریخي مدرک نه لري. دا به لازمه نه وي چي زه دا افسانه، چي میلیونونو پښتنو ته توهین او سپکاوی دی، له سره تکرار کړم. خدای دي وکړي چي زما معلومات مو په درد وخوري . په درناوي.
|
|
دوکتور غروال | 21.11.2024 | ویانا | |
څوک چی د بیروت څخه د محصلی دوری کښی د افغانستان ملت تباهی لپاره او روسیی او نورو شوروی او غربی ممالکو کښی د کی جی بی له خوا لکه خلقیان او پرچمیان او خلیلزاد ، احدی او نور نور د سی آی اي له خوا اساسی تربیه شوی وی نو داسی خائینین یوازی او یوازی ددی ظالمو ممالکو تر امر لاندی د غلامی دندی اجراکوی او داسی خائینو غلامانو ته دا ظالم قدرتونه هیڅوخت ددولتی چارو موقع نه ورکوی او څوک چی ددی جاسوسانو لپاره ددولت کارونو ساختګی بابولانی وائی نو دا غلامان پداسی چرندیاتو هیڅوک نشی غولولۍ ! اوس قاتل کمونیستان کوشش کوی چی د قاتلی کی جی بی په عوض د کاؤ بائی سی آی اي خدمت کښی ځانونه داخل کړی نو لدی خاطره د افغان ملت ستر دوښمن او د سی آی اي ستر جاسوس خلیلزاد دفاع ته ئی بغاری شروع کړیدی!!!! د غیرتی افغانی محترمی زرغونی میرمنی ټوله نوشته واقعیت بیانوی او د افغان غیرتی ملت سوۍ اواز دی !!!!
|
|
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 21.11.2024 | آلمان | |
محترمه زرغونه ولی؟
با درنظر داشت احترام به شما نویسنده!
چنین یک خطاب: " آقای دیپلمات داکتر خلیلزاد" برای این پیر مرد، تا حدی عجیب وکاملاً نو بوده است. شما مانند هر انسان دیگر می توانید ابراز نظر کنید. نسبت به طرز تفکر و یا موضعگیری دیگران اعتراض و یا حمایت داشته باشید، اگر در رابطه با سیاست یک کشور و یا عملکرد مأموران یک دولت و آنهم، چنین یک قدرت جهانی، اعتراض داشتید، بهتر این می بود اگر در خطاب به شخص موظف، که مأمور یک دولت است، نام رسمی را مکمل می نوشتید. درین صورت می توانست یک صورت تحریر : «... جناب محترم داکتر زلمی خلیلزاد" تحریر گردد. اینکه ایشان در وظایف دولتی، وظایف زیاد دیپلوماتیک داشته اند، به همه معلوم است. در چنین فرصت زمانی می توانستید اگر خود ترجیح می دادید، همان وظیفۀ دولتی فعلی را می توانستید ذکر کنید. در هیچ مورد، زمانی که کس، مسوولیت دولتی را بدوش دارد، نه باید اجراآت را "شخصی" تصور کرد و آنرا "جرم فرد" دانست. ارزیابی خوب و بد، انجام کار، نخست وظیفۀ دولتی است، که فرد را توظیف کرده است. با احترام، یوسفی.
|
|
محمد داؤد مومند | 20.11.2024 | متحده ایالات | |
د محترم ښاغلی جهانی صیب نه د مرستی هیله!
دسلام او احترام نه وروسته
که تاسی ته ربړ او زحمت نه وی لطفاْ ماته د (تاریخ خورشید جهان) چی د ګنډاپوری لیکنه ده د مطالبو او موضوعاتو په ارتباط مختصر معلومات راکړي چی ددی کتاب محتویات زموږ د ټولنی په اړه او باب څه دی؟
ما اوریدلی ددی کتاب محتویات زموږ په ګټه ندی لیکل شوی او د سید فرهنګ او سید غبار د سیاسی تاریخونو مطالبو ته ورته والی لری.
ستاسی د مرستی نه منندوی یم.
|
|
دوکتور غروال | 20.11.2024 | ویانا | |
ستر افتخار په افغان غیرتی میرمنی محترمی زرغونه ولی باندی چی د زړه سوخت او غمناکه اواز ئی د سی آی اي ستر جاسوس او د افغان ملت ستر دوښمن ملی خائین خلیلزاد خیانتونو او د ده خائین په وسیله د افغان ملت وژنی او د افغان غیرتی میرمنو کورونو کښی زندانی کیدلو او د جلکیو بی سواده ساتلو باره کښی اواز پورته کړۍ دی همدی ملی خائین خلیلزاد په ۱۹۸۱ کال کښی د پنجابی پاکستان په کومک د غلیسی امریکا په ډالرو د پنجابی پاکستان له خوا تربیه شوو قاتلو ساختګیو تنظیمونو څخه د سلاح جمع کولو پروګرام سبوتاج کړۍ شو او د کوچنیوالی څخه تهدابی تربیه شوی قادیانی چړیان ئی د افغان ملت په اوږو سپاره کړل او دی خائین اقدام پر ضد سخت اعتراضونه غلیسی امریکا اود شیطان انګلیس چوچه قادیانی پنجابی ته وشول قادیانی پنجابی پاکستان د مونږ اعتراضونو ته اهمیت نه ورکاوه او د افغان ملت ستر دوښمن او د افغان ملت په وینو ملیاردر خلیلزاد په خندا سره ویل چی بلی همدا جاهل تربیه شوی افراطی چړیان باید په افغان ملت حاکمان وی تر څو روس ، چین او ایران دداسی افراطی حکومت له خوا همیش د ترس سره مخامخ وی او غلیسی امریکا چټل شیخ بن لادین سره د نورو سعودی چټلو شیخانو د افغان جهاد په نامه قاتلو ساختګیو تنظیمونو او وروسته قادیانیو چړیانو سره یو ځای کړی وو !!! اما لږه موده وروسته غلیسی امریکا د امریکائی طیارو او د عربی شیخانو پیلوتانو؟ په وسیله د نیویارک بورجونو رانسکور کړۍ شول او ددی مقصر ئی چټل بن لادن ونومول شو او تهدابی تربیه شوو جاهلو قاتلو قادیانیو چړیانو د چټل بن لادن تسلیم کول غلیسی امریکا ته رد او پدی ترتیب د غلیسی امریکا سره د غربی ممالکو یرغل شروع او قادیانی تربیه شوی چړیان بی له مقاومته افغانستان څخه خپل پنجابی پاکستان ټاټوبی ته وتښتیدل ! غلیسی امریکا د غیرتی افغان ملت حقیقی جهاد ئی د دی ساختګیو تنظیمونو په نامه جهان کښی تبلغ کړ ! لنډه دا چی د افغان ملت تباهی تهداب د کمونیستی کودتاپه وسیله روسی یرغل ته زمینه برابره او ددی له لاری ساختګیو قاتلو تنظیمونو او جاهلو قاتلو قادیا نیو چړیانوته د اجنبیو له خوا زمینه برابره شوی دی !!!!! متعصب اخوندی ایران هم خپل قاتل ګوډګیان تربیه کړی دی او هغوی هم د افغان ملت وژنی ستره برخه لری پدی برخه کښی هم ملی ستر خئین اود سی آی اي ستر جاسوس خلیلزاد ستر رول لوبولۍ دی !!!!
|
|
زمری کاسی | 20.11.2024 | چین | |
پښتون دی !!! که په لاس کې یې زنځیر او زولنې وې نو پښتون دی په اوږو که یې راخیستې جنازې وې نو پښتون دی چې پخپل غني وطن کې وږی تږی او سوالګر دی چې خیرات غواړي او لاس کې یې کاسې وې نو پښتون دی که پردۍ مېږې پسونه یې پوولې په صحرا کې که شکېدلې یې پیوند پیوند جامې وې نو پښتون دی د بل چا ګمان پرې مه کړه بل کس څوک وژلای نه شي که د تن جامې یې وینو باندې سرې وې نو پښتون دی چې رڼا یې هدیرو کې تل د شمعو او ډیوو وي که په کور کې یې اټکه تل تیارې وې نو پښتون دی
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 19.11.2024 | USA | |
داکتر صلاح الدین سعیدی
".....نظریات و طرح های ما باید در چوکات تصویر درست و عینی، خوش و ناخوش ما حول ما باشد، اما پیشتاز جامعه باید چنان تصویر را هم بکشد و مطرح کند که جامعه و تفکر کلی به آن سو استقامت پیدا کند! این پیشتازی در استقامت فکر و اندیشه در جامعه نباید، چنان فاصله از واقعیت های روی زمین داشته باشد که مردم سؤال کنند، این آدم چه میګوید..... "
نخیر, هم اکنون بسیار دیر شده است. پیشتازان دیگر نمی توانند و نباید نظریات و طرح ها خود را در تصویر خوش و ناخوش تفکر جامعه مسیر دهند:
چنین بردگی روش اطاعت و تفکر جامعه, مردم سر شار را که وقتی از خلیج فارس تا اباسین تاریخ ساز بودند با قدرت بخشیدن طلسم ذهنی اورده شده گان غیر بومی و عمدتا استخباراتی گنس و گول ساخته استقامت طبعی جامعه را ناجوان مردانه توسط اله القا شده مسحوریت و مخموریت شکسته اند.
مثالی از ماحول به فهم ما می افزاید: سیستم برده داری بعد از جنگ خونین داخلی در امریکا شمالی بیشتر از دو قرن قبل پایان یافت. اما برای جبران و خنثی نمودن اثرات منفی نهادینه شده ذهنی ان دولت امریکا از دهه ها به این طرف لایحه را درعمل شبه - قانون ساخته که تمام نهاد ها کار فرما را درامریکا وادار می سازد که امریکایی ها افریقایی تبار را اقلا برابر با فیصدی نفوس شان استخدام نمایند. چنین امتیاز را هیچ گروه اتنیکی دیگری در امریکا ندارد. ولی با وجود ان اوسط ارزش اقتصادی سیاه پوستان امریکا در مقایسه با اروپا یی ها امریکا حتی بعد از۲۰۰ سال ۸۰۰ فیصد کمتر است. قابل یاد اوریست که بیشترین عاید کاری را در امریکا اسیایی ها شرق دور و هندوستانی ها دارند.
چنین ذهنیت مثلا در افغانستان طوری است که امپراتورها مختلف سرمایه ها شخصیت سازی را در لفافه که گویا انها از نور ساخته شده اند در اجتماع دخول وذهنیت خطرناک القا شده برتری ذاتی را عملا نهادینه ساخته روش جمعی و عقل اجتماعی را گروگان گرفته اند. تاریخ به ما می اموزد که فقط ۴ یا ۵ تن چنین شخصیت ها میتوانند در هر زمان و مکان جلو مسیر پیشرفت را خنثی سازند. تصادفی نیست که رهبریت مدیریت موسسات فکری, اطلاعاتی, کاری و اموزشی را هم اکنون از اروپا تا امریکا بازماندگان گروه خاص غیر بومی تایتل دار به عهده دارند.
چنین فرق فاحش برداشت القا شده ذهنی و خونی تا حدی است ک مثلا در ماحول نشرات ما انجینر قیس کبیر از سید داکتر کاظم مشهور تر است. ولی محترم سید داکتر کاظم میتواند به بسیار راحتی. حق به جانب و سزاوار مقدسیت شخصیت " اتش نفس " را با مهر امیر شیرعلی خان تثبیت و انرا در موزیم افغانستان نگهداری نماید. هرگاه انجینر قیس کبیر چنین روش را پیشه نماید از حنده گرده درد میشویم.
چنین شیوه زیست اجتماعی, عقب ماندگی را تضمین, تست DNA شروع خوب خواهد بود.
|
|
محمد داؤد مومند | 19.11.2024 | متحده ایالات | |
«معرفی الحاج گلاب الدین شیرزایی وزیر تجارت» عنوان مقالۀ جدید شاغلی سید عظیم حسینی در ویب سایت افغان جرمن است.
من بار ها متوجه شده ام که شاغلی سید عظیم حسینی در مضامین خود اصطلاحات و طرز نگارش ایرانیان را به شاخی باد میکند و هم مینویسد.
این علاقه مندی مفرط شاغلی حسینی در مورد استعمال و ترویج و همنوایی با تهاج فرهنگی ایران «اصطلاح استاد معروفی گرامی» ممکن معرف ارتباط فرهنگی! وی با ایران باشد.
طوریکه بار ها گفته ام این اصطلاحات در دورۀ زعامت زعماء بزرگ ملی افغانستان یعنی جنت مکان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و خلد آشیان سردار صاحب داؤد خان اصلاً مورد استعمال نداشت و من بسیاری این اصطلاحات را در دورۀ مهاجرت و آنهم از زبان و قلم هم وطنان حامی و طرفدار اصالت فرهنگی ایران و مرجح دانستن آن بر اصطلاحات اصیل وطنی شنیده و دیده ام، بخصوص این حساسیت در برابر اصطلاحات و لغاتی که ریشۀ زبانی زبان ملتی و جنتی پشتو مانند پوهنتون را داشته باشد، به حد اعلی و به سرحد جنون دیده میشود.
طور مثال، میرمن پروین را خانم پروین ساختند، میرمن قمر گل را خانم قمر گل ساختند، برید جنرال و تورن جنرال و دگر جنرال را، جنرال یک ستاره و جنرال دو ستاره و جنرال سه ستاره ساختند.
ولسی جرگه را مجلس نمایندگان ساختند، شاغلی را آقا ساختند.
این مظهر بزرگ نفرت دلبستگان ترویج فرهنگ ایران نسبت به استعمال اصطلاحات افغان شمول و افغانستان شمول و بخصوص زبان ملی و اکثریتی افغانی پشتو است.
حدود سی و پنج سال قبل ملعون داکتر روان فرهادی ایران پرست از زمرۀ اولین کسانی بود که پیشنهاد نمود اصطلاحات ایرانی باید در زبان دری افغانستان ترویج گردد، گرچه ایران پرستی در دورۀ ربانی و موش کبیر پنجشیر به شکل یک تعهد و میثاق جامۀ عمل پوشید و روان فرهادی کشمیری مانند خلیلی از چوکره های همان دوره اند، اما شیر مطبوعات و حق گوی مرحوم استاد هاشمیان در عکس العمل روان فرهادی را از کون سگ کشید.
عجبب این است که در مطبوعات ایران و در نوشته های تمام دانشمندان ایران یک اصطلاح افغانی وجود ندارد، حتی پوهنتون کابل را که در سال 1326 به همین نام تهداب گذاری شد، دانشگاه کابل گویند، پس چرا اکثریت نویسندگان و بخصوص مطبوعات به سویه جهانی خود را قلاده به گردن ایران میسازند و بدان مفتخر اند؟
چندی قبل پوهاند صاحب دودیال گرامی بر یکی از اصطلاحات هشت رخ نه گرد ایرانی در مقالۀ شاغلی حسینی اعتراض ملیگرایانه نمود، ولی قبل از اینکه شاغلی حسینی جوابی بدهد، متأسفانه یکی از واکداران ویب سایت افغان جرمن، به توضیحاتی پرداخت و بد تر اینکه استعمال اصطلاحات ایرانی را در کنار اصطلاحات وطنی پیشنهاد نمود.
چو کفر از کعبه برخیزد کجا ماند مسلمانی؟
شاغلی حسینی محتملاً به ارتباط حسینی بودنش با ایران تخلص گلاب الدین خان (شیرزی) را «شیرزایی» ساخته اند.
ایرانیان نام حامد کرزی را « حامد کرزای» مینویسند!!
به قول مرحوم گویا اعتمادی:
زبان در ایران زبون شود
دوکان در ایران دو کون شود
بایدد به صراحت گفت که نفوذ فرهنگی ایران خطرناک تر از نفوذ نظامی ایران است.
به قول علامه داکتر اقبال:
پس نخستین بایدش تطهیر فکر
بعد از آن اسان شود تعمیر فکر
نمیدانم ذواتی چون شاغلی استاد سیستانی در همچو موارد از ابراز نظر و تقبیح این ایران پرستی، اجتناب میورزند و خود را غلی میگیرند.
من خود را در موقف حسن غمکش می بینم
هرکه پا کج میگذارد خون دل ما میخوریم
شیشۀ ناموس عالم، در بغل داریم ما
خداوند به داد مردم ما برسد
باز هم به قول داکتر اقبال
بیا طرح دگر ملت بریزیم
که این ملت جهان را بار دوش است
وماعلینا الابلاغ
|
|
داکتر صلاح الدین سعیدی | 18.11.2024 | انگلستان | |
جامعه و پیشتاز آن! جهت تعمق ودقت!
هر بهتر را میتوان بهتر ساخت! بهتر مطلق الله (ج ) است! ما حق داریم ناراض باشیم و این روش خوب هست، اما ناراض بودن نباید به منفی ګرایی، یأس و عدم فعالیت بانجامد! نظریات و طرح های ما باید در چوکات تصویر درست و عینی، خوش و ناخوش ما حول ما باشد، اما پیشتاز جامعه باید چنان تصویر را هم بکشد و مطرح کند که جامعه و تفکر کلی به آن سو استقامت پیدا کند! این پیشتازی در استقامت فکر و اندیشه در جامعه نباید، چنان فاصله از واقعیت های روی زمین داشته باشد که مردم سؤال کنند، این آدم چه میګوید و به این ترتیب سبب تجرید شود. بشریت و پیشتازان آن عرصه از منصور حلاج ګرفته تا امروز، در طول تأریخ تجارب بدی هم دارند. پیشتازی و استقامت دادن به طرف مثبت باید به تشخیص پیشتاز ، در یک فاصلهٔ معقول بودن و استقامت دادن کار پیشتاز جامعه، به یقین ضرورت دارد! برای تکمیل بحث هست موارد و حالاتیکه که قومندان جبهه و واحد جنګی باید از آن خبر بلشد و حتمی نیست کل قطعه و مفرزهٔ جنګی از آن خبر داشته باشد، چون هست موراذیکه به علت عدم موارل و فهم لازم، آګاهی از همه چیز موجب فروپاشی و از دست دادن مورال سرباز شود! لذا درک به موقع این همه امکانات و مالت انفرادی و به تشخیص پیشتاز و قومندان تعلق خواهد داشت و دارد! و من الله التوفیق داکتر صلاح الدین سعیدی ۰۰۴۴۷۸۸۶۴۷۴۶۳۸
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 18.11.2024 | USA | |
Facebook
ویدیو کوتاه فوق چه خوب خنثی نمودن سلف - استیم جمعی مردم بومی را در تمرین عملی مفهوم مسحوریت, مخموریت, محصوریت و طلسم ذهنی تمثیل می نماید. وظیفه نهادینه سازی انرا روشنفکران تایتل-دار از نسل به نسل انتقال داده, خود و از خود را همیشه در صدرغذایی, اموزش و پرستیج اجتماعی نگه میدارند.
|
|
زمری کاسی | 17.11.2024 | چین | |
دوست خیلی عزیز و گرانقدرِمن و همه یی هموطنانِ بادرد مان جناب دانشمند معظم داکتر نور خالدی مورخ و تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی درسطج ملی و بین الملل ، در صفحه فیسبوک خود در پاسخ شخصی چه جانانه می نویسند که این درد دل شان خیلی خوشم امد و لازم دیدم که برای دوستانم انرا اقتباس نمایم تا مورد پسند شما نیز واقع شود : "شخصی پرسید چرا در مصاحبه هایتان از گروه مقاومت (ملی!) حمایت نمیکنید؟ برای آنکه این گروه شر و فساد و شرکای جرمی شان نخست برای پنج سال در راس قدرت، افغانستان را به یک سرزمین خرابه هرج و مرج، بی قانون ملوک الطوایفی مبدل کردند، و باردوم برای بیست سال در چسپیدن به قدرت دولتی به تضعیف پایه های دولت و ملت افغانستان پرداختند، احساسات ملی مردم را کشتند، سمبولهای ملی را شکستند، باترویج تجزیه طلبی اتوریته دولت را ضعیف کردند، پروسه های دموکراسی را تخریب، بدنام و ناکام ساختند، در مقیاس باورنکردنی به تاراج عواید ملی، کمکهای خارجی، منابع معدنی، قراردادهای دولتی پرداختند، با غضب زمینهای دولتی و شخصی به تاسیس شهرکهای رهایشی و مارکیتهای تجارتی دست زدند سکتورهای اقتصاد را انحصار کردند، در نتیجه به قارونهای عصر مبدل شدند. برای انها بجز منافع شخصی، فامیلی، قومی، سمتی و زبانی چیزی بنام منافع ملی موجود نبود و دلیل اصلی دوبار سقوط دولت بدست طالبان نفرت عمومی مردم از همین گروه شر و فساد است که امروز بنام "مقاومت" در صدد احیای دوباره امتیازات ضد ملی خود میباشند!"
|
|
محمد داؤد مومند | 16.11.2024 | متحده ایالات | |
سفسطه نگو
عنوان چند پاراگرافی است که شاغلی داکتر کریم نیکزاد آن را انتخاب نموده است. انتخاب تخلص نیکزاد مرا به یاد اعتراض مولانا ابوالکام آزاد یک یکی از رهبران بزرگ سیاسی نیم قارۀ هندوستان و یکی از دانشمندان بزرگ عالم اسلام تاریخ معاصر، در مورد نام پاکستان انداخت، چنانکه میفرماید انتخاب نام پاکستان چنین معنی میدهد که جوامع دیگر ناپاک اند.
تردیدی ندارم که شاغلی کریم نیکزاد است، ولی دیگران چه؟
مگر دیگران خدای ناخواسته بد زاد و ناپاک زاد اند؟
یکی از پسران کاکایم برای خود تخلص (اصیل مومند) را برگزیده بود که مورد اعتراض دیگران قرار گرفت بدین مفهوم که دیگران مگر مومند کم اصل اند؟
در نتیجه پسر کاکایم از از تخلص اصیل مومند منصرف شد.
شاغلی داکتر کریم نیکزاد در نوشتۀ بسیار مختصر خود تحریر میدارد که در جامعۀ ما به فلسفه به نظر حقارت میدیدند و جمله سفسطه (فلسفه) نگر را برای گریز از اصول و نیاز ها و قواعد جامعه بکار برده میشد.
شاغلی داکتر کریم خان نیکزاد در نوشتۀ خود سفسطه را با فلسفه با مفهوم مترادف تلقی و قلمداد میکند، در حالیکه پدر فلسفه سقراط و اهل سفسطه پیروان سوفسطائیان اند، سقراط به همین منظور و فاصله گرفتن از ایشان خود را فیلسوف دانست. امروز سفسطه را برخلاف فلسفه، راه و روش مغالطه در استدلال میدانند، یعنی یک نوع کج بحثی و چالاکی و زرنگی در مباحثه، به منظور مقلوب ساختن حقایق و مغلوب ساختن مخاطب. البته سفسطه گویی کار هرکسی نیست و از خود مهارت و ممارست فوق العاده میخواهد. یکی از مثال های سفسطه استوار ساختن منطق به روی استقراء است که معمولاً از جزء، فرضیۀ کلی ساخته شده بر ان حکم کل صادر میگردد.
در حالیکه فلسفه راه و روش منطقی و عقلانی و مطالعه در توضیح مسائل مغلق از طریق فهم و دانش و ارائه جواب های مبتنی بر عقل و منطق و دانش است مانند کرویت زمین که سقراط بدان معتقد بود و روی همین دلیل بر او زهر خوراندند.
کذا اصطلاح سیستم آموزشی باید سیستم تدریسی تحریر گردد، زیرا آموزش با تدریس تفاوت دارد، ما در چوکات پوهنی وزارت یا وزارت معارف، ریاستی به نام ریاست تدریسات ثانوی داشتیم نه ریاست تدریسات آموزشی.
اصطلاح ویژه و (بلد بودن) هم اصطلاحات ایرانی است، که نباید آن را مرجح و جاگزین مصطلحات مروج وطنی ساخت.
(بلد ) بودن با افکار یک دانشمند، یک اصطلاح مبتذل ایرانی است، ما در افغانستان کلمۀ (بلد) را در مورد بلد بودن در یک شهر و یا یک منطقه میدانستیم و هرگز کسی نمی گفت که من با اشعار مولانا بلد ام.
استعمال و ترویج اصطلاحات ایرانی مانند دانشگاه و دانشکده و موشک و دلار ونشست و گفتگو و گفتمان و صد های دگر، دلیل بر فقر کلتوری و ضعف شعور و وجدان ملی است.
خداوند به داد مردم ما برسد
|
|
زمری کاسی | 14.11.2024 | چین | |
پشتون ها بر اساس «پشتونوالي» زندگی کرده اند و تا صدهٔ قبل یکی از مهمترین ارزش هایی بود که آزادی و خصوصا حقوق زنان حفظ بود، فقید داکتر شیر زمان کیمور و من درین راستا مدتی فعالیت داشتیم که کدام اقوام دیگر مردم در جهان مانند پشتون ها بر اساس بعضی ارزش ها زندگی میکنند یا مستند میکردند، در جاپان، در چین و در مردم بومی امریکا هم ارزش های وجود داشته است، ولی پشتونوالی ارزش های وسیع تری داشته است برای آزاد بودن تا حمایهٔ مهمان و غیره.
|
|
خلیل الله معروفی | 14.11.2024 | جرمنی | |
سپاس و شکرگزاری بیکران از یاران دلسوز و همدم!!! بعد از غیابت طولانی، که علتش معلوم است، بالآخره به تشویق دوستان همدل و بالاتر از جان، دست به قلم بردم، که نتیجه اش در هیئت کامنت و مقاله اشاعه یافت. دوستان مگر همچنان مورد تفقد و نوازشم قرار داده رفتند؛ چنان، که:
ــ جناب پوهاند صاحیب دودیال عزیز با نوشته های نوازشگر خود مرا بسیار نواختند
ــ و دوست دیرین و قرین قلبم، جناب داوودجان مومند با کامنت فوق دوستانه باعث تسلی خاطرم گشتند ــ و اینک دوست همنوای دیگرم، جناب الله محمد خان از طریق نوشتن کامنتی حکیمانه، خاطر ماتمزه و ملولم را دلداری دادند هرسه عزیز دلم با احساسات صمیمانۀ قلبی، وجود خالی از جود مرا نوازشها دادند و تشویقها کردند تا از کوهوارۀ غم، پشتاره ای از نیرو بیرون بکشم و غم را به انرژی مبدل سازم. بدون شک سخن اثر خود را دارد و بالخاصه، که از قلب مالامال از صمیمیت و دلسوزی بیرون جهیده باشد!!! وعده میکنم، که فرمایش دوستان را چون فرمانی بر قلب مجروحم بپندارم و ازین حالت خُمود و جُمود بیرون آیم. با محبت فراوان او په درناوی (خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۴ نومبر ۲۰۲۴)
|
|
عبدالقیوم میرزاده | 13.11.2024 | هلند | |
گرانقدر محترم محمد داؤد مومند، سلامهای صمیمانه، حرمت و تمنیات نیک مرا بپذیرید. شما میتوانید یادداشت هایتان تحت عنوان «ستر پښتون، ملی مفکر او زعیم، مومند بابا» و سایر مقالات ملی تان را به آدرس ایمیل ام: a.q.mirzada@outlook.com بفرستید، تا در نشر آن در کتابخانه اقدام مقتضی صورت گیرد. با احترام فایقه میرزاده
|
|
الله محمد | 13.11.2024 | آلمان | |
جناب محترم معروفی صاحب!
با عرض سلام و احترام به شما و حالت فعلی تان، از بارگاه خداوند متعال صحتمندی تان را آرزومندم ، راهی برای رهایی از این حالت ، نوشتن خاطرات تان به سلسله در اینجا با خانم محترمه تان است، که واقعاٌ در موقعیت فکری بسیار اساسی از نگاه روانشناسی انداخته شده اید، که حتی از قلم زدن مانده اید ، این باید به شکل عالترش یعنی غم را با خودش تداودی باید تا به غم به شکل دیگرش یعنی هنری اش قابل تغیر شده بتواند. موقعیت تان بسیار مشکل و اساس است، اما فضل خداوند دیگر اولاد ها و نواسه ها هم هستند. این هم یک پانیت بلند است. با نوشتن شما خود را در یک جمع بعضاٌ می یابید و لحظات فکری خوبی می داشته باشید. شما از نگاه علمی در باره "وجود زمان" زمانی نوشته بودید، که جالب بود دانست ، که بالای همچو موضوعات مهم تفکر می نمایید.
ما همه فنا پذیر هستیم که در قدم اول باید این فنا پذیری را شناخت و زمانی شناخته شده توانست، خداوند فنا نا پذیر را یعنی هستی وی و زندگی اصلی را درک می نمایید و خود تان در فنا به قول بعضی ها در بقا می اییید. نگاه نمودن یعنی دیدن ادراکی، این لحظات بقا، کار اسان نیست، اما واقعاٌ لذت بخش است. ما در هستی خالق عالم زندگی می کنیم که به شکل یک سیستم جالب در حرکت است. گنجایش فکری بشر زیاتر از ان است که توصر انرا نمود که می تواند استفاده گردد و راه آن مطالعه و اگاهی است، که باید از ان استفاده معقول شده بتواند . هر انسان این وظیفه را به دوش دارد، تا از انرژی این سیتم برای ارامش بشر استفاده شده بتواند.
درک ، یک نیروی محرک جالب است، که تاریخ انکشاف فکری بشر را نشان می دهد. حرکت بدون انرژی ممکن نیست ، هر چیز محرک انرژی است، همین لحظه که حوصله این چند سطر نوشتن به احترام شما دانشمند محترم صورت می گیرید، محرک آن چندین نوع فکر یعنی تفکر یعنی انرژی بوده که نتیجه ان این نوشتن است. جالب از همه اینکه یکبار ما و شما هم دیده ایم و خاطرات خوبی با وجود که مراسم جنازه بوده، داریم.
این شعر بیدل صاحب را برایتان می فرستم.
یاد تو آتشی است که خاموش نمی شود
حق نمک چو زخم فرامش نمی شود
|
|
محمد داؤد مومند | 13.11.2024 | متحده ایالات | |
دوست محترم و شخصیت وطندوست و فعال مطبوعاتی، میرزاده صاحب!
بعد از عرض مراتب سلام و تمنیات نیک
پیغام مبارک و پیشنهاد مبارک تان را دریافت نمودم، پیشنهاد صمیمانۀ تان حیثیت یک مژده بزرگ و باور نکردنی را برایم داشت.
موږ په خپله ملتی او جتتی ژبه کی یوه کره وینا لرو چی : (ړوند له خدایه څه غواړی؟ دوه سترګی)
سالیان قبل شاغلی استاد سیستانی به نهج چیلنچ برایم نوشت که در رد مدعیات غبار و فرهنګ در مورد بابای بزرګ پښتونان مطالبی به رشتۀ تحریر آورم، در طول چند سال گذشته سخت منهمک در نوشتن مطالبی پیرامون مسا ئل تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعۀ خود بودم که در ذات خود چیلنج بزرگی بود.
اکنون که آن مباحث داغ تا اندازۀ فروکش نموده است، این فرصت میسر افتاد که به یک آرزوی دیرینۀ خود جامه عمل پوشانیده و دین بزرگی که بابای بزرگ پشتونان بخصوص بر من دارد، ترتیب اثر بدهم و آن تکمیل کردن کتابی است تحت عنوان :(ستر پښتون، ملی مفکر او زعیم مومند بابا).
ګرچه قبلاْ ذوات محترم و وطن دوستی در مورد محمد ګل مومند در افغانستان و پیشاور رساله ها و کتبی بدست نشر سپرده اند، ولی تلاش من درین است که کتاب در نظر داشته م به یک معیار و ستیندر عالی تر، جامع تر و کاملتری تری بدست هم وطنان قرار ګیرد،
تا کنون مؤفق به نشر ده بخش از نظریات بزرګترین دانشمندان تاریخ معاصر شده ام و این سلسله دوام دارد.
چه سعادت بزرګی اګر این کتاب مورد نظرم در کتابخانۀ حبیبیه ویب سایت افغان جرمن بدست نشر سپرده شده و محفوظ بماند، زیرا طبع آن کار ساده و آسانی نبوده و مستلزم فرصت و دشواری های فراوانی خواهد بود.
مشکل بزرگ من در قسمت کمپیوتر بیسوادی مطلق من است و آن اینکه با طرز نگه داری مضامین خود در محفظۀ کمپیتر آشنایی ندارم، لذا مضامین خود را بعد از نشر غرض رفع مغشوشیت دلیت میکنم.
ولی خوشبخنانه از قسمت اول تا قسمت دهم این سلسله در آرشیف این ویب سایت وزین درج است، امیدوارم محتر م انجنیر فهیم با لیاقت و اهلیت منحصر به فردش، تا بخش نهم آن را به آدرس ایمیل جناب عالی منتقل نموده و منبعد از قسمت دهم که تا هنوز در کمپیترم دلیت نشده و بخش های بعدی را شخصاً به آدرس ایمیل شما گسیل خواهم داشت، کذا از محتم انجنیر فهیم ملتجی ام که آدرس ایمیل جناب تان را برایم فرستاده و منت گذارد.
در اخیر یک بار دیگر از شفقت و مهر بانی و احساس نهایت ارزنده و خاص و شریفانۀ تان ممنون و متشکرم که در حقیقت دینی بزرگی است که بر من گذاشتید.
کذا از دعای خیر تان در مورد سلامتم، مراتب سپاس مرا پذیرا شوید.
با امتنان مجدد
پر مخ مو گلونه
|
|
زمری کاسی | 13.11.2024 | چین | |
|
|
زمری کاسی | 13.11.2024 | چین | |
|
|
زمری کاسی | 12.11.2024 | چین | |
|
|
عبدالقیوم میرزاده | 12.11.2024 | هلند | |
گرانقدر محترم محمد داؤد مومند، به شماعرض سلام و ادای حرمت کرده طول عمر تان را با صحتمندی و سعادت آرزو دارم. تبصرهٔ تان را پیرامون کتابخانهٔ آثار علمی و تحقیقی حبیبیه مطالعه کرده ضمن سپاسگزاری از نظر نیک تان لازم داستم به آگاهی تان برسانم که اگر علاقمند باشید تا نوشتهٔ تان تحت عنوان «ستر پښتون، ملی مفکر او زعیم، مومند بابا» و یا سایر نوشته های تان پیرامون مسایل ملی ازطریق کتابخانهٔ آثار علمی و تحقیقی حبیبیه قاموس کبیر افغانستان نشر و بدسترس علاقمندان قرار گیرد. لطف فرموده یک نسخهٔ پی . دی . اف PDF آنرا ذریعهٔ ایمیل خودم و یا ایمیل انجنیر قیس کبیربدسترس ما قرار دهید تا در کتابخانهٔ قاموس کبیر افغانستان جابجا گردد. از دربار رب العزت استدعا دارم که زمینگیر نشوید. په درناوی میرزاده
|
|
محمد داؤد مومند | 10.11.2024 | متحده ایالات | |
تعداد زیادی خود را در افغانستان بیگانه میدانند!
عنوان مقالۀ طلایی است به قلم دانشمند محترم استاد داکتر خالدی، این مقاله به حدی زیبا و پر محتوی نوشته شده که نمیتوان حدی و حصری برای آن تعیین کرد.
استاد خالدی درین مقاله صورت کثیف و سیرت نجس گروه های ستمی، نژاد پرست، زبان پرست، فارسیست و قلاده به گردنان و ترویج کنندگان اصطلاحات و اصالت فرهنگ ایران، مخالفان نام مبارک زبان دری، پیروان غبار و فرهنگ و خلیلی که نام افغانستان برای یک هزار و پنجصد سال خراسان بود، معاندین مادر زاد زبان ملتی افغانی پشتو، مدعیان تاجک فوق همه، ادعای اینکه فارسی زبانان منطقه یک ملت واحد اند، و پرازیت های که آرزومد دولت مستقل در شمال کشور اند، رسوا ساخته اند. کذا امروز در مقالۀ یک محترم درین ویب سایت وزین کلمۀ (وارونه) را دیدم و نفهمیدم که معنی دقیق این کلمه چیست؟
سرکه در انگبین خویش مریز
خداوند به داد مردم ما برسد
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 10.11.2024 | USA | |
زموږ د هر وخت نه ترټولو لوی متعصب فاشیست ته خطاب, چې د خپل خلکو تر مینځ د ژبې په بنا د نفرت ناروغي خپروې:
په مهرباني سره پورته نقشې ته پام وکړئ چه په 540 او بیا په 2022 میلادی کال کې د عربي ژبې پراختیا ښیي. د لرغوني مصر په شمول, د افریقا قاره ډیری ځانګړي کلتور او ژبې د عربی ژبه د راتلو سره په بشپړ ډول له منځه تللي دي.
اوس لطفاً یو ځل بیا نقشې ته وګورئ. د همدې ژبې پراختیا په شمال ختیځ کې چې په عمده توګه د پارسیانو او ترکانو له خوا یی د بریالیتوب او خپریدو مخه بنده شوې وه، ډېره بریالۍ نه وه.
نو د دې پر ځای چې په پرله پسې ډول نورو انساني ډلو ته سپکاوی وکړو، باید په یاد ولرو چې که فارسي/دري پیاوړې ژبه شتون نه درلود او په لومړۍ کرښه کې جگ ولاړې نه وو، په ګاونډ کې نورې ژبې به ژوندي نسو پاتې کیدای.
کله چې ژبه ورکه شي، د ګروپ پیژندنه او هویت هم له منځه ځی!
څرنګه چې ستاسو اصلي او شخصی شتمنۍ یوازی د ژبې په شا و خوا کې گرزی او راگرزی ، مهرباني وکړئ په درانه توب او د شکران پر بنست د هغه څه لپاره چې یې لرئ خپل پور ادا ، او د فارسو د ژبې پرلپسی ټیټولو او نفرت خپرولو پرځای, ور څخه مننه وکړئ.
|
|
محمد داؤد مومند | 10.11.2024 | متحده ایالات | |
چه سعادتی بالاتر و والاتر از تجدید همکاری قلمی و معنوی معروفی گرامی!
وفات جانکاه و النماک میرمن نسرین معروفی، برادر و دوست گرامی ما شاغلی معروفی را، به انزوا کشانید، درد همچو ضایعۀ بزرگ بخصوص در سالیانی که ما قرار داریم، جبران نا پذیر و فراموش نا شدنی است و من درد و الم این دوست و برادر گرامی را با تمام معنی درک میکردم، محرومیت از مطالعه مضامین فاضلانه و تبصره های عالمانه شان درین ویب سایت وزین، نه تنها برای این قلم بل برای تمام همکاران قلمی وطندوست و حق پسند این سایت ، به عنوان یک خلاء علمی و فیاض، قابل اندیشه بود، گرچه من آدرس ایمیل معروفی گرامی را داشتم مگر خدا شاهد است که جرئت التجای تشریف آوری مجدد و تداوم خدمات علمی و معنوی شان را از طریق این ویب سایت نداشتم، افتخار به جرئت میرمن بی بی ملالۍ نظام که اندرین باب پیش قدم شدند و وظیفۀ ملالی گری خود را انجام دادند، کذا و به همین منوال از تذکر شاغلی باری جهانی متشکرم که موضوع غیاب و همکاری قلمی معروفی گرامی را درین ویب سایت وزین یاد آور شد. هم چنان وعدۀ پوهاند صاحب دودیال مبنی بر اینکه شخصاً به محل سکونت استاد معروفی خواهند شتافت و در زمینه دوستان را آگاه خواهد ساخت، قابل قدر و ستایش است.
بدین ذریعه تشریف آوری مجدد معروفی را به این ویب سایت خیر مقدم گفته و آرزومند اعادۀ قوت قلبی و روحی و روان شان میباشم .
د تل دپاره بیرته ښه راغلاست شاګرد او ارادتمند داؤد مومند
|
|
محمد داؤد مومند | 09.11.2024 | متحده ایالات | |
سه خاطرۀ تاریخی از شهزاده اسدالله سراج!
تذکراتی از دانشمندان محترمی، چو ن پوهاند دودیال صاحب گرامی و دیگران مرا وا داشت تا الیوم به بخش آثار علمی و تحقیقی حبیبیه ویب سایت افغان جرمن مراجعه نمایم، اینکه این قلم در طول سالیان متمادی شکار تبلیغات و اتهامات سوء و ناروای ویب سایت افغان جرمن قرار گرافته و مخالف تمام موازین احترام به نظریات همکاران قلمی بخصوص ذواتی که مانند این این قلم از شروع طلوع دورۀ طلایی دهۀ دیمکراسی، تا به امروز منهمک و متمسک به مصالح و منافع علیای ملت افغان و مبارزه با دشمنان مادر زاد افغان و افغانستان، از طریق مقالات بوده و احد من الناس قادر به یافتن یک کلمۀ که مغایرت با منافع ملی، از همان اغازین سال دهۀ مبارک دیمکراسی داشته باشد، در مضامین و مقالاتم نخواهد گشت، مسدود ساختن دو بار ویب سایت اففان جرمن به رویم، یک عمل غیر عادلانه تلقی میگردد، چنانکه واکداران ویب سایت مذکور تا امروز قادر به یک جواب منطقی در زمینه نشده اند، با تذکر مقدمه فوق الذکر به حیث یک انسان حق بین و حق پرست باید اذعان نمایم که با مراجعه به کتابخانه حبیبیه، این بخش را یک گنجینۀ معلومات یافتم.
در زمرۀ مطالعۀ مختصر مطالب این بخش، رسیدم بک یک مضمون تحت عنوان (سه خاطرۀ تاریخی از شهزاده اسدالله سراج) به قلم کاندید اکادمسین شاغلی اعظم سیستانی که در سال 2011 تحریر یافته است، این مقاله بعد از اینکه شخصیت وطنخواه جناب انجنیر احسان الله خان مایار صاحب، کتاب خاطرات سردار اسدالله خان سراج که برادر غازی امان الله و غازی نادر خان بزرگ میباشد، را به شاغلی سیستانی میفرستند، تحریر یافته است.
این خاطرات متضمن اعترافات صادقانه و شرافتمندانۀ غازی امان الله در دورۀ سلطنش و بخصوص در مورد غازی محمد نادر خان قهرمان معارک تل در برابر برتانیه و نجات افغانستان از دورۀ دهشت زای بچۀ سقو و جرنیلان و کرنیلان بی ناموسش است. شخصیت بزرگ سیاسی و نظامی که بعد از اعلیحضرت احمدشاه بابای کبیر، مماثل تدبیر و رشادت او زعیمی در تاریخ افغانستان دیده نمیشود، چنانکه بچۀ سقو بی ناموس و بی شهامت اعضاء خانوادۀ نادر خان را در ارگ به یرغمل گرفت و به غازی نادر خان اخطار نابودی شان را داد، ولی غازی نادر خان امر فیر و آتش توپ را بر ارگ صادر میکند، آیا مورخ و محققی در تاریخ بشریت مثال دومی از همچو شهامت و ایثار و فدا کاری ارائه کرده میتواند؟
به خاطر دارم که با سقوط جمهوریت سردار صاحب داؤد خان، قوله های نادر غدار و خائن در مطبوعات کشور شروع شود و امرور این قوله ها از طرف عناصر ستمی و جمعیتی یعنی شورای نظار و جمعیت ربانی لعنت الله علهیم و فارسیست ها و تجزیه طلبان بدخشی و پنجشیری و خراسان پرستان و پیروان شان ادامه دارد.
من آرزو داشتم که این مقالۀ شاغلی سیستانی را درین ویب سایت وزین بدست نشر بسپارم، ولی در نظر دارم که به تحریر سلسلۀ مضامین دانشمندان بزرگ کشور که در مورد شخصیت بزرگ و پیشوای بزرگ پشتونان کشور محمد گل مومند (مومند بابا) ادامه دارد، را به پایۀ اکمال رسانیده و بعداً ان را به شکلی کتابی منتشر سازم، از طرفی هم یک مریضی عایده ، حیاتم را تهدید میکند، ولی امیدوارم این فرصت را بدست آورم که توفیق این مامول بدست آید.
تا زمانیکه زمینگیر نشده ام از مبارزۀ قلمی و ابراز حق و حقیقت و مبارزۀ ملی و قلمی خود دست بر نخواهم شد.
و آخر دعوا هم ان الحمد لله رب العالمین
|
|
خلیل الله معروفی | 09.11.2024 | جرمنی | |
شکستن عزلت و پیوستن به جمع نویسندگان بعد از رفتن یار زندگانیم ــ "نسرین معروفی" ــ از جهان، دلم شکست و قلمم همچنان؛ در حدی، که درین مدت مدید دیگر نه صفحات انترنت را کشودم و نه دست به قلم بردم. دوست و خواهر گرانقدرم، خانم "ملال جان موسی نظام"، از طریق ایمیلهای متعدد جویای احوالم شدند و ضمناً دوستانه خواهش نمودند تا عزلت را بشکنانم و دوباره به جمع نویسندگان بپیوندم. ایشان همچنان سفارش کردند تا مناظرات سوم نومبر ۲۰۲۴ صفحۀ "آریانا افغانستان آنلاین" را بکشایم و کامنت نوازشگر جناب "عبدالباری جهانی" را بخوانم. فرمایش آن خواهر عزیز گرامی را به جای کرده و این کامنت را خواندم: «تاریخ 2024-11-02T23:00:00Z اسم عبدالباری جهانی محل سکونت ایالات متحده تبصره سلام و احترامات به کارکنان نهایت محترم اداره آریانا افغانستان. دیریست که از قلم توانای انجنیر صاحب خلیل الله معروفی هیچ نبشته ای ندیده ایم. خدا کند از صحت و عافیت کامل برخوردار باشد. از بارګاه خالق متعال برای این ګنجینه فرهنګ صحت و عافیت کامل را خواهانم. با احترام.» من در حالی، که از شفقت و تفقد نوازشگر دوست فهیم و فرزانه ام، جناب "استاد باری جهانی" ابراز سپاس میکنم، دست به قلم میبرم و این کامنت سپاسمندانه را مینویسم، باشد، که پاس خاطر دوستان یکدل و معزّزم را بدارم. بسیار امیدوار هستم، که قلمم دوباره زنده شود و مرا از گوشۀ عزلت بیرون بکشد!!! با محبت فراوان او په درناوی (خلیل الله معروفی ــ جرمنی ــ هشتم نومبر ۲۰۲۴)
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 09.11.2024 | USA | |
عبدالغفور لیوال
" ودان ملت.....افغانانو! قومیت پریږدی! ملت جوړ کړی! "
Facebook ملت جوړول او ملت ته لوړیدل ارمان به تر هغه وخته بوره نسی کیدای, تر څو چه د ټولنیز د وګړو فکر بهیر او ږوند له مسحوریت او مخموریت سره د زیږون-د - حق لوړتیا او غوره والی پر بنسټ ورګډ وي۰ سرطان له فزیکي لرې کولو پرته, اکثرا بله درملنه نلري. پورتنۍ لنډه ویډیو, د داسې ټولنې د جوړښت او فعالیت ښه استازیتوب کولاي شی. |
|
زمری کاسی | 08.11.2024 | چین | |
دودیال صیبه سلام، ګوته وهل زما عادت نه دی! تخیلات نه لیکم! یوازې د اسنادو پر بڼسټ! ډېر مخونه مې همدلته لیکلي دي هغه خلاص کړئ او وګورئ، تهمت وهل *** عمل دی! ګلونه
|
|
محمد داؤد مومند | 08.11.2024 | متحده ایالات | |
د شاعر پیژندګلوی
د ښاغلی کاسی صاحب په لیکنه کی می دا لاندی بیت ولوست، خو پر دی پوه نسوم چی شاغلی کاسی یی رحمن بابا ته منسوبوی یا نه، د ښاغلی کاسی صاحب لیکنی زما د سویی نه لوړی دی، نو معمولا د ستر کندهار د د وګړو په اصطلاح سر می چندانی پری نه خلاصیږی، خو باید عرض وکړم چی دا لاندی بیت د فاضل شخصیت مرحوم سید شمس الدین خان مجروح دی:
ټیټ می مه بوله غورځنګ راباندی مکړه
زه په دی افتادګۍ کی لوی ګړنګ یم
هیله ده چی ګستاخی می نه وی کړی
مننه او په درناوی |
|
زمری کاسی | 06.11.2024 | چین | |
من این درد را احساس میکنم در شش سالگی مرا بعد از یک هفته در صنف مدخل شخصی داخل صنف شد و بیون کشید و حتی بیرون صحن مکتب و گفت برو! در دهن دروازه نشستم تا برادر ارشدم آمدند و دستم را گرفتند و به طرف خانه! هیچ ندانستم که سخن چه است، در خانه مادر مقدسه ام سخت عصبی بودند اما به من نمیگفتند، فردایش که آمادگی به مکتب گرفتم ، برادر بزرگم گفتند که یک صنف جدید چند روز بعد باز میشود، ترا آنجا میبریم. خبر نداشتم که حکم فرار ما به پلخمری صادر شده و باز مادر مقدسه ام دلداری داد که به خیر در پلخمری در مکتب شامل میشوی، داستان طولانی را میگذارم، مدیر مکتب پلخمری گفت بست پوره شده، سال بعد به خیر بیاید! شوهر همشیره ام به حیث مدیر مکتب مزار شریف مقرر شده بود و در پلخمری مرا با خود به مزار بردند و داخل مکتب شدم اما این رنج تقریبا ده ماه که امروز و فردا را انتظار داشتم، اشکهای این معصوم را درک میکنم که دل و دماغش میگیرید، بلی من این نا امیدی را احساس مینمایم!
اگر سوزی کتابم را به روی خاک بنویسم جواب امتحانم را به برگ تاک بنویسم قلم را گر شکستی، خوش نشو، من در نمیمانم به روی جادهی نمناک با خاشاک بنویسم مده از میوهی باغت اگرچه گشنهام، اما مرا بگذار در مکتب و دانشگاه که سیب و ناک بنویسم زمین تا حال صدها پرسشِ حل ناشده دارد چرا از خاک ننویسم که از افلاک بنویسم؟ اگر هر نام دیگر اندکی خط خط شود خیر است مگر در هر کجا نام وطن را، پاک اگر سوزی کتابم را به روی خاک بنویسم جواب امتحانم را به برگ تاک بنویسم قلم را گر شکستی، خوش نشو، من در نمیمانم به روی جادهی نمناک با خاشاک بنویسم مده از میوهی باغت اگرچه گشنهام، اما مرا بگذار در مکتب و دانشگاه که سیب و ناک بنویس
زمین تا حال صدها پرسشِ حل ناشده دارد چرا از خاک ننویسم که از افلاک بنویسم؟ اگر هر نام دیگر اندکی خط خط شود خیر است مگر در هر کجا نام وطن را، پاک بنویسم
|
|
دودیال | 06.11.2024 | ویسمار- المان | |
ډیر قدرمن او معزز جهانی صاحب، السلام علیکم. د رحمان بابا دی بیت ته زه هم حیران شوم (لویه ناکامی؟!!) ممکن ویننا به د کاسی صاحب وی، د رحمن بابا انځور به یې د خپل ذوق د خړوبولو لپاره ایښ ی وي؟ بله خبره مو د معروفی صاحب کړی ده. یقیناً چې موږ ټول ورته تشویش کی یاستو. خو زه ان شاالله سبا پنجشنبه هامبورګ ته ورځم له نږدې یې ګورم، جریان به ولیکم او دلته به یی خپور کړم چې ټول دوستان مطلع شي. دا چې فرهنکی مسایلو، د قلمی همکارانو صحت، د لیکنو دقیق او کره کتلو ته پوره وخت ورکوئ موږ ټول مننه کوو. الله پاک مو خوشحاله لره.
درناوی
|
|
زمری کاسی | 06.11.2024 | چین | |
جهاني صیبه بیا هم سلام، دا لاندې مخ په ګوګل کې خلاص کړئ، یو سر د رحمان بابا شعرونه دي!
https://www.google.com/search?q=%D8%AF+%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86+%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7+%D8%BA%D9%88c
|
|
زمری کاسی | 06.11.2024 | چین | |
گرامی ام یوسفی صاحب سلام، آنچه مشهور به مفعول شرعیات نوشته یا اظحار کرده بود که[ما حکومت ......] هستیم، کاش عکس ذیلهم در آن اضافه میشد:
|
|
زمری کاسی | 06.11.2024 | چین | |
ګران جهاني صیبه تاسو ته سلامونه، دا یو مصرع شعر مې له فېس بوک نه اخیسی ؤ، هغه ورځ مې په ګوګل کې ؤلټؤ که ټول شعر ؤمیندم خو ومې نه مینده. اوس بیا شوقي شوم او له درې ساعتونو را په دې خوا بوخت وم خو بیا هم ناکام شولم، دلته کوز څو مخونه د ګوګل مې واخیست زه ټول نشم خلاصولی، هیله ده چه تاسې یې لاس ته کړئ. یوې پتې کې مې د «اڅړ» صاحب نوم ؤمینده چه د رحمان بابا په هکله یې یو څه لیکلي دي. یو ځلي په افغان جرمن آنلاین کې که اڅړ صیب ته ولیکئ، که دی د رحمان بابا دیوان ؤلري! https://lawang.blogfa.com/category/1 https://pashtoonkhwa.com/files/books/Weroona%20Baheroona%20Yar.pdf https://www.google.com.hk/search? ټيټ مي مه بوله غورځنګ راباندي مکړه زه په همدې افتادګي کي لوی ګړنګ یم ظاهر پښتون https://shalgar.blogspot.com/2010/08/blog-post_3346.html https://www.facebook.com/a.w.taqat/posts/%D8%B2%DA%93%D9%88%D8%B1%D9%88- هر یو https: پاس ګوګل کې داخل کړئ، ځینې خبرونه او مالومات میندلی شئ! دغو پتو لاندې چېری یو ویدیو هم له هغه شعر یا مصرې سره شته خو له بده مرغه زه دلته چین کې هغه مخ خلاصولی نشم، هیله ده چه تاسې یې ومیندئ! یوه بله پته: قدرت الله حداد صیب خو مړ دی، ده یو شمې کتابونه درلودل چه څه شول زه نه پوهېږم. که یې کورنۍ ته تلفون وکړئ او وپښتئ بده به نه وي! ګلونه
|
|
زمری کاسی | 05.11.2024 | چین | |
|
|
عبدالباری جهانی | 04.11.2024 | ویرجینیا | |
ښاغلی محترم کاسی صاحب سلامونه. د رحمن بابا یو بیت مو اخیستی وو. د رحمن بابا په هغه کتاب کي چي زما سره موجود دی دا بیت مي پیدا نه کړ. تاسي محترم دا بیت له کومه کړی دی که لطفاً د همدغه غزل یو یا دوه بیتونه نور هم راته ولیکی چي ما ته یې پیدا کول آسان سي. په احترام.
ً
|
|
زمری کاسی | 04.11.2024 | چین | |
|
|
عبدالباری جهانی | 03.11.2024 | ایالات متحده | |
سلام و احترامات به کارکنان نهایت محترم اداره آریانا افغانستان. دیریست که از قلم توانای انجنیرصاحب خلیل الله معروفی هیچ نبشته ای ندیده ایم. خداکند از صحت و عافیت کامل برخوردار باشد. از بارګاه خالق متعال برای این ګنجینه فرهنګ صحت و عافیت کامل را خواهانم. با احترام.
|
|
زمری کاسی | 03.11.2024 | چین | |
گر بهشتم میسزد، دیدار جانانم بس است ور به دوزخ لایقم، تکلیف هجرانم بس است ای فلک بر دوش من بار غم دنیا منه ناز و تمکین و ادای خوبرویانم بس است از حدیث زلف مشکینت، سرگردان شدم بعد امشب دیدن خواب پریشانم بس است گر خیال یار گردد پیش چشمم شام مرگ اینقدرها روشنی از ماه تابانم بس است قیمت چینی دل را من نمیخواهم ز تو یک نگاه گوشهی چشم تو تاوانم بس است پای رفتارم اگر بر دامن غم شد گره وسعت چاک گریبان بهر جولانم بس است گر نگشتم قابل آه سحر چون زاهدان شور و افغانِ دم شام غریبانم بس است در دو عالم از کس دیگر نمیخواهم مدد از برای دستگیری پیر پیرانم بس است نیستم گر لایق طوف حرم چون حاجیان گردش دور مزار شاه مردانم بس است
بر سر بازار هستی سیر عبرت می کنم بی متاعیها جلوس رنگ دکانم بس است پیش من کمتر بخوان افسانهی پاریس را زین جهان بی وفا گُلگشت پغمانم بس است "عشقری" ما را نگردان دربدر بهر خدا گوشهی ویرانه و یک نیمهی نانم بس است |
|
زمری کاسی | 02.11.2024 | چین | |
بینیټ نه پښتنه وکړئ چه دا ورځ تاسې پر افغانستان تنبه نکړه؟ [آیا فقید شیخ السفرا د افغانستان څرنګه یې چه ماته قسم سره په ۱۹۹۰ کال کې خپل دفتر د امریکې ستراتېژي مرکز کې وویل چه ده په تېرو لسو کلونو کې یې یوولس خطونه سپينې ماڼۍ ته لیکلي دي چه د افغانستان په هکله تاسې په غلط لار روان یاست خو یو ځواب هم را نه کړ شو!]. دی ډېر خفه ؤ او نږدې ؤ چه په سپین سر ماته وژاړي! دا چه دا زمینه د ده د لیدلو ماته برابره شوه څرنګه:زن زمری کاسی ۱۹۷۱ تر ۱۹۷۴ کال کې په افغانستان کې د پیس کورپ د انجنیري مشاور ، د شمال او د غنم په مقابل د کار آمر او د ریّس معاون ؤم، هغه زمانه کې چه د سولې او آشتي څپه د داکتر نجیب او ملل متحد روانه وه، زه ۱۹۹۰ کال کې له سویس نه خپل وطن افغانستان ته له سویس نه ولاړم او یوه روغتیایي مرکز مې جوړ کړ او کوچني معیوبو یتیمانو او یسيرانو له پاره د «سولې او روغتیا» کور جوړ کړ چه مې غوښتل دغو کوچنیان ته مصنوعي لاسونه او پښې جوړ کړم، تربیوي او تعلیمي زمینه هم ورته برابر کړم چه د یونسکو په مرکز نیو یارک کې هم زما نامه لاندې درج شوی دی! کله مې چه بسټ کېښود بیا ولاړم واشنګتن ته او د هغې زمانې د پیس کورپ ریس فقید لو مچل چه زه یې معاون ؤم، ووینم که وکولای شي چه مالي مرسته راسره ؤشي خو له هېڅ ځای نه مرسته ؤ نشوه، ده دا زمینه راته برابره کړه چه ښاغلی ربرت نیومن ووینم که را سره مالي مرسته ؤشي چه ؤنشو! تر ۱۹۹۲ پورې چه یونسکو غوښتل خپل کارونه په افغانستان کې ماته وسپاري خو د وطن او ناموس پلورونکي کودتا د سویس په مشوره«زه شاهد یم» سر ته شو او زما وطن کې اور بل شو، نژدې ؤ چه زه هم قتل ته برابر شم، مګر لا ژوندی یم. زه شاهد او دا خبری مې مستند دي د یونسکو د یو خط پر بڼسټ ماته په ۲۰۰۱ کال کې او نور خطونه!دا لیک هم ؤساتئ، زما په مسؤلیت!
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 01.11.2024 | USA | |
برنامه تلویزیونی کاکتوس: دیروز دو مصاحبه زنده آقای لشکری را با رئیس سابق استخبارات پاکستان و نماینده خاص سابق ان کشور در افغانستان پی در پی گوش بودم. هردو و خصوصا رئیس سابق استخبارات مداخلات و مشارکت مداوم پاکستان را درافغانستان به اساس وابستگی بسیار خاصی که بین هر دو کشور موجود است, ارتباط داد. او گفت که " ....افغانستان با پاکستان روابط پشتون-والی دارد که چنین پیوندی را افغانستان با ایران, تاجکستان و ازبکستان ندارد.... ". اقا لشکری در این مورد بعد از شنیدن حیرت زده خاموش و سوال دیگری در ادامه چگونگی چنین مفهوم طرح ننمود. این درست است که پشتونها باهم کود پشتون-والی دارند ولی چنین آیین نامه رفتار وکردار به این معنی نیست که افغانستان و پاکستان باهم ارتباط پشتون-والی دارند. اگر چنان بود پاکستان باید با هندوستان ارتباط هندوستان-والی و افغانستان نیز با ایران, تاجکستان و ازبکستان چنین روابط را دارا باشد. اقا لشکری که تازه پروگرام ها تصویری و صوتی خود را در سطح دیگری جهت داده است, زحمت بیشتر ایشان خصوصا هنگام طرف بودن با چنین شخصیت ها آموزش دیده و متخصص درکار, کارا و بدرد بخورخواهد بود.
|
|
محمد داؤد مومند | 01.11.2024 | متحده ایالات | |
یک مضمونی با محتوای پوهنتونی!
الیوم صبح، مضمونی را تحت عنوان «مبارزۀ دو نظام تمدنی» به خامۀ سحار دانشمند محترم داکتر نور احمد خالدی در ویب سایت افغان جرمن مطالعه نمودم, این مضمون دقیق تحلیلی و علمی و تاریخی و معلوماتی از زمرۀ مقالاتی است که کمتر در نوشته های دانشمندان دیده میشود و لذا من آن را مضمونی، به سطح پوهنتونی قلمداد میکنم.
علاوه از محتوای بسیار غنی، مضمون از نظر سلاست کلام و انتخاب لغات و اصطلاحات و جملات، زبان دری خالص شمرده میشود، زیرا درین مضمون اصطلاحات ایرانی مانند دانشگاه، چالش، کنش، واکنش، موشک و صد های دگر که برای جامعۀ ما حیثیت مدفوع را دارد، و ذوات بی فرهنگ و بی معرفتی که در چاکری پالسی تاراج فرهنگی ایران قرار دارند به آن نشخوار میزنند، ملاحظه نمیگردد.
مطالعۀ این مضمون برای ذواتی که میخواهند از بازی های سیاسی و اقتصادی جهان معاصر و قدرت های بزرگ بازیگر، آگهی حاصل نمایند، نهایت ارزنده خواهد بود.
گرچه این مضمون را سراپا مطالعه نمودم میخواهم آن را بار دوم و حتی سوم مطالعه کنم.
تحریر همچو مضمون را به داکتر صاحب خالدی تبریک میگویم.
|
|
زمری کاسی | 31.10.2024 | چین | |
محترم یوسفی صاحب سلام، در مورد دخول قوای شوروی به افغانستان نباید جوابی بدهید، این قشون را ببرک کارمل با خود آورد که شب قبلش در سلواکی در نزدیک کوهای «تاترا» گفتاری که بعد آوازه شد که از تاجکستان سخنرانی کرد، کاملا دروغ بود که به من در هوتلی در سلوواکیا در سال ۱۹۹۳ در بیست متری محل سخنرانی اش گفته شد و بعد چای صبح برایم نشان داده شد. من نمیدانم این چه بحثی و مفیدیت آن به آینده مردم افغانستان چه خواهد بود که مداخله یا هجوم و یا و یویا حمله و غیره بوده باشد، از وکیل پسر خالهٔ ببرک بپرسید که چه واقعه بود. قبلا در سال ۱۹۸۷ فقید قوماندان غمی که به سویس نزد من تشریف آورد، گفت این همه عساکر شوروی مسلمان بودند و راحت در نزدیکی مرکز قومندهٔ غمی صاحب مرکز قومانده شوروی بود که ارتباط داد و گرفت مواد غذایی هم بین ایشان صورت گرفته بود، صلح آمیز پهلوی هم!
اینکه چرا ببرک کارمل با ایشان آمد ، احتمالا اسنادی در ماسکو و تاجکستان وجود داشته باشد! مثلیکه آلمان ها در خر سازی قابل اند البته شوروی هم خر خود را یافته بود! در قسمت فقید غمی که به پشاور رفته بود دو رز بعدش با بسیار احترام و دو یا سه موتر جیپ به مرکز استخبارات برده شده بود و بالای میز انواع کلچه ها و میوه و غیره براش با شیر چای خاص بدرقه شده بود و بعد پیشنهاد گردیده بود که بند سلطان را تخریب کند. قوماندان غمی گفته بود که تمام غزنی و چهار اطرافش ازین بند آب میخورد، من چطور خواهم توانست آب آشامیدنی و کرد های مردم را قطع نمایم و برای چه مطلب؟ غمی فقید گفتند ق. استخبارات بسیار سرد رخصتش کرد و با بی احترامی و مجبور به پا برگردد. ولی این بحث ها چه فایده دارد و چرا بعضی ها مداخلات طفلانه مینمایند، موضوع آیندهٔ افغانستان هم فهمیده نمیشود که چه خواهد شد، وضع عمومی جهانی در حالت تشنج خاص قرار دارد و انتظار جنگ اتمی هم باید باشیم!گلونه
|
|
زمری کاسی | 31.10.2024 | چین | |
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 31.10.2024 | USA | |
غوث جانباز
" شیر محمد عباس ستانکزی بین سطور چه میخواست بگوید? ...."
از آنجایی که اقا ستانکزی بیشتر از چند کتاب استندرد که برای ملا شدن مورد نیاز است را درس خوانده, بنابران از بعد ذهنیت اخلاقی تحت فشار قرار دارد تا بعضی از حقایق روز را بیان نماید. اما از آنجایی که چگونگی معیشت, حیثیت, روش سیاسی, شیوه زندگی, تجربه کاری و عملکرد روزانه او کاملا به رژیم فعلی وابسته است، راهی را برای تبرئه خود یافته است که در اواخر روز کمکی از واقعیت ها را بیان و صبح روز بعد انرا دوباره پس می گیرد. |
|
حسیب الله | 31.10.2024 | آلمان | |
پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت هموطنان محترم و عزیزم، خواستم مکث مختصری داشته باشم، در مورد استعمال و بکار گیری اصطلاح "دخول" در نوشته ای اخیر جناب محمداکبر یوسفی که بتاریخ 30.10.2024 به نشر رسیده است:
جناب محمداکبر یوسفی در صفحه ای سوم این نوشته اش، در سطر نهم آن می نویسد، که:
(... دخول "قوای شوروی" به افغانستان ...)
تبصره:
سوال در رابطه این است، که چرا و روی چه منظوری جناب محمد اکبر یوسفی، زمانیکه از تهاجم نظامی شوروی در خاک افغانستان چیزی می نویسد، بجای استعمال اصطلاح مروج و علمی به همچو یک مداخله ای نظامی وحشیانه، که در ادبیات علمی اصطلاحات "تهاجم" ، "تهاجم نظامی" ، "مداخله ای نظامی" و همچو اصطلاحاتی استعمال می گردند، اصطلاح "دخول" را بکار می برد؟
آیا جناب محمد اکبر یوسفی از روی کدام نوع لفاظی غیر علمی قصدا در همچو موردی اصطلاح "دخول" را بجای اصطلاحات "تهاجم"، "تهاجم نظامی"، "مداخله ای نظامی" بکار می برد، یا اینکه تا هنوز، بطور مثال، فرق و تفاوت بین معانی اصطلاحات "دخول" و "تهاجم" را نیاموخته است؟
نوت: به هر صورت، استعمال اصطلاح "تهاجم، که معادل آلمانی آن می شود، Der Einmarsch, یا اینکه "یک مداخله ای نظامی، که معادل آلمانی آن می شود، که، eine militärische Intervention, در مورد صدق می کند، که شکل علمی موضوع را در بر دارد!
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
|
عمر توخي | 30.10.2024 | سوېډن | |
د اريانا افغانستان انلاين د نشراتي ټيم د محترمو مسوءلينو څخه يو جهان منـنه چي د شعر متن يې اصلي شکل ته واړوی۰ خوښ اوسئ۰
|
|
زمری کاسی | 30.10.2024 | چین | |
|
|
زمری کاسی | 29.10.2024 | چین | |
|
|
غلام حضرت | 27.10.2024 | سویدن | |
بعد از تقدیم سلام و ادب؛
من بتاریخ ۲۶ اکتوبر یک نوشته زیر عنوان شعور سبز در شعر سفید ( که در حقیقت بیان مختصر یک سفرنامه بود) در پارک زیبای اریانا افغانستان به نمایش گذاشتم ( اینکه مورد پسند و تائید خوانندگان گرامی قرار گرفته یا نی، مورد بحث نمیباشد ) امّا بتاریخ ۱۷ ماهِ جاری اقای داوود مومند ضمن یک نوشتۀ طفلانه و سراپا عقده آمیز " عنوان " نوشتۀ بنده را زیر ساطور اعتراض قرار داد که یقیناً " عنوان " نوشتۀ بنده باعث سوزش جهاز هاضمۀ وی نه شده بلکه محتوا و مضمون نوشته ام باعث رنجش وی شده.
چند روز پیش با مسئول محترم و گرامی پارک زیبای " دعوت " تماس گرفتم و به ایشان عرض نمودم که مقالۀ بنده که مورد خشم اقای داوود مومند واقع شده، فقط در پارک زیبای اریانا افغانستان نشر شده و اقای داوود مومند باید واکنش طفلانۀ خویش ( بیرق نازیبای خویشرا) را فقط در پارک اریانا به اهتزاز در می آورد نه در پارک زیبای " دعوت " بناً به من نیز باید اجازه دا ده شود که نوشتۀ دفاعیۀ خویشرا در " دعوت " به نشر بسپارم که ایشان با کمال محبت خواستۀ بنده را ایجابت نمود که البته در اولین فرصت هر آنچه لازم میدانم در جواب اقای داوود مومند به " دعوت " خواهم فرستاد تا نشر شود البته از ارسال آن به آریانا افغانستان خودداری خواهم نمود زیرا مطالب ایکه در نوشتۀ آتی ام خود نمائی خواهند نمود، با سلیقۀ بعضی یا بسیاری از خوانندگان محترم اریانا افغانستان سازګاری نخواهد داشت و نمیخواهم خاطر این عزیزان مکدر و آزرده شود.
بهر حال، اقای داوود مومند تا دیروز از جرثومه های وجودی طالب دفاع می نمود ولی در تبصرۀ اخیرش دچار جوش و بُخار شده و بر ملا هیبتولا تاخته ( این هم یک کومیدی تلخ است که رهبر یک گروه کوبیده میشود ولی خود گروه باز هم دارای منزلت و عزت تلقی شود ).
سخن آخر اینکه: من چند سال پیش با اقای داوود مومند تماس تلفونی داشتم و گاهاً در مورد اوضاع وطن با هم صحبت می کردیم. یک روز صحبت ما روی بحث خلقی - پرچمی - مجاهد - افغان ملتی گرم بود که وی ناگهان گفت:
《 خلقی ها عموماً خر بودند ولی پرچمی ها متمدن تر بودند 》.
البته قسمت اول حرف اش کاملاً درست و منطقی بود ولی قسمت دووم حرف اش ماهها بر ذهن و روان من سایۀ سنگینِ تعجب و سؤال افکنده بود تا اینکه یک وقت یک کسی نوشته بود که محمود بریالی و اقای داوود مومند با هم دوست صمیمی بودند که البته بعداً ذهن من از سایۀ سنگین تعجب و سؤال رهائی یافت.
من بخاطر اثبات ادعای فوق ، با وی فقط به " مباهله " رجوع می کنم و بس.
|
|
زمری کاسی | 26.10.2024 | چین | |
امروز صحنهٔ محاکمهٔ خانمی را در چین از طریق تلویزین دیدم که خانمی که در چین اطفال را به فروش میرسانید بعد دو ساعت محکمه که پیهم اقرار نمود، محکوم به مرگ گردید!
در مورد اطفال افغانستان که چندین سال پیش در بدررفت های اطالیه زندگی میکردنر بین ۹ و ۱۴ ساله و از ایشان استفادهٔ جنسی میشد و اطفال کشتگی که اعضای وجود شانرا غرب میگرفت و فلم مستند دیگر تلویزیون زیوریخ سویس که دوستم و من تهیه نمودیم و نشان داده شد که اعضای دولت و پارلمان سویس هم دست داشتند و در مورد به ریس جمهور کانادا تقریبا هفت سال پیش نوشتم، جوابش این بود که ایشان در مورد کمک کرده نمیتوانند! از برای خدا این غربی که از قانون و آدمیت و غیره حرف میزند، دست شان در جنایات بشری دخیل است، همین لحظه بیش از هشتاد صفحه اسناد فرستاده شدهٔ من به دفتر حقوق بشر در جینوا و نیو یارک و وکیلان بین المللی از چند ماه به اینطرف افتاده است! پرسان و غور میشود یانه ، نمیدانم؟! جهان غربی که جز جنایت در تاریخ کار دیگری نکرده؛ از ۳۲۰۰ سال به اینطرف! |
|
محمد داؤد مومند | 26.10.2024 | متحده ایالات | |
اخبار جدید
همین اشب به وقت غرب اضلاع متحده از طریق مطبوعات جهانی اطلاع حاصل نمودم که اردوی حکومت اسرائیل مواضعی را در تهران بمبارد نموده است.
وزیر جنګ اسرائیل مدعی است که اهداف مورد حمله دولت صهیونستی در تهران نظامی بوده است.
واقعیت امر این است که ایران در قسمت حمله یکسال قبل جنګجویان حماس بر اسرائیل به عنوان جنګی های نیابتی دست داشته است، ولی در طول یک سال ګذشته هم دولت اخوندی ایران و هم حزب الله ایران تحت رهبری ملا نصرالله در غندی بی تفاوتی نشستند و یک عکس العمل قاطع در برابر نسل کشی دولت اسرائیل در غزه نشان ندادند.
در نتیجه هم حکومت نتنیاهو، جر ئت حال نموده ملا نصرالله رهبر حزب الله را که مهمترین ګروه نیابتی ایران در شرق میانته است به قتل رساند و حتی جانشینان او را نیز مانند خودش بدیار عدم سپردند.. این بزرګترین خبط ملا نصرالله و حزب الله اش بود که مانند تماشاګر به غندی خیرر نشستند و بد نامی تاریخی را نصیب ګردیدند.
تذبذب رژیم اخوندی ایران حکومت نتنیاهو را جرئت بیشتر بخشید چنانکه رهبر حماس اسمعیل حنیه را در قلب تهران شکار کرد، این وضع رژیم ایران را چنان متوحش ساخت و ترساند که برای یکی دو روز خامنه ای ترسو و جبون را در کدام بنکر مخفی کردند.
دو سه روز قبل رژیم جهنمی شیعی ایران چند صد نفر از هم وطنان ما را که برای پیدا کردن لقمه نانی و دستیابی به کاری به داخل سرحد ایران شدند از طرف سرحدداران ایرانی توسط راکت ها به فجیع ترین وضع به شهادت رساندند که متلسفانه از طرف ګروه های فارسیست و قلاده به ګرده ایران مانند شورای نظار و جمعیت و تجزیه طلبان و کولابی ها و نسل دمبوره این عمل مورد نکوهش قرار نګرفت.
کذا امارت طالبان نیز در مورد به بی غیرتی و نامردی و دیوسی پناه بردند و عکس العمل پښتونی و افغانی نشان ندادند، زیرا طوریکه قبلا بار ها ګفته ام امارت اسلامی طالبان به ناسیونالیزم افغانی و تفکر خوشحال بابای کبیر و رهبران تاریخ ساز پښتون اعتقادی ندارند.
خوشحال بابا میفرماید:
څو وانخلی له غلیمه انتقام
مرد نه خوب کا نه راحت که نه آرام
و یا هم اینکه
په جهان د ننګیالی وی دا دوه کاره
یا به وخوری ککرۍ یا به کامران شی
و یا هم
دافغان په ننګ می وتړله توره به هر صورت خداوند منتقم حقیقی است. امیدوارم که جنګ میان دو حکومت جهنمی اسرائیل و ایران به چنان آتش فشانی مبدل ګردد که نه تنها اسلحه ذروی ایران بلکه تمام دیپو های اسلحه هردو کشور و بخصوص دشمن تاریخی و عنعنوی افغانستان یعنی ایران. چنان نابود ګردد که حتی تفنګی نداشته باشند که توسط آن علیه خاک ما یا هم وطنان مظلوم ما فیر کنند.
کذا دعا میکنم که خداوند به قوت بالغۀ خود افغانستان را از شر قیادت ملا هیبت الله جاهل نجات دهد.
یک مرد در میان شورای نظار و جمعیت پیدا نمیشود که مواد منفجره را به روش و تکتیک خود طالبان به کمر بسته و خانه ملا هیبت الله را با خودش به آسمان بپرانند، اما لاف و پتاق شان تمام دنیا را گرفته که میتوان آن را گوزات نام گذاشت.
خدایا چنان کن که پایان کار تو خشنود باشی و ما رستگار آمین یا رب العالمین
از اشتباهات املایی و انشایی معذرت میخواهم
|
|
الله محمد | 25.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم اقای مومند صاحب گرامی و عزیز!
با عرض سلامهای گرم به شما مرد تاریخ معاصر جهان و آرزومندی صحت و سلامتی جسمی و روحی شما از بارگاه خداوند متعال.
1-"تبصرۀ نسبتاً مطول و حاوی مطالب و نکات بحث بر انگیز آن اخوی گرامی را به ارتباط عرایضم خدمت دانشمند محترم و نویسندۀ توانا شاغلی فیصل محمدی صاحب، با دقت فراوان از نظر گذشتاندم."
از اینکه انرا به دقت مطالعه نموده اید مایه خوشی بنده گردیده است. بلی، مطالب و نکات بحث بر انگیز در آن وجود دارد که می بایست به دقت بالای آن غور گردد، که چرا موضوع فلسطین به این نقطه رسیده است. مشکل اساسی در کجاست. آیا مشکل اساسی در اساسات اسلام است و یا اینکه اشخاص که بنام اسلام باعث همچو خرابی ها می گردند. به نظر بنده این اشخاص است که منجر به نام بدی اسلام گردیده و می گردند ، چنانچه تاریخ کشور ما در گذشته نه چندان دور گویا اشکار آن است. ملت خود را به نام اسلام قربانی نمود اما سران که این ملت را قربانی نمودند خود به چور و چپاول همین ملت و سرمایه های مادی و معنوی انها گردیدند و امروز هنوز هم بدون اینکه کمی غیرت داشته باشند از اطراف مختلف جهان صدا های عاری از منطق را بلند نموده اند.
2-"من همواره به تبصره ها و نظریات آن عزیز گرامی ارج فراوان قائلم،" خداوند واحد و شاهد است که مجبور نباشم اصلاٌ حوصله انرا ندارم، که بالای موضوعی تبصره نمایم. اما بعضاٌ فکر می نمایم که میدان را اینچنین به بی منطقی و خراب کاران که خود شان هم متوجه خرابکاری شان نیستند ، گذاشت گناه است. یعنی این همه دانش، دین و تجربه زندگی که برای ما می اموزند ، برای خلق و مخلوق خدا یعنی حیوانات انرا به کار نگرفت به درد گور ما نمی خورد. باید غم بهشت و دوزخ را در همین جهان خورد، که همه ان در همین جا هم است.
3-"ولو تبصره های مو شگافانه شما، در تردید نظریات این قلم تحریر شده باشد " با شما محترم از دیر زمان است که اینجا اشنا شده ام، و شما محترم را یک شخصیت مصمم، پر معلومات و فوق العاده اجتماعی تشخیص نموده ام ، بدون اینکه کدام اشنایی با شما و دیگران وجود داشته باشم، اما اشنایی که همه ما را با هم پیوند می دهد، درد است که همه ما در جریان تاریخ نیم قرن اخیر کشور کشیده ایم و جوانی و عمر خود را یعنی قیمت ترین چیز خود را بر باد داده ایم و پراگنده از استرلیا گرفته الی کالیفورنیا و دهلی و پیکن بخش شده ایم و صدای خود را بخش می نماییم. این درد دوری را بایست با کمک دیگر هموطنان ما که قدرت را در کشور بدست دارند به خوشی تبدیل نموده و صدای های معقول و منطقی همدیگر را شنیده و غرض بهتر شدن وضع اجتماعی همه ما انرا در سطح ملی و بین المللی تطبیق نماییم. خالق هستی با این همه هستی و ما را خلق نموده و ما به وی اعتقاد هم داریم، ما هم باید این قدرت نا چیز را داشته باشیم تا راه های ارامش و منطق درست اسلامی را در کشور تطبیق نماییم و با شناخت خود و دیگران شناخت جهانی خود را میسر بسازیم. ما نباید دیگر این قدر ضعیف باشیم که جهان و مخصوصاٌ جهان اسلام ما را از نگاه حقوقی به رسمیت نه شناسد. باید تفنگ را به قلم تبدیل نماییم تا هم در یک فضای آزاد و برادران و خواهرانه با هم بتوانند کار نمایند.
4-"و دلیل اساسی آن اعتقاد بر وجدان پاک انسانی و اسلامی شماست که از هرگونه شائبه و خبث باطن و حس کاذب انتقام جویی و وساوس شیطانی... و منافقت و حرمزادگی مصفی و مبراست." فرهنگ اسلامی ما از اثار مولانا تا عطار و بیدل و غیره و در راس همه قران و دیگر اثار ادبی و دینی جهان ما را به راه بالا دعوت می نماید، یعنی انسان را به تقوا و خوبی و نیکی و دوری از دروغ، فریب، دزدی و بی عدالتی و غیره تشویق می نماید که نه تنها در فرهنگ ما بلکه در فرهنگ همه جهان وجود دارد و بشری که تا اینجا خود را رسانید همین راه را تعقیب نموده است، وظیفه ما است تا وجدان خود را پاک نگاه داریم، در غیر آن خود ما به عذاب هستیم. لذت زندگی در وجدان پاک است که همه فرهنگیان بشر به ان تاکید دارند. به نظر بنده کشور ما در یک نقطه اساس تاریخ خود قرار دارد، که فقط باید از این طریق همه ما متوجه مشکل ما شده، و این راه پاک را در درون خود صیقل دهیم. انوقت است که باید افتخار به اسلام نمود نه اینکه بالای اولاد های مردم و خالق هستی مکاتب را بسته نمود.
5-" هموطن روشن ضمیر الله محمد خان گرامی!"
بفرمایید.
6-"این قلم از ابراز نظر و تحلیل مطالب مندرج تبصرۀ تان اجتناب میورزم، " بسیار خوب، اما بعد.
7-" ترجیح میدهم در صورتیکه خواسته باشند شاغلی محترم حسیب الله خان که مبصری هستند چیره دست و نکته دان و نکته سنج.." بنده به محترم حسیب الله خان و به دانش و فهم انسانی شان احترام زیاد د ارم.
8-" و شاغلی محترم شیر ساپی صاحب که نویسندۀ توانا و دانشمندی کثیر البعاد اند " بنده مظامین محترم شیر ساپی را همیشه مطالعه می نمایم و از ان زیاد اموخته ام. این خودش اموزش است که دید اشخاص در موارد مختلف را که چی فکر می نمایند، فهمید تا منطق فکری شان را درک نمود.
9-"و جناب شما تاریخچۀ مقالۀ شان را در مورد تخلیق و تشکل مبارزین سر به کف حماس، تیوری بدون کدام اساس تلقی فرموده اید،" بلی، کاملاٌ درست است. بنده در تبصره خود به حضور شما محترم دلایل انرا ارایه داشته ام، که عمدتاٌ بی اتفاقی در صف خود فلسطینی ها منجر به حالت فعلی گردیده است، و اسراییل هر گاه قبول نماییم که حماس را تقویه نموده در برابر مرحوم عرفات و گروپ بعدی ان ، پس معلوم است که حماس خیانت در برابر ارمان ملی فلسطین نموده است، که با دشمن فلسطین ولو به خاطر پول و کمک های اجتماعی بوده باشد، به اینکار د ست زده باشد و همکاری نموده باشد. این موضوع مغلقیت خاص خود را دارد، که در نهایت موضوع فلسطین از اثر نادانی خود فلسطینی ها و سو استفاده از اسلام صورت گرفته که ایران این اتش را با مصارف انگفت مالی و نان مردم خود روشن نگاه داشته که دیده شود تا کجا انکشاف می نماید. بنده از موضوع مرحوم سادات و مرحوم عرفات در اسلو و امریکا قبلاٌ تذکر داده ام. سادات را هم بنام اسلام از بین بردند و بعد ها که همین ها بنام اسلام در مصر قدرت را بدست گرفتند، نتوانستند به صورت درست انرا نگاه دارند، که منجر به امدن قدرت جدید یعنی امریکا در مصر شد. رهبری مسلمانان بعضی کشور ها در اثر درک نه نمودن درست موقعیت ، خود شان خود را مات می دهند.
10-"غرض مستند ساختن داعیۀ شان، توضیحاتی ارائه دارند."
توضیحات هم، هر گاه ارایه بدارند این خواهد بود، که حماس را اسراییل بنام کمک های اجتماعی تقویه نمود تا بر ضد جنبش عرفات بر خواسته تا موضوع پیمان اسلو تعقیب شده نتواند، و کشور ی بنام فلسطین ایجاد نگر دد ، که باز هم سوال عمده خلق می گردد، که ایا حماس به این سویه بی سویه بوده که این سو استفاده اسراییل را ندانسته است. هر گاه حماس متحدانه با جنبش عرفات یعنی پیمان اسلو پیش می رفت و کمک های جهانی که گردیده بود انرا برای تقویت بدنه علمی و اقتصادی مناطق خود مختار فلسطین به صورت درست ان به مصرف می رسانید و با اسراییل چشم به چشم همکاری می نمود، در کوتاه مدت صاحب کشور فلسطین در پهلوی اسراییل شده و این دو کشور مانند دو برادر با هم در ترقی منطقه با هم همکار می شدند. اسراییل هم در سطح بین المللی متفکرین سطح بالا دارند که خواهان همچو پیشرفت در انجا می شدند.
11-"در قسمت اخیر این معروضه و حسن ختام، خاطرۀ به خاطرم خطور کرد که مربوط ایام جوانی و شاگردی در لیسۀ حبیبیه بود بدین عبارت که میان استاد پزواک و استاد خلیلی تعاطی ارادت به زبان نظم صورت پذیرفت و یکی از ایشان برای ختم تداوم این تعاطی ارادت نوشت:"
خاطر شما محترم واقعاٌ پر است از خاطرات، که زمانی انرا می گویید بنده را در همان زمان های پر کیف یعنی ارامی و ارامش می برد و صحنه های مکتب رفتن و غیره دوستی های بی الایش انزمان به خاطرم می اید و درونم را به گریه می دهد. خداوند همه رفتگان ما و شما را ببخشد و ما هم که رفتیم ما را هم ببخشد. این بود زندگی ما که انر به دیگرا ن باید سپرد که عین راه را بروند و بروند و اگر حقیقت زندگی را یافتند خوب در غیر ان باید برای ان جنگید و اگر هم یافتند در اخیر انهم خاک می گردد. به فرموده خیام: انان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ای و در خواب شدند
12-"با عرض حرمت و آرزومندی تراوش های طلایی بیشتر قلمی تان"
تشکر. به شما محترم هم عرض حرمت. قلم بنده تراوش طلایی هم اگر داشته باشد از طلای است، که شما محترمین انرا در اختیارم می گذارید، یعنی قلم های همه در اینجا تراوش طلایی دارد و طلا ی فهم و اتحاد یک سرمایه و پشتوانه خوب برای پیدا نمودن راه حلهای روحی برای همه ما باید گردد.
چو سایه عمر به افتادگی گذشت اما
به هیچ جای نه کردیم گرم پهلو را
بیدل
|
|
زمری کاسی | 24.10.2024 | چین | |
هيله ده چه ؤپوهېدل شي!
امیدوارم فهمیده شود!
|
|
الله محمد | 24.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم آقای آزر بیک صاحب! قبل از همه با عرض سلام، در پناه خداوند متعال باشید. 1-"تشکر محترم الله محمد, " از شما محترم هم تشکر، که به صورت درست آن با طرح سوال داخل بحث گردیده، تا روشنی مزید در موضوع اشکارا گردد. موضوع قابل بحث زیاد است، زیرا در اثر درک و معرفت ناقص از خالق هستی بشر به مشکلات زیادی مواجعه بوده و است که باید تا حد امکان این مشکلات تقلیل یابد.
بشر بعد از حضور در این جهان با یک پدیده لا متناهی و زیبا روبرو گردیده که تا امروز و در اینده با حیرت ادامه می یابد. در قران یعنی خداوند "ج" خودش فرموده است که:" هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیمٌ" . بند اول آن به وضاحت با منطق قوی ازلی بودن "وجود" را اظهار می دارد. که از نگاه علم امروز هم غیر این ممکن نیست که "وجود" وجود می داشت. یعنی بوده نه اینکه به وجود آمده باشد، زیرا چیزی از عدم به وجود امده نمی تواند. اینکه به چی شکل بوده موضوع دوم و فرعی است. ما بالای اصل بحث می کنیم. یعنی وجود عدم شده نمی تواند، اما ماهیات وجود یعنی موجودات مانند انسان، درخت و غیره عدم می گردند، اما وجود ما وجود ابدی دارد یعنی ما چی در ظاهر هستی باشیم و چه نباشیم در واجب الوجود از ازل تا ابد بوده و هستیم. در بند دوم خداوند "ج" به وضاعت از خود یعنی ظاهر وجود اطلاع می دهد. شما بر علاوه عظمت و زیبایی زمین ، شبها بیرون شده و این عظمت ستاره گان را در این فضای لا متناهی تاریک نگاه نمایید، یعنی به اصطلاح عارفان ، چهره و ظاهر معشوق را نگاه نمایید، چنانچه خداوند "ج" فرموده است که در عقب این قدرت ظاهرش ، قدرت باطن این ظاهر نهفته است، یعنی خداوند "ج" ظاهر و باطن همه چیز و هستی است. بشر که از "وجود" خودش به حیث "موجود" "وجود" از خالق هستی در جریان تکامل خود بحث نموده، در حقیقت با در نظر داشت پیدایش وی از خاک، از خالق هستی بحث نموده است. ادیان به کمک باطن هستی که در انسان یعنی عالم صغیر وجود دارد ، به پیشرفت فکری خود ادامه داده و انهم در اصل برای صلح و اخلاق اجتماعی. قسمیکه بنده مطالعه نموده ام، اکثر علمای علوم مختلفه مردمان عقیده مند بوده اند، و غیر اینهم نا ممکن است. در حقیقت ما همه عقیده مند هستیم اما در اثر نبود دانش کافی انرا نمی شناسیم و از ان خرافات و تشنج درست نموده ایم. انسان نمونه عالم کبیر است. یعنی از خاک و هستی ظاهر انسان و دیگر موجودات هستی پیدا شده یعنی کوچک نمونه بزرگ است. در این فلسفه کوچکترین شک از نگاه علم امروز نمی توان نمود و این همان چیزی است که ادیان هم انرا به شکلی دیگری افاده نموده، اما در اثر عدم دانش کافی در جریان تکامل تا حدودی به خرافات تمایل نشان داده که منجر به فهم ناقص از خالق هستی گردیده است. یعنی بنام خدا افکار خود را خدا ساخته اند و این مشکل را با دانش بایست بر طرف نمود، زیرا ضرر ان به همه می رسد مخصواصاٌ به خود خدایان پلاستکی در زمین. 2-"از تفصیل و تشریح بیشتر در مورد جمله کاپی شده از شما که در بالا این سطور درج است. معمولا اولین احساس برداشت درست را انعکاس میدهد," به نظر بنده بشر کنون در یک مرحله اساسی رسیده که باید مخصوصاٌ در عرصه اخلاق یک تحول صورت بگیرد. به نظر بنده فرهنگ غنی اسلام همچو نیروی عظیم ادبی را در اختیار دارد که انرا با کمال آرامش با فرهنگ غنی عیسویت می تواند عملی نماید، در غیر آن موقع به کسانی زیاتر مساعد می گردد که از اسلام درک غلط نموده اند و انرا به طرف خرافات خطرناک سوق داده اند. مخصوصاٌ کشور ما در شرایط فعلی باید این فرهنگ را با همکاری جامعه خود انکشاف بدهد. در قران بار ها تاکید به حقانیت عیسویت هم گردیده است. هر گاه کمی واضع تر موضوع را افاده نماییم در کشورهای مانند چین، جاپان و غیره که مردمان خود را خدمات مختلفه اجتماعی می دهند و برای کشور های ما هم مصد ر خدمت می گردند و در ارامش و خوبی و صلح زندگی می کنند همه به یک شکلی مسلمان هستند ، بدون اینکه دین اسلام را دارا باشند. ما باید از مرحله کافر و مسلمان عبور کنیم. کسی خوبی نمود مسلمان است بدی نمود کافر. اینقدر ساده است و انرا توسط قوانین معقول و منطقی باید نظم داد. اسلام پر از قوانین خوب است، که باید از نو کشف گردد توسط همه ما. دین اسلام و ادیان برای همه بشر فرستاده شده که از اخلاق ان استفاده نماید.
3-" شما نام خدا خوب, خلص و پخته گفتید: " حتماٌ پخته هستید که پخته را شناختید اما باید سوخت و نیست شد تا فهمید که بسیار پخته ها هنوز خام هستند که قدرت نزد شان است و نمی دانند چطور این غذای و فکر پخته را در دهن مردمان گرسنه جهان نمایند. تشکر از این تاج یاقوت و زمرد و آلماس تان. به نظر بنده هر کس قادر به شناخت خداوند "ج" اصلی، نه اعتقادی شده بتواند ، تمام عالم را نصیب شده است. تا کنون بشر راه دیگری غیر از اعتقاد کور کورانه به خداوند "ج" در اثر نیود معلومات های کافی راه دیگری نداشته. امروز بایست اعتقاد به صورت درست ان تعلیم داده شود و بنده فکر می کنم از طریق همین تخنالوژی های جدید این حالت تغیر می نماید. خداوند علم است نه جعل. خداوند دانا است نه نادان. همه اینها در کتاب مقدس ما امده است. خداوند شنوا است و بیننده است نه کر و کور. زمانی مخلوق خداوند نا راض باشد خداوند همه چیز را می داند.
4-"در ادیان سماوی, قدرت اقتصادی وارثین اولی ان, تا حدی است که تامین مالی دو طرف جنگ را میتوانند عهده دار ولی هنوز هم ثروتمندترین خانواده روی زمین باقی بماند. " به نظر بنده ما باید به متفکران دینی که پایه های تاریخ و فرهنگ ما هستند غرض صلح اجتماعی ارج بگذاریم. این ثروت وارثین اول هم در بانک ها فکر می کنم اقتصاد جهان را در چرخش نگاه می دارند. هیچ کس قادر به خوردن این ثروت شده نمی تواند و قبل از خوردن تمام این ثروت وفات می نمایند، اما ثروت در بانگها و غیره جا ها وفات نمی نماید و نفع ان به دیگران هم می رسد. باید با دید وسیح جهان را دید، زیرا غیر این مشکلات خلق می نماید.
5-"در دومی ان فقط با بازنگری عهد قدیم کتاب مقدس به جدید, صلاحیت مدیریت ان رهبریت پیشرفت اجتماعی و قدرت اقتصادی را از ان خود ساخته است." چنانچه در بالا تذکر رفت این دومی هم در این انکشاف شریک بوده است ، تا اینکه چنین رنسانس به وجود امد که ویلیام دورنت امریکایی همه انرا مفصل در کتاب"تاریخ تمدن" اضافه از یازده جلد خود تشریح نموده است . بلی به دنباله کتاب عهد قدیم ، تفکرت جالب دیگری، کتاب جدید را با افکار جدید انتشار داد و این پیشرفت در نهایت هم به کمک متفکرین کتاب سومی در شقوق مختلف علمی مانند طب و غیره صورت گرفته، کمک نمود. علم و تفکر در تمام شقوق مربوط همه بشر می گردد. شما در انجا یک فکر خوب و به نفع بنده می نمایید در حقیقت همان فکر را بنده نموده ام، اما شما در فکر تان رسیده و انرا در اختیار بنده می گذارید. 6-"در سومی تصادفا فقط در مرکزیت مدیریت آنجا بودن, با دومین سرمایه دار ترین فامیل دنیا طرف هستید." فکر نمی نمایم که به اندازه سرمایه بنده سرمایه داشته باشند، بدون اینکه سرمایه داشته باشم هر جا بروم سرمایه بنده است. آفتاب و زمین سرمایه بنده است. این موضوع تعلق به دید انسان دارد که حریص باشد و یا راضی و قانع. 7-"گسترش چنین عیش و نوش در جغرافیا خاص مانند افغانستان, یک اقلیت غیر بومی را که تعداد عددی ناچیزشان حتی در الگورتم محاسبات نفوس نمی گنجند همیشه در سطح بالا اقتصادی تعلیمی و پرستیج اجتماعی قرار داده در انجا اغا- بادار- صاحبان اند." هر کس تلاش می کند برای خود یک راه عاید پیدا نماید. حتماٌ در پهلوی انها دیگران هم می خورند. 8-"ایا بهتر از چنین به گفته شما " بی اتفاقی" برخورد اجتماعی به اصطلاح همیشه بهار کم داد و زیاد گرفت سراغ دارید?" بیل گیت امریکایی. چی نیرنگ است سامان تماشا خانهء هستی مژه بر خویش واکردم جهانی گشت حیرانت
بیدل
|
|
ع واحد حيدرى | 24.10.2024 | سدني استراليا | |
چند سخنی با خانم ملالی موسی،
اول باید خدمت این خواهر یا مادر عرض شود که همانطور که داکتر صاحب کاظم سالها قبل، این خانم را درست تشخیص داده بود و فرموده بود که ركورد ایشان در دهه دموکراسی و سلطنت بند شده است، این گفته کاملاً به جا بوده است. اگر باور ندارید، به صفحه اول استقلال افغانستان آنلاین مراجعه کنید و حکایات انگلیس را مشاهده کنید که بهصورت دائمی در صفحه اول دیده میشود.
موضوعات تکراری گذشته و جملات تکراری، غیر از اینکه تحقیقی باشند، دیگر خستهکننده شده است. از آن زمان، نیم قرن و یا نزدیک به یک قرن گذشته است. انسانها تغییر نمودهاند و این تغییر شامل حال همهی ما نیز میشود. داکتر شرق بیش از صد سال عمر دارد. شاید آن شناختی که اینجانب از محترم داکتر صاحب شرق دارم، ایشان نداشته باشند.
این دنیا تنها سیاه و سفید نیست، بلکه پر از رنگهاست. جناب قیس کبیر بهدرستی فرموده که حق هر انسان است که بیگناه تلقی شود، مگر اینکه محکمه حکم جرم وی را ثابت کند (Presumption of Innocence).
در این شکی نیست که حقوق مرد و زن باید برابر باشد، اما در جامعهی افغانی بهخصوص و حتی در جوامع پیشرفته، یک فاصله و حدود بین مرد و زن موجود است که متاسفانه درک آن برای خانم موسي مشكل شده است.
از این خواهر و مادر خواهش و تمنا دارم که دیگران را احترام بگذارد و استفاده از کلمات زشت ، جر و بحثهای بیفایده جلوگیری نماید، تا خدا نخواسته کسی پیدا نشود که به این خواهر و مادر ما توهین وارد کند. تمام خانمهای افغان عزت ما هستند، تا زمانی که حدود تعیینشده را رعایت کنند. ختم بحث با این خانم.
|
|
زمری کاسی | 24.10.2024 | چین | |
عشقری آ ن شور بازارت چه شد غرفۀ خالی ز نصوارت چه شد آن دیارشور و شوق و شعر و عشق قمری شاخ سپیدارت چه شد نی “غلام شوده “ماند و نی “چجو” خواجه ساعت ساز سرکارت چه شد نی جمالی ماند و نی شایق ترا هم نشین نغز گفتارت چه شد چوک وچارسوق و چته از یاد رفت “هفت شهر عشق” وعطارت چه شد صحبدم صد آ فتاب زنده گرد سر نهاده زیر دیوارت چه شد ماه پیشانی گگ و کاکل زری سروقد ، کبک رفتارت چه شد در زمین هم “لنگر” دیگر مجوی آ ن عزیز یار و عیارت چه شد کا که های چوک و شور بازار کو بالکه های رند و چوتارت چه شد تا به پای خوبرویان افگنی حالیا! ای شیخ دستارت چه شد کوچه های پیچ در پیچت کجاست خانه های چار در چارت چه شد از اچکزایی گذر، تا تخته پل مسگر و زرکوب سیمسارت چه شد زان جوانمردان نشان پا نماند حیدری، شاهینپیزارت چه شد قاسم استادخراباتت خموش چنگ و شهنایی و سه تارت چه شد چوب بازان پهلوانانت کجاست کله پزها و سماوارت چه شد تپۀ بی ننگ ها، یادش بخیر مهره و کچکول و چلتارت چه شد خانقا بر جای و درویشان خراب صوفی صافی ز زنگارت چه شد آ ن قلندر های آ تشخوار کو ساده رویان دل ازارت چه شد عشقری جوشی نمودم نیم خام یا سخی جان، شهر و بازارت چه شد روح ملکوتی عشقری صاحب شاد
|
|
دوکتور غروال | 23.10.2024 | ویانا | |
دی قادیانیو پنجابیو غلامو چړیانو نه یوازی اسلام مقدس دین ته ستر ضرر رسولۍ دی بلکه د با غروره او ننګیالیو پښتنو نامداره تاریخ ئی هم چټلی ته برابر کړۍ دی دا بی همته قادیانی چړیان د پنجابیانو قادیانیو ملایانو له خوا د امریکا په ډالرو تربیه شوی دی دوی نه مسلمانان دی او نه پښتانه دا خبیثان د امریکا ستر جاسوس او د افغان ملت ستر دوښمن خلیلزاد د دوحی نام تر شعار لاندی دوباره د افغان ملت په اوږو سپاره کړۍ شول او نورو چور کوونکیو . غلو غلامانو د غلیسی امریکا په امر په اتفاق سره افغانستان قادیانیو پنجابیو تربیه شوو چړیانو ته تسلیم کړ او اوس غلیسه امریکا په درواغو د خپلو غلامو چړیانو سره ساختګی مخالفت شروع کړۍ دی ولو چی غلیسه امریکا مسلسل دی چړیانو ته په ملیانونه ډالرونه ورلیږی او همدارنګه د داسی ساختګی مخالفت چیغی اوس د انګلیس چوچه پنجابی پاکستان هم شروع کړی دی ، افغان ملت د مختلفو قومونو څخه تشکیل او دی غیرتی قومونو د افغانستان په تاریخ کښی د اجنبیانو یرغلونو مقابل کښی په اتفاق سره جنګیدلی او اجنبیان ئی سره ددوی غلامانو له افغانستان څخه شړلی دی او څه موده وړاندی د قادیانیو تربیه شو چړیانو تخریبکاری پر ضد د افغانستان په مختلفو برخو کښی محتاطانه فعالیتونه شروع شوی دی او ددی امید موجود دی چی ددی ملی شخصیتونو هلو ځلو څخه به دا نور تښتیدلی غله او د اجنبیانو غلامان سوء استفاده ونکړۍ شی !!!!!
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 23.10.2024 | USA | |
To our biggest bigot's fascist of all time, that spread the disease of hatred among people. Please pay attention to the map above. It shows the expansion of Arabic language during 540 and then again in 2022. Most of Africa including ancient Egypt unique culture and languages are eliminated completely. Now please look at the map again, the same language expansion did not have much of a success towards the Northeast in which blocked mainly by Persians and Turks. Therefore, instead of constantly belittling other human groups, be reminded that in absence of Farsi/Dari being so strong language and standing tall in the front line, other languages within the neighborhood will not survive. WHEN THE LANGUAGE IS GONE, GROUP IDENTY WILL BE DIFFINATELY DIMINISHED! Since your core asset centers around language, please pay your dues, and thank them deeply for what you have instead of belittling.
|
|
زمری کاسی | 23.10.2024 | چین | |
|
|
محمد داؤد مومند | 22.10.2024 | متحده ایالات | |
شخصیت حق بین و فرزانه، الله محمد خان گرامی!
طبق معمول بعد از عرض سلام و تمنیات نیک.
تبصرۀ نسبتاً مطول و حاوی مطالب و نکات بحث بر انگیز آن اخوی گرامی را به ارتباط عرایضم خدمت دانشمند محترم و نویسندۀ توانا شاغلی فیصل محمدی صاحب، با دقت فراوان از نظر گذشتاندم.
من همواره به تبصره ها و نظریات آن عزیز گرامی ارج فراوان قائلم، ولو تبصره های مو شگافانه شما، در تردید نظریات این قلم تحریر شده باشد و دلیل اساسی آن اعتقاد بر وجدان پاک انسانی و اسلامی شماست که از هرگونه شائبه و خبث باطن و حس کاذب انتقام جویی و وساوس شیطانی و دسایس فارسیستی و تدلیس و تلبس و تفتین و منافقت و حرمزادگی مصفی و مبراست.
لذا میگویم خوشا به حال تان و شادباش به روح و روان پدر و مادری پاک سرشت و پاک نهادی که فرزندی به پاکی وجدان و صفایی روح و روان مانند شما را به جامعه تقدیم نموده است.
هموطن روشن ضمیر الله محمد خان گرامی!
این قلم از ابراز نظر و تحلیل مطالب مندرج تبصرۀ تان اجتناب میورزم، و ترجیح میدهم در صورتیکه خواسته باشند شاغلی محترم حسیب الله خان که مبصری هستند چیره دست و نکته دان و نکته سنج و شاغلی محترم شیر ساپی صاحب که نویسندۀ توانا و دانشمندی کثیر البعاد اند و جناب شما تاریخچۀ مقالۀ شان را در مورد تخلیق و تشکل مبارزین سر به کف حماس، تیوری بدون کدام اساس تلقی فرموده اید، غرض مستند ساختن داعیۀ شان، توضیحاتی ارائه دارند.
در قسمت اخیر این معروضه و حسن ختام، خاطرۀ به خاطرم خطور کرد که مربوط ایام جوانی و شاگردی در لیسۀ حبیبیه بود بدین عبارت که میان استاد پزواک و استاد خلیلی تعاطی ارادت به زبان نظم صورت پذیرفت و یکی از ایشان برای ختم تداوم این تعاطی ارادت نوشت:
نشاید بیش از این دنبال گردد
سخن های سخنور با سخنور
با عرض حرمت و آرزومندی تراوش های طلایی بیشتر قلمی تان
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 22.10.2024 | USA | |
الله محمد ".....به نظر بنده بی اتفاقی در تمام کره زمین همیشه وجود داشته و همین بی اتفاقی بوده که باعث بروز ادیان اسمانی و زمینی شده است...... ".
تشکر محترم الله محمد, از تفصیل و تشریح بیشتر در مورد جمله کاپی شده از شما که در بالا این سطور درج است. معمولا اولین احساس برداشت درست را انعکاس میدهد, که شما نام خدا خوب, خلص و پخته گفتید: در ادیان سماوی, قدرت اقتصادی وارثین اولی ان, تا حدی است که تامین مالی دو طرف جنگ را میتوانند عهده دار ولی هنوز هم ثروتمندترین خانواده روی زمین باقی بماند. در دومی ان فقط با بازنگری عهد قدیم کتاب مقدس به جدید, صلاحیت مدیریت ان رهبریت پیشرفت اجتماعی و قدرت اقتصادی را از ان خود ساخته است. در سومی تصادفا فقط در مرکزیت مدیریت آنجا بودن, با دومین سرمایه دار ترین فامیل دنیا طرف هستید. گسترش چنین عیش و نوش در جغرافیا خاص مانند افغانستان, یک اقلیت غیر بومی را که تعداد عددی ناچیزشان حتی در الگورتم محاسبات نفوس نمی گنجند همیشه در سطح بالا اقتصادی تعلیمی و پرستیج اجتماعی قرار داده در انجا اغا- بادار- صاحبان اند. ایا بهتر از چنین به گفته شما " بی اتفاقی" برخورد اجتماعی به اصطلاح همیشه بهار کم داد و زیاد گرفت سراغ دارید?
|
|
الله محمد | 21.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم مومند صاحب گرامی و عزیز! سلام و احترامات بنده برایتان تقدیم است. از بارگاه ایزد متعال صحت و سلامتی برایتان آرزومندم . "مکثی بر مضمون استاد فیصل محمدی صاحب!" شما از مطالعه بنده گذشت. 1-"مشکل بنیادی به رسمیت شناختن امارت اسلامی و عمدتاً و در رأس اضلاع متحده امریکا، سیاسی است، نه حقوقی."
به نظر بنده موضوع حقوقی است که موضوع را سیاسی می سازد. مثلاٌ بسته بودن مکاتب بروی دختران بعد از صنف ششم یک مسله حقوقی است و اسلامی است، که فکر نمی کنم مردم امریکا انرا کار درست بدانند. یعنی از حقوق به سیاست موضوع ترقی نموده.
2-"اگر امرور امارت اسلامی طالبان حاضر شوند که بگرام را به حیث پایگاه نظامی در اختیار دولت اضلاع متحده قرار بدهند، اضلاع متحده امارت اسلامی را همان روز به رسمیت خواهد شناخت، "
به صورت قطع همچو چیز را اضلاع متحده امریکا نباید بخواهد، یعنی نباید خود را دو باره در عرصه سیاست بین المللی با روسیه، چین، ایران و غیره مواجع ساخته و از طرف دیگر هم امارات اسلامی افغانستان با این حرکت در چندین جعبه بازنده می گردند، منجمله اینکه همیشه گفته اند با لباس نظامی امریکا را قبول ندارند. ضمناٌ همین اکنون ضرورت اصلاٌ به همچو چیزی وجود ندارد. مشکل شناخت حکومت امارات اسلامی افغانستان سیاست داخلی در چند موضوع عمده تعلیم و تربیوی، امور زنان و سخت گیری ها بی موجب دیگر بالای مردم می باشد. یعنی در واقعیت امارات اسلامی افغانستان مردم خود را به رسمیت نمی شناسد تا به کمک انها در داخل و خارج در سطح بالا به یک شناخت جهانی معقول برسند. علت عمده آن نبود دید وسیع در شرایط فعلی جهان و گذشته تاریخ معاصر کشور از نگاه روانشناسی سیاسی و اجتماعی می باشد.
3-"مگر مجاهدین حماس از طرف دولت اسراییل در برابر سازمان الفتح خلق، تمویل و تجهیز نشد؟"
این تیوری را برای بار اول در یک مقاله محترم ساپی خواندم ، که بدون کدام اساس انرا در میدان انداخته اند و نخواستم بالای آن بحث نمایم. بنده در اثر مطالعات که در زمینه نموده ام، اختلاف گروه حماس با دیگر رهبران فلسطین در ارتباط بر خورد مسالمت امیز و مسلح بوده است. هدف حماس از بین بردن اسراییل بوده در حالیکه سازمان ذکر شده شما /الفتح منطقی تر و معقول تر فکر نموده بودند. مشکل اساسی فلسطین در بین خود فلسطینی ها است. هر گاه انها متحدانه در ساحات تحت کنترول شان کمک های بین المللی را غرض انکشاف جامعه فلسطین به صورت معقول به مصرف می رسانیدن و سطح علمی و اقتصادی فلسطین را در حد بالا می اوردند که به صورت معقول بالای موضوعات طرف اختلاف با اسراییل بحث می نمودند، این حالت امروز را پیدا نمی نمود که عمدتاٌ سیاست غیر منطقی و غیر معقول ایران را در قبال اسراییل، فلسطینی ها بازی نمایند. ایران مرتکب اشتباه بسیار بزرگ در منطقه گردیده که دیده شود به کجا انکشاف خواهد نمود. ایران بنام اسلام منابع مالی کشور خود را بی جهت به مصرف رسانیده و منطقه را بی موجب به تشنجات کشانیده است. حماس و ایران به درجه اول مسول خرابی در منطقه هستند. مصر یعنی مرحوم انور السادات قدم بزرگ اولیه را با شناخت اسراییل گذاشت. به تعقیب ان در پیمان اسلو بین اسراییل و سازمان آزادیبخش فلسطین در سال 1993 خط سیر حل منازعات دو طرف اساس گذاری گردید و در واشنگتن بین مرحومین عرفات و بیگن و داکتر کلنتون ریس جمهور امریکا توافقنامه اسلو به امضا رسید. عوض اینکه بالای همچو پروژه مهم/اسلو همهء فلسطینی ها با هم متحدانه کار می نمودند، حماس به تحریک ایران یعنی اعتقاد به جنگ مسلحانه غرض محو اسراییل حرکت داده شد، و نگذاشتن که توافق نامه اسلو با تغیرات شکل دایمی را به خود بگیرد. در توافق نامه اسلو فلسطین مانند مصر اسراییل را به رسمیت شناخت و استفاده از اسلحه در برابر اسراییل را راه حل ندانست. پروژه هفتم اکتوبر با تمام وحشت ان حتماٌ توسط ایران هم طرح ریزی گردیده بود. حکومت ایران انقدر که خود را قوی احساس می نماید با حمایت روسیه اشتباه فکر می نماید. 4-" حکومت اضلاع متحده و جهان غرب با قوت و شدت تمام هم از نظر سیاسی و هم مالی و هم نظامی در حمایت حکومت فاشیستی نتنیاهو قرار دارد." سیاست بین المللی اینرا ایجاب می نماید. تا جاییکه بنده موضوع را تعقیب می نمایم چین و دیگر قدرت های اقتصادی و سیاسی جهان هم در برابر امریکا و غرب خاموش هستند، یعنی انها هم اصل موضوع را می دانند. فلسطین را ایران زیر پای اسراییل انداخت. نمی دانم شما تورات را مطالعه نموده اید و یا خیر، که با مطالعه عمیق ان متوجه خواهی شد که ریشهای اصلی موضوع به کجا می رسد. 5-" کجاست وجدان بشری و انسانی دیمکرات ها و جمهوری خواهان در سراسر اضلاع متحده و کذا تمام دنیای متمدن غربی، که بر این کشتار و قتل عام و تجاوز و تخریب و نسل کشی، اشک تمساحی یریزند؟ " چین، هند و تقریباٌ تمام جهان مانند جاپان و غیره هم کاری تا کنون نه نموده اند. 6-"مگر گروه های جهادی به شمول طالبان در پشاور از طرف دولت اضلاع متحده خلق و تجهیز و بر اریکۀ قدرت در افغانستان نشانده نشد؟" به نظر بنده هر انکشاف دلیل خاص خود را دارد ، که باید جداگانه بررسی گردد. در اثر تحولات سیاسی داخلی، افغانستان به طرف بلاک وارسا رفته و در اثر جنگ سرد موقع برای غرب مساعد شد ، بنام اسلام شوروی را از پا در آورد. بعد آن به همه معلوم است که چی شد. افغانستان در دندانه چرخ بزرگ سیاست جهانی بین اسلام، غرب و شرق تکه تکه و خسته ساخته شد. امریکا ، غرب و چین و غیره در رقابتهای بزرگ اقتصادی غرض چرخانیدن ماشین های اقتصادی شان مجبور به چنین سیاست هستند، اینجا موضوع کشور های مطرح نیست بلکه سیستم اقتصادی جهان مطرح است که همه داخل ان بوده و رول خود را باید بازی نموده بتوانند که نتوانستند خمیر می گردند. یعنی سیستم این را تقاضا می کند که هر گاه این سیستم بر هم بخورد جنگ شکل بسیار بزرگتر را به خود می گیرد و فعلاٌ کاملاٌ تحت کنترول است. برای سیستم اکراین و لبنان و غیره یک تق و توک عادی است که زمانی دو باره ارام می گردد بعد از تخریب و فروش اسلحه و غیره. البته بنده فقط خواستم نظر خود را در زمینه بدهم و نظر شما محترم مسلم که درست است. بنده زیاتر به علت ها بحث نمودم اما شما به واقعیت های که در گذر است. یعنی بحث اضافی لزوم ندارد. واماندگی از شش جهت آغوش گشودست راهی که به جایی نرسد از همه جا پرس بیدل
|
|
زمری کاسی | 21.10.2024 | چین | |
|
|
دوکتور غروال | 21.10.2024 | ویانا | |
بلی په افسوس سره باید وویل شی چی د اریانا ویب سایت کښی د فاشیستانو او کمونیستانو نوشته کوونکیو تعداد ورځ په ورځ زیاتیږی او تاسی ددی خائینینو هره چټله نوشته مکمله نشروۍ او نورو نشریو کښی محدودیت راولۍ ، خوښنه د تاسو داسی صداقت څخه !
|
|
حسیب الله | 21.10.2024 | آلمان | |
سلام، متاسفانه، د ښاغلی محترم ډاکټر صاحب غروال تخلص د ټایپی غلطی له امله غلط لیکل شوی دی. زه د دې غلطۍ لپاره بخښنه غواړم.
په احترام حسیب الله |
|
دوکتور غروال | 20.10.2024 | ویانا | |
د ما تخلص غروال دی او نه غربال !
|
|
محمد داؤد مومند | 20.10.2024 | متحده ایالات | |
مکثی بر مضمون استاد فیصل محمدی صاحب!
همین اکنون مضمون عالمانه، فاضلانه، معلوماتی و مستند جناب فیصل محمدی را در ویب وزین ما، یعنی آریانا افغانستان مطالعه نمودم،
محتیویات این مضمون به حدی و معیاری برایم پوهنتونی و آموختنی بود، که به نظر من این مقاله باید به حیث یک چپتر درسی در پوهنځی حقوق و علوم سیاسی پوهنتون کابل به دست محصلان قرار گیرد، با مطالعۀ سطور و پاراگراف های این مقاله چنان فکر میکردم که گویا کتاب (میثاق اجتماعی رو سو) در دستم قرار دارد.
علاوه از غناء محتویات، این مقاله از سلاست و روانی زبان خالص و پاک و پاکیزۀ دری به شکل معیاری آن برخوردار است، زیرا در سراسر مقاله یک کلمه و یک اصطلاح ایرانی را مانند ویژه، واژه، واکنش، گفتمان، چالش و امثال آن را که اکثریت قلم بدستان ما بدان نشخوار میزنند، در آن نیافتم.
به نظر این کمسواد تفاوت میان زبان ایران که آن را فارسی دانند و زبان دری، دری زبانان افغانستان درین است که ما در زبان دری خود اصطلاحات مصطلح در ایران را نداریم.
اگر به حضور استاد فیصل محمدی گستاخی نشود من با انتخاب عنوان مقاله به دو لحاظ موافقت ندارم.
یکی اینکه تذکر جمله گروه طالبان در عنوان مقاله، مفهوم مقاله را که از وسعت فراوانی برخوردار است محدود میسازد.
ثنانیاً اینکه نباید امارت اسلامی طالبان را که از سه سال به ایتطرف جغرافۀ کشور را صد در صد در ید اختیار دارد، گروه قلمداد نمود، زیرا امارت اسلامی در کشور حکومت و حاکمیت را در دست دارد. مخالفین و معاندین امارت اسلامی که همان بقایای فاسد و مفسد جهادی و فراری اند و بعد از سه سال اکنون قوله های حکومت در تبعید را میکشند، حتی یک ولسوالی را در سراسر افغانستان در اختیار ندارند.
مشکل بنیادی به رسمیت شناختن امارت اسلامی و عمدتاً و در رأس اضلاع متحده امریکا، سیاسی است، نه حقوقی.
اگر امرور امارت اسلامی طالبان حاضر شوند که بگرام را به حیث پایگاه نظامی در اختیار دولت اضلاع متحده قرار بدهند، اضلاع متحده امارت اسلامی را همان روز به رسمیت خواهد شناخت، دفاع از حقوق بشری توسط اضلاع متحده ، دروغی بیش چیز دیگری نیست. بهترین مثال هم فاجعۀ بشری است که همین اکنون از طرف دولت تروریستی اسرائیل در غزه و تمام مناطق فلسطینی که حکومت براینام عباس در آن وجود دارد و کذا لبنان، جریان دارد و حکومت اضلاع متحده و جهان غرب با قوت و شدت تمام هم از نظر سیاسی و هم مالی و هم نظامی در حمایت حکومت فاشیستی نتنیاهو قرار دارد. این جنوسایت و قتل عام و کشتار و تباهی به اصطلاح یک هم وطن در قرن بیست ویک جریان دارد. همین اکنون قتل عام اطفال، بالغ بر هفده هزار از شکم مادر شهید گرفته تا سن شیر خوارگی و سن قانونی به صورت هیتلری جریان دارد.
کجاست وجدان بشری و انسانی دیمکرات ها و جمهوری خواهان در سراسر اضلاع متحده و کذا تمام دنیای متمدن غربی، که بر این کشتار و قتل عام و تجاوز و تخریب و نسل کشی، اشک تمساحی یریزند؟
چند ی قبل چند هموطن هزاره در افغانستان توسط داعش به صورت فجیع و ظالمانه قتل رسید، عکس العمل جهانی در مورد چنان تلقی میشد که دنیا به آخرت رسیده باشد. مگر خالق گروپ های تروریستی مانند داعش در جهان غیر از دستگاهای استخباراتی اضلاع متحده و کشور های غربی و اسراییل کسی دیگری شده میتواند؟
مگر مجاهدین حماس از طرف دولت اسراییل در برابر سازمان الفتح خلق، تمویل و تجهیز نشد؟
مگر گروه های جهادی به شمول طالبان در پشاور از طرف دولت اضلاع متحده خلق و تجهیز و بر اریکۀ قدرت در افغانستان نشانده نشد؟
مگر این گروه های تروریستی از طررف دولت اضلاه متحده به نام (فریدم فایترز) مسماء نگردید؟
مگر لچ مرغانی مانند ربانی و اخوند یونس خالص در قصر سفید از طرف رونالد ریگن پذیرایی نگردید؟
مگر رژیم امارت اسلامی طالبان بدتر از رژیم های ببرک و امین و تره کی و ربانی و حکومات مستعمراتی در کابل است که تمام جهان ان ها را به رسمیت شناخت؟
مگر رژیم امارت اسلامی بد تر از رژیم های جنایتکار جنرال پنوچه و سوهارتوست که تمام جهان و در رإس اضلاع متحده آن را فوراً به رسمیت شناخت؟
گفته اند:
افتاب آمد دلیل آفتاب
با عرض امتنان و معذرت
|
|
الله محمد | 20.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم آقای محمدی صاحب ! بعد از عرض سلام و آرزوی صحت و سلامتی شما از بار گاه خداوند مهربان مقالهء " گروه طالبان و عملیه های به رسمیت شناسی" شما از مطالعه بنده گذشت که حسب اتی بالای آن یک تبصره کوتاه می نمایم: قبل از همه قابل تقدیر میدانم که تمام جوانب موضوع شناخت را به اساس فیصله های علمای حقوق عمومی بین الملل و یلا سیاست مدارن با تجربه تحت سوالیه، در سطح دولتها و سازمان های بین المللی سیاسی و یا مالی معقول و منطقی تشریح نموده اید. بدون داخل شدن بی لزوم به تمام محتویات مقاله، شما محترم غیر مستقیم در اخیر راه حل شناخت حکومت افغانستان را هم ارایه داشته اید با وجودیکه هدف شما بر عکس ان بوده است : 1-" گرچه مصلحت های سیاسی قدرت های بزرگ
موانع حقوقی قابل توجهی که سر راه پروسه به رسمیت شناسی چنین گروه ها قرار دارد ر ا تضعیف نموده " این مصحلت های سیاسی قدرت های بزرگ ، سیستم اداره فعلی جهان را به هر صورت ان که است، تا حدود زیاد نظم می دهندو افغانستان بایست با تغیرات نا چیز در سیاست داخلی کشور سیاست خارجی انرا در سطح بین المللی جاری ساخته که غیر این هم راه دیگر وجود ندارد. این تغیرات مسلم که در چوکات فرهنگ اسلامی ما در سطح بالا یکجا با آرامش جامعه صورت می گیرد ، که بالایش بایست تمام جوانب افغانی کار نمایند. همین مفاله شما در این راستا یک کار است و بنده پشنهاد می نمایم تا با این تبصره انرا به رهبری حکومت امارات اسلامی افغانستان برسانید، که هر تا کنون معلومات نداشته بوده باشند از آن مطلع گردند.
2-"و حیثت
چنین گرو های ضد ملی را تا سطح دولت ارتقا میبخشد " در مورد افغانستان فکر می کنم "ضد ملی" به ضد بعضی ارزشهای قبول شده در اسلام مانند تعلیم و تربیه زن و مرد و بعضی مسایل قابل حل اجتماعی افاده گردد بهتر خواهد بود . زیرا به نظر بنده ضد ملی تعریف وسیع دارد. شما محترم با نوشتن چنین مقاله راه حل هم باید پیشنهاد می نمو دید که نه نموده اید، اما با وجود آن بنده را قادر به این ساخته تا از نوشته شما همچو چیزی را استخراج نمایم.
3-"اما با ان هم امکان تحقق چنین واقعات خیلی کم است " نباید عقب همچو "امکانات" گشت، زیرا به تعقیب ان مشکلات دیگر خلق می نماید. مشکل افغانستان باید اساسی حل گردد، زیرا شرایط ان مساعد است که باید استفاده از ان صورت بگیرد. بنده از پارامتر های که داده می شود مانند نوشته شما به چنین نتیجه رسیده ام.
4-"در یکی
از این واقعات نادر قرار بود گروه طالبان طی یک مصلحت سیاسی به رسمیت شناخته شود" به نظر بنده در هر مصلحت سیاسی بدون رای مثبت طالبان راه حل غیر ممکن است و طالبان هیچگاه با گروه های که مردم افغانستان از نگاه اداره و غیره امتحان داده اند ، موقف خود را نمی توانند ضعیف نمایند.
5-"طوریکه لیبرلیست های بر
سر اقتدار در امریکا در همکاری با سوسیالیست های اروپایی بعد از کسب رضایت جمهوری اسالمی ایران و ممالک
حوزه ترک نژاد در رابطه به سهیم سازی جنایتکاران جنگی جهادی و یکتعداد از مهره های سوخته در بدنه امارت اسالمی چنین دولت را با همه سیاست های ضد افغانی و ضدی بشری اش ذریعه سازمان ملل به رسمیت بشناسند" در اینجا باید غور شد، که ایا اینکه شما این را درست نوشته اید و یا غیر. این مهره های سوخته کی است و دلیل این چی بوده که چنین ضعیف عمل نمایند. بنده همچو چیزی را تا کنون متوجه نشده ام. سوسیالست های اروپا کی بوده، ریس جمهور فراسه و یا صدر اعظم آلمان . امریکا چی لیبرالیست و چی غیر ان و اروپا میدان را باخته اند به تمام معنی. کارت برنده در دست حاکمان افغانستان است که شواهد نشان می دهد که احتمالاٌ روانشناسی سیاسی و اجتماعی در سطوح مختلف باعث بندشهای زیاد در جامعه گردیده است که باید کمک گردد و موضوع روشن گردد که در این صورت افغانستان بی اندازه شرایط ط عالی را پیدا نموده می تواند.
6-"اما
فکر میشود " این فکر درست بوده نمی تواند، زیرا اساس همچو شناخت اساسی نبوده.
7-"عدم توافق بخش از طالبان ؛ " به نظر بنده طالبان یک قدرت مرکزی دارند که انجا تمام اساسات وجود دارد که فقط انها می توانند گره های افغانستان را با افغانان مانند شما که همچو مقاله جالب را در ارتباط شنا خت کشور و بهتر شدن شرایط، بیرون داده اید. یعنی امارات اسلامی را متوجه ساخته اید که در سطح بین المللی افغانان نظر به بعضی مسایل داخلی می توانند در سطح بین لمللی اثر گذار در ساختن افکار غیر مفید باشند. این موضوع باید جدی گرفته شود.
8-"نتایج غیر قابل توقع جنگ شرق میانه برای سوسیالیست ها و لیبرالیست ها و
تضعیف چانس برنده شدن حزب بر سر اقتدار در امریکا باعث ناکامی این بروژه شد . "
اینها زحمت بی موجب کشیده اند هرگاه چیزی را که شما نوشته اید درست باشد. بنده از روز تولد همچو فکر برایتان مشوره می دادم که نتیجه نمی تواند داشته باشد.
به نظر بنده که نوشته شما این مفکوره را برایم خلق نمود، دولت امارات اسلامی افغانستان با همکاری متخصصین امور مختلفه افغانی در خارج و داخل کشور مفکوره های جدید را بحث نمایند و انها را با خود در سطوح مختلف به یک شکل عالی ان داخل مجلس نموده و یک قطعه بی اندازه جالب را که از نگاه های مختلف در روابط ملی و بین المللی منحیث استراتیژی ارایه می گردد، با اتفاق و اتحاد اداره بدارند. جامعه بین المللی را با بعضی اصلاحات لازمه در افغانستان می تواند قناعت داده تا همکاری شان جذب شده و باید هم شود. در کشور کار خلق می گردد، اقتصاد با این ذخایر که در زیر و سر زمین داریم قوی گردیده و از این طریق روز به روز مردم راضی شده، یک سیستم جالب اجتماعی در صلح و ارامش تحت یک حکومت به تمام معنی اسلامی و بی آزار که ارامی و صلح برای زن و مرد این کشور و دولت افغانستان به ارمغان بیاورد تا با بالا رفتن یک پته دیگر از حالت فعلی، خود را بیرون اورده و بسازیم و از زیر بار گفتار در میدا یا ها جهان هم بیرون گردیم. بی اندازه در کشور در سکتورهای اقتصادی و غیر اقتصادی کار وجود دارد که فقط با اتحاد و اعتماد ساخته شده می تواند و تنها حکومت فعلی اگر هم بخواهد به تنهایی انرا اجرا نماید، غیر ممکن است . با قوت های فکری جامعه افغانی باید انرا فعال بسازند.
پرتو خورشید جز در خاک نتوان یافتن
یک زمین و آسمان از اصل خود دوریم ما
|
|
زمری کاسی | 20.10.2024 | چین | |
کشف تکان دهنده در جنگل های آمازون! کشف اسکلت غول با درازترین گردن در جهان، مکاشفه ای که تاریخ را تغییر می دهد
|
|
محمد داؤد مومند | 19.10.2024 | متحده ایالات | |
فقدان شعور اعتقاد به اصالت فرهنگ ملی!
طبق معمول که روزانه یک دو بار برای دیدن محتویات مطبوعاتی به ویب سایت کلان افغان جرمن راجعه میکنم، چند دقیقه قبل ترجمۀ مضمونیکه به قلم بهادر اکمار تحریر یافته و شخصی به نام سید حسام مل آن را به زبان فارسی تحت عنوان (روسیه با ایران همسو میشود ..) ترجمه نموده از نظرم گذشت، طبق معمول سؤالی را در ذهنم مطرح کرد که چرا هموطنان ما مثل شادی یا بیزو و یا هم بوزینه، در تقلید اصطلاحات ایرانی، اصالت فرهنگی خود را فراموش میکنند؟
این آغا چندین بار اصطلاح مزخرف و مبتذل ایرانی « موشک» را ذر عوض راکت ترجمه نموده است، نمیدانم ایرانیان که به قول سعدی صاحبان علم و دانش اند، روی کدام منطق به عوض راکت نام موشک را برگزیده اند؟
نسبت و تناسب موشک با راکت قاره پیما چیست؟
اگر ایرانیان به جای موشک نام نهنگ قاره پیما را روی راکت میگذاشتند تا یک حدی از نظر بزرگی شباهتی میان راکت و نهنگ قاره پیما موجود میبود، ولی اینکه ایرانیان بر هر مدفوع ابداعی فرهنگی خود نشخوار میزنند، نوش جان شاد باد و به ما ارتباطی ندارد.
اما تراژیدی بزرگ درین است که بسیاری از اهل قلم ما، مانند شادی و بیزو در تقلید استعمال اصطلاحات ایرانی خود را عالم و دانشمند و مفتخر حس میکنند، که دلالت صریح بر فقر کلتوری و بی فرهنگی و کم نهادن ارزش های فرهنگی ماست.
از ماست که بر ماست
به قول شاعر
معرفت نیست درین قوم خدایا مددی ملیون افسوس
|
|
محمد داؤد مومند | 19.10.2024 | متحده ایالات | |
ګرانه وطنواله میوند صیب!
مجدد سلامونه او نیکی هیلی
ستاسی د نیوکو د توضیح نه مننه
لمړی په دی خورا خوښ یم چی دا ځل مو خپله لیکنه په ملتی افغانی پښتو ژبه چی په هیواد کی په قومی لحاظ د غوڅ اکثریت ژبه ده، کښلی ده، چی متأسفانه په هیواد کی ډیر لږ او د ګوتو د شمیر تاجک وطنوال پری پوهیږی. پدی اړه د هیواد په تاریخ کی غیر له امیر شیر علی خان نه، نور پښتون تباره زمام لرونکی مشران په خپله ملی ژبه نه پوهیدل او په دی برخه کی ګنګیان وه. د ستر احمد شاه بابا . سلام دی وی پرهغه (علیه السلام) د دوری نه نیولی د امیر شیر علی خان د دوری پوری ایرانی قزلباشانو، د دربار د منشیانو او میرزایانو وظیفه ځانته انحصار کړی وی. امیر شیر علی خان د داسی کلک ملی شعور خاوند او زعیم وه چی به دی اړوند زموږ به تاریخی مشرانو کی څاری نلری، دا یواځنۍ دوره وه چه د لمړی او آخری ځل دپاره زموږ د ستر ولس د اکثریت ژبه د دربار ژبه وګرزیده او په همدی دوره کی عسکری اصېلاحات لکه غونډ مشر، لیوا مشر او داسی نور په افغانی پښتو ژبه متداول او واړول شول.
زموږ د دری ژبی پوهان لکه سمندر غوریانی، علامه سلجوقی، استاد خلیلی، میر غلام محمد غبار، میر محمد صدیق فرهنګ، داکتر جاوید، داکتر یوسف خان، نور احمد اعتمادی، ابراهیم صفا، ګویا اعتمادی، داکتر سهیل، عثمان صدقی، او په لس ګونو نور پوهان په نورو خارجی زبو باندی تسلط درلودو خو به خبله ملتی ژبه کی مطلق بیسواده وه. سمندر غوریانی تقریباْ بنځه یا شپږ خارجی ژبی به علمی معیار زده وی خو ده به عمر کی افغانی ملی پښتو ژبه زده نکړه. نور احمد اعتمادی به کابل کی د ایکافی په کنفرانس کی په عربی ژبه وینا وکړه، ولی خپله ملی ژبه یی نه وه زده.
زما په اند دا دوه څرګند دلایل لری.
لمړی دلیل د دوی تعصب او پښتو ژبی ته په څبکه کتل دی.
دوهم دا چی دربار کی پښتو ژبه لیار نه درلوده،
میر غلام محمد غبار په ستر پښتون مشر، مومند بابا باندی د تعصب اتهام ولګاوه!!!!!!
مومند بابا ورته به ځواب کی وویل چی ؛غباره ته د یوه افغان پوه او عالم شخصیت به توګه باید په پشتو ژبه وپوهیږی، مخصوصا دا چی تا په فراه او کندهار پښتنی سیمو کی څلور کاله تیر کړی دی.
ولی زه حاضر تا ته د فارسی ژبی په ګرامر کی درس درکړم، بر سیره پر دی ما د خپل سیند کتاب تحاشی او تعلیقات به فارسی ژبه لیکلی دی، نو اوس وجداناْ ووایه چی متعصب زه یم یا ته؟
وطنواله ښاغلی میوند صیب!
واقعیت دا دی چی ما په عمر کی غیر له استاد خلیل معروفی نه، د دری ژبی بل جلیل القدر پوه و نه لید چی د پښتو ژبی سره همدردی او علاقه مندی ولری، دا ځکه چی استاد خلیل معروفی د کلک ملی وجدان خاوند دی.
ګرانه روکیه میوند صیب!
ژبی د تغییر او پر مختګ په حالت کی دی، دا احتمال شته چی سل کاله وروسته به زموږ په ژبو کی نور تغییرات هم راشی، تاسی محترم د نائب سالار او سپه سالار نومونه یاد کړی چی د غزنویانو د دوری نه په هیواد کی معمول وه او ولی دا اصطلاحات به پښتو ژبه واړول شول؟
ګرانه وروه! پخوا به ولسی جرګی ته شوری او مشرانو جرګی ته به مجلس اغیان ویل کیده، دی پخوانی نمومنو تغییر یو معقول ضرورت وه، خو که چیری :
ستاسی دا استدلال ومنل شی، نو ستاسی محترم د استدلال په موازاتو کی هغه ملی ضد ډلی، لکه د نظار شوری، د ارشد الشیاطین ربانی جمعیت د طاهر بدخشی ستمی ډلی د بچه سقو پلویان یا سقویان او تجزیه غوښتونکی او فارسیست ډلی هم ستاسی به څیر او د استدلال په موازاتو کی استدلال کوی او وایی چی د افغانستان تاریخی نوم خراسان او آریانا وه نو باید د افغانستان نوم باید او هرو مرو په خراسان بدل شی!!!!!!
ګرانه روکیه میوند صاحب!!
آیا ته هم ددی ملی افغانستانی ډلو سره هم عقیده چی باید د افغانستان نوم په خراسان بدل شی؟
ځکه ستاسی محترم د نائب سالار او سپه سالار د تاریخی نومونو په تداوم او ټینګار، د افغانستانیانو د مدعا سره سل په سلو کی په موازی ډول اټکلیږی؟
مګر داسی نه ده وطنواله؟
ستاسی او د افغانستانیانو د استدلال توپیر په څه کی دی؟ ګرانه وطنواله! زموږ د ژوند به دوره کی د پخوانی عسکری صاحب منصبانو نومونه لکه سبه سالار غازی لوی نادر خان، سپه سالار غازی شاه محمود خان، نائب سالار عبدالوکیل خان نورستانی، نائب سالار عبدالرحیم خان صافی، القاب په همدی بڼه پاتی وه او هیڅکله د دوی د نومنو سره د ستر جنرال او ډګر جنرال القاب او عناوین مل او استعمال نشول. دا خورا معقول کار وه چی د نن ورځ د نړیوال عسکری القابو په موازاتو کی زموږ په هیواد کی د نوی عسکری القابو ملی او فرنګی ترکیب لکه برید جنرال، تورن جنرال، دګر جنرال او ستر جنرال متداول شول. ایران د غزنویانو دوره د خبل تاریخ دوره بولی او غزنی خاوره هم د ایران د خاوری شرقی برخه بولی، نو ولی ایران دا تاریخی عسکری نومونه لکه نائب سالار او سبه سالار او داسی نور د خپلی فارسی ژبی به اصطلاحاتو کی ونه ساتل او پر خای یی د فرنګی عسکری ژبی اصطلاحات په فارسی یعنی ایرانی ژبه ترجمه او اړولی دی لکه جنرال یک ستاره، جنرال دو ستاره، جنرال سه ستاره او جنرال چهار ستاره،
دلته یو بل عرض هم ستاسی خدمت ته وکړم چی د القابو تغییر زموږ د یوه ملی حکومت او دولت په چوکاټ شوی دی. اما د ایران د ګوډاګی حکومتنوپه دوران کی ایرانی اصطلاحات لکه دانشګاه، دانشکده، واژه، ويژه، واکنش. موشک، باد بزن، ایرانی عسکری اصطلاحات لکه سرهنګ، ستاد، سپهبد او داسی نور ، د ایرانی فرهنګی تاراج په دوران کی تعمداْ او قصداْ متداخل او ترویج کړل شول.
بوریای خود به قالینش مده
بیدق خود را به فرزینش مده
د مناطقی ختم
مننه
|
|
عبدالباری جهانی | 19.10.2024 | ویرجینیا | |
محترم نورمحمدغفوی سلام و احترام بنده را بپذیرید، مضمون مغتنم و علمی شما را، که درباره حزب سیاسی و ایتلاف سیاسی نګاشته اید، خواندم. در ضمن تبصره بر مضمون علمی شما باید بنګارم که ساختن حزب و ایتلاف کار منورین و آدمهای تحصیلکرده میباشد. سوال بنده در زمینه این است که اګر این منورین و تحصیلکرده ها در غم کشور و مردم خود میبودند چرا در بیست سال به اصطلاح دیموکراسی امریکایی، در داخل کشور یک ایتلافی نساختند؟ باور کنید در خارج از کشور ازین حزب سازی و جبهه سازی هیچ چیزی « بورنموشه» باز هم خدا توفیق نصیبتان کند. زنده و سلامت باشید. با احترام.
|
|
وحید | 19.10.2024 | تورخم | |
با سلام و احترام به توجه بخش اخبار آریانا افغانستان مینویسم درین دو سه روز طرفداران و صفت گران طالب با الفاظ تند و قهر و غصه مینویسند که کسانیکه درمرز ایران هدف مرمی قرار گرفتند ۳۰۰ نبودند< کم بودند و به طعنه میگویند: زیاد نوشته ای یک ذره کم مینوشتی و تعداد کشته را هم ده ها نمی گیوید میگویند کم است تا حال ندانستیم که واقعیت ازچه قرار درین حادثه غمگین چند تن وطنداران ما شهید شدند ایا خبرنگار شما دقیق خفر دارد درینجا طالبان ما را سخت ملامت و مورد تهدید قرار داده هرکس اگر نامی از این خدثه بگیرد در خطر است هفته گذشته را نیز به ترس ولرز گذشتاندیم که طالب در جستجوی کسانی بودند که به جرگه منظور خوش امدید و خوشحالی میکردند درین هفته ازان هم درترس استیم که بخاطر چند تن شیهدی هموطن جزا نه بینیم حقیقت تعدادرا بنویسید اگر میدیا از واقعیت خبر نداری هیچ نشر نکند خبر ها را میدیا نشر میکند قهر و مجازات را ما می بینیم
|
|
الله محمد | 19.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم آقای آزر بیک!
با عرض سلام و آرزومندی سلامتی شما. بنده بعد از مرور نوشته قبلی ام عنوانی شما که به عجله تحریر گردیده بود، زیرا باید کاری دیگری را بعد آن انجام می دادم ، متوجه گردیدم که ممکن شما محترم جواب تان را به صورت درست گرفته نباشید. در ضمن فرصت دو باره خوانی و اصلاح هم نبود و قسمیکه متوجه شدم از موضوع اصلی هم بعضاٌ بیرون شده ام با وجودیکه با هم ارتباط داشت. سوال شما محترم فوق العاده جنبه علمی از دو نگاه یعنی علم ساینس و علم حکمت و یا هم فلسفه یعنی تفکر دارد. کنون کوشش می نمایم ، تا حد توان ادبی تفکرات خود را در زمینه در این فشرده دقیق نمایم:
1-"به نظر بنده بی اتفاقی در تمام کره زمین همیشه وجود داشته " انسان ها به دلایل و علاقمندی های مختلف و سطوح فکری و درک مختلف در جریان تکامل اجتماعی خود در جریان هزاران سال در تمام نقاط کره زمین با هم در موضوعات متفق بوده نمی توانستند و منطقی هم است و این بی اتفاقی و یا هم عدم اتفاق در موضوع خاص و حتی عام، باعث پیدایش تشنج و نتایج ان بوده است.
2-"و همین بی اتفاقی بوده که باعث بروز ادیان اسمانی و زمینی شده است...... "."
نتایج همین تشنجات بالایی باعث بروز ادیان چی اسمانی و چی زمین شده. انسان با وجودیکه در روی کره زمین زندگی می کند اما یک موجود اسمانی است، زیرا زمین اولاٌ در اسمان است و دوم هم اینکه انرژی افتاب که زمین از آن خود را تغذیه می نماید ، آسمانی است . پیدایش انسان از همین خاک بوده و همیشه در جریان تکامل فکری خود در تلاش درک اصل خود بوده و است. اصل هستی "ظاهر" " باطن هستی" یعنی خداوند پاک است. هر کس منکر خداوند باشد منکر خود است و این ممکن نیست. انانیکه منکر اند، وی را درک نه نموده اند و یا اینکه درست درک نه نموده و علت اکثریت تشنجات و بی اتفاقی های اجتماعی هستند که از نام خدا سو استفاده می نمایند بدون اینکه وی را درست شناخته باشند.
غرض حل بی اتفاقی در مسایل مختلف اجتماعی، بشر به اتکا به نیرو و قدرت اصلی هستی و زندگی، یعنی خالق این هستی ، قوانین غرض حل اختلافات عمده را در اجتماع جاری نموده که آهسته آهسته نظم اجتماعی صلح امیز را در زندگی روزمره تا حد ممکن بدون تشنج بار بیاورند. مثلاٌ ده فرمان که در لوحه حضرت موسی "ع" در زمانش برای اجتماع ابلاغ شده ، یعنی دروغ نگو، با پدرو مادر مهربان باش، قتل نه نما و غیره و غیره. البته قبل از حضرت موسی "ع" و بعد آن هم چنین بوده. همزمان در دیگر نقاط جهان هم انسان ها بدون اتکا به کدام نیروی آسمانی که خودش اتوماتیک اسمانی است، چنین قوانین اخلاقی را وضع نموده، مانند کنفوسیوس، بودا، زردشت و غیره. در حقیقت هر گاه واقعیت اصلی انسان را درست درک نماییم ، همه این قوانین اخلاقی اجتماعی، اسمانی می باشد و ارتباط به یک نیروی ما فوق انسانی دارد.
مولانا در این زمینه می گوید:
اصل این نور است که این نان نان شدست
فیض آن جانست کانجان جان شدست
مولانا عقده دارد و علمی و درست هم است که اندیشه ما همان نان است که به سلسله از نور افتاب سر چشمه می گیرد. در قران هم موضوع وسع تر و لا متناهی گفته شده که "الله نور السموات و الا رض" . باز نمودن این جمله و یا ایه تمام علوم را در خود نهفته دارد.
باز هم مولانا می فرماید:
عقل دیگر بخشش یزدان بود
چشمه آن در میان جان بود
این یزدان که مولانا می گوید به نظر بنده همین ظاهر هستی و زندگی است که باطن آن یزدان است. ما هم یک ظاهر و باطن داریم.
خلاصه اینکه پیدایش ادیان در اثر اختلافات که در اجتماعات مختلف کره زمین موجود بوده و است ، غرض تربیه اخلاقی و اجتماعی بروز نموده است ، چی اسمانی و چی هم غیر اسمانی. انسان در واقعیت ایت خداوند است، یعنی همه موجودات ایت وی هستند، اما چنین ایتی که ما به وی ضرورت داریم در جریان حیات کوتاه خود نه وی به ما.
3-"در توضیح مفهوم جمله فوق عقلم کار نداد تا انرا به معنوعیت و مرکزیت روح در ورای موجودیت ماده که شما چنین باور را قبلا انعکاس داده تکرارا می نوشتید, ارتباط دهم. " امید است حالا عقل تان قادر به درک ان گردد. این موضوع واقعاٌ باید از نگاه علوم ساینس بالایش تفکر صورت بگیرد و انرا بعد با امور روحی و اجتماعی بشر از نگاه روانشناسی ارتباط داد.
4-"توضیح بیشتر و یاهم ممکن تغیر دید شما, در در ارتباط به جمله کاپی شده بالا الهام بخش خواهد بود."
دید بنده غیر ممکن است تغیر نماید در این موضوع، زیرا دید علوم مختلف بشری همین است. بنده فقط انرا جمع و تفریق نموده ام.
ای بردار تو همان اندیشه ای
ما بقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی
ور بود خار تو هیمه گلخنی
گر گلابی بر سر و جیبت زنند
ور تو چون بولی برونت افکنند
|
|
حسیب الله | 19.10.2024 | آلمان | |
پس از تقدیم سلام مجدد و تجدید احترامات قبلی، نخست دلیل این "پرنویسی هایم" را توضیح داده، به اظهارات می پردازم.
از آن جائیکه، اکسیر حیاتی جامعه ای جنگنده ای ما را در درک نظریات و پیشنهادات همدیگر و در رفاه و عدالت اجتماعی به هموطنان عزیز ما می پندارم، گهگاهی دست به چنین "پرنویسی" های می زنم، به امید آنکه در راه های درک نظریات متقابل، این "پرنویسی" هایم اندکی ممد واقع گردند. چنانچه از پورتال های محترم ملی ما، در این راستا از صمیم قلب ابراز سپاس و امتنان دارم، که این اظهارات ام را به نشر می سپارند.
پس از این مقدمه بر میگردم به موضوعی قبلی، که مرتبط می باشد، به اظهارات یک داکتر صاحب محترم ما، که ایشان دارنده ای سند دکترا از چهار "اونیورسیتی" هم می باشند؛ بهتر خواهد بود، اظهارات این داکتر صاحب محترم ما را، با تبصره گک های چندی دنبال کنیم.
یعنی: یک داکتر صاحب ما به مقابل سوالی که در ارتباط منبع و مآخذ اظهارات شان، به شکل محترمانه سوالی صورت گرفته است، چه گونه پاسخی را ارائه میدارد.
جناب محترم داکتر محمداکبر یوسفی گل های دکترای شانرا چنین به آب می دهند:
"جناب عبدالباری جهانی!
من نه تنها یک عمر با نام شما آشنا هستم بلکه در جمله دوستان شما، بعضی دوستان من هم بوده است. در سالها، یکبار ، عنوان یک شعر شما را خواندم «موری رخصت راکه ...» و ممکن دو یا سه عنوان را هم از مقالات شما خوانده باشم." تبصره: جناب محترم داکتر صاحب محمد اکبر یوسفی! سوال جناب محترم عبدالباری جهانی این نبود، که جناب شما چند اثر جناب ایشان را تا اکنون خوانده اید، بلکه سوال جناب محترم جهانی در ارتباط منابع و مآخذ نوشته ای اخیر جناب شما بوده است. در ضمن قابل تذکر می پندارم که جناب محترم جهانی فقط در یکی از پورتال های ملی ما بیشتر از ۸۳۰ اثر دارند؛ و یا بطور مثال جناب محترم داکترسید عبدالله کاظم نیز در همانجا در حدود ۹۸۰ اثر دارند؛ اینکه شما، بطور مثال، از بین ۸۳۰ اثر یک نویسنده ای توانا تا به حال فقط دو سه اثر را به مطالعه گرفته اید، بیشتر نمایندگی از عدم علاقه ای جناب شما را، به عمل مطالعه می نماید. مگر خدای ناخواسته در همه ای همان چهار اونیورسیتی ها فراموش نموده اند، شما را به مطالعه ای بیشتر تشویق و ترغیب نمایند؟
سپس جناب محترم یوسفی می نویسند، که: "یک مکث کوتاه هم بر دو مقالهٔ شما نوشتم که شما را خیلی عصبانی ساخت." تبصره: جناب محترم یوسفی، شما چه نوشته بودید، که خواننده را "عصبانی" ساخته بودید؟ در ادامه جناب محترم یوسفی می نویسند، که:
"دیگر در عمر من هیچ مقاله و هیچ شعر شما را نخوانده ام. هیچوقت حق شکایت را هم بخود نداده ام." تبصره: به نظر من، در اینجا دو موضوع ارائه گردیده است:
۱. موضوعی که، جناب محترم داکتر صاحب یوسفی در ارتباط چیز های که آنرا نخوانده اند، "شکایت" نکرده اند، که این عمل جناب یوسفی، قابل ستایش می باشد، زیرا "شکایت" در ارتباط چیز های که خوانده نشده باشند، می توانند، جنجال بر انگیز واقع گردند.
۲. موضوعی است، که متاسفانه در آن، حکایت عدم علاقه ای جناب محترم یوسفی به خواندن "مقاله و ادبیات شعری" در آن به مشاهده می رسد. سوال این است، که چرا جناب محترم یوسفی، با وجودیکه از اصطلاحات "شعر" و "مقاله" ذکری خیری می دارند، عدم علاقه ای شانرا در ارتباط مطالعه ای مقالات و ادبیات شعری نیز اظهار می دارند. تشویش من در این ارتباط این می باشد، که نشود، که خدای ناخواسته جناب محترم داکتر صاحب یوسفی، فقط و فقط "عاشق مقالات اینشتین" گردیده و بقیه، جمله جهان را، را بلکل از نظر انداخته باشند.
در ادامه جناب محترم یوسفی می نویسند، که: "درین اواخر یک کمپیوتر تخریب شده است. تا به حال این متن را بعد از نشر فرصت نداشته ام، که باز بخوانم. ممکن است اگر کمپیوتر وایرس داشته بوده باشد،شاید جملات را درهم و برهم انتقال داده باشد." تبصره: جناب محترم یوسفی، اگر اینشتین زنده می بود، از احتمال خارج نیست، که در پاسخ به موضوع ویروس کامپیوتری جناب شما، با یک خونسردی تمام می گفت، که، این موضوع به ما چه ربطی دارد و در ضمن شاید هم با شوخی می گفت، که، آیا ما در اینجا، خواننده ای مطالب هستیم، یا میخانیکر کممیوتر که شما، چنین چیزی را با ما در میان می گذارید؟
سپس جناب محترم داکتر یوسفی می فرمایند، که: "مرکز کارهایم روی ساختار اجتماعی اقتصادی بوده است،" تبصره: از آنجائیکه جناب محترم یوسفی در اظهار بالائی از "تمرکز" کار های جناب ایشان، حکایت فرموده اند؛ سوالی عرض اندام می تواند، که "عدم تنرکز" جناب محترم یوسفی، به حیث یک ریاضی دان محترم، چه ساحاتی را در بر گرفته خواهد توانست؟
بعدش، جناب محترم داکتر صاحب عزیز یوسفی، واقعا به یک موضوعی خوب و جالبی اشاره می فرمایند، که به اصطلاح وزن هر چهار انیورسیتی های جناب ایشان را در بر دارد؛ و آن اینکه جناب محترم یوسفی می فرمایند، که:
"با راسیزم آشتی نا پذیرم." تبصره: واقعا که همین اظهار جناب محترم داکتر یوسفی قابل قدر و ستایش فراوان می باشد، زیرا ما فقط یک انسان داریم و همه ای انسانها با هم از کرامت انسانی برخوردار اند، که باید هم همینطور باشد. بعدا جناب یوسفی می بافند، که: "من هیچگاه نمی گویم که چه خوانده ام و یا می فهمم. اما وقتی شهادتنامه های چهار یونورستی را تا سطح دوکتورا از ریاضیات و فزیک گرفته تا علوم اجتماعی، روی هم گذاشته ام،" تبصره: جناب محترم یوسفی! پیشنهاد من در رابطه این است، که، لطفا شهادتنامه های تانرا "روی هم" نگذارید، لطفا آنها را "پهلوی هم" بگذارید، یا "در کنار هم" بگذارید، شاید در آن صورت یک جلوه ای بهتری حاصل آید!
سپس جناب محترم یوسفی می فرمایند، که: "و در مهاجرت ده سال پس از تقاعد هم مترجم بوده ام" تبصره: جناب محترم داکتر صائب یوسفی عزیز، واقعا کار و فعالیت شما قابل قدر است، زیرا اکثر مردم پس از تقاعد به استراحت و تفریح می پردازند، اما جناب شما محترم "ده سال پس از تقاعد" نیز کار کرده اید و زحمت کشیده اید، که واقعا قابل ستایش فراوان می باشد و من شخصا نیز این عمل خوب و نیک تانرا نه تنها به دیده ای قدر می نگرم، بلکه امید این فعالیت و کوشش شما یک الگوی خوبی برای ما های که تا هنوز در آن مراحل زندگی نرسیده ایم، می باشد.
اما اگر حالا پس از این همه توصیف و تقدیر، اجازتی یک مزاحی و در ضمن اجازت یک پیشنهادی خوبی را به من، اعطا فرموده بودید، می توانستم بپرسم، که "اینقدر پول را، که به حیث یک ریاضی دان، از معاشات سی و هفت سال معاش به حیث داکاره و ده سال مترجم به دست آورده اید، چه می کنید؛ آیا یک قسمت کوچک آنرا برای دختران و پسران همان ولسوالی که هیچ مکتب و مکتب مسلکی ئی ندارد، دو مکتب مسلکی، یکی برای دختران و دیگری برای پسران نوجوان آن ولسوالی، ایجاد و فعال ساخته نمی توانید؟
در ادامه جناب محترم یوسفی نوشته اند، که: "ممکن آنقدر بی خبر هم نباشم که از شما بیاموزم که «ریفرنس» چگونه تحریر می گردد..." تبصره: در اینجا فقط یک پاسخی خیلی کوتاه را جابجا می سازم؛ و آن این است، که، (مچم)، البته که "مچم" مخفف، من چه میدانم، است. در ادامه جناب محترم یوسفی، از پیام اخیر جناب محترم داکتر صائب غربال نیز ذکری خیری فرموده، می نویسند، که: "دوست تان، دوکتور غروال را هم عصبانی ساخته اید. با احترام ، یوسفی."
|
تبصره: جناب محترم یوسفی، به نظر من، احتمال می رود، که، پیام جناب محترم داکتر صائب غربال بیشتر به "همان بخش تیزس جناب شما" که آنرا در همان یونورستی هومبولد موصوف، به اصطلاح "چلانده اید" ، ارتباط دارد، لطفا به همان تیزس تان، حالا پس از گذشت این همه سال ها، یک مرور دقیق فرموده، آنرا دوباره بصورت دقیق به مطالعه بگیرد، اگر گپ من غلط بود، در آن صورت به اصطلاح "من ملامت"
نوت: از پرنویسی ام، در زمینه معذرت می خواهم.
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله
|
|
میوند | 18.10.2024 | افغانستان | |
مننه ښاغلی مومند صیب . مګر ځینی ښکلی کلمی او لغتونه هم بی له ضرورته چه په زمونږ هیواد کی زر کلن تاریخ درلود، بی له دلیله او بی ځایه، پښتو ته اړول شوی ده، لکه سپه سالار او نایب سالار. ُ نابب سالار عبدالرحیم خان صافی او سپه سالار شاه محمود خان غازی. دا یوه نظامی او لښکری رتبه وه چه په غزنوی، غوری، تیموری، سوری، لودی، هوتکی، ابدالی او تر ظاهر شاه لومړنی کلونو کی کاریدل. یا ځینی مهم او تاریخی نومونه؛ لکه سبزوار، بوینه قره، ده بالا چه په شیندند، شلګر او هڅکی مینه واړول شول. دا هم رمونږ تاریخ او معنوی پانګه ته لویه صدمه او لویه جفا وه ځما په اند د ۱۳۳۹ کال کی تیروتنی شوی ده، واقعیت بل شی ده. تاسو زرکل شی. په درنښت
|
|
محمد داؤد مومند | 18.10.2024 | متحده ایالات | |
ښاغلی محترم میوند صاحب
ښه چاری او نیکی هیلی
تاسی د چالش د کلمی په اړه د متقدمینو په اقوالو استان کړی دی .
ګرانه روکیه! که د افغانی پښتو ملتی ژبی ته ځیر شو، نن ورځ ځینی هغه اصطلاحات او کلمات چی چی د حضرت بایزید روښان په خیرالبیان او د د درویزه په مخزن کتابونو کی استعمال شوی، د نن وءځ په ژبه کی نه لیدل کیږی.
په همدی توګه هغه کلمات چی په سوونو کلونو د مخه د دری ژبی د شاعرانو او لیکوالو په اشعارو او لیکنو کی نغښتی وه د مرور زمان د اصل لاندی متروک شوی او نن ورځ هغه کلمات او اصېلاحات موږ ته نا اشنا او پردی بریښی، ډی لیری نه بلکه سل کاله دمخه هم په مکاتباتو کی هغه اصطلاحات کارول شوی دی چر نن ورخ متروک او د دفتر او دیوان به ژبه کی ځای نلری.
نو زموږ د موجوده نسل دپاره معیاری ژبه همدا ژبه وه چی د اعلیحضرت محمد ظاهرشاه او سردار صاحب به ادوارو کی معموله وه. زموږ معموله او مروجه او افغانستان فهمه ژبه د ربانی او موش کبیر بنجشیر یعنی د شورای نظار او جمعیت او نورو ایرانی پرستو جهادی ډلو د حکمران په ادوارو تعمداْ او قصداْ د دوی د ایرانی بادارانو د خوشحالولو او ارضاء به منظور تغییر وموند او د ایرانی اصېلاحاتو د فرهنګی تاراج زمینه برابره شوه، د پوهنتون لوحی ښکته او د دانشګاه لوحی بورته شوی، ځکه دا نوم د زموږ د ملی او ملتی زبی نه مآخوذ شوی دی.
د کابل پوهنتون تیږه به کال ۱۳۲۶ کال کی د اعلیحضرت په لاس کیخودل شوه، په داسی حال کی چی ایران په۱۳۳۹ کال کی د دانشګاه خاوند شو، یعنی ایران پس له ۱۳ کلونو د دانشګاه خاوند شو. د جهادی ایران پرسته ډلو د پښتو زبی او د پښتنو د ثقافت او فرهنګ سره د ضدیت د کاذب احساس له امله ټول هغه معمول او مروج اصطلاحات لکه پوهنتون، روغتون، ولسی جرګه، مشرانو جرګه، شاغلی، میرمن، بیغله، ژوبڼ د پوهنی وزارت ، د اطلاعاتو او کلتور وزارت او داسی نور ټول متروک کړل شو.
د بلی خوانه دا هم څرګنده ده چی ایرانی افراطی ناسیونالستان، چی د خبل ملی هویت د فارسی ربی په پیاوړتوب کی ګوری د هعغه کلماتو او اصطلاحاتو د تعویض په هڅه کی دی چی عربی ژبی ریشه لری.
ګرانه روکه میوند صاحب!
زما دپاره د پښتو او دری معیاری ژبی هماغه وه چی د اعلیحضرت او سردار صاحب د حکومت په ادوارو کی تری کار اخستل کیده.
زما دباره هماغه کلمات او اصېلاحات معقول او مقبول او معمول وه چی د علامه حبیبی، علامه رشاد، استاد الفت، استاد بینوا، استاد پژواک، استاد سلجوقی، استاد ابراهیم صفا، شهید میوندوال ، سید قاسم رشتیا، غبار، استاد هاشمیان، سراج وهاج، میرمن نظام. او داسی سلګونو لیکوالو په لیکونو کی لیدل او مینده کیږی. ګرانه روکیه میوند صاحب. ما د چالش کلمه په افغانستان کی نه اوریدلی او لمړی ځل می به متحده ایلاتو کی د یونس قانونی شورای نظاری د کثیفی خولی نه واوریدل. حتی ما د شهروند کلمه هم نه وه اوریدلی. مرحوم سید اسمعیل بلخی، بلخی مولانا د (هم شهری) په نامه یادوه، نه شهروند. ګرانه روکیه میوند صیب! تاسی کولای شی چی ماته د چالش کلمی حتی یو مثال د افغانستان د هغه وخت به مطبوعاتوو او پورتنی استادانو به کتابونو او آثارو کی په ګوته کړۍ. که موږ افغان شموله او مروج اصطلاحات لرو نو بیا دی ضرورت څه دی چی، چی هغه اصطلاحاتو ته مراجعه وکړو چی زموږ د ولس ګڼ شمیر وطنوال پری نه پوهیږی. بدبختانه نن د پشتو ژبه یی هم مرداره کړی ده او د ایرانی اصطلاحاتو احمقانه تراجم به کی لیدل کیږیو لکه لمړۍ وزیر ، ناسته چی د نخست وزیر او نشست مبتذل او بی ضرورته تراجم دی. دا چی تاسی محترم د کومو اصطلاحاتو استعمال ته ترجیح ورکوۍ، دا ستاسی ځبله خوښه ده،
هرکله و بر خیال
مننه
|
|