محمد داؤد مومند | 12.10.2025 | متحده ایالات | |
د تبریکاتو مراتب
همدا نن د محترم هارون حکیمی صاحب له لیکاڼی نه خبر سوم چی د صادق او خورا پیاوړی او غښتلی محقق او مورخ، استاد جهانی په بی ساری لیکاڼی او قلم یو لیکل شوی کتاب د «د میر ویس نیکه نه تر احمد شاه بابا» خپور سوی دی. د افغانستان په روستنی پنځ سوه کلن تاریخ کی د میرویس نیکه په مشرۍ د پښتنو دا مبارزه او لوی ملی قیام او ملی انقلاب، په واقیت کی د خپلواکۍ د پیل یوه لمړۍ طلایی دوره ده، چی استاد جهانی په استادانه توګه تقریباْ په ۶۰۰ سوو پاڼو کی سر ته رسولی ده.
به دی توګه استاد جهانی ته د داسی لوی او ستر ملی خدمت مبارکی وایم.
هیله ده، استاد جهانی په دی بریالی شی چی یوه ورځ د ستر احمد شاه بابا د طلایی دوری نه د سردار داؤد خان د جمهوریته پوری هم، یو تحقیقی او تاریخی لیکنه د یوه لوی ملی ارمغان په څیر د تاریخ مینانو او راتلونکی نسل ته وکاږی. عمر دی دیر شه جهانی
|
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 12.10.2025 | USA |  |
 Since I am down, the last one is a motivational closing, inspired by and initiated from the "Win one for the Gipper" concept: During 1900 when India was run over mostly via official implementation of Caste-System, sight as such visible in the above picture was normal part of life as if the way it should be. No more, India pass such stage. Now and in the 21st century, another identical version of Caste System in India is fully institutionalized in Afghanistan. Among all ethnicities of Afghanistan including Pashtun, Tajik, Hazara, Uzbeks and Arabs, there is a tiny, privileged title holder among them considered to be birth-based superior to all Afghans combined. The title holders look exactly like native ethnic groups, while at the same time all of them connect their roots to a single holy family. Human race never produced such variety of looks originating from a single family thus looks like man-made-concept. They are the ones that ultimately control social wisdom in Afghanistan and to a degree in Iran thus manifest the present social status of the two countries.
There is no similar social structure with such adverse affect within the entire Arab world.
In Afghanistan, it is their privileged intellectual title holders that warrantee and guarantees the existence of such flaw social phenomena and as a result placing themselves on the top of the food chain, education and social prestige. Unless such social structure is reversed, Afghanistan will remain backward. Love you all.
|
 |
محمد داؤد مومند | 11.10.2025 | متحده ایالات |  |
هموطن ارجمند و گرانقدر شاغلی صادق هدایت!
سلام ها و تمنیات نیک خود را خدمت تان تقدیم میدارم.
از تبصرۀ جانانه و صادقانۀ تان به ارتباط نوشتۀ این خامۀ شکسته، جهان سپاس. بعد از تبصرۀ واقع بینانۀ محقق و مورخ صادق، استاد باری جهانی، تبصرۀ جناب عالی، دومین تبصرۀ است که آن را مؤید تلقیات، استباطات، استنتجاج، برداشت و تحقیق نوشتۀ تاریخی خود یافتم.
ما مثل مردمی ای داریم مشعر برایکه:
اگر تعداد قصابان زیاد شود، گاو مردار میشود.
و این مثل، و وجیزۀ مردمی، معرف تشویش شما مبنی، بر تعدد و تکثر نظریات مختلف در موارد و مسائل مشخص تاریخی است.
گرچه تاریخ را امروز به حیث یک شعبۀ از علوم اجتماعی می پندارند و زمینۀ اکتساب علم به سویۀ اخذ دوکتورا در پوهنتون های کشور هان جهان برای محصلان علم تاریخ میسر است چنانچه، پوهاند داکتر حسن کاکر، نخستین افغانی است که سند دوکتورای خود را از پوهنتون آکسفورد یا کیمبرج انگلستان و پوهنتون پرنستن ایالات متحدۀ اضلاع متحده بدست آورده است.
ولی رویات تاریخی در تمام موارد، تثبیت شده و مستند نیست، ضعف استناد همچو روایات را باید ناشی از تداخل انگیزه های سیاسی تاریخ نگاران و تاریخ نویسان سیاست باز و کذا مبتنی بر ایدیو لوژی مشخص بعضی تاریخ نویسان و تاریخ دانان دانست، در وطن بهترین امثلۀ همچو مورخین سیاست باز و صاحبان ایدیولوژی مشخص و چپی، میر غلام محمد غبار و میر محمد صدیق فرهنگ است.
به نظر این قلم کاتب هزاره، استاد احمد علی کهزاد و علامه حبیبی و استاد پوپلزی از زمرۀ ذواتی است که میتوان بر صداقت گفتار شان صد در صد اعتماد نمود، با ذکر این نکته که هیچکسی از سهو و اشتباه غیر عمدی میرا شده نمیتواند.
پیشنهاد و توصیۀ من به حیث یک آدم ریش سفید، خدمت نسل جوان مملکت این است که در مورد پذیرفتن و یا رد روایت تاریخی از خلعت بزرگ خدواندی مختص برای انسان، یعنی از (تفکر )کار بگیرند، چیزی که انسان را از خلائق دیگر متمایز قرار میدهد.
ثانیاً در قسمت پذیرفتن و یا عدم پذیرفتن روایت تاریخی و لو از هرکسی که باشد، شکاک باشند و سوم هم اینکه اصل منطق را در وقوع رویات تاریخی جداً به حیث یک پرنسیپ قبول، جستجو و مورد تحقیق قرار دهند.
از تمنیات نیک اسلامی و وطندارانه و برادرانۀ تان، به ارتباط تکالیف صحی ام، از صمیم و ژرفای قلب متشکرم.
پر مخ مو ګلونه، ګران او مهربانه وروره
|
 |
عمر توخي | 11.10.2025 | سوېډن |  |
وقتی مفهوم آزادی را نمیفهمیم
وقتی هنوز مفهوم «آزادی» را درک نکردهایم، چگونه میتوانیم از آن سخن بگوییم؟ در افغانستان، سالهاست که آزادی به شعاری سیاسی و ابزاری تبلیغاتی تبدیل شده است؛ طالبان به نام آزادی از اسارت، و سیاست پیشگان جمهوریت به نام دموکراسی، هر دو از این لغت برای فریب مردم استفاده کردند. اما آزادی واقعی، نه در اسلحه طالبان معنا دارد و نه در فساد جمهوریت؛ آزادی یعنی آگاهی، استقلال فکری، و رهایی از هر نوع وابستگی ذهنی و خارجی.
جامعهای که مردمش هنوز از ترس قدرت سکوت میکنـند، از تعصب قومی یا مذهبی نمیگذرند، و از وجدان خود نمیشرمند، نمیتواند مدعی آزادی باشد. آزادی یعنی توانایی اندیشیدن، پرسیدن و انتخاب کردن بدون ترس. یعنی اینکه هیچ قدرتی ـ چه دینی، چه سیاستی ـ نتواند اراده و وجدان انسان را اسیر سازد. تا زمانی که ما در برابر دروغ و بیعدالتی سکوت کنیم، در حقیقت شریک اسارت خویش هستیم.
افغانستان تنها زمانی آزاد خواهد شد که مردمش مفهوم واقعی آزادی را بفهمند؛ آزادی از درون آغاز میشود، نه از بیرون. هیچ نیروی خارجی و هیچ سیاستمدار فاسدی نمیتواند آزادی را برای ملتی بیاورد که خود، دروناً هنوز اسیر جهل، تعصب و بیباوری است. رهایی ما در بیداری اندیشه و اتحاد آگاهانه نهفته است؛ جایی که انسان افغان دوباره به ارزش خود، به خرد و به وجدان خویش ایمان بیاورد.
|
 |
عبدالباری جهانی | 11.10.2025 | ویرجینیا |  |
سلام و احترامات خدمت صادق هدایت. نمی فهمم که این اسم مستعار است یا اسم جناب شخص شما. من فکر میکنم که در انتخاب اسماء مستعار یا انتخاب تخلص باید کمی متوجه اسمی شویم که انتخاب مینماییم. « صادق هدایت» اسم یک نویسنده بسیار مشهور ایران است. اګر ما با انتخاب نمودن تخلص او علاقه داریم و تصادفاً اسم ما هم صادق باشد بګمانم بهتر خواهد بود که محمدصادق هدایت بنویسیم تا صادق هدایتی که یکی از مشهورترین نویسنده های ایران است و اګر وقتی شما هم به درجه شهرت صادق هدایت میرسید حتماً باعث سردرګمی خواننده های خود و بوجود اوردن التباس اسمی خواهید شد. ما شاید علاقه داشته باشیم که تخلص غبار را برای خود انتخاب کنیم ولی اګر اسم ما تصادفاً غلام محمدباشد درینصورت باید کمی از احتیاط ګار بګیریم و طوري کنیم که خواننده های مضامین و نوشته های ما اسم مارا از غلام محمدغبار مشهور تشخیص داده بتوانند. به هر صورت امید است که آزرده نشده باشید. با احترام.
|
 |
صادق هدایت | 11.10.2025 | کابل |  |
قابل توجه ا قای مومند صاحب ! مضمون نه ( ۹ ) صفحه یی شما که حاوی تبصره دقیق و نکته به نکته راجع به واقعات دو صده آخر کشور بود ، با اشتیاق تمام خواندم . متن وقایع تاریخی که بر روی آن تبصره وتشر یحات ارایهء نموده اید ، قابل فهم و درک اند ، مشکلی که حال از نشر همچنین معلو مات تاریخی که راجع به وا قعات مهم آرایه میګردد این است که دو دستګی در عینی معلو مات تاریخی، سبب سر درګمی و ګمراهی اذهان آنعده از خواننده ګان نسل جوان میګردد که در حول واقعات تاریخی کشور دست به تحقیق میزنند ، هر کس ظرفیت یک مورخ شدن را ندارد ولی به ګمان غالب هر خواننده چیز فهم میخواهد تا اندازه از وا قعات تاریخی کشور در حد دانش خود مطا لعه داشته باشد ، حال درین عصر مز دحم و پر تردد تکنالوجی معلو ماتی که حتی برای خوا بیدن وقت کم میسر می شود ، وقت اضافی برای سیاه و سفید کردن یک بحث تاریخی ز یاد نه می ماند ، این هم واضح است که مسایل تاریخی آن چنان که تعریف و ثبت میګردد ، صد در صد عینی واقیعیت نه میباشد ، از مسایل تاریخی همیشه یک تصویر کلی واقعه در ذهن مجسم می شود ، در بیان مسایل تاریخی ګذشته آګر مور خین به جز ءیات وقایع به پردازند آن وقت است که ګپ به ( موشګافی) واقعات میر سد که دوام این حالت به ( آب خط کردن وماهی ګرفتن ) ختم می شود . اګر شما کم هم بنویسی از هیچ نبشته نه کردن کرده بهتر است ولو که که در حد چند سطر محدود هم باشد باز هم خوب است . به آرزوی صحت وسلامتی و شفا ی عاجل .
|
 |
رحیمی | 10.10.2025 | هالند |  |
طالبان
با حماقتهای همیشگی خود باعث تجاوز و لشکری بر کشور میشوند بعد تقصیر و
گناه آن را به دوش دیگران میاندازند. با حمایت از القاعده و امتناع از
تحویل ابن لادن به امریکا باعث لشکرکشی غرب به افغانستان شدند. حالا با
پناه دادن به دهها گروه دهشتافگن افتخار نخستین حمله هوایی پاکستان بر
پایتخت کشور را نیز به فهرست طولانی کارنامههای سیاه و ننگین خود افزودند.
این آغاز ماجرا است. باید منتظر حوادث و بحرانهای بیشتر بود. یکی از ریش
سفیدان این
کشور گفته بود که سیاست خارجی افغانستان شبیه پل صراط است. از موی باریک و
از شمشیر تیز. فهم و مهارت میطلبد تا این توازن را مراعات کرد. این فراست
را طالب و طالبانیسم ندارد. دولت و حکومت و سلاح و عتاد و مردم بیدفاع به
چنگ دیوانگانی خودبرتربین از خود راضیای از دنیا بیخبر افتاده است. به
این اساس، خیر و صلاحی از اینها برای ملک و مردم جز تباهی و ستم سراغ
نیست. |
 |
یونس | 10.10.2025 | امریکا |  |
طالبان یکبار دیگر افغانستان را قربانی تروریستها ساختند؛ بار نخست بهخاطر پناهدادن به اسامه بنلادن، رهبر القاعده، و اینبار بهخاطر حمایت از رهبران طالبان پاکستانی. طرفداران طالبان، باید این واقعیت را بپذیرند که طالبان نوکران بیگانگاناند، نه آنگونه که شما از آنها به نیکی یاد میکنید.
|
 |
محمد داؤد مومند | 09.10.2025 | متحده ایالات |  |
مورخ، محقق و نویسنده و شاعر عالیمقام استاد باری جهانی!
بعد از عرض سلام، ارادت و تمنیات نیک
مولانا گفته است:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
مضامین و تحقیقات تاریخی جنابتان در مورد سید جمال الدین افغانی، حرکت مشروطه خواهان، امان الله خان و محمد نادر خان و ده ها مطالب تاریخی و تحقیقاتی دیگر تان، مبین و معرف عدم انسلاک، بی طرفی کامل، عدم تداخل انگیزه های حب و بغض و انگیزه های مشوب سیاسی است.
صلابت و قدرت نوشتهای تاریخی و تحقیقاتی تان را نه غبار دارد، نه فرهنگ، نه سیستانی و نه محقق شوقی داکتر سید عبدالله کاظم، او داکتر اقتصاد است.
شما در همچو رشته به قول مولانا، مقام و منزلت عطار را دارید، و چنانکه من از شما آموخته ام، باید سیستانی اقتضاء پرست و منافق سیاسی داکتر کاظم از شما بیاموزند، چنین نیست که ایشان نادان اند، ولی حقیقت این است که ایشان مطابق مشی سیاسی خود، مجبورند به تحریف تاریخ و حقایق تاریخی و تخدیر ذهنیت حامیان و بله گویان «بابلی هید» خود بپردازند. از تقدیر نوشته ام و تمنیات نیک تان به ارتباط تکالیف صحی و علالت مزاجم متشکرم.
د ستر خوشحال بابا وینا ده:
ځوان ومه بوډا شوم په رشتیا رشتیا ویلو
پر مخ مو د نړۍ ګلونه
|
 |
عبدالباری جهانی | 09.10.2025 | ویرجینیا |  |
جناب محترم محمدداوود مومند سلام و احترامات. ګرچه بنده سالهاست که مضامین داکترکاظم و سیستانی را حتی یک سطر آنرا نخوانده و نخواهم خواند. چون بحیث شاګرد تاریخ افغانستان، همېشه مستند و بېطرف مینویسم. متاسفانه که نوشته های داکترکاظم همه یکطرفه و بګفته شما همان افسانه سرمنګسک است. ولی زحتمی که در عالم مریضی و ناتوانی کشیده اید تقدیر مینمایم. همه اعتراضات و جوابات شما معقول و منطقی بوده اند. در زمینه از داکترکاظم و امثال او بارها پرسیده ام که همه میدانیم که امان الله حان در اولین بیانیه خود فرمودند که استقلال افغانستان را بدست خواهم آورد و قاتل پدر خودرا کشف خواهم نمود. ولی در طول ده سال سلطنت خود به استثنای علی رضاخان بېګناه و مظلوم و نصرالله خان را که بدون محاکمه کشت آیات اقدامی درزمینه نمود؟ این خود دلیل دست داشتن امان الله خان در قتل پدر خود است. آیا در باره قاتل امیرحبیب الله خان ( مصطفی صغیر داکترکاظم ) کدام مکتوب اعتراضی را به برتانیه نوشت؟ یا خواستار کدام توضیحی شد؟ به هر صورت اینکه در باره رد مضامین داکترکاظم بخود زحمت داده اید خدا اجرت بدهد. ضمناً خواستار شفای عاجلت هستم. زنده و سلامت باشید. |
 |
پاچا | 09.10.2025 | کلیفورنیا امریکا |  |
نشته!!! نه په عمر مړیدل نه په دولت شته نه په قدرت نه د دنیا په بادشاهت شته هسی مکوه زارۍ دلوی الله دربارته که بیا راتګ دځوانۍ غواړی دا هم نشته هسی ځان به مختورن کړی ټول جهان ته که په عمر مړیدل غواړی هیڅ نشته دولت او جلال به تر څووی په جهان کی مړیدل هم په دولت او جلال نشته چی دا نشته دغه نشته هغه نشته په جهان کی نو دنشت نه خوبیا هیڅکله ګیله هیڅ نشته بس (پاچا )دعا د اخوت او اخرت کړه که دا نه وی بس هیڅ شی په جهان نشته |
 |
محمد داؤد مومند | 09.10.2025 | متحده ایالات |  |
معذرت مجدد گرچه این قلم در پایان مضمون مطول جدید خود معنون به (تناقضات و تداخل انگیزه های سیاسی در تحقیقات داکتر کاظم) از اشتباهات املایی و انشایی، طالب معذرت شده ام، ولی تذکر مکرر نام مصطفی صغیر به مصتفی صغیر، مرا وامیدارد یک بار دیگر از ذوات دانشمند در زمینه معذرت بخواهم. کذا کلمۀ «اراکین» نیز از نظر فقه الغت نادرست میباشد.
مننه او پر مخ مو گلونه
یو دوهم تذکر: ډیره موده کیږی چی د محترم دوست پوهاند صاحب دودیال د لیکنو د لوستنو نه محروم پاتی یم، هیله ده چی روغ اوسی.
په درناوی
|
 |
فرید | 09.10.2025 | جرمنی |  |
مضمون جناب میر عبالواحد سادات را تحت عنوان «تکریم مقام معلم و تبجیل از روز جهانی شان» دو بار خواندم که خاطرات دیرینۀ را در ذهنم به یاد آورد، گفتم خدایا چی روزگاری بود و الان به کجا رسیدیم. صنف دهم مکتب نجات (بعداً امانی) بودم، گمان میکنم سال 1355 بود. استاد سید محمود رحیم، که از خداوند بزرگ تمنا میکنم در قید حیات باشند، معلم مضمون دری ما بودند. یک انسان با نظافت و خوش پوش، اکثراً یک دریشی سبز به تن داشتند با یک بکس دیپلوماتی و عینک های که اگر آفتاب روشنتر میبود سیاهی عینکش هم اندکی بیشر میبود، که خیلی برایش میزیبید. امتحانات در آن سال ها از طرف ریاست تدریسات ثانوی به امتحانات 3 ماه، 6 ماهه و 9 ماه عوض شده بودند. در روز امتحان باید پارچه های امتحان را با خود و از پول خود می آوردیم. این پارچه ها را به قیمت بسیار نازل میتوانستیم از بازار خریداری کنیم که فورمات آن ها اندکی بزرگ تر از Din A4 بود. یک مشکل در نوشتن در این پارچه های سفید این بود که در هنگام نوشتن خطوط نوشته شده اغلباً در یک خط باقی نمی ماندند هرچه هم آدم کوشش میکرد، در اخیر نوشته اندکی تا و بالا ظاهر میگردید. برای جلوگیری این کار، من در خانه با یک قلم پنسل پارچه را خط کشی نموده بودم، مگر چنان خفیف که وقتی بالای این خط مینوشتم، خط کشی من دگر هیچگاه دیده نمی شد. در روز اعلان نتیجه امتحان در صنف، استاد رحیم هر شاگرد را به میز خود میطلبید و نتیجه وی را برایش میگفت و پارچه را برایش تسلیم میکرد. وقتی نوبت من رسید و اسمم را صدا زد با یک سلام عسکری و تیار سید با تمام احترام در مقابلش ایستادم. ایشان بمن گفتند، وقتی پارچۀ تو را در منزلم اصلاح میکردم خانمم را صدا زدم و برایش گفتم بیا و پارچۀ این شاگرد مرا نگاه کن، یک خط خوردگی یا پنسل پاک زدگی هیچ چیز دیده نمیشود و با این خط زیبا انسان فکر میکند تازه طبع شده باشد. ایشان به من فرمودند، در حل سؤالات فقط یک اشتباه کوچک موجود است که من باید 5 نمره را کم میکردم ولی من این کار را نکردم، چون تو با این پارچه مستحق 100 نمره هستی و میخواهم برایت بگویم: افتخار میکنم که تو شاگرد من هستی، در این لحظه اشک از چشمانم جاری شد.
|
 |
خلیل الله معروفی | 06.10.2025 | جرمنی |  |
دېره مننه او سپاس!!! ګران ورور او پیاوړی لیکوال، محترم ښاغلی لالپوروال صاحب! اندکی با تأخیر کامنت مبارکِ مؤرخ دوم اکتوبر شما را، که با دو روز تأخیر در صفحۀ گرامیِّ "آریانا افغانستان آنلاین" منتشر گشت، خواندمِ و لذتها بردم. این کامنت آنقدر صمیمانه و حقجویانه و منصفانه و صادقانه نوشته شده است، که آن را سه دفعه و به اصطلاح شیرین عامیانۀ کابلی، "سه کرت"، خواندم و هر دفعه و هر کرت از آن عین لذت را گرفتم؛ و از صمیم دل پی بردم، که غیابت طولانی این درویش از "دفتر و دیوان فرنگی"؛ یعنی "انترنت" برای همگان یکسان نیست!!! چون هستند افغانان گرامی و وطنداران حقدوست و وطنپرستی، که غیابت طویل المدت مرا با نگرانی و به اصطلاح فارسی ایران، "با دلهره"، پذیرائی میکنند. نمیدانم با کدام زبان شکر این نعمت را گزارم، که خداوند بزرگ، چنین دوستان دلسوز و قدردان برایم عطاء فرموده است؟؟؟ برای دوست و برادر عزیزم، جناب "لالپوروال صاحب" اطمینان میدهم، که اگر دوباره دست به کاغذ و قلم بردم، از خیرات سر فرمان و فرمایش آن عزیز و عزیزان دیگر افغان است، که آرزو دارند از زبان خامۀ من مسکین بشنوند!!! با محبت فراوان او په مننه او درناوی (خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۵ اکتوبر ۲۰۲۵)
|
 |
احمد آریا | 05.10.2025 | امریکا |  |
در مقاله ای با عنوان «بازگشت امریکا، یک فرصت (طلایی) یا تهدید استقلال»، نجیب داوری در افغان جرمن، نظراتی ارائه داده است که لازم است در پورتال وزین آریانا افغانستان، که زمینه هرگونه بحث آزاد را فراهم کرده است، به آنها پاسخ داده شود. داوری مدعی است:«اگر امارت اسلامی افغانستان بتواند در ازای اجاره بگرام به امریکا، ماهیانه ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون دلار درآمد کسب کند، این رقم در سال به ۵ تا ۶ میلیارد دلار می رسد.» این ادعا غیر از اینکه از نظر منطقی و اقتصادی، بسیار اغراق آمیز است، در سطح جهانی بیسابقه است. در اکثر موارد، امریکا برخلاف ادعای نویسنده در ازای حضور پایگاه های نظامی در کشورهای جاپان، کوریای جنوبی، ترکیه، کویت و عربستان سعودی و دیگران، به این کشورها کرایه نمی پردازد. در حالی که مصارف اصلی این پایگاه ها توسط دولت امریکا تامین می شود، برخلاف این کشورها مصارف جزئی را برای تجهیزات یا امکانات خاص پرداخت می کنند. اما این مصارف در مقایسه با مصارف کل پایگاه های نظامی، بسیار کمتر است و معمولاً در قالب توافقات خاص و محدود است. در هر حال این مصارف در حد چند میلیون یا چند صد میلیون دالر در سال است، نه میلیارد ها دلار در ماه. بنابراین، بر خلاف تصور عمومی، امریکا در اکثر موارد، در ازای داشتن پایگاه های نظامی در این کشورها، کرایه ای کلان و مستقیم نمی پردازد، بلکه مصارف استقرار و نگهداری نیروها و تجهیزات عمدتاً توسط خود این کشورها یا در قالب توافقات امنیتی، تقسیم می شود. همچنین داوری می گوید: «این درآمد می تواند صرف توسعه زیرساخت ها و اشتغال زایی شود و میلیون ها فرصت شغلی ایجاد کند.» در عین خوش بینانه بودن، این ادعا نیازمند برنامه ریزی های بلند مدت و زمان گیر است. در واقع، چنین پروژه هائی بدون سرمایه گذاری های فراگیر، نمی توانند به این نتایج دست یابند و صرف اجاره یک پایگاه نظامی، این فرصت ها را تضمین نمی کند. داوری در ادامه اشاره می کند: «بازگشت امریکا به بگرام بر اساس توافق شفاف و بدون دخالت در امور داخلی صورت می گیرد، اما نباید بر شرط رسمیت شناختن حاکمیت طالبان تأکید کند.» این دیگر یک تناقض عیان است، زیرا بدون پذیرش حاکمیت و رسمیت طالبان، انعقاد توافق های قانونی و مشروع بسیار دشوار است. ادعاهای مربوط به مشروعیت و توافق نیازمند سازگاری منطقی هستند.
او همچنین به عنوان مثال می نویسد: «چین تنها با حضور شرکت هائی مانند اپل در چین، بیش از ۲۷۵ میلیارد دلار سود می برد و افغانستان باید منابع استراتژیک خود را مدیریت کند.» این مقایسه نادرست است، زیرا سودهای چین عمدتاً از فعالیت های اقتصادی و صنعتی است و ارتباطی با حضور نظامی یا اجاره پایگاه ندارد. بنابراین، این مقایسه از پایه نادرست است. داوری عنوان می کند: «همسایگان (چین، روسیه و پاکستان) مخالف حضور امریکا در افغانستان هستند، اما افغانستان باید منابع استراتژیک خود را به نفع مردم اداره کند و همسایگان حق مداخله ندارند.» این تناقض است، زیرا «مخالفت همسایگان» معمولاً به «مداخلات خارجی» در یک کشور مربوط می شود و کنترول منابع استراتیژیک نیازمند روابط و تعامل است، نه صرف مخالفت های سطحی. او در بخش دیگری میگوید: «امریکا میتواند در مقابل اجاره بگرام، پول بدهد.» این اظهارنظر برخلاف سیاست های معمول امریکا است، زیرا در اغلب موارد، حضور نظامی امریکا در کشورها بر اساس توافقات امنیتی و استراتیژیک است و پرداخت پول مستقیم برای اجاره پایگاه در سیاست های بین المللی نادر است. اما آنچه در مقاله نحبیب داروی نمی توان دید، نتایجی است که از حضور نظامی یک کشور بزرگ رقیب در مجاورت رقبای جهانی او رخ می دهند. به طور مثال جنگ اوکراین یک مثال زنده آن است. جنگی که بین روسیه و اوکراین در تاریخ ۲۴ فبروی ۲۰۲۲ آغاز شد، و از دلایل عمده آن یکی هم تلاش روسیه برای نفوذ و کنترول بیشتر بر اوکراین و نگرانی هائی درباره آمادگی اوکراین برای پیوستن به ناتو (پیمان اتلانتیک شمالی) و نزدیکی به اتحادیه اروپا بود.
با احترام
|
 |
لالپوروال | 02.10.2025 | متحده ایالات |  |
خورا ډیره موده وشوه چی ددی ویب سایت د بڼ د فضل او معرفت د هزار داستان او د ملی ادبی مبارزی قافله سالار، استاد خلیل معروفی د طلایی لیکونو نه بی برخی پاتی یو. استاد خلیل الله معروفی د اصیل سید، استاد خلیل الله هاشمیان په څیر، په تیرو ۴۵ کلونو کی د ملی مبارزی په سنګر کی د ملی نوامیسو، ملی ادبیاتو او ملی مصطلحاتو او د شوونیست او فاشسیت ایران د فرهنګی یلغار او تاراج سره په شرافتمندانه مبارزه او جګړه کی هغه رول لوبولی دی چی ځانله ددی دواړو اصیلو مبارزینو اوو حق ویونکو نه پوره ده، نه د بی ننګه بګیلو تش په نامه ملی ګرایانو نه. ددی دواړو علمی، ادبی، سیاسی او ټولینزو شخصیتونو هر اړ خیزه مبارزه د افغان ولس دپاره د ویاړ او افتخار وړ ده. دا هغه افتخار او سعادت دی چی د ایران د ګوډاګیانو او ایران پرستانو او کم اصلو فارسیستانو، د کرغیړن غلامانه مزاج سره سمون نه خوری او د فاسدو کم اصله نژادی فارسیستانو لخوا تخریبیږی. هغه زموږ د ټولنی د اکثریت او ملی لمړۍ ژبی کره وینا ده چی: سپی غپیږی، کاروان تیریږی او یا هم د سپی پر خولی سین نه مرداریږی دا هغه ویناوی دی چی نه ځانله ددی دوه د و یاړ او افتخار وړ شخصیتونو چی دواړه د ( خلیل الله ) مبارک، مشترک نوم لری بلکه د هغه چار پدره او شرف خرڅونکو ذواتو ته هم متوجه ده چی د پښتو او پښتونوالی د سمبولو او لارښودانو پسی هم غاپی. استاد خلیل الله معروفی ته د ښه صحت او سلامت او نیمرغه ژوند هیله کوم. بیا هم د هیواد د لمړۍ ملی ژبی وینا ده چی: سل دی ومره او د سلو سر دی ممره. خلیل معروفی د سلو سر دی. د خدای نه هیله لرم چی د خلیل معروفی د مبارزی د لیاری، منحرف او کم اصله معاندین، تر ده دمخه خپل ابدی ځای ته ولاړ شی.
|
 |
صحرائی | 29.09.2025 | کلیفورنیا |  |
ښاغلی «
لالپوروال» سلام.
داسی معلومیږی چی تاسی تأریخی سندونه، په هغسی متن، نه لولی، کوم چی چاپ سوی دی. اوس پوښتنه داده، چی که چیری تاسی یو ه کرښه، د "..." علامت په مینځ کی و وینی، څه فکر کوی چی څه معنی به ولری. داسی یو بیان د لیکونکی د ماغزه څخه راوتلی چی پر کاغذ باندی لیکل سوی او که د بل شخص خبره به يی نقل کړی وی. یعنی آیا دا هغه مفهوم بیانوی، چی د لیکونکی خبره ده، او که د یوی تیر سوی واقعی په باب او د کوم چاپ سوی سند څخه به نقل سوی وی. د بلی خوا څخه ستاسی اختیار دی چی د خپل د ذهن محصول څنګه لیکی، خو د بل چا څخه داسی نسی غوښتلای چی، ستاسی د ماغزه محصول طوطی وار تکرار کړی. نور لوستونکی به هم سترګی او سواد به ولری. زه تاسی نه پیژنم. ښاغلی «عبدالله سپنتګر» می ۴۵ کاله مخ کښی می اوریدلی چی یو دولتی وظیفه درلودله. زه ستاسی د دواړو شخصی عزت او انسانی کرامت ته مساویانه احترام لرم. زما آرزو داده چی هر سړی باید د هر چا د نظر ، د اوریدو او هم د لوستلو تحمل ولری، او خپل فکری استقلال هم د لاسه ورنکړی.. په درناوی. صحرائی.
|
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 28.09.2025 | آلمان |  |
جناب محترم
در جواب تان که اینجانب را مخاطب ساخته اید، غلط کردید. کسی اگر به موضوعات مطروحۀ خود جدی باشد، در جواب نوشتن باید متوجه باشد که کی به آدرس او چه نوشته است. جواب هم به "بلی" و "نی" خاتمه نیابد. حال نمی دانم برای شما چه بنویسم. ختم. یوسفی
|
 |
حسیب الله | 27.09.2025 | آلمان |  |
با تقدیم سلام مجدد و احترامات به همه،
مطالعهٔ پیام شخصی که خودش را "وحید" و ساکن "طورخم" معرفی میدارد، سوالاتی را در ذهن من خطور بخشانید؛ مهمترین سوال در رابطه این است، که:
چرا شخصی "وحید نامی" آنهم از "طورخم" با چنین اظهارات نامتعادل خودش بر یک پورتال محترم ملی چون آریانا افغانستان آنلاین می تازد؛ یعنی چه چیزی به شخص "وحید نام" انگیزهٔ چنین تاخت و تاز نامتعادل را میدهد؛ آنهم تاخت و تاز به یک پورتال محترم ملی که، به آزادی بیان ارزش بالائی را قائل است و از "ساطور سانسور کار نمی گیرد"،
من شخصا، وظیفهٔ وجدانی و ایمانی خود میدانم که، جهت روشن شدن این موضوع، سوالاتی چندی را متوجهٔ شخص "وحید نام" سازم، تا آنکه ما بهتر بدانیم که در رسانه های محترم ملی ما با چه کسانی، یا با چه نوع شخصیت هائی ما مواجه هستیم!
من به شکل مثال در اینجا، شش سوال را به همین شخص "وحید نام" که خودش را ساکن "طورخم" معرفی می کند، متوجه می سازم، تا ببینیم که این شخص "وحید نام" که است و چه خواستی دارد. از آنجائیکه شخص "وحید نام" با زبان دری آشنائی دارد، امید به پاسخ دقیق این سوالات بپردازد!
۱. جناب "وحید" می نویسند، که: "... ما به این نشریه اعتماد نمی توانیم ..." تبصره: کلمهٔ "ما" در این اظهار جناب "وحید" چه معنی می دهد؟
آیا جناب "وحید" در اینجا به حیث "نمایندهٔ انتسابی طورخم" از کلمهٔ "ما" سو استفادهٔ به عمل آورده اند، یا خیر؟ ۲. هفتهٔ که گذشت، به جناب "وحید" چطور گذشت؛ به عبارت دیگر مهمترین اتفاقی هفتهٔ گذشتهٔ جناب "وحید" چه چیزی بوده است؟
۳. جناب "وحید" به چه چیزی اعتقاد داشته است، که فعلا دیگر به آن چیز اعتقاد ندارد؟ ۴. اگر جناب "وحید" می توانستند که یک چیز را در مورد برخورد افراد با همدیگر تغییر بدهند، آن چیز، چه بوده می توانست؟ ۵. تصمیمی، که حتی، جناب "وحید" را متحير یا شگفت زده ساخته بتواند، چه خواهد بود؟ ۶. اگر قرار باشد که جناب "وحید" هیچ وقت شکست نخورند، در آن صورت، آن زمان، جناب "وحید" در قدم اول، خواست و یا خواهش انجام چه کاری را می دارند؟
نوت: امید وارم جهت روشن شدن قضیه، جناب محترم "وحید" به سوالات بالائی، به جواب های دقیق بپردازند!
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
لالپوروال | 27.09.2025 | متحده ایالات |  |
غدار، باغی، یاغی، شورشی، مدنیت سوز، یا خادم دین رسول الله! نن می ددی ویب سایت په پاڼه کی د ښاغلی عبدالله خان سپنتګر نومی یوه لیکنه د (نګرشی کوتاه بر یک اثر تاریخی) د عنوان لاندی ، چی په حقیقت کی د برهان الدین کشککی پر یوه کتاب تبصره ده ولوسته.
ښاغلی عبدالله خان سپنتګر د خپلی لیکنی په ترڅ کی، د هیواد د تاریخ یو لوی ډاکو او د جاهلانو سمبول یعنی بچه سقو د (حبیب الله کلکانی، خادم دین رسول الله) په نامه یادوی. داسی ادعا نه د افغانستان د معاصر تاریخ د ټولو واقعتونو نه سترګه پټول دی، بلکه د حضرت سرور کائنات د دین اهانت او څپکاوی دی.
بی پاسه، نمک حرامه، لوی دروغجن او د بحران الدین لعنت الله علیه د جمعیت او مسعود پنجشیری د ستمی ډلو سرنا چی، استاد خلیل الله خلیلی لمړی سقوی شاطر و چی څلویښت کاله دمخه یی، بچه سقو ته د (عیار خراسان) خطاب ورکړ او وروسته ستمی ډلو په کاناډا او یورپ کی د بچه سقو نه د محافلو په ترڅ کی د خراسان د لمړی پادشاه په توګه لمانځنی وکړی.
بل ستمی فارسیست متععصب شاعر : واصف باختری هم د خلیلی په سوټو او پچو باندی شخوند و هلی دی.
او په دی توګه یی د افغانستان د مقدس نوم نه هم انکار وکړ.
د محمدی دین خدمتګاران داسی وی لکه مفکر علامه افغان سید جمال الدین، مصری شیخ محمد عبده او اعلیحضرت ستر احمد شاه بابا.
صوفی عبدالحق بیتاب چی یو معصوم او متصوف انسان و، او د بچه سقو په دوره کی د څلویښت کلونو په عمر و، په خپلو اشعارو کی بچه سقو ،د یوه جاهل نا مسلمان او د چنګیز نه ظالم وګړی معرفی کوی.
ولی دلته ښاغلی عبدالله خان سپنتګر د خلیلی په څیر د ملعون بچه سقو نه د اسلام سپه سالار جوړوی.
بچه سقو د غازی امان الله د ملی، اسلامی او ترقی خواه رژیم په نسکورولو او بغاوت سره، په حقیقت کی د پیغمبر د دین نه نه سرکشی وکړه.
ښاغلی سبنتګر او تول ستمی حلقی او سقو پرستان دی سر خپل ګریوان ته ښکته کړی او خجالت دی وباسی.
عبدالله جان سپنتګر دی ووایی چی ملعون بچه سقو د خپل بغاوت او د غازی امان الله د اسلامی رژیم په نسکورولو سره کوم خدمت، محمدی دین ته کړی دی؟
لعنت الله علی الکاذبین
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 26.09.2025 | کیوبک - کانادا |  |
محترم داکتر یوسفی
این جانب نیز با جناب شما و مخالفین نظریاتم کدام خصومتی ندارم.
اگر عرایض من خدمت شما، با طبع و ذوق تان برابر نبود، از شما معذرت میخوام.
با عرض حرمت.
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 26.09.2025 | آلمان |  |
جناب محترم وحید از طورخم!
سلام برسد. در تبصرۀ اخیر تان که می نویسید: «تا حال دو نفر باهم متحد شناخته شده یکی احمد اریا ودیګر محترم یوسفی» شایستۀ تقدیر می شناسم. بلی من از مطالعۀ متون تحریری جناب محتر م احمد آریا احساس خرسندی می داشته باشم و از هر نوشته چیزی می آموزم. احمد آریا نزد من عزیز است. تا بحال ایشان را ندیده ام. فقط از روی تصاویر در همین سایت با چهرۀ ایشان آشنائی حاصل شده است. در همین متن شما در یک سطر کلمۀ "ګروف» به چشم خورد. نفهمیدم. به هر صورت اګر شما و دوستان تان به آدرس «قبر های مسوولین» و سوانح آنها ضزورت داشتید، می توانید بپرسید. ګرچه اینجانب خوب نمی بینم که کسی متوجه روابط شخصی اشخاص باشد و به نظرات ذهن خود را مصروف نسازد. با احترام. یوسفی.
|
 |
ا. یوسفی | 26.09.2025 | ورجنیا - امریکا |  |
خاتمه بدتر از آغاز ! هموطن گرامی زلمی خان با وجود که من با جناب شما از نزدیک معرفت دوستی و دشمنی ندارم، بازهم درعدم آشنایی از ابراز پیام تبریکی شما برای خودم ممنونم. بهتر میشد هرگاه درمخاطب بودن با من، اعتراضات بر دیگران را علاوه نمیکردید. اینکار جناب شما به آن میماند که " در پپاله چای شرین نمک انداخته شده باشد". دراظهار نظرم با جناب شما بحث عقیدتی نبود. من برای روشنی ادعای نادرست علیه روهی صاحب شخصیت علمی دارای پیوندهای ملی متوفی تذکر داده ام، که جناب روهی صاحب عضو ح. د. خ. ا. نبود. من با روهی صاحب و آهنگ صاحب حلقه ملیگران " انجمن وطن" از نزدیک معرفت داشتم. در گنکره دوم حزب تغییر نام حزب از ح. د. خ. ا. به "وطن" مورد اعتراض شدید روهی و آهنگ قرار گرفت. دورکردن اسم روهی صاحب ازسرلوحه مکاتب خوست بخاطر "خلقی بودن" نیست. طالبان تمام آثار فرهنگی افغانستان را نابود میکنند، مگر تخته شطرنج بی جان "خلقی" بود، که طالبان شطرنج را ممنوع کردند. ح. د. خ. ا. دیگر وجود ندارد، بالای مار مرده تبر برداشتن برای چیست؟. کاروایی های دستگیر و برادرش داود از قریه قابزان رخه ولایت پنجشیر فراوان است. مرحوم پنجشیری با عمل کودتا از حزب اخراج شده است، باجرم کودتا زندانی گردیده بود، در بهارسال ۱۹۹۲میلادی، بعد أز رهایی از زندان کتاب "ظهور و زوال" را درپاکستان نوشته، درچاپخانه "دانش" پشاور چاپ شده است. درجریان جنگ افغانستان چاپخانه "دانش" محل مطمین جمع آوری و دسترسی اطلاعات برای اسخبارات پاکستان بود. چاپخانه "دانش" چنین کتب دارای اطلاعات مهم را جمع آوری، حتی رایگان چاپ هم میکرد. اکنون جر و بحث گذشته ها برای حال و آینده افغانستان هیچ سودی ندارد. با احترام فایقه یوسفی
|
 |
وحید | 26.09.2025 | طورخم |  |
قارئین و مراجعین و مشترکین نشریه اریانا انلاین السلام علیکم ورحمته الله وبرکاته امیددارم همه در جامه عافیت بوده باشند یک قضیه برایم روشن نشد و ان اینکه چندی قبل محترم مومند مسلسل برای احمد خان اریا می نوشت که لغات ایرانی ننویسد این التجای او جای نګرفت نزاع به شدت پیش رفت محترم احمد اریا برایش نوشت که شما را به ګیر پولیس امریکا قلمداد مینمایم بعد محترم مومند کم نما شد دوهفته قبل محترم یونس نام در جرمن افغان استغاثه کرد که اینک محترم مومند نام خود را عوض کرده زلمی سیدال ساخته مګر امروز محترم صحرایی زلمی سیدال را خیلی ستوده اظهار تشکری کرده است فهمیده نمی شود کی در کدام ګروف قرار دارد تا حال دو نفر باهم متحد شناخته شده یکی احمد اریا ودیګر محترم یوسفی متباقی دریځ معین ندارند هر کدام برعلیه یکی دیګر هستند قضیه روشن نیست اګر چنین همه چیز مبهم باشد ما به این نشریه اعتماد نمی توانیم یعنی این نشریه مانند تنظیم های هفتګانه پشاور شده اخر افغانستان را برباد خواهد کرد از طرف دیګر به ګمان غالب و جای خوشی این است که جند متقاعد بیکار مانند من شاید مراجعین این نشریه باشد درین صورت عیبی نیست مقصد جوانان در این نشریه نخوانند که سر درګم نشوند امیددیګر اینکه انترنیت شاید در سرحدات مانند طورخم فعال باشد که از سمت پاکستان تقویت میشود و در دیګر ولایات موقوف شود درممالک خارجه اګر شما هر قدر بی اتفاق باشید در داخل وطن سرایت نخواهد کرد |
 |
لالپوروال | 25.09.2025 | متحده ایالات |  |
ښاغلی سیستانی! ایرانی (ویژه ګی ها) ته زموږ په وطنی او اسلامی ژبه کی (خصوصیات) وایی.
(در ګیری) ته هم جنګ او جګړه ویل کیږی.
به ایرانی اصطلاحاتو شخوند وهل، بی فرهنګی او ایران پرستی ده، ستر مومند بابا فرمایی:
خپله ژبه هیول بی کمالی ده.
|
 |
صحرائی | 25.09.2025 | کلیفورنیا |  |
جناب محترم زلمی سیدال ناسر!
لازم دانسته شد تا در برابر تشخیص عاقلانه شما که در استعداد صحرائی "نبوغ" یافتید، ارجگذاری صورت گیرد. امید است که ارتباطات شما با قدرت ها، برای این صحرائی، به قول شما به "بی کمال با کمال" "جائزۀ نوبل" داده شود. وعده می دهم که در آنصورت، همه مبلغ را به سه قسمت تقسیم و بعد مطابق ترکیب نام شما که سه نام را در بر دارد، به هر نام یاد شده, مساویانه تسلیم خواهد شد. با احترام. صحرائی.
|
 |
ع، تره کی | 25.09.2025 | فرانسه |  |
از تعارفات نویسنده و مبصر پٌرکار ، متجسس ، متشبث ، نکته سنج و باریک اندیش شاغلی محترم حسیب الله مشکور و ممنونم. این چنین تبصره ها و لو دارای پهلوی تعارفاتی به مخاطب انرژی کار بیشتر و قوت قلب میبخشد.
|
 |
حسیب الله | 25.09.2025 | آلمان |  |
سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم نموده، از خداوند متعال برای همه صحت کامل و خوشی های فراوان استدعا میدارم.
بدون شک که، مقالهٔ علمی-تحلیلی مورخهٔ بیست و چهارم ماهٔ سپتمبر ۲۰۲۵ میلادی حقوقدان محترم کشور جناب محترم دکتور م، عثمان تره کی، که با محتوی رسا تحت عنوان "نقش پایگاهٔ بگرام در نظام تقسیم قدرت" به نشر رسیده است، نتنها اینکه قابل ستایش فراوان می باشد، بلکه به حیث منبع تنویر اذهان مردم عزیز ما نیز محسوب می گردد، که به نظر من، خواندن و مطالعهٔ دقیق آن برای همه هموطنان محترم و عزیز ما، مثمر و مفید واقع شده می تواند.
به نظر من، بلخصوص مسولین امروزی امور کشور، یعنی امارت اسلامی افغانستان و یا مسولین حکومت طالبان، نتها اینکه باید این مقالهٔ علمی-تحلیلی پرمحتوی و رسا را با دقت تمام مطالعه نمایند، بلکه باید نکته به نکته این پیشنهادات عالی جناب محترم دکتور تره کی را که همنوا و همخوان با منافع ملی کشور و مثمر و مفید برای منافع مردم عزیز ما است، اجرا و عملی نمایند؛ زیرا پیشنهادات مؤثر و مفید همچو یک حقوقدان عالی مقام ما که با مناسبات بین المللی شناخت علمی و دقیق دارند، باید از جانب جمله ملت بزرگ ما به دیدهٔ قدر و احترام پنداشته شود! برای جناب محترم دکتور تره کی طول عمر و صحت کامل و به قلم پربار جناب ایشان برکت استدعا میدارم. و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
زلمی سیدال ناسر | 25.09.2025 | کیوبک |  |
محترم یوسفی!
از اینکه جنابتان به حزب دیمکراتیک خلق وفا دار و بر عقیدۀ ماکسیزم لیننیزم استوار هستید به شما تبریک عرض میکنم، استواری بر عقیده و دفاع از آن کار آدم های با مسلک است، ذواتی مانند خودت، بر ذوات اقتضاء پرست و بی مسلک و بی مشربی شرف دارد که تا دیروز در کنار ببرک کامل پیاله ودکای روسی بلند میکرد و نواله میزد و از حزب دیمکراتیک خلق دفاع میکرد، ولی امروز 180 درجه تغییر موقف نموده و خود را در صفوف ناسیونالست های دو آتشه حساب میکند.
از معلومات تان در مورد دستگیر پنجشیری متشکرم.
با جنابتان نه دعوی دارم و نه نجوا
خاتمه صحبت با جناب عالی
و اما، خطاب به نابغه اعصار و دهور جناب صحرایی میگویم که:
تو به فن بی کمالی چقدر کمال داری!
|
 |
یوسفی | 24.09.2025 | ورجنیا - امریکا |  |
رد اتهامات عقده کشایان نسل به نسل زلمی سیدال ناصر ممکن نام مستعار و یا نام اصلی باشد از کیوبک کانادا نوشته است.
" امارت اسلامی طالبان نام دو لیسه را در خوست به نام صدیق روهی مسماء بود حذف کردند، فکرمیکنم دلیل امارت اسلامی طالبان خذف نام روهی برای اینکار سوابق خلقی بودن صدیق روهی باشد. زیرا دستگیر پنجشیری درکتاب خود تحت عنوان " ظهور و زوال حزب دیمکراتیک خلق افغانستان" در زمینه مینویسد: کنگره موسس برای اولین بار در جمال مینه و در منزل مایل هروی دایر و تشکیل گردید. این منزل توسط ببرک کارمل کرایه گرفته شده بود. در کمیته تدارک اول یا کنگره مؤسس میرغلام محمد غبار، نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، میر اکبر خیبر، طاهر بدخشی و صدیق روهی اشتراک داشتند."
آقای زلمی سیدال ناصر! نوشتهای شما با صراحت تبلیغات عقده کشایی مورثی نسل بنسل تعقیب علیه حزب دیموکراتیک خلق افغانستان است. درنوشته های شما اهداف عقده مندانه و خصمانه روشن است. ماشاالله تعداد چنین افراد پرعقده مثل زلمی سیدال ناصر درنشرات بیرون مرزی افغانها کم نیستند. عقده کشایان آگاهانه در مورد راه های بیرون رفت وضع رقتبار کنونی افغانستان درجانته خود چیزی دیگری جزعقده ندارند و بس. ح. د. خ. ا. دهه ها اند که وجود ندارد، نوشته های عقده کشایان ادامه دارد. کتاب "ظهور و زوال" مرحوم غلام دستگیر پنجشیری در پاکستان نوشته شده است. پنجشیری شخصیت مفتن محرک کودتا شهنواز تنی قبلأ ازحزب اخراج گردیده بود. پنجشیری مدتها قبل مسیر سیاسی حزبی خود را تغییر داده، با احمدشاه مسعود اتحاد کرده بود. پنجشیری برای اخذ ویزه امریکا کتاب "ظهور و زوال" را در پاکستان نوشته است. پنجشیری با نوشتن کتاب پر از دروغ "ظهور و زوال" ویزه امریکا را بدست آورد. نوشتن پنجشیری درمورد اشتراک میرغلام محمد غبار، نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، میر اکبر خیبر، طاهر بدخشی و صدیق روهی درباره کنگره مؤسس ح. د. خ. ا. نا درست است. آن بحث اختلاف رهبران "حزب وطن" مرحومان میرغلام محمد غبار، آصف آهنگ، استاد محمد صدیق روهی با طراحان تأسیس حزب دیموکراتیک خلق افغانستان است.
اتهام در مورد عضویت روهی صاحب در ح. د. خ. ا. کاملأ نادرست است.
|
 |
صحرائی | 24.09.2025 | کلیفورنیا |  |
خوانندگان محترم و قدرمند!
سلام بر همه. در عصر و زمان ما تکنالوژی این امکان را فراهم ساخته است، که وقتی کسی جرأت و شهامت راستگوئی را در خود احساس نکند و در عین حال با نیات بد برای پخش نفرت علیه حریفان خود، به احتمال قوی دستور دریافت نموده باشد، و بطور واضح ضعیف باشد، بناءً برای صحرائی کنایۀ به ظاهر پر از لطف بنویسد و بعد فکر کرده باشد که می تواند، بدون طی مراحل رسمی، نام خود را تغییر دهد و برای خود جواب قانع کننده بنویسد. این هم خیلی محتمل است که این شخص "صادق هدایت" تصادفاً از امریکا به کابل رفته باشدو از هم صحبت فکری خود، مطالبۀ کمک دریافت داشته باشد. و چنین فرفره را بدست نشر بسپارد: صحرائی شخصیت والای معلم محترم خود را فراموش نکرده است. حال به این متن توجه کنید: «
نظرات نشر شده - صادق هدایت
|
 |
پاچا | 24.09.2025 | کلیفورنیا - امریکا |  |
یک ٱمید کاذب برای وطنفروشان فراری از افغانستان!!!
دراین اواخر دونالد ټرمپ رییس جمهور ایالات متحده امریکا چندین بار در مورد دوباره ګرفتن پایګاه نظامی بګرام، افغانستان سخن ګفته است. البته اینبار با لهجه تهدید امیز و زور، واین را اضافه کرد «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را به کسانی که آن را ساختهاند، یعنی ایالات متحده آمریکا، پس ندهد، اتفاقات بدی رخ خواهد داد.» چند روز قبل رییس جمهورټرمپ یک سفررسمی به لندن – انګلستان داشت، در کنفراس خبری به حضور داشت صدراعظم انګلستان اسټارمر در سخنرانی خودګفت که امریکا قصد دارد پایګاه نظامی بګرام را پس بګیرد، استارمرصدراعظم انګلستان بطرف ټرمپ به تحیر وتعجب نګاه کرد. ناګفته نماند که این پایګاه توسط اتحاد شوروی سابق ساخته شده بود نه امریکا. در جواب ټرمپ، ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه ګفت: پایګاه نظامی بګرام افغانستان توسط اتحاد شوروی سابق ساخته شده بود نه امریکا. در اینمورد از رییس جمهور ټرمپ ګیله نیست، چرا که ټرمپ ادعا کرده بود که دولت کانادا باید ایالت ۵۱ ایالت امریکا باشد و همچنان در مورد خیریداری جزیره ګرین لیند که بیش از هشت صد سال ملکیت شاهی دنمارک است دعوی خریداری کرد اما هر دو ادعای ټرمپ نقش بر آب و به خطا رفت. اما ګیله از وطنفروشان داخلی است، وقتیکه وطنفروشان اتحاد شمال، ستمیان وجبهه رزالت و منافقت ادعای پس ګرفتن در باره پایګاه نظامی بګرام را از زبان ټرمپ شنید از ګفتار ټرمپ استقبال و اظهار خوشی کردند. دربعضی شهر های امریکا وجهان رقص، پای کوبی ورقص قرصک به راه انداختند. این ارازیل در وطنفروشی وجاسوسی به نسبت همه اقوام دیګر افغانستان از همه پیشاپیس استند چرا که تنها وتنها در صدد منافع خود استند نه در برابر منافع ملی افغانستان. ګفتار ټرمپ را مشاهده کنید. If Afghanistan doesn’t give Bagram Airbase back to those that built it, the United States of America, BAD THINGS ARE GOING TO HAPPEN!!! President DJT. "اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را به آنانیکه آنرا ساخته است، به ایالات متحده امریکا، پس ندهد اتفاقات بدی رخ خواهد داد." قضاوت بشما خوانندګان محترم. از تفصیلات ذیاد میګذرم چرا که همه حقایق در مطبوعات جهان تذکر یافته. زنده باد افغانستان کبیر.
احترامات پاچا
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 23.09.2025 | کیوبک |  |
هموطن مستشعر به شعور و تفکر ملی جناب صادق هدایت!
بعد از عرض مراتبب سلام و تمنایت نیک
تبصرۀ مبارک جناب عالی، عنوانی این قلم، مبین قضاوت آزاد، بینش ملیگرایانه، اگهی از ژرفای قضایای تباه کن نیم قرن اخیر افغانستان، محصول نیات پلید کشور های بیگانه و ایادی و شاطران شان و درک سالم عوامل عدیدۀ این تباهی است.
طرز نگارش مؤدبانه و مهذبانه شما، قابل تحسین فراوان و مرحباست.
مننه او پر مخ مو گلونه
|
 |
صادق هدایت | 23.09.2025 | کابل / افغانستان |  |
قابل توجه آقای زلمی سیدال ناصر مطلب تحریری شما مر بوط مرحوم صدیق روهی را خواندم ، من باری اورا در پشتو تولنه دیده بودم ، آدم خوش رو وخوش برخوردی بود ، آلبته که بعضی نوشته های ایشانرا در مورد ادبیات پشتو نیز دیده وآنرا تحسین نموده ام ، او در ردیف اشخاص آ ګاه و خبره زمان خود بود ، از همچو اشخاص جامعه امید آنرا داشت که مردم را به راه راست سوق و رهنمای نماید ، چشم امید برای تر قی و پیشرفت کشور از آنها برده میشد ، ولی وفاداری به یک نظریه آجنبی و تعقیب آن چنا نچه دیده شد ، کشور عزیز ما ( افغانستان ) را به خاک و خون و تباهی کشید ، آی کاش عده از افغانهای با بصیرت در مورد تعلیم ،ترویج و تبلیغ آفکار بیګانه و سیاسیت بازی های خلاف آرز شهای دینی و فرهنګی جامعه دست به کار نه میشدند و کشور را به جهنم تبدیل نه میکرد ، حال که ما افغانها در ماتم سرای روی زمین زندګی میکنیم ،. حق مسلم هر افغان است ، که راجع به سوابق و ګو شه پنهان چیز فهمان جامعه خویش معلو مات داشته باشد تا حق از با طل جدا شود .
|
 |
وحید | 22.09.2025 | طورخم |  |
سلامها و احترامات فراوان تقدیم است بعد اینکه درمورد تغییر نام یک مکتب از نام صدیق روهی نظرات را خواندم من فکر می کنم علت چنین اقدامات برګرداندن توجه از اشخاص و افکار تاریخ وطنی وملی است چنانچه قبلاً مکتب نسوان در جلال اباد بنام لیسه الایی را بنام عایشه کردند در ان هنګام در نماز روز جمعه از یکی از اهل صلاحیت و مقام سوال کردیم چرا چنین کردید ګفت این امان الله پیر روشان و دخترش الایی و باچاخان و وزیراکبرخان و نجیب و فتح خان و ببرک و داودخان و سردار محمدایوبخان غیره همه دریک قطار اند ما از صحابه کرام اهل بیت فدایان اسلام اراکین و نامداران اسلام نام می بریم نه از خاندانی ها و طاغوتی ها به این حساب روهی را هم اغلباً اینهادر لست خاندانی یا طاغوت شمرده باشند الغیب عندالله |
 |
زلمی سیدال ناسر | 22.09.2025 | کیوبک |  |
جناب صحرایی!
برایتان صحت و سلامت کامل و طول عمر بیشتر ملتجی ام.
تشکر از الطاف خسروانۀ تان.
|
 |
صحرائی | 21.09.2025 | کلیفورنیا |  |
ښاغلی « زلمی سیدال ناسر» بیا مو څه پوښښ ټاکلی دی. دا د «عقایدو د تفتیش» درس به د هسپانی «کاتولیک» ښځینی پاچا څخه مو زده کړی وی. ته د مرحوم محمد صدیق روحی څخه څه شې غواړی. د «خلقی» او «پرچمی»، تر نامه لاندی په زرګونو قبرونه موجود دی. مبادا چی اوس داسی تقاضا ولری چی حتی د دوی د نسل تعقیب هم خپله وظیفه وبولی او د انسانی حقوق څخه محروم کړی. د دی پر ځای چی «استاد جهانی» جهانی ته مراجعه کوی، ورسه د «حرکت انقلاب اسلامی» (د مولوی محمد نبی محمد) مریدان او پیروانو څخه چه همدا «طالبان» دی، معلومات واخله چی د هم هغه ګوند ټول اسناد په لاس لری. انسان به د نورو انسانانو په قضاوت پدی نه محکومیږی چی کومه مفکوره ولری، بلکه هغه وخت به محکومیدای سی، چی یو د یو دولت د قانون د ممنوع قانون څخه سرغړونه کړی وی او نا جائز عمل تر سره کړی وی. مرحوم محمد صدیق روحی په ۱۳۴۱ ه ش کال کی زمونږ د پښتو ښوونکی وو. او د شریف ترینو او د عالی پوهی خاوند په جمله کی بیژندل سوی وو. ده موږ ته هغه شعرونه لکه «زه یم زمری پدی نړی زما اتل نسته ...» او هم «که یون دی یون دی مخ کښی بیلتون دی...» او داسی نور تدریس کړی وه. روح دی ښاد وی. دده عزت می د شاګرد په توګه تر اوسه پوری په زړه کی ساتلی. ستا دا بیوګرافی ټولول د څه د پاره ده؟ د مړی څخه پور غواړی؟ څوک به څه پوهیږی چی ته په خپله به څوک یی او تر کوم پوښښ لاندی کار او ژوند کوی. د «خلقی» او «پرچمی» لاندی، لکه تاسی غوندی خرابکارنو غوندی هم نفوذ ورکړ سوی وه، چی دوی ته صدمه و رسوی او بی ګناه وینی توی کړی. همدا به کافی وی. صحرائی.
|
|
 |
شاپور جان | 21.09.2025 | کابل |  |
Afghanistan's Economic Revolution: How 10 Projects Are Reshaping the Region
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 21.09.2025 | کیوبک |  |
حذف نام کاندید اکادمسیین صدیق روهی از دو لیسه در خوست.
امارت اسلامی طالبان نام دو لیسه را که در خوست به نام صدیق روهی مسماء بود حذف کردند، فکر میکنم دلیل امارت اسلامی طالبان برای اینکار سوابق خلقی بودن صدیق روهی باشد.
چنانکه دستگیر پنجشیری در کتاب خود تحت عنوان «ظهور و زوال حزب دیمکراتیک خلق افغانستان» در زمینه مینویسد:«کنگره موسس برای اولین بار در جمال مینه و در منزل مایل هروی دایر و تشکیل گردید.
این منزل توسط ببرک کارمل کرایه گرفته شده بود. در کمیته تدارک اول یا کنگره مؤسس میر غلام محمد غبار، نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، میر اکبر خیبر، طاهر بدخشی و صدیق روهی اشتراک داشتند.»
قرار یک روایت ثقه، روزی مولانا قیام الدین خادم به ملاقات صدیق روهی بدفترش رفته و طبق طبیعت آزاد و بی پیرایه اش، آزادانه صحبت کرده است، صدیق روهی توسط تیپ ریکاردر خود، سخنا ن تند و تیز استاد خادم را ثبت نموده و به دستگاه اسخبارات وقت میسپارد، متصلاً مامورین خلقی دستگاه اسخبارات استاد خادم را طرف زندان روان کردند، استاد خادم در طول راه ناله و فریاد به راه انداخته که مرا یک بار نزد رهبر یعنی تره کی ببرید، سر انجام در نتیجۀ تقاضاهای مکرر استاد خادم، او را نزد تره کی بردند.
تره کی که از سالیان متمادی استاد خادم را میشناخت به او توصیۀ احتیاط را نموده و استاد خادم را به منزلش برگشتانند.
الیته درین شکی نیست که صدیق روهی یک شخصیت بزرگ فرهنگی بود.
امیدوارم استاد باری جهانی و ذوات محترم دیگری که در مورد خلقی بودن صدیق روهی معلومات داشته باشند، با هم وطنان شریک سازند.
البته در مورد جهالت ملا هیبت الله هم شکی وجود ندارد.
|
 |
دوکتور غروال | 20.09.2025 | ویانا |  |
د شیطان انګلیس چوچه پنجابی پاکستان د شیطان انګلیس په امر او د درواغجنی امریکا په ډالرو د ملی خائین سی آی اي ستر جاسوس خلیلزاد تر کنترول لاندی تربیه د خیټورو خچنو غلامو چړیانو ثابتیږی او بهر ته د شیطان انګلیس او دده چوچه پنجابی چټلستان مخالفت یوازی ډورامه دی او هم قاتل کمونیستان دداسی شرائیطو څخه د قاتل کی جی بی تربیه شوۍ جاسوس پوتین تر رهبری لاندی فوق العاده ګټه اخلی او دا خائینه زمینه خرڅ شوو غلامو افغانانو ورته برابره کړی دی لکه چی معلومات موجود دی بیا هم دوی بریالی کیدای نشی او ددوی تربیه شوی قادیانی قاتل چړیان زیات په قدرت نشی پاتی کیدای اوهم په هدایت سره تښتیدلی تربیه شوی قاتل ګروپونه دوباره د قدرت خاوندان نشی کیدای !!!
دا کامل باور موجود دی چی افغانان به هم سیاسی ابتکار د افغان غیور ملت سره څنګ په څنګ خپله مبارزه کښی ثابتوی !!!!
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 17.09.2025 | کیوبک |  |
مکثی بر مفاهیم صراحت لهجه و حقایق تاریخی دانشمند و شخصیت اکادمیک داکتر سید عبدالله کاظم، طی یک سپاس نامۀ خود عنوانی محترم استاد سیستانی، ضمن ستایش مضمون استاد سیستانی، دشنام ها، اتهامات، توهین ها، تاپه زدن های مغایر اخلاق مطبوعاتی و اخلاق اسلامی و انسانی استاد سیستانی را به عنوان «صراحت لهجه» و «دفاع از حقایق تاریخی» تعریف نموده، که محرک این نوشتۀ مختصر است. اولتر باید به تعریف اصطلاح «صراحت لهجه» پرداخت که چنین تعریف شده است: «صراحت لهجه به معنای روشن و بی پرده گفتن است و در مقابل کنایه گویی قرار دارد، این اصطلاح به قاطعیت در گفتار و بیان مستقیم افکار و مواضع اشاره دارد، به گونه ای که منظور گوینده به روشنی برای شنونده قابل درک باشد اما نه به حدی که توهین آمیز باشد.» اکنون با توضیح علمی این اصطلاح، چطور ممکن است که اتهامات استاد سیستانی را علیه، استاد باری جهانی، پوهاند داکتر حسن کاکر که صاحب عالی ترین تحصیلات از معتبرترین پوهنتون های انگلستان و اضلاع متحده در رشتۀ تاریخ است و داکتر زمان ستانیزی استاد بر حال در یکی از پوهنتون های ایالت کلیفورنیا، و دانشمند محترم و وطنخواه داکتر خالدی، مبنی بر نمایندۀ انگلیس قلمداد کردن ایشان، به عنوان صراحت لهجه تلقی نمود، در حالیکه توضیح علمی فوق الذکر بالصراحه، مشعر است که صراحت لهجه توهین آمیز و زننده شده نمیتواند. عالی ترین مثال صراحت لهجه، اعتراض خان عبدالغفار خان بر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه است که به او گفت:«د افغانستان استقلال خو امان الله خان ګټلی دی او ته وایی چی نادر خان ګټلی دی» علاوه بر این، تأیید و حمایت از همچو دشنام ها و اتهامت سخیف، مبین همنوایی شخص داکتر سید عبدالله کاظم با اتهامات سخیف استاد سیستانی است. اگر یک شخصیت علمی و اکادمیک به سویۀ داکتر سید عبدالله کاظم، همچو اتهامت سخیف را، صراحت لهجه تعریف و تلقی نموده، از ذوات بیسواد و لایشعر و لایعقلی که به راه و منهاج اخلاق مطبوعاتی نرفته اند و تعداد شان لاتعد ولاتحصی است، چه گلایه؟ به قول شاعر: چو کفر از کعبه برخیزد کجا ماند مسلمانی؟ اگرباری جهانی در سنین شباب و بسیار جوانی، به جریان خلق رابطه داشته و بدان اشتباه دورۀ جوانی اش مورد طعن و لعن و دو و دشنام و تاپه زنی خیانت استاد سیستانی قرار میگیرد، چطور ممکن است استاد سیستانی سوابق تیره و تار و ظلمانی و تاریک خود را به حیث عضو هیئت رئیسۀ شورای انقلابی حزب مزدور و گماشته شدۀ کی -جی- بی فراموش میکند؟ استاد سیستانی چطور مقالات و شعار ها و گفتار های انقلابی مارکسستی خود را به طاق نسیان می سپارد؟ طور مثال استاد سیسانی در اخبار انیس شمارۀ 5 و 7 سال 1358 ش چنین در افشانی های دارند: به کانکور زدگان رژیم منفور داودی رهایی هزاران زندانی بلا کشیدۀ زمان ظاهر شاهی و داود شاهی به پیش در راه تحقق آرمان های سترگ انقلاب ثور روز هفت ثور به مثابه نقطه چرخشی عظیم در حیات سیاسی و اجتماعی جامعه ما روز بس سترگ و تاریخی است!!!!!!!!!!!!!! کارل مارکس انقلاب را لکوموتیوی تاریخ نامیده است خوشبختانه این مسئله در کشور ما ..... بدست فرزندان و پیکار جوی خلق به پیش تازی حزب دیمکراتیک خلق افغانستان تحقق یافت. اینکه استاد سیستانی مدعی است که وی عضویت حزب دیمکراتیک خلق را نداشت، ولی با تحریر همچو شعار ها و نوشته های تاریخی، وی خدمت بزرگتری از یک حزبی عالی مرتبت کمسواد را در خدمت حزب ایادی کی جی بی انجام داده و سیستانی در حقیقت حنجرۀ دوم و لودسپیکر ببرک کارمل شمرده میشود. اگر استاد سیستانی یک آدم با فرهنگی میبود، باید به ارتباط همچو یاوه سری ها و نوشته ضد ملی اش، از روح اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و سردار محمد داؤد خان شهید و تمام اعضاء شهید سردار و ملت افغان معذرت میخواست، ولی چون استاد سیستانی به مرکب غرور و تفرعن و جهالت فرعونی سوار است همچو ندامت و معذرت شرافتمندانه را کسر شان خود میداند. کسی را که خصلت تکبر بود سرش پر غرور از تصور بود استاد سیستانی به ارتباط یک زبانگی اش و ندانستن زبان انگلیسی، از نگرفتن بورس مانند پوهاند داکتر حسن کاکر، شکایت میکند و مدعی است که چون داکتر حسن کاکر با دولت انگلیس رابطه داشت بورس تحصیلی به انگلستان گرفت یعنی داکتر کاکر هم نمایندۀ انگلیس بود. اول باید به استاد سیستانی تفهیم کرد که یاد گرفتن زبان مربوط به استعداد طبیعی یک شخص است و ضرورت به بورس تحصیلی به یک کشور خارجی را ندارد. داؤد یاد فراهی اولین رئیس اتحادیۀ محصلان پوهنتون کابل در دورۀ دهۀ دیمکراسی (نا گفته نماند که بسیاری ذوات محترم سخت در اشتباه اند که ذبیح الله عصمتی برادر معصومه عصمتی اولین رئیس اتحادیه محصلان در دوره دهه دیمکراسی بود در حالیکه ذبیح عصمتی در دوره دوم به حیث رئیس اتحادیه محصلان انتخاب شد) چنان به زبان انگلیسی تسلط داشت که باری در دورۀ تحصیلی خود در پوهنتون کابل، به ترجمانی بیانیۀ مرحوم میوندوال پرداخت که موجب مسرت مرحوم میوندوال گردید. کذا رحیم رحمت پرچمی چنان به زبان انگلیسی تسلط داشت که به حیث ترجمان داکتر نجیب ایفاء وظیفه مینمود و تصادفاً در سفر اضلاح متحدۀ داکتر نجیب، سکته قلبی نمود و در گذشت. سمندر غوریانی به پنج لسان خارجی تسلط علمی داشت. خواهر زادۀ من هدایت الله در کابل زبان هسپانوی را یاد گرفت، چنانکه در پوهنځی ادبیات استاد زبان هسپانوی بود. استاد سیستانی غباوت مآب که متعلق به قوم بارکرزی است، حتی زبان اجدادی و ملی خود یعنی پشتو را یاد ندارد، چه رسد به زبان انگلیسی، و این را گویند فقر کلتوری و بی فرهنگی. اگر استاد سیستانی مانند داکتر کاکر، بورس تحصیلی در پوهنتون اکسفورد انگلستان را حاصل میکرد، مانند توریالی برادر ببرک کارمل که در سال اول تحصیلی اش در جاپان نام برگشت، در سال اول به ناکامی برمیگشت. قابل تذکر است که داکتر کاکر قبل از بورس تحصیلی خود، بر زبان انگلیسی تسلط داشت و از همان روز اول قادر به درک لکچر های استادان خود در پوهنتون اکسفورد بود. بورس های پوهنتون آکسفورد برای آموزش زبان نبود. علاوه برین هر پشتون تباری که مانند استاد سیستانی به نام بارکزی، زبان اجدادی و ملی خود را نداند، در زمرۀ بی فرهنگان به حساب میرود. آیا در نظر شخصیت اکادمیک و ملیگراء و مسلمان متعهد و معتقد جناب داکتر سید عبدالله کاظم، همچو دشنام ها و غلیظ ترین اهانت ها، نیز ریشه در صدق و صفای استاد سیستانی دارد؟ و آیا این گفتار ها هم دفاع از حقایق تاریخی شمرده میشود؟ متکی بر ادعای داکتر سید عبدالله کاظم که شخص متخلص به «سیدال» نویسندۀ کتاب « نادر چگونه به قدرت رسید» همان خویشاوند نزدیکش سید قاسم رشتیاست، سید قاسم رشتیا نیز مقاله های تحت عنوان «نادر چگونه به قدرت رسید» در دورۀ حکومت ایادی کی- جی - بی بدست نشر سپرد، ولی سید قاسم رشتیا حد اد اقل از اینقدر شرافت کار گرفت که هرگز مانند استاد سیستانی به شعارهای انقلابی رژیم مزدور کی - جی - بی نشخوار نزد و از طرفی هم برخلاف استاد سیستانی به افشاء نام اصلی خود نپرداخت و از نام مستعار «سیدال» کار گرفت، در حالیکه سید قاسم رشتیا در ادوار مختلف، یکی از کرسی نشینان بزرگ دولت بوده و مانند سیستانی آدم پائین رتبه و لچ مرغی نبود. مطلب دوم مورد این مکث هم، ادعای استاد سید عبدالله کاظم، دفاع سیستانی از حقایق تاریخی است. کلمه حقیقت هم یک محتوای نسبی دارد، و متکی بر شرایط وقت و زمان و تلقیات و برداشت متفکران، نویسندگان، محققین و مورخین فرق میکند، آنچه در نظر غبار و حامیانش مانند جناب کاظم، حقیقت است، بر عکس در بسا موارد در نظرعلامه حبیبی و علامه رشاد و استاد نگارگر و استاد محمد محمد عزیر نعیم و حتی شخص سیستانی حقیقت تاریخی نیست. اما اصطلاح «حقیقت محض» دارای محتوی و مفهوم متفاوتی است بدین معنی که حقیقت محض یک اصل پذریفته شده لامتنازع توسط همگان است. چنین درک میکنم که جناب داکتر سید عبدالله کاظم در همچو موارد خود را از تداخل انگیزه های سیاسی شان، نجات داده نمیتوانند که کاملاً قابل درک است و به قول مردم: تو مرا آخوند بگو من ترا ملا جناب داکتر سید عبدالله کاظم! چند ماه قبل جناب تان در دریچۀ ویب سایت افغان جرمن، یک انسانی را بدون ذکرنامش متهم به سگ بودن کرده و او را شبیه سگ غالمغالی همسایه قلم داد نمودید. هم وطنی بر شما اعتراض نمود و لی آن بی چارۀ کم دل و گرده، در نتیجۀ غر و فش شما، از ترس عقب نشینی کرد و گردۀ استدلال و دفاع از حقانیت اعتراض برحق خود را نداشت. به هرصورت، جناب عالی که عمر بیشترش در جوامع متمدن جرمنی و اضلاع متحده، چه به حیث طالب العلم و چه به حیث مهاجر زندگانی سپری کرده اید و درمحیط علمی پوهنتون کابل هم به حیث استاد و هم به حیث رئیس پوهنځی اقتصاد اجراء وظایف نموده اید و همیشه با شخصیت های بزرګ علمی و ادبی و اجتماعی و سیاسی و عالی ترین مدارج تهذیب و اخلاق سر و کار داشته داشته اید، و از مناشیر اسلامی نیز اطلاع دارید، چطور به خود اجازه دادید، که یک انسان را با یک سگ در یک ترازو مقایسه کنید؟ مگر فراموش کرده که طبق ارشادات اسلامی، انسان اشرف المخلوقات است؟ و یا همچو مقایسه یک انسان با سگ مبتنی بر معیار علم و و دانش و معرفت و فضیلت شما، مانند دشنام ها و اتهامات استاد سیستانی در زمرۀ «صراحت لهجۀ» تان به شمار رفته از صدق و صفای ضمیر بی آلایش و و جدان پاک شما نمایندگی میکند؟ همچو قضاوت شخص شخیص شما، و تمجید شما از اخلاق سیستانی و دشنام های سیاسی ضد انسانی اش، علیه ذواتی چون داکتر حسن کاکر و باری جهانی و دیگران، در پیشگاه قضاوت خداوندی و انسانی و انسانیت، مساوی به مفاهیم معکوساً متناسب است. دانش اندوخته ای دل زکف انداخته ای واه زان نقد گرانمایه که در باخته ای
|
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 16.09.2025 | USA |  |
"......منابع وابسته به طالبان در قندهار گفتند که رهبر طالبان دستور قطع اینترنت را داده است. او همچنین از وزارت مخابرات خواسته است تا از شرکتهای مخابراتی ضمانت بگیرد که تمامی مکالمات و دادهها در اختیار طالبان باشد. طبق گفته منبع، به شرکتهای مخابراتی دستور داده شده که «لغات یا کدهای خاص» تعریف کنند و در صورتی که کسی از این لغات استفاده کرد، تمام سوابق و دادههای او در اختیار استخبارات طالبان قرار گیرد. ....... " کسانی که میتوانند ناگفتنی ها بین خطوط را بخوانند, به این نتیجه باید برسند که کنترول منسجم سیاسی از مرکزیت قدرت در افغانستان, نمی تواند و امکان ندارد فقط محدود به شخصیت. میل و کردار یک یا چند ملا باشد. در اخرین فن اوری اطلاعاتی امروز در جهان, این جستجو و کشف لغات/کلمات خاص است که حاکمیت فقط با مشخص سازی منبع گفتار ان, میتوانند دیگر اندیشان را هم زمان و در مکان خاص, هویت شناسی نموده و در لزوم دید حذف نمایند. ازادی بیان در هر جاه همیشه حدی دارد!
|
 |
دوکتور غروال | 15.09.2025 | ویانا |  |
محترم زلمی سیدال ناسر دا ستر کمونیست سیستانی ډیر مضر مکروب دی د نوموړی د خائینو تبلیغاتو له کبله د قاتلو کمونیستانو له خوا ډیر بی ګناه افغانان په قتل رسیدلی دی او اوس ئی په افغان جرمن ویب سایت کښی تخریبکاره بابولانی شروع کړیدی او دده خائینی بابولانی د دده په شان عناصرو له خوا نه یوازی لا تقویه کیږی بلکه ددی مضر مکروب صفتونو باندی ناستومانه لګیا دی افغانان دداسی مضرو اشخاصو له خوا د تباهی سره مخامخ دی !
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 13.09.2025 | کیوبک |  |
مکثی بر یک پاراگراف محترم داکتر سید عبدالله در مورد استاد اعظم سیستانی!
دانشمند محترم داکتر سید عبدالله کاظم به تاریخ دوازدۀ ماه جاری سپتمبر در دریچۀ نظریات ویب سایت افغان جرمن، به ارتباط مقالۀ استاد سیستانی به جواب محترم داکتر خالدی، بعد از توصیف و تمجید فراوان تحریر میدارند:«.. بعضاً صراحت لهجه او [سیستانی] موجب رنجش طرف میگردد، اما این صراحت کلام ریشه در صدق و صفای او [سیستانی] برای حقایق تاریخی دارد، که در برابر منکران حقایق ابراز میگردد..» سؤال دریجاست که متکی بر کدام معیار اخلاقی، اسلامی و انسانی میتوان مخالفین نظر خود را انگلیس و مدافع منافع انگلیس قلمداد نمود؟
جنااب داکتر کاظم!
آیا شما با این اهانت های ضد انسانی و اسلامی و مغایر اخلاق مطبوعاتی استاد سیستانی که داکتر حسن کاکر، استاد جهانی، داکتر زمان ستانیزی و داکتر خالدی و ممکن دیگران را انگلیس قلمداد میکند، صرف صراحت لهجه تلقی نموده که ریشه از صدق و صفای سیستانی نمایندگی میکند؟
آیا اگر شخصی خدای ناخواسته شما را نماینده شوروی و یا روس و یا هم انگلیس و امریکا متهم سازد، چگونه احساسی به جناب شما دست خواهد داد؟
و فرق میان دشنام، افتراء، اتهام و صراحت لهجه چه خواهد بود؟
با عرض تشکر
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 13.09.2025 | کیوبک |  |
ملای بی عمل و بد عمل!
نویسنده نو برآمد (ن- جلیل زاد) که در طول سی سال گذشته یک مقاله یا مضمون تحت این نام و عنوان در هیچ ویب سایت و نشریه و مجله دیده نشده، به نشر مقالۀ تحت عنوان «دعوت به تفاهم میان تاریخ دانان و تاریخ خوانان» در ویب سایت افغان جرمن پرداخته و بر وفق اوقی گری ها و لفاظی های منحصر به خودش به موعظه و نصایح توسل ورزیده است.
ز دیگ پختگان ناید صدایی
خروش از مردمان خام خیزد
این اوقی مجهول الهویه که از معرفی هویت و شخصیت خود ترس و واهمه دارد، تحت عنوان فرعی ای چنین نگاشته است:
احترام متقابل
سنگ بنای گفت و گوی علمی [گفت و گو یک اصطلاح مبتذل ایرانی است، باید مباحثه، مذاکره، مناظره، تبادل نظریات و افکار نوشته شود] بی احترامی، دشنام، تخریب شخصیت به جای علمی، نشانۀ فقر استدلال است. جلیل زاد اوقی، که قرار معلوم خودش از زمرۀ تاریخ خوانان است نه تاریخ دانان، ولی بر حکم مزاج اوقیگرایانه اش در موارد تاریخی به فتوا های دگمی و جزمی می پردازد، چند روز قبل در یک مقالۀ خود به مثابۀ یک ملای بی عمل و بد عمل تمام اصول پیشنهادی اش را فراموش و اغماض نموده و جناب محترم و دانشمند وطنخواه داکتر خالدی را متهم به «تفرقه افگنی قومی» ساخت و این در حقیقت یک بد اخلاقی بزرگ مطبوعاتی بود.
جلیل زاد گفته میتواند که اتهامات انگلیس بودن داکتر خالدی، داکتر ستانیزی و پوهاند داکتر حسن کاکر، توسط رفیقش استاد سیستانی به کدام معیار با سفارش های او در هم آهنگی و هم نوایی قرار دارد؟ منتظر جوابم
|
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 12.09.2025 | USA |  |
سید داکتر عبدالله کاظم,
" باید اعتراف کنیم ده اشتباه عمده سیاست خارجی ترامپ تا کنون ..... [نقل و قول از] آ قای استفن م والت "
در ارتباط به انتقاد رشد اقتصادی کاهش یافته, تورم افزایش یافته, گران شدن مواد اولیه و تغیر مسیرسیاسی در سطح جهان, باید گفت که عده از تنک تنک ها ورزیده و زبده امریکا که دانلد ترامپ با پیروی از ان ها انرا در عمل پیاده می سازد به این نظر اند که دوام پالیسی ها دهه ها قبل اقتصادی مبنی بر اقتصاد خدمت/ سرویس ایکانومی و سیاست خارجی مبنی بر جلوگیری دوگانه/دول کانتنمنت امریکا, ارزش گزشته خود را به کلی از دست داده باید تجدید نظر گردد. برای عده از این تنک تنک ها, به اصطلاح قنطر نمودن سیاسی و اقتصادی روسیه و یاری نمودن اقتصادی و نظامی اروپا غربی, محوری بودن ارزش خود را از دست داده است. بنا بران در ارتباط به اقتصاد, دانلد ترمپ قصد دارد که مرکزیت تولید دوباره به امریکا برگشت نماید. مثلا کمپنی اپل فقط برای مرحله به مرحله ساختن و جلوگیری از عجله برگشت به چنین تغیر, هم اکنون 600$ بلیون را در امریکا سرمایه گذاری می نماید. بدشانسی وعقب نشینی ترامپ ممکن در این نهفته باشد که مردم امریکا از راه احساس حالت جیب خود نظر و رای میدهند. افون ۱۷ جدید اپل که در چین ساخته میشود قیمت ان در حدود 1000$ ولی تولید قیمت تر ان در امریکا داد و گرفت اقتصادی را در اینده نهایت مستحکم تر میسازد!
|
 |
حسیب الله | 11.09.2025 | آلمان |  |
پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت هموطنان محترم و عزیزم، مقالهٔ علمی و پر محتوی جناب محترم دکتور م، عثمان تره کی، که تحت عنوان "۱۱ سپتامبر: مجازات افغانستان به گناه ناکرده" به تاریخ دهم ماهٔ سپتمبر ۲۰۲۵ میلادی به نشر رسیده است، قابل ستایش فراوان می باشد:
به نظر من، جناب محترم دکتور تره کی در این مقالهٔ شان واقعیت ها و حقایق مهمی را گنجانیده اند، که دانستن و درک آن موضوعات در تنویر اذهان مردم عزیز ما از ورای یک روشنگری دقیق، ممد و مثمر واقع می گردد؛ بدون شک که واقعیت ها، پس از همان بمباردمانی که بتاریخ "۷ اکتوبر ۲۰۰۱م." ، همینطور است، که جناب محترم دکتور تره کی آنرا بیان فرموده اند؛ چنانچه پس از همان بمباران "۷ اکتوبر ۲۰۰۱م." تظاهرات زیادی از هموطنان عزیز ما، جهت تقبیح همان بمباردان، در کشور های مختلفی، از جمله در کشور آلمان در مقابل سفارت آمریکا در آلمان نیز صورت گرفت، که در همان زمان نیز، حکایتی از آگاهی و حس و احساس وطندوستی هموطنان محترم و عزیز ما در آن نهفته بود.
موضوعی مهم و اساسی دیگری را که جناب محترم دکتور تره کی در مقالهٔ شان به آن اشاره فرموده اند، به نظر من، همانا موضوع "تادیهٔ غرامات جنگ" می باشد: به نظر من، موضوعاتی، ۱. "تادیهٔ غرامات جنگ" مرتبط به خسارات وارده از جانب امریکا ۲. "تادیهٔ غرامات جنگ" از روسیه، به عنوان میراث دار شوروی دو موضوع مهمی اند، که در این ارتباط، در گام نخست، باید "خسارات وارده" که در زمان های مختلف از جانب این دوکشور، بر پیکر و جسم و روان افغانستان عزیز ما، وارد گردیده است، باید به سنجش دقیق گرفته شود؛ پس از بررسی و سنجش دقیق این خسارات وارده، بصورت "محترمانه" و علمی، تقاضای "تادیهٔ غرامات جنگ" بر اساس و تناسب "خسارات وارده" صورت گیرد.
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
زلمی سیدال ناسر | 10.09.2025 | کیوبک |  |
سه مقاله و یک تبصرۀ طلایی!
الیوم دو مقاله تحت عنوان «11 سپتمبر مجازات افغانستان به گناه ناکرده» و «نظر انستیتوت فزیک پاریس در مورد زلزلۀ کنر» به قلم سحار استاد بزرگ حقوق اساسی استاد تره کی بزرگوار بدست نشر سپرده شده است.
مقالۀ بسیار مستند اول، در مورد تجاوز جنایتکارانۀ اضلاع متحده بر حریم خاک افغانستان، از چنان منطق قوی حقوقی برخورد دار است، که نظیر آن از قلم دانشمند دیگری تراوش نکرده است. این تجاوز آشکار را بسیاری از دانشمندان ملیگرای بگیل هرگز تقبیح نکرد. حتی بعضی ها آن را مانند تجاوز شوروی، اشغال قلمداد نکرد. در مورد زلزلۀ فاجعه بار کنر، فارسی نیوز و ذوات و گروه های خراسانی و فاقد هویت و شرف ملی و دشمنان مادر زاد پشتون ها و پشتونولی، ابراز شادمانی کردند. تفو بر تو ای چرخ گردون تفو مقالۀ سومی به قلم داکتر صاحب خالدی است که در مورد اهمیت قیام حضرت میرویس نیکه تحریر یافته، چیزیکه استاد سیستانی و نویسندۀ نو پیدا و نو برآمد و مجهول الهویه یعنی ن - جلیل زاد ان را یک حرکت محلی قلمداد نموده اند. تبصرۀ طلایی مبصر بی بدیل حسیب الله خان نیز قابل ستایش فراوان است. حسیب الله حان به صورت عالمانه، تعرضات شخصی و اتهامات ناروای استاد سیستانی و شخص مجهول الهویه به نام جلیل زاد را شدیداً تقبیح نموده و آن را مغایر تمام پرنسیپ های علمی و اکادمیک ثابت ساخته است.
کاش استاد سیستانی حتی برای یک لحظه، قبل از انکه پوهاند داکتر حسن کاکر و داکتر خالدی و داکتر زمان ستانیزی را به انگلیس بودن متهم سازد، سوابق همکاری و هم فکری خود را با رژیم منفور و منحوس و دست نشاندۀ کی جی بی به خاطر بیاورد.
گویند غلبیل یا غربال به آفتابه گفت:(تو دو سوراخ) داری
من به هرسه دانشمند فوق الذکر تبریک میگویم.
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 10.09.2025 | کیوبک |  |
آیا مجید کلکانی قهرمان ملی بود؟
در نظر ن- جلیل زاد مجید کلکانی نیز مانند غازی امان الله قهرمان ملی بود!!!!!
به تأسی از روایات متعدد منجمله از زبان آصف خاوری قره باغی که روابط نزدیک با غلام حضرت معاون مجید کلکانی داشت، مجید کلکانی قاتل رئیس درالعلوم بود، غلام حضرت مانند یاران بچۀ سقو یک دزد و داکوی معروف بود که سر انجام گرفتار و اعدام گردید. مجید کلکانی به جریان منحرف و منحط شعلۀ جاوید تعلق داشت. کذا ن - جلیل زاد که در طمطراق نوشتن ید طولا دارد، احمد شاه بابای کبیر بزرگترین راد مرد تاریخ افغانستان را مانند عناصر ستمی و چپی به نام احمد شاه درانی یاد میکند، و این در حقیقت اهانت بزرگ به پیامبر سیاسی و مؤسس افغانستان نوین یعنی احمد شاه بابای کبیر بوده و مغایر کلتور افغانی به شمار میرود.
لطفاً آداب و اخلاق افغانی را فراوموش نکنید.
نمیدانم ن - جلیل زاد چرا از درج سوانح خود در آرشیف ویب سایت افغان جرمن اباء ورزیده است؟
گفته اند : کسی را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک؟
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 10.09.2025 | کیوبک |  |
ملیگرایان یا بودنه های بگیل!
دریک قسمت کتابی تحت عنوان داؤد خان در چنگال کی جی بی در مورد بعضی از ذواتی که بعد از استقرار حکومت ایادی کرملن با دولت کمونستی همکاری نمودند، چنین توضیحاتی ارائه گردیده است: دگر جنرال عبدالکریم مستغنی، رفیق صمیمی و مورد اعتماد داؤد، که در پولیند سفیر بود، تا یکنیم سال برای رژیم تره کی خدمت کرد. اما زمانیکه برای انجام کاری به کابل احضار گردید، با وارخطایی و سراسیمگی جهت پناهندگی عازم جرمنی گردید ولی از شدت وارخطایی و اظطراب راه جرمنی را گم کرده ، اشتباهاً وارد چکسلواکیا گردید. در وهله اول جرمن ها با ملحوظ قرار دادن شخصیت نظامی وی، به او به دیدۀ قدر نگریستنند، زیرا امید میرفت که به نهضت مقاومت بپیوندد. دگر جنرال محمد سعید خان در ترکیه به حیث سفیر باقیماند و بعداً به جیث سفیر در بغداد گماشته شد. داکتر عبدالحکیم طبیبی در نیویارک باقیماند، تا اینکه امین ویرا به کابل احضار کرد، آنگاه بود که طبیبی همکاری خود را با رژیم قطع کرد و خواستار پناهندگی سیاسی شد. سید مسعود پوهیار برای رژیم جشن گرفت و حتی از پاپ واتیکان خواست برای برای رژیم کمونستی دعا کند.
سید مسعود پوهنیار بی مسلک، کتابی در مورد تقبیح نظام سلطنتی تحریر نموده است.
حسن شرق نیز خود را در خدمت رژیم قرار داد. (شرق هرگز یک عنصر ملی نبود - زلمی)
عبدالمجید زابلی با اعطاء سرما یۀ خود، از رژیم استقبال به عمل آورد. پسر جنرال مستغنی در خدمت رژیم قرار داشت و به رتبۀ دگروالی رسید. عبدالرحمن پژواک سفارت لندن را ترک کرد و به منظور عرض مراتب تبریک و تهنیت به کابل رفت و اعلام داشت که حاضر است برای تره کی خدمت کند.
لذا داکتر عبدالصمد حامد او را شدیداً مورد ملامتی قرار داد.
به عقیدۀ این قلم پژواک را خطاب «بزرگ» دادن در حقیقت ریشخند کردن پژواک است.
کذا پژواک یک ادیب و شاعر و نویسندۀ و سیاستمدار کهنه کار بود، ولی تذکر نام او در ردیف کهزاد و علامه حبیبی و غبار و داکتر حسن کاکر، به حیث مورخ یک ادعای خوشبینانه است.
قرار معلومات داکتر سید عبدالله کاظم، زمانیکه وی از طرف وکیل وزیر مالیه، به مأموریتی در لندن منسوب و مقرر گردید، وی از انجام وظیفه در لندن خود داری نمود.
ذواتی که در دورۀ صدارت سردار و بعداً در دورۀ دهۀ دیمکراسی با رژیم سلطنتی همکاری نمودند و لذا سردار در دورۀ جمهوریتش به ایشان را خطاب رفقای ضعیف النفس داده بود، ولی با شهامت و شجاعت افغانی با رژیم کمونستی همکاری نکردند عبارت اند از علی احمد خان پوپل، سید شمس الدین مجروح و داکتر یوسف خان.
روح شان شاد باد
|
 |
حسیب الله | 09.09.2025 | آلمان |  |
موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما
امروز در هنگام مطالعه مقالهٔ جناب محترم نوراحمد خالدی، که آنرا تحت عنوان "نقش میرویس خان هوتکی در ایجاد افغانستان" به تاریخ نهم ماهٔ سپتمبر ۲۰۲۵ میلادی به نشر رسیده است، شکایت جناب خالدی را متوجه شدم، که "از برچسپ های ناجوانمردانهٔ دو نویسندهٔ دیگر" در قبال جناب خالدی نوشته اند، که یکی (جناب سیستانی) آقای خالدی را "نمایندهٔ استعمار" و دیگری (جناب جلیل زاد) نیز آقای خالدی را "تفرقه افگن قومی" خوانده اند؛ با خواندن این موضوع نخست به فکر رفتم، که چرا نویسندگان و قلم بدستان و حتی "تعلیم یافته های ما" با چنین اتهامات بی جا و کلام زشت شان، فضای ضعیف رسانه ئی افغانی ما را مکدر تر و ضعیف تر می سازند، از آن چه است؟
سوال این است، که چه کسی، چه چیزی و یا چه انگیزه ئی به جناب محترم سیستانی و یا به جناب محترم جلیل زاد این حق، این اجازه، این صلاحیت را می دهد، که یک هموطن شانرا، یک نویسنده را، که او هم مانند خود آنها می نویسد، "نمایندهٔ استعمار" و "تفرقه افگنی قومی" و یا همچو چیز های بخوانند؟ بدون شک که هم جناب سیستانی و هم جناب جلیل زاد حق دارند، در هر رابطه نظر و نظریات خود شانرا داشته باشند، آنها حتی می توانند هر گونه انتقادی به نظریات جناب خالدی داشته باشند، اما این انتقادات باید به شکل و اشکال سالم و علمی ابراز گردند، نه اینکه به یک شخص اتهام بسته وی را با عبارات "نمایندهٔ استعمار" و "تفرقه افگنی قومی" و چنین چیز های توهین و تحقیر نمایند، زیرا چنین شیوهٔ های نامتعادل و غیر علمی نه تنها اینکه از نزاکت تحقیق و نوشته های علمی دور است، بلکه یک عمل زشت اجتماعی نیز محسوب می شود!
به نظر من، آشنائی با معنی کلمات، آشنائی با معانی کلمات، آشنائی به معنی و معانی عبارات، بلخصوص در بحث های علمی و آکادمیک یک امر ضروریست، یعنی ما حق و اجازه نداریم که زمانیکه با نظر و یا نظریات یک محقق، یک نویسنده و یا یک شخص موافق نباشیم، آنرا با بر چسپ های زشت و غلط "نمایندهٔ استعمار" و "تفرقه افگنی قومی" و همچو عبارات زشت شبیهٔ آن توهین نمائیم و دشنام دهیم!
نزاکت ها و ظرافت های که در کلمات و معانی آنها، البته در هر زبانی، نهفته است، داستانهای زیادی دارد، چنانچه ما در همین صفحه و نیز در صفحات دیگر شاهد برخی از آن "داستانها" بوده ایم، که حتی من مجبور شدم، یک بحث اجتماعی در قبال "فرهنگ دروغ" را پیشنهاد نمایم. امیدوارم در آینده هموطنان عزیز ما، بلخصوص قلمبدستان و نویسندگان محترم ما از دست زدن به چنین برچسپ های غلط و ناروا، که هم خلاف اخلاق و فلسفهٔ افغانی ما است، هم خلاف علم و شیوه های برخورد علمی است و مهمتر از همه خلاف ارزشت های اخلاقیات دین مقدس ما است، جلوگیری نمایند! بدون شک که مردم عزیز ما همه زعمای ملی افغانستان عزیز را دوست دارند و به همه زعمای ملی کشور احترامات عمیق قائل اند، یعنی مردم عزیز ما همانطوریکه غازی امان الله خان را دوست دارند، که قوای خارجی انگلیس را یا کشور بریتانیه را با همه داشته های نظامی وی مجبور ساخت که استقلال کامل سیاست خارجی افغانستان را، به شکل تحریری و سند، از آنها درخواست نماید و آن موضوع را بالای آنها بصورت کتبی درج نماید، بدون شک که حاجی میرویس خان هوتکی را که با قیام ملی شان سلسله ای هوتکی ها را بنا نمودند، به حیث پایه گذار و اساس گذار افغانستان عزیز، با لقب میرویس نیکه، در کنار احمدشاه بابا و نیز در کنار بقیه زعمای ملی افغانستان و امیران و شاهان خوب کشور مثلا در کنار نادرخان، در کنار ظاهر خان، در کنار داؤد خان دوست دارند و به همهٔ آنها از دل و جان احترام قائل اند؛ این موضوعی است، که باید همه آنرا بدانیم!
حالا، مشکل در این است، که برخی از هموطنان ما می خواهند که برای خود شان، یا هم گروپ و یا گروه و یا دوستان شانرا، بطور مثال به حیث "نمایندهٔ و سفیر امان الله خان بتراشند، یک تعدادی می خواهند خود را به اصطلاح "اجاره دار غازی امان الله خان معرفی کنند"، برخی دعوای نماینده بودن داؤد خان و ظاهر خان و نادر خان را می کنند، آنهم تا به حدی که، دیگران را حق آنرا نمی دهند، که حتی یک حرفی هم بالای "زعمای دلخواهٔ شان" بزنند، که همچو "سیاست بازی های مضحک" فضای بحث های علمی و آکادمیک مثمر را مکدر می سازد.
سوال این است، که بطور مثال جناب محترم سیستانی و یا هم جناب محترم جلیل زاد و یا هم هر شخصی دیگری که به چنین نوع اظهارات توهین آمیز و اتهامات بی جا دست ببرد، چرا چنین اتهامات بی جا را می نویسند؛ آیا همچو قلم بدستان و یا نویسندگان محترم ما تسلط بر کلام شان ندارند؟ یا اینکه در هنگام نوشتن غلظت احساسات شان بر قوت تعقل شان غلبه می ورزد، که چنین اتهامات بی جا را می نویسند؟
یا اینکه بطور مثال با معنی اتهامات بی جا و عبارات زشتی که می نویسند، آشنائی دقیق ندارند؟
امید وارم در آینده، تاریخنگاران محترم ما، بدون توهین و دشنام به یکدیگر، البته از ورای شیوهٔ های بحث های علمی و اکادمیک، آنهم بصورت دقیق و مهمتر از همه فارغ از غلظت احساسات و متکی بر تعقل و خردگرایی بحث های علمی-تاریخی شانرا به پیش ببرند، تا آنکه ما خوانندگان هم بتوانیم از بحث های شان فیض ببریم! نوت: پیشنهاد جناب محترم خالدی که می خواهند در قبال برخی از موارد تاریخی با دانشمند محترم جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، کدام بحث علمی و اکادمیک را به پیش ببرند، به نظر من، پیشنهادی بدی نیست، بلخصوص هر گاه جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم وقت و علاقه و حوصله ای چنین بحثی را، در یکی از برنامه های جناب محترم حبیب هوتکی به پیش ببرند، زیرا در آنصورت در یک فضای صمیمی و دوستانه تبادل نظریات، بهتر، صورت خواهد گرفته بتواند، البته این فقط یک پیشنهاد بود.
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 06.09.2025 | USA |  |
صحرائی,
جناب پاچا!
" حتماً می دانید که "پاچا ها" در جمله مقاماتی اند که صاخب صلاحیت و وظیفۀ تسلیت گفتن را دارند. عمر خطاب برای چنین واقعات تلویزون دارد و بشما با چشم امید انتظار دارد..... "
هرگاه محترم صحرائی صاحب به تاریخ رجوع نماید, این مرحوم پاچا صاحب بود که قوا مسلح انگلیس را هنگام نزدیک شدن به حجره/خانقا ایشان, با یک چف پر از هوا دهن محو ساخته و خود هم زمان با ۸۰ هزار روپی از محل غیب و غارت شد. در ازا چنین خدمت بی بدیل, مردم هم-اکنون هردم شهید کنر زمین مزروع ولی کم یافت بین دو کوه را به اولاده پاچا صاحب شکرانه جنسی دادند. در این قسمت از تاریخ گفته نشده که بعد از چسان یک واقعه نهایت بی نظیر, مبارک پاچا صاحب چای سبز یا سیاه را با کی نوشید.
|
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 06.09.2025 | USA |  |
افغانستان اینترنشنال,
"وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان روز جمعه ابراهیم گیلانی، عضو خانواده رهبر فرقه قادریه و شماری از حامیان او را بازداشت کرد. سیف خیبر، سخنگوی این وزارت آقای گیلانی را به «سوءاستفاده از تصوف» متهم کرد و گفت که این افراد «تحت پوشش مذهب، اعمالی مغایر با شریعت انجام میدادند»." By far one of the best decisions ever made in Afghanistan: Colonial era installed ones, that institutionalize the dangerous birth-based-superiority concept in Afghanistan. As such all natives such as Pashtuns, Tajiks, Hazaras, Uzbeks and others dubbed to be inferior in comparison to them in their own land, permanently. Their success is measured based on mesmerizing millions of good Muslim Afghans to complete obedience, and therefor Taliban doing the right thing stopping them.
|
 |
صحرائی | 06.09.2025 | کلیفورنیا |  |
جناب پاچا!
حتماً می دانید که "پاچا ها" در جمله مقاماتی اند که صاخب صلاحیت و وظیفۀ تسلیت گفتن را دارند. عمر خطاب برای چنین واقعات، تلویزون دارد و بشما با چشم امید انتظار دارد. او ثبت قران شریف دارد. آوازاش هم جذاب است. به حیث حامی اسلام و افشاگر کفر، و هم به حیث کقر شناس در قلب قدرت بزرگ جهان غیر اسلام، هر روز تسلیت و لعنت می فرستد. از نام اسلام و آدرس جهان اسلام نفرت علیه غیر اسلام نیز می فرستد. هم صحبت های تلیفونی او خبر داده و گفته اند که این زلزله قهر خدا بوده است. ما مسلمان عادی از خدا می ترسیم. اگر این زلزله قهر خدا باشد، پس ما نمی توانیم در برابر قهر خدا کاری کنیم. پرستش هیچ چیز دیگری را غیر از خدا در سر نداریم. این هم روشن نیست که در لیست وطنپرستان شما "پاچا" کیها شامل اند. با عمر خطاب همکار شوید. نفرت را از آن طریق علیه حریفان خود پخش کنید. خریطه های پول توسط هم نشینان شما و عمر خطاب پُر شده می تواند. والسلام. صحرائی.
|
 |
وحید | 04.09.2025 | طورخم |  |
عزتمند محترم مدیرصاحب اریانا انلاین السلام علیکم خداوند جله جلالُه شما را در جامه عافیت داشته نامه هذا در ساعت نیک برسد نمیدانم چرا از مدت سه یوم به این طرف دردریچه نظریات چیزی نرسیده است یک نامه توسط این قلم مرقوم بود محترم محمدعثمان خان ترکی درمورد ان چیزی نفرموده اند ایشان قتلهای کوچه بازاری را جواز داده بود حال می بینیم که در ماتم کنر همان پیلوتان که او قتل شان را روا داشت و همان هلیکوفتر داکتر مرد و زن دوران اشغال به ماتم و مداوا رسیدګی کرده اند |
 |
حسیب الله | 04.09.2025 | آلمان |  |
پس از تقدیم سلام، پیشنهاد یک بحث اجتماعی: آیا کلتور خانه سازی و ساختن خانه های دارای مقاومت بیشتر به مقابل زلزله، بلخصوص در مناطق زلزله خیز افغانستان عزیز، تا به چه حد، به معلومات و اطلاعرسانی دقیق و وسیع انجنیران ساختمانی محترم ما و مهندسان و معماران ساختمانی محترم ما نیاز دارد؟
اینبار، آلام هموطنان عزیز ما، که قربانی مرکز زلزلهٔ فاجعه بار اخیر در ولایت کنر و همچنان در مناطق همجوار آن در ولایات ننگرهار، لغمان و نورستان گردیده اند، فراوان می باشد، که امید وارم هر یک از هموطنان محترم و عزیز ما که توان کمک را دارند، البته هر یک به حد توان خود، در جهت تسکین آلام قربانیان زخمی و "بی خانمان" این زلزلهٔ مدهش و ویرانگر و رساندن امداد به زخمیان این فاجعهٔ بزرگ، سهم خویش را ادا کنیم!
خسارات جانی و مالی گستردهٔ را که این زلزله، که اینبار در عمق حدود (ده کیلو متری سطح زمین) به وقوع پیوسته است، بدون شک که بسیار زیاد می باشد، زیرا این زلزله، اینبار نیز، یک فاجعهٔ انسانی را رقم زده است، که بیشتر از یک ونیم هزار از هموطنان عزیز ما در آن جان های شیرین شانرا از دست داده اند، همچنان چندین هزار هموطن عزیز دیگر ما را نیز، این فاجعه زخمی و مجروح گردانیده است که باید به آنها رسیدگی صورت گیرد.
به نظر من، یکی از دلایل، البته تاکید میدارم بر اینکه، یکی از دلایل را، میتوانیم که، کمبود مقاومت ساختمانی خانه ها و ساختمان های خواند، که هموطنان محترم و عزیز ما، اکثرا از اثر عدم توانائی مالی، در همچو "خانه های کم مقاومت به مقابل زلزله" در آن بسر می برند، که از اثر وقوع زلزله شدیدا به هم می ریزند، یا شدیدا ویران می شوند و قربانی ها و زخمی ها و خسارات زیادی را هم به بار می آورند.
از آن رو، هر گاه انجینیران ساختمانی، مهندسان محترم و معماران ساختمانی محترم و همچنان گلکاران محترم و عزیز ما، هر گاه در ساحات "مقاومت ساختمان های ساده و وطنی به مقابل زلزله" دانش تخصصی، تجربیات علمی و نیز بقیه اطلاعات و معلومات تخصصی-فنی شانرا، با هم شریک سازند، همچنان با مردم عزیز ما اطلاعات و معلومات موثر و مفید شانرا در این زمینه به اشتراک بگذارند، بدون شک که همچو یک عمل نیک خالی از لطف، انجینیران ساختمانی و مهندسان ساختمانی محترم ما، که در ساحات "مقاومت ساختمان ها به مقابل زلزله" تخصص دارند، نخواهد بود.
زیرا بلخصوص در مناطق زلزله خیز افغانستان عزیز، مردم عزیز ما به معلومات و اطلاعات دقیق راجع به "مقاومت ساختمان ها به مقابل صدمات زلزله" نیاز دارند.
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
محمد داؤد مومند | 04.09.2025 | متحده ایالات |  |
ابراز معذرت
حین تایپ کردن مضمون خود تحت عنوان کدام جمهوریت، سافتویر کمپیوترم به دیدانگی پرداخت و جملات و کلمات گد ود شد. لذا چندین اشتباه در مقاله قابل ملاحظه است، بطور مثال حامد کرزی چندین ملیون دالر و یورو را از دشمن تاریخی افغانستان ایران به پول دشمن تاریخی افغانستان... تحریر گردیده، لذا جدا معذرت میخواهم.
|
 |
پاچا | 04.09.2025 | کلیفورنیا - امریکا |  |
زلزله مرګبار در ولایات شرقی افغانستان و سکوت خاینین ملی!!! من منتظر بودم که درمورد زلزله اخیرکه در ولایات ننګرهار، کنر لغمان ونورستان بوقوع پیوست از ذوات محترم میهن پرست چیزی بشنوم ولی متاسفانه کدام اظهارنظر دریافت نشد. به همه مطبوعات جهان معلوم است که در این فاجعه الهی بیش ازپانزده صد قربانی بشمول اطفال،زنان ومرد قربانی داد وهم بیش از پانزده هزار مردم زخمی وعلیل شدند، مؤضوع را خلص بیان میکنم تا خوانددګان را بیشتر درد سرنداده باشم.
به نسبت این فاجعه الهی بعضی ممالک پیامهای تسلیت وهم وعده کمک نمودند که قابل ستایش است. اما ګیله من این است که چرا اشخاص فراری مانند صلاالدین ربانی، عطا چور، قانونی، ضیا مسعود وولی مسعود برادران خاین ملی مسعود پنجشیری، امرالله صالح، کره مسعود یعنی احمد مسعود، بسم الله خان وزیر دفاع پشقل فروش، خلیلی، محقق، سرور دانش بی دانش، سیاف شیطان بزرګ اسمعیل خان وغیره خاینین ملی حتی یک تعذیت نامه نفرستاد.
اګر این واقعه الهی در ایران،تاجکستان،امریکا، اروپا وحتی اسراییل بوقوع میپوست، اولین کس باید داکتر عبدالله میبود که پیامهای تسلیت برای شان میفرستاد.. طوریکه در تک تاک ورسانه ها دیده شده پنجشیریان ازخوشحالی رقصهای قرصک برپا واظهار خوشی کردند. مردم افغانستان باید دشمنان داخلی خود را بشناسند.
باعرض حرمت پاچا
|
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 31.08.2025 | USA |  |
فضل احمد افغان,
" .....افغانستان بعد از شاه زمان ابدالی و قبل از شاه امان الله غازی استقلال [خود مختاری] داخلی داشت اما ازادی سیاسی ..... نداشت...... "
نهایت تحلیل درست و بدون لاف و پتاق معمولی که عمدتا فقط از ریشه احساس انعکاس میگردد. برعلاوه نداشتن ازادی سیاسی, روکرد ها و اعمال سوپر قدرتها وقت نشان میدهد که در امادگی برای حایل-ساختن-سیاسی و فزیکی افغانستان برخورد ها و تعاملات اجتماعی نیز انجینری گردیده است. در ساختار انجینری شده اجتماعی افغانستان, این اورده شدگان و میراث خوران قبل از بروز مرحوم امان الله خان بودند که اخرین میخ را در تابوت سلطنت اش کوفتند. حتی در مسیر زندگی ما و شما, با چشم سر دیدیم و با گوشها شنیدیم که منبع و شاخص ها منفی و عقبگرا تغیر در افغانستان, در مرکزیت و محوریت پشتوانه شده سرخ رود, قلعه جواد, دوشی, شور بازار و پاچا نشین ها ریشه داشته است. مفهوم گپ پخته مرحوم سلیمان لایق - موقف سیاسی ایشان مورد بحث نیست - که در شعر مشهور خود انها را در کتگوری " د جمات حرامیان " معرفی میدارد, قابل مکس است.
نهادینه سازی چنین پدیده و سلسله انجینری شده قرار داد اجتماعی- بومیان دایم مادون و اقلیت وارد شده دایم برتر- را اکنون منورین انها از نسل به نسل انتقال داده, موجودیت دوام انرا در افغانستان ورنتی و گرنتی می نمایند. واقعیت شناخته شده است که گویند, دشمن درون, نهایت خطرناک تر از دشمن بیرون است!
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 31.08.2025 | کیوبک |  |
کیش سیاسی محترم ن- جلیل زاد چیست؟
وی در معرفی سوابق خود که از معرفی و تفصیل آن ماهرانه اجتناب میورزد، مینویسد که :«من امانیستم»
ولی در عین حال وی یک ماویست است.
جلیل زاد که چیز نویس بسیار قابلی است و صلاحیت نوشتن را به هردو زبان وطنی یعنی پشتو و دری دارد، برای اولین بار چند ماه قبل مانند سمارق کوهی در ویب سایت افغان جرمن سبز کرد و بالاتر و ماهرانه تر ازدیگران به ستایش شخصیت امان الله خان که اعلام دهندۀ جنگ افغان با دولت انگلیس بود و انگلیس در محاذ سمت جنوبی تحت قیادت سپه سالار نادر خان شکست خورد و حاضر به متارکه گردید، پرداخت، که موجب تحسین فراوان آن ویب سایت قرار گرفت.
اینکه جناب محترم ن- خلیل زاد در طول سالیان متمادی با وجود استعداد فوق العاده خوب در قسمت چیز نویسی، خاموش و کاملاً بی پروا مانده بود، در ذات خود قابل سؤال است.
یک احتمال دیگر هم وجود دارد که نام ن- جلیل زاد یک نام مستعار باشد و دلیل آن این است که وی از معرفی شخصیت خود کلاً طفره رفته و به سخن های شاعرانه پناه برده است.
|
 |
وحید | 30.08.2025 | طورخم |  |
اینجانب سلامهای خود را تقدیم میدارم امروز یک نوشته در مورد چپاول معادن و احجار قیمتی مرقوم و مکمل حقیقت انشا کرده است از ولایت کنرها سنګهای پیازی لالونه و بیروج به خروارها به نرخ ناچیز لیلام میشود از مناطق ترکستان خصوصا از بدخشنان به راههای مختلف به پاکستان وچین میرسد زیاتر ار باجوړ میګذرد البته زغال سنک و اسلحه و آهن داغمه از غلام خان زیاد میرود شوکاڼی هم به نیم بیع از دست میرود راههای وچ خوړ او څڅوبی دوباره فعال شده برای قاچاق |
 |
حسیب الله | 29.08.2025 | آلمان |  |
Hazarzbek Tajiashtun !
تا زمانیکه از اتهامات بی جا و بی اساس تان در مورد من، بصورت جدی و دقیق شرافتمندانه معذرت نخواهید، من حاضر نیستم با یک شخصی که اتهامات بی جا و بی اساس می بندد، وارد کدام بحثی شوم.
از آنرو، قبل از معذرتخواهی دقیق تان، لطفا در آینده، سعی بخرچ دهید، که اسم مرا وارد تبصره های تان نکنید!
|
 |
عبدالباری جهانی | 28.08.2025 | ویرجینیا |  |
محترم هزار بیګ تاجشتون سلام و احترامات. از تبصره محتصر ولی عادلانه ایکه در باره کتاب بنده نموده اید نهایت ممنونم. حقیقتاً در کتاب خود حتی یک پراګراف هم غیر مستند نیست و از همه مهمتر اینکه اکثر استناد به آثار شخص سید مستند شده اند. بګذار بدین وسیله یک فصل تاریخ ما از تاریکی های افسانه سازي به میدان روشني واقعیت ها بیاید. نمیتوان مردم را تا ابد به مدیحه سرایی، افسانه سازي، واقعیت پوشیدن ها و نوشتن به اساس عقیده های شخصی فریب داد. از جنا شما بار دیګر ممنونم.
|
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 27.08.2025 | USA |  |
: حسیب الله,
".... بدون شک که حکومت طالبان نیز در بسا مواردی قابل انتقاد می باشد؛ اما از آنجائیکه برخی از هموطنان عزیز ما، از درک این موضوع عاجز اند، که چرا در قرن به اصطلاح بیست و یک میلادی، یک حکومتی مانند حکومت طالبان...... کشور را از طریق "قوانین الهی" مدیریت و اداره می کنند، می توانند دانشمندان کشور، البته آن دانشمندانی که توان یک تحلیل علمی را در این زمینه داشته باشند،........ "
گاهی و حتی اغلبا, تعدادی قرار گفته امد خود شما - " از درک تحلیل علمی عاجز اند" :
یک فرد باهوش - به درجه مشخص تحصیل ارتباط ندارد - میتواند دیدگاه خود را در ازا شواهد و اطلاعات جدید که حتی در تضاد با طرز تفکر او باشد , تغییر دهد. مگر یک شخصیت انداکترین شده/تلقین شده, فاقد چنین توانایی است. زیرا ذهنیت انها برای رد حقایق قبلا مشروط سازی شده است.
من الله توفیق
|
 |
الله محمد | 26.08.2025 | آلمان |  |
بردار عزیزم محقق گرامی ارسلا صاحب !
با عرض سلام، روی مبارکتان را از دور می بوسم.
خدا واحد و شاهد است تا همین اکنون بعد از مطالعه شعر زیبای تان خندیده ام و حتی باید بنویسم که اشکهایم آمده. بسیار تشکر از این عکس العمل پر از اخلاق خوب تان و تعلیم و تربیه بالای تان.
باور نمایید که از نوشته های شما عزیز همیشه می اموزم و انرا به شوق خاص مطالعه می نمایم. متاسفانه یک قسمت نوشته اخیر تان را هر قدر انتیگرال گرفتم، مشتق و مخرج مشترک انرا پیدا نتوانستم. هر گاه گستاخی صورت گرفته باشد، بخشش باشد. همیشه که اسم شما را می بینم به یاد داکتر صاحب خیر محمد ارسلا داکتر گوش و گلون می افتم ، که در خوردی در جاده میوند گوشهایم که مشکل می داشت انجا در معاینه خانه اش می رفتم. نمی دانم حیات دارند و یا خیر یک انسان بسیار شریف بود.
بحر رازم پیچ و تاب فکر گرداب من است
شوخی طبع رسا امواج بیتاب من است
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 26.08.2025 | کیوبک |  |
بعد از عرض احترام
بهتر میبود جناب محترم ارسلا که نویسنده خوب و قابلی استند، و قابلیت دفاع را از مدعیات خود دارند، به عوض بیت ابوالمعانی بیدل که به قول خود بیدل کوهند و کتل دارند، ذواتی را که در مورد مضمونش تبصره های نوشتند، مجبور به بالا رفتن به همچو کوه و سلاسل جبالش از طرق کتل صعب العبور، نمیساخت و با توضیح توضیحات عالمانه و فاضلانۀ خود به تنویر ذهن و برداشت شان از محتوی مقاله می پرداخت.
صرف یک عرض دوستانه است.
|
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 26.08.2025 | USA |  |
هارون حکیمی " سید جمال الدین افغانی : از افسانه تا حقیقت. د ښاغلی جهانی څیړنیز اثر..... "
[عبدالباري جهانی]: " هدف ازین جزوه صرفا معرفی افکار و عقاید سید جمال الدین افغانی و رد نمودن بعضی افسانه هایست که به هیچ وجه با متون و اسناد تاریخی همخوانی ندارند و کوشش خواهیم نمود تا حقایق و واقعیت های تاریخی را هر چه روشنتر بسازیم....... "
ارزش پخش منحصر به فرد بودن چنین کتاب, خود نمایانگر انست که برای همیشه نمیتوان همه را در زنجیر مروج قصه خانی در دروغ ها لفافه تاریخ شخ بست. چنین شنا خلاف جریان اب را که جرات و متانت می خواهد, به محترم شاعر عبدالباري جهانی تبریک باد. کتاب ها معاصر و نهایت عام مروج تاریخ در افغانستان, عمدتا از طرف مولفین نوشته شده است که خود در رسته و طبقه کاملا جدا سید جمال الدین افغانی در افغانستان رشد نموده و پذیرش کلی آنچه که در مورد مرحوم تکراری گفته شده است, فقط کاپی گردیده است. مثلا در بزرگترین حجم تاریخ نویسی هم اکنون رو دست, که مولف ان محترم سید دوکتور عبدالله کاظم می باشد, نه تنها کدام تجدید نظر در ان مورد از تاریخ صورت نگرفته بلکه با پافشاری خاص حتی ریشه اجداد محترم خود را در لفافه نهایت مقدس شده گویا " اتش نفس" جز تاریخ افغانستان ساخته است. محترم تاریخ نگار اغا صاحب کاظم, برای استحکام فولادی ساختن چنین مقدسیت اسناد را به امضا امیر شیرعلی خان بدست دارد که مشتاقانه انرا در موزیم کابل نگه میدارد. او در استفاده از مجزوبیت ذهنی ماحول, به راحتی میتواند از چنین ادعایی در برود، ولی چنین ادعا و خوری هرگاه از منشا مثلا عبدالباري جهانی امکان پزیر نبوده حتی خنده اور خواهد بود. چرا چنین فرقی? در اخیر چنین سوالات در ذهن خطور می نماید: ایا کدام جمله یی از مرحوم سید جمال الدین افغانی یاد گار مانده است که ایشان فقط یک احساس ساده خود را در مورد مردم و کشور افغانستان ابراز نماید? مرحوم چطور توانست با 3 قدرت متخاصم وقت - انگلستان ترکیه و وروسیه - در مقاطع زمان ها خاص ارتباطات مستقیم بر قرار نماید?
|
 |
حسیب الله | 26.08.2025 | آلمان |  |
پیشنهاد یک بحث "علمی-اجتماعی" برای تاریخدانان محترم ما:
سوال این است، که با وجود آنکه، قرار فرمودهٔ نویسنده و محقق گرامی، جناب محترم احمد فواد ارسلا، همچنان قرار برداشت های "علم تاریخ امروزی"، هرودت و یا Herodot von Halikarnass, که در حدود ۴۸۰ - ۴۴۰ قبل از میلاد زیسته است، به حیث یک تاریخ دان، تاریخ نگار، مورخ، جغرافیا دان و "مردم شناس، یا Völkerkunde" نیز بوده است، همچنان آثار شرح تاریخ جهانی وی و یا "Universalgeschichte" وی، تحت عنوان "Historien" در ۹ کتاب به دسترسی علاقه مندان تاریخ قرار دارد؛ در عین زمان Herodot و یا هرودت در سطح جهان، همچنان از دیدگاهٔ داشته های "علم تاریخ امروزی" لقب "پدر تاریخنگاری" و یا لقب "Vater der Geschichtsschreibubg" و یا هم به زبان لاتینی لقب pater historiae" را کسب نموده است؛
سوال در این رابطه این است، که چرا "برخی از ایرانی ها و یا بهتر است بگویم، چرا برخی از فارس ها" به گفتهٔ محقق ورزیده جناب محترم احمد فواد ارسلا، با چنین یک شخصی که در سطح جهان و در سطح علم تاریخ لقب "پدر تاریخنویسی" را از آن خودش نموده است، "دشمنی می ورزند" ؟
امیدوارم، در صورت داشتن وقت و حوصله و علاقه، همچنان در صورت لزومدید پرداختن به این موضوع، تاریخ دانان محترم و گرامی ما، پاسخ این سوال را، از ورای داشته های تحقیقات علمی-تاریخی شان، به مردم عزیز ما، بصورت درست و دقیق تشریح و توضیح بدارند، تا آنکه در بخش تنویر و روشنگری در این زمینه نیز، برای مردم عزیز ما یک کار نیک و مثمری صورت گرفته باشد.
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
خلیل الله معروفی | 26.08.2025 | جرمنی |  |
سپاس بیکران از برادر به جان برابرم، جناب "الله محمد خان"! درود و تحیات بیکران مر دوست و برادر گرانقدرم، جناب "الله محمد خان" را، که با کامنت آرامبخش و نوازشگر خود، تار تار وجودم را نوازش دادند. من دوستان یکدل و پاکدل و دانای خود را چون برادران سکۀ خود میدانم و به خود میبالم، وقتی مورد الطاف کریمشان قرار میگیرم. از خداوند لایزال با دو دست دعاء استدعاء دارم، که وجود ذیجود خودشان و فامیل و ارجمندان عزیزشان را در دامان مهر خود مأمون و خوشبخت نگه بدارد و از نعمات نامحدود خود برخوردار بسازد. با محبت فراوان او په درناوی
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 26.08.2025 | آلمان |  |
جناب محترم فواد احمد ارسلا!
سلام بر شما!
تذکرات کوتاه اینجانب بخاطری نبوده است که من اعتراضی داشته باشم که شما و یا کس دیگری چرا چنین و یا چنان می نویسند. نه برای چنین کنترول و نظارت از جانب کدام مرجع توظیف شده ام و نه هم نیازمندی به چنین چیزی احساس می کنم. اینکه در جهان چه بسی کتابخانه ها وجود دارد و یا علوم مختلف با چه عمق و وسعت انکشاف کرده است، هم چنان نه تنها برای شخص من درد سر ایجاد کرده است و نه هم از آن شخصاً، خود تلاش بهره گیری در بازا آزاد از خود نشان داده ام. حال درین سن هم کاندید کدام مقام نیستم. کدام کتاب هم برای فروش در مارکیت ندارم. اینکه در بارۀ "هیرودوت" جهانیان چه می دانند، هم چنان بررسی آنرا کسی برایم نسپرده است. اینرا هم تا جائی که خود متوجه شده ام، می فهمم که به قول دانشمندان "تعریف" یک کلمه، یا یک ساحۀ علمی انسان را نه عالم می سازد و نه هم کدام پدیدۀ نو علمی، به نام انسان ثبت می کند که برایش منفعت اور باشد.. شما می توانید در "گوگله" مشکل خود را حل کنید. تشکر. یوسفی.
|
 |
احمد فواد ارسلا | 26.08.2025 | آمریکا |  |
عالم معنی شدیم و داغ جهل از ما نرفت ساخت بیدل علمهای بی عمل ما را کتاب
|
 |
احمد آریا | 26.08.2025 | امریکا |  |
دوستان گرامی، خوانندگان وبسایت محبوب آریانا افغانستان،
بنابر تجربه و احتمالاً بی فایده بودن نقد های بیشتر بر مقالات احمد فواد ارسلا و از جمله مقاله «چرا نباید مورخان گذشته را با معیارهای امروز قضاوت کنیم؟» که به ظاهر بدون انگیزه و با کمترین زحمت نگاشته شده است نخواستم چیزی بگویم، اما با توجه به انتقاد دقیق و موشکافانه محترم دوکتور محمد اکبر یوسفی و پاسخ غریب نویسنده به جناب شان، با مروری بر آن مقال به این نتایج دست یافتم: ۱. درعنوان مقاله که می گوید: «چرا نباید مورخان گذشته را با معیارهای امروز قضاوت کنیم؟» تأکید بر این است که نباید در ارزیابی و داوری کارهای مورخان قدیمی، از معیارهای امروزی استفاده کنیم، چون این کار نادرست است و ممکن است باعث نادرستی در فهم تاریخ شود. اما در متن، نویسنده در حال تأکید بر ارزش و اهمیت کارهای تاریخنگارانی مانند هِرودوت و غبار است و این تاکید ارزش گذاردن به کارهای تاریخ نگاران می تواند از معیارها و ارزش های امروزی باشد، یعنی همزمان با اینکه او می خواهد نشان دهد که قضاوت بر اساس معیارهای امروزی اشتباه است، و این کار باعث کمرنگ کردن ارزش تاریخی کارها می شود، اما متن نشان می دهد که نویسنده در حال دفاع از ارزش کارهای گذشته است. این دو پیام کمی با هم تناقض دارند: یکی می گوید نباید قضاوت کنیم، دیگری نشان می دهد که ارزش کارشان در زمان خود است و باید آن را در همان بستر ارزیابی کنیم. ۲. در پایان مقاله، نویسنده می گوید که کارهای هِرودوت و غبار ممکن است با معیارهای امروزی کامل نباشند، اما ارزش واقعی آن ها در این است که پیشگام و راه گشا در تفکر و روش شناسی تاریخی بودند و راه را برای تحقیقات بعدی باز کردند. اما در همان نتیجه گیری نهایی او همچنین اشاره می کند که آثار آنان نواقص و کمبودهائی دارند که باید در ارزیابی های جدید در نظر گرفته شود.
مشکل در کجاست؟ به این معنا که، اگر آثارشان کامل نیست، پس چرا باید ارزش زیادی برایشان قائل شد؟ یا اگر ارزششان زیاد است، چرا باید نواقص آن ها را برجسته کرد؟ این تناقض نشان می دهد که در یک بخش، ارزش کارشان را تأیید می کند و در بخش دیگر، نقصهایشان را می گوید؛ این دو موضع در ظاهر با هم در تعارض هستند. و درست برخلاف آن چیزی است که عنوان مقاله می گوید (چرا نباید مورخان گذشته را با معیارهای امروز قضاوت کنیم؟»). پس در همه حال این قضاوت انجام شده است. همچنان نویسنده هشدار می دهد که اگر تاریخ را (آثار دو تن از تاریخنگاران مذکور را) با دیدگاه های اخلاقی و فکری امروز نگاه کنیم، ممکن است درک علمی و صحیح تری از تاریخ نداشته باشیم، چون این کار ممکن است باعث تحریف حقیقت تاریخی شود. اما در ادامه، او می گوید که آثار هِرودوت و غبار در زمان خودشان پیشگام بودند و نقش مهمی در توسعه دانش تاریخ ایفا کردند، و نسل های بعدی باید از آن ها یاد بگیرند.
مشکل در کجاست؟ از یک سو، بر اهمیت نداشتن قضاوت با معیارهای امروزی تأکید می شود، چون آن ها ممکن است باعث تحریف حقیقت شوند و ارزش کارهای آنان در زمان خودشان تأیید می شود، و از سوی دیگر نسل های بعدی را به پیروی از آنها تشویق می کند، سوای اینکه ارزش های عصرآنان با ارزش های عصر کنونی و نسل های بعدی همخوانی داشته باشند یا خیر. بنابراین و با توجه به این تناقضات دیده می شود که نویسنده در تلاش است بین دو موضع متضاد تعادل برقرار کند: - یکی این که نباید آثار قدیمی را بر اساس معیارهای امروزی سنجید، چون هر دوره ای معیارهای خودش را دارد. - دیگری این که، آثار این مورخان در زمان خود بسیار ارزشمند بوده و باید آن ها را در همان بستر زمان شان ارزیابی کرد و به آن ها احترام گذاشت. اما در عمل، این دو موضع گاهی اوقات با هم در تعارض قرار می گیرند، چون نویسنده مقاله هم ارزش کارهای قدیمی را می پذیرد و هم هشدار می دهد که نباید آن ها را با معیارهای امروزی داوری کرد. این تعارض، نشان می دهد که نویسنده هیچ نوع تلاشی برای توجیه و توازن بین این دو دیدگاه به صورت کامل و بی تناقض انجام نداده است و در نتیجه با چندین ابهام و تناقض دچار شده است. و اما برخلاف عنوان مقاله موردنظر: چرا باید مورخان گذشته را با معیارهای امروزی قضاوت کنیم؟ باید گفت: ۱. ارزیابی انتقادی در هر زمان و در هر مورد ضروری است، زیرا قضاوت بر اساس معیارهای امروزی می تواند کمک کند تا نواقص و اشتباهات در قضاوت های تاریخی شناسایی و نقد شوند و از تکرار آنها در آینده جلوگیری گردد. این رویکرد، ما را قادر می سازد تا از خطاهای گذشته درس بگیریم و تاریخ را به عنوان ابزاری برای پیشرفت و اصلاح در نظر بگیریم. ۲. با ارزیابی رویدادهای گذشته و نحوه برخورد تاریخ نگاران با آن ها از منظر ارزش های امروزی، می توان روند پیشرفت اخلاقی و حقوق بشری را درک کرد و در مسیر بهبود جامعه گام برداشت. این تحلیل ها به ما کمک می کند تا نقاط قوت و ضعف مسیر تاریخی را بشناسیم و در جهت اصلاح و توسعه اجتماعی حرکت کنیم. ۳. ارزش ها، خطاها و تاثیرات گذشته همواره در آثار مورخان انعکاس یافته است، اما باید توجه داشت که آثار تاریخی و نوشته های تاریخی، بی تأثیر از ارزش ها و اعتقادات فردی و همچنین ارزش های عصری که در آن زندگی می کرده اند، نیستند. هیچ تاریخ نگاری تاکنون نبوده است که بدون انگیزه های سیاسی یا فرهنگی خاص، قلم بر کاغذ گذاشته باشد. به همین دلیل، بسیاری از آثار تاریخی و درسی به نوعی آلوده به ناسیونالیسم هستند؛ ناسیونالیسمی که نویسنده خود به شدت به آن پایبند است. هدف اصلی او در همه حال، ذهنیت سازی است، چه برای اقشار مختلف جامعه و چه برای نسل های آینده. اگر مخاطبان او کودکان یا نوجوانان باشند، از این چه بهتر! یکی از پیامدهای منفی این رویکرد، این است که تاریخنگار با این نوع تحلیل ها، پیشاپیش هرگونه تمایل به بازگشت به حقایق را در نسل ها می کشد. خالقان تاریخ ها به خوبی درک کرده اند که انگیزه اصلی شان، جاودانه کردن دیدگاه ها و تمایلات فکری خود است. برای مثال، زمانی که یک تاریخنگار وطنی از عبدالرحمن و دیگر شخصیت ها تصویری تازه و متفاوت ارائه می دهد، در حقیقت پیشاپیش «تمیز» خوبی از بدی را از میان برداشته است. در نتیجه، شناختن اشتباهات موجود در تاریخ و مواردی که بر اساس معیارهای امروزی غیرقابل قبول هستند، اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا این آگاهی، زمینه ای برای ساختن آینده ای بهتر فراهم می کند. با احترام
|
 |
الله محمد | 25.08.2025 | آلمان |  |
دوستان گرامی! با عرض ادب.
0-مقالهء "چرا نباید مورخان گذشته را با معیارهای امروز قضاوت نمود؟ از مطالعه بنده گذشت:
با این اظهار، نویسنده نه تنها وزیر خود را باخته، بلکه در ادامه بازی در اثر آن مات هم خود را می نماید.
1-"تاریخ در ماهیت خود صرفا ثبت وقایع نیست ، " ثبت و درک روابط درست وقایع تاریخی، که یک امر مشکل هم است، سر نخ ماهیت یعنی روان/روانشناسی و جامعه شناسی اصلی و عمیق بازیکنان تاریخی را نشان داده که در ایجاد تاریخ اصلی سهم دارند.
2-"بلکه تفسیر آن در بستر زمانی معین است."
فهمیده نمی شود، که این بستر زمانی، زمان وقوع وقایع است، یا بعد آن. هر گاه بعد آن باشد، "تاریخ" نیست، بلکه "روانشناسی تاریخ" است در بستر معین زمان از نگاه نویسنده تاریخ. این پدیده می تواند دقیق باشد و یا هم مغرضانه که مشکل اساسی "تاریخ" در همه جا همین است، که هر مورخ انرا به سبک و علاقه خود تعریف می نماید.
3-"هر مورخ در چارچوب منابع ً در دسترس، جریان های فکری و معرفتی عصر خویش، و شرایط سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی حاکم شکل میگیرد. " یعنی تاریخ اصلی را مورخ از چهار چوب اصلی "وقایع تاریخ" نظر به معرفت و درک و علاقه خود بیرون کشیده، شکل می دهد یعنی مورخ شکل می گیرد ( شخصیت مورخ در نوشتن تاریخ وی. )
4-"بنابراین، قضاوت مورخان گذشته بر مبنای معیارهای امروز، هم دستاوردهای علمی آنان را کوچک میشمارد" هرگاه منظور نویسنده "قضاوت بالای" مورخان گذشته باشد، آن مورخان گذشته هم بر مبنای اسناد و کتب و غیره قضاوت نموده اند ، نه اینکه خود شان در حالت وقوع قضایا در صحنه فکری و مادی بازیکنان صحنه تاریخی در همه جا حضور داشته بوده باشند. اینجا باید دقیق توجه گردد، زیرا هر ثانیه و دقیقه و ساعت که در گذر است تاریخ نوشته می شودو مورخ همه جا بوده نمی تواند و حتی اسناد قاغذی و لفظی هم توسط انسان ها ولو مورخ نبوده اند ایجاد شده است و صحت بودن اعضای بدن سند هم در عملیات نوشتن تاریخ مهم است، که در بدنهء تاریخ پیوند داده می شود. مخصوصاٌ در اسناد لفظی که امکان یک زاغ و دو زاغ و سه زاغ الی چهل زاغ بودن هم غیر ممکن نیست.
5-"و هم ماهیت متحرک دانش تاریخ را نادیده میگیرد . " اینجا است که نویسنده نه تنها خود را بلکه استاد خود را هم کشت و مات داده. نویسنده در اول می نویسد که: " چرا نباید مورخان گذشته را با معیارهای امروز قضاوت نمود؟" که در تناقص با فرمودهء شماره چهارم بند دوم یعنی " ... ماهیت متحرک دانش تاریخ را نادیده میگیرد" قرار میگیرد.
هرگاه ماهیت تاریخ را متحرک قبول کنیم، پس "باید" مورخان گذشته را با معیار های امروز هم قضاوت نموده بتوانیم نه اینکه "نباید"، زیرا مورخ وقایع تاریخی را تفسیر می نماید و ماهیت وقایع تاریخی را نظر به فهم و اسناد هر مورخ متحرک باید قبول نمود. در غیر آن اینقدر تولد های مورخین جدید نمی داشتیم.
وقایع تاریخی متحرک نیستند، بلکه ثابت هستند، اما متحرک ساخته می شوند. در اینجا باید این دو را با هم فرق نموده بتوانیم.
بقیه نوشته خارج از ظرفیت فکری این نوشته است.
بیدل از افسانه پردازان این محفل مباش
شمع را غیر از زبان چرب خود جانکاه نیست
|
 |
احمد فواد ارسلا | 25.08.2025 | آمریکا |  |
محترم داکتر یوسفی
موضوع من نیستم.
در کنار مقالات تحلیل اوضاع افغانستان و دور وپیش که معلوماتی دارم گاه و بیگاه مقالاتی در مورد موضوعات تاریخی و فرهنگی وغیره تقدیم میدارم نه به خاطر ادعای خاص خودم بلکه برای مباحثه و اظهار نظر عالمان مثل شما. موضوع مقاله در عنوان آن نوشته شده اگر موضوع مقاله و استدلال آن را مورد سوال قرار میدهید لطفا به آن تمرکز کنید. آیا درست است که مورخان گذشته را از دید امروزی انتقاد کنیم ؟
|
 |
الله محمد | 25.08.2025 | آلمان |  |
جناب محترم استاد گرامی معروفی صاحب عزیز!
با عرض احترام و عرض سلام به شما و نوشته شما در ارتباط همسر زندگی تان:
1-از اینکه غم زندگی تان را همرای ما شریک نموده اید، نمایندگی از وحدت شما با هموطنان را نشان می دهد. 2- نوشته شما برای بنده این را وضاعت می دهد که "زن" سازنده مرد و زندگی می باشد.
3-نوشته عشق بی پایان شما را به "معرفت و فهم " بالای همسر تان نمایان می نماید.
4-برای ما جای افتخار است که شما مقام واقعی "زن" را و قدرت سازنده گی وی را در فضای آزاد زندگی با مرد به تصویر کشیده اید.
5-در فلسفه ء "فهم" بنده زن و مرد "انسان " و مخلوق یک خالق بوده و فرقی بین شان وجود ندارد.
6-سطح انکشاف تعلیم و تربیه و اخلاق بشر با وجود پیشرفتهای قابل ملاحظه در ساحات مختلف، وسعت خلاقیت خالق پاک را در ارتباط وجود واقعی "زن" نمایش نمی دهد.
به هر صورت چنانچه در تسلیت که برای شما محترم ابراز نموده بودم، بنده تا ر تار روحیات تان را احساس نموده، میدانم که همه ما غیر از تسلیم به واقعیت زندگی که یک نمایشی از "رفتن" و "امدن" است، چاره دیگر غیر از صبر و تحمل ، تا که خود زنده هستیم، نداریم. بنده را متحد در غم تان بدانید.
Voyeger 1 که زمین را از فاصله شش ملیارد کیلومتر از فضای لا یتناهی به اصطلاع عکس گرفته، مانند یک "نقطه" و یا ستاره گان که شبها می بینیم نشان می دهد.
حالا تصور نمایید که ما با چی یک عظمت روبرو هستیم و زندگی بشر در روی زمین مملو از چی داستان ها برای هر فرد و جامعه است. همین است که فرهنگیان و حکیمان بزرگ بشر ما را به محبت و عشق با همدیگر و با حیوانات که هم زبان ما نیستند توصیه دارند.
ما همه در زمین با هم برادر و خواهر و عضو یک فامیل هستیم، اما چون هنوز به بلوغ فکری یعنی به اصل خود به فرموده مولانا نرسیده ایم، در جنگ هستیم. هستی در وحدت مطلق به سر می برد. درک این وحدت انسان را غرق حیرت می نماید.
از اینکه انجنیر صاحب فرید عکسهای زیبا آن شب زیبا را با تصویر محترم مرحوم نوری صاحب به نشر سپرده اند مایه خوشی بنده شده است، زیرا از نوری صاحب با وجود که مشرف به دیدن شان نشده ام، اما زیاد با هم تیلیفونی صحبت می نمودیم، خاطرات خوش داشته و همین اکنون که می نویسم صدای وزن دارش از فیته خاطرم می گذرد. نه تنها مشوق بنده در نوشتن بوده اند، بلکه پیشنهادات مفید هم برایم می نمودند که همیشه هنگام نوشتن به یادم می اید.
برای شما و همه دوستان اینجا و انجا از بارگاه خدا وند متعال آرامی و خوشی آرزومند بوده، صحتمند و خوش باشید و خوش باشیم که هستیم، زیرا همه سر نوشت محترمه همسر محترم معروفی صاحب را چی بس و چی بیش در پیش داریم. ما همه پاکتهای انرژی در هستی هستیم که قوت این انرژی از زمان پیدایش در شکم تا زمان خاموشی باقی است. در حقیقت ما همه ذره ای از آفتاب هستی در شدن و نابود شدن هستیم.
در گلستانی که بلبل بود هر برگ گلش
پیکرم را خامشی چون غنچه سر تا پا گرفت
|
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 25.08.2025 | USA |  |
 یکی از پردرآمد ترین مشاغل در ایالات متحده امریکا , فروشنده/ دلال/خر بدل/ سلزمن موفق است که در مقایسه با کسب ها و تخصص ها دیگربیشترین درآمد را دارند. سلزمن در چنین لین کاری, عمدتا دو طرف - صاحب مال و خریدار- را باهم در یک معامله داد و گرفت وصل و خود فیصدی از ان تبادل را کمیشن میگیرد. در بعضی از این معاملات مثلا استخراج معادن, سوپر دلال میتواند حق انحصاری دائمی را از ان خود ساخته جنس باید از طریق او به خریدار تعلق بگیرد. هرگاه فکتور سیاسی در چنین یک معامله دخیل باشد, امر و مامور قبلا در موقف ها خاص کاری درجه بندی گردیده ولی درج و جز رسمی قرارداد نمی گردد.
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 25.08.2025 | کیوبک |  |
بعد از عرض احترام
تذکرات دانشمند محترم داکتر محمد اکبر یوسفی را به ارتباط مضمون محترم احمد فواد ارسلا تحت عنوان «چرا نباید مورخان گذشته را با معیار های امروز قضاوت نمود» جالب یافتم.
قرار دادن فوتوی غبار در کنار فوتوی هیرودت برایم تعجب آور بود، مگر غبار چند هزار سال یا حد اقل چند صد سال قبل زندگانی داشت؟
و آیا غبار هم مانند هیرودت که پدر تاریخ ایران بود، پدر تاریخ افغانستان است؟ مگر غبار هم سن و سال علامه حبیبی و علامه کهزاد نبود؟ مورخ و محقق بزرگ استاد سنگروال، علامه کهزاد را یکی از مورخین عالیمقام منطقه قلمداد میکند، لذا برتری غبار بر علامه کهزاد و علامه حبیبی و علامه کاتب چه خواهد بود؟ مگر استاد سیستانی دروغ میگوید که غبار قسمت های از تاریخ خود را از علامه کاتب کت و مت کاپی کرده است؟ اگر غبار هم عصر کهزاد و حبیبی بود، پس ادعای قضاوت بر تاریخ غبار با معیار های امروز چه معنی دارد؟ در حالیکه غبار مورخ معاصر و امروز است، نه ماننند هیرودت مورخ روزگاران قدیم و یا دیروز.
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 24.08.2025 | آلمان |  |
جناب فواد احمد ارسلا!
سلام حضور تان تقدیم می دارم.
وقتی عنوان مطلب اخیر تان زیر چشم خورد، تعجب کردم، که چه کسی قبلاً باید کدام محدودیت برای شما و یا برای کس دیگری وضع کرده باشد. خود تأریخدان نیستم. امیدوار بوده می توانستم، هرگاه یک تأریخدان مسلکی معلومات می داد، که"هیرودوت" را احتمالاً نظر به کدام مشخصات "پدر" تأریخ خوانده اند. آیا از نگاه زمان که اولین تأریخ نویس یاد شده است؟ یا حجم کار او بوده است و یا کیفیت کار؟ وغیره و غیره. اینکه ما و شما به تأریخ با چه هدف می نگریم، هم چنان نمی خواهم وقت شما را بگیرم. اگر کسی شما را "هیرودوت" افغانستان بنامد، هم چنان مخالفت ندارم. برای من برداشت چند دانشمند غربی بیشتر قابل باور است، که می گویند تأریخ را فهمیدن مهم است، اما ما در گذشته نستیم. اینکه آیا تأریخ چیزی در اختیار قرار دهد که بتوان از آن قانونمندی عمومی برای آینده فورمولبندی توانست، اختلاف نظر هم وجود دارد. ممکن است که اصلاً شاید شخص مورخ مطرح نه باشد، بلکه وقایع یاد شده که تا چه حد به حقیقت آن باور شده می تواند. به عبارت دیگر تا چه حد مورخ به اسناد و منابع اهمیت داده است. شخصیت هر مورخ قابل احترام است،ممکن کس عاشق چهرۀ مورخ نشود، اما نوشته و یا کتاب او را با علاقمندی و سرگرمی بخواند. اگر یک مورخ بطور جامع ننوشته باشد، اقلاً آنچه را که نوشته است، غلط نه باشد. با احترام. یوسفی
|
 |
خلیل الله معروفی | 24.08.2025 | جرمنی |  |
سپاس بیکران از دگروال صاحب!!! دوست گرانقدرم، جناب محترم دگروال صاحب "خان آقا سعید" نسبت سالروز رفتن خانم عزیزم، "نسرین"، کامنت بس صمیمانه ای نوشته اند، که باعث شادی خاطر ما شد. بدین وسیله مراتب سپاس خود و فامیلم را خدمتشان تقدیم کرده و صحت و سلامت و عمر دراز برای خودشان و اعضای محترم فامیل عزیز ایشان استدعاء میکنم.
با محبت فراوان او په درناوی
|
 |
خان آغا سعید | 24.08.2025 | امریکا |  |
بسایت محترم آریانا افغانستان . قابل توجه محترم انجنیر صاحب معروفی . بدینوسیله مراتب تاثر خود را بر سال روز وفات خانم فرهنگی مرحومه نسرین جان معروفی ، خدمت محترم انجنیر صاحب معروفی اعضای محترم فامیل و دوستانش تقدیم الله متعال روحش را شاد داشته بفامیل محترمش و انجنیر صاحب معروفی صبر جمیل عنایت فرماید . بااحترام خان آغا سعید
|
 |
خلیل الله معروفی | 23.08.2025 | جرمنی |  |
یاد باد آن روزگاران یاد باد!!! کامنت دلنشین ارجمندم، "فرید جان فهیم" را، که در استقبال از یادبود یکسالگی "نسرین عزیزم" رقم زده شده، خواندم؛ نه تنها یکبار، بلکه سه بار و هرسه بار از آن کیفها کردم و لذتها بردم. این کامنت با دو عکس تأریخی مرا برد بدان روزگار فرخنده ای، که یک هفتۀ تمام دور هم بودیم و به شادی و انبساط خاطر گذرانیدیم. ازآن زمان اینک دو رفیق شفیق را از دست داده ایم، ولی نقش قدمشان در دلهای ما باقی ست. خدایا! چه حکمت است در سیر زمان، که رویدادها را در دل حافظه ها حک میکند؟؟؟ با آواز بلند و با غلغله باید خواند، که: یاد باد آن روزگاران یاد باد!!!
|
 |
فرید | 23.08.2025 | آلمان |  |
جناب محترم معروفی، درود بر انسان های خوب، آنان که در اندیشه دیگران تصویر زیبا مینگارند تا آنجا که یاد و خاطرش همواره در دلها میماند. اولین سالگرد غروب غم انگیز خورشید زندگی تان نسرین جان را با همه دلتنگی ها و حسرت ها، تسلیت عرض میکنم. افتخار کردیم نسرین جان را یکجا با شما و جناب محترم مرحوم ولی احمد نوری، مهمان خود در شهر کالرسروهۀ کشور آلمان داشته باشیم. یکهفتۀ تمام همۀ ما یکجا به وطن اندیشیدیم و به افغانیت خود بالیدیم. نسرین جان با صفاه و صمیمیت و نیت نیک و با یک انرژی خداداد چنان منت بر ما گذاشتند، که تلافی آنهمه بیحد بر شانه های ما سنگینی کرد. بار بار خجل شدیم و به خود گفتیم: خدایا این چی طلسمی است، ما در خانۀ خود، خود عزت میشویم. میتوانم بگویم، مطمئن باشید یاد نسرین جان همیشه در قلوب ما جاویدان خواهد بود.
 
|
 |
حمید سالم | 21.08.2025 | لندن |  |
خوانندگان محترم سلام بر همۀ شما!
چنین بنظر می رسد که عبدالرب رسول سیافت، به سرحد جنون رسیده و با مخلوط ساختن آیات و احادیث و لیلام فتوا های خود که به وهابی شیخ الحدیث معروف بوده است، احتمالا آخرین پیشگوئی های خود را در رابطه با سقوط حکومت طالبان برای رضایت سرور دانش و عبدالرشید دوستم بیان داشته است. اینها در بیش از چهل و شش سال نفهمیده اند که جهاد برای آنها چه مفهوم داشته است. حال برای چانس تقسیم محصول جهاد تروریستهای مأؤ باید از مراکز قدرت، چراغ سرخ دریافت کنند. به مأموریت شفیع عیار و رزاق مامون ضرورت است احمد مسعود ارسالیه های اسلحۀ خارجی را به خواست شخصی با نام صمد که او را استاد خوانده است رد کرده، مفید نمی داند. آمادۀ گرفتن قدرت بدون کمک خارجی است. درس مقاومت را از پدر خود آموحته است. قهرمانی ملی میراثی است.آخر. سالم.
|
 |
پاچا | 21.08.2025 | کلیفورنیا -امریکا |  |
پاچا-کلیفورنیا-امریکا August 20, 2025 د پاکستان د (ISI ) لخوا د افغانستان ملی خاینین اسلام اباد ته احضار شویدې!!! د مؤثقو خبرونو پر بنسټ داسی ویل کیږی چی د پاکستان پلازمینه اسلام اباد کی د افغانستان فراری او وطنفروشو کړیو ته بلنه ورکړل شوی چی د افغانستان د سرنوشت په باره کی سره راغونډ شی اود پاکستان د ای- اس- آی لخوا دافغانستان د بیا ورانولو لپاره دپاکستان پنجابی جنرالانو لخوا مشورې تر لاسه کړې. دې ملی خاینینو او د افغانستان داخلی دوشمنانو به تر پرونه پوری ویل چی طالبان دپاکستان لاسپوڅې دې، اوهمیشه به یی د پاکستان په مداخلی بد ویل،خو نن همدغه ملی خاینین بیا د پاکستان د جاسوسی ادارو په دفترونو کی د چوکۍ اومقام تر لاسه کولو په خاطر راټولیږې، ترڅو افغانستان بیا دپاکستان غلامۍ ته مجبور کړی، لعنت په داسی بی وجدانه اوخاینو فراری رهبرانو. د قراینو څخه داسی معلومیږی چی ددی غونډی زیاتره ګډونوال به هغه منفورې څیرې وې چی د جمعیت اسلامی ستمیان او دنظار شورا غړې، دشیعه هزاره احزابو او داسی نورې خاینې څیرې چی د افغانستان د جمهوریت پخوانې عالیرتبه مامورین او کارکوونکې به وې د پاکستان لخوا بلنه ورکړل شوی وی. له بله طرفه داسی اټکل او وړاندوینه کیږی چی په دی غونډه کی به په دی بحث نه کیږی چی افغانستان ته څنګه صلح او ثبات راشی، ځکه چی اوس خوپه افغانستان کی د طالبانو په راتګ سره یونسبی امنیت برقرار شویدی، خو دې جیره خوارانو ته به د پاکستان پنجابی جنرالانو لخوا د غلامۍ ځینځرونه ورپه غاړه شی، او ورته به ویل کیږی (پاکستان کا مطلب کیا؟ لا اله الا الله). دا باید په یاد ولرو چی ددی غونډی فراری اوباشانو او وطنه دوشمنه پلید وعناصرو ته به د جیبونو ډکولو لپاره د ډالرو او د افغانستان بیا ورانولو او بی ثباته کولو لپاره د سپکو او درنو وسلو وعده هم ورکړل شی. دا وو لنډ معلومات او وړاند وینې، وبه لیدل شی چه څه به وشی او نتیجه به یی څه وی. په ډیر درنښت پاچا |
 |
وحید | 20.08.2025 | طورخم |  |
بحضور همه وطنداران و قارئین عرض سلام و طلب سعادت بالاخص برای جناب محمدعثمانخان دوستیارتره کی استغاثه دارم اینکه شما یکبار دیګر در نوشته اخیر تان به مردم اشاره داده اید که با طالبان خو کنند اما چرا طالبان با مردم خو نمی کنند قبلا نیز قتلهای وسله وال نامعلوم را برائت داده ګفته بودید که وقتی حکړمت ګنهکاررا نمی کشد همین قتلهای کوچه بازاری مناسبت است شما که شق حقوق خوانده اید و اهمیت قضا و محکمه و قانون را باید تاکید کنید همین دیروز در جلال اباد شش نفر عودت کننده ایران چهار نفردرسرخرود سیاسر و محاسن سپید کشته شد یک هفته قبل یک بچه مراحقه بیګناه و در بهسود دو نفر و در کامه و سایر جاها اما از ولای دیګر نمی ګویم به ګمان غالب یک ماه قبل شما این قتلهای درتاریکی شب را قتل کوچه بازاری و قتلهای روا حکم کردید به اندیشه من ګناه بزرګی است از قلم تان باید استفسار چنین قتلهای ناجایز وتجویز عدالت و محکمه تحریر ګردد و به ناروا پیوستن بازخواست اخروی دارد خواستم درهمان وقت که قتل کوچه بازاری را روا محسوب کردید چیزی نامه انشا و ارسال کنم اما نبود برق از طرف صبحانه و فرط ګرما مجال نداد بالاخره اینک شب اندکی برق مهیا و کمی هوای شام از سمت دریا وزید حوصله چند سطر فراهم شد که همه ګیله و خفګان ازشمااست چنین د حافظ غونډاری چه ضرور که شما وضعیت را نادیده حکم صادر کردید |
 |
محمد یونس | 20.08.2025 | امریکا |  |
قابل توجه خانوادۀ محترم مرحوم میرغلام احمد غبار من هر دو جلد کتاب "افغانستان در مسیر تاریخ" مرحوم میرغلام احمد غبار را دوبار خواندم و بر معلومات تاریخی خود افزودم. واقعاً هر دو جلد کتاب از زوایای تاریک تاریخ کشور پرده بر میدارد و راز های بس مهم و پوشیده را افشاء می نماید. بالاخص جلد دوم "افغانستان در مسیر تاریخ" که در امریکا به طبع رسیده است، توجۀ ام جلب نمود و از کردار و اعمال ضد بشری نظام سلطنتی مرا بیشتر آگاه ساخت. از مرور سوانح مرحوم غبار بر می آید که سالها در سلول زندان های ضد بشری نظام سلطنتی آن زمان حیات پر مشقتی را سپری نمود. ناگفته نباید گذاشت که مرحوم غبار برای مدتی همکار نظام در ظرفیت های مختلف هم بود. چیزیکه مرا متعجب ساخته این است که چرا نظام وقت با همه بدی هائی که به قول آقای غبار داشت، او را سر به نیست نکرد؟ نظر به شهادت جلد دوم، نظام سلطنتی آن زمان به هیچ مخالف و منتقدی رحم نمیکرد. اینکه رمز بقای مرحوم غبار منتقد درجه اول نظام وقت در چه نهفته بود، تا حال آشکار نشده است. موقف مرحوم میرمحمد صدیق فرهنگ کاملاً واضح بود که از یک منتقد ظاهری نظام به مقامات بالا تا سویۀ سفارت ارتقاء یافت و بعدا به حیث مشاور ببرک کارمل اجنت کی جی بی در کابل ایفای وظیفه نمود. اما سوال اینجاست که چطور مرحوم غبار از تیغ سه نظام ضد دموکراتیک (شاهی، جمهوریت داوود خان و نظام خلقی دست نشانده شوروی) زنده برآمد تا اینکه به مرگ طبیعی خود جهان را وداع گفت. سوال اینجاست که چه ارتباطات مخفی بین مرحوم غبار و نظام سلطنتی برقرار بود که باعث بقایش گردید؟ نظر به منطق جلد دوم "افغانستان در مسیر تاریخ" تعداد زیاد افراد مخالف با "خانواده" نابود شدند. اما چطور مرحوم غبار "مبارز" از گزند همچو نظام و یا نظام های ددمنش نجات یافت؟ طوریکه مردم آگاه اظهار میدارند، نظام توسط یک عده گماشته ها که حتا زندانی هم میشدند، مخالفان واقعی "خاندان" را به دام می انداخت و نابود می کرد. آیا مرحوم غبار با ضبط احوالات نظام سلطنتی در تماس بود و یا اینکه مستقیماً با صدراعظم های "خانواده " ارتباط داشت؟ از خانوادۀ محترم مرحوم غبار خواهشمندم که به سوالات اینجانب روشنی انداخته بر معلومات من بی افزایند. با تقدیم احترام
|
 |
حسیب الله | 20.08.2025 | آلمان |  |
پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی، جشن استقلال را برای همه هموطنان محترم، عزیز و نیک سیر ما تبریک گفته از خداوند متعال برای همه صحت کامل و خوشی های فراوان استدعا میدارم.
و من الله التوفیق
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
Hazarzbebk Tajiashtun | 17.08.2025 | USA |  |
عبدالقیوم میرزاده, ".......حالا هم تاکید به این دارم که برای بیرون رفت از وضع موجود همانا کوتاه کردن فاصله شهر و ده است........" نام خدا با این برداشت ساده اندیش در یک جمله, انهم در ارتباط به سرنوشت یک کشور! هسته اصلی موضوع داغ افغانستان که اصلا ریشه ان هم اکنون در تعاملات و داد وگرفت جهانی عمیقا وصل است, نباید در تیوری " کوتاه ساختن فاصله شهر و ده " به خور خواننده داد.
ایا میشود و می تواند ازچنین طرز دید ان هم در سطح یک روشنفکر, بد تر باشد؟
ملا برادر اطرافی, مرحوم ببرک شهری و اشرف غنی نیمه شهری همه بازیگران سیاسی اند و نمیشود کردار سیاسی انها را در مرکزیت تولد شان منقبض ساخت.
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 17.08.2025 | آلمان |  |
جناب شاپور خان سلام! معذرت می خواهم. نمی دانستم که این یک صفحۀ اعلانات هنری است. مخالف هنر نیستم. کدام وقت دیگر هم شکایت داشتید که کدام جمله را نفهمیدید. متاسف هستم که هنرمند نیستم که بعد از هر صفحه برایخوانندۀ احتمالی، یک وقفه تفریح ممکن می ساختم. اگر برای تان متون خستکن باشد، می توانید نخوانید. فقط اشاره شده بود که اگر کسی علاقه به درک مسائل سیاسی داشته باشد، بهتر خواهد بود که نظرات مختلف را شنیده بتواند. اما داشتن علاقۀ سیاسی هم جبری نیست. در موضوعات مهم سیاسی حوصله و تمرکز فکری جدی تر مفید خواهد بود. با احترام. یوسفی.
|
 |
عبدالقیوم میرزاده | 17.08.2025 | هلند |  |
گرانقدر و عزیز حسیب الله جان سلام و حرمت خدمت تان تقدیم میدارم، از توجهٔ عالمانه و نظر نیک و ارزشمند تان در بارهٔ نوشتهٔ اخیرم تحت عنوان "افغانستان و طالبان در چهار سال که گذشت" از شما قلباً سپاسگزارم. با حرمت فراوان عبدالقیوم میرزاده
|
 |
عبدالقیوم میرزاده | 17.08.2025 | هلند |  |
گرانقدر محترم زلمی سیدال ناصر بعد ازادای سلام و ارائهٔ حرمت فراوان از توجهٔ عمیق وارج گذاری تان به نوشتهٔ "افغانستان و طالبان در چهار سال که گذشت" از شما همچنان صمیمانه سپاسگزارم. با حرمت فراوان عبدالقیوم میرزاده
|
 |
Hazarzbebk Tajiashtun | 17.08.2025 | USA |  |
حسیب الله,
" جناب محترم HazarazbekTajiashtun !...... "
Sorry, and as stated earlier, I do not engage with personalities that I feel at best, either ideologically indoctrinated to the point of no return or at worst participating on behalf of 3rd party
|
 |
پاچا | 17.08.2025 | کلیفورنیا -امریکا |  |
پاچا – کلیفورنیا – امریکا August 15, 2025 سپې خپلو کی دوشمنان خو فقیر ته یو دې!!! نن د اګست د میاشتی پنځلسمه ده، دمتحده ایالاتو جمهور رییس دونالډ ټرمپ او دروسی جمهور رییس ولادیمیر پوټین د امریکا دالاسکا ایالت مرکز انکریج ښار کی د روسی او اوکراین تر منځ د جګړی دحل لپاره مجلس ته کیښناستل چه ددی جګړی د ختمیدو او د دواړو هیوادونو د دایمی صلحی دحل لپاره لاره هواره کړی، لومړۍ پوښته داده چی ددی جګړی له امله په پوټین باندی بهرنیو هیوادونو ته په اصطلاح د ملګرو ملتونو لخوا چی په حقیقت کی باید ورته د امریکا د متحده ایالاتو ملګرې ملتونه وویل شی د سفر بندیز لګول شوی وو، خو ددغه ټولو سفری قیوداتو سره سره پوټین ته امریکا ته د راتلو بلنه ورکړل شوه، دیته وایی زور قالب ندارد. که چیری داسی سفری قیودات دبل کوم غریب هیواد په رهبرولګول شی هیڅکله به ورته د سفر اجازه ورنکړل شی، چی ژوندی مثال یی دافغانستان دباندنیو چارو وزیر امیرخان متقی وو، یو څو ورځې مخکی متقی غوښتل چی اسلام اباد ته په سفر لاړ شی دکابل په هوای ډګرکی ورته وویل شول چی تاسو یعنی متقی په اصطلاح د ملګرو ملتونو دحکم په اساس خارج ته دسفراجازه نلرۍ، عجب دنیا وعجب قانون په اصطلاح یک بام و دو هوا. له بله طرفه داسراییلو ډراکوله او خون اشام صدراعظم نتنیاهو چی دنام نهاده جنای جرمنو محکمی لخوا چی دهالینډ دهاګ په ښار کی مؤقعیت لری خارجی ملکونو ته دسفر قیودات وضع شول، خو دا ټول یواځی په کاغذ لیکل شویدې اوپه عمل کی هیڅ او بی معنی شی دی او بس. په اصطلاح قانون یواځی په کمزورو تطبیقیږی، نه په هغه رهبرانو اوجنګی جنایتکارانو چی زور او نظامی طاقت لری. آمریکا اواروپای هیوادونو روسیه او ولادیمیر پوټین په اوکراین کی په ټول وژنه یعنی Genocide)) متهم کړیدی. خو د اسرایلو په بربریت او ټول وژنه چی په غزه او فلسطین کی هره ورځ جنګی جنایات تر سره کیږی ټولی نړۍ حتی دعربو خاینو او بزدله هیوادونو رهبرانو په مطلق ډول سترګې پټې کړیدې، دیته وایی عدالت. دا ښکاره خبره ده چی یهودان اوعیسویان په ځینو مسایلو کی اختلاف لری خو کله چی خبره اسلام ته شی بیا داسلام په مقابل کی واحد نظر اومتحد شی. یعنی سپې خپلو کی دوشمنان خو فقیر ته یو شی. مننه پاچا
|
 |
شاپور جان | 17.08.2025 | کابل |  |
جناب یوسفی،
مقصد شما را مثل همیشه درک کرده نتوانستم. وقتاً فوقتاً بعضی ویدیو ها را که میبینم در اینجا پست کرده، فکر میکنم شاید برای کسان دیگری هم جالب باشد. از نوشته های ثقیل که در این وبسایت عرضه میگردد، فکر کنم اندکی تفریح و فکر را به جهت دیگری سوق دادن هم ضرورت باشد. مثلاً نوشته های شما، من را تقریباً یک و نیم روز مصرف میدارد، تا بدانم که نویسنده چی میگوید و منظورش چیست. بطور مثال: حقیقت خود یک قدرت است. ما می خواهیم که انزوای ما و نادرستی در نهایت، بماند. چرا ما حقیقت را می خواهیم و به این جهت هم چنان، علنیت را. چرا ما هیچ سریت را، از طریق خاموشی نمی خواهیم. نخست بدین سبب، که حقیقت و درستی، حیثیت انسان است. در حالت غیر از حقیقت، خود ما با خود خیلی مغایر و مخالف هستیم. در وضعیت دوم، به نسبت اینکه ما به حقیقت فقط با همدیگر خواهیم رسید. در خموشی با خود ما، دور از حقیقت خواهیم بود. برای یک انسان خیلی بد خواهد بود، که هیچ کسی را نداشته باشد، که با او در روابط متقابل کاملاً باز و کاملاً بدون تکیه گاه و یا حامی، و هم کاملاً راست بوده تواند، مانند زندگی شخصی. ما در تأریکی زندگی می کنیم. مانند آنکه هر یک، خود چنین می خواهد. ما در سرنوشت مشترک و در تعامل، برای خود ما، شفاف می گردیم. ؟؟
سلامت باشید
|
 |
حسیب الله | 17.08.2025 | آلمان |  |
سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم داشته، از خداوند متعال، صحت کامل و خوشی های فراوان برای همه استدعا میدارم.
مضمونی جالبی که در بین مقالات تحلیلی توجه ام را بیشتر به خود جلب نمود، مقالهٔ تحلیلی نویسندهٔ گرامی جناب محترم عبدالقیوم میزاده می باشد، که تحت عنوان "افغانستان و طالبان در چهار سال که گذشت" می باشد؛ من این مقالهٔ تحلیلی جناب محترم عبدالقیوم میرزاده را، بار دوم با دقت تمام به مطالعه گرفتم و پس از آن متوجهٔ شیوایی این تحلیل ژرف جناب محترم عبدالقیوم میرزاده شدم، که آنرا قابل ستایش فراوان یافتم.
زیرا کنتراست و یا تفاوتی که از سالیان متمادی بین شهر ها و دهات عزیز افغانستان موجود بوده است، در این تحلیل دقیق و علمی نویسندهٔ گرامی جناب محترم عبدالقیوم میرزاده استادانه به رشتهٔ تحریر در آورده شده است، در کمتر اثر علمی دیگری، تا کنون به چشم من ضعیف به مشاهده رسیده است.
از اینرو، مطالعهٔ دقیق این اثر علمی-تحلیلی جناب محترم عبدالقیوم میرزاده را به همه هموطنان محترم و عزیز ما توصیه میدارم.
برای جناب محترم میرزاده طول عمر، صحت کامل و خوشی های فراوان تمنا نموده، به قلم پربار جناب ایشان استدعای برکت می دارم، تا با چنین تحلیل های جالب علمی شان، به اطلاعات و معلومات ما بیفزایند.
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
زلمی سیدال ناسر | 17.08.2025 | کیوبک |  |
مرحبا بر قلم توانا و ذهن رسا و وقاد جناب میر زاده!
الیوم مقالۀ علمی و واقع بینانۀ جناب میرز اده را تحت عنوان «افغانستان و طالبان در چهار سالیکه گذشت» مطالعه نمودم و از آن نه تنها حظ بردم بلکه اکتساب فیض نمودم.
مطالب این مقاله معرف وجدان بیدار و تفکر ملیگرایانه، و شعور ودرک سالم از تحلیل و ارزیابی اوضاع و وقایع وطن از احوال دیروز و امروز نویسندۀ محترم است.
نویسنده برخلاف پوچ مغزان کج آئین و خود نما و کژاندیشان حرفوی، از دادن شعار های طفلانه و سفیهانه و تبلیغاتی اجتناب ورزیده و با فاصله گرفتن و انهماک در صورت، به تحلیل معنی شتافته و ترسیمی از واقعیت و حقیقت پسندی را، پیش چشم مطالعه کنندگان و اهل معرفت گذاشته است، و گویا محتویات این مقاله هشدار میدهد که:
ترک صورت گوی و در معنی نگر
حدس میزنم محتویات این مقاله، کژ اندیشان و بد سگالان مادر زاد و بیگانه پرستان و بخصوص شاطران و مبلغین گماشته شدۀ فرهنگ ایران را نوشادر به دامن خواهد ساخت.
الغیب و عندالله
|
 |
احمد آریا | 16.08.2025 | امریکا |  |
دوستان محترم، درود و سلام جناب محترم امین ارسلا، در تاریخ ۱۴ ماه تبصره ای را در این پورتال به دست نشر سپرده اند که در خور تأمل و تحسین فراوان است. این تبصره، موجز و دارای محتوای عمیق، به طور دقیق دو نماد شکست تاریخی و غم انگیز مردم افغانستان، یعنی جمهوریت تحمیلی فاسد ساخته دست سیا و گروه مزدور جانشین آن، طالبان، را در بیش از دو دهه مورد بحث قرار می دهد. بلی، طالبان که برای بار دوم در یک تلاش خونین و طمع جویانه، و طبق نقشه، با ریختن خون بیش از ۴۰۰ هزار هموطن معصوم ما، اعم از زن، مرد و کودک، به هدف غارت بیشتر، در بیش از چهار سال اخیر، به قدرت بازگشته است. خشونت این چهره های متفاوت در برابر مردم و سلب آزادی ها، در بیش از سی سال، کشور را در هاله ای از تاریکی قرار داده است. نویسنده در این تبصره باز هم به سلب حقوق دختران و زنان تحت رژیم تازیانه و تفنگ اشاره می کند، فریادی که هر روز توسط عمال در داخل کشور و جاسوسان و همراهان رژیم در خارج، با انواع حیله و ترفند، خاموش ساخته می شود. در نگاه نویسنده، هر دو رژیم، گرچه متفاوت، در مسیر حذف نیمی از جمعیت کشور، نابودی فرصت ها و توسعه اقتصادی مشترک هستند. هر دو آلت دست، دزد و تبهکارند. چون مطالب مطرح شده در این تبصره به طور جامع و با استدلالهای قوی، به نقد وضعیت فعلی افغانستان می پردازد، آن را در پیوند منطقی و با مقالات و دیدگاه های خودم یافتم. بی تردید، چنین تحلیلی نقش مهمی در آگاهی بخشی، تقویت روحیه ملی و تشویق به تلاش برای آینده ای بهتر دارد. از جناب امین ارسلا سپاسگزارم که با این تبصره ارزشمند، زمینه این اظهار نظر را فراهم نمودند. شاد و پیروز باشید.
احمد آریا
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 16.08.2025 | آلمان |  |
جناب محترم شاپور جان! سلام. استعداد و علاقۀ هنری شما و بخصوص اگر دسترسی عمیق و وسیع به پروگرام نویسی و "الگوریتم" های پیچیده داشته باشند، در خور تحسین است. اما بهتر بوده می توانست، هرگاه در موضوعات مهم سیاسی طوری برخورد صورت می گرفت که درک درست مسایل را از دیدگاه های سیاسی متفاوت و ممکن متضاد ، با چنین «میلودی» ها، به توجه دور از حقایق اصلی سوق داده نمی شد. در سیاست طوری است که صاحبنظران دیگری هم در پهلوی یک موضعگیری و هم در مقابل آن وجود می داشته باشد، که از روی محتوای اصلی هر یک جدی شنیده شود. «موزیک» و هنر و آواز جای خود را داراست. چنین اعلان هم، که به یوتوب گوش داده شود، ممکن در اهداف این سایت جدی در نظر نباشد. با احترام. یوسفی.
|
 |
حسیب الله | 16.08.2025 | آلمان |  |
بحث اجتماعی: آیا صادرات ایدئولوژی های "پان فارسیزم" و "پان ایرانیزم" کشور ایران امروزی و فارس دیروزی، بلخصوص در دو دههٔ اخیر در داخل رسانه های افغانستان عزیز ما وحدت ملی ما افغانها را تضعیف نموده است؟
بدون شک که، یادداشت های تحلیلی شیوا و رسای هموطنان محترم و دانشمند ما جناب محترم جان محمد خان و جناب محترم سمیع الدین خان، در بحث های شان به نکات جالبی از "پالیسی زبانی کشور ایران در داخل افغانستان" اشاراتی داشته اند؛ که قلمک کند مرا نیز، به پیشنهاد دادن به چنین یک بحث اجتماعی، ذوقانیده، سوقانیدند. اینکه دولت ها در کل، همچنان دولت ایران امروز و یا فارس دیروز، در طول تاریخ، جهت منافع کشور های شان، قطعا" توانسته اند، در زمان های مختلفی، ایدئولوژی های جدیدی را بسازند و یا ایدئولوژی های جدیدی را ایجاد و جهت منافع کشور های شان، آنرا توسعه داده اند، درج تاریخ است، اما بدون شک از حوصلهٔ این یادداشت تحلیلی خارج؛ اما از آنجائیکه ایدئولوژی های صادراتی کشور ایران، که عبارت بوده باشند، از "پان ایرانیزم" و "پان فارسیزم"، بلخصوص در دوران بیست سالهٔ "جمهوری فساد" در افغانستان عزیز ما، اذهان برخی از هموطنان عزیز ما را، حتی، به سمت تضعیف وحدت ملی ما افغانها سوق داده است، خالی از منافع ملی ما نخواهد بود، هر گاه در همچو یک موضوعی مهمی که باعث آسیب های در بین هموطنان عزیز ما نیز گردیده است، به بحث های اکادمیک و علمی بپردازیم، تا در جزئیات این مشکل، روشنگری لازم صورت گرفته بتواند!
نظر به برداشت سطحی من از این موضوع، یعنی قرار یک مطالعهٔ فوری، البته در عصر دیجیتال، نشان می دهد، که ایدئولوژی "پان ایرانیزم" در کشور ایران امروزی و فارس دیروزی در سال ۱۳۲۶ با بنیان گذاری به اسم "محسن پزشک پور"، تحت همان عنوان "پان ایرانیزم در داخل کشور ایران با تقویت رسمی آنکشور به فعالیت در آمده، در جریان افتاده است. آیا این گپ، درست است؟ در قسمت ایدئولوژی "پان فارسیزم" معلومات عاجل دیجیتالی من به مشاهده می رساند، که از آن جائیکه در ایدئولوژی "پان ایرانیزم" عنصر زبان گنجانیده نشده بود؛ در عین زمان، درست در موقعیکه جریان به اسم جریان "پان ترکیزم" در داخل کشور ایران قوت گرفته بود، یعنی در عکس العمل به مقابل جریان "پان ترکیزم" در داخل کشور ایران، این ایدئولوژی "پان فارسیزم"، به حیث کدام نوع ایدئولوژی جدیدی پا به عرض وجود نموده است! آیا این گپ درست است؟
بدون شک، زمانیکه همچو ایدئولوژی های در داخل کشور ایران امروزی و فارس دیروز، به میان هم آمده باشد، اما ما افغانها نباید تا به آن حد به اصطلاح "سطحی نگر" شویم، که چنین ایدئولوژی ها را از یک کشور خارجی به داخل افغانستان عزیز خود راه بدهیم، که حتی، به اتحاد و وحدت مردم عزیز ما نیز آسیب برساند! حالا سوال اساسی این است، که ما چگونه و چطور، افکار برخی از هموطنان عزیز ما را، که بر اساس دستبرد بیست سالهٔ "پالیسی زبانی کشور ایران در رسانه های افغانستان عزیز ما، دستخوش چنین ایدئولوژی های "پان فارسیزم" و "پان ایرانیزم" کشور ایران قرار گرفته اند، از چنین یک آشفتگی های رهانیده، تنویر نمائیم، تا اتحاد و وحدت و صمیمیت و برادری و خواهری در بین مردم عزیز ما، آسیب های بیشتری را متقبل نشود. البته این یک سوالی بود، که در رابطه آنرا مطرح ساختم.
یعنی: بدون شک، که کشور ایران در دوران بیست سال جمهوریت فساد در افغانستان عزیز ما، یک نفوذ بیش از حدی در رسانه ها و مطبوعات افغانستان عزیز ما داشته است و جهت منافع کشور خودش، چنین ایدئولوژی هایش را که عبارت بوده باشند از "پان فارسیزم" و "پان ایرانیزم" در رسانه ها و مطبوعات افغانستان عزیز ما پخش و نشر نموده است، زیرا هدف و مرام پخش و انتشار این ایدئولوژی های ایران، توجیه سیاست های شان، و یا متقاعد کردن برخی از مردم عزیز ما از درست بودن سیاست های آنکشور، دخالت در امور داخلی افغانستان، حتی متقاعد ساختن برخی از مردم عزیز ما از سیاست های منطقوی آن کشور نیز بوده است. اما سوال اصلی در اینجا این است، که نشر و پخش و تکثیر چنین ایدئولوژی ها، تا چه حد اتحاد ملی و وحدت ملی ما افغانها را آسیب رسانیده است؟
نوت: به نظر من، در قدم اول باید ما افغانها متوجه پالیسی ها و سیاست گذاری های کشور های خارجی در ارتباط با افغانستان عزیز خود باشیم، بطور مثال، زمانیکه بر اساس قانون اساسی اقلا یک قرن اخیر، با احترام عمیق به همه زبان های افغانستان عزیز، زبان های رسمی کشور ما زبان های پشتو و دری خوانده شده اند، نباید در همچو یک پالیسی زبانی افغانستان عزیز، پالیسی زبانی کشور ایران را چسپانیده، بطور مثال به کلمهٔ دری صفت کلمهٔ "فارس" را بچسپانیم، زیرا همچو کاری، راهٔ نفوذ یک کشور همسایه را، که ایدئولوژی های را نیز به نفع خودش به اصطلاح در جیب دارد، به مشکلات ما، به بی اتفاقی ها در داخل افغانستان عزیز ما می افزاید. حالا چه کشور ایران باشد، چه کشور پاکستان باشد و یا چه هم کدام کشوری خارجی دیگری باشد، ما باید جامعهٔ جنگزده و مصدوم خود را، از چنین موضوعات و مسائل مهم آگاه بسازیم.
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
شاپور جان | 16.08.2025 | کابل |  |
سلام،
اینک کنسرت کوتاه ترمپ بعد از ختم کنفرانس با پوتین را بشما تقدیم میکنم.
|
 |
Hazarzbebk Tajiashtun | 16.08.2025 | USA |  |
 نقشه بالا ختم دوره ارتباط باداری و غلامی را در امریکا نشان می دهد که از عمر ان بیشتر از یک قرن می گذرد. تاثیر منفی ذهنی و عملی ان تا هنوز هم در اجتماع موجود که دولت فدرال امریکا برای رفع نسبی ان امتیاز مختص را تنها برای سیاه پوستان امریکا قایل, که مثلا انها باید اقلا مطابق با فیصدی نفوس شان استخدام و شامل امتیازات جامعه گردند. بطور مثال, در یک موسسه دولتی و یا یک کمپنی خاص که به استخدام 100 نفر ضرورت دارد, از جمله 200 نفر در خواست کنندگان اگر 21 نفر ان سیاه پوست باشند, 19نفر ان باید استخدام گردد.
چنین امتیازی را هیچ گروهی دیگری در امریکا ندارد. در غیاب چنین امتیاز, ذهنیت-تلقین -شده -دوره - غلامی, زیان فاحش سیاه پوستان را به حالت همان دوره نگهداشته که حتی تا هم اکنون اوسط سرمایه خالص ان ها نسبت به امریکایی ها اروپایی 800% کمتر است. نا گفته نباید گذاشت که در ایالات متحده امریکا, در ارتباط به قرار دادن گویا کته - گوری - ذاتی - سیاه پوستان, بیشترین عاید کاری را امریکایی ها شرق دور و هندوستانی دارند.
نوع دیگر عین چنین پروسه اجتماعی درافغانستان حتی در قرن 21 طوری نهادینه انجینری شده است که یک عده خاص - عمدتا بازماندگان سرمایه ها سیاسی اورده شده - مدام در بین تمام اقوام افغانستان به شمول پشتون, تاجک, هزاره, ازبک و عرب میراثی برتران- ذاتی ساخته شده است. این اقلیت ناچیز همیشه در سطح بالا غذای, اموزشی و پرستیج اجتماعی قرار داشته عقل اجتماعی را در کنترول دارند.
در اخرن تحلیل منورین این گروه چنین پروسه و پروژه مفهوم تباه کن برتری-ذاتی بی ثبوت را تایتل وارو ان هم علنی, از نسل به نسل انتقال داده, بود چنین سلسله را برای حفظ منافع خود دایمی گرنتی میسازند.
چشم وقتی پر اب میگردد که ضریب اکیو حتی اکثریت منورین, در ارتباط به ان قد نمی دهد!
|
 |
الله محمد | 16.08.2025 | آلمان |  |
دوستان گرامی! با عرض ادب. گر چه محترم آریا صاحب خطاب به محترم سمیع الدین چند جمله تحریر نموده اند، لاکن خواننده هم منطق بحث را تعقیب و نتیجهء فکری انرا در صورتیکه اظهار ندارد، به خواننده گان دیگرمعلوم نمی گردد، یعنی : 1-"گوش کن، سمیع الدین، چه می گویم! " 2-"میرویس خان هوتکی، احمد خان ابدالی و اکبر خان بارکزایی مردان شجاع و با وقاری بودند. آنان با نام و نشان حقیقی شان وارد میدان شدند،" تا کنون بنده محترم سمیع الدین را انسان با وقار و شجاع تشخیص داده ام. اینجا میدان نبرد شمشر با شمشر مانند سابق ها نیست، که طرفین منازعه چی بخواهند و چی نخواهند ، در برابر هم با لشکر جنگی شان در میدان و یا عقب میدان، مانند دشت کربلا و دیگر جنگهای تاریخی بشر نبرد د را رهبری، مثلاٌ جنگ های رومن ها که با فارسها یعنی ایران باستان / ساسانیان در صده هفتم میلادی صورت گرفته است، مجبور باشند با شمشر آهنی نه با شمشیر قلمی در میدان نبرد حاضر باشند. هیچ یک از محترمین فعلی دارای چنین امپراطوری در این دریچه نیستند، بلکه امپراطوری انها افکار ، دانش و قلم های شان است، که خواننده را با ان روشن و یا هم تاریک می سازند و نام و نشان حقیقی شان نوشته های شان است . در ادبیات از قرنها به این طرف استعمال نام مستعار یعنی هویتهای هنری به دلایل مختلف مانند سیاسی، شخصی و اخلاقی و یا ماندگار ماندن اسم معمول بوده و حتی نویسندگان مونث بنام مذکر کتاب نوشته اند. فلهذا نباید چسپیدن بنام مستعار بحث بالای اصل موضوع را به گمراه بکشاند. 3-"برای وطن و مردم رزمیدند و از آن پس به میرویس خان نیکه، احمد شاه بابا و وزیر اکبرخان مشهور شدند." بنده فکر می کنم همهء افغانها بنام وطن به اشکال مختلف می رزمند، اینکه در اخیر که اخیر ندارد، از این امتحان موفق بیرون شده می توانند، به خداوند پاک معلوم است،
4-"اما زمانی که فردی جعلی، جبون و بیهویت،"
این واضع دشنام طرف مقابل است. هیچ کس بی هویت و جعلی نیست. در تاریخ ادبیات جهان و دیگر مشاغل نام مستعار کاملاٌ معمول بوده مانند "ابو عمار" /یاسر عرفات، "بروس لی"/لی جی فان، "جان وین"/ماریون موریسون، حافظ/ خواجه شمس الدین محمد ، "سعدی"/ ابو محمد مشرف الدین مصلح، "گاندی" مهانداس کارامچند، "مارک تواین"/ ساماول کلمنز نویسنده امریکایی ، جی کی رولینگ نویسنده هاری پوتر از چندین نام مستعار غرض نشر اثارش استفاده نموده است و غیره و غیره. البته تفاوتهای جهان مجازی شرایط خاص خود را هم با خود دارد.
5-"به قصد پنهان کردن هویت واقعی اش از آن عناوین بزرگ و محترم سوءاستفاده می کند،" هویت واقعی و یا هم غیر واقعی قادر شده نمی تواند آن عناوین را خدشه دار نماید. هرگاه ارتباط منطقی موضوع در نوشته وی درست درک گردد، اصلاٌ از عناوین موضوع سو استفاده شدن مطرح نمی گردد. وی دخالت ایران را با آن عناوین انتقادی ارتباط داده ، که بایست با افکار آرام رد گردد و یا می گردید.
6-"این در واقع توهینی است بزرگ و غیرقابل بخشش."
فهمیده نمی شود توهین آن در کجای ان است ، و ضمنا جای افتخار است که اسامی انها را در خاطر خواننده زنده می سازد، که کشور ما همچو مردان میدان داشته .
7-"با این حال، هرگاه این شهامت را یافتی که با نام اصلیت و یکی از تخلصهایت در ستون نظرسنجی ها حضور پیدا کنی، شاید فرصت مناسبی برای یک محاسبه اساسی با تو فراهم شود." بنده فکر نمی کنم که نام موضوع را حل نماید. افکار ، افکار باقی می ماند. قصه خر ملا نصرالدین به خاطرم آمد که کسی انرا از وی تقاضا نموده بود، اما وی گفت خرم خانه نیست، که در همین هنگام خر "هنگ هنگ" زد و نفر گفت تو که گفتی خر خانه نیست. ملا گفت اگر بهانه است همین است.
8-"اما تا زمانی که به صورت جبونانه من و دیگران را هدف قرار می دهی و با این اطمینان که در امان هستی و مسؤلان سایت هم سنخیت و اصالت هویت تو را بررسی نمی کنند، سخنانت به همان اندازه بی ارزش و بی اعتبار است که نامت هست."
فرضاٌ نویسنده نام و ادرس اصلی خود را در افغانستان افشا نماید، با چنین شکل نوشته تهدید امیز ، کدام تروریست عقب خانه وی خواهد رفت و با وی محاسبه جسمانی هر گاه موفق شود، خواهد نمود، فلهذا لازم است در همین جا برای خواننده گان محاسبه اساسی علمی، موجه و صلح امیز نشان داده شود.
9-"اما این سخنان بی پایه و لجن پراکنی ها را نیز کنار بگذار، چون مردم صدای ملا برادر و برادرانش را می شناسند، حتی اگر از جنجرۀ جعلی بیرون آمده باشد."
به سخنان، سخنان دیگران پایه می دهد. لازم است برای خواننده "لجن" یعنی غیر معقول بودن همان نکات به ارامی معقول و منطقی روشن گردد. مثلاٌ برای بنده کاملاٌ اظهارات قابل تعجب اظهار شده است تا برای خواننده حقیقت موضوع روشن گردد. نباید موضوع را از مسیر اصلی خارج نمود، زیرا خواننده به مشکل می تواند، درک درست از موضوع پیدا نماید. به نظر بنده هر گاه نویسنده که بالایش اتهام زده شده ، بالای محترم ملا برادر تاثیری می داشت، از طرز نوشته وی اشکار می گردد ، که در بسیار موارد قادر به اصلاحات معقول در امور لازمه کشور شده می توانست.
10-"آنان که با نوشته های من آشنا هستند، آن ها را خوانده اند و این افتخار را به من ارزانی داشته اند، خوب می دانند من کیستم."
نوشته های هیچ کس خالی از نقایص منطقی نیست و زمانی "یک نوشته" در بحث داخل شد، باید نویسنده بحث نماید و طرفین مکلف هستند به بحث تا زمانی ادامه دهند به آرامی و منطقی تا از آن نتیجه مطلوب اخذ شده بتواند ، نه اینکه خارج موضوع رفته بحث را به تشنج کشاند. همینکه نوشته می شود :"با نوشته های من اشنا هستند" نمایندگی از این می نماید که اساس نوشته است نه نام و نشان. این تناقص را مشکل است پر نمود، مگر خارج از موضوع رفته، اب را غط نماییم.
11-"بنابراین، لجن پراکنی های حواریان ملا هیبت الله در مورد این قلم در دیدگاه آنان کمتر از همان آشغالی نیست که او خود است."
ای کاش کس حواریون ملا هیبت الله می بود تا می توانستند، همان آرزو های شما و دیگران را که انتقاد به جا در موارد تعلیم و تربیه و بعضی نکات دیگر دارند، رفع نموده می توانستند. همه ما حواریون مملکت ابایی خود هستیم، مخصوصاٌ ما پیران این دیر فنا. نباید بدون کدام سند موجه بالای کس اتهام بست که گناه دارد.
گفتم به دل زمانه چه دارد ز گیر و دار ما
خندید و گفت آن چه نیاید به کار ما
|
 |
احمد آریا | 16.08.2025 | امریکا |  |
گوش کن، سمیع الدین، چه می گویم! میرویس خان هوتکی، احمد خان ابدالی و اکبر خان بارکزایی مردان شجاع و با وقاری بودند. آنان با نام و نشان حقیقی شان وارد میدان شدند، برای وطن و مردم رزمیدند و از آن پس به میرویس خان نیکه، احمد شاه بابا و وزیر اکبرخان مشهور شدند. اما زمانی که فردی جعلی، جبون و بیهویت، به قصد پنهان کردن هویت واقعی اش از آن عناوین بزرگ و محترم سوءاستفاده می کند، این در واقع توهینی است بزرگ و غیرقابل بخشش. با این حال، هرگاه این شهامت را یافتی که با نام اصلیت و یکی از تخلصهایت در ستون نظرسنجی ها حضور پیدا کنی، شاید فرصت مناسبی برای یک محاسبه اساسی با تو فراهم شود. اما تا زمانی که به صورت جبونانه من و دیگران را هدف قرار می دهی و با این اطمینان که در امان هستی و مسؤلان سایت هم سنخیت و اصالت هویت تو را بررسی نمی کنند، سخنانت به همان اندازه بی ارزش و بی اعتبار است که نامت هست. اما این سخنان بی پایه و لجن پراکنی ها را نیز کنار بگذار، چون مردم صدای ملا برادر و برادرانش را می شناسند، حتی اگر از جنجرۀ جعلی بیرون آمده باشد. آنان که با نوشته های من آشنا هستند، آن ها را خوانده اند و این افتخار را به من ارزانی داشته اند، خوب می دانند من کیستم. بنابراین، لجن پراکنی های حواریان ملا هیبت الله در مورد این قلم در دیدگاه آنان کمتر از همان آشغالی نیست که او خود است.
|
 |
سمیع الدین | 16.08.2025 | کابل |  |
احمد آریا،
تو حقیقت را نمیتوانی پنهان کنی: تمام نوشتههایت بوی همان «ایرانزدگی» میدهد که سالهاست در وجودت رخنه کرده است. تو میخواهی افغانستانِ مستقل را در سایه پروژههای فرهنگی و سیاسی تهران رنگآمیزی کنی، اما مردم ما هوشیار است و میداند که پشت این نقاب دروغین، فقط یک لابیگر ایران ایستاده است.
این خاک، قربانی صدها سال تجاوز و توطئه بوده، اما هیچگاه در برابر سلطهجویی همسایگان سر خم نکرده است. تو اما قلم به مزد گرفتهای تا پروژه «الحاق فرهنگی و هویتی» ایران را در افغانستان عملى كنى.
از «آریانا» و «فرهنگ مشترک» دم میزنی، اما واقعیت این است که برایت افغانستان فقط حاشیهای از نقشهای به نام «ایران بزرگ» است. این توهین آشکار به خون شهیدانی است که برای آزادی و استقلال این سرزمین جان دادند. تو میخواهی تاریخ ما را مصادره کنی و جغرافیای ما را زیر پرچم دیگران تعریف نمایی.
احمد آریا، بدان که مردم افغانستان هرگز ایرانزدگی فرهنگی و سیاسی را نمیپذیرد. این وطن با همه رنجها و زخمهایش مستقل است و خواهد ماند. رسالت تو در واقع چیزی جز «ترجمان ایدئولوژی ایران» نیست، و همین است که تو را در ردیف همان اوباش و مزدوران اجنبی قرار میدهد که تاریخ هیچگاه بر آنان رحم نکرده است.
یادت باشد: افغانستان سرزمین ، وزير اكبر خان ،میرویس نیکه و احمدشاه باباست، نه زائدهای برای پروژههای ایران و مزدوران قلمبهدستش.
|
 |
احمد آریا | 16.08.2025 | امریکا |  |
سمیع الدین، چرا هر روز زحمت می کشی تا یک نام جدید بر خود بگذاری و با هویتی جعلی دیگر، که همه می دانند کیست، ظاهر شوی؟ می دانم که شعورت تا بدان حد قد نمی دهد که خودت را شناخته باشی، اما این را باید بدانی که شعور مردم سرجایش است و به خوبی می توانند هر کسی را از «خرام» او بشناسند، بین دوستان و دشمنان شان فرق بگذارند و یک لابی گر خیره چشم ارزان قیمت سرگرم سفید کردن سیمای قیرگون یک دارهِ متشکل از اوباشان، تبهکاران و مزدوران اجنبی را از یک وطنخواه راستین و مردم دوست واقعی تشخیص دهند. چه میدانیم شاید راست بگویی که در کابل هستی، تا در برابر چشمان گریان یک ملت محروم همه چیز، تا یکی دو روز دیگر در جشن فتح الفتوح «لوی ملا» و شرکا شرکت کنی. اما این را باید بدانی که تکت مسافرت با «تایتانیک» را خریداری کرده ای، ته این کشتی از اول سوراخ است و این پایان آن پرکاهی نیز خواهد بود که از بیش از پنجاه سال به اینسو با وزیدن هر باد مزاحم پرواز کرد و سر در هر خمی فرو برد و رنگی از آن گرفت.
|
 |
شاپور جان | 16.08.2025 | کابل |  |
سلام وطنداران گل،
این آهنگ را بشنوید از کیانوش رحیمی - مطلع آهنگ کابل ویرانک
سرایندۀ آهنگ را در هنگام خواندن از درد زیاد گریه گرفت.
|
 |
حمید سالم | 16.08.2025 | لندن |  |
اعلان "انقلاب امارت اسلامی"
به مناسلت چهارمین سال فتح و پیروزی مجاهدین افغان بر کفار و قدرت های حهانی، رهبری امارت اسلامی خبر می دهد که فاتحین و رهبری آنها از تصمیم قبلی خود مبنی بر اشغال لندن، واشنگتن و پاریس و دیگر کشورهای متحد آنها منضرف شده اند. دیگر ترسوهای آنها حاک آنها را ترک نکنند. فراری های حکومت قبلی سقوط یافته هم دوباره برگردند و از برکت امن در سراسر کشور از هر دریای کشور اگر آب داشت می توانند بشکه بشکه آب بنوشند. هم چنان در همه جا هر قدر که بخواهند از خاک خشک و میده بر سر بپاشند. برای خرید گل سر شوی باید دالر امریکائی و پوند انگلیسی با خود داشته باشند عفت زنان محفوظ است. در صورت مواجه شدن به مشکلات به دفاتر ذبیح الله مجاهد و حنفی خبردهند. هوشدار به سنگ های نا خالص لاجورد و زمرد امید تصرف بسر نپرورانند. نمایندگی امارت اسلامی در لندن.
|
 |
امین ارسلا | 15.08.2025 | هالند |  |
پانزدهم آگست؛ روز برخاستن از زیر باران و نشستن زیر ناوه هفتم ثور و هشتم ثور، دو زخم کهنه بر پیکر تاریخ ما است که حاصل جمعشان، ۱۵ آگست می باشد. روزی که از زیر بارانِ تیر و تزویر بیرون آمدیم و زیر ناوهی جهل و تبعیض نشستیم. روزی که بیرق سهرنگ این نماد دیرین سال افغانستان پایین کشیده شد و بهجای آن، پرچم آپارتاید جنسیتی بر آسمان کشور سایه انداخت.
پانزدهم آگست، نماد شکست مشترک دو چهرهی ویرانگر افغانستان است: از یکسو، جمهوریت فاسد و مزدور، با چهرههای بیگانه با مردم و حلقههای چپاولگرش که امیدهای ملت را به بازی گرفتند؛ مراکز تحصیل دختران و اجتماعات مدنی آنان را به کاروانسرای قدرت بدل کرده و تا سرحد مراکز اخذ رأی فروکاستند. و از سوی دیگر، جانشین طالبانیشان که با خشونت و انحصار تمام، دروازهی آینده را بر روی زنان بست و زندانی خانه ساخت.
این روز یادآور حقیقت تلخ است: خیانت به مردم، چه در پوشش دریشی و نکتایی باشد، چه با لنگی و ریشهای بلند طالبانی، فرجامی یکسان دارد— ویرانی وطن و آوارگی ملت.
چهرهی نخست این فاجعه، جمهوریتی بود که با شعار «برابری جنسیتی» به قدرت رسید، اما بودجهی مکاتب دخترانه را به جیب شبکههای فساد ریخت و دانشگاه های زنان را به بازار امتیاز و معامله فروکاست.
چهرهی دوم، طالباناند؛ گروهی که با تفسیر تنگنظرانه و تکصدا از دین، تعلیم و تحصیل دختران بالای دوازده سال را «حرام» اعلام کرده اند و سرمایهی عمومی را صرف گسترش مدارس دینی پسرانه ساخته اند. در قاموس این ها، «دختر بودن» جرم است و حضور زن در پوهنتون یا دانشگاه «فتنه ».
پیامد این سیاستها در چهار سال گذشته، نسلی از دختران افسرده، فقیر و ناامیدی می باشد که گاهی با خودکشی به زندگی شان خاتمه میدهند.
اولی، زن را به نام آزادی، ابزار مشروعیت سیاسی کرد؛ دومی، به نام عفت، او را در چهاردیوار خانه محبوس ساخت. هر دو در یک مسیر گام برداشتند: حذف نیمی از جمعیت کشور از چرخهی علم و کار و دفن آیندهی افغانستان در گورستانی به نام محرومیت. پانزدهم آگست، پس از چهار سال، دیگر یک خاطرهی تلخ نیست؛ زخمی است باز که هر روز عمیقتر میشود. و درمانش تنها زمانی آغاز خواهد شد که دختر افغان، اجازهی رفتن به مکتب و پوهنتون داشته باشد و در اجتماعات مدنی حضور بیاید و کسب علم و دانش کند و در چرخ تولید سهم موثر گرفته بتواند و پسر افغان، در مکتب اندیشه پرورش یابد، نه در مدرسهی تعصب، خشونت و انتحار.
|
 |
حسیب الله | 15.08.2025 | آلمان |  |
هموطن گرامی، جناب محترم احمد آریا!
پس از تقدیم سلام خدمت جناب شما، عرض من این است، که سوال من در ارتباط "اتهامات بی جا و دروغ پردازی های هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی جناب شما" واضح و روشن است:
یعنی: جناب شما در پیام هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی تان، تحت شمارش اعداد "۱" الی "۴"، در همان یک پیام تان، چهار بار، تحت شماره های "یک" الی "چهار"، یعنی، نه یک بار، نه دو بار و نه هم سه بار، بلکه چهار بار به اتهامات بلکل بی جا و غلط، دست به نشر اکاذیب زده، دروغپردازی نموده اید؛ حالا پس سوال متواتر من در آن رابطه، بجای آنکه دلیل آن اتهامات بی جای تانرا بازگو نمائید، که چرا و روی چه منظوری دست به نشر چنین اکاذیب زده اید، آمده، خارج از محور و هستهٔ سوال، یعنی خارج از موضوع، دست به یک نوع "چرندنویسی" زده، سعی دارید، دروغپردازی های هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی تانرا به اصطلاح "از ورای لفاظی های غیر علمی تان، پرده پوشی نمائید"، که چنین رویه و بر خورد اجتماعی شما، شدیدا قابل انتقاد می باشد!
آیا شما تصور می کنید که میتوانید از ورای لفاظی های مضحک و بی معنی تان، به دروغپردازی ها و اتهامات بی جای هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی تان پرده پوشی کنید؟
اگر هم چنین تصوری را داشته باشید، چنین تصوری، بلخصوص زمانیکه مبارزه با "فرهنگ دروغ" در جریان باشد، خام و غلط به مشاهده می رسد!
جهت روشن ساختن "لفاظی های اخیر تان"، با وجود وقت کمی که در اختیار دارم، صرف وقت می نمائم، تا آنکه جناب شما و نیز خواننده گان محترمی که به موضوع "مبارزه با فرهنگ دروغ" علاقه داشته باشند، از موضوع نا مطلع نگذارم. به همین دلیل، به تبصره های فقره ئی در ارتباط اظهارات اخیر تان در رابطه می پردازم.
شما اینبار نوشته اید:
"حسیب الله، "
تبصره: بلی، بفرمائید جناب محترم احمد آریا، من سراپا پا گوش هستم، پاسخ تان به آن دروغپردازی های هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی تان، چه است؟
"من این فرصت را برایت داده بودم که خودت را معرفی کنی. اما هنوز هم، با اینکه چندین ماه از آن زمان می گذرد، این شهامت را در تو ندیدم. اما در هر چند روز باید به پاچه یکی پچسپی."
تبصره: جناب محترم احمد آریا، نخست خدمت تان عرض نمائم، که، جناب شما اشتباه می کنید، من به پاچهٔ کسی نه چسپیده ام، بلکه از جناب شما دلیل دروغپردازی هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی تانرا پرسیده ام.
ثانیا، جناب آریا شما به یک شکلی، دلیل دروغپردازی هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی تانرا، در آن توضیح می دهید، که گویا، چونکه من خود را به جناب شما احمد آریا "معرفی" نکرده بودم، و یا تا هنوز هم معرفی نکرده ام، لهذا شما به خود اجازه داده اید، که دست به اتهامات بی جا و دروغپردازی بزنید: در حالیکه مشکل فعلی شما این است، که نظر به فقر دانشی که به آن مبتلا به مشاهده می رسید، معنی و مفهوم "معرفی کردن خود را" هنوز، که هنوز است، نمی دانید. به هر صورت، معنی "معرفی کردن خود" این است، که، جهت برقراری ارتباط با دیگری، یک تصویر اولیه ایجاد می گردد، که بر آن اساس ارتباط یک شخص با شخص دیگری به وقوع می پیوندد؛ حالا که این "درس مفت و رایگان" را نیز گرفتید، می آیم بالای موضوعی که چنین چیزی صورت گرفته است؛ زیرا به همان اساس، لطفا دقت فرمائید جناب احمد آریا! زیرا به همان اساس جناب شما احمد آریا، چند ماه قبل، اقلا در حضور برخی از خواننده گان همین دو پورتال محترم ملی، شاگردی این بندهٔ ضعیف را قبول نمودید، این موضوع نیز در آرشیف همین دریچه ها درج است؛ آیا تضای من از شما این نبود، که در مقابل "درس و سبق رلیگان" لطفا به همان رسانه ئی محترمی که در آنجا تمایل "اخذ درس و سبق" را دارید، ماهانه، اقلا، مبلغی را، جهت تکافوی مصارف "دیجیتالی" این پورتال های محترم ملی ما بپردازید. آیا چنین نبود؟
جناب محترم آریا، آیا شما در پاسخ آن پیشنهاد من، با شکایتی از وضعیت اقتصادی تان، یک نوع معذرت تانرا در رابطه با تضاضای آن پرداخت ابراز نداشتید؟ بدون شک که همچو کاری را نمودید!
آیا من برای شما وعده ندادم، که مشکلی برای من نیست، در صورتیکه "تدریس درس و سبق جناب شما احمد آریا" کدام بار سنگین دیجیتالی را بر دوش پورتال های محترم ملی ما نه افزاید و آنها با "اخذ درس و سبق جناب شما" از طریق همین دریچه ها مشکلی نداشته باشد، من "درس و سبق جناب شما را" شخصا مفت و رایگان، البته صرف از طریق همین دریچه ها، به عهده می گیرم. جناب محترم آریا، آیا واقعیت امر، چنین نبود؟ واضح است، که چنین بود!
جناب محترم احمد آریا، آیا من از شما نپرسیدم، که جناب شما در کدام یک از پورتال های محترم و ملی ما، خواهان "اخذ درس و سبق تان هستید"؟ آیا شما در پاسخ به این سوال من نگفتید، که "استاد جای درس را تعین می کند، نه شاگرد و انتخاب مکان تدریس را به دوش من ضعیف سپردید؟ آیا واقعیت امر چنین نبود؟ بدون شک، واقعیت امر چنین چیزی بود.
این همه پر حرفی های بالائی برای آن است، که یعنی، جناب احمد آریا با ذهن تنبل و کاهلی که دارد، شخصی را که اصلا با وی معرفی نبوده است، به حیث "استاد خودش قبول نموده بود، پس از آنکه "درس وسبق" جناب محترم احمد آریا اندکی سقیل شد، بجای آنکه مودبانه و محترمانه از استاد خودش، تکرار موضوعاتی را که نفهمیده است، بپرسد، به همان شخصی که وی را، خود به رضای خود، به حیث "استادش خوانده بود"، دست به بی ادبی و دشنام برده، حتی از بستن اتهامات بی جا در پای استاد خودش نیز دریغ نه ورزیده است، چنانچه بی ادبی و بی احترامی احمد آریا به مقابل استاد اسبق اش به جائی رسیده است، که فعلا جناب احمد آریا، به ناحق ادعا دارد، که، نمرهٔ بوت و یا نمرهٔ پای استاد اسبق وی "۴۴" نیست.
"در آن بالا دستم یاری نمی داد که اسمت(؟) را با القابی چون جناب، آقا، و صاحب همراه کنم."
تبصره: جناب محترم احمد آریا، شاگرد عزیز اسبق مشوش الذهن من، من از صمیم قلب از بارگاهٔ خداوند متعال استدعا میدارم، که دست و قلم ات را چنان یارئی رسائی اعطا فرمائند، که به غیر اتهامات بی جا و دروغ های شاخدار و یاوه نویسی، هر چیزیکه در راهٔ حق و راه های نیک در فکر ات آید، آنرا با یاری دست هایت نوشته هم بتوانی. من شخصا خودم، به پیشوند و پسوندی "جناب و آقا" به فضل خداوند متعال نیازی ندارم. لهذا از این بابت اصلا تشویشی نداشته باشد، اما در عین حال از تهمت بستن بی جا به کسی و از دروغپردازی، بپرهیز، که چنین اعمال زشت اجتماعی، قسمی که می بینی، نازیبا هم محسوب می گردد.
"چیزی که چند روز قبل برای یک هویت جعلی دیگر که از سواد بهتری برخوردار بود، نوشتم."
تبصره: شاگرد مشوش الذهن و عزیز جناب احمد آریا، این اظهار شما به شخص من چه ارتباط دارد، که چنین یک "یاوه سرائی" بی مورد و بی جا را، به سمع استاد اسبق ات می رسانی؟ لطفا در آینده نخست اندکی بیندیش، بعدش بنویس، بلخصوص زمانیکه برای که "با استاد ات مکالمه داشتی"، زیرا در غیر صورت چنین اظهارات نامتعادل و بی جائی را که از خودت بیرون میدهی، در لست "فضولی هایت" درج می گردند!
"بلی، برای او هم همین را نوشته بودم، اگرچه در پشت کندو خزیده بود، اما احمق تر از آن است که بوی بدن طالبی اش به مشام نرسد."
تبصره: شاگرد عزیز و مشوش الذهن جناب احمد آریا، لطفا توجه کنید، باز هم، خارج از موضوع، بدون کدام ربط و ارتباطی دست به "یاوه سرائی" زده، چرندیاتی را به من می نویسی، که آن یاوه سرائی و چرندیات خودت، اصلا به من ارتباطی ندارند.
بطور مثال: اینکه جناب محترم احمد آریا به اصطلاح "در پشت کدام کندو، یا در پشت چه کندوئی، با چه کسی، یا با چه کسانی، در چه ارتباط و یا در چه ارتباطاتی بوده است، چه ارتباطی به من و به سوال من در ارتباط پیام هفدهم اپریل جناب آریا دارد؟
جناب محترم احمد آریا، کوشش و سعی بخرچ دهید، تا اندکی به خود آمده، این چرندیات تانرا از این زاویه هم، به مشاهده بگیرید:
من در این هنگام تفریح چاشت، باید بشنوم و یا بخوانم، که جناب محترم احمد آریا "در پشت کندوئی، با کسی دیگری و یا با اشخاص دیگری، کدام نوع ارتباطاتی داشته است"، آیا واقعا شما فکر می کنید، که من، آنهم در این تفریح چاشت، می خواهم بدانم، که جناب احمد آریا در "پشت چه کندوئی" بوده است و در آنجا چه کرده است، یا چه نکرده است؟
جناب محترم احمد آریا، اقلا، اگر در تفریح ناشتا صبح می بودم، شاید، کوتاه سوالی به ذهن ام خطور می کرد، که آیا این ارتباطات جناب محترم احمد آریا در "پشت کندوی عسل" صورت گرفته است، یا در پشت کدام کندوئی دیگری؛ مگر حالا که من در تفریح چاشت هستم، چه فکر می کنید، باید، واقعا باید، وقت ام را، ذهن ام را با نوعیت کندوی جناب شما، یا هم با ارتباطات "پشت کندوئی" جناب شما مشغول و مصروف و وقف نمائم؟
یعنی: جناب آریا، لطفا در آینده خارج موضوع ننویسید!
"من خیلی کوشش کردم در برابرت سکوت کنم، یعنی چیزی که عقل و منطقِ شرافت حکم می کرد."
تبصره: شاگرد مشوش الذهن جناب احمد آریا، این چه نوعی تعریف و یا چه نوع تعاریفیست، که تو تا به حال، از اصطلاحات "عقل"، "منطق" و "شرافت" در ذهن ات تهنشین ساخته ئی؟
یعنی: خودت بتاریخ هفدهم اپریل ۲۰۲۵م.، یعنی پس از آنکه "درس و سبق" هایت برایت در آن روز ها سقیل شده بودند، از غلظت احساسات ات کار گرفته، به مقابل استاد اسبق ات، دست به تهمت و دروغپردازی می زنی، بعدش چندین ماه در هنگام پاسخگوئی به آن همه بی ادبی ها و دروغپردازی ها و تهمتگری هایت "سکوت اختیار می ورزی"، حالا که در یک به اصطلاح "محکمهٔ رسانه ئی" رو به مسولیت پذیری در مقابل آن همه دروغ های ننگین ات آورده ئی، ادعا داری، که گویا چنین سکوت ننگین را "عقل و منطق و شرافت" به خودت حکم نموده بود؟
یعنی چه؟
"اما تو دست بردار نیستی."
تبصره: شاگرد مشوش الذهن، من از چه چیزی دست بردار نیستم؟
آیا به نظر تو، از تو سوال نکنم، که چرا بتاریخ هفدهم، همان چهار دروغ شاخدار را، آنهم به ترتیب، تحت شماره های ۱، ۲، ۳، ۴ گنجانیده و دست به اتهامات بی جا به مقابل استاد اسبق ات زده ئی؟
کجاست، معذرت، صریح، واضح، آشکار و شفاف ات در این رابطه؛ البته فارغ از هر نوع لفاظی های مضحکی، که از آنها، تا به حال در برخورد اجتماعی ات، کار گرفته ئی؛ آیا حاضر هستی، که از همان نوع دروغپردازی های "هفدهٔ اپریلی ات" معذرت بخواهی، و به مقابل همه خواننده گان محترم تعهد نمائی، آنهم بصورت شفاف و واضح، که در آینده، دست به چنین نوع دروغپردازی ها نمی زنی، تا آنکه من از تعقیب نمودن این موضوع دست بردار شوم، یا خیر؟
"انگار پیوسته برایت گفته می شود، وظایف خود را به طور احسن انجام می دهی."
تبصره: شاگرد مشوش الذهن، آیا برایت این موضوع را نیز تشریح نمائم، که به اصطلاح "آدم اصطلاح انگار را در چه جا های استفاده می کند و در چه جا های استفاده از اصطلاح انگار، بلکل غلط است؟
یعنی: انگار نه انگار!
لطفا، در آینده با این نوع تصاویر مجازی ذهنی ات نیز، وارد مکالمه با یک استاد اسبق ات نشو، که چنین یاوه سرائی هایت، که میتوانی آنها را در کتابجهٔ کار خانگی ات، تحت عنوان "یاوه سرائی های اتهاماتئی که از تصاویر مجازی ذهنی ات تولید می گردند"، درج نمائی!
"من و همه دیگرانی که این را به درستی می دانیم، می دانیم که مخاطبان اصلی کامنت های تو چه کسانی هستند."
تبصره: شاگرد مشوش الذهن من، بدون شک، که فعلا، در قدم اول مخاطب پیام فعلی ام، تو شاگرد مشوش الذهن من هستی؛ چنانچه در آن پیام قبلی ام، که اشتباهٔ خودت و اشتباهٔ رفیق مبارز ات، جناب محترم اکبر جان یوسفی را در آن ذکر نموده بودم، در قدم اول شما دو شخص مخاطب ام بوده اید، زیرا این شما دو شخص محترم بوده اید، که از اثر یک لغزش علمی، "تنگی تاشقرغان" را به "تنگی تخیل"، آنهم از زبان یک فیلسوف مشهور جهان، به پیوستن مواجه نموده بودید؛ یعنی:
هر گاه جناب محترم اکبر جان یوسفی به ناحق، در یک موقع مشخص که به اصطلاح "محکمه ئی رسانه ئی جناب شما در جریان بوده است، بخاطر یک پشتیبانی بی جا از جناب شما احمد آریا، به ناحق اصطلاح "تنگی تخیل" را وارد اظهارات یک فیلسوف نمی ساخت، همچنان هر گاه جناب شما هم جهت رهائی از یک به اشطلاح "محکمهٔ عادلانهٔ رسانه ئی" و جهت گم ساختن رد پای تان، در این قضیه، به یک نوع چکچک بی جا، به "تنگی تخیل رفیق مبارز تان" نمی پیوستید، در آن صورت چرا یک ارتباطی بین "تنگی تاشقرغان" و "تنگی تخیل" رفیق مبارز تان و شما به میان می آمد؟ بدون شک که هر عملی، عکس العملی را در پی دارد.
خلاصه اینکه: مخاطب اصلی پیام فعلی من جناب محترم احمد آریا است و مخاطب پیام قبلی ام، یعنی مخاطب همان پیام ام، که، "تنگی تخیل جناب اکبر جان یوسفی و جناب محترم احمد آریا" در آن نهفته بود، هر دو تای شما هستید، تا در آینده از هیچ به اصطلاح "محکمهٔ رسانه ئی" به همچو شیوهٔ های لفاظانه، سراغ فرار را نگیرید!
"البته، این غیر از آن هائی است که با خوشامد و کرنش های تهوع آور از خزعبلاتشان باید استقبال کنی. تنها نگاه کردن به آن ها کافی است تا بدانیم این جان کندن ها و پای بوسی ها برای چیست. پس بهتر است حدت را بشناسی و در همان گوشه ای که خزیده ای، آرام بگیری."
تبصره: جناب محترم احمد آریا، لطفا ببینید، شمای که به برابر یک استاد اسبق تان اتهام می بندید و هنوز که هنوز است، شهامت و وجدان بیداری پاسخگوئی دروغ های هفدهم اپریل تانرا ندارید؛ جناب محترم احمد آریا، شمای که از اثر فقر دانش "به تنگی ناحق تخیل یک رفیق مبارز تان، به اصطلاح هورا زنان چکچک می کنید، باید بیشتر از هر کسی حد تانرا بشناسید، یعنی در قدم اول باید، از بی ادبی و دروغپردازی ها و از "لاف و پتاق های بی جا و تهوع آور تان" دست کشیده، به اشکال صادقانه و فارغ از هر نوع "سیاست بازی های دروغ پردازانه" به بحث به هموطنان محترم تان بپیوندید؛ اما در صورتیکه با توان همچو یک برخورد صادقانه و تاب و تواب یک برخورد سالم اجتماعی را نداشته باشید، این اصطلاح بی ادبانهٔ "خزیدن برای انسان را" نیز برای خود تان بکار برده، یعنی همان عملیهٔ نام نهاد " به گوشهٔ خزیدن تان را" خود انجام داده؛ با آنهم با بقیه هموطنان محترم ما مودبانه برخورد نمائید!
جناب احمد آریا، شما باید به حیث انسان، در قدم اول به کرامت انسانی خود تان احترام و ارزش قائل شوید و به خود تان "عملیهٔ خزیدن به گوشهٔ را" بکار نبرید؛ سوال این است، که شما چنین چیزی را از که، و در کجا آموخته اید، که عملیهٔ "خزیدن" را برای انسانها بکار ببرید و درست است؛ زیرا چنین چیزی غلط است، انسانهای با شعور و مودب کلمهٔ "خزیدن" را به این شکل در رابطه با انسانها بکار نمی برند! امید متوجهٔ این بی ادبی تان، نیز، شده باشید. از آنجائیکه "درس و سبق" شما جناب احمد آریا به اصطلاح "مفت و رایگان" است، کوشش کنید و نیز سعی بلیغ به خرچ دهید، تا با کیفیت بیشتر، کمیت بیشتری را نیز، البته، هر روز بیآموزید، تا باشد، که از بلای چنین بی ادبی های فعلی که عاید حال تان است، رهائی یابید.
"تو که اساساً هویت نداری، پس از چه کسی باید معذرت بخواهم؟"
تبصره: جناب احمد آریا شاگرد مشوش الذهن و بی ادب، قبل از اینکه معذرت بخواهید، باید نخست، خود را از این شددت فقر دانشی که به آن فعلا دچار و گرفتار هستید، اقلا تا تا حدی، برهانید، زیرا فعلا، جناب شما به حیث یک "غریق در فقر دانش" اصلا توان و توانائی ذهنی آنرا ندارید، که از کسی معذرت بخواهید؛ به اصطلاح علم، "بلا به پس معذرت خواهی شما، که هنوز جناب شما توان ذهنی خواستن آنرا نداشته باشید"، زیرا مقصد و هدف اصلی من، در اینجا، در قدم اول، معذرت خواهی شما نیست، بلکه در قدم اول باید شما خود را از "فقر دانش" نجات بدهید،
مثلا:
شما فعلا تا به حدی در فقر دانش دچار و گرفتار هستید، که فکر می کنید، یا چرت می زنید، یا گمان می کنید، یا به به این باور هستید، که در روی زمین، در بین تقریبا هشت میلیارد انسان، کدام "انسان بی هویتی" هم وجود دارد؛ این است حکایت تلخ فقر دانش شما، که می خواهید، با به اصطلاح "لاف و پتاق" و تحت پوشش لفاظی های مضحک، همچو فقر دانش تان را بپوشانید؛
یعنی: سوال این است، که:
آیا شما تا به اکنون نمی دانید، که هر شخص، هر فرد دارای هویت است؟
جناب محترم احمد آریا، شاگرد نابخرد و ننگین من، تو باید این موضوع را، حتی در صنوف هفت و هشت مکتب می آموختی، که انسان بی هویت، اصلا وجود ندارد، زیرا هر انسان، هر شخص، هر فرد داراب هویت است؛ پس تو شاگرد مشوش الذهن و نابخرد من، چطور به این فکر غلط آمده ئی، که گویا، کدام شخصی، کدام انسانی، کدام فردی در این کرهٔ خاکی، بدون هویت بوده می تواند؟
شاگرد نابخرد و مشوش الذهن من، مرا با همچو یک فقر دانشی که در آن فعلا دچار و گرفتار هستی، به حدی بر آشفته ساخته ئی، که قریب است، من هم رهٔ بی ادبی را که تو پیشه میکنی، گرفته و خدای ناخواسته یکبار، به چنین اظهارات نابخردانه ات به اصطلاح به ناغلطی بگوئم، که، "لعنت به این همه فقر دانش و بی خردی و بی که تا به اکنون در تو نهفته است!"
در صورت، شاگرد نابخرد من، لطفا هر چه زود تر این موضوع را در کتابچهٔ کار خانگی ات نوشته، یک ماهٔ مکمل، روزانه ده بار این جمله را تکرار کن، که "هر فردی روی زمین، دارای هویت است و انسان بی هویت اصلا در روی زمین وجود ندارد"، درست؟
باز بخیر در دروس آینده، البته پس از آن که اندکی از فقر دانش رهائی یافتی، در آن صورت، باز بخیر، موضوع هویت و معنی و مفهوم دقیق هویت را نیز برایت توضیح و تشریح خواهد دادم. اما چونکه، قرار مشاهدهٔ فعلی، هنوز به آن سطح و سویه نرسیده ئی، که در ارتباط "هویت" به همرایت صحبتی صورت گرفته بتواند، لطفا تا آموختن دقیق در آن رابطه از چنین یاوه سرائی های فعلی ات کناره گیری کن، زیرا در آن صورت با وارد شدن به بحث های موضوعاتی که معنی و مفهوم آنها را نمی فهمی، احتمال آن وجود دارد، که به مجرد داخل شدن ات در همچو بحث های، یکباره شروع کنی، به "دشنام دادن به خودت"، در آنصورت، موجب رسوائی های، همچو رسوائی های فعلی ات شده می روی، تا آنکه صاحب علم و دانش و معرفت شوی!
"برای چه؟ برای اینکه سرانجام ناگزیر شدم قشر ترا کاویده باشم؟"
تبصره: جناب احمد آریا، باز چه به اصطلاح "لاف و پتاقی در دل ات گشته است، که آنرا به زبان آورده نمی توانی"؟
لطفا، این جملهٔ نا متعادل ات را نزد یک استاد ادبیات اصلاح نموده، بعدش پس از اصلاح آنرا دو باره بیآور، تا ببینم، باز به اصطلاح "چه بی عقلی در ذهن کند ات خطور نموده است، یعنی شاید پس از اصلاح، معنی کلام ات درست فهمیده شود.
"باید خوش باشی، چون آن حداقل هویتی بود که برایت داده بودم. چون هیچ کس در این پورتال و بیرون از آن با سیمای تو آشنا نیست."
تبصره: شاگرد مشوش الذهن و بی ادب من، اولا، از چه چیزی خوش باشم، آیا از این خوش باشم، که شاگرد نابخردی مانند تو به قسمت من بیچاره رسیده است، که تا به اکنون نمی داند، که هر شخص، هر فرد و یا هر انسان دارای هویت است.
ثانیا، شاگرد مشوش الذهن من، بدون شک که این حرف بی جا و ناقص شما غلط است، که "هیچ کس در این پورتال و بیرون از آن با سیمای تو آشنا نیست"، اما فعلا موضوع، موضوع "سیمای خودت و من نیست"، بلکه فعلا موضوع جریان به اصطلاح "محکمهٔ رسانه ئی" خودت مطرح است، که چرا بدون دلیل، بدون مدرک و با بی ادبی و بی احترامی تمام، همچنان با پیروی از "فرهنگ دروغ"، به تاریخ هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی تحت شماره های ۱،۲،۳،۴ با لفاظی های چندی به دروغ های حرفوی و ماهرانه دست زده، به پای استاد اسبق ات اتهام بی جا بسته نموده ئی!
"تو که از همه بیشتر به اصطلاح می نویسی پس از چه بیم داری و چرا باید در مخفیگاه بمانی و از آن جا باید دعوی هویت و شخصیت کنی؟"
تبصره: شاگرد مشوش الذهن من، اولا اینکه گهگاهی واقعا اگر من، متاسفانه بیشتر از دیگران بنویسم، نه تنها به "پرنویسی من ارتباط دارد" ، بلکه به ذهن کند تو هم مرتبط می باشد، زیرا من، که در واقعیت امر، اصلا، از پرنویسی خوشم نمی آید، اما گهگاهی برای فهماندن ذهن کند تو، باید موضوعات و مسائل را به تکرار و به شیوهٔ های مختلف بنویسم، که تا از این فقر دانش فعلی، هر چه زود تر رها شوی.
ثانیا، این یاوه سرائی ات هم، به جز از همان "تخیل تنگ" ات است، که فکر می کنی، یا تصور می کنی، یا در ذهن کند ات چنین چیزی به حیث کدام نوع تصویر مجازئی خطور نموده است، که گویا من "دعوی هویت و شخصیت" دارم؛ این چنین افکار پوچ و بی معنی به جز از تراوشات ذهنی یک شخص نابخرد، چیزی دیگری بوده نمی تواند؛ یعنی این احمد آریا است، که چنین پوچ و بی معنی فکر می کند، در غیر صورت، یک شخص عاقلی که اقلا بداند، که هر انسان دارای هویتی است، هر انسان دارای یک شخصیتی است، پس چرا در فکر "دعوی هویت و شخصیت" بر آید؟
شاگرد نابخرد من، در سطور بالائی حکایت نابخردی اش را باز گو نموده است.
"با این که با یک مشکل شدید روانی دچار هستی که باید به یک متخصص مراجعه کنی، زیرا این به دندان گزیدن ها عواقب خوب ندارند."
تبصره: در این قسمت اخیر، شاگرد نابخرد من دفعتا، خودش را رول و یا در نقش "کدام نوع روانشناس دیجیتالی" پنداشته، دست به یک "تشخیص تخصصی زده است، که شاید الفبای همان رشتهٔ تخصصی را نیز، به درستی نداند، اما از آنجائیکه از به اصطلاح "لاف و پتاق" بدش نمی آید، دست به چنین تشخیص های تخصصی نیز زده، خودش را در چشم اهل علم و ادب، مسخره می سازد.
مشکل اساسی دیگر این شاگرد نابخرد من در این است، که در عین حالیکه پاسخ دروغ ها و اتهامات هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی خودش را نمی دهد، خودش را، به اصطلاح به "تگ زده" ، شکوه و شکایتی از یک نوع "احساس دندان گزیدگی" یا همچو چیزی دارد، در حالیکه، دروغ های هفدهم اپریل را وی گفته است، اتهامات بی جا و بی اساس را وی سروده است، به مقابل استاد اسبق اش، که روز ها برای وی به اصطلاح مفت و رایگان "درس و سبق" داده است، نه تنها اینکه بی احترامی های بیش از حد، بلکه گستاخی های چندی را نیز نموده است، اما در عین حال با یک نوع به اصطلاح "مظلومنمائی" و یا تحت پوشش کدام نوع "مظلومنمائی" شکوهٔ بی جا را سر داده، از کدام نوع "احساس دندان گزیدیگی و یا همچو چیزی" شکایت می کند.
نوت: جناب محترم احمد آریا، لطفا دلایل دقیق و قانع گزنده را ارائه فرمائید، که چرا و به کدام اساس، یعنی بر اساس کدام منبع و مدرکی، اتهامات و دروغپردازی های هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی شما متکی می باشد. لطفا خارج از محور موضوع نپردازید!
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
سميع الدين | 15.08.2025 | كابل |  |
احمد آریا،
تو ديگران را به نداشتن هویت متهم میکنی، اما نمیدانی بزرگترین بیهویتی آن است که قلمت را به خدمت تاریخ تحریفشدهٔ دیگران بگذاری. تو سالهاست در سایهٔ بيگانه نفس میکشی و هر بار که دهانت باز میشود، نسیمی بد از همان سمت مرز میوزد.
در میدان گفتوگو، سلاح تو دشنام است؛ و تاریخ نشان داده که هیچ نیزهٔ زنگزدهای توان شکستن سپر حقیقت را ندارد. تو چهره را آشکار کردهای، اما پشت تو دیواری از تعصب و وابستگی کشیده شده، اما صداي افغان آزاد و بیقید است.
اگر روزی جرئت کردی فارغ از نسخههای دیکتهشدهٔ تهران سخن بگویی، آن روز شاید ارزش شنیدن را پیدا کنی. تا آن زمان، همان بهتر که در حاشیه بمانی و در نقش قاصد بیاختیار تاریخ بیگانه، به تکرار همان جملات پوسیده از سواد اربابت ادامه بدهى.
|
 |
احمد آریا | 15.08.2025 | امریکا |  |
جناب جان محمد گرامی، ببینید، برادر عزیز، اگر من گفته بودم «برای من»، «جستجو»، تنها یک اصطلاح است که قرن ها در زبان دری و فارسی معمول بوده است، و بر حسب لزوم دید و ارتباط با متن می توانم از هر دو شکل («جستجو» و «جست و جو») بهره بگیرم، این کار را قبلاً انجام داده ام. این بدان معنا است که من هر دو شکل نوشتاری را یکسان می پذیرم، و بر اساس «لزوم دید و ارتباط با متن» می توانم در نوشتار خود از هر یک استفاده کنم.
چطور ممکن است فردی بر مبنای لزوم دید و در ارتباط با متن، واژه ای را بنویسد اما آن را نپذیرد؟ این تناقض است. در مورد ذکر منابع، شما اشاره کردید که تنها ذکر نام «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» و داده های آن نهاد در طول سالیان، ماخذ محسوب نمی شود. حال آنکه، شما خود تنها «دستور معاصر زبان فارسی دری» حسین یمین که بدون شک زبان «دری» را گویشی از «فارسی» می داند، معرفی کردید. افزون بر آن، در حالی که «روش املای زبان دری» مورد قبول شما، املای «جستجو» را به شکل «جستجو» و «گفتگو» را به شکل «گفتگو» پذیرفته است، اساساً منبع یا ماخذ دیگری ارائه نکردید، یعنی تاکنون در دنیای «املای دری» چنین چیزی (ماخذ و منبع) وجود ندارد،؛ که این خود می تواند نوعی کاستی محسوب شود. پس بدون شک هر آنچه را که تا کنون به عنوان املای صحیح واژه مورد نظر پذیرفته ایم (پذیرفته اید) در واقع از «فرهنگ املای فارسی» برگرفته شده است.
وقتی در «فرهنگ املایی خط فارسی» منتشر شده توسط فرهنگستان زبان فارسی در سال ۱۳۹۴، صفحه ۲۱۵، به مواردی همچون «جست و جو گرانه»، «جست و جو گری»، «جستجوگری» بر می خوریم، این بدان معناست که در آن فرهنگ، املای این واژه تنها محدود به یک شکل نیست، بلکه به دو یا سه صورت ذکر شده است. اما این شکل های نوشتاری، با کمی اختلاف، در طول سالیان در نسخه های بعدی نمودار شده اند. نسخه های «فرهنگ املای فارسی» بر اساس اطلاعات موجود، شامل نسخه های اولیه در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ هجری شمسی (۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی) هستند. اما مهم ترین این نسخه ها، «کتاب املای فارسی» است که در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی (۱۹۷۸ میلادی) منتشر شده است. این را تنها به هدف ارائه ماخذ ذکر کردم.
اما در تمام این نسخه ها، واژه «جست وجو» دیده می شود؛ که بدون شک عدم به کارگیری آن توسط این قلم، در پندار شما تخلف از اصول پذیرفته شده در زبان نوشتاری زبان «دری» است که به نظرم کمی عجیب است. و این پایان مناظره ماست.
با احترام
احمد آریا
|
 |
احمد آریا | 14.08.2025 | امریکا |  |
حسیب الله، من این فرصت را برایت داده بودم که خودت را معرفی کنی. اما هنوز هم، با اینکه چندین ماه از آن زمان می گذرد، این شهامت را در تو ندیدم. اما در هر چند روز باید به پاچه یکی پچسپی. در آن بالا دستم یاری نمی داد که اسمت(؟) را با القابی چون جناب، آقا، و صاحب همراه کنم. چیزی که چند روز قبل برای یک هویت جعلی دیگر که از سواد بهتری برخوردار بود، نوشتم. بلی، برای او هم همین را نوشته بودم، اگرچه در پشت کندو خزیده بود، اما احمق تر از آن است که بوی بدن طالبی اش به مشام نرسد. من خیلی کوشش کردم در برابرت سکوت کنم، یعنی چیزی که عقل و منطقِ شرافت حکم می کرد. اما تو دست بردار نیستی. انگار پیوسته برایت گفته می شود، وظایف خود را به طور احسن انجام نمی دهی. من و همه دیگرانی که این را به درستی می دانیم، می دانیم که مخاطبان اصلی کامنت های تو چه کسانی هستند. البته، این غیر از آن هائی است که با خوشامد و کرنش های تهوع آور از خزعبلاتشان باید استقبال کنی. تنها نگاه کردن به آن ها کافی است تا بدانیم این جان کندن ها و پای بوسی ها برای چیست. پس بهتر است حدت را بشناسی و در همان گوشه ای که خزیده ای، آرام بگیری. تو که اساساً هویت نداری، پس از چه کسی باید معذرت بخواهم؟ برای چه؟ برای اینکه سرانجام ناگزیر شدم قشر ترا کاویده باشم؟ باید خوش باشی، چون آن حداقل هویتی بود که برایت داده بودم. چون هیچ کس در این پورتال و بیرون از آن با سیمای تو آشنا نیست. تو که از همه بیشتر به اصطلاح می نویسی پس از چه بیم داری و چرا باید در مخفیگاه بمانی و از آن جا باید دعوی هویت و شخصیت کنی؟ یا این که با یک مشکل شدید روانی دچار هستی که باید به یک متخصص مراجعه کنی، زیرا این به دندان گزیدن ها عواقب خوب ندارند.
|
 |
جان محمد | 14.08.2025 | امريکا |  |
محترم داکتر صاحب يوسفی! شما اگر جوابيه ام عنوانی شما را بار ديگر مرور کنيد، من مشخصاً گفته ام که تبصرۀ شما با موضوع "اصلی" بحث ما ارتباط ندارد. شما در تبصرۀ گلايه آميز تان، کلمۀ "اصلی" را از جملۀ من حذف کرده ايد. به هر صورت، بحث ما در مورد املای کلماتی مانند "جست و جو" بود. روی همين ملحوظ، من از تبصره بر نکات ديگری که در جوابيۀ تان ذکر کرده بوديد، منصرف شدم. اگر شما ميخواهيد در مورد "علوی" و "يونکر" و غيره صحبت کنيم، موضوع را بايد به صورت جداگانه مطرح کرد، در غير آن بحثهای ما از يک موضوع به موضوع ديگر رفته، هرگز به پايان نخواهند رسيد.
بااحترام جان محمد
|
 |
جان محمد | 14.08.2025 | امريکا |  |
جناب آريا صاحب! لازم نيست برای توجيه موقف خود نه تنها دلايل خلاف اصول قبول شده در زبان نوشتاری بياوريد، بلکه به تحريف حقايق هم دست بزنيد. مثلاً، شما مينويسيد که شما مطابق "لزوم ديد و ارتباط با متن" ميتوانيد از هر دو صورت نوشتاری استفاده کنيد. چنين موقفی خلاف اصول قبول شده در زبان نوشتاری است. شما ميتوانيد بگوييد که هر دو صورت نوشتاری را يک سان قبول داريد، اما متن و محتوا و "لزوم ديد" هرگز در انتخاب املای کلمات نقشی ندارد.
در مورد تحريف حقايق توسط شما بايد بگويم که در سه تبصرۀ قبلی تان در پيامخانه (اول، ششم و دهم آگست)، شما بدون ذکر مأخذ، (تأکيد ميکنم، بدون ذکر مأخذ) ادعا نموديد که فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سالهای ۱۳۸۰ شمسی (در پيام اخير تان ۱۳۸۰ به ۱۳۵۹ شمسی تغير کرده است (باز هم بدون ذکر مأخذ)) صورت نوشتاری "جستجو" را به "جست و جو" تغير داد. اين ادعا و سالهای داده شده هر دو نادرست اند.
من قبلاً در تبصرۀ مؤرخ ششم آگست خود اين ادعای شما را که فرهنگستان "جستجو" را به "جست و جو" تغير داده است، رد کرده بودم. در آن پيام من چنين نوشته بودم: "برخلاف ادعاى شما، در حال حاضر فرهنگستان هم اشکال "جست و جو" و "گفت و گو" را تأييد ميکند و هم صورتهاى نوشتارى "جستجو" و "گفتگو" را. يعنى، براى فرهنگستان زبان و ادب فارسى هنوز هم هر دو صورت نوشتارى قابل قبول است و هيچ يک بر ديگرى مرجح نيست (رجوع کنيد به فرهنگ املايی خط فارسی، منتشرۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سال ۱۳۹۴).
متأسفانه، شما با وجود موقف صريح فرهنگستان هنوز هم اصرار ميورزيد که فرهنگستان "جستجو" را به "جست و جو" تغير داده است. فرهنگستان هر گز چنين تصميمی نگرفته است.
با احترام
جان محمد
|
 |
آریانا افغانستان آنلاین | 14.08.2025 | آلمان |  |
جناب محترم جهانی صائب،
تشکر از اشارۀ کوتاه شما، در مضمون جناب سادات صائب تا جایی امکان مشکلات تایپی رفع گردیده و دوباره نشر شد.
|
 |
الله محمد | 14.08.2025 | آلمان |  |
برادر محترم آقای وفا صاحب!
با عرض سلام و ادب.
تشکر از پیغام معقول اخیر تان، که رفع تشنج نمود .
برایتان سفر خوش و ارام خواهانم .
سخن را طبع عیسی فکر باید
چو مریم گر بزاید بکر ماند
شیخ عطار نیشاپوری
|
 |
محمد حسن وفا | 14.08.2025 | قندهار |  |
جناب الله محمد خان و حسیب الله خان!
از دروس و توضیحات عالمانۀ شما زیاد آموختم. خصوصاً از جواب های شماره وار. "رُباط" کارفرمای شما ساده نگرانی کرده می تواند. کلید شفر نزد او قبلاَ قید گردیده است. حتماَ حساب و هندسه هم در مدرسه خوانده اید. چون روانه سفر طولانی هستم تا بعد. والسلام. وفا.
|
 |
الله محمد | 14.08.2025 | آلمان |  |
دوستان گرامی! با عرض سلام و احترام . مضمون "از خروج افغانستان تا هدفگیری ایران:
ستراتژی کلان در پس اقدامات ترمپ" از مطالعه بنده گذشت، که خواستم بالای یک نقطه ان تبصره نمایم:
1-"الاسکا: تجدید تنظیم رابطه با روسیه برای محدود کردن چین
اکنون در سال ،2۰2۵ ترمپ به طور پنهانی در حال پلان ساختن ملاقات در الاسکا با پوتین است." بنده فکر نمی کنم که چنین باشد. امریکا هیچگاه قادر به این نخواهد شد، که بالای روابط روسیه و چین به صورت منفی تاثیر پیدا نماید، مگر اینکه به دلایل دیگری این روابط متاثر گردد. چین در صورت خطر بروز تشنجات نظامی بین غرب و روسیه در قدم اول برای مدت کوتاه انتقادی نظارت گر خواهد ماند ، اما در نهایت باید طرف روسیه تمایل پیدا نموده و وی را تقویه نماید.
به نظر بنده بیانهء چند روز قبل پوتین ریس جمهور روسیه فوق العاده از نگاه سیاسی، نظامی و اقتصادی و مهم تر از همه تاریخی بعد از رفع تشنجات جنگ سرد بود و است. ترمپ هم به صورت واضع در برابرش موقف گرفته و چیزی پنهان وجود ندارد. هرگاه امریکا در اروپا واقعاٌ صلح بخواهد موضوع حل می گردد در غیر ان مغلق خواهد شد. نظریات مختلف است، اما به نظر بنده روسیه در موضوع اکراین حق به جانب است.
قسمیکه از ملاقات اخیر بین آلمان، فرانسه، انگلستان، اکراین معلوم می گردد، انها بالای این حساب می نمایند، که امریکا تقاضای روسیه را که در بیانه چند روز قبل پوتین به وضاعت اظهار داشته، لبیک نخواهند گفت، که درین صورت موضوع مغلق تر می گردد.
2-"یوکراین و اروپا
میتوانند منتظر بمانند. محاسبه اش بی پرده روشن است: "
صدر اعظم آلمان و ریس جمهور مافیای اکراین در کنفرانس مطبوعاتی چند روز قبل از تفاهم تیلیفونی سران پلاستکی و غیر مستقل اروپا با امریکا حرف می زنند. امریکا نمی خواهد و نمی تواند نظر اروپا را بی تفاوت ببیند ، که در این صورت اروپا از استقلایت سیاسی خود استفاده نموده، یک تشنج جدید خلق می گردد.
3-"بیرون کشیدن روسیه از آغوش چین، حفظ فاصله نسبی میان دو
ابرقدرت، و چرخاندن محور قدرت بر اساس شرایط امریکا."
روسیه در آغوش چین نیست که بیرون کشیده شود. روسیه به نظر بنده نبض سیاسی چین را خوب می داند و چین از روسیه را. چین بر خورد بسیار سنگین در عرصه سیاست بین امللی دارد و روسیه معقول، اما امریکا به سبک کاوبایی خشن. چین امریکا را خوب می شناسد و می داند چطور با وی بر خورد نماید. محور یت قدرت امریکا را در سیاست بین المللی نه چین و نه روسیه قبول می نمایند، در صورتیکه شرایط امریکا معقول نباشد . اصل موضوع اشغال سیاسی و نظامی غیر مستقیم اروپا توسط امریکا است که از آن برای خراب نمودن اوضاع روسیه استفاده می نماید. بنده مطمین هستم که امریکا موفق شده نمی تواند. به نظر بنده ترمپ در ارتباط روسیه استقرار فکری درست ندارد. بیدل از فطرت ما قصر معانی ست بلند
پایه دارد سخن از کرسی اندیشه ما
|
 |
حسیب الله | 14.08.2025 | آلمان |  |
جناب محترم احمد آریا!
قراریکه تا به اکنون، از تاریخ هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی بدینسو، چندین مرتبه، محترمانه از جناب شما، دلیل آن همه اتهامات بی جا و بی اساس تانرا، که بتاریخ هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی در همین دریچه به نشر سپرده اید، پرسیده ام، اما متاسفانه قسمیکه به مشاهده می رسد، جناب شما در رابطه به همان "دروغپردازی هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی تان، که هنوز هم همان دروغپردازی های جناب شما در آرشیو همین دریچه موجود است"، سکوت اختیار ورزیده اید، چرا؟
آیا شما فکر می کنید، مسولیت پاسخ آن اتهامات بی جا و دروغپردازی های تانرا ندارید؟
پاسخ این سوال مثبت است. پس چرا در رابطه سکوت اختیار ورزیده اید؟
جالب این است، که جناب شما در عین زمانیکه پاسخ دروغپردازی خود تانرا نمی دهید، یعنی در رابطه به آن دروغ های به اصطلاح "شاخدار" تان سکوت اختیار می ورزید، سعی بلیغ به خرچ می دهید، که در ارتباط "دروغ"، با لفاظی های مضحکی، چیزک های هم بنویسید.
بطور مثال، به عنوان مصداق ضرب المثل "مشت نمونهٔ خروار" رفیق مبارز تان جناب محترم اکبر یوسفی، شاید بدلیل خوشحال سازی خاطر جناب شما، حتی به یک فیلسوف محترم که واقعا قابل احترام هم است، تهمت می بندد، که بطور مثال، وی گفته است، که :
"خواست قدرت، دروغ را، به حقیقت میدل می سازد. ما انسانها ملائک نیستیم. تنگی را، خود تخیل ما، برای همچو تصور ایجاد می کند. ..."
جناب محترم آریا، جناب شما هم که می خواهید، خود تانرا مانند همان رفیق مبارز تان، با لفاظی شدید "فیلسوف شناس" در خور خوانندگان معرفی کنید، به تعریف و توصیف رفیق مبارز تان پرداخته، در رابطه به "تنگی تخیلات رفیق مبارز تان، که جناب محترم اکبر یوسفی باشد"، می نویسید، که:
"متن ارزشمندی که ترجمه ای است تحت عنوان «خواست قدرت، دروغ را، به حقیقت مبدل می سازد!» از دست دوکتور گرانقدر و محقق ارجمند، جناب مجمد اکبر یوسفی در آریانا افغانستان آنلاین، به تازگی منتشر شده است، با صراحت نشان می دهد که قدرت و سیاست همواره در کنار هم قرار دارند و در فرآیند های اجتماعی، قدرت ممکن است دروغ را به عنوان حقیقت قالب کند تا کنترول و سلطه خود را تثبیت نماید..."
جناب محترم احمد آریا! اولا، شما را که، پاسخ دروغپردازی های هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی تانرا داده نمی توانید، به گپ های "فیلسوفانی که در رابطه با دروغگوئی و راستگوئی" چیزی می نویسند، چه ارتباطی است؟
ثانیا، خداوند متعال برای جناب و نیز برای همان رفیق مبارز تان شعور اهدا فرموده است، لطفا اقلا برای یک دقیقه اذهان مبارک تانرا بکار برید، آیا واقعا یک فیلسوف، آنهم یک فیلسوف محترمی چون Karl Jaspers چنین چیزی را می نویسید، که: "خواست قدرت، دروغ را، به حقیقت مبدل می سازد. ... تنگی را خود تخیل ما، برای همچو تصور ایجاد می کند."
خوب، جناب محترم احمد آریا فیلسوف شناس، آیا در طول عمرت، کدام فیلسوفی را دیده باشی، که همچو اظهارات بالائی، اظهاراتی شبیه ئی داشته بوده باشد؟
اینکه جناب محترم اکبرجان یوسفی، جهت خوش ساختن دل جناب شما لطف فرموده، چنین اتهاماتی را به پای یک فیلسوف محترمی بسته فرموده اند، حکایتی از صمیمیت و احترام زیاد جناب ایشان به شما است، که خواسته اند، شاید، چنین چیزی های را به تحت پوشش اسم یک فیلسوف بزرگ و محترم که Karl Jaspers باشد، بنویسند، تا از یکطرف جناب شما را از به اصطلاح "محکمه ئی رسانه ئی" نجات بدهند و از جانب دیگر هم، خودش با همچو اظهاری، گویا اظهار فضیلتی را ادا نموده باشد، تا خوانندگان فکر کنند، که : "هو، ئی، جناب محترم یوسفی، چه فیلسوف های بزرگ و محترمی را می شناسد و اظهارات آنها را به ما ترجمه می کند."، شاید، همینطور بوده باشد.
اما مشکل کار در این است، که من هرگز گمان کرده نمی توانم، که یک فیلسوف، آن هم یک فیلسوف بزرگ و محترمی چون Karl Jaspers "از تنگی تخیلات" چیزی گفته باشد، یا نوشته باشد. مگر "تخیلات تاشقرغان است، که تنگی داشته باشد؟"
به نظر من، چونکه "تنگی تخیل" یک عبارت فلسفی نیست، حالا، جناب محترم احمد آریا، لطفا قبل از حاظر شدن به "محکمه ئی رسانه ئی"، به اصطلاح "یخن تنگ رفیق مبارز تان جناب محترم یوسفی را گرفته، از وی بپرسید، که این تنگی تخیل واقعا ار Karl Jaspers است، یا اینکه این رفیق مبارز شما، تنگی تخیل خودش را، بجائی تنگی Karl Jaspers جا زده است.
در ضمن، چنین عنوان، که گویا: "خواست قدرت، دروغ را، به حقیقت مبدل می سازد" ، نیز، به همین شکل و شمایل، یعنی با مطرح ساختن چنین کلماتی به حیث عنوان موضوع، به احتمال زیاد، یعنی شاید، از زبان خود Karl Jaspers نباشد، یعنی بطور مثال، شاید کدام شخصی که این گفتهٔ های Karl Jaspers را به نشر سپرده است، چنین عنوانی را، که بدون شک نزدیکی با افکار و نظریات Karl Jaspers دارد، به حیث عنوان برای اظهارات وی انتخاب نموده باشد.
اما، موضوع "تنگی تخیل جناب محترم اکبر یوسفی" سؤال بر انگیز است و همچنان سرودن پارچه شعر نو جناب محترم احمد آریا در قبال "تنگی تخیل جناب محترم یوسفی" نیز جالب به نظر می رسد، زیرا جناب محترم احمد آریا در عین آنکه راهئی "محکمهٔ رسانه ئی" بوده اند، در وصف "تنگی تخیل جناب محترم یوسفی" آنرا نوشته اند.
نوت: اما از آنجائیکه مبارزه با فرهنگ دروغ در جریان است، باید جناب محترم احمد آریا، لطفا هر چه زودتر، پاسخ اتهامات هفدهم اپریل ۲۰۲۵ میلادی شانرا، به مشاهدات خوانندگان محترم برسانند!
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 13.08.2025 | آلمان |  |
جناب جان محمد خان از امریکا!
درست است که من از شما پرسیدم که از کجا می فهمید. اما در عین حال از فرهنگ علوی و یونکر یاد کردم. فکر کردم که ممکن متوجه شوید که آنها از نگاه علمی کی ها بودذه اند. حال از بی ربط بودن صحبت من، با مباحث تان حرف می زنید. به به. من گفته بودم که «فیلولوگ» نیستم، پس برای من بحث شما جالب نیست. در عین حال تذکر داده ام که در فرهنگ ها در برابر کلمهٔ بیگانه می نویسند که از کدام زبان گرفته اند. جناب شما خوش باشید. شما را لقب قهرمانی می بخشم. مردم ما می گویند که دریاهای کم آب شرشر زیاد دارند، اما دریاهای پٌر آب، کشتی ها را غرق می کنند.. با احترام. یوسفی.
|
 |
حسیب الله | 13.08.2025 | آلمان |  |
بحث اجتماعی: برخورد دوگانهٔ "امت گرائی" و "ملت گرائی" ایران و پاکستان با افغانها
ایران و پاکستان زمانیکه منافع اقتصادی-سیاسی شان ایجاب می کند، در برخورد با افغانها "امت گرائی" را پیشه می کنند، زمانی هم که منافع اقتصادی-سیاسی شان ایجاب نمود، "ملت گرائی" پیشه ورزیده، میگویند، که، ما به منفعت ملی خود کار می کنیم، خوب این حق شان است، اما سوال این است، که ما افغانها چه وقت متوجهٔ این نوع "ابزار سازی های سیاسی" ایران و پاکستان می شویم، که زمانی تحت پوشش "دین و مذهب"، از احساسات برخی از هموطنان عزیز ما سو استفادهٔ نموده، حتی آنها را "جنگ های شان" کشانیده اند و می کشانند، تحت عنوان و یا تحت پوشش این که، "ما همه یک امت هستم، ما دین مشترک داریم، ما مذهب مشترک داریم، ما زبان مشترک داریم، و ما چه و چه مشترک داریم؛ اما زمانیکه منافع ملی ایران و پاکستان ایجاب نماید، ملت گرائی را پیشه نموده، می گویند، منافع ملی کشور های ما، بیشتر از هر چیزی به ما مهم تر است.
سوال این است، که حالا ما افغانها چه وقت و کدام زمانی منافع ملی افغانستان عزیز خود را بصورت دقیق تعریف نموده خواهد توانستیم، تا آنکه در آینده قربانی منافع و علایق دیگران و یا به اصطلاح "آلهٔ دست" این کشور و آن کشور نشویم؟
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
احمد آریا | 13.08.2025 | امریکا |  |
جناب جان محمد گرامی، دوست عزیز، ببخشید اگر می گویم از کامنت امروزی شما بوی «تجاهل عارفانه» به مشام می رسد. هیچ لزومی نداشت در نقش پرده دار خزل عبارات آن فرد تا جایی پیش بروید که ناگزیر شوید دروغ بگوئید. شکی نیست که آن فرد مدعی بود که املای «جستجوی» من ایرانی است. اما او که نمی دانست، یا برحسب معمول نمی خواست اعتراف کند، املای ایرانی این واژه یا اصطلاح «جست و جو» است و سال ها است که چنین است. یعنی این که یگانه نهاد رسمی که برای نخستین بار املای «جستجو» را به «جست و جو» تغییر داد، همان «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» در ایران بوده است. قبل از آن، هیچ تصمیم رسمی در مورد املای این اصطلاح وجود نداشت و این شامل افغانستان هم می شود و یقیناً شما این را می دانید. آخرین سندی که از مرجع رسمی در مورد شیوه نگارش زبان دری در افغانستان منتشر شده و شما نیز بنا بر گفته خود از آن پیروی می کنید، رساله «روش املای زبان دری» است که «پذیرفته اتحادیه نویسندگان ج.د.خ. ا» است. در این رساله، همان طور که چندبار خدمتتان عرض کردم، در صفحه ۲۹ آن، با کلمه «جستجو» به همان شکل روبه رو میشوید که در کنار سائر واژه ها، از جمله واژه «دانشگاه» که دوست شما، آقای معروفی، آن را نیز «ایرانی» خوانده بود. شاید بتوانم هدف شما را دقیق تر حدس بزنم، وقتی دوباره می نویسید که، «موضوع اصلی این است که جناب محترم معروفی صاحب اعتراض داشتند که شما در نوشته هایتان به جای استفاده از املای مروج در زبان دری، از صورتهای نوشتاری مرسوم در زبان ایرانی استفاده میکنید. ایشان به نمونه هایی مانند «جستجو» و «گفتگو» اشاره کرده بودند. حال سوال این است که آیا ما این کلمات را به شیوه نوشتاری فارسی بنویسیم (همانگونه که در نوشته های شما دیده می شود) یا به شکل مرسوم در زبان نوشتاری دری در افغانستان؟ آریا صاحب، لطفاً، به همین سوال پاسخ دهید.» و جواب من به این سوال شما همان است که بارها گفته شده است: اگر معروفی از اینکه فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سالهای ۱۳۵۹ (۱۹۸۰) چه حکمی در مورد املای «جستجو» صادر کرد و آن را به «جست و جو» تغییر داد، اطلاع داشت، هرگز با این خبط مواجه نمی شد. و هیچ لزومی ندارد شما حرف او را تکرار کنید. کاری که شما در حال حاضر انجام می دهید، در علوم روانشناسی و تبلیغات به عنوان «تکنیک تکرار» شناخته می می شود، یک روش متداول در تبلیغات و پروپاگندا، یعنی تکرار مداوم یک دروغ یا پیام تا زمینه باور آن را در ذهن مخاطبان فراهم کنند. برای من «جستجو» تنها یک اصطلاح است که قرن ها در زبان دری و فارسی معمول بوده است. من حسب لزوم دید و ارتباط با متن می توانم از هردو شکل املایی آن بهره بگیرم. این کار را قبلاً انجام داده ام. در مقابل شما و آن آقا، می توانید «جست و جو» بنویسید، اما باید توجه داشت که املای این اصطلاح بر اساس تصمیم «فرهنگستان زبان و ادب فارسی» (در ایران) صورت گرفته است. بنابراین، بهترین راه آن است که به اشتباهات خود اعتراف کنیم و از برچسب زدن های ناعادلانه به دیگران به خاطر نحوه نگارششان خودداری کنیم. من تقریباً همه چیز را برایتان گفتم، از صورت های کلاسیک این واژه در آثار سخنوران دری و فارسی، از رودکی تا فردوسی و پروین اعتصامی که همه آن را «جستجو» نوشته اند، تا اینکه صورت های «جستجو» و «جست و جو» برای نخستین بار در فرهنگ دهخدا (۱۳۱۳ هجری شمسی) ظاهر شدند، و همچنین ماخذ معتبر و مورد اعتماد شما، یعنی «روش املای زبان دری» (۱۳۶۳ یا ۱۳۸۴ شمسی) که در آن «جستجو» را می بینید. حالا شما باید بگویید که خود و معروفی از کدام روش املایی پیروی کرده یا می کنید؟ فکر میکنم این بحث بهتر است در همین جا پایان یابد.
با احترام، آریا
|
 |
حسیب الله | 12.08.2025 | آلمان |  |
هموطن محترم که خود را محمد حسن وفا و باشندهٔ قندهار زیبا معرفی نموده، جهت کسب اعتبار و اعتماد به این گفتهٔ تان، مسکن تانرا نیز "سرپوزهٔ قندهار" می نویسید؛ آیا شما متوجه هستید، که با وجود لشمی در لفاظی تان، از نظر محتویات چه می نویسید؟
اگر پاسخ تان منفی باشد، لطفا میتوانید، لشمی کلام تانرا از زیر یک ذره بین تبصره های، فقره ئی، به مطالعه گیرید. اینبار شما نوشته اید:
"جناب حسیب الله خان!"
تبصره: بلی بفرمائید هموطن محترم که خود را محمد حسن وفا و باشندهٔ سرپوزه معرفی فرموده اید، من سراپا گوش هستم.
"اینکه نام تان اصلی است و یا مستعار، لطفاً بگوئید که این همه فرفره ها را شما هر دو که از یک سبک پیروی می کنید،" تبصره: جناب محترمی که خود را محمدحسن وفا می نامید، اسم این سبک چه است، که به نظر شما، ما به آن می نویسیم؟
"در چه نقش و با کدام هویت و چه مقام در کدام دولت، می نویسید." تبصره: جناب محترمی که خود را محمد حسن وفا می نامید، هویت ضعیف انسانی خود را به شما معرفی نموده ام، دارندهٔ کدام مقامی نیستم، چنانچه میل و اشتیاقی به مقامی هم ندارم، از یک گوشهٔ همین کرهٔ خاکی به جناب شما می نویسم؛ حالا لطفا شما بفرمائید بگوئید، که کدام نقش ها را خوش دارید، که تا سعی به خرچ داده، از خواست خدا بود، از همان نقش ها چیز، چیزکی برای جناب شما بنویسم. اما به یک شرط؛ شرط این است، که جناب شما در آینده از اتهامات بی جا به دیگران دست بردارند. درست؟
"سارنوال هستید و یا استخباراتی." تبصره: هیچ یک از آن دو. با این ذهن رسای که نام خدا دارید، در رابطه در بقیه شغل ها چه فکر می کنید، یعنی دیگر چه شغل های را در این کرهٔ خاکی می شناسید؟
"شما هر دو فقط هر افادۀ دیگران را رد می کنید." تبصره: هموطن عزیز، شما خود را محمد حسن وفا معرفی نموده اید، آیا لقب خانگی شما "دیگران" است، یا اینکه خود را از سر ناز "دیگران" می خوانید؟
"گاهی خود تانرا "جامعه شناس" خارج از جامعه متبارز می سازید و گاهی هم به حیث حقوقدان بدون قانون." تبصره: جناب محمد حسن وفا، من در کجا، چه وقت خود را "جامعه شناس" خارج از جامعهٔ شما و چه وقت، در کجا به حیث حقوقدان بدون قانون شما معرفی نموده ام؟ واضح است، که من هیچگاهی، در هیچ جائی خود را به حیث "جامعه شناس و حقوقدان" معرفی نکرده ام، پس چرا شما با این زشتی، باز هم دروغ می گوئید؟ آیا شما خجالت نمی کشید، که در عین زمانیکه مبارزه با "فرهنگ دروغ" در جریان است، هنوز هم دروغ می گوئید؟
اگر این ادعای شما درست است، پس لطفا بگوئید، که من، در کجا، چه وقت، خود را چنین چیز های خوانده ام؟ اگر پاسخی در این مورد ندارید، پس چنین دروغی را چرا در روی صفحه می نویسید؟ آیا شرم، حیا، خجالت کشیدن، به دروغگویان مانند شما، یک امر عادی و معمولی گردیده است؟
"در اتهام بستن خود تانرا سردار همه ساخته اید." تبصره: جنابی که خود را هنوز هم محمد حسن وفا می نامی، من به چه کسی، در کجا، چه وقت اتهامی بسته ام؟
"پائین را پاهین ننویسید." تبصره: به چشم
"به عادات "نسوار"، "کت" و "پان" وغیره اگر در جوامع استعمال می گردد بهدف تخریب انسانها کار نگرید."
تبصره: جنابی محترمی که خود را محمد حسن وفا می نامی، آیا به نظر خودت بیشتر "نسوار" و آن دو چیزی دیگری که از آنها نام برده ئی، انسان را تخریب می کنند، یا دروغ گفتن و فرهنگ دروغ؟
"شاید هیچکس از شما نخواسته باشد که رهبر آنها شوید." تبصره: جنابی محترمی که خودت را محمد حسن وفا می نامی، واقعیت این است، که من میل و رغبت و علاقه و وقت "رهبر شدن برای جناب شما را هم ندارم." پس این یاوه سرائی جناب شما از روی چیست؟ من فقط و فقط از دروغ ها و اتهامات بی جای شما "چهار نفر تهمتگر" شکوه و شکایتی سر داده ام، تا بدان وسیله از چنین عمل زشت اجتماعی تان دست بردارید. این چه ارتباطی به "رهبر خواهی جناب شما دارد"؟ آیا شما بدون "رهبر" زندگی تانرا پیش برده نمی توانید، که در پی یافتن یک "رهبر" هستید؟
"بگوئید چه جزا ها تعیین کرده اید." تبصره: جنابی که خود را محمدحسن وفا می نامی، شاید "بیداری وجدان" برایتان کفایت کند، که از اثر بیداری وجدان، در آینده دست به دروغگوئی و اتهامات بی جا نزنید!
"در املاء و انشاء هم توجه کنید." جنابی که خودت را محمدحسن وفا می نامی، آیا واقعا تا به حالا نشنیده ئی، که گفته اند، "املا مهم نیست، اخلاق سالم مهم است! "
اگر تا به حال چنین چیزی را نشنیده ئی، پس حالا همچو چیزی را شنیدی و از این پس باید به این موضوع واقف و ملتفت شدگی باشی، که "املا مهم نیست، بلکه اخلاق سالم مهم است!" درست؟
"کلماتی را که در مهاجرت أموخته اید، درست استعمال کنید." تبصره: هموطنی که خودت را محمد حسن وفا می نامی، این نوع املای نیم کله ات باچنین ذهن کاهل و تنبل ات، چه درد ات را دوا خواهد توانست؟ ای کاش بجای این قدر "لفاظی و لشم نویسی" اقلا به همان اندازه علم و معرفت فرا می گرفتی، که دروغ نمی گفتی و اتهامات بی جا بر هموطنان ات نمی بستی، که امروز به عذاب وجدان از آن بابت دچار و گرفتار نمی شدی!
"وقتی چیزی نیستید این همه حرف های کته را به چه صلاحیت بخش می کنید." تبصره: لطفا ببین، هموطنی که خودت را محمدحسن وفا معرفی می کنی، خودت در اینجا به کرامت بشری توهین نموده ئی، زیرا از سر جهالت و سرهنگی و شاید هم از روی عقده های حقارتی که در آن گیر مانده ئی، انسان را "چیز" می خوانی، که حکایت از جهالت ذهنی ات را به خواننده معرفی می دارد. لطفا هر چه زود تر بیآموز، که، انسان "چیز" نیست! فهمیده شد، یا شیر فهمت بسازم!
"با کدام کمپنی ها چه قرارداد در نظر دارید.والسلام. وفا از سرپوزۀ قندهار"
تبصره: از نشر چنین اکاذیب ات هم، تا درس بعدی، البته بصورت متداوم، خجالت کشیده برو، انسان مشوش الذهن و بی ادب و فارغ از هر گونه تربیت سالم!
نوت: شخصی که خودت را محمد حسن وفا می نامی، باید متوجه باشی که این همه لفاظی ها و لشم نویسی هایت به اندازهٔ نیم ارزن هم ارزش و اهمیت ندارد، تا صداقت را پیشه نکنی و از بند حسادت و عقده های حقارتی خودت را فارغ نسازی!
با تقدیم احترام به کرامت بشری حسیب الله
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 12.08.2025 | آلمان |  |
جناب محترم و قدرمند، احمد آریا!
نخست پس از تقدیم سلام دستان تانرا صمیمانه می فشارم. خرسندم از اینکه این ترجمه را شما خوانده اید. از تبصرۀ شما هم فیض برده و الهام گرفتم. "کارل یسپر" روانشناس مهم، حقوقدان و فیلسوف نامدار قرن بیست در آلمان بوده است، که "هنا آرینت" تحت نظر او از دوکتورای خود دفاع نموده است. او که در ضدیت با "نازی ها" قرار می گیرد و هم از آنجائی که خانمش یهود بوده است، به سویس مسکن گزین می شود و بعداً به تابعیت سویس پذیرفته می شود. بین او و "هنا آرینت" روابط نزدیک و بی مثال علمی و تبادل نظر وجود داشته است. "کارل یسپر" را هم چنان "فیلسوف حقیقت گو" لقب داده بودند. "هنا آرینت" در خاطرات خود می گوید که چون خودش "بدون" پدر بزرگ شده بود، می گفته است که او را در نقش یک پدر به تعقل سوق می داده است. و "کارل یسپر" را چنان یک فیلسوف یادمی که نظریۀ "آزادی" را با "تعقل" پیوند داده است. آریای گرامی! برداشت شما از متن عالیست. درین رابطه در سلسله مقالات "حقیقت و سیاست"، متن صحبت "هنا آرینت" که ترجمۀ آن خدمت خوانندگان محترم تقدیم گردیده است، در جائی "هنا" می گوبد: "حقیقت را می توانند نابود کنند، اما هیچگاه دروغ را به جای آن نشانده نمی توانند" در زبان پشتو، مانند سائر زبانها متلی موجود است که می گویند: «د درواغ مزل لنډ دی.» سرفراز و صحتمند باشید. با احترام. یوسفی.
|
 |
الله محمد | 12.08.2025 | آلمان |  |
|
جناب وفا صاحب!
تشکر از سلام تان. با عرض سلام و احترام به شما محترم.
1-"بد گمانی ها، تخیلات و عشق بی پایان شما به شاعران تخیل پرست دروغگوی" تماماٌ شاعران که بنده به افکار انها علاقه و عشق بی پایان دارم، شاعران هستند که مشکلات عمیق اجتماعی زمان شان را که کنون هم در اجتماع بشری وجود دارد، انعکاس داده و سهم خود را در تعلیم و تربیه اجتماع ایفا نموده اند، که علمای زیاد در باره شان مثبت کتابها نوشته اند. اینکه به نظر شما دروغ جلو می نماید، دلیل نمی شود که چنین است.
2-"دور از واقعیت زندگی انسانها، طرز تخریب نوشته های دیگران که همیشه بکار می برید،سالهاست که مطالعه کرده ایم. " بر عکس بر واقعیت زندگی انسان ها نزدیک می باشد. مثلاٌ عطار نیشاپوری در یکی از ده ها کتب حکمت خود به ارتباط بر خورد انسان ها در اجتماع می فرماید: به رغبت بر همه کس مهربان باش همه کس را چون خورشید جهان باش سخن خوش گوی چندانی که گویی که خوش گویی است اصل هر نکویی به پیران کن تقرب تا توانی که ایشانند اگاه از جوانی بنده نوشته کس را تخریب نمی نمایم، بلکه نظرم را ارایه می دارم، که منظور از بحث در اینجا هم همین است. یعنی نوشته های که بنده بالای ان هر گاه بنویسم قبلاٌ یک دیوار تخریبی دارد . بنده تخریب انرا نشان داده تا ممکن اصلاح گردد، نظر به اموخته های خود از بزرگان دانش در علوم مختلف منجمله منطق ارایه می دارم. 3-""ادعاهای یکجانبهٔ خود تانرا با ذکر نام «خدا» می خواهید بپوشانید. از نام تصنعی و هنری تان که «الله محمد» انتخاب کرده اید، سوء استفاده می کنید." اسم بنده با محتویات نوشته بنده با هم ارتباط ندارند. هر گاه محتویات معقول و منطقی نباشد، اسم هم کمک نموده نمی تواند. 5-"شما گفتار برادر مستعاری دو گانه و جورهٔ تانرا، ناشناخته ادعا می کنید. می گوئید من او را نمی شناسم. " هرگاه اسم نامبرده مستعار باشد ، پس اسم همه چنین است. بنده واقعاٌ وی را ندیده ام مانند شما و هیچ نوع ارتباط دیگری هم وجود ندارد. 6-"کی باور کند که امکان ثبوت وجود نداشته باشد." شما هم ثبوت ندارید که بنده وی را می شناسم و وقتی نوشتم نمی شناسم، نمی شناسم. شما محترم باور می کنید و یا نمی کنید، مربوط شماست.
7-"اما دوست تحت حمایت تانرا واقعیت گو یاد می گنید." بنده در موضوع خاص که تبصره نموده بودند و واقعیت را به نظر بنده انعکاس می داد، چنین نوشته ام . بنده تا مطمین نباشم چنین نمی نویسم. 8-"آیا آنچه او در بارهٔ آن دو هموطن که در یادداشت این محمد حسن وفا، به آنها خطاب نموده است، خوانده اید. " بنده در ظرف چند دقیقه نظر به حجم نوشته انها را مطالعه می نمایم. 9-"با چه سبکسری، نیست که کلمهٔ دروغ را تحت نام «فرهنگ افغانی»محدود یاد می کند" بنده بالای تبصره وی، تبصره نموده ام و انرا از "محدویت" بیرون برده ام، زیرا موضوع در سطوح مختلف و در ادوار مختلف تاریخی مانند حالا، بشر شمول است. 10-"و خود توهین های «نسواری» یا ذکر کلمات بازاری و سرچوک وغیره را در کلمات برادر دینی تان نا دیده می گیرد." همه برادر دینی بنده هستند. هر کس مسوول نوشته خود می باشد، که علت بحث ها هم همین است . چی مفید و چی هم غیر آن.
11-"با شیوهٔ رد هر اظهار، می خواهید خود تانرا مافوق انسان قرار دهید. " همان اظهارات که پایه های منطقی و معقول نداشته باشد، بنده انرا با اظهارات خود در بحث می گیرم. ما فوق انسان تصور شماست و اگر هم مافوق انسان است در کتب دینی ما و فرهنگ تاریخی ما اظهار شده است.
12-"با اشخاص موهوم چگونه می شود تبادل نظر صورت گیرد. " بنده موهوم نیستم. هر سطر که می نویسم نمایان است.
دروغ و کژ مگو از هیچ راهی
که نبود زین بتر هر گز گناهی
مرحوم شیخ عطار نیشاپوری
|
|
 |
محمد حسن وفا | 12.08.2025 | قندهار |  |
جناب حسیب الله خان!
اینکه نام تان اصلی است و یا مستعار، لطفاً بگوئید که این همه فرفره ها را شما هر دو که از یک سبک پیروی می کنید، در چه نقش و با کدام هویت و چه مقام در کدام دولت، می نویسید. سارنوال هستید و یا استخباراتی. شما هر دو فقط هر افادۀ دیگران را رد می کنید. گاهی خود تانرا "جامعه شناس" خارج از جامعه متبارز می سازید و گاهی هم به حیث حقوقدان بدون قانون. در اتهام بستن خود تانرا سردار همه ساخته اید. پائین را پاهین ننویسید. به عادات "نسوار"، "کت" و "پان" وغیره اگر در جوامع استعمال می گردد بهدف تخریب انسانها کار نگرید. شاید هیچکس از شما نخواسته باشد که رهبر آنها شوید. بگوئید چه جزا ها تعیین کرده اید. در املاء و انشاء هم توجه کنید. کلماتی را که در مهاجرت أموخته اید، درست استعمال کنید. وقتی چیزی نیستید این همه حرف های کته را به چه صلاحیت بخش می کنید. با کدام کمپنی ها چه قرارداد در نظر دارید.والسلام. وفا از سرپوزۀ قندهار.
|
 |
جان محمد | 12.08.2025 | امريکا |  |
جناب محترم آريا صاحب! احتراماتم را خدمت تان تقديم ميکنم! من به هر نکته يی که در تبصرۀ تان ياد آور شده ايد، جوابی دارم. اما بياييد بر موضوع اصلی تمرکز کرده، و از حاشيه روی جلوگيری کنيم. برای من اين مهم نيست که بار نخست کی در کجا "جست و جو" را استعمال کرده است. موضوع اصلی اينست که جناب محترم معروفی صاحب اعتراضی داشتند که شما در نوشته های تان به جای استفاده از املای مروج در زبان دری، از صورتهای نوشتاری مروج در ايرن استفاده ميکنيد. ايشان به گونۀ نمونه به صورتهای نوشتاری ترکيبهايی مانند "جستجو" و "گفتگو" اشار کرده بودند. حال سوال اينست که آيا ما اين کلمات را به شيوۀ نوشتاری فارسی بنويسيم، (همان گونه که در نوشته های شما ديده ميشود) يا به شکلی که در زبان نوشتاری دری در افغانستان مروج است؟ آريا صاحب، لطفاً، به همين سوال پاسخ بدهيد. من قبلاً به اين سوال پاسخ داده، در تبصره ام گفتم که صورتهای نوشتاری هر زبان در محدوده يی که مورد استعمال دارد، بايد به کار برده شود. يعنی اگر ايرانيان "جستجو" مينويسند يا "جست و جو"، به ما افغانها ربطی ندارد. ما افغانها هم شيوۀ نگارش خود را داريم که در اکثر موارد با شيوۀ نگارش فارسی يک سان است، اما در عده يی از موارد تفاوتهایی هم موجود است. وقتی سخن از تفاوتها در ميان است، چی لازم است که ما با وارد کردن صورتهای نوشتاری مختص به فارسی، قواعد املايی خود را برهم زده، باعث ايجاد هرج و مرج در زبان نوشتاری خود شويم؟ حرف من صرف همين است و بس! بااحترام جان محمد
|
 |
جان محمد | 12.08.2025 | امريکا |  |
محترم داکتر صاحب يوسفی!
احتراماتم را خدمت تان تقديم ميکنم! در تبصرۀ اول تان عنوانی من، شما مشخصاً پرسيده بوديد که از کجا ميفهمم که "صورت نوشتاری "جست و جو" ابتکار فرهنگستان زبان و ادب فارسی نيست. در جواب، من هم منبعی را که سالها قبل از ابتکار فرهنگستان در آن. "جست و جو" آمده است، ذکر کردم . حالا شما در جوابم گفته ايد که من نوشتۀ تان را به دقت لازم نخوانده ام. اگر من به سوال شما جواب نداده باشم، حق با شماست، در غير آن تبصرۀ اخير تان با موضوع اصلی بحث ما ارتباطی ندارد. بااحترام جان محمد
|
 |
حسیب الله | 12.08.2025 | آلمان |  |
بحث اجتماعی: مبارزه به مقابل "فرهنگ دروغ"
از آن جائیکه، بلخصوص در نیم قرن اخیر صدمات زیاد و فراوانی به کودکان، اطفال، زنان و مردان زیادی در افغانستان عزیز ما از بابت "دروغگوئی ها" و "اتهامات بی جا" به وقوع پیوسته است، بی جا نخواهد بود، که به همچو یک موضوعی مهمی به یک بحث اجتماعی بپردازیم، تا باشد که اندکی روشنگری در چنین یک موضوع مهم صورت گیرد.
به نظر من، نخست باید توجهٔ خود را به موضوعی معطوف داریم، که "دروغ" در عین حالیکه میتواند یک عمل زشتی خلاف قانون باشد، که "جرم" محسوب گردد، دروغ بر خلاف اخلاق نیز است، که در آنصورت "گناه" شمرده می شود!
یعنی، برای "دروغ" و یا "دروغ های" که در قوانین و مراجع قضائی کشور ها به حیث "جرم" شناخته شده اند و یا می شوند، بصورت واضح در قوانین کشور ها یا جوامع تعریف شده اند.
به یک عبارت مختصر میتوانیم بگوئیم که، "دروغ" زمانیکه از دیدگاهٔ قانونی "جرم" محسوب می شود، بدون شک که تصمیم گیری در قسمت ثبوت همچو یک "جرم" و تعین مجازات به آن، مربوط به محاکم هر کشور می شود، یعنی محکوم کردن "مجرم" وظیفهٔ محاکم کشور ها می باشد؛ اما در عین حال این نکته نیز جالب است، که هیچ کسی، هیچ شخصی از "دروغ خودش" به حیث یک "گناه"، به حیث یک عمل زشت اخلاقی، به حیث یک عمل زشت اجتماعی فرار کرده نمی تواند، حتی هرگاه در آن رابطه در محکمه تصمیمی هم گرفته نشود و یا نشده باشد، مسولیت شخص دروغگو در قبال دروغ اش پا بر جا می ماند، فقط کسانیکه مورد اتهام بی جا به وسیلهٔ دروغ قرار گرفته باشند، می توانند، که همان شخص "دروغگو" را ببخشد؛ بدون شک که از دیدگاهٔ میتافزیکی، اینکه یک فرد یا یک شخص میتواند "گناهگار" باشد و یا خیر، مسئلهٔ مربوط به خداوند متعال است.
خلاصه:
دروغ به حیث "جرم" یک عمل خلاف قانون است و دروغ به حیث "گناه" یک عمل خلاف اخلاق است، که، در هر صورت، دروغ گفتن و تهمت زدن پا گذاشتن بالای اصول قانونی و اخلاقی محسوب می گردد، که باید به مقابل "فرهنگ دروغ" به مبارزه پرداخت.
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
حسیب الله | 12.08.2025 | آلمان |  |
موضوع: مبارزه با دروغ
هموطن محترم که اسم مبارک تانرا "محمد حسن وفا" و محل سکونت تانرا قندهار نازنین و زیبا قلمداد فرموده اید، پس از عرض سلام به شما، خواستم شما را از طریق این پیام، آنهم به شیوهٔ تبصره های فقره به فقره، متوجه به، جمله تصاویر مجازی ذهنی تان و اتهاماتی چندی را که با آن علاوه نموده و پیام اخیر تانرا با آنها آراسته اید، بسازم.
"پیشنهاد خالصانه به جناب Hazarzbek Tajiashtun از امریکا و جناب "صحرائی" از کلیفونیا و هم حضور سائر خوانندگان محترم آریانا افغانستان!" تبصره: جناب محترم محمد حسن وفا، برداشت و تعریف شما از یک "پیشنهاد خالصانه" چیست و تفاوت آنرا با "اتهام بستن بی جا" در چه می بینید؟ "نخست سلام به همۀ شما."
تبصره: سلام دوبارهٔ خود را، من هم به نوبهٔ خود، به شما تقدیم میدارم.
"از دیر زمان شاهد آن هستیم که همه ما، درین "سایت" به حیث "گروگان" در اختیار این "جورۀ خیالی" قرار گرفته ایم."
تبصره: جناب محترم محمدحسن وفا، نخست خدمت تان عرض نمایم، که، خدواند متعال هرگز شما را "گروگان" کسی نسازد، ثانیا در اینجا کدام "جورهٔ خیالی" وجود ندارد، که شوق و ذوق و یا هم حوصله و تمایلی به "گروگانگیری" جناب شما و "رفقای تهمتی تانرا" داشته باشد. سوال این است که چرا جناب شما چنین تصاویر مجازی را به اصطلاح در ذهن مبارک تان می آویزید؟
"ما همه مستقیم و غیر مستقیم حملات توهین آمیز، اتهامات و ذهنیگری ها و تلاش های محسوس این جوره از مستعار نویسان دو گانه را متحمل می شویم."
تبصره: لطفا ببین هموطن عزیز، جناب محترم محمد حسن وفا، مثلا، موضوعات بی ادبانهٔ کوچه و بازار را، که در آن انسانها را به "نر و ماده" تقسیم بندی، خودت استعمال می کنی، در حالیکه در زبان دری اصطلاحات "نر" و "ماده" معمولا در ارتباط با حیوانات استفاده می شود، یعنی خودت با این بی ادبی ات، به کرامت جمله بشر توهین می کنی، در عین حال، زمانیکه خودت را متوجه این بی ادبی ات می سازم، دعوای ناحق را در راه می اندازی، که گویا کسی به خودت توهین کرده است.
"ایندو به توصیف و حمایت یکدیگر می پردازند." تبصره: ببین هموطن عزیز، در این قسمت هم خودت یک برخورد دورنگ و کاملا غلط را پیشه نموده ئی: بطور مثال به خودت این حق را می دهی، که از دو سه تهمتگری که هنوز محکمهٔ رسانه ئی آنها در جریان است و پاسخ آن دروغ های شاخدار و اتهامات بی جای خود شانرا نداده اند، حمایت نمائی، اما در عین حال به کسی دیگری حتی حق آنرا نمی دهی، که از یک انسان خوبی، که "تهمتگر و دروغپردازی هم نیست" ، توصیفی به عمل آرد. یعنی آیا همین پیام خودت را بخاطر "حمایت" از "رفقای تهمتی ات" ننوشته ئی؟ واضح است، که چنین عملی را انجام داده ئی، پس به کدام منطق خودت به خود این حق را میدهی که حتی از اشخاص "تهمتگر" حمایت آشکار و واضح ات را ابراز داری، در عین حال به دیگران حتی این حق را هم رواداری نداری، که به یک "شخص خوب" ادای سلام و احترام شانرا تقدیم دارند. آیا پس از خواندن این سطور متوجهٔ این عمل زشت ات شدی؟
"بناء در قدم اول از شما دو محترم که در سطر نخست به شما خطاب شده است خواهش می شود که به اتهامات و تهدیدهای آنها ارزش ندهید. "
تبصره: ببین جناب محمدحسن وفا، در اینجا خودت بصورت واضح از دو شخصی، که هنوز توان پاسخ اتهامات غلط و بی جای خود شانرا ندارد، نه تنها اینکه "حمایت میکنی"، بلکه آندو را به "تهمت زدن بیشتر" تحریک و تشویق می کنی، که چنین عمل زشت اجتماعی خودت را میتوان، حتی، به حیث" سرمايهٔ فساد" نیز تعبیر نمود. مگر خودت نمی بینی، که آن دو "رفیق تهمتی ات" به گناه و یا "جرم" اتهام بی جا و دروغگوئی، فعلا راهی به اصطلاح "یک محاکمهٔ رسانه ئی" اند.
"البته همه ما در برابر این حرکات نا مطلوب آنها مقاومت می توانستیم در صورتی که می دانستیم که این افراد خود در صف اداره کنندگان هستند و یا نه؟"
تبصره: هموطن محترم جناب محمد حسن وفا، من صادقانه به شما می گویم، یعنی دروغ نمی گویم و راست خود را می گویم، که من "در صف اداره کنندگان هیج جائی نیستم"، حالا جناب شما و جمله "دو سه رفیق تهمتی تان" ، چه نوع مقاومتی در قبال همین "اتهامات بی جا و دروغ پردازی های اخیر تان" در همین رسانهٔ محترم و ملی دارید؟
من اسما و اتهامات غلط و دروغ های هر چهار تای تانرا، در اخیر همین پیام ام می نویسم، لطفا، شرافتمندانه، با وجدان بیدار و صادقانه پاسخ این همه اتهامات بی جا و غلط و پاسخ این دروغپردازی های تانرا بدهید. درست؟
"روحیۀ آزاد فکر کردن خود تان را به هیچ صورت از دست ندهید. با وجود آنکه مطمئن نیستیم که گرادنندگان این سایت، تا چه اندازه توجه به خرچ خواهند داد که این بلند پروازی های این دو شخص مستعار نویس را، می شناسند و یانه که فضاء را خیلی زهرآگین و خصمانه ساخته اند."
تبصره: جناب محترم محمدحسن وفا نام، هیچ کس در اینجا بر خلاف "روحیهٔ آزاد فکر کردن جناب شما و سه "رفیق و همراه و همقطار" شما نیست، اما لطفا شما چهار نفر، خود تانرا متوجه تفاوت ها بین "روحیهٔ آزاد فکر کردن" و دروغگفتن و اتهام بی جا بستن بسازید.
"این به ما ربطی ندارد، که حتماً به اعتبار و اعتماد به "سایت" متضرر خواهد بود." تبصره: جناب محترم محمد حسن وفا، هر گاه واقعا به "اعتبار و اعتماد" ارزش قائل هستید، پس لطفا اتهام بی جا نبندید، تا "اعتبار و اعتماد" تانرا از این بیشتر مصدوم نسازید!
"این مستعار نویسان پیرو یک "آیدیالوژی" که خود آنان را "حسیب الله" و "الله محمد" نام می دهند"
تبصره: جناب محترمی که خود تانرا محمد حسن وفا می نامید، چند بار برایتان بگویم، که من حسیب الله هستم و از روز تولد همین نام من بوده است، اینکه چرا ذهن جناب شما این موضوع را گرفته نمی تواند، مشکل شما است، نه مشکل من! آیا شما فکر می کنید، اگر اسم من حسیب الله نمی بود، در آنصورت متوجهٔ این همه به اصطلاح "چرندیات جناب شما" نمی شدم؟
"معلوم نیست که از جنس "نر" هستند و یا از "جنس ماده" " تبصره: جناب محترمی که خودت را محمد حسن وفا و ساکن قندهار می نامی، نخست متوجهٔ این موضوع شو، که در زبان دری، جنس مونث و جنس مذکر گفته می شود، ثانیا سوالم از خودت این است، که من با تمام قدر و احترامی که به جنس محترم مونث دارم، چگونه به خودت محمد حسن وفا ثابت بسازم، که من واقعا، یعنی در واقعیت امر از جنس مذکر هستم؟
"وقتی بطور مثال "دروغ" را شامل فرهنگ می دانند، واضح نمی گویند که "دروغ چه کسی" و چه نوع دروغ و برای چه هدف. ما تا چه وقت و تا کدام حد با این چنین چرندیات آنها رنج و زجر ببینیم."
تبصره: هموطن محترمی که خودت را محمد حسن وفا می نامی، من در ارتباط "مبارزه با فرهنگ دروغ" پیشنهادی نمودم، چرا این موضوع خودت را به اصطلاح "بی قرار" و یا "عصبانی مزاج" ساخته است؟ آیا به نظر خودت، مبارزه با "فرهنگ دروغ" یک چیز بدی است؟ مگر خودت از طرفداران "دروغ" ، "دروغگوئی" و "فرهنگ دروغ" هستی، که این پیشنهاد من به اصطلاح "خلق ات را تنگ نموده است؟"
"این هر دو خود آنها را در تحت نام مالک "عرفان" و عشق فراوان آنها به دنیا و دین "بیدل" می دانند "
تبصره: هموطن عزیز که خودت را محمد حسن وفا و باشندهٔ قندهار معرفی می کنی، من و یا هم کسی دیگری، در کجا؟ چه وقت خود را به گفتهٔ خودت "مالک عرفان" دانسته ام، یا خود را مالک عرفان دانسته ایم؟ چرا چنین دروغی را در صفحه می نویسی؟
"و می خواهند که خوانند گان همه، خود أنها را پیرو آنهاا اعلان کنند،"
تبصره: جنابی که خودت را محمدحسن وفا و باشندهٔ قندهار می خوانی، باز هم اتهام بسته ئی و دروغپردازی نموده ئی، زیرا اولا خو من به "پیروی ضرورت و نیاز ندارم"، ثانیا، آیا در روی زمین کدام شخصی نادانی پیدا خواهد شد، که خواهان آن باشد، که خودت جناب محمدحسن وفا و یا هم همان سه "رفیق تهمتی ات" پیرو وی باشید، به هر صورت به نظر من پاسخ این سوال منفی است.
"به امید اینکه مکاتیب سرگشادۀ آنها، عنوانی "طالبان" اثر بیشتر داشته باشد،"
تبصره: هموطنی که خودت را محمدحسن وفا و باشندهٔ قندهار می خوانی، چرا امید میکنی، یا فکر می کنی، که من به گفتهٔ خودت "به نوشتن مکاتیب سر گشاده عنوانی طالبان نیازی داشته باشم، یا چرا فکر می کنی، که طالبان به مکاتیب سرگشادهٔ من، کدام نیازی داشته باشند؟
در ضمن، هموطن عزیز، لطفا اندکی عقل هم اگر در سر داری، آنرا بکار انداخته، بالای این موضوع فکر کن، البته که چرت نزن، بلکه بالای این موضوع فکر کن، که، از این همه مکاتیب سرگشادهٔ را که در همین صفحه، به آدرس خودت و سه تن از "رفقایت" نوشتم، چه خیری بردم، که به دیگران مکاتیب سرگشادهٔ را عنوان نمایم؟
"تا آن نمایندگان "خدا" پروژه هائی چون حل "کانفلیکت "، تأسیس "مکاتب حرفوی" و غیره را در اروپا برای آنها بسپارند... ختم. وفا" تبصره: جناب محترمی که خودت را در خاتمه "ختم. وفا" نامیده یی، لطفا نخست در ارتباط فواید "مکاتب حرفوی، مسلکی، فنی و تخنیکی" برای دختران و پسران جوان یک چند صفحه را حد اقل مطالعه کن، زیرا مطالعهٔ کتاب شاید برایت مشکل باشد، پس از آن به خودت اجازه و حق آنرا بده، که در ارتباط با فواید و مؤثریت چنین مکاتبی، با من حرفی را در میان بیاوری. زیرا فعلا بحث بالای چنین موَضوعات و مسائل به همرای اشخاصی مانند خودت، نه تنها اینکه مشکل به مشاهده می رسد، بلکه حتی ناممکن جلوه می کند!
چنانچه در بالا، وعده داده ام، اسما هر چهار شخصی را، که در این صفحهٔ محترم ملی، از تاریخ شانزدهم اپریل بدینسو اتهامات زیادی را، بدون مدرک و دلیل به من بسته اند، ذکر میدارم و از آنها باز هم تقاضای پاسخ دقیق به این همه اتهامات بی جا و دروغپراگنی های زشت و مضحک آن چهار نفر می زنم:
۱.جناب محترم احمد آریا، قسمیکه تا به اکنون چندین بار برایتان نوشته ام، که دلیل اتهامات و دروغپراگنی های مورخهٔ شانزدهم اپریل ۲۰۲۵م. تان که بتاریخ هفدهم اپریل امسال در همین دریچه به نشر رسیده است، چه بوده است؟ جناب شما، تا اکنون نه از آن اتهامات بی جا و دروغین تان معذرتی خواسته اید و نه هم توضیحی داده اید، که چرا جناب شما چنین اتهاماتی را به آدرس من نوشته اید؟ ۲. جناب "Hazarazbek Tajishtun" دلیل، منبع، مدرک و اساس این همه اتهامات بی جا و غلط تان به ارتباط من چه است؟ از شما نیز، تا به اکنون چندین بار، علت این اتهامات بی جای تانرا پرسیده ام، اما، شما هیچ پاسخی در رابطه نداده اید، چرا؟ آیا به نظر شما دروغپردازی و اتهام بستن بی جا یک امر عادی است؟ ۳. جناب محترم صحرائی، دلیل اتهامات بی جای شما و دلیل پشتیبانی تان از شخص نمره ۲ چه بوده است، چنانچه، شما برای بار دوم نیز همان اتهامات "رفیق تانرا" در همین صفحه تکرار نموده اید؟ دلیل، مدرک، اساس و منبع این اتهامات جناب شما چیست؟ ۴. جناب محترمی که خودت را محمدحسن وفا و باشندهٔ قندهار نازنین و زیبا می خوانی، دلیل این اتهامات اخیر خودت و همگرائی ات، با تهمتگران بالای چیست؟
نوت: آیا این چهار هموطن محترم و عزیز ما اتهام بستن و دروغگفتن را با "شفتالو خوردن" به اشتباه گرفته اند، که هر وقت که دل شان شد و هر قدری که دل های مبارک شان به آن میل داشت، می توانند و حق دارند، که نوش جان فرمایند و در ضمن، هیچ کسی هم از ایشان پاسخی در رابطه نمی خواهد؟
ادامه دارد
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
|
 |
محمد حسن وفا | 12.08.2025 | قندهار |  |
جناب الله محمد خان!
سلام.
بد گمانی ها، تخیلات و عشق بی پایان شما به شاعران تخیل پرست دروغگوی دور از واقعیت زندگی انسانها، طرز تخریب نوشته های دیگران که همیشه بکار می برید، سالهاست که مطالعه کرده ایم. ادعاهای یکجانبهٔ خود تانرا با ذکر نام «خدا» می خواهید بپوشانید. از نام تصنعی و هنری تان که «الله محمد» انتخاب کرده اید، سوء استفاده می کنید. شما گفتار برادر مستعاری دو گانه و جورهٔ تانرا، ناشناخته ادعا می کنید. می گوئید من او را نمی شناسم. کی باور کند که امکان ثبوت وجود نداشته باشد. اما دوست تحت حمایت تانرا واقعیت گو یاد می گنید. آیا آنچه او در بارهٔ آن دو هموطن که در یادداشت این محمد حسن وفا، به آنها خطاب نموده است، خوانده اید. با چه سبکسری، نیست که کلمهٔ دروغ را تحت نام «فرهنگ افغانی»محدود یاد می کند و خود توهین های «نسواری» یا ذکر کلمات بازاری و سرچوک وغیره را در کلمات برادر دینی تان نا دیده می گیرد. با شیوهٔ رد هر اظهار، می خواهید خود تانرا مافوق انسان قرار دهید. با اشخاص موهوم چگونه می شود تبادل نظر صورت گیرد. والسلام. وفا.
|
 |
احمد آریا | 12.08.2025 | امریکا |  |
متن ارزشمندی که ترجمه ای است تحت عنوان «خواست قدرت، دروغ را، به حقیقت مبدل می سازد!» از دست دوکتور گرانقدر و محقق ارجمند، جناب مجمد اکبر یوسفی در آریانا افغانستان آنلاین، به تازگی منتشر شده است، با صراحت نشان می دهد که قدرت و سیاست همواره در کنار هم قرار دارند و در فرآیند های اجتماعی، قدرت ممکن است دروغ را به عنوان حقیقت قالب کند تا کنترول و سلطه خود را تثبیت نماید. این پدیده، که در تحلیل های انتقادی معاصر به عنوان «فریب عمومی» و «تصویرسازی دروغین» که مختص سارقان قدرت سیاسی است، شناخته می شود، یکبار دیگر بر این واقعیت تأکید می کند که چگونه قدرت می تواند واقعیت را دگرگون کند و آن را در قالب حقیقت به جامعه عرضه نماید. یکی از پاسخ ها به سؤال که قدرت ها چگونه، یعنی با بهره گیری از چه منابعی و با چه نوع دروغ هائی، نظارت خود را افزایش داده و سلطه خود را تثبیت می کنند، این است که قدرت همیشه با کنترول رسانه ها و ابزارهای ارتباط جمعی، تحریف تاریخ و واقعیت ها، ایجاد ترس و وحشت، استفاده از تبلیغات و پروپاگاندا، تلقین و ترویج ایدیولوژی، انتشار اخبار جعلی و سانسور اطلاعات، توانسته است از پس این فعالیت ها برآید. در کنار این، یکی دیگر از ابزارهای تبلیغات برای قدرت ها، استفاده از عوامل اجیرشده، افراد نفوذی و کسانی است که خصلتاً در مواضع نازل اخلاقی و اجتماعی قرار دارند و برحسب فرهنگ نهادینه شده، باید همیشه به «قطعاتی از گوشت» از جانب قدرت چشم دوخته باشند. به عبارت دیگر، خزندگان حاشیه ها یا افرادی که نمی توانند با هویت واقعی خود وارد میدان شوند، کسانی که به راحتی می توان آن ها را سخنگویان بیاعتبار یا افراد سودجو نامید، که با افترا، تهمت، تقلب و تحریف حقایق، مانع از آگاهی مردم نسبت به واقعیت ها می شوند. این افراد، که می توانند در هر جامعه ای حضور داشته باشند، در واقع با ایجاد ابهام و تردید، به نوعی به فساد اجتماعی و ترویج تقلب دامن می زنند. بنابراین، مقابله با این افراد نیازمند افشاگری است که باید با احتیاط و دقت انجام شود. با سپاس از دکتر یوسفی گرامی که زمینه این بحث مختصر را فراهم نمودند. با احترام، احمد آریا
|
 |
الله محمد | 11.08.2025 | آلمان |  |
دوستان گرامی! با عرض ادب. 1-"پیشنهاد خالصانه به جناب Hazarzbek Tajiashtun از امریکا و جناب "صحرائی" از کلیفونیا و هم حضور سائر خوانندگان محترم آریانا افغانستان!" از جمله سایر خواننده بنده هم است. 1-"نخست سلام به همۀ شما." هرگاه سلام شما واقعاٌ متوجه بنده هم شود بالمقابل سلام های بنده هم تقدیم است. 2-"از دیر زمان شاهد آن هستیم که همه ما، درین "سایت" به حیث "گروگان" در اختیار این "جورۀ خیالی" قرار گرفته ایم. " بنده جورهٌ کس نیستم و خیالی هم فکر نمی کنم و اگر خیال هم است باید انرا به مفهوم وسیع علمی ان دانست. شما و هیچ کس گروگان کس شده نمی تواند و هر کس آزاد است، نظر و پشنهاد خود را تبصره و اظهار بدارد. بنده به کس توهین هم نه نموده ام، مگر اینکه با کلمات توهین امیز دیگران جواب داده باشم، که میبایست یکی از چنین کلمات را در مورد بنده تذکر می دادید خوب می شد.
3-" ایندو به توصیف و حمایت یکدیگر می پردازند." بنده به حمایت وی نوشته ام، زیرا واقعیتی در نوشته وی نهفته بود و بنده وی را اصلاٌ غیر از همین طریق نمی شناسم. یک بنده خدا است و مانند همه صلح خواهان تلاش نموده و می نماید صلح امیز بر خورد داشته باشد.
4-"بناء در قدم اول از شما دو محترم که در سطر نخست به شما خطاب شده است خواهش می شود که به اتهامات و تهدیدهای آنها ارزش ندهید. " بنده هیچگاه این دو محترم را توهین نه نموده ام که با احترام به دیدگاه شان ، هر گاه خطاب به بنده بوده باشد، جواب داده ام. 5-"البته همه ما در برابر این حرکات نا مطلوب آنها مقاومت می توانستیم در صورتی که می دانستیم که این افراد خود در صف اداره کنندگان هستند و یا نه؟ " خیالات شما محترم بسیار قوی تر از بنده است، نخیر مطمین باشید که چنین نیست و هرگاه باشد از کس ترس و بیم هم ندارم که بنویسم. هرگاه بنده در صف اداره کننده گان می بودم، ممکن شما چنین خشمگین بر خورد نمی نمودید.
6-"روحیۀ آزاد فکر کردن خود تان را به هیچ صورت از دست ندهید. " بدون اینکه متوجه باشید این دو شخصیت محترم را که بنده واقعاٌ به هر دوی شان احترام ادبی دارم، کم فکر نموده اید. هر دوی شان نام خدا ابر قدرت فکری خود هستند. بنده با ایشان تبادله افکار داشته ام و هر گاه بنویسم، روانشناسی جالب دارند، مبالغه نه نموده ام.
7-"با وجود آنکه مطمئن نیستیم که گرادنندگان این سایت، تا چه اندازه توجه به خرچ خواهند داد که این بلند پروازی های این دو شخص مستعار نویس را، می شناسند و یانه" گرداننده گان پخته تر از ما هستند و می توانند "فرق" نمایند. چندی قبل حتی به انها نامه مخفی ارسال شده بود که انرا انلاین نمودند و بنده شخص محترم مربوطه را شناسایی نمودم، که به استعداد وی احترام دارم خوب می نویسد و از وی هم اموخته ام یعنی اندوخته های همه قابل احترام باید باشد.
8-"که فضاء را خیلی زهرآگین و خصمانه ساخته اند." بنده را هرگاه فردا این سایت بفرماید که نه نویسم خوش هم هستم و دیگر اصلاٌ این صحفه را هم باز نمی نمایم و با همه دوستانه خدا حافظی می نمایم.
9-"این به ما ربطی ندارد، " عجب. از یک طرف پشنهاد است و از طرف دیگر هم "ربطی ندارد"
10-"که حتماً به اعتبار و اعتماد به "سایت" متضرر خواهد بود. " بنده چنین احساس ندارم.
11-"این مستعار نویسان پیرو یک "آیدیالوژی" که خود آنان را "حسیب الله" و "الله محمد" نام می دهند معلوم نیست که از جنس "نر" هستند و یا از "جنس ماده"" هر انسان از جنس نر و ماده تولد می گردد و جنس انها یا نر است یا ماده. نر هم مخلوق خداوند "ج" است و ماده هم. برادر محترم چنین توهین امیز بر خورد نمودن نماینده گی از آن می نماید که دیگران را به همان چیر متهم می نمایید ، که این نوشته را به همین منابست تحریر داشته اید.
12-"وقتی بطور مثال "دروغ" را شامل فرهنگ می دانند، واضح نمی گویند که "دروغ چه کسی" و چه نوع دروغ و برای چه هدف." شما هر گاه دقت می نمودید متوجه موضوع می شدید که محترم حسیب الله آن تبصره را نموده بودند و بنده کوتاه بالای ان تبصره نمودم. دروغ انواع مختلف دارد. اطفال هم بعضاٌ دروغ می گویند. دروغ هداف مختلف دارد و تعداد ان برابر نفوس بشر بوده و انواع ان از کاملاٌ ضعیف الی کاملاٌ قوی بوده و قوی ان از ضرر رسانیدن به دیگران الی بالاترین ان.
13-"ما تا چه وقت و تا کدام حد با این چنین چرندیات آنها رنج و زجر ببینیم." اولاٌ باید "چرندیات" مشخص گردد و دوم اینکه شما انرا قسمیکه دیده می شود چرندیات خیال می نمایید، برای اینکه به طبع شما نیست و حق دارید بالای ان منطقی تبصره نمایید و دلایل و استدلال های تان را مستدل نمایید. شما از طرز نوشته تان معلوم می گردد به هم چو چیزی اعتقاد ندارید و نوشته شما زور گویی است و تحریک دیگران.
14-"این هر دو خود آنها را در تحت نام مالک "عرفان" و عشق فراوان آنها به دنیا و دین "بیدل" می دانند" بنده اصلاٌ چنین فکر نمی کنم اینکه شما این تصور را پیدا نموده اید ، مربوط شما می شود و نباید حکم غلط صادر نموده اتهام ببندید. کاش مالک عرفان و عشق می بودیم . در حقیقت ملک هر جیز خداست. ما وظیفه داریم وی را بشناسیم و با به اسا س اصول دین اخلاقی بر خورد داشته باشیم .
15-"و می خواهند که خوانند گان همه، خود أنها را پیرو آنهاا اعلان کنند،" چنین نیست و کس پیرو کس هم شده نمی تواند و نمی خواهم پیرو هم داشته باشم. هرگاه بنویسم از پیرو نفرت دارم درست نوشته ام.
16-"به امید اینکه مکاتیب سرگشادۀ آنها، عنوانی "طالبان" اثر بیشتر داشته باشد، " هرگاه بالای طالبان به فرموده شما اثر داشته باشد، در حقیقت اثر مثبت آن باید به مردم برسد و امید شما بر آورده شود.
17-"تا آن نمایندگان "خدا" پروژه هائی چون حل "کانفلیکت "، تأسیس "مکاتب حرفوی" و غیره را در اروپا برای آنها بسپارند" بنده ضرورت به پروژه ندارم، بزرگترین پروژه بنده نگاه داشتن صحت و ارامی بنده در این سن و سال است و برای همه این را ارزو می نمایم. پروژه برای جوانان خوب است. پروژه زندگی ما به پایان رسیده. هر روز عمر یک سر مایه بزرگ است که خالق هستی به ما تحفه داده در این کهکشان بی نهایت که عمرش ملیارد ها سال است.
بیدل از این مایه که جز باد نیست
عمر در اندیشه سودا گذشت
|
 |
Hazarzbek Tajiashtun | 11.08.2025 | USA |  |
احمد فواد ارسلا, " چرا افغانستان بدون غارت گران جمهوری بهتر کار میکند. ...... به هر معیار و تاثیر که نگاه کنیم مرویس عزیزی در شش ماه گزشته برای افغانستان کار کرده است......" در ارتباط به سلب مسئولیت, این جانب با هیچ شخصیتی طرف - مثبت یا منفی - نبوده ولی همراه با درجه درک خویش از مفاهیم ان هم در تبصره ها نهایت کوتاه در مورد تاپیک نویسندگان مختلف گاهی لزوما با شخصیت ها ارتباط می گیرد. چنین پیوستن با موضوع, هیچ جنبه شخصی نداشته, ندارد و نباید چنان برداشت گردد:
در مورد بعضی از مضامین اخیر احمد فواد ارسلا باید یاد اوری نمود که دزدی و فساد یک جز عمده در سیاست بوده غارت ها قانونی و غیر قانونی از ان در سطح جهانی ادامه داشته کدام گپ نوی نیست. چنین دوران به ظاهر زشت سرمایه, بازهم در اقتصاد تولید به دوران افتیده صدمه زیربنایی ندارد. مثلا چکش ارزش7$ را که قرار دادی نظامی 205$ می خرد, باز هم در اقتصاد دور می زند. هیرو سازی سرمایه ها بلیون دالری انی که در موقعیت خاص سیاسی از خارج ترزیق میگردد, در حالت کنونی ممکن غقبگرد فاحش و بی همتا جامعه را دایمی تضمین نماید!
هم چنان تنش درونی و ممکن شخصی را, در سر زدن متواتر زبان واحد فارسی و دری ان هم در مقالات پی در پی, خطوط زبانی و حتی قومی افغانستان را در برابر هم خصمانه قرار میدهد.
تجدید نظر احمد فواد ارسلا, که ادعا متواتر " مقاله.... تحلیل ذیل قبلا در سایت ها دیگر به انگلیسی نشر شده است " را از سر-عنوان مقالات خود در این واخر حذف نموده است, قابل تقدیر است.
|
 |
محمد حسن وفا | 11.08.2025 | قندهار |  |
پیشنهاد خالصانه به جناب Hazarzbek Tajiashtun از امریکا و جناب "صحرائی" از کلیفونیا و هم حضور سائر خوانندگان محترم آریانا افغانستان! نخست سلام به همۀ شما. از دیر زمان شاهد آن هستیم که همه ما، درین "سایت" به حیث "گروگان" در اختیار این "جورۀ خیالی" قرار گرفته ایم. ما همه مستقیم و غیر مستقیم حملات توهین آمیز، اتهامات و ذهنیگری ها و تلاش های محسوس این جوره از مستعار نویسان دو گانه را متحمل می شویم. ایندو به توصیف و حمایت یکدیگر می پردازند. بناء در قدم اول از شما دو محترم که در سطر نخست به شما خطاب شده است خواهش می شود که به اتهامات و تهدیدهای آنها ارزش ندهید. البته همه ما در برابر این حرکات نا مطلوب آنها مقاومت می توانستیم در صورتی که می دانستیم که این افراد خود در صف اداره کنندگان هستند و یا نه؟ روحیۀ آزاد فکر کردن خود تان را به هیچ صورت از دست ندهید. با وجود آنکه مطمئن نیستیم که گرادنندگان این سایت، تا چه اندازه توجه به خرچ خواهند داد که این بلند پروازی های این دو شخص مستعار نویس را، می شناسند و یانه که فضاء را خیلی زهرآگین و خصمانه ساخته اند. این به ما ربطی ندارد، که حتماً به اعتبار و اعتماد به "سایت" متضرر خواهد بود. این مستعار نویسان پیرو یک "آیدیالوژی" که خود آنان را "حسیب الله" و "الله محمد" نام می دهند معلوم نیست که از جنس "نر" هستند و یا از "جنس ماده" وقتی بطور مثال "دروغ" را شامل فرهنگ می دانند، واضح نمی گویند که "دروغ چه کسی" و چه نوع دروغ و برای چه هدف. ما تا چه وقت و تا کدام حد با این چنین چرندیات آنها رنج و زجر ببینیم. این هر دو خود آنها را در تحت نام مالک "عرفان" و عشق فراوان آنها به دنیا و دین "بیدل" می دانند و می خواهند که خوانند گان همه، خود أنها را پیرو آنهاا اعلان کنند، به امید اینکه مکاتیب سرگشادۀ آنها، عنوانی "طالبان" اثر بیشتر داشته باشد، تا آن نمایندگان "خدا" پروژه هائی چون حل "کانفلیکت "، تأسیس "مکاتب حرفوی" و غیره را در اروپا برای آنها بسپارند... ختم. وفا.
|
 |
حسیب الله | 10.08.2025 | آلمان |  |
پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت دانشمند گرامی جناب محترم الله محمدخان، با نهایت احترام از جناب ایشان تشکری می کنم، که با نور عرفان به بحث "مبارزه با فرهنگ دروغ" عمق و وسعت زیبای بخشیده اند، با ابراز سپاسگذاری از خداوند متعال برای ایشان طول عمر، صحت کامل و خوشی های فراوان استدعا نموده، با چند بیت زیبای از مرحوم بیدل به پیام ام اختتام می بخشم.
پیش چشمی که نور عرفان نیست گر بود آسمان ، نمایان نیست
کام عیش از صفای دل طلبید خانه آتش زدن، چراغان نیست بیدل امروز در مسلمانان
همه چیز است، لیک ایمان نیست با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله |
 |
الله محمد | 10.08.2025 | آلمان |  |
دانشمند محترم جناب حسیب الله خان! با عرض سلام و احترام و تشکر از زحمات همیشگی تان در موارد مختلف که می نویسید: 1-"بحث اجتماعی: مبارزه با دروغ " به نظر بنده، بحث بالای همچو موضوع وسیع، در ساحات مختلف خوب است ، اما "دروغ" گفتن به شکلی یک مشکل تعلیم و تربیوی بزرگ جامعه بشری است، که در طول تاریخ انکشاف فکری بشر، باعث بروز عکس العمل های مختلف با نتایج مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شده است. 2-"چنانچه اهل ادب و اهل خرد به این موضوع واقف اند که "فرهنگ دروغ" و یا "دروغ گفتن" در کلتور افغانی ما، در اخلاق افغانی ما، در فلسفهٔ افغانی ما و نیز در دین مقدس ما یک چیز بد و زشت و نازیبا تلقی می گردد،" نه تنها در فرهنگ ما ، بلکه در فرهنگ جهان کار درست تلقی نگردید که باعث بی اتفاقی و تشنج عوض اتحاد و وحدت میشود. 3-"اگر جلو آن گرفته نشود و یا با این پدیدهٔ شوم، که میتوانیم آنرا "فرهنگ دروغ" بنامیم، " چنانچه در بالا به آن اشارت نموده ام، گرفتن جلو آن کار مشکل بوده ، که مربوط به تعلیم و تربیه فرد فرد افراد یک جامعه می باشد و ضمنا هستند دروغهای معمولی که هر گاه یک فرد طور مثال خانه باشد، اما به نسبتهای مختلف بگوید خانه نیست. بعضی دروغ در تاریخ بشر مفید هم بوده برای بعضی که در حقش دروغ گفته شده است. بعضی دروغهای باعث برون آمدن واقعیت ها هم شده. البته منظور شما از دروغ و اتهامات نادرست است که مثالهای زیاد انرا همه در سطوح مختلف در تاریخ گذشته و معاصر می دانیم. البته قابل ذکر است که شما درست فرموده اید یعنی "می توانیم آنرا فرهنگ دروغ" یعنی از کلمه "می توانیم" استفاده نموده اید و در واقعیت هم همهء فعالیتهای فکری بشر شامل فرهنگ وی می گردد. دین جز فرهنگ انسان است و همهء ادیان و غیر ادیان، این پدیدهء جالب را در روانشناسی انسان نا درست تلقی نموده یعنی شما دقیق کلمه "فرهنگ دروغ" را به کار برده و واقعاٌ تحلیل جالب را برای خواننده تان ارایه نموده اید، هر گاه به دقت تمام و بی غرضانه مطالعه گردد. 4-"به نظر من، بهتر آن است، که ما نخست این موضوع را نباید به دست فراموشی و یا به باد فراموشی بسپاریم،" شما مطمین باشید، که این پدیده هیچگاه به دست فراموشی سپرده نمی شود و عواقب ان مسلم خوب نمی باشد، طور مثال تغیرات که در سیاست بین المللی شرق در سالهای نود عیسوی صورت گرفت و غرب با "دروغ " فعلی خطر روسیه برای وی باعث تشنج بزرگ حتی به سویه اتمی را شده ، که امید است نتایج و یا نتیجه مذاکره دو قدرت سیاسی و اقتصادی جهان روز جمعه باعث شکستن این تشنجات گردد. در نهایت در برابر دروغ همیشه عکس العمل فردی و اجتماعی و سیاسی صورت می گیرد که احتمالاٌ بالانس روابط اجتماعی یعنی صلح اجتماعی و سیاسی را کمک می نماید. 5-"امروز، متاسفانه، به مشاهده می رسد، که "دروغگوئی های رسانه ئی" و "فرهنگ دروغ" حتی به اعتماد عمومی مردم عزیز ما آسیب های زیادی را وارد نموده است؛ " ساختار روانشناسی جامعه مغلق است، یعنی تاثیر دروغ بالای افراد مختلف با تعلیم و تربیه مختلف از سن پاهین به بالا مختلف درک گردیده و خود به خود می توان جلو انرا گرفت. این موضوع چنانچه تذکر رفت مغلق بوده ، که حتی محاکم در تاریخ بشر در اثر آن خلق گردیده است. 6-"چنانچه، زمانیکه "دروغ" آشکار و هویدا می گردد، ممکن، منجر به اختلافات بیشتر و حتی قطع ارتباط و از دست دادن اعتماد بینجامد. پس نباید بگذاریم که، "دروغگویان" و "فرهنگ دروغ" روابط اجتماعی ما را تضعیف کنند!" به نظر بنده باید روابط اجتماعی را نظر به سطح فهم افراد جامعه بالا ببرد. 7-" افراد دروغگو اکثرا به دنبال منافع شخصی و یا به دنبال منافع فردی خودشان می باشند، ویا هم اینکه در گرو امراض روحی روانئی می باشند، که بدان دلیل دست به "دروغگوئی" می زنند، که در هر دو حالت آن این مسله به ضرر دیگر افراد جامعه تمام می گردد، که باید جلو آن گرفته شود." بلی، چنانچه در بالا ذکر شد، این یک پدیده جهانی است، در سطح فکری و فهم افراط یک جامعه، می تواند خالی نمودن سطح دانش پاهین و فهم شان را احاطه نموده و یا عقده حقارت هم علت آن باشد. 8-"نتیجه: احترام به داشته های اخلاق افغانی ما، احترام به داشته های کلتور افغانی ما، احترام به داشته های فلسفهٔ افغانی ما و قبل از همه احترام به داشته های اخلاقی دین مقدس ما، به حیث آموختن اصول اخلاقی ما، می تواند راستگوئی و صداقت را بیشتر ترویج نماید و با عث کاهش "دروغگوئی" گردیده، " یک ضرب المثل است آلمانی در ارتباط زندگی اجتماعی انسانها که:" که "هر کس خود را نجات دهد، اگر بتواند"/Rette sich, we kann/، که بسیار پر مفهوم است. 9-"به امید اتحاد، اتفاق و رفاهٔ بیشتر اجتماعی به همه مردم عزیز ما" خداوند متعال "امید" شما را تقویه نماید. عالم معنی شدیم و داغ جعل از ما نرفت ساخت بیدل علمهای بی عمل ما را کتاب
|
 |
احمد آریا | 10.08.2025 | امریکا |  |
جناب محترم جان محمد، سلام و درود بر شما، باید اعتراف کنم که جمع بندی شما را کمی غریب یافتم، به ویژه با توجه به صفحه ۲۹ ماخذ همیشگی و مورد اعتماد شما، یعنی رساله «روش املای زبان دری»، «پذیرفته اتحادیه نویسندگان ج.د.خ. ا.» که در آن واژههای «جستجو» و «گفتگو» در کنار واژه هاپی مانند آموزشگاه، ورزشگاه و دانشگاه قرار گرفته اند. این مرجع، که از قول شما برایتان معتبر و قابل اعتماد است، نشان میدهد که در گذشته، این شکل ها در زبان دری رایج و پذیرفته شده بوده اند. همچنین، تصمیم فرهنگستان زبان و ادب فارسی (ایران) در سال های ۱۳۸۰ خورشیدی، که بر اساس گفته های آن زمان، «با هدف همسویی با قواعد نوین نگارش و املا امروزی، شیوه نگارش «جست و جو» با «واو» عطف را پیشنهاد و ترویج کرده است»، نشانگر تغییر در روشهای نگارش است. اما، توضیحات شما برعکس در آنجا فقط به این موضوع اشاره داشت که فرهنگستان مذکور «جست و جو» در کنار «جستجو» را قابل قبول مید اند؛ که دانسته نشد منبع شما برای این ادعا و نتیجهگیری چیست؟ زیرا وقتی فرهنگستان زبان و ادب دری شیوه نگارش «جست و جو» را با واو عطف توصیه و ترویج کرد، در واقع این اقدام نشاندهنده پذیرش و رسمیت یافتن این شکل در نگارش رسمی زبان فارسی بود. بنابراین، در آن زمان، «جست و جو» با واو عطف به عنوان شکل معتبر و مورد تأئید قرار گرفت و جایگزین شکل های قدیمی تر یا بدون واو عطف شد. به عبارت دیگر، پس از این تصمیم، شکل «جست و جو» با واو عطف، به عنوان شکل استندرد و قابل قبول در نگارش رسمی و معیارهای زبان در ایران امروزی شناخته شد. این بدان معناست که، فعلاً، شکل بدون واو عطف، در فضای رسمی و معیار دیگر مورد تأئید آن فرهنگستان نیست. در رابطه با استناد شما، مبنی بر این که حسن یمین در سال ۱۳۶۵ (۱۹۸۶ میلادی) در اثر خود، یعنی «دستور معاصر زبان فارسی دری» پس از انتشار صورت «جست و جو» را به عنوان نخستین نمونه در زبان دری معرفی کرده است، باید اشاره کنم که این اثر، هرچند در زمینه دستور زبان است، اما نمی تواند نخستین مرجع در تاریخ نگارش این واژه باشد؛ زیرا در لغتنامه دهخدا، از سال ۱۳۱۳ هجری شمسی (۱۹۳۴ میلادی)، این شکل یعنی «جست و جو»، به عنوان یکی از اشکال نگارش واژه ثبت شده است و نشان می دهد که این صورت، قبل از آن وجود داشته است. در هر حال، با احترام و قدردانی از بحث علمی و دقیق شما، در آینده ای نزدیک و البته با بهره گیری از فرصت، مطلب کوتاهی را در زمینه روشن ساختن هر چه بیشتر این معما ارائه خواهم کرد. ناگفته نماند که این نوع مباحثات، در مسیر شناخت بهتر و دقیق تر زبان و نگارش، برای همگان سودمند است. با آرزوی سلامتی و موفقیت، احمد آریا
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 09.08.2025 | آلمان |  |
جناب جان محمد خان از امریکا!
سلام.
چنین احساس می کنم که شما آنچه را که من نوشته بودم، ممکن با دقت لازم نحوانده باشید. چون شما در اخیر یک جمله"نیست" نوشته بودید، من از دوران مکتب از قریب هفتاد سال قبل تذکر داده ام. از فرهنگ"بزرگ علوی" و " هاینریش یونکر" نقل کردم. به هر صورت من شامل أن "اتن" نیستم که در فکر جلوگیری از "هجوم فرهنگی" و خالص نگهداشتن زبان خودها هستند. من در مقالتم تذکر داده ام که هر ارزش کلتوری ای که توسط انسان ایجاد شده و آزاد گذاشته شده است، استفاده از آن در اختیار خود انسان آزاد است. بارها گفته ام، آنچه که منع نیست، می توان از آن استفاده کرد. وقتی می گویم که زبان شناس یا "فیلولوگ" نیستم، این چه معنی می دهد؟ نزد من زبان، زبان است. زبان شیرین و زبان تلخ نزد من وجود ندارد. یا به یک زبان صحبت می توانم و یا نمی توانم. بطور مثال می دانم که دوستان و آشنایان ایرانی ام، "پزشک" ذکر می کنند که هدف آنها آنچه است که مردم عوام ما "داکتر" می گویند. .عادتاً با افغانها در صحبت اگر هدف داکتر باشد، "پزشک" به زبان نمی آورم. اما اگر با دوستان ایرانی ام، "پزشک" یاد کنم، باک هم ندارم که اگر عساکر لشکر "خالص نگهداشتن زبان" از صف افغانها، مرا تکفیر کنند. تشکر. یوسفی
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 09.08.2025 | آلمان |  |
به ادارۀ محترم نشراتی آریانا افغانستان آنلاین! سلام و احترام تقدیم میدارم. با سطور قبلی: "تأریخ "شفاهی حبیب هوتک"... "لینک " بخاطری با سطور کوتاه علاوه شد که فقط همان تصویری که در "یوتوب" روی آن این جملات به خط درشت دیده می شد، نشان داده شود. به هیچ صورت هدف این نبوده است، که به خوانندگان محترم پیشنهاد گوش دادن برنامه که حود نه شنیده ام و علاقمندی به آن هم وجود نداشته است، ارائه شده باشد. حال چون تصویری که هدف بود، نشان داده نشد، فقط همان سطوری را که در پایان تصویر گرداننده و مهمان او یک خانم دیده شده است، رو نویس نمایم: «حقایق که برای اولین بار در مورد حکومت حامد کرزی و داکتر اشر غنی افشا می گرد. زنت شریک باشد ولی مالت نه» تأریخ «شفاهی حبیب هوتکی» ، آیندهٔ اخلاق و حقیقت را، در خصومت شخصی و برداشت های فردی غرق خواهد کرد. کلمهٔ اولی سطر پائین، که قسماً پوشیده شده است، «زنت» است. (این ری تصویر یوتوب بوده است) چنین حرفی را چه کسی در چه وقت و در کجا گفته باشد. آیا در بیانیهٔ رسمی کدام مقام دولت و حکومت منتشر شده است؟ «حبیب هوتکی» خودش را «گنجینهٔ» وقایع و با دوستانش، شاهد حوادث می داند. فراموشی درقریب هفتاد سال نخواهند داشت؟ لیست افراد صحبت کننده جالب است. زیرا او نها اکثراً «فالکوته یی» یا «فاکولته یی» بوده اند. بناءً تمنا دارم تا لطفاً هر چه زود تر همین متن را بدون لینک، به جای نشر شده نشر نمایند. در فرصت مناسب، در کدام مقاله صدمات ممکن را که از همچو چرندیات ذهنی افراد، به حقایق تأریخی وارد شده می تواند، بشکل مقاله تقدیم خواهد شد. با احترام. یوسفی.
|
 |
حسیب الله | 08.08.2025 | آلمان |  |
بحث اجتماعی: مبارزه با دروغ
چنانچه اهل ادب و اهل خرد به این موضوع واقف اند که "فرهنگ دروغ" و یا "دروغ گفتن" در کلتور افغانی ما، در اخلاق افغانی ما، در فلسفهٔ افغانی ما و نیز در دین مقدس ما یک چیز بد و زشت و نازیبا تلقی می گردد، اما متاسفانه قراریکه به مشاهده می رسد، بلخصوص در پنج دههٔ اخیر یک تعداد زیادی از گماشتگان اجانب در پی آن بوده اند، که "فرهنگ دروغ" و "دروغگوئی" را در جامعهٔ جنگزدهٔ ما ترویج و ترغیب نموده، تا بدان وسیله در بین ما افغانها ایجاد بی اتفاقی نموده، اتحاد و وحدت ملی ما را مصدوم گردانیده، علایق شوم و مخرب خود را، در افغانستان عزیز ما به نفع خود شان پیاده کنند!
چنانچه به مشاهده می رسد، بلخصوص در دو دههٔ اخیر "فرهنگ دروغ" به عنوان یک پرابلم اجتماعی، به عنوان یک مشکل اجتماعی، به عنوان یک معضل اجتماعی، توانسته است که حتی به اعتماد عمومی بین الافغانی ما نیز آسیب وارد نماید و روابط اجتماعی را در بین افغانها تضعیف کند. این مسئله، اگر جلو آن گرفته نشود و یا با این پدیدهٔ شوم، که میتوانیم آنرا "فرهنگ دروغ" بنامیم، یک مبارزهٔ جدی به عمل نیآوریم، میتواند اطمینان را در جامعهٔ افغانی ما بیشتر ضربه بزند و آنرا مصدوم گرداند.
به نظر من، بهتر آن است، که ما نخست این موضوع را نباید به دست فراموشی و یا به باد فراموشی بسپاریم، که چرا و نظر به چه دلیل و دلایلی "دروغ گفتن" و "فرهنگ دروغ" بر خلاف کلتور افغانی ما، بر خلاف اخلاق افغانی ما، بر خلاف فلسفهٔ افغانی ما؛ بلاخره بر خلاف اخلاقیات دین مقدس ما است؛ زیرا زمانیکه به این اصل و اصول بصورت دقیق ملتفت شویم، آنگاه، بطور مثال در رسانه های جمعی و اجتماعی ما نیز، شاید یک بهبود کیفیت و یک ارتقای کیفیت ایجاد گردد، که به نفع عموم مردم عزیز ما باشد:
امروز، متاسفانه، به مشاهده می رسد، که "دروغگوئی های رسانه ئی" و "فرهنگ دروغ" حتی به اعتماد عمومی مردم عزیز ما آسیب های زیادی را وارد نموده است؛ زمانیکه "دروغگوئی" و یا "فرهنگ دروغ" اعتماد بین افراد و رسانه های اجتماعی را تضعیف کند و یا حتی اگر آن اعتماد را از بین ببرد، وقتی افراد به یکدیگر اعتماد نکنند، بدون شک که همکاری و همبستگی در جامعهٔ افغانی ما کاهش می یابد، در آنصورت به اعتماد عمومی ما آسیب می رسد!
چنانچه، زمانیکه "دروغ" آشکار و هویدا می گردد، ممکن، منجر به اختلافات بیشتر و حتی قطع ارتباط و از دست دادن اعتماد بینجامد. پس نباید بگذاریم که، "دروغگویان" و "فرهنگ دروغ" روابط اجتماعی ما را تضعیف کنند!
فلسفهٔ افغانی ما، این موضوع را به ما تاکید داشته است، که، "دروغگوئی" با عث ایجاد یک نوع "عدم اطمینان در جامعه" شده می تواند، که آن نوع "عدم اطمینان" برای همه مردم عزیز ما مضر بوده می تواند! بدون شک، که این موضوع در داشته های معنوی ما به این فورم و یا به این شکل نیامده است، که من آنرا در اینجا باز گو نمودم، اما از نظر محتویات چنین محتویاتی را دارد، زیرا اشخاص و افراد دروغگو اکثرا به دنبال منافع شخصی و یا به دنبال منافع فردی خودشان می باشند، ویا هم اینکه در گرو امراض روحی روانئی می باشند، که بدان دلیل دست به "دروغگوئی" می زنند، که در هر دو حالت آن این مسله به ضرر دیگر افراد جامعه تمام می گردد، که باید جلو آن گرفته شود.
بدون شک، که هر گاه از ورای یک نگاهٔ نسبتا دقیقتری به سراغ "ریشه یابی دروغگوئی و فرهنگ دروغ" برآئیم، متوجه خواهد شدیم، که، "دروغگوئی و حتی فرهنگ دروغ نیز" می توانند، که، ناشی از ترس، ناشی از فشار های اجتماعی، البته با تمایل به فریب دادن دیگران نیز باشد؛ و یا اینکه "دروغ" می تواند که به عنوان "یک ابزار" جهت رسیدن به اهداف شخصی نیز استفاده صورت گیرد، که در هر صورت، نظر به فلسفهٔ افغانی ما چنین عملی زشت اجتماعی اجتناب از مسولیت فردی و فرار از مسولیت اجتماعی محسوب می گردد، که نه با اخلاق افغانی ما سازگار است و نه هم با ارزش های اخلاقی دین مقدس ما؛ پس باید در راهٔ جلو گیری از چنین پدیدهٔ شوم اجتماعی، که از چند دهه بدینسو وحدت ملی ما را نیز متضرر گردانیده است، به مبارزه پرداخت!
زیرا، "دروغگوئی" و "فرهنگ دروغ" می تواند که پیآمد های منفی فردی و اجتماعی را، چون رسوائی، از دست دادن اعتبار و حتی مشکلات و پیآمد های قانونی را با خود داشته باشد!
نتیجه: احترام به داشته های اخلاق افغانی ما، احترام به داشته های کلتور افغانی ما، احترام به داشته های فلسفهٔ افغانی ما و قبل از همه احترام به داشته های اخلاقی دین مقدس ما، به حیث آموختن اصول اخلاقی ما، می تواند راستگوئی و صداقت را بیشتر ترویج نماید و با عث کاهش "دروغگوئی" گردیده، در عین زمان به کاهش "فرهنگ دروغ" نیز موثر واقع گردد. زیرا آگاهی به پیآمد های دروغگوئی و دروغپردازی، می تواند مؤثر تمام گردیده، در رابطه کمک نموده، ممد واقع گردد.
یعنی: کلتور افغانی ما را، که در آن صداقت و راستگویی یک ارزش کلان و بزرگ تلقی می گردد و می تواند به کاهش دروغگوئی کمک کند، باید جدی بگیریم!
یعنی: مبارزه با دروغگوئی، که آسیب آن به اولاد وطن، به اطفال وطن، به زن و مرد وطن رسیده است، باید در سطوح مختلف جامعه صورت گیرد!
به امید اتحاد، اتفاق و رفاهٔ بیشتر اجتماعی به همه مردم عزیز ما
و من الله التوفیق
با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله
|
 |
صحرائی | 08.08.2025 | کلیفورنیا |  |
جناب محترم
Hazarzbek Tajiashtun از توجه شما به این چند سطر ممنوم. برداشت شما از کرکتر فرد، خیلی دقیق است. مرغ این شخص سازمانیافته و قسم خورده فقط یک «پا» دارد. با بی ثباتی در استادگی و تفکر و تعقل موضع و موقف دیگران را تحمل نمی تواند، مطابق دستور رهنمایش، باید از تحریفکلمات دیگران، با پست دانستن موقف دیگران از demeaning طوری که شما فرموده اید، کار گیرد. مسرورم که مراجعۀ من به خوانندگان محترم، نتیجۀ مطلوب داشت. با احترام. صحرائی.
|
 |
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 08.08.2025 | آلمان |  |
تأریخ «شفاهی حبیب هوتکی» ، آیندهٔ اخلاق و حقیقت را، در خصومت شخصی و برداشت های فردی غرق خواهد کرد. کلمهٔ اولی سطر پائین، که قسماً پوشیده شده است، «زنت» است. چنین حرفی را چه کسی در چه وقت و در کجا گفته باشد. آیا در بیانیهٔ رسمی کدام مقام دولت و حکومت منتشر شده است؟ «حبیب هوتکی» خودش را «گنجینهٔ» وقایع و با دوستانش، شاهد حوادث می داند. فراموشی درقریب هفتاد سال نخواهند داشت؟ لیست افراد صحبت کننده جالب است. زیرا «فالکوته یی» یا «فاکولته یی» بوده است.![]()
|
 |
جان محمد | 08.08.2025 | امريکا |  |
جناب محترم داکتر صاحب يوسفی! سلامها و احترامات خود را خدمت تان تقديم ميکنم! از من پرسيده ايد که از کجا ميفهمم صورت نوشتاری "جست و جو" ابتکار فرهنگستان زبان و ادب فارسی نيست. در جواب بايد گفت که اين صورت نوشتاری پيش از سال ۱۳۸۰، که به گفتۀ محترم آريا صاحب فرهنگستان زبان و ادبيات فارسی "جست وجو" را مورد پذيرش و ترويج قرار داد، در زبان دری در افغانستان مروج بود. طور نمونه، در کتاب "دستور زبان دری"؛ بخش نخست، صرف (فونولوژی و مورفولوژی) که توسط زبانشناس کشور ما، محترم پوهاند حسين يمين، نوشته شده و در سال ۱۳۶۵ (پانزده سال قبل از تأييد "جست و جو" توسط فرهنگستان) توسط انتشارات پوهنتون کابل به چاپ رسيده است، چنين ميخوانيم:
مرکب عطفی: از ريشۀ حال و ريشۀ ماضی و يا عکس آن: بند و بست، گير و گرفت، رفت و رو، جست و خيز، پخت و پز، زد و بند، تاخت و تاز، شست و شوی، گفت و گوی (گفتگو)، جست و جوی (جستجو)، صفحۀ ۸۷ طوری که ملاحظه ميکنيد،صورتهای نوشتاری "شست و شوی"، "گفت و گوی" و "جست و جوی" درزبان دری از بسيار قبل مروج بوده، توسط استادان زبان دری مورد استعمال قرار داشته اند. اميد وار استم که توضيح فوق برای جواب سوال تان کافی باشد.
در اخير ياد آور ميشوم که من هيچ نوع مشکلی با شيوۀ نگارش معمول در زبان فارسی در ايران ندارم. فرهنگستان زبان و ادب فارسی يک مرجع رسمی و با صلاحيت است. هر تصميمی که آن مرجع در مورد زبان نوشتاری فارسی ميگيرد، مخاطبينش گوينده گان زبان فارسی در ايران و خارج از ايران اند. اما گوينده گان زبان دری و تاجيکی ملزم به پيروی از توصيه های فرهنگستان نيستند چون افغانستان و تاجکستان هر يک پاليسيهای خود را در قبال زبانهای مروج در کشور شان دارند.
باحترام جان محمد
|
 |
جان محمد | 08.08.2025 | امريکا |  |
محترم آريا صاحب! سلامها و احتراماتم را بپذيريد!
به نظر من هر قدر که به بحث خود در مورد صورتهای نوشتاری "جست و جو" و غيره بيشتر ادامه بدهيم، به همان اندازه از اصل موضوع فاصله ميگيريم. چون به قدر کافی در اين مورد تبادل نظر کرده ايم، حرفهای ما را ميتوان چنين خلاصه کرد:
۱- علاوه بر "جستجو"، حالا صورت نوشتاری "جست و جو" هم مورد قبول فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. ۲- بر اساس قواعد زبان نوشتاری، "جست و جو" بر "جستجو" ارجحيت دارد، زيرا در تمام ترکيبات مشابه "واو عطف" حفظ ميشود، مانند: نشت و برخاست، رفت و آمد، داد و گرفت، پخت و پز، گفت و شنود، گشت و گذار، افت و خيز و دهها مثال ديگر. بر اساس مثالهای فوق، اگر ما "واو عطف" را در "جست و جو" حذف کنيم، در حقيقت تخطی از قاعدۀ عام زبان نوشتاری است.
۳- زبان نوشتاری خوب آنست که در آن تمام اصوات با يک حرف نشان داده شود (نوشته شود) تا هماهنگی ميان تلفظ کلمه و صورت نوشتاری آن حفظ شود. اگر ما "واو عطف" را در ترکيب "جست و جو" حذف کنيم، در حقيقت نه تنها تخطی از اين اصل زبان نوشتاری است بلکه ياد گيری تلفظ و املای کلمه را به شاگردان نو آموز نيز مشکلتر ميکند.
باحترام
جان محمد
|
 |
حسیب الله | 08.08.2025 | آلمان |  |
هموطن محترم و عزیز صحرائی!
شما اینبار با یک شخصی که محکمهٔ رسانه ئی وی در جریان است، به اصطلاح "سر جوال اتهامات بی اساس وی را گرفته"، با تصدیق اتهامات بی جای وی، شرکت تانرا در "جرم وی" به مشاهده می رسانید، چرا ؟ آیا به نظر شما دروغ گفتن و اتهام بستن بی جا بر اشخاص یک کار خوب است؟ آیا جناب شما و نیز همان دوست شما نمی دانید که فرهنگ دروغ بر ضد کلتور افغانی ما، بر ضد اخلاق افغانی ما و نیز بر َد فلسفهٔ افغانی ما است؟
چنانچه در دین مقدس ما نیز دروغ و اتهام بستن بی جا بر یک شخص زشت و ممنوع خوانده شده است!
جناب صحرائی شما، اینبار، نوشته اید، که: "Hazarzbek Tajiashtun از توجه شما به این چند سطر ممنوم. برداشت شما از کرکتر فرد، خیلی دقیق است."
تبصره: جناب محترم صحرائی آیا جناب شما و آن دوست تان که محکمهٔ رسانه ئی وی در جریان است، واقعا معنی و مفهوم "کرکتر یک فرد" را می فهمید؟ اگر پاسخ تان مثبت است، پس لطفا بگوئید، که تعریف "کارکتر یک فرد" نزد شما دو شخص چه است؟
اگر پاسخ شما، جناب صحرائی منفی است، یعنی اگر هنور معنی و مفهوم و تعریف دقیق "کارکتر یک فرد" را هنوز نمی دانید، پس به روی کدام منطقی حرف های "رفیق مجرم تانرا" تصدیق نموده، آنرا "دقیق" می خوانید؟ باز هم همان موضوع قبلی را، اینبار از هر دو تایتان می پرسم:
آیا شما دو نفر فکر کرده اید، که اینجا "سر چوک است" و در غالمغال آنجا، این دشنام دادن های شما به سمع کسی نمی رسد؟
جناب صحرائی، در ادامه جناب شما با یک نوع بی حیایی تمام، چنین چرندیات و دروغ های تانرا درج صفحهٔ یک پورتال ملی نموده اید:
"مرغ این شخص سازمانیافته و قسم خورده فقط یک «پا» دارد."
تبصره: جناب محترم صحرائی، نخست خدمت تان عرض کنم، که حسیب الله، نه کدام شخص سازمانیافته است و نه هم کدام شخص قسم خورده، این چه مزخرفات است، که جناب شما آنرا از ذهن پوچ و مشوش تان و از لابلای تصاویر مجازی ذهن مشوش تان بیرون آورده، آنرا در خور خواننده می دهید، آیا از اظهار چنین دروغ های شاخدار تان خجالت نمی کشید؟
ثانیا، خدمت تان عرض کنم، که مرغ من یک "پا" ندارد، بلکه مرغ من دارای دوپا است، اما افسوس که عنقریب قصد پریدن به جانب صحرا را دارد!
"با بی ثباتی در استادگی و تفکر و تعقل موضع و موقف دیگران را تحمل نمی تواند،" تبصره: جناب محترم صحرائی! بدون شک که من نتنها اینکه موضع و موقف دیگران را تحمل می توانم، بلکه به موضع و موقف دیگران صادقانه احترام قائل هستم!
در صورتی که موضع و موقف شما مجهول باشد، شما هم موقف و موضع تانرا بیان نکنید، آیا من علم غیب دارم، که بدان وسیله بدانم "صحرائی چه موضع و چه موقف دارد." اما متوجه باش، که دروغ و اتهام بستن بی جا "موضع و موقف" نیست و نیز شده نمی تواند!
"مطابق دستور رهنمایش،" تبصره: جناب صحرائی، کدام رهنما؟ کیست رهنما به جز خداوند متعال و عقل سالم انسان؟ مقصد و هدف ات از "رهنمایش" در اینجا چیست و یا کیست؟ اگر یک انسان صادق و راستگو باشی، باید از این دروغ و اتهامات عاجل از من معذرت بخواهی!
"باید از تحریفکلمات دیگران، با پست دانستن موقف دیگران از demeaning طوری که شما فرده اید، کار گیرد." تبصره: جناب محترم صحرائی، من هیچگاهی به خود این حق و این اجازه را نمی دهم، که موقف کسی را "پست بدانم" ، این رویه و برخورد و اظهارات ناسالم و غلط شما دو نفر است، که به شما همچو احساسی را می دهد.
"مسرورم که مراجعۀ من به خوانندگان محترم، نتیجۀ مطلوب داشت. با احترام. صحرائی"
تبصره: جناب محترم صحرائی، هر گاه واقعا از خوانندگان محترم، نتیجهٔ واقعا مطلوبی می خواهید، در آنصورت باید نخست از اتهام بستن بی جا و دروغ و دغل پرهیزیده، به اصطلاح صاف و صادق چیزی بنویسید، حتما انشالله آنوقت نتیجهٔ مطلوبی به دست می آورید.
نوت: محکمهٔ رسانه ئی این دو هموطن عزیز ما ادامه دارد.
با تقدیم احترام حسیب الله |
 |
صحرائی | 07.08.2025 | کلیفورنیا |  |
جناب محترم
Hazarzbek Tajiashtun از توجه شما به این چند سطر ممنوم. برداشت شما از کرکتر فرد، خیلی دقیق است. مرغ این شخص سازمانیافته و قسم خورده فقط یک «پا» دارد. با بی ثباتی در استادگی و تفکر و تعقل موضع و موقف دیگران را تحمل نمی تواند، مطابق دستور رهنمایش، باید از تحریفکلمات دیگران، با پست دانستن موقف دیگران از demeaning طوری که شما فرده اید، کار گیرد. مسرورم که مراجعۀ من به خوانندگان محترم، نتیجۀ مطلوب داشت. با احترام. صحرائی.
|
|
 |
حسیب الله | 07.08.2025 | آلمان |  |
پیشنهاد یک بحث اجتماعی: چگونه میتوان فرهنگ دروغ را، از کلتور افغانی ما که در آن دروغ یک عمل زشت و قبیح محسوب می شود، ریشه کن ساخت؟
|
 |
حسیب الله | 07.08.2025 | آلمان |  |
جناب محترم HazarazbekTajiashtun !
از آنجائیکه جناب شما اتهامات غلط و بی اساسی را بدون سند، بدون مدرک، بدون منبع منعکس نموده اید، چنین عمل زشت شما بر علاوهٔ آنکه یک برخورد نامطلوب اجتماعی پنداشته می شود، نشر اکاذیب نیز محسوب می گردد!
لطفا هر چه زود تر، دلیل این اتهامات بی اساس و غلط تانرا توضیح دهید! ادامه دارد با احترام حسیب الله |
 |
احمد آریا | 07.08.2025 | امریکا |  |
زلمی سیدال ناسر به دلایلی که هم برای خودت، هم برای من و برای همه روشن است متاسفانه نمی توانم اسمت با القابی چون جناب، آقا، یا صاحب همراه کنم. درخواست نشانی ایمیلت هم چلنجی بود که جواب آن را از قبل می دانستم. در هر حال مطمئن هستم از مواضع و عکس العمل های من در برابر ستمی که بر افغان های آواره در پاکستان، ایران و از همه مهمتر در افغانستان توسط یغماگران تروریستی به عنوان طالبان روا داشته می شود کاملاً مطلع هستید؟ زیرا در عدم خبرت از آن نمی توانستید انتظار نگارش «یک مضمون جامع، علمی و کوبنده ای در مورد عمل جنایتکارانه اخراج مهاجران افغان» از قول خود را از این قلم داشته باشید. البته من با عبارت «در حالیکه که حکومت طالبان در یک انزوای مطلق سیاسی قرار دارد...» که از آن متذکر شدید موافق نیستم و به نظرم بهانه ای است برای تبرئه یک رژیم تبهکار که به هیج وجه نمی تواند از اعتبار و اعتماد جهانیان برخوردار باشد، جز اینکه کشوری را که به هیچ وجه به او تعلق ندارد به حراج بگذارد، چیزی که او هم اکنون انجام می دهد و آوارگی، گرسنگی و حرمان مردم از اساسی ترین حقوق شان از نتایج آن است. به هر حال، لطفاً مقالات زیر را که بدون شک در هر کدامشان اشاراتی به این ناهنجاری وجود دارد، مرور کنید. لازم است یادآوری کنم که مقالهای که هماکنون در ارتباط مستقیم با اخراج اجباری افغان ها از ایران، دیروز برای انتشار در این پورتال محبوب ارسال شده و اکنون منتشر شده است، چند روز پیش در یک نشریه دیگر نیز منتشر شده بود. ۱. نقش ستون پنجمی های طالبان در شکل دهی عکس العمل ها در غرب ۲. ثروت در حال تاراج ، فقر آشکار، روایت افغانستان ۳. آریانا، میراث مشترک، فرهنگ و جغرافیا
۴. ایران، آریانا ویجه، خراسان و زبان ها (بخش خراسان)
۴. گرمای داغگاه ۵. رسمیت بخشیدن طالبان ، نفوذ روسیه و آینده افغانستان (بخش دوم) ۶. به بهانه حق آبه (این مقاله و مقالات دیگری با همین مضمون و محتوا در رسانه دیگر انتشار یافته اند)
با سپاس
|
 |