محمد داؤد مومند | 14.11.2025 | متحده ایالات |  |
خدمت محترم الله محمد خان گرامی!
بعد از عرض مراتب ادب و تمنیات نیک پیغام مبارک شما را دریافت نمودم.
خدا شاهد است من کلمات و الفاظی در ذهن خود تدارک کرده نمیتوام، که از شفقت و نوازش و ذره نوازی آن اخوی گرامی ابراز شکران و امتنان نمایم. به نظر من یک شخص تنها میتواند، همچو افتخاری را، از جانب یک برادر بزرگوار مانند شما، نصیب گردد و بس. تشریف آوری تان را به اضلاع متحدۀ امریکا و بخصوص ایالت کلیفورنیا، خیر مقدم میگویم، چه سعادت بزرگی که افتخار مصاحبت و مجالست آن برادر بزرگوار از نزدیک حاصل گردد.
اداره میتواند که آدرس ایمیل مرا، الساعه در خدمت شما قرار دهد. با عرض حرمت
|
 |
الله محمد | 13.11.2025 | آلمان |  |
برادر نهایت عزیز و محترمم جناب مومند صاحب گرامی!
تبصره اخیر تان بنده را نهایت متاثر ساخته است. نبود شما یک ضایع واقعاٌ بزرگ بوده، زیرا در جریان سالیان زیاد در مسایل مختلف از شما زیاد اموخته ام، و هر گاه چنین قطبی در برابر قطب های دیگر مانند شما وجود نمی داشت، برایم بسیاری مسایل تاریخی و سیاسی کشور روشن نمی شد، یعنی در تاریکی باقی می ماند. حیف انکه در زمان حیات چنین دانشمندی سایه خود را از بالای ما مساکین علم و دانش دور می نماید. به نظر بنده غیر مستقیم از طرف اداره اشتباه قبول شده. نمی خواهم در زمینه زیاد بنویسم، زیرا شما در ها را محکم بسته نموده اید.
به هر صورت تصادفاٌ، قرار است بنده هفته بعد عازم امریکا گردم و از کالیفورنیا هم دیدن نمایم.
بدینوسیله از شما و از این طریق از اداره محترم خواهشمندم تا نمبر تیلیفون و یا هم ایمیل شما را برایم در ایمیلم بفرستند، تا در صورت ممکن برای چند ساعتی در محل اقامت شما با شما ملاقات داشته باشم.
از لطف شما و اداره محترم قبلاٌ تشکر می نمایم.
با عرض سلام و آرزومندی صحت شما بزرگوار مجلس و همه دوستان به شمول اداره محترم.
خیال نازکی داری دل خود جمع کن بیدل
به جز هیچ از میان چیزی نمی یابی کمر بگشا
|
 |
محمد داؤد مومند | 13.11.2025 | متحده ایالات |  |
معذرت از یک اشتباه بزرگ تایپی مبنی بر عدم تذکر نام جنرال ضیاء در یک پاراگراف:
قبل از شروع پاراگراف (کشتار هفده هزار فلسطینی ....) باید نام جنرال ضیاء تحریر میشد.
از همچو بی توجهی و فرو گذاشت خود معذرت میخواهم، زیرا عدم تذکر نام جنرال ضیاء در ابتدای پاراگراف مذکور، تمام متن پاراگراف را فاقد معنی و محتوی میسازد.
با معذرت مجدد
|
 |
محمد داؤد مومند | 13.11.2025 | متحده ایالات |  |
تو ضیحاتی چند و فرجامین سخن ! خدمت شخصیت نکته دان و نکته سنج، الله محمد خان روشن ضمیر و دوستان با فرهنگ و با معرفت. جناب الله محمد خان گرامی! اولتر ازهمه مفتخرم که از طریق فعالیت مطبوعاتی ام، توفیق آن بدست افتاد که با یک عده ذوات صاحب معرفت و فضیلت و غناء معنوی، یک ارتباط معنوی، مبتنی بر تعاطی افکار و نظریات و هم فکری و همدلی، و طرح دوستی برادرانه، وطندارانه، آزاد منشانه و مبری از هرگونه شائبه های سیاسی و سیاست بازی میسر، افتید. به عقیدۀ این قلم، هیچ دوستی و احساس اخوت در جهان، به پایۀ دوستی های مبتنی بر احساس همدلی، متکی بر صفای روانی و هم سویی وجدانی، استوار و پایدار نیست. این قلم با عطشان فراوان منتظر تشریف آوری شما از مسافرت و مطالعۀ نظریات عالمانه و فاضلانۀ تان بودم. نظریات عالمانه و عادلانه و عاقلانۀ تان عنوانی اداره ویب سایت آریانا افغانستان و آن فرد دیگر، از نظر منطق و دانش چند بعدی تان، حیثیت پُتک پولادین را داشت، که هردو مرجع مخاطب تان را به لاجوابی و سکوت مواجه ساختید، لذا میگویم ملیون احسنت و مرحبا و حبذا. برادر روشن ضمیر، اجازه بدهید درین آخرین پیامم، ارزیابی خود را درمورد تبصره های دوستان و محبان با صفا و معاندان تُنک نظر و سطحی اندیش ابراز دارم. اولین انعکاس در مورد شکایتم مبنی بر سانسور مضمونم و جواب نا متوازن و نا متعادل اداره، از طرف هموطن ارجمند شاغلی توخی صاحب ابراز گردید و کلاً مشعر بود، براحترام به پرنسیپ مطبوعاتی. محقق دانا و مورخ توانا استاد باری جهانی نیزدر توضیحات شان، با تذکری، از مضمون خود که مدت دوازده سال قبل در مورد شخصیت خلیلی تحریر نموده بودند ، گویی در حقیقت، بارگرانی را از دوشم برداشت. آنچه مایۀ تعجم در تبصره های بسیاری از هموطنانم گردید، بی خبری کامل شان از نظریات و اعمال و شخصیت سیاسی خلیلی است. از مطالعۀ کامنت های این ذوات مستفادم شد، که ایشان صرف شنیده اند که خلیلی، مداح اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، پدر دیمکراسی واقعی درافغانستان بود و تنها همین مطلب را نکتۀ ضعف شخصیت خلیلی تلقی میکننند. چنین به نظر میرسد که ذوات مذکور اصلاً کلیات اشعارخلیلی را در عمر خود، نه دیده اند و نه خوانده اند. طویکه که این قلم در مضمون سانسور شدۀ خود توضیح داده بودم، زمانیکه در صنف هفتم لیسۀ حبیبه بودم دوستی به نام اسدالله راید، بعدا داکتر اسدالله راید استاد پوهنتون کابل مجموعۀ اشعار خلیلی و کتاب (زبورعجم) علامه داکتر اقبال را به دسترسم قرار داد. مجموعۀ اول اشعار خلیلی از طرف وزارت مطبوعات وقت بدست نشر سپرده شده و من آن را چندین بار مطالعه نمودم. سالیان بعد دیوان اشعار خلیلی به شکل زرکوب و قطع و صحافت بسیار ممتاز از طرف پوهنتون تهران (به قول شاطران فرهنگ ایران و معاندان اصطلاح ملی و افغان شمول و مبارک پوهنتون «دانشگاه» بدست نشر سپرده شد و من یک کاپی آن را از یک کتاب فروشی درکابل خریدم. متکی بر مطالعۀ محتویات کلیات خلیلی، خلیلی را نمیتوان مداح اعلیحضرت محمد ظاهر شاه دانست. در هیچیک از اشعار خلیلی مداهنۀ وجود ندارد، که یاد آوری از مداح معروف قزل ارسلان کند، چنانکه گفته است: نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند خلیلی در یک رباعی خود عنوانی اعلیحضرت محمد ظاهر شاه گفته است، که قسمتی از آن به خاطرم مانده، مشعر بر اینکه: گر گویم که عمرت از هزار افزون باد این نیست دعا گر گویم که نامت در صف عادلان مقرون باد این است دعا اگر ما به کتب (پیام مشرق) و (مثنوی مسافر) علامه داکتر اقبال مراجعه کنیم، مرحوم اقبال در سه قصیدۀ طولانی خود مورد اعلیحضرت امان الله و اعلیحضرت محمد نادر شاه، و اعلیحضرت محمد ظاهر شاه چنان به ستایش پرداخته که خلیلی صدم حصۀ آن را در نظم های خود عنوانی اعلیحضرت محمد ظاهرشاه، نور الله و مرقده، ابراز نکرده است.
بطور مثال اقبال، شاه امان الله را مخاطب ساخته و مینویسد: ای امیر کامگار ای شهریار نو جوان و مثل پیران پخته کار چشم تو از پردگیها محرم است دل میان سینه ات جام جم است عزم تو پاینده چون کهسار تو حزم تو آسان کند دشوار تو همت تو چون خیال من بلند ملت صد پاره را شیرازه بند چند بیتی هم در مورد غازی محمد نادر شاه: نادر افغان شه درویش خو رحمت حق بر روان پاک او کار ملت محکم از تدبیر او حافظ دین مبین شمشیر او عهد صدیق از جمالش تازه شد عهد فاروق از جلالش تازه شد و ابیاتی هم در مورد اعلیحضرت محمد ظاهر شاه: خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت محمد ظاهر شاه ایده الله بنصره: ای قبای پادشاهی بر تو راست سایۀ تو خاک ما را کیمیاست خسروی از وجود تو عیار سطوت تو ملک و دولت را حصار ای تو سرمایۀ فتح و ظفر تخت احمد شاه را شأنی دگر طوریکه فوقاً ملاحظه میگردد، شمۀ همچو توصیف ها در ابیات خلیلی عنوانی اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و جود ندارد. باید تذکر دهم که سرودن ابیات و نظم های مدح عنوانی اعلیحضرت مرحوم، نه گناه صغیره است و نه گناه کبیره، و از نظر حقوقی نه قبحه است و نه جنحه. بلکه ابراز یک واقعیت عینی است در مورد، پادشاه فقیر مشرب و دیمکرات، که ثانی اش در تمام زماداران مشرق زمین دیده نمیشود. و طوریکه دیده شد، از روزی که سایۀ محمد ظاهر شاه از سر ملت افغان برداشته شد، بنیان تباهی مملکت و ملت ما گذاشته شد و سر ملت افغان به سنگ لحد خورد. لذا ارشاد حکیم بزرگ نیم قارۀ هندوستان علامه اقبال، کاملاً راست و حکیمانه بود که: سایۀ تو خاک ما را کیمیاست. باید خطرنشان سازم که هم پایه قرار دادن و مقایسۀ بچۀ سقو با اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، مقایسۀ خر موره با لعل و جواهر است، چناکه لسان الغیب حضرت رحمن بابا فرموده اند: په نظر د جاهلانو نا کسانو خر موره لعل او ګوهر دری واړه یو دی استاد الفت، شاعر و نویسنده و دانشمند بزرګ جامعه ما، در مورد همچو تلقی کوردلان و لایشعران، فرموده اند: په داسی رنګ بی تمیزۍ د خرو خندا راځی شاعری هم ګفته است: یا سخن دانسته ګوی ای مرد نادان، یا خموش نتیجۀ اوقی گری بی جا و خود را مگس ساختن هر شوربا، جز ندامت و خجالت و شرمساری، و بال و پر خود را سوزاندن سودی ندارد. رحمت حق بر منطق الله قوی و نیرومند الله محمد خان گرامی، عنوانی همچو حشرات موذی و لایشعر و مغرض، در زمینه. َ در کشتار هفده هزار فلسطینی، رول بارز داشت، توسط خلیلی، و قهرمان سازی جنرال ضیاء جنایت شعار و دشمن موجودیت افغانسان، و او را ملقب ساختن به سپاه سالار اسلام، خیانت خلیلی به حساب میرود. متکی بر روایت تاریخ، خلیلی اولین طراح پلان تجزیۀ افغانستان به شمال و جنوب است. و این یک خیانت بزرگ ملی است. عریضۀ غلامانه و رذیلانۀ خلیلی عنوانی شاه ایران و او را شاه ایران و شاه افغانستان خطاب نمودن و تقاضای لشکر کشی ایران را علیه زعامت یک شخصیت وطن پرست بزرگ یعنی سردار محمد داؤد خان یک خیانت بزرگ ملی است. امارت اسلامی و یا هر حکومت دیگر باید استخوان خلیلی را از جوار سید بزرگوار از محوطۀ پوهنتون کشیده و در کنار گور بادار و سردارش بچۀ سقو مدفون سازند و در عوض استخوان های مبارک علامه حبیبی را در کنارعلامه جمال االدین افغان مدفون ساخته تا قبور هرد علامۀ های بزرگوار درکنار هم باشند. با نوشتن و نشرهمین سطور مقاطعۀ قلمی من با ویب سایت اریانا افغانستان، آغاز و امیدوارم روزی تفویض مدیریت این ویب سایت را به میرمن دانشمند و قابل افتخار جامعۀ افغان بی بی میرمن ملالی نظام، اگر چند صباحی حیات باقی بود ببینم. در اخیر این مقال روی مبارک دوستان و محبان و یاران مطبوعاتی خود را در عالم خیال بوسیده، سعادت و سلامت و سرخرویی شان را رجا مندم. ابراز شکران مجدد از موقف مردانۀ الله محمد خان گرامی. با عرض حرمت
|
 |
الله محمد | 13.11.2025 | المان |  |
محترم ارسلا صاحب!
با عرض ادب و احترام به شما. از توضيحات مودبانه تان معلوم است، كه در توضيح يك موضوع تاريخى، اسماى قهر امیز تاريخى دیگر ،بى ارتباط نبايد در ذهن سبكسرانه بیچکاری شد.
صدف بشكن بيرون كن دؤر شهوار
بيفكن پوست، مغز نغز بردار
|
 |
| احمد فواد ارسلا | 12.11.2025 | آمریکا |  |
اینجانب هر مقاله که میفرستم بعد از عرض احترامات مینویسم که اگر مناسب میدانید نشر کنید.
بحث و انتقاد در مورد موضوعات برای من قابل تقدیر و یادگیری بیشتر است.
اگر در مورد نادر خان وخلیلی قوانین مشخص نامگیری موجود است حتما ملاحظه خواهد شد.
اگر در نظر است که این ویب سایت صرفا طرز فکر و برداشت خاص تعقیب میکند و خطوط سرخی وجود دارد که باید مراعات شود حتما ملاحظه خواهد شد.
امیدوارم موضوعات مورد مطالعه دقیق غیر احساسی قرار بگیرد.
محترم الله محمد انتقادات غیر قهر آمیز شما را با کشیدن یک سیگار غیر کیوبای (ارزان تر و پر کیف تر) تحسین نموده و شعر بیدل که شما استاد بیدل شناسی و من شاگرد علاقمند آن هستم خدمت تان تقدیم میدارم:
رفته رفته حسن هم آیینه دشمن می شود قهر یک رنگان دلیل انقلاب عالم است
|
 |
| الله محمد | 12.11.2025 | آلمان |  |
با عرض سلام. افسانه های "افسانه ها و وقایع تاریخی" از مطالعه بنده گذشت:
1-"در این مقطع زمانی که احساسات عمیق است" در تمام مقطع های زمانی بشر احساسات عمیق بوده و در اینده هم خواهد بود، زیرا انسانها دارای احساس هستند. قسمیکه از نوشته هویدا می گردد، این احساسات نویسنده است که عمیق شده، و از دیگران را هم عمیق تصور می نماید. در ذیل ثبوت عمق احساسات:
2-"و خاصتا در همین مطبوعات افغانی خارج از افغانستان" دفعتاٌ احساسات را خاص و نشرات را هم خارجی نموده، تا به هدف فیر نماید.
3-"نوشتن و نشر در مورد اشخاصی چون نادر خان و خلیلی وغیره " مرحوم سپه سالار نادر خان زمانی پادشاه افغانستان و وزیر حرب کشور و قوماندان و فرمان بردار ، قوماندان اعلی کشور مرحوم آمان الله خان پادشاه کشور در زمان استرداد استقلال تاریخی کشور در سطح ملی و جهانی بود. نامبرده در بغل نویسنده بزرگ نشده و شیر چوشک را در دهانش نه نموده ، که چنین سبک اسم وی را به حیث یک نویسنده می نویسد. ضمنا مرحوم استاد خلیل الله خلیلی شاعر ورزیده و فعال سیاسی در کشور بود. طور از مرحومی اسم می برد ، که در دهن وی هم شیر چوشک داده باشد. با سیگار کیوبایی در لب نویسنده فکر می نماید، که با چند سطر نوشتن و مقالات به مقامات رسیده باشد. محترم اریا صاحب در تبصره اخیر شان منطقی وی را متوجه تحلیلی های ناقص نویسنده در ارتباط بازی بزرگ نموده .
4-"با عکس العمل های احساساتی و
قهر آمیز روبرومیشوند، " قهر امیز را باید با قهر امیز جواب داد. نوشته نویسنده عکس العمل احساساتی و قهر امیز وی است، زیرا به همه معلوم است، که وی تا چی اندازه در گذشته کوشش نموده بر علیه مرحوم محمد نادر شاه تبلیغات غلط نموده و اسناد غیر موجه و غیر منطقی را ارایه داشته ، تا مرحومی را جاسوس قلمداد نماید.
این انسان اصلاٌ وجود خارجی دیگر از صد سال به این طرف ندارد، لا اقل به احترام یک "مرحوم زندگی" باید نویسنده احساسات خود را قهر امیز به خواننده به نمایش نمی گذاشت. قهر امیز هم انواع مختلف دارد و احساسات هم.
5-"لازم به یاد آوری است که بهتر است تاریخ را از نظر اسناد معتبر و منطقی
تحلیل و تفسیر کنیم ." بنده در یکی از تبصره هایم چند سال قبل نوشته ام که : 7-"هر جفنګ تاریخ شده نمی تواند. با جرات باید ګفت، هرګاه یک نویسنده و یا هم محقق در ریسرج به دروغها و تهمت ها دیګران استناد کند معلوم است که ارزش ریسرج شان بی ارزش میګردد. " "خداوند شما را خیر بدهد که متوجه این موضوع مهم شده اید. بنده هر زمان اینها منبع می دادند ، مراجعه می نمودم به منبع و متوجه می شدم ، که در منبع انقدر بی منطقی وجود دارد ، که اندازه ندارد. مثلاٌ یک بار در منبع داکتر کاظم یعنی خانم استیوارت"آتش در افغانستان"، که سپه سالار در سفارت انگلستان در چوکی سفیر خود را لم داده بود ، برایم قابل تعجب بود، زیرا بنده این شخصیت را چنین نیافته بودم و نیافته ام. وقتی به منبع داکتر کاظم مراجعه نمودم، تا انرا بخوانم که چنین است ، که داکتر کاظم منبع داده، صرفنظر از اینکه چنین که داکتر کاظم نوشته بود، قسم دیگری در منبع نوشته شده بود، اما جالب این بود که خود منبع بی منبع بود."
6-"مقاله ذیل یک نمونه تحلیل و تفسیر است ."
مقاله ذیل را با موضوعات بالایی ارتباط دادن خودش غیر منطقی بوده و نویسنده خواسته احساسات غیر موجه خود را خالی نماید، اما دیگران را نصحیت می نماید.
7-"در جریان مصاحبه، یون داستانی را بازگو کرد که به گفتۀ او، نمونهای از دشمنیهای دیرینه میان دو کشور بود. او
گفت که در سال ،1۹۵1 صدراعظم وقت پاکستان، لیاقت علی خان، در جریان یک نطق عمومی به افغانستان توهین
کرد."
به احتمال زیاد که "یون" از یک زاغ، زاغ چهلم را ذکر نموده باشد، در غیر آن واقعیت موضوع روشن است که در سال 1951 یک نفر افغان در پاکستان حکومت موقت تشکیل داده بود و توهین های نا روا بر ضد زمامداران افغانستان وجود داشت. حتی به سویه که در اختیار ریس حکومت موقت یک رادیو قرار داده شده بود، و یک رادیو هم قسمیکه اینجا معلومات ارایه شده، مخصوص بر ضد افغانستان پروگرام داشت. اینکه در همین زمان روابط پاکستان با امریکا و هندوستان و شوروی چطور بود خارج از موضوع است.
8-" یاد آوری دوباره این افسانه از سوی استاد یون، در بستر تشنجات جدید میان کابل و اسلام آباد، یادآور این واقعیت است
که چگونه اسطورههای تاریخی برای توجیه بحرانهای امروزی دوباره زنده میشوند. " یاد آوری این موضوع کدام اثر موثر در ارتباط روابط دو کشور نمی تواند داشته باشد. این منطق بسیار ضعیف است.
زین بحر نه موج و نه کفی میجوشد طوفان دل از هر طرفی میجوشد
|
 |
| ع واحد حيدرى | 12.11.2025 | سدني استراليا |  |
اين نوشته ثابت مى سازد كه دشمنى در مقابل شهيد نادر خان شخصى و حزبى بوده.
(به قول رهبر پرولتاریای جهان " انتقال قدرت حاکمه از دست طبقه حاکمه بدست طبقه دیگر علامت نخستین و عمده و اساسی انقلاب هم به معنی اکیداَ علمی و هم به معنی علماَ سیاسی این مفهوم است". باید اذعان داشت که نیرو های پیشرو و مترقی اجتماع از طریق انقلاب راه تکامل سالم جامعه را بسوی جلو میگشاید و گسترش سریع جامعه را در جهت ترقی تامین میکنند و به همین جهت مارکس انقلاب را (لکوموتیو تاریخ) نامیده است. طى نیم قرن سلطنت شوم خاندان نادری بر خلق نجیب ما تحمیل شده مبارزه کرده و نگذاشت نوکران ارتجاع، پول پرستان خود خواه، فیودالان غاصب و سوداگران کمپرا دور در وحدت و همبستگی خلق های زحمتکش درز ایجاد کنند و از راۀ اندوختن دارایی غیرمجاز، طبقۀ ممتاز و جدا از خلق ایجاد نمایند. حزب دموکراتیک خلق افغانستان وظیفه دارد تا برای ساختمان جامعۀ فارغ از استثمار فرد از فرد و جامعۀ که در مرحلۀ اول از هر کس بقدر استعدادش و به هر کس به قدر کارش مدنظر و فشرده است، صفوف زحمتکشان را با وحدت دهقانان و کارگران و پیشه وران کم پایه بهم نزدیک تر سازد و این ضرورت مبرم را از راۀ تاسیس کوپراتیف ها که در آنجا میتوان منافع شخصی دهقانان و خورده مالکان کم پایه را با مصالح علیای کشور و تمام جامعه تلفیق داد، برآورده گرداند. به پیش در راۀ تحقق آرمان های سترگ انقلاب ثور !)
نادرشاه؛ نماد استقلال در برابر کمونیزم و مداخلهٔ بیگانه
شاه شهید نادرخان در شرایطی قدرت را بهدست گرفت که افغانستان میان آشوب داخلی و نفوذ شوروی و انگلیس قرار داشت. او با مهارت سیاسی توانست کشور را از تجزیه نجات دهد، ارتش را بازسازی کند و آموزش را دوباره زنده سازد.
اما چون سیاستش بر محور استقلال و اسلامیت بود، از همان آغاز در فهرست سیاه حلقات چپگرای تحت نفوذ شوروی قرار گرفت. دههها بعد، همان تفکر ضد نادری در قالب «انقلاب ثور» به قدرت رسید و تبلیغات گستردهای را علیه او و خاندانش بهراه انداخت.
شکست استراتژی تخریب هویت ملی
امروز، تلاش برای لکهدار ساختن نام نادرشاه و تخریب خاندان نادری، تکرار همان استراتژی شکستخوردهٔ ۱۳۵۷ است. آن زمان حزب خلق کوشید با نابودی تاریخ، مشروعیت خلق کند، اما نهتنها سقوط کرد، بلکه صدها هزار افغان قربانی آن ایدئولوژی شدند.
تاریخ ثابت کرد که هیچ نظامی نمیتواند با دروغ و جعل حافظۀ ملت را نابود کند. چنانکه رژیم خلق و پرچم در خون فرو رفت، امروز نیز کوشش بقایای فکری آنها برای تحریف تاریخ افغانستان بیثمر خواهد بود.
از کودتای ثور تا امروز، حملات بر شاه شهید نادرخان هرگز متوقف نشده، بلکه با چهرهها و ابزارهای تازه ادامه یافته است. اما حقیقت تغییر نمیکند:
نادرخان نماد استقلال، وحدت و مقاومت افغانستان در برابر کمونیزم و استعمار است، و هر تلاشی برای تحریف چهرۀ او ادامهٔ همان پروژهای است که ۴۷ سال پیش آغاز شد و با شکست و ننگ تاریخی حزب دموکراتیک خلق پایان یافت.
شرم بر آنان که امروز، برای منافع شخصی یا ایدئولوژیک، با قلم و زبان خویش در صف همان تفکر قرار گرفتهاند که خون هزاران افغان بیگناه را ریخت و هنوز هم در پی محو افتخارات ملی ماست.
زنده باد افغانستان
پاينده باد افتخارات تاريخى افغانستان
شاد باد روح شهداى و مبارزين ازادى استقلال عليه كمونيزم سرخ
|
 |
| محمد حسن وفا | 11.11.2025 | قندهار |  |
ښاغلی توخی!
بحث او بیا ستاسی سره ضرورت نه وو. فقط یوه پوښتنه وه، خو څنګه چی مو په خپله اعتراف کړی، چی په خواب پوهیدی مګر تبصری ته دی ترجیح ورکړی. داسی یو سیاست چی ته عملاً پر مخ بییای، لا یو څو نور نسلو نو ته به اړتیا ولری. په درناوی. وفا.
|
 |
| الله محمد | 11.11.2025 | آلمان |  |
برادر محترم غلام حضرت صاحب گرامی!
|
با عرض سلام و ادب به شما متفکر محترم. 1- "اگر قرار باشد که انحراف یک شاعر از " هنر " به تبار پرستی و شخصیت پرستی و ایدیولوژی پرستی مورد هجوم دسته جمعی واقع شود پس: سلیمان لایق نیز در شعر خود از شیاد ترین انسان کُرۀ زمین ( ویلادمیر ایلیچ لینین ) ابیات مداحانه سروده" یعنی هر دو محکوم هستند به داشتن شخصیت دو گانه و متزلزل. 2-"و همچنین مرحوم خلیلی در وصف ظاهر شاه نیژ ابیات چاپلوسانه سروده" یعنی تبصره نقط اول
3-"پس فرق بین ماهیت مدح ظاهرشاه و حبیب الله کلکانی چیست؟ هیچ!" در اینجا فکر شما محترم دو موضوع مختلف را با هم مخلوط نموده اید. مرحوم اعلحضرت محمد ظاهر شاه برای مدت چهل سال با همکاری کاکا ها و پسر کاکا و در اخیر با تجربه که خودش پیدا نموده بود، اهسته آهسته کشور را اداره و به طرف انکشاف ممکنه اجتماعی و اقتصادی پیش می برد، در حالیکه مرحوم حبیب الله کلکانی در برابر مرحوم اعلحضرت امان الله خان پادشاه که خواهان ترقی کشور بود به هر دلیلی بود اغتشاش نمود و کشور را به طرف جهل سوق داد. در ماهیت مدح فرق وجود ندارد، اما در غرض فرق وجود دارد، یعنی یکی خوب بود برای انکشاف اجتماعی اجتماعی کشور و از دیگزی خوب نبود.
4-"ضمناً کار و هدف شاعر همانا مدح میباشد " بر عکس کار اصلی یک متفکر که شاعر هم در آن جمله می رود اصلاح فکری جامعه و انکشاف اخلاق خوب به اساس شناخت روانشناسی انسان است، چنانچه اینرا در اشعار مولانا، حافظ، بیدل، سنایی، شکسپیر، دانته و غیره شاعران بشر در طول انکشاف فکری ان می توان مطالعه نمود. 5-"( مدح خدا، مدح پیغمبر، مدح شاهان، مدح عشق، مدح حقیقت، مدح وطن، مدح فرهنگ، مدح انسان صالح، مدح انسان ناصالح. مدح مجنون، مدح لیلی، مدح منصور، مدح جامعه، مدح اخلاق، مدح حسنات ، مدح سیئات، خُلاصه مدح خویشتن در لِفافه ) میباشد." انسان که ناصالح شد، ستایش ندارد و اگر کسی انرا ستایش نماید، محکوم تاریخ می گردد.
6-"نتیجه: آیا خلیلی مداح حبیب الله کلکانی بود؟ اگر بلی که بلی" متاسفانه تا کنون از مطالعه بنده نگذشته است و شما ها که می نویسید باید همچو باشد.
7-"پس صد ها هزار هموطنان عزیز ما مداح کلکانی هستند آیا آنها را باید از جامعه و از سفرۀ برادری خود حذف و نفی نمود؟ مسلماً نی." در اینجا نباید موضوع را از اصل بحث بیرون برد. هیچگاه کس مانع فکر آزاد کس شده نمی تواند تا زمانی ضرر ان به دیگرا ن نرسد. 8-"کمی حوصلۀ ملی و تحمل پذیرش عقائد و آرای دیگران باید داشته باشیم. " پس در اینصورت شما هم هم باید تحمل پذیرش عقاید و آرای دیگران را داشته باشید. 9-"اگر قرار باشد کمر به حذف فکری یکدیگړ ببندیم که این امر منجر به حذف فزیکی و حتی جغرافیائی ما میشود." تا جاییکه بنده مطالعه می نمایم کس چنین چیزی نگفته و هم نمی تواند. فقط ابراز نظر بالای یک شخصیت مرحوم که دیگر وجود ندارد نموده. 10-"از اقای داوود مومند خواهش می کنم که بخاطر تازه شدن خاطرات ما ابیات شاعر بزرگ ( خوشحال خان خټک ) که در مدح!!!!!! پشتون سروده یک بار دیگر به نمایش بگذارد ممنون خواهم شد." ببینید شما چقدر مغرضانه بحث را به کج راه برده و باعث بروز تشنج بی موجب می گردید. لازم نیست با هم چنین بر خورد نا راحت کننده نماییم. راحت اهل وفا خواهی مخواه آزار دل تا مباد شیشه بزم می پرستان بشکند |
|
 |
| الله محمد | 11.11.2025 | آلمان |  |
به اداره محترم آریانا افغانستان انلاین!
با عرض ادب به شما محترمین و آرزومندی صحت همه شما عزیزان گرامی.
توجه شما را خواهشمندم به چند جملهء که تحریر میدارم، خواهانم.
اگر دقت گردد همکار علمی یعنی قلمی این صحفه محترم محمد داود مومند در ارتباط مضمون عبدالبصیر کاکر بر داشت خود را برای خواننده گان تحریر داشته اند. شما محترمین مضمون وی را به نشر نسپاریده، که باعث شکایت وی گردید و تقریباٌ تمام دوستان این طرف و آن طرف این طرز بر خورد را نا مناسب دانسته، تا اینکه شما نکات را به نشر سپردید از مضمون نامبرده، و خواننده را به کدام صحفه دیگر بنام "دعوت" رهنمایی نمودید.
به نظر بنده شما نمی بایست همچو تشبث غیر ضروری را می نمودید و در همان اول مضمون وی را نشر می نمودید، زیرا مسوولیت نوشته به دوش نویسنده است، که از آن دفاع نماید. فرد طرف ذکر از یک طرف سالیان دراز وقت و انرژی فکری خود را در اینجا برای شما و برای خواننده شما مصرف نموده و از طرف دیگر هم در سنین نیست که با وی چنین بر خورد نا عادلانه صورت گیرد. احترام به بزرگان در فرهنگ ما جای خاص خود را دارد.
مایان همه از سالیان دراز به این طرف می نویسم در مسایل مختلف، که این نوشته ها هیچ چیزی را در اصل موضوع بحث تغیر نداده و نخواهد هم داد، بلکه یک فرصت خوب برای خواننده گان خواهد بود تا از نوشته های نویسندگان با غربال فکر و فهم خود، منطقی و معقول انرا انتخاب نموده و از ادبیات و محتوای آن لذت ببرد.
نمی دانم این همه جنجال های بی مورد را خلق نمودن، در کدام قالب فکری بیاندازم.
بنده از محترم مومند صاحب خواهشمندم تا کمافی السابق برای اخرین بار به همکاری خود با ما ادامه داده و هر گاه نا عادلانه در اینده همچو چیزی رخ داد، با این صحفه خدا حافظی نموده، که در صورتیکه خدا حافظی شان منطقی باشد، بنده هم هر گز به این صحفه مراجعه نه نموده و وقت و انرژی خود را ضایع نخواهم نمود، تا مزاحم دیگران گردم. لذت ادبی این انجمن در رونق افکار مختلف آن است.
زندگی ما سیر پایانی خود را می پیماید و نباید مزید بر این در صورتیکه ضرورت به استفاده از علم و تجربه ما نباشد، هم شما و هم خود و هم خواننده را زحمت دهیم.
امید است عریضه بنده را دوستانه تلقی نمایید.
غیر من زین قلزم حیرت حبابی گل نکرد
عالمی صاحبدل است اما کسی بیدل نشد
|
 |
| الله محمد | 11.11.2025 | آلمان |  |
جناب محترم دوکتور صاحب یوسفی!
با عرض سلام و آرزومندی صحت شما مبارک.
بنده به احترام شما محترم نخواستم انچه در اصل در جملات شما نهفته است، بالایش بحث و باز نمایم، تا باعث بروز نا راحتی نگردد.
توجه تانرا به نکات ذیل معطوف میدارم:
1-"تشکر. دیگرخود تانرا زحمت ندهید. فهمیده شد."
اگر تنها جمله بالا را تحریر می داشتید، برای بنده رفع زحمت نموده بودید، اما در ادامه نوشته اید که:
2-"یک "وجدان" چقدر نا آرام خواهد بود، اگر همیشه واهمه داشته باشد،" بنده فوق العاده "وجدان" ارام دارم و وظیفه بزرگ زندگی روزمره بنده نگهبانی آن است. اینرا کاملاٌ اطمینان داشته زمانی کارت خود را در میدان می اندازم اصلاٌ واهمه را نمی شناسم.
3-"که دیگران راجع به او چه فکر خواهند کرد... "
آن جمله را صرفاٌ غرض این نوشته بودم، زیرا بالای شخصیت تاریخی مهم کشور بحث بود، تا برای خواننده تصور "کیش شخصیت" خلق نگردد . تا حد ممکن باید رفع سو تفاهم نمود. یک جمله می تواند مختلف تفسیر و تعبیر شود، مربوط به سطح فهم و دانش خواننده است.
4-"شما "بیدل" را دارید. شنیده شده است که شاعران دروغ می گویند. " شاعران مانند شکسپیر، دانته، جلال الدین بلخی مشهور به مولانا، شیخ عطار، بیدل و غیره مانند سنایی غزنوی و غیره درغگو نبودند ، بلکه واقعیت های زندگی بشری را از نگاه اجتماعی، اخلاقی و روحی ، از نگاه فلسفی و روانشناسی در سطح فوق العاده بالا تجزیه و تحلیل نموده اند، و هنرمندانه به غنای ادبی و فرهنگی بشر خدمت جاودانه نموده اند. هرگاه انها دروغگو می بودند، جامعه بشری امروز از انها به خوبی یاد نمی نمودند. نباید هر چیزی را شنید ، باور نمود، بلکه خود یقین حصول نمود.
5-"خوشا بحال کسانی که حامیان زیاد شاعر دارند." بالا بی معنا پاهین پر معنا.
مشو رنجه ز گفت هر زبانی
یقین داری مرنج از هر گمانی
چو دریا در تغیر باش دایم
چو مردان در تفکر باش دایم
|
 |
| عمر توخي | 11.11.2025 | سویدن |  |
محترم وفا صاحب سلام زه غواړم چي بحث د خاتمې خواته بوزم، مګر تاسو کوښښ کوی چي بحث نورو خواوو ته کش کړی. که نه وي ستا د اوسنیو تکراري سوالونو جوابونه زما په جوابیه پیغام کي په ډېر ښکاره شکل سته. اوس مو خبره د محکمې، صلاحیت او د اشخاصو د حقوقو خواته کش کړې ده. که هم دغه مرحوم خلیلي په نظر کي ونیسو، وینو چي دی په سیاسي، اجتماعي او تاریخي مسایلو کي یو با طرفه او جانبداره شخص تېر سوی دی، دی زموږ په تاریخي او سیاسي مسایلو کي ښکېل شخص دی، د ده په اړه هر څوک خپل قضاوت او نظر لري او د ده په اړه د خپل نظر د څرګندولو په خاطر د قاضي او محکمې و اجازې ته کومه اړتیا نه لیدل کیږي. ایا د کرزي، عطا نور، فاروق وردګ، اسماعیل خان، رباني، هیبت الله، حقانیان، عبدالله او داسي نورو ښکاره او تثبیت سوو خاینینو په اړه څه ویل د قاضي او محکمې و حکم او اجازې ته ضرورت لري؟ کوښښ وکړه چي خپل نظر دي د هر چا د نظر په اړه ولیکې، نه دا چي زما نظر د نورو پر نظر باندي و غواړی.
د دې له پاره چي بیا هم ستا په زړه کي مي کومه پوښتنه نه وي پرې ایښې، ما د محترم جهاني صاحب لیکنه بیا ولوستل، او هغه ویلي چي مرحوم خلیلي د ښه شاعری تر څنګ ښه مداح هم و، څوک چي حبیبالله د سقاو زوی ته قصیدې جوړوي او هغه ته د عیار خراسان لقب ورکوي، بېله مداح څخه کوم علمي لقب تاسو د هغه له پاره غوره ګڼﺉ؟ جوړ اوسﺉ.
|
 |
| محمد حسن وفا | 11.11.2025 | قندهار |  |
جناب محترم توخی صاحب! نخست سلام. متأسفانه که باز موضوع را به بیراهه بردید. فقط می پرسم. آیا آزادی مطلق است؟ یعنی هر چه کس بخواهد و در هر جا علیه هرکس بگوید. آیا به حق و آزادی دیگران نباید توجه کند؟ وقتی یک تبعه تبعۀ دیگر "خائن ملی" بگوید، بدون اینکه قانون برای این فرد اجازۀ محکمه و صلاحیت حکم داده باشد؟ آزادی خود را دوست دارید! آیا دیگران هم از چنین حق برخوردار بوده می تواند؟ سوال اولی این بود تا بفهمیم که آیا درک موضوع مهم است، یا توهین و تخریب یک شخصیت....آیا شما به حرف های عبدالباری جهانی موافق هستید؟با احترام. وفا. |
 |
| عمر توخي | 10.11.2025 | سوېډن |  |
محترم حسن وفا سلام! من سوال تان را کاملاََ درک کرده بودم، ولی اګاهانه خواستم که در بحث "مجاز و غیر مجاز" داخل نه شوم، و جوابي دادم که من فکر میکردم که ممکن مورد قبول واقع ګرد د. ولی معلوم میشود که ان جواب کفایت نه کرده. خوب حالا راجع به مجاز و غیر مجاز که اصلاََ از این دو اصطلاح چندان خوشم هم نه می اید نظرم را بیان میکنم.
اولاََ اگر آزادی بیان را قبول داریم، پس چرا باید "بیان مجاز و غیرمجاز" وجود داشته باشد؟ آیا این یک تناقض نیست؟
و ثانیاََ آزادی بیان به معنای بیحد و مرز بودن گفتار نیست، بلکه به معنای حقِ اظهار نظر در چهارچوب احترام به حقوق دیگران و واقعیتها است. و من عقیده دارم که هرکس باید مرز بین مجاز و غیرمجاز در بیان را درک کند، و برای جلوگیری از آسیب، دروغ، نفرت پراکنی و تجاوز به حرمت دیګران بپرهیزند .
بنابراین، آزادی بیان با مسئولیت همراه است: هر سخنی آزاد است تا آنجا که به آزادی و کرامت دیگران آسیب نرساند. من در همین سایت با محترمین که هم نظر نه بودم، نظر مخالف خود را اظهار داشته ام، هیچ ګاه از مرز مجاز عبور نه کردم، و این اصل را باید هر ښاغلی مراعت کند.
من میدانم که پاسخ من سوالات بیشتری را برای شما مطرح خواهد کرد، و من تصور کرده میتوانم که این سوالات چه خواهد بود. چه کنم توکل به خدا.
اباد اوسی.
|
 |
| ع و حيدرى | 10.11.2025 | سدني |  |
با سلام و احترام به نویسندۀ گرامی مضمون که اخیراً در وبسایت «استقلال – خپلواکی» به نشر رسیده است، مضمون با احساس ملی و درد تاریخی ملت افغانستان سرچشمه گرفته و بیانگر وجدان بیدار مردی است که هنوز در برابر خیانت و خونریزی سکوت را جایز نمیداند.
احساس و شجاعت شما در بازگویی واقعیتهای تلخ تاریخ ما قابل تمجید است. اگر نویسندۀ محترم این مضمون جناب آقای انوری باشند، مایۀ افتخار است که هنوز در میان ما قلمهایی وجود دارد که با صراحت، صداقت و وجدان بیدار در برابر ظلم، تزویر و تحریف تاریخ میایستند. من شخصاً به ایشان احترام عمیق و ارادت قلبی دارم؛ زیرا قلم او همیشه در خدمت وطن، حقیقت و عدالت بوده است.
تاریخ معاصر افغانستان شاهد آن است که رژیمهای وابستهٔ چپگرای خلق و پرچم، با پشتیبانی بیگانگان، یکی از تاریکترین فصول تاریخ ما را رقم زدند. هزاران انسان بیگناه قربانی شدند، صدها قریه ویران گردید، و وطن ما از مسیر استقلال و پیشرفت به قهقرا رفت. با تأسف، امروز نیز در میان برخی رسانهها، بهویژه در وبسایتهایی چون افغانجرمنآنلاین، چهرههایی از همان جریانها حضور دارند که بهجای اعتراف و عذرخواهی، با نام «چپ نو» یا «نواندیشی» .
در همین راستا، قلم و اندیشهٔ نویسندۀ مضمون مزبور، اگر از آنِ جناب آقای انوری باشد، صدای وجدان یک ملت است؛ صدایی که در میان گرد و غبار تبلیغات دروغین، حقیقت را فریاد میزند. ما به چنین صداهایی نیاز داریم تا جوانان ما بدانند که آزادی، استقلال و خون شهیدان وطن، با هیچ ایدئولوژی بیگانه معاملهشدنی نیست.
من از صمیم قلب از نویسندۀ محترم، بهویژه اگر جناب آقای انوری باشند، تقدیر و تحسین میکنم. سخنان ایشان بازتاب خشم مقدس و دردمندانهٔ یک ملت است که هنوز زخم خیانت و تجاوز را بر پیکر خود احساس میکند.
امروز، بیش از هر زمان دیگر، افغانستان به صدای حقیقتگو، به قلمهای صادق و به وجدانهای بیدار نیاز دارد تا مانع بازگشت تفکر کمونیستی و وابستگی سیاسی گردد.
در پایان یک پرسش از نویسندهٔ محترم مطرح میکنم — پرسشی که بهصورت مؤدبانه و برای روشن شدن جایگاه حقیقت و مسئولیت تاریخی است:
آیا آقای انوری خود مشاهده کردهاند كه در وبسایتشان چه نشر میشود؟
با آرزوی توفیق، سلامتی و طول عمر برای نویسندۀ عزیز و تمام کسانی که در راه آگاهی و عزت افغانستان قلم میزنند.
|
 |
| وحید | 10.11.2025 | طورخم |  |
السلام علیکم و خیر وبرکت باد برشما درین ایام تازه نه مبالغه است نه شعر و توصیف که ملامتقی الفاظ نرم اختیار نموده عوض چپلک پاکستانی بوت وجراب می پوشد پاچه ها را به رسم افغانی عادی رها میکند مانند مدرسه ی های اکوړه خټک تا بجلک بالا نمی کند و حتی بالای چوکی و کوچ تکیه میزند عقب میز قرار میګیرد حالا در دفتر ها توشک هموار نکرده مبل دوران جمهوریت مفسد برایشان میراث است تلویزون تماشا میکند و ګدامهای مملو یک ظرفیت بسیار عظیم از وسایل را تصاحب کردنداضافه بر ان سخن شان از توریزم است تا چندی قبل که جنګ در بندر ها شروع نشده بود خارجی ها به سمت افغانستان داخل می شدند و اما حیف ادم می اید که ازین ملا متقی پرسان شود که توریزم در بامیان بت بامیان بود ان بت در زمان خودت به امر خودت تخریب شد حالا به کدام وجدان وضمیر وغیرت در چوکی نشسته اید شرم ندارید من بسیار تخنیک های وسایل جدید نمی دانم اما محررین این نشریه تماما علی السویه امکانات زیاد دارند خواهشمندم این نوشته من را در وسایل تیلفونی که تمام جوانان دارند و حتی طالبان دارند نشر کنید فقط استعلام کنید که یک هموطن چنین سوال پرسیده ادرس ضرور نیست که بندر طورخم قلمداد کنید |
 |
| محمد داؤد مومند | 10.11.2025 | متحده ایالات |  |
توضیحی برتوضحات نا متعادل و نا متوازن ادارۀ این ویب سایت! اول سلام بعد کلام توضیحات نا معقول و خلاف هر نوع منطق پذیرفته شدۀ شما، الیوم هشتم ماه نومبر از نظرم گذشت و طوریکه قبلاً گفته بودم، خود را تا زمانی به ادامۀ مناطقۀ خود، علیه اکاذیب و اباطیل اداره، ملزم و مجبور میدانم تا یک جواب منطقی و عقلانی بشنوم و یا هم اداره را به سکوت مجبور سازم. اولتر از همه باید گفت که کشیدن پای مرحوم نوری که به ابدیت پیوسته اند و توان دفاع از مدعیات خود را ندارد، عملی است نا پسندیده، غیر عادلانه و کلاً و کاملاً غیر منطقی. اداره باید عوض، با تمسک به ارادت مرحوم نوری به خلیلی، برای سانسور کردن مضمون مستندم، دلیل منطقی تری را، ارائه مینمود، و پای مرحوم نوری را اصلاً به میان نمی کشید. بدتر اینکه که در توضیحات نا متعادل تان اخیر تان مجددا، پای آن مرحوم را کشیدید و مرا مجبور میسازید، که به بطلان اتهامات و ادعای های نادرست مرحومی بپردازم. باور دارم صبیۀ دانشمند مرحوم نوری نیر با همچو تکتیک استدلال ناروای شما موافق نخواهد بود، تکتیک استدلالی که بر پایه های چوبین موریانه خورده استوار است و آن را استدلال سوفسطایی نامند. اداره بخواند و بداند که: که ادعا ها، اتهامات و نظریات شخصی مرحوم نوری، نه آیات فرقانی ونه احادیث نبوی و نه اقوال صحابۀ کرام است، که باید به حیث یک مومن و مسلمان، آن را بدون کوچکترین تأمل و تفکر پذیرفت. جالب است که دانشمند بزرگ معارف اسلامی و شاگرد تفکر انتر ناسونالیزم اسلامی، علامه سید جمال الدین افغان یعنی علامه داکتر اقبال، از سرحد همچو تأمل و تفکر عبور نموده و میفرماید: خدایا جز رضای تو نجویم جز آن راهی که فرمایی نه پویم ولیکن گر به این نادان بگویی خری را اسپ تازی گو، نگویم اگر آن مفکر یا متفکر بزرگ اسلامی، عرضی به این صراحت به بارگاه پروردگار عالیمان داشته باشد، پس چه کسی را در تاریخ بشریت، بطور مثال، مانند مرحوم نوری در همچو مقام الوهیت و تقدس قرار داد، که نظرش را در مورد خلیلی مقدس دانسته و منطق و استدلال ضعیف و طفلانۀ خود را بر آن استوار ساخت؟ یکی از بزرگترین مفکران و یا متفکران معاصر سید جمال الدین افغانی است، که مرحومی در نوشته های خود، مرتکب اشتباهات بزرگی گردیده است. خداوند محقق بی نظیر یعنی استاد باری جهانی را خیر بدهد که با تحریر یک رساله در مورد علامه سید جمال الدین افغان، حقایق و واقعیت های را در مورد سید جمال الدین افغان برملا ساخت، که قبل بر آن از قلم هیچ محقق و مورخی تراوش نکرده بود، سید جمال الدینی که استاد خلیلی در موردش مینویسد: سید با فضل فضیلت شعار فخر زمین نابغۀ روزگار اکنون، اگر خلیلی، که مرحوم نوری مقام او را بر افلاک و مقام تقدس میرساند، علامه جمال الدین افغان را فخر زمین و نابغۀ روزگار میداند، و طبق توضیحات مستند، استاد جهانی، اشتباهات عدیدۀ سید بزرگوار را برملا میسازد، مرحوم نوری بیچاره کیست و چیست که ادعا ها و اتهامات و نظریات او را در مقام آیات فرقانی و احادیث قدسی قرار داد و بی خردانه و جاهلانه بر آن تمسک ورزید. اداره بخواند و بداند که: مرحوم جنت مکان نوری، مانند همۀ انسان ها یک انسان بود. نوری مانند هر انسان دیگر صاحب احساسات، عواطف و غرایز انسانی بود. نوری مانند هر انسان دیگر صاحب احساسات حب، محبت، رحم، شفقت، مهربانی و در عین حال صاحب بغض، کینه، نفرت، و احساس حسادت، و عداوت و گرفتن انتقام بود. روی همچو غرایز انسانی، زمانیکه روابط دیرنۀ دوستی مبارز بزرگ ملی استاد سید خلیل هاشمیان با مرحوم نوری تیره گشت، مرحوم نوری روی عقده، اتهام بزرگی را علیه استاد هاشمیان مبتنی بر سرقت جواهرات دختر شاه امان الله، را در لندن جعل کرد. دختر شاه امان الله از فقر و ناداری و بی بضاعتی و گرسنگی ها صحبت میکرد، پس این جواهرات قیمتی از کجا شد، ثانیا رابطه مرحوم هاشمیان با دختر شاه امان الله چه بود؟ ایا هاشمیان بقچه بردار یا ناظر داختر شاه امان الله بود، که زیورات دخترامان الله خان را دزدی کرده باشد. علاوتاً در تمام دورۀ سلطنتی دیپلومات های افغان از مصاحبت و نزدیکی و هرگونه روابط با اعضاء خانوادۀ امان الله و شخص امان الله خان اجتناب میورزید ، به استثناء کسانی مانند سرداراسدالله خان سراج. استاد هاشمیان سال های بعد از سفارت شاه ولی خان، همکار سفیر کبیر دیگر افغانستان استاد پژواک در لندن نیز بود، آیا اگر همچو اتهام حقیقت میداشت، استاد پژواک از آن مطلع نمیشد؟ هاشمیان با استاد پژواک چنان روابط دوستانه داشت، زمانیکه استاد پژواک در اضلاح متحده سفیر بود، داکتر هاشمیان از استاد پژواک تقاضای ارسال یک پایه یخچال را نموده بود و استاد پژواک نیز به پاس روابط بسیار نزدیک با هاشمیان به تقاضای داکترهاشمیان لبیک گفته بود. لذا ادعای مرحوم نوری به جزعقده کشایی و گرفتن انتقام از دوست سابقۀ خود هاشمیان، چیز دیگری نبود، این اتهام مرحوم نوری از نظر حقوقی یک عمل جرمی شمرده میشود. استاد هاشمیان مدت سی و پنج سال از طریق نشر مجلۀ ملی، اسلامی و انقلابی آیینۀ افغانستان و شرایط بسیار نا مساعد که در گراچ خانۀ خود و بایک پایه تایپ کهنه، هر روز مدت 16 ساعت کار میکرد و بدون مساعدت مالی و یا مساعدت شخص دیگری در امور تایپ کردن ، چنان مصدر خدمات بزرگی شد که نه مرحوم نوری و نه قیس جان کبیر به راهش رفته بود. این تنها استاد هاشمیان بود که در سنگر مبارزۀ ملی، با نشرات اخبار پلید کاروان به مدیریت کهگدای که نامش را فراموش کردم و نشرات زهراگین اخبار فاسد و مفسد و تفرقه افگن امید به سر کردگی دو عنصر وابسته به شورای نظار و حکومت ایران یعنی غلام حضرت کوشان و پسرش قوی کوشان به مبارزه و جهاد ملی پرداخت. نا گفته نماند در فرصتیکه روابط هاشمیان و نوری خراب بود، شخصاً روایتی از زبان هاشمیان در مورد نوری شنیدم که تکرارش درین صحبت شرم آور و محال است. تکرار میکنم که باز گو کردن و اتکاء کردن به همچو مجعولات از قلم مرحوم نوری توسط ادارۀ این ویب سایت یک عمل نا هنجار و در حقیقت تخریب شخصیت نوری است. بر گردم در مورد اختلافات نظریات مرحوم نوری و بی بی ملالی نظام و شاغلی حمید انوری. شا حتماً میدانید که چرا مبارز بزرگ ملی و افتخار میرمن های افغان، بی بی میرمن ملالی نظام و شاغلی حمید انوری با همین ویب سایت آریانا افغانستان تحت مدیریت استاد نوری مقاطعه کردند؟ و همین مقاطعه روی اعتقاد به پرسیپ مقدس شان، تا امروز دوام دارد؟ علت اساسی و بنیادی اختلاف نظر شان، موجودیت یک همکار قلمی معلوم الحال پرچمی درین ویب سایت است، که متأسفانه زیربال حمایت استاد ولی نوری قرار داشت، مرحوم نوری حاضر شد که دو همکار قلمی صادق و مبارز خود یعنی بی بی ملالی نظام و شاغلی حمید انوری را از دست بدهد، ولی حاضر نشد از حمایت یک پرچمی معلوم الحال دست بکشد!!!!! مگر این عمل نوری، قابل هر نوع تقبیح و سرزنش نیست؟ پس استاد نوری پرچمی نواز، با کدام منطق براعظم سیستانی میتازد و او را بدون داشتن کوچکترین سند قاتل هزاران نفر قلمداد میکند؟ باید تذکربدهم که این قلم یگانه قلمی است که سیستانی را، بار ها با دلایل مستند و با تحریر مضامین عدیده مورد سرزنش قرار داده و با منطق قوی خود، او را لاجواب و مسکوت ساخته ام، سیستانی که آدم فرعون مزاج و مانند اشتر کینه ورز است از من تا هنوزسخت نفرت دارد، ولی اتهام کشتن هزاران نفر توسط مرحوم نوری،علیه سیستانی به جز جعل و اتهام چیزی دیگری نیست. اداره بداند و بخواند که کود یا کوت کردن یک پاراگراف موحوم نوری، آنهم به خط سرخ دراخیر توضیحات شان، در حقیت رسوا ساختن و بی آبرو ساختن مرحوم نوری است. این پاراگراف نوری متکی بر اصطلاح ادبی بد تر و شنیع ترازیک (غلو) است. متأسفم که مرحوم نوری با تمام تنورشان، خود را به این سویه، با تحریرهمچو مطالب غلو آمیز، فاقد دانش، فضیلت، تنور، واقع بینی و حقیقت پسندی معرفی نموده است. درین قسمت یک روایت مستند تاریخی و انکار ناپذیری را در رد و بطلان ادعای ها و نظریات نا متعادل و نا متوازن مرحوم نوری و حامیان سر سپردۀ خلیلی به عرض میرسانم: زمانیکه سردار داؤد خان از طریق کودتا، به مقام ریاست جمهوری رسید، خلیلی درعراق سفیر بود. خلیلی در سال 1354 چندین بار به سفارت ایران در بغداد مرجعه نموده و از سفیر ایران در بغداد به نام (شهید زاده) التجاء نمود تا زمینۀ ملاقاتش با شاه ایران فراهم کند. خلیلی در تضرع نامۀ خود یاد آور شده بود که «مردم افغانستان، شاهنشاه ایران را، شاه خود میدانند و اگر شاهنشاه به افغانستان لشکر کشی کند، تمام مردم افغانستان از لشکر کشی شاهنشاه استقبال خواهد نمود.» باید در مورد این ادعای خلیلی گفت که: لعنت الله علی الکاذبین سند تضرع نامۀ خلیلی نه تنها در کتاب خاطرات اسدالله علم وزیر دربارایران ثبت است، بلکه کاپی مکتوب محرمانۀ ایران در بغداد که عنوانی وزارت دربار شاه ایران فرستاده شده بود، توسط شاغلی محترم موسوی مدیر ویب سایت افغانستان آزاد در شمارۀ 105 مجلۀ ملی و انقلابی آیینه افغانستان بدست نشر سپرده شد، که بعداً در سال 2007 در ویب سایت افغلن جرمن و ویب سایت (راوا) نیز نشر گردید. مگر خیانت بزرگتر ملی از این، در تاریخ افغانستان سراغ شده میتواند؟ مگر خلیلی مستحق تمام القابی نیست که این اداره از مضمونم بیرون نویس کرده است؟ کمال مسرت دارم که الیوم، محقق و مورخ بی نظیر و صادق، استاد باری جهانی در یک توضیح مختصر شان، در مورد خلیلی (پرتوګ) خیانت ها و خباثت ها و کژ اندیشی های خلیلی دروغګو و منافق را از کالبدش کشید. احسنت جهانی صاحب. درمورد کلمۀ تخریب شخصیت خلیلی، که در کامنت یک هموطنی بکار رفته باید توضیح نمایم، که تخریب یک عمل غیر اخلاقی یک شخص و یا دو شخص متخاصم است، مبتنی بر انگیزه ها و ملاحضات شخصی و خود خواهی های طرفین معاند، بهترین مثال این تخریب، تخریب هاشمیان توسط نوری و تخریب نوری توسط هاشمیان است و یا تخریب استاد جهانی توسط مورخ سیستانی. این قلم به وجدان خود سوگند یاد میکنم که کوچکترین اختلاف شخصی با مرحوم خلیلی نداشته و ندارم، حتی پسر کلان خلیلی معتصم بالله خلیلی از نزدیک ترین دوستان من است که چند ماه قبل با هم از طریق تیلفون صحبت کردیم. طوریکه قبلاً متذکر شده بودم، محرک نوشتنن مضمون مستند من، نوشتۀ غلو آمیز و درو از واقعیت شاغلی محترم بصیر خان کاکر صاحب بود و بس. لذا نباید روایات مسلم تاریخی را، به عنوان تخریب یا ترور شخصیت تلقی نمود؟ نغز گفته اند:(بیندیش، بینداز) برگردم به جواب نامعقول و بخصوص کود یا کوت گردن جملاتی چند از مضمون تحقیقی و تاریخی این قلم. من منتظر بودم که ادارۀ این ویب سایت بر پارۀ از سؤالات مطروحۀ من که در بحث قبلی مطرح شد، مطالبی نگاشته و توضیحاتی رقم کند، ولی در برکس توقعم چیزی خواندم که باید آن را (فیلی لفس) عنوان کرد. بد تر و ممشمئز کننده اینکه، اداره از چالاکی و نرادی، و مکر و حیله و به اصطلاح وطنی (لغمانی چل) کار گرفته و از مجموع یک مقاله مستند و تحقیقی من تنها جملاتی را به عنوان مشت نمونۀ خروار برای تخدیر و مغشویت افکار و اذهان مطالعه کنندگان (پورته) مییکند ، تا ذوات خالی ذهن و ساده لوحانی فکر خواهد کرد، که عصارۀ تمام این مقالۀ همین است که اداره این ویب سایت درهجویات نا متعادل و پراگنده و مغشوش کندۀ خود منعکس ساخته است، من همچو عمل را مغایر اخلاق مطبوعاتی تلقی میکنم. اینکه به اصطلاح حقوقی حق دفاع مشروع مرا موجب زیان وقت طلایی کارکردن تان میشمارید، بخوانید و بدانید که همچو کنگاش ها برای شخصی مانند این قلم در سن کهولت و خزان زندگانی و تکالیف صحی جانکاه، نیز کار ساده ای نیست. پیشنهاد من به شما این است که و قت آن رسیده که بار مسئولیت این ویب یایت را به شخص دیگری مانند سیدال خان هومان یا بزرگوار مایار صاحب یا مبارز بزرگ و بی هتای فرهنگی استاد معروفی یا کدام شخص دیگری تفویض کنید. باور دارم مشکل قحط الرجالی وجود ندارد. و چه بهتر اینکه برای یک اتحاد و وحدت پر بار، مجدداً این ویب سایت را با ویب سایت مادرش یعنی افغان جرمن تلفیق و مزج کنید و برسوء تفاهمات و بر اختلافت شخصی مرحوم نوری با ذواتی در ویب سایت افغان جرمن سنگ سنگینی بگذارید. امکان دوم هم اینکه با قبول شرایط ملی ویب سایت استقلال، با آن ویب سایت طرح یک وحدت را پذیرا شوید. اینکه با تحکم فرعونی نوشته اید که مضمونم دراین ملکیت شخصی و قباله ای تان هرگز منتشر نخواهد شد، این قلم با درک این حقیقت که بانشرمضامین ضد ملی مانند مضمون محجوب بیک ستمی تحت عنوان (ساحه نفوس پشتون ها در افغانستان) و نشر مضامین شاطران ایران و ناشر اصطلاحات ایرانی و مدافع فرهنگ ایران و مخالف واقعیت تاراج فرهنگی ایران و مبتذل ساختن زبان دری از طریق امتزاج اصطلاحات منحوس ایرانی، مانند رژیم ضد ملی بحران الدین ربانی به سوی ستمی شدن و حتی پرچمی شدن روان است، همکاری قلمی بیشتر را نا مشروع دانسته و با ختم این کنگاش و جواب محتمل به دوستان گرانقدر و روشن ضمیر، از دوری و اجتناب دائمی کار خواهم گرفت. در اخیر به قول علامه داکتر اقبال یک بار دیگر میگویم: گمان مبر که به پایان رسید کار مغان هزار بادۀ نا خورده در رگ تاک است و قل جاء الحق و زهق البطل ان البطل کان زهوقا |
 |
| محمد حسن وفا | 10.11.2025 | قندهار |  |
جناب محترم توخی! همین واهمه از احتمال غلط فهمی از جانب شما را داشتم. به سوال من جواب داده نشد. به تشریحات شما نیازمندی وجود نداشت. آیا آزادی بیان، به بیان "مجاز" و "غیر مجاز" یک نوع برخورد می تواند...با احترام. وفا
|
 |
| غلام حضرت | 10.11.2025 | سویدن |  |
در ارتباط با ستايش و تقبیح شخصیت شاعرانۀ مرحوم خلیلی عرض شود:
من نیز چندین سال پیش سلیقۀ شاعرانۀ مرحوم خلیلی را تحسین نموده بودم که البته بسیاری از هموطنان گرامی بنده را مورد شماتت قرار داد. اگر قرار باشد که انحراف یک شاعر از " هنر " به تبار پرستی و شخصیت پرستی و ایدیولوژی پرستی مورد هجوم دسته جمعی واقع شود پس: سلیمان لایق نیز در شعر خود از شیاد ترین انسان کُرۀ زمین ( ویلادمیر ایلیچ لینین ) ابیات مداحانه سروده و همچنین مرحوم خلیلی در وصف ظاهر شاه نیژ ابیات چاپلوسانه سروده پس فرق بین ماهیت مدح ظاهرشاه و حبیب الله کلکانی چیست؟ هیچ! ضمناً کار و هدف شاعر همانا مدح میباشد ( مدح خدا، مدح پیغمبر، مدح شاهان، مدح عشق، مدح حقیقت، مدح وطن، مدح فرهنگ، مدح انسان صالح، مدح انسان ناصالح. مدح مجنون، مدح لیلی، مدح منصور، مدح جامعه، مدح اخلاق، مدح حسنات ، مدح سیئات، خُلاصه مدح خویشتن در لِفافه ) میباشد.
نتیجه:
آیا خلیلی مداح حبیب الله کلکانی بود؟ اگر بلی که بلی
پس صد ها هزار هموطنان عزیز ما مداح کلکانی هستند آیا آنها را باید از جامعه و از سفرۀ برادری خود حذف و نفی نمود؟ مسلماً نی.
کمی حوصلۀ ملی و تحمل پذیرش عقائد و آرای دیگران باید داشته باشیم. اگر قرار باشد کمر به حذف فکری یکدیگړ ببندیم که این امر منجر به حذف فزیکی و حتی جغرافیائی ما میشود.
از اقای داوود مومند خواهش می کنم که بخاطر تازه شدن خاطرات ما ابیات شاعر بزرگ ( خوشحال خان خټک ) که در مدح!!!!!! پشتون سروده یک بار دیگر به نمایش بگذارد ممنون خواهم شد. |
 |
| عبدالباری جهانی | 09.11.2025 | ویرجینیا |  |
به اداره محترم آریانا افغانستان. سلام و احترمات مرا بپذیرید. قسمیکه همیشه به نظریات و عقاید مخالف نظر وعقیده خود احترام داشته ام و باید چنین هم باشد، به نظر شما هم ارج میګذارم. خلیلی واقعاً یک شاعر خوب بود ولی شخصیت و شاعری خلیلی دو موضوع کاملاً از هم مجزا هستند. خلیلی از نګاه شخصیت مداحی بیش نبوده است. ای کاش، برای بدست آوردن یک لقمه نان و مقامات و امتیازات دولتی، تنها به مداحی زمامداران وقت اکتفا میورزید. خلیلی در مدح یک دزد و جنایتکار تاریخ افغانستان، حبیب الله بچه سقاو، کتابی نګاشت که تا ابد نفرین مردم شریف افغانستان را برای خود کمایی نمود. بنده تقریباً ۱۲ سال قبل از امروز در ویب سایت افغان جرمن مضمون نسبتاً مفصلی را در زمینه نګاشته و از خیانت تاریخی خلیلی پرده برداری نموده ام . خلیلی در مدح دشمن سوګند خورده مردم افغانستان، جنرال ضیاءالحق، قصیده غرایی سرود که تا ابد لعنت مردم افغانستان را برای خود خریداری نمود. تنها به شعر و شاعری و قصاید وطن پرستی نمیتوان نام نیکی را برای خود کمایی نمود. شعر کمال قلم یک شاعر را افاده کرده میتواند و شاید کسی را بمقام ملک الشعرایی برساند. ولی شعر شخصیت کسی را پوشیده نمیتواند. خلیلی هرچه بود یک مداح بود. مداحی که، در زمینه بدست آوردن مقام و منافع شخصی، هیچ سرحدی را نشناخت و در مدح دشمنان تاریخی و خاک مقدس افغانستان قلفرسایی نمود. امید است آزرده نشده باشید.
|
 |
| محمد حسن وفا | 09.11.2025 | قندهار |  |
جناب محترم توخی!
همین واهمه از احتمال غلط فهمی از جانب شما را داشتم. سوال من جواب داده شد. به تشریحات شما نیازمندی وجود نداشت. آیا آزادی بیان، به بیان "مجاز" و "غیر مجاز" یک نوع برخورد می تواند...با احترام. وفا.
|
 |
| آریانا افغانستان آنلاین | 09.11.2025 | آلمان |  |
جناب محترم محمد داود مومند، متأسّف هستیم از اینکه نمی توانیم از لحاظ کمی وقت با شما در این موضوع داخل بحث گردیم، زیرا گرداندگی این ویبسایت قسمت عظیم وقت ما را صرف نموده و اگر ما با نویسندگان سایت در منازعه و مناطقه سهیم گردیم، دیگر فرصتی باقی نخواهد ماند تا به امور زندگی خود رسیدگی کامل نماییم. فراموش نکنید که ما همه هنوز به تقاعدی نرسیده ایم و مشغول کار و بار خود هم هستیم. لینک مطلب شما را که در ویبسایت های دیگر بنشر سپرده اید در اینجا در دسترس گذاشته، تأکید میکنیم که این مضمون در اینجا اقبال نشر نخواهد یافت: خلیلی، ناظم بی رسالت و یک فرد فاقد ضمیر و وجدان ملی علت عدم نشر مطلب شما، نقاط ذیل بوده که بدون هیچ نوع مراعات اصول نشراتی ما کمافی الا سابق ادامه داده و از پابندی به آن خبری نیست: - شخص بی شخصیت و فاقد ضمیر و وجدان ملی
- نامرد ، نمک حرام و بی پاس و فاقد کرکتر یک افغان اصیل،
- این هردو تلاش مکارانه و مزورانه، تنها کار عناصر ضد ملی، و بی فرهنگ و ضد نام افغان، افغانی و افغانستان است
- خلیلی، این روباه شیاد و محیل و مزور
- کذا خلیلی شیاد و محیل و منافق و دروغگو و غلام و مزدو بچۀ سقو نامسلمان
- کار یک فرد نا مسلمان و ابلیسی، مانند خلیل الله خلیلی است.
- به صراحت میتوان گفت که خلیلی از نظر قومی یک (صافی) شلخی و د یسی و بدل بوده
- کذا خلیلی سقو پرست و فاقد ضمیر و وجدان ملی
- مطالبی را به عرض میرسانم که توسط بابای مبارزان ملی و خدمتگار بی بدیل مردم و مملکت در دیار غربت، یعنی شخصیت واجب الااحترام، داکتر صاحب سید خلیل هاشمیان (سید اصیل مغفور، یک انسان جنگ انداز و شر انداز که زیورات دختر امان الله خان را در سفارت افغانی در لندن به سرقت برده بود و از انگلستان اخراج گردید.(از گفته های ولی احمد نوری )
- از روایت فوق الذکر مورخ سیستانی معلوم میشود که بنیان گذار پلان خاینانه تجزیه افغانستان خلیل الله خلیلی، مستوفی خود مختار بچه سقو بوده است. (سیستانی، عضو ارشد حزب دیموکراتیک خلق افغانستان جناح پرچم، که در شورای انقلابی ببرک کارمل حکم اعدام هزار ها افغان را امضاء نموده است. رجوع شود به آرشیف ولی احمد نوری)
- بر دنائت، پستی، دروغگویی، منافقت، بی شرفی، بی معرفتی و بی فرهنگی خلیلی لعنت فرستادم
- چطور ممکن است از خود فروشی و وطنفروشی خلیلی دفاع نمود؟
- نه تنها خاطره ها را زنده میسازد، بلکه بی شخصیتی، خود فروشی و فضول مشربی خلیلی را ثابت میسازد
فشردۀ را از دو نوشتۀ جناب محترم ولی احمد نوری خدمت شما و دیگر علاقمندان وبسایت در اینجا تقدیم میداریم، که از نوشته های ذیل آن مرحومی برگرفته شده اند:
حب وطن در اشعار استاد خلیلی نمایانگر عشق بیکران وی به افغان و افغانستان بوده که هیچ شاعری نخواهد بتواند از روی ریا و تزویر چنین اشعاری را بسراید به جز آنکه عشق میهن و ندای وطندوستی در تار و پود وجودش در اهتزاز باشد.
--------------
استاد نوری در مطالب خود چنین مینویسند:
استاد خلیل الله خلیلی را شاعر ملی افغانستان لقب داده اند، که براستی استحقاق این شاعر بزرگ است. استاد خلیل الله خلیلی در 1۴ ثور 13۶۶ شمسی در شهر اسلام آباد کشور پاکستان درگذشت. عظام رمیم وی پس از 2۵ سال به کابل منتقل گردیده و با احترام خاص و ضمن مراسم رسمی در محّوطۀ "پوهنتون کابل" و در کنار آرامگاه "سید جمال الدین افغان"، بخاک سپرده شد. مردم در مرگش با این شعر استاد کهزاد شهیر فریاد می کردند که: تو به صد شعر زبان بودی و به صد نغمه سخن چه ستـم رفت که یک باره کـفـن پـوش شدی
گـرچه ناموس وفا رفـته از این شهر و دیـار
تـو مپـنـدار کـه رفـتـی و فـرامـوش شدی از خـدا روح ترا شاد و صفا مـی خواهیم بـنـدۀ پـاک خــدا بـودی و گلـپـوش شدی »استاد کهزاد« آنچه به وطندوستي و وطن در شعر استاد خلیلي ارتباط مي گیرد، باید گفت كه كمتر شعري از این ابرمرد قلمرو سخن را مي توان سراغ كرد كه به نحوي از انحاء حس وطنخواهي و وطندوستي در آن متبلور نشده باشد. مگر در غزل تابش شمشیر كه استاد در یازده عقرب 13۴7 ش سروده، چه مي یابیم: ۀ گـردن نخوت دونـان شـده تا چــرخ بلند صفـدر معـركه و تابش شمشیر چه شد؟ ماه من در ره تو سر به كف و جان بر لب روزهــــا منتظـرم، علت تأخیر چه شد؟ عشق خلیلي را به وطن مي توان در این شعر به خوبي دریافت كه چگونه به عشق به وطن جنبه تقدیس مي دهد: دانــد خــدا که بعـد خـــدا، می پرستمت هـان ای وطن مـپـرس، چـرا می پرستمت ذرات هستی ام ز تو بگـرفته است جان چون برترى ز جان، همه جا می پرستمت در نیـمه شب که بـاز کـنـد آسمان درش بـا صـد هـــــزار دسِت دعـــا می پرستمت چون پرشکسته مرغ، که از آشیان جداست ایـنـک ز آشــیـانـــــه، جــــدا می پرستمت و آن كه عشق وطن در سر دارد، هیچ گوشۀ دنیا را با وطن خود، ولو فقیر و ویران هم باشد، نه تنها معاوضه نمي كند، كه آن را آتشستان هم مي داند: اي گـرامي خاك پاكـــم، اي وطـن اي فــــداي خـار خارت جـان مـن گرچه خاك دیگران، بس دلكش است دور از تـو در نگاهــم آتــش است تــو نـه خـاكي، مـایۀ جـان مني هــم تـو جاني، هم تو جانان مني جان ما گر رفت گـو رو، باك نیست تو بمان، اي آنكه چون تو پاك نیست تــو بـمـان اي كـعـبـه نامــوس ما اي امـیـد خـاطــر مـأیــــوس مـا تـــو بــمــان اي سنگـــر آزادگان زادگــــــاه رادمــــردان جـهـــان استاد خلیلي در مورد عشق بزرگ خود به وطن شان افغانستان چنین می نویسند. شما خوانندۀ گرانقدر میتوانید سطح عالی و آسمانی عشق استاد را به وطنش در ترازوی عدالت سنجش نمائید: دانـد خدا که بعد خدا می پرستمت هـان ای وطن مپرس چرا می پرستمت ذرات هستی ام ز تـو بگرفته است جان چون برتری ز جان، همه جـا می پرستمت در نیمه شب که بــاز کند آسمـان درش با صد هزار دست دعـا می پرستمت چون پر شکسته مرغ که از آشیان جداست اینک ز آشیانه جــدا می پرستمت پیری نمود قامـتــم از بار درد خم زاری کنان به قد دو تا می پرستمت از شوق کوچه های گل آلود تنگ تو در شهر شاخزن به سما می پرستمت در اخیر مطلب دوم استاد نوری که در بالا لینک آنرا در اختیار شما گذاشتیم ایشان چنین مینگارند: وطن پرستیی بزرگمرد شعر و ادب، ملک الشعراء خلیلی الله افغان را می توان از لابلای شعر بالا حدس زد و عشق مفرط او را به وطنش افغانستان قیاس نمود و به اراجیف و جفنگیات چند تن هرزه و بی ارزش اهمیت قائل نشد. کاروان نام نکو، شخصیت کم همتا، وجدان پاک، تندیس شرف و وطن پرستی استاد خلیل الله خلیلی برای قرون متمادی به سرعت برق به آسمانها خواهد رفت. بگزار تنی چند که خود در منجلاب خیانت و جنایت و میهن فروشی تا گلو غرق اند، جف کنند!!
تشکر اداره
|
 |
| الله محمد | 09.11.2025 | المان |  |
مومند صاجب گرامی!
با عرض ادب. خدا واحد و شاهد است، كه در مسافرت هستم و با تيليفون تكليف نوشتن دارم، كه مفصل بنويسم. سطح منطق نوشته هاى شما تمثيل حق است. بعد از خانه رسیدن انشالله خواهم نوشت، مخصوصا به دوست که نا مردانه بالایم حمله ور شده .
کوزه این تن پر از اب حیات
کوزه ان تن پر از زهر ممات
|
 |
| محمد داؤد مومند | 09.11.2025 | متحده ایالات |  |
امتنان مجدد!
اخلاقاً بر خود میدانم که بار مجدد و به صورت اخص از موقف مردانه و مبتنی بر پرنسیپ ، شخصیت حق بین و حق پسند، بزرگوار توخی صاحب ابراز شکران و امتنان نمایم.
شجاعت اخلاقی شان را شامل حال تمام همکاران قلمی این ویب سایت، آرزومندم.
مننه
د جنت گلونه مو پر مخ
|
 |
| عمر توخي | 08.11.2025 | سوېډن |  |
محترم حسن وفا سلام! اولاََ نظر بنده در دفاع از آزادی بیان نوشته شده بود و آن هم در پاسخ به نظر آریانا افغان که در رابطه با نوشته محترم مومند صاحب نشر کرده بود که گویا محتوای نوشته مومند صاحب با نوشته های مرحوم نوری صاحب که در مورد خلیلی به نشر رسانیده بود در تضاد بود. ثانیاََ مرحوم خلیلی مثل هر شخصیت تاریخی طبیعتاً چند وجهی بوده است، پنهان کردن یا سانسورِ بخشی از واقعیت ها، نه تنها احترام به او نیست، بلکه نوعی بیعدالتی تاریخی محسوب میشود.
در حقیقت، شناخت درست و کامل یک شخصیت فقط از مسیر بر رسی صادقانه و همه جانبه ای ابعاد زندګی او ممکن است نه با اسطوره سازی یا حذف آنچه خوشایند نیست یا با نظر کسی مطابقت نه دارد. جلوگیری از بیان واقعیتها به بهانه ای جلوگیری از تخریب معمولاً در عمل منجر به تحریف تاریخ میشود و حتی میتواند در درازمدت به همان شخص لطمه بزند، چرا که تصویر مصنوعی و غیر واقعی او برای همیشه پنهان نخواهد ماند.
خوښ اوسی.
|
 |
| محمد داؤد مومند | 08.11.2025 | متحده ایالات |  |
خدمت حضرات مدیران مسؤال ویب سایت وزین آریانا افغانستان! نغز گفته اند: اول سلام بعد کلام با کمال تأسف و تأثرملاحظه نمودم که جواب حضرت یا حضرات شما را، در قسمت سانسورکردن مضمون، کاملاً مستند و عاری از هرگونه ملاحظات و انگیزه های انفسی این قلم، تحت عنوان «خلیلی، ناظم بی رسالت و یک فرد فاقد ضمیر و وجدان ملی»، مطلقاًً غیرعلمی، غیر منطقی و با کمال معذرت، طفلانه یافتم. چون این طالب العلم، اهل منطقم و به جز حرف منطقی و کلام منطقی و ادعای منطقی، هیچ اصل و مطلبی را، که فاقد منطق باشد، آن را غیرعلمی شمرده و هرگز آن را نمی پذیرم و نخواهم پذیرفت، لذا معناً و اخلاقاً خود را مکلف و مجبور می بینم که با شما بزرگوار یا بزرگواران به میز مذاکره، محاجه، مناطقه و استدلال بینشینم، و تا زمانی، به این مناطقه دوام بدهم، تا از شما بزرگوار یا بزرگوران، دلیل علمی و منطقی بشنوم. طوریکه قبلاً متذکر شده بودم، این ویب سایت وزین به نشرمقاله ای، تحت عنوان «استاد سخن و شاعر اشک ها و خون ها خلیل الله خلیلی» به قلم شاغلی محترم بصیرخان کاکړ صاحب پرداخت، که این قلم محتویات آن مقاله را کلاً و کاملاً در قطب مخالف، واقعیت های مسلم در مورد شخصیت سیاسی خلیلی یافتم. در واقعیت امر، نشر همین مقالۀ شاغلی کاکړ صاحب، محرک و مشوق اصلی تحریر مضمون مستند و تحقیقی و تاریخی ام گردید. لذا به خود، به حیث یکی از نویسندگان سابقه دار و با وفا و مدافع این ویب سایت وزین حق میدهم تا در زمینه برای درک حقایق و رسیدن به یک نتیجۀ منطقی و عادلانه، سؤالاتی مطرح کنم و پاسخ منطقی بشنوم. ادارۀ محترم توضیح فرمایند، که: یک – اداره محترم مقالۀ کاکړ صاحب را روی پالیسی و احترام به آزادی بیان منتشر نمودند و یا به خاطر گل روی مرحوم استاد نوری، که ارادتی به خلیلی داشت؟ دو – آیا اداره محترم با محتویات مقالۀ کاکړ صاحب موافق اند و یا نه؟ سه – اگر ادارۀ محترم، به نشر مقالۀ محترم کاکړ صاحب روی هر دلیلی که باشد، پرداخت، چرا و روی کدام دلایل، به سانسور مضمون تاریخی و کاملاً مستند این قلم می پردازند؟ مگرهمچوعمل نا متوازن و غیرعادلانه و مستبدانه، وجایز ذیل را در اذهان تداعی نمیکند که گفته اند: یک بام و دو هوا و یا هم دبل ستیندر پالیسی. خیلی جالب است که این قلم در نوشتۀ خود به ارتباط سانسور مضمونم، یادی از دوست بزرگوارم ولی جان نوری، نمودم و ادارۀ محترم فوراً آن را به فحوای کلام مردمی «پیزوان بینی» ام ساخت، مشعر بر اینکه اگر تو به نوری صاحب ارادت داری، نوری صاحب چندین بار اشعار خلیلی را درین ویب سایت تضمین نموده و تو باید از ارسال مکرر مضمونت این ویب سایت خود داری میکردی!!!!!! اداره چیان زورگو، بخوانند و بدانند. یک – مقاله را صرف دو بار فرستادم تا از ارسال آن صد در صد متیقن گردم. دو – محمد داؤد مومند، غلام و برده ذهنی احد من الناس در جهان نیست، به شمول بزرگوار نوری. داؤد مومند اسپ گادی نیست، که کسی قیضۀ عبودیت خود را به گردن او انداخته و به منتر دانش و یا رابطۀ دوستی، به تحجر فکری مبتلایش سازد، و هرچه او گفت داؤد مومند تکرار کند:(حق ده پیره، حق ده پیره) اداره بخواند و بداند که: نوری بزرگوار نه تنها به خلیلی بلکه به شخصیت سردار صاحب محمد داؤد خان، به شخصیت مرحوم میوندوال، و به شخصیت پوهاند داکتر حسن کاکر و دیگران نیز احترام مماثل و حتی بالا تری داشت، که این احساس و احترام شان در آرشیف مقالات شان مضمر و مستند است. اکنون اگر ارادت احترام نوری صاحب را محک و مدار اعتبار نظر خود قرار دهیم، لذا هیچگونه حقی نداریم که بر اشتباهات ذوات واجب الحترام فوق الذکر چشم پوشی نموده و باید از سکوت کار بگیریم؟ این قلم از سالیان متمادی بر کودتای سرطانی سردار صاحب که مجری آن حسن شرق ملعون بود، مقاله ها نوشته، چنانکه بارها مورد توهین و غضب حامیان سردار صاحب قرار گرفته ام. اداره بخواند و بداند که: مرحوم نوری یک آدم وطنپرست و در عین حال بزرگ ترین احترام را به غازی محمد نادرخان و اعلیحضرت محمد ظاهر شاه داشت، ولی خلیلی نمک حرام با نگاشتن فضول نامۀ (عیارخراسان) به اهانت کثیف و سخیف غازی نادرخان نپرداخته است؟ ایا نوری صاحب مؤید محتویات فضول نامۀ عیار خراسان در مورد نادرخان غازی، و قهرمان سازی بچۀ سقو است؟ متکی بر روایات تاریخی که در مضمون سانسور شدۀ من، تذکر یافته، زمانیکه خلیلی مستوفی خود مختار بچۀ سقو در مزار بود، با سقوط حکومت بچأ سقو توسط قهرمان نجات مملکت غازی محمد نادر خان و یاران قهرمانش، خلیلی با مقامات سیاسی شوروی در تماس شده در صورتیکه مقامات شوروی موافقه نمایند، او یعنی خلیلی حکومت خودمختاری را در صفحات شمال کشور اعلام خواهد داشت، گویا خلیلی اولین نفری است در تاریخ افغانستان که خواهان تجزیۀ افغانستان به شمال و جنوب ګردیده بود. آیا اداره محترم این ویب سایت فکر میکند که شخصیت وطنپرستی مانند استاد نوری، ممکن حامی همچو نظریۀ ضد ملی خلیلی و تجزیۀ افغانستان باشد؟ این خیال است و محال است و جنون اداره بخواند و بداند که: متصل با اعلام جمهوریت سردار صاحب، خلیلی که در عراق سفیر بود، از شاه ایران، به حیث شاه ایران و افغانستان تقاضا نمود که برای سرنگونی رژیم سردار صاحب داؤد خان به افغانستان حمله کند. مگر نوری صاحب وطنپرست،هرگز موید همچو عمل ضد ملی خلیلی شده میتواند؟ این خیال است و محال است و جنون در اخیر این مقال از شاغلی محترم توخی صاحب و شاغلی وحید و شاغلی نبیل عزیزی و شاغلی وفا تشکر مینمایم که، که نظریات شان را زمینه ابراز داشته اند. با عرض حرمت و آرزوی تأمین عدالت مبنی بر آزاد ساختن مضمون مستندم. در غیر آن من این عمل تبعیضی اداره را، به نحوی انکار از تداوم همکاری قلمی خود تلقی نموده و من هم به نوبه خود، مجبورم به قطع رابطۀ قلمی خود با این ویب سایت، که سالیان متمادی همکار و مدافع وفادار آن بودم، اعلام دارم. گمان مبر که به پایان رسید کار مغان هزار بادۀ ناخورده در رگ تاک است
|
 |
| نبیل عزیزی | 08.11.2025 | آلمان |  |
سلام و احترامات خدمت همه دوستان گرامی!
بدبختانه در افغانستان تاریخ و سیاست بیشتر بر اساس سلیقههای شخصی ارزیابی میشوند، نه بر پایهٔ واقعیتهای تاریخی. گاه حقیقت به گونهای تغییر داده میشود تا کسی آزرده نشود. نمونهٔ روشن آن، دیدگاههای متفاوت در مورد استاد خلیلی است؛ کسی که هم برای حبیبالله کلکانی (بچه سقاو) و هم برای ضیاءالحق شعر سروده است. چون شاعر دربار بود، زندهیاد نوری همیشه از او به نیکی یاد میکرد، اما برخی دیگر او را صرفاً مداح میدانند. بنابراین، شایستهتر است که واقعیتها بدون تأثیر از دیدگاههای شخصی و تعصبات فردی بیان شوند. |
 |
| محمد حسن وفا | 08.11.2025 | قندهار |  |
جناب محترم توخی!
امید است غلط فهمی نشود. آیا درک و تحلیل یک نظر مهم است و یا تخریب و رد "شخص".
با احترام.
وفا - قندهار.
|
 |
| عمر توخي | 08.11.2025 | سوېډن |  |
اگر بنیانگذار یک سایت ارادت مند یک کسی باشد، باید تمام مطالب که در سایت منتشر میشود باید با تمایلات فکری ان محترم مطابقت داشته باشد؟ با این منطق هیچ سازګار نیستم. اگر بنیانگذار یک سایت به شخصی ارادت داشته باشد، این به خودیِ خود الزام اور این نیست، که تمام محتوای منتشرشده در آن سایت دقیقاً مطابق با تمایلات فکری یا دیدگاههای آن شخص باید باشد. ارادت میتواند جنبهی عاطفی، اخلاقی یا فرهنگی داشته باشد، اما فضای فکری و رسانهای سالم باید استقلال، تنوع دیدگاه و احترام به عقل و آزادی اندیشه را حفظ کند.
در واقع، اگر جایی تمام مطالب فقط بر اساس تمایل فکری یک شخص تنظیم و نشر شوند، آن جای یا سایت ارزش و حیثيت علمی، فرهنګی و اجتماعی خود را از دست می دهد، و دیگر هیچ کس از آن بازدید نه خواهند کرد، بناءََ مضمون جناب مومند صاحب با وجودیکه نظر به ګفت شما با روحیه و طرز تفکر مرحوم نوری صاحب شاید سازګار نه باشد، ولی این دلیل و توجیه چندان موجه به نظر نه میرسد، شما ان را نشر کنید مردم نقد، ارزیابی و قضاوت میکنـند. اګر مضامین به طرف داری و حمایت از خلیلی قابل نشر است، بګذار مضامین در رد و مخالفت با ان هم نشر شوند. اګر میخواهید که بی طرف و عادل باشید۰ خوښ اوسی۰
|
 |
| حسیب الله | 08.11.2025 | آلمان |  |
بحث اجتماعی: بررسی استعمال بار معنائی کلمهٔ "استعمار" در نوشته های برخی از تاریخنگاران محترم ما
بدون شک که اصطلاح لاتینی "کلونیالیزم" که در زبان انگلیسی به شکل "colonialism" و در زبان آلمانی به شکل "Kolonialismus" نوشته می شود و به زبان های شیرین پشتو و دری ما اصطلاح "استعمار" را برای این لغت لاتینی انتخاب نموده اند، تعریف دقیق علمی خود را نیز دارد، که در اکثر لغتنامه ها میتوان تعریف و یا حتی تعاریفی از آن را به مطالعه گرفت، که این موضوع فارغ از این بحث می باشد.
موضوعی که مربوط به این بحث و بررسی استعمال بار معنائی کلمهٔ "استعمار" در نوشته های برخی از تاریخنگاران محترم ما می شود، این است، که، در عین زمانیکه برخی از تاریخنگاران محترم ما بطور مثال از "استعمار انگلیس در قرن ۱۹م." چیز های جالبی را با دقت فراوان می نویسند، اما از نوشتن اصطلاح "استعمار" در قبال "استعمار روسیه تزاری" خود داری می کنند؛ در حالیکه از دیدگاه علمی میتوان حتی پس از جنگ جهانی دوم، تجاوز مسلحانهٔ شوروی به خاک افغانستان عزیز ما را و همان دههٔ هشتاد قرن بیستم میلادی را که رهبران دست نشانده و وابسته به شوروی علایق شوروی را در خاک افغانستان پیاده می کردند، کشور را تحت کنترول سیاسی و نظامی شوروی سوق می دادند، نیز، یک نوع از "استعمار شوروی" را، حتی در قرن بیستم هم به مشاهده می رساند؛ اما سوال این است، که چرا و روی چه منظوری، برخی از تاریخنگاران محترم ما اصطلاح "استعمار" را فقط و فقط و یا اکثرا، در مورد استعمار انگلیس بکار می برند، اما استعمار روسیه تزاری را فقط و فقط "روسیه تزاری" می نامند و بس. بدون شک که بطور مثال استعمار انگلیس و یا مستعمرات بریطانیه در قرن ۱۹م. به مراتب وسیعتر بوده است، نسبت به وسعت استعمار روسیه تزاری و اینکه استعمار تزار روس بطور مثال شبیه ئی استعمار برثانیه فراگیری نبوده است، هم واضح است، اما با آن هم این به آن معنی نبوده ونیست که روسیه تزاری و یا استعمار روسیه تزاری، مستعمراتی نداشته است، البته که وسعت و بزرگی مستعمرات روسیه تزاری به وسعت و بزرگی مستعمرات بریتانیا نبوده است.
گرچه استعمار روسیه تزار و یا مستعمرات روسیه تزار یک پروسهٔ قاره ئی داشته است و شبیه استعمار و مستعمرات بریتانیا فرا بحری نبوده است؛ یعنی استعمار امپراتوری روسیه یک پروسهٔ قاره ئی بود که عمدتا با توسیعه طلبی و گسترش به سمت شرق و جنوب از طرق فتوحات نظامی و مسکن گزین ساختن اتباع روسیه در همان مناطق صورت گرفته است، در حالیکه استعمار انگلیس فرا بحری هم بوده است! استعمار امپراتوری روسیه نیز در مستعمرات اش شامل روش های متنوعیی مانند استعمار تجاری (مثلا حتی در قرن شانزدهم در مناطق سایبری به ذریعه استعمار تجاری از طرق تجارت پوست حیوانات بوده است.) ، فتوحات نظامی مناطق قفقاز و آسیای مرکزی با اشکال مختلف استثمار اقتصادی، مسکن گزین ساختن اتباع روسیه در آن مناطق، تلاش ها برای روسی سازی و استثمار سیستماتیک مناطق و سرزمین های فتح شده، بلخصوص سایبریا، به عنوان منبع مواد خام، رایج بوده است، حتی مشاهدات به صفحات تاریخ بلاروس (روس سفید)، اوورائین، مناطق کرام و بقیه مناطق را نیز به حیث مستعمرات استعمار روسیه تزاری به تعریف گرفته است.
یعنی: به نظر من این یک عمل پسندیده و اقدام توبی است که تاریخنگاران محترم ما از عمل کرد های زیانبار استعمار انگلیس چیزی و یا چیز های می نویسند، زیرا چنین یک روشنگری به ذات خودش یک عمل نیک و پسندیده ئی علمی تلقی می گردد، اما در عین حال، زمانیکه حتی از آوردن اصطلاح "استعمار" در کنار مستعمرات روسیه تزاری و در کل از عبارت "استعمار روسیه تزاری" خود داری صورت می گیرد، موضوع را با سوالاتی مواجه می سازد، که بطور مثال چرا برخی از تاریخنگاران محترم ما اطلاح "استعمار" را صرف و فقط به حریف و رقیب روسیه تزاری" تخصیص داده اند و یا می دهند؟
نوتخ: به نظر من، بلخصوص تاریخنگاران محترم افغانستان، یعنی تاریخنگاران محترم یک کشور بی طرف، غیر منسلک و یک منطقهٔ حائل در بین قدرت های بزرگ، زمانیکه میخواهند بی طرفانه و با اتکا به واقعیت های تاریخی، از مداخلات مخرب استعمار انگلیس و استعمار روسیه تزاری، چیزی و یا چیز های بنویسند، بهتر آن خواهد رود، که، هر دو مداخله گر را که لقب "استعمارگر" را داشته اند، با همان اصطلاح "استعمار" مترادف سازند، در غیر صورت هر گاه یکطرف را "استعمارگر" بنویسند و در مقابل دیگری از نوشتن اصطلاح "استعمار" و یا "استعنارگر" خود داری فرمایند، در آنصورت، به اصطلاح، "شکل تاریخنویسی اندکی پانگدار" به مشاهده خواهد رسید.
این بود، اظهار نظرم در ارتباط بررسی موجودیت اصطلاح "استعمار" در برخی از نوشته های تاریخنگاران محترم ما،
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
| وحید | 08.11.2025 | طورخم |  |
السلام علیکم و تقدیم احترامات به همه دوستان بحث بالای نام خلیل الله خلیلی متوفی تذکر یافته است. این به یاد ما است که خلیل الله خلیلی یکی از مقربین اعلیحضرت محمد ظاهر شاه بود و شاید نوری صاحب و دیګران اشعار او را پسندیده باشد ما هم در آن دوران ان اشعار را می پسندیدیم و همان را میخواندیم و مداحی یک حرفه بود اما امروز مردم بالای فکر و احساس یک شاعر درمورد وطنش حساب میکنند. پس وقتی یکی از نویسده های امروزی یک حقیقت را اګر تذکر داد باعث خشم نباید شود اریانا نشرات خود می ګوید که به هرنوع نظریه اجازه نشر میدهیم پس چرا یک نوشته نشر شود دیګر نی درحالیکه میتوان برای نوشته نادرست با دلایل موجه جواب داد هیچکس منکر ان نیست که حلیل الله متوفی در توصیف و مداحی خیلی خوب بود ولی برای وطن مصدر خدمت عمرانی اقتصادی و غیره نشد آن عده ی که در ایام هجرت و روز کشته شدن ضیاالحق شعر و مرثیه برای ضیاالحق نوشتند ومورد پسند عموم مهاجرین واقع نشد و حتی مردود شمرده شد مثلا فضل ولی ناګار و خلیلی مرثیه نوشتند اخبار شهادت پیغام ومراتب تسلیت ودعا نشر کرد و در شمشتو یا نصرت مینه ماتم اعلان کرد و اخبار های مشرق و میثاق خون وغیره تاثرات نوشتند اکثریت مهاجر این مداحی ها را نه پسندیدند یعنی مسله امروز نیست در سابق هم عکس العمل وجودداشت پس اریانا افغان نشریه به این خفه نشود اګر کس مداحی را رد کند و عمل نامناسب بداند
|
 |
| آریانا افغانستان آنلاین | 08.11.2025 | آلمان |  |
جناب محترم محمد داود مومند، طوریکه میدانید، مرحوم ولی احمد نوری بنیانگذار این ویبسایت یکی از ارادتمندان راسخ استاد خلیل الله خلیلی بودند، که ده ها مطلب و اشعار استاد خلیلی را در اینجا به زیور نشر آراسته اند. بنابرین جا نداشت که با تکرار مکرر و ارسال پیهم مطلب خود در مورد استاد خلیلی، خواهان نشر آن گردید. شما خود میتوانستید با مرور در آرشیف استاد نوری این حقیقت را دریابید و از ارسال مطلب خود طوریکه انتظار میرفت حتا در اولین بار منصرف گردید.
تشکر
اداره
|
 |
| محمد داؤد مومند | 08.11.2025 | متحده ایالات |  |
خدمت سروران و بزرگان متصدی مدیریت این ویب سایت زین! بعد از عرض سلام مسنونه چند روز قبل ښاغلی محترم بصیر کاکړ صاحب، مقاله ای را تحت عنوان «استاد سخن و شاعر اشک ها و خون ها خلیل الله خلیلی» بدست نشر سپرد. با مطالعۀ محتویات مقاله کاکړ صاحب، بیت شاعر مداح قزل ارسلان در ذهنم تداعی کرد که ګفته است: نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند مقاله شاغلی محترم بصیرخان کاکړصاحب، که با واقیعت های مسلم و آفتابی شخصیت بسیار ضعیف سیاسی، ضد ملی و ضد معنوی خلیلی در تضاد آشتی نا پذیرکامل قرار داشت، محرک این خامه، گشته و مرا معناً، روحاً و وجداناً مجبور ساخت که ضمن یک مضمون تحقیقی و مبتنی بر واقعیت های مسلم، شخصیت بسیار ضعیف خلیلی را، تحت عنوان «خلیلی، ناظم بی رسالت و یک فرد فاقد ضمیر و وجدان ملی» به نسل جوان امروز و فردای مملکت معرفی نمایم. این مضمون را سه روز قبل به این ویب سایت وزین، که از آن بوی بنیان گذار این ویب سایت و دوست بزرگوارم، نورالله و مرقده، مرحوم نوری صاحب، میاید، غرض نشر فرستادم که تا کنون در حالت (باش) قرار دارد. این مضمون در اولین فرصت در ویب سایت «دعوت» که یک ویب سایت ملی است بدست نشر سپرده شد. من به شرف و وجدان اسلامی و فرهنگ پر افتخار پشتونولی خود سوگند یاد مکنم که تمام محتویات این مقاله برحکم و با در نظر داشت موازین وجدان تحریر یافته، عدولی از واقعیت و حقایق مسلم به آن راه نیافته و کوچکترین انحرافی از پالیسی آزادی خواهانۀ این ویب سایت عزیز در آن راه ندارد. چندی قبل یک مضمون انحرافی تحت عنوان «ساحه نفوس پشتون ها در افغانستان» به قلم یک شورای نظاری و جمعیتی مشرب، به نام «محبوب بیک» از ترکیه، درین ویب سایت وزین تحت نام آزادی بیان بدست نشر سپرده شد، که هدفی، جز توهین و تصغیر جامعۀ تاریخ ساز پشتون ها و بزرگان پشتون و تاریخ پشتون ها، در آن قابل ملاحظه نبود. اگر آن مضمون زننده و مخرب و مخرش و مملو و مالامال از توهین به بزرگترین کتلۀ جمعیتی ملت ما، تحت نام آزادی بیان فرصت نشر یافت، سؤال پیدا میشود که چرا مضمون این قلم در مورد خلیلی، در حالت (باش) قرار دارد؟ این قلم، ملیون در صد، مسئول تمام محتویات، از الف تا یای این مضمون میباشم. بگذارید دو مبصر با وجدان و دانشمند یعنی جنابان حسیب الله خان و الله محمد خان، آن را مورد نقد قرار داده، تمام اشتباهات محتمل در مقاله را، به حکم وجدان مطبوعاتی، به ریشم حواله کنند. از همکاری معنوی تان در مورد نشر مضمون متذکره، قبلاً و قلباً متشکرم. د ستر داهی او اتل خوشحال بابا وینا ده چی فرمایی: ځوان ومه بوډا شوم په رشتیا رشتیا ویلو مننه او پر مخ مو د جنت ګلونه
|
 |
| احمد آریا | 08.11.2025 | امریکا |  |
دوستان گرامی، مقاله ای جالب با عنوان «بازی سطرنج (شترنج) جدید واشنگتن» از دست احمد فواد ارسلا به تازگی در پورتال های مختلف منتشر شده است که نهایت سوال برانگیز است. جناب ایشان در حالی که تصویری از اخلاقیات دانولد ترمپ، مواضع نوسانی و در حال حاضر متزلزل پاکستان و بازی های احتمالی جدید امریکا ارائه میدهد، و نقش نیابتی جنرال های پاکستان در ایجاد بی ثباتی برای برهم زدن اتحاد چین، روسیه و ایران در منطقه را مورد توجه قرار میدهد، در بخشی چنین ارزیابی مینماید: «نخستین نشانه عینی از این همسویی (توافقات بین جانب های امریکا و پاکستان – این قلم) تازه در امتداد سرحد افغانستان و پاکستان آشکار میشود، جایی که در ماه های اخیرتشنج به شدت افزایش یافته است. حملات هوایی و عملیات زمینی پاکستان، که به عنوان تدابیر ضد تروریزم علیه عناصرتحریک طالبان پاکستان (TTP) توجیه میشود، بار دیگر روابط با حکومت طالبان در کابل را ملتهب ساخته است. هرچند این تصادمات محلی به نظر میرسند، اما در خدمت هدفی وسیعترند: بیثباتی افغانستان پروژه های زیربنایی چین را تضعیف میکند، مانع بازگشت روسیه به آسیای میانه میشود، و تمرکز ایران را به سمت شرق منحرف میسازد ـ یعنی فشاری همزمان بر سه رقیب اصلی واشنگتن، بدون دخالت مستقیم امریکا.» و در ادامه مینویسد: «در همین حال، قرارگاه هوایی (پایگاه هوایی) بگرام ـ که از زمان خروج امریکا در ۲۰۲۱ خاموش بود ـ دوباره مورد توجه لوژستیکی قرار گرفته است. تصاویر ستلایت و راپورهای محلی حاکی از بازسازی های خاموش در اطراف آن است. چه برای نظارت، چه عملیات احتمالی، و چه برای همکاری استخباراتی با همپیمانان منطقه ای، بگرام همچنان نقطه دلخواه برای نظارت بر مثلث فشار تهران، کابل و اسلام آباد باقی مانده است.» سوالی که احمد فواد در ادامه باید به آن پاسخ میداد، این است: آیا بازسازی های بگرام نتیجه توافقات طالبان بر مبنای واگذاری مجدد این پایگاه به امریکا است؟ یا چینی ها، روس ها و ایرانی ها در بگرام در حال آماده سازی پایگاه برای مقابله با حملات پاکستان به افغانستان هستند؟ مگر در آن بالا نگفته است که «راپورهای محلی حاکی از بازسازی های خاموش در اطراف بگرام است؟، «بگرام همچنان نقطۀ دلخواه برای نظارت بر مثلث فشار تهران، کابل و اسلامآباد باقی مانده است.»؟ پس بهتر بود آقای ارسلا در مقاله خود با قرار دادن طالبان در کنار پاکستان، آنها را به عنوان نیابتی های امریکا در بازی جدید معرفی می کرد و به این ابهام نیز پاسخ میداد.
|
 |
| دوکتور محمد اکبر یوسفی | 07.11.2025 | آلمان |  |
جناب الله محمد خان!
بار دیگر سلام!
تشکر. دیگرخود تانرا زحمت ندهید. فهمیده شد. یک "وجدان" چقدر نا آرام خواهد بود، اگر همیشه واهمه داشته باشد، که دیگران راجع به او چه فکر خواهند کرد... شما "بیدل" را دارید. شنیده شده است که شاعران دروغ می گویند. خوشا بحال کسانی که حامیان زیاد شاعر دارند. والسلام.
یوسفی
|
 |
| الله محمد | 07.11.2025 | المان |  |
جناب محترم دوكتور صاحب يوسفى!
با عرض سلام و به اميد سلامتى شما.
جواب سوالات: ١-"سبب" مجبور شدن به نوشته دستور وجدانم، كه به حقيقت از نگاه وی رسيده بودم.
٢-"مخاطب " بنده حق و حقیقت و واقعیت که از مطالعات و تجربه روانشناسی انسان، یقینم شده.
۳- هيچ " کس" نگفته، اما خودم گفتم تا خواننده تصور نه نماید، که بنده جهت می گیرم به طرف شخص طرف بحث.
فعلا در يك مسافرت هستم، هرگاه قناعت شما محترم را حصول نتوانسته باشم، بعد از سه روز دیگر با کمپوتر بزرگم مفصل جواب خواهم داد.
جهد کن کز گوش در چشمت رود انچه باطل می نمودت حق شود
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 07.11.2025 | کیوبک - کانادا |  |
یک تبصره کوتاه پیرامون«بازی شطرنج جدید واشنگتن»
عنوان مقالۀ است به قلم داکتر سید عبدالله کاظم در ویب سایتش، افغان جرمن، به ارتباط مقالۀ شاغلی فواد ارسلا.
شاغلی کاظم در قسمت اخیر مقالۀ متذکرۀ شان در مورد پالیسی امارت اسلامی طالبان پاراگرافی دارد، عاقلانه و واقع بینانه: «.... در مورد طالبان و موقف سیاسی شان در چنین حال و احوال باید گفت که سیاست میانه [روی] آن ها در شرایط موجود یک روش بسیار مناسب و مقتضی به حال کشور است که باید با حفظ یک توازن معقول پیش برده میشود.
وضع جاری در منطقه طالبان را بسیار محتاط تر در برابر خواسته های امریکا [اضلاع متحده امریکا] میسازد و گمان نمیرود که طالبان [امارات اسلامی طالبان] به آسانی بسوی امریکا تغییر جهت دهد»
از تبصرۀ فوق الذکر داکتر سید عبدالله کاظم معلوم میشود که امارت اسلامی و در رأس ملاها، با وجودیکه هیچکاه متکی بر تصمیم کنفرانس نا مشروع بن و جورج بش احمق، مانند احزاب به اصطلاح جهادی در سیاست مملکت و حکومت داری دوران اشغال توسط ناتو، فرصت مشارکت نیافتند و به جز اشتراک در جنگ علیه اشغال و حکومات مزدور کرزی و غنی، تجارب سیاسی کسب نکردند، مع الوصف، حد اقل به تناسب دورۀ جمهوریت قلابی و تحمیل شده حکومات فاسد و مفسدکرزی و مغز متفکر دوم در گزیدن یک پالسی سیاسی به سود مردم و مملکت مؤفق ترند، و مؤفقیت مماثلی در قست پروژه های اقتصادی شان را نیز میتوان ملموس قلمداد کرد، کانال قوش تیپه یکی از مظاهر بزرگ آن است، که بر آورده شدن آن از آرزوهای بزرگ سردار صاحب داؤد خان بود.
و این در حالی است که به استثناء روسیه، کشور های دیگر جهان به شمول سازمان ملل متحد، از ترس دولت مقتدر اضلاع متحده که دعوای آقایی بر جهان را دارد، حاضر نشده اند که حکومت امارت اسلامی طالبان را به رسمیت بشناسند، و این حکومت در یک انزوای مطلق سیاسی قرار دارد.
سؤال حقوق زن یک بهانه و یک دروغ بزرگ است.
بنگرید که در طول دوسال گذشته جکومت اضلاح متحده تمام اعمال جنایات ضد حقوق بشری و انسانی را توسط دولت فاشیستی و تروریستی اسرائیل نادیده گرفت و تا هنوز هم دوام دارد.
اگر امارت اسلامی طالبان در مورد حقوق تحصیلات عالی و کار میرمن های کشور از عقل و فراست مماثلی کار بگیرند، بهترین دوره بعد از دورۀ طلایی اعلیحضرت محمد ظاهر شاه خواهد بود.
|
 |
| دوکتور محمد اکبر یوسفی | 06.11.2025 | آلمان |  |
جناب محترم الله محمد خان!
سلام بر شما.
وقتی در قسمت پنچم مقالۀ شما این جمله زیر چشم خورد که نوشته اید: «قبل از همه باید متذکر گردم که بنده کدام علاقمندی به مرحوم سپه سالار نادر خان نداشته و نخواهم داشت ...» (جالب است که مانع کاپی کردن شده است. مجبور که رونویس می کردم) از آنوقت ببعد هر قدر با خود فکر کردم که به چه سبب شما به تحریر این جمله مجبور شده باشید. و هم کی باید مخاطب شما بوده باشد. 92 سال از قتل یک پادشاه افغانستان می گذرد. هیچ کسی ممکن برای شما نه گفته باشد که با کی و با چه علاقمند باشید و یا نباشید. یاد مرحوم ولی احمد نوری به خیر، که هریک ما را به آزادی بیان تشویق می کرد. در ماه های اخیر در منابع "انترنت" در رابطه با فیلسوفان قرون گذشته، مطالب فروان نشر می شود که در وقت و زمان تحریم و تهدید می شده اند، که چرا در موضوعات دیدنی، سوالی را طرح می کرده اند. منجمله یک "ضبط صوتی" در بارۀ "سپینوزا" (یهود هالندی با مبداء خانوادگی پرتگالی" بدست آمد که قبل از ۳۵۰ سال نشر شده و بعد ممنوع می گردد. اما حال از زبان هرکس نقل قولهای او شنیده می شود. قسمتی از آنرا به امید اینکه به رد «راسیزم» و بر ضد «برتری نژادی» الهام بخشیده بتواند، اما آریانا افغانستان آنلاین، که میراث ارزشمند مرحوم ولی احمد نوری است نشر نکرده اند. در حالی که یک ترجمه است، که فقط خبر داده می شود، که آن فیلسوف را که خودش را یهودی می دانسته است، اما توسط رهبران دینی یهودی از «شهرداری» و محافل آنها رانده می شود. جالب است، افکار شما وسیعاً اجازه است که نشر شود و از دیگران نه. والسلام. یوسفی.
|
 |
| الله محمد | 06.11.2025 | المان |  |
دوستان عزیز و گرامی!
با عرض ادب و عمر طويل و با صحت براى محترم داكتر كاظم و دیگر دوستان گرامی .
تبصرهء اخير محترم داكتر صاحب كاظم نمايندگی از خرد و دانش نموده، که همزمان احترام به ارامش و خوشى همه را حکیمانه اشکارا می نماید. جایگاه علمی و کاری وی نزد بنده از مقام بالا بر خوردار بوده و خواهد بود. بنده از نوشته هاى تاریخی و غير تاريخى وى همواره در جريان ساليان دراز مستفيد بوده ام . تبصره وحدت ساز اخير شان مانند "ميم" زير است.
زاحمد تا احد يك ميم فرق است
جهانى اندر ان يك ميم غرق است
|
 |
| محمد داؤد مومند | 04.11.2025 | متحده ایالات |  |
مبصر چیره دست، دانا و توانا شاغلی محترم حسیب الله خان!
بعد از عرض سلام مسنونه و ابراز مراب تمنیات نیک
این قلم همواره از نظریات بهی خواهانه و تبصره های عالمانه و فاضلانۀ جناب تان که مبین علم و دانش و معرفت چند بعدی و تسلط مسلکی تان بر پارۀ از مسائل مطروحه در و یب سایت های افغان جرمن و آریاناست، نه تنها کسب تنور نموده بلکه از مطالعۀ نظریات تان احساس تلذذ مینمایم.
برخلاف جناب شما عدۀ کثیری از ذوات لایشعر و لایعقل، مانند تفنگ های چقمقی دهن پُر، با باروت فشانی در لفافه و تحت نام تبصره، تنها روی خود را سیاه مسازند که به جز جفنگ و فروهل کردن نفخ شکم، نمیتوان نام و خطابی بر آن گذاشت، لذا و جیزۀ معروف و پُر مغز در حق شان صادق و باید رهنمای صادقی برایشان باشد: یا سخن دانسته گوی ای مرد نادان یا خموش در کنار همچو ذوات لایعقل و لایشعر و کاملاً بی وقوف و بیسواد و بی بهره از آداب متعارف، خیره سران ابو جهل مشربی نیز وجود دارد، یک عده از این ابوجهلان خیره سر ، مانند اطفال بی ادب لجوج با جناب شما به اصطلاح دست به یخن شده اند، که دلالت به تحجر فکری و بی فرهنگی شان مینماید. شاغلی محترم حسیب الله خان جناب شما با تبصرۀ منصفانه و عادلانه و خرد مندانۀ تان به ارتباط مضمونم در مورد علامه صاحب حبیبی مفتخرم ساختید، امیدوارم سایر هم وطنان تلقی و برداشت مماثلی از آن مضمونم داشته باشند. با عرض حرمت پر مخ مو د دنیا او مافیها گلونه
|
 |
| حسیب الله | 04.11.2025 | آلمان |  |
بحث اجتماعی: نواقص و اضرار "تاریخنگاری ایدئولوژیک" و ""تاریخنگاری بر اساس حب و بغض" چه پیآمد های دارند؟
از آنجائیکه در این اواخر در ارتباط به "کنفلیکت در بین تاریخنگاران محترم ما" گهگاهی حتی نقد بر شیوه های "تاریخنگاری ایدئولوژیک" و نیز "تاریخنگاری بر اساس حب و بغض" نا دیده پنداشته می شود، این "کنفلیکت" گهگاهی به اصطلاح "تلاطم لفظی عظیمی" را در کنار دارد، که جهت تقلیل این کنفلیکت شیوهٔ های مختلف "نقد پذیری" پیشنهاد و توصیه می گردد!
به نظر من، جهت روشنی در این بحث، نخست باید توجهٔ خود را به موضوعات اضرار و آسیب های "تاریخنگاری ایدئولوژیک" و "تاریخنگاری بر اساس حب و بغض" معطوف داریم:
بزرگترین آسیب و ضرری که از بابت "تاریخنگاری ایدیولوژیک" و "تاریخنگاری بر اساس حب و بغض" به وقوع می پیوندد، این می باشد، که، از اثر "تقابل بین واقعیت های تاریخی و تاریخنگاری ایدیولوژیک" و یا هم از اثر "تقابل بین واقعیت های تاریخی و احساسات حب و بغض" ایجاد "یک نوع آگاهی کااذب" صورت می گیرد، که در آن به اصطلاح "واقعیت های تاریخی سرچپه نشان داده" شده می توانند، که خوانندگان را "دچار آگاهی کاذب" ساخته می تواند، که یک "آسیب" محسوب می گردد.
بطور مثال: زمانیکه "تاریخنگاری ایدئولوژیک" در قبال سال های از تاریخ "افغانستان به حیث یک کشور غیر منسلک، به حیث یک منطقهٔ حایل بین توسیعه طلبی های بریتانیه و تزار روس، و یا هم در زمان دکترین سیاست خارجی برژنف (۱۹۶۸م. تا اعلان ختم آن دکترین به وسیلهٔ گربه چف) که مدت زمان آن دکترین به دکترین توسیعه طلبی برژنف نیز شهرت دارد" با استفاده از برخی وقایع همان دوره ها چیزی می نویسد، برای توجیه، جهت پنهان سازی، با وجود آنکه شیوه و طرز "تاریخنگاری ایدئولوژیک" در اولویت اظهارات در بخش "تاریخنگاری" قرار میدارد و جانبدارانه به نفع "توسیعه طلبی" بطور مثال تزار و یا بعدا شوروی، از "تاریخ" روایت ارائه میدهد، در حین حالیکه از اعمال و کردار "یک رقیب توسیعه طلبی با و ضاحت فراوان یاد آوری صورت می گیرد، بر وقایعی که با توسیعه طلبی یکی از رقبای توسیعه طلبی مرتبط است، تاکید و تاکیدات صورت می گیرد، اما در حین حال در مقابل اعمال توسیعه طلبانهٔ رقیب وی، خموشی تمام صورت می گیرد و یا با اندک اشاره به آن اکتفا ورزیده و در مقابل بقیه اعمال توسیعه طلبانهٔ وی خموشی اختیار ورزیده می شود، که چنین شیوهٔ "تاریخنگاری ناقص"، بدون شک که "آگاهی ناقص" و حتی "آگاهی کاذب" ایجاد می کند. زیرا مضمون و شکل "تاریخنگاری" در همچو موردی، به یک "تاریخنگاری ایدیولوژیک" تنرکز دارد. یعنی واقیع تاریخی را از یک دریچهای خاص (آنهم از دریچهٔ خاص تاریخنگاری ایدیولوژیک" تفسیر کرده و جنبههای مهم یک تاریخنگاری علمی را نادیده میگیرد تا یک روایت منسجم و متناسب با اهداف "تاریخنگاری ایدئولوژیک" بسازد. در نتیجه، این نوع تاریخنگاری بهجای توصیف عینی گذشته، به دنبال شکلدهی به تقویت باورهای سیاسی "تاریخنگاری ایدیولوژیگ" است. یعنی: تاریخنگاران ایدئولوژیک عمدتاً برخی از وقایع تاریخی و اسناد را به گونهای انتخاب میکنند که با ایدئولوژی مورد نظرشان سازگار باشند و از ارائه شواهدی که با آن در تناقض است، خودداری میکنند این رویکرد ذاتاً جانبدارانه است و به جای بیطرفی، به دنبال ترویج یک دیدگاه خاص است. به عبارت دیگر، "تاریخنگاری ایدیولوژیک" غالباً افراد یا گروههایی را به عنوان قهرمانان ایدئولوژیک و دیگران را به عنوان دشمن معرفی میکند. همچنان با استفاده از روایتهای سادهسازی شده، برای اثبات ایدئولوژی، اغلب تاریخ را به شکلی سادهسازی شده روایت میکند و پیچیدگیهای واقعی وقایع را نادیده میگیرد. در مضمون و محتوی "تاریخنگاری ایدیولوژیک" اغلب ادعا های صورت می گیرد، که تاریخ مسیر از پیش تعیینشدهای دارد که به سمت "پیروزی ایدئولوژی" خاصی در حرکت است و این پیروزی اجتنابناپذیر است. موضوع هدف گرائی در "تاریخنگاری ایدیولوژیک" به قسمی است، که برخی از وقایع تاریخی به حیث وقایع گذشته اغلب بر اساس هدفی که در زمان حال دنبال میشود، تفسیر میشوند، نه آنگونه که در زمان وقوع رخ داده است یکی از مشخصات دیگر "تاریخنگاری ایدیولوژیک" این است، که اهمیت "ما" در برابر "دیگری" را به تصویر می کشد، آنتم به شکلی که تاریخ غالباً از منظر تقابل میان گروه خودی (نماینده خیر و حقیقت) و گروه مخالف (نماینده شر و انحراف) روایت میشود آخرین مشخصهٔ از "تاریخنگاری ایدرولوژیک" را که در اینجا میخواهم درج قلم نمایم، این است، که، "تاریخنگاری ایدیولوژیک"از تاریخ برای توجیهٔ "مشروعیت یک نظام سیاسی خودش" البه بر اساس همان "ایدزولژی دلخواهٔ خودش"، استفاده میکند و آن را ریشه در گذشته و پروسهٔ تاریخی نشان می دهد. نوت: امید وارم سطور بالا در موضوع اندکی روشنی انداخته توانسته باشد. کم من و کرم شما
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
| پاچا | 04.11.2025 | کلیفورنیا امریکا |  |
چیزیکه عوض دارد ګیله ندارد!!! وقتیکه بتاریخ ۳۱ ماه اګست سال ۲۰۲۵ درولایات کنر ننګرهار نورستان ولغمان زلزله بوقوع پیوست وسبب کشته شدن صدها مردم وتخریب خانه وکاشانه های شان شدند، متعاقبأ بتاریخ ۴ سپتامبر زلزله دیګر صورت ګرفت که خسارات بیشتر به میان اورد. من درمورد افات طبیعی یا الهی چیزی ګفته نمیتوانم ولی ګیله از بعضی اشخاص وطنفروش وخاین به افغانستان وملت این است که کویلابیان وطنفروش وجواسیس از کشته شدن مردم ناشی این زلزله در ولایات مذکور خوشی کرده وګفتند خوب شد که پشتونها در این زلزله کشته شدند. من در تک تاک، فیس بک و یوتیوب مشاهده کردم که کویلابیان از کشته شدن مردم بیګناه لذت برده ورقص و پای کوبی به راه انداختند. دیروز در ولایات شمال افغانستان یعنی بلخ، مزار شریف وسمنګان زلزله به میان امد که سبب کشته شدن مردم بیګناه وتخریب خانه هایشان شد، شخص خودم بی نهایت جګرخون شدم. شما میتوانید در لینک ذیل مشاهده کنید که یک سیکهه افغان در مورد زلزله اخیریکه در ولایات شمال افغانستان صورت ګرفته چه نوع اظهار تآسف میکند، ولی کویلابیان وطنفروش از زلزله که درولایات شرقی افغانستان به میان امده بود چطور لذت میبرند. این کویلابیان هیچوخت افغانستان را خانه خود فکرنکرده وهمیشه در فکر ویرانی وبربادی افغانستان بوده واستند. https://www.facebook.com/photo.php?fbid=2211656209344153&set=a.139556359887492&type=3&mibextid=wwXIfr
|
 |
| ع واحد حيدرى | 04.11.2025 | سدني استراليا |  |
از سالهاست که اعضای حزب کمونیست افغانستان در وبسایت «افغان جرمن آنلاین» خانه کردهاند. آنان با استفاده از وضعیت صحی و مریضی جناب قیس کبیر، این اداره را به مرکز تجمع و تبلیغ احزاب چپگرای افغانستان مبدل ساختهاند.
پالیسیهای غیرملی این وبسایت، زیر سایهٔ شعارهای بهظاهر ملیگرایانه، چون «دفاع از آرمانهای امانالله خان» و گاهی «یاد شهید محمد داود خان»، پنهان گردیده است. اما هدف اصلیشان تخریب افتخارات ملی افغانستان، از جمله شخصیت شهید نادر خان، تحریف پیروزی تاریخی افغانها بر امپراتوری بریتانیا، دفاع از پیمان امنیتی با آمریکا، توجیه اشغال افغانستان توسط نیروهای خارجی، و تأیید حکومت دستنشاندهٔ اشرف غنی میباشد.
امروز، این گروهها میکوشند تا زیر نام علامه عبدالحی حبیبی پروژهٔ تخریب تاریخ افغانستان را پیش ببرند. اما نقاب «افغان جرمن آنلاین» دیگر در حال افتادن است، و چهرهٔ سرخ و ماهیت واقعی شورای انقلابی وابسته به تفکر لنینیستی این وبسایت، با گذشت هر روز روشنتر میگردد.
|
 |
| الله محمد | 03.11.2025 | آلمان |  |
جناب محترم صادق صاحب!
با عرض ادب متقابل و عرض سلام به شما محترم!
1-"توا نا یهای منحصر به فرد علمی شما ! "
از لطف شما محترم در حق بنده ابراز تشکری نموده اضافه باید نمود ، که این توانایی را دوستان مخالف و طرفدار شخص طرف بحث را برایم عطا نموده اند.
2-"بنده از نو شته هاو تحلیل و آرزیابیهای منطقی و علمی و در خور ستایش شما بسیار می آموزم ،"
ما فرهنگ در خور ستایش داریم، که می بایست از آن استفاده مثبت نماییم . هیچ انسان خالی از اشتباه نیست. گذشته گذشت و نباید در شرایط کنونی سیاست ملی و جهانی مزید بر این به تخریب خود ادامه بدهیم.
3-"از این بابت تشکر میکنم ،"
بنده از شما هم تشکر می کنم، که منطق نوشته های بنده را تایید نموده، یعنی مسوولیت درست بودن انرا شما به دوش گرفته اید و وظیفه ملی تان را انجام داده اید.
4-"در ضمن عرض ا ګر از روی مصلحت اند یشی ملی بعضی از مور خین و نو یسنده ګان آماتور بتو انند از کا وش های مخرب تاریخی خود را بر حذر نماینند"
کاوش هم از خود حد دارد. هر چی از حد بگذرد رسوا شود، در اینجا مفهوم اصلی خود را ارایه می دارد. اضافه از کافی نوشته و تخریب شده.
5-"این کار به خیر و فلاح جا معه تمام خواهند شد . "
حتماٌ
6-"بحث های آخیر در مورد نادر خان شهید ، بسیار ز ننده ، متعفن و دور از انصاف بو دند ،"
خدا واحد و شاهد است که حو صله نوشتن را ندارم ، اما در اینجا انقدر تعفن بلند شده بود ، که بنده را از خانه آرام فکرم بیرون نمود .
7-"من که پسر یک کسبه کار غریب کشور بودم و در زمامداری پسر نادر خان شهید ( یعنی سلطنت پر میمنت آعلیحضرت محمد ظا هر شاه ) به دنیا امده ایم ،"
همه ما به یک شکلی غریب بودیم، اما دارایی بزرگی که داشتیم آرامش و صلح و صفا بود و یک لقمه نان حلال داشتیم.
چی که بالای ما نیاوردند و هنوز که هنوز است به اصطلاح از سر کل تاریخ این ملت دست بردار نیستند.
8-" به مکتب رفتم ، تعلیم و سواد یاد ګر فتم ، صاحب تحصیلات عالی شدم ، این همه مفت و رایګان"
به خدا قسم است زمانی انسان انزمان را با بعد آن مقایسه می نماید ، انسان را وحشت می گیرد. جامعه را نگذشتند به آرامی بزرگ گردد.
9-"و در کشور و ظایف و مقام های بزرګ خدمت ګذاری نصیبم شد ، این ها همه آز کجا شد ؟ که ذمینه آنرامسا عد ساخت ؟ "
همه آن از برکت صلح و صفا و تجارب بد تاریخ گذشته بود . شاه از تاریخ اموخته بود ، که باید ملایم با این ملت برخورد داشت، اما چند نفری خود را ملت ساخته بود ، و از این ملایمت سو استفاده نمودند، که نتیجه انرا هم خود دیدند و هم ملت.
10-" رژیم شاهی ظا هر شاه ( پسر نادر شاه شهید ،). / در این ضمن می توان بنده به حیث (. مشت نمو نه ځر وار باشم ) که صد ها هزار او لاد افغان مثل من تحصیل و علم کسب نمو دند"
بنده شاهد این انکشاف علم و دانش در جامعه بوده ام .
11-"و مصدر خد مت به کشور شدند ، آ یا لاذم است در مقابل این خدمت بزرګ رژیم شاهی ظا هر شاه که بلکل یک نسل و یک قشر تعلیم یا فته را در افغا نستان به و جود آورد ، در مقا بل آن نا سپاس و به پدر مر حو مش ( اعلیحضرت شهید سعید محمد نادر شاه) آن قدر نا سازا و بد ګوی کنم ؟ "
شما از یک واقعیت صحبت می نماید.
12-"ما افغانها که انشا ءالله نمک حرام نیستیم و صاحب عقل و اند یشه میباشم با ید د ست از تخریب و آنهدام تا ریخ خود بر داریم . "
شما یک انسان خیر خوا هستید. اینقدر زیاد گفتن انسان را خسته می سازد و کدام نتیجه هم ندارد، غیر از ایجاد تشنج در اجتماع دریچه ها و شاید هم بیرون آن.
سوخت دل اما چراغ مدعا روشن نشد
در جگر یا رب چه آتش بود داغ لاله را
|
 |
| ع واحد حيدرى | 03.11.2025 | سدني استراليا |  |
اين جواب انور اڅړ بود که اداره افغان جرمن نشر نکرد.
ستاسو د لیکنې په ځواب کې دا څرګندوم چې ستا هره تور او بېادبانه جمله بېاساسه ده. زه هېڅکله د علامه حبیبي د شخصیت په اړه سپکه یا ناحقه خبره نه ده کړې. هغه یو عالم، ادیب او د افغان فرهنګ ویاړ دی. زما لیکنې یوازې د هغو لنیني، کمونستي او خاین عناصرو پر ضد وې چې د افغانستان نوم، عزت او استقلال یې د شوروي د ګټو لپاره وپلوراوه — دا خبره ښايي د هغو کسانو زړه خوږ کړی وي چې لا هم له هغه تور تاریخ سره عاطفي تړاو لري.
خو څوک چې د تاریخ خاینانو ته سپینکاري کوي او د ملي اتلانو پر ضد خوله پرانیزي، باید د قلم له منطق سره مخ شي، نه د عاطفې له منطق سره.
د افغان جرمن ادرې ته سپارښتنه دا ده چې د بیان ازادي د هر لیکوال حق دی، خو دا ازادي باید د حقیقت او ملي درناوي په چوکاټ کې وساتل شي. که څوک د لنیني غلامۍ مدافع وي، دا د ده انتخاب دی، خو د وطنپالو د خولو تړلو غوښتنه د بیان د آزادۍ سپکاوی دی.
رحمان بابا وايي:
«که عقل نه وي، علم به څه کړي؟»
زه به خپل دریځ د ملي احساس، تاریخي حقایقو او د افغانستان د سپیڅلي نوم د دفاع پر بنسټ همداسې ټینګ وساتم
|
 |
| صادق | 03.11.2025 | افغانستان |  |
نویسنده ګرامی و توا ناء جناب الله محمد ، سلام و عرض ادب دارم به حضور شما و توا نا یهای منحصر به فرد علمی شما !
بنده از نو شته هاو تحلیل و آرزیابیهای منطقی و علمی و در خور ستایش شما بسیار می آموزم ، از این بابت تشکر میکنم ، در ضمن عرض ا ګر از روی مصلحت اند یشی ملی بعضی از مور خین و نو یسنده ګان آماتور بتو انند از کا وش های مخرب تاریخی خود را بر حذر نماینند این کار به خیر و فلاح جا معه تمام خواهند شد . بحث های آخیر در مورد نادر خان شهید ، بسیار ز ننده ، متعفن و دور از انصاف بو دند ، من که پسر یک کسبه کار غریب کشور بودم و در زمامداری پسر نادر خان شهید ( یعنی سلطنت پر میمنت آعلیحضرت محمد ظا هر شاه ) به دنیا امده ایم ، به مکتب رفتم ، تعلیم و سواد یاد ګر فتم ، صاحب تحصیلات عالی شدم ، این همه مفت و رایګان و در کشور و ظایف و مقام های بزرګ خدمت ګذاری نصیبم شد ، این ها همه آز کجا شد ؟ که ذمینه آنرامسا عد ساخت ؟ / رژیم شاهی ظا هر شاه ( پسر نادر شاه شهید ،). / در این ضمن می توان بنده به حیث (. مشت نمو نه ځر وار باشم ) که صد ها هزار او لاد افغان مثل من تحصیل و علم کسب نمو دند و مصدر خد مت به کشور شدند ، آ یا لاذم است در مقابل این خدمت بزرګ رژیم شاهی ظا هر شاه که بلکل یک نسل و یک قشر تعلیم یا فته را در افغا نستان به و جود آورد ، در مقا بل آن نا سپاس و به پدر مر حو مش ( اعلیحضرت شهید سعید محمد نادر شاه
) آن قدر نا سازا و بد ګوی کنم ؟ ما افغانها که انشا ءالله نمک حرام نیستیم و صاحب عقل و اند یشه میباشم با ید د ست از تخریب و آنهدام تا ریخ خود بر داریم .
|
 |
| حسیب الله | 02.11.2025 | آلمان |  |
سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم داشته، از خداوند متعال صحت کامل و خوشی های فراوان برای همه استدعا میدارم.
بدون شک که مقالهٔ تحلیلی جناب محترم محمد داؤد مومند، که آنرا به تاریخ سی ام ماهٔ اکتوبر سال ۲۰۲۵م. تحت عنوان "مکثی بر داستان فرار استاد حبیبی به پاکستان، در کمیت پنج صفحه و یک کیفیت عالی تحلیلی-تحقیقی به نشر رسانیده اند، قابل ستایش فراوان می باشد.
به نظر من، تاریخنگاران محترم ما که یک اشتیاق واقعی به تاریخنوسی علمی داشته باشند، باید فارغ از هر نوع "سیاست بازی های ایدئولوژیک" از این تحقیقات علمی جناب محترم داؤد مومند، در این رابطه تاریخنگاری شانرا مستفید و مستفیض گردانند، زیرا این مقالهٔ تحلیلی جناب محترم مومند که به "مکثی بر داستان فرار استاد حبیبی به پاکستان" معنون است، "داستان فرار استاد حبیبی را" به یک شکل دقیق به تحلیل گرفته است، که قابل تحسین فراوان می باشد.
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
| الله محمد | 02.11.2025 | آلمان |  |
آقای عثمان ناصری ، با عرض سلام. 1-"تعجبآور است" تعجب آور نیست، که هزاران کشتی در یک بحر جای می گیرد، تعجب آور اینست که در یک کشتی هزاران بحر جای می گیرد. یعنی کشتی فکر و معرفت و اگاهی.
2-"که شما چگونه به خود جرأت میدهید" بنده به خود جرات نمی دهم، بلکه حق و منطق به خود جرات می دهد.
3-"درباره شخصیتی چون علامه عبدالحی حبیبی اظهار نظر نادرست کنید،"
بنده در باره شخصیت وی اظهار نظر نه نموده ام، بلکه در باره نوشته وی، که در باره شخصیت دیگران اظهار نظر نموده است، تبصره نموده ام.
4-"در حالیکه شاید حتی از شاگردان درجه آخر او نیز به حساب نمی روید."
یعنی شاگرد وی نبوده ام، فلهذا اجازه اظهار نظر دارم ، زیرا شاگرد خداوند پاک و منزه هستم.
5-"علامه حبیبی بیش از ۱۱۵ عنوان کتاب و صدها مقاله علمی از خود بهجا گذاشته است" این موضوع ارتباط به انچه در نوشته وی خوانده ام ندارد. بنده بالای همان یک کتاب و یا مقاله وی اظهار نظر نموده نه 115 کتاب و مقالات دیگر وی. احتمال دارد که 114 دانه دیگر آن در موضوعات دیگر چنین نباشد.
6-"که امروز بهعنوان گنجینهای ارزشمند برای پژوهشگران تاریخ و ادبیات افغانستان شناخته میشود. " اگر همان نوشته که بنده خوانده ام گنجینه ارزشمند "تاریخی" است، افسوس به حال پژوهشگران که بالای دیوار کج بنا می نمایند.
7-"میراث علمی او ترکیبی از خدمات درخشان و مباحث علمی مهم است " حرف شما را قبول دارم ، حتما چیزی های خوبی نوشته اند، اما بنده تا کنون به یکی از این میراث علمی مواجه شده ام و این حق مسلم بنده بوده، که در موضوع با معلومات که داشتم اظهار نظر نمایم. از مرحومی نباید بت ساخت.
8-"که هنوز هم محل تحقیق و گفتوگو میباشد." بنده هم به فرموده شما بالای ان "گفت" خود را به اساس معلومات وسیع در تاریخ جهان و تاریخ کشور در ارتباط منطق و منطق درست، اظهار داشته ام. 9-"بیاحترامی به چنین شخصیتها نه تنها نشان بیاطلاعی، بلکه نوعی گستاخی آشکار است."
بنده بی احترامی وی را در برابر تاریخ کشور بر جسته ساخته ام. اطلاحات کافی در باره شخصیت خود در نوشته خود باقی گذاشته است. با نوشته های دیگر وی اشنا نیستم، فلهذا به همه آن احترام در عالم نا شناسی باید داشته باشم. باید موضوعات را از هم تفکیک نموده بتوانیم.
اینکه می نویسید یک نوع "گستاخی" است درست نیست، زیرا به همان شدت که وی بالای دیگران تاخته و گستاخی نموده است، بنده خواسته ام انرا بر جسته نمایم. یعنی نوشته خود را برای خواننده نوشته است و بنده به حیث خواننده با نقاط که موافقت نداشته ام ، روان آن نقاط را باز نموده ام، که به ضم دیگران گستاخی تلقی می گردد، اما هر گز چنین هدفی نداشته ام و برایم این شخص انقدر مهم هم نبوده تا بت شکنی نمایم. بت خودش خود را شکستانده.
به باد رفتم و بر طبع کس نخورد غبارم
دگر چه سحر کند خاک بی عصا که نریزد
|
 |
| الله محمد | 31.10.2025 | آلمان |  |
دوستان گرامی! با عرض ادب.
"هر چه آز حد بگذرد رسوا شود."
جملهء بالای محترم حیدری صاحب، که اخیراٌ به نشر رسیده، بیان یک واقعیت تلخ و شیرین تاریخ معاصر کشور را ادا می نماید.
تلخ بدین معنی، که نوشتهء که بنام مرحوم عبدالحی حبیبی اخیراٌ به نشر رسیده ، به احتمال فوق العاده زیاد به هدایت والی صاحب کالیفورنیا، که در هزاران صحفه کوشش نموده بود، مرحوم سپه سالار محمد نادر خان را جاسوس انگلیس ثابت نماید، به نشر رسیده تا ثبوت برای هزاران صحفه والی صاحب شده بتواند، زیرا وجدان نا ارام دارد و لاری کتابها به یک کلینر ضرورت دارد. قرار اقرار خود امریکایی افغانی الاصل از این رساله به حیث منبع استفاده نموده، که همه آن روی بغض و عقده تحریر شده، که کمک به بغض و عقده شده و اگر هم عقده نبوده، کمک به نادانی وی شده باشد. با نشر این رساله تبر را هر دو به پای خود زده اند.
شیرین به خاطر اینکه، بنده در قسمت تبصره پنجم و یا هم چهارم خود که هنوز به نشر نرسیده ، موضوع "جاسوس" بودن سپه سالار را با یک منطق بسیار بالا رد نموده ام.
در اینجا فقط به این اکتفا می نمایم، که غرض جلوگیری از نفوذ کمونیزم و سیاست توسعه طلبانه شوروی، انگلیسها ضرورت اشد به همچو یک شخصیت مشهور سیاسی داشتند و مرحوم سپه سالار هم غرض نجات کشور از شر حکومت نو ماهه کافران مسلمان ، که در اثر سیاست نا درست مرحوم امان الله خان در کشور قدرت را بدست داشتند، با هم همکاری دو جانبه داشته اند. یعنی سیاست relationship symbioses که هر دو طرف انرا با درک عمق به پیش بردند.
هر دو طرف در سیاست خود موفق شدند. از یک طرف جلو سیاست شوروی گرفته شد و در ضمن هم سر حدات هند برطانیوی از شر کافران مسلمان هند برطانیوی، که مشکلات خلق نموده بودند، و از طرف دیگر مرحوم سپه سالار کشور خود را نجات از شر کافران مسلمان با کمک انگلستان نمود.
با کمال تاسف سطح درک سیاسی به اصطلاح چیز فهمان وقت و حالا به سطح درک سپه سالار نبوده، و چی تهمت های که در حق وی ، انزمان اشخاص مانند مرحوم عبدالحی حبیبی و مرحوم غبار و غیره تا کنون که کنون است روا داشته اند. به سلسله و سیستماتیک همین کمونستان کشور را به اتش کشیدن و والی کالیفرونیا هنوز هم این کمونستان را تقو یه با نشر درک ناقص افکار مرحوم عبدالحی حبیبی می نماید.
مشکل اساسی کشور ما دانایان نادان بوده و است، که درست منافع کشور را تشخیص داده نمی توانند. به نظر بنده و این را به یقین اظهار میدارم ، که مرحوم سپه سالار نادر خان از فهم بسیار بالا ی سیاسی در منطقه و جهان بر خوردار بوده و این را انگلیسها خوب درک نموده بودند، مخصوصاٌ اینکه در عرصه نظامی با انها روبرو بوده است. موضوع جاسوس بسیار زیاد مسخره است. اینجا دپلوماسی و سیاست در سطح بسیار بالا ی فهم سیاسی صورت گرفته، که از فهم آدمهای عادی مانند والی کلیفورنیا و والی بعضی کشور های اروپایی بسیار زیاد بالا بوده و بالا است.
گر چه هر اول آخر است آخر
لیک آخر هم اولی دارد
|
 |
| عثمان ناصری | 31.10.2025 | امریکا |  |
آقای الله محمد سلام ، تعجبآور
است که شما چگونه به خود جرأت میدهید درباره شخصیتی چون علامه عبدالحی
حبیبی اظهار نظر نادرست کنید، در حالیکه شاید حتی از شاگردان درجه آخر او
نیز به حساب نمی روید. علامه حبیبی بیش از ۱۱۵ عنوان کتاب و صدها مقاله
علمی از خود بهجا گذاشته است که امروز بهعنوان گنجینهای ارزشمند برای
پژوهشگران تاریخ و ادبیات افغانستان شناخته میشود. میراث علمی او ترکیبی
از خدمات درخشان و مباحث علمی مهم است که هنوز هم محل تحقیق و گفتوگو
میباشد. بیاحترامی به چنین شخصیتها نه تنها نشان بیاطلاعی، بلکه نوعی گستاخی آشکار است. |
 |
| الله محمد | 29.10.2025 | آلمان |  |
استاد محترم داکتر صاحب تره کی!
با عرض سلام و ادب و آرزومندی صحت شما مبارک.
مضمون" پبوند داعیه خط دیورند..." شما از مطالعه بنده گذشت.
دلایل و استدلال های منطقی درونی نوشته انقدر قوی است، که به هیچ انسان با وجدان در قضیه متذکره فضای بحث را نمی دهد.
از زحمات تان می باید تشکری نمود.
پرتو خورشید جز در خاک نه توان یافتن
یک زمین و آسمان از اصل خود دوریم ما
|
 |
| الله محمد | 29.10.2025 | آلمان |  |
جناب محترم وزیر صاحب جهانی! با عرض سلام و آرزومندی صحت شما از بارگاه خدوند "ج".
"اینکه مرحوم عبدالحی حبیبي، بنا بر دلایل نامعلوم یا معلوم، از وطن خود فرار نمود و نه تنها به ملک بیګانه بلکه به
ملک دشمن افغانستان پناهنده شد و در آنجا بر ضد نظام آل یحیی تبلیغات رادیویی نمود و در خاک دشمن افغانستان
جمهوریت را اعلان نمود و برضد اعلیحضرت نادرشاه کتاب مملو از افتراآت را به نشر سپرد و بعد از عودت به وطن
کسی اورا نګفت که بالای چشمت آبروست؛ " از تبلیغات رادیوی وی اطلاع نداشتم. این انسان بسیار زیاد در جوانی پوک بوده، یعنی فاقد عقل سالم بوده. اگر غیرت می داشت به مبارزه نا حق خود باید ادامه می داد. اما قسمیکه معلوم می گردد در جستجو ی امتیازات بوده، و چون بدسترس وی نرسیده انقلاب تقلبی 1951 را حتما با همکاری پاکستان به راه انداخته و الی کس به سویه رادیو در اخیبار دادن به وی اهمیت نمی دادند. کسانیکه از چنین اشخاص دفاع می نمایند عقل سالم را نمی شناسند چی، که خود هم فاقد ان هستند.
مردانیکی کسانی را باید در این قضیه دید که به فزموده شما با وجود اینکه اجداد انها را به سویه مرده گاو برای انقلابیون خود و ملت معرفی می نموده به چشم بد ندیده، زیرا دانسته بودند که با یک عقده مند نادان سر و کار دارند. نادانی انواع مختلف دارد و یکی از انواع انرا مرحوم حبیبی با نوشته خود برای انقلابیون پلاستکی خود به نما یش گذاشته است. بنده اسم این شخص را شنیده بودم به نام دانشمند خوب، اما هیچ وقت علاقمند نشدم در باره وی مطالعه نمایم ، همین بود که خودش با نوشته خود برایم خود را معرفی نمود. به خدا قسم است که انچه وی نوشته در شان یک انسان با اخلاق و فهمیده جستجو نمی توان نمود.
2-"رحمت بر شیر مادر ظاهرشاه و رحمت بر شیر مادران آل یحیی باد. اګر
مرحوم حبیبي با هر نظام شاهی چنین دشمني میورزید با همه اعضای فامیلش راهی زندان و جوخه اعددام میشد. رژیم
ظاهرشاه نه تنها اورا هیچ سزا نداد بلکه تا آخر عمر خاندان آل یحیی با عزت تمام زیست. پوهاند بود، رییس پښتوټولنه
بود، رییس فاکولته ادبیات بود و . . . "
تشکر از واقعیت بینی تان. رحمت به شیر مادر عزیز شما محترم هم باد.
بدین وسیله چوکی وزارت اعلی را برایتان عطا نموده، خداوند شما را و مومند صاحب را برای این صحفه صحتمند داشته باشد، تا خاینین تاریخ کشور را چانواری ادبی و تاریخی نمایید.
حیرتیم اما به وحشت ها هم اغوشیم ما
همچو شبنم با نسیم صبح هم دوشیم ما
|
 |
| ع و حيدرى | 27.10.2025 | سدني استراليا |  |
افتخارات افغانستان در مبارزه با امپراتوری انگلستان با شخصیت محترم شهید نادر خان قرین و همرای نام او نوشته شده است. توهین به نادر خان، توهین به تاریخ جهاد مردم افغانستان است. متأسفانه همه میدانند که ظاهرشاه، برخلاف پدرش، مردی هوسباز و سستعنصر بود.
همین داکتر محترم کاظم بود که در وبسایت «افغانجرمن» ادعا کرد نویسندهای به نام «مهاجر افغان» در واقع سید قاسم رشتیـا بوده؛ اکنون اما آن نوشته را به مرحوم حبیبی نسبت دادهاند. با زبان تند و ناسزا نمیتوان کسی را از دفاع از شخصیت محترم شهید نادر خان و از افتخارات افغانستان خاموش ساخت.
کسی که ادعا کند نادر خان، پدرکلانِ او را به قتل رسانده، چگونه میتواند مردم را قانع کند که در نوشتهها و گفتههایش راستگو است و انگیزهاش انتقامجویی نیست؟ متأسفانه این حس و تلاشهای انتقامجویانه اکنون با منافع عظیمِ ملی در تضاد قرار گرفتهان
|
 |
| ع واحد حيدرى | 27.10.2025 | سدني استراليا |  |
اقاى مومند، ازموده را ازمودن خطاست. امیدوارم در آینده گرفتار پرسشوپاسخهایی نشوم که لازم باشد پاسخ بدهم؛ این آخرین پاسخی باشد که از جانب من دریافت میکنید. دامن زدن به آتش تعصبات زبانی دردهای مردم افغانستان را التیام نخواهد بخشید. فارسی (دری) و پشتو هر دو زبانهای عزیز ما هستند. چه «خلق» و چه «پرچم» — هر دو در گذشته مرتکب جرم و خشونت شده و در آن جرم شریک و معذور نیستند. فكر نمى شود كه مثل خلقى هاى پشتو زبان بدتر در اين جهان موجوده باشد كه به ان مقايسه شوند. مهاجر افغان مثل كه يك عضوی از خانوادهٔ فرهنگ در وبسایت «افغانجرمن» چندي قبل ذكر نمود در اصل سید قاسم رشتیـا میباشد. اتهاماتی وجود دارد که صدیق فرهنگ، سید قاسم رشتیـا و حتی پسر او — امين فرهنگ — در زمانهای طولانی با دستگاههای استخباراتی آلمان غرب همکاری داشتهاند. چیزی که بسیار ناامیدکننده است اینکه ادارهٔ «افغانجرمن» زیر تأثیر کسانی قرار گرفته است که عملاً ریشهٔ جامعه را نشانه گرفتهاند. در این وضعیت، ما باید با حفظ افتخارات تاریخیمان از اسلام، استقلال، تاریخ و كلتورخود دفاع کنیم. فروریختن و تف انداختن بر سر یکدیگر به خودِ ما آسیب میزند. متأسفانه برخی از مدافعان مکتب و روشنفکران افغانستان به نفع بیگانگان عمل میکنند. پيام اينجاب به اداره افغان جرمن بى جواب بود. اين خود ضعف ويب سايت افغان جرمن را نشأن مى دهد. از کامنت جناب اللهمحمد سپاسگزارم
|
 |
| محمد داؤد مومند | 27.10.2025 | متحده ایالات |  |
پیر دستگیر و دوست روشن ضمیر الله محمد خان گرامی! بعد ازعرض سلام مسنونه و افغانی، تمنیات نیک و ابراز ارادت الیوم روز شنبه، تبصرۀ مملو و مالامال از احساسات حسن نیت، و انگیزه های شریفانۀ اخوت اسلامی، و جذبات فرهنگ والای مردمی وطنی ای، آن اخوی گرامی را به ارتباط مضمون اخیرم، در دریچۀ این ویب سایت وزین مطالعه نمودم که مطالعۀ هر سطرآن برایم فروغ دیده، و مفاهیم مضمر درآن برایم مایۀ فروغ دلم گشت. احساس تلذذ و مسرت و مباهات نمودم که مبصر فرهیخته و منتقد دانا و توانا و نویسندۀ نکته دان و نکته سنج یعنی استاد الله محمد خان، مانند یک استاد و معلم مسلکی و مسلط بر جنبه های مادی و شکلی و طرز نگارش و با درک استادانۀ مفاهیم و مطالب مندرج و مذکور در نوشته، برایم صد نمرۀ مکمل اعطاء فرمودند، نمراتی که استاد بزرگوار و دوست عالی مرتبت و عالی مقامم، مرحوم مغفور جنت مکان خلد آشیان، پوهاند صاحب فضل ربی پژواک در روز های امتحان و به صورت آشکارا برایم لطف میفرمودند. جنات نعیم و فردوس برین نصیبش باد هموطن شرافتمند و حقیقت پسند الله محمد خان! متیقنم به همان پیمانه که جناب عالی روی یک احساس متعالی حقیقت پسدانه، از محتویات و مفاهیم مضمر در مضمون، متحسس شده اید، باور دارم که معکوساً متناسب محتویات این مقاله، فارسیست ها یعنی شاطران فارس یا ایران موجوده، ترویج کنند گان اصطلاحات ایرانی مانند دانشگاه و دانشکده و منکران فاقد ضمیر و وجدان افغانی و نفی کنندگان تاراج کلتوری و فرهنگی ایران و ستمی های فاسد و مفسد و قلاده به گردن اجانب را (گ.... گردک) و نوشادر به دامن خواهد ساخت. الله محمد خان گرامی! بلی و آری، عقربۀ ساعت عمر، نزدیک به نواختن و اعلام هشتاد ویکمین سال گنده پیری و روز های واپسین خزان زندگانیست، دیگر آن انرژی و حوصله و تحرکی که روزانه بدون مبالغه 5 تا 6 ساعت مسلسل در عقب کمپیوتر و آنهم با یک انگشت تایب میکردم، نمانده و آن حوصله و انرژی دیروز، درحالت تقرب به صفر بوده و بعد از سی دقیقه تایپ کردن باید به بستر خود پناه ببرم، مجبورم ساختند که درین کفرستان بی عدالتی، تحقیر ها و تصغیرهای ضد انسانی و اسلامی و افغانی، یکبار دیگر نعرۀ الله و اکبر را بلند کنم، نعره ها و صدا های الله و اکبری که با تجاوز و اشغال مملکت توسط قوای شوروی از منطقۀ جمال مینه آغاز شد و من و خانمم و یک خدمتگار هزارۀ ما ، برای اولین بار از صحن حویلی ام در منطقۀ شیرشاه مینه (کارته چهار) با آن همنوا گشته و لبیک گفتیم. اگر دیروز در آن شریط جهنمی با نعرۀ الله و اکبرگفتن، گفتم که هرچه بادا باد، امروز نباید از تداوم آن بانگ و نعرۀ الله و اکبر از تهدید و تخویب، بزدلان ونامردان و ذوات فاقد شرف و وجدان افغانی و قلاده به گردنان و شاطران حکومت آخوندی ایران، که مرا به پلیس فدرال معرفی خواهند کرد، بهراسم و آن صدای حقیقت پسندی را در سینه خاموش کنم. استغفرالله نشاید بیش از این دنبال گردد سخن های سخنور با سخنور پرمبارک مخ مو د نړۍ ګلونه
|
 |
| الله محمد | 26.10.2025 | آلمان |  |
برادر عزیزم مومند صاحب گرامی و گل!
با عرض سلام های محمدی به فرموده خود شما، ارزومندی قلبی ام صحتمندی و خوشی شما محترم می باشد.
با وجودیکه پشتو زبان مادری ام نیست، اما خوب به خاطر دارم که در نو جوانی مضامین که به زبان پشتو در اخبار اصلاح و غیره نشرات زمان شاهی به نشر می رسید، انرا به علاقه زیاد مطالعه می نمودم، و از بالای بعضی الغات که انرا نمی دانستم می گذشتم.
یعنی کوشش می نمودم تا بالای این زبان مسلط شوم، چنانچه در خواندن و فهمیدن ان تقریباٌ صد فیصد هم مسلط شده ام ، اما در اثر عدم تمرین در نوشتن و حرف زدن مشکلات خاص خود را دارم. یعنی : که غوالم پشتو ولیکم او یا خبره کوم دغه احتما ل موجود ده چه انگلیسی لغات هم په کی مخلوط شی.
به هر صورت منظورم اینست، که پیدایش زبان ها در بستر ضروریات اجتماعی جوامع بشری از بدو پیایش به شکل طبعی خود سیر نموده، و ارتباط به طرز تفکر گوینده گان آن نمی تواند داشته باشد.
طرز تفکر افراد نظر به فهم و دانش و درک شان و تعلیم و تربیه شان است، نه به زبان که با آن تکلم می نمایند، یعنی مبارزه شما در برابر آنانیکه انچنان فکر می نمایند تاریخی و قابل تقدیر است.
نمی دانستم، که عمر شما محترم از قله ای هشتاد زنده گی به طرف بالا در حرکت است. کوشش نمایید مانند بنده لحظات را جاویدان نگاه نمایید و از زندگی در لجظات لذت ببرید. هزاران سال قبل همین لحظات بوده و هزاران سال بعد هم چنین است. زمان یک تخیل مجازی است در عظمت هستی و خالق هستی، که کلمهء عظمت برایش کوچک است ، تا وی را افاده نموده بتواند. در جوهر هستی ، یعنی در حرکت باید زندگی نمود ، و انهم حرکت جسمی و فکری. یعنی روان را روان نگاه داشت تا جسم هم روان باشد و صحتمند. موجودات زنده منجمله انسان پاکت های انرژی یعنی حرکت ذرات کوانتومی هستند، که در جریان حرکت خود در جریان ملیارد ها سال از بدو ظهور، زمان را مجازی غرض تفیهم باید استفاده نمود، تبدیل به موجودات زنده منجمله ما شده. در اصل " الله نور السموات والأرض" یعنی نور "انرژی" منای حرکت بوده و است و همه چیز اوست یعنی "إنا لله وإنا إليه راجعون". قبول اگر طلبی، نیستی گزین بیدل
که غیر خاک شدن هر چه است مردود است
|
 |
| حسیب الله | 26.10.2025 | آلمان |  |
ټولنیز بحث: له یوې خوا، ګران افغانستان یو غرنی هیواد دی، او له بلې خوا، د ودانیو لپاره د ډبرو پرې کول او شکل ورکول د ډبرو پرې کولو مسلکي، فني، حرفوي او تخنیکي روزنې او مهارتونو ته اړتیا لري. ولې موږ تر نن ورځې پورې د ډبرو پرې کولو لپاره مسلکي ښوونځي نه لرو؟
هرگاه ما در بحث جاری نظر خود را از جمله مکاتب مسلکی فقط به سمت و سوی یکی از رشته های مسلکی، فنی، حرفوی و تخنیکی، که عبارت از فن و هنر "تراشیدن سنگ" است، معطوف داریم، به نظر من با یک سوال جدی مواجه می شویم و آن اینکه، با وجود قدامت تاریخی بیشتر از یک صد سال در بخش شکل دادن تشکیلات اداری به اسمای "مدیریت، ریاست و وزارت مکاتب مسلکی" در افغانستان؛ با وجود آنکه افغانستان یک کشور کوهستانی است، با وجودیکه همه میدانیم، که، تهداب خانه ها، تهداب جمله امارات ساختمانی، دیوار های اعمارات، ساختمان های منازل، ساختمان های موسسات دولتی و غیر دولتی، مساجد، ساختمان های دکاکین و مالکیت ها، حتی ستختمان پیاده رو ها، ساختمان پارک های تفریحی و ساختمان راه ها، شدیدا به "سنگ های تعمیراتی" نیاز دارند، اما در پروگرام ها و پلان های "یک قرنه ای مکاتب مسلکی کشور" جایی مکاتب مسلکی "سنگتراشی" تا حد بالائی، حتی می توان گفت که خالی به مشاهده می رسد!
یک بیتی بود، که آیا با اندکی تغییر میتوان آنرا اینطور هم بیان کرد، که: "سنگ اول گر نهد معمار کج تا ثریا می دمد دیوار کج" ؟
جالب تر این است که افغانستان کوهستانی، در عین زمانیکه "سنگ های قیمتی" آن، اکثرا از ورای راه های غیر قانونی مالکیت های "سنگ های قیمتی جهان را" به جلایش در آورده است، در ضمن سنگ های با کیفیت مرمر و گرانیت و نه میدانم چه و چه آن به "خارج انتقال می یابد" ، اما خود بخشی از سنگ های تعمیراتی مورد نیاز اش را، از پاکستان وارد می کند!
آیا ما واقعا توان آنرا نداریم، که اقلا در همان بخشی از ۴۱۲ ولسوالی که در "دل کوه های سنگی" قرار دارند، مکاتب مسلکی، حرفوی، فنی و تخنیکی رشتهٔ "سنگ تراشی" را بنا و فعال نمائیم؟
نوت: سوال این است، که چرا ما با داشتن قدامت یک صد سال تاریخ مکاتب مسلکی، با وجود کوهستانی بودن کشور و با وجود اهمیت "سنگ های تعمیراتی" هنوز هم مکاتب مسلکی "سنگ ترلشی" نداریم؟
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
| لالپوروال | 26.10.2025 | متحده ایالات |  |
ښاغلی محترم ع و ح
تاسی په خپله تبصره کی لیکلی دی چی «۴۷ سال قبل اولاد خود فروخته این سرزمین، وطن و مردم خود را زیر شعار (کالی، دودۍ [ډوډۍ] کور) به شوروی فروختند. تاسی خپله لیکنه چی په دری ژبه شروع کړی ده، باید ولیکۍ چی ... زیر شعار (کالا، نان، خانه) .
زه ستاسی په نیت پوه نشوم، آیا دری ژبی، تاجک تباره او کولابی پرچمیانو لکه ببرک او د هغه معشوقه اناهیتا، محمود بریالۍ او نورو به رمباړی نه وهلی چی :(کالا،نان، خانه).
مګر ببرک تر حفیظ الله امین، د روسانو په سپی توب کی لوړ مقام ندرلود؟
دوهم: تتاسی لیکلی دی؛(دو برادر خائن به وطن و مردم ظاهر شاه [اعلیحضرت محمد ظاهر شاه] را مانند .......ګروګان ګرفته بودنند...........
پوه نشوم چر دا دو برادر څوک و، لطفا سپینی خبری کوۍ او د شف شف ویلو نه ځان وژغورۍ.
مننه
|
 |
| الله محمد | 25.10.2025 | آلمان |  |
دوست گرامی ام محترم حسیب الله خان عزیز! با عرض سلام و احترام به شما محترم: 1-" در قدم اول سری زدم به گزارشات دست آورد های کنونی و فعالیت های فعلی موسسهٔ دولتی که تحت عنوان "ادارهٔ تعلیمات تخنیکی و مسلکی" موضوع فعالیت مناسب را در بخش پیشبرد کار و بار مکاتب "مسلکی، فنی، حرفوی و تخنیکی" فعلا بر عهده دارد:" از زحمت تان مسلم باید تشکری نمود که در موضوع روشنی زیادتر پیدا شد. 2-" محترم مولوی غلام حیدر شهامت سرپرست اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی پیرامون موضوعات مختلف ازجمله نهایی سازی 70 سند تقنینی، انکشاف رشتههای و سکتور آموزشی به گونه مفصل توضیحات داد." قسمیکه معلوم می گردد در زمینه مکاتب مسلکی به صورت اساسی کار صورت می گیرد یعنی قوانین انفاذ می گردد. 3-"همچنین علاوه نمود که در سال گذشته، 35000 تن از مجاهدین پس از تثبیت سویه تعلیمی برای فراگیری آموزش شامل مراکز تعلیمات تخنیکی و مسلکی شده اند." این رقم تقرب دارد به رقم که در نوشته قبلی بنده خیالی محاسب شد، که به مقایسه نفوس در حدود 40 ملیونی کشور بسیار کم است. اما جالب است که ایا همه ملت افغانستان مجاهد است و یا تنها مجاهدین به آموزش مسلک علاقه دارند.
4-"ایشان همچنین گفت که «در سال گذشته حدود 80000 تن از محصلین را در مراکز تعلیمات تخنیکی و مسلکی در سراسر کشور جذب نمود است.»" در فقره سوم صحبت از 35000 است و در اینجا اضافه از دو چند.
5-" اضافه کرد که این اداره در زمینه های مختلف با نهادها و سازمانهای داخلی و خارجی تفاهم نامه همکاری نیز امضاء نموده است."
مسلم که این مفید و مثمر است که شنیده می شود.
در ادامه این نشست، محترم مولوی غلام سعید احساس معاون امور تخنیکی و مسلکی ... گفت که در سال گذشته دهها رشته جدید مطابق نیاز بازار کار ازسوی اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی ایجاد گردیده است."
بنده فکر می کنم که هر گاه اینها بتوانند این اداره را مدیریت اساسی نمایند به دهها چند اضافه از این رقم ایجاد کار و زمینه تعلیم و تربیه مساعد شده می تواند. بازار افغانستان فوق العاده غیر مشبوع است برای ایجاد کار های مختلف تخنیکی و مسلکی.
6-"محترم مفتی فضل الرحمن فاضل معاون امور مالی و اداری اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی سخنرانی نمود و گفت که در سال گذشته صدها تن از طریق رقابت آزاد در این اداره استخدا م گردیده اند."
قسمیکه معلوم می گردد اساسات وجود دارد، اما به نظر بنده کمبود مبرم مدیریت پروژه های اساسی مانند این اداره توسط اشخاص مجرب وجود دارد.
7-" حالا، سوال این است، ... با این همه فعالیت های که تحریر گردیده است، دلیل اینکه، چرا افغانستان عنقریب به خودکفایی اقتصادی رسیده بتواند، چه چیزی بوده می تواند؟"
دو دلیل عمده وجود دارد یکی اینکه تعادل بین نفوس کشور و متخصصین جوان مسلکی نا متعادل باید باشد و دوم اینکه هم اهنگی درست پروژه های حیاتی بی اندازه ضعیف است زیرا این کمبود است که کشور در تمام ساحات دارد از سیاست گرفته تا مرغداری.
8-"نوت: ادراه تعلیمات تخنیکی و مسلکی در گزارش دست آورد های سال ۱۴۰۲ خودش نوشته است، که، فقط و فقط در ظرف یک سال، زمینهٔ آموزش تخنیکی و مسلکی را برای (۸۶۲۱۱) تن متکلمین و محصلین متقاضی فراهم ساخته است، در ضمن این اداره ادعا نموده است، که این پروسه عملا در مرکز و ولایات جریان دارد. پس اگر اینطور است، چه وقت بخیر افغانستان عزیز ما، "خود کفا" می شود؟"
افغانستان استعداد قوی خود کفایی را به صورت وسیع با امکانات و نفوس کمی که دارد، دارد، لاکن نظم و هم اهنگی درست وجود ندارد. این مشکل اساسی کشور است، که مسوولین کشور به تنهایی قادر به اداره آن نیست ، و ضرورت اشد به همکاری تمام ملت دارد، که حکومت قادر به جذب این نیروی و انرژی فکری و کاری کشور نیستند. زمانی یک مشکل به صورت اساس حل می گردد که درست مشکل را تشخیص نموده توانست.
در ساحه سیاست جهانی کشور هم این صدق می نماید ، که موضوع به رسیمت شناختن آن باشد.
9-"بحث ادامه دارد"
در صورت که حتماٌ باید بحث به احترام شما نمایم، خواهم نمود، در غیر ان بایست با اداره محترم این بحث های ما را توسط ایمیل ارسال بدارید که دیده شود انها یعنی مولوی صاحبان چی نظر دارند.
بیدل در این حدیقه ز تحقیق من مپرس
رنگی که رفت و باز نیاید همان منم
|
 |
| الله محمد | 25.10.2025 | آلمان |  |
جناب محترم شاپور جان!
با عرض ادب.
1-" سلام های مجدد،"
معلوم نیست اینبار چرا "هموطنان" نوشته نشده، قسمیکه معلوم می گردد برای جهانیان سلام فرستاده شده و انهم مجدد یعنی تجدید سلام نموده.
2-"در ارتباطات کتبی انترنتی مهم اینست که از کوچۀ ادب و اخلاق بیرون نشده،" یعنی شما از این کوچه بیرون شده اید و در بیرون این کوچه شما را دیگران تعقیب نموده و گرفتار نموده است. و حلا هر قدر کوشش نمایید خلاصی ندارید.
هرگاه شما به کرامت و عزت دیگرا ن که با هم داخل بحث بودند، دخالت با جمله "برای رفع کثالت از نوشته های دور بدراز" نمی نمودید، اصلاٌ فردی جالبی نبودید که تحت تعقیب قرار می گرفتید.
2-" احترام بالمقابل را رعایت نموده" شما این احترام را رعایت نه نموده اید و بدون موجب بالای نوشته های دیگران حمل ور شده اید. معلوم می گردد که خودت مفهوم احترام را اصلاٌ درک نه نموده ای. لطفاٌ درس احترام را به دیگران نیاموز. قصه ملا را بالای خود تطبیق نه نمایید.
3-"و اخلاق بد آموختۀ فامیلی را در منزل بگذاریم. " شما اخلاق بد فامیلی تان را در منزل تان نگذاشته و انرا در اینجا با "کتره" گفتن به دیگران با جملهء "نوشته های دور و دراز" نقض نموده اید. یعنی شما در درون بد اخلاق هستید، اما طوری وانمود می کنید، که اخلاق فامیلی تان خوب است. هر گاه اخلاق می داشتید چنین نمی نوشتید. در نهایت قسمیکه معلوم می گردد شما اصلاٌ نمی دانید که اخلاق یعنی چی و فکر می کنید با اخلاق هستید. همه انسان های پلید فکر می کنند با اخلاق هستند تا زمانیکه اخلاق بد شان را نمایان نه نمود.
4-"هر چند با اشعار بیدل سخن خود را اختتام ببخشیم، " سویه را نگاه نمایید که چی را با چی پیوست داده .
5-"جوهر خود را نویسنده را در نوشتار دیگرش نمایان میکند" یعنی:
6-"که از ادب و احترام، از علم و عرفان و از برخورد نیکو با دیگران تا حالا هیچ چیز نیاموخته است." یعنی شما جوهر خود را خودتان تعریف می نمایید. هم احترام دیگران را با جمله "برای رفع کثالت از نوشته های دور بدراز" نقض نموده اید و ادب نوشتن را مراعات نه نموده اید، بدون اینکه دیگران با شما سر و کاری داشته بوده باشد بالای شان "کتره" گفته، که به ضم شما باید خاموشی اختیار می نمودند و هم دیگران را محکوم به بد اخلاقی می نمایید. انچه بنده نوشته ام بد اخلاقی نیست بلکه واقعیت اخلاق خودت است. .
7-"از علم و عرفان و از برخورد نیکو با دیگران تا حالا هیچ چیز نیاموخته است"
چطور بر خورد نیکو با دیگران نمود، زمانی دیگران از جاده بر خورد نیکو نرفته باشند و در جاده بد اخلاقی دزد با پشتاره گرفتار شده باشند. شما اشتباه نموده اید و حالا کوشش دارید اشتباه تان با اشتباهات دیگر اصلاح نمایید. اینجا کوچه و بازار نیست آغا جان احتیاط کن که چی می نویسی. فکر نکن خواننده تان احمق است در حالیکه از سر و روی تان حماقت می بارد. شما گرفتار جهل مرکب هستید.
8-"در گلستان سعدی باب هفتم در تأثیر تربیت چنین آمده است:"
دیده شود که سعدی صاحب در مورد شما چی نوشته است:
9-"چون بود اصل گوهری قابل" یعنی اصل بنده قابل بوده و با شما هیچ کدام مشکلی نداشتم، مگر زمانی که شما بی اصلی نموده و بالای نوشته بنده "کتره" گفته اید.
10"تربیت را در او اثر باشد"
این تربیت بنده بوده که شما را "کتره" نگفته ام. بنده را با سنگ زدی حالا سنگ در روی خود ت می خورد. در تورات آمده دندان به دندان و و چشم به چشم ، این اصل در قران هم طور دیگر آمده.
11-هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد
سعدی صاحب خودت را خوب شناخته .
12-سگ به دریای هفتگانه بشوی که چو تر شد پلیدتر باشد
یعنی شما را بنده در دریای هفتگانه شستم و شخصیت تان را برایتان نمایان نموده و حالا امده اید و بارز هم پلیدی می نمایید. قصور اصلی تان را که "کتره" کفته اید به دوش ما می اندازید. این است اخلاق و انسانیت. خدا واحد و شاهد است که حیوانات منجمله سگ با شرف تر از شماست با چنین استدلال تان . سگ با ادب و با تربیه تا زمانی تحریک نگردد سرش خم است ، و زمانی تحریک شد ، تمبان طرف را می کشد، و مغزش را پاره پاره می کند. و اگر موقع برایش در حمله مساعد شد با یک چک در بین دو پا از جنس مذکر جنس مونث می سازد.
ای کاش سگ می بودم که از انسان ها اینقدر با افکار شان اگاهی نمی داشتم.
13-"خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد یعنی نوشته های بنده بالای تان تاثر ندارد. به افتخار افکار سعدی صاحب اخلاق تان ایجاب نمود، که بنده را افتخار خر بودن و سگ بودن اعطا فرمایید. خر بار می کشد و صبر دارد و سگ وفا دار است. خر و سگ و حیوانات اشرف مخلوقات هستند، زیرا مانند انسان نگفته که من اشرف مخلوقات هستم و همه را می خورد و می کشد. اشرف مخلوقات است که ابحار پر از کثافت شده و هزاران شرافت دیگر وی در تخریب طبعیت و انسانیت. 14-"بازهم برای رفع خستگی این کلیپ را نگاه کنید" این مانور را ببینید، که خر عیسی می زند و رفع خستگی خواننده گان را می نماید. اینبار خوک های فکر خود را بالای خواننده ها رها می نماید. ما با یک شیطان سر و کار داریم. که دوستان شیطان خود را به ما معرفی می نماید.
نا گفته نباید گذاشت که بنده برای این نشریه نوشته بودم که در صورت لزوم دید شان، نوشته قبلی بنده نشر گردد.
زمانی انها انرا نشر نمودند، باید تشخیص داده باشند، که بی موجب بنده و یا ما دو نفر که بالای مکاتیب مسلکی بحث می نمودیم ، طرف حمله این بردار محترم قرار گرفته بودیم.
غور معنی ام دشوار، فهم مطلبم مشکل
بیدل از زبان اوست این منی که من دارم
|
 |
| شاپور جان | 25.10.2025 | کابل |  |
با سلام های مجدد، در ارتباطات کتبی انترنتی مهم اینست که از کوچۀ ادب و اخلاق بیرون نشده، احترام بالمقابل را رعایت نموده و اخلاق بد آموختۀ فامیلی را در منزل بگذاریم. هر چند با اشعار بیدل سخن خود را اختتام ببخشیم، جوهر خود را نویسنده را در نوشتار دیگرش نمایان میکند که از ادب و احترام، از علم و عرفان و از برخورد نیکو با دیگران تا حالا هیچ چیز نیاموخته است. در گلستان سعدی باب هفتم در تأثیر تربیت چنین آمده است: چون بود اصل گوهری قابل تربیت را در او اثر باشد هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنی را که بدگهر باشد سگ به دریای هفتگانه بشوی که چو تر شد پلیدتر باشد خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد
بازهم برای رفع خستگی این کلیپ را نگاه کنید
|
 |
| الله محمد | 25.10.2025 | آلمان |  |
جناب محترم آغای حیدری!
با عرض ادب. تشکر از یادآوری مهم تان در ارتباط تاریخ مهم کشور . اقرار به اشتباه صحفه در ارتباط استاد محترم داکتر تره کی صاحب و بعضی دیگران، که متوجه درست جریانات سیاسی وقت شده بودند، جالب است. شما و بعضی دوستان و شاگردان علاقمند تاریخ در موضوع تاریخ کشور ،که خواننده گان را با منطق و استدلا های تاریخی و محکم روشن نگاه میدارید، اثبات دیگری از تحلیل تاریخ درست کشور است.
علم سیاست و تاریخ فقط در پرتوی شناخت درست روانشناسی و جامعه شناسی ، که با هم زوج هستند، قادر به ارایهء منطقی روابط سیاسی و تاریخی، تاریخ نگار و سیاست مدار شده می تواند.
هزار نکته باریک تر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
|
 |
| حسیب الله | 25.10.2025 | آلمان |  |
بحث اجتماعی: مکاتب مسلکی منحیث ستون فقرات اقتصادی جامعه دانشمند گرامی و با بصیرت جناب محترم الله محمد خان که همواره در بحث های عالی شان "بحر را در کوزه" گنجانیده و می گنجانند، باز هم به نکات مهم و اساسی در بحث جاری اشارات مهم و پرمحتوی داشته اند، که به نظر من قابل ستایش فراوان می باشند. دانشمند گرامی محترم الله محمد خان دقیق و درست فرموده اند، که هر گاه ما اقدامات و فعالیت های دولتی در رابطه به "مکاتب مسلکی" را در بحث های خود مد نظر نگیریم، یعنی، از این "قدم اولی تیر شده، به بحث خود ادامه دهیم؛ همچو عملی کار و نتیجهٔ همین بحث ما را "صفر" می کند. پس نظر به این برداشت دقیق و اظهار مهم و اساسی جناب محترم الله محمدخان، در قدم اول سری زدم به گزارشات دست آورد های کنونی و فعالیت های فعلی موسسهٔ دولتی که تحت عنوان "ادارهٔ تعلیمات تخنیکی و مسلکی" موضوع فعالیت مناسب را در بخش پیشبرد کار و بار مکاتب "مسلکی، فنی، حرفوی و تخنیکی" فعلا بر عهده دارد: گزارش دست آورد های سال ١٤٠٢ (مارچ ٢٠٢٣-مارچ ٢٠٢٤) این اداره، که با تعداد همکاران ۶۸۵۰ نفری شان، در صفحهٔ انترنتی آن اداره به نشر رسیده است، که محتوای آن به کمیت دوازده صفحه می رسد.، در قدم نخست فعالیت های زیاد این اداره را نشان می دهد، که امید است چنین چیز های گرچه مبهم به نظر می رسند، واقعیت های را نیز در بر داشته باشند، اما اینکه چرا گزارش دست آورد های سال ۱۴۰۳ (مارچ ٢٠٢٤-مارچ ٢٠٢٥) این اداره را در رسانه ها، تا اکنون، یافته نتوانسته ام، دلیل اش تا اکنون برایم واضح نیست؛ به هر صورت، مسولین محترمی که در راس این ادراه قرار دارند، بتاریخ ۲۵/۶/۲۰۳ (۱۵ سپتمبر ۲۰۲۴م.)، تحت عنوان "برنامه تشریح دست آورد های یکسال اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی" در رسانه ها شریک ساخته اند، که در آن آمده است، که: "رهبری اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی در مرکز رسانهها گزارشی از دستآوردهای و فعالیتهای یک سال اخیر این اداره را تشریح نمودند. در آغاز این برنامه محترم مولوی غلام حیدر شهامت سرپرست اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی پیرامون موضوعات مختلف ازجمله نهایی سازی 70 سند تقنینی، انکشاف رشتههای و سکتور آموزشی به گونه مفصل توضیحات داد. محترم مولوی شهامت همچنین علاوه نمود که در سال گذشته، 35000 تن از مجاهدین پس از تثبیت سویه تعلیمی برای فراگیری آموزش شامل مراکز تعلیمات تخنیکی و مسلکی شده اند. ایشان همچنین گفت که «در سال گذشته حدود 80000 تن از محصلین را در مراکز تعلیمات تخنیکی و مسلکی در سراسر کشور جذب نمود است.» سرپرست اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی در برنامه تشریح دستآوردهای این اداره اضافه کرد که این اداره در زمینه های مختلف با نهادها و سازمانهای داخلی و خارجی تفاهم نامه همکاری نیز امضاء نموده است. در ادامه این نشست، محترم مولوی غلام سعید احساس معاون امور تخنیکی و مسلکی درباره دستآوردهای این اداره در زمینههای امور تعلیمی و تحصلیی توضیحات داد. محترم مولوی احساس گفت که در سال گذشته دهها رشته جدید مطابق نیاز بازار کار ازسوی اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی ایجاد گردیده است. ایشان همچنین در مورد نصاب آموزشی گفت که اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی بخش زیادی از نصاب آموزشی این اداره را انکشاف و مطابق نیاز بازار کار بازنگری نموده است. در بخش دگر این برنامه، محترم مفتی فضل الرحمن فاضل معاون امور مالی و اداری اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی سخنرانی نمود و گفت که در سال گذشته صدها تن از طریق رقابت آزاد در این اداره استخدا گردیده اند. معاون امور مالی همچنین تصریح نمود که اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی مقروضیات «قبل از فتح» شرکتها نیز ازسوی اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی پرداخته شده است. او در باره تطبیق پروژها گفت که دریک سال گذشته 20 پروژه به ارزش 15 میلیون افغانی از سوی اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی نهایی گردیده است. محترم مفتی فاضل همچنین در برنامه تشریح دستآوردهای اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی گفت که «با آنکه این اداره عایداتی نیست، اما توانسته است که چهار میلیون افغانی به بودجه دولت عواید جمعآوری نماید.» سایر موضوعات مرتبط در این نشست نیز به گونه مفصل ارایه گردید و در پایان رهبری اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی به سوالات و پرسشهای خبرناگان نیز پاسخ دادند." حالا، سوال این است، که، زمانیکه، گزارش دست آورد های سال ۱۴۰۲ اداره تعلیمات تخنیکی و مسلکی، بر اساس واقعیت، گزارش داده شده باشد، پس سوالی که در رابطه وارد به نظر می رسد، این است، که، "با این همه فعالیت های که تحریر گردیده است، دلیل اینکه، چرا افغانستان عنقریب به خودکفایی اقتصادی رسیده بتواند، چه چیزی بوده می تواند؟" نوت: ادراه تعلیمات تخنیکی و مسلکی در گزارش دست آورد های سال ۱۴۰۲ خودش نوشته است، که، فقط و فقط در ظرف یک سال، زمینهٔ آموزش تخنیکی و مسلکی را برای (۸۶۲۱۱) تن متکلمین و محصلین متقاضی فراهم ساخته است، در ضمن این اداره ادعا نموده است، که این پروسه عملا در مرکز و ولایات جریان دارد. پس اگر اینطور است، چه وقت بخیر افغانستان عزیز ما، "خود کفا" می شود؟ بدون شک، که سوالات زیادی دیگری نیز در این زمینه وجود دارند و نیز در رابطه سوالات زیادی دیگری نیز، عرض اندام خواهد نمودند. بحث ادامه دارد و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
| ع و ح | 25.10.2025 | سدنی |  |
۴۷ سال پیش، اولاد خودفروختهٔ این سرزمین، وطن و مردم خود را زیر شعار کور و فریبندهٔ «کالی، دودی، کور» به شوروی فروختند و میهن را قربانی عقدهها و هوس های شخصی خود ساختند. از همان روز شوم، شعارهای ضد خاندان شهید نادرخان آغاز شد. بیرق این بدبختی و سیاهی در نیم قرن اخیر در دست کسانی بود که خود زمانی مشاوران دربار بودند. دو برادر خائن به وطن و مردم، ظاهرشاه را همانند جفری اپستین گروگان گرفته بودند، و این خیانت سبب شد نخست شکاف عمیقی در میان خانوادهٔ شهید نادرخان ایجاد گردد و سپس پس از کودتای هفت ثور، همین مشاوران سیاسی و اقتصادی در نظام دست نشاندهٔ شوروی مقام یافتند. از ادارهٔ محترم افغان جرمن آنلاین تقاضا میشود که در این مرحلهٔ حساس، زمانی که پاکستان پایتخت افغانها را بمبارد میکند، از نشر مطالب توهینآمیز علیه افتخارات تاریخی افغانستان و شاهان ملی کشور خودداری ورزد. این کار دسیسهای آشکار بر ضد شرف، عزت و افتخارات ملی افغانها است. مهاجر افغان که یکی از همان خود فروختهگان شناخته شده در پس چنین نوشته ها قرار دارد.
|
 |
| محمد داؤد مومند | 24.10.2025 | متحده ایالات |  |
منلی او پیاوړی عزیز. محترم ساپی صاحب.
خپل سلامونه او د زړه له کومی نیکی هیلی او تمنیات ستاسی خدمت ته په عرض رسوم.
محترما!
ستاسی مبارک پیغام می تر لاسه کړ، باور وکړۍ چی زما سره داسی الفاظ او کلمات نسته چی د هغی په ترڅ کی ستاسی د مینی، محبت، شفقت او انتهایی لطف څخه، څه زما د مات او ګوډ قلمی تراوشاتو څخه او څه زما د صحی تکالیفو په اړه مننه وکړم. ما د لوی خدای او د خپل ضمیر سره، هوډ او تعهد کړی چی رشتیا، رشتیا به وایم او د حق او حقیقت نه به پلوی کوم او د بی منطقی نه به ځان ژغورم.
د ستر خوشحال بابا وینا ده چی:
ځوان ومه بوډا شوم په رښتیا رشتیا ویلو
د همداسی یوی معنوی قلمی مبارزی په ترڅ کی چی د دیمکراسی د لسیزی د لمړی کال او د آزادو غیر دلتی اخبارونو د تأسیس سره د قلمی همکارۍ څخه شروع کیږی تر نن مهاله پوری، ماته د ځینو لویو ملی شخصیتونو لکه مرستیال صاحب شهید خان محمد خان، مرحوم غلام حسن خان ساپی او داسی نورو پیاوړو ذواتو، دوستی تر لاسه شوه، چی دا کړۍ تر دی ګړۍ دوام لری او ستاسی غوندی د عالی ضمیر خاوندانو پوری رسیږی، چی زه یی د ځان سعادت بولم. هرکله چی د هیواد د تاریخ د پښتو او پښتنولۍ د سمبل (سمبول) محمد ګل بابا، کتاب له چاپه راووځی یوه کابی به ستاسی خدمت ته درولیږم.
مرحوم غلام حسن ساپی (صافی) صاحب چی د هیواد یو زړه ور او انقلابی شخصیت و، د محمد ګل بابا د نږدی همکارانو څخه و.
په هسک څښتن مو سپارم پر مخ مو د نړۍ ګلونه
|
 |
| الله محمد | 24.10.2025 | آلمان |  |
جناب محترم شاپور جان!
با عرض ادب!
1-"سلام هموطنان گرامی،"
علیکم از سلام شاپور جان بی وطن در وطن که بحث هموطن تان را به ریشخندی می خواهید تبدیل نمایید. این وطن که روی خوش را نمی بیند علت آن رشخند های مثل خودت است.
2-"برای رفع کثالت"
شما رفع کسالت خود را نمایید به سبک خود و انسانهای ریشخند را که روزانه باعث قتل هزاران انسان به انواع مختلف می گردند چهره شان را به ما نشان ندهید. کافی خود ما اینها را دیده ایم. با چنین بر خورد شخصیت پوده تان را به دوستان تان نشان می دهید. یعنی شخصیت پر از کثافات تان . حتی چهره فکر کثیف تان با چنین برخوردتان لیاقت تف انداختن را هم ندارد.
3-"از نوشته های دور بدراز " نوشته ها دور به دراز نیست، فکر خودت چنانچه انرا نمایان ساخته ای کوتاه است، انرا دراز می بیند، که باعث ریختاندن کثافات فکرت برای خواننده می گردی و با جشم سفید هم ان را رفع کسالت انها تلقی می نمایی. خجالت بکش اولاد انسان.
4-"این کلیپ چهره های سیاسی" چهره های سیاسی نزد خودت است. هر کدام ان چهره های کثیف بشر عصر حاضر است که در مسند قدرت کشور های خود بنامهای مختلف تکیه زده اند و آدم می کشند و به رقص و شادی مشغول هستند و برای انسانهای بی وجدان مانند خودت رفع کسالت می نماید. 5-" را تقدیم شما میکنم:"
بنده خودت را به حیث هموطن نمی شناسم که چنین می خواهی نوشته های هموطنت را ریشخند نمایی. لعنت به این تقدیم تان. بنده مطمین هستم که صدای یک هموطنت بیرون نخواهد شد و خوش هم می شوند که خودت چنین توهین و ریشخند را در اینجا به راه می انداز ید.
کیست در این انجمن محرم عشق غیور
ما همه بی غیرتیم آینه در کربلاست
|
 |
| شاپور جان | 24.10.2025 | کابل |  |
سلام هموطنان گرامی،
برای رفع کثالت از نوشته های دور بدراز این کلیپ چهره های سیاسی را تقدیم شما میکنم:
|
 |
| الله محمد | 24.10.2025 | آلمان |  |
برادر محترم جناب حسیب الله خان گرامی!
با عرض سلام و احترام و اظهار ادب :
1-" پیام عالی و پر محتوی جناب ایشان را در ارتباط اهمیت مکاتب مسلکی در جامعه قابل ستایش فراوان یافتم،" شما یک موضوع فوق العاده حیاتی تکامل اقتصادی کشور را از نگاه های مختلف در میدان بحت انداخته اید، که باید انرا از عمق در سطح کشید.
2-" به نظر من،، در این رابطه، یکی از مشکلات این است، که، دولت دوش ما را ندارد و ما نیز دوش دولت را نداریم،" مشکل اساسی که مایه تاثر بی نهایت بنده در شرایط فعلی کشور و جهان است همین است، که دولت از نیرو و انرژی کاری ملت چی در داخل و چی در خارج که در عرصه های مختلف در سطح بالا ی علمی و اجتماعی وجود دارد، که کشور ضرورت اشد به آن دارد، قادر به استفاده از آن نبوده تا بتواند بار انکشاف اقتصادی و اجتماعی کشور را به دوش ملت انتقال بدهد. دولت باید بالای ملت بی گناه اعتماد نماید، تا غرض رفع مشکلات شان هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی مدد برساند.
ضعف دولت در جذب نیرو و انرژی اساسی کشور به همه اشکارا است. شناخت حکومت افغانستان در سطح بین المللی زمانی صورت خواهد گرفت که حکومت افغانستان ملت رنجیده خود را درست بشناسد، یعنی ما زمانی خود را درست بشناسیم دیگران هم ما را خواهد شناخت و ضرورت به گدایی برای شناخت خود نداریم.
3-"به همین دلیل از قدم اول تیر شده، در پی طراحی قدم دوم نیز کاری نیک و خوبی تلقی شده خواهد توانست."
از قدم اول که تیر شویم، قدم دوم ضرب صفر است.
4-"یکبار دولت ها این موسسه را به حیث "یک طفل بی سرپرست" به وزارت معارف تحویل می دهند، یک زمانی آنرا به وزارت تحصیلات عالی تسلیم دهی می کنند، گاهی آنرا با "اطاق های تجارت و صنعت" توصیف می بخشند و گاهی هم "اطاق تجارت" آنرا عاق نموده، می گوید، کار من فقط و فقط موضوع تجارت است، شما میدانید و "مکاتب مسلکی تان"؛ به هر صورت با همین حالت و وضعیت ناجور،"
دلیل عمده آن به اساس تبصره شما عدم درک دقیق از موضوع بوده، زیرا قاعده وسیع جامعه نه تنها صاحب حرفه می گردد، بلکه همزمان بعد از 45 سال خرابی روحی و مادی به تعلیم و تربیه سالم سوق داده شده می تواند. 5-"تعداد شاگردان این ۳۶۰ باب مکتب مسلکی را تا هنوز پیدا نتوانستم، " تعدا شاگردان هر مکتب را خیالی خود تان تعین نموده، انرا ضرب 360 نموده پیدا می گردد. مثلاٌ ده صنف و هر صنف ده شاگرد می شود 100 شاگرد در رشته های مختلف مانند برق، آشپزی، زراعت به صورت عموم، کوپی کشی، ندافی، قالین و گیلم بافی و غیره، می شود 36000. همزمان دروس تربیوی و اخلاق درست اسلامی هم داخل پروگرام درسی گرفته شود، زیرا وضع جامعه از این نگاه بسیار خراب است. از یک طرف دروغ گفتن و از طرف دیگر خود را مسلمان گفتن با هم جور نمی اید که بایست این عادت بد را از ذهن جامعه بیرون توانست با قدرت فرهنکی که در دست داریم.
6-"سوال این است، که مرفوع شدن و یا مرفوع ساختن احتیاجات ابتدائیه و ضروریات اولیهٔ مردم عزیز ما، بلخصوص در قریه ها و ولسوالی ها، نیاز بیشتر به کدام "رشته های مسلکی، فنی، حرفوی و تخنیکی" را دارد؟"
خدا واحد و شاهد است چنانچه بنده معلومات دقیق دارم به تمام انها ضرروت است و انرا می توان نظر به موقعیت دهات و ولسوالی ها در گرد هم ایی با مردم منطقه هم تعین نمود. مثلاٌ راه های رفت و امد مردم در دهات انقدر خراب است که با یک باران به گل و لای تبدل می گردد که در اینجا می توان بسیار کار های مفید و مثمر انجام داد. در تابستان رفتن موتر ها در خاک خشک گرد باد نموده که جهاز تنفس مردم را خراب و مریض می سازد.
7-" در بخش مالداری و زراعت، کدام رشته های مسلکی و فنی، کیفیت و کمیت تولیدات و محصولات را در آن ساحات ارتقا بخشیده خواهد توانست؟"
نظم درست کاری یعنی پاک کار نمودن مانند کشور های دیگر. کار اسان است اما مردم به شیوه قدیم کار می نمایند، با وجودیکه نظافت در اسلام جز ایمان است.
از اینکه رشته های زیاد مسلکی را یاد آوری نموده اید مایه خرسندی بنده شد که واقعاٌ نشان دهنده ان است که ستون کج فقرات یک جامعه را می توان توسط ان راست نمود.
8-"سوال این است، که نیاز کدام رشته های مسلکی،، فنی، حرفوی و تخنیکی در راهٔ مرفوع ساختن احتیاجات اولیهٔ و نیاز های ابتدائی مردم عزیز ما در قریه ها، ولسوالی ها و مناطق دور تر از مراکز شهر های بزرگ، بیشتر است؟"
همه آن همزمان، چنانچه ذکر شد مربوط به ساختار اقتصادی محل بوده و در الویت مسلم در یک کشور زراعتی، زراعت بوده، که انرا ضرب تخنیکهای مدرن باید نمود.
9-"نوت: امید وارم، هموطنان عزیز ما، که از احتیاجات اولیه و نیاز های ابتدائی مردم عزیز ما در قریه جات و ولسوالی ها معلومات بیشتر دارند، آن معلومات شانرا وارد این بحث نمایند، تا آنکه همچو یک بحث مهم "رمق" بیشتر گیرد. " دوستان که در افغانستان این دریچه را مطالعه می نمایند در زمینه می توانند معلومات بدهند.
10"زیرا زمانیکه ما از احتیاجات و نیاز های اولیهٔ مردم عزیز خود معلومات و اطلاعات کافی نداشته باشیم، چطور خواهد توانستیم، که بالای کم شدن مشکلات آنها و یا بالای تقلیل مشکلات آنها به اصطلاح "گپ بزنیم"؟
به فرموده حضرت محمد "ص" علمی که عمل نداشته باشد، علم نیست و نیست هم.
رنگم در این چمن به هوس پر زننده نیست
یعنی پر شکسته به جایی رسنده نیست.
|
 |
| حسیب الله | 23.10.2025 | آلمان |  |
بحث اجتماعی: اهمیت مکاتب مسلکی، فنی، حرفوی و تخنیکی سلام و احترامات قلبی خود را به جناب محترم الله محمد خان تقدیم داشته، پیام عالی و پر محتوی جناب ایشان را در ارتباط اهمیت مکاتب مسلکی در جامعه قابل ستایش فراوان یافتم، زیرا جناب محترم الله محمد خان اهمیت مکاتب مسلکی را در یک جامعه با چنان یک رسائی و شیوایی ابراز فرموده اند، که من چنین اظهار دقیق را تا کنون نه قلم کدام "اقتصاد دانی" خوانده ام و نه هم از زبان کدام "دولتمداری" شنیده ام: جناب محترم الله محمد خان می فرمایند که: " مکاتب مسلکی ستون فقرات اقتصادی هر جامعه می باشد." به نظر من، به چنین اظهار پرمحتوی، دقیق و رسای جناب محترم الله محمد خان، نه تنها اینکه این بندهٔ ضعیف، بلکه باید که جمله اقتصاد دان های که در ارتباط بهبود وضعیت اقتصادی مردم عزیز ما توان اندیشیدن را دارند، باید که ماشالله و تحسین و شاد باش بگوئیم، زیرا به نظر من جناب محترم الله محمدخان با چنین اظهار عالی و ناب علمی شان، به اصطلاح عام "آب را در کوزه گنجانیده اند" و خوب هم گنجانیده اند. بدون شک که این فرمودهٔ جناب ایشان نیز بلکل درست و دقیق است که "مسولیت ایجاد مکاتب در قدم اول به دوش دولت است" و نه به دوش ما؛ به نظر من،، در این رابطه، یکی از مشکلات این است، که، دولت دوش ما را ندارد و ما نیز دوش دولت را نداریم، به همین دلیل از قدم اول تیر شده، در پی طراحی قدم دوم نیز کاری نیک و خوبی تلقی شده خواهد توانست. بدون شک که تاریخچهٔ مکاتب مسلکی در افغانستان عزیز ما، اقلا از زمان ایجاد موسسهٔ دولتی تحت عناوین مکاتب مسلکی، از عصر امیر امان الله خان، تا همین عصر امیر هبت الله خان، به یک شکلی از اشکال، سر گردان به مشاهده می رسد: یعنی: یکبار دولت ها این موسسه را به حیث "یک طفل بی سرپرست" به وزارت معارف تحویل می دهند، یک زمانی آنرا به وزارت تحصیلات عالی تسلیم دهی می کنند، گاهی آنرا با "اطاق های تجارت و صنعت" توصیف می بخشند و گاهی هم "اطاق تجارت" آنرا عاق نموده، می گوید، کار من فقط و فقط موضوع تجارت است، شما میدانید و "مکاتب مسلکی تان"؛ به هر صورت با همین حالت و وضعیت ناجور، - در سال ۱۳۸۰ به تعداد ۳۸ باب مکاتب مسلکی و تخنیکی، با گنجایش ۱۵۰۰ شاگرد - در سال ۱۳۹۰ به تعداد ۱۴۵ باب مکاتب مسلکی و تخنیکی، با گنجایش تقریبا ۴۶ هزار شاگرد و بلاخره چند ماه قبل، در جائی خواندم که به تعداد جمعا ۳۶۰ باب مکتب مسلکی در سراسر افغانستان موجود است، تعداد شاگردان این ۳۶۰ باب مکتب مسلکی را تا هنوز پیدا نتوانستم، زیرا، زمانیکه خواستم بدانم که در این ۳۶۰ باب مکتب مسلکی، کدام رشته ها تدریس می شوند، خواندم که اکثریت مطلق این ۳۶۰ باب مکتب مسلکی فقط تحت اسمای "مکاتب کثرالرشتوی" درج صفحه شده اند. تا هنوز معلومات را در رابطه تکمیل نتوانسته ام، که در این ۳۶۰ باب مکاتب مسلکی "کثیرالرشتوی" کدام رشته ها تدریس می شود و تعداد شاگردان این ۳۶۰ باب مکاتب مسلکی "کثیرالرشتوی" به چه رقم است؟ قسمیکه جناب محترم الله محمد خان فرموده اند: "مکاتب مسلکی ستون فقرات اقتصادی هر جامعه می باشد." چنانچه، جناب محترم الله خان، به رشته های مسلکی چندی نیز اشارت فرموده اند، که بدون شک هر یک از آن رشته ها، برای جامعهٔ ما مفیدی و مؤثریت خود شانرا دارند. سوال این است، که مرفوع شدن و یا مرفوع ساختن احتیاجات ابتدائیه و ضروریات اولیهٔ مردم عزیز ما، بلخصوص در قریه ها و ولسوالی ها، نیاز بیشتر به کدام "رشته های مسلکی، فنی، حرفوی و تخنیکی" را دارد؟ بطور مثال، - در بخش مالداری و زراعت، کدام رشته های مسلکی و فنی، کیفیت و کمیت تولیدات و محصولات را در آن ساحات ارتقا بخشیده خواهد توانست؟ - رشته های بطور مثال، "رشتهٔ تهیه ساختن آب آشامیدنی"، "رشتهٔ ساختن عراده جات ساده، مانند کراچی سازی، جهت انتقال مواد، البته برای محل های که چرخ عراده جات با موانع مواجه نمی شود"، "تخنیک بایسکل سازی"، "تخنیک ترمیم موتر"، "تخنیک چت و یا سقف سازی" ،"تخنیک عرد سازی"، "تخنیک آهنگری"، "تخنیک چرمگری"، "تخنیک ترمیم تیلفون های موبایل"، "رشتهٔ گلکاری" ، "رشتهٔ نجاری"، "رشتهٔ قابلگی"، "رشتهٔ خیاطی"، "رشتهٔ پرسداری"، "رشتهٔ فارم مرغداری"،"رشتهٔ پنیر سازی"،"رشتهٔ پرورش ماهی"، "رشتهٔ آسیاب داری"، "رشتهٔ بوت دوزی"، "رشتهٔ کلاه دوزی"، "رشتهٔ کلالی"، "رشتهٔ قالیبافی و گیلمبافی"، "رشتهٔ کلچه پذی"، "رشتهٔ شیرینی سازی"، "رشتهٔ آلبی سازی"، "رشتهٔ باغبانی"، "رشتهٔ ساختن آسیاب های بادی"، "رشتهٔ سرک سازی"، " رشتهٔساختن بند های آب"،"رشته های تخنیکی تبدیل انرژی های آفتابی، بادی و آبی به برق" و غیره و غیره و غیره که هر یک از آن رشته ها به "معلومات و اطلاعات در همان بخش" و به انتقال آن "معلومات و اطلاعات به نوجوانان و جوانان" نیاز دارد، البته به اشکال منظم و مرتب مکتبی، که میتواند در طول مدت های نسبتا کوتاه، در چوکات "مکاتب مسلکی، ایجاد گردیده، فعالیت و خدمات مناسبی را به دسترسی نوجوانان و جوانان عزیز کشور قرار دهد، اینکه چرا تا به اکنون چرا چنین کار های انجام نیافته است، بحث های خودش را دارد؛ اما سوال این است، که چرا ما توان چنین کاری را نداشته باشیم، کاری را که در اکثر ممالک جهان از دیری بدینسو به وقوع پیوسته است و حالا به مراحل آموزش های پیشرفته تری نیز دست یافته و از ورای همچو کوشش های، یک رفاهٔ اقتصادی نسبی را را نیز به دست آورده اند. سوال این است، که نیاز کدام رشته های مسلکی،، فنی، حرفوی و تخنیکی در راهٔ مرفوع ساختن احتیاجات اولیهٔ و نیاز های ابتدائی مردم عزیز ما در قریه ها، ولسوالی ها و مناطق دور تر از مراکز شهر های بزرگ، بیشتر است؟ نوت: امید وارم، هموطنان عزیز ما، که از احتیاجات اولیه و نیاز های ابتدائی مردم عزیز ما در قریه جات و ولسوالی ها معلومات بیشتر دارند، آن معلومات شانرا وارد این بحث نمایند، تا آنکه همچو یک بحث مهم "رمق" بیشتر گیرد. زیرا زمانیکه ما از احتیاجات و نیاز های اولیهٔ مردم عزیز خود معلومات و اطلاعات کافی نداشته باشیم، چطور خواهد توانستیم، که بالای کم شدن مشکلات آنها و یا بالای تقلیل مشکلات آنها به اصطلاح "گپ بزنیم"؟
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
| شاپور جان | 23.10.2025 | کابل |  |
دهند د ستر دیني او علمي مرکز دارالعلوم دیوبند څخه د هیواد د بهرنیو چارو د وزیر لیدنه او وینا |
 |
| الله محمد | 23.10.2025 | آلمان |  |
برادر عزیزم جناب محترم حسیب الله خان گرامی! با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی صحت مبارک شما، تبصره اخیر شما از مطالعه بنده گذشت! 1-"حالا سوال این است، که ما افغانها چه وقت خواهد توانستیم برای نوجوانان و جوانان کشور مکاتب مسلکی را، نظر به مرفوع ساختن احتیاجات اولیهٔ و ضروریات ابتدائی مردم عزیز ما، طراحی، ایجاد و فعال بسازیم؟"
مکاتب مسلکی ستون فقرات اقتصادی هر جامعه می باشد.
آیا شما از کدام مرجع رسمی کشور معلومات دارید، که مکاتب مسلکی در انجا به کدام ظرفیت وجود دارد و فعال است. مسوولیت ایجاد چنین مکاتب در قدم اول به دوش دولت است نه همه افغانها.
2-"نوت: امید وارم در همچو پیشنهادات برای بحث های اجتماعی مثمر و مفید، هموطنان محترم و عزیز ما، بلخصوص اقتصاد دان های محترم ما، نظریات مثمر و مفید شانرا ابراز فرمایند."
بنده اقتصاد دان نیستم، اما اداره زندگی روزمره به شکلی در سطوخ مختلف از همه اقتصاد دان درست می نماید. نظر مفید و مثمر این خواهد بود ، که ایجاد آن در ولسوالی های مختلف مفید و مثمر است . طور مثال در مسلک های مختلف مانند حفاظت محیط زیست در دهات و شهر های کشور و تربیه بی سوادان و با سوادان در ولسوالی ها در امور زراعت و تجارت ، ترمیم موتر منجمله کوپی کشی و غیره که همه اینها باعث ایجاد کار هم می گردد، و هزاران مسلک دیگر مانند برقی، ولدنگ کاری و حتی ندافی ، برف پاکی و خبازی و کلچه پزی و مالداری و غیره را به شکلی می توان شامل مسلک و مکتب ساخت. با وجود اینکه بسیاری اطفال و جوانان و غیره بدون خواندن مکاتب مسلکی در مسلک های مربوطه غرض پیدا نمودن یک لقمه نان حلال مصروف هستند.
هدف مکاتب متذکرهء شما ایجاد کار و حرفه است، که امید است بحث بنده چنانچه شما متذکر شده اید ، مفید و مثمر واقع گردد، زیرا بحث مفت است و هر انچه مفت باشد مفید و مثمر است.
مسلک تا مسلک است. انسان از بدو پیدایش تا کنون مصروف و باعث ایجاد مسلک های مختلف شده، منجمله ایجاد شاخه های حرفوی مختلف فکری در ادیان مختلف، فلسفه و تاریخ، سیاست، علم و دانش و غیره که ما امروز برکات فکری شان را اموخته و در شاخ های افکار خود روزانه انها را شانه زده ، زیبایی و زشتی شان را نمایان می نماییم .
کس نمی فهمد زبان سوختن تقریر شمع
در میان انجمن می بایدم تنها نشست
|
 |
| شیر ساپی | 22.10.2025 | بایرن |  |
ډیر معزز ورور قدرمن "محمد داؤد مومند" صاحب د درناوی مراتب مې ومنئ ! ستاسو وروستی اوږدې لیکنې له محتوا چې رنځور یاست، خبر شوم؛ خورا ډیر متأثر شوی یم. که څه هم له جنابعالی له افغاني مفکورې سره په نسبي توګه آشنا یم، لاکن؛ ژور معرفت او شناخت نلرم. خو دا منور او روښاند افغان په بېساری توګه داسې صفات او خاص نکات او سبک لري چې جوړه یې په افغاني میډیا کې نشته. د رب العالمین مو مونږ ته ژوندي لره او تاسو له روغتیا او خوښیو سره مل اوږد ژوند هیله درته کوم. په درنښت شیر ساپی |
 |
| حسیب الله | 22.10.2025 | آلمان |  |
ټولو ګرانو محترمو هیوادوالو ته خپل سلامونه او احترامات وړاندي کوم او د الله تعالی له دربار څخه ټولو ته کامل روغتیا او خورا فرحت استدعا کوم.
ټولنیز بحث: آیا ځوانانو لپاره د مسلکي ښونځيو، فني ښونځيو، حرفوی ښونځيو او تخنیکي ښونځیو ایجاد کولی شي ټول اقتصاد ته بڼه ورکړي؟
زما په نظر مسلکي روزنه د مهارتونو زده کولو څخه دیر څه کوي: مثلا: - اقتصادي وده ته رشد ورکوي - صنعتونه پياوړي کوي - د بیکارۍ کچه راټیټوي ...
بدون شک، زمانیکه ما تاریخ رفاهٔ اجتماعی را در کشور های جهان بصورت دقیق به مشاهده گیریم، متوجهٔ اهمیت مکاتب مسلکی، مکاتب حرفوی، مکاتب فنی و مکاتب تخنیکی، در اکثر کشور های که امروز به یک رفاهٔ اقتصادی نسبی دست یافته اند، شده خواهد توانستیم. زیرا ایجاد و فعالیت مکاتب مسلکی برای نوجوانان و جوانان در آن کشور ها، از اهمیت زیادی برخوردار بوده است، چنانچه افزایش حجم تولیدات افراد مسلکي و فنی، چه از نگاهٔ ارتقای کیفیت تولیدی و چه هم از نظر کمیت، تولیدی، در راستای ارتقای تولیدات ملی و در بخش بهبود اقتصاد کشور ها و خود کفائی اقتصادی کشور ها در ساحات مختلفه ممد و مثمر واقع گردیده است.
حالا سوال این است، که ما افغانها چه وقت خواهد توانستیم برای نوجوانان و جوانان کشور مکاتب مسلکی را، نظر به مرفوع ساختن احتیاجات اولیهٔ و ضروریات ابتدائی مردم عزیز ما، طراحی، ایجاد و فعال بسازیم؟
افغانستان عزیز ما، نظر به تشکیلات واحد های اداری، به گمانم که دارای ۴۱۲ ولسوالی است، آیا ما افغانها واقعا توان آنرا نداریم، که اقلا در قدم اول در همین ۴۱۲ ولسوالی موجوده، نظر به احتیاجات و ضروریات مردم عزیز همان ولسوالی ها و قریه جات مربوطهٔ آنها، برای نوجوانان و جوانان همان ولسوالی ها، مکاتب مسلکی را طراحی نمائیم، که احتیاجات اولیه و ضروریات ابتدائی مردم عزیز ما را در آن جا ها، تا حدی مرفوع ساخته بتواند؟
نوت: امید وارم در همچو پیشنهادات برای بحث های اجتماعی مثمر و مفید، هموطنان محترم و عزیز ما، بلخصوص اقتصاد دان های محترم ما، نظریات مثمر و مفید شانرا ابراز فرمایند.
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
| الله محمد | 21.10.2025 | آلمان |  |
دوستان گرامی!
با عرض ادب.
مضمون "افغانستان و هندوستان" اثر محترم داکتر تره کی صاحب از مطالعه بنده گذشت :
1- " شکی نیست که پاکستان قدرت ذروی و دارای تجهیزات مدرن نظامی است. اما حکومت طالبان حربه
جهاد را در دو سوی خط دیورند بدست دارد . استعمال این حربه در بیست سال جنگ و جهاد با قوای ایتلاف نظامی بین
المللی در افغانستان نتیجه مطلوب بدست داده است." به نظر بنده مقایسه شرایط که افغانستان در 45 سال گذشته با قوای خارجی و حکومات دست نشانده، گذشتانده، با حالت فعلی پاکستان و ت ت پی انها غیر موجه است، و حربه جهاد کار امد نمی تواند داشته باشد.
2-"در همین
جا است که استفاده از فتوای جهاد در پاکستان زیر سوال میرود و آنکشور علاوه بر تفوق نظامی در برابر افغانستان
حمایت دنیای متمدن را علیه جهادیست ها در پاکستان و طالبان در افغانستان دریافت میکند. "
این نقطه فوق العاده در موضوع تی تی پ پاکستان مهم بوده، که در صورت درایت سیاسی در افغانستان و پاکستان تی تی پ قادر نیست اوضاع منطقه را متشنج نماید. سرنوشت که افغانستان گذشتانده و طالبان به قدرت هستند کاملاٌ با شرایط پاکستان فرق دارد و تی تی پ فقط سو استفاده از نام طالب غرض غصب قدرت می نماید که به نظر بنده غیر ممکن از جهات مختلف است. حکومت افغانستان باید به صورت دقیق متوجه این موضوع باشد و طرف سو استفاده تی تی پی قرار نگیرد و متوجه حفظ منافع مردم خود باشد که در صلح و ارامی زندگی نمایند.
3-"ضرورت حیاتی تشکیل یک حکومت مختلط ملا جمع تکنوکرات".
بار ها این موضوع در نوشته ها ذکر شده اما درک نشده. وزن فکری سیاسی، اقتصادی اجتماعی، تعلیمی و تربیوی و غیره که در افغانستان برداشته شود بالاتر از قدرت تفکر حکومت فعلی بوده، لاکن انها غرق در غرور قدرت و اسلحه بوده و صدای ملت خود را و مردم خود را چی در خارج و چی در داخل ارزش نمی دهند که اشتباه بزرگ است.
نویسنده به صورت معقول فقره سوم را باز نموده، که متاسفانه نیروی فکری درک ان در سطح رهبری کشور دیده نشده و دیده نخواهد شد، مگر اینکه کدام جرقه از آسمان وارد افکار مسوولین اداره کشور گردد.
4-"به هدف تأمین معادله قوأ و جلوگیری از حملات هوایی پاکستان چاره یی جزء این وجود ندارد که طالبان نزدیکی
تکتیکی با کشور دوست هندوستان را به همکاری ستراتژیک انکشاف بدهند.
معلوم نیست درین زمینه تا چه حدی هندوستان آمادگی دارد."
هندوستان از افغانستان سو استفاده استراتیژیک خود را می نماید و افغانستان هم دل خود را خوش می نماید با هندوستان در تعامل شده باشد، در حالیکه هم هندودستان و هم پاکستان را نمی توان با شرایط افغانستان در مقایسه گرفت و افغانستان باید بسیار موضوع را محتاطانه بررسی نموده، باعث تشنجات زیادتر نگردد و موتر های امبولانس هندودستان را دو باره برایشان بدهد که باعث تشنج در سرک صلح است.
ابعاد بین المللی این رفت و آمد ها و پتاقی بازی تحت نظارت انگلستان، امریکا و چین و غیره بوده که روابط شان با پاکستان در سطح بالا از نگاه مختلف قرار دارد. چه خوش آن که ترک سبب کنی به یقین رسی و طرب کنی
ز حقیقت انچه طلب کنی به طریق بیدل ما طلب
|
 |
| محمد داؤد مومند | 21.10.2025 | متحده ایالات |  |
شخصیت روحانی و مبصر نکته دان و نکته سنج، الله محمد خان گرامی!
بعد از عرض سلام و مراتب تمنیات نیک
از حسن نظر و قدردانی و شفقت آن اخوی گرامی در مورد نوشتۀ مطلوب خاطر تان و کذا از همدردی اسلامی و وطن دارانۀ آن عزیز در مورد تکالیف صحی خود، درین دنیای بی دردان، نهایت متشکر و متحسس ام. ولی آنچه بیشتر از همه مایۀ مسرتم گردید، دیدن نام مبارک تان بعد از یک دورۀ طولانی تخمیناً سه ماهه بود، که برای مطالعۀ تبصره های جانانه و فاضلانۀ تان روز شماری میکردم.
این قلم از سالیان متمادی بدینطرف به مطالعۀ تبصره های عالمانه و حق بینانۀ جناب شما و حسیب الله خان عطشان فراوان دارم.
امیدوارم در صورت امکان شمع تبصره های فاضلانۀ تان را روشن نگاه کنید، که از برکت انوار مستنیر آن، تاریکی های گرد و غبار افسانه های منافقت آمیز و وسوسه برانگیز ، زدوده شده و توسل به گوهر حقیقت و حقانیت در قعر قلزم و بحر گوهر زا، میسر گردد. مننه او پر مخ مو د نړی ګلونه
|
 |
| الله محمد | 20.10.2025 | آلمان |  |
دوست نهایت عزیز و گرامی ام محترم مومند صاحب!
با عرض سلام و به امید صحتمندی شما با وجود تکلیف که از آن یاد آور شده اید، که مایه تاثر بنده است، از بارگاه ایزد متعال برایتان خوشی و صحتمندی بقیه اعضای بدن را خواهانم.
مضمون شما محترم را در ارتباط پوده های فکری قرن بیست و بسیت و یکم کشور ما را، مطالعه نمودم، که بدین وسیله از زحمات همیشگی شما در زمینه های متذکره باید تشکری نمایم.
درد عشقم من و خلوتگه رازم وطن است
گشته ام اینقدر از نالهء رسوا رسوا
|
 |
| عبدالباری جهانی | 14.10.2025 | ویرجینیا |  |
ګران او محترم محمدداوود مومند صاحب سلامونه او احترامات. له قدردانۍ څخه مو مننه. د لیکوالو دوستانو تشویق او ستاینه بې اغېزې نه وي او سړي ته د نور کار لپاره انرژی ورکوي. زه مورخ نه یم او یوازي د تاریخ شاګرد یم. څه چي لیکم یوازي او یوازي یې د حقایقو او د تاریخ د ځینو تاریکو کونجونو د روښانولو لپاره لیکم. پرته له دغه بل هیڅ مطلب نه لرم. لکه تاسي چي په څو ځله اشاره ورته کړې ده. شکر دی د هیڅ بغض او شخصي عناد په اساس مي هیڅ تاریخي لیکنه نه ده کړی او نه مي خپلي پاڼي یوازي په زنده باد او بېځایه مداحیو توري کړي دي. بس یو بندګي کوښښ دی. خدای دي وکړي چي د وطنوالو، په تېره بیا ځوانانو، په درد وخوري. تاسي دي ژوندي یاست. ضمناً شفای عاجل درته غواړم. په مینه.
|
 |
| محمد داؤد مومند | 12.10.2025 | متحده ایالات |  |
د تبریکاتو مراتب
همدا نن د محترم هارون حکیمی صاحب له لیکاڼی نه خبر سوم چی د صادق او خورا پیاوړی او غښتلی محقق او مورخ، استاد جهانی په بی ساری لیکاڼی او قلم یو لیکل شوی کتاب د «د میر ویس نیکه نه تر احمد شاه بابا» خپور سوی دی. د افغانستان په روستنی پنځ سوه کلن تاریخ کی د میرویس نیکه په مشرۍ د پښتنو دا مبارزه او لوی ملی قیام او ملی انقلاب، په واقیت کی د خپلواکۍ د پیل یوه لمړۍ طلایی دوره ده، چی استاد جهانی په استادانه توګه تقریباْ په ۶۰۰ سوو پاڼو کی سر ته رسولی ده.
به دی توګه استاد جهانی ته د داسی لوی او ستر ملی خدمت مبارکی وایم.
هیله ده، استاد جهانی په دی بریالی شی چی یوه ورځ د ستر احمد شاه بابا د طلایی دوری نه د سردار داؤد خان د جمهوریته پوری هم، یو تحقیقی او تاریخی لیکنه د یوه لوی ملی ارمغان په څیر د تاریخ مینانو او راتلونکی نسل ته وکاږی. عمر دی دیر شه جهانی
|
 |
| Hazarzbek Tajiashtun | 12.10.2025 | USA |  |
 Since I am down, the last one is a motivational closing, inspired by and initiated from the "Win one for the Gipper" concept: During 1900 when India was run over mostly via official implementation of Caste-System, sight as such visible in the above picture was normal part of life as if the way it should be. No more, India pass such stage. Now and in the 21st century, another identical version of Caste System in India is fully institutionalized in Afghanistan. Among all ethnicities of Afghanistan including Pashtun, Tajik, Hazara, Uzbeks and Arabs, there is a tiny, privileged title holder among them considered to be birth-based superior to all Afghans combined. The title holders look exactly like native ethnic groups, while at the same time all of them connect their roots to a single holy family. Human race never produced such variety of looks originating from a single family thus looks like man-made-concept. They are the ones that ultimately control social wisdom in Afghanistan and to a degree in Iran thus manifest the present social status of the two countries.
There is no similar social structure with such adverse affect within the entire Arab world.
In Afghanistan, it is their privileged intellectual title holders that warrantee and guarantees the existence of such flaw social phenomena and as a result placing themselves on the top of the food chain, education and social prestige. Unless such social structure is reversed, Afghanistan will remain backward. Love you all.
|
 |
| محمد داؤد مومند | 11.10.2025 | متحده ایالات |  |
هموطن ارجمند و گرانقدر شاغلی صادق هدایت!
سلام ها و تمنیات نیک خود را خدمت تان تقدیم میدارم.
از تبصرۀ جانانه و صادقانۀ تان به ارتباط نوشتۀ این خامۀ شکسته، جهان سپاس. بعد از تبصرۀ واقع بینانۀ محقق و مورخ صادق، استاد باری جهانی، تبصرۀ جناب عالی، دومین تبصرۀ است که آن را مؤید تلقیات، استباطات، استنتجاج، برداشت و تحقیق نوشتۀ تاریخی خود یافتم.
ما مثل مردمی ای داریم مشعر برایکه:
اگر تعداد قصابان زیاد شود، گاو مردار میشود.
و این مثل، و وجیزۀ مردمی، معرف تشویش شما مبنی، بر تعدد و تکثر نظریات مختلف در موارد و مسائل مشخص تاریخی است.
گرچه تاریخ را امروز به حیث یک شعبۀ از علوم اجتماعی می پندارند و زمینۀ اکتساب علم به سویۀ اخذ دوکتورا در پوهنتون های کشور هان جهان برای محصلان علم تاریخ میسر است چنانچه، پوهاند داکتر حسن کاکر، نخستین افغانی است که سند دوکتورای خود را از پوهنتون آکسفورد یا کیمبرج انگلستان و پوهنتون پرنستن ایالات متحدۀ اضلاع متحده بدست آورده است.
ولی رویات تاریخی در تمام موارد، تثبیت شده و مستند نیست، ضعف استناد همچو روایات را باید ناشی از تداخل انگیزه های سیاسی تاریخ نگاران و تاریخ نویسان سیاست باز و کذا مبتنی بر ایدیو لوژی مشخص بعضی تاریخ نویسان و تاریخ دانان دانست، در وطن بهترین امثلۀ همچو مورخین سیاست باز و صاحبان ایدیولوژی مشخص و چپی، میر غلام محمد غبار و میر محمد صدیق فرهنگ است.
به نظر این قلم کاتب هزاره، استاد احمد علی کهزاد و علامه حبیبی و استاد پوپلزی از زمرۀ ذواتی است که میتوان بر صداقت گفتار شان صد در صد اعتماد نمود، با ذکر این نکته که هیچکسی از سهو و اشتباه غیر عمدی میرا شده نمیتواند.
پیشنهاد و توصیۀ من به حیث یک آدم ریش سفید، خدمت نسل جوان مملکت این است که در مورد پذیرفتن و یا رد روایت تاریخی از خلعت بزرگ خدواندی مختص برای انسان، یعنی از (تفکر )کار بگیرند، چیزی که انسان را از خلائق دیگر متمایز قرار میدهد.
ثانیاً در قسمت پذیرفتن و یا عدم پذیرفتن روایت تاریخی و لو از هرکسی که باشد، شکاک باشند و سوم هم اینکه اصل منطق را در وقوع رویات تاریخی جداً به حیث یک پرنسیپ قبول، جستجو و مورد تحقیق قرار دهند.
از تمنیات نیک اسلامی و وطندارانه و برادرانۀ تان، به ارتباط تکالیف صحی ام، از صمیم و ژرفای قلب متشکرم.
پر مخ مو ګلونه، ګران او مهربانه وروره
|
 |
| عمر توخي | 11.10.2025 | سوېډن |  |
وقتی مفهوم آزادی را نمیفهمیم
وقتی هنوز مفهوم «آزادی» را درک نکردهایم، چگونه میتوانیم از آن سخن بگوییم؟ در افغانستان، سالهاست که آزادی به شعاری سیاسی و ابزاری تبلیغاتی تبدیل شده است؛ طالبان به نام آزادی از اسارت، و سیاست پیشگان جمهوریت به نام دموکراسی، هر دو از این لغت برای فریب مردم استفاده کردند. اما آزادی واقعی، نه در اسلحه طالبان معنا دارد و نه در فساد جمهوریت؛ آزادی یعنی آگاهی، استقلال فکری، و رهایی از هر نوع وابستگی ذهنی و خارجی.
جامعهای که مردمش هنوز از ترس قدرت سکوت میکنـند، از تعصب قومی یا مذهبی نمیگذرند، و از وجدان خود نمیشرمند، نمیتواند مدعی آزادی باشد. آزادی یعنی توانایی اندیشیدن، پرسیدن و انتخاب کردن بدون ترس. یعنی اینکه هیچ قدرتی ـ چه دینی، چه سیاستی ـ نتواند اراده و وجدان انسان را اسیر سازد. تا زمانی که ما در برابر دروغ و بیعدالتی سکوت کنیم، در حقیقت شریک اسارت خویش هستیم.
افغانستان تنها زمانی آزاد خواهد شد که مردمش مفهوم واقعی آزادی را بفهمند؛ آزادی از درون آغاز میشود، نه از بیرون. هیچ نیروی خارجی و هیچ سیاستمدار فاسدی نمیتواند آزادی را برای ملتی بیاورد که خود، دروناً هنوز اسیر جهل، تعصب و بیباوری است. رهایی ما در بیداری اندیشه و اتحاد آگاهانه نهفته است؛ جایی که انسان افغان دوباره به ارزش خود، به خرد و به وجدان خویش ایمان بیاورد.
|
 |
| عبدالباری جهانی | 11.10.2025 | ویرجینیا |  |
سلام و احترامات خدمت صادق هدایت. نمی فهمم که این اسم مستعار است یا اسم جناب شخص شما. من فکر میکنم که در انتخاب اسماء مستعار یا انتخاب تخلص باید کمی متوجه اسمی شویم که انتخاب مینماییم. « صادق هدایت» اسم یک نویسنده بسیار مشهور ایران است. اګر ما با انتخاب نمودن تخلص او علاقه داریم و تصادفاً اسم ما هم صادق باشد بګمانم بهتر خواهد بود که محمدصادق هدایت بنویسیم تا صادق هدایتی که یکی از مشهورترین نویسنده های ایران است و اګر وقتی شما هم به درجه شهرت صادق هدایت میرسید حتماً باعث سردرګمی خواننده های خود و بوجود اوردن التباس اسمی خواهید شد. ما شاید علاقه داشته باشیم که تخلص غبار را برای خود انتخاب کنیم ولی اګر اسم ما تصادفاً غلام محمدباشد درینصورت باید کمی از احتیاط ګار بګیریم و طوري کنیم که خواننده های مضامین و نوشته های ما اسم مارا از غلام محمدغبار مشهور تشخیص داده بتوانند. به هر صورت امید است که آزرده نشده باشید. با احترام.
|
 |
| صادق هدایت | 11.10.2025 | کابل |  |
قابل توجه ا قای مومند صاحب ! مضمون نه ( ۹ ) صفحه یی شما که حاوی تبصره دقیق و نکته به نکته راجع به واقعات دو صده آخر کشور بود ، با اشتیاق تمام خواندم . متن وقایع تاریخی که بر روی آن تبصره وتشر یحات ارایهء نموده اید ، قابل فهم و درک اند ، مشکلی که حال از نشر همچنین معلو مات تاریخی که راجع به وا قعات مهم آرایه میګردد این است که دو دستګی در عینی معلو مات تاریخی، سبب سر درګمی و ګمراهی اذهان آنعده از خواننده ګان نسل جوان میګردد که در حول واقعات تاریخی کشور دست به تحقیق میزنند ، هر کس ظرفیت یک مورخ شدن را ندارد ولی به ګمان غالب هر خواننده چیز فهم میخواهد تا اندازه از وا قعات تاریخی کشور در حد دانش خود مطا لعه داشته باشد ، حال درین عصر مز دحم و پر تردد تکنالوجی معلو ماتی که حتی برای خوا بیدن وقت کم میسر می شود ، وقت اضافی برای سیاه و سفید کردن یک بحث تاریخی ز یاد نه می ماند ، این هم واضح است که مسایل تاریخی آن چنان که تعریف و ثبت میګردد ، صد در صد عینی واقیعیت نه میباشد ، از مسایل تاریخی همیشه یک تصویر کلی واقعه در ذهن مجسم می شود ، در بیان مسایل تاریخی ګذشته آګر مور خین به جز ءیات وقایع به پردازند آن وقت است که ګپ به ( موشګافی) واقعات میر سد که دوام این حالت به ( آب خط کردن وماهی ګرفتن ) ختم می شود . اګر شما کم هم بنویسی از هیچ نبشته نه کردن کرده بهتر است ولو که که در حد چند سطر محدود هم باشد باز هم خوب است . به آرزوی صحت وسلامتی و شفا ی عاجل .
|
 |
| رحیمی | 10.10.2025 | هالند |  |
طالبان
با حماقتهای همیشگی خود باعث تجاوز و لشکری بر کشور میشوند بعد تقصیر و
گناه آن را به دوش دیگران میاندازند. با حمایت از القاعده و امتناع از
تحویل ابن لادن به امریکا باعث لشکرکشی غرب به افغانستان شدند. حالا با
پناه دادن به دهها گروه دهشتافگن افتخار نخستین حمله هوایی پاکستان بر
پایتخت کشور را نیز به فهرست طولانی کارنامههای سیاه و ننگین خود افزودند.
این آغاز ماجرا است. باید منتظر حوادث و بحرانهای بیشتر بود. یکی از ریش
سفیدان این
کشور گفته بود که سیاست خارجی افغانستان شبیه پل صراط است. از موی باریک و
از شمشیر تیز. فهم و مهارت میطلبد تا این توازن را مراعات کرد. این فراست
را طالب و طالبانیسم ندارد. دولت و حکومت و سلاح و عتاد و مردم بیدفاع به
چنگ دیوانگانی خودبرتربین از خود راضیای از دنیا بیخبر افتاده است. به
این اساس، خیر و صلاحی از اینها برای ملک و مردم جز تباهی و ستم سراغ
نیست. |
 |
| یونس | 10.10.2025 | امریکا |  |
طالبان یکبار دیگر افغانستان را قربانی تروریستها ساختند؛ بار نخست بهخاطر پناهدادن به اسامه بنلادن، رهبر القاعده، و اینبار بهخاطر حمایت از رهبران طالبان پاکستانی. طرفداران طالبان، باید این واقعیت را بپذیرند که طالبان نوکران بیگانگاناند، نه آنگونه که شما از آنها به نیکی یاد میکنید.
|
 |
| محمد داؤد مومند | 09.10.2025 | متحده ایالات |  |
مورخ، محقق و نویسنده و شاعر عالیمقام استاد باری جهانی!
بعد از عرض سلام، ارادت و تمنیات نیک
مولانا گفته است:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
مضامین و تحقیقات تاریخی جنابتان در مورد سید جمال الدین افغانی، حرکت مشروطه خواهان، امان الله خان و محمد نادر خان و ده ها مطالب تاریخی و تحقیقاتی دیگر تان، مبین و معرف عدم انسلاک، بی طرفی کامل، عدم تداخل انگیزه های حب و بغض و انگیزه های مشوب سیاسی است.
صلابت و قدرت نوشتهای تاریخی و تحقیقاتی تان را نه غبار دارد، نه فرهنگ، نه سیستانی و نه محقق شوقی داکتر سید عبدالله کاظم، او داکتر اقتصاد است.
شما در همچو رشته به قول مولانا، مقام و منزلت عطار را دارید، و چنانکه من از شما آموخته ام، باید سیستانی اقتضاء پرست و منافق سیاسی داکتر کاظم از شما بیاموزند، چنین نیست که ایشان نادان اند، ولی حقیقت این است که ایشان مطابق مشی سیاسی خود، مجبورند به تحریف تاریخ و حقایق تاریخی و تخدیر ذهنیت حامیان و بله گویان «بابلی هید» خود بپردازند. از تقدیر نوشته ام و تمنیات نیک تان به ارتباط تکالیف صحی و علالت مزاجم متشکرم.
د ستر خوشحال بابا وینا ده:
ځوان ومه بوډا شوم په رشتیا رشتیا ویلو
پر مخ مو د نړۍ ګلونه
|
 |
| عبدالباری جهانی | 09.10.2025 | ویرجینیا |  |
جناب محترم محمدداوود مومند سلام و احترامات. ګرچه بنده سالهاست که مضامین داکترکاظم و سیستانی را حتی یک سطر آنرا نخوانده و نخواهم خواند. چون بحیث شاګرد تاریخ افغانستان، همېشه مستند و بېطرف مینویسم. متاسفانه که نوشته های داکترکاظم همه یکطرفه و بګفته شما همان افسانه سرمنګسک است. ولی زحتمی که در عالم مریضی و ناتوانی کشیده اید تقدیر مینمایم. همه اعتراضات و جوابات شما معقول و منطقی بوده اند. در زمینه از داکترکاظم و امثال او بارها پرسیده ام که همه میدانیم که امان الله حان در اولین بیانیه خود فرمودند که استقلال افغانستان را بدست خواهم آورد و قاتل پدر خودرا کشف خواهم نمود. ولی در طول ده سال سلطنت خود به استثنای علی رضاخان بېګناه و مظلوم و نصرالله خان را که بدون محاکمه کشت آیات اقدامی درزمینه نمود؟ این خود دلیل دست داشتن امان الله خان در قتل پدر خود است. آیا در باره قاتل امیرحبیب الله خان ( مصطفی صغیر داکترکاظم ) کدام مکتوب اعتراضی را به برتانیه نوشت؟ یا خواستار کدام توضیحی شد؟ به هر صورت اینکه در باره رد مضامین داکترکاظم بخود زحمت داده اید خدا اجرت بدهد. ضمناً خواستار شفای عاجلت هستم. زنده و سلامت باشید. |
 |
| پاچا | 09.10.2025 | کلیفورنیا امریکا |  |
نشته!!! نه په عمر مړیدل نه په دولت شته نه په قدرت نه د دنیا په بادشاهت شته هسی مکوه زارۍ دلوی الله دربارته که بیا راتګ دځوانۍ غواړی دا هم نشته هسی ځان به مختورن کړی ټول جهان ته که په عمر مړیدل غواړی هیڅ نشته دولت او جلال به تر څووی په جهان کی مړیدل هم په دولت او جلال نشته چی دا نشته دغه نشته هغه نشته په جهان کی نو دنشت نه خوبیا هیڅکله ګیله هیڅ نشته بس (پاچا )دعا د اخوت او اخرت کړه که دا نه وی بس هیڅ شی په جهان نشته |
 |
| محمد داؤد مومند | 09.10.2025 | متحده ایالات |  |
معذرت مجدد گرچه این قلم در پایان مضمون مطول جدید خود معنون به (تناقضات و تداخل انگیزه های سیاسی در تحقیقات داکتر کاظم) از اشتباهات املایی و انشایی، طالب معذرت شده ام، ولی تذکر مکرر نام مصطفی صغیر به مصتفی صغیر، مرا وامیدارد یک بار دیگر از ذوات دانشمند در زمینه معذرت بخواهم. کذا کلمۀ «اراکین» نیز از نظر فقه الغت نادرست میباشد.
مننه او پر مخ مو گلونه
یو دوهم تذکر: ډیره موده کیږی چی د محترم دوست پوهاند صاحب دودیال د لیکنو د لوستنو نه محروم پاتی یم، هیله ده چی روغ اوسی.
په درناوی
|
 |
| فرید | 09.10.2025 | جرمنی |  |
مضمون جناب میر عبالواحد سادات را تحت عنوان «تکریم مقام معلم و تبجیل از روز جهانی شان» دو بار خواندم که خاطرات دیرینۀ را در ذهنم به یاد آورد، گفتم خدایا چی روزگاری بود و الان به کجا رسیدیم. صنف دهم مکتب نجات (بعداً امانی) بودم، گمان میکنم سال 1355 بود. استاد سید محمود رحیم، که از خداوند بزرگ تمنا میکنم در قید حیات باشند، معلم مضمون دری ما بودند. یک انسان با نظافت و خوش پوش، اکثراً یک دریشی سبز به تن داشتند با یک بکس دیپلوماتی و عینک های که اگر آفتاب روشنتر میبود سیاهی عینکش هم اندکی بیشر میبود، که خیلی برایش میزیبید. امتحانات در آن سال ها از طرف ریاست تدریسات ثانوی به امتحانات 3 ماه، 6 ماهه و 9 ماه عوض شده بودند. در روز امتحان باید پارچه های امتحان را با خود و از پول خود می آوردیم. این پارچه ها را به قیمت بسیار نازل میتوانستیم از بازار خریداری کنیم که فورمات آن ها اندکی بزرگ تر از Din A4 بود. یک مشکل در نوشتن در این پارچه های سفید این بود که در هنگام نوشتن خطوط نوشته شده اغلباً در یک خط باقی نمی ماندند هرچه هم آدم کوشش میکرد، در اخیر نوشته اندکی تا و بالا ظاهر میگردید. برای جلوگیری این کار، من در خانه با یک قلم پنسل پارچه را خط کشی نموده بودم، مگر چنان خفیف که وقتی بالای این خط مینوشتم، خط کشی من دگر هیچگاه دیده نمی شد. در روز اعلان نتیجه امتحان در صنف، استاد رحیم هر شاگرد را به میز خود میطلبید و نتیجه وی را برایش میگفت و پارچه را برایش تسلیم میکرد. وقتی نوبت من رسید و اسمم را صدا زد با یک سلام عسکری و تیار سید با تمام احترام در مقابلش ایستادم. ایشان بمن گفتند، وقتی پارچۀ تو را در منزلم اصلاح میکردم خانمم را صدا زدم و برایش گفتم بیا و پارچۀ این شاگرد مرا نگاه کن، یک خط خوردگی یا پنسل پاک زدگی هیچ چیز دیده نمیشود و با این خط زیبا انسان فکر میکند تازه طبع شده باشد. ایشان به من فرمودند، در حل سؤالات فقط یک اشتباه کوچک موجود است که من باید 5 نمره را کم میکردم ولی من این کار را نکردم، چون تو با این پارچه مستحق 100 نمره هستی و میخواهم برایت بگویم: افتخار میکنم که تو شاگرد من هستی، در این لحظه اشک از چشمانم جاری شد.
|
 |
| خلیل الله معروفی | 06.10.2025 | جرمنی |  |
دېره مننه او سپاس!!! ګران ورور او پیاوړی لیکوال، محترم ښاغلی لالپوروال صاحب! اندکی با تأخیر کامنت مبارکِ مؤرخ دوم اکتوبر شما را، که با دو روز تأخیر در صفحۀ گرامیِّ "آریانا افغانستان آنلاین" منتشر گشت، خواندمِ و لذتها بردم. این کامنت آنقدر صمیمانه و حقجویانه و منصفانه و صادقانه نوشته شده است، که آن را سه دفعه و به اصطلاح شیرین عامیانۀ کابلی، "سه کرت"، خواندم و هر دفعه و هر کرت از آن عین لذت را گرفتم؛ و از صمیم دل پی بردم، که غیابت طولانی این درویش از "دفتر و دیوان فرنگی"؛ یعنی "انترنت" برای همگان یکسان نیست!!! چون هستند افغانان گرامی و وطنداران حقدوست و وطنپرستی، که غیابت طویل المدت مرا با نگرانی و به اصطلاح فارسی ایران، "با دلهره"، پذیرائی میکنند. نمیدانم با کدام زبان شکر این نعمت را گزارم، که خداوند بزرگ، چنین دوستان دلسوز و قدردان برایم عطاء فرموده است؟؟؟ برای دوست و برادر عزیزم، جناب "لالپوروال صاحب" اطمینان میدهم، که اگر دوباره دست به کاغذ و قلم بردم، از خیرات سر فرمان و فرمایش آن عزیز و عزیزان دیگر افغان است، که آرزو دارند از زبان خامۀ من مسکین بشنوند!!! با محبت فراوان او په مننه او درناوی (خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۵ اکتوبر ۲۰۲۵)
|
 |
| احمد آریا | 05.10.2025 | امریکا |  |
در مقاله ای با عنوان «بازگشت امریکا، یک فرصت (طلایی) یا تهدید استقلال»، نجیب داوری در افغان جرمن، نظراتی ارائه داده است که لازم است در پورتال وزین آریانا افغانستان، که زمینه هرگونه بحث آزاد را فراهم کرده است، به آنها پاسخ داده شود. داوری مدعی است:«اگر امارت اسلامی افغانستان بتواند در ازای اجاره بگرام به امریکا، ماهیانه ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون دلار درآمد کسب کند، این رقم در سال به ۵ تا ۶ میلیارد دلار می رسد.» این ادعا غیر از اینکه از نظر منطقی و اقتصادی، بسیار اغراق آمیز است، در سطح جهانی بیسابقه است. در اکثر موارد، امریکا برخلاف ادعای نویسنده در ازای حضور پایگاه های نظامی در کشورهای جاپان، کوریای جنوبی، ترکیه، کویت و عربستان سعودی و دیگران، به این کشورها کرایه نمی پردازد. در حالی که مصارف اصلی این پایگاه ها توسط دولت امریکا تامین می شود، برخلاف این کشورها مصارف جزئی را برای تجهیزات یا امکانات خاص پرداخت می کنند. اما این مصارف در مقایسه با مصارف کل پایگاه های نظامی، بسیار کمتر است و معمولاً در قالب توافقات خاص و محدود است. در هر حال این مصارف در حد چند میلیون یا چند صد میلیون دالر در سال است، نه میلیارد ها دلار در ماه. بنابراین، بر خلاف تصور عمومی، امریکا در اکثر موارد، در ازای داشتن پایگاه های نظامی در این کشورها، کرایه ای کلان و مستقیم نمی پردازد، بلکه مصارف استقرار و نگهداری نیروها و تجهیزات عمدتاً توسط خود این کشورها یا در قالب توافقات امنیتی، تقسیم می شود. همچنین داوری می گوید: «این درآمد می تواند صرف توسعه زیرساخت ها و اشتغال زایی شود و میلیون ها فرصت شغلی ایجاد کند.» در عین خوش بینانه بودن، این ادعا نیازمند برنامه ریزی های بلند مدت و زمان گیر است. در واقع، چنین پروژه هائی بدون سرمایه گذاری های فراگیر، نمی توانند به این نتایج دست یابند و صرف اجاره یک پایگاه نظامی، این فرصت ها را تضمین نمی کند. داوری در ادامه اشاره می کند: «بازگشت امریکا به بگرام بر اساس توافق شفاف و بدون دخالت در امور داخلی صورت می گیرد، اما نباید بر شرط رسمیت شناختن حاکمیت طالبان تأکید کند.» این دیگر یک تناقض عیان است، زیرا بدون پذیرش حاکمیت و رسمیت طالبان، انعقاد توافق های قانونی و مشروع بسیار دشوار است. ادعاهای مربوط به مشروعیت و توافق نیازمند سازگاری منطقی هستند.
او همچنین به عنوان مثال می نویسد: «چین تنها با حضور شرکت هائی مانند اپل در چین، بیش از ۲۷۵ میلیارد دلار سود می برد و افغانستان باید منابع استراتژیک خود را مدیریت کند.» این مقایسه نادرست است، زیرا سودهای چین عمدتاً از فعالیت های اقتصادی و صنعتی است و ارتباطی با حضور نظامی یا اجاره پایگاه ندارد. بنابراین، این مقایسه از پایه نادرست است. داوری عنوان می کند: «همسایگان (چین، روسیه و پاکستان) مخالف حضور امریکا در افغانستان هستند، اما افغانستان باید منابع استراتژیک خود را به نفع مردم اداره کند و همسایگان حق مداخله ندارند.» این تناقض است، زیرا «مخالفت همسایگان» معمولاً به «مداخلات خارجی» در یک کشور مربوط می شود و کنترول منابع استراتیژیک نیازمند روابط و تعامل است، نه صرف مخالفت های سطحی. او در بخش دیگری میگوید: «امریکا میتواند در مقابل اجاره بگرام، پول بدهد.» این اظهارنظر برخلاف سیاست های معمول امریکا است، زیرا در اغلب موارد، حضور نظامی امریکا در کشورها بر اساس توافقات امنیتی و استراتیژیک است و پرداخت پول مستقیم برای اجاره پایگاه در سیاست های بین المللی نادر است. اما آنچه در مقاله نحبیب داروی نمی توان دید، نتایجی است که از حضور نظامی یک کشور بزرگ رقیب در مجاورت رقبای جهانی او رخ می دهند. به طور مثال جنگ اوکراین یک مثال زنده آن است. جنگی که بین روسیه و اوکراین در تاریخ ۲۴ فبروی ۲۰۲۲ آغاز شد، و از دلایل عمده آن یکی هم تلاش روسیه برای نفوذ و کنترول بیشتر بر اوکراین و نگرانی هائی درباره آمادگی اوکراین برای پیوستن به ناتو (پیمان اتلانتیک شمالی) و نزدیکی به اتحادیه اروپا بود.
با احترام
|
 |
| لالپوروال | 02.10.2025 | متحده ایالات |  |
خورا ډیره موده وشوه چی ددی ویب سایت د بڼ د فضل او معرفت د هزار داستان او د ملی ادبی مبارزی قافله سالار، استاد خلیل معروفی د طلایی لیکونو نه بی برخی پاتی یو. استاد خلیل الله معروفی د اصیل سید، استاد خلیل الله هاشمیان په څیر، په تیرو ۴۵ کلونو کی د ملی مبارزی په سنګر کی د ملی نوامیسو، ملی ادبیاتو او ملی مصطلحاتو او د شوونیست او فاشسیت ایران د فرهنګی یلغار او تاراج سره په شرافتمندانه مبارزه او جګړه کی هغه رول لوبولی دی چی ځانله ددی دواړو اصیلو مبارزینو اوو حق ویونکو نه پوره ده، نه د بی ننګه بګیلو تش په نامه ملی ګرایانو نه. ددی دواړو علمی، ادبی، سیاسی او ټولینزو شخصیتونو هر اړ خیزه مبارزه د افغان ولس دپاره د ویاړ او افتخار وړ ده. دا هغه افتخار او سعادت دی چی د ایران د ګوډاګیانو او ایران پرستانو او کم اصلو فارسیستانو، د کرغیړن غلامانه مزاج سره سمون نه خوری او د فاسدو کم اصله نژادی فارسیستانو لخوا تخریبیږی. هغه زموږ د ټولنی د اکثریت او ملی لمړۍ ژبی کره وینا ده چی: سپی غپیږی، کاروان تیریږی او یا هم د سپی پر خولی سین نه مرداریږی دا هغه ویناوی دی چی نه ځانله ددی دوه د و یاړ او افتخار وړ شخصیتونو چی دواړه د ( خلیل الله ) مبارک، مشترک نوم لری بلکه د هغه چار پدره او شرف خرڅونکو ذواتو ته هم متوجه ده چی د پښتو او پښتونوالی د سمبولو او لارښودانو پسی هم غاپی. استاد خلیل الله معروفی ته د ښه صحت او سلامت او نیمرغه ژوند هیله کوم. بیا هم د هیواد د لمړۍ ملی ژبی وینا ده چی: سل دی ومره او د سلو سر دی ممره. خلیل معروفی د سلو سر دی. د خدای نه هیله لرم چی د خلیل معروفی د مبارزی د لیاری، منحرف او کم اصله معاندین، تر ده دمخه خپل ابدی ځای ته ولاړ شی.
|
 |
| صحرائی | 29.09.2025 | کلیفورنیا |  |
ښاغلی «
لالپوروال» سلام.
داسی معلومیږی چی تاسی تأریخی سندونه، په هغسی متن، نه لولی، کوم چی چاپ سوی دی. اوس پوښتنه داده، چی که چیری تاسی یو ه کرښه، د "..." علامت په مینځ کی و وینی، څه فکر کوی چی څه معنی به ولری. داسی یو بیان د لیکونکی د ماغزه څخه راوتلی چی پر کاغذ باندی لیکل سوی او که د بل شخص خبره به يی نقل کړی وی. یعنی آیا دا هغه مفهوم بیانوی، چی د لیکونکی خبره ده، او که د یوی تیر سوی واقعی په باب او د کوم چاپ سوی سند څخه به نقل سوی وی. د بلی خوا څخه ستاسی اختیار دی چی د خپل د ذهن محصول څنګه لیکی، خو د بل چا څخه داسی نسی غوښتلای چی، ستاسی د ماغزه محصول طوطی وار تکرار کړی. نور لوستونکی به هم سترګی او سواد به ولری. زه تاسی نه پیژنم. ښاغلی «عبدالله سپنتګر» می ۴۵ کاله مخ کښی می اوریدلی چی یو دولتی وظیفه درلودله. زه ستاسی د دواړو شخصی عزت او انسانی کرامت ته مساویانه احترام لرم. زما آرزو داده چی هر سړی باید د هر چا د نظر ، د اوریدو او هم د لوستلو تحمل ولری، او خپل فکری استقلال هم د لاسه ورنکړی.. په درناوی. صحرائی.
|
|
 |
| دوکتور محمد اکبر یوسفی | 28.09.2025 | آلمان |  |
جناب محترم
در جواب تان که اینجانب را مخاطب ساخته اید، غلط کردید. کسی اگر به موضوعات مطروحۀ خود جدی باشد، در جواب نوشتن باید متوجه باشد که کی به آدرس او چه نوشته است. جواب هم به "بلی" و "نی" خاتمه نیابد. حال نمی دانم برای شما چه بنویسم. ختم. یوسفی
|
 |
| حسیب الله | 27.09.2025 | آلمان |  |
با تقدیم سلام مجدد و احترامات به همه،
مطالعهٔ پیام شخصی که خودش را "وحید" و ساکن "طورخم" معرفی میدارد، سوالاتی را در ذهن من خطور بخشانید؛ مهمترین سوال در رابطه این است، که:
چرا شخصی "وحید نامی" آنهم از "طورخم" با چنین اظهارات نامتعادل خودش بر یک پورتال محترم ملی چون آریانا افغانستان آنلاین می تازد؛ یعنی چه چیزی به شخص "وحید نام" انگیزهٔ چنین تاخت و تاز نامتعادل را میدهد؛ آنهم تاخت و تاز به یک پورتال محترم ملی که، به آزادی بیان ارزش بالائی را قائل است و از "ساطور سانسور کار نمی گیرد"،
من شخصا، وظیفهٔ وجدانی و ایمانی خود میدانم که، جهت روشن شدن این موضوع، سوالاتی چندی را متوجهٔ شخص "وحید نام" سازم، تا آنکه ما بهتر بدانیم که در رسانه های محترم ملی ما با چه کسانی، یا با چه نوع شخصیت هائی ما مواجه هستیم!
من به شکل مثال در اینجا، شش سوال را به همین شخص "وحید نام" که خودش را ساکن "طورخم" معرفی می کند، متوجه می سازم، تا ببینیم که این شخص "وحید نام" که است و چه خواستی دارد. از آنجائیکه شخص "وحید نام" با زبان دری آشنائی دارد، امید به پاسخ دقیق این سوالات بپردازد!
۱. جناب "وحید" می نویسند، که: "... ما به این نشریه اعتماد نمی توانیم ..." تبصره: کلمهٔ "ما" در این اظهار جناب "وحید" چه معنی می دهد؟
آیا جناب "وحید" در اینجا به حیث "نمایندهٔ انتسابی طورخم" از کلمهٔ "ما" سو استفادهٔ به عمل آورده اند، یا خیر؟ ۲. هفتهٔ که گذشت، به جناب "وحید" چطور گذشت؛ به عبارت دیگر مهمترین اتفاقی هفتهٔ گذشتهٔ جناب "وحید" چه چیزی بوده است؟
۳. جناب "وحید" به چه چیزی اعتقاد داشته است، که فعلا دیگر به آن چیز اعتقاد ندارد؟ ۴. اگر جناب "وحید" می توانستند که یک چیز را در مورد برخورد افراد با همدیگر تغییر بدهند، آن چیز، چه بوده می توانست؟ ۵. تصمیمی، که حتی، جناب "وحید" را متحير یا شگفت زده ساخته بتواند، چه خواهد بود؟ ۶. اگر قرار باشد که جناب "وحید" هیچ وقت شکست نخورند، در آن صورت، آن زمان، جناب "وحید" در قدم اول، خواست و یا خواهش انجام چه کاری را می دارند؟
نوت: امید وارم جهت روشن شدن قضیه، جناب محترم "وحید" به سوالات بالائی، به جواب های دقیق بپردازند!
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
| لالپوروال | 27.09.2025 | متحده ایالات |  |
غدار، باغی، یاغی، شورشی، مدنیت سوز، یا خادم دین رسول الله! نن می ددی ویب سایت په پاڼه کی د ښاغلی عبدالله خان سپنتګر نومی یوه لیکنه د (نګرشی کوتاه بر یک اثر تاریخی) د عنوان لاندی ، چی په حقیقت کی د برهان الدین کشککی پر یوه کتاب تبصره ده ولوسته.
ښاغلی عبدالله خان سپنتګر د خپلی لیکنی په ترڅ کی، د هیواد د تاریخ یو لوی ډاکو او د جاهلانو سمبول یعنی بچه سقو د (حبیب الله کلکانی، خادم دین رسول الله) په نامه یادوی. داسی ادعا نه د افغانستان د معاصر تاریخ د ټولو واقعتونو نه سترګه پټول دی، بلکه د حضرت سرور کائنات د دین اهانت او څپکاوی دی.
بی پاسه، نمک حرامه، لوی دروغجن او د بحران الدین لعنت الله علیه د جمعیت او مسعود پنجشیری د ستمی ډلو سرنا چی، استاد خلیل الله خلیلی لمړی سقوی شاطر و چی څلویښت کاله دمخه یی، بچه سقو ته د (عیار خراسان) خطاب ورکړ او وروسته ستمی ډلو په کاناډا او یورپ کی د بچه سقو نه د محافلو په ترڅ کی د خراسان د لمړی پادشاه په توګه لمانځنی وکړی.
بل ستمی فارسیست متععصب شاعر : واصف باختری هم د خلیلی په سوټو او پچو باندی شخوند و هلی دی.
او په دی توګه یی د افغانستان د مقدس نوم نه هم انکار وکړ.
د محمدی دین خدمتګاران داسی وی لکه مفکر علامه افغان سید جمال الدین، مصری شیخ محمد عبده او اعلیحضرت ستر احمد شاه بابا.
صوفی عبدالحق بیتاب چی یو معصوم او متصوف انسان و، او د بچه سقو په دوره کی د څلویښت کلونو په عمر و، په خپلو اشعارو کی بچه سقو ،د یوه جاهل نا مسلمان او د چنګیز نه ظالم وګړی معرفی کوی.
ولی دلته ښاغلی عبدالله خان سپنتګر د خلیلی په څیر د ملعون بچه سقو نه د اسلام سپه سالار جوړوی.
بچه سقو د غازی امان الله د ملی، اسلامی او ترقی خواه رژیم په نسکورولو او بغاوت سره، په حقیقت کی د پیغمبر د دین نه نه سرکشی وکړه.
ښاغلی سبنتګر او تول ستمی حلقی او سقو پرستان دی سر خپل ګریوان ته ښکته کړی او خجالت دی وباسی.
عبدالله جان سپنتګر دی ووایی چی ملعون بچه سقو د خپل بغاوت او د غازی امان الله د اسلامی رژیم په نسکورولو سره کوم خدمت، محمدی دین ته کړی دی؟
لعنت الله علی الکاذبین
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 26.09.2025 | کیوبک - کانادا |  |
محترم داکتر یوسفی
این جانب نیز با جناب شما و مخالفین نظریاتم کدام خصومتی ندارم.
اگر عرایض من خدمت شما، با طبع و ذوق تان برابر نبود، از شما معذرت میخوام.
با عرض حرمت.
|
 |
| دوکتور محمد اکبر یوسفی | 26.09.2025 | آلمان |  |
جناب محترم وحید از طورخم!
سلام برسد. در تبصرۀ اخیر تان که می نویسید: «تا حال دو نفر باهم متحد شناخته شده یکی احمد اریا ودیګر محترم یوسفی» شایستۀ تقدیر می شناسم. بلی من از مطالعۀ متون تحریری جناب محتر م احمد آریا احساس خرسندی می داشته باشم و از هر نوشته چیزی می آموزم. احمد آریا نزد من عزیز است. تا بحال ایشان را ندیده ام. فقط از روی تصاویر در همین سایت با چهرۀ ایشان آشنائی حاصل شده است. در همین متن شما در یک سطر کلمۀ "ګروف» به چشم خورد. نفهمیدم. به هر صورت اګر شما و دوستان تان به آدرس «قبر های مسوولین» و سوانح آنها ضزورت داشتید، می توانید بپرسید. ګرچه اینجانب خوب نمی بینم که کسی متوجه روابط شخصی اشخاص باشد و به نظرات ذهن خود را مصروف نسازد. با احترام. یوسفی.
|
 |
| ا. یوسفی | 26.09.2025 | ورجنیا - امریکا |  |
خاتمه بدتر از آغاز ! هموطن گرامی زلمی خان با وجود که من با جناب شما از نزدیک معرفت دوستی و دشمنی ندارم، بازهم درعدم آشنایی از ابراز پیام تبریکی شما برای خودم ممنونم. بهتر میشد هرگاه درمخاطب بودن با من، اعتراضات بر دیگران را علاوه نمیکردید. اینکار جناب شما به آن میماند که " در پپاله چای شرین نمک انداخته شده باشد". دراظهار نظرم با جناب شما بحث عقیدتی نبود. من برای روشنی ادعای نادرست علیه روهی صاحب شخصیت علمی دارای پیوندهای ملی متوفی تذکر داده ام، که جناب روهی صاحب عضو ح. د. خ. ا. نبود. من با روهی صاحب و آهنگ صاحب حلقه ملیگران " انجمن وطن" از نزدیک معرفت داشتم. در گنکره دوم حزب تغییر نام حزب از ح. د. خ. ا. به "وطن" مورد اعتراض شدید روهی و آهنگ قرار گرفت. دورکردن اسم روهی صاحب ازسرلوحه مکاتب خوست بخاطر "خلقی بودن" نیست. طالبان تمام آثار فرهنگی افغانستان را نابود میکنند، مگر تخته شطرنج بی جان "خلقی" بود، که طالبان شطرنج را ممنوع کردند. ح. د. خ. ا. دیگر وجود ندارد، بالای مار مرده تبر برداشتن برای چیست؟. کاروایی های دستگیر و برادرش داود از قریه قابزان رخه ولایت پنجشیر فراوان است. مرحوم پنجشیری با عمل کودتا از حزب اخراج شده است، باجرم کودتا زندانی گردیده بود، در بهارسال ۱۹۹۲میلادی، بعد أز رهایی از زندان کتاب "ظهور و زوال" را درپاکستان نوشته، درچاپخانه "دانش" پشاور چاپ شده است. درجریان جنگ افغانستان چاپخانه "دانش" محل مطمین جمع آوری و دسترسی اطلاعات برای اسخبارات پاکستان بود. چاپخانه "دانش" چنین کتب دارای اطلاعات مهم را جمع آوری، حتی رایگان چاپ هم میکرد. اکنون جر و بحث گذشته ها برای حال و آینده افغانستان هیچ سودی ندارد. با احترام فایقه یوسفی
|
 |
| وحید | 26.09.2025 | طورخم |  |
قارئین و مراجعین و مشترکین نشریه اریانا انلاین السلام علیکم ورحمته الله وبرکاته امیددارم همه در جامه عافیت بوده باشند یک قضیه برایم روشن نشد و ان اینکه چندی قبل محترم مومند مسلسل برای احمد خان اریا می نوشت که لغات ایرانی ننویسد این التجای او جای نګرفت نزاع به شدت پیش رفت محترم احمد اریا برایش نوشت که شما را به ګیر پولیس امریکا قلمداد مینمایم بعد محترم مومند کم نما شد دوهفته قبل محترم یونس نام در جرمن افغان استغاثه کرد که اینک محترم مومند نام خود را عوض کرده زلمی سیدال ساخته مګر امروز محترم صحرایی زلمی سیدال را خیلی ستوده اظهار تشکری کرده است فهمیده نمی شود کی در کدام ګروف قرار دارد تا حال دو نفر باهم متحد شناخته شده یکی احمد اریا ودیګر محترم یوسفی متباقی دریځ معین ندارند هر کدام برعلیه یکی دیګر هستند قضیه روشن نیست اګر چنین همه چیز مبهم باشد ما به این نشریه اعتماد نمی توانیم یعنی این نشریه مانند تنظیم های هفتګانه پشاور شده اخر افغانستان را برباد خواهد کرد از طرف دیګر به ګمان غالب و جای خوشی این است که جند متقاعد بیکار مانند من شاید مراجعین این نشریه باشد درین صورت عیبی نیست مقصد جوانان در این نشریه نخوانند که سر درګم نشوند امیددیګر اینکه انترنیت شاید در سرحدات مانند طورخم فعال باشد که از سمت پاکستان تقویت میشود و در دیګر ولایات موقوف شود درممالک خارجه اګر شما هر قدر بی اتفاق باشید در داخل وطن سرایت نخواهد کرد |
 |
| لالپوروال | 25.09.2025 | متحده ایالات |  |
ښاغلی سیستانی! ایرانی (ویژه ګی ها) ته زموږ په وطنی او اسلامی ژبه کی (خصوصیات) وایی.
(در ګیری) ته هم جنګ او جګړه ویل کیږی.
به ایرانی اصطلاحاتو شخوند وهل، بی فرهنګی او ایران پرستی ده، ستر مومند بابا فرمایی:
خپله ژبه هیول بی کمالی ده.
|
 |
| صحرائی | 25.09.2025 | کلیفورنیا |  |
جناب محترم زلمی سیدال ناسر!
لازم دانسته شد تا در برابر تشخیص عاقلانه شما که در استعداد صحرائی "نبوغ" یافتید، ارجگذاری صورت گیرد. امید است که ارتباطات شما با قدرت ها، برای این صحرائی، به قول شما به "بی کمال با کمال" "جائزۀ نوبل" داده شود. وعده می دهم که در آنصورت، همه مبلغ را به سه قسمت تقسیم و بعد مطابق ترکیب نام شما که سه نام را در بر دارد، به هر نام یاد شده, مساویانه تسلیم خواهد شد. با احترام. صحرائی.
|
 |
| ع، تره کی | 25.09.2025 | فرانسه |  |
از تعارفات نویسنده و مبصر پٌرکار ، متجسس ، متشبث ، نکته سنج و باریک اندیش شاغلی محترم حسیب الله مشکور و ممنونم. این چنین تبصره ها و لو دارای پهلوی تعارفاتی به مخاطب انرژی کار بیشتر و قوت قلب میبخشد.
|
 |
| حسیب الله | 25.09.2025 | آلمان |  |
سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم نموده، از خداوند متعال برای همه صحت کامل و خوشی های فراوان استدعا میدارم.
بدون شک که، مقالهٔ علمی-تحلیلی مورخهٔ بیست و چهارم ماهٔ سپتمبر ۲۰۲۵ میلادی حقوقدان محترم کشور جناب محترم دکتور م، عثمان تره کی، که با محتوی رسا تحت عنوان "نقش پایگاهٔ بگرام در نظام تقسیم قدرت" به نشر رسیده است، نتنها اینکه قابل ستایش فراوان می باشد، بلکه به حیث منبع تنویر اذهان مردم عزیز ما نیز محسوب می گردد، که به نظر من، خواندن و مطالعهٔ دقیق آن برای همه هموطنان محترم و عزیز ما، مثمر و مفید واقع شده می تواند.
به نظر من، بلخصوص مسولین امروزی امور کشور، یعنی امارت اسلامی افغانستان و یا مسولین حکومت طالبان، نتها اینکه باید این مقالهٔ علمی-تحلیلی پرمحتوی و رسا را با دقت تمام مطالعه نمایند، بلکه باید نکته به نکته این پیشنهادات عالی جناب محترم دکتور تره کی را که همنوا و همخوان با منافع ملی کشور و مثمر و مفید برای منافع مردم عزیز ما است، اجرا و عملی نمایند؛ زیرا پیشنهادات مؤثر و مفید همچو یک حقوقدان عالی مقام ما که با مناسبات بین المللی شناخت علمی و دقیق دارند، باید از جانب جمله ملت بزرگ ما به دیدهٔ قدر و احترام پنداشته شود! برای جناب محترم دکتور تره کی طول عمر و صحت کامل و به قلم پربار جناب ایشان برکت استدعا میدارم. و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
| زلمی سیدال ناسر | 25.09.2025 | کیوبک |  |
محترم یوسفی!
از اینکه جنابتان به حزب دیمکراتیک خلق وفا دار و بر عقیدۀ ماکسیزم لیننیزم استوار هستید به شما تبریک عرض میکنم، استواری بر عقیده و دفاع از آن کار آدم های با مسلک است، ذواتی مانند خودت، بر ذوات اقتضاء پرست و بی مسلک و بی مشربی شرف دارد که تا دیروز در کنار ببرک کامل پیاله ودکای روسی بلند میکرد و نواله میزد و از حزب دیمکراتیک خلق دفاع میکرد، ولی امروز 180 درجه تغییر موقف نموده و خود را در صفوف ناسیونالست های دو آتشه حساب میکند.
از معلومات تان در مورد دستگیر پنجشیری متشکرم.
با جنابتان نه دعوی دارم و نه نجوا
خاتمه صحبت با جناب عالی
و اما، خطاب به نابغه اعصار و دهور جناب صحرایی میگویم که:
تو به فن بی کمالی چقدر کمال داری!
|
 |
| یوسفی | 24.09.2025 | ورجنیا - امریکا |  |
رد اتهامات عقده کشایان نسل به نسل زلمی سیدال ناصر ممکن نام مستعار و یا نام اصلی باشد از کیوبک کانادا نوشته است.
" امارت اسلامی طالبان نام دو لیسه را در خوست به نام صدیق روهی مسماء بود حذف کردند، فکرمیکنم دلیل امارت اسلامی طالبان خذف نام روهی برای اینکار سوابق خلقی بودن صدیق روهی باشد. زیرا دستگیر پنجشیری درکتاب خود تحت عنوان " ظهور و زوال حزب دیمکراتیک خلق افغانستان" در زمینه مینویسد: کنگره موسس برای اولین بار در جمال مینه و در منزل مایل هروی دایر و تشکیل گردید. این منزل توسط ببرک کارمل کرایه گرفته شده بود. در کمیته تدارک اول یا کنگره مؤسس میرغلام محمد غبار، نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، میر اکبر خیبر، طاهر بدخشی و صدیق روهی اشتراک داشتند."
آقای زلمی سیدال ناصر! نوشتهای شما با صراحت تبلیغات عقده کشایی مورثی نسل بنسل تعقیب علیه حزب دیموکراتیک خلق افغانستان است. درنوشته های شما اهداف عقده مندانه و خصمانه روشن است. ماشاالله تعداد چنین افراد پرعقده مثل زلمی سیدال ناصر درنشرات بیرون مرزی افغانها کم نیستند. عقده کشایان آگاهانه در مورد راه های بیرون رفت وضع رقتبار کنونی افغانستان درجانته خود چیزی دیگری جزعقده ندارند و بس. ح. د. خ. ا. دهه ها اند که وجود ندارد، نوشته های عقده کشایان ادامه دارد. کتاب "ظهور و زوال" مرحوم غلام دستگیر پنجشیری در پاکستان نوشته شده است. پنجشیری شخصیت مفتن محرک کودتا شهنواز تنی قبلأ ازحزب اخراج گردیده بود. پنجشیری مدتها قبل مسیر سیاسی حزبی خود را تغییر داده، با احمدشاه مسعود اتحاد کرده بود. پنجشیری برای اخذ ویزه امریکا کتاب "ظهور و زوال" را در پاکستان نوشته است. پنجشیری با نوشتن کتاب پر از دروغ "ظهور و زوال" ویزه امریکا را بدست آورد. نوشتن پنجشیری درمورد اشتراک میرغلام محمد غبار، نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، میر اکبر خیبر، طاهر بدخشی و صدیق روهی درباره کنگره مؤسس ح. د. خ. ا. نا درست است. آن بحث اختلاف رهبران "حزب وطن" مرحومان میرغلام محمد غبار، آصف آهنگ، استاد محمد صدیق روهی با طراحان تأسیس حزب دیموکراتیک خلق افغانستان است.
اتهام در مورد عضویت روهی صاحب در ح. د. خ. ا. کاملأ نادرست است.
|
 |
| صحرائی | 24.09.2025 | کلیفورنیا |  |
خوانندگان محترم و قدرمند!
سلام بر همه. در عصر و زمان ما تکنالوژی این امکان را فراهم ساخته است، که وقتی کسی جرأت و شهامت راستگوئی را در خود احساس نکند و در عین حال با نیات بد برای پخش نفرت علیه حریفان خود، به احتمال قوی دستور دریافت نموده باشد، و بطور واضح ضعیف باشد، بناءً برای صحرائی کنایۀ به ظاهر پر از لطف بنویسد و بعد فکر کرده باشد که می تواند، بدون طی مراحل رسمی، نام خود را تغییر دهد و برای خود جواب قانع کننده بنویسد. این هم خیلی محتمل است که این شخص "صادق هدایت" تصادفاً از امریکا به کابل رفته باشدو از هم صحبت فکری خود، مطالبۀ کمک دریافت داشته باشد. و چنین فرفره را بدست نشر بسپارد: صحرائی شخصیت والای معلم محترم خود را فراموش نکرده است. حال به این متن توجه کنید: «
نظرات نشر شده - صادق هدایت
|
 |
| پاچا | 24.09.2025 | کلیفورنیا - امریکا |  |
یک ٱمید کاذب برای وطنفروشان فراری از افغانستان!!!
دراین اواخر دونالد ټرمپ رییس جمهور ایالات متحده امریکا چندین بار در مورد دوباره ګرفتن پایګاه نظامی بګرام، افغانستان سخن ګفته است. البته اینبار با لهجه تهدید امیز و زور، واین را اضافه کرد «اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را به کسانی که آن را ساختهاند، یعنی ایالات متحده آمریکا، پس ندهد، اتفاقات بدی رخ خواهد داد.» چند روز قبل رییس جمهورټرمپ یک سفررسمی به لندن – انګلستان داشت، در کنفراس خبری به حضور داشت صدراعظم انګلستان اسټارمر در سخنرانی خودګفت که امریکا قصد دارد پایګاه نظامی بګرام را پس بګیرد، استارمرصدراعظم انګلستان بطرف ټرمپ به تحیر وتعجب نګاه کرد. ناګفته نماند که این پایګاه توسط اتحاد شوروی سابق ساخته شده بود نه امریکا. در جواب ټرمپ، ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه ګفت: پایګاه نظامی بګرام افغانستان توسط اتحاد شوروی سابق ساخته شده بود نه امریکا. در اینمورد از رییس جمهور ټرمپ ګیله نیست، چرا که ټرمپ ادعا کرده بود که دولت کانادا باید ایالت ۵۱ ایالت امریکا باشد و همچنان در مورد خیریداری جزیره ګرین لیند که بیش از هشت صد سال ملکیت شاهی دنمارک است دعوی خریداری کرد اما هر دو ادعای ټرمپ نقش بر آب و به خطا رفت. اما ګیله از وطنفروشان داخلی است، وقتیکه وطنفروشان اتحاد شمال، ستمیان وجبهه رزالت و منافقت ادعای پس ګرفتن در باره پایګاه نظامی بګرام را از زبان ټرمپ شنید از ګفتار ټرمپ استقبال و اظهار خوشی کردند. دربعضی شهر های امریکا وجهان رقص، پای کوبی ورقص قرصک به راه انداختند. این ارازیل در وطنفروشی وجاسوسی به نسبت همه اقوام دیګر افغانستان از همه پیشاپیس استند چرا که تنها وتنها در صدد منافع خود استند نه در برابر منافع ملی افغانستان. ګفتار ټرمپ را مشاهده کنید. If Afghanistan doesn’t give Bagram Airbase back to those that built it, the United States of America, BAD THINGS ARE GOING TO HAPPEN!!! President DJT. "اگر افغانستان پایگاه هوایی بگرام را به آنانیکه آنرا ساخته است، به ایالات متحده امریکا، پس ندهد اتفاقات بدی رخ خواهد داد." قضاوت بشما خوانندګان محترم. از تفصیلات ذیاد میګذرم چرا که همه حقایق در مطبوعات جهان تذکر یافته. زنده باد افغانستان کبیر.
احترامات پاچا
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 23.09.2025 | کیوبک |  |
هموطن مستشعر به شعور و تفکر ملی جناب صادق هدایت!
بعد از عرض مراتبب سلام و تمنایت نیک
تبصرۀ مبارک جناب عالی، عنوانی این قلم، مبین قضاوت آزاد، بینش ملیگرایانه، اگهی از ژرفای قضایای تباه کن نیم قرن اخیر افغانستان، محصول نیات پلید کشور های بیگانه و ایادی و شاطران شان و درک سالم عوامل عدیدۀ این تباهی است.
طرز نگارش مؤدبانه و مهذبانه شما، قابل تحسین فراوان و مرحباست.
مننه او پر مخ مو گلونه
|
 |
| صادق هدایت | 23.09.2025 | کابل / افغانستان |  |
قابل توجه آقای زلمی سیدال ناصر مطلب تحریری شما مر بوط مرحوم صدیق روهی را خواندم ، من باری اورا در پشتو تولنه دیده بودم ، آدم خوش رو وخوش برخوردی بود ، آلبته که بعضی نوشته های ایشانرا در مورد ادبیات پشتو نیز دیده وآنرا تحسین نموده ام ، او در ردیف اشخاص آ ګاه و خبره زمان خود بود ، از همچو اشخاص جامعه امید آنرا داشت که مردم را به راه راست سوق و رهنمای نماید ، چشم امید برای تر قی و پیشرفت کشور از آنها برده میشد ، ولی وفاداری به یک نظریه آجنبی و تعقیب آن چنا نچه دیده شد ، کشور عزیز ما ( افغانستان ) را به خاک و خون و تباهی کشید ، آی کاش عده از افغانهای با بصیرت در مورد تعلیم ،ترویج و تبلیغ آفکار بیګانه و سیاسیت بازی های خلاف آرز شهای دینی و فرهنګی جامعه دست به کار نه میشدند و کشور را به جهنم تبدیل نه میکرد ، حال که ما افغانها در ماتم سرای روی زمین زندګی میکنیم ،. حق مسلم هر افغان است ، که راجع به سوابق و ګو شه پنهان چیز فهمان جامعه خویش معلو مات داشته باشد تا حق از با طل جدا شود .
|
 |
| وحید | 22.09.2025 | طورخم |  |
سلامها و احترامات فراوان تقدیم است بعد اینکه درمورد تغییر نام یک مکتب از نام صدیق روهی نظرات را خواندم من فکر می کنم علت چنین اقدامات برګرداندن توجه از اشخاص و افکار تاریخ وطنی وملی است چنانچه قبلاً مکتب نسوان در جلال اباد بنام لیسه الایی را بنام عایشه کردند در ان هنګام در نماز روز جمعه از یکی از اهل صلاحیت و مقام سوال کردیم چرا چنین کردید ګفت این امان الله پیر روشان و دخترش الایی و باچاخان و وزیراکبرخان و نجیب و فتح خان و ببرک و داودخان و سردار محمدایوبخان غیره همه دریک قطار اند ما از صحابه کرام اهل بیت فدایان اسلام اراکین و نامداران اسلام نام می بریم نه از خاندانی ها و طاغوتی ها به این حساب روهی را هم اغلباً اینهادر لست خاندانی یا طاغوت شمرده باشند الغیب عندالله |
 |
| زلمی سیدال ناسر | 22.09.2025 | کیوبک |  |
جناب صحرایی!
برایتان صحت و سلامت کامل و طول عمر بیشتر ملتجی ام.
تشکر از الطاف خسروانۀ تان.
|
 |
| صحرائی | 21.09.2025 | کلیفورنیا |  |
ښاغلی « زلمی سیدال ناسر» بیا مو څه پوښښ ټاکلی دی. دا د «عقایدو د تفتیش» درس به د هسپانی «کاتولیک» ښځینی پاچا څخه مو زده کړی وی. ته د مرحوم محمد صدیق روحی څخه څه شې غواړی. د «خلقی» او «پرچمی»، تر نامه لاندی په زرګونو قبرونه موجود دی. مبادا چی اوس داسی تقاضا ولری چی حتی د دوی د نسل تعقیب هم خپله وظیفه وبولی او د انسانی حقوق څخه محروم کړی. د دی پر ځای چی «استاد جهانی» جهانی ته مراجعه کوی، ورسه د «حرکت انقلاب اسلامی» (د مولوی محمد نبی محمد) مریدان او پیروانو څخه چه همدا «طالبان» دی، معلومات واخله چی د هم هغه ګوند ټول اسناد په لاس لری. انسان به د نورو انسانانو په قضاوت پدی نه محکومیږی چی کومه مفکوره ولری، بلکه هغه وخت به محکومیدای سی، چی یو د یو دولت د قانون د ممنوع قانون څخه سرغړونه کړی وی او نا جائز عمل تر سره کړی وی. مرحوم محمد صدیق روحی په ۱۳۴۱ ه ش کال کی زمونږ د پښتو ښوونکی وو. او د شریف ترینو او د عالی پوهی خاوند په جمله کی بیژندل سوی وو. ده موږ ته هغه شعرونه لکه «زه یم زمری پدی نړی زما اتل نسته ...» او هم «که یون دی یون دی مخ کښی بیلتون دی...» او داسی نور تدریس کړی وه. روح دی ښاد وی. دده عزت می د شاګرد په توګه تر اوسه پوری په زړه کی ساتلی. ستا دا بیوګرافی ټولول د څه د پاره ده؟ د مړی څخه پور غواړی؟ څوک به څه پوهیږی چی ته په خپله به څوک یی او تر کوم پوښښ لاندی کار او ژوند کوی. د «خلقی» او «پرچمی» لاندی، لکه تاسی غوندی خرابکارنو غوندی هم نفوذ ورکړ سوی وه، چی دوی ته صدمه و رسوی او بی ګناه وینی توی کړی. همدا به کافی وی. صحرائی.
|
|
 |
| شاپور جان | 21.09.2025 | کابل |  |
Afghanistan's Economic Revolution: How 10 Projects Are Reshaping the Region
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 21.09.2025 | کیوبک |  |
حذف نام کاندید اکادمسیین صدیق روهی از دو لیسه در خوست.
امارت اسلامی طالبان نام دو لیسه را که در خوست به نام صدیق روهی مسماء بود حذف کردند، فکر میکنم دلیل امارت اسلامی طالبان برای اینکار سوابق خلقی بودن صدیق روهی باشد.
چنانکه دستگیر پنجشیری در کتاب خود تحت عنوان «ظهور و زوال حزب دیمکراتیک خلق افغانستان» در زمینه مینویسد:«کنگره موسس برای اولین بار در جمال مینه و در منزل مایل هروی دایر و تشکیل گردید.
این منزل توسط ببرک کارمل کرایه گرفته شده بود. در کمیته تدارک اول یا کنگره مؤسس میر غلام محمد غبار، نورمحمد تره کی، ببرک کارمل، میر اکبر خیبر، طاهر بدخشی و صدیق روهی اشتراک داشتند.»
قرار یک روایت ثقه، روزی مولانا قیام الدین خادم به ملاقات صدیق روهی بدفترش رفته و طبق طبیعت آزاد و بی پیرایه اش، آزادانه صحبت کرده است، صدیق روهی توسط تیپ ریکاردر خود، سخنا ن تند و تیز استاد خادم را ثبت نموده و به دستگاه اسخبارات وقت میسپارد، متصلاً مامورین خلقی دستگاه اسخبارات استاد خادم را طرف زندان روان کردند، استاد خادم در طول راه ناله و فریاد به راه انداخته که مرا یک بار نزد رهبر یعنی تره کی ببرید، سر انجام در نتیجۀ تقاضاهای مکرر استاد خادم، او را نزد تره کی بردند.
تره کی که از سالیان متمادی استاد خادم را میشناخت به او توصیۀ احتیاط را نموده و استاد خادم را به منزلش برگشتانند.
الیته درین شکی نیست که صدیق روهی یک شخصیت بزرگ فرهنگی بود.
امیدوارم استاد باری جهانی و ذوات محترم دیگری که در مورد خلقی بودن صدیق روهی معلومات داشته باشند، با هم وطنان شریک سازند.
البته در مورد جهالت ملا هیبت الله هم شکی وجود ندارد.
|
 |
| دوکتور غروال | 20.09.2025 | ویانا |  |
د شیطان انګلیس چوچه پنجابی پاکستان د شیطان انګلیس په امر او د درواغجنی امریکا په ډالرو د ملی خائین سی آی اي ستر جاسوس خلیلزاد تر کنترول لاندی تربیه د خیټورو خچنو غلامو چړیانو ثابتیږی او بهر ته د شیطان انګلیس او دده چوچه پنجابی چټلستان مخالفت یوازی ډورامه دی او هم قاتل کمونیستان دداسی شرائیطو څخه د قاتل کی جی بی تربیه شوۍ جاسوس پوتین تر رهبری لاندی فوق العاده ګټه اخلی او دا خائینه زمینه خرڅ شوو غلامو افغانانو ورته برابره کړی دی لکه چی معلومات موجود دی بیا هم دوی بریالی کیدای نشی او ددوی تربیه شوی قادیانی قاتل چړیان زیات په قدرت نشی پاتی کیدای اوهم په هدایت سره تښتیدلی تربیه شوی قاتل ګروپونه دوباره د قدرت خاوندان نشی کیدای !!!
دا کامل باور موجود دی چی افغانان به هم سیاسی ابتکار د افغان غیور ملت سره څنګ په څنګ خپله مبارزه کښی ثابتوی !!!!
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 17.09.2025 | کیوبک |  |
مکثی بر مفاهیم صراحت لهجه و حقایق تاریخی دانشمند و شخصیت اکادمیک داکتر سید عبدالله کاظم، طی یک سپاس نامۀ خود عنوانی محترم استاد سیستانی، ضمن ستایش مضمون استاد سیستانی، دشنام ها، اتهامات، توهین ها، تاپه زدن های مغایر اخلاق مطبوعاتی و اخلاق اسلامی و انسانی استاد سیستانی را به عنوان «صراحت لهجه» و «دفاع از حقایق تاریخی» تعریف نموده، که محرک این نوشتۀ مختصر است. اولتر باید به تعریف اصطلاح «صراحت لهجه» پرداخت که چنین تعریف شده است: «صراحت لهجه به معنای روشن و بی پرده گفتن است و در مقابل کنایه گویی قرار دارد، این اصطلاح به قاطعیت در گفتار و بیان مستقیم افکار و مواضع اشاره دارد، به گونه ای که منظور گوینده به روشنی برای شنونده قابل درک باشد اما نه به حدی که توهین آمیز باشد.» اکنون با توضیح علمی این اصطلاح، چطور ممکن است که اتهامات استاد سیستانی را علیه، استاد باری جهانی، پوهاند داکتر حسن کاکر که صاحب عالی ترین تحصیلات از معتبرترین پوهنتون های انگلستان و اضلاع متحده در رشتۀ تاریخ است و داکتر زمان ستانیزی استاد بر حال در یکی از پوهنتون های ایالت کلیفورنیا، و دانشمند محترم و وطنخواه داکتر خالدی، مبنی بر نمایندۀ انگلیس قلمداد کردن ایشان، به عنوان صراحت لهجه تلقی نمود، در حالیکه توضیح علمی فوق الذکر بالصراحه، مشعر است که صراحت لهجه توهین آمیز و زننده شده نمیتواند. عالی ترین مثال صراحت لهجه، اعتراض خان عبدالغفار خان بر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه است که به او گفت:«د افغانستان استقلال خو امان الله خان ګټلی دی او ته وایی چی نادر خان ګټلی دی» علاوه بر این، تأیید و حمایت از همچو دشنام ها و اتهامت سخیف، مبین همنوایی شخص داکتر سید عبدالله کاظم با اتهامات سخیف استاد سیستانی است. اگر یک شخصیت علمی و اکادمیک به سویۀ داکتر سید عبدالله کاظم، همچو اتهامت سخیف را، صراحت لهجه تعریف و تلقی نموده، از ذوات بیسواد و لایشعر و لایعقلی که به راه و منهاج اخلاق مطبوعاتی نرفته اند و تعداد شان لاتعد ولاتحصی است، چه گلایه؟ به قول شاعر: چو کفر از کعبه برخیزد کجا ماند مسلمانی؟ اگرباری جهانی در سنین شباب و بسیار جوانی، به جریان خلق رابطه داشته و بدان اشتباه دورۀ جوانی اش مورد طعن و لعن و دو و دشنام و تاپه زنی خیانت استاد سیستانی قرار میگیرد، چطور ممکن است استاد سیستانی سوابق تیره و تار و ظلمانی و تاریک خود را به حیث عضو هیئت رئیسۀ شورای انقلابی حزب مزدور و گماشته شدۀ کی -جی- بی فراموش میکند؟ استاد سیستانی چطور مقالات و شعار ها و گفتار های انقلابی مارکسستی خود را به طاق نسیان می سپارد؟ طور مثال استاد سیسانی در اخبار انیس شمارۀ 5 و 7 سال 1358 ش چنین در افشانی های دارند: به کانکور زدگان رژیم منفور داودی رهایی هزاران زندانی بلا کشیدۀ زمان ظاهر شاهی و داود شاهی به پیش در راه تحقق آرمان های سترگ انقلاب ثور روز هفت ثور به مثابه نقطه چرخشی عظیم در حیات سیاسی و اجتماعی جامعه ما روز بس سترگ و تاریخی است!!!!!!!!!!!!!! کارل مارکس انقلاب را لکوموتیوی تاریخ نامیده است خوشبختانه این مسئله در کشور ما ..... بدست فرزندان و پیکار جوی خلق به پیش تازی حزب دیمکراتیک خلق افغانستان تحقق یافت. اینکه استاد سیستانی مدعی است که وی عضویت حزب دیمکراتیک خلق را نداشت، ولی با تحریر همچو شعار ها و نوشته های تاریخی، وی خدمت بزرگتری از یک حزبی عالی مرتبت کمسواد را در خدمت حزب ایادی کی جی بی انجام داده و سیستانی در حقیقت حنجرۀ دوم و لودسپیکر ببرک کارمل شمرده میشود. اگر استاد سیستانی یک آدم با فرهنگی میبود، باید به ارتباط همچو یاوه سری ها و نوشته ضد ملی اش، از روح اعلیحضرت محمد ظاهر شاه و سردار محمد داؤد خان شهید و تمام اعضاء شهید سردار و ملت افغان معذرت میخواست، ولی چون استاد سیستانی به مرکب غرور و تفرعن و جهالت فرعونی سوار است همچو ندامت و معذرت شرافتمندانه را کسر شان خود میداند. کسی را که خصلت تکبر بود سرش پر غرور از تصور بود استاد سیستانی به ارتباط یک زبانگی اش و ندانستن زبان انگلیسی، از نگرفتن بورس مانند پوهاند داکتر حسن کاکر، شکایت میکند و مدعی است که چون داکتر حسن کاکر با دولت انگلیس رابطه داشت بورس تحصیلی به انگلستان گرفت یعنی داکتر کاکر هم نمایندۀ انگلیس بود. اول باید به استاد سیستانی تفهیم کرد که یاد گرفتن زبان مربوط به استعداد طبیعی یک شخص است و ضرورت به بورس تحصیلی به یک کشور خارجی را ندارد. داؤد یاد فراهی اولین رئیس اتحادیۀ محصلان پوهنتون کابل در دورۀ دهۀ دیمکراسی (نا گفته نماند که بسیاری ذوات محترم سخت در اشتباه اند که ذبیح الله عصمتی برادر معصومه عصمتی اولین رئیس اتحادیه محصلان در دوره دهه دیمکراسی بود در حالیکه ذبیح عصمتی در دوره دوم به حیث رئیس اتحادیه محصلان انتخاب شد) چنان به زبان انگلیسی تسلط داشت که باری در دورۀ تحصیلی خود در پوهنتون کابل، به ترجمانی بیانیۀ مرحوم میوندوال پرداخت که موجب مسرت مرحوم میوندوال گردید. کذا رحیم رحمت پرچمی چنان به زبان انگلیسی تسلط داشت که به حیث ترجمان داکتر نجیب ایفاء وظیفه مینمود و تصادفاً در سفر اضلاح متحدۀ داکتر نجیب، سکته قلبی نمود و در گذشت. سمندر غوریانی به پنج لسان خارجی تسلط علمی داشت. خواهر زادۀ من هدایت الله در کابل زبان هسپانوی را یاد گرفت، چنانکه در پوهنځی ادبیات استاد زبان هسپانوی بود. استاد سیستانی غباوت مآب که متعلق به قوم بارکرزی است، حتی زبان اجدادی و ملی خود یعنی پشتو را یاد ندارد، چه رسد به زبان انگلیسی، و این را گویند فقر کلتوری و بی فرهنگی. اگر استاد سیستانی مانند داکتر کاکر، بورس تحصیلی در پوهنتون اکسفورد انگلستان را حاصل میکرد، مانند توریالی برادر ببرک کارمل که در سال اول تحصیلی اش در جاپان نام برگشت، در سال اول به ناکامی برمیگشت. قابل تذکر است که داکتر کاکر قبل از بورس تحصیلی خود، بر زبان انگلیسی تسلط داشت و از همان روز اول قادر به درک لکچر های استادان خود در پوهنتون اکسفورد بود. بورس های پوهنتون آکسفورد برای آموزش زبان نبود. علاوه برین هر پشتون تباری که مانند استاد سیستانی به نام بارکزی، زبان اجدادی و ملی خود را نداند، در زمرۀ بی فرهنگان به حساب میرود. آیا در نظر شخصیت اکادمیک و ملیگراء و مسلمان متعهد و معتقد جناب داکتر سید عبدالله کاظم، همچو دشنام ها و غلیظ ترین اهانت ها، نیز ریشه در صدق و صفای استاد سیستانی دارد؟ و آیا این گفتار ها هم دفاع از حقایق تاریخی شمرده میشود؟ متکی بر ادعای داکتر سید عبدالله کاظم که شخص متخلص به «سیدال» نویسندۀ کتاب « نادر چگونه به قدرت رسید» همان خویشاوند نزدیکش سید قاسم رشتیاست، سید قاسم رشتیا نیز مقاله های تحت عنوان «نادر چگونه به قدرت رسید» در دورۀ حکومت ایادی کی- جی - بی بدست نشر سپرد، ولی سید قاسم رشتیا حد اد اقل از اینقدر شرافت کار گرفت که هرگز مانند استاد سیستانی به شعارهای انقلابی رژیم مزدور کی - جی - بی نشخوار نزد و از طرفی هم برخلاف استاد سیستانی به افشاء نام اصلی خود نپرداخت و از نام مستعار «سیدال» کار گرفت، در حالیکه سید قاسم رشتیا در ادوار مختلف، یکی از کرسی نشینان بزرگ دولت بوده و مانند سیستانی آدم پائین رتبه و لچ مرغی نبود. مطلب دوم مورد این مکث هم، ادعای استاد سید عبدالله کاظم، دفاع سیستانی از حقایق تاریخی است. کلمه حقیقت هم یک محتوای نسبی دارد، و متکی بر شرایط وقت و زمان و تلقیات و برداشت متفکران، نویسندگان، محققین و مورخین فرق میکند، آنچه در نظر غبار و حامیانش مانند جناب کاظم، حقیقت است، بر عکس در بسا موارد در نظرعلامه حبیبی و علامه رشاد و استاد نگارگر و استاد محمد محمد عزیر نعیم و حتی شخص سیستانی حقیقت تاریخی نیست. اما اصطلاح «حقیقت محض» دارای محتوی و مفهوم متفاوتی است بدین معنی که حقیقت محض یک اصل پذریفته شده لامتنازع توسط همگان است. چنین درک میکنم که جناب داکتر سید عبدالله کاظم در همچو موارد خود را از تداخل انگیزه های سیاسی شان، نجات داده نمیتوانند که کاملاً قابل درک است و به قول مردم: تو مرا آخوند بگو من ترا ملا جناب داکتر سید عبدالله کاظم! چند ماه قبل جناب تان در دریچۀ ویب سایت افغان جرمن، یک انسانی را بدون ذکرنامش متهم به سگ بودن کرده و او را شبیه سگ غالمغالی همسایه قلم داد نمودید. هم وطنی بر شما اعتراض نمود و لی آن بی چارۀ کم دل و گرده، در نتیجۀ غر و فش شما، از ترس عقب نشینی کرد و گردۀ استدلال و دفاع از حقانیت اعتراض برحق خود را نداشت. به هرصورت، جناب عالی که عمر بیشترش در جوامع متمدن جرمنی و اضلاع متحده، چه به حیث طالب العلم و چه به حیث مهاجر زندگانی سپری کرده اید و درمحیط علمی پوهنتون کابل هم به حیث استاد و هم به حیث رئیس پوهنځی اقتصاد اجراء وظایف نموده اید و همیشه با شخصیت های بزرګ علمی و ادبی و اجتماعی و سیاسی و عالی ترین مدارج تهذیب و اخلاق سر و کار داشته داشته اید، و از مناشیر اسلامی نیز اطلاع دارید، چطور به خود اجازه دادید، که یک انسان را با یک سگ در یک ترازو مقایسه کنید؟ مگر فراموش کرده که طبق ارشادات اسلامی، انسان اشرف المخلوقات است؟ و یا همچو مقایسه یک انسان با سگ مبتنی بر معیار علم و و دانش و معرفت و فضیلت شما، مانند دشنام ها و اتهامات استاد سیستانی در زمرۀ «صراحت لهجۀ» تان به شمار رفته از صدق و صفای ضمیر بی آلایش و و جدان پاک شما نمایندگی میکند؟ همچو قضاوت شخص شخیص شما، و تمجید شما از اخلاق سیستانی و دشنام های سیاسی ضد انسانی اش، علیه ذواتی چون داکتر حسن کاکر و باری جهانی و دیگران، در پیشگاه قضاوت خداوندی و انسانی و انسانیت، مساوی به مفاهیم معکوساً متناسب است. دانش اندوخته ای دل زکف انداخته ای واه زان نقد گرانمایه که در باخته ای
|
 |
| Hazarzbek Tajiashtun | 16.09.2025 | USA |  |
"......منابع وابسته به طالبان در قندهار گفتند که رهبر طالبان دستور قطع اینترنت را داده است. او همچنین از وزارت مخابرات خواسته است تا از شرکتهای مخابراتی ضمانت بگیرد که تمامی مکالمات و دادهها در اختیار طالبان باشد. طبق گفته منبع، به شرکتهای مخابراتی دستور داده شده که «لغات یا کدهای خاص» تعریف کنند و در صورتی که کسی از این لغات استفاده کرد، تمام سوابق و دادههای او در اختیار استخبارات طالبان قرار گیرد. ....... " کسانی که میتوانند ناگفتنی ها بین خطوط را بخوانند, به این نتیجه باید برسند که کنترول منسجم سیاسی از مرکزیت قدرت در افغانستان, نمی تواند و امکان ندارد فقط محدود به شخصیت. میل و کردار یک یا چند ملا باشد. در اخرین فن اوری اطلاعاتی امروز در جهان, این جستجو و کشف لغات/کلمات خاص است که حاکمیت فقط با مشخص سازی منبع گفتار ان, میتوانند دیگر اندیشان را هم زمان و در مکان خاص, هویت شناسی نموده و در لزوم دید حذف نمایند. ازادی بیان در هر جاه همیشه حدی دارد!
|
 |
| دوکتور غروال | 15.09.2025 | ویانا |  |
محترم زلمی سیدال ناسر دا ستر کمونیست سیستانی ډیر مضر مکروب دی د نوموړی د خائینو تبلیغاتو له کبله د قاتلو کمونیستانو له خوا ډیر بی ګناه افغانان په قتل رسیدلی دی او اوس ئی په افغان جرمن ویب سایت کښی تخریبکاره بابولانی شروع کړیدی او دده خائینی بابولانی د دده په شان عناصرو له خوا نه یوازی لا تقویه کیږی بلکه ددی مضر مکروب صفتونو باندی ناستومانه لګیا دی افغانان دداسی مضرو اشخاصو له خوا د تباهی سره مخامخ دی !
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 13.09.2025 | کیوبک |  |
مکثی بر یک پاراگراف محترم داکتر سید عبدالله در مورد استاد اعظم سیستانی!
دانشمند محترم داکتر سید عبدالله کاظم به تاریخ دوازدۀ ماه جاری سپتمبر در دریچۀ نظریات ویب سایت افغان جرمن، به ارتباط مقالۀ استاد سیستانی به جواب محترم داکتر خالدی، بعد از توصیف و تمجید فراوان تحریر میدارند:«.. بعضاً صراحت لهجه او [سیستانی] موجب رنجش طرف میگردد، اما این صراحت کلام ریشه در صدق و صفای او [سیستانی] برای حقایق تاریخی دارد، که در برابر منکران حقایق ابراز میگردد..» سؤال دریجاست که متکی بر کدام معیار اخلاقی، اسلامی و انسانی میتوان مخالفین نظر خود را انگلیس و مدافع منافع انگلیس قلمداد نمود؟
جنااب داکتر کاظم!
آیا شما با این اهانت های ضد انسانی و اسلامی و مغایر اخلاق مطبوعاتی استاد سیستانی که داکتر حسن کاکر، استاد جهانی، داکتر زمان ستانیزی و داکتر خالدی و ممکن دیگران را انگلیس قلمداد میکند، صرف صراحت لهجه تلقی نموده که ریشه از صدق و صفای سیستانی نمایندگی میکند؟
آیا اگر شخصی خدای ناخواسته شما را نماینده شوروی و یا روس و یا هم انگلیس و امریکا متهم سازد، چگونه احساسی به جناب شما دست خواهد داد؟
و فرق میان دشنام، افتراء، اتهام و صراحت لهجه چه خواهد بود؟
با عرض تشکر
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 13.09.2025 | کیوبک |  |
ملای بی عمل و بد عمل!
نویسنده نو برآمد (ن- جلیل زاد) که در طول سی سال گذشته یک مقاله یا مضمون تحت این نام و عنوان در هیچ ویب سایت و نشریه و مجله دیده نشده، به نشر مقالۀ تحت عنوان «دعوت به تفاهم میان تاریخ دانان و تاریخ خوانان» در ویب سایت افغان جرمن پرداخته و بر وفق اوقی گری ها و لفاظی های منحصر به خودش به موعظه و نصایح توسل ورزیده است.
ز دیگ پختگان ناید صدایی
خروش از مردمان خام خیزد
این اوقی مجهول الهویه که از معرفی هویت و شخصیت خود ترس و واهمه دارد، تحت عنوان فرعی ای چنین نگاشته است:
احترام متقابل
سنگ بنای گفت و گوی علمی [گفت و گو یک اصطلاح مبتذل ایرانی است، باید مباحثه، مذاکره، مناظره، تبادل نظریات و افکار نوشته شود] بی احترامی، دشنام، تخریب شخصیت به جای علمی، نشانۀ فقر استدلال است. جلیل زاد اوقی، که قرار معلوم خودش از زمرۀ تاریخ خوانان است نه تاریخ دانان، ولی بر حکم مزاج اوقیگرایانه اش در موارد تاریخی به فتوا های دگمی و جزمی می پردازد، چند روز قبل در یک مقالۀ خود به مثابۀ یک ملای بی عمل و بد عمل تمام اصول پیشنهادی اش را فراموش و اغماض نموده و جناب محترم و دانشمند وطنخواه داکتر خالدی را متهم به «تفرقه افگنی قومی» ساخت و این در حقیقت یک بد اخلاقی بزرگ مطبوعاتی بود.
جلیل زاد گفته میتواند که اتهامات انگلیس بودن داکتر خالدی، داکتر ستانیزی و پوهاند داکتر حسن کاکر، توسط رفیقش استاد سیستانی به کدام معیار با سفارش های او در هم آهنگی و هم نوایی قرار دارد؟ منتظر جوابم
|
 |
| Hazarzbek Tajiashtun | 12.09.2025 | USA |  |
سید داکتر عبدالله کاظم,
" باید اعتراف کنیم ده اشتباه عمده سیاست خارجی ترامپ تا کنون ..... [نقل و قول از] آ قای استفن م والت "
در ارتباط به انتقاد رشد اقتصادی کاهش یافته, تورم افزایش یافته, گران شدن مواد اولیه و تغیر مسیرسیاسی در سطح جهان, باید گفت که عده از تنک تنک ها ورزیده و زبده امریکا که دانلد ترامپ با پیروی از ان ها انرا در عمل پیاده می سازد به این نظر اند که دوام پالیسی ها دهه ها قبل اقتصادی مبنی بر اقتصاد خدمت/ سرویس ایکانومی و سیاست خارجی مبنی بر جلوگیری دوگانه/دول کانتنمنت امریکا, ارزش گزشته خود را به کلی از دست داده باید تجدید نظر گردد. برای عده از این تنک تنک ها, به اصطلاح قنطر نمودن سیاسی و اقتصادی روسیه و یاری نمودن اقتصادی و نظامی اروپا غربی, محوری بودن ارزش خود را از دست داده است. بنا بران در ارتباط به اقتصاد, دانلد ترمپ قصد دارد که مرکزیت تولید دوباره به امریکا برگشت نماید. مثلا کمپنی اپل فقط برای مرحله به مرحله ساختن و جلوگیری از عجله برگشت به چنین تغیر, هم اکنون 600$ بلیون را در امریکا سرمایه گذاری می نماید. بدشانسی وعقب نشینی ترامپ ممکن در این نهفته باشد که مردم امریکا از راه احساس حالت جیب خود نظر و رای میدهند. افون ۱۷ جدید اپل که در چین ساخته میشود قیمت ان در حدود 1000$ ولی تولید قیمت تر ان در امریکا داد و گرفت اقتصادی را در اینده نهایت مستحکم تر میسازد!
|
 |
| حسیب الله | 11.09.2025 | آلمان |  |
پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت هموطنان محترم و عزیزم، مقالهٔ علمی و پر محتوی جناب محترم دکتور م، عثمان تره کی، که تحت عنوان "۱۱ سپتامبر: مجازات افغانستان به گناه ناکرده" به تاریخ دهم ماهٔ سپتمبر ۲۰۲۵ میلادی به نشر رسیده است، قابل ستایش فراوان می باشد:
به نظر من، جناب محترم دکتور تره کی در این مقالهٔ شان واقعیت ها و حقایق مهمی را گنجانیده اند، که دانستن و درک آن موضوعات در تنویر اذهان مردم عزیز ما از ورای یک روشنگری دقیق، ممد و مثمر واقع می گردد؛ بدون شک که واقعیت ها، پس از همان بمباردمانی که بتاریخ "۷ اکتوبر ۲۰۰۱م." ، همینطور است، که جناب محترم دکتور تره کی آنرا بیان فرموده اند؛ چنانچه پس از همان بمباران "۷ اکتوبر ۲۰۰۱م." تظاهرات زیادی از هموطنان عزیز ما، جهت تقبیح همان بمباردان، در کشور های مختلفی، از جمله در کشور آلمان در مقابل سفارت آمریکا در آلمان نیز صورت گرفت، که در همان زمان نیز، حکایتی از آگاهی و حس و احساس وطندوستی هموطنان محترم و عزیز ما در آن نهفته بود.
موضوعی مهم و اساسی دیگری را که جناب محترم دکتور تره کی در مقالهٔ شان به آن اشاره فرموده اند، به نظر من، همانا موضوع "تادیهٔ غرامات جنگ" می باشد: به نظر من، موضوعاتی، ۱. "تادیهٔ غرامات جنگ" مرتبط به خسارات وارده از جانب امریکا ۲. "تادیهٔ غرامات جنگ" از روسیه، به عنوان میراث دار شوروی دو موضوع مهمی اند، که در این ارتباط، در گام نخست، باید "خسارات وارده" که در زمان های مختلف از جانب این دوکشور، بر پیکر و جسم و روان افغانستان عزیز ما، وارد گردیده است، باید به سنجش دقیق گرفته شود؛ پس از بررسی و سنجش دقیق این خسارات وارده، بصورت "محترمانه" و علمی، تقاضای "تادیهٔ غرامات جنگ" بر اساس و تناسب "خسارات وارده" صورت گیرد.
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
| زلمی سیدال ناسر | 10.09.2025 | کیوبک |  |
سه مقاله و یک تبصرۀ طلایی!
الیوم دو مقاله تحت عنوان «11 سپتمبر مجازات افغانستان به گناه ناکرده» و «نظر انستیتوت فزیک پاریس در مورد زلزلۀ کنر» به قلم سحار استاد بزرگ حقوق اساسی استاد تره کی بزرگوار بدست نشر سپرده شده است.
مقالۀ بسیار مستند اول، در مورد تجاوز جنایتکارانۀ اضلاع متحده بر حریم خاک افغانستان، از چنان منطق قوی حقوقی برخورد دار است، که نظیر آن از قلم دانشمند دیگری تراوش نکرده است. این تجاوز آشکار را بسیاری از دانشمندان ملیگرای بگیل هرگز تقبیح نکرد. حتی بعضی ها آن را مانند تجاوز شوروی، اشغال قلمداد نکرد. در مورد زلزلۀ فاجعه بار کنر، فارسی نیوز و ذوات و گروه های خراسانی و فاقد هویت و شرف ملی و دشمنان مادر زاد پشتون ها و پشتونولی، ابراز شادمانی کردند. تفو بر تو ای چرخ گردون تفو مقالۀ سومی به قلم داکتر صاحب خالدی است که در مورد اهمیت قیام حضرت میرویس نیکه تحریر یافته، چیزیکه استاد سیستانی و نویسندۀ نو پیدا و نو برآمد و مجهول الهویه یعنی ن - جلیل زاد ان را یک حرکت محلی قلمداد نموده اند. تبصرۀ طلایی مبصر بی بدیل حسیب الله خان نیز قابل ستایش فراوان است. حسیب الله حان به صورت عالمانه، تعرضات شخصی و اتهامات ناروای استاد سیستانی و شخص مجهول الهویه به نام جلیل زاد را شدیداً تقبیح نموده و آن را مغایر تمام پرنسیپ های علمی و اکادمیک ثابت ساخته است.
کاش استاد سیستانی حتی برای یک لحظه، قبل از انکه پوهاند داکتر حسن کاکر و داکتر خالدی و داکتر زمان ستانیزی را به انگلیس بودن متهم سازد، سوابق همکاری و هم فکری خود را با رژیم منفور و منحوس و دست نشاندۀ کی جی بی به خاطر بیاورد.
گویند غلبیل یا غربال به آفتابه گفت:(تو دو سوراخ) داری
من به هرسه دانشمند فوق الذکر تبریک میگویم.
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 10.09.2025 | کیوبک |  |
آیا مجید کلکانی قهرمان ملی بود؟
در نظر ن- جلیل زاد مجید کلکانی نیز مانند غازی امان الله قهرمان ملی بود!!!!!
به تأسی از روایات متعدد منجمله از زبان آصف خاوری قره باغی که روابط نزدیک با غلام حضرت معاون مجید کلکانی داشت، مجید کلکانی قاتل رئیس درالعلوم بود، غلام حضرت مانند یاران بچۀ سقو یک دزد و داکوی معروف بود که سر انجام گرفتار و اعدام گردید. مجید کلکانی به جریان منحرف و منحط شعلۀ جاوید تعلق داشت. کذا ن - جلیل زاد که در طمطراق نوشتن ید طولا دارد، احمد شاه بابای کبیر بزرگترین راد مرد تاریخ افغانستان را مانند عناصر ستمی و چپی به نام احمد شاه درانی یاد میکند، و این در حقیقت اهانت بزرگ به پیامبر سیاسی و مؤسس افغانستان نوین یعنی احمد شاه بابای کبیر بوده و مغایر کلتور افغانی به شمار میرود.
لطفاً آداب و اخلاق افغانی را فراوموش نکنید.
نمیدانم ن - جلیل زاد چرا از درج سوانح خود در آرشیف ویب سایت افغان جرمن اباء ورزیده است؟
گفته اند : کسی را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک؟
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 10.09.2025 | کیوبک |  |
ملیگرایان یا بودنه های بگیل!
دریک قسمت کتابی تحت عنوان داؤد خان در چنگال کی جی بی در مورد بعضی از ذواتی که بعد از استقرار حکومت ایادی کرملن با دولت کمونستی همکاری نمودند، چنین توضیحاتی ارائه گردیده است: دگر جنرال عبدالکریم مستغنی، رفیق صمیمی و مورد اعتماد داؤد، که در پولیند سفیر بود، تا یکنیم سال برای رژیم تره کی خدمت کرد. اما زمانیکه برای انجام کاری به کابل احضار گردید، با وارخطایی و سراسیمگی جهت پناهندگی عازم جرمنی گردید ولی از شدت وارخطایی و اظطراب راه جرمنی را گم کرده ، اشتباهاً وارد چکسلواکیا گردید. در وهله اول جرمن ها با ملحوظ قرار دادن شخصیت نظامی وی، به او به دیدۀ قدر نگریستنند، زیرا امید میرفت که به نهضت مقاومت بپیوندد. دگر جنرال محمد سعید خان در ترکیه به حیث سفیر باقیماند و بعداً به جیث سفیر در بغداد گماشته شد. داکتر عبدالحکیم طبیبی در نیویارک باقیماند، تا اینکه امین ویرا به کابل احضار کرد، آنگاه بود که طبیبی همکاری خود را با رژیم قطع کرد و خواستار پناهندگی سیاسی شد. سید مسعود پوهیار برای رژیم جشن گرفت و حتی از پاپ واتیکان خواست برای برای رژیم کمونستی دعا کند.
سید مسعود پوهنیار بی مسلک، کتابی در مورد تقبیح نظام سلطنتی تحریر نموده است.
حسن شرق نیز خود را در خدمت رژیم قرار داد. (شرق هرگز یک عنصر ملی نبود - زلمی)
عبدالمجید زابلی با اعطاء سرما یۀ خود، از رژیم استقبال به عمل آورد. پسر جنرال مستغنی در خدمت رژیم قرار داشت و به رتبۀ دگروالی رسید. عبدالرحمن پژواک سفارت لندن را ترک کرد و به منظور عرض مراتب تبریک و تهنیت به کابل رفت و اعلام داشت که حاضر است برای تره کی خدمت کند.
لذا داکتر عبدالصمد حامد او را شدیداً مورد ملامتی قرار داد.
به عقیدۀ این قلم پژواک را خطاب «بزرگ» دادن در حقیقت ریشخند کردن پژواک است.
کذا پژواک یک ادیب و شاعر و نویسندۀ و سیاستمدار کهنه کار بود، ولی تذکر نام او در ردیف کهزاد و علامه حبیبی و غبار و داکتر حسن کاکر، به حیث مورخ یک ادعای خوشبینانه است.
قرار معلومات داکتر سید عبدالله کاظم، زمانیکه وی از طرف وکیل وزیر مالیه، به مأموریتی در لندن منسوب و مقرر گردید، وی از انجام وظیفه در لندن خود داری نمود.
ذواتی که در دورۀ صدارت سردار و بعداً در دورۀ دهۀ دیمکراسی با رژیم سلطنتی همکاری نمودند و لذا سردار در دورۀ جمهوریتش به ایشان را خطاب رفقای ضعیف النفس داده بود، ولی با شهامت و شجاعت افغانی با رژیم کمونستی همکاری نکردند عبارت اند از علی احمد خان پوپل، سید شمس الدین مجروح و داکتر یوسف خان.
روح شان شاد باد
|
 |
| حسیب الله | 09.09.2025 | آلمان |  |
موضوع: کنفلیکت تاریخنگاران محترم ما
امروز در هنگام مطالعه مقالهٔ جناب محترم نوراحمد خالدی، که آنرا تحت عنوان "نقش میرویس خان هوتکی در ایجاد افغانستان" به تاریخ نهم ماهٔ سپتمبر ۲۰۲۵ میلادی به نشر رسیده است، شکایت جناب خالدی را متوجه شدم، که "از برچسپ های ناجوانمردانهٔ دو نویسندهٔ دیگر" در قبال جناب خالدی نوشته اند، که یکی (جناب سیستانی) آقای خالدی را "نمایندهٔ استعمار" و دیگری (جناب جلیل زاد) نیز آقای خالدی را "تفرقه افگن قومی" خوانده اند؛ با خواندن این موضوع نخست به فکر رفتم، که چرا نویسندگان و قلم بدستان و حتی "تعلیم یافته های ما" با چنین اتهامات بی جا و کلام زشت شان، فضای ضعیف رسانه ئی افغانی ما را مکدر تر و ضعیف تر می سازند، از آن چه است؟
سوال این است، که چه کسی، چه چیزی و یا چه انگیزه ئی به جناب محترم سیستانی و یا به جناب محترم جلیل زاد این حق، این اجازه، این صلاحیت را می دهد، که یک هموطن شانرا، یک نویسنده را، که او هم مانند خود آنها می نویسد، "نمایندهٔ استعمار" و "تفرقه افگنی قومی" و یا همچو چیز های بخوانند؟ بدون شک که هم جناب سیستانی و هم جناب جلیل زاد حق دارند، در هر رابطه نظر و نظریات خود شانرا داشته باشند، آنها حتی می توانند هر گونه انتقادی به نظریات جناب خالدی داشته باشند، اما این انتقادات باید به شکل و اشکال سالم و علمی ابراز گردند، نه اینکه به یک شخص اتهام بسته وی را با عبارات "نمایندهٔ استعمار" و "تفرقه افگنی قومی" و چنین چیز های توهین و تحقیر نمایند، زیرا چنین شیوهٔ های نامتعادل و غیر علمی نه تنها اینکه از نزاکت تحقیق و نوشته های علمی دور است، بلکه یک عمل زشت اجتماعی نیز محسوب می شود!
به نظر من، آشنائی با معنی کلمات، آشنائی با معانی کلمات، آشنائی به معنی و معانی عبارات، بلخصوص در بحث های علمی و آکادمیک یک امر ضروریست، یعنی ما حق و اجازه نداریم که زمانیکه با نظر و یا نظریات یک محقق، یک نویسنده و یا یک شخص موافق نباشیم، آنرا با بر چسپ های زشت و غلط "نمایندهٔ استعمار" و "تفرقه افگنی قومی" و همچو عبارات زشت شبیهٔ آن توهین نمائیم و دشنام دهیم!
نزاکت ها و ظرافت های که در کلمات و معانی آنها، البته در هر زبانی، نهفته است، داستانهای زیادی دارد، چنانچه ما در همین صفحه و نیز در صفحات دیگر شاهد برخی از آن "داستانها" بوده ایم، که حتی من مجبور شدم، یک بحث اجتماعی در قبال "فرهنگ دروغ" را پیشنهاد نمایم. امیدوارم در آینده هموطنان عزیز ما، بلخصوص قلمبدستان و نویسندگان محترم ما از دست زدن به چنین برچسپ های غلط و ناروا، که هم خلاف اخلاق و فلسفهٔ افغانی ما است، هم خلاف علم و شیوه های برخورد علمی است و مهمتر از همه خلاف ارزشت های اخلاقیات دین مقدس ما است، جلوگیری نمایند! بدون شک که مردم عزیز ما همه زعمای ملی افغانستان عزیز را دوست دارند و به همه زعمای ملی کشور احترامات عمیق قائل اند، یعنی مردم عزیز ما همانطوریکه غازی امان الله خان را دوست دارند، که قوای خارجی انگلیس را یا کشور بریتانیه را با همه داشته های نظامی وی مجبور ساخت که استقلال کامل سیاست خارجی افغانستان را، به شکل تحریری و سند، از آنها درخواست نماید و آن موضوع را بالای آنها بصورت کتبی درج نماید، بدون شک که حاجی میرویس خان هوتکی را که با قیام ملی شان سلسله ای هوتکی ها را بنا نمودند، به حیث پایه گذار و اساس گذار افغانستان عزیز، با لقب میرویس نیکه، در کنار احمدشاه بابا و نیز در کنار بقیه زعمای ملی افغانستان و امیران و شاهان خوب کشور مثلا در کنار نادرخان، در کنار ظاهر خان، در کنار داؤد خان دوست دارند و به همهٔ آنها از دل و جان احترام قائل اند؛ این موضوعی است، که باید همه آنرا بدانیم!
حالا، مشکل در این است، که برخی از هموطنان ما می خواهند که برای خود شان، یا هم گروپ و یا گروه و یا دوستان شانرا، بطور مثال به حیث "نمایندهٔ و سفیر امان الله خان بتراشند، یک تعدادی می خواهند خود را به اصطلاح "اجاره دار غازی امان الله خان معرفی کنند"، برخی دعوای نماینده بودن داؤد خان و ظاهر خان و نادر خان را می کنند، آنهم تا به حدی که، دیگران را حق آنرا نمی دهند، که حتی یک حرفی هم بالای "زعمای دلخواهٔ شان" بزنند، که همچو "سیاست بازی های مضحک" فضای بحث های علمی و آکادمیک مثمر را مکدر می سازد.
سوال این است، که بطور مثال جناب محترم سیستانی و یا هم جناب محترم جلیل زاد و یا هم هر شخصی دیگری که به چنین نوع اظهارات توهین آمیز و اتهامات بی جا دست ببرد، چرا چنین اتهامات بی جا را می نویسند؛ آیا همچو قلم بدستان و یا نویسندگان محترم ما تسلط بر کلام شان ندارند؟ یا اینکه در هنگام نوشتن غلظت احساسات شان بر قوت تعقل شان غلبه می ورزد، که چنین اتهامات بی جا را می نویسند؟
یا اینکه بطور مثال با معنی اتهامات بی جا و عبارات زشتی که می نویسند، آشنائی دقیق ندارند؟
امید وارم در آینده، تاریخنگاران محترم ما، بدون توهین و دشنام به یکدیگر، البته از ورای شیوهٔ های بحث های علمی و اکادمیک، آنهم بصورت دقیق و مهمتر از همه فارغ از غلظت احساسات و متکی بر تعقل و خردگرایی بحث های علمی-تاریخی شانرا به پیش ببرند، تا آنکه ما خوانندگان هم بتوانیم از بحث های شان فیض ببریم! نوت: پیشنهاد جناب محترم خالدی که می خواهند در قبال برخی از موارد تاریخی با دانشمند محترم جناب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، کدام بحث علمی و اکادمیک را به پیش ببرند، به نظر من، پیشنهادی بدی نیست، بلخصوص هر گاه جناب محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم وقت و علاقه و حوصله ای چنین بحثی را، در یکی از برنامه های جناب محترم حبیب هوتکی به پیش ببرند، زیرا در آنصورت در یک فضای صمیمی و دوستانه تبادل نظریات، بهتر، صورت خواهد گرفته بتواند، البته این فقط یک پیشنهاد بود.
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
 |
| Hazarzbek Tajiashtun | 06.09.2025 | USA |  |
صحرائی,
جناب پاچا!
" حتماً می دانید که "پاچا ها" در جمله مقاماتی اند که صاخب صلاحیت و وظیفۀ تسلیت گفتن را دارند. عمر خطاب برای چنین واقعات تلویزون دارد و بشما با چشم امید انتظار دارد..... "
هرگاه محترم صحرائی صاحب به تاریخ رجوع نماید, این مرحوم پاچا صاحب بود که قوا مسلح انگلیس را هنگام نزدیک شدن به حجره/خانقا ایشان, با یک چف پر از هوا دهن محو ساخته و خود هم زمان با ۸۰ هزار روپی از محل غیب و غارت شد. در ازا چنین خدمت بی بدیل, مردم هم-اکنون هردم شهید کنر زمین مزروع ولی کم یافت بین دو کوه را به اولاده پاچا صاحب شکرانه جنسی دادند. در این قسمت از تاریخ گفته نشده که بعد از چسان یک واقعه نهایت بی نظیر, مبارک پاچا صاحب چای سبز یا سیاه را با کی نوشید.
|
 |
| Hazarzbek Tajiashtun | 06.09.2025 | USA |  |
افغانستان اینترنشنال,
"وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان روز جمعه ابراهیم گیلانی، عضو خانواده رهبر فرقه قادریه و شماری از حامیان او را بازداشت کرد. سیف خیبر، سخنگوی این وزارت آقای گیلانی را به «سوءاستفاده از تصوف» متهم کرد و گفت که این افراد «تحت پوشش مذهب، اعمالی مغایر با شریعت انجام میدادند»." By far one of the best decisions ever made in Afghanistan: Colonial era installed ones, that institutionalize the dangerous birth-based-superiority concept in Afghanistan. As such all natives such as Pashtuns, Tajiks, Hazaras, Uzbeks and others dubbed to be inferior in comparison to them in their own land, permanently. Their success is measured based on mesmerizing millions of good Muslim Afghans to complete obedience, and therefor Taliban doing the right thing stopping them.
|
 |
| صحرائی | 06.09.2025 | کلیفورنیا |  |
جناب پاچا!
حتماً می دانید که "پاچا ها" در جمله مقاماتی اند که صاخب صلاحیت و وظیفۀ تسلیت گفتن را دارند. عمر خطاب برای چنین واقعات، تلویزون دارد و بشما با چشم امید انتظار دارد. او ثبت قران شریف دارد. آوازاش هم جذاب است. به حیث حامی اسلام و افشاگر کفر، و هم به حیث کقر شناس در قلب قدرت بزرگ جهان غیر اسلام، هر روز تسلیت و لعنت می فرستد. از نام اسلام و آدرس جهان اسلام نفرت علیه غیر اسلام نیز می فرستد. هم صحبت های تلیفونی او خبر داده و گفته اند که این زلزله قهر خدا بوده است. ما مسلمان عادی از خدا می ترسیم. اگر این زلزله قهر خدا باشد، پس ما نمی توانیم در برابر قهر خدا کاری کنیم. پرستش هیچ چیز دیگری را غیر از خدا در سر نداریم. این هم روشن نیست که در لیست وطنپرستان شما "پاچا" کیها شامل اند. با عمر خطاب همکار شوید. نفرت را از آن طریق علیه حریفان خود پخش کنید. خریطه های پول توسط هم نشینان شما و عمر خطاب پُر شده می تواند. والسلام. صحرائی.
|
 |
| وحید | 04.09.2025 | طورخم |  |
عزتمند محترم مدیرصاحب اریانا انلاین السلام علیکم خداوند جله جلالُه شما را در جامه عافیت داشته نامه هذا در ساعت نیک برسد نمیدانم چرا از مدت سه یوم به این طرف دردریچه نظریات چیزی نرسیده است یک نامه توسط این قلم مرقوم بود محترم محمدعثمان خان ترکی درمورد ان چیزی نفرموده اند ایشان قتلهای کوچه بازاری را جواز داده بود حال می بینیم که در ماتم کنر همان پیلوتان که او قتل شان را روا داشت و همان هلیکوفتر داکتر مرد و زن دوران اشغال به ماتم و مداوا رسیدګی کرده اند |
 |
| حسیب الله | 04.09.2025 | آلمان |  |
پس از تقدیم سلام، پیشنهاد یک بحث اجتماعی: آیا کلتور خانه سازی و ساختن خانه های دارای مقاومت بیشتر به مقابل زلزله، بلخصوص در مناطق زلزله خیز افغانستان عزیز، تا به چه حد، به معلومات و اطلاعرسانی دقیق و وسیع انجنیران ساختمانی محترم ما و مهندسان و معماران ساختمانی محترم ما نیاز دارد؟
اینبار، آلام هموطنان عزیز ما، که قربانی مرکز زلزلهٔ فاجعه بار اخیر در ولایت کنر و همچنان در مناطق همجوار آن در ولایات ننگرهار، لغمان و نورستان گردیده اند، فراوان می باشد، که امید وارم هر یک از هموطنان محترم و عزیز ما که توان کمک را دارند، البته هر یک به حد توان خود، در جهت تسکین آلام قربانیان زخمی و "بی خانمان" این زلزلهٔ مدهش و ویرانگر و رساندن امداد به زخمیان این فاجعهٔ بزرگ، سهم خویش را ادا کنیم!
خسارات جانی و مالی گستردهٔ را که این زلزله، که اینبار در عمق حدود (ده کیلو متری سطح زمین) به وقوع پیوسته است، بدون شک که بسیار زیاد می باشد، زیرا این زلزله، اینبار نیز، یک فاجعهٔ انسانی را رقم زده است، که بیشتر از یک ونیم هزار از هموطنان عزیز ما در آن جان های شیرین شانرا از دست داده اند، همچنان چندین هزار هموطن عزیز دیگر ما را نیز، این فاجعه زخمی و مجروح گردانیده است که باید به آنها رسیدگی صورت گیرد.
به نظر من، یکی از دلایل، البته تاکید میدارم بر اینکه، یکی از دلایل را، میتوانیم که، کمبود مقاومت ساختمانی خانه ها و ساختمان های خواند، که هموطنان محترم و عزیز ما، اکثرا از اثر عدم توانائی مالی، در همچو "خانه های کم مقاومت به مقابل زلزله" در آن بسر می برند، که از اثر وقوع زلزله شدیدا به هم می ریزند، یا شدیدا ویران می شوند و قربانی ها و زخمی ها و خسارات زیادی را هم به بار می آورند.
از آن رو، هر گاه انجینیران ساختمانی، مهندسان محترم و معماران ساختمانی محترم و همچنان گلکاران محترم و عزیز ما، هر گاه در ساحات "مقاومت ساختمان های ساده و وطنی به مقابل زلزله" دانش تخصصی، تجربیات علمی و نیز بقیه اطلاعات و معلومات تخصصی-فنی شانرا، با هم شریک سازند، همچنان با مردم عزیز ما اطلاعات و معلومات موثر و مفید شانرا در این زمینه به اشتراک بگذارند، بدون شک که همچو یک عمل نیک خالی از لطف، انجینیران ساختمانی و مهندسان ساختمانی محترم ما، که در ساحات "مقاومت ساختمان ها به مقابل زلزله" تخصص دارند، نخواهد بود.
زیرا بلخصوص در مناطق زلزله خیز افغانستان عزیز، مردم عزیز ما به معلومات و اطلاعات دقیق راجع به "مقاومت ساختمان ها به مقابل صدمات زلزله" نیاز دارند.
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
| محمد داؤد مومند | 04.09.2025 | متحده ایالات |  |
ابراز معذرت
حین تایپ کردن مضمون خود تحت عنوان کدام جمهوریت، سافتویر کمپیوترم به دیدانگی پرداخت و جملات و کلمات گد ود شد. لذا چندین اشتباه در مقاله قابل ملاحظه است، بطور مثال حامد کرزی چندین ملیون دالر و یورو را از دشمن تاریخی افغانستان ایران به پول دشمن تاریخی افغانستان... تحریر گردیده، لذا جدا معذرت میخواهم.
|
 |
| پاچا | 04.09.2025 | کلیفورنیا - امریکا |  |
زلزله مرګبار در ولایات شرقی افغانستان و سکوت خاینین ملی!!! من منتظر بودم که درمورد زلزله اخیرکه در ولایات ننګرهار، کنر لغمان ونورستان بوقوع پیوست از ذوات محترم میهن پرست چیزی بشنوم ولی متاسفانه کدام اظهارنظر دریافت نشد. به همه مطبوعات جهان معلوم است که در این فاجعه الهی بیش ازپانزده صد قربانی بشمول اطفال،زنان ومرد قربانی داد وهم بیش از پانزده هزار مردم زخمی وعلیل شدند، مؤضوع را خلص بیان میکنم تا خوانددګان را بیشتر درد سرنداده باشم.
به نسبت این فاجعه الهی بعضی ممالک پیامهای تسلیت وهم وعده کمک نمودند که قابل ستایش است. اما ګیله من این است که چرا اشخاص فراری مانند صلاالدین ربانی، عطا چور، قانونی، ضیا مسعود وولی مسعود برادران خاین ملی مسعود پنجشیری، امرالله صالح، کره مسعود یعنی احمد مسعود، بسم الله خان وزیر دفاع پشقل فروش، خلیلی، محقق، سرور دانش بی دانش، سیاف شیطان بزرګ اسمعیل خان وغیره خاینین ملی حتی یک تعذیت نامه نفرستاد.
اګر این واقعه الهی در ایران،تاجکستان،امریکا، اروپا وحتی اسراییل بوقوع میپوست، اولین کس باید داکتر عبدالله میبود که پیامهای تسلیت برای شان میفرستاد.. طوریکه در تک تاک ورسانه ها دیده شده پنجشیریان ازخوشحالی رقصهای قرصک برپا واظهار خوشی کردند. مردم افغانستان باید دشمنان داخلی خود را بشناسند.
باعرض حرمت پاچا
|
 |
| Hazarzbek Tajiashtun | 31.08.2025 | USA |  |
فضل احمد افغان,
" .....افغانستان بعد از شاه زمان ابدالی و قبل از شاه امان الله غازی استقلال [خود مختاری] داخلی داشت اما ازادی سیاسی ..... نداشت...... "
نهایت تحلیل درست و بدون لاف و پتاق معمولی که عمدتا فقط از ریشه احساس انعکاس میگردد. برعلاوه نداشتن ازادی سیاسی, روکرد ها و اعمال سوپر قدرتها وقت نشان میدهد که در امادگی برای حایل-ساختن-سیاسی و فزیکی افغانستان برخورد ها و تعاملات اجتماعی نیز انجینری گردیده است. در ساختار انجینری شده اجتماعی افغانستان, این اورده شدگان و میراث خوران قبل از بروز مرحوم امان الله خان بودند که اخرین میخ را در تابوت سلطنت اش کوفتند. حتی در مسیر زندگی ما و شما, با چشم سر دیدیم و با گوشها شنیدیم که منبع و شاخص ها منفی و عقبگرا تغیر در افغانستان, در مرکزیت و محوریت پشتوانه شده سرخ رود, قلعه جواد, دوشی, شور بازار و پاچا نشین ها ریشه داشته است. مفهوم گپ پخته مرحوم سلیمان لایق - موقف سیاسی ایشان مورد بحث نیست - که در شعر مشهور خود انها را در کتگوری " د جمات حرامیان " معرفی میدارد, قابل مکس است.
نهادینه سازی چنین پدیده و سلسله انجینری شده قرار داد اجتماعی- بومیان دایم مادون و اقلیت وارد شده دایم برتر- را اکنون منورین انها از نسل به نسل انتقال داده, موجودیت دوام انرا در افغانستان ورنتی و گرنتی می نمایند. واقعیت شناخته شده است که گویند, دشمن درون, نهایت خطرناک تر از دشمن بیرون است!
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 31.08.2025 | کیوبک |  |
کیش سیاسی محترم ن- جلیل زاد چیست؟
وی در معرفی سوابق خود که از معرفی و تفصیل آن ماهرانه اجتناب میورزد، مینویسد که :«من امانیستم»
ولی در عین حال وی یک ماویست است.
جلیل زاد که چیز نویس بسیار قابلی است و صلاحیت نوشتن را به هردو زبان وطنی یعنی پشتو و دری دارد، برای اولین بار چند ماه قبل مانند سمارق کوهی در ویب سایت افغان جرمن سبز کرد و بالاتر و ماهرانه تر ازدیگران به ستایش شخصیت امان الله خان که اعلام دهندۀ جنگ افغان با دولت انگلیس بود و انگلیس در محاذ سمت جنوبی تحت قیادت سپه سالار نادر خان شکست خورد و حاضر به متارکه گردید، پرداخت، که موجب تحسین فراوان آن ویب سایت قرار گرفت.
اینکه جناب محترم ن- خلیل زاد در طول سالیان متمادی با وجود استعداد فوق العاده خوب در قسمت چیز نویسی، خاموش و کاملاً بی پروا مانده بود، در ذات خود قابل سؤال است.
یک احتمال دیگر هم وجود دارد که نام ن- جلیل زاد یک نام مستعار باشد و دلیل آن این است که وی از معرفی شخصیت خود کلاً طفره رفته و به سخن های شاعرانه پناه برده است.
|
 |
| وحید | 30.08.2025 | طورخم |  |
اینجانب سلامهای خود را تقدیم میدارم امروز یک نوشته در مورد چپاول معادن و احجار قیمتی مرقوم و مکمل حقیقت انشا کرده است از ولایت کنرها سنګهای پیازی لالونه و بیروج به خروارها به نرخ ناچیز لیلام میشود از مناطق ترکستان خصوصا از بدخشنان به راههای مختلف به پاکستان وچین میرسد زیاتر ار باجوړ میګذرد البته زغال سنک و اسلحه و آهن داغمه از غلام خان زیاد میرود شوکاڼی هم به نیم بیع از دست میرود راههای وچ خوړ او څڅوبی دوباره فعال شده برای قاچاق |
 |
| حسیب الله | 29.08.2025 | آلمان |  |
Hazarzbek Tajiashtun !
تا زمانیکه از اتهامات بی جا و بی اساس تان در مورد من، بصورت جدی و دقیق شرافتمندانه معذرت نخواهید، من حاضر نیستم با یک شخصی که اتهامات بی جا و بی اساس می بندد، وارد کدام بحثی شوم.
از آنرو، قبل از معذرتخواهی دقیق تان، لطفا در آینده، سعی بخرچ دهید، که اسم مرا وارد تبصره های تان نکنید!
|
 |
| عبدالباری جهانی | 28.08.2025 | ویرجینیا |  |
محترم هزار بیګ تاجشتون سلام و احترامات. از تبصره محتصر ولی عادلانه ایکه در باره کتاب بنده نموده اید نهایت ممنونم. حقیقتاً در کتاب خود حتی یک پراګراف هم غیر مستند نیست و از همه مهمتر اینکه اکثر استناد به آثار شخص سید مستند شده اند. بګذار بدین وسیله یک فصل تاریخ ما از تاریکی های افسانه سازي به میدان روشني واقعیت ها بیاید. نمیتوان مردم را تا ابد به مدیحه سرایی، افسانه سازي، واقعیت پوشیدن ها و نوشتن به اساس عقیده های شخصی فریب داد. از جنا شما بار دیګر ممنونم.
|
 |
| Hazarzbek Tajiashtun | 27.08.2025 | USA |  |
: حسیب الله,
".... بدون شک که حکومت طالبان نیز در بسا مواردی قابل انتقاد می باشد؛ اما از آنجائیکه برخی از هموطنان عزیز ما، از درک این موضوع عاجز اند، که چرا در قرن به اصطلاح بیست و یک میلادی، یک حکومتی مانند حکومت طالبان...... کشور را از طریق "قوانین الهی" مدیریت و اداره می کنند، می توانند دانشمندان کشور، البته آن دانشمندانی که توان یک تحلیل علمی را در این زمینه داشته باشند،........ "
گاهی و حتی اغلبا, تعدادی قرار گفته امد خود شما - " از درک تحلیل علمی عاجز اند" :
یک فرد باهوش - به درجه مشخص تحصیل ارتباط ندارد - میتواند دیدگاه خود را در ازا شواهد و اطلاعات جدید که حتی در تضاد با طرز تفکر او باشد , تغییر دهد. مگر یک شخصیت انداکترین شده/تلقین شده, فاقد چنین توانایی است. زیرا ذهنیت انها برای رد حقایق قبلا مشروط سازی شده است.
من الله توفیق
|
 |
| الله محمد | 26.08.2025 | آلمان |  |
بردار عزیزم محقق گرامی ارسلا صاحب !
با عرض سلام، روی مبارکتان را از دور می بوسم.
خدا واحد و شاهد است تا همین اکنون بعد از مطالعه شعر زیبای تان خندیده ام و حتی باید بنویسم که اشکهایم آمده. بسیار تشکر از این عکس العمل پر از اخلاق خوب تان و تعلیم و تربیه بالای تان.
باور نمایید که از نوشته های شما عزیز همیشه می اموزم و انرا به شوق خاص مطالعه می نمایم. متاسفانه یک قسمت نوشته اخیر تان را هر قدر انتیگرال گرفتم، مشتق و مخرج مشترک انرا پیدا نتوانستم. هر گاه گستاخی صورت گرفته باشد، بخشش باشد. همیشه که اسم شما را می بینم به یاد داکتر صاحب خیر محمد ارسلا داکتر گوش و گلون می افتم ، که در خوردی در جاده میوند گوشهایم که مشکل می داشت انجا در معاینه خانه اش می رفتم. نمی دانم حیات دارند و یا خیر یک انسان بسیار شریف بود.
بحر رازم پیچ و تاب فکر گرداب من است
شوخی طبع رسا امواج بیتاب من است
|
 |
| زلمی سیدال ناسر | 26.08.2025 | کیوبک |  |
بعد از عرض احترام
بهتر میبود جناب محترم ارسلا که نویسنده خوب و قابلی استند، و قابلیت دفاع را از مدعیات خود دارند، به عوض بیت ابوالمعانی بیدل که به قول خود بیدل کوهند و کتل دارند، ذواتی را که در مورد مضمونش تبصره های نوشتند، مجبور به بالا رفتن به همچو کوه و سلاسل جبالش از طرق کتل صعب العبور، نمیساخت و با توضیح توضیحات عالمانه و فاضلانۀ خود به تنویر ذهن و برداشت شان از محتوی مقاله می پرداخت.
صرف یک عرض دوستانه است.
|
 |
| Hazarzbek Tajiashtun | 26.08.2025 | USA |  |
هارون حکیمی " سید جمال الدین افغانی : از افسانه تا حقیقت. د ښاغلی جهانی څیړنیز اثر..... "
[عبدالباري جهانی]: " هدف ازین جزوه صرفا معرفی افکار و عقاید سید جمال الدین افغانی و رد نمودن بعضی افسانه هایست که به هیچ وجه با متون و اسناد تاریخی همخوانی ندارند و کوشش خواهیم نمود تا حقایق و واقعیت های تاریخی را هر چه روشنتر بسازیم....... "
ارزش پخش منحصر به فرد بودن چنین کتاب, خود نمایانگر انست که برای همیشه نمیتوان همه را در زنجیر مروج قصه خانی در دروغ ها لفافه تاریخ شخ بست. چنین شنا خلاف جریان اب را که جرات و متانت می خواهد, به محترم شاعر عبدالباري جهانی تبریک باد. کتاب ها معاصر و نهایت عام مروج تاریخ در افغانستان, عمدتا از طرف مولفین نوشته شده است که خود در رسته و طبقه کاملا جدا سید جمال الدین افغانی در افغانستان رشد نموده و پذیرش کلی آنچه که در مورد مرحوم تکراری گفته شده است, فقط کاپی گردیده است. مثلا در بزرگترین حجم تاریخ نویسی هم اکنون رو دست, که مولف ان محترم سید دوکتور عبدالله کاظم می باشد, نه تنها کدام تجدید نظر در ان مورد از تاریخ صورت نگرفته بلکه با پافشاری خاص حتی ریشه اجداد محترم خود را در لفافه نهایت مقدس شده گویا " اتش نفس" جز تاریخ افغانستان ساخته است. محترم تاریخ نگار اغا صاحب کاظم, برای استحکام فولادی ساختن چنین مقدسیت اسناد را به امضا امیر شیرعلی خان بدست دارد که مشتاقانه انرا در موزیم کابل نگه میدارد. او در استفاده از مجزوبیت ذهنی ماحول, به راحتی میتواند از چنین ادعایی در برود، ولی چنین ادعا و خوری هرگاه از منشا مثلا عبدالباري جهانی امکان پزیر نبوده حتی خنده اور خواهد بود. چرا چنین فرقی? در اخیر چنین سوالات در ذهن خطور می نماید: ایا کدام جمله یی از مرحوم سید جمال الدین افغانی یاد گار مانده است که ایشان فقط یک احساس ساده خود را در مورد مردم و کشور افغانستان ابراز نماید? مرحوم چطور توانست با 3 قدرت متخاصم وقت - انگلستان ترکیه و وروسیه - در مقاطع زمان ها خاص ارتباطات مستقیم بر قرار نماید?
|
 |
| حسیب الله | 26.08.2025 | آلمان |  |
پیشنهاد یک بحث "علمی-اجتماعی" برای تاریخدانان محترم ما:
سوال این است، که با وجود آنکه، قرار فرمودهٔ نویسنده و محقق گرامی، جناب محترم احمد فواد ارسلا، همچنان قرار برداشت های "علم تاریخ امروزی"، هرودت و یا Herodot von Halikarnass, که در حدود ۴۸۰ - ۴۴۰ قبل از میلاد زیسته است، به حیث یک تاریخ دان، تاریخ نگار، مورخ، جغرافیا دان و "مردم شناس، یا Völkerkunde" نیز بوده است، همچنان آثار شرح تاریخ جهانی وی و یا "Universalgeschichte" وی، تحت عنوان "Historien" در ۹ کتاب به دسترسی علاقه مندان تاریخ قرار دارد؛ در عین زمان Herodot و یا هرودت در سطح جهان، همچنان از دیدگاهٔ داشته های "علم تاریخ امروزی" لقب "پدر تاریخنگاری" و یا لقب "Vater der Geschichtsschreibubg" و یا هم به زبان لاتینی لقب pater historiae" را کسب نموده است؛
سوال در این رابطه این است، که چرا "برخی از ایرانی ها و یا بهتر است بگویم، چرا برخی از فارس ها" به گفتهٔ محقق ورزیده جناب محترم احمد فواد ارسلا، با چنین یک شخصی که در سطح جهان و در سطح علم تاریخ لقب "پدر تاریخنویسی" را از آن خودش نموده است، "دشمنی می ورزند" ؟
امیدوارم، در صورت داشتن وقت و حوصله و علاقه، همچنان در صورت لزومدید پرداختن به این موضوع، تاریخ دانان محترم و گرامی ما، پاسخ این سوال را، از ورای داشته های تحقیقات علمی-تاریخی شان، به مردم عزیز ما، بصورت درست و دقیق تشریح و توضیح بدارند، تا آنکه در بخش تنویر و روشنگری در این زمینه نیز، برای مردم عزیز ما یک کار نیک و مثمری صورت گرفته باشد.
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
 |
| خلیل الله معروفی | 26.08.2025 | جرمنی |  |
سپاس بیکران از برادر به جان برابرم، جناب "الله محمد خان"! درود و تحیات بیکران مر دوست و برادر گرانقدرم، جناب "الله محمد خان" را، که با کامنت آرامبخش و نوازشگر خود، تار تار وجودم را نوازش دادند. من دوستان یکدل و پاکدل و دانای خود را چون برادران سکۀ خود میدانم و به خود میبالم، وقتی مورد الطاف کریمشان قرار میگیرم. از خداوند لایزال با دو دست دعاء استدعاء دارم، که وجود ذیجود خودشان و فامیل و ارجمندان عزیزشان را در دامان مهر خود مأمون و خوشبخت نگه بدارد و از نعمات نامحدود خود برخوردار بسازد. با محبت فراوان او په درناوی
|
 |
| دوکتور محمد اکبر یوسفی | 26.08.2025 | آلمان |  |
جناب محترم فواد احمد ارسلا!
سلام بر شما!
تذکرات کوتاه اینجانب بخاطری نبوده است که من اعتراضی داشته باشم که شما و یا کس دیگری چرا چنین و یا چنان می نویسند. نه برای چنین کنترول و نظارت از جانب کدام مرجع توظیف شده ام و نه هم نیازمندی به چنین چیزی احساس می کنم. اینکه در جهان چه بسی کتابخانه ها وجود دارد و یا علوم مختلف با چه عمق و وسعت انکشاف کرده است، هم چنان نه تنها برای شخص من درد سر ایجاد کرده است و نه هم از آن شخصاً، خود تلاش بهره گیری در بازا آزاد از خود نشان داده ام. حال درین سن هم کاندید کدام مقام نیستم. کدام کتاب هم برای فروش در مارکیت ندارم. اینکه در بارۀ "هیرودوت" جهانیان چه می دانند، هم چنان بررسی آنرا کسی برایم نسپرده است. اینرا هم تا جائی که خود متوجه شده ام، می فهمم که به قول دانشمندان "تعریف" یک کلمه، یا یک ساحۀ علمی انسان را نه عالم می سازد و نه هم کدام پدیدۀ نو علمی، به نام انسان ثبت می کند که برایش منفعت اور باشد.. شما می توانید در "گوگله" مشکل خود را حل کنید. تشکر. یوسفی.
|
 |
| احمد فواد ارسلا | 26.08.2025 | آمریکا |  |
عالم معنی شدیم و داغ جهل از ما نرفت ساخت بیدل علمهای بی عمل ما را کتاب
|
 |
| احمد آریا | 26.08.2025 | امریکا |  |
دوستان گرامی، خوانندگان وبسایت محبوب آریانا افغانستان،
بنابر تجربه و احتمالاً بی فایده بودن نقد های بیشتر بر مقالات احمد فواد ارسلا و از جمله مقاله «چرا نباید مورخان گذشته را با معیارهای امروز قضاوت کنیم؟» که به ظاهر بدون انگیزه و با کمترین زحمت نگاشته شده است نخواستم چیزی بگویم، اما با توجه به انتقاد دقیق و موشکافانه محترم دوکتور محمد اکبر یوسفی و پاسخ غریب نویسنده به جناب شان، با مروری بر آن مقال به این نتایج دست یافتم: ۱. درعنوان مقاله که می گوید: «چرا نباید مورخان گذشته را با معیارهای امروز قضاوت کنیم؟» تأکید بر این است که نباید در ارزیابی و داوری کارهای مورخان قدیمی، از معیارهای امروزی استفاده کنیم، چون این کار نادرست است و ممکن است باعث نادرستی در فهم تاریخ شود. اما در متن، نویسنده در حال تأکید بر ارزش و اهمیت کارهای تاریخنگارانی مانند هِرودوت و غبار است و این تاکید ارزش گذاردن به کارهای تاریخ نگاران می تواند از معیارها و ارزش های امروزی باشد، یعنی همزمان با اینکه او می خواهد نشان دهد که قضاوت بر اساس معیارهای امروزی اشتباه است، و این کار باعث کمرنگ کردن ارزش تاریخی کارها می شود، اما متن نشان می دهد که نویسنده در حال دفاع از ارزش کارهای گذشته است. این دو پیام کمی با هم تناقض دارند: یکی می گوید نباید قضاوت کنیم، دیگری نشان می دهد که ارزش کارشان در زمان خود است و باید آن را در همان بستر ارزیابی کنیم. ۲. در پایان مقاله، نویسنده می گوید که کارهای هِرودوت و غبار ممکن است با معیارهای امروزی کامل نباشند، اما ارزش واقعی آن ها در این است که پیشگام و راه گشا در تفکر و روش شناسی تاریخی بودند و راه را برای تحقیقات بعدی باز کردند. اما در همان نتیجه گیری نهایی او همچنین اشاره می کند که آثار آنان نواقص و کمبودهائی دارند که باید در ارزیابی های جدید در نظر گرفته شود.
مشکل در کجاست؟ به این معنا که، اگر آثارشان کامل نیست، پس چرا باید ارزش زیادی برایشان قائل شد؟ یا اگر ارزششان زیاد است، چرا باید نواقص آن ها را برجسته کرد؟ این تناقض نشان می دهد که در یک بخش، ارزش کارشان را تأیید می کند و در بخش دیگر، نقصهایشان را می گوید؛ این دو موضع در ظاهر با هم در تعارض هستند. و درست برخلاف آن چیزی است که عنوان مقاله می گوید (چرا نباید مورخان گذشته را با معیارهای امروز قضاوت کنیم؟»). پس در همه حال این قضاوت انجام شده است. همچنان نویسنده هشدار می دهد که اگر تاریخ را (آثار دو تن از تاریخنگاران مذکور را) با دیدگاه های اخلاقی و فکری امروز نگاه کنیم، ممکن است درک علمی و صحیح تری از تاریخ نداشته باشیم، چون این کار ممکن است باعث تحریف حقیقت تاریخی شود. اما در ادامه، او می گوید که آثار هِرودوت و غبار در زمان خودشان پیشگام بودند و نقش مهمی در توسعه دانش تاریخ ایفا کردند، و نسل های بعدی باید از آن ها یاد بگیرند.
مشکل در کجاست؟ از یک سو، بر اهمیت نداشتن قضاوت با معیارهای امروزی تأکید می شود، چون آن ها ممکن است باعث تحریف حقیقت شوند و ارزش کارهای آنان در زمان خودشان تأیید می شود، و از سوی دیگر نسل های بعدی را به پیروی از آنها تشویق می کند، سوای اینکه ارزش های عصرآنان با ارزش های عصر کنونی و نسل های بعدی همخوانی داشته باشند یا خیر. بنابراین و با توجه به این تناقضات دیده می شود که نویسنده در تلاش است بین دو موضع متضاد تعادل برقرار کند: - یکی این که نباید آثار قدیمی را بر اساس معیارهای امروزی سنجید، چون هر دوره ای معیارهای خودش را دارد. - دیگری این که، آثار این مورخان در زمان خود بسیار ارزشمند بوده و باید آن ها را در همان بستر زمان شان ارزیابی کرد و به آن ها احترام گذاشت. اما در عمل، این دو موضع گاهی اوقات با هم در تعارض قرار می گیرند، چون نویسنده مقاله هم ارزش کارهای قدیمی را می پذیرد و هم هشدار می دهد که نباید آن ها را با معیارهای امروزی داوری کرد. این تعارض، نشان می دهد که نویسنده هیچ نوع تلاشی برای توجیه و توازن بین این دو دیدگاه به صورت کامل و بی تناقض انجام نداده است و در نتیجه با چندین ابهام و تناقض دچار شده است. و اما برخلاف عنوان مقاله موردنظر: چرا باید مورخان گذشته را با معیارهای امروزی قضاوت کنیم؟ باید گفت: ۱. ارزیابی انتقادی در هر زمان و در هر مورد ضروری است، زیرا قضاوت بر اساس معیارهای امروزی می تواند کمک کند تا نواقص و اشتباهات در قضاوت های تاریخی شناسایی و نقد شوند و از تکرار آنها در آینده جلوگیری گردد. این رویکرد، ما را قادر می سازد تا از خطاهای گذشته درس بگیریم و تاریخ را به عنوان ابزاری برای پیشرفت و اصلاح در نظر بگیریم. ۲. با ارزیابی رویدادهای گذشته و نحوه برخورد تاریخ نگاران با آن ها از منظر ارزش های امروزی، می توان روند پیشرفت اخلاقی و حقوق بشری را درک کرد و در مسیر بهبود جامعه گام برداشت. این تحلیل ها به ما کمک می کند تا نقاط قوت و ضعف مسیر تاریخی را بشناسیم و در جهت اصلاح و توسعه اجتماعی حرکت کنیم. ۳. ارزش ها، خطاها و تاثیرات گذشته همواره در آثار مورخان انعکاس یافته است، اما باید توجه داشت که آثار تاریخی و نوشته های تاریخی، بی تأثیر از ارزش ها و اعتقادات فردی و همچنین ارزش های عصری که در آن زندگی می کرده اند، نیستند. هیچ تاریخ نگاری تاکنون نبوده است که بدون انگیزه های سیاسی یا فرهنگی خاص، قلم بر کاغذ گذاشته باشد. به همین دلیل، بسیاری از آثار تاریخی و درسی به نوعی آلوده به ناسیونالیسم هستند؛ ناسیونالیسمی که نویسنده خود به شدت به آن پایبند است. هدف اصلی او در همه حال، ذهنیت سازی است، چه برای اقشار مختلف جامعه و چه برای نسل های آینده. اگر مخاطبان او کودکان یا نوجوانان باشند، از این چه بهتر! یکی از پیامدهای منفی این رویکرد، این است که تاریخنگار با این نوع تحلیل ها، پیشاپیش هرگونه تمایل به بازگشت به حقایق را در نسل ها می کشد. خالقان تاریخ ها به خوبی درک کرده اند که انگیزه اصلی شان، جاودانه کردن دیدگاه ها و تمایلات فکری خود است. برای مثال، زمانی که یک تاریخنگار وطنی از عبدالرحمن و دیگر شخصیت ها تصویری تازه و متفاوت ارائه می دهد، در حقیقت پیشاپیش «تمیز» خوبی از بدی را از میان برداشته است. در نتیجه، شناختن اشتباهات موجود در تاریخ و مواردی که بر اساس معیارهای امروزی غیرقابل قبول هستند، اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا این آگاهی، زمینه ای برای ساختن آینده ای بهتر فراهم می کند. با احترام
|
 |