تاریخ امروز:
جدیدبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
اعمالبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
   
نما:  تمام عناصربرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
  
  
  
  
ذبیح اللهجدید27.07.2024سویدن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png

​افغانستان 4k

 


ع واحد حيدري25.07.2024سدنی/FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

بحران دهه ديموكراسي و راپور وزرات خارجه امريكا ٢١/٥/١٩٧٢

 رابرت فلاتن اخیراً به افغانستان سفر کرده بود، جایی که "تقریباً همه موافق هستند که نوعی بحران

سیاسی وجود دارد." انواع مشکلات جدی - عدم وجود نصاب قانونی در پارلمان، ناآرامی‌های پوهنتون ، کاهش سرمایه‌گذاری، بحران جدی غذایی، و بی‌ثباتی در میان پشتون‌ها - "تقریباً کافی است  برای فلج کردن دولت و احتمالاً ترساندن پادشاه"..

افغان‌هایی که با  فلاتن ملاقات کرد از  بحران  "کمبود رهبری"، نیاز به احزاب سیاسی، "فساد و بی‌نظمی پارلمان ياد آور شدند . فلاتن برآورد کرد که بحران می‌تواند یک سال یا بیشتر ادامه داشته باشد؛ بعید است که پادشاه "اجازه تغییر واقعی از سبک احتیاط‌ امیز حکومت خود را بدهد." "اگر و زمانی که [بحران] به اوج برسد،" فلاتن "نتیجه محتمل را بازگشت به حکومت مستقیم خانواده سلطنتی تحت رهبری یک مرد قوی، احتمالاً یا شاهزاده داوود یا سردار عبدالولی" دید.

Document 11

Memorandum from Robert A. Flaten, NEA/PAB (Bureau of Near Eastern Affairs, Office for Pakistan, Afghanistan, and Bangladesh), to Bruce Laingen, Office Director, NEA/PAB, "Afghan Politics - the Creeping Crisis," 21 May 1972, Confidential, 4 pp.

Source: SN 70-73, POL 15 AFG.

Country desk officer Robert Flaten had recently visited Afghanistan where "almost everyone agrees there is some kind of political crisis." A variety of serious problems--lack of quorum in Parliament, university unrest, falling investment, a serious food crisis, and instability among the Pashtuns--have been "nearly enough to paralyze the government and probably to frighten the King." The Afghans that Flaten met saw the crisis in terms of "lack of leadership," the need for political parties, "corruption and the disruptiveness of Parliament." Flaten estimated that the crisis could continue another year or more; the King was unlikely to "permit a real change from his cautious style of government." "If and when [the crisis] comes to a head," Flaten saw the "likely outcome [as] a return to direct royal family rule under a strong man, probably either prince Daud or Sardar Abdul Wali.".

محمد داؤد مومند25.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​خدمت دوست و برادر دوست داشتنی الله محمد خان!

در حفظ پروردگار عالیمیان باشید

شما یکی از گل های سر سبد این ویب سایت وزین هستید، مفتخر و سعادتمندم، که معروضۀ این برادر و مخلص تان را پذریفته و بعد از یک مدت غیابت و اعتکاف، مجدداً به میدان مبارزۀ قلمی و حق گویی به میدان حاضر شدید.

درین مرحلۀ حیات و در همچو شروط و شرایط و با در نظر داشت وسع و قدرت و توانایی ما، به جز قلم، راه و منهاجی دیگری برای ما باقی نمانده. که آن ظریق یا طرق مصدر خدمتی به کشور و مردمان خود شویم.

گویند قدر زر زرگر بداند، قدر جوهر جوهری

جای سعادت است که استاد قلم و دانشمند زبان و مجاهد راه مبارزه فرهنگی علیه تهاجم فرهنگی ایران و نوکران و شاطران حلقه بگوش شان، یعنی استاد معروفی را در کنار خود داریم، که از عزت و نام و نشان شما مردانه دفاع میکند، اما بعد:

این قلم کوچکترین بد بینی به ویب سایت قیس جان کبیر ندارم، روزانه دو سه بار به ان ویب سایت مرجعه میکنم و از مطالبی نیز اکتساب، فیوض میکنم.

ولی من همیشه مظلوم بوده ام نه ظالم، در طول سالیان متمادی ده ها نفر تحت نام های جعلی بر من به صورت شخصی تعرض نموداه اند، که ویب سایت افغان جرمن نباید به همچودشنام ها و تعرضات کاملاً شخصی بر من یا دیگران اجازۀ نشر دهند. این کار و تداوم آن به حیثیت ان ویب سایت صدمه میرساند تا حیثیت داؤد مومند.

معترضین و دشنام دهندگان من مرد شوند، نخست برقع اختفاء را به دور اندازند و ثانیاً مضامین مرا مورد نقد قرار دهند، معتقدم چون ایشان فاقد همچو علمی و ادبی صلاحیت هستند لذا بر من و یا هم بابای بزرگ پشتون تباران تاریخ کشور می پردازند تا انتقام میر غلام محمد غبار  بی خدا را از من بگیرند.

من حاضرم که تمام بزرگان ویب سایت افغان جرمن به شمول به اصطلاح قیس جان کبیر نخبه گان شان مرا محاکمه کنند و ثابت بسازند که روی دلایل ملی و منطقی دوبار مرا از سایت خود تبعید نمودند. من به تنهایی به ایشان چلنج میدهم که به محکمه شان به تنهایی و بدون وکالت لوی استاد و حقوق پوه تره کی صاحب، از خود دفاع نمایم.

من مساعی صلح طلبانۀ شما را به دیدۀ قدر نگریسته و وعده میدهم در صورتیکه ویب سایت کلان افغان جرمن به برقع پوشان خود اجازه تعرضات و اتهامات ندهند، من در مقام جنگ و جدل قرار نخواهم گرفت، در غیر ان قلم من ذوالفقار علی است و مانند مرد مدفون در کنار دریای کابل معروف به شاه دو شمشیره با دو شمشیر در میدان مبارزه تاریخی (میوند) قرار خواهم داشت.

زه خوشحال کمزوری نه یم چی به ډار کړم

سر افراز دارین و دنیا و مافیها باشید

مننهاو پر مخ مو ګلونه

زمری کاسی25.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

قاسم باز25.07.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​کتاب نوشتن کار اسان است. ولی تاریخ نوشتن انهم تحلیل و تجزیه  وقایع و روخدادها در وقت و زمانش  کاریست بسا مشکل. 

امروز هر کس و ناکس قلم برداشته خاطرات بی مفهوم و بی معنی و عاری از حقیقت  زیاد و  راست و حقیقی  کم ، از ذهن بی معلومات و بی خبر شان تراوش میکند.به این معنی ، احمد چنان  ګفت محمود چنین روی سفید کاعذ پاک را سیاه میکند. اینګونه اشخاص فکر میکند چیزیکهانها مینویسد واقعیت است شاید قابل قبول خوانندګان قرار خواهد ګرفت .ولی این بیچاره ها *** نمی داند از انها کرده دیګران خوب میداند. 

داکتر سید عبدالله کاظم در مورد تاریخ نګاری چی زیبا فرموده. لطفاً بتاریخ بازی نکنید. 

زمری کاسی25.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​در صفحهٔ تاند نوشته شده که چانسلر آلمان ، شولڅ در نظر دارد که افغانها را از آلمان خارج نماید، با اسناد خود شان جبراً چنین نوشتم؛

دغه شولڅ ته ووایاست چه دا خو تاسې وئ٬ چه د خپلو ګټو له پاره ، ستاسو اسناد لاس کې لرم، په افغانستان کې مو اور بل کړ او ستاسو د پولیس سازمان ګډ له افغانستان نه د خلکو راویستل او المان ته رواستلو کې لاس درلود چه ۱۹۸۴ یا ۱۹۸۵ کې رسوا شو؟ او آیا زه زمری کاسی نه ؤم  چه تاسو خارجې وزارت کې ۱۹۸۷ کال کې د ګنشر معاون «یلیاس»ته مې ؤ نه ویل چه بد عواقب لري او تاسې په غلطه لار روان یاست او ماته سمدستی وویل شو چه څه وایې موږ په غلط لار روان یو؟ ؤمې ویل هو او ترې جګ او ووتلم! آیا سناتور ګاروین ته مې امریکې کې ۱۹۹۴ ؤ نه ویل چه دا ټول بد عواقب لري ؟! انشا الله چه د غرب زوال نژدې دی، له ۳۲۰۰ کال نه غرب په نړۍ کې اور بل کړی، ستاسو خپلو تحقیقات او له هغې زمانې نه چه مو د ننني افغانستان پر بدخشان حمله وکړه، هیله ده چه تاسې غربیان په زوره اوس بنیادم شئ! ترور تاسو خلق کړ سند، تفرقې تاسو واچول، مستند، خلک تاسې ووژل، افریقا مو خاورو ته ورسوله، جنوبی امریکا، آسترالیا او له پېړیو نه ګډ یاست چه آسیا هم وران کړئ، خو دا خوب به ګور ته یوسئ!
1177 B.C.: The Year Civilization Collapsed
https://www.tagesanzeiger.ch/wie-der-westen-den-islamismus-vorantrieb-219516967749
How the West backed radical Islam and unleashed global terror
+++++++++ او ستاسو لا نور اسناد
زمری کاسی25.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
تا بكى در كف بيگانه ، عنان من و تست
تا بكى نام وطن ، ورد زبان من و تست
وطن از دست من و دست تو هم رفت بباد
تا بكى بسته به زنجير ، زنان من و تست
پيرو برناى وطن ، عاشق ترياك شده
تا بكى جنس خجالت ، به دكان من و تست
نان پس خوردهء دشمن ، چقدر شرين است
گرچه با خون جگر ، ترشده نان من و تست
جوى خون گشته روان ، در دل هر شهر و ديار
زخم هاى وطن ، از تيرو كمان من و تست
در گرفته به خدا ، پيكر شعر و غزلم
حرف حرف سخنم ، آتش جان من و تست
در دل لالهء اين دشت ، چه داغ ستم است
كه به دل خنده به لب ، زخم زبان من و تست
تپ تپ پاى مرا ، كس به پشيزى نخريد
حرف بيجا زدن امروز ، نشان من و تست
شعر از زنده ياد استاد محمد يوسف كهزاد

May be an image of 1 person and monument

شیر ساپی25.07.2024مونیخhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​مسئولین گرامی آریانا افغانستان آنلاین احترامات خالصانه و فائقه مرا پذیرا شوید! 

مضمون  " تحمل قدرت نسبت به دگراندیشی در جوامع باز ... یا .. معادلۀ از تاریخ قدرت" ضبظ در پورتال با کلیک دکمه گشودن؛ غیر فعال و آمادۀ کار نیست، وا و باز نمیشود.

امیدوارم این نقیصۀ فنی و کاستی رسانه را رفع نماید. از همکاری صمیمانه شما مشکورم. ش.ساپی

محمد داؤد مومند24.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​بک تصحیح دوستانه به ارتباط احصائیۀ پشتون ها!

هموطن، واحد خان حیدری به استقبال یک مقالۀ لوی استاد تره کی صاحب، که در حقیقت یک ترجمه است تحریر داشته اند:«اسخبارات اشغالگران کوشش نمود که احصا ئیۀ پشتون را چهل فیصد نشان بدهد.»

خدمت همو طن واحد خان حیدری به عرض یرسانم، که دشمن بزرگ زبان ملتی افغانی پشتو و قوم پشتون یعنی میر غلام محمد غبار اولین کسی بود که ذر تاریخ معروف خود، احصائیۀ نفوس پشتون ها را چهل فیصد وانمود نمود.

کذا غبار در کتاب تاریخ خود مدعی شد که نام تاریخی افغانستان برای یک و  نیم هزار سال گذشته (خراسان) بود.

روی همین نظریات ضد ملی غبار است، که هم عناصر چپی و هم گروه های ستمی و سقاوی در افغانستان از کتاب غبار، به منزلۀ یک کتاب مقدس و آسمانی، قدر دانی میکنند.

بعد از قدرت رسیدن  گروه های شیطانی شورای نظار و جمعیت و مزدوران هشت گانۀ ایران، که به مثابۀ صفوی های ایران از قوم بزرگ پشتون و زبان شان نفرت داشتند، همان عدد غبار را در مورد نفوس قوم پشتون مدار اعتبار قرار داده و به تخدیر اذهان مردم و کذا به منظور مشوب ساختن مؤسسات جهانی همچو معلومات غلط و ناقص را به خورد ایشان دادند.

ناگفته نماند همچو پالیسی ضد پشتونی از زمان هند برتانوی، به اضلاع متحده به میراث رسیده است، چنانکه سال های قبل، زلمی خلیل زاد در یک مصاحبۀ خود به همچو حقیقتی اعتراف نمود. 

که نن ویښ نشوۍ پښتنو د اتحاد په چیغو

بیابم لدی خوبه شپیلي د اسرافیل ویشوی

لیا به یو کیږو، لیا به ورکیږو

مننه

الله محمد24.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم دوکتور یوسفی صاحب!

با عرض سلام و آرزوی سلامتی شما دانشمند محترم:

1-"از شیوهٔ استدلال و خودپسندی های شما، انسان خسته می شود. "

بنده متکبر و مغرور نیستم. این تکبر و غرور در "منطق" موضوعات نهفته است، که شما انرا شیوه استدلال تلقی می نمایید. شما را خسته می سازد ، زیرا هضم ان مشکل است.   انچه شما تحریر داشته اید اتهام است و توهین برای بنده، زیرا هرگاه چنین باشد همه شیوه استدلال خود را دارد،.  

2-"در آینده هیچگاه با شما یک حرفی را تبادله نخواهم کرد. بس است."

اینرا چندین بار نوشته اید در جریان سالیان که گذشت، اما باز هم طاقت تان نمی اید ، که غیر موجب نیش بزنید، عوص اینکه در همان موضوع خاص از خود بنده روشنی مطلب را خواهید.

3-"کج حرفی و جدا ذکر کردن کلمات از یک جمله، خیلی  آذار دهند.."

موضوع جز و کل را به تفصیل بحث نمودیم، که باید جملات را که هر کدام مفهوم خاص خود را دارد ، در صورت لزوم جداگانه به بررسی گرفت. شما دانشمند محترم آزرده  نباشید . همین مقاله اخیر تان که از نظرم گذشت و از شما تشکری می نماییم که اینقدر زحمت می کشید و بنده همین اکنون از آن اموختم. بنده در این اواخر به احترام زیاد که به شما دارم هیچ نوع تبصره در مضامین تا ن ولو از نگاه بنده قابل تبصره بوده نه نمود ام،  که باعث نا راحتی شما نگردم. اینکه باور می نمایید و یا خیر مربوط شماست، اما بنده به شما زیاد احترام دارم اما در موضوعات که بحث می گردد موضوع جداگانه است. 

4-"وقتی می گویم که مانند هر انسان حق دارید، بدین معنی نخواهد بود که من این حق را بشما داده  باشم. "

شما واضع نوشته اید که "حق شماست". شما متوجه هستید که چی نوشته اید. ما همه مسلمان هستیم و به خداوند متعال اعتقاد داریم و چنین نوشتن اصلاٌ خلاف انچه را نشان می دهد ، که نباید دهد. جمله کاملاٌ بی ربط در میدان انداخته شده است. نمی خواهم در زمینه زیاد بنویسم اما جمله بسیار نا مناسب بود که بنده عکس العمل نشان دادم. 

 5-"مشکل در کمپیوتر، این تذکز از متن قبلی ماند. انسان نمی تواند همه چیز را بداند و در حافظه داشته باشد."

شما کاملاٌ معقول می فرمایید. بنده زیاد نا راحت هم می شوم که با شما چنین بحث می نمایم. شما واقعاٌ یک شخصیت بسیار محترم و زحمت کش هستید.

6-"اگر کدام درسی را آموخته، باشم، هدف مکلفیت و مجبوریت سپری نمودن کدام امتحان را نزد شما در پیش نداشته ام."

بنده همچو تقاضا را هم نه نموده ام. به هر صورت بنده از شما شدیداٌ معذرت می خواهم که باعث نا راحتی شما با طرز نوشتن خود می گردم که عمدتاٌ اشتقاق از نوشته شما بوده است،  که همه ان وجود دارد. 

برای شما بزرگوار ما از خداوند متعال همیشه خوشی و آرامی و از همه مهمتر صحتمندی و طول عمر خواهانم. خوش و ارام باشید برادر بسیار محترمم و صلح امیز م که یکی از خوصوصیات بسیار بارز و خوب  شما می باشد. 

مگر سعی ندامت هم دلی انشا کند بیدل
نفس دستی به صد امید برگ تاک می مالد

الله محمد24.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم مومند صاحب عزیز و گرامی ام!
با عرض سلام و احترام به شما دانشمند که با منطق و استدلال های قوی تان بنده را مجذوب نوشته های تان در موارد مختلف می نمایید، از بارگاه ایزد متعال برایتان صحتمدی آرزومندم.

بنده موضوع پیشنهاد دوستان را مطالعه نمودم و انقدر خوش شدم که اندازه ندارد که بلاخره یک فضای بهتر بحث خلق گردیده و شما غیر مستقیم به اشغال صحفه دوستان خاتمه می دهید.

بنده هم چندین بار چند سال قبل و در این اواخر هم کوشش نمودم تا بین شما دوستان یک فضای مناسب بحث ایجاد گردد که در اخیرین مرحله شما محترم نمره "بسم الله" را به بنده اعطا نموده و کمی در جواب خود باعث ناراحتی شما هم شدم که هدفم فقط این بوده تا بنده در موضوع غیر مستقیم دخالت داده نشوم.

بنده دلایل شما محترم را در تبصره اخیر تان درست می دانم زیرا در جریان همین چندین سال شاهد همه چیز بوده ام.

به هر صورت اینکه حالا همچو یک پیشنهاد خوب را دوستان نموده اند باید از آن استفاده مناسب صورت بگیرد چنانچه شما محترم در جمله اخیر تان انرا هم تایید نموده اید.:

"سخن اخیر: تا زمانیکه از طرف ویب سایت شما مورد تعرض و شخصیت کشی قرار نگرفته ام، به کسی متعرض نخواهم شد، ولی حق انتقاد را برخلاف اندیشه های ملیگرایانه ام را کماکان حفظ خواهم نمود."

به نظر بنده جمله بالای شما فوق العاده درست و منطقی می باشد که دوستان حتما انرا در نظر خواهی گرفت تا بتوانیم بالای موضوعات جاری کشور تبادله افکا ر نماییم.

به هر صورت امید است نوشته اخیرم که شما انرا نام "بسم الله" داده بودید شما جنگنده ادبی خوب را نا راحت نساخته باشد، زیرا بعد از آن از شما احوالی نشد. بنده قسمیکه به شما معلوم است آهسته آهسته نمی خواستم دیگر بنویسم تا وقتم را صرف زندگی روزمره خود نمایم، اما شما محترم احوال بنده را گرفته ودانستم که نباید دوستان را تنها بگذارم و شروع کردم به تبصره و نوشتن.

امید است خداوند متعال این حوصله را در این جا برایم بدهد تا با دوستان یکجا باشم. و ضمناٌ امید است دوستان بدون توهین، کتره ، تعقیر و غیره کلمات غیر اخلاق نویسندگی با منطق و استدلال با هم برخورد نموده تا دو جانبه از هم بیاموزیم.

به یاد آستانت هر که سر بر خاک می مالد

غبارش چون سحر پیشانی افلاک می مالد

بیدل

الله محمد24.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی سلام!

با عرض ادب. 

در تبصره" درودگری کار بوزینه نیست"  آمده است که: 

"در بخشی از آن کامنت با تظاهر به متخصص در دانش دستور زبان، سعی میکند استدلال های متزلزل خود را مبنای دستوری داده و بنویسد" : و اگر کلمۀ "محّمد" را از نگاه صرف عربی تحلیل کنیم کلمۀ محمد  از نگاه صرف عربی  اسم مفعول  از مصدر  تحمید  باب تفعیل است، که از مصدر ثالثی مجرد حمد  اشتقاق یافته است. پس کلمۀ  محمد  به معنای  حمد گفته شده  و یا  پسندیده  است. بدین حساب  محمد الله   به معنای  ستودۀ خداوند  است؛ و "  الله  محمد  هم عین مفهوم را افاده میکن !"

بنده نمی خواهم در موضوع صرف و نو عربی جملهء بالایی محترم استاد معروفی صاحب ، که به نظر بنده کاملاٌ درست است،  چیزی اظهار بدارم، زیرا هر اسم به اساس یک معنی نام گذاری شده است که در جریان تکامل فکری بشر از آن استفاده شده، حتی اسن "الله" و "محمد" و همه اسمای دیگر مخصوصاٌ در فرهنگ اسلام و ما.  است.                                                                                                                                        

 در اینجا اسم "الله محمد" که در کشور ما استعمال آن معمول بوده و است به معنی "خدای محمد" و یا هم "معبود محمد" که " الله" "  معبود" هم   ترجمه شده به وضاحت از آن اشتقاق می گردد،  که به همین دلیل هم یک اسم معمول در کشور ما بوده است نه کدام ترکیب تازه.                                                                                                        مسلم که معرفی صاحب هرگاه فرصت داشتند در موضوع باز هم از نگاه صرف و نو عربی و غیر عربی روشنی خواهد انداختند، زیرا بنده در همچو علم وارد نیستم، لاکن هر نوع تلاش غرض غلط نشان دادن این اسم ناقص بوده و چنانچه بنده پیشنهاد نموده ام ، اینرا باید یک مرجع زیصلاح کنفرانس کشور های اسلامی حل نماید. هر نوع تلاش شخصی غرض به ثبوت رسانیدن افکار غلط در زمینه ناکام است. با وجودیکه بنده در حصه زبان وارد نیستم اما به وضاحت می توان انرا درک نمود که این نام کاملاٌ درست است. زیرا "الله محمد" که به معنی "خدای محمد" و یا هر گاه معنی "محمد" را که ستوده شده می باشد با هم یکجا نماییم،  می توان انرا به سهولت هم "خدای ستوده شده" فهمید و هم " ستوده شده خداوند". اینکه از این اسم کفر و غیره اشتقاق می گردد باید شخص که به همچو یک عمل دست می زند گرفتار کفر شده باشد، که یک اسم معمول را که از قرنها طرف استفاده مردم است و هیچ دانشمند علوم دینی به آن اعتراض نداشته است ، به چنین عمل دست می زند.  

هیچکس در اینجا،   چنانچه ادعا می گردد  اسم  محمد "ص" به جملهء اسمای خداوند "ج" ذکر نه نموده است و این یک فقره تازه است که اضافه شده است. قسمیکه معلوم می گردد خود شخص با تفکر ناقص خود به این نتیجه رسیده است که انرا یکسان با خدا ذکر می کند. هیچ عقل سلیم همچو نتیجهء از این اسم نگرفته مگر اینکه عقل نا سالم در کوشش تحمیل این نتیجه شده است.

درین صحرا به وضع خضر باید زندگی کردن

نگردد گم کسی کز مردمان پنهان شود پیدا

بیدل 

ذبیح الله24.07.2024سویدن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png

​برای خنده

 



محمد داؤد مومند24.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​خدمت دپلوم اننجنیر صاحب قیس جان کبیر! 

بعد از عرض سلام محمدی

خدمت تان به عرض برسانم، که بعد از خاموش شدن شمع فروزان آیینۀ افغانستان به مدیریت مبارز بزرگ و خدمتگار افغانستان، لوی هاشمیان که بعد از مغفور جنرال سید حسن خان حسن، متخلص به شیون، بزرگترین شخصیت دودمان خاندان بزرگ سادات کنر است، به ویب سایت افغان جرمن رو آوردم و حدود نزدیک به شست «شصت» مقاله ام را در ویب سایت شما، بدست نشر سپردم.

پانزده سال قبل،یک مقاله ام در مورد سردار داؤد خان بود، من در تعاطی مناطقۀ خود با یکی از ذواتی که پدرش در خدمت خانگی سردار قرار داشت، بالغ بر ده بار او  را «خانصاحب» خطاب کردم ولی عکس العمل موصوف افتراء و اهانت بود، نه تنها بر شخص من بلکه بر پدر مرحومم، هم تاخت و تاز نمود، چنانکه نوشت :«تو اموال پوهنتون را در بازار سیاه فروخته ای و پدرت هم شخص خائن بود و دشنام ها و بی عزتی های دگر»

ویب سایت شما همۀ این بی عزتی ها را علیه من بدست نشر سپرد، پس منطقاً و در واقعیت امر این دشنام های غلیظ و غیر انسانی را از حنجرۀ مطبوعاتی افغان جرمن شنییدم، نه آن مجنون عشق سردار .

آیا ویب سایت شما، در زمینه، مغایر  تمام اصول و د ساتیر و موازین مطبوعاتی عمل نکرد؟

شخص دوم نقاب پوشی، یونس نام، در طول سالیان متمادی، به عمل شخصیت کشی علیه من پرداخته، و ویب سایتان بدون کوجکترین احساس مسئولیت، اباطیل و اکاذیب مفتری و تعرضات ضد انسانی او را علیه من بدست نشر میسپارد!!!!

سه هفته قبل، موصوف در زمره بی عزتی هایش نه تنها بر من بلکه بر  یکی از مفاخر مشرق زمین، خان عبدالغفار خان نیز پرداخت!!! 

جناب کبیر! شما از الله محمد خان خواهش نمودید، که جناب شان در موارد خاص، از اسم مستعار کار نگیرد، و من متصلاً از شما خواهش نمودم که برقع مصئونیت مطبوعاتی را از رخ «یونس نام» هتاک نیز بردارید، ولی شما به اختفاء هویت او پرداخته و بر وفق ماسبق به او اجازه دادید که علیه من به زهر پراگنی بپردارد.

اینجانب به ارتباط افشاگری در مورد یک از ایادی مورد اعتماد کرملن یعنی «حس چپ» پرداختم و در نتیجۀ همین افشاء گری از ویب سایت تان محکوم به اخراج و تبعید گردیدم.

بعد از مدتی مجدداً به من اجازه داده شد که به همکاری قلمی خود در ویب سایت تان ادامه دهم، اما بعد از ارائه چند سؤال خدمت پاچا صاحب سدید، دروازه ویب سایت تان دوباره به رویم بسته شد، که تا کنون بد ین وتیره و منوال است.

سه سال قبل شاغلی نبیل خان عزیزی در ویب سایت آریانا افغانستان، مرا متهم به شورشی بودن نمود و ابلاغ داشت، که روی ویب سایت افغان جرمن به روی تو بسته است.

مضمامینم در ویب سایت شما مقفل گردید و فوتویم از لست همکاران قلمی تان برداشته شد، که تا به امروز نه به گناه کبیره و نا بخشودنی خود نفهیمدم و نه حتی یکبار کلمۀ مهذبانۀ « معذرت» را از ویب سایت شما شنیدم.

من سابقۀ طولانی تر فعالیت های مطبوعاتی نسبت به استاد سیتانی و داکتر صاحب کاظم و دیگران دارم، زیرا فعالیت مطبوعاتی ام از سال اول آزادی مطبوعات در دورۀ دهۀ دیمکراسی شروع شد،  به جراید افغان ملت، افغان و روزنامۀ کاروان، همکاری قلمی داشتم.

در دورۀ هجرت با جراید مجاهد ولس در پیشاور، افغان ولس در ناروی، دعوت در نارو ی،سباون در اضلاع متحده، آییینه افغانستان، افغان رساله در کانادا، و اخباری که از طرف مرحوم مایار صاحب در نیویارک نشر میشد، همکاری قلمی داشته ام.

ناگفته نماند که در سال 1982 برای اولین بار و قبل از همه به نشر اخباری به نام (د آزاد افغغانستان ږغ) پرداختم که به صورت قلمی از از طرف یک هموطن خوشنویس، به طبع میرسید.

اگر شخصی در طول سالیان متمادی یک مضمون و یا مقالۀ مرا مورد نقد قرار داده و ثابت نماید که من همچو مطلب و یا مطالبی را برخلاف مصالح علیلای کشور و ملت خویش نوشته ام، به روی خود تف خواهم انداخت. 

سخن اخیر: تا زمانیکه از طرف ویب سایت شما مورد تعرض و شخصیت کشی قرار نگرفته ام، به کسی متعرض نخواهم شد، ولی حق انتقاد را برخلاف اندیشه های ملیگرایانه ام را کماکان حفظ خواهم نمود.

تشکر

حسیب الله24.07.2024آلمان http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
سلام مجدد به همه تقدیم است،
موضوع: بحث اجتماعی در قبال کنفلیکت ماین پاشی های چهل و شش سال اخیر در افغانستان عزیز

از کودتای منحوس ثور بدینسو، در اکثر نقاط افغانستان، که اصلا یک کشور مولد سلاح نیست، ماین های فرش شده اند، که در کشور های مولد سلاح تولید گردیده و توسط مزدوران آنها در نقاط مختلف افغانستان عزیز فرش شده اند، که هنوز هم، اکثرا اطفال معصوم و بیگناه و نیز زنان و مردان قربانی این ماین های لعنتی می گردند: ماین های انفجار ناشده، مرمی های هاوان های افجار ناشده، بلخصوص اطفال و کودکان را در هنگام بازی و ساعت تیری یا هنگامیکه از فقر و تنگدستی در پی یافتن و فروش پارچه های آهن و فلزات دیگر وی باشند، یا حتی موقعیکه جهت اخذ آب آشیمدنی به سمت برخی از مخازن آب آشیمدنی می روند، زخمی و مجروح و یا هم از بین می برد!

بطور مثال، در همین روز ها، یک انفجار در اثنای بازی و ساعت تیری اطفال و کودکان، هنگامی رخ داد که آن اطفال و کودکان مصروف بازی با یک مرمی هاوان بودند، که آن مرمی لعنتی هاوان از گذشته در همان ساحه باقی مانده بود، اطفال و کودکان که دو دختر نیز در بین شان بود، بین سنین از هفت ساله تا سیزده ساله بوده اند، خسارات مادی و روانی همچو اطفال معصوم و بی گناه را کدام کشور "مولد سلاح" و یا کدام یک از "مزدوران شان" باید بر عهده بگیرند؟

تنها و فقط، تعداد اطفال و کودکانی که در همین چهار دهه، از اثر انفجار ماین های انفجار ناشده، که هنگام بازی اطفال، هنگام جستجوی اطفال در قبال یافتن پارچه آهن و و پارچه فلزی، هنگام اخذ آب آشامیدنی از کدام کدام مخزن آبی زخمی، شدیدا مجروح و یا کشته شده اند شده اند، چه تعدادی بوده است؟ مسولیت تداوی و درمان آنها به دوش کی ها و یا به دوش چه کسانی بوده میتواند؟
 وضعیت صحی اطفال و کودکانی  که از اثر انفجار ماین ها در چهار دهه آسیب دیده اند، چطور بوده می تواند؟

انفجار این ماین های لعنتی در افغانستان برای اطفال و کودکان هنوز هم بسیار خطرناک است، زیرا در اغلب موارد اطفال و کودکان برای حمایت مالی خانواده‌های شان تلاش می‌کنند تا فلزات را جمع آوری کنند و آن را به فروش برسانند، تا یک لقمه نان به دست بیآورند، اما این اطفال معصوم هدف انفجار ماین قرار می گیرند!
تعداد تلفات اطفال و کودکانی که در اثر انفجار مواد منفلق‌ناشدۀ باقی مانده از جنگ های ۱۹۷۸م. تا به امروز در بخش‌های از افغانستان، زخمی، مجروح و تلف شده اند، به که معلوم است؟ به اعضای باند های پرچم و خلق؟ به بادیدن شان؟ به گروپ های به اصطلاح "مجاهدین" ؟ به پکت نظامی وارشا؟ به پکت نظامی ناتو؟ به کشور های مولد سلاح، که این ماین ها را تولید نموده و به فروش رسانیده اند؟ و یا به مزدوران آنها که این ماین ها را در نقاط مختلف افغانستان فرش و پنهان نموده اند؟ 
 افغانستان عزیز را، که هنوز هم آلوده با ماین و مواد منفلق‌ناشدۀ باقی مانده از جنگ است که به گفته میشود،، در حال حاضر، در بیشتر از چهارهزار و یکصد و پنجاه ساحهٔ آن، خطر موجودیت ماین ها و بقیه مواد منفلق ناشده تشخیص شده است و خطر آن وجود دارد که این محلات تهدید های مرگباری برای مردم عزیز ما، بخصوص خطراتی بزرگی برای اطفال و کودکان است، که و یا که ها باید "ماین پاکی" کنند؟
در مناطق مختلف افغانستان عزیز از سال ۱۹۷۸م. به این‌سو، مواد انفجاری و ماین های باقی‌مانده است، انفجار ناشده در مناطق مختلف باقی مانده اند!

افغانستان قسمیکه در بالا نیز گفته شد، یک کشور مولد سلاح نست؛ پاکسازی این ماین های انفجار ناشده وظیفه که و یا که ها می باشد؟

پرچمی ها و خلقی های مزدور در ارتباط به پاسخ سوالات مطرح شده، چه گفتنی، یا چه گفتنی های دارند؟

امید وارم، راه های حل مناسب جهت رفع این مشکل بزرگ جستجو و یافت گردد!

با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله


محمد داؤد مومند23.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​به حسن شرق افغان جرمن و پاچه گیران مسلکی  هتاک و یابو های سیاسی و بی معرفت شان!

به پا گرفتن تابوت من مناز ،لوده 

هنوز مردۀ من، زندۀ ترا بار است

زمری کاسی23.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and textMay be an image of 1 person and textMay be an image of 1 person and text


May be an image of 1 person and text
No photo description available.No photo description available.

زمری کاسی23.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text
و پست ها را تا بیخ و بنیاد شان میشناسم!

الله محمد22.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرض ادب.

بنده در نوشته های خود از کدام محترمی دفاع نه نموده م، بلکه با مطالعه مقالات آن محترم،  آن برداشت که محترم دیگری از آن دارد و یا داشت،  نداشتم، فلهذا لازم دانستم مخصوصاٌ اینکه با آن دانشمند بر خورد بی احترامانه صورت گرفته بود ، که از نوشته های وی و تحلیل های وی مستفید شده بودم و می شوم، طرف را متوجه بسازم که برداشت وی را خوانده گان دیگر  نمی تواند قبول نماید.  بعد آن محترم که فضا ی منطقی برایش ذیق شد، شروع نمود به حمله به اسم بنده که  چنین اسم غلط است و جملات مانند :" الله محمد هم مانند مطالب بی سر دُمت، سر و دمِ ناپیدا  دارد. "، "مگر قحط السمی بود؟" .محققان استدلال میکنند که خواندن «الله محمد» را میتوان نوعی کفر یا ارتداد دانست" . "اگر چه گفته بودم تا زمانی که نگوید او الله و محمد نیست و بگوید که حقیقاً کیست،" و غیره را نوشت. زمانی بنده استدلال های درست در زمینه ارایه داشتم که چنین نیست که وی می نویسد در قسمت این نام و چند جانبه ثابت شد که درست نمی گوید حالا شروع نموده به توضحیات دیگر در زمینه مانند اینکه نام جعلی است و غیره ، در حالیکه بنده هم این شخص را فقط از طریق نوشته های وی شناخته ام و اصلاٌ نمی دانم که کی است و با آن علاقه هم ندارم بدانم .    بنده چنانچه ادعا می گردد به کسی فحش نداده ام، بلکه از حق مسلم خود به شکل معقول آن دفاع نموده ام و مجبور هم نیستم   زور گویی های وی را قبول نمایم. قسمیکه دیده می شود این شخص مجهول برایم اینبار با طرح سومی داخل بحث گردیده و به ضم خودش عوامل شخصی و روانی بنده  را با "ممکن" های خود   به تجزیه و تحلیل گرفته  . یعنی مستقماٌ افکار خود را ارتباط به بنده داده که  صدق ندارد . زمانی در یک صحبت تیلیفونی محترم مرحوم نوری صاحب از بنده تقاضا نمودند تا بنویسم، بنده برای شان اظهار داشتم که با این جنگ و دعوی های که بین نویسندگان صورت می گیرد، نمی خواهم خود را مشغول نمایم که نامبرده پیشنهاد نمودند بنام مستعار بنویسم و یک نام را که خودش بسیار خوشش می امد برایم  پیشنهاد نمودند و حتی فرمودند که به همین نام در افغانستان که بودند می نو شتند، اما  آن  نام  خوش بنده نیامد و بعد از زیاد فکر نمودن این نام را انتخاب نمودم ، که حتی در   اوایل مرحومی که واقعاٌ یک انسان خبیر بودند  ، نوشته های بنده را تصیح می نمودند قبل از نشر و حتی برایم  پشنهاد نمودند که زیاد نه نویسم و کوشش نمایم مطالب را کوتاه بنویسم.  در یکی از نوشته هایم حتی انچه بنده نوشته بودم طوری تغیر آوردند که بعد از نشر متوجه آن شدم که بنده آن جمله را چنین نه نوشته ام ، اما به مرحومی  انرا  اظهار نه نمودم زیرا چندان مهم هم نبود. این هم داستان که بنده آهسته آهسته داخل این مجلس شدم و چندان هم علاقه به نوشتن در این بازار  اتهامات، دروغ ، توهین و غیره بعضی اشخاص ندارم،  اما حالا بعد از اینکه محترم مومند صاحب گرامی دو سه ماه قبل از احوال بنده پرسیدن که در این وقت ها نمی نویسم دو باره شروع نمودم به نوشتن که قسمیکه د یده می شود باز هم به آزار و ضیاع بی موجب وقتم می گردد. 

شکست دل به چه تدبیر کم شود بیدل

هزار موج کمر بسته در کیمن حباب

دوکتور محمد اکبر یوسفی22.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب الله  محمد  خان!

از شیوهٔ استدلال و خودپسندی های شما، انسان خسته می شود. در آینده هیچگاه با شما یک حرفی را تبادله نخواهم کرد. بس است.

کج حرفی و جدا ذکر کردن کلمات از یک جمله، خیلی  آذار دهند.. وقتی می گویم که مانند هر انسان حق دارید، بدین معنی نخواهد بود که من این حق را بشما داده  باشم. مشکل در کمپیوتر، این تذکز از متن قبلی ماند. انسان نمی تواند همه چیز را بداند و در حافظه داشته باشد. اگر کدام درسی را آموخته، باشم، هدف مکلفیت و مجبوریت سپری نمودن کدام امتحان را نزد شما در پیش نداشته ام. بااحترام، یوسفی.

الله محمد22.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب دوکتور یوسفی صاحب محترم سلام!

 از اینکه لطف نموده اید و بنده را "حق" داده اید تا به "کدام" دین معتقد باشم یک جهان تشکر. 

بلی بنده به "الله" معتقد هستم و اگر نباشم موجودیت خود را نفع می نمایم ، که همچو چیزی ممکن نیست، زیرا بنده باید خالق داشته باشم. بنده می دانم که خودم خود را خلق نه نموده ام.  شما با درک این خالق مشکل دارید ، اما بنده این را به فضل خداوند پاک و مهربان و بزرگ ندارم.  

اعتقاد به "الله" به فارسی/دری "خداوند ج" بی اندازه زیاد اگاهی و معرفت از نگاه علمی مخصوصاٌ علم ساینس امروز ی و عرفان و فلسفه می خواهد. پایه های اعتقاد بنده به اساس علم  ساینس  امروزی است انهم با درک پایه های اعتقادی دین مانند محتویات  کتب آسمانی،  یعنی ما در زمین در حقیقت در آسمان و منظمومه شمسی،  یعنی کهکشان راه شیری قرار داریم و زندگی می کنیم.

بنده هیچگاه فکر نه نموده ام ، چنانچه شما اظهار می دارید ، که کدام وظیفه داشته باشم، که دیگران را  به زور شمشیر تابع خود بسازم. شما محترم به سویه بسیار پاهین در اینجا تفکر خود را به رشته تحریر  آورده اید. شما می بایست می نوشتید که در کدام قسمت نوشته های بنده همچو چیزی که دیگران را دعوت به کدام چیزی نموده باشم و هرگاه دعوت بنده را نپذیرفته باشند از این دریچه بالای شان "شمشیر" کشیده باشم. 

این یک اتهام است که شما وارد می نمایید. یگانه وظیفه که بنده احساس می نمایم اینست که در برابر دروغ، اتهام، توهین، غیر منطق نوشتن به انواع مختلف استادگی نمایم در صورتیکه وقت و حوصله انرا داشته باشم.   یک انسان فهمیده و صاحب درک همچو اتهامی را بالای یک انسان دیگر هر گز وارد نمی نماید،  که گویا خواسته باشم خدای نا خواسته کسی را به زور شمشیر مجبور به چیزی نمایم. این زور شمشیر نیست،  بلکه زور منطق و استدلال است، هرگاه منظور تان از شمشیر این باشد، و انهم کسی را مجبور نمی سازم و کسی هم مجبور نیست این منطق و استدلال را قبول نماید، که   احتمالاٌ درک انرا نتوانسته،  فلهذا از وسایل دیگر مانند اتهام و توهین استفاده می نماید. یعنی منطق را به توهین تبدیل و رنگ می نماید.  

شما باید تکلیف روحی داشته باشید که چنین می نویسید. شما با اتحاد تان با دوست تان خواسته بودید بنده را مغلوب نمایید و بنده جلو این مغلوبیت باطل تان را اگر نمی خواستم در این استدیم ورزشی فکر  بگیرم، در حق خود و خواننده ظلم نموده بودم ، که غلط شما را صیح تلقی نماید،  چنانچه شما محترم همین اکنون چنین اتهام را بالای بنده وارد می نمایید.

خجالت بکشید از چنین طرز نوشتن تان. بنده می دانم به فرموده شما که " اینجا انسانها در جمع زندگی می کنند. تنها شما   زندگی نمی کنید که کل اختیار باشید."، بنده در کجا این "کل اختیار" را ادعا نموده ام که شما چنین می نویسید. بنده نظریات و مفکوره هایم را مانند همه در اینجا که به همین منظور ایجاد شده می نویسم، این اتهام ثبوت تکلیف روحی شما را به وضاعت نشان می دهد. بنده اختیار افکارم را دارم و اجازه دارم انرا اینجا و انجا اظهار بدارم و اگر کسی خواهش بحث را دارد حاضرم در فضای آزاد و دوستانه بحث نمایم،  نه اینکه شما چنین بی باک غلط می نویسید. 

در اخیر هم از بنده تقاضا دارید که:" این شیوۀ برخورد و تفکر و طرزالعمل تان تجدید نظر کند"، شما متوجه هستید که چی نوشته اید، یعنی خود را اختیار دار ساخته از بنده تقاضا دارید "تفکر" خود را تغیر بدهم و نظرم را تجدید نمایم ، که  اکثراٌ مطابقت دارد با تفکر علمای بزرگ جهان در گذشته و حال، زیرا از انها اموخته ام  و   ریفرنسهای خوب هم  دارم و مطابق نظر و تفکر شما بنویسم.

بنده شما را به صورت واضع می بینم که در کجای جهان تفکر هستید و مشکل شما چیست، که نمی خواهم انرا اظهار بدارم.   شما مشکل بزرگ فرهنگی دارید و بنده مطمین هستم که با این حالت که شما دارید از آن بیرون هم شده نمی توانید.  

این نوشته به اساس نوشته که شما نموده اید بسیار مختصر با مراعات سن و سال شما تولید گردیده ، که باید از شما تشکری نمود.  

بیدل افلاس آبروی مرد می ریزد به خاک

بی نیامی برد آخر جوهر از شمشیر ما


ع واحد حيدرى22.07.2024سدني/FotoGallary/CountryIcons/AUS.png
 پشتون ها:
مردم با عظمت بی وطن ! ؟
ترجمه داكتر صاحب ع تره كى شامل اصل واقعيت  هاىجيو پالتيك منطقوى در باره قوم پشتون مى باشد كه براى أشخاص مثل ببرك كارمل و اناهيتا راتب زاد شايد قابل درك و قبول نباشد،  اما واقعيت هاى  تاريخ را نمى توان به گمان زنى ها تغير داد. 
استخبارات اشغالگران در زمان اشغال كوشش نمود كه إحصايه پشتون را ٤٠٪؜ نشان بدهد اما واقعيت امر چيزى ديگر بود.

از داكتر ع تره كى ممنون هستيم كه اين ترجمه را با ما شريك ساخت. در يك قسمت اين ترجمه داكتر صاحب سال ۱۹۸۳به عوض ١٨٩٣ به حیث سال تاسيس خط ديورند ذكر شده كه اگر محترم داكتر صاحب انرا إصلاح نمايد. 
قاسم باز21.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
په ډیر تاسف سره باید ووایم چی د محمودخان اڅکزی نوی څرګنده ونی چی وایی ، « پښتونخوا د پاکستان برخه ده مونږ د خپلو فوجیانو سره نه جنګیږو .» محمود خان اڅکزیه . : نو که داسی وی ولی مو دا ۸۰ کالونه ( دا زمونږ پښتونستان ) دروغین چیغی وهلی.
که په ریښتیا د پښتونخوا پښتنو ستاسی په شان بی ننګه مشران نه درلوی اوس به د کوزی پښتونخوا د پښتنو دا حال نه وای.


محمد داؤد مومند21.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​خطاب به گنده پیر، حسن شرق افغان جرمن، نبیل خان عزیزی!

کودتا چی و انقلابی منحرف افغان جرمن!

مفتن، مدسس، منافق، دو رو، دو پهلو، احول و دو بین افغان جرمن!

مطلعم، زمانیکه ،که سه قبل جناب عارف عباسی پروانۀ عشق مردم و خدمتگار صادق افغانستان، مضمونی به سایت افغان جرمن فرستاد و بار مجدد حاضر به همکاری قلمی و معنوی شد، و قیس جان کبیر به او خوش امد و مرحبا و حبذا گفت، تو کوداتچی منحرف، به قیس جان کبیر اخطار دادی «همانند اخطاری که رهبر کبیرت حسن چپ در مورد عملی ساختن کودتای سرطانی به سردار بیچاره داد» که اگر به عارف عباسی اجازۀ همکاری قلمی در افغان جرمن داده میشود، تو نبیل خان عزیزی، مستعفی خواهی شد.

این بود مثالی از کودتای ضد معنویت تو علیه ، محترم عارف عباسی.

تو مانند حسن چپ، چند اغواگر منحرف و یابوهای هایی سیاسی و برقع پوش و مهره های دائرۀ خبیثۀ شیطانی  را مانند، زرگی و یونس و کاکر و رفیع  قومانده  اشت اشت میدهی تا تحت پردۀ مصئونیت مطبوعاتی تو، امعاء کلان خود را به دهان نا مبارک شان، پیوند داده، و رفع ضرورت و قبضیت سیاسی کنند.

این فرد علامه داکتر اقبال در مورد تو حسن چپ و شیاطین حلقۀ کودتایی تو مصداق مدعا و کلام است:

ای بسا آدم که ابلیسی کند

ای بسا شیطان که ادریس کند 


الله محمد21.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

خوانندگان محترم سلام به همة شما!

علیکم از سلام نویسنده محترم و عزیز، بلی بنده مشاهده نمودم که " مسئله بر سر کل" از لکچر مرحوم هنس پیتر یویر داکتر فزیک ذروی بوده است. بنده را از ذره نتراسنید که خودم ذره هستم.  هم هنس پیتر را و هم ماکس پلانک را دقیق می شناسم و افکار و تیوری های انها را دقیق مطالعه دارم، که هر گاه اینجا خود را با آم مشغول نمایم از موضوع اصلی خارج می گردم،  که شما خواسته اید خواننده گان را بعد از سلام روشن نمایید. ضمنا بنده را از اینکه وی ریس کدام انستیوت هم بوده نترسانید. 

بنده هم همه اجزا را مانند آن دانشمند مرتبط می دانم، شما طوری نوشته که بنده اینرا نمی دانم،  مثلاٌ همین اکسیجن که تنفس می کنیم و توسط فتو سنتیز نباتات در هوا تولید می گردد،  باعث حیات ما است که توسط نباتات از نور یعنی انرژی افتاب تولید می گردد. خلاصه ابنرا بنده دقیق می دانم که همه هستی با هم ارتباط دارند اما موضوع در اینست که زمانی شما بخواهید بالای انسان و یا شتر حرف بزنید باید انسان و شتر را به حیث جزء از هستی در نظر بگیرید در کل هستی و نمی توانید هستی را کل کل کل کل گفته و جز را در کل فراموش کنید. شما می خواهید مانند اب بازان ماهر بنده و یا خواننده را متقاعد بسازید که بنده جملات نوشته های شما را پارچه پارچه که می کنم درست نیست،  یعنی از  انسان و گاو و شتر که اجزی هستی است، انها را نا دیده گرفته ،  بالای انسان ناقص و یا شتر ناقص   شما  که درست نموده اید، بحث نگردد.   تیئوری های "اندکشن" (از جزء به کل) و "دیدکشن" (از کل به جزء) توسط "پوپر" غلط ثابت شده است، اما توسط بنده درست ثابت می گردد، زیرا خود کلمه "جز و کل" در ادبیات بشر اینرا افاده می کند که باید وجود داشته باشد. مثلاٌ تایر موتر جز از کل موتر است و موتر بدون تایر حرکت نموده نمی تواند، به همین ترتیب نور افتاب جز از حیات در زمین است که بدون این جز حیات وجود ندارد و یا نباتات جز از زمین است که بدون آن اکسیجن   در زمین به حیث "کل" وجود داشته نمی تواند. و غیره و غیره. هر کس هر چیز گفت اینجا تقلید نکنید عقل خودتان را به کار بیاندازید. امید است  حالا   حکایت کننده  توانسته باشد ادعای شما با ادعای خود روشن نموده باشد. به جواب تبصره دیگر تان هم خواهم پرداخت. 

مقیم نا رسایی باش پیش از خاک گردیدن

که سعی هر دو عالم چون عرق خواهد چکید اینجا


بیدل


الله محمد21.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم دانشمند عزیز محترم کاسی صاحب گرامی!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی صحت و سلامتی تان از بار گاه ایزد متعال یک جهان قابل تشکری دارد از ارسال تفکرا علمای بزرگ جهان در ارتباط مسایل مختلف زندگی بشر.

مخصوصاٌ تفکر  مرحوم "نیچه" را در ارتباط موضوعات مختلف که ذکر نموده. تا جاییکه بنده معلومات دارم حتی انشتاین فرموده که وی به خدایی که "نیچه" اعتقاد دارد، اعتقاد دارد که وی همان هستی را و طبعیت را در فکر و اعتقاد داشته. یعنی ظاهر هستی را که مسلم هیچ ظاهر بدون باطن بوده نمی تواند یعنی این ظاهر خودش هم باطن است هر گاه درست درک گردد. 

به هر صورت از اینکه احوال سلامتی تان می رسد و ما را هم آموزش می دهید خوشحال هستم. یاد مکتب ما و صنفهای آن به خیر باشد که بعضآٌ در بهار که باران شدید می بارید صحن مکتب را اب می گرفت و بابه کک را از گلگین می دیدم که می امد و زنگ تفریح و رخصتی را می زد. همه آن گذشت، زندگی یک چرخش است و همینکه صحتمند باشیم تا رفتن از این جهان تا جهان مغلق با پل نازک آن مانند تار جولا  تمام جهان را داریم. خوش و ارام باشید.

بلندست آنقدر ها آشیان عجز ما بیدل

که بی سعی شکست بال و پر نتوان رسید اینجا

الله محمد21.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوست بسیار عزیز و گرامی ام محترم حسیب الله خان!

با عرض سلام و احترام به شما محترم خوش شدم احوال مبارک تان را دادید و انهم در ارتباط موضوع که بنده طرف محکمه قرار گرفته بودم. 

بلی برادر عزیز موضوع مربوط کاملاٌ برایم وضاعت داشت و می دانستم که اسم  "محمد" در عربی که ارتباط به "حمد" می گیرد و زبان شناسان مانند مولوی معروفی صاحب عزیز که به رتبه "درویشی" رسیده اند، قرار نوشته خود محترم ، اینطرف و انطرف انرا که چرا از "حمد" که معنی ستایش را می دهد "محمد" شده است، و در اسم "الله محمد" که شما محترم دقیق متوجه موضوع شده اید و بنده انرا فراموش نمودم که بنویسم، اما در نظر داشتم که اگر ارتباط پیدا شد انرا تحریر بدارم ، که نام خدا دولت شما بیدار بود ، و انرا روشن نمودید. یعنی ستایش خداوند پاک و مهربان معنی اسم اصلی "الله محمد" است . یعنی ستایش خداوندی را که ما را و همه هستی را خلق نموده است که بنده به معرفت  و درک کنه "ذات" آن که خارج از جسم و زمان و غیره است رسیده می تواند. 

  آیه و یا جملهء ذیل در قران انقدر محتویات قوی دارد که تمام فلسفه هستی را بیان داشته است یعنی از ازل تا ابد و از ظاهر و باطن "هو ٱلۡأول وٱلۡأخر وٱلظـهر وٱلۡباطن وهو بكل شيۡء عليم"

در حقیقت خداوند "ج" را  از طریق ماهیت های و تجلیات وی مانند هستی، طبعیت و کثرت تجلیات وی در طبیعت می توان دقیق درک نمود و به وی احترام نمود که ما را خلق نموده که پیدایش ادیان هم در قدم اول یک موضوع عمیق علمی در افکار بشر بوده است.  نه تنها در قران کریم، بلکه در تمام کتب اسمانی خداوند "ج" از طریق پیامبران خود  حقیقت پدیده هستی را باز نموده مثلاٌ در قران بار ها آمده که در خلقت و هستی تفکر نمایید و ببینید که چطور کهکشان ها و  کرات اسمانی را نگاه داشته ام که ستونهای ان دیده نمی شود،  که دقیق موضوع قوه های جاذبه بیم کرا ت سماوی و کهکشان ها را در تفکر بشر می دهد،  و یا اینکه تفکر نمایید که شما را از چی یک قطره که به چشم دیده نمی شود خلق نموده ایم و حتی جریان مهم تکامل حجره را به انسان کامل از نگاه جسمی در بطن مادر توزیع می دهد و غیره مسایل بسیار عمده و جالب. 

تشکر که ما را در حملات هوای بی موجب در  ارتباط اسم "الله محمد"، تقویه نمودید مانند :  :"  زیرا الله محمد هم مانند مطالب بی سر دُمت، سر و دمِ ناپیدا  دارد. "، "مگر قحط السمی بود؟"  ، "چون میخواهیم  از قبل بدانیم با چی یا کی طرف هستم؟"، "منبعد کوشش کن مطالبت حاوی معانی باشند".محققان استدلال میکنند که خواندن «الله محمد» را میتوان نوعی کفر یا ارتداد دانست" . "اگر چه گفته بودم تا زمانی که نگوید او الله و محمد نیست و بگوید که حقیقاً کیست،" شما این روز را نگاه کنید که بالایم آورده بود. به هر صورت بنده تکلیف که برایم از چنین بر خورد پیدا شد ، آن برادر محترمم را بخشیده و دقیق میدانم که باعث ناراحتی وی در ارتباط موضوع "کاتب کرایی" شده بودم. هر انسان ساختمان فکری، روحی  و حتی جسمی متفاوت دارد ، که باید کوشش گردد انرا درک نموده، راه های برخورد درست خود را با وی پیدا نماییم. خداوند متعال شما را با چوجه های تان در خانه گرم و محبت امیز تان در پناه خود داشته باشد که روشنی دقیق و بسیار معقول از نگاه ادبیات بالای موضوع انداختید. 

بیدل ز بس سراسر این دشت کلفت است

جز گرد بر نخاست به هر جا زدیم پا


  
خلیل الله معروفی21.07.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 بحثی در مورد "اضافۀ مقلوب"

در زمانۀ ما بعض کسان مباحثه را با "شار خربوزه" و "شار علالا" تعویض میکنند؛ و آن حالتی را گویند، که هرکسی بتواند بدون داشتن صلاحیت، مطابق به میل دل خود در امور دخالت کند. چنین دست درازیها همان داستان مشهور "کلیله و دمنه" را تداعی میکند. وقتی در سال ۱۹۶۰ صنف دوازدهم را در لیسۀ محبوب حبیبیه میگذشتاندم، محتوای مضمون قرائت فارسی(دری) را متونی از "کلیله و دمنه" تشکیل میداد؛ که از امهإات متون نثر دری شمرده میشود، و نثری ست بسیار سره ولی بالنسبه ثقیل و سنگین. درانجا داستان "بوزینه و نجَّار" را خوانده بودیم، که ماحصلش اینک در هیئت ضرب المثل مشهور «کار بوزینه نیست نجاری!!!» درامده است. میخواهم مختصر آن داستان را به زبان خود پیش بکشم:

گویند درودگری(نجّاری) مشغول کار نجّاری بود و پیوسته تحته چوبها را پهلوی هم میگذاشت و میخ میکرد. از قضاء بوزینه ای در شاخ درخت نشسته بود و کارروائیهای ماهرانۀ نجّار را تماشا میکرد و میدید، که نجّار با چه فنّانی و مهارتی تخته های چوب را باهم نصب میکند. وقت نماز دررسید و نجّار کار خود را گذاشته و به جمع نمازگزاران پیوست. بوزینه، که میدان را شغالی دید، آمد و بر مسند نجّار نشست و همان قسمی، که نجّار تخته های چوب را پهلوی هم گذاشته میخ میکرد؛ بیچاره بوزینه هم خود را مشغول همان کار ساخت. از قضاء خایه های کشال بوزینه در بین تخته چوبها قرار گرفت و بوزینه از آن بیخبر بود؛ بوزینه وقتی تختۀ آخرین را میخ میکرد، متوجه گشت، که خایه هایش در بین دو چفتی گیر مانده است. هرچه تقلاء کر تا خود را نجات بدهد، میسر نشد و در همین وقت نجّار پس از ادای دوگانه به درگاه یگانه، بر مسند کار خود آمد و بوزینه ای را یافت، که خُصیتینش در بین دو چِفتی گیر مانده و بوزینۀ بیچاره هرچه شتنک و خیزک و جستک میزند، نجاتش میسر نیست. نجار هم اول از همه یک چوپ بیخدای بادامی را گرفته و چندین ضربۀ جانانه بر پشت و پهلو و سرین سرخ و پندیدۀ بوزینه نواخت؛ و حاذقی این داستان را در چوکات این ضرب المثل دراورد، که:

«کار بوزینه نیست نجاری!!!»

در زمانۀ ما هم کسی پیدا شده است، که حق و ناق(حق و ناحق) در بحثهای دستوری مداخله میکند، بی خبر از آن، که بررسی امور گرامری یا دستوری از هرکسی ساخته نیست!!!

بلی؛ بسیار اتقاق می افتد، که این بیچاره، که پیوسته از بوزینه تقلید میکند، خود را در مباحث دستوری آغشته میسازد. این بیچاره اینک در بحثی دست اندازی کرده است، که از سویۀ او و اقران و اخواتش بالاتر است. از همین خاطر در هر قدمه و در هر نقطه و در هر نکته، "اشتباهات متکرِّر" را مرتکب میشود. این بیچاره، که از درک اساسات و مقدمات ابجدی دستور زبان هم عاجر است، اینک تبصره ای بر "اضافۀ مقلوب" منتشر کرد و چه تبصره ای، که از خواندنش "بوزینۀ کلیله و دمنه" هم به خنده می افتد!!!

این بیچاره، که از درک اساسی ترین مفردات و مقولات "دستور زبان" هم عاجز است، نمیداند، که "اضافۀ مقلوب"، حالت دیگری از یک "ترکیب اضافی" ست، بدون این، که در کنه معنائی ترکیب تغییری وارد گردد. جهت شرح این مبحث اینک نکاتی را تقدیم میکنم؛ و بهترین تشریح را در آوردن مثالهای فراوان میبینم:

اول از همه باید گفته شود، که "اضافۀ مقلوب" کدام قاعدۀ قیاسی را نمیشناسد و این بدین معناست، که از همه "ترکیبات اضافی" نمیتوان "اضافۀ مقلوب" درست کرد. و به عبارت دیگر، "اضافات مقلوب" همه سماعی و بیقاعده اند و تنها و تنها از ترکیباتی، که اهل زبان لازم دانسته اند، میتوان "اضافۀ مقلوب" درست کرد.

ــ کلمۀ "باغِ گل" یک "ترکیب ضافی" ست، که مقلوبش؛ یعنی "گلباغ" هم عین مفهوم و مدلول را افاده میکند؛ و این بدین معناست، که "باغ گل" و مقلوب آن؛ یعنی "گلباغ" صد درصد عین معنی و مفهوم را اداء میکنند!!!

ــ "گلاب" عبارت است از "اضافۀ مقلوب" از ترکیب اضافی "آبِ گل"؛ پس در مفهوم و معنای "گلاب" و "آب گل" کوچکترین تغییری را یافته نمیتوانیم!!!

ــ "سالارِ سپاه" یک "ترکیب اضافی" ست، که اگر آن را مقلوب بسازیم، ترکیب "سپاهسالار" به دست می آید و همه به نکوئی میدانیم، که "سالار سپاه" و "سپاهسالار" به عین مفهوم استعمال میشوند!!!

ــ "شهزاده " حالت مقلوب "زادۀ شاه" است؛ و این بدین معناست، "زادۀ شاه" و "شاهزاده" عین معنی و مفهوم را بیان میکنند!!!

ــ "شاهدخت" اضافۀ مقلوب از "دخت شاه"(دختر شاه) است و این بدین معناست، که "دخت شاه" و "شاهدخت" عین مفهوم را بیان میکنند!!!

ــ "ناخدا" مخفف ترکیب "ناوخدا"("ناو"؛ یعنی"کشتی") است و آن به رستۀ خود مقلوبِ "خدای ناو" میباشد. پس ترکیبات "ناخدا" و  "خدای ناو"(خداوند ناو)، عین مفهوم را میرسانند، که عبارت باشد از "کشتیران" یا کشتیبان!!!

ــ "گل پاچا" اضافۀ مقلوب از "پاچاگل" است، که هردو عین مفهوم لغوی را ارائه میکنند!!!

ــ "گل آغا" اضافۀ مقلوب از "آغاگل" است؛ پس در مفهوم و معنای لغوی "گل آغا" و "آغاگل" کدام تغییری رونما نگشته است!!!

ــ "کارخانه" اضافۀ مقلوب از "خانۀ کار" است، که هردو عین مفهوم را افاده میکنند!!!

ــ "بزرگمرد" مقلوب "مردِ بزرگ" است؛ و کسی در معنای هردو ترکیب کوچکترین تغییر را نمیبیند!!!

و صدها و هزاران مثال دیگر از این سنخ.

بعد از این همه تشریحات تحلیلی و تجسیمی اینک میرسم، به مثال مورد نزاع آن "بیچاره" در آن کامنتش. به رؤیت این همه تشریحات و تقدیم این همه مثالها، بدین نتیجه میرسیم، که:

ترکیب "الله محمد" حالت مقلوب "محمدالله" است؛ و "محمدالله"؛ یعنی "محمد خداوند"!!!

و اگر کلمۀ "محمَّد" را از نگاه صرف عربی تحلیل کنیم:

کلمۀ "محمَّد" از نگاه صرف عربی "اسم مفعول" از مصدر "تحمید"(باب "تفعیل") است، که از مصدر ثلاثی مجرد "حمد" اشتقاق یافته است. پس کلمۀ "محمد" به معنای "حمد گفته شده" و یا "پسندیده" است. بدین حساب "محمدالله" به معنای "ستودۀ خداوند" است؛ و "الله محمد" هم عین مفهوم را افاده میکند!!!

بعد از فراغت از کار "اضافۀ مقلوب" میرسیم به نکاتی از کامنت آن "بیچارۀ کمبخت"، که در هر قدمه و در هر وهله اش اشتباهات نابخشونی دستوری و املائی دیده میشوند؛ و من تنها به یکی دو نکته اشاره میکنم:

ــ آن "بیچاره" کلمۀ "طوفان" را در هیئت "توفان" مینویسد. در حالی، که "طوفان" یک کلمۀ عربی ست، که در ذات خود "معرًّب" کلمۀ یونانی typhonos" میباشد. "فرهنگ عمید" اشتباهی را مرتکب شد و این کلمه را هم به "ت" و هم به "ط" درست و یکسان دانست و از آن به بعد بسا کسان بیمایه و بیخبر از دنیا، به بیراهه رفتند.

معنای "طوفان" کاملاً مشخص است، ولی کلمۀ "توفان" از نگاه دستوری "صفت فاعلی" از مصدر "توفیدن" است؛ پس کلمۀ "توفان" به معنای "خروشان" است و با کلمۀ "طوفان" عربی هیچ ارتباط اورگانیک ندارد!!!

ــ "بیچاره کمبخت" نمیداند، که "واو عطف" کلمات مختلف النوع را باهم پیوند میدهد؛ هم کلمات مترادف، هم کلمات متضاد و هم کلماتی را، که باهم هیچ ارتباط اورگانیک ندارند. "بیچارۀ کمبخت" مگر تنها و تنها یکی از حالات را بلد است و حکم میکند، که نمیتوان کلمات "مشروع" و "معمول" را باهم به صورت عطفی یکجای نوشت. جهت خوشنودی دل ناشاد آن "کبخت بیچاره" مثالهای فراوان ذیل را پیش میکشم، که همه "ترکیبات عطفی" هستند:

ــ رفت و رو؛ آمد و شد؛ خرید و فروش؛ دید و وادید؛ دیده و دانسته؛ کند و کپر؛ زیره و پودینه؛ خیز و جست؛ ....

ــ خوب و خراب؛ خوب و بد؛ سیاه و سفید؛ سود و زیان؛ شاد و ناشاد؛ خنده و گریه؛ دور و دراز؛ عذر و زاری؛ شور و شیرین؛ شیرین و تلخ؛ از خود و بیگانه؛ ....

ــ خویش و قوم؛ آب و دانه؛ زمینی و آسمانی؛ دنیوی و اخروی؛ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و ادبی و فرهنگی؛ هندو و مسلمان و گبر و ترسا و نصارا؛ ....

به حضور خوانندۀ عزیز اقرار میکنم، که نسبت گرفتاریهای شخصی وقت زائد ندارم تا صرف نوشتن مقالات کنم. ازین سبب همین کم مرا به کرم خود بپذیرند ولی وعده میسپارم، که در اولین فرصت ممکن مقاله ای تقدیم کنم و موضوع "اضافۀ مقلوب" را مفصلتر بشکافم.

تذکّــــــــر:

هنوز کامنت دوم جناب "الله محمد خان" به نشر نرسیده بود، که من فقط به روی نداء و ایجاب وجدانی آن چند نکتۀ مختصر را نوشتم و گپها و سخنان آشفتۀ آن "بیچارۀ کمبخت" را رد کردم. به جناب "الله محمد خان" وعد میدهم، که در آرشیفهایم به دنیال همان کامنت چند سال پیش خواهم افتاد، که در زمینۀ شرح صرفی ترکیب "الله محمد" نوشته و به نشر سپرده بودم. والسلام

   (خلیل الله معروفی ــ جرمنی ــ ۲۰ جولای ــ ۲۰۲۴)

احمد آریا21.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

نام جعلی الله محمد خان موضوع این بحث نبود. موضوع این مناظره، به اصطلاح دفاعیه مستعار نویس از یک به اصطلاح لابی گر طالبان بود که با نشر مقالات در حالی که مانند همیشه بر مواضع همیشگی خود پافشاری میکند، با ایما و اشاره توصیه های سیاسی به  گروه  طالبان میدهد،  و این قلم طی  کامنتهائی به برخی از آنها انگشت گذاشت و پرده از روی شان برداشت.

 بحث در مورد ترکیب نام مستعار الله محمد زمانی مطرح شد که از شخص پشت آن خواستم هویت خود را در حین فحش دادن فاش کند. اما او از انجام این کار خودداری کرد.

 اکنون افراد دیگری داوطلبانه یا با دعوت به این بحث پیوسته اند و  بحثی را که دو روز است به پایان رسیده است اما میتواند ابزاری در دست آنها برای به هم ریختن موضوع باشد، ادامه میدهند.

در هر صورت، از آنجایی که مستعارنویس همچنان خود را محق میداند و هنوزهم با همان عنوان جعلی مینویسد، در اینجا به اختصار به برخی ازعوامل شخصی و روانی مستعار نویسی اشاره میکنم:

 

۱. انزوا گرایی: مستعار نویس ممکن است از احساس جدایی از جمعیت که با نوشتن با نام مستعار به وجود میآید لذت ببرد. این به او امکان میدهد بدون اینکه به نام یا شهرت واقعیش گره بخورد، بحث کند، تبلیغ کند و حتی تبلیغات را ترویج کند.

۲. کاوش دورنی: استفاده از نام مستعار میتواند راهی برای رسیدن به میلانهای درونی او باشد. شخصیت‌های مختلف را اتخاذ کند و سبکهای نوشتاری متفاوتی را آزمایش کند که پاسخهائی به آن چالشها هستند.

۳. احساس گمنامی: حتی اگر هیچ خطری را احساس نکند، ممکن است با ناشناس بودن با نام مستعار بر این احساس غلبه کند. برای او نوشتن آزادانه و بدون نگرانی در مورد اینکه دیگران چگونه ممکن است درباره کارش قضاوت کنند، رضایت بخش است.

۴. مرموز بودن: شاید هدف او از نوشتن با نام مستعار ایجاد فضایی مرموز باشد. به گونه ای که برای خود شخصیت یا شخصیتی جدا از زندگی واقعی خود میسازد.

۵. شیفتگی به زندگی دیگر: برخی از این افراد ممکن است مجذوب ایده زندگی دوگانه یا کشف جنبه های مختلف شخصیت خود از طریق نوشتن با نام مستعارباشند.

۶. عشق به داستان سرایی: ممکن است به سادگی از فرآیند خلاقانه یک شایعه و ساختن روایتی حول آن لذت ببرد، حتی اگر در واقع نیازی به ناشناس بودن هم نداشته باشد.

۷. خصوصیتهای های شخصیتی: برخی افراد درونگرا یا افرادی که دارای حس قوی هویت یا شهرت هستند، ممکن است به راحتی بتوانند خود را از طریق نوشتن با نام مستعار بیان کنند.

سپاس از توجه تان

احمد آریا 

محمد داؤد مومند21.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​غف زدن بی وقت و ناوقت

یک یابوی سیاسی گماشته شدۀ کمیته مرکزی و شورای انفلاقی افغان جرمن و در عین حال، قلاده به گردن حسن شرق افغان جرمن یعنی نبیل خان عزیزی ، تلوحیاً وانمود ساخته است که گویا مقالۀ شاغلی اکبر خوشبین، در ویب سایت وزین افغان جرمن، تراویده این قلم است.

اگر کسی بیسواد نباشد، به صراحت تشخیص کرده میتواندکه سبک نوشتن این قلم، ممیزات مشخص خود را  داشته بخصوص استعمال لغات، و تحریر جملات من با ذوات محترم دیگر تفاوت دارد، علاوه بر آن، در کوبیدن مخاصمان و کژاندیشان، از طرز برخورد کوبندۀ مغفور استاد هاشمیان، پیروری نموده، به جز از خداوند از شخصی یا مقامی ترس و هراسی ندارم.

مضمونیکه هم اکنون در مورد شهید محمد موسی شفیق نگاشته ام، ممثل عریان گفتن و عریان نوشتن و ترد گویی من است. 

زه خوشحال کمزوری نه یم چی به ډار کړم

هغه هم د موږکانو او ګیدړانو او سور انډیانو څخه؟ 

آفتاب آمد دلیل آفتاب

حسیب الله21.07.2024آلمان http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​با تقدیم سلام مجدد،

مضامین محترمه خانم ملالی جان موسی نظام را، تحت عناوین "نکاتی در زمینۀ حقایق کودتای ۲۶ سرطان (تاریخ نشر 03.07.2024)، بازنگری اولین دهۀ دیموکراسی و اولین جمهوریت در افغانستان (در چهار قسمت، که از تاریخ 11.07.2024 بدینسو به نشر رسیده اند)، قابل ستایش فراوان یافتم.

نوت: بدون شک که هر دو کوتاه های که در دهۀ هفتاد میلادی در افغانستان به وقوع پیوسته اند، درست در زمانی به وقوع پیوسته اند، که دکترین سیاست خارجی برژنف، که همانا سیاست توسعه طلبی شوروی را در بر داشت، در جریان بوده است، به نظر من شوروی وابستگان پرچمی و خلقی را در داخل افغانستان، به حیث مزدوران خارجی اش، جهت پیاده سازی همان دکترین توسعه طلبی برژنف استخدام نموده بود، اما اعضای باند های پرچم و خلق، این خائنین ملی و جنایتپیشه گانی فاقد خرد و تشنۀ قدرت و مقام های مزدورمنشانه، با ارتکاب جنایات و خیانت های ملی، از ورای قتل و قتال مردم عزیز و فقیر ما، با اتکا به قوت نظامی بادار شان، افغانستان بی‌طرف و غیر مسلک را، نخست دو دسته به بازار شان تقدیم نموده، سپس  بیشتر از یک دهه میدان جنگ پکت های نظامی وارشاد و ناتو قرار دادند. در حقیقت و واقعیت امر مسبب اصلی ویرانی های نیم قرن اخیر افغانستان، همین اعضای خائن، بی خرد و جنایتکار پرچم و خلق بوده اند، که باید هر وجدان بیداری امروز نیز بر این خائنین وطنفروش نفرینی چندی بفرستد، تا درسی باشد به کسانیکه اشتیاق خیانت ملی و جنایت بر سر دارند!


با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله


حسیب الله20.07.2024آلمان http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت هموطنان محترم و عزیزم، از خداوند متعال صحت کامل و خوشی های فراوان برای همه استدعا میدارم.

در ارتباط اسم زیبای "الله محمد"، مرا نظر بر آن است، که از آنجائیکه لغت "محمد" در زبان دری "ستوده" نیز معنی می دهد، اسم زیبا و پرمحتوا "الله محمد" را می‌توان اینطور معنی و تعریف نمود، که اسم مرکب "الله محمد" تعریف شخصی را می دارد، که آن شخص محترم خداوند متعال را، یعنی الله تعالی را "ستوده" و یا می ستاید!

نوت: چنانچه از نیت نیک جناب محترم الله محمدخان نیز به مشاهده می رسد، جناب ایشان یک شخصیت محترم، صلحدوست، نیک سیر، خیر اندیش و بشردوستی اند، که چنین نام زیبا و پرمحتوا برای جناب ایشان می زیبد.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله 

دوکتور محمد اکبر یوسفی20.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم الله محمد!

اگر به کدام دین و آنهم به الله معتقد هستید, حق شماست. اما فکر نکنید که شما وظیفه داشته باشید که دیگران را با زوز شمشیر تابع خود سازید. اینجا انسانها در جمع زندگی می کنند. تنها شمازندگی نمی کنید که کل اختیار باشید. با این شیوۀ برخورد و تفکر و طرزالعمل تان تجدید نظر کند. با احترم. یوسفی.



دوکتور محمد اکبر یوسفی20.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​خوانندگان محترم سلام به همة شما!

طوری که مشاهده می توانید، عنوان «چونکه مسئله بر سر کل است» عنوان لکچر‌«دوکتور دوکتور پروفیسر "هنس - پیتر دیور"، داکتر فزیک ذرو ی و چندین دوره رئیس انستیتوت تحقیقاتی "مکس پلانک" اقتباس شده است. ازین لکچر بخشهائی بازگو شده است. آن دانشمند، همه اجزاء را با هم مرتبط می شناخته است. از دید او جزء مستقل بدون هیچ نوع پیوند با دیگر پدیده های این دنیای واحد وجودندارد. از جانب دیگر برخلاف سابق تیئوری های "اندکشن" (از جزء به کل) و "دیدکشن" (از کل به جزء) توسط "پوپر" غلط ثابت شده است. درین نتیجگیری ها، این حکایت کننده هیچ ادعائی را خود بیان نداشته است. تبصره کننده خود متن شفاهی لکچر را می تواند خود گوش دهندد. با احترام، یوسفی.

الله محمد20.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

دوستان گرامی!

با عرض ادب.

 اسم  "الله" اسم خاص خداوند "ج" بوده که صفات کمالی خداوند را افاده می نماید که بحث آن در علم کلام  و فلسفه اسلامی توسط علمای این علم به تفصیل شده است.  بنده از نگاه علم کلام کوشش می نمایم  ، بدون اینکه به  موضوع  "ترکیب وصفی مقلوب" تماس بگیرم که محترم معروفی صاحب هر گاه وقت و حوصله داشتند این کار را خواهد نمود  را که فلسفه درست خود را   افاده می نماید، یک تبصره کوتاه و فشرده ارایه بدارم. 

 همه موجودات و پدیده های هستی به صورت مستقیم و یا هم غیر مستقیم افعال خداوند پاک را تمثیل می نمایند. یعنی "الله" پدید آورنده همه چیز در هستی منجمله انسان  می باشد. به این اساس محمد "ص" مخلوق خداوند بوده و شامل افعال وی می گردد. یعنی محمد "ص" هم مانند دیگر پیغمبران و دیگر موجودات زنده در گذشت های دور، حال و آینده ، در جملهء افعال خداوند "ج" به شمار میرود. "الله محمد" هم که به حیث یک اسم قبول شده در فرهنگ ما وجود دارد از این امر خارج بوده نمی تواند. در غیر آن علمای امور دینی ما متوجه موضوع در جریان قرنها می شدند و این اسم را ممنوع قرار می دادند. یعنی محمد "ص" در سیستم خلقت مربوط فعل "الله ج" گردیده و اینرا افاده می نماید که "محمد ص" مخلوق "الله" بوده یعنی به وی تعلق دارد. در اینجا دو اسم یکی اسم اعظم "الله" پاک و دیگر هم اسم که از اثر افعال ذات خداوند خلق گردیده با هم افاده گردیده است ، زیرا    خالقیت و افریدگاری از صفات خداوند پاک به شمار می رود، شریک ندارد و خالق جهان هستی می باشد . بنده این موضوع را در نوشته های قبلی خود با آوردن افکار مولانا و حافظ که به وضاعت اولی از وصل بودن خالق و مخلوق و دومی از افتادن حجاب و یکی بودن عاشق و معشوق یعنی خالق و مخلوق مانند اکثریت علمای کلام و فلسفه اسلامی و عرفانی اسلام اطهار نموده اند، برای فهم ارایه داشته ام.   اینکه در قران آمده الله نور السماوات   و الا رض حتی از نگاه علوم ساینس امروزی ثبوت همین موضوع است که علم توحید را افاده می نماید . یعنی خداوند پاک نور همه چیز و افرینده همه چیز است، زیرا همه چیز از نور و انرژی/افغال  ذات پاک خداوند هستی سر چشمه می گیرد. چنانچه در طول قرنها در علم کلام و فلسفه اسلامی بحث های عمیق بالای ان صورت گرفته که فشرده همه انها همین مطلب را  تفهیم می نمایند. این موضوع که  "خدا محمد است"  یا  "محمد با خدا یکسان است"  کاملاٌ غیر موجیه بوده که همچو چیزی در محتوای اصلی این اسم وجود ندارد. 

 بقیه تبصره محترم ما قابل توجه شده نمی تواند، زیرا همه آن پولیمیک است.

 قابل تذکر است که چنانچه اظهار گردیده،  بنده هیچگاه به کسی فحش نداده ام بلکه جواب فحشهای ، توهین، تخقیر و اتهام  را  به شکل ادبی از داخل محتویات تعقیر، توهین و اتهام و غیره طرف مخاطبم  از زمان شروع نوشتن تا کنون داده ام و در اکثر تبصره هایم هم مسایل علمی و اجتماعی و سیاسی را به بررسی گرفته که همچو چیزی در آن وجود ندارد که همه آن ها در مسایل مختلف با پایه های فوق العاده قوی استدلال و منطق استوار بوده که طرف مخاطبم قادر به رد ان شده نتوانسته و حالا به چنین اتهامات دست می زنند،  که فوق العاده متاثر کننده است. بنده میل شدید به فحش دادن ندارم این یک دروغ محض است و از خداوند استدعا دارم تا بنده را همیشه از همچو رزایل اخلاقی نگاه دارد، زیرا یکی از افعال خداوند هم که در بنده وی تجلی می کند و هدف تمام ادیان اسمانی و حتی زمین است اخلاق و روش محبت امیز است که در قران از آن زیاد یاد شده است. بنده زمانی به نویسندگی به تشویق مرحوم نوری صاحب خدا بیامرز شروع نمودم خواستم یک اسم نویسندگی برایم انتخاب نمایم که بلندترین درجهء ارزش را در فرهنگ ما داشته باشد و چون این اسم را در فرهنک ما معمول یافتم انرا انتخاب نمودم. کسانیکه فکر می کنند اسم نقص دارد به زبان انگلیسی با تشرعات مفصل یک مکتوب به کنفرانس کشورهای اسلامی به عربستان فرستاده به کدام شعبه معین آن تا بهتر تر در موضوع  روشنی بیاندازند ، البته از نگاه های مختلف مانند فقه، علم کلام و فلسفه اسلامی و غیره. بنده زمانی    از یک نمایشگاه کتاب و شعر  از کشور های مختلف  عربی دیدن نمودم    و با اشخاص مختلف بحث نمودم که فوق العاده علمای بر جسته دارند و می توانند هر گاه در زمینه مشکلی باشد ، مشوره مفید داده تا همچو اشتباه هر گاه اشتباه باشد به حیث اسم دیگر استفاده نگردد یعنی موضوع را مشروعیت درست بدهند.  بنده با انتحاب این اسم چنانچه ادعا می گردد هیچ چیزی دیگری در ذهن نداشته ام و از دوستان خواهشمندم تا از اتهامات بی جای دست بردارند،  اگر مسلمان هستند. ضمنا قابل یاد آوری است که بنده اصلاٌ از "معروف" شدن  تنفر دارم. شیوه نگارش بنده کاملاٌ عادی بوده و حتی یک دوست چندین سال قبل از سبک نوشته بنده تمجید نمودند. یک کامنت بنده توهین امیز نیست بلکه به اساس توهین که مخاطبم نموده است کامنت بنده نوشته شده است. مانند کامنت های که همین اکنون با این مخاطبم نوشته ام. منطق را  نباید توهین تلقی نمود. بنده کسی را  دشنام نداده ام و نمی دهم. بلکه منطق مخاطب را نشان داده ام که به نظر دشنام امده. امید است  به موضوع خاتمه داده شود، 

نفس تا هست زین مزرع تلاش دانهء دل کن

که این گمگشته گر پیدا شود حاصل شود پیدا

 

بیدل

زمری کاسی20.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

تو کز مهنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی


الله محمد20.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​استاد محترم معروفی صاحب گرامی!

با عرض سلام و احترام به شما دانشمند محترم.

از تبصره دیروزی تان یک جهان تشکر.

عجب تصادفی که شما هم همزمان برای محترم اریا مطلب را نوشته اید.

امید است فرست داشته باشید و در زمینه روشنی مفصل بیاندازید که  تا موضوع به کنفرانس کشور های اسلامی راجع نگردد.

به گوهر وارسیدن موج ها بر هم زدن دارد

جهانی را شکافی سینه تا یک دل شود پیدا


بیدل 

 

الله محمد20.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرض ادب.

مضمون "چونکه، مسئله بر سر کل است" از مطالعه بنده گذشت.

مسله بر سر کل هم که باشد اما بدون جزء نمی تواند استادگی نماید، کل متشکل از جزء است و جزء هم تابع کل. طور مثال هر گاه ما هستی را "کل" بدانیم اجزای آن کهکشان ها و منجمله کهکشان راه شیری و منظومه شمسی ما به شمول زمین و طبیعت آن با    محتوای آن مانند انسان، درخت، حیوان،  کوه و دشت  و غیره "جزء" آن  می باشد. 

فلهذا زمانی ما راجع به کل بحث می نماییم ، باید بالای اجزای آن بحث نماییم در غیر آن غیر ممکن است بحث نماییم و باید کل و کل و کل و کل بگویم بدون کدام نتیجه. فلهذا بحث را بالای انسان و یا نباتات که خودش جزء از طبعیت زمین و یا طبیعت است باید شروع نمود ،  یعنی از کل به جزء وارد گردیم. و در انسان هم قلب آن جزء از کل انسان بوده و به همین ترتیب چهار اطاق قلب اجزای کل قلب بوده که با رگهای مختلف که جزء  از کل قلب بوده و خون پر از اکسیجن را از شش گرفته به بدن برده و دوباره کاربن دایاکساید را توسط خون به خارج انتقال می دهد. 


یعنی ما نمی توانیم بدون "جزء" "کل" را درک نماییم و این جزء است که ستون فقرات کل را می سازد. نصف صحفه اول نویسنده مضمون عکسهای دانشمندان ساینس بوده که نظریات انها را در نصف کمتر دیگری صحفه تحریر نموده که بنده با آن تماس نمی گیرم، زیرا مستقیم به موضوع ارتباط ندارد. 

نویسنده خواسته خواننده را با چنین یک طرز نوشتن در قدم اول متقاعد به این بسازد که این دانشمندان هر چی بگویند و یا گفته اند درست است با وجودیکه انها در ارتباط ماده بحث نموده اند و مسله اجزای کوچک انرا ، چنانچه نویسنده در باره  یکی از انها می فرماید:

"  او که در تحقیقات بیش از چهل سال، در جستجوی، کوچکترین عنصر بوده است، تا دریابند که این جهان باید از آن ترکیب یافته باشد. در آغاز سخناان خود می گوید که انسانهائی که مدعی تحلیل و تجزیۀ یک شیی استند و می خواهند، بدانند که جهان چگونه از آن عنصر غیر قابل تجزیه، تشکیل شده است، نخست به تجزیۀ آن، یعنی به پارچه پارچه ساختن آن متوسل می شنوند. او که مخالف این نوع کار بوده است، مثالی را ذکر می کند: " وقتی کسی می گوید، این تصویر زیباست. و کسی دیگری این زیبائی را بخواهد بداند. همینکه شخص به توصیف آغاز می کند، در حقیقت تصویر را نابود می کند" او که مخالف این نوع طرز تحلیل ها بوده است، تأکید می ورزیده است، که برای شناخت پدیدها، باید بدون وارد آوردن تغییر در یک نظر کلی، دید که موجود در چه وضعیت قرار دارد. "


فرضا بنده اینرا قبول نمایم که درست است، اما بلاخره باید در درون تصویر رفت و دید که وضعیت از چی قرار است. مثلاٌ ما جلوی یک ساختمان زیبا قرار می گیریم، بدون اینکه توصیف این ساختمان را  به اساس منطق بالا نماییم انرا نگاه نماییم تا خواب ما ببرد. اما زمانی از خواب بیدار شدیم داخل ساختما ن شده یعنی تشناب، سالون، اطاق خواب، پس خانه و پیش خانه و زینه و غیره انرا نگاه کنیم. با نگاه اول در تشناب همه چیز بی نظم و مادر کیک ها در همه دیده می شود. در اطاق سالون چوکی ها یکی بالای دیگر بی نظم و همه جا را پوپنک زده است. وقتی وارد اطاق خواب می شو ی یک نفر که معتاد به مواد مخدره است در جای افتاد و دور و بر وی هم بوتل و مواد غذای و خلاصه و ضعیت نا منظم و نا پاک.

 نویسنده مثال که در مضمون خود از حالت کلی می زند ،  انرا به یک نویسنده دیگر این صحفه ارتباط داده که وی کار نادرست می نماید و ساختمان را فقط از بیرون نگاه نماید که چقدر زیبا است و در درون یعنی به جزییات نرفته و به اساس مفکوره نا قص دانشمند وی  جدا جدا و "پارچه پارچه" انرا از درون نگاه نه نماید و چند کتره خود را با اشعار بیدل صاحب بالای نویسنده دومی این صحفه وارد می نماید که اصلاٌ اساس داشته نمی تواند.

نویسنده با آوردن تصاویر دانشمندان و جملات انها خواسته خود را دانشمند بالای خواننده ساخته و  توسط آن دو مسله بی ارتباط را ارتباط داده تا خواننده را غفلت نموده و نظر خود را تحمیل نماید چون منطق وی در جایی دیگری کوتایی نموده است.  

یعنی "چونکه، مسله بر سر کل است" بنده این را تحریر داشتم. نا گفته نماند که مسله کل و جزء یک موضوع فوق العاده جالب در تاریخ انکشاف فکری بشر از زمانه های دور  قبل از افلاطون، ارسطو  و بعد آن تا فیلوسوفان اسلامی بوده که یک موضوع بسیار جالب و پر پیچ است  که انرا با چنین عنوانک های مانند  "چونکه، مسله بر سر کل است" برای خواننده نمی توان در یک صحفه با عکسهای رنگه  تفهیم نمود.   اصلاٌ  مقصد تفیهم خواننده نبوده،   بلکه مقصد اتهام زدن و غلبه غیر منطق به کمک دو دانشمند مرحوم  آلمان   برای خواننده گان نادان و احمق. 

 اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

درین دریا دل هر قطره گوهر در گره دارد

اگر بر روی آب آید همان بیدل شود پیدا

سیاف20.07.2024کابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png
حادثه افشار کابل از زبان فرمانده عبدالرب رسول سیاف

کاکتوس امروز میزبان فرمانده پیشین حزب اتحاد اسلامی افغانستان به رهبری استاد عبدالرب رسول سیاف است. قومندان احمدی در برنامه کاکتوس به دلیل جنایت‌ها و خشونت‌هایی که در برابر قوم هزاره افغانستان در جنگ‌های داخلی کابل انجام داده بود معذرت خواست.

قومندان احمدی که می‌گوید عضو حزب اتحاد اسلامی افغانستان به رهبری استاد سیاف بوده است در جنگ‌های درون کابل خشونت‌ها و جنایت‌های فراوانی را انجام داده است. قومندان احمدی می‌گوید از کشتن زنان و مردان هزاره در حمله به منطقه افشار کابل گرفته تا تجاوز به زنی که تازه نوزادش را به دنیا آورده بود در منطقه جاده میوند را هم دیده است و گاهی انجام داده است. 

قومندان احمدی می‌گوید حزب اتحاد اسلامی و حزب جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری احمد شاه مسعود مسئول حمله به منطقه افشار شهر کابل و جنایت‌های افشار است. قوماندان احمدی می‌گوید در حمله به افشار زنان و مردان هزاره را کشته و دارایی‌های خانه‌شان را به یغما برده‌اند. قومندان احمدی می‌گوید استاد سیاف با خشت خانه‌های منطقه افشار که به یغما برده بود در منطقه پغمان برای خود مسجد بنا کرد. قومندان احمدی می‌گوید فرماندهان استاد سیاف در جنگ با حزب اسلامی حکمتیار در جاده میوند و زنان تجاوز می‌کردند. قومندان احمدی می‌گوید فرماندهان استاد سیاف و زنی که تازه زایمان کرده بود تجاوز کردند.

 
احمد آریا20.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

«اضافه مقلوب» در ادبیات دری و فارسی وسیله ای است که با استفاده از آن عبارت یا جمله ای را وارنه یا معکوس میکنند. به عبارت دیگر اضافه مقلوب معکوسی از ترتیب کلمات عادی  یک جمله یا عبارت است که در آن نیمه دوم جمله یا کلمه در ابتدا و نیمه اول بالعکس منتقل میشود. از این ابزار ادبی برای ایجاد تاکید، یا تنش و دراماتیک ساختن رویدادها، یا ایده ها استفاده میشود. به طور مثال وقتی در عوض «توفانی سهمگین» مینویسند «سهمگین توفانی» در واقع حالت دراماتیکی به آن  رویداد داده  اند.  اما «الله محمد» یک اسم مرکب است به هیچ وجه نمیتواند اضافه مقلوب یا «محمد الله» باشد. یعنی همانطور که اسمها جابجا شدند، معانی شان هم  تغییر میکند.

در الله محمد، «الله» مضارع است، یعنی صفت یا صفت فاعل است. این عبارت را میتوان به «محمد خداست» یا «خدا محمد است» ترجمه کرد.

اما در عبارت محمد الله که « آقایان وکیل گذر اندیوالان» آن را به زعم خود اضافه مقلوب «الله محمد» خوانده است، «محمد» وصف محمول است. یعنی صفت یا صفت فاعل است. بنابراین، این عبارت را بازهم میتوان به «خدا محمد است» یا «محمد با خدا یکسان است» ترجمه کرد که از منظر کلامی نوعی شرک یا تداعی گرایی تلقی میشود، زیرا دلالت بر یکسان بودن محمد با خدا و داشتن صورت انسانی دارد.

از جانبی عبارت «محمد رسول الله» که بخشی از کلمه های «توحید» عقیده اسلامی است و به معنای «محمد پیامبر خداست، میباشد، به همین دلیل در بین کلمات «محمد» و «الله» جا گرفته تا نقش او را  به عنوان واسطه بین الله و بشریت برجسته کند.

من نمیخواهم در سطح ادبیات فردی نزول کنم که هر زمان قلم  را روی کاغذی میگذارد، میل شدیدش به فحش دادن، ضمیر پنهان او را برملاترمیکند و پایه های سست استدلال او را آشکارتر.

این ناف زمین و نه کمتر از آن مینویسد: «این موجود مغرور و «تا ناف نافهم» که ذره ای از «زبان مادری» خود آگاهی ندارد، (مقصود او این قلم است.) نمیداند، که ترکیب«الله محمد» یک ترکیب کاملاً مشروع و معمول است.»

یک ترکیب مشروع  و معمول؟

آیا او این را میداند که «مشروع» حتی در معنای لغوی آن مطابق «شرع» است، یعنی آنچه را که شرع جایز و روا داند؟ بنابر این آیا گفته میتواند کجای آن «اسمهای مستعار» مطابق شرع بودند و ذکر شان رواست؟

«معمول» هم طوری که او گفته است مترادف «مشروع» نیست. معمول اغلب به معنای چیزی است که گسترده، رایج و مکرر اتفاق میافتد. در مقابل «مشروع» در بسیاری موارد  بر ماهیت عمدی و هدفمند یک فعالیت یا تلاش تاکید میکند و نشان میدهد که «ایجاد» یا «تلاش» تصادفی و خودبخودی نیست، بلکه با دقت برنامه ریزی شده و با هدف خاصی در ذهن اجرا شده است.

در حالی که او خود ده ها نه بلکه شاید صدها کامنت و مقاله توهین آمیز در سایتها دارد و با همین شیوه نگارش معروف است،در پایان از اداره این وبسایت با نکوهش و توبیخ خواسته است: «چرا ادارۀ وبسایت آریانا افغانستان کامنتهای بی سروپای، ولی بیحد توهین آمیز این موجود خودبین و خودپرست (مقصودش این قلم است) را به نشر میسپارد و اجازه میدهد بر نویسندگان دانشمند و آگاه و اهل خبرت (؟؟؟) بتازد.» این در حالی ست که این قلم فقط بر یکی دوتا از مقالات معمول محمد عثمان تره کی که با ایما و اشاره توصیه هائی برای طالبان داشت انگشت گذاشته و  در آن باره کامنتهائی نوشته بودم . اما الله محمد بنابر مکلفیتی که حتی به دوش او هم نبود بلافاصله وارد معرکه شد و به دشنام دادن این قلم پرداخت. من در جوابش نوشتم: «الله محمد خان، کاش  اگر برای یک بار هم شده، با اسم حقیقی خودت به میدان آمده بودی. زیرا الله محمد هم مانند مطالب بی سر دُمت، سر و دمِ ناپیدا  دارد... زیرا از قبل میخواهم  بدانم با چی یا کی طرف هستم؟». او بسنده نبود و عرقهای بیشتر ریخت و من هم در موضع خود چنانکه گفته بودم، استوار باقی ماندم.  

از وبسایت مستقل و آزاد آریانا افغانستان صمیمانه خواهشمندم این کامنت را منحیث ختم مبحث به نشر سپرده منت گذارند.

احترامات فائقه

احمد آریا

خلیل الله معروفی19.07.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 چو میبنم، که نابینا و چاه است

اگر خـاموش بنشینم، گناه است

کامنت کسی، که در "تفرعُن" و "بی ادبی" از "نمرود" و "شداد" و "فرعون" هم پیشی گرفته است و یکرنگ به "سفسطه بافی" میپردازد، از نظرم گذشت. این انسان بی وقوف ضمن کامنت بیباکانۀ خود بر نویسندۀ بی اندازه شکسته نفس و متواضع ــ مگر "اوقیانوس دانش و حکمت" ــ محترم "الله محمد خان"  بتاخت؛ و باز جواب خاضعانه و بیحد محترمانه اما در هر حال دندانشکن "الله محمد خان" را خواندم، که خواست این انسان خودسر و خودرأی را تأدیب کند و به سر عقل آورد. این فرعون مگر پند نگرفت و در جواب باز به سفسطه گوئی همیشگی خود پرداخت و اینبار ترکیب "الله محمد" را کفرآمیز خواند. این موجود مغرور و "تا ناف نافهم"، که ذره ای از "زبان مادری" خود آگاهی ندارد، نمیداند، که ترکیب "الله محمد" یک ترکیب کاملاً مشروع و معمول است. بلی و صد بلی؛ وی هنوز نمیداند، که کلمۀ "الله محمد" از نگاه "دستور زبان دری"، "اضافۀ مقلوب" است و دقیقاً به معنای "محمدالله" استعمال میشود. فعلاً همین مختصر را بسنده میدانم، ولی اگر ضرورت افتد او را بیشتر ازین "شیرفهم" خواهم ساخت!!!

نمیدانم، که چرا ادارۀ وبسایت محترم و معزّز "آریانا افغانستان آنلاین" کامنتهای بی سر و پای، ولی بیحد توهین آمیز این موجود خودبین و خودپرست را به نشر میسپارد و اجازه میدهد، که بر نویسندگان دانشمند و آگاه و اهل خبرت بتازد؟؟؟

با محبت فراوان خدمت محترم "الله محمد خان" او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۹ جولای ۲۰۲۴)

الله محمد19.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 جناب محترم آریا صاحب!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی صحت و سلامتی روحی و جسمی تان از بارگاه ایزد متعال. 

 تبصره ناقص تان از نظرم گذشت. 

1-"اگر چه گفته بودم تا زمانی که نگوید او الله و محمد نیست و بگوید که حقیقاً کیست، "

بنده توبه نعوذ بالله چنین نگفته ام. شما در چاه هستید که چنین می نویسید حقیقتاٌ اسم بنده الله محمد است، زیرا هم در آن محمد است و هم یکی از اسمای خداوند   "ج"  که در اسلام بکار رفته و یا میرود که  حدود 99 اسم است که اکثریت آن هم در قران ذکر شده است و اسم بنده هم مشمول آن است.    

2-"نمی خواهم  شامل مناظره ای با او شوم که بدون شک بی شباهت با مناظره میان آدم و ابلیس نخواهد بود،"

یعنی قسمیکه معلوم می گردد ابلیس شما در   آدم بودن تان سبقت دارد. یعنی شما در اینجا نقش ابلیس را دارید و نقش تان را خوب هم بازی می نمایید. از "کاتب کرایی" در موتر کرایی تان یعنی موتر "الله محمد" سوار شده اید. این را گویند هنر ابلیس که مفت اینطرف و انطرف چکر می زند. 

 3-"   اما این اسم «الله محمد» که بنابر استدلال برخی علما از منظر زبانی و کلامی مشکل ساز است،"

اولاٌ برخی از علما  تمام علما نیستند. دوم هم اینکه همان برخی کوشش نمایند مشکل خود را حل نمایند و برای خودت اضافه از این  مشکل خلق نه نمایند. 

4-"نمیتوانست این قلم را در برابر اهانتهای  بی مسولیت "

شما قلم نیستید. هرگاه قلم می بودید در اسم بنده نمی چسپبدید. قلم یک ادم سنگین را می گویند نه اینکه یک دانشمند کشور را "کاتب کرایی" خطاب نموده و اتهامات نا درست ببندد. زمانی شما را متوجه ان ساختم حالا از موضوع اصلی خارج شده امده اید یک موضوع دیگر را که هیچ ربطی به شما ندارد بحث می نمایید. خجالت هم نمی کشید. بنده نوشته خود را دو باره خواندم در آن اهانت وجود ندارد،  بلکه مطابق نوشته شما، نوشته و منطق نوشته شما را روشن نموده که واقعاٌ حقیقت دارد. 

به شما نوشته بودم که همان نقطه را همیشه اقتباص نموده تا معلوم گردد که چنین است و یا خیر/اهانت. این شما هستید که از کلمات اهانت امیز مانند"کاتب کرایی"  ، مبلغ  پرت گوی استفاده می نمایید. اگر شیر چوشک را شما اهانت تلقی می نمایید، باید تذکر دهم که نوشته های شما در سطح شیر چوشک نزد بنده است و این را در محکمه هم ثابت ساخته می توانم. 

5-"این مبلغ  پرت گوی راحت بگذارد. از اینجا میخواهم بگویم که:"

بنده ملبغ کسی و یا چیزی نیستم، بلکه چیزی را که به نظرم درست است اظهار میدارم و هر گاه به نظر خواننده درست نباشد باید بالای ان بحث گردد تا   موضوع زیاتر باز گردد. 

6-"کلمه «الله» عربی و به تنهائی به معنای «خدا» "

در باره ریشه این کلمه بحث های و تفاسیر زیاد وجود دارد که اینجا گنجایش بحث ان نیست و بنده در زمانی که انجیل مقدس را مطالعه می نمودم به این نام با کمی تفاوت بر خورد نمودم ، که در زمانهای قبل از اسلام هم رایج بوده است. تمام نامهای دیگر خداوند پاک که در بالا اشارت شد به همین نام اشاره دارند.  

7-"و مبین تمایز بین الله و محمد است."

در این قسمت دانشمند زبان محترم استاد خلیل الله معروفی یک بحث جالب چند سال قبل نمودند و انرا بسیار عالمانه توزیع دادند و تایید نمودند که این اسم کاملاٌ درست بوده و در کشور ما هم از آن استفاده می گردد. از محترم معروفی صاحب خواهشمندم همان تبصره شان را اینجا نموده که چندین سال قبل ارایه داشتند و چون به شکل مقاله نیست پیدا نمودن ان مشکل بود برایم. 

البته قابل تذکر است که انسانها و همه موجودات مخلق خداوند پاک و لایزال بوده، فلهذا مسله اسم یک موضوع اجتماعی بوده یعنی در اصل همه یکی است. شما غیر ممکن است با این نوشته های تان که بنده مطالعه می نمایم در این سطح فکر نموده بتوانید اما فرهنگ ما غنی است از این سطح فکری. شما مشکل دارید و بنده مشکل شما خوب درک نموده ام اما غیر ممکن است انرا بدون معرفت و اگاهی درست درک نمایید. 

8-"از اینجا سؤالی که از نام «الله محمد» در ذهن ایحاد میشود، این است که آیا این به اصطلاح  ترکیب به ظاهر مقدس "

یعنی در ذهن شما ایجاد شده و در ظاهر و باطن مقدس است، زیرا  مفاهیم هستند که معانی خاص خود را از نگاه های مختلف مانند دینی، فلسفی، عرفانی، علمی و مخصوصاٌ اجتماعی ارایه می دارند.  

9-"مبین ماهیت رابطه بین الله و محمد است، "

در شماره هفتم به اصل فلسفه عمیق این موضوع اشارت نمودم چنانچه مولانا می فرماید:

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان بر خیز

10"یا محمد را  با خدا یکی دانسته و خدا  را به عنوان محمد معرفی کرده است؟"

مراجعه گردد به فقره های بالا. 

11-"از منظر منطقی، اگر بگوئیم «الله محمد»، میتوان چنین تعبیر کرد که محمد همان خداست که در اسلام نوعی شرک به شمار میرود. "

باز هم مراجعه گردد به فقره های بالا. این منطق شماست. منطق شما منطق جهان نیست. شما انقدر زبون باید باشید که چنین می نویسید. 

12-"درست مثل نام یک شخص که با پسوند تخلصش «هویت» پیدا میکند."

شعر تا شعر است و این بهترین شیر و شیر به دو معنی است. 

14-"بنابر این از آنجا که  الله در اسلام معبودی یگانه و منحصر به فرد شمرده میشود و شرک هر موجود دیگری به او نوعی بت پرستی ست. "

خداوند را نمی توان منحصر نمود. یک مفهوم بسیار زیاد عمیق علمی از جهات مختلف می باشد. شما کجا و تبصره در چنین موضوع بزرگ علمی کجا. 

15-"برخی از محققان استدلال میکنند که خواندن «الله محمد» را میتوان نوعی کفر یا ارتداد دانست،"

چون برخی هستند، فلهذا خود شان کافر هستند، زیرا این اسم از قرن ها طرف استفاده مردم در اجتماع  است. 

16-"زیرا در اینصورت نه تنها الله تخلص یا هویت محمد به حساب میرود، بلکه محمد به‌عنوان الله به جای الله پرستش میشود."

اینجا موضوع تخلص مخلوص مطرح نیست، بلکه یک اسم عادی بوده که در اجتماع از آن استفاده می گرددو معروفی صاحب محترم هر گاه در این دنیا تشریف داشته باشند همان تبصره خود را نمایند تا به این بردار ما که موضوع را قریب است به حفاظت محیط زیست هم ارتباط بدهد توضحیات بدهند. 

17_"به همین دلیل از «پاسبان» تبصره های وبسایت، "

 بنده پاسبان چیزی نیستم و اگر هم باشم باید انان را که پاسبانی می نمایم شکر گذاری نمایند که یک پاسبان دارند، در غیر آن هر انچه در فکر شان خطور نمود انرا درست فکر می کنند. لا اقل نظر خود را می دهم و مربوط خواننده می شود تا از چند نظر در موضوع خاص نظر خاص خود را بسازند، هر گاه علاقه داشته باشند.  

18-"یا به گفته خودش« مرد خدا شمشیر قلم به دست»؟ "

برای خوشی شما باید گفت مرد فکر های باطل شما. 

19-"خواستم در عوض پنهان شدن در سایه تسمیه ای که حاضر نیست دلیل برگزیدن آن را شرح دهد،"

 بنده در نوشته هایم کاملاٌ اشکار هستم و در برابر  کسی هم مسوول نیستم دلیل خود را که انتخاب یک اسم مطبوعاتی و یا نوشتن باشد که در دنیا معمول بوده و است، اظهار بدارم. دوستان ژورنالیست مانند آغای هروی در زمینه مقالات زیاد نوشتن و این موضوع را بسیار علمی توضیع داده اند. به مقالات آغای هروی در همین زمینه مراجعه نمایید تا خاطر تان آرام گردد و برای خود و دیگران مزاحمت و ضایع وقت خلق نه نمایید. 

"خواستم" تان را مانند کله پز ها ی با سواد نوشته اید. 

20-"بگوید که کیست و نام حقیقی او چیست؟"

نام حقیق بنده چنانچه در شماره اول منطقی توضیع داده ام "الله محمد" است و اینکه کی هستم انرا از نوتشه هایم و تبصره هایم در طول اضافه از دوازده سیزده سال می توانید پیدا نمایید.  

21-"آنوقت شاید میتوانستیم  قبول کنیم که حقا «افکارم (افکارش) را از جمجمه ام (اش) که سالها انرا از  علم و دانش پر نموده ام (است) و هنوز هم به فرموده فردوسی ز گهواره تا گور می اموزم (میآموزد)» ؟؟ میباشند. "

کا ر را برایتان اسان نمایید، زیرا چنین است. همین اکنون که می نویسم یک اموزش است. هرگاه بنده همان آموزش را نمی داشتم برای شما محترم هم چنین نوشته نمی توانستم. هرگاه تمام جمجمه ام را بالای تان خالی نمایم نابود و غرق می گردید. این یک قطرهء از آن  است تا مزه انرا بچشید.  

22-"بر بساطِ نکته دانان خودفروشی شرط نیست /  یا سخن دانسته گو ای مردِ عاقل یا خموش

خدا بیامرزد نکته دانان را که حالا همه نکته دان شده است. بنده خود فروش نیستم. این از همه از محتویات فرهنگ ما   و علم است  که اموخته ام و انرا به زبان خود  برایتان تحریر می دارم. و خودت هم نکته دان نیستی و الا چنین نوشته نمی نمودی مانند یک دیکتاتور که بنده چنین نمایم و چنان نمایم. سخن های بنده همه آن دانسته است. و انسان مانند خودت با این فهم ناقصت که از کجا خود را به کجا می اندازی باید خموشی اختیار نمایی، زیرا زور گویی نتیجه خوب ندارد. هر وقت خودت خاموش شدی، بنده هم خاموش می گردم. 

23-"ختم کلام"

 عجب کلامی عجیب و غریبی. از شما محترم مشتری خوبم خواهشنمدم تا چند روز بنده را رخصتی بدهید. 

آسمان بیدل ندانم تا کجا می راندم

این فلاخن می زند عمریست از دورم به سنگ

دوکتور غروال19.07.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​محترم مومند صاحب ،  خدای بخشلی دوکتور سرزمین کیمور سره همدا شخص د اقتصاد پوهنځی کښی یو ځای وو او هغه دده پرچمیتوب لاره  په ګوته کړی وه او وروسته دسرزمین  پرچمی ادعا دده باره کښی ثابته هم شوه چی د کارمل  قدرت سره سم  نوموړی ته په لندن کښی د افغانستان سفارت چاری  وسپارل  شوی ، ما د تاسو یاده   دده  کمونیستی کودتا مزبزبو افادو  او دده له خوا ادعاچی  کمونیستی کودتا  د محمد داؤد تر رهبری لاندی  یو مجبوریت وو او همدارنګه  دده دا دروغګوئی الفاظو باندی چی د کمونیستی کودتا د محمد داؤد تر رهبری لاندی باید صورت موندلای وای  ،  پس د تاسو ادعا دده باره کښی ستره سوالیه دی  او راتلوونکی کښی به د تاسو عجیب و غریبو الفاظو استعمال ته د اهمیت په سترګه باید ونه  لیده شی!!! 

زمری کاسی19.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

زمری کاسی19.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

احمد آریا18.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

اگر چه گفته بودم تا زمانی که نگوید او الله و محمد نیست و بگوید که حقیقاً کیست، نمی خواهم  شامل مناظره ای با او شوم که بدون شک بی شباهت با مناظره میان آدم و ابلیس نخواهد بود، اما این اسم «الله محمد» که بنابر استدلال برخی علما از منظر زبانی و کلامی مشکل ساز است، نمیتوانست این قلم را در برابر اهانتهای  بی مسولیت این مبلغ  پرت گوی راحت بگذارد. از اینجا میخواهم بگویم که:

کلمه «الله» عربی و به تنهائی به معنای «خدا» و مبین تمایز بین الله و محمد است. از اینجا سؤالی که از نام «الله محمد» در ذهن ایحاد میشود، این است که آیا این به اصطلاح  ترکیب به ظاهر مقدس مبین ماهیت رابطه بین الله و محمد است، یا محمد را  با خدا یکی دانسته و خدا  را به عنوان محمد معرفی کرده است؟

از منظر منطقی، اگر بگوئیم «الله محمد»، میتوان چنین تعبیر کرد که محمد همان خداست که در اسلام نوعی شرک به شمار میرود. درست مثل نام یک شخص که با پسوند تخلصش «هویت» پیدا میکند. بنابر این از آنجا که  الله در اسلام معبودی یگانه و منحصر به فرد شمرده میشود و شرک هر موجود دیگری به او نوعی بت پرستی ست. برخی از محققان استدلال میکنند که خواندن «الله محمد» را میتوان نوعی کفر یا ارتداد دانست، زیرا در اینصورت نه تنها الله تخلص یا هویت محمد به حساب میرود، بلکه محمد به‌عنوان الله به جای الله پرستش میشود.

به همین دلیل از «پاسبان» تبصره های وبسایت، یا به گفته خودش« مرد خدا شمشیر قلم به دست»؟ خواستم در عوض پنهان شدن در سایه تسمیه ای که حاضر نیست دلیل برگزیدن آن را شرح دهد، بگوید که کیست و نام حقیقی او چیست؟ آنوقت شاید میتوانستیم  قبول کنیم که حقا «افکارم (افکارش) را از جمجمه ام (اش) که سالها انرا از  علم و دانش پر نموده ام (است) و هنوز هم به فرموده فردوسی ز گهواره تا گور می اموزم (میآموزد)» ؟؟ میباشند. 

بر بساطِ نکته دانان خودفروشی شرط نیست /  یا سخن دانسته گو ای مردِ عاقل یا خموش

ختم کلام

با احترام

احمد آریا


محمد داؤد مومند18.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محترم داکټر صاحب غروال! 

تاسی په خپله تبصره کی محترم ډاکټر سید عبدالله کاظم، پرچمی بللی دی، متأسفانه دا یو محض اتهام دی.

زه د ډاکټر صاحب سید عبدالله کاظم ، د ځینو نظریاتو سره، متضاد موقف لرم، ولی دا ددی دلیل او انګیزه کیدای نشی، چی زه ستاسی سره پرده باندی د اتهام په اړه موافقت څرګند کړم.

زه ډاکتر سید عبدالله کاظم د کابل په پوهنتون کی د خپل ماموریت له مهاله پیژنم، دی نه ځانله چی پرچمی ندی، بلکه د پرچمیانو او کمونستانو کلک مخالف یو مسلمان عنصر دی .

څرنګه چی  خدای ته ورتګ شته، باید د اسلامی وجدان په حکم، د حقیقت نه دفاع وکړم.

دحسن شرق ملعون چی د ببرک سره د یوی سکی دوه مخونه تشکیلوی، د افغان جرمن په سایت غیر زما څخه چا دلیکلو جرئت ندرلود، ولی استاد کاظم تر ما وروسته د حسن چپ، ضد ملی ماهیت څرګند کړ، چی د سردار داؤد خان مینان، پرده باندی د شرق په دفاع کی د دفاع یا تعرض جرئت نلری.

زما هیله ستاسی نه دا ده چی پرده باندی له داسی اتهام د واردولو څخه ځان وژغورۍ.

مننه

قاسم باز18.07.2024ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​انالله و اناالیه راجعون. 

پس از مرګ دوباره زنده شدن حق است. 

خوشبین ، بدبین صحت یاب شد. چشمش دوباره به دیدن زاویه کج فعالیت خود را از سر  شروع کرد ، اما به یک مشکل تفاوت ناچیز که این بار از پایین بطرف بالا از چپ به راست بکار شروع کرد. بلی هموطن خوشبین بدبین. . در سقوط نظام سلطنت عوامل مدیدی  نقش داشت. از انجمله عوامل یکی تقرر مامورین درباری و غیر مسلکی در وزارت اطلاعات و کلتور  دوران سلطنت است.  نمی دانم مستعار نویسان خوشبین و بدبین در این مورد چی فرمایشات دارد.  ایا واقعاً ، تنها و تنها نظامیان یا اردو  سلطنت در سقوط رژیم ایدیال سلطنتی شما نقش داشت ، بنظر بنده هم اردو و هم مامورین غیر مسلکی شب چالان و  روز ګذران در سقوط نظام شاهی نقش عمده داشتند.  اکثر اعضای بلند پایه احزاب کمونستی در وقت اقتدار  وزارت خوشبین ها در ان وزارت یعنی اطلاعات و کلتور جابجا شده سنګر ګرفتند،  موضع ها و جاهای استراتیژیک را اشغال کردند. ما فکر میکردیم اګر نابینا این بار بینا شود همه را به دو چشم خواهد دید ولی چی دانیم  که خوشبین بدبین بمانند قیچ به زاویه پانزده و چهل پنج بما مینیګرد. 

به هر رنګ که خواهی و به هر نام مستعار که بنویسی من از طرز نوشتن ات می شناسم. 

دوکتور غروال18.07.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​محترم مومند صاحب د ۱۷/۷/۲۰۲۴ اخیری کومنت د پرچمی دوکتور سید عبدالله کاظم کمونیستی کومنت باره کښی د خود خواه او مطلق احمق ( مطلق احمق  لقب معتدل پادشاه محمد ظاهرشاه ورکړۍ دی ) او د ستر روسی جاسوس حسن شرق لاس اله محمد داؤد برخه کښی د کمونیستانو خائین تبلیغونو مقابل کښی بهترین کومنت لیکلۍ دی او همدا دوه مخه کمونیست د خدای بخښلی معتدل پادشاه وخت کښی د رشتیا له لاری د رنګارنګو  ګټو څخه مستفید شوۍ وو حتی د خارج بورس  او دده میرمنی ته د کابل څخه د کار زمینه برابره شوی وه او اوس ئی د همدوی له لاسه  د ملت پر وینو جعلی کتابونو نوشتو باندی تجارت شروع کړۍ دی اوکوشش کوی چی ددی خائینی لاری په واسطه د خائینو قاتلو غلامو  پرچمیانو او خائینو قاتلو غلامو خلقیانو ملی خیانت په خپلو چټلو کمونیستی تبلیغاتو باندی پټ کړۍ ! بلی د هغه وخت وحشی شوروی ته پوره ثابته وه چی افغان ملت د کمونیستی رژیم  جدی مخالف دی نو د شوروی تربیه شوو غلامانو له خوا د  کودتا بریالتوب امید هیڅ نه درلودل کیده او همدا علت وو چی پرچمیان شاهی خاندان کښی د خود خواه اود قدرت لیونۍ محمد داؤد خان څنګ ته خپل اساسی تربیه شوۍ جاسوس حسن شرق مخ ته کړۍ وو چی باالاخیره د ملی خائین حسن شرق په وسیله د کمونیستانو کودتا د لیونی ( دا لقب د قندهار ، ننګرهار او پکتیا ولسونو ورکړۍ دی ) محمد داؤد تر رهبری صورت وموند ( شورویانو ته ثابته وه چی افغان ملت د غازی نادرشاه کورنۍ باندی ډیر زیات اعتبار لری  نو که ددوی هر غړۍ کودتا ته د ظاهرشاه مقابل کښی راپورته شی نو افغان ملت به ئی پر ضد ونه دریږی) !!! اما که دوه مخه ملی خائینو پرچمیو کمونیستانو او افراطی  ملی خائینو خلقیانو کمونیستانو هر ډول ساخته کاریو جعلی تاریخچو باندی د خپلو ملی خیانتونو پټونو کښی ناستومانه هلی ځلی هم وکړی بیا هم  دا ملی خائینین بریالی کیدای نشی !!!

باید واضحآ دا هم یاده شی چی ملی خائینو پرچمیانو او ملی خائینو خلقیانو تر مینځ شورویانو  ژبانی او منطقوی  نفاق بیماری اچولی وه ( لکه امریکا د انګلیس چوچه پنجابی پاکستان او اخوندی ایران په کومک ) د ملی خائینو تنظیمونو تر مینځ ) !!!!!

محمد داؤد مومند18.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​حسن شرق یک خائن بزرگ ملی است.

حسن شرق چپ، یکی از کثیف ترین سیماهای سیاسی در تاریخ کشور است.

حسن شرق به حیث یک عنصر مخرب و گماشته شده هم در تخریب دیمکراسی دورۀ شاه محمود خان غازی که یک شخصیت بزرگوار و یکی از قهرمانان جبهات جنگ علیه بریتانیای کبیر بود دست داشت، و هم به حمایت ایادی کی -جی - بی در اردوی افغانستان و طبق پلان مجوزۀ کرملن حکومت ملی محمد موسی شفیق و دولت شاهی مشروطه یعنی مشروطۀ سوم را، تحت زعامت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، و بر وفق منافع استعماری دولت شوروی، از طریق کودتای خائنانۀ سرطانی، سرنگون ساخت. و بدین طریق راه را برای کودتای ثوری و بعداً تهاجم اردوی سرخ مساعد نمود.

حسن شرق به حیث خائن بزرگ ملی در پیشگاه ملت و تاریخ افغانستان صد در صد مسئول است، او در قسمت تمام تحولات ننگین و ضد منافع ملت و کشور ما، مأخوذ از کودتای سرطانی اش مسئولیت کلیدی داشته، روی این ملعون در دنیا و اخرت سیاه و شرمنده باد.

همین  مرتد و بی خدا بود که داؤد بی خبر از دنیا و مجنون قدرت را هم غولاند و هم تهدید در اشتراک به کودتا نمود.

همین خبیث بود که جلالر پاردریایی را در کابینه سردار شامل ساخت و همین ایجنت کی جی بی بود که تمام راپور های مسافرت داؤد را به کرملن اطلاع داد و در نتیجه شوروی با کودتای دوم یعنیکودتای ثوری، خود داؤد و خاندانش را بدست جلادان کی -جی -بی سپرد.

لعنت  بر  وی و حامیان و دوستان ومحبان این خبیث و لعنت الله   

زمری کاسی18.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​بزرگترین انسانی که به کس سر پایین نکرد:

May be an image of 1 person and text


محمد داؤد مومند17.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​این سردار صاحب بود که در دو راهی تردد قرار داشت نه پادشاه افغانستان!

داکتر صاحب کاظم در مقالۀ اخیر خود که :« شاه در حل دو راهی بحران سیاسی..» قرار داشت، فراموش فرموده اند که این سردار صاحب بود که در دو راهی کودتای بحران زا و تباه کن سیاسی شان قرار داشت، نه پادشاه افغانستان.

درین دو راهی  سردار صاحب قرار داشت، بدین عبارت که از یکطرف تشویش جنون قدرت طلبی سردار بود، که خلاقیت نبوغ موسی شفیق و مؤفقیت اش در ساحۀ مشکلات سیاسی داخلی و کذا خارجی، مانند رهایی از اسارت اقتصادی دولت شوروی، حل معضلۀ اب دریای هلمند  و حل احتمالی معضلۀ بزرگ و ناکام پشتونستان که میراث فرسودۀ سیاست خارجی سردار داؤد خان در زمینه بود.

دو راهی دوم  سردار ، اندیشه و تشویش و درک داؤد خان، از تباهی نام و عزت خاندانی اش بود، که سر انجام در برابر اخطار ملعون حسن شرق، که وی و یاران پرچمی و خلقی و ایادی کی جی بی اش در اردو ، بدون اشتراک سردار  پلان کودتا را عملی خواهند نمود. و سردار را مجبور به قبول کودتای آفت زا و بحران زای ساخت که در نتیجه، نه تنها خود سردار و خانواده اش، در آتش فشان کودتایش سوخت بلکه ملت افغان و کشور افغان را به تباهی کامل و عبودیت کشور های همسایه و قدرت های جهانی ساخت.

شاه در دو راهی قرار نداشت بلکه مصمم که دیمکراسی دورۀ دهۀ قانون اساسی را به مؤفقیت به سر منزل مقصود برساند.

شاه به هیچ وجه حاضر نبود، که نظر داکتر صاحب حامد را مبنی بر منصه گذاشتن حکومت نظامی و حال اظطرار  پذیرا شود و بد نامی بزرگ سیاسی تاریخی را قبولدار گردد.

شاه ثابت ساخت که او از دل و جان معتقد به دیمکراسی و ارزش های قانون اساسی سال 1964 بود.

 اگر دولت شوروی و ایادی کرملن در کشور و در رأس، ملعون حسن شرق، سردار را ملعبۀ اهداف استعماری خود نمی ساخت  و کودتای بحران زای تباه کن جامۀ عمل نمی پوشید، افغانستان میدان فوتبال کشور های بزرگ استعماری شوروی و اضلاع متحده و کشور های طماع همسایه مانند ایران و پاکستان نمی شد.

خداوند را نباید در قضاوت های مبتنی بر انگیزه های سیاسی و عندی فراموش کرد. زیرا خداوند در همه حال دانا و بیناست.

الله محمد17.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
 جناب محترم دوکتور یوسفی  صاحب عزیز و مهربان!
 با عرض سلام و احترام به شما دانشمند محترم  منجمله ریاضی و فلسفه.
 1-"در لحظه ای که می خواهم چیزی را از حافظه و یا از روی معلومات قبلی خواندنی درین میدیا بنویسم، نمی توانم بدانم که در آن لحظه شما چه می خواهید، "

  اینرا باید از انچه برای بنده می نویسید به وضاحت در همان لحظه نوشتن  از نوشته خودتان  درک نموده بتوانید. به اساس قانون مشهور فز یک هر عمل یک عکس العمل دارد.  

2-"تا رضایت و خشنودی شما را که از سایت، مواظبت می کنید"
 یک مثال زنده آن همین جمله شما است،  که بنده را متهم به "مواظبت" سایت می نمایید. یعنی علاقمند ان هستید تا بنده شما را دوست داشته باشم با چوته اببازی تان که شکل بیرق افغانستان را دارد و در وسط ان مهراب و منبر نصب است. 
ضمنا قابل تذکر است که رضایت و خشنودی بنده به بر خورد منطقی و عدم  استفاده از جملات مانند "مواظبت می کنید" حصول شده می تواند و زمانی بنده خشنود بودم خداوند هم از شما خشنود می باشد. زیرا بد ترین عمل آزارد دادن یک برادر مسلمان و یا هم غیر مسلمان یعنی یک انسان است که مانند ما و شما  می باشد.

3-"و هر چیز باید از نظر شما بگذرد،"

این هم استفراق دیگر تان در این سن و سال که هستید. خجالت هم نمی کشید چنین کتره بگویید.

بنده مطالب که در اینجا نشر می گردد به علاقه انرا مطالعه می نمایم و در صورت که علاقه بگیرم تبصره می نمایم. همین حالا به خاطریکه شما چنین نوشته اید بنده می نویسم در غیر ان حیف وقتم و انرژی ام. ما همه انرژی هستیم که در حرکت هستیم.

4-"و حافظ اهداف این سایت هستید، درنظر گرفته بتوانم."

 شما باید پیش یک داکتر  عقلی و عصبی  مراجعه نمایید . بنده حافظ هیچ چیز نیستم. اعصاب شما خراب شده.   از این سایت تشکری می نمایم که با بنده همکاری می نمایند و تبصره های بنده را به نشر می سپارند،  این نیم قرن مهاجرت اثرات روحی خود را بالای همه داشته است از جنبه های مختلف.

5-" شما حرف خود را بزنید و من حرف خود."

یعنی هر دوی ما با هم از نگاه ریاضی به طرف لا یتناهی موازی در فضا در حرکت بوده و هیچگاه با هم ملاقات نخواهیم نمود. تلسکوپ جیمز وپ کهکشانهای را در فاصله نوری سه صد ملیون سال از ما کشف نموده که با هم از مدت صدها ملیون سال نوری نزدیک می گردند و ما هنوز هم در اینجا مشغول  اتهام و توهین بی جای هستیم.

6-"نه من از شما مطالبه دارم و نه شما هم از من توقع داشته باشید "

همین که نوشته های بنده را مطالعه می نمایید در جستجوی طلبی هستید.   بنده از شما توقع دارم که در موضوع که به شما ربط ندارد دخالت نه نمایید و اگر هم می نمایید با کتره و توهین داخل میدان نشده بلکه با منطق نه اینکه    "شایعه" می اندازید که بنده از سایت مواظبت می نمایم و"حافظ اهداف این سایت  هستم". شما باید با این طور نوشته تان خجالت بکشید. فلسفه تحصیل نموده اید اما فیلسوف نشده اید.

 7-"که به امر شما فکر کنم. "

این  را ببینید که چی نوشته اید. هیچ کس قادر به فکر کردن به امری دیگری شده نمی تواند و بنده هم اینرا تقاضا نه نموده ام. منتها مسلمان هستید نماز تان را بخوانید و نباید قضا گردد این امر خدواند  پاک است. هر وقت نماز خواندید و به دعا شروع نمودید بنده را هم دعا نمایید که به راه راست همه ما را روزانه که از خواب بیدار می شویم  هدایت  نماید. زیرا احتمال اینکه شیطان درون ما را به راه کج ببرد هر لحظه وجود دارد. راه راست خوبی و راه کج بدی است که تشخیص این خوبی و بدی خود یک علم است.  
 8-"دانشمند معروف "پوپر" یک زمان گفته است: "هیچ جمله نمی تواند فورلبندی شود، که ضد آن چیزی گفته شده نتواند."
 یعنی بشر و منجمله ما و شما در انکشاف فکری قرار دار یم. یعنی یک جمع یک مساوی است به دو. ضد آن یک جمع یک مساوی نیست به دو.  آفتاب منبع انرژی و حیات در زمین است. ضد آن : آفتاب منبع انرژی و  حیات در زمین  نیست. پوپر یک دانشمند بوده. ضد آن پوپر دانشمند نبوده. هدف بنده راست نمودن کج فکری ها است. ضد آن هدف بنده کج نمودن کج فکری ها است و غیره و غیره. 
9-"اینکه شما چه هدف دارید، نمی دانم و در مورد نمی اندیشم."

هدف بنده راست نمودن ستون فقرات کج فکری ها با ارایه منطق و استلال در بحث ها و بحث بالای آن در صورتیکه همچو چیزی وجود داشته باشد  و دادن اموخته هایم به شما که در صورت مفید بودن ان  بالای آن تفکر گردد ، زیرا انچه بنده از شما  و دیگران در طول عمر اموخته ام باید انرا با شما شریک هم بسازم. هم می گیرم و هم دو باره گرفتگی را می دهیم. یعنی ما در اینجا تبادله علوم مختلف را در حد خود می نماییم. ما و شما مانند این صحفه الکترونیکی الکترونهای علم شناخته شده بشر هستیم که با هم تبادله انرژی فکری داریم . 

 "و السلام ، یوسفی"

علیکم از سلام یوسفی صاحب محترم خداوند با این سلام تان برای بنده همرای تان باشد.

سر و برگ همت می کشی ز دماغ بیدل ما طلب
 که چو شمع از همه عضو خود قدح آفریند و در کشد



الله محمد17.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
جناب محترم آریا صاحب عزیز!

با عرض سلام و احترام به شما دانشمند. 

1-"الله محمد خان"

بادار ، بفرما. 

 2-"کاش  اگر برای یک بار هم شده، با اسم حقیقی خودت به میدان آمده بودی. "
اسم حقیقی است ،  خودت را حقیقی بساز تا حقیقت خودت و همه چیز برایت روشن گردد. 

2-"زیرا الله محمد هم مانند مطالب بی سر دُمت، سر و دمِ ناپیدا  دارد. "
همه چیز آن پیدا ست، خودت را پیدا کن بعد می فهمی که مشکل در کجاست. 

3-"بیاد دارم  چندی قبل شخص دیگر هم  همین را برایت نوشته بود، "
بلی، زمانی منطق کوتایی می نماید بهترین وسیله برای بی منطقان همین است. 

4-"اما  نمیدانم  چرا در جوابش نوشتی چون نمی خواستی کس هویت ترا بداند، "
دروغ محض . همچو چیزی بنده نوشته نه نموده ام و هم نه می نمایم. هویت اصلی بنده از  سالیان دراز در نوشته های بنده اشکار است. 
5-"مرحوم  ولی احمد نوری این اسم را رویت گذاشت. "
غلط محض .  
6-"مگر قحط السمی بود؟"

معلوم می گردد که درک درست ندارید. 

7-"در هر حال چون  دوست داری به وکالت این و آن در درون و بیرون از افغانستان دعاوی را با این و آن راه اندازی کنی،"
اشتباه محض. چنین نیست. بنده با کسی دعوی ندارم و وکالت هم از کسی نمی کنم. این نامردی است که به نا حق بالای کسی حمله صورت گیرد و ما نظاره کنیم. و طرف مقابل هم به فکر اینکه جواب احمقان خاموشی است چیزی نه نویسد و احمق و نادان فکر کند که توهین و اتهام وی درست بوده و خواننده هم که خاموش است انرا قبول نموده. در اینده کوشش کنید خشم بی جای  خود را کنترول نموده بنویسید .  از نوشته هر کس است اقتباص نما همان جا را که تبصره دارید ،  منطق نوشته وی و از خود را باز نموده تا خواننده قادر به درک موضوع بهتر شده و از آن اموخته بتواند نه اینکه اتهام و توهین و کتره و غیره برای شخصیت کشی اشخاص و انهم غیر عادلانه. 

 8-" لازمیست او لتر آن حجاب را از سرت وا کنی، "
حجاب باز است، خودت قدرت دید انرا نداری. 

هرکه کاه و جو خورد قربان شود

هر که نور حق خورد قران شود

آسمان شو ابر شو باران ببار

ناودان بارش کند نبود به کار 

آب باران باغ صد رنگ آورد

ناودان همسایه در جنگ آورد

مولانا

9-"چون میخواهیم  از قبل بدانیم با چی یا کی طرف هستم؟"
 با طبعیت به تمام معنی به شکل معنوی آن طرف هستید.  هنوز ندانسته اید با کی طرف هستید. با مرد خدا شمشیر قلم به دست در برابر باطل که این باطل همه را به تباهی کشیده است، طرف هستید. 

10-"الله محمد را خودت هم گفتی اسم تقلبی و مستعار است، "
هیچ اسم تقلبی و مستعار شده نمی تواند.  

11-"  استعار را به «عاریت» گرفته شده گویند. اما هر عاریت را موعدیست، مگر نیست؟"
اینجا موضوع استعار مطرع نیست و اگر هم باشد حق مسلم بنده است که در جهان یک امر معمولی در مطبوعات بوده و است. 

12-"بنابراین هر وقت از پیله ات بیرون شدی و خودت را باز یافتی،  آنوقت ممکن است هوای صحبت را با تو پیدا کنم "
بنده سالها است که از پیله بیرون شده ام یعنی افکارم را از جمجمه ام که سالها انرا از  علم و دانش پر نموده ام   و هنوز هم به فرموده فردوسی ز گهواره تا گور می اموزم ،   که خودت اینجا تولد نشده بودی و حالا شیر چوشک در دهن  می خواهی با بنده صحبت نمایی. خودت هنوز در سطح شیر چوشک به توهین و اتهام و دروغ مشغول و غرق هستی.  
14-"و تا  آن زمان میتوانی به موکلینت بی زبانت بگویی که در مرخصی هستی. "
این را نگاه کنید که خدا واحد و شاهد است که همان شیر چوشکی ها هم انرا نمی گویند. بنده وکیل کس نیسم، بلکه وکیل منطق هستم. 

15-"اما یک چیز دیگر  و آن اینکه: منبعد کوشش کن مطالبت حاوی معانی باشند. "

تمام مطالب بنده حاوی معانی بوده و است ، منتها شما به درک آن معانی قادر نیستید و مشغول  پوست چهار مغز  هستید. 


پس مصفا کن درون خویش را
تا بدانی سر هر درویش را


انکه کف را دید آید در سخن

وانکه دریا دید شد بی ما و من

مولانا 


داؤود ملکیار 17.07.2024کلیفرنیا http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
در یکی از صفحات  فیسبوک، به مناسبت صد ساله شدن داکتر حسن شرق، تبصره هایی نوشته شده بود. لازم دیدم نظر مختصر خود را با طرح چند سوال در مورد داکتر حسن شرق، بنویسم که اینک آن متن را در ذیل، با دوستان این ستون شریک می سازم: 

داکتر حسن شرق که خود را یکی از مخلصان و سر سپرده های داؤود خان معرفی میکند، تا بحال حاضر نشده توضیح دهد که چرا بعد از شنیدن خبر کشته شدن داؤود خان و خانواده اش، در حالیکه در سفارت جاپان در صدر میز نان نشسته بود، فکاهی (خوردن خربوزه با خسته هایش) را به مامورین سفارت حکایت کرد؟
و نیز تا بحال جواب قناعت بخش نداده که اگر مهرهٔ مخفی روسها نبوده، چطور ممکن است در زمان خلقی ها و پرچمی ها در چوکی حساس سفارت هند باقی بماند و بعد در زمان داکتر نجیب به حیث صدراعظم مقرر شود؟؟
قابل یاد آوریست که به اساس گفتار ثبت شدهٔ پاچا سرباز (قوماندان امنیهٔ ولایت کابل بعد از کودتای سرطان) داکتر حسن شرق امر کرد: (که جسد بی جان شهید میوندوال را به خانواده اش تسلیم نکنید، او را مخفیانه دفن کرده و قبر کوچک با علامت قبر یک دختر خورد سال درست کنید تا کسی تشخیص نتواند).
و هم باید یاد آور شد که داکتر حسن شرق و صمد ازهر دو شخصی بودند که در هنگام سفر هیأت عالی رتبهٔ شوروی در وقت حفیظ الله امین، در مورد امنیت و سلامت شان، به حفیظ الله امین، اکیدا” گوشزد شده بود.
لذا شواهد زیاد موجود است که این شخص زیرک صد ساله، هم محرک کودتای سرطان بود و هم با وجود نزدیکی خود با داؤود خان، ارتباطات مخفی با کمونیست ها داشت و هم در اخیر، زود تر از همه خود را در آغوش امریکا رسانید.
واقعا” تعجب آور است!!
مردم غزنی، اینگونه انسان های رند و چالاک را که تحت هرگونه شرایط، موقف شانرا حفظ می توانند، (بجل لشم) می نامند.
محمد داؤد مومند17.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

واقعیت یا افسانه؟

همین اکنون که عقربه ساعت، وقت دیگر را نشان میدهد، به مثابۀ تفریح به ویب سایت قیس جان کبیر مراجعه کردم و چشمم به جدید ترین مضمون داکتر صاحب سید عبدالله کاظم تحت عنوان «شاه در دو راهی برای حل بحران سیاسی کشور یک سال قبل از کودتا» افتاد که ایشان مطالبی را از کتاب محترم عبدالغفار فراهی وکیل دورۀ دوازدهم و سیزدهم ولسی جرگه، نقل نموده و تحریر فرموده اند:«....تا کسانیکه به حیث شاهد عینی رویداد ها را در سطح مشاهده کرده اند و از عمق قضایا به دور مانده اند و حالا درین ارتباط با احساسات از آسمان و ریسمان گز میکنند کمی تعمق فرمایند که .....»

داکتر صاحب کاظم که گویا کشفی بزرگ نموده اند، چند پاراگرافی را از کتاب محترم فراهی صاحب نقل نموده مینویسد:«.....حالا به این موضوع می پردازم که چگونه محمد موسی شفیق صدراعظم شد؟

یک مامور سفارت افغانی در روم برایم گفت که در سال1972 شاه  داکترحامد و موسی شفیق را در سفارت برای این منظور فرا خواند تا در بارۀ حکومت آینده نظر آن ها را بشنود. درین دیدار (ملاقات – مومند) حتی سفیر افغانی نور احمد اعتمادی هم حضور نداشت.

بعدا داکتر صاحب کاظم از قول فراهی صاحب جریان صحبت اعلیحضرت و داکتر حامد و موسی شفیق را با چنان جزئیات بیان میدارد که ګویا این صحبت و ملاقات توسط تیپ ریکاردر ثبت و بعداً به صفحۀ کاعذ انتقال یافته است.

سؤال درین جاست، اگر درین ملاقات غیر از سه نفر یعنی شاه و داکتر ظاهر و داکتر حامد  نفر سومی حتی سفیر افغانستان در روم نور احمد اعتمادی وجود نداشت، این صحبت میان این سه نفر کی به فراهی صاحب بازگو کرده است؟

عدم موجودیت نوراحمد اعتمادی که خود عضو خاندان سلطنتی است، درین مجلس چنین وانمود میسازد، که برای شاه سریت این ملاقات به اندازۀ مهم بوده که نمی خواست حتی

نور احمد اعتمادی در آن شرکت داشته باشد.

آیا این بی اعتمادی شاه بر نور احمد اعتمادی، مایۀ رنجش عمیق اعتمادی نمیگردید؟

هم چنان داکتر کاظم با کشف این مکشوف خود، ذواتی را متهم بی عقلی نموده که از آسمان و ریسمان گپ میزنند و ایشان مانند خود داکتر صاحب،  شعور و عقل و صلاحیت درک از عمق قضایا را ندارند و احساساتی پف میکنند !!!!!

لاحول والله

بهتر میبود که داکتر صاحب بزرگوار اسمای این ذوات را تذکر میدادند، تا همه به خود نخورند که و هریک منفرداً فکر نکنند که منظور استاد کاظم این «خام کله» من نباشم؟

قابل تذکر میدانم که محترم فراهی صاحب حدود بیست سال قبل یک جلد این کتاب شان را توسط پوهاند داکتر کاکر به این قلم فرستادند و قرار روایت مرحوم داکتر کاکر، فراهی صاحب خواهش نوشتن یک تقریظ را نموده بودند، واقعاً کتاب بسیار جالب و دلچسپی بود و شروع به نوشتن نظر خود بر محتویات کتاب نمودم، ولی روی دلایلی که به خاطر ندارم موفق به تکمیل آن تقریظ نگردیدم.

اکنون من روی نوشتن یک مضمون تحقیقی تحت عنوان «صدارت شفیق، زنگ خطر به گوش سردار و ناقوس مرگ زوال نفوذ شوروی درافغانستان» مصروفم و وقت تحلیل و تجزیه بیشتر بر این مقالۀ داکتر صاحب کاظم را ندارم و از طرفی هم عملیات یک چشمم، کار نوشتن را برایم کمی مشکلتر سااخته است.

با عرض حرمت 


احمد آریا17.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دوست محترم دوکتور اکبر یوسفی،

شاید شوخی جلوه کند  اگر بگویم  کاش میشد گفته نغز هنا آرینت: «حقیقت غم انگیز اینست، که اکثریت بدی ها توسط انسانهائی عملی می گردد، که خود بین خوب و بد، تصمیم نگرفته اند.» را در کاغذی بنویسم ،در ظرف آبی غوطه نموده و آنوقت جرعه ای از آب آن را هر صبح به خورد موجودات بد کرداری میدادم که حیات ملیونها انسان را  ملعبه خود ساخته اند.  با این کار یقین دارم در  رقم «دغل دوستان» نیز کاهش قابل ملاحظه ای رخ میداد. 

با احترام

احمد آریا17.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​الله محمد خان

 کاش  اگر برای یک بار هم شده، با اسم حقیقی خودت به میدان آمده بودی. زیرا الله محمد هم مانند مطالب بی سر دُمت، سر و دمِ ناپیدا  دارد. بیاد دارم  چندی قبل شخص دیگر هم  همین را برایت نوشته بود، اما  نمیدانم  چرا در جوابش نوشتی چون نمی خواستی کس هویت ترا بداند، مرحوم  ولی احمد نوری این اسم را رویت گذاشت. مگر قحط السمی بود؟

در هر حال چون  دوست داری به وکالت این و آن در درون و بیرون از افغانستان دعاوی را با این و آن راه اندازی کنی،  لازمی ست او لتر آن حجاب را از سرت وا کنی، چون میخواهیم  از قبل بدانیم با چی یا کی طرف هستم؟ الله محمد را خودت هم گفتی اسم تقلبی و مستعار است، حتی در علم بدیع که به رویت چکامه های بی ارتباط با موضوع که بلا استنثاء در پای هر یک خزعبیلاتت نقش می بندند باید جیزهایی از آن تا حالا دانسته باشی،  استعار را به «عاریت» گرفته شده گویند. اما هر عاریت را موعدی ست، مگر نیست؟ بنابراین هر وقت از پیله ات بیرون شدی و خودت را باز یافتی،  آنوقت ممکن است هوای صحبت را با تو پیدا کنم  و تا  آن زمان میتوانی به موکلینت بی زبانت بگویی که در مرخصی هستی. اما یک چیز دیگر  و آن اینکه: منبعد کوشش کن مطالبت حاوی معانی باشند. 

دوکتور محمد اکبر یوسفی17.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
جناب محترم احمد آریا! 

سلام و احترام تقدیم تان باد و متشکرم از اینکه "اشارات" متذکره را خوانده اید. همۀ ما از همدیدگر متفاوت هستیم. تفاوت منشاء بد بینی و خصومت نیست. با قبول این حقیقت که هر یک، آنچه را که فکر می تواند می گوید، باید شنید و تحمل کرد. قبول آن مربوط شنونده است. امریه برای اطاعت و توافق بر یک تصمیم بخاطر تعمیل آن فرق می کند. با احترام به برداشته های شما، ترجمۀ این نقل قول "هنا آرینت" را  خدمت شما تقدیم می دارم: "حقیقت غم انگیز اینست، که اکثریت بدی ها توسط انسانهائی عملی می گردد، که خود بین خوب و بد، تصمیم نگرفته اند."
با احترام
یوسفی


دوکتور محمد اکبر یوسفی16.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب الله محمد خان!

در لحظه ای که می خواهم چیزی را از حافظه و یا از روی معلومات قبلی خواندنی درین میدیا بنویسم، نمی توانم بدانم که در آن لحظه شما چه می خواهید، تا رضایت و خشنودی شما را که از سایت، مواظبت می کنید و هر چیز باید از نظر شما بگذرد، و حافظ اهداف این سایت هستید، درنظر گرفته بتوانم. شما حرف خود را بزنید و من حرف خود. نه من از شما مطالبه دارم و نه شما هم از من توقع داشته باشید که به امر شما فکر کنم. دانشمند معروف "پوپر" یک زمان گفته است: "هیچ جمله نمی تواند فورلبندی شود، که ضد آن چیزی گفته شده نتواند." اینکه شما چه هدف دارید، نمی دانم و در مورد نمی اندیشم. و السلام. یوسفی .

الله محمد16.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آریا صاحب!

با عرض ادب. 

 1-"تشکر از نظر و پاسخ حکیمانه دوست محترم دوکتور اکبر یوسفی،"
شما محترم می بایست همان قسمت نظر و پاسخ حکیمانه آن محترم را برای خواننده تان  برا زنده می ساختید. 

2-"حقیقتا وایسزیکر درست گفته بود که«فهمیدن تأریخ برای ما خیلی مهم است، اما ما در گذشته زندگی نمی کنیم.»"

اگر همین جمله منظور شما محترم باشد، لطفاٌ به صورت مختصر حکمت انرا تشریح نمایید، هرگاه منظور این باشد که نظر به   خصوصیات سیاسی و اجتماعی گذشته یک اجتماع برای آینده آن سران یک جامعه ، راه های مناسب را انتخاب نمایند درست است، اما مرحوم وایسکر می گوید که" اما ما در گذشته زندگی نمی کنیم.". یعنی تاریخ را باید فهمید، اما ما در گذشت زندگی نمی کنیم چی معنی می دهد. مسلم کسی که تاریخ را برای فهمیدن می خواند در "حال" زندگی می کند نه گذشته. اگر همین را شما حکیمانه می دانید، خوش به حال تان با حکیم تان. 

3-"آنهم گذشته های سیاهی که سرتاسر مملو از خونریزیهاست."
این جمله را هر گاه با جملهء نمبر دوم یک جا مطالعه نمود ، اصلاٌ بی مفهوم است، زیرا مطالعه و فهمیدن  تاریخ ضرورت اشد به فهم عمیق روانشناسی و جامعه شناسی یک جامعه مشخص    انسان ها در زمان "حال" دارد، یعنی گذشته و حال با هم در پیوند است از نگاه روانشناسی تاریخی. نه اینکه "حال" "گذشته" گردد. گذشته و حال از نظر روانشناسی در پبوند عمیق هستند. مثلاٌ یک فرد در حال زندگی می کند اما گذشته زندگی شخصی وی با وی یکجا است و روز بروز با پیشبرد زندگی روزمره از گذشته سر چشمه زندگی را می گیرد ولو این گذشته دیروز باشد. 
 
4-"گذشته های که تنها میتوانستند انگیزه هائی کف دست یک مشت جا مانده از گروههای پشاور نشین دیروزی بدهند "

در اینجا می توان مرحوم واسکر را به کمک فهم جمله گرفت یعنی " فهمیدن تأریخ برای ما خیلی مهم است، اما ما در گذشته زندگی نمی کنیم". واقعیت فعلی را هر انچه باشد نمی توان انکار نمود که نتیجه انکشافات سیاسی گذشته تاریخ کشور ما است.   

5-"و یک مشت کاتب کرایی درسهائی از آن برای استحکام سلطه نامشروع کنونی این حرامزادگان استخراج کنند."

فهمیده نمی شود که منظور از این "کاتب کرایی" کیست؟ هر گاه محترم داکتر تره کی باشد که شما چندین بار بی جهت بالای مقالات وی تاخته اید و نامبرده اصلاٌ به این تاخت و تاز  غلط تان نسبت سویه پاهین و توهین امیز آن عکس العملی نشان نداد، باید تذکر داد که نزد بنده این شخص یک شخصیت علمی کشور به تمام معنی می باشد و نظر به درک ناقص شما وی "کاتب کرایی" است. 

بنده هم نوشته های وی را مطالعه می نمایم و شما محترم بسیار زیاد نا عادلانه بالای وی تاخت و تاز می نمایید. ضمناٌ به شما معلوم است که استعمال کلمات "حرمزاده" تا زمانی ثبوت انرا نداشته باشید در فرهنگ ما و اخلاق نویسندگی درست نیست. 

بنده نوشته های شما را دقیق مطالعه می نمایم، اما نمی خواهم باعث تکلیف خود و شما گردم و با شما داخل بحث گردم، اما قسمیکه دیده می شود شما از حد گذشته اید با چنین اظهارات تان. 
شما در باره محترم تره کی اتهامات را می بندید که انسان فکر می کند ریس دولت امارات اسلامی افغانستان هستند و سر نوشت کشور را از پاریس معین می سازند توسط هدایات خود به افغانستان، در حالیکه بسیار عالمانه کوشش می کنند تا جاییکه  توان  شان می رسد وقت خود را در این سن و سال صرف می نمایند تا مگر مفدیت داشته باشد و مانند همه ما و شما نظریات خود را در اینجا نشر می نمایند و علمیت حقوقی و سیاسی خود را با ما شریک می سازند. 


6-"به گفته شما "دوکتور یوسفی"، داشتن قانون به هیچ وجه به معنی مشروعیت نیست.باید به محتوای آن قانون نگریست."
هدف از "قانون" محتوای ان است.  کوشش نمایید کمی روشن فکر نمایید.   

7-"وقتی در یک نظام بدون شک مطلقه کسی را به جرم «اظهار نظر» دهن توپ می بندند، بدون شک ماهیت قانون او را از قبل دانسته اید ."

اظهار نظر "جرم" نیست. ضمنا "اظهار نظر" در صورت جرم تلقی می گردد که در یک سیستم قانونی و حقوقی  خلاف منافع عامه و یا هم منافع کشور و قوانین جاری کشور باشد. همین اکنون شما محترم "اظهار نظرات" محترم تره کی صاحب را به توپ قلم تان غلط بسته نموده عوض اینکه به خواننده همان قسمت اظهارات وی را اقتباص نموده به صورت فشرده  منطق  انرا وضاحت دهید تا فهمیده شود که درست است و یا خیر. 

بنده همه ان قسمتهای را که شما انتقاد بی جای نموده اید دقیق مطالعه نمودم و متوجه شدم که شما مطلقاٌ غلط نوشته اید و چون نخواسته ام  بالای آن  تبصره ها ی شما تبصره نمایم که در اینده   در صورت لزوم خواهم نمود. 

8-"از اینجا ماهیت قانون اساسی که آقا برای اخوی کبیر خود در قندهار توصیه میکند را به سادگی میتوانید حدس بزنید."

آدم واره بحث کن نه چنین اهانت امیز. 
قسمیکه در بالا تذکر دادم شما طوری می نویسید که انسان فکر می کند رهبری امارات اسلامی افغانستان بدون پاریس یعنی محل بود و باش محترم تره کی صاحب غیر ممکن است. 
برادر محترم چنین نیست، ما هم فکر و عقل داریم که سیاه را از سفید تفکیک نماییم. هرگاه چنین نوشته های تان را برای خواننده گان احمق می نویسید درست، در غیر آن کمی تجدید نوشتن نمایید و از الغات "اخوی کبیر" و غیره اجتناب نمایید.  محترم تره کی صاحب هم مانند شما جوان بوده و حالا شاید نخواهد خود را با شما با این سویهء که شما بر خورد دارید ،  بزنند. 

کجاست مشتری لفظ و معنی ام بیدل
پری متاعم و دکان شیشه گر دارم

 


دوکتور محمد اکبر یوسفی16.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم احمد آریا!

سلام و احترام تقدیم تان باد و متشکرم از اینکه "اشارات" متذکره را خوانده اید. همۀ ما از همدیدگر متفاوت هستیم. تفاوت منشاء بد بینی و خصومت نیست. با قبول این حقیقت که هر یک آنچه را که فکر می تواند می گوید، باید شنید و تحمل کرد. قبول آن مربوط شنونده است. امریه برای اطاعت ا و توافق بر یک تصمیم بخاطر تعمیل آن فرق می ند. با احراامبه برداشته های شما، ترجمۀ این نقل قول "هنا آرینت" را  خدمتت شما تقدیم می دارم: "حقیقت غم انگیز اینست، که اکثریت بدی ها توسط انسانهائی عملی می گردد، که خود بین خوب و بد، تصمیم نگرفته اند."

با احترام

یوسفی

محمد داؤد مومند16.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​شهادت یک افغان انقلابی!

چند روز قبل درین دریچۀ نظریات و تفاهمات، مطالبی مختصری را در مورد، شهادت یک قهرمان واقعی یعنی گیله مند، فرزند برومند و باشهامت وزیرستان بدست نشر سپردم، 

در ویب سایت افغان جرمن سه مقالۀ ناب و طلایی در مورد شهادت این جوان حماسه آفرین بدست نشر رسید.

مقالۀ اول که یک هفته قبل بدست نشر سپرده شد، به قلم زیبای هارون حکیمی است، مقالۀ دوم که دیروز بدست نشر سپرده شد به قلم توانای استاد سیستانی است، و مقالۀ که امروز به نشر رسید به قلم رسای محترم بصیر عادل است.

کاش ویب سایت دپلوم انجنیر صاحب ویس جان کبیر به عوض نشر مطالب زهر آلود و زهر اندود و لهو و لعب، مبنی بر شخصیت کشی، آنهم تحت نام های مستعار و دروغین و شیطانی، به نشر مطالبی انهماک ورزد که معرف فضل و دانش و بیداری باشد.

ولی ذواتی در ویب سایت خود را در مقام حسن شرق و فیض محمد و وطن جار و قادر و ضیا مجید و محتاط ، دورۀ کودتایی سردار صاحب قرار داده و در حقیقت کار و و ظیفۀ شان تخریب و بد نام ساختن  ویب سایت قیس جان کبیر است.

به هر صورت، طوریکه از محتویت این سه مقالۀ نام مستفاد میگردد، این است که شهادت گیله من وزیر، مانند صور اسرافیل و رعد و برق آسمانی، کتلۀ هفتاد ملیونی قوم بزرگ پشتون و افغا ن را در سراسر جهان، از خواب زمستانی بیدار کرد، و گویا دهل انقلاب ای انقلاب به صدا در امد، که تیز ترک گام نه، منزل ما دور نیست.

بیش از این فلسفۀ مبارزۀ عدم تشدد خان عبدالغفار خان، باید به اوراق تاریخ سپرده شود و کتلۀ بزرگ پشتون و بلوچ باید از مبارزۀ قهرمانانه و محیر العقول مجاهدان و مبارزان سر به کف فلسطینی در نوار غزه بیاموزند که از مدت نه ما با اینطرف با وجود دست خالی و بدون پشتیوانۀ کشور های اسلامی و بخصوص عربی، در برابر قهار ترین و جبار ترین قدرت جهانی و حمایت دولت استعماری اضلاع متحده ، یعنی دولت صهیونستی در حال پیکاری است که تاریخ نظیر ان را نشان داده نمیتواند.

بزرگترین هدف گیله من وزیر، دیدن کشور واحد لوی افغانستان بود.

مرحوم ولی خان گفته بود:

لیا به یو کیږو، لیا به ورکیږو

دست قدرت های استعماری و مستکبر با تبانی با، شاطران داخلی، یعنی شورای زمرد فروشان موش کبیر پنجشیر و جمعیت ارشدالشیاطین بحران الدین و گروه های فاسد و مفسد تجزیه طلب و سقاوی جدید و فدرالیست ها در صدد تجزیه کشور ومردم ما و به فرمودۀ داکتر اقبال «قلب آسیا» ست.

توحید دو کتلۀ مسقر در دو طرف خط استعماری دیورند و توحید دو خاک های از دست رفته، ضامن بقای ابدی ملت و کشور افغان است.

شهید گیله من بسیار جوان بود، باور دارم آن شهید راه وحدت بزرگ ملی در طول  حیات خود تجزیۀ دولت پاکستان، این میراث خوار انگلیس را میدید، پاکستان یک مولود نا مشروع استعمار انگلیس است و همانگونه که سیطرۀ استعمار انگلیسس در سراسر برچیده شد، انشاء الله ظرف پنج تا ده سال اینده، پاکستانی وجود نخواهد داشت, و ایالت پنجاب به کشور اصلی آن هندوستان تعلق خواهد گرفت. بعون الله.

یک تذکر دوستانه به استاد سیستانی!

شاغلی سیستانی در مضمون مقبول خود به جای اصطلاح معمول و معقول و مروج وطنی ما یعنی «شفاخانه» از اصطلاح مبتذل ایرانی «بیمارستان» کار کرفته است.

استعمال و ترویج اصطاخات ایرانی مانند دانشگاه، چالش، واکنش، موشک، باد بزن، ویژه، واژه، نخست وزیر، نشست، گفتگو، گفتمان و غیره حیثیت خوردن مدفوع ایران را دارد.

اصطلاح «بیمارستان» بر وزن افغانستان و تاجکتسان و از بکستان که مناطق مرور حیات ابدی این مردمان است، در موازات کامل قرار دارد و یک اصطلاح مبتذل و احمقانه است.

بیمارستان محل دایمی بود و باش مریضان نیست، لذا اصطلاحات وطنی ما، مانند روغتون و شفاخانه، بهترین و معقول ترین اصطلاح برای کلمۀ انگریزی «هاسپتل» است.

لعنت بر اصطلاحات ایرانی و پلان تهاجم فرهنگی دولت فاشیستی و ضد اسلامی ایران.

الله محمد16.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم دوکتور یوسفی صاحب!

0/" سلام"

علیکم از سلام برادر محترم در پناه خداوند پاک باشید با این تماس تان با بنده.  سلام های بنده هم به شما دانشمند محترم تقدیم بوده به امید صحتمندی شما محترم اینک به جواب کتاب "تعبیر"  تان یعنی حملهء ادبی تان  عنوانی بنده می پردازم:

 1-"اینکه شما از شایعه چه تعبیر دارید، اختیار شماست."

بنده از شایعه کدام تعبیر ندارم بلکه خود شایعه خود  تعبیر   را می کند،  یعنی  می تواند محتویات آن درست و یا هم غلط باشد که باید در زمینه همان اساسات که شایعه را ابیاری نموده  ، تحقیق گردد مثلاٌ هر گاه شایعه گردد که فلانی بچه بالای فلانی دختر   عاشق شده و ما و شما این را می شنویم، حتماٌ باید عقب دلایل این شایعه  گشت یعنی احتمال دارد که  پسر اشعار عاشقانه سروده باشد و یا   بچه اینرا به کسی گفته باشد و یا هم اینکه همان بچه را کسی دیده باشد که هر روز در عقب خانه و یا در کوچه آن دختر شبها  توله می زند و غیره.   یعنی شایعه یک دلیل خاص خود را دارد که باید تحقیق   گردد تا درستی و یا هم غلطی ان و یا هم تا حدودی درست و تا حدود غلط انرا پیدا نمود. 

مثلاٌ شایعه می گردد که ایران سر حد خود را برای مهاجرین بتاریخ فلانی می بندد و مردم هجوم می برند که خود را تا آن تاریخ در ایران برسانند. باید تحقیق نمود که شایعه چطور خلق گردیده. ایا از کدام منبع رسمی ایران کدام افغان انرا شنیده و بخش نموده و یا اینکه شایعه دروغ است. خلاصه این موضوع به تعبیر بنده و شما ارتباط ندارد بلکه یک موضوع است که  می توان انرا از نظر علوم اجتماعی "یک علم " خواند در غیر آن در ادبیات کلمه ان وجود نمی داشت. شایعه می تواند درست و نا درست باشد اما انرا نا درست فکر نمودم بی عقلی است. یعنی   در باره آن تحقیقات نمود که در تاریخ کشور و جهان تا چند فیصد در عقب  شا  یعات  چند فیصد و اقعیت های نهفته بوده است.  

2-"شایعه را مردم ما «آوازه» نیز می دانند. "

تشکر از معلومات تان. اینرا بنده می دانستم یعنی آواز به آواز شده است ، یکی به دیگر گفته است که  مثلاٌ یوسفی صاحب ابباز بسیار ماهر و    بسیار خوب است که باید دید که واقعاٌ ابباز خوب است . غرض ثبوت این باید با محترم یوسفی صاحب در حوض اببازی رفت و با چوته وی را بالای دیف حوض نگاه نمود. یعنی هنگام پرتاب شما از دایف و غرق نشدن تان در حوض و بیرون آمدن تان معلوم می گردد که اببازی را یاد دارید، یعنی آوازه درست بوده، در غیر ان غلط است،   یعنی باید به قانون اساسی مراجعه نمود و دید که تا چی اندازه شایعه و آوازه درست است که چپی ها در ترتیب ان نفوذ داشته اند که بنده آن اصطلات را که چپی ها ورد زبان شان بود در قانون اساسی برای خواننده نشان داده ام. حالا اینکه شما انرا قبول دارید و یا خیر موضوع شخصی شما است، انر قبول نه نمایید . 

3-"که در حقیقت پخش شفاهی اخبار مقدماتی توسط افراد، نه از طریق رسانه های «رسمی»."

شما محترم در اینجا می فرمایید که شایعه باید رسمیت داشته باشد هر گاه چنین باشد شایعه شده نمی تواند. در همین موضوع که بنده نوشته ام  تمام دلایل این شایعه را از خود قانون تحریر داشته ام.   

4-"این چنین «آوازه های» شفاهی قبل از وقوع حادثه پخش می گردد. "

  آیا شما ثابت ساخته می توانید که قبل از هنگام تدوین مسوده قانون اساسی در بین اهل علاقمند به قانون و سیاست همین آوازه وجود نداشته است ، در اثر ارتباطات اهل دانش ان وقت با هم.  ضمنا این استدلال شما  بی جا است که قبل از وقوع حادثه پخش می گردد، زیرا در اینجا قضیه کاملاٌ شکل دیگر را دارد نه شکل سرحد ایران را و می تواند بعد از آن هم بخش گردد.  

جناب محترم تره کی که  نوشته است که شایعه بوده، یعنی در همان زمان نامبرده که در پوهنتون کابل استاد بوده اند و با اهل حقوق و قانون سر و کار داشته اند، حتما به چنین واقعیتهای مواجعه شده بوده اند که انرا تذکر داده اند، در غیر آن بنده به صورت قطع مطمین هستم که ضرورت ان احساس نمی گردد که کس بی موجب چنین بنویسد. 

 5-"مانند «آوازه های سر چوک کابل» در گذشته ها."

  می گفتند که چیزی که در سر چوک می براید معمولاٌ درست ثابت می گردد. 

رموز دل نشود فاش بی چراغ  یقین 

نظر به خانه ز روزن فکنده اند اینجا

بیدل 

احمد آریا16.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
با تشکر از نظر و پاسخ حکیمانه دوست محترم دوکتور اکبر یوسفی،

حقیقتا وایسزیکر درست گفته بود که«فهمیدن تأریخ برای ما خیلی مهم است، اما ما در گذشته زندگی نمی کنیم.» آنهم گذشته های سیاهی که سرتاسر مملو از خونریزیهاست. گذشته های که تنها میتوانستند انگیزه هائی کف دست یک مشت جا مانده از گروههای پشاور نشین دیروزی بدهند و یک مشت کاتب کرایی درسهائی از آن برای استحکام سلطه نامشروع کنونی این حرامزادگان استخراج کنند.

به گفته شما، داشتن قانون به هیچ وجه به معنی مشروعیت نیست. باید به محتوای آن قانون نگریست. وقتی در یک نظام بدون شک مطلقه کسی را به جرم «اظهار نظر» دهن توپ می بندند، بدون شک ماهیت قانون او را از قبل دانسته اید . از اینجا ماهیت قانون اساسی که آقا برای اخوی کبیر خود در قندهار توصیه میکند را به سادگی میتوانید حدس بزنید.

با حرمت فراوان

 

محمد داؤد مومند15.07.2024مؤقتاً کابل جانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

باز هم در مورد سرآهنگ!
این تنها سرآهنگ نبود، که در شرایط دشوار آن زمان زندگی میکرد، ما همه تحت شرایط جهنمی آنوقت زندگانی داشتیم و خطر حبس و زندان و کشتن متوجه ما بود و با تمام شرایط آنوقت بلد بودیم.

زمانیکه مرحوم سید قاسم رشتیا در آن دوره، تحت نام مستعار به نشر مضامین «نادر چگونه به قدرت رسید؟» پرداخت، مرحوم عباسی وزیر اسبق اطلاعات و کلتور به میر عبدالقیوم، پسر ارشد میر عبدالعزیز خان والی اسبق کابل، که خویشاوند مرحوم رشتیا میشد در زمینه شکایت نموده بود، که چرا آقای رشتیا به همچو کاری مبادرت ورزیده است.

چرا آقای عباسی مانند رشتیا و سر اهنگ به تملق نپرداخت بلکه در زمینه به میر عبدالقیوم عزیر شکایت نمود.

پوهاند فضل ربی پژواک به صراحت ببرک را شاه شجاع ثانی نام داد و ببرک گفته بود که تاریخ در مورد ما قضاوت خواهد نمود.

داکتر عثمان روستار تره کی در همان شرایط جهنمی به فعالیت های زیر زمینی علیه رژیم پرداخت و استادان معروفی مانند داکتر حسن کاکر و داکتر هاشمیان و غیره تحت رهبری شان فعالیت مینمودند.

زمانیکه بچۀ سقو وحشی و ظالم و خونخوار ، استاد قاسم افغان را به دربار خود خواست که نغمه سرایی کند، استاد قاسم افغان سرود که:

شمالی لاله زار باشد به ما چی؟

بچه سقو را عصبی ساخته بود.

بعد از رفتن غازی اما ن الله خان به ایتالیه، استاد قاسم در دورۀ بسیار خطرناک سردار هاشم خان سرود:

مگر کافر شدی بت می پرستی

به یادت زنده ام هرجا که هستی
محمد هاشم خان با شنیدن این بیت گفته بود:« این دیوس امان الله خان به یادش آمده .»

سر آهنگ با میان آمدن جمهوریت قلابی سردار صاحب داؤد خان به مدح نظام جمهوری نیز پرداخت.

سر اهنگ یک سازنده بود نه کدام رهبر حزب و یا حرکت سیاسی، لذا در دورۀ بس مخوف و خطرناک خلقی ها و امین شداد و غیره کسی مزاحم او نشد.

سراهنگ ضرورت به ساختن خطابه انقلابی نداشت، او میتوانست در یک پارچۀ موسیقی در مدح کودتای ثوری بپردازد.

هنر و لیاقت موسیقی او در فنون موسیقی از نظر فنون موسیقی ارزیابی میگردد، ولی خطابۀ انقلابی و چپگرایانۀ او در برابر ببرک و اعضاء کمیته مرکزی و شورای انقلابی،سخت سؤال بر انگیز است که چرا حسین سرآهنگ به جای یک محفل هنری و موسیقی، به تالار خطابه های انقلابی آمد و بیانیۀ مبتذل و کاملاً متکی به دروغ و خلاف وجدان پرداخت و آنهم به نمایندگی تمام هنرمندان کشور.

مرحوم احمد ظاهر بر خلاف حسین سر اهنگ در یک مجلس خصوصی که کست های آن موجود است گفت: (زن تاریکی را ....) که منظور از تاریکی نور محمد تره کی ملعون بود. و علاوه بر آن احمد ظاهر بچه یک شخصیت سیاسی و صدراعظم افغانستان بود.
حسین سرآهنگ با همچو بیانیۀ انقلابی، وجدان اسلامی و افغانی خود را زیر پا ساخته است.

دوکتور محمد اکبر یوسفی15.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم الله محمد خان!
سلام!

اینکه شما از شایعه چه تعبیر دارید، اختیار شماست. شایعه را مردم ما «آوازه» نیز می دانند. که در حقیقت پخش شفاهی اخبار مقدماتی توسط افراد، نه از طریق رسانه های «رسمی». این چنین «آوازه های» شفاهی قبل از وقوع حادثه پخش می گردد. مانند «آوازه های سر چوک کابل» در گذشته ها.

با احترام

یوسفی

امین ارسلا15.07.2024هالند http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

با سلام و احترام ،
قضاوت در مورد شخصیت‌ها و عملکرد آنها در شرایط دشوار و پرفشار، به خصوص در دورانی مانند خلق و پرچم افغانستان، که هنرمندان تحت محدودیت‌های شدید و اجبار به اطاعت از ایدئولوژی حاکم بودند، کار آسانی نیست.
بدون شک، استاد سرآهنگ مانند بسیاری از هنرمندان دیگر در آن دوران، تحت فشارهای زیادی قرار داشت و برای حفظ امنیت و ادامه فعالیت هنری خود مجبور به سازش‌هایی بود.

ما باید در هنگام قضاوت در مورد چنین اقداماتی، شرایط دشوار آن دوران و محدودیت‌های موجود را در نظر بگیریم.
قضاوت صرفاً از زاویه دید امروزی و بدون در نظر گرفتن شرایط حاکم بر آن زمان، می‌تواند ظلم به شخصیت و جایگاه هنری استاد سرآهنگ باشد.
برای کسانی که با کلام و اندیشه استاد سرآهنگ آشنایی دارند، واضح است که او هرگز با ایدئولوژی حاکم در آن دوران همسو نبوده و بسیاری از اوقات مجبور به بیان مطالبی می‌شد که مغایر با باورهای قلبی او بود.
ارزش واقعی هنرمندان در چنین شرایطی، نه صرفاً در اظهارات و اقدامات علنی آنها، بلکه در صداقت و تعهدشان به هنر و رسالت انسانی خود نهفته است.
استاد سرآهنگ با وجود تمام محدودیت‌ها، همچنان به خلق آثار ماندگار و ترویج موسیقی اصیل افغانستان ادامه داد و نقش مهمی در حفظ و غنای فرهنگ و هنر این کشور ایفا کرد.

انتشار بیانیه‌هایی از این دست در آن دوران، امری رایج بود و متاسفانه، بسیاری از هنرمندان و شخصیت‌های برجسته، تحت اجبار و به منظور حفظ جان و موقعیت خود، مجبور به صدور چنین بیانیه‌هایی می‌شدند.
لذا، قضاوت صرف و بدون در نظر گرفتن شرایط حاکم بر آن دوره، ممکن است ظلمی به استاد سرآهنگ و دیگر هنرمندان آن نسل باشد.
برای ما که در آسایش و امنیت زندگی می‌کنیم، آسان است که از خانه‌های گرم و نرم خود قضاوت کنیم، بدون اینکه درک عمیقی از فشارها و محدودیت‌های آن دوران داشته باشیم.


بنابراین، بیانه تلویزونی استاد سرآهنگ را در چارچوب شرایط دشوار آن دوران و با در نظر گرفتن تعهد و خدمات ارزشمند او به موسیقی افغانستان مورد ارزیابی قرار داد.
قضاوت صرف بر اساس این بیانیه، بدون لحاظ شرایط و ظرافت‌های آن دوره، می‌تواند ناقص و ظالمانه باشد.
با احترام،

زمری کاسی15.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
از خاکم و هم خاک من از جان و تنم نیست
انگار که این قوم غضب، هموطنم نیست
اینجا قلم و حرمت و قانون شکستند
با پرچم بی رنگ بر این خانه نشستند
پا از قدم مردم این شهر گرفتند
رای... و نفس و حق، همه با قهر گرفتند
شعری که سرودیم به صد حیله ستاندند
با ساز دروغی همه جا بر همه خواندند
با دست تبر سینه این باغ دریدند
مرغان امید از سر هر شاخه پریدند
بردند از این خاک مصیبت زده نعمت
این خاک کهن بوم سراسر غم ومحنت
از هیبت تاریخیش آوار به جا مان
یک باغ پر از آفت و بیمار به جاماند
از طایفه رستم و سهراب و سیاوش
هیهات که صد مرد عزادار به جا ماند
از مملکت فلسفه و شعر و شریعت
جهل و غضب و غفلت و انکار به جا ماند
دادیم شعار وطنی و نشینیدند
آواز هر آزاده که بر دار به جا ماند
دیروز تفنگی به هر آینه سپردند
صد ها گل نشکفته سر حادثه بردند
خونپاره و خون بود وشب و درد مداوم
با لاله و یاس و صنم و سرو مقاوم
آن دسته که ماندند از ان قافله ها دور
فرداش از این معرکه بردند غنایم
امروز تفنگ پدری را در خانه
بر سینه فرزند گرفتند نشانه
از خون جگر سرخ شد اینجا رخ مادر
تب کرد زمین از سر غیرت که سراسر،
فرسود هوای وطن از بوی خیانت
از زهر دروغ وطمع و زور و اهانت
این قوم نکردند به ناموس برادر
امروز نگاهی که به چشمان امانت
غافل که تبر خانه ای جز بیشه ندارد
از جنس درخت است ولی ریشه ندارد
هر چند که باغ از غم پاییز تکیده
از خون جوانان وطن لاله دمیده
صد گل به چمن، در قدم باد بهاران
میروید و صد بوسه دهد بر لب باران
ققنوس به پاخیزد و باجان هزاره
پر میکشد از این قفس خون و شراره
با برف زمین آب شود ظلم و قصاوت
فرداش ببینند که سبز است دوباره
شعر از هیلا صدیقی

May be an image of 1 person and text


AKHTAR YUSUFI15.07.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

ناشرمحترم افغان-جرمن آنلاین !

میدانم که نشریه شما، وتعداد ازناشرین افغان همقطاران پیروی پالیسی شما درصفحات انترنیتی بیرون از کشور نوشته هایم را بنابر هرعلل است نشرنمی شود. این موضوع تصحیح تاریخ است نه برای بحث طویل سیاسی. ارسالی برای تصحیح  مقاله منتشره  " اقدامات اولیه نظام جمهوری" سیدعبدالله کاظم است. درمقاله نوشته، اولین جلسه اعضا سرگروپها بعد از موفقیت کودتاه ۲۶سرطان، تحت ریاست رهبرکودتا سردار محمد داود خان و منشی آن داکترحسن شرق دائر گردید. اسمای چهارده ۱۴ چهارده نفراعضای کمیته مرکزی با عکسهای ایشان نوشته شده است. اسم فرد شماره ۱۴ چهاردهم عضو کمیته مرکزی جمهوریت عبدالخلیل "میاخیل" نادرست نوشته شده است.      

اسم درست ومکمل فرد شماره ۱۴چهاردهم عضو کمیته مرکزی کودتای ۲۶ سرطان ۱۳۵۲مرحوم جگړن خلیل الله "بابکرخیل"  است. خلیل الله "بابکرخیل" عضو کمیته مرکزی ح. د. خ.ا، الی رتبه تورنجنرالی ترفیع نمود. آخرین وظیفه وی تا سال ۱۳۷۱ش وزیرترانسپورت درحکومت داکتر نجیب الله بود. با ناکامی پلان صلح ملل متحد بخارج رفت. مرحوم خلیل الله "بابکرخلیل" درکشور هالند وفات کرده، درهالند دفن است.    

حقایق دردناک، مظالم بیشماری درسرنوشت افغانستان که باعث بربادی کشورگردیده  فراوان است. حوادث و روایات تاریخی جوامع بشری براصل حقایق وقوع آن ثبت میگردد.  برعکس  بسیاری از نویسندگان، تحلیلگران، مدعیان تاریخ نویسی افغانستان نوشتهای شانرا را مبنی برعدم رعایت اصول تاریخ نویسی و نویسندگی انجام داده اند.

حجم تناقضات، ناسازگاری روایات وقوع حقیقت حوادث، خصومت پرانی، اتهامات، چندگانگی تعبیرات نویسندگان افغان با اصل حقایق وقوع حوادث که صورت گرفته گمراه کننده است. درصدسال اخیرحوادث سیاسی افغانستان بخصوص درپنج ده اخیرکشور مملو ازتخطیهای و تعبیرات شخصی بدون درک مسؤلیت تاریخ نویسان ونویسندگان افغان است.  

نباید فراموش کرد که چنین تخطیهای تاریخ نویسی، نویسندگان افغان موانع اساسی درک درست حوادث و تاریخ افغانستان برای نسل کنونی ونسلهای بعدی درکشوراست.


زمری کاسی14.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
تا خو ټيټولم ; دا دی دنګ دې کړم
پت دې کړم,غيرت دې کړم او ننګ دې کړم
ښه هڅه دې وکړه چې بدرنګ مې کړې
ښکلی او مقبول دې کړم;قشنګ دې کړم
ای د استعمار بړيڅيه ګوره مې
برخه د تاريخ او د فرهنګ دې کړم
اوس را ته هېڅکله ټينګيدای نه شې
شور دې کړم,قيام دې کړم;غورځنګ دې کړم
قيام
May be an image of 1 person, beard and text


محمد داؤد مومند14.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

تملق و پستی حسین سر آهنگ در حضور ملعون ببرک کارمل!

قبل از اینکه در مورد خطابۀ مبتذل حسین سر آهنگ در مجلس ببرک و رفقاء جنایت شعار پرچمی اش، چند کلمۀ به عرض برسانم، چند سطری را از مقالۀ داکتر صاحب سید عبدالله کاظم تحت عنوان «معرفی استاد محمد حسین سر آهنگ سر تاج موسیقی در قاموس کبیر افغانستان» خدمت هم وطنان به عرض میسانم.

استاد کاظم مینوییسد« یادی از یک بزرگ مرد موسیقی کلاسیک که در قاره هند بزرگترین مدال ها و القاب پر افتخار را برای افغانستان کمایی کرد و نام خود را در موسیقی کلاسیک همردیف بزرگان و استادان بسیار سر شناس هند جاویدانی ساخت. روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد..........

پادشاه پیشین افغانستان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه به هنر استاد سرآهنگ ارج میگذاشت و از همان رو پیوسته مورد احترامش قرار میداد. میگویند در نشست های موسیقی در ارگ کابل، رسم چنان بود که شاه به عنوان آخرین فرد به سالن داخل می شد و هنرمندان و مهمانان همه از جا بر میخواستند، اما استاد سر آهنگ همیشه در حالت نشسته از زانوی خود میگرفت تا بلند شود، و شاه که از استغنای او آگاه بودبا اشاره می فهماند که بلند نشود و می گفت:« استاد خودت تکلیف زانو داری، زحمت نکش»

دیرروز به گوگل مراجعه نمودم تا بیانیۀ سخیف و ذلت بار سازندۀ در بار شاه مغفور یعنی حسین سر آهنگ را بشنوم، متأسفانه من آدم تیز نویس نیستم و موفق نشدم تا بیانۀ سر اهنگ را کاپی نموده و درین سایت وزین بدست نشر بسپارم، امیدوارم یکی از ذوات محترم، بیانیه حسین سر آهنگ را از گوگل گرفته و درین سایت وزین بدست نشر بسپارند.

سر آهنگ درین مجلس ببرکی ها «خلقی ها دیده نمیشود» به نمایندگی از اهل هنر، کودتای ذلت بار و اسارت بار ثور را تحت نام انقلاب تبریک میگوید.

سرآهنگ چاپلوس و فاقد شعور و وجدان ملی و اسلامی، دروغ های شاخداری را به ارتباط تجلیل هنر و ارزش مقام هنر ددر دورۀ بی خدایان کوتای ثوری، و بی بی پروایی رژیم های ارتجاعی گذشته پف کرد و دروغ گفت.

سر آهنگ مطالب نوشته شدۀ خود را با سکتگی کامل میخواند، وی بیت معروف استادقاسم افغان را که در حضور نمایندۀ انگلیس خوانده بود، در گفتار ناهنجار خود تضمین نمودـ بیت آزاده مرد استاد قاسم  افغان چنین بود:

گر ندانی غیرت افغانی ام

گر به میدان آمدی میدانی ام

پادشاه مستعفی یا مخلوع افغانستان نورالله مرقده، اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، سر آهنگ را، سازندۀ در بار خود ساخت و سالیان متمادی، سر آهنگ از لطف و نوازش شاهانۀ پادشاه هنر دوست و رعیت پرور بر خوار دار بود.

پس تهمت بزرگ سرآهنگ، که رژیم های ارتجاعی گذشته کوچکترین خدمتی در راه انکشاف هنر و موسیقی انجام نداده اند، محتوی دو کذب بزرگ است، بدین معنی که:

یک- رژیم های سابقه را مانند ایادی کرملن ارتجاعی قلمداد نمود.

ٍثانیا - هم غازی امان الله، عالی ترین احترام را به استادقاسم داشت و کذا اعلیحضرت محمد ظاهرشاه هم به استاد قاسم احترام داشت و هم حسین سر آنگ را در آغوش لطف و محبت خود قرار داده بود.

متأسفانه سر اهنگ مانند استاد خلیلی که رسالۀ مبتذل عیار خراسان را نوشت و سید قاسم رشتیا، که در دورۀ بی خدایان در مذمت نادر خان مقاله نویسی میکرد، آدم نمک حرام و منافق و بی ایمان ثابت شد.

زمری کاسی14.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​ګران توخی صیبه، بیا هم درناویو سره مننه چه له غم نه دې خلاص کړم، سر مې خلاص شو، خو وروسته را ته خندا راغله او هغه فارسی خبره را یاده شوه چه :«دَ ګور پيري!». ګلونه

زمری کاسی14.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
پټ بــېــرغ کې د افغان شــوې ګیله منه!
د جنت پـــــه لــــور روان شوې ګیله منه!
د شـهــيــد وطن، شهيد، شهيد تــاريخ کې
ته عارف*شوې، ته ارمان*شوې ګیله منه!
د جنت پــــــــه ښکلي بــــــــاغ کې د بلبلو
یکه زار شـــوې، یـــاقربان شوې ګیله منه!
مــســتــانـــــه فقير ایپي شـوې ګیله منه!
نـــر سپېڅلی پير روښان شـوې ګیله منه!
د جنګونـــــو سمندر پـــــه تــــوپــــانو کې
تـــــه د امن یـــو بـــادبـان شوې ګیله منه!
د هــېــواد هـــــره ذره د ستا تـمـغــه شـوه
تــــر قـیــامـتــه قهرمـــان شـوې ګیله منه!
د خپل وخت د یـــذيـــدانـو پـه ظلمت کې
د حسین بـــــاغــــي اذان شـــوې ګیله منه!
تــوره شپه ده زه پـر ځمکه درته ناست یم
تــه سپين ستوری د اسمان شوې ګیله منه!
ســـعــود وايي، مــولانا خانزیب* په غږ کې
تلاوت د پـــــاک قــــران شــوې ګیله مـنـه!
سعود بنګښ
عارف* شهيد سردار عارف افغان
ارمان* شهيد ارمان لوڼی
مولانا خانزیب*ښاغلی مولانا خانزیب

May be an illustration

محمد داؤد مومند13.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

پاسخی به اوقی کمیتۀ مرکزی و شورای انفلاقی ویب سایت افغان جرمن، نبیل خان عزیزی (اسم مخفی و مستعار کاکر)

الیوم طبق معمول به ویب سایت انجنیر صاحب قیس جان کبیر مراجعه نمودم و در دریچۀ هتاکان و خفاشان و جغد های مستعار نویس کمیتۀ انفلاقی، مطالب و هجویات ذیل را مطالعه نمودم:

«ښاغلی مومند ابراز تسلیت یک مسئله شخصی است، که به شما مربوط نمیشود و نا حق خود را مگس هر دوغ نسازید. شما منافقانه کوششا [؟] هستید که دیگران را برعلیه ما   تحریک نمائید  (... در این پیشه استاد فن است)

از آدرس پورتال نه بر شما و نه... اظهارات بی ادبانه شده است.

از اینکه با افراد مشکلات دارید، قصد آن را از ما نگیرید. ختم گفتار نا هنجار نبیل عزیزی.

اوقی کمیتۀ مرکزی و شورای انفلاقی افغان جرمن، نبیل خان عزیزی و تایر و تیوب ویب سایت دپلوم انجنیر صاحب قیس جان کبیر.

نوشته اید که ابراز تسلیت یک مسئلۀ شخصی است که به شما مربوط نمیشود.

بخوان و بدان، که غم شریکی درغم هر مسلمان و حتی هر انسان نیکو سرشت، و بخصوص شخصیت نجیب و وطندوست و همکار ویب سایت افغان جرمن، مانند جناب مایار صاحب گرامی و واجب الااحترام، یک وظیفۀ انسانی، یک وجیبۀ اسلامی و یک عنعنۀ شریفانه و نجیبانۀ ملی و افغانی است.

کتاب مقدس مسلمانان جهان، یعنی قرآن مجید، رهنمای معنوی انسانیت و اسلامیت میفرماید:« انما المؤمنین اخوة»

شما افغان جرمنان، اگر به ایۀ مبارک فوق الذکر،ایمان و اعتقاد میداشتید، هرگز این قلم در زمینه متهم به منافقت نمی ساختید.

منافقت، برقع پوشی و مستعار نویسی، پرازیت های کمیتۀ مرکزی و اعضائ شورای انفلاقی افغان جرمن است، که مزورانه و خفاشانه، از سالیان متمادی براین قلم و حتی پدر مرحومم، خلاف تمام نورم ها و دساتیر انسانی و مطبوعاتی متعرض شده، مس و کم اصلبت خود را ثابت ساخاته اید.

اگر شما افعی چهار و پنج سره، یک کمی از شرافت انسانی و اسلامی و افغانی بهره میداشتید، با همچو تذکر من در مورد بی دردی، شمایان بی خبر از وظایف و واجبات دینی و عنعنات افغانی، عوض همچو ... کشی ها، متوجه خبط بزرگ تان شده و از جناب مایار صاحب بزرگوار معذرت میخواستید.

نبیل خان عزیزی و دیگران تان، بخوانید و بدانید، که این بیت به موقف غیر انسانی و اسلامی تان صدق میکند:

تو کز محنت دیگران بیغمی

نشاید که نامت نهند ادمی

اوقی کلان افغان جرمن نبیل خان عزیزی (کاکر)

نوشته اید :«از آدرس پورتال نه بر شما و نه بر ..اظهارات بی ادبانه شده است.

و کذا پورته کرده اید:از اینکه شما با افراد مشکلات دارید، قصد آن را از ما نگیرید»

نبیل خان عزیزی، بخوان و بدان:

که این برقع پوشان هتاکان مسلکی، فاقد هویت و شخصیت، همین جنابان کمیتۀ تحریر یعنی (نبیل عزیزی، مسعود فارانی و رحمن غوربندی و احمد و محمود و کلبی اند) نه کسی دیگری، این همه بی عزتی ها و بی آبی ها و بی شرافتی ها، از حلقوم افغان جرمن شنیده میشود، نه شخصیت های معلوم الحال فزیکی و دارای هویت و شخصیت.

و خود شما درین رشتۀ منافقت و «لغمانی چل ها» درجه های دوکتورا و اکادمسین را دارید.

گفتار خود را به این آیۀ متبرکه پایان میدهم که:

لعنت الله علی الکاذبین

زمری کاسی13.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​https://www.youtube.com/watch?v=CumZ-1fIL78  

خواندن دوست و خویش نزدیک و نازنینم فقید اکبر رامش:

خبا یک سهو در یک مصرع شعر فقید رحیم الهام ، ولی قشنگ خوانده شده با تأیید خود الهام صاحب در سال ۱۹۹۰ خوانده شده:‌مطرب گذارید غلط است، صحیح: مطرب گمارید!

زمری کاسی13.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 2 people, beard and text

الله محمد13.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم داکتر صاحب خالدی!

با عرض سلام و احترام به شما دانشمند و تحلیل گر ورزیده مسایل سیاست جهان​، از خداوند متعال برایتان صحت و عافیت آرزومندم. 

مضمون "شکست ناتو در برابر روسیه" شما از مطالعه بنده گذشت.

مضمون واقعا در یک سطح بالا نوشته شده و فهمیده می شود که کله سران جهان و اقتصاد جهان را از نگاه روانشناسی و جامعه شناسی خوب هضم نموده اید که انرا برای خواننده تان چنین سهل  تقدیم می نمایید. 

از زحمات تان بنده تشکری می نمایم. 

بهار این چمن از بسکه وحشت اندودست

ز داغ لاله جنون پلنگ می بارد


بیدل 

 

الله محمد13.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم دوست گرامی مومند صاحب عزیز و مهربان!

 با عرض سلام و آرزومندی صحت مبارک شما محترم از بارگاه ایزد متعال، تبصره نسبتاٌ مفصل شما از مطالعه بنده گذشت:

1-"در حفظ و امان خداوند بوده از آفات و بلیات روزگار، مصئون و آسوده خاطر باشید." یک جهان تشکر که همین مهمتر از همه چیز است و به شما هم انرا آرزومندم. 

2-"اعتراضات و انتقادات آن اخوی گرامی، به سمعم رسید، "شکر خداوند که تکلیف گوش و شنیدن مانند بنده ندارید.

3-"و بدین منوال برخود میدانم، تا در نتیجه غباوت و یا هم، استنتاج درک خودم، مبنی بر عدم درک، نیت خیر خواهانۀ شما، و آهم متکی بر دلایلی، از جناب عالی معذرت بخواهم."

معذرت شما  قبول است، زیرا بنده در نوشته تبصره هفتم جولای خود تمام مطالب را وضاحت داده نوشته ام که:"  ما باید انرژی بسیار قیمت بهای فکری خود را غرض آبادی یک چیزی به مصرف برسانیم نه تخریب چیزی یعنی منطق بگوییم و منطق بشنویم  و از بین آن در نهایت با یک مصالحه یعنی "کومپرومس"  بحث را خاتمه دهیم  نه اینکه توصل به  کلمات غیر اخلاقی  نمودن بالای همدیگر ،   که نهایت کار نا هنجار می باشد."

با وجود آن از طرف دوستان بالای شما حمله صورت گرفت که بنده انرا CT-SCAN نمودم که ارامی حکمفرما شد ،  اما نوشته اخیر شما قبل از نوشته کنونی تان ،   باعث ایجاد دو باره تشنج گردید و ارامش را از بین برد. 

4-"برادرگرامی، طوریکه فوقاً متذکر شدم، نوشتۀ انتقادی جناب شما را با یکتن، از عضو، برقع پوشی از گروپ معاندین کمیتۀ تحریر افغان جرمن، در سطح استدلال و مناطقه یافتم. نه در سطح یک پیشنهاد صلح، که جانبین را به احترام نظریات، اعتقادات یک دیگر دعوت کرده و بر محتویات آشتی پذیرانۀ مجوز و مندرج پیشنهاد شده، صحه گذارند."

بسیار خوب، بنده انرا CT-SCAN نمودم،  بخاطریکه غیر موجیه شما را حمله ور گردیده بود و بنده را هم متهم، اما بعد از نوشته متذکره بالایی تاریخی هفتم جولای عنوانی شما، شما محترم بتاریخ هشتم جولای برایم می نویسید که:" پیغام مبارک شما را دریافت داشتم،... خدمت تان عرض کنم، تا زمانیکه برقع پوشان کمیته تحریر افغان جرمن و هم مسلکان و هم کیشان اوباش استخدام شدۀ شان، بر من متعرض نگرددند، کاری با ایشان ندارم."

توجه نمایید که بعد از نوشته متذکره نمبر 4 در بالا آن محترمین خاموش شده، حملهء صورت نگرفت، اما شما محترم به اتکا همین تبصره ذکر شده نمبر 4 برایم یک تبصره نموده و طرف مقابل را طرف حمله   قرار دادید و حالت را از به اصطلاح حالت ارام به حالت نا ارام تبدیل نمودید.

5-"طبق تعامل حقوقی و متکی برماهیت یک میثاق صلح، باید جانبین، معاند و متعارض، دعوت و حاضرشوند بمنظور صحه گذاشتن برمحتویات و شرایط پیشنهاد خیرخواهانۀ، یک شخص یا مرجع ثالث صلح طلب، متعهد گردند."

بنده این تعامل حقوقی  را با  طرز نوشته خود از وجدان طرفین آرزومند بودم، زیرا حضور طرفین غیر ممکن و ضمنا Extra   نوشتن انرا  لازم ندانسته و همین اکنون به آن اقدام می نمایم:

" از محترم مومند صاحب و محترمین که در صحفه افغان جرمن با وی اختلاف دارند خواهشمندم منبعد اختلاف فکری خود را در یک فضای خالی از اتهام و توهین و کتره و غیره کلمات غیر اخلاقی به پیش ببرند و هر گاه طرفین در مدت یک روز بعد از نشر این نوشته خلاف انرا نه گفتند این قرار داد تایید است و نظارت انرا هم بنده به دوش می گیرم". 

 6-"درک این قلم، این است که معاند و متعرض حرفوی من، با درک استدلال و منطق شما به دامن سکوت خزید و تا تحریر این سطورناپدید شد، خدا کند از «لغمانی چل های» اجنه کار نگرفته و زیر کاسه، نیم کاسۀ نباشد ."

زیر کاسه نیم کاسه نیست. همه مشکلات خود را دارند. لطفا شما این نیروی خدا دادی استدلال تان را و منطق تان را غرض نوشتن مقالات جالب مانند مقاله اخیر تان که مرحوم قدیر نورستانی در حالت وخیم درست فکر نموده بود، نمایید. بنده منطق و استدلال های شما را کاملاٌ علمی موجه و درست می دانم و تعجب می کنم که چرا اینقدر وقت و فکر تان را بی موجب به مسایل پیش پا افتاده صرف می نمایید که در صورت لزوم باید نمود. 

7-"اگر معاند حرفوی من، با درک نیت شریف شما، ابراز موافقت میکرد و یک دو سطری در مورد اشتباه عمدی و مستمرخود تحریر مینمود، در آنصورت بر خود میدانستم که دربر همچو مناقشه های خصمانه، که از سالیان متمادی جریان دارد، (حجر اسودی) میگذاشتم که مورد احترام هر زائر مسلمان، مقام ابراهیم است."

بنده در اینجا از همان شخص مشخص بسیار زیاد محترمانه خواهشمندم بنام خدا و رسول خدا که همه مسلمان هستیم ، به این داستان خاتمه دهید که بسیار شرم آور است که هر روز این گلیم دعو و دشنام و توهین و اتهام  را هموار نماییم. هر کس این خواهش طرف قبول شان نیست بنویسند تا این شخصیت کشی ها پایان یابد و خواننده هم از غم و مشکل شما خلاص گردد.

8-"این قلم در طول سالیان متمادی، معروضۀ تظلم خود را به نخبه گان  ویب سایت افغان جرمن، در مورد همچو شقاوت ها و بی عدالتی های آن ویب سایت، به ارتباط مظلومیت خودم ابراز داشتم و در نتبجه آنچه در یافت نمودم، درین کلام شاعر خلاصه شده میتواند:

اظهار عجز نزد ستم پیشگان خطاست

اشک کباب باعث طغیان آتش است."

منبعد لازم نیست به این کار اقدام نمایید. واقعاٌ شرم آور است برای انسان ها فهمیده که نتوانند به این مسله خاتمه دهند. 

9-"همین چند روز قبل، خدمت خاوند محترم ویب سایت افغان جرمن، به تجدید عرایض تظلمم پرداختم و خاوند محترم افغان جرمن جواب داد، که وی کوچکترین نقشی درقسمت بروزهمچو منازعات نداشته و وقت سرخارین ندارد، زمانیکه با جناب شان به استدلال و مناطقه پرداختم، سرانجام به سکوت و فرار از تختۀ شطرنج مناطقه، پناه بردند."

انشالله صدای شما و خواننده گان یعنی  ما اینبار خواهد شنید شد در حضور همه خواننده گان. همه مسلمان و برادر هستیم و انهم چند روزی در  دنیا.   بدی کار در اینجا است که همه متخصص مسایل مختلف هستیم نه اطفال و نو جوانان که در کوچه و بازار با هم دعوی نمایند. 

10-"در قسمت استعمال بسم الله یعنی نام خداوند، باید به عرض برسانم که تصور من از جناب شما به حیث یک شخص روحانی و با خدا این است که جنابتان در هرکاری، مانند هنگام صرف طعام، عبادات یومیه و شروع به هرمشغله و کاری، از نام خداوند و بسم الله طلب استمداد میجوئید.  "

یک قصه واقعی برایتان نمایم که متوجه اصل موضوع گردید. بنده تا زمانیکه به خاطرم می اید همیشه حرکتی که می کنم "بسم الله" می گویم. در حدود سی سال قبل با یک پسر مامایم در موترش جای رفته بودیم، زمانی از موتر پاهین می شدم گفتم"یا بسم الله". پسر مامایم گفت تو در هر چی می کنی بسم الله می گویی یعنی چی؟ برایش گفتم " این یک نیروی درونی است که حرکت می دهد"

11-"و این یاری خداوند، بدون ذکر بسم الله، میسر نخواهد شد."

بلی بنده اصلاٌ از خواب که بلند می شوم تا اینکه به خواب می روم وضو دارم و در نماز هستم. بدون وضو که نوع از بندش روحی را افاده می نماید راه رفتن کیفم نمی کند. 

12-"این یک اعتقاد اسلامی است، که جنابتان بهتر از من، بر آن واقف، معتقد و مستشعرید."

انسان و طبعیت در اصل یک وجود  و موجود مقدس است. 

14-"خداوند یار و مددگار تان باشد"

تشکر. خداوند یار و مدگار همه ما باشد،  مخصوصاٌ برادران که باید عرایض ما را جدی گرفته و به اصطلاح با برخورد برادرانه به حل قضیه مشترک ما با ما بپردازند. ارزش زندگی در دوستی است نه خدای نا خواسته دشمنی . 

15-"با عرض حرمت".

تشکر از حرمت تان برادر محترم. روی مبار ک شما و دیگران را از دور بوسیده همه تان را به خداوند کریم و رحیم می سپارم. همه تان ارام و سر فراز باشید تا برای بنده هم سر فرازی تان سر فرازی بار آورد.    

اگر موجیم یا بحریم اگر آییم یا گوهر

دویی نقشی نمی بندد که ما را از تو وا دارد


بیدل 

زمری کاسی13.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an illustration of text

د پښتنو دښمن غربي اروپا ده، د خبیث سویسی جنرال «شتاهل» خبره ماته ۱۹۹۰ کال کې چه که پښتانه نه بنیادمېږي، له مینځه وړل کېږي، سخت غبرګون سره ترې لاړم خو د هر یو ؤ پښتون په قتل کې د غربي اروپایي لاس ګډ دی! دوی زیات غلامان لري!

محمد داؤد مومند13.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دانشمند محترم الله محمد خان!

در حفظ و امان خداوند بوده از آفات و بلیات روزگار، مصئون و آسوده خاطر باشید.

اعتراضات و انتقادات آن اخوی گرامی، به سمعم رسید، و بدین منوال برخود میدانم، تا در نتیجه غباوت و یا هم، استنتاج درک خودم، مبنی بر عدم درک، نیت خیر خواهانۀ شما، و آهم متکی بر دلایلی، از جناب عالی معذرت بخواهم.

برادرگرامی، طوریکه فوقاً متذکر شدم، نوشتۀ انتقادی جناب شما را با یکتن، از عضو، برقع پوشی از گروپ معاندین کمیتۀ تحریر افغان جرمن، در سطح استدلال و مناطقه یافتم. نه در سطح یک پیشنهاد صلح، که جانبین را به احترام نظریات، اعتقادات یک دیگر دعوت کرده و بر محتویات آشتی پذیرانۀ مجوز و مندرج پیشنهاد شده، صحه گذارند.

طبق تعامل حقوقی و متکی برماهیت یک میثاق صلح، باید جانبین، معاند و متعارض، دعوت و حاضرشوند بمنظور صحه گذاشتن برمحتویات و شرایط پیشنهاد خیرخواهانۀ، یک شخص یا مرجع ثالث صلح طلب، متعهد گردند.

 درک این قلم، این است که معاند و متعرض حرفوی من، با درک استدلال و منطق شما به دامن سکوت خزید و تا تحریر این سطورناپدید شد، خدا کند از «لغمانی چل های» اجنه کار نگرفته و زیر کاسه، نیم کاسۀ نباشد .

اگر معاند حرفوی من، با درک نیت شریف شما، ابراز موافقت میکرد و یک دو سطری در مورد اشتباه عمدی و مستمرخود تحریر مینمود، در آنصورت بر خود میدانستم که دربر همچو مناقشه های خصمانه، که از سالیان متمادی جریان دارد، (حجر اسودی) میگذاشتم که مورد احترام هر زائر مسلمان، مقام ابراهیم است.

این قلم در طول سالیان متمادی، معروضۀ تظلم خود را به نخبه گان  ویب سایت افغان جرمن، در مورد همچو شقاوت ها و بی عدالتی های آن ویب سایت، به ارتباط مظلومیت خودم ابراز داشتم و در نتبجه آنچه در یافت نمودم، درین کلام شاعر خلاصه شده میتواند:

اظهار عجز نزد ستم پیشگان خطاست

اشک کباب باعث طغیان آتش است.

همین چند روز قبل، خدمت خاوند محترم ویب سایت افغان جرمن، به تجدید عرایض تظلمم پرداختم و خاوند محترم افغان جرمن جواب داد، که وی کوچکترین نقشی درقسمت بروزهمچو منازعات نداشته و وقت سرخارین ندارد، زمانیکه با جناب شان به استدلال و مناطقه پرداختم، سرانجام به سکوت و فرار از تختۀ شطرنج مناطقه، پناه بردند.

برادر محترم!

اگر جناب شما به دریچۀ، دو و دشنام و بی عزتی و بی آبرویی ویب سایت دپلوم انجنیر صاحب قیس جان کبیر، دردو هفتۀ گذشته مراجعه کنید، نام های مستعارهتاکان مسلکی را مانند: زړګی، رفیع، یونس، کاکر و احمد و محمود و کلبی، خواهید، که مثال همچو بی عزتی و بی آبرویی را حتی در کوچه تن فروشان فرانکفورت و یا محل و کشوری دیگری نخواهید، و این ها همه، عضو گروه به اصطلاح کمیتۀ تحریراند.

یعنی منی مسکین، در برابر چندین تن فحاشان و هتاکان حرفه یی ویب سایت دپلوم انجنیر صاحب قیس جان کبیر قرار دارم. ویب سایتی که در طول نزدیک به پانزده سال حتی یکبار حاضر نشد از تخلفات اخلاقی مطبوعاتی اش از منی مظلوم معذرت بخواهد.

گفته اند:

انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس

تا کس نکند رنج بدر کوفتنت مشت

در قسمت استعمال بسم الله یعنی نام خداوند، باید به عرض برسانم که تصور من از جناب شما به حیث یک شخص روحانی و با خدا این است که جنابتان در هرکاری، مانند هنگام صرف طعام، عبادات یومیه و شروع به هرمشغله و کاری، از نام خداوند و بسم الله طلب استمداد میجوئید. چنانکه گفته اند:

گر خدا یاری کند درکارها

و این یاری خداوند، بدون ذکر بسم الله، میسر نخواهد شد. این یک اعتقاد اسلامی است، که جنابتان بهتر از من، بر آن واقف، معتقد و مستشعرید.

خداوند یار و مددگار تان باشد

با عرض حرمت  

احسان الله مایار12.07.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
دوست عزیزم مومند صاحب-

یاد شما عنوانی سایت افغان جرمن نسبت فوت برادرم از توقعم بیرون است.

من میدانم آنها چگونه میچرخند.

فکر میکنم دو اصل در ادارۀ یک سایت اهمیت دارد یکی حفاظت نوشته های یک نویسنده و دوم امانت داری آن که با تاسف امانتداری ادارۀ افغان جرمن قابل سوال است.
من که ادعای بلند بالای نویسنده را ندارم، لیک نظر به دوستیی ولی احمد نوری متصدی وقت سایت قریب سه صد مضمون نوشتم که همه نشر شدند، لیک بعد نشر یک مضمون اسم من از صفحۀ نویسندگان برداشته شد که سالها از آن مدت سپری شده است. من این عمل را ضد امانتداری دانسته تقبیح میکنم.

این سایت در اروپا نشر میشود و در اروپا چیزکی  به نام اخلاق وجود دارد که نمی توان آنرا نادیده گرفت. شما کم از کم می بایست مضامین مرا در یک دوسیه قید نموده برایم مسترد نمائید نه اینکه به امر یک خادم خلق و پرچم همه ارزش هارا نادیده بگیرید. 

 فاعتبروا يا أولي الأبصار
الله محمد12.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم مومند صاحب عزیز!

با عرض ادب.

شما محترم در اثر تشنجات بی موجب که خلق گردیده بود بتاریخ نهم ماه جاری عسوی در ارتباط نوشته مهم بنده که همه جوانب را به مصالحه دعوت نموده بودم، زیرا این نوع برخورد ها برای خواننده نهایت خسته کن شده لا اقل برای بنده،  می فرمایید:

"  پیغام مبارک شما را دریافت داشتم، خدمت تان عرض کنم، تا زمانیکه برقع پوشان کمیته تحریر افغان جرمن و هم مسلکان و هم کیشان اوباش استخدام شدۀ شان، بر من متعرض نگرددند، کاری با ایشان ندارم."

بنده زیاد خوش شدم از این تصمیم شما و همین بود برای ان برادران و خواهران که با شما در تشنج بسر می بردند و پای دیگران را هم کش می نمودند، پیغام اخیر م را فرستادم که خداوند انها را خیر بدهد به احترام ان پیغام بنده از بحث مزید صرف نظر نمودند و ارامی حکم فرما شد. بنده با هیچ کس در این دنیای بی پایان و عمر کوتاه آرزومند تشنج نبوده ام و نیستم و هر گاه ان برادران و خواهران از بنده نا راحت شده باشند یک معذرت قرضدار شان شده ام که در صورت دوام حالت صلح انرا به مصرف می رسانم و یا هم خود به خود به مصرف می رسد.


اما شکایت شدید بنده از شما اسن ایسن که با وجود تکلیف و مصرف وقت بنده و احترام آن محترمین به حالا صلح چطور شد، که تبصره اخیر تان فرستاده اید که می تواند باعث شکست "اتش بس" گردیده و باز هم ما را به تکلیف مواجعه سازید، فلهذا لازم دانستم یک تبصره بالای نوشته شما نمایم، با وجود وقت انرا و حوصله انرا نداشتم اما از مجبوری می نمایم:

شما محترم می نویسید:

1-الله محمد خان، بسم الله گفت و ابلیس کوچک ناپدیدی شد!"

بنده اولا بسم الله نگفتم و دوم هم اینکه با گفتن "ابلیس کوچک" شما محترم با وجود جملهء "تا زمانیکه  ...  ، بر من متعرض نگرددند، کاری با ایشان ندارم."

در حالیکه انها به شما معترض نشده اند، شما چطور به این عمل دست می زنید. در اینجا شما نا کام مانده اید و هر دلیلی هم بیاورید قابل قبول نیست. از آن دوستان که چنین حمله بالای شان شده بنده معذرت می خواهم و بهتر است این چانس به محترم مومند صاحب داده شود تا در اینده تا زمانی بالایش حمله نگردیده, حمله نه نمایند. باورد نمایید هر جمله را که می نویسم برای بنده تکلیف است که از طرف اولاد های بزرگ سالم برایم خلق می گردد. 

2-"پُتک پولادین منطق الله محمد خان، کفتار کریه المنظر و کریه الصوت کژ اندیش و بد سگال برقع پوش و اجنه صفت را، چنان در غار استتارش متواری ساخت، "

دقت کنید چه نوشته اید و در ضمن فهمیده و یا نا فهمیده بنده را با آن دوستان که نخواستند بی موجب به بحث ادامه دهند داخل تشنج تان نموده که کار درست نیست. شما محترم غیر مستقیم از بحث بنده غرض دشنام دادن استفاده نموده اید که فوق العاده کار نا درست است از چندین جهت که لازم نیست بنویسم.  شما نام خدا استعداد و استدلال خوب دارید و نوشته های تان را با علاقه مطالعه می کنم نمی دانم چرا خود را با چنینی مسایل اغشته می نمایید در حالیکه واقعاٌ کسی به شما تعرض نه نموده است. 

3-"که مانند کفتاری از صلابت و هیبت شرزه شیری، دو پای دیگری نیز قرض نموده و به عوض چهار پا بودن فطری و طبیعتی اش، اولین موجود، شش پایی در ردیف موجودات ذیروح، باید مورد تحقیق دانشمندان «زوالوژی» قرار گیرد."

باز هم از ان برادران و خواهران خود معذرت خواسته و خواهش می نمایم که اینبار به خاطر بنده چنین کلمات را نادییده گرفته که به اصطلاع قدم های     برای CT-Scan محترم مومند صاحب  شده می تواند. 

4-"ملیون، مرحبا و جبذا، الله محمد خان متصوف و صاحب روحانیت. "

عوض ملیون ها مرحبا، هر گاه چیزی نمی نوشتید به اساس گفتار خود تان یعنی"  تا زمانیکه  ...  ، بر من متعرض نگرددند، کاری با ایشان ندارم."

بنده را احترام زیاد نموده بودید، نسبت اینکه ان برادران و خواهران را اماده دو باره نوشتن ساخته اید. 


در خاتمه هم با وجود دو بار معذرت از آن برداران و خواهران محترم خواهشمندم که همین جواب برای محترم مومند صاحب کافی بوده و از مومند صاحب هم خواهش می کنم تا زمانیکه بالای شان احتراز بی جای نشده از تشنج دوری نمایند که بی اندازه خسته کن شده و موضوعات زیاد وجود دارد که خود را با ان مصروف ساخت. 

در یک بحث سالم باید منطق طرف مقابل را اقتباص نموده بالای ان منطق گفته و ادامه تا خواننده لذت ببرد نسبت استعمال کلمات نا هنجار و هر گاه چیزی به گفتن نبود خاموشی بهترین منطق است. 

باور نمایید که این ساعت استراحت فکرم یعنی تفکر در بزرگی کهکشان و کوچکی زمین و ما بود که برق اسا در تفکر م آمد تا   اینرا بنویسم. امید است وقتم بی جهت مصرف نشده باشد و دوستان انرا قبول نمایند یعنی هر دو طرف، زیرا بی ارزش است تشنج بی موجب  و با ارزش است محبت و  دوستی و صلح فکری. 

رهبر مقصود بیدل وحشت از خویش است و بس

سیل چون مطلق عنان شد سیر دریا می کند

محمد داؤد مومند12.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​شهادت یک قهرمان واقعی!

چندروز قبل یکی از مبارزان و مجاهدان قهرمان، و شاعر انقلابی نهضت آزادی خواهانۀ پشتون و خواهان لوی افغانستان به نام (ګیله من وزیر) توسط دستگاه جهنمی آی اس آی پاکستان به شهادت رسید.

افغان های با احساس دو طرف خط استعماری دیورند، هم در برابر سفارت افغانستان در لندن و هم سفارت پاکستان در لندن اجتماع نموده و کذا مراسم جنازۀ غیابی را برگزار ساختند.

 ی اس آی پاکستان در ردیف موساد اسرائیل یکی از خطرناک ترین، دستگاه جاسوسی و ضد انسانی و ضد اسلامی در جهان است. 

این دستگاه مخوف آ ی آس آی بود که در دورۀ کودتایی سردار صاحب محمد داود خان، موش کبیر پنجشیر، مسعود جنایتکار و تجزیه طلب و یک پرازیت ضد پشتونان و روباه مکار ارشد الشیاطین بحران الدین و گلبدین بی دین را تحت تریننگ قرار دادند و برای اولین بار به فعالیت های تروریستی در افغانستان در پنجشیر و لغمان و بدخشان پرداختند.

همین دستگاه بس مخوف بود که استاد داکتر مجروح، داکتر نسیم لودین افغان ملتی، چنزی صاحب، غروال صاحب، و یک تعداد کثیر وطن دوستان واقعی را در پشاور سر به نیست کرد.

و اکنون همین دستگاه جهنمی است، که جامعۀ افغان بزرگ را با ترور این انسان آزاده و حریت خواه و وحدت طلب، به ماتم شاند.

جای تأسف است که تا کنون امارت اسلامی این جنایت را تقبیح نکرده و یا هم احیاناً من از آن اطلاع ندارم.

لعنت بر دو دولت تروریست، پاکستان و اسرائیل و مدافع بزرگ کشور های غربی شان.

الله محمد12.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم باز صاحب گرامی!
با عرض سلام و احترام و آرزوی صحت تان از بارگاه خالق پاک.

گرچه نمی خواستم در بحث شما با محترم داکتر صاحب تره کی نظر بدهم، اما حسب اتی لازم شد:

1-محترم تره کی می نویسد: "شما مسئولیت سیاسی را با مسئولیت قضایی و جرمی به مغالطه ګرفته اید."

2-شما می نویسید:" شما می فرماید که شما قاسم باز، جرم جنایی را به جرم سیاسی مغالطه نمودید ."

هر گاه دقت گردد انچه شما می فرمایید، تره کی صاحب نفرموده اند. تره کی صاحب از "مسولیت" سیاسی صحبت می نمایند نه "جرم" سیاسی و یا مسولیت قضایی و جرمی. باید خوب دقت گردد در دو گفتار بالایی اول و دوم.

محترم تره کی می نویسند:" ـ در قاتون اساسی 1977دوره حکومت سردار داود، رئیس چمهور برای مدت شش سال از طریق لویه جرګه انتخاب میشود و مسئولیت سیاسی ندارد. به تعبیر دیګر لویه جرګه و ملی جرګه از وی سلب اعتماد نمیتواند "ماده 76"

در اینجا باید اول مفهوم کلمه "مسولیت" را باز نماییم. مسولیت در اینجا به معنی "پاسخگویی" طور مثال در برابر لویه جرگه و یا هم ملی جرگه بابد باشد که "رئیس جمهور" در برابر دو ارگان ذکر شده در اثر انجام کار های سیاسی و یا اداری و تصامیم دیگر وی باز خواست شده نمی تواند.

3-ماده 76 قاون اساسی 1977 می گوید:"ریس جمهور پس از نامزد شدن از طرف حزب از طریق لویه جرگه باکثریت آرای اعضا برای مدت شش سال انتخاب می گردد".

4-ماده 94 قانون اساسی 1977 می گوید:" معاون یا معاونین ریس جمهور و وزرا در برابر ریس جمهور، شورای مرکزی حزب و ملی جرگه در قسمت اجراآت خود مسول می باشد."

هرگاه در نمبر سوم /ماده 76 دقت گردد ریس جمهور که از طرف لویه جرگه انتخاب می گردد، تصریح نگردیده که در قسمت اجراآت خود در برابر لویه جرگه مسول هم است یعنی پاسخگو بوده و با زخواست می گردد.
در حالیکه در ماده 94 معاون یا معاونین ریس جمهور و وزرا در برابر ریس جمهور، شورای مرکزی حزب و ملی جرگه در قسمت اجراآت خود مسول می باشد.

هر گاه نوشته محترم داکتر تره کی درست درک گردد عین تفسیر بالایی بنده را افاده نموده است، در ارتباط نداشتن "مسولیت سیاسی "
اما انچه شما می فرمایند که: "از همه اتباع و اراکین دولتی و غیر دولتی کشور ها ریس جمهور اولین شخصی است که مسئولیت سیاسی دارد"

مسلم است که چنین است و در قانون 1977 هم این "صلاحیت های سیاسی" ریس جمهور تصریح شده، اما در برابر لویه جرگه ریس جمهور که وی را انتخاب می نماید "مسولیت سیاسی" که "صلاحیت سیاسی" دارد، از آن بازخواست شده نمی تواند. یعنی ریس جمهور مسولیت سیاسی به اساس قانون در برابر لویه جرگه ندارد. این موضوع مانند پل صراط و تار جولا درک ان باریک است.

اینرا محترم داکتر تره کی نوشته است که به اساس قانون از ریس جمهور باز خواست و یا در نهایت سلب اعتماد شده نمی تواند یعنی "مسولیت سیاسی ندارد" که در برایر کدام ارگان باخواست گردد، اما در ماده 94 به وضاحت امده که:" . معاون یا معاونین ریس جمهور و وزرا در برابر ریس جمهور، شورای مرکزی حزب و ملی جرگه در قسمت اجراآت خود مسول می باشد."

بنده موضوع را چنین درک نموده ام به اساس چیزی که در قانون نوشته شده است.

برادر محترم باز صاحب بنده به اساس نوشته های محترم داکتر تره کی صاحب و مصاحبهء که بعد از سفر شان به افغانستان نموده اند اینرا به صورت قطع تصدیق نموده نمی توانم که آن محترم "پشتیبان نهضت بسته کردن دروازه های علم و دانش شده" باشد، چنانچه شما نوشته اید.

حتی تا جاییکه به صورت درست به خاطر دارم در یک مصاحبه که در همین صحفه نشر شده بود با محترم هوتکی فکر می کنم در اخیر صحبت شان با ملا هبت الله فرموده اند که با باز نمودن در وازه های مکاتب بروی دختران و پوهنتون برایشان یک تحفه این سفر را بدهند. مصاحبه وجود دارد که می تواند شنیده شود هر گاه در ارشیف وجود داشته باشد.

لطفاً این نوشته را طرفداری از کسی تلقی نه نموده بلکه انرا غرض روشن شدن بهتر افکار شما محترمین از دید یک خواننده شمایان تلقی نموده ، زیرا شما این نوشته های را برای خواندن ما خواننده می نویسید و این اجازه برای خواننده داده شده تا نظر داده دیگاه خو.د را اظهار بدارد.

بیدل با این علم و فنون تا کی به بازار جنون

خواهی دویدن هر طرف اجناس ارزان در بغل

 

عمر توخي12.07.2024سوېډن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png

 محترم کاسي صاحب، هاتف مختار ستاسو سره کوم ارتباط نه لري، بلکي تاسو چي د یو سپین ږيري کيسه ليکلې وه، ما ستاسو د کیسې په تړاو یو تازه او ژوندی مثال چي د هم هغه بابا غوندي پر خپلو کړنو پښېمانه دی در کړ. 
لاندي هم ستاسو کیسه.    

" ولي خپه یاست ؟
تر دغه بل ثبوت څه شی غواړئ؟
د کابل سختي جګړې وې،په سلګونو او زرګونو ګولۍ،راکټونه او بمونه له یوې او بلي خوا لګیدل، سپینږیري بابا په چیغو چیغو ژړل ویل یې "کور ته نه ځم ما مړ کئ".
چا تر لاس ونیوئ چي بابا راځه ،الله ج به خیر کي څه خبره ده؟
بابا ویل " ما مړ کئ،زما خوله له غ..را ډکه کئ ،دولس کاله مي زامنو ته ویل چي بچیانو غلط یاست زموږ جهاد! پر حق دئ ،وطن به ازاد سي،زامنو مي ویل بابکه ! دا د ضیا الحق د پلان هغه برخه ده چي (کابل وسوځوئ) مابه نه منله اوس یې د سر په سترګو وینم کور ته څنګه ولاړ سم؟"
هسي ما ویل:
کله چي دوی خپله ثبوت وړاندي کوي نو خپګان پر څه دئ؟
د اقبال لاهوري عکس ،ورځ نمانځل په کابل کي او د غازي امان الله خان او پاچاخان عکسونه تورول په تورخم کي!؟
"نو چشي غواړئ؟ ".
منـنه .


محمد داؤد مومند12.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​الله محمد خان، بسم الله گفت و ابلیس کوچک ناپدیدی شد!

زموږ په ملتی او قدسی ژبه کی، یوه کره و ینا ده چی :(هر فرعون لره موسی شته)

پُتک پولادین منطق الله محمد خان، کفتار کریه المنظر و کریه الصوت کژ اندیش و بد سگال برقع پوش و اجنه صفت را، چنان در غار استتارش متواری ساخت، که مانند کفتاری از صلابت و هیبت شرزه شیری، دو پای دیگری نیز قرض نموده و به عوض چهار پا بودن فطری و طبیعتی اش، اولین موجود، شش پایی در ردیف موجودات ذیروح، باید مورد تحقیق دانشمندان «زوالوژی» قرار گیرد.

ملیون، مرحبا و جبذا، الله محمد خان متصوف و صاحب روحانیت. 


 

زمری کاسی12.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​دېر ګران توخي صیبه سلامونه، زه پوه نشوم چه هاتف مختار ما پورې څه اړتوب لري؟ قسم چه په ژوند کې مې اول وار دی چه «هاتف مختار» لولم، بنیادم دی، کوم کتاب یا شی دی یا کوم نوم دی؟ نه مې اورېدلی او نه کومه آشنایي ورسره لرم! پوه نشوم چه مطلب څه دی!؟ ګلونه

دوکتور غروال11.07.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

چگونه سلطنت چهل ساله با تمام آرگاه و بارگاه درظرف پنج ساعت سقوط کرد؟  بلی  په داسی ساختګیو شعارونو لاندی اصلی وا قعیتونه د ملی خائینی روسی کمونیستی کودتا د لیونی ستر احمق محمد داؤدخان ملی جنایت نشۍ پټولای ، دا لیونۍ ( د قندهار ، پکتیا او ننګرهار ولسونو له خوا دده بی رحمی او ظالمانه رفتار له کبله ورباندی ایښودل شوۍ دی ) د روسیی ستر جاسوس ملی خائین حسن شرق د لیونی خود خواه محمد داؤد څنګ کښی په کالونو کالونو ځای نیولۍ وو او دا لیونۍ ئی تشویق کړی وو چی عسکری  او ملکی ځوانان  روسیی او د روسیی ملاتړه ممالکو ته ولیږی او دی کمونیستی ممالکو دا ځوانان پلانیز د خپلو چټلو پلانو لپاره تربیه کړل او دا تربیه شوی غلامان په حساسو ځایونو کښی د x ورځی لپاره ځای پر ځای  کړۍ شول نو نظر د روسیی ستر جاسوس حسن شرق په تهدابی فعالیت  ددی غولوونکی او خائینی جملی ادعاو په واسطه   ًچگونه سلطنت چهل ساله با تمام آرگاه و بارگاه درظرف پنج ساعت سقوط کرد؟ ٍ غوښتل کیږی چی  افغان ملت  حخطا باسی او هڅه کیږی چی واقعیتونه تر پښو لاندی کړۍ شی ! تاسی سره د تاسی ملګری کمونیست  سیستانی ډیری هلی ځلی کوۍ چی د افغانستان غیرتی ملت تاریخ چټل کړۍ دا د تاسو تعصب بیماری دی اما زمانی په غلطی لاری د تاسو سره  روان دی دا ځکه چی د زمانی کورنۍ او صافیان همدی لیونی محمد داؤد خان له لاسه په قتل ورسیدل همدارنګه د پکتیا اوسیدونکی !!!

تاسی کوشش کوۍ  چی  د افغان غیرتی ملت نامداره تاریخ  ساختکاری کړۍ ا و د تاسو تخریبکاری جعلی خائینی تاریخچی لکه د ملی خئین غبار ساختګیو تاریخچو په شان  راتلوونکۍ نسل خطا کړۍ دا د تاسی راتلوونکی نسل لپاره ستر ملی خیانت دی او تاسی او د تاسو په شان نور داسی ستر ملی خیانت ته باید پری نښودل شی ، بلی کمونیستی ویب سایت افغان جرمن کښی داسی ملی خائین شرائيط درته موجود دی هلته اوس د تاسو غوغا او چټلو کرښو لپاره  مناسب ځای دی اما دا تخریبکاره خواوی به هم  د ملی حکومت وخت کښی له مینځه تلوونکی وی !!!!  

محمد داؤد مومند11.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​هبوط معنویت در ویب سایت افغان جرمن!

چند روز قبل مرحوم مغفور، جنت مکان، خلد آشبان عزیز جان مایار، از این دنیای فانی به مقام جاویدانی پیوست، دوستان و محبان انجنیر صاحب احسان الله خان مایار، مراتب تعزیت خود ها را به حضور شان از طریق دریچۀ نظریات، این ویب سایت وزین به عرض رسانیدند.

ولی تا تا تحریر سطور ذیل، ملاحظه نگردید که مجریان و همکاران ویب سایت افغان جرمن، متکی بر اصول وظایف و و جایب اخلاق انسانی، اسلامی و افغانی، به عنوان غمشریکی، در مورد ابراز و اظهار همدردی و غمشریکی نموده باشند. ممکن یکی دو نفر از طریق تیلفون در زمینه با مایار صاحب در تماس شده باشند، ولی دیگران چظور؟

به جز، زوزۀ منحوس جمعی از کفتاران برقع پوش، در دریچۀ شان مطلب دیگری ملاحظه نمیگردد.

تو کز محنت دیگران بیغمی

نشاید که نامت نهند آدمی  

زمری کاسی11.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

In 2007, archaeologists made a fascinating find in the ancient city of Shahr-e Sukhteh, Iran, often referred to as the "Burnt City." Among the unearthed remains was a 2 meters tall woman estimated to be between 28 and 35 years old at the time of her death, with an intact artificial eye in her left eye socket. This remarkable discovery is recognized as the world's oldest known artificial eye, dating back to 2900-2800 BC.
The artificial eye found in her left eye socket was made of a light material, possibly bitumen paste, with intricate patterns and lines etched into it to simulate the iris. There were fine holes on both sides of the eye, suggesting that it was once held in place with a thread, allowing it to remain securely within the eye socket.
This unique artifact provides intriguing insights into early medical practices and craftsmanship, as well as into the societal and cultural context of ancient times. The fact that this artificial eye was carefully crafted and secured indicates a certain level of medical knowledge and a cultural inclination towards body modification or enhancement.

May be an image of bone

عمر توخي11.07.2024سوېډن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png
محترم کاسي صاحب سلامونه۰
هاتف مختار هم هغه سپين ږيري ته پاته کيږي کوم چي تاسو يې داستان ليکلی و چي په چیغو چیغو یې ژړل او ویل یې چي "کور ته نه ځم ما مړ کئ ".

هاتف مختار چي ځان يې د ستراتیژیکو مطالعاتو د مرکز مشر او د سیاسي علومو ډاکټر راپېژاندی، شل کاله يې د افغانستان د تربیه سوو او روزل سوو دښمنانو څخه په هر ډګر کي دفاع وکړل، خو تازه اوس په دې پوه سوی چي دا یو جاهله، مستبده او مزدوره ډله ده او غواړي چي افغانان نسلونه نسلونه په بېسوادي، فقر، ماتم او مزخرفاتو کي ډوب وساتي، نويې د هغوی پر وړاندي د فکري  او علمي انقلاب ناره پورته کړې ده، چي دا یو ښه ګام او اقدام دی.  
 
خو ما ته دا سوال پیدا سي چي، هاتف مختاره! تاسو چي د ستراتیژیکو مطالعاتو د مرکز مشر او د سیاسي علومو ډاکټر واست، ولي مو ونه سولای کولای چي ډېر مخته مو دا درک او کشف کړې وای چي دا ډله څوک دي او کوم اهداف لري؟
اوس خو د اول صنف شاګردان هم په سترګو ویني چي حاکمه ډله د افغانستان د زده کړو، د علم، د پرمختګ، د ښځو د تعليم، تحصيل، کار، د هنر، د ملي ارزښتونو او چي لنډه يې کړو د افغانستان د تاريخ او هويت دښمنان دي۰
نو ستا د ستراتیژيکو مطالعاتو او د سياسي علومو ډاکټري تاسو او ولس ته کومه ګټه ورسول؟ 

څوک چي د افغانانو د تعليم او تحصيل مخه نيسي، هغوی هيڅکله نه سي افغانان کېدلای۰ 
 
 



احمد آریا10.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

انتقاد پزشکیان از ورود اتباع غیرمجاز افغانستانی به ایران؛ وقتی غیرقانونی وارد کشور شدند، خواب بودید؟

از منابع انترنتی پارسی

پزشکیان= رئیسی= ستمگری بر پناهندگان و فراریان افغان

احمد آریا10.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دیگر شگفت انگیز نیست که در هر چند صبا شاهد نسخه جدیدی از دست م. عثمان تره کی برای طالبان باشیم. این نسخه ها که در هر حال  برای خود گروه نیست، بلکه اهداف آنها را خوانندگان و به طور خاص افغانها تشکیل میدهد، همزمان با به پای طالبان در  کابل  به دست رسانه ها رسیدند و این سلسله تا کنون همچنان ادامه دارد.

آقای م. عثمان تره کی یقیناً شخص زیرکی ست. او به درستی میداند چطور باید حرفهایش را و تلقیناتش را در  قالب نکوهشنامه های بی آزاری گنجانیده به خورد مردم دهد.

مقاله دیروزی او تحت عنوان «بن بست در دیپلوماسی طالبان»که  محتملا فراموش کرده بود کلمۀ متاسفانه را نیز به آن علاوه کند، هم  چیز بیشتر از  آنچه گفتیم نیست. او  با همان شیوۀ همیشگی «در ترا میگویم، اما دیوار تو بشو» در حالی که با چرب زبانی تبریکات حاضعانه اش ر از انتصاب یک «رئیسی» دیگر به رژیم آخوندی ایران ابراز میکند، طالبان را به بی تفاوتی در برابر این رویداد به اصطلاح تاریخی (؟) مذمت میکند و از عواقب آن در مناسبات ذات البینی دولتین (؟) هشدار میدهد. اما با کمی دقت در  شناخت هدف اصلی نویسنده،  به سادگی درمیابیم که روی سخن او که هنوزهم متوجه  طلبان که نامبرده آنها  را تامین کنندگان «امنیت صد فیصده و سرتاسری» میشناسد نبوده، بلکه جا زدن  آنها منحیث یک «دولت مشروع» و صاحب رای و اختیار در اذهان است که در شمار سائر عرق ریزیهای این جناب برای طالبان، پدیده ای که به همت بینظیر بوتو و زحمات  آی اس ای پاکستان ایجاد شد باید جا داده شود.

با احترام


زمری کاسی10.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

از فیس بوک:

وزیر داخله ایران، احمد وحیدی، همین اکنون در یک پیام ویدیویی اعلام کرد که به دستور رئیس‌جمهور جدید، مسعود پزشکیان، دوازده پلیس به اتهام ظلم و ستم به افغان‌ها دستگیر و به دادگاه معرفی شده‌اند.
آقای وحیدی در این پیام ویدیویی به تمامی ارگان‌های امنیتی خود اطلاع داد که از این پس، هر کسی که به اتهام ظلم به افغان‌های دستگیر شود، از کار برکنار خواهد شد.
وی افزود که به دستور رئیس‌جمهور، فرآیند صدور مدارک تابعیت برای افغان‌ها به زودی در سراسر ایران آغاز خواهد شد.
این پیام ویدیویی وزیر داخله ایران که توسط وزارت داخله ایران منتشر شده، بسیاری از افغانها را خوشحال کرده است.
من از همه افغان‌ها می‌خواهم که بروند این ویدیو را ببینند و در کامنت از رئیس‌جمهور جدید ایران تشکر کنند تا او بداند که افغان‌ها چقدر از کار های او خوشحال هستند.
لينک اين ويديو در کامنت اول موجود است در کامنت اول ويديو اين پيام ويديويی مشاهده کنيد

زمری کاسی10.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​ډېر ګران توخي صاحب زما د زړه له کومې درناوي ومنئ! هغه د چا قصه مې اویا کاله مخ کې لوستلی ؤ «نوم یې هېر دی» په یونان کې چه د ده کورنۍ او مور نه یې ټوله دارایي پاتې شوه او د ده چارچاپېر دوستان او ساعت تېرۍ وې، د شپې او ورځې خندا او ګډېداوې وې! تر هغه چه لوڅ لغړ شو او نور نه دوست ؤ او نه خندا وه! کور او ژوند یې ولاړ، په یوؤ کڼډوالې کې یې وروسته ژوند او د ګدایي له لارې یې یو څراغ په لاس کې ګدایي او ډوډۍ یې خواړه، تر هغه چه مړ شو۰۰۰۰۰ وروسته، ګوندې چه د مولانا شعر دی چه وایي:*دي شیخ با چراغ  همیگشت گرد شهر///کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!{oq=دی+شیخ+باچراغ&gs_lcrp=EgZjaHJvbWUqCggFEAAYgAQY}، چه دا قصه رښتیا ده یا دروغ، ما له څه کم یوې پېړۍ نه چه اوس ۸۳ /۸۴ یم ومانه چه اشرف المخلوقات دروغه خبره ده! هغه زمانه کې چه لا پنځه کلن وم او تر نن ورځ وینم چه تر موږ په دوه ؤ پښو بل ظالم، ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰دروغجن او مغرور بل هیڅ نښته! بیا یوه مصرع: اګر غم را چو آتش دود بودی// جهان تاریک بودي جاودانه ! او نور! هو هغه چه زخمونه لري، چاره نه لري پرته له ژړا او اوښکې! بېدل چاره چیست//چار باید زیستن ناچار باید زیستن! او هو بیا ویل شوي دي چه: صد بار بدی کردی و شرم تو نیامد// نېکی چه بدی داشت که یک بار نکردی؟ دا ټولې ویناوې او اوښکې د جهان تاریخ کې بهېدلي دي او تر هغه چه اشرفالمخلوقات وجود ولري اوښکې به ؤبهېږي! بیا هم درناویو سره ګلونه! زما تایپي نیمګړتیاوې وبښئ!

زمری کاسی10.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

ځوانانو ته وایم:
دا لاندنۍ لیکنه د شرافت میاخیل صاحب ده ،هم خپله مهاجر وو هم مجاهد لطفآ یې په غور او دقت ولولئ،او د هغه وخت د نورو تبصرې هم ولولئ بیا به پوه سئ چي موږ خپل دین او مذهب د سیاسي مخو لپاره څه ډول ناوړه استعمالاوه او اوس یې هم استعمالوو.

May be an image of 2 people and text

محمد داؤد مومند10.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

عرایضم خدمت دانشمند بزرگوار، استاد تره کی صاحب!

مقالۀ معنون به «سردار محمد داؤد خان در کجای تاریخ افغانستان جاه دارد» شما را در مجموع یک مقالۀ واقع بینانه و علمی یافتم.

تحلیل اینکه سردار صاحب شهید، در هردو جبهۀ سیاست داخلی و خارجی به ناکامی مواجه شد، توجیه علمی و عملی دارد.

اعتماد سردار، برایادی کرملن و جواسیس کی - جی - بی در اردوی افغانستان، و تطبیق پلان کودتای بد فرجام و ضد منافع ملی و خلاف قانون اساسی کشورتوسط ایشان، در ساحۀ داخلی و کذا شعار معروف شان که «دوستی افغانستان با اتحاد شوروی خلل ناپذیراست» در ساحۀ سیاست خارجی، ناشی از درک نادرست و احساساتی شان نمایندگی میکرد.

در حالیکه تجربۀ کشور مصر، و ناکامی دوستی عبدالناصر به ارتباط داعیۀ اعراب در حمایت فلسطین و کشمکش در برابر دولت صهیونستی مولود، کشور های استعماری انگلیس و اضلاع متحده، با دولت شوروی که مدعی بود در ظرف 2 ساعت دولت اسرائیل را زیرآب خواهد کرد، به حیث یک واقعیت همزمان، در برابر چشمان سردار قرار داشت.

یک روایت تاریخی است که قبل از آغاز جنگ شش روزه توسط مصر، سفیرشوروی نزد انورالسادات رفت تا سادات را از وقوع هم چنین جنگی برحذرسازد، ولی سادات در جوابش گفت:« بیرون شو خر»

کذا دو رویی حکومات سلف شوروی کمونیستی، در برابر وعده و وعید شان با شاهان افغان، امثلۀ تاریخی کشور خود ما به ارتباط با حکومات روسی و بعداً دولت شوروی است.

موافقت دولت شوروی با حکومت غازی امان الله به ارتباط استرداد خاک مغصوبه مرو و پنجده، که هرگز جامۀ عمل نپوشید، نباید از چشم سردار پوشیده میماند.

یگانه مطلبی را که در مضمون جناب شما غیرعادلانه یافتم تذکرادعای (بی کفایتی شاه و فساد دهۀ دیمکراسی) است.

آیا جناب شما در تاریخ دو صد و پنجاه سالۀ افغانستان به استثناء احمد شاه بابای کبیر، شاهانی را به شمول غازی امان الله نام گرفته میتوانید، که با کفایت ترازاعلحضرت محمد ظاهرشاه بوده باشند؟

آیا جناب شما در زمرۀ زعماء هم عصراعلحیضرت محمد ظاهرشاه درمنطقه و تمام کشور های اسلامی از شاه و یا رئیس جمهوری نام برده میتوانید که با کفایت ترازاعلیحضرت محمد ظاهر شاه بوده باشد؟

اگرمحمد ظاهرشاه یک آدم بی کفایت بود، دردورۀ جهادی شخصیت دیگری درتمام کشور پیدا نمی شد، که چشم امید زعامت تمام روشن فکران به استثناء حلقه های ستمی و ضد پشتونی به طرف کعبۀ روم بود؟

امیدوارم تذکرات فوق الذکر به عنوان گستاخی تلقی نشود.

با عرض حرمت

دوکتور صلاح الدین سعیدی 10.07.2024لندنhttp://arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/UK.png

کسب علوم واجب أند! 

اګر کسب دانش و مهارت تیر و کمان و اشتراک زنان در کنترول بازار، جبهات جنګی، روایات علوم  ثابت أند و اګر الله متعال حکم به مسب علوم دارد، و صاحبان علم را درجه و فضیلت داده و هلماء را ورثهٔ أنبیاء خوانده أند و در دهها مورد و از جمله فضلیت آدم بر شیطان در همین برتری علمی بود، این همه و همعه کسب علوم را بر تمام مسلمانان وحیبه و أمر دینی و اسلامی میپنداریم و هست!  

 

مباح خواندن کسب علوم و منع اولاد وطن از کسب و کار حلال و منع از کسب تحصیل و علوم برای اولاد وطن، که عملاً در حاکمیت طالبان در سه سال و بیشتر از آن در افغانستان جریان دارد، و در موارد هم مکاتب را با تمام جهالت حریق و یا منهدم کردند، از آن با افتخار ویدیو ها نیز نشر کردندو مانع تحصیل شدند، حالت است که در تحت حاکمیت و سلطهٔ طالبان  تحقق یافت. این کار، این  سیاست و این عمل سند روشن تلاش برای غلام ساختن ملت افغان، چوکیدار ساختن افغان برای پنجاب، عمل  ضد اسلامی و کمک در ضرر رساندن به مسلمانان و فکر اسلامی هست. عمل حرام میباشد که مسؤلیت و مواخذهٔ الهی (ج)  و نفرت ملت را به کل طالبان راجع ساخته است! 

هیج عضوی تحریک طالبان، به هیچ بهانهٔ، با اعتراض غیر سیستماتیک اینجا و آنجا، به توجیه  عمل حرام، برای حرام دیګر مبرر نبوده و بوده نمی تواند. 

اینکه در ګذشته چنین بود و چنان و حال امر حرام را توجیه میدارند، خود را فریب میدهند! 

الهی به حال ملت و امت اسلام و انسانیت رحم کن! آمین 

آمین 

د ص سعیدی 

۸/۷/۲۰۲۴

محمد داؤد مومند09.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم مومند،

تا مشکل شما رفع گردد، شما میتوانید مقلات خود را از طریق این دریچه بفرسید.

تشکر

اداره

--------------

خدمت سروران ویب سایت وزین اریانا افغانستان

الیوم مجدداً مضمون اصلاح شده و تجدید نظر شدۀ خود را تحت عنوان (پیشنهاد متهورانه و نجات بخشای وزیر داخله و رد سرداری سردار از آن) خدمت گسیل داشتم.

این مضمون تحت عنوان دیگری چهار روز قبل یعنی به تاریخ پنج ماه جولای فرستاده شده بود.

این مضمون در ویب سایت دعوت با یک کمی تصرف در عنوان آن بدست نشر سپرده شده است. یعنی (پیشنهاد متهورانه و نجات بخشای وزیر داخله و رد آن) 

امیدوارم این مضمون خدمت تان رسیده باشد و دلیلی نمی بینم که نرسیده باشد، زیرا اگر بیشتر از دوصد و بیست مضمون من بدون کدام مانع تخنیکی رسیده باشد و تبصره های من در دریچۀ نظریات همین اکنون بدون کوچکترین مشکل بدست نشر سپرده میشود مانع تخنیکی ارسال مضامینم به ایمیل این ویب سایت چه خواهد بود؟

دو بار یک دوست بزرگوار م را زحمت دادم تا دو مضمون نشر شدۀ اخیرم  را از طریق ایمیل خود خدمت شما گسیل دارد، ولی زحمت دادن بیشتر آن بزرگوار برایم، کمی بی انصافی معلوم میشود.

اگر احیاناً باز هم این مضمونم به ایمیل این ویب سایت نرسیده باشد، لطفاً از روی لطف و مرحمت آن را از ویب سایت دعوت کاپی نموده اقبال نشر بدهید.

ثانیاً بنابر لیاقت و اهلیت تخنیکی تان این مخلص و همکار قلمی تان را در قسمت تخنیکی رفع این مشکل رهنمایی فرمائید.

زیرا اگر  مضامینم به ویب سایت دعوت و دوستان بزرگوارم بدون کوچکتری مانع میرسد، چرا در قسمت ارسال آن به ایمیل ویب سایت وزین ما مشکلی وجود داشته باشد.

باور دارم ارسال مضامینم به ایمیل شما، حتی اشتباهاً «بلاک» نشده است. 

باور بفرمائید در وضع نهایت مشکلی قرار دارم، لذا به کمک و مساعدت حضرات شما نیازمندم.

محمد داؤد مومند09.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​تبریک عقل شیطانی!

بدین و سیله عقل شیطانی را به برقع پوش افغان جرمن، کاکر «نبیل خان عزیزی» تبریک میگویم.

علامه اقبال میفرماید:

ای بسا ادم که ابلیسی کند، 

و این همان تکتیکی است که در ویب دپلوم انجنیر صاحب قیس جان کبیر، از آن استفاده به عمل میاید.

اعوذ بالله من الشطن الرجیم. 

الله محمد09.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوست گرامی جناب محترم حیدری صاحب!

با عرض ادب.

بنده  با تبصره اخیر تان در ارتباط نوشته محترم کاظم کاملاٌ موافق بوده و انرا تایید می نمایم.

 نشان مردمی بیدل چه جویی از سیه چشمان 

وفا کن پیشه و زین قوم آیین جفا بنگر


 

 

الله محمد09.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ برادر عزیزم در عالم نا شناسی اقای محمد یونس!

 با عرض سلام و احترامات قلبی بنده به شما محترم!

 شما می نویسید که:

 "هموطنان محترم:"

  تشکر از احترام تان به هموطنان تان.

 1-"بقین دارم که حالا اطمنیان حاصل کردید که آقای مومند به Ct-Scan دماغ ضرورت دارد."

 یقین شما غلط است. بنده یقین ندارم. شما هم و همه ما به  Ct-Scan دماغ ضرورت داریم. و حالا بنده دماغ شما را  Ct-Scan می کنم. شما به  اقای مومند می فرمایید که: دانشمند بزرگ محترم آقای مومند" هر گاه نامبرده چنین باشد که شما نوشته اید پس نباید با وی یعنی "دانشمند بزرگ"  چنین بر خورد نمایید. یعنی شما  دروغ می گویید و وی را تحریک می نمایید و انتظار  هر انچه آن محترم می نویسد، غیر انرا  را نباید داشت. یعنی شما واقعاٌ کافر هستید،  یعنی حقیت را پنهان می نمایید. کافر یعنی کسی که حقیقت را پنهان می نماید. هرگاه اینرا نمی دانستید حالا بدانید. 

 2-"گفتار و زبانش به باکش نیست"

 شما محترم انرا از باکش خارج می نمایید با اظهارات همچو"   دانشمند بزرگ محترم آقای مومند" و غیرع اظهارات تان که همه موجود است.  خواننده را احمق فکر می کنید.

 3-"و چند فرد ظاهراً دانشمند هم به تشویق و ترغیب وی می پردازند"

 مرد باش و این چند دانشمند را با نام ذکر کن. کسی به تشویق و ترغیب کسی علاقمند نیست. هر کس را مانند خو د تان  فکر نه کنید. ظاهراٌ دانشمند یعنی در باطن دانشمند نیستند. یعنی شما منکر دانش هستید. هیچ کس دانشمند نیست غیر از خداوند پاک که این هستی و ما را خلق نموده  است. هرگاه این اشخاص دانش را در مکتب و پوهنتون و از فرهنگ خود خود  اموخته باشند شما  منکر آن دانش هستید. 

 4-"و از هذیان گونی وی حذ می برند. "

 قسمیکه معلوم می گردد این شما هستید که با تحریک وی از به  اصطلاع از    هذیان وی لذت می برید نه دیگران. با اظهارات شما غیر انچه ان محترم می نویسند چیزی شمابرای باقی نمی گذارید. 

 5-" تصور میشود که "دوستانش" آقای مومند را پیش انداخته اند "

 غلط می فرمایید . وی یک شخصیت مستقل است و کس هم دوست وی نیست. هر گاه وی دوست باشد پس شما هم دوست هستید. اینجا همه هموطن و دست هستیم. تفر قه 

 نیاندازید. 

 6-" پخته و از او یک دلقک تماماً عیار جور کرده اند."

 این دلقک را شما برایتان درست نموده اید. یعنی دلقک اصلی شما هستید. وی دلقک کسی شده نمی تواند. شما اشتباه محض فکر می کنید و خواننده را احمق فکر می کنید که چهره  واقعی  شما را  نمی تواند ببیند و باید ببیند. یعنی Ct-Scan شما را. شما و اسکن کجا که اموخته اید. 

 7-" کلماتی که آقای مومند صاحب مریض ورد زبانش است،"

 این کلمات را شما ورد زبانش می سازید یعنی این شما هستید که به چنین  عمل دست می زنید. خواننده اینرا درک نموده می تواند و اگر نمی توانند باید بنمایند. 

 8-"اصلاً از یک "آدم صحتمند" به دور است. "

 هر گاه شما صحتمند باشید از شما هم دور است که چنین  نمایید. کمی بالای خود هم فکر نمایید.

 9-" هر روزیکه می گذرد، هذیان گوئی وی بیشتر میشود. 

یعنی   هذیان گویی شما کمتر می گردد.

 10"من یقین دارم که گفتارش نتیجۀ کبر نیست."

 یقین شما غلط است. ممکن نتیجه کبر به دو معنی از شما باشد.

 11-" بسا انسان های شریف را می شناسم که با سنین پیشرفته بر وقار و گفتار شان افزوده شده است."

 شما غیر خود کسی دیکری را شریف نمی پندارید چنانچه از اسکن فکری شما معلوم می گردد.

 12-" این نوع جنون و هذیان گونی مختص آقای مومند و افراد مانند آقای مومند است."

 یعنی شما مانند مومند هستید، زیرا شما مانند آن افراد هستید و اتهام به دیگران می بندید  هر گاه قبول کنم انچه شما دانشمند باطن نه ظاهر می فرمایید.

 برادر محترم احتیاط نمایید که چی می نویسید با تمام احترام به دانش و فهم تان. خدا واحد و شاهد است که ماندنی تان بوده نمی توانم تا زمانیکه دست بردارید از چنین اتهامات. ما هم افغان هستیم و تا اخیرین رمق حیات ماندنی تان نیسیتم. کمی غیرت داشته باشید و یک فرد را تنها چنین مورد هتک قرار ندهید چند نفره،  که نا مردی است. بنده با مومند هیچ رابط ندارم اما با حق. ولو بچه فرعون زمان باشید ماندنی تان نمی توانم باشم،  زیرا شما به بنده هم توهین  نموده اید. یا رسو ل الله محمد "ص"   بنده را یاری  بخش در این نبرد حق بر باطل حالا که بنده ات را در میدان انداخته اید. 

 ز تیغ حادثه پروا نمی کند بیدل

 کسی که بر تن او جوشن است نقش حصیر

محمد داؤد مومند09.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دوست نجیب و دوست داشتنی، الله محمد خان!

پیغام مبارک شما را دریافت داشتم، خدمت تان عرض کنم، تا زمانیکه برقع پوشان کمیته تحریر افغان جرمن و هم مسلکان و هم کیشان اوباش استخدام شدۀ شان، بر من متعرض نگرددند، کاری با ایشان ندارم.

ولی زمانیکه این اوباشان استخدام شدۀ مالک افغان جرمن دپلوم انجیر صاحب قیس جان کبیر به شیوه های «لغمانی چل» که گویا او نیز مطابق مصرحات قوانین اساسی عصر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و جمهوریت قلابی سردار صاحب داؤد شاه خان، خود راغیر مسئول دانسته، و کاری به کار جرنیلان و کرنیلان همانند دور ۀ سقوی، کمیته تحریر ندارد، مجبورم در برابر این شخصیت کشی های قلاده به گردنان و برقع پوشان، فاقد شرافت انسانی، به شیوۀ مبارزه کنم که داهی بزرگ ما خوشحال بابا، ارشاد نموده اند، مشعر بر اینکه: 

څو وانخلی له غلیمه انتقام

مرد نه خوب کا نه راحت کا نه آرام

برادر به جان برابرم!

این تقریباْ مدت نزدیک به پانزده سال است، که ویب سایت افغان جرمن به مثابه تخته مشق، مخالفین و معاندین نظریاتم،  و بخصوص بنده های شهید داؤد خان و رفقاء حسن شرق، علیه من به  ساختن اتحاد نا مقدس و عمران جبهه خط «بارلیف»  دولت صهیونستی پرداخته اند.

تلاش مشرکانۀ همچو پرازیت ها و شیاطین ثلاثه و اربعه و خامسه و سادسه، و افرزات متعفن شخصیت کشی شان را علیه من،  باید به هر وسیلۀ ممکنه خنثا، و مانند حجاج که در مقام «جمرات» سنگی را که ممثل خباثت شیطان است، سنگ باران میسازند، سنگ باران نمود.

هرگاه شیطان ملعون و رانده شده و دسایس شیطانی، در سر راه تان قرار گرفت باید «اعوذ بالله من الشیطن الرجیم و بسم الله» گفت، با شیاطین نمیتوان به جان و قربان و لهجۀ انسانی و مهذبانه رفتار کرد.

مؤفقیت تان را در مبارزۀ حق طلبانۀ و انسانی تان که حق مسلم تان است ملتجی ام. هیچ کسی با ترکیب نام مبارک مطبوعاتی تان، مشکلی ندارد، به جز مشکل تراشان و ذواتیکه به دبل ستیندرد، ایمان دارند و به همین منشور شان عمل میکنند.

لوی خدای د حقی، حامی او طرفدار دی. 

 غښتلی او پیاوړی اوسی


دوکتور صلاح الدین سعیدی 09.07.2024لندنhttp://arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/UK.png
سړی خراب کړي! 
لمدې سترکې د انجان ستر انسانیت دی! 
د ظالم ظلم ، انسان سړی خراب کړي 
لېمه نه شي لمدېدلای بې له درده
بې ضمیره انسانان سړی خراب کړي
هرڅه وینو، هر څه ګورو ورته غلي 
بی پروا او بی وجدان سړی  خراب کړي 
د پنجاب  ظلم روان، أپریشنونه
مرګ او ژوبله د انسان سړی خراب کړي
چېرته لاړل چیرته  غلي ګلخانان دي؟ 
پلورل شوي  دا مشران سړی خراب کړي
ددې ظلم، تعدي به هم انجام وي
هو فراق د ستر انسان سړی خراب کړي 
رحم وکړه  ای زمونږ  پروردګاره
انسانیت شولو تالان سړی خراب کړي 
د ص  سعیدي 
۷/۷/


محمد داؤد مومند09.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​باز هم در جواب کمیتۀ تحریر و هیئت رئیسه شورای انفلاقی افغان جرمن!

گماشتگان دپلوم انجنیر صاحب قیس جان کبیر، نتلویحاً نوشته اند:«کاسۀ چینی که صدا میکند خود صفت خویش اداء میکند»

خدا شکر گذارم که:

یک- بندۀ خداوندگارم و نه بندۀ ابلیسان این عصر.

دو - خدا را شکر گزارم که از اصلیت و اصالت کیفیت کاسۀ چینی برخور دارم، زیرا اگر خدای ناخواسته، کاسۀ چینی من بشکند، پیوند گردد بار ها.

ولی اگر کاسه گِلی و سفالین شما بشکند، بشکسته ماند سال ها.

استخدام همچو پاچه گیران مسلکی را به دپلوم انجیر صاحب قیس جان کبیر تبریک میگویم.

محمد داؤد مومند08.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​بنده و مخلوق خدایم، نه بنده و مزدور برقع پوش شیاطن! 

الیوم در دلدلزار متعفن و باتلاق دریچۀ افغان جرمن، یکی از برقع پوشان و خفاشان و کرگسان جبون کمیتۀ تحریر و در واقعیت کمیتۀ مرکزی و شورای انقلابی سردار صاحب داؤد خان و ملعون ببرک کارغل، ضمن مهملات و لائطلات و ترشحات معدۀ کبیر یا بزرگ، تلویحاً این قلم را تحت خطاب «بندۀ خدا» مخاطب قرار داده اند.

در جواب شان می نگارم، که، خدا را شکر گزارم که واقعاً مخلوق و بند ۀ خدواندگارم، و مانند شما، شیاطین کوچک، بندۀ شیطان و شیاطین بزرگ نیستم. 

به قول علامه داکتر اقبال:

مشو نخچیر ابلیسان این عصر 

ع واحد حيدرى08.07.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png
عبدالواحد حیدرى
حدسیات و گمان زنى ھاى منفى راجع بھ تحول ٢٦ سرطان
در این أواخر نوشتھ ھاى گونگون در نشرات مختلف راجع تحول اولین جمھوریت دیده مى شود. اگر توجھ شود دشمنى با شھید محمد داود از دوران صدرات وى توسط فرھنگ و رشتیا منشھ مى گیرد. حتى رشتیا شاه وعبدالولي را ترغیب مى كرد تا شھید محمد داود را یا زندانى كند و یا از بین ببرد. در الزمان پدرم مرحوم اینجاب أفراد مسلح از قوم وردك را در خانھ شھید محمد داود براى مدتى موظف كرده بود تا از محمد داود حفاظت كند اما بعد از چند روز ان شھید محترم از پدرم خواست تا ان أفراد را مرخص كنند.
دشمنى با شھید محمد داود تا ھنوز در ریشھ و خون بعضى ھا دیده مى شود. اگر بھ نشرات فرید یونس، رازق مامون و طرفداران شوراى شر و فاسد توجھ كنید چھ نیست كھ نثار ان شھید محترم نمى شود.
در این دوھفتھ گذشتھ ھر یك ملالى موسى نظام و داكتر صاحب كاظم نوشتھ ھاى راجع بھ وقوع تحول بنیادى ٢٦ سرطان داشتھ اند.
جناب محترم كاظم در یك قسمت نوشتھ اخیر خود راجع شب ٢٦ سرطان چنین مى نگارد:
"بھ ھمین دلیل عبدالولی درظرف دو سھ روز لندن را بعزم کابل ترك گفت . او درکابل ھمھ رده ھای بالائی اردو را زیر مراقبت قرار داد، ولى نشانھ ای از کودتا و کودتا گران را نیافت وموفق نشد تا پلان تاکتیکی کودتا را کھ بھ احتمال قوی بھ ھمكارى مشاورین شوروى كھ بھ ھمھ رموز اردوى كشور واقف و مسلط بودند،تنظیم گردیده بود، كشف و خنثی سازد." این اتھام و حدسیات داكتر صاحب كاظم موازى بھ حدسیات و اتھامات داكتر صاحب در مورد شھید نادر خان غازى دیده مى شود.
داكتر صاحب حرف از احتمال مى زند در حالیكھ تا ھنوز ھیچ منبع و جود ندارد كھ این را ثابت بسازد كھ مشاورین روسى در تحول جمھوریت دست داشتند اند. متروخین در كتاب ك ج ب مى نویسد كھ ك ج ب از طریق صمد اظھر اطلاع پیدا كرد كھ شاید محمد داود در افغانستان نظام را در دست بگیرد. ایاً جناب شان با این حدسیات منفى مى خواھد چنین وانمود كند كھ گویا روس ھا تحول جمھوریت بھ راه انداخت. ایا جناب داكتر صاحب كدام مدرك دیگر دارد جز احتمال دارد و این ھم بصورت غیر مستقیم توھین و اتھام دیگر است كھ جناب شان وارد مى كند.
با شناخت نزدیك كھ از ان شھید دارم بھ ھیچ وجھ و صورت ان مرد دلیر اینرا قبول نمى كرد كھ شوروى ھا وى را بھ ریاست جمھورى برساند. قومانده حركت در صبح ٢٦ سرطان توسط مخابره از خانھ ان شھید و توسط خودش اداره مى شد نھ دشمنان افغانستان. إیمان ان مرد بس قوى و جدان وى پاك از اتھامات است. تحول جمھوریت سال ھا قبل از ١٣٥٢ و صدرات مرحوم موسي شفیق در حال اجرا بود چون پدر مرحوم اینجانب كھ سال ھا قبل از ١٣٥٢ فوت كرده در انزمان كھ حیات داشتند كوشش داشت تا اگر دوستى بین شاه و محمد داود إعاده گردد و بار ھا مرحوم حیدر رسولى را مانع اقدام قبل از وقت مى نمود. داكترشرقصاحبھنوزشكردرقیدحیاتاستواىكاشاینتحولحداقل٣یا٤قبلان بھوقوعمى پیوست. در اخیر رژیم سلطنت انقدر پوستھ شده بود كمك ھاى خارجى براى پلان ٥ سالھ از ٥٨،٩ تا ٤٩،١ نزول كرده بود و كمك امریكا در ١٩٧٢ ٢،٣٥ ملیون دالر تقلیل یافتھ بود بھ مقدار ١٠ برابر كمتر از سال ھاى قبل بود.

بیكارى ، فساد ادارى، خشكسالى و مرگ نزدیك بھ نصف میلیون انسآن از گرسنگى و ٢٠٪ نفوس دیگر در فقر شدید ، حالت وخیم معارف، مواد مخدر و موضوع اب ھلمند سلطنت را در وضعیت وخیم قرار داده بود. در سال ١٩٧٢ قبل از تحول جمھوریت سفیر امریكا در كابل Robert Neumann مى نویسد "كھ ظاھر شاه ممكن نیست از این حالت جان بھ سلامت برساند" بھ اساس نوشتھ ھاى Gupta و Dupree و صیقل ٣ كودتاه در حال اجرا بود كودتاه عبدالولي ، كودتاه میوندوال و تحول جمھوریت كھ چنین دقیق طرح شده بود كھ خون كسى نریخت و در ٥ سال جمھوریت افغانستان از امنیت مواد غذائى و بیشرفت اقتصادى نزدیك بھ ٨٪ در سال در حال رشد بود. فكر نمى شود كھ تاریخ راد مردمان را بھ گمان و حدسیات ھاى منفى سیاه ساخت.
ادامھ دارد


الله محمد08.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ جناب محترم مومند صاحب گرامی و عزیز!

 با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزوی سلامتی شما از بارگاه ایزد متعال.

 تبصره اخیر شما از مطالعه بنده گذشت که انرا واقعبینانه و مستدلل دانسته، لازم دانستم تبصره ذیل را بنمایم.

 بلی، بنده از شروع نوشتن در این جا، انهم به تشویق خاص مرحوم نوری صاحب به نویسندگی که انزمان این صحفه وجود نداشت و در صحفه دیگر مشغول بودند،  برای  نوشتن افکار و نظریات خود  اسم خاص نویسندگی برایم انتخاب نمودم که به اساس مقالات ژورنالست محترم هروی صاحب   و دیگر دوستان یک موضوع جهانی بوده ،  که در همه جا مروج است. بنده در تمام تبصره های خود و بحث با دوستان  بر خورد اخلاقی را به فرموده شما به تمام معنی در نظر گرفته ام و به اساس نوشته طرف مخاطبم جواب نوشته ام ، که همه ان وجود دارد که در این ارتباط نوشته شما محترم   صدق دارد.

 اینکه دوست محترمی می نویسند که:" متوجه باشید که ادعا و نوشته های تکراری و مبالغه آمیز تان که در آن قلم فرسائی خود را به اثبات می رسانید و مورد تائید افرادی مانند شماست، به دقت موشکافی میشود."  بنده نمی خواستم در این ارتباط چیزی بنویسم، اما بعد از تبصره اخیر شما لازم دانستم در زمینه اظهار بدارم که هر فرد از جهات مختلف، منحصر به خود بوده و در صورتیکه منطق معقول و قبول شده در  مقالات و تبصره ها ی دیگران وجود داشته باشد ،   طرف تایید بنده و یا دیگران قرار می گیرد که  حق مسلم هر  فرد آزاد و مستقل می باشد.     استعمال کلمه" افرادی مانند شما" را کاملاٌ نا درست میدانم، زیرا انچه در نوشته های شما محترم"مومند صاحب"  درست و منطقی باشد، در صورت که خواننده خواسته باشد، می تواند انرا تایید نماید. استعمال کلمه "افرادی مانند شماست،" می تواند هم  این معنی  را بدهد که "افرادی" که استدلال درست می نمایند .

تا جاییکه بنده و مطمین هستم که دیگر خواننده گان هم متوجه نوشته های مومند صاحب شده باشند، اولتر از همه همان قسمت نوشته طرف مخاطب خود را در مقالات و یا هم تبصره های خود نوشته، بعد از آن بالای ان تبصره خود را می نماید. خداوند واحد و شاهد است که بدون اینکه با نامبرده کدام شناخت داشته باشم مانند همه در اینجا ، دقیق منطق وی را مطالعه نموده و متوجه می گردم که نامبرده در بسیاری موارد درست استدلال می نمایند اما هیچگاه هم انرا اینجا مخصوصاٌ در این اواخر  نه نوشته ام که چنین و یا چنان، زیرا ضرورت انرا ندیده ام و نمی بینم. و از جانب دیگر نمی خواهم باعث رنجش مخاطب وی گردم. می گویند مرغ در پای خود اویزان است و گلنگ هم در پای خود. 

اینکه دوست محترمی وی را متهم به این می کند که گویا مرحوم داود خان را دعو و دشنام داده باشد، بنده در نوشته های وی همچو چیزی را نخوانده ام، بلکه وی کسانی  را دعو و دشنام داده است که این انسان با قلب پاک از نگاه انسانی را که بالای شان اعتماد نمود و نه تنها وی را بلکه تمام کشور و خود را با اعمال سیاسی شان زیر زبر نمودند. زمانی دوست محترمی ادعا کدام نقض را در نوشته کدام دوست دیگر می نماید باید همان قسمت را اقتباص نموده برای خواننده واضع بسازد تا معلوم گردد که چنین است و یا خیر،  قبل از اینکه از تف استفاده صورت گیرد.

هرگاه استدلال دوست محترم ما درست باشد که مومند صاحب زمانی مرحوم شاه را خوب نمی دانست و مرحوم داود خان که آمد وی را خوب می گفت و وی که رفت دیگران را خوب می گفت و غیره ، می توان از چنین تغیر فکر وی چنین هم استنباط نمود که وی یکی پشت دیگر متوجه اشتباه فکری خود نظر به عمکرد و انکشاف اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور گردیده است. تا جاییکه دوستان نوشته اند و هرگاه چنین باشد، معلوم می گردد که این انسان در قدم اول خوش باور است و زمانی متوجه می گردد تغیر فکر می دهد که همچو چیزی به نظر بنده غیر معمول و جرم  نیست. بنده در همین جا دوستان که می نویسند اشخاص را متوجه شده ام که کنون تغیر فکر داده اند تا مگر اوضاع کشور بهتر گردد و کاری درست هم است.   زمانی مجاهیدن  بر علیه  شوروی سابق می جنگید ، اما امروز بر خورد دیگر داریم.  باید همیشه راه   معقولتر را نظر به انکشاف اوضاع قبول نمود. زندگی و جهان در اصل در تغیر است و هیچ چیزی ثابت نیست.

برای شخص بنده از زمانی که نوشته های محترم مومند صاحب را  مطالعه می نمایم مانند دیگر نویسندگان مثل آقای کاظم و جهانی صاحب و خانم موسی نظام و غیره  از آن اموخته ام و می اموزم و تا کنون چندین بار که با نوشته های  مومند صاحب موافق نبوده ام برایش انرا خاطر نشان نموده ام که منطق بنده طرف قبول وی قرار گرفته بدون اینکه جر و بحث اضافی نمایند.

به نظر بنده محترم مومند صاحب کوشش نمایند که در آینده  از استعمال کلمات مانند افرازات معده و غیره در صورت امکان و در صورتیکه تحریک نگردند،  صرف نظر نموده و فقره وار نوشته های طرف مخاطب خود را نوشته و منطق انرا یا رد و یا قبول نمایند تا در اینده همچو مشکلات آهسته آهسته کم گردد. مسلم است که نباید دوستان گرامی و عزیز دیگر هم باعث تحریک وی گردیده بلکه هر انجایی که درست نبود انرا برای خواننده و وی مشخص ساخته به بحث ادامه دهند. فرامش نکنیم که همه ما از پا و غیره جاهای بدن  تا سر و ریش سفید شده ایم و نزدیک به آن چقوری ابدی هستیم. اصل هستی و  خلقت به محبت بناه شده. باید از این اصل استفاده اعظمی را نموده بتوانیم با این فرهنگ که برای ما به میراث رسیده است. 

ما باید انرژی بسیار قیمت بهای فکری خود را غرض آبادی یک چیزی به مصرف برسانیم نه تخریب چیزی یعنی منطق بگوییم و منطق بشنویم  و از بین آن در نهایت با یک مصالحه یعنی "کومپرومس"  بحث را خاتمه دهیم  نه اینکه توصل به  کلمات غیر اخلاقی  نمودن بالای همدیگر ،   که نهایت کار نا هنجار می باشد. هر انسان بنده خداوند "ج" است، اینکه افکار وی به نورمهای سیاسی و اجتماعی با دیگران هم اهنگ است و    یا خیر موضوع جداگانه است  و بایست احترمانه با هم بر خورد داشته باشیم غرض احترام به خالق ما و خالق هستی که این هم به ما سهولت روحی و معنوی خلق می نماید و هم به طرف مقابل ما. زندگی هنر بسیار مغلق است و لذت ان هم در همین مغلقیت ان است که درک شده و انرا وسیله زندگی ساده برای خود سازیم. 

از دوستان نهایت گرامی خواهشمندم تا این نوشته بنده را طرفداری از مومند صاحب تلقی نه نموده، بلکه طرفداری از یک فضای دوستانه بحث تلقی نمایند.   

مپرس از طپشهای نبض دلم

که پرواز محوست و من بسملم

بیدل

احمد آریا08.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​آیا ممکن است از روی لطف  یکی برای من بگوید که مقصود اساسی جناب  م. عثمان تره کی از نوشتن مقالۀ «ضرورت یاد آوری از سده قانون اساسی در افغانستان» چی بود؟ زیرا با یک نظر گذرا بر عنوان، مقدمه و نخستین دو پاراگرف آن به آسانی درمیابید که جناب شان بازهم سعی کرده است به اصطلاح خرسوار از زیر دماغ مردم عبور کند. او با نسبت دادن عبارت«حاکمیت انحصاری» که هیچ دردی را دوا نمی کند، رهنمود، یا بهتر بگوئیم به اصطلاح باب نوع جدیدی از دموکراسی نوع خود را بر روی اخوی هایش گشوده است، طوری که: از یک سو «بر ضرورت القاح رعایت اصولیت سنت گذشته»؟ در وجود طالب تاکید میکند و او را به الهام گیری، یا به عبارت دیگر پیروی از «نظامنامه اساسی» عصر امانی فرا میخواند و ادعا میکند که قانون اساسی سال 1923 درب تعامل با دنیا را، یا چیزی را که آنها (طالبان) سخت در آرزوی بدست آوردن آن هستند، به رخ  شاه امان الله گشود، از سوی دیگر زیرکانه به آنها می فهماند که در آن به اصطلاح قانون اساسی نیز اساساً چیزی به عنوان دموکراسی یا آفتی که آنها از آن نفرت دارند وجود نداشت. یعنی قانون اساسی شاه امان الله در واقع حائز اورگانی به عنوان «شورای دولت» بود «که اکثر اعضای آن از اعیان (نخبگان) و عوام و همه از جانب شخص شاه (امیرالمونین در قاموس طالبان) انتصاب میشدند. «شورای دولت  به شاه مشوره میداد و مانند پارلمان های مدرن صلاحیت اعطای رای اعتماد به وزرا (وزیران)  و کنترول حکومت را نداشت. (به طور مثال) شورای دولت با موافقت شاه در مدت سه سال 12 نظامنامه را به تصویب رساند. با اینهمه شورای دولت را میتوان نخستین سنگ تهداب پارلمان در افغانستان به حساب آورد.» بنابراین اگرچه دیری ست توصیه جدیدی برایتان نداشتم، اما فکر نکنید که  کاملاْ شما را فراموش کرده بودم.

با احترام

زمری کاسی08.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

احسان الله مایار08.07.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دوستان گرانقدر ښاغلو مومند؛ داکتر تره کی؛ جهانی؛ دوکتورغروال؛ حسیب الله؛ میرزاده؛ معروفی و الله محمد در پناه خداوند باشید. از لطف و تسلیت شما نسبت فوت  برادر ما زلمی مایار سپاس خود و خانوادۀ خودرا خدمت شما تقدیم داشته امید است با مختصر،کور مو ودان، آنچه در ذهن و دل دارم بیان کرده باشم. 

محمد داؤد مومند07.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​مکث دوم  بر یک جملۀ عجولانه و فاقد محتوای منطقی مالک افغان جرمن.

بعد از نشر نوشتۀ انتقادی امروز این قلم، بر عکس العمل قبلی دپلوم انجنیر صاحب کبیر، مالک افغان جرمن، جناب شان در یک جملۀ ساده و بسیط شان، همین اکنون و الیوم نگاشتند:

« محترم صاحب، [ نام و یا تخلص این جانب، به حیث مخاطب شان وجود ندارد- مومند]  وقتی شما از مستعار نویسی آقای الله محمد با قوت مامل دفاع میکنید، پس این حق ندارید [این حق را ندارید- مومند] که کی در افغان جرمن آنلاین مستعار نویس است و کی نیست، ختم بحث.

مالک الرقاب و یب سایت افغان جرمن، دپلوم انجنیر صاحب کبیر!

لطفاً گوش شنوا و چشمان بینا و ضمیر معلا، داشته و مجدداً بشنوید:

یک- اسم مستعار الله محمد خان، یک اسم نو  و جدید نیست، از روزیکه من اولین تبصرۀ جناب الله محمد خان را خواندم تا به امروز و در طول سالیان متمادی، تعداد تبصره های شان به هزاران میرسد، این نام مبارک و مقبول و موزون شان از نظر حقوقی، حیثیت یک حق مکتسبه را دارد.

دو - تبصره های الله محمد خان و حلاجی کردن شان بر نظریات منتشره در هردو یسایت افغان جرمن،استادانه، مححقانه و واقع بینانه و دور از بی عزتی و بی شرافتی و اتهام و افتراست، اینکه جناب عالی تفاوت نظریات تحلیلی و تحقیقی الله محمد خان را با اتهامات و دو و دشنام و بی عزتی همکاران کمیته تحریر تان :یونس، کاکر، زرگی (مسعود، عزیزی، غوربندی) بر ابر و مساوی و موازی می بینید، مانند چشمان «احول»، به دو بینی تان دلالت میکند.

سه- انتقاد شما بر الله محمد خان خان مبنی بر بکار بردن نام مستعار و جواب و حمایت من از نام مستعار شان، متکی  بر «دبل ستیندر پالیسی نشراتی» ویب سایت تان بود. زیرا جناب شما در حمایت از این همه مستعار نویسان و این همه بی عزتی ها و بی شرافتی ها و اتهامات و افتراآت علیه این قلم ،در ویب سایت قرار داشته،، گویا کور خود و بینای مردم هستید.

چهار- چرا جناب عالی در طول تقریباً در پانزده سال گذشته، همچو تشویش تان را مبنی بر استعمال اسم مستعار شاغلی الله محمد خان مطرح نکردید و اکنون که با در نظر داشت اصل حقوقی (مرور زمان) جزء حق لاینفک و (مکتسبه) شان است، مانند بر خواستن بر صور اسرافیل، دفعتاً بیدار و شروع به پف کردن بی وقت توله تان کردید؟

پنج- اگر حمایت منطقی و حقوقی من در مورد استعمال اسم مستعار  الله محمد خان، در نظر شما غیر منطقی و غیر حقوقی بود، چرا با این قلم داخل مناطقه و حجت و برهان نشدید؟

شش - سکوت و عدم توانیی تان در زمینه معرف، اعتراف بر ضعف منطق و دلیل تان، تلقی میشود.

هفت - حکم موازی به حکم لیونی سرداری تان که :« ...حق ندارید که کی در افغان جرمن آنلاین مستعار نویس است و کی نیست» ممثل ذهن منجمد و جذبۀ دیکتاور مشربانۀ تان است.

این نوع احکام، ممکن  تنها در قاموس دیکتتورانی که که مانند داکو های مسلکی، از طریق ایجاد دهشت و بلوا و شورش و اغتشاش و یا هم از راه غیر قانونی کودتا ها، به غصب قدرت میپردازند قابل توجیه باشد، نه در قاموس مطبوعات غیر منسلک  و غیر حزبی و غیر کودتایی.

هشت - نوشته اید : ( ختم بحث)

 برادر گلم انجنیر صاحب کبیر:

بحث تا هنوز شروع نشده و شما مانند بازنده شطرنج در کشت و مات، اعلان مات خود را اعلام فرمودید.

این موقف تان مرا به یاد این شعر شاعر انداخت که:

اگر جویی به پهنای دو انگشتی پدید آید

کند خُر خُر رود پس پس که این دریا خطر دارد

مانند یگان پهلوان زنده و سلامت باشد    

عمر توخي07.07.2024سوېډن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png
محترم کاسي صاحب، پخوانيو سپين ږيرو شرم او حيا درلودل، پر خپلو تېروتنو او خطاګانو چي پوهېدلي وای اعتراف يې کوی او پښېماني يې ښودل چي تاسو محترم يې يو ښه مثال ذکر کړی دی۰
خو اوس زمانه اوښتې ده، عقدو، تعصب او جهالت خلګ ړانده کړي دي، پر خپل خره سپاره تر قیامته خوښ دي، امارتیان چي سل او زر نور ثبوتونه هم په نمايش ورته کښېږدي چي دوی د جناح اولاده ده، خو دا ښاغلي به د یوویشتم قرن د معلوم الحالو او په ثبوت رسېدلو جاهلانو په لابيګري باندي بيا هم د خلګو او ولس په سترګو کي خاوري شيندي چي دا د وطن جوړونکي او د آزادی راوړونکي دي۰
د جمهوريت ټول غله، مفسيدين او خاينان چي اکثريت يې تر اوسه هم ځان  مجاهد شمېري، د همدې اوسنيو روزل سوو او قدرت ته رسول سوو چړیانو  همصنفيان دي، دوی د يوې پاګلخانې محصولات دي، د دوی مرامونه او اهداف د پنجاب په انګرېزي مدرسو کي ورته ټاکل سوي دي چي افغانستان او افغانان باید په جنګونو او وژنو کي راګير وساتي او پرمختګ او ارامی ته باید  پرې نه ښودل سي.
ځني لابيګران یې، خو لا په دې هم نه شرميږي چي د نجونو د مکتبونو و بندولو ته يې توجيهات لټوي، او پر افغاني خوندو او پېغلو باندي د فحشا تهمتونه هم لګوي او داسي ښکاره کوي چي مکتبونه د فحشا ځايونه وه او څه پروا نه کوي که مکتبونه تړلي وي۰ پر افغاني مکتبونو يې د پنجابي لواطت خانو خيال کړی دی۰
د نسلونو نسلونو د زده کړو مخه نیول هغه جنايت دی چي په ډېر وخت به جبران نه سي او په دې جنایت کي يې ټول لابيګران ور سره شريک دي۰
د ګاندي ملغلري هم د کاڼي کرښي دي، زه به یې پښتو ته هم واړوم.
چي فاسد و نه اوسې د فاسد  څخه حمایت نه کوې.
چي ظالم نه سې د  ظالمانو نـنګه نه کوې۰
د آزادی څخه دفاع تنها آزاد فکران کولای سي۰
هر څوک پوهيږي چي د دغه داستان په کوم ځای کي موقعيت لري۰ کاشکي پوهېدلای.

د ګاندي د ملغلرو په آمېل چي هر څومره ملغلري پېيې پېیل کيږي۰
هیڅوک د جاهل، مزدور، قاتل، قاچاقبر او جاسوس څخه حمايت نه کوي چي خپله .................
کاسي صاحب دي په ګلونو کي وي۰
محمد داؤد مومند07.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​درنگی به جواب مالک افغان جرمن.

الیوم شاغلی دپلوم انجنیر صاحب قیس جان کبیر مالک ویب سایت کبیر افغان جرمن، در دریچۀ فحاشی ویب سایت متذکره، تحریر فرموده اند:«اینجانب به صراحت تمام اعلام میدارم، که بنده در کار های اداری پورتال افغان جرمن آنلاین تا ضرورت نباشد، دخالت نمی کنم....... و نه وقت آ ن را دارم...... که انرژی به کار های فرعی باقی نمی ماند.»

این توضیح و استدلال نادرست مالک ویب سایت افغان جرمن، انعکاس و جوابی است در برابر ابراز نظرم تحت عنوان «برقع پوشان افغان جرمن،کیانند» در دریچۀ مناظرات ویب سایت آریانا افغانستان، با مطالعۀ نوشتۀ شاغلی کبیر ، تأمل و درنگی دارم بر نکات حساس نوشته جناب عالی شان:

مالک محترم افغان جرمن! 

یک - آیا دو و دشنام و اتهام مستمر و مکرر در ویب سایت جناب عالی، مخالف پالیسی نشراتی شما است و یا نه؟

دو - آیا به عنوان پرنسیپ، دو و دشنام و اهانت، بخصوص افتراء، خلاف موازین اخلاقی مطبوعاتی است و یا نه؟

سه- آیا میدانید که افتراء یک عمل جرمی است؟

چهار- آیا جناب عالی به حیث مالک و مسئول درجه یک ویب سایت تان افترآت عدیدۀ منتشرۀ ویب سایت افغان جرمن، عیله این جانب که: این قلم، در زمان مأموریت ده ساله ام در پوهنتون کابل اموال و روغنیات پوهنتو ن را در بازار سیاه را فروخته ام، و کذا پدر موحومم که از وفات شان بیشتر از شصت و پنج سال میگذرد، شخص رشوت خور و خائن بود، و هم چنان  اینکه من به حیث یک شخص مرتشی و دادن رشوت به یکی از استادان  پوهنتون که ممکن امروز عظام رمیم شان، در زیر خاک غنوده باشد، دفاع کرده میتوانید؟

و آیا جناب شما، کوچکترین سندی در مورد همچو اتتهامات ارائه کرده میتوانید؟

آیا جناب شما، همچو تخطی های بزرگ خلاف موازین اخلاقی و حقوقی افغان جرمن را، طبق ادعای نادرست و غیر منطقی تان، دز زمرۀ موضوعات فرعی قلمداد کرده میتوانید؟

آیا جناب شما به حیث مالک ویب سایت تان، در برابر همچو اتهامات که از نظر حقوقی قابل تعقیب و باز پرس است، احساس مسئولیت میکنید و یا نه؟

اگر ویب سایت افغان جرمن در همچو موارد، از طرف شخصی به منظور اعادۀ حیثیت، مورد تعقیب قانونی، مبنی بر اصل اینکه افتراء یک عمل جرمی و غالباً در ردیف جنحه قرار خواهد گرفت، جناب شما به حیث مالک افغان جرمن، مکلف به جبران خساره خواهید بود ویا اعضاء کمیتۀ تحریر تان: نبیل خان عزیزی، مسعود جان فارانی و رحمن جان غوربندی و دیگران؟

آیا ادعای نادرست و غیر منطقی شما در برابر مقامات تعقیب کنندۀ حکومتی، مینی بر تخلف قانونونی وبب سایت تان، مشعر بر اینکه، در امور اداری ویب سایت مداخله نمی کنید و نه وقت آن را دارید!!! برای مقامات عدلی و قضایی قابل سمع خواهد بود؟

هموطن ارجمند، دپلوم انجنیر صاحب قیس جانن کبیر!

ذیلاً دو مثالی را کذب ادعای تان را در مورد اینکه وقت سر خاریدن ندارید، به حیث سندی که بطلان ادعا و یا به عبارت روشنتر دروغ عریان تان را ثابت میسازد، خدمت تان توضیح میدارم،

جناب شما به تاریخ  27 ماه جون، عنوانی شخصیت روشن ضمیر الله محمد خان تحریر داشتید: « محترم الله محمد ، بهتر نیست که وقتی با نخبگان مانند داکتر سید عبدالله کاظم و اکادمسین سیستانی و .... بحث های سیاسی می نمائید، با داشتن نام اصلی تان وارد معرکه شوید و نه با (اسم مستعار) بلی قیس جان، اسم مستعار، مستعار، مستعار، مستعار، مستعار......... مستعار !!!!!!!

و در همان تاریخ بعد از جواب الله محمد خان، مجدداً با ایشان داخل مشاجره شدید«مراجعه شود، به ویب سایت افغان جرمن»

جناب مالک افغان جرمن!!!

یک - اگر شما به اصطلاح وقت خاریدن سر تان را ندارید، جطور با الله محمد خان داخل دعوا و نجوا شدید؟

و آنهم در مورد استعمال نام مستعار؟

دو- آیا قایل شدن استثناء تنها برای دو فوق الذکر، چه معنی دارد؟

سه - چرا در ویب سایت کبیر تان تنها دو نفر فوق الذکر را خطاب نخبگان دادید، آیا استاد سنگروال و استاد جهانی و داکتر خالدی و استاد رحمت آریا و استاد بهاند و  پروفیسر رشید و پوهاند دود یال و ده های دگر ، را در ردیف وغیره ....... قرار دادید؟

چهار - جناب شما که اینقدر و قت نجوا را به ارتباط اسم مستعار شان داشتید، چطور به حیث مالک و مسئول درجه اول ویب سایت تان به افرازات متعفن معده های یونس و کاکر و زړګی و امثال و اقران شان اجازه میدهید، که به صورت مستمر به عنوان مفتریان متکرر علیه، این قلم اجازه نشر افتراء داده و به غوندی خیر به حیث نظاره ګر و تماشاچی نشسته و با زبان حال میګوئید: به من چه؟

اختفاء هویت این ذوات و حمایت صریح شما، چنین وانمود میسازد که این ذوات به احتمال قوی ،  اعضاء کمیتۀ تحریر هستند، یعنی (زړګی) رحمن غوربندی عضو کمیتۀ تحریر، (یونس) مسسعود فارانی عضو کمیتۀ تحریر و (کاکر) نبیل خان عزیزی، عصو کمیتۀ تحریر اند.

قضاوت وجدانی و ایمانی و اسلامی و افغانی و انسانی شما، در مورد عرایض فوق الذکر چه خواهد بود؟

دوکتور غروال07.07.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​محترم سیاف امید دی چی د قاتل ، چورکوونکی او د پنجابی پاکستان او عربستان غلام له حلقی څخه نه وی ، بلی افغانان پخپلو اشتباهاتو اعتراف نه کوی علت ئی دادی چی غیر له ظاهرشاه دوری څخه چی لږ عدالت په کښی موجود وو اما د لیونی خود خواه محمد داؤد تر رهبری او د شوروی خاص تربیه شوی جاسوس حسن شرق تر کنترول کمونیستی کودتا راپدی خوا افغان ملت باندی ماتم روان دی او پنجابی پاکستان د امریکا په ډالرو د ژبو او قومیت په اساس تنظیمونه ( ګلبدینیان ، برهان الدینیان ، سیافیان ، حضرتیان ، نقیبیان ، خالصیان او داسی نورنور) رامینځ ته کړل او د مهاجرینو  اولادونو لپاره ئی سل هاوی  قادیانی مدرسی د امریکا په ډالرو جوړی شوی  او  د غلیسی امریکا په کومک دا  خیټور چړیان بویناکی  ږیری دوهم ځل لپاره د افغان ملت په اوږو سپاره کړۍ شول  او همدارنګه  متعصب ایران خپل غلامان وروزل او د غلیسی امریکا له خوا د افغان ملت بدبختیو لپاره ملی او بین المللی خائین خلیلزاد مؤظف وو ، بلی پنجابی پاکستان او غلیسی امریکا ته په ۱۹۸۰ کال کښی مسلسل اعتراضونه وشول او پنجاب پاکستان اعتراضونو ته غوږونه نه نیول او غلیسی امریکا په خندا سره ویل چی افغانستان کښی باید افراطی حکومت د روسانو او روسانو متحدینو ، چین او ایران مقابل کښی رامینځ ته شی نو دا غمناکه شرائیط د کمونیستانو کودتا ( د حسن شرق په هلو ځلو او د لیونی خود خواه محمد داؤد تر رهبری )  له خوا تهداب ایښودل شوۍ دی او متعصب ایران هم خپل غلامان محکم په لاسو کښی نیولی دی ، تاسی ولیدل چی د افغان ملت ستری قربانی سره  روسان او د روسانو متحدین  د افغانستان څخه وشړل اما په څه بی شرمی سره پنجابی پاکستان د غلیسی امریکا او شیطان انګلیس په کومک دا پورته یاد خائین قاتل تنظیمونه په کابل خوشی کړل او همدارنګه متعصب ایران خپل روزل شوی غلامان ، دی ټولو کابل وران او ډیر اوسیدونکی ووژل شول او حتی د چور بیماری له کبله ئی په خپلو مینځو کښی قتلونه سره شروع کړل !!!

پروګرام ونیول شو چی دی قاتلانو څخه سلاحګانی جمع شی او یو ملی حکومت رامينځ ته شی اما دا پروګرام غلیسی امریکا له خو سبوتاج کړۍ شو او ددوی له خوا د سلاح جمع کولو لپاره منتخب ګروپ له مینځه یووړ شو ددی خیانت رهبری ملی خائین خلیلزاد کوله او غلیسی امریکا او پنجابی پاکستان په ډیره بی شرمانه دااساسی تربیه شوی خیټور غلامان چړیان دوباره ددوحی لعنتی له لاری کابل ته راوستل او نورو غلامانو د غلیسی امریکا په امر په اتفاق سره له افغانستانه وتښتیدل او د متعصب ایران غلامان هم له مجبوریته په تیښته شول ، پنجابی پاکستان او غلیسه امریکا غواړی چی د چړیانو په وسیله افغان ملت بالخصوص غیرتی میرمنی او جلکۍ په کورونو کښی زندانی شی او ټول مکتبونه او پوهنتونونه  په قادیانیو مدرسو او شرعیاتو بدل شی یعنی افغانان بی سواده شی او د افغانستان ټول کنترول د پنجابی پاکستان سره وی او دا ملی خیانت ددی جاهلانو له خوا شروع شوۍ دی !!!


 ما کابل د المان او اطریش باره کښی دنړۍ دوهم جنګ فلمونه لیدلی وو نو دواړه مملکتونه کاملآ وران شوی وو اما کله چی زه د لوړو تحصیلاتو لپاره لومړۍ د جرمنی ژبی زده کړی لپاره المان ته او وروسته د تحصیل لپاره اطریش ته راغلم  نو و می لیده چی دواړه مملکتونه دوباره داسی اباد شوی وو لکه چی دی ممالکو کښی   د جهان دوهمه جګړه هیڅ صورت نه وی موندلۍ نو معلومات تر لاسه کولو پسی شوم او څرګنده شوه چی د المان او اطریش ملی شخصیتونو له خوا د غلیسی امریکا مارشال پلان ( دا هم د روس او د روس متحدینو له ترسه )  په واسطه المان او اطریش داسی اباد شوی وو لکه چی دی ممالکو کښی هیڅ د جهان دوهم جنګ صورت نه وی موندلۍ او زه ددی ممالکو وطندوستی ته  کاملآ حیران شوم او د ډیری غصی څخه می مستقیمآ مرحوم ظاهر شاه ، لیونی داؤد خان او ټولی کابینی غړو ته د انتقادونو لیکونه مارش کړل چی وروسته له کمی مودی د ما بورس قطع شو او د ما څخه ددی معذورت   په ۱۹۷۹ کال کښی مرحوم پادشاه محمد ظاهرشاه  په روم ایطالیا   کښی وغوښت او وئی ویل چی د ستا انتقادونه ټول په ځای وو او د ستا بورس قطع کولو لطفآ بخشنه راته وکړه ماته خپل پلار د ستا نیکه او دده وروڼو شجاعت او قربانی قیصی کړید ی او همدا علت وو چی د توریالی اعتمادی نه مو خواهش وکړ چی تاسی د مونږ سره تماس ته تشویق کړی تاسی د کمونیستانو سخت ضدناکه یاستۍ او هلی ځلی کوۍ چی د پاکستان او ایران تربیه شوی ساختګی مذهبیان روی کار نشی او افغان ملت روسان په ستر قیمت له خاوری وشړل او د روسانو غلامان زیات افغانستان کښی نشی پاتی کیدای او باید دتربیه شوو ملایانو مخه ونیول شی او ته باید حتمی او ضروری افغانستان ته ولاړ شی او مرحوم پادشاه اضافه کړ چی هغه نه غواړی چی دوباره پادشاه شی د هغه یوازنۍ ارزو دادی چی هغه ملت ته ارامی راولی او د تا په ارزو یو ملی حکومت رامینځ ته شی ، ډیری زیاتی نوری خبری شته اما کوشش کوم چی د ۱۹۷۹ کال څخه تر وروسته پوری د کتاب په شکل  راووزی !

خبر شوم چی د نورو کمونیستانو په شان د روسیی ستر جاسوس نیاز محمد مومند هالند ته مها جر شوۍ دی هغه ته د ما فعالیت کابل کښی څرګند وو اونوموړی  او دده نورو پلویانو  ډیر کوشش  وکړ چی زندان ته می واچوی اما د مونږ ګروپ په کومک (چی اوس هم فعال دی) په ۱۹۸۰ کال کښی ژوندۍ ورڅخه  خلاص شوم !!! 

اوس اکثره  دا خرڅ شوی شوی  کمونیستان چړیان شوی دی او بغاری وهی چی دوی پښتانه دی اما دا ملی خائینین د اجنبیانو غلامی باندی اموخته دی او ځینی پخوانی چپیان ساختګی تاریخچو باندی لګیا دی او ددی ملی خیانت لپاره افغان جرمن بهترین مناب ویب سایت دی !!!!!

قاسم باز07.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

امروز مقاله تحت عنوان (ضرورت یاد آوری از سده قانون اساسی در افغانستان) جناب روستا تره کی را که زینت بخش ویب سایت اریانا ګردید به علاقه فراوان خواندم.
من در مقاله جناب تره کی صاحب به چند مغایط برخوردم .
۱- جناب تره کی مینویسد که قانون اساسی سال ۱۳۴۳ معیارهای دیموکراسی را براورده نتوانست جامعه را به بحران برد.
۲- بعد از سرنګونی حکومت شاهی ، نظام جمهوری محمد داود باعث بدبختیهای بعدی شد.
تبصره. بنده قاسم باز. بالای دو مواد فوق الذکر جناب تره کی .
خوب محترم تره کی صاحب . شما خود متعرف هستید که قانون اساسی ۱۳۴۳ نتوانست بخواست مردم جواب مثبت بدهد.حقوق مدنی افراد زیر پا شد ، قانون زمینه بی عدالتی را مهیا ساخت، دیموکراسی بشکل واقعی تمثیل نشد ، احزاب بطور غیر قانونی سرکشید، شاه افغانستان فرد غیر مسول شناخته شد هر سه قوه منحصر به شاه شد. پس در اینطور حالت چی باید میشد.؟ اګر واقعآ شما به همین نظر هستید پس ګناه ان شخص که در مقابل اینګونه شرایط و وضع ناهنجار قد علم نمود و کشور را از انقلابات خونین که به احتمال زیاد به صدها هزار انسان در ان کشته و تلف میشد برای چند سال جلوګیری نمود.
جناب تره کی ۴ سال و ۹ ماه دوران جمهوریت داودخان یک دور پر امن بود. تنها حمله به پنجشیر، لغمان انهم توسط چند ګماشته  شده پاکستان که انها هم توسط مردم عوام افغانستان سرکوب شدند در ان وقت کدام خطر جدیدیګر متصور نه بود. اینکه بعد از کودتا ۷ ثور دولت دیموکراتیک نتوانست امنیت سراسری تامین کند مسولیت داودخان نیست بلکه مسولیت دیموکرات های خلق و پرچم ا است که نظام ملی و رو به انکشاف  را سرنګون کرد.
ـــــــــــــــــــ
۳- جناب تره کی صاحب شما اضافه میکند مینویسد : « قانون اساسی فروری 1۹77 اولین جمهوریت افغانستان که بدنبال کودتای نظامی سردار داود نافذ شد، قدرت سیاسی را به شیوه متمرکز سازمان داد . این قانون اساسی مظهر برجسته کیش شخصیت در شرایطی بود که فساد اداری و زیاده روی های دیموکراسی بر عمق بحران اجتماعی هرچه بیشتر می افزود. تمایلات گریز از مرکز که توسط مداخالت خارجی به ارامی شکل میگرفت، کشور را آبستن زلزله ویرانگر سیاسی میگردانید . قانون اساسی 1۹77 در چوکات نظام ریاستی پریزیدانسیل شکل گرفت.»
۴-  در قانون اساسی 1۹77 دو محور تمرکز قدرت مطرح بود : رئیس جمهور و حزب، شما علاوه میکنید که در قانون ۱۹۷۷ ریس جمهور غیر مسول بود و باز در جای دیګر همین پاراګراف مینویسید که قانون جمهوریت سردار داود نسبتآ از قانون اساسی سلطنت کرده پارلمانی تر بود.
تبصره بنده قاسم باز .
محترم تره کی صاحب .در نوشته فوق نمبر ۳ و ۴ ، شما میفرماید که در قانون اساسی جمهوریت ریس جمهور غیر مسول بود. ولی تا جایکه من ان قانون را خواندم ریس جمهور در مقابل ملت ، ملی جرګه مسولیتهای زیادی داشت. ریس جمهور توسط سه ثلث ارا ملی جرګه سلب اعتماد و محاکمه میشد. ذکر کلیمات دهقان، زحمت کشان، روشنفکران ، انقلاب ملی ، تنها و تنها کلیمات کمونستی و منحصر به کمونستان نیست ، اګر شما مرامهای احزاب بمانند افغان ملت، حزب اسلامی، مساوات میوندوال خلق و شعله جاوید را خوانده باشید در مرام نامه های انها اینګونه کلیمات وجود دارد . از برای خدا ، چی میخوانم.
جناب محترم . شما خود اعتراف میکنید که قانون اساسی ۱۹۷۷ پارلمانی تر از قانون اساسی دهه دیموکراسی بود.
ــــــــــــــ
۵-  با خروج شورویها از افغانستان، نجیب الله یکی دیگر از رهبران حزب کمونیست با ترک اهداف کمونیستی، در قانون اساسی 1۹۹0 نظام سیاسی افغانستان را از چوکات مدل مسکو بیرون کرد و به آن قیافه سوسیال دموکرات بخشید.
در قانون اساسی ، رییس جمهور در رأس دولت قرار داشت. وی توسط اکثریت آرای اعضای لویه جرگه برای مدت هفت سال انتخاب میشد و تنها در برابر لویه جرگه مسئولیت داشت. در قانون اساسی صلاحیت های رئیس جمهور شبیه صلاحیت های معمول روسای جمهور در کشور های لیبرال غرب بود. پارلمان از دو اطاق ترکیب شده بود. قانون اساسی حقوق و آزادی های عامه را تضمین کرد : آزادی مطبوعات و رسانه ها و تشکیل احزاب سیاسی مجاز شمرده شد. احترام به  دین مقدس اسلام و پیروی ازان برای دولت الزامی گردید.
تبصره قاسم باز .
استاد تره کی : شما متوجه هستید که چی می نویسید.. !
سبحان الله به این قضاوت عادلانه ملی و اسلامی تان.
 من تا این دم نمی دانستم که شما اینقدر دلباخته حزب دیموکراتیک خلق بخصوص از جناب ؟ داکتر نجیب الله هستید.
اقای تره کی ، داکتر نجیب بعد از برامدن قشون سرخ هر چی که کرد  تکتیکی کرد. تعجب میکنم که  یک دانشمند انهم داکتر حقوق سیاسی  اینطور قضاوت غیر عادلانه را کند.

سلیمان لایق څه ښکلی ویلی دی.

ما اقتدا ورپسی وکړه چی رهبر به وی
 لکه چی وایی په هرڅه باندی خبر به وی
 د ترږمیو د دوران یو زړه ور به وی
 د سختو ورځو د جنګونو د سنګر به وی
 د تالا شویو پرګنو یو منور به وی
د پاڅیدلو افغانانو د باور به وی
زه غولیدلی وم په لوبو د یو غل باندی

 ما غاړه ایشی وه په توره د اجل باندی


سیاف07.07.2024کابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

سلام مجدد،

دوستان آهنگ فرهاد دریا را با مطلع «اوغایتا» حتماً شنیده باشند، این آهنگ که اصلاً یک آهنگ محلی است، اندکی مدرنیزه شده و در آینده نزدیک نشر خواهد شد.

برکتها دمو خانای گلی بود

جمع جوشها بدور صندلی بود

میان مردما مردانگی بود

رفاقت بود محبت، همدلی بود

 


سیاف07.07.2024کابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png
برادر عزیز محمد داود مومند،

اتهامات در مورد شما زیاد نوشتند. کسی که این همه را نوشت، معلوم میشود شما را بسیار خوب میشناسد. در عادات افغانی من یک اصل را طول زندگی بخوبی پی بردم، آن اینکه هیچگاه افغانها به اشتباه خود اعتراف نمیکنند و همیشه کوشش میکنند طرفه بروند.
ببینید دوست شما محمد اعظم سیستانی عضو برجستۀ شورای انقلابی ببرک کارمل با عکس و سند و سروده شعر وی به عنوان « خشم» روزگاری چی مینوشت.


نوشته های محمد یونس را ما دقیق خواندیم و قضاوت خود را خواهیم کرد. 

سرفراز باشید.


زمری کاسی07.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

No photo description available.May be an image of 2 people, monument and text

​Face Book:

ولي خپه یاست ؟
تر دغه بل ثبوت څه شی غواړئ؟
د کابل سختي جګړې وې،په سلګونو او زرګونو ګولۍ،راکټونه او بمونه له یوې او بلي خوا لګیدل، سپینږیري بابا په چیغو چیغو ژړل ویل یې "کور ته نه ځم ما مړ کئ".
چا تر لاس ونیوئ چي بابا راځه ،الله ج به خیر کي څه خبره ده؟
بابا ویل " ما مړ کئ،زما خوله له غ..را ډکه کئ ،دولس کاله مي زامنو ته ویل چي بچیانو غلط یاست زموږ جهاد! پر حق دئ ،وطن به ازاد سي،زامنو مي ویل بابکه ! دا د ضیا الحق د پلان هغه برخه ده چي (کابل وسوځوئ) Burn Kabulمابه نه منله اوس یې د سر په سترګو وینم کور ته څنګه ولاړ سم؟"
هسي ما ویل:
کله چي دوی خپله ثبوت وړاندي کوي نو خپګان پر څه دئ؟
د اقبال لاهوري عکس ،ورځ نمانځل په کابل کي او د غازي امان الله خان او پاچاخان عکسونه تورول په تورخم کي!؟
"نو چشي غواړئ؟".

محمد داؤد مومند06.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​برقع پوشان افغان جرمن کیانند؟

آنچه از پنسل زهر آلود و زهر اندود، چادری پوشان و ایجنت های مخفی، ویب سایت افغان جرمن، به نام های یونس و زړګی و کاکړ و احمد و محمود و کلبی، در دریچۀ فحاشی ویب سایت مذکور ملاحظه میگردد، در واقعیت امر، انعکاس صدای ضمیر و وجدان دپلوم انجنیر صااحب قیس جان کبیر مالک آن ویب سایت و کمیته تحریرش و در رأس نبیل خان عزیزی است.

این ویب سایت افغان جرمن است، که با نشر گند شان، فرصت بیشتر و بیشتر برای شان مساعد میسازد.

اگر یونس نام نامبدل و برقع پوش، با این همه دیده درایی به زعیم بزرگ آسیایی، خان عبدالغفار خان، همچو توهین ها را نثار کند، منی درویش حق گوی، از وی و امثال و اقران شان چه توقع و شکوه و شکایت داشته باشم. 

به قول مولانای بلخی:

این جهان کوهست و ما ندا 

زمری کاسی06.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

الله محمد06.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم مایار صاحب گرامی!

بدینوسیله نسبت وقات برادر عزیز شما محترم ابراز تسلیت نموده از خداوند  متعال برای مرحومی جنت برین و برای بازماندگان مرحومی و شما صبر جمیل خواهام.


خلیل الله معروفی06.07.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 پیام تسلیت

درگذشت المناک برادر بزرگ دوست گرانقدر و بزرگوارم، جناب "انجنیر صاحب احسان الله مایار" را به خود آن جناب و همه بازماندگان محترم مرحومی از صمیم قلب تسلیت گفته، برای متوفای مرحوم مغفور جنات نعیم را استدعاء دارم و برای بازماندگان عزیز ایشان، صبر جمیل.

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۶ جولای ۲۰۲۴)


زمری کاسی06.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

عكسي از ديداري مرحوم داودخان و شاه آمان الله خان در روم ، ايتاليا

May be an image of 5 people and wedding

زمری کاسی05.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

تحولاتی که بزودی دنیا را تغییر خواهند داد:
پیش‌بینی‌های که باور کردن شان سخت است، اما بزودی به واقعیت تبدیل می شوند و اصلا متوجه آن نشویم مانند تیلفون همراه و کمره آن و اتصال به اینترنت از طریق آن و ارتباط با تمام دنیا،
و اکنون پیش بینی های آینده‌ای نه چندان دور:
1. ترمیم خانه های موتر ناپدید می شوند.چون: موتر های پطرولی/دیزلی از 20000 قطعه تشکیل شده در حالیکه موتر های برقی دارای 20 قطعه هستند، با ضمانت مادام العمر فروخته میشوند.
2. پمپ استیشن ها ناپدید می شوند.‌در کنار سرک ها ایستگاههای چارچ برق نصب می شود( اکنون در برخی کشورها شروع شده)؛
3. صنایع زغال سنگ از بین خواهند رفت. شرکتهای نفت و حفاری برای نفت متوقف خواهد شد.
4. خانه ها انرژی برق را در طول روز تولید و ذخیره می کنند.
5. کودکان موتر های فعلی را در موزیم خواهند دید.
6. کمره های دیجیتال در سال 1985 اختراع شد و پس از یک دوره محبوبیت با آمدن تیلفون های کمره دار خداحافظی تلخی داشت‌.
7. این اتفاق دوباره(سریعتر) با هوش مصنوعی در دیگر زمینه ها مانند صحت، موتر بدون دریور ‌و برقی، آموزش، چاپ سه بعدی، زراعتی رخ خواهد داد.
8. نرم افزار ها(سافت ویر) و رباتها اکثر صنایع سنتی را در 5 تا 10 سال آینده مختل خواهد کرد.
9. هوش مصنوعی: کامپیوترها در درک جهان بهتر می شوند.
10. ربات واتسون IBM که به شما مشوره حقوقی در عرض چند ثانیه با دقت 90 درصد در مقایسه با دقت 70 درصد انسان ها ارائه می کند، موجب بیکاری وکلا خواهد شد. همچنین واتسون به داکتران متخصص در تشخیص سرطان کمک می کند(4 برابر دقیق تر از انسان)؛
11. موتر های بدون دریور در عرض دو سال کل صنعت را تغییر خواهند داد. شما دیگر نمی خواهد موتر داشته باشید زیرا با تیلفون های خود با موتر تماس می گیرید و نزدیکترین موتر بدون دریور در برابر شما ظاهر می شود و شما را به مقصد می رساند.
12. دیگر نیازی به لایسنس دریوری نیست. هر ساله 1.2 میلیون نفر در سراسر جهان در حوادث ترافیکی جان خود را از دست می دهند. در آینده در هر 60000 مایل یک تصادف خواهد بود.
13. شرکت های بیمه با مشکلات بزرگی مواجه خواهند شد، زیرا هزینه ها بدون حادثه ارزان می شود. مدل کسب و کار بیمه موتر ناپدید خواهد شد.
14. املاک و جایداد ها تغییر خواهد کرد. زیرا با کار در حال حرکت، مردم بلند منزل های خود را رها کرده و به محله های زیباتر و ارزان تر می روند.
15. در سال 2030، موتر های برقی تسلط خواهند یافت.
شهرها سر و صدای کمتری خواهند داشت و هوا بسیار پاک تر خواهد بود.
16. برق فوق العاده ارزان و پاک خواهد بود. تولید انرژی آفتابی بطور چشمگیری افزایش خواهد یافت.
17. سلامت: شرکت‌هایی با یک دستگاه صحت(به نام «تری‌کورد») که با تیلفون شما کار می‌کند و اسکن شبکیه و نمونه خون شما را می‌گیرد و تنفستان و 54 نشانگر زنده گی را تجزیه و تحلیل می کند... تقریباً هر بیماری را شناسایی می کند و به شما نسخه پزشکی می دهد.
از این واقعیت غافل نشوید که آینده از آنچه که فکر می کنید نزدیکتر است.
کاپی : از صفحه فیس ...


محمد داؤد مومند05.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​پاسخی به برقع پوش هتاک و اکاذیب شیطانی گماشته شدۀ ویب سایت، دپلوم انجیر صاحب قیس جان کبیر! 

تو به تداوم کشیدن قوله هایت مصروف باش، و من به نگاشتن مضامینم. 

عبدالقیوم میرزاده05.07.2024هلندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

مراتب تسلیت و غم شریکی خویش را خدمت مایار صاحب بمناسبت واقعهٔ المناک وفات برادر ایشان ابراز کرده، برای مرحوم مغفور از بارگاه ایزد متعال طلب مغفرت کرده، جنت فردوس ماوای ابدی شان باشد. به همه اعضای خانوادهٔ و بازماندگان صبر و شکیبایی آرزو دارم.

حسیب الله05.07.2024آلمان http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​انا لله و انا الیه راجعون

از بارگاه خداوند متعال برای محترم زلمی جان مایار بهشت برین  و برای جناب محترم احسان الله مایار و اقارب و دوستان شان صبر جمیل استدعا میدارم.


با تقدیم احترام

حسیب الله

زمری کاسی05.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
گرامی و عزیز من الله محمد سلام و احترام به به شما،

متاسفم که آن عکس دخترک نازنین شما را رنجانیده است! من در رنج زندگی کرده ام، همچنان گرسنگی را سه روز با برادر کوچک و خواهر و برادر در سینه و بغل و تب شدید گذشتانده ام، نه به کسی گفتیم و نه به کسی دست دراز کردیم تا غلامی ما در مقدسه ام سه شبانه روز در آشپز خانهٔ مادرش که مهمان ها داشتند، خاتمه یافت و توانست به ما نان خشک بیاورد!  

باور کنید که نه این بلکه کرسنگی های افریقایان و ویتنام و لووس و غیره در زمان حملات غرب را و لت و کوب مردم را و داستان ها را در کتب خوانده و با عکس ها دیده ام اما چه باید کرد، چاره نیست! چنین عکس ها را نه تنها در کاغذ دیدم و در موردش خواندم بلکه در اطراف ولایات به چشم سر دیده ام و در دوران خشکسالی بین ۱۹۷۱ و وسط ۱۹۷۳ که آمریت گندم مقابل کار به من سپرده شده بود و شب و روز در کار بودم  میتوانم بگویم که آنچه نادیدنی بود دیدم که به زبان به اصطلاح راست نمی آید که بگویم! و شریفانه که زیاد گریسته ولی با تمام قوت شب و روز کار کرده ام و شروع گردید از آنروزی که یک فردی از همکاران پیس کورپ از ترین کوت عکس های وفات شدهگانی را آرد که علف خورده اند و چنان تورم کرده اند و فوت شده اند که پیراهن های شان از بس تورم پاره پاره شده بودند! 

همین روزی بود که ریس پیسکورپ که من مشاور انجنری بودم و کار آمریت گندم مقابل کار را به من سپرد و فوری بعد ظهر برای مجلسی به ریاست انکشاف محل و بزرگوار محترم داکتر وکیل بعد ها وزیر زراعت که گمانم آمریت عمومی پروگرام گندم مقابل کار را در دست داشتند باید میدیدیم! و همین روزیست که کارم شروع گردید! ریس پیسکورپ در دهلیز فقید بزرگوار واحد خان منصوری را دید و مرا به ایشان معرفی کرد که این زمری است و از طرف پیسکورب و سفات امریکا از طرف ما این وظیفه به زمری سپرده شده! 

بزرگوارم منصوری صاحب به من نگاه نکرد و به ریس پیسکورپ به انگلیسی مکمل چون در انگلستان ماستری گرفته بودند، به ریس پیس کورپ گفت بلی زمری چهار پای است! ریس پیس کورپ به اصطلاح دک ماند و سرخ و ریگش بعد سفید پرید و فوراً ریس انکشاف محل پدر معنوی ام مرا در بغل گرفت و گفت که زمری را کی نمیشناسد، من فوری مداخله کردم و به مچل گفتم بلی زمری چهار پا دارد و منصوری صاحب میدانند چه استادم بودند، لحظات فراموش ناشدنی اند! 

به هر صورت در دفتر داکتر وکیل بزرگوار تصمیم گرفته شد که چون به علت بلندی آب دریای هلمند به جز با هلی کوپتر دیگر چارهٔ گندم رساندن نیست! مکتوبی فوراً ترتیب و به تایپ کردن داده شد و این وظیفه به من سپرده شد که باید نزر ستار سیرت معاون صدارت بدون چوکی نزد ستار سیرت بروم و امر یک دربند؟ هلیکوپتر را حاصل نمایم با تمام تنظیمات و بیمه و غیره اش از طرف سفارت امریکا تا نتوانیم به مردم غذا و گندم با هلیکوپتر ازین طرف دریای هلمند به انطرف برسانیم! با چه شوق و ذوقی و هیجانی ساعت دو بعد از ظهر نزد ستار سیرت با عکس های میت های زن و مرد و اطفال و عریضه رفتم! اینجناب خود را مصروف نشان داد و بعد دو سه دقیقه به طرف دروازه نگاه کرد و گفت چیزی کاری است که اینجا آمدی! فورا به طرف میزش رفتم با سخنانی کی از ترینکوت بادغیس عکس های مرده های علف خورده و غیره و غیره را تشریح و التجا نمودم قرار هدایت اگر حضور شما امر فرماید ک یک دربند هلیکوپتر۰۰۰۰۰۰تا اخر! عریضه و عک ها را که بالی میزش گذاشته بودم به طرف مت با انگشت تیله کرد و گفت:*نان دادن به مردم وظیفهٔ ما نیست*! کرسنگی ها مریضی ها و بی بضاعتی مردم افغانستان در دست افراد کثیف و نالایق و پست فطرت اگر نمیبود، اغتشاشی و نهانقلابی و نه کودتای صورت میگرفت، ظاهر شاه محصور و محبوس در ارگ، ولی چهار اطراافش که دون و پست بودند گناه وی چه بود؟

و عجیب اینکه ستار سیرت در سال ۲۰۱۰ یا پیش و پس تصمیم گرفته بود که ریس جمهور شود و چون یک تعدادی را در همین سال باید میدیم، شخصی را که «ترین» تخلص میکرد، باید در شهر کانکرد کالیفورنیا میدیدم، این شخص از من خواهش همکاری را نمود که باید برای داکتر ستار سیرت همکاری نمایم تا ریس جمهر افغانستان شود! از وی پرسیدم که شما به چه خاطر یا چه معنی «ترین» تخلص دارید؟ من درک کرده بودم! به من گفت که وی از ترینگوت بادغیس است و ترین ها چند برادری بودند و این و آن! نفر عمدهٔ که برای ستار سیرت کار میکرد! گفتم ترین صاحب لطفاً کلمات ذیل مرا به این فرد برسانید و زمری کاسی میگوید که تو همان پدر لعنتی هستی که عکس های اطفال و زن و مرد را که از گرسنگی در ترین کوت مرده بودند و نزدت آمدم و۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ و تو پدر لعنت عکس ه و عریضه را به انگشت زدی باکلمات که پیشتر یاد کرد، ریاست جمهوری را حرامت میسازم! از برای خدا خود فکر فرمایید که چنین اشخاص را در حکومت ها و ودولت ها کی مقرر میکنند تا یک دولت یا حکومت  نزد مردم و یا مردم تعلیم یافته نزد مردم منفور قرار گیرند! افغانستان هرگز در اختیار بزرگان خود نبود بلکه کسانی بودند که در اختیار بیگانگان و غربی ها بودند! به هر صورت عزیز برادر و هموطنم اله محمد نازنین، من هم بسیار اشک ریخته ام٬ آنچه در دوران خشکسالی و حالت مردم را در مجموع از دوران طفلی تا آخر دیدم، به اصطلاح به زبان راست نمی آید که بگویم و این خطه را همینطور از ۳۲۰۰ سال به اینطرف و خصوصا دوران اروپ وتحت رهبری مقدونی ها با اسکندر خبیث شان که بر ما تحمیل شده بود و است و پخش کردن نفاق در آسیا  دکترین پدرش که با «متفرق بساز و غلبه و موفق شو» را در آسیا تخم گذاری کرد که تاقیات گد شدهٔ اش تا حال در اختیار غرب اند. این دخترک معصوم نمونهٔ از صد ها هزار و ملیون ها است!

گلونه او اوښکې


دوکتور غروال05.07.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​د محترم مایار صاحب کشری ورور ته د جنت نصیب کیدو دوعا کوم او فامیل او خپلوانو ته د خدای مهربان څخه د تسلی   او صبر ارزو کوم !!!

زمری کاسی05.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

مه تابان
ای لاله رو بوصف تو دیوان نوشته ام
یاد رخت نموده گلستان نوشته ام
از بسکه دیده ام شده محو جمال تو
در هر ورق نگر مه تابان نوشته ام
جانا ز من مرنج عقیق لب ترا
خوشرنگ تر ز لعل بدخشان نوشته ام
نام خدا ز بس که قشنگی نگار من
اسم ترا سرافسر خوبان نوشته ام
ای نور دیده پاره مکن نامه ی مرا
با خون دل به همرۀ مژگان نوشته ام
غور نما برای خدا سرسری مخوان
با یک جهان حسرت و حرمان نوشته ام
گریان اگر نمی کنی از خواندنش مخند
هر بیت را به ناله و افغان نوشته ام
اول به چار گوشه ی خوانی که نان خوری
چون فرض عین پاس نمکدان نوشته ام
مینای یار عشقری از دست من شکست
جان عزیز خویش به تاوان نوشته ام
عبدالباری جهانی04.07.2024ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​بدین وسیله تأثرات عمیق خود را بمناسبت وفات بردار محترمم احسان الله مایار اظهار داشته و از خدای متعال برای متوفی جنت فردوس و برای باز مانده ګان او، بخصوص شخص محترم احسان الله مایار، صبر جمیل را خواهانم. انا لله و انا الیه راجعون.

عبدالباری جهانی04.07.2024ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​برادرنهایت ګرامی محترم محمدداوود مومند سلام و احترامات. از تبصره اخیرتان متشکرم. قسمیکه یاد اوری نموده اید باورکنید در نوشته ها و کتب تاریخی ام هیچ وقتی به هچګونه تعصب و عداوت و عقده ګشایی و هچنینی حب بیجا راه نداده و نخواهم داد. زیرا با هیچ یکی از شخصیتهای تاریخی کشورم نه دشمني و عداوت و نه علاقه خاص و خویشاوندی دارم. یک روزی  ازین جهان برای ابد میرویم. با خود هیچ نخواهیم برد و از خود چند صفحه ای به یادګار خواهیم ګذاشت. نباید خودها را مورد نفرین نسلهای آینده قرار بدهیم. شما بسلامت باشید. با احترام.

دوکتور ع ، تره کی04.07.2024فرانسهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/FR.png

​پیام تسلیت به محترم مایار :
به این وسیله مراتب تسلیت خود را به محترم انجنیر احسان الله مایار و خانواده شان ابراز میکنم. به روح متوفا  ( برادر محترم مایار ) درود و دعا میفرستم. 

ع، تره کی

محمد داؤد مومند04.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​گرامی ام شاغلی باری جهانی
اولتر از همه برایتان در قسمت نوشته ها و رساله های تاریخی و تحقیقی تان که مثل وثانی ندارد، تبریک مجدد ابراز میدارم، نکات بس با ارزش تحقیقی و تاریخی شما در مضامین نان مانند مقالات تان در مورد غازی امان الله، نادر خان بزرگ، علامه سید جمال الدین افغان، اعلحیضرت محمد ظاهر شاه و ده های دیگر، ممثل تفکر خلاق و بینش ژرف و واقع بینانۀ شماست، که غبار و فرهنگ و شاگردان و پیروان شان، به راه شان نرفته اند. بخصوص که تحقیقات و تحلیل واقعات تاریخی تان عاری از هر نوع تلوث حب و بغض کاذب است. قلم تان پر بار و مانند جویبار، جاری و روان باد.
شما در کامنت موجز تان عنوانی این قلم، تشویش تأخیر نشر مضمون تان را از طرف این سایت وزین ، دال بر اینکه ممکن نشر مطالب مهتر و با ارزشتر و علمی تری را احتمالا ، نظر به مضمون شما ارجحیت داده باشند. وارد ندانسته، زیرا وقتیکه سخن به صورت اخص، به مطالب تحقیقی و تاریخی و ادبی برسد، که را یارای رقابت با شماست و چطور ممکن است مجریان این ویب سایت از در کآن عاجز باشند. بخصوص که صلاحیت تخنیکی انجنیر صاحب فهیم اظهر من الشمس است، و لیاقت تخنیکی شان در هیچ ویب سایتی قابل مقایسه نیست.
در ماه جاری دو سه بار مضامینم  که در ویب سایت دعوت ظرف یکساعت بدست نشر سپرده میشد، مجریان این ویب سایت وزین از نرسیدن مضامینم، مرا هشدار میدادند، در حالیکه من بیشتر از دوصد و بیست مقاله در آرشیف دارم و هرگز مشکل نرسیدن به ایمیل این ویب سایت وزین مطرح نبود، دو مضمون خود را به مجبوراً به یک دوست بزرگوار خود ایمیل نمودم و از ایشان خواهش نمودم تا مضمونم را از طریق ایمل خود به این ویب سایت وزین بفرستند.
اینکه ایمیل من به ویب سایت دعوت و هم چنین به یک دو نفر دوست میرسد چطور ممکن است به این ویب سایت وزین نرسد، این وضع برایم تشویشی ایجاد نمود که ممکن روی کدام دلیل سیاسی و یا کدام فشار از مجاری سیاسی، ویب سایت آریانا نمی خواهد از این به بعد همکار قلمی این ویب سایت باشم، اما الیوم بعد از مدت سه روز مضمونم اقبال نشر یافت و کمی از تشویش بزرگم کاسته شد.

لذا گفته میتوانم که دلیل تأخیر نشر مضامین شما بعد از نشر در ویب سایت دعوت و افغان جرمن در ویب سایت اریانا افغانستان کدام دلیل تخنیکی دارد.
امیدوارم جناب انجنیر صاحب فهیم که متخصص بسیار و ارد و منحصر به فرد و سر آمد اقران درین رشته است، در رفع این مشکل از اعجاز صلاحیت تخنیکی خود کار بگیرند، تا مانع سوء تفاهم و تشویش محتمل ما همکاران قلمی و صادق و وفادار نگردد .

تشکر

محمد داؤد مومند03.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​منت ساختم رستم داستان
و گرنه یلی بودی در سیستان

این بیت فردوسی عنوانی محمود غزنوی سروده شده است، که در مورد اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و  سردار صاحب بزرگ داؤد خان قابل تذکر و تطبیق است، بدین مفهوم که این  پادشاه افغانستان بود که از ... سردار، رستم داستان ساخت.
این پادشاه افغانستان بود که پا درک جنون سردار صاحب بزرگ برای رسیدن و نشستن بر اریکۀ هرم قدرت، عم بزرگوار و تاج بخش خود و اولین پدر نظام دیمکراسی در کشور، یعنی شاه محمود خان غازی را، صرف بعد از مدت هفت سال اکراهاً و جبراً مجبور به استعفی ساخت و به آغه لالۀ خود موقع داد، مدت ده سال، به مشی صدراعظم صاحب کبیر سردار محمد هاشم خان، سلطنت بچلاند.

سردار صاحب بزرگ، داؤد خان از طریق تشکل «کلپ ملی»  و تجمع ذواتی مانند عبدالمجید زابلی و حسن شرق و ببرک و امثال شان به تخریب حکومت شاه محمود خان غازی پرداخت، این مخالفت و بعضی اختلافات ذات البنی میان اعضاء خانودۀ سلطنتی، زنگ خطری بود برای رژیم سلطنت، پادشاه که یک شخص مدبر بود، با درک بروز همچو افتراق میان خانوده، لازم دید، سردار صاحب بزرگ را به آرزویش دیرینش برساند و در نتیجه، داؤد خان را صدراعظم کشور سازد.

البته همین فرصت طلایی بود، که سردار داؤد خان چه در ساحۀ سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی، اعتباری برای خود کسب کند، بدون تردید از شخصیت دینامیک داؤد خان، نمیتوان چشم پوشید. ولی در مجموع این رشد شخصیت سردار صاحب، مرهون فرصت طلایی است، که از طرف پادشاه افغانستان برایش مساعد گردید.

روی همین دلیل بود که پادشاه اطلاعاتی را به شمول ادعاهای سردار ولی، در مورد پلان کودتای سردار صاحب  قبول نمیکرد و باور نداشت که سردار به این اندازه نمک حرام و حق ناشناس باشد.

از طرفی هم قابل باور نبود که سردار به حیث یک یک شخصیت پر وزن، چند نفر بی ناموس اوباش و بی پدر و مادر و مزدور کی - جی- بی را، به سردمداری ملعون حسن شرق، دور خود جمع کند و  در نیمۀ شب مانند داره ماران و دزدان  مسلکی به عمل زشت و ضد ملی و منحوس و  مردود و ضد ارزش های قانون اساسی کشور دست به کودتا بزند.

بی بی ملالی نظام در مضمون مستند و متکی بر اعترافات داکتر صاحب کاظم مبنی انگیزۀ  اصلی کودتا، متذکر شده اند، که بعضی ها، کودتا را «تحول» مینامند.

خدمت به عرض برسانم این اصطلاح «تحول» در مورد کودتای منحوس و تباه کن سرطانی از دهان کسانی شنیده میشود که برای افراد این دو خانواده، سردار صاحب حیثیت خدای دوم را دارد.

و دلیل روشن و آفتابی آن، برای اعضاء این دو خانواده درک نحوست نام کودتا است، زیر، عمل غیر قانونی کودتا، در موازات اعتشاش بچۀ سقو، یک عمل ذلت بار، شرم آور و سخیف و کثیف است و این ذوات به کار بردن کلمۀ کودتا را برای سردار شان، شرم آور و توهین آمیز تلقی میکنند، غافل از اینکه با وجود ادعای سردار صاحب بزرگ، کودتا کودتاست و هرگز کودتا را نمیتوان انقلاب ساخت.

نام تحول، به هیچ وجه پرده بر نحوست و ماهیت ضد ملی کودتا و آنهم به دستیاری ایادی کرملن و کی- جی- بی انداخته نمیتواند.

آفتاب آمد دلیل آفتاب. 

محمد داؤد مومند03.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​وفات روانکاه برادر مایار صاحب بزرگ.

همین اکنون از وفات المناک و جانکاه برادر انجنیر صاحب احسان الله خان مایار، توسط شاغلی قاسم خان باز اطلاع یافتم که موجب تأثر و تأسف فراوان عمیق قلبی من گردید و گویا من یک برادر خود را از دست داده باشم.

سالیان قبل که من به ایلات متحده آمدم، با برادر و دوست مر حومم، حبیب جان مایار در تماس شدم، مرحومی علیه اشغال شوروی از هیچگونه مبارزه و فعالیت آزادی خواهانه و وطنپرستانه دریغ نورزید، مرحومی به نشر یک اخباری نیز مبادرت ورزید، که من از زمرۀ همکاران قلمی شان بودم، یاد شان گرامی باد..

هم چنان این قلم بعضاً با محترم عنایت الله مایار که در سناتیاگو، به سر میبردند در تماس میبودم.

خلص کلام که دوستی ما، با خانوادۀ مایار صاحب که سابقۀ بیشتر از هشتاد سال قدامت تاریخی داشته و ارتباط میگیرد، متکی است به تعهد و پیمان دوستی و برادری میان پدر مرحومم و جنت مکان والی صاحب محمد اسمعیل خانن مایار صاحب.

مقام و منزلت والی صاحیب محمد اسمعیل خان مایار در نظرم، صد بار بیشتر از منزلت کاکایم حاجی غلام حسین خان حاکم میباشد.

بدین ذریعه عمیق ترین مرابت تعزیت خود را خدمت دوست و برادر بزرگوارم، انجنیر صاحب مایار تقدیم داشته، برای مرحومی جنات نعیم وفردوس برین ملتجی ام.

ابا عرض حرمت

قاسم باز03.07.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ در بعضی بسهای شهری و لینی افغانستان در داخل کابین موترهای بس چنین نوشته شده بود. 
میکنم راننده ګی دارم توکل بخدا
از خطر محفوظ ګردان یا محمد مصطفی. 
مینویسم . باید بنویسم. 

از خدای پاک شکر ګذارم که افراد مانند ، ****

ایا ؟ ظاهر شاه  زمان صدارت محمد داودخان کدام فرق به ظاهر شاه زمان دهه به اصطلاح دیموکراسی قلابی داشت ؟؟؟ لطفآ  شما خوش نامها  اګر لطف نماید نام ، احداث و ساخت سه پروژه عمرانی  و حیاتی برای افغانستان که پلان اعمار و تهداب ان پروژه ها در ده سال اخیر سلطنت مانده شده باشد . نشان دهید. ظاهر شاه در ده سال صدارت محمد داودخان هم شاه افغانستان بود و هکذا  در ده سال دوران اخیر  صدراعظمان غیر خاندانی نیز شاه افغانستان بود . افسوس و صد افسوس به قضاوت های انفوسی شما نخبګان سیاسی ملی و فرا مرزی افغانستان . 
ګرم شه لا ګرم شه. 
زمونږ کشتی یی ډوبه وله ، خپل دریاب طوفانی شو
دا د مستو پسرلی دی 
دا د اور سبزه کوبی ده 
هر پاڼه خماری ده 
هر ګلاب مو شرابی شو 

عبدالباری جهانی03.07.2024ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جنابان محترم الله محمدخان و محترم داوود مومند سلام هایی ګرم او احتراماتم با بپذیرید. از هر دوی تان ممنونم که مضامین ناچیز بنده را خوانده و بر ان تقریظی نګاشته اید. جناب داوود مومند را یاد آورشوم که مضمونی را که بنده درباره ظاهرشاه نګاشته و طرف توجه شما قرار ګرفته است از مدت دو روز در همین ویب سایت انتظار نشر را میکشد. شاید در یک وقت لازم به نشر بسپارند. چون می فهمم که حتماً مضامینی را داشته اند که از مضمون ناچیز بنده بارها مهمتر بوده اند. شما زنده و سلامت باشید.

زمری کاسی03.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

خلیل الله معروفی03.07.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 شعری عدیم النظیر از "داوود سرمد فقید"

امروز صبح مانند همه روزهای دیگر صفحات انترنتی مورد علاقه ام را کشودم و بعض بعض مطالب را مرور کردم. در میان همه مطالب مگر سروده ای را خواندم زیر عنوان "آرزوها"، که روی هرچه شعر است، میشوید. این شعر کممانند صفحات امروز  پورتال فاخر "افغانستان آزاد ــ آزاد افغانستان" را مزین ساخته و فرستنده و ویراستارش دوست گرانقدرم محترم "احمدجان پوپل" است، که این شعر را با امانتداری کامل "املائی و عروضی" و با سلیقۀ بینظیر پیشکش کرده است. این شعر آنقدر زیبا و دلارا و مطنطن و پیام آور است، که وقتی آن را بخوانی، دیگر دلت از اشعار شاعران پارینه و امروزی سیاه میشود!!!

لنک مربوط را می اندازم تا خوانندۀ باذوق و شعرفهمی آن را بخواند و لذت ببرد:

Microsoft Word - 073121-Sarmad-F-AP-Aarzoo-Haa.doc (afgazad.com)

"داوود سرمد" در جوش جوانی به دست خبیثان "خلق ــ پرچم" به شهادت رسید؛ مگر اگر این شاعر زنده میبود، معلوم نبود، که شاعر دیگری در "قلمرو شعر دری" یارای همتائی با او را داشته باشد!!!

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ سوم جولای ۲۰۲۴)

محمد داؤد مومند02.07.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​مضمون «هجو نگاری در بارۀ اعلیحضرت محمد ظاهر شاه» یا یک شاهکار لامثال!

الیوم، طبق معمول بار اول به ویب سایت وزین آریانا افغانستان مراجعه نمودم و آرزومند نشر مضمون جدید خود تحت عنوان «عدم موازنۀ صلاحیت و قدرت، در تقرر کرسی های حکومتی، میان داؤد و حسن شرق» که دو روز قبل، هم به صورت مستقیم و هم بالواسطه ایمیل یک دوست بزرگوار ، به این ویب سایت وزین ارسال گردیده بود، بودم، که اقبال نشر آن، تا تحریر سطور ذیل میسر نشده است. قابل تذکز است که مضمون متکره در رد مدعیات محترم داکتر صاحب سید عیدالله کاظم در مورد اعمال قدرت سردار داؤد خان، بر حسن شرق و قدرت کمیتۀ مرکزی نگاشته شده است.

بعداً به ویب سایت افغان جرمن مراجعه نمودم و در مورد خود، از سه نفر نقاب پوش، احمد و محمود و کلبی، به جز شعار های کژ اندیشانه، چیزی نوی ندیدم. و سر انجام به ویب سایت دعوت مراجعه نمودم، ویب سایت وزین دعوت مضمون فوق الذکر مرا بعد از یک ساعتف بدست نشر سپرده بودند. احسنت.

در ویب سایت وزین دعوت مضمون استاد باری جهانی را در رد هجویات و لاطائلات ذواتی دیدم، که دپلوم انجنیر صاحب قیس جان کبیر، ایشان را به خطاب «نخبه گان» مفتخر ساخته اند. و به الله محمد خان حق بین و حق پرست هشدار داده که تنها در صورت مناطقه با این نخبه گان واجب الجنت، از نام مستعار کار نگیرد!!!!!!!!

ادر تاریخ معاصر ادب زبان ملتی و جنتی پشتو، دو شخص، یعنی شاهشاه غزل، استاد امیر حمزه شینواری و استاد جهانی مقام شعر و شاعری را از رحمن بابا، بالا بردند.

استاد جهانی نه تنها در قسمت شعر مانند ناصر خسرو، دست سخن گرفت و بر آسمان، شد، بلکه در قسمت تحقیق و تاریخ، دست های غبار و صدیق فرهنگ و دنباله روان شان را از پشت بسته کرد.

واقعیت پسندی و دوری و اجتناب از تداخل انگیزه های شخصی و اجتناب صد  در صد جهانی از اقتضاء پرستی و به دهل زمان رقصیدن، از خصوصیات متبارز و متمایز و متفاوت باری جهانی در تحلیل ها و تحقیات شان است.

من این کلام علامه داکتر اقبال را در حق جهانی، مصداق حال یافتم:

یکی جوی و یکی بین و یکی باش.

در اخیر از مجریان محترم این ویب سایت وزین ملتجی ام که در قسمت نشر مضمون فوق الذکرم، مرا در زیر آفتاب سوزان روز قیامت در انتظار نگذارند، چنانکه شاعری گفته است:

گرمست آفتاب قیامت ولیک نیست

سوزنده تر ز سایۀ انتظار

و اگر احیاناً مجریان محترم ویب سایت آریانا افغانستان، همانند ویب سایت افغان جرمن و آنهم روی دلایل سیاسی و یا هم کدام فشاری از مجاری متنفذ و ذیصلاحیت و ذیقدرت، از همکاری قلمی من،  معذرتی داشته باشند، این قلم را آگاه ساخته تا بیشتر مزاحم مجریان محترم این سایت وزین نگردم.

با عرض حرمت 

زمری کاسی02.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

علت جاری شدن دریاچه خون در قطب جنوب چیست؟
سرچشمه‌ی آبی که به شکل خون روی یخ‌های قطب جنوب جریان پیدا کرده است زمانی یک دریاچه‌ی نمکی بوده که حالا، به دلیل تشکیل یخچال‌های طبیعی در بالای دریاچه، دیگر به هوای بیرون دسترسی ندارد. در نتیجه آب در عمق ۴۰۰ متری زیر زمین محبوس شده و با گذشت زمان هر روز شور و شورتر شده است.
در حال حاضر این آب ۳ برابر شورتر از آب دریا است و هرگز یخ نمی‌زند. همچنین حاوی میزان بسیار زیادی آهن است که تا قبل از خروج از دریاچه با آکسیجن و نور خورشید در تماس نبوده است. در نتیجه بلافاصله بعد از خارج شدن از فضای بسته‌ی دریاچه، با آکسیجن هوا تماس پیدا کرده و آهن موجود در آن اکسید می‌شود. به همین دلیل رنگ آن به سرخ تیره، دقیقا رنگ زنگ آهن، تغییر پیدا می‌کند


الله محمد02.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم مایار صاحب گرامی و عزیز!

با عرض سلام و آرزومندی شما پیر ما از بارگاه ایزد متعال، از اینکه فرست مساعد شد تا از مقالات تان در ارتباط زندگی تان تشکری نمایم ، خوشوقتم.

خداوند شما را همیشه صحتمند و خوش داشته باشد .  تشکر از اینکه با وجود  کمبود همرای زندگی تان که بسیار زیاد سخت است ، اینجا همرای دوستان  هستید.   باید با خاطرات آن مرحومه بقیه زندگی را با همه سنگینی ان مانند همه  به پیش برید.  

ارام و خوش باشید برادر بزرگوار و مرد میدان. با ختم زندگی همه ما بازنده هستیم ، اما برنده تولد می گردیم و زمان را در اختیار داریم که اگر درست درک گردد به  جهت بازندگی در حرکت است. فرهنگیان بزرگ شرق و غرب بشر مانند مولانا و غیره ما را متوجه این اصل ساخته اند ، مگر تا کنون بشریت نتوانسته با فیصدی سطح بالا  اخلاق و تعلیم و تربیه سالم را در جوامع مختلف بشری سر گذشت خود ساخته عوض حرص و خشم.

دور انسان به میان دو قدح مشترک است

تا چه اقبال کند جام لدن یا دنیا

بیدل 

 

الله محمد02.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم جهانی صاحب!

  سلام و ادب تاسو ته ولاندی کوم،  د خدای پاک ثخه ستا سو صحتمند ی غوارم.  

 ستا   "تصوف د پښتو په ادب کي" مضمون ما ته دیر دلچسپ تفکرات خونده وشی. دیر مننه ستا د زحماتو .

 د مثال په دول:"دا دواړه نکلونه له مجازي میني څخه د حقیقي میني خواته د متوجه کېدلو او حقیقت ته د رسېدلو داستانونه دي چي سالک په داسي توګه حقیقت ته متوجه کوي چي باآلخره له دنیا او مافیها سره رابطه شلوي او یوازي حقیقي محبوب ته د رسېدلو په تالښ وزي."

همدی دول په پای کی دغه جمله ما ته دیر خوند وشی :

" خو د شاه و ګدا د کیسې نتیجه هغه ځای ته رسیږي چي عاشق او معشوق یو وجود سي. له دې وروستۍ نتیجې څخه د صوفیانو مطلب له حقیقي معشوق سره د بنده یا عاشق یوځای کېدل او د هغه په وجود کي محو کېدل او فنا کېدل دي چي باآلخره انسان ته هر څه معشوق معلومیږي او بل هیڅ نه ویني او دا » همه اوست« دی.

مشرف په مرتبه د همه اوست شو 

که ظاهر و که باطن و مغز پوست شو


الله محمد02.07.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم کاسی صاحب گرامی!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی قلبی ام ام برای صحت و سلامتی شما محترم ، از ارسال چندین پیام تصوری  خوب تان مستفید شدم مخصوصاٌ گفتار چارلی چاپلین.

لاکن عکس ان دخترک با گریه و آن وضعیت  انقدر باعث رنج روح و روانم  شد که هر لحظه به آن فکر می کنم گفتار چارلی چاپلن را زنده نموده و فوق العاده این انسان کوچک مرا می رنجاند و زمانی خود را در روح و روان ان دخترک با شرایط که عکس همه آن شرایط را هویدا می سازد احساس می کنم ، روحم   می رنجد. خداوند وسیله گردد   به فرموده چارلی چاپلن که با افتادن یک سیب قانون جاذبه را کشف نمود با دیدن همچو یک تصویر قانون انسانیت را بیاموز یم ، تا در جشم این مخلوقات خداوند خنده و خوشی را به جای گریه و نا امیدی دید. 

کرده ام باز به آن گریهء سودا، سودا

که از هر اشک زدم بر سر دریا، دریا

بیدل 


زمری کاسی02.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 3 people and text

زمری کاسی02.07.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of ‎6 people and ‎text that says '‎كل میدکل ربانى‎'‎‎

قاسم باز02.07.2024ويرجينياhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم انجينر  صاحب مايار. 

وفات غمناك برادر تانرا بشما و همه اعضاي فاميل محترم شما تسليت ميگويم. از بارگاه خدا بي نياز بشما و همه اعضاي فاميل شما صبر جميل و به متوفا جنت نعيم را خواهانم. امين. 

1 - 150بعدی