تاریخ امروز:
جدیدبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
اعمالبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
   
نما:  تمام عناصربرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
  
  
  
  
جان محمدجدید01.07.2025امريکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

سلامها و احتراماتم را خدمت خواننده گان محترم ويبسايت "آريانا افغانستان آنلاين" تقديم ميکنم.

پيام جناب تاجيشتون در کيلکينچۀ نظريات توجهم را به محتواى مقالۀ جناب نور احمد خالدى تحت عنوان "شکست استراتيژيک اسرائيل در حمله به ايران" جلب نمود. بعد از جست و جو در انترنت دريافتم که مقاله قبلاً به زبان انگليسى در ديگر منابع به نشر رسيده است و جناب خالدى به زور گوگل يا هم کدام سافتوير ترجمۀ ديگر آن را "فارسى" ساخته و به نام خود نشر نموده است. اصلاً باورم نميشود که شخصى مانند جناب خالدى دست به چنين کارى بزند. اما با تأسف مقاله يى که وى به نام خود نشر کرده است، از کس ديگرى است.

 من شخصاً از گرداننده گان "ويبسايت آريانا افغانستان" تقاضا ميکنم تا نوشتۀ فرستادۀ موصوف را از ويبسات بر دارند تا به اعتبار ويبسايت خود لطمه نزده باشند. در صورتى که آقاى خالدى ثابت نمايد که مقاله از خودش است، بعد ميشود که به نشر دو بارۀ آن بپردازند. البته اين نظر شخصى من است و مسؤولين ملزم به اجراى آن نيستند.

لينک مقاله به زبان انگليسى:
https://www.middleeasteye.net/opinion/israels-failure-subdue-iran-shows-it-can-no-longer-dictate-regional-order
با احترام
جان محمد

پاچاجدید01.07.2025کلیفورنیا -امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

خزان راغی!!!
زيړې پاڼي دي رژيږې خزان راغی
د ګلونو وار شو تير چی زمستان راغی
داسی عمر دی تيريږی که خفه يی يا خوشاله
يو ځل به داسی واوری چی مرګ ډير په تلوار راغی
ذخيره نلرم په لاس کی اخرت ته ورروان يم
بس تش می دي لاسونه  چی اواز د قبرستان راغی
که خفه يم يا خوشاله دغه وخت به يو ځل راشی
کفن که ميسر شو،هم که څه ځايګی د ګورستان راغی
د يارانو سره ناست  بی خبره هم د ځانه هم  جهانه
د مرګ اواز چی وشو ټول وجود می په لړزان راغی
څه شول ياران ددی دنيا چی به ډير پری نازيدمه
په قبر ورته ناست،  نه يی اواز نه يی ګفتار راغی


تف لعنت په نيمګړی دنياګۍ شه هيڅ شل راڅخه نه شوه
حلال حرام می ټول کړل،نه يو شی می څه په کار راغی
عمر تير شو لا تيريږی په سرو سترګو پسی ژاړم
نه توښه د آخرت شوه، نه جهان می څه په کار راغی
حيران يم هغه چاته چی  جيفي ددی دنيا باندی نازيږی
په رڼو سترګو ورته ګورم چی د مرګی ګوزار په ما راغی
د سرو سپينو انبارونه جوړول  په دی فانی دنيا کی
بس خوشاله لږ په دې يم چی قارون هم په دې لار راغی
چی تبليغ د اسلام او ديندارۍ کړی د دوه پيسو لپاره
په ظاهره ثيقه درست په باطن کی ريا کار راغی
'پاچا' قيس درته ولاړ دی د خيرات کچکول په لاس کی
د ليلا کاروان تيريږی چی په منځ کی لوۍ اغيار راغی
په درنښت
پاچا

دوکتور محمد اکبر یوسفیجدید30.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم و قدرمند 

Hazarzbek Tajiashtun عزیز!
من از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. من به یادداشت شما باورمند بودم که با نوشتۀ دیگر فقط این بی شرمی را باید، بدون اشاره نمی گذاشتیم. این شخص را خوب می شناسیم. از شما یکبار دیگر بی نهایت ممنونم.

با احترام یوسفی.

Hazarzbek Tajiashtunجدید30.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​عالیقدر دوکتور یوسفی,

هدف این طرف فرد نیست بلکه طرح و تحلیل مفاهیم است که تاثیر جانبی ان ممکن به شخص بر بخورد. در موضوع خاصی که شما اشاره دارید, چندی قبل شخصیت که دیگر نمی نویسد نوشته ها متواتر مهدی خلجی عضو سابق واشنگتن انستیتوت - تنک تنک - را در دو ویبسایت به نام خود نشر می نمود. من میتوانم ثابت سازم که هنوز هم  چنین عمل نادرست گاهی اتفاق می افتد.

محترم فرید ذکریا, تحلیل گر و مادریتر CNN چندی قبل فقط یک جمله شخصیت دیگری را چنین وانمود ساخته بود که گویا از خودش است. قصه کوتاه که برای جبران ان, بی چاره با توبه به اصطلاح تا سرحد خط - بینی- کشیدن ختمش ساخت. چنین اخلاق باید در بین افغانها نیز مروج گردد. به سرشما محترم قسم که فکتور شخصی در ارتباط به یاد اوری اصلا موجودیت ندارد.

Hazarzbek Tajiashtunجدید30.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​دوکتور م عثمان ترکی,

"..... ضرورت سیاسی تغییر حکومت در ایران .... ایران و افغانستان در طول تاریخ مشترک از تاثیرات متقابل حوادث سیاسی متاثر شده اند..... "

مضمون خلص ولی خوب تحلیل شده از محترم دوکتور ترکی, که به اسانی می توان جوک هم رقم انرا در امتداد همسایه داری ایران مشخص نمود. فرق فاحش ان در این است که در  یکی, نیم از نفوس نیمه ازاد و در  دیگری از صحنه زندگی و اموزش به کلی حذف شده اند.

نهایت پره داکس و جالب به نظر می رسد که دوکتور عثمان ترکی تغیر یکی را نهایت-درست توصیه ولی برای میخکوب ثبات هم رقم ان در طول زمانی دو دهه لابی گری می نماید. شاید و خدا کند که برداشت این طرف اشتباه باشد,  مگر به نظر می رسد که ایشان در چگونگی موجودیت فرضیه ذاتی, با وجود که خود هیچ نوع سهمی در ان نداشته است چنان غرق است که نمیتواند از تنگنظری چنین پیوند تصادفی ذهنش را بسکلاند.

احمد آریاجدید30.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

در مورد طرز نوشتن کلمات دخیل:

جناب محترم، جان محمد تأکید دارند که قواعد نوشتاری یک زبان نباید بر زبان دیگر تحمیل شود. این امر به ویژه در مورد کلمات انگلیسی و فرانسوی که تفاوت در تلفظ و نوشتار دارند، اعتبار دارد؛ زیرا نمی ‌توان یک قاعده واحد برای همه موارد در نظر گرفت. اما در عمل، چندگانگی نوشتار ممکن است منجر به سردرگمی شود و نیازمند استندردسازی است تا ارتباط میان افراد آسا‌نتر گردد.

برای نمونه، اگر «امپریالیزم» را بر اساس تلفظ انگلیسی بنویسیم و تلفظ کنیم، در مقابل، کلماتی مانند فاشیزم، تروریزم، سوسیالیزم و کپیتالیزم نیز به همین صورت نوشته و تلفظ می ‌شوند. اما دیده می‌ شود که ما کلماتی مانند کنوانسیون، رژیم، ژورنالیزم، ژیوپولیتیک، فیزیولوژی را از زبان فرانسوی وارد زبان نوشتاری کرده‌ ایم. حتی در برخی مقالات، با کلمات مانند «پیوتین» در مقابل «پوتین»، «کامپاین» در مقابل «کمپین»، و «آنزایم» در مقابل «آنزیم» روبرو می ‌شویم. همه می‌ دانند که این کلمات در زبان انگلیسی به شکل دیگری تلفظ می ‌شوند. دری ‌نویسان ما حتی در مواردی، کلماتی مانند «فزیولوژی» در مقابل «فزیولوجی»، «تکنولوژی» در مقابل «تکنولوجی» یا «تکنالوجی»، و «بیولوژی» در مقابل «بیولوجی» یا «بُیالوجی»  را به کار می ‌برند. این نشان می ‌دهد که تلفظ کلمات انگلیسی و فرانسوی در زبان دری، به صورت مستقیم، از زبان ‌های مبدأ وام گرفته نشده است، بلکه در نتیجه روند تطابق و سازگاری در زبان است.

همان طور که جناب جان محمد متذکر شده است، زبان نوشتاری یک پدیدۀ قراردادی است. اما این قرارداد بر اساس توافق جمعی است و معمولاً توسط نهاد های زبانی مانند فرهنگستان زبان و ادب فارسی صورت می ‌گیرد. اما در غیاب این نهادها، تلفظ و نگارش کلمات خارجی بر اساس قواعد و رسم‌ الخط‌ های موجود به صورت غیررسمی و غالباً مشترک میان زبان ‌پژوهان و نویسندگان شکل می ‌گیرد. بنابراین دیده می شود که مشکل تلفظ و نگارش واژگان اروپایی در زبان فارسی تا حد زیادی حل شده است، اما هنوز راه درازی در برابر زبان دری باقی است.

در عمل، حمایت از یک رسم ‌الخط مشترک و منطقی، به کاهش سردرگمی کمک می ‌کند. تنوع در نوشتار، اگرچه ممکن است در ظاهر قابل توجیه باشد، اما در عمل میتواند فهم و آموزش را دشوار کند. بنابراین، پیروی از رسم‌ الخط استندرد، منطقیتر و مؤثرتر است.

نکته مهم این است که در زبان انگلیسی و فرانسوی، نحوه نوشتن و تلفظ کلمات بر اساس قواعد همان زبان ‌ها است، نه بر اساس تطابق مستقیم با حروف دری و فارسی. بنابراین، ایجاد و پذیرش یک شیوه نوشتاری واحد برای هر دو زبان، کمک می ‌کند تا گیجی و عدم شناخت معانی کلمات کاهش یابد.

به همین دلیل، در مورد کلمات مانند استندرد، استرس، سپیس و سپایس، دلیل این که ما آ‌نها را با «ا» (الف کوتاه) می‌ نویسیم در واقع ناشی از نحوه تلفظ و تطابق آن ‌ها در زبان دری است. در زبان انگلیسی، این کلمات با حرف «s» شروع می ‌شوند، اما در تلفظ، صدای اولیه «اس» (s) است و در نتیجه، در نگارش دری، برای نشان دادن نحوه تلفظ، از «ا» کوتاه در ابتدای واژه استفاده می ‌شود.

به عبارت دیگر، در زبان دری، برای نشان دادن تلفظ‌ های شروع شده با «s» که صدای آن در زبان دری به «ا» کوتاه نزدیک است، این رویکرد رایج شده است. این نوع تطابق، کمک می ‌کند تا خواننده دری ‌نویس بتواند تلفظ صحیح واژه را بهتر درک کند و از گیجی جلوگیری شود.

این روش، هم در نگارش و هم در آموزش، برای حفظ تطابق بین تلفظ و نوشتار معمولاً رعایت می‌ شود، هرچند که در اصل، این‌ها از زبان انگلیسی گرفته شده‌ اند و در آن زبان، نگارش همانطور که هست، است. بنابراین، در این موارد، استفاده از «ا» در ابتدای واژه در دری، به عنوان یک راهکار برای نشان دادن تلفظ است و نه صرفاً بر اساس قواعد نگارش انگلیسی یا فرانسوی.

یک مثال دیگر: اگر «امپریالیسم» را «امپریالیزم» می ‌نویسیم، چرا باید یک نظام را «امپریالیست» بنویسیم؟ اگر ناگزیر شویم «سوسیالیسم» را «سوسیالیزم» بنویسیم، چرا فرد یا جامعه را «سوسیالیزت» ننویسیم؟ از این جاست که ضرورت یکسان ‌نویسی و استندرد سازی آشکار می ‌شود.

در نتیجه، رعایت قواعد نوشتاری و توجه به تفاوت‌های فرهنگی و زبانی در نگارش کلمات اهمیت زیادی دارد.

با احترام

دوکتور محمد اکبر یوسفیجدید30.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
! به حضور ادارۀ نشراتی محترم آریانا افغانستان آنلاین و خوانند گان محترم سلام و احترام تقدیم است
همین لحظه وقتی بر نوشته های مختصر نویسندگان محترم نظر انداخته شد، از جمله متوجه اشارات و تذکرات دو نویسنده   : azarzbek Tajiashtun برخوردم. نوشته جناب محترم دوکتور نوراحمد خالدی,

 " شکست استراتژیک اسرائیل در حمله به ایران......."
 بار دیگر که در گذشته نیز چنین تکرار شده است, قابل یاد اوری می باشد که مضمون فوق تحت عنوان  Isreal's Critical Failuir in It's war in Iran  دو روز قبل  از نشر بنام شما, در یکی از قدیم ترین روزنامه به نام HARRETZ نشر گردیده است!

 و نوشتۀ دیگر از جناب محترمی که از مصر به این متن فرستاده شده است:


خوانندگان محترم آریانا افغانستان آنلاین!
سلام بر همهٔ شما.
طوریکه می دانید، در اوضاع سیاسی جهان هفته های قبل استعداد و نبوع  دو مهاجر سیاسی از دو کشور همجوار و مسلمان و همزبان چون ایران و افغانستان، مقیم امریکا مسبب «خوشی» مردمان دو کشورشدند. آنها ثابت سختند که کله دارند و از سرزمین های تأریخی باستانی می آیند و خون پادشاهان در رگ های آنان نگهداری می شود. از جمله استعداد طرح پلان مهم است، که فقط چنین شهزاده ها به آن آگهی دارند. جنگ های کیله باران خاصتاً قابل وصف است. خلاصه اینکه هنوز انتظار ما از تفویض جائزهٔ نوبل برای آن دو، بسر نرسیده بود، ک خوشبختانه یک نابغهٔ دیگری اینبار از «آسترلیا» با نام دوکتور نوراحمد خالدی، پیشقدم شده است. این نابغه با چنان تخنیک أشنا ودهم از چنان امکانات برخوردار است، که نقل قول از دٌر افشانی های او نمی شد کاپی شود. سالم تصویر را با لینک همین صفحه تقدیم می دارد. از تبصره خودداری می شود، زیرا در بارهٔ وقوع حوادث بررسی های همجانبه تا اکنون بدسترس سالم نرسیده است اختلاف نظر در همه جا گزارش یافته است. فقط تذکر داده می شود، که سطر اول او کافی است، تا بتوانیم درک کنیم که این نابغه چقدر مهم و از تبحر برخوردار است. دوسان محصل در جامعهٔ الازهر مصر چشم امید زیاد به بن نابغه دوخته اند. اگر تصویر ظاهر نشد، بکم لینک آن جملات را بخوانید آریانا افغانستان آنلاین
با احترام سالم.


​وقتی بر لینک یاد شده "کلیک" اجراء شد، این سطر زیر چشم جلوه گرشد:«یک مطلب باید از اول روشن کنم: من با رژیم آخوندی و ملاییاز ریشه مخالف هستم...» حال سؤال اینجاست، که آیا این "سایت" برای تبلیغات این چنین اشخاص  ایجاد شده است؟ این نظر علمی است و یا حکم فرد. این برای چه خواننده مهم است که بداند که آقای "دوکتور نوراحمد خالدی" کیست و چه موقف دارد؟ بهتر می بود که اول تعریف لازم از "راسیزم" را بیان می داشت و یا ااگر لازم می بود عواقب حکومت دینی را توضیح می داد، به جای اینکه به انواع گوناگون به معرفی شخص خود می پراخت.

با احترام

یوسفی


احمد فواد ارسلاجدید30.06.2025آمریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

سپاس از استاد محترم تره کی

تذکر شما در مورد نوشته سلاح زبان ارزش  این نوشته و موضوع را برای وطندوستان افغان بیشتر میسازد.

پاچا29.06.2025کلیفورنیا -امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​د سولى(صلح) په تکل!!!


ګريوان مى څيرى لاړم ملګرو ملتو ته د سولى په تکل
ستړى هم خالى لاسونه راغلم، شوم ستومان په ډير مزل
لږ سر مى ورښکاره کړ شورا د امنيت ته
بس خبره نژدى شوى وه چى وخورم ډير وهل
ويل يى څوک يى، چى په ارمان د سولى راغلى؟
ويل مى يو افغان يم چى پيدا کړم د زخمونو څه ملهم
ويل يى مونږ پنځه سړي خواره يو په جهان کى
دا زمونږه وظيفه ده چى، تقدير او ملکونه د خلکو کړو بدل
تصميمونه ټول په لاس د دي پنځه واړه کسانو
نمايندګان د نورو هيوادونو، يا ويده وي اويا ډير کوي خوړل

په شورا د امنيت کى دسيسي او پلانونه دي جوړيږي 
ډوب دي په فکرونو چى څنګه کړى ښکيلاک او يا وژل
اخطار يى راته راکړ چى بيا را نشى په دي لار
قذافى، صدام ته ګوره مونږ کوو هم داسى قتلول

هسى نوم دى د ملګرو ملتونو او شورا د امنيت
اوباما او هيلرى چى هرڅه وايى بس په مونږ يى دي منل
پيناټا راته ويل، د پنټا ګون په معنى پوه شوى؟ 
ويل مى سياست کى بلد نه يم که راته وښايى څه چل
ويل يى پنټاګون دي په معنى د پنځه واړه کنجونو
امريکا که اروپا ده، استراليا يا افريقا ده، هم د آسيا دي رانغاړل
دی نه وروسته د پاکستان او مسلمان ملک په تکل شوم
ويل يى عسکرتباه کوم ستا، پښتونستان به درنه هير کړم، ګوره ګوزار بل 
د واګي بندر نه تير شوم، د هندوستان پنډتان ګورم
مات بتان د سومنات، نه هيريږى پانى پت کى د آحمد شاه بابا غوبل
ويل مى چينايانو ته به لاس د مرستى، کمک اوږد کړم
ويل يى القاعده او طالبانو، مونږ ته اسلامى يغوريان راپارول
په فکرکى لږ ډوب شوم چى ايرانى اخوندانو له به ورشم
د  اشرف او محمود نه ډير خفه وو، د صفويانو تاج په پښو کى ايښود ل
تاجکستان، ازبکستان، ترکمستان احوال مى واخست
ويل يى په مونږ به پوره نشى، مونږ روسانو کړى يو دل د ل
د روسانو او د پوټين سره ماسکو کى ملاقات دى
غرامات به درنه غواړو مونږ خرڅ کړي په جنګ کى ډير روبل
د ربانى او د مسعود قراردادونه په ماسکو اوپه کويلاب کى
چى د ګروموف سره يى کړي، غواړو په هغو پوره عمل کول

پنجشيرى مسعود خرڅ کړشمالى افغانستان په مونږه باندى
د عبدالله او د مسعود امضآ پکى ده، چى اسناد مو لټول  
ويل مى د جنګ او د وژنو غرامات زمونږ ه حق دى
ولى هر څه په زور غواړۍ ديته خو  وايى د افغانانو غرقول
انتظار کوى روسان چى امريکايان به کله لاړ شي مات هډونه
د روسى ­ ايران پيمان دى په افغانستان به بيا وى وردانګل
مونږ روزلي خاينان­ وطنفروشان په شورا هم په دولت کى د افغان
جنګسالاران زمونږ په خوا دي بس د قوي او حملى تيارول
"پاچا" انصاف د قاضى په کور کى نشته که يى غواړى
څله په دي لار کى ته اخته يى، غواړى د ځان په عذابول
په درناوی
پاچا
نوټ: پيناټا د امریکا پخوانی دفاع وزیر

هیلیری کلنټن دامریکا پخوانۍ خارجه وزیره

احمد فواد ارسلا29.06.2025آمریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

احترامات و سپاس خدمت استاد جهانی و استاد معروفی

از اینکه نوشته سلاح زبان مورد مطالعه و تحسین شما قرار گرفت ممنون. 

ع، تره کی29.06.2025فرانسه/FotoGallary/CountryIcons/FR.png

​عادتاً نوشته های مورد علاقه را فقط یک بار میخوانم. اما نوشته محترم احمد فواد ارسلا را دو بار خواندم و ازان زیاد آموختم. درین نوشته روح یک ملت زخمی که در تلاش التیام زخم ها و بهم پیوستن توته های از هم پاشیده  خود است انعکاس یافته است. نوشته مظهر تبلور ناسیونالیزم افغانی است که تا همین اکنون زیر ضربات دشمنان وحدت ملی از چپ و راست قرار دارد. شاغلی ارسلا با قلم خود ( قلم پنسل با رنګ سیاه )  روی همه دشمنان همزیستی ملی را تا ابد سیاه کرد.

Hazarzbek Tajiashtun29.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​احمد فواد ارسلا,

" سلاح ساختن از لغات و اصطلاحات..... "

چه سلاح ثقیل که توپ از کابل به سمت لندن فیر و لندن حتی خبر هم ندارد:

افغانستان نوین در خودسازی دوباره خود توسط احمد شاه بابا درانی تاسیس که هویت زبانی در حدود نیم ازمردم ان فارسی/دری بوده که همراه و علاوه به ان زبان مذکور ارتباط زبانی تمام اقوام را  در افغانستان نیز شانه میدهد. گویا [فارسی ایران] همزمان و قبل از تشکیل افغانستان نوین وجود داشت و هم اکنون هم بدون کدام صدمه به هویت ثابت افغانستان موجودیت داردکه از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب انرا مردم افغانستان فارسی/ پاړسی می نامند.

پشتو و فارسی بعد از چندین قرن مطابق به برخورد طبعی زبانها باهم در تعامل کامل وهمزیستی مسالمت امیز درپهلو هم قرر داشته هیچ گپی نبود. تا شبی  وحیی در لفافه تفرقه بی انداز و حکومت کن در زمان مرحوم اخرین شاه نازل, ریشه تضاد زبانی را تهداب گذاری نموده "فارسی" با زور قدرت شاهی - شاید هم بیشتر از ان قدرت - رسما "دری" میگردد. عین پروسه را اتحاد شوروی در تاجکستان عملی نمود.

زبان پروسه طبعی بوده مطابق داد و گرفت کالا انبساط و انقباض نموده نمیتون انرا دیر در زنجیر و زولانه سرحدات سیاسی زندانی ساخت. اگر چنین بود هندوستان باید هم اکنون فارسی و پشتو حرف میزدند. کسانی که هویت تثبیت شده افغانستان را در بعد زبانی ان هم با دیوار کاغذی زبانی, فولادی تمثیل می نمایند در واقعیت هویت انرا فقط در سطح زبان تنزیل میدهند. اگر و هرگاه چنین بد میبود که احساس  شخصی خود را گفته امدید, اتاترک الفبا  ترکیه را لاتین نمی ساخت و سرود ملی پاکستان فارسی نمی بود.

مردم افغانستان مشکل زبانی نداشته, عمدتا روشنفکران که در عقده حقارت  نهایت بیجا, فکر می نمایند هویت زبانی خود را از دست داده اند به ان دامن میزنند.

حسیب الله29.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ټولنیز بحث: آیا زموږ  ټولنیزه ستونزه، د ابتدائیه ښوونځیو  په دوره کې (لمړی ټولګی تر شپږم ټولګی) د درسی نصاب یا "Curriculum " نشتوالی ستونزه ده او یا د "درسي پروگرام" نشتوالی، چې، په آلمانی ژبه ورته ""Das Lehrprogramm" ويل کیږی؟

زما په نظر، زما په مشاهده پربنسټ، مونږ په ګران افغانستان کې، زمونږ ابتدائیه ښونځيو لپاره، یعنی له لمړی ټولګي تر شپږم تولګي زده کوونکې لپاره، ریاضی مضمون لپاره، پښتو او دري مضامینو لپاره، دیني علوم مضامین لپاره، حسن خط مضمون لپاره، د رسامي هنر مضمون لپاره، ساینس او انګلیسي مضمون لپاره درسی نصاب او یا "Curriculum" لرو، اما هغه شی، چې مونږ نلرو، دا یو دقیق "تدریسی پروګرام" ده، چې، په آلمانی ژبه کې ورته "Das Lehrprogramm" ويل کیږی:

یعنی، زمونږ ټولنیزه ستونزه په دی ساحه کې، هلته، "د تدریس پروګرام"  کمبودی ده؛ که چیرته زما همدا ابتدائی "تشخیص" درست او صحیح وی، بیا اصلی پوښتنه په دی برخه کې دا ده، چې، څه رنګه دا ستونزه حل سی، یا لااقل څنګه دا ستونزه تقلیل پیدا وکړی؟


نوت: مونږ ابتدائیه ښونځيو لپاره، یعنی شپږ کلن تر تقریبا دوه لس کلن زده کونکو لپاره مختلفه ذکر شوي مضامینو لپاره درسی نصاب او یا "Curriculum" لرو، اما تطبیق يي کومی ستونزي لری؟


ادامه لری

و من الله التوفیق

په فائقه احترامات

حسیب الله

حسیب الله29.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ټولنیز بحث: شپږ کلن زده کونکې، په لومړي ټولګي کې، کوم درسي نصاب او یا "Curriculum" ته اړتیا لری؟

زما په نظر، شپږ کلن زده کونکې په لمړي ټولګي کې، یو داسی د لوړ کیفیت لرونکي لومړي ټولګي درسي نصاب ته اړتیا لری، چې، له یوی خوا ټول شموله لاري چارې پکښي موجود وی، له بلي خوا،  روښانه جوړښت ولری، د شپږ کلن عمر سره سم درسي محتوا ولری، د لوبو زده کړې میتودونو هم پکښی وی، او د ټولنیزو مهارتونو د ودې لپاره شپږ کلن زده کوونکې ته مناسب وی، یعنی،. دا باید د زده کونکو انفرادي زده کړې اړتیاوې پوره کړي او د زده کړې لپاره مثبت چاپیریال رامینځته کړي چې په زده کړې کې علاقه او خوښۍ ته وده ورکړي.


مهم دا ده، چې، دیو  لوړ کیفیت لرونکي لومړي ټولګي درسی نصاب او یا "Curriculum" ځانګړتیاوې باید چې یو داسی روښانه جوړښت او لارښود وی، یعنی یو داسی ټول شموله لارې چارې به وی، چې، د شپږ کلن شاګرد انفرادیت، فعالیت، جسمی، ذهنی او روحی توان، په یو باکیفیته روزنیز-ښونیز چاپیریال په پام کې نیولو سره سم او برابر وی:

یو روښانه او باکیفیته جوړښت شوی درسی نصاب چې د تدریس او تعلیم په ذریعه د زده کړې اهدافو لپاره چوکاټ چمتو کوي، باید د زده کونکو، ښوونکو او والدینو لپاره په اسانۍ سره د پوهیدو وړ وي او د شپږ کلن شاګرد لپاره د عمر سره سم درسی محتوا ولری:

یعنی،  درسی محتوا باید د لومړي ټولګي شپږ کلن زده کونکو د ادراکي وړتیاو او ګټو سره مطابقت ولري!

ادامه لری

ومن الله التوفیق
په فائقه احترامات
حسیب الله
احمد آریا29.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

جناب محترم احمد فواد ارسلا،

اصلاً این هدف را ندارم که پی‌درپی باعث دردسر شما شوم. بدین ‌لحاظ تا کنون خاموش بودم و می ‌دیدم مقاله اخیر جنابعالی با چه واکنش‌هائی از جانب چه کسانی مواجه می‌شود. حدس و یا بهتر بگویم انتظار من بی ‌جهت نبود و اکنون که  تنها کسی نیستم که باید نظرم را در مورد بنویسم، محترمانه به عرض می ‌رسانم که:

شما حتماً می‌ دانید که بحث زبان یک موضوع پیچیده و چندوجهی است که نیازمند جزئیات و بررسی‌ های عمیق است. 

زبان، همان‌ طور که استدلال می ‌کنید، «ابزار برای تفرقه» نیست؛ بلکه همیشه بستگی دارد چگونه از آن استفاده شود. به‌عنوان نمونه، شخص شما برای قائم نمودن مراوده و ارتباط با دیگران از زبان بهره می‌ گیرد، همین طور نیست؟ مقاله شما این را با همان سادگی کلام بیان می‌ کند. پس زبان در عین حال میتواند وسیله‌ ای برای وحدت و تفاهم نیز باشد، مگر اینکه از قرابت  بیمناک باشیم یا بخواهیم در اختفا بسر ببریم، که این انزواطلبی است و انزوا طلبی زندگی انسانی نیست.

حذف و نادیده ‌گرفتن زبان و آن هم زبان مشترک، نه تنها راه‌ حل منطقی نیست، بلکه هیچ دردی را دوا نمی ‌کند. هیچ فراموش نکنیم که پخش و ترویج بیم‌ های جعلی و ساخته وپرداخته در میان جوامع میتوانند اهداف استعماری داشته باشند.

شکی نیست که بسیاری از واژگان و اصطلاحات علمی، فرهنگی و اداری در افغانستان از زبان فارسی و تأثیرات آن گرفته شده است. مقاله شما این را به خوبی «بازتاب» می ‌دهد. اگرچه برخی محافل نگرانی‌هائی درباره نفوذ فرهنگی و زبانی ایران در افغانستان مطرح می ‌کنند. اما اگر این نگرانی‌ ها اکثراً تصنعی و دروغین نباشند، ‌میتواند ناشی از احساسات ملیگریانه و تا حدی آعشته با تعصب، ترس از تغییر هویت فرهنگی، یا رقابت ‌های سیاسی باشند. در این چارچوب، واژگان و اصطلاحاتی که در ایران رایج است، ممکن است در افغانستان حساسیت ‌برانگیز باشند. اما از سوی دیگر، روابط فرهنگی و زبانی میان ایران و افغانستان بسیار قدیمی است، و زبان ‌های هر دو کشور نقش مهمی در آموزش، ادبیات و فرهنگ دارند. این رابطه نمی‌ تواند صرفاً به عنوان تهاجم تلقی شود، بلکه بخشی از پیوندهای تاریخی و فرهنگی است، البته با حساسیت ‌هائی که ناشی از مسائل هویتی و سیاسی و کوتاهی هاست، که این آن هم قابل درک است.

در نتیجه، استدلال من این است که حساسیت‌ های موجود باید در فضای گفت ‌وگو و احترام متقابل بررسی شوند. در عین حال، ضرورت دارد که تفاوت‌ های فرهنگی و زبانی درک شده و ارزش ‌های هویتی حفظ گردند. نباید فراموش کرد که زبان و فرهنگ، ابزارهای غنی‌ سازی ملی هستند، نه عوامل تفرقه‌ انگیز، اگر در چارچوب احترام و تفاهم استفاده شوند.

ممکن است من خود را در اینکه زبان در جهان معاصر در برخی موارد وسیله‌ ای برای هژمونی و استیلا بوده است، هم صداد  بدانم. به‌ ویژه در مورد نفوذ زبان ‌های استعماری، از جمله عربی، ترکی، انگلیسی و اردو، که همیشه با مداخلات، تجاوزها و لشکرکشی‌ها همراه بوده‌ اند. و ما این را نیز می‌ دانیم که دیگر زمان تحمیل زبان ‌ها و فرهنگ‌ های با زور شمشیر بر ملت‌ ها و «عجم» و ساکت بودن‌ های پر محنت و غم انگیز گذشته است، اکنون زمان پذیرش، گزینش و پویایی‌ های داوطلبانه است. ما بخشی از یک جهان بزرگ، تنیده و متصل با یکدیگر هستیم. فرو رفتن در قشری از سیلکان فرهنگی، ناشی از حساسیت‌ های بی ‌پایه و تصنعی و شهرت طلبانه، و بستن درهای هرگونه پویایی به روی خود، ضرر بار است. این چیزی است که «طالبان» قصد دارند انجام دهند؛ دنیایی تاریک و بریده از همه چیز و همه کس و در دستان خون‌آلود یک مشت متحجر، متجاوز و آلت دست. 

حفظ زبان خودی، بستگی عمیقی به کوشش در جهت پویایی و تقویت هرچه بیشتر آن دارد. وقتی همه درها و پنجره‌ ها را ببندیم، چگونه میتوان انتظار داشت که نسیمی در آن غار تاریک بوزد؟ 

واژه‌ها همیشه وجود داشتند، چه نو و تازه باشند، چه مربوط به همسایگان ما باشند. کاری که باید انجام داد، جستجوی آنها است. اما کشیدن خط حائل بین خود و دیگران و تحت این عنوان، در واقع کمتر از یادآوری کتاب‌ سوزی‌های تاریخ نیست. یقیناً هدف ما عربی‌ زدایی نیست. این کار دیگر ممکن نیست، حداقل برای مدت طولانی. اما نگهداری و رشد زبان خودی، از واجبات و شروط حفظ هویت ما است. مهاتما گاندی باری گفته است: «من نمی ‌خواهم از هر کناره خانه ‌ام دیواری کشیده شود و پنجره‌ هایم بسته گردند، بلکه می‌ خواهم فرهنگ همه سرزمین‌ ها تا حد امکان آزادانه پیرامون خانه‌ ام بوزد. اما نمی ‌خواهم توسط هیچ‌ یک از آن‌ها پاهایم بلرزد و خانه‌ ام ویران شود». ما حاضر نیستیم تاریخ را از سر تجربه کنیم و این مجال را برای دستانی فراهم سازیم که با همان حربه ‌های تهدید، تبلیغ و تعصب، بر زندگی فرهنگی ‌مان شبخون زنند. 

فرض کنید همین اکنون توانستیم زبان دری را با همه مشترکات آن با زبان ‌های همسایه منسوخ و از کاربرد خارج کنیم، چنانکه عرب‌ ها زمانی این کار را انجام دادند. آنان کسانی را که به عربی سخن نمی‌ گفتند، «بی‌زبان» می ‌خواندند، و در تصورشان «عجم» به معنای «بی‌صدا» و «ساکت» بود. در واقع، این میتوانست نوعی پروژه استعماری، یا به گفته ای معمول «تهاجم زبانی» باشد، که بی ‌تردید چنین بود. 

اما آنچه را می‌ خواهم بگویم، اینکه که حتی این کار نیز در نبود یک زبان، و از همه مهمتر، یک «زبان میانجی» ناممکن است.  زبانی که شما هم اکنون با استفاده از  آن  مقاله ‌ای نوشته و در آن واژه ‌های «پلانگذاری و نصب»، «قلع ‌وقمع»، «انعکاس»، «قشر»، «مبادله»، «وسیله» و «علم» را  با «پیاده‌ سازی»، «سرکوب»، «بازتاب»، «پوشش»، «جایگزین»، «ابزار» و «پرچم» جایگزین ساختید؟ فراموش نکنید که هریک واژه ها تا چندسال قبل کاربرد نداشتند. 

پس دیده می ‌شود که زیبایی متن شما در همه حال، وابسته به واژه‌ هئی است که بنا بر ضرورت یا ابداع شدند،  یا دوباره در ادبیات زبان دری و فارسی جای گرفته‌ اند. 

بنابراین، در یک کلام باید گفت که در فلسفه و سیاست، نمی ‌توان صرفاً با فرضیه «زبان وسیله تفرقه است» یا «بی ‌زبانی بهتر است»، به نتیجه‌ ای قطعی رسید. 

در عوض، باید به دنبال راهکارهای محافظت و توسعه زبان‌ ها و فرهنگ ‌ها بود، در کنار احترام به تنوع و جلوگیری از استفادۀ ابزاری از زبان‌ ها و بدون حساسیت‌ های زبانی که ریشه در تفکرات افتراق‌ جویانه دارند. 

زبان دری افغانستان به عنوان یک زبان میانجی و وسیله ارتباطی در میان اقوام و گروه ‌های مختلف، نقش بسیار مهمی در وحدت ملی و فرهنگ ملی ما دارد. حفظ و غنای این زبان، باید اولویت باشد تا بتواند به عنوان ابزاری مؤثر در تبادل اندیشه ‌ها و ارتقاء فرهنگی عمل کند. تلاش برای تقویت و توسعه زبان دری، از طریق آموزش، نشر آثار متنوع، و ترویج استفاده صحیح و گسترده، میتواند به حفظ هویت فرهنگی و تقویت همبستگی ملی کمک شایانی کند. بنابراین، باید از اقداماتی  که به تضعیف یا تخریب این زبان منجر میشود، پرهیز کرد و با احترام و تلاش مستمر، آن را به عنوان زبان میانجی و وسیله همگرایی حفظ و تقویت نمود. 

با احترام


خلیل الله معروفی28.06.2025 جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

ما شاء الله به قلمت، آفرین بر فهم و درایتت؛ ای برادر فهیم و دلسوز وطن!!!

مقالۀ نویسندۀ موشکاف و عمیق النظر افغان، جناب "احمد فؤاد ارسلا" را خواندم و از جمله جمله و از فقره فقره و از پراگراف پراگرافش لذت بردم؛

ــ آفرین بر عمق نظرت

ــ ‌آفرین بر احساس عمیقت نسبت به وطن و مردم نجیب و زبانها و فرهنگهای آن

ــ آفرین بر تو، که با چنین دید عمیق سیاسی، زبان را زیر ذره بین گرفته ای

ــ افرین بر تو و آفرین بر وجدان بیدارت، که میخواهی با شجاعت کم نظیر، دین وطن و مردمت را اداء کنی.

ــ آفرین به شیر پاکی، که از مادر خورده ای

واقعیت امر هم در سیاسی ساختن و به حیث سلاح به کار انداختن زبان است، که از طرف کشور قوی ولی بیحد سلطه جوی همسایۀ غربی ما، بالاخص در مورد افغانستان و تنوع قومی و فرهنگی آن عملی میگردد.

کاری را، که کشور "فارس" از سال ۱۹۳۵ و از طریق تصرف ناحق نام تأریخی "ایران"، پیشه کرده است، در تأریخ نظیر ندارد. کشور کنونی "ایران" اینک تمام افتخارات منطقه و بالخاصه افتخارات جاودان افغانستان را اختطاف میکند؛ و این چیز دیگری نیست، جز یک تهاجم و تجاوز برهنه و لجام گسیخته و استعماری فرهنگی بر کشوری، که از تشنجات و تشتتات چهل و پنج ساله، تازه نفس تازه میکند!!!

بدا به حال نوکران افغانی ایران، که آلۀ دست قرار گرفته و از طریق ترویج و تبلیغ اصطلاحات مبتذل و منحط "فارسی ایران"، پیوسته ریشه های درخت گشن وحدت ملی و همنوائیِّ قومی ما را قطع کرده میروند.

مطالعۀ این مقالۀ عالی و عدیم النظیر را به فرد فرد وطن عزیزم سفارش میکنم؛ و صمیمانه و برادرانه مشورت میدهم تا از سطر سطرش بیاموزند!!!

با تقدیم محبت کثیر او په درناوی

حسیب الله28.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ټولنیز بحث: لومړي تولګي زده کونکو لپاره څه رنګه درس نصاب او یا "Curriculum " مو په درد خوري؟

زما په نظر، لومړي ټولګي زده کونکو لپاره د لوړ کیفیت نصاب مو، باید "د لوبو او د زده کړې" په ذریعه یو متعادل زده کړې درسی نصاب وی، چې، دا باید د شپږ کلن شاګرد عمر سره سم، درسی محتوا، او د اساسي مهارتونو پراختیا متوازن ترکیب وړاندې کړي، یعنی، دا باید په شپږ کلن زده کونکي کې، د زده کړې لیوالتیا، د زده کړې علاقه راوپاړوی، د زده کړې لیوالتیا ملاتړ کړی او د زده کړ ې په خوښۍ سره، د زده کړې علایق ته وده ورکړي، یعنی، د زده کړې لپاره یو منظم  تعلیمی-ښونیز-روزنیز چاپیریال رامینځته کړي، او د ماشومانو انفرادي اړتیاوې په پام کې ونیسي.

د لومړي ټولګي زده کونکو لپاره یو ښه او با کیفیته درسی نصاب یا "Curriculum " کولای سی، په شپږ کلن شاګرد بنستیز مهارتونه راوپاروی، ملاتړ يي کړی او وده ورته کړی!

يعني،  د لوړ کیفیت لرونکي لومړي ټوالګي درسی نصاب کولي شي، چې، دشپږ کلن زده کونکي سره، د بنستیز او اساسي مهارتونو په پراختیا کې مرسته وکړی، "دلوبو او د زده کړې په ذریعه او پر بنسټ، یو متعادل او مناسب "ښونیز او روزنیز چاپیریال" را ایجاد کړی.

د عمر سره سم محتوا، ورو پرمختګ؛ او محتوا باید په تدریجي ډول جوړ شي او د شپږ کلن شاګردان، د انفرادي زده کړې پرمختګ سره سمون ولري. شپږ کلن زده کونکې باید مثبت تقویه وسی، تر سو چې، د زده کړې په ساحاتو کې، د ځان باور رامینځته کولو لپاره، د هڅو او بریالیتوبونو ستاینه او پیژندنه، په سالمه توګه درک کړي. له شاګردانو څه، له مشکلو او له ډیرې زیاتو غوښتنې څخه ډډه وشی:

درسی محتوا باید ډیره پیچلې یا ډیره ګړندۍ نه وي.

د ژبې مهارتونه یا ژبنیز مهارتونه، لکه لوستل، لیکل، خبرې کول، اوریدل، او پوهیدل باید په دقیق توګه ملاتړ او وده وسي.

د ریاضي ځيني ساده مهارتونه، د اعدادو لیکل: شمېرل، د مقدارونو پیژندل، او ځینی ساده جمع او تفریق عملیات باید په دقیق توګه، شپږ کلن زده کونکي ته، بیان، تشریح او توضیح شی.

ټولنیز مهارتونه: همکاري، اړیکه، او د شخړو حل، هم باید په ساده توګه شپږکلن زده کونکي ته تشریح او توضیح شي.

د حرکی مهارتونه لپاره، سپورت، او هم "حسن خط"، "مشق" او یا "ښکلي لاسی لیک" مهم دی، تر سو، چې، د لومړي ټولګي زده کونکې، "جسمی-حرکی-توان" چې په آلمانی ژبه ورته
"motorische Fähigkeiten" ويل کیږی؛ او هم د لمړی ټولګي زده کونکې "ذهنی-توان"، چې په آلمانی ژبه ورته
"kognitive Fähigkeiten " ويل کیږی، انشالله ښه ملاتړ او ښه وده کړي.
نوت: د ابتدائیه ښونځي با کیفیته درسی نصاب یا "Curriculum " کولای شی، چې، یوه باکیفیته "تعليمي لاره" د زده کونکو ته وړاندي وکړي!

ادامه لری
و من الله التوفیق
په فائقه احترامات
حسیب الله


عبدالباری جهانی28.06.2025ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم فواد ارسلا سلام و احترامات. مضمون موجز و محتصر شما « سلاح ساختن از لغات و اصطلاحات» را ، که بر اساس روح افغانیت به رشته تحریر کشیده شده بود، خواندم. اصلاً از مضامین مفصل و دارای مقدمه های دراز و طویل چندان خوشم نمی آید. در مضمون شما راساً به روح و قلب موضوع اشاره شده بود. بنده اصلاً هم در زبان دری از سواد لازم برخوردار نیستم ولی درین روزها مثلاً چند لغتی که زیاد مورد استعمال قرار میګیرند و بنده در دوران مکتب، دوران فاکولته و  دوران ماموریت، که معمولاً عضو اکامی علوم افغانستان بودم، با آن روبرو نشده بودم ( رویکرد، فرآیند، چونان، ګزارنده  و . . . ) میباشد و تا امروز هم معنای آنرا نمی فهمم.  بنده شاید در کتابخانه خود، که چندان کتابخانه هم نیست، شاید بیش از ۳۰۰ کتب به لسان دری داشته باشم؛ البته بیش از ۳۰۰۰ کتاب آنلاین، به زبان دری، دارم. نه در فرهنګ عمید، نه در لغت نامه دهخدا و نه در کتبی که در اختیار دارم با این لغات نامأنوسی که به آن اشاره نمودم مواجه شده ام. اطمینان دارم که درزبان دری که ما در مکتب و دوران فاکولته و دوران ماموریت ازآن استفاده مینمودیم معادل این کلمات وارد شده موجود بوده است. چه واقع شد که ما دفعتاً به رویکرد و فرآیند و . . . پناه بردیم. حتماً باید زیرکاسه نیم کاسه ای موجود باشد. محترم ارسلا. بر مضمون مختصر و پرمعنای شما چیزی اضافه کرده نمیتوانم. رحمت برشما باد.

حمید سالم28.06.2025مصرhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/eg.png

خوانندگان محترم آریانا افغانستان آنلاین!

سلام بر همهٔ شما.

طوریکه می دانید، در اوضاع سیاسی جهان هفته های قبل استعداد و نبوع  دو مهاجر سیاسی از دو کشور همجوار و مسلمان و همزبان چون ایران و افغانستان، مقیم امریکا مسبب «خوشی» مردمان دو کشورشدند. آنها ثابت سختند که کله دارند و از سرزمین های تأریخی باستانی می آیند و خون پادشاهان در رگ های آنان نگهداری می شود. از جمله استعداد طرح پلان مهم است، که فقط چنین شهزاده ها به آن آگهی دارند. جنگ های کیله باران خاصتاً قابل وصف است. خلاصه اینکه هنوز انتظار ما از تفویض جائزهٔ نوبل برای آن دو، بسر نرسیده بود، ک خوشبختانه یک نابغهٔ دیگری اینبار از «آسترلیا» با نام دوکتور نوراحمد خالدی، پیشقدم شده است. این نابغه با چنان تخنیک أشنا ودهم از چنان امکانات برخوردار است، که نقل قول از دٌر افشانی های او نمی شد کاپی شود. سالم تصویر را با لینک همین صفحه تقدیم می دارد. از تبصره خودداری می شود، زیرا در بارهٔ وقوع حوادث بررسی های همجانبه تا اکنون بدسترس سالم نرسیده است اختلاف نظر در همه جا گزارش یافته است. فقط تذکر داده می شود، که سطر اول او کافی است، تا بتوانیم درک کنیم که این نابغه چقدر مهم و از تبحر برخوردار است. دوسان محصل در جامعهٔ الازهر مصر چشم امید زیاد به بن نابغه دوخته اند. اگر تصویر ظاهر نشد، بکم لینک آن جملات را بخوانید:

آریانا افغانستان آنلاین


با احترام سالم.


پاچا28.06.2025کلیفورنیا -امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​د وطن چرتونه!!!
 
د ٢٠١٠ کال د دسمبر څلورمه د شنبى ورځ  وه او زه د امريکا د کنزاس ايالت څخه کليفورنيا ته په الوتکه (طياره) کی روان ووم، په الوتکه کی تقريبآ دوه سوه سيټونه وو خو په دغه پرواز کی تقريبآ ۵۰-۶۰ سورلۍ وي. سفر ډير ښه وو، خو زه په يو بل چرت کی ډوب ووم د خپل هيواد افغانستان او په ځانګړى ډول د پښتون اولس د اوسنۍ غميزى په اړه په فکرونو کى  لاهو ووم. د خپل ژوند په دی اخره کی می د کار او وظيفی له امله سفرونه په نصيب شويدي. نو په داسی وخت کی چی سفر اوږد وي دچرت وهلو څخه مفت شی به بل چيری پيدا شی. زه په چرتونو کی ووم او الوتکى خپل مزل لنډوو، د امريکا دی تمدن، پرمختللی ټکنالوجۍ او نور ډير شيان به می په فکر او خيال کی ګرځيدل را ګرځيدل. د ځان سره به می ويل چی ولی زمونږ هيواد لکه د امريکا اود نړۍ د نورو هيوادونو په شان پرمختللی نه دی، ولی مونږ خو د چا نه کم نه يو. دلته به می کتل چی د ژوندهر يو شى ښه په منظم ډول روان دى او چی افغانستان ته به می فکر شو نو بيا هر شی اولټه او سرچپه ښکاريده.
که د افغانستان او پښتون اولس لرغونى تاريخ ته نظر واچو نو زمونږ تاريخ پنځه زره کلن قدامت لرى چى د نړۍ ځيني هيوادونه دومره اوږد تاريخ نه لرى لکه چى مونږ يى لرو. خو سره د هغى هم وروسته پاتى يو. دافغانستان جغرافيوى مؤقيت ته مى نظر شو، نو ويل مى چى د نړۍ ډير هيوادونه هم مونږ ته ورته جغرافيوى مؤقعيتونه لرى خو په سوله کى ژوند کوى او د يو بل د خاورى او خلکو درناوى کوى. بيا مى فکر شو چى زمونږ د اوسنيو غميزو علت به اسلام وى. دا خو ښکاره خبره ده چى عيسايان او يهودان د اسلام سره دشمنى لرى خو ددي مذهبونو پيروان زمونږ د هيواد سره کومه ګډه پوله نه لرى نو بيا ولى د بدبختيو سره لاس او ګريوان يو؟ د افغانستان ګاونډي هيوادونه پرته د چين څخه ټول مسلمان هيوادونه دي چى د مشترک دين او مذهب په درلودلو سره بيا هم زمونږ سره اختلافات لرى. نو دلته خبره روښانه شوه چى دا  يواځى پښتونولى ده، نه اسلام،  چى مونږ ته په دومره ګرانه بيه پريوتى ده. 
فکر ته می راغله چی دا به زمونږ قسمت او تقدير وی او دا هر څه د خداى له طرفه دي چى بايد و يى منو، د خپل ځان د تير ايستلو لپاره مى په قسمت او تقدير تکيه وکړه، خو يو ناڅاپه راته د کوزى پښتونخوا د صوفى شاعر رحمان بابا دا شعر را ياد شو. 
" په تدبير چی د بيړۍ سوری بند نه کړی    دا تقدير دی چی بيړۍ به دي ډوبيږی"
د رحمان بابا پورتنی شعر زما په احساساتو غلبه وکړه او ديته اړ شوم چی زه هم يو څه د شعر په بڼه وليکم.  د لاندينی شعرپه ليکلو می پيل وکړ چی البته يواځی پکی تصورونه، خيالونه  او فکرونه رانغاړل شويدی او يواځی خدای پوهيږی چی دا کار به په عمل کی هم پياده شی او که نه. کاغذ راسره نه وو خو الوتکی ته د ختلو د کارت (بورډنګ کارت) څخه می کار واخست او د ليکني څخه دا لاندينی شعر جوړ شو.

خوب!!!
خــوب وينم عالـمه چی پښتون دی راويښيږی
د غفلت په خوب ويده وو خو اوس را بيداريږی
پښتون دی راويښيږی
خوب وينم عالمه چی ايران او پاکستان په ورکيدو دي
پر مخ ددغی خاوری لوی افغانستان به نور جوړيږی
پښتون دی راويښيږی
ګورم چی خوشحال دی، بياض يی دی په لاس کی
وايی په دی کی، خوبونه د رحمان دي تعـبـيريږی
پښتون دی راويښيږی
قسم يی دی خوړلی نور به نه کوی خوبونه د غفلت
په جــهل پوره نه شوه کتاب و قلم ته نور اړ کيږی
پښتون دی راويښيږی
دعــوی د خـپـلی ژبی او وطن افغانستان کړی
اخلی له غليمه انتقام که په زور او رضا کيږی
پښتون دی راويښيږی
پښتون دی پوهه شوی رټل کيږی خپل هيواد کی
اتــحــاد ته ضرورت دی، ولی هسی حلاليږی؟
پښتون دی راويښيږی
جــــــــنـګ کـوی پــښــتــون بـقا د بـل لپــاره
که لر دی او که بر دی بس پښتون دی تباه کيږی
پښتون دی راويښيږی
په ســيمه او نــړۍ کی نه دوست لــری نه ورور
ټول جهان ورته دښمن دی لوی اسمان پری نه رحميږی
پښتون دی راويښيږی
يو عـــهـــد او پــيــمان ته اړتيا ده پيدا شوی
پښتون به نور د جهل او نا پوهۍ سره جنګيږی
پښتون دی راويښيږی
ګوره ای پښتونه ياره، ربانی او قانونی در څخه بيل کړه
د نظار پليته ډله اوس ايران او امريکا باندی خرڅيږی
پښتون دی راويښيږی

راويــښ شـه، او راوزه له غــوږونو د پيلانو
دا ســتـا په سرنوشت نړيوالی لوبي کيږی
پښتون دی راويښيږی
قـسـم پـښـتون ته کـړی اولادونو د يزيد
خو پښتون بد بخته قوم لا په دي هم نه پوهيږی
پښتون دی راويښيږی
وطن ستا دی او تا دی ازاد کړی له دشمنه
خو ته د خپلی ژبی په ويلو اوس شرميږی
پښتون دی راويښيږی
تاجک، ازبک او هزاره شول خاوندان ددغی خاوری
خپله خاوره کی پښتون په اوغان غول باندی ياديږی
پښتون دی راويښيږی
هـزاره ګان چی د ايـران او خـمـيـنی کليمه وايی
پښتون د کوزی پښتونخواه، پاکستانی باندی ياديږی
پښتون دی راويښيږی
طالبان يی کړل بدنام په القاعده او ای- اس- ای
خو مسعود وطنفروش، په قهرمان باندی ياديږی
پښتون دی راويښيږی
که په دی جنګ کی ناکام شوی او فرصت در څخه لاړ
نـو خــدايـږو ای لاليه، چی نـور به نو ورکـيـږی
پښتون دی راويښيږی
ټـول جهان او ګاونـډ يان درته يــو شــوی
بس تر عمره به غلام يی او غلام به پاتی کيږی
پښتون دی راويښيږی
ستميان، پرچميان او جمعيتيان سره يوځای شول
بـس ته هم متحد شه چی په دی به کامـيابـيـږی
پښتون دی راويښيږی
تاريخونه دي جوړ کړي ستا نيکونو او پلرونو
دسيسي درته جوړيږى او تاريخ دى مسخه کيږى
پښتون دی راويښيږی
(پا چا) څـومـره به لګـيا يي په ويلو دغه قــام ته
په خوله خو ټول لګيا دي اوس عمل کی به څه کيږی؟
پښتون دی راويښيږی 

Hazarzbek Tajiashtun28.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دوکتور نوراحمد خالدی,

 " شکست استراتژیک اسرائیل در حمله به ایران......."

 بار دیگر که در گذشته نیز چنین تکرار شده است, قابل یاد اوری می باشد که مضمون فوق تحت عنوان  Isreal's Critical Failuir in It's war in Iran  دو روز قبل  از نشر بنام شما, در یکی از قدیم ترین روزنامه به نام HARRETZ نشر گردیده است!

احمد آریا27.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

 وحید خان از تورخم!

متأسفم که ماموریتت  به پایان رسید!

الله محمد27.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

استاد محترم جناب داکتر صاحب تره کی!

با عرض سلام و احترام به شما حقوقدان و تحلیل گر مسایل سیاسی جهان، صحتمندی شما آرزومندی قلبی بنده می باشد. 

مقالهء "ضرورت سیاسی تغییر حکومت در ایران" از مطالعه بنده گذشت. 

1-"چنان معلوم میشود که اعمال زور در تعا ملات بین المللی جای حقوق بین المللی را ګرفته است. "

علت عمده آن مراعات نه نمودن اصول اساسی همزیستی مسالمت آمیز و عدم درک سیاسی،  "انکشافات" اقتصادی و علمی بشر در ساحه سیاست بین المللی،  توسط بازی کنان سیاست جهانی می باشد، که منجر به زور و یا هم در نهایت جنگ می گردد. 

2-" بوش با  پلان » ویرانگری سازنده « در اخیر 2001 به افغانستان حمله کرد. دو سال بعد نوبت تهاجم به عراق رسید. در 2011 قذافی در لیبیا مغضوب واقع شد.  ".

به اساس دلیل شماره اول  بالایی، اینکه چطور زمینه حمله به تدریج در افغانستان مساعد شد به همه ما بعد از سقوط نظام شاهی معلوم است .

 تهاجم به عراق هم، مخصوصاٌ بعد از تهاجم عراق به کویت زمینه را عراقی ها یعنی صدام  مساعد ساخت و نتوانست تعادل معقول را با غرب نگاه دارد. 

استفاده از امتیازات علمی و اقتصادی غرب  را  تعدادی از  کشور های جهان نمی توانند در اثر عدم اشنایی با روانشناسی غرب،  در حالت تعادل بیاورند،  که منجر به عدم تعادل یعنی جنگ می گردد.   

3-"ترمپ در پی بمباردمان تاسیسات ذروی ایران از  مداخلات  مسلحانه مصیبت آفرین گذشته امریکا در تغییر حاکمیت های برحال درس خوبی آموخت. وی در پیامی به مدیا گفت : » امریکا قصد تغییر نظام ایران را با  ملاحظه  بی ثباتی و گدودی ایکه در پی خواهد داشت، ندارد«. 

 بنده فکر می کنم که  نامبرده  از نگاه های زیاد  معقول فکر نموده. 

4-"ترمپ از موضع فاتح جنگ ایران و اسرائیل و با تصور اینکه در مسند حکمروایی به جهان ماموریت یافته است صحبت کرد. "

در واقعیت ماموریت هم یافته است، زیرا ایران شرق میانه را با عقلی خود،  که کنون ظاهر شده ، به آتش کشید و حمله اسراییل هم بدون اشارت امریکا  نبود.  ترمپ واضع اظهار داشت که ایران از مدت اضافه از چهل سال در بیرق خود نوشته:" مرگ بر امریکا" و در پروگرام شان از بین بردن اسراییل است.  

5-"ترمپ این واقعیت را که ایران در منطقه حمایت سیاسی و دیپلوماتیک روسیه و چین را با خود دارد، به هیچ گرفت."

بنده فکر نمی کنم که به هیچ گرفته باشد، بلکه می داند که تا کدام سر حد می تواند پیش برود. روسیه و چین هم عاشق ایران نیستند و منافع اقتصادی شان در اولیت قرار دارد. 

6-"ترمپ به این مطلب توجه نکرد که در صورت تغییر نظام ایران از راه زور و تحمیل یک حکومت دست نشانده، تعادل ستراتژیک در منطقه برهم میخورد."

فهمیده نمی شود که چطور به این نتیجه رسیده اید؟ در صورتیکه به فرموده شما:" در پیامی به مدیا گفت : » امریکا قصد تغییر نظام ایران را با  ملاحظه  بی ثباتی و گدودی ایکه در پی خواهد داشت، ندارد«. 

7-"آنگاه به حمایت دیپلوماتیک شرکای منطقوی ایران کمک نظامی افزود می شود، نهایتاٌ امریکا و اسرائیل در تقابل نظامی با روسیه، چین، ایران و کوریای شمالی قرار میگیرد."

تا جاییکه بنده جریانات را تعقیب نمودم، بعد از بمباران مراکز هسته ای ایران، وزیر خارجه ایران با پوتین ملاقات نمود و از این جا بود که بنده فکر می کنم تیم ترمپ متوجه انچه شما نوشته اید شده.   سران ایران غرض حفظ قدرت چراغ سرخ از مسکو خریدند. 

8-"امید است مردم ایران ضرورت اشد تغییر نظام حاکم را از مجاری قانونی و مسالمت آمیز درک کنند. در غیر آن دوام مذاکره پس از اوربند نافذ، گره مشکل را باز نخواهد کرد. "

در صورتیکه نظام فعلی به نوع فعلی حکومت داری نمایند، به نظر شما محترم چطور اقدام به چنین عمل نمایند؟ از داخل نظام کدام اقدام نظامی صورت بگیرد؟

9-"به این دلیل که عراقچی وزیر خارجه ایران با تکرار همان مطالبات قبل از حمله اسرائیل وارد دور نو مذاکرات خواهد شد. ایران به تصور فیروزی در جنگ :"

حکومت ایران به نظر بنده پخته در شرق میانه باخته و فعلاٌ کوشش دارد  ایران را نبازد.   هرگاه ایران باز هم چنین پیش برود در ارتباط موضوع بمب اتم که بنده مطمین هستم همین هدف یعنی پوک گری و حماقت  را تعقیب می نمایند، در این صورت روسیه را هم از دست می دهند و امریکا به هر قیمت هم شده حکومت  ایران را از بین می برد. 

چیزیکه به نظر بنده از نگاه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غیر ممکن به نظر می خورد اینست،  که به خاطر ایران و یا هم اکراین کدام جنگ سوم جهانی  صورت بگیرد. امریکا، روسیه و چین خوب می دانند که در روابط بین المللی چطور با هم در عصر حاظر پیشرفت تخنالوژی و گره خوردنهای اقتصادی جهان پیش بروند.  

10-"بنابران ایران با خیال دور از واقعیت فاتح جنگ، در نوبت آینده مذاکرات در دفاع از موضع سابق خود پافشاری خواهد کرد."

حماقت هم سر حد دارد. دیده شود.  

11-"مگر اینکه قبل از آغاز مذاکره آینده، حکومت در ایران معروض به تغییر شود و با یک د یپلوماسی انعطاف پذیر با امریکا به مذاکره بنشیند."

امید است رهبران قمار باخته سیاسی  ایران متوجه این موضوع شده و از داخل نظام، خود شان،  نظام خودشان را سقوط داده و با یک سیاست معقول و درست در منطقه و جهان با منابع سر شار که در اختیار دارند وارد سیاست جدید بین المللی گردند و در آبادی شرق میانه   با همکاری   امریکا، روسیه و چین راه صلح امیز را در پیش گرفته  و جهان را به سوق یک سیاست صلح امیز سوق بدهند. چنین سیاست در دراز مدت به نفع فلسطین هم تمام می گردد. 

به امید اینکه هر گاه ایران و  رهبر و رهبران  ایران،  مسلمان واقعی هستند، به خاطر اسلام که صلح و صفای بشر را در واقعیت می خواهد و باید هم با قدرت اخلاقی و روانشناسی که در قران وجود دارد، بخواهد ، متوجه اشتباهات خود شده باشند و راه حل بالا را تطبیق نموده بتوانند.

پیکرم گردد غبار یاس و بر خیزد ز خاک

به که دست منت افلک بر دارد مرا

حسیب الله27.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ټولنیز بحث: د ګران افغانستان ځوانان کوم دول باکیفیته درسی نصاب او یا "Curriculum " ته اړتیا لري؟

کله چې موږ دې پایلې ته ورسیږو، چې، ساینس د حقیقت او پوهې ترمنځ یو ډول اړیکه هم ده، نو د پوهې د انتقال په پروسه کې، یا د پوهې د لیږد په پروسه کې، په دې برخه کې اصلي او بنسټیزه پوښتنه دا ده، چې، 

د ابتدائیه ښوونځیو او یا د لومړنیو ښوونځیو لپاره، د ثانوي ښوونځیو لپاره، د مسلکي ښوونځیو لپاره، د عالي ښوونځیو لپاره او لوړو زده کړو موسسو زده کونکو ته (البته انجونو او هلکانو ته)، باید څه ډول با کیفیته درسی نصاب او یا "Curriculum" چمتو شي او یا آماده شي، ترڅو د هیواد ځوانان په موفقانه توګه او بریالیتوب سره پوهنتونونو ته داخل شي او په بریالیتوب سره خپلې علمي زده کړې او علمي تحقیقات تعقیب کړي؟

نوت: بی له شکه چې د ښاغلي محترم پوهاند صاحب محمد بشیر دودیال خورا عالی مقالات په دی عرصه کې د خورا قدر او ستایلو وړ ده، زه پخپل نوبت، له ښاغلي محترم پوهاند صاحب دودیال څخه مننه کوم.


و من الله التوفیق

په فائقه احترامات

حسیب الله

Hazarzbek Tajiashtun27.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ میرویس عزیزی، تاجر افغان ساکن دبی، که در سال 2024 اعلام نمود که قصد دارد طی پنج سال آینده ۱۰ میلیارد دالر در بخش‌های انرژی و حمل و نقل انرژی در افغانستان سرمایه‌ گذاری نماید, اولین برخی از چنین پروژه را سه روز قبل از مرکزیت دوبی بنام عزیزی انرژی انفستمنت تاسیس نمود. این پروژه در مرحله اول در افغانستان با تولید 10000 مگاوات برق شروع  و در توسعه بعدی ان انکشاف خطوط لوله انرژی, زیرساخت ها انرجی و شبکه‌ها انتقال انرژی شامل می باشد.

در سطح جهانی از دیر زمان تا هم اکنون, هر قدرت که حرف اخر را در چگونگی مسیر انرژی و تولید انرژی زده بتواند, میتواند در رشد اقتصاد جهانی حد و حدودی مشخصی را تعین نماید.

ایا چنین سرمایه‌گذاری هم اکنون, با وجود که امارت اسلامی در افغانستان کاملا مسلط, ولی فقط با داشت یک حکومت سرپرست که از بدوی تاسیس ان چهار سال میگزرد و از طرف هیچ کشوری به رسمیت شناته نشده است, به نفع افغانستان است?

حمید سالم26.06.2025مصرhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/eg.png

​جناب محترم قاسم خان باز!

این همه استعدادها را برای شما تبریک عرض می کنیم. مصر جامعهٔ الازهر دارد. از فعالین و موسسان جنبش عدم انسلاک، رهبر آنوقت جمال عبدالناصر، شخص ملی مانند سردار محمد داوود خان با هم دوست بودند. رهبر بعدی انور السادات، جهادی ها را به هدایت کارتر مسلح ساخت. از برکت ضیاء نصری خان، شماها همه در صف مهاجران نخبه و صاحب قلم سازماندهی شده اید. موفقیت بیشتر شما را در بخش تولیدات فکری نبوغی خواهانیم. ختم استحصال از افکار شما از طریق سوال. جالب است که این تلفات جانی و مالی را کیله باران تعبیر کردید. هر چه تلاش کنید، با نام شما ثبت تأریخ شده است. ممکن امتیاز مادی آن به فرزندان شما اختصاص داده شود. ختم ادامهٔ پرسش ها. شما به راه دیگر می برید. سالم.


قاسم بار26.06.2025ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یک حضرت غلام ، خادم ایران،  صحتمند مصری که مغز در انجا اب میشود. چی سالمانه  مینویسد وی چقدر مجنون و عاشق  اصفهان است.  از کلیمه کیله بسیار نفرت دارد و به دیګران  توصیه میکند که حتی نامش را نګیرید. 

مشوره  وی به دیګران اینست که لطفاً بخاطر تقدس ایران مقدس  نام اسراییل را نیز به زبان نیاورید. که این کار دلالت به ناسالمی تان خواهد نمود.از چراغ کشی در شب مهتابی سخن بزبان نیاورید که ګناه کبیره است.  

بهر رنګی که جامه بپوشی __ من از طرز نوشته ات میشناسم. 

خلیل الله معروفی26.06.2025 جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 "آغاشمشم"؛ یعنی "آقای بی حرکت"!!!

ضمن کامنت قبلی "حضرت جناب عالی" را اعزازاً و از روی قدردانی و تکریم، "آغاشمشم" خطاب کردم و حالا میبینم، که این "لقب سپاسمندانه و اعزازی" به دماغ مبارکشان خوش نخورده است، با وجودی، که با اصدار کامنت آخر خود عملاً ثابت ساخت، که واقعاً "آغاشمشم" است؛ و بیائید، تا سخنم را ثابت بسازم:

ــ "آغاشمشم" یک "اصطلاح کنائی" ست و به هر آن کسی اطلاق میگردد، که «"شخ شخ" و به اصطلاح شیرین عوام کابلی، "شخ و تِرِنگ" و بدون تموج اندام، راه برود؛ عیناً مثل "شمع"». و "شمشم" به ذات خود مخفف "شمع شمع" است. همه میدانیم، که "شمع" را "راست" و بدون انحناء درست میکنند، که اگر چنین نکنند، زود میسوزد و عمر خود را به ما و شما میبخشد!!! مردم سخنگوی و قُلیپران و رُموزفهم کابل، ترکیب "آغاشمشم" را در واقع از روی کنایه برای "شخص مغرور" وضع کرده اند و این نام هم از دستاوردهای "زبان عامیانه" است. پس زبان عامیانه را به دیدۀ کم منگرید، که گناه دارد؛ و اگر از "تُوق و مزاق" بگذریم، برای همه کس و بدون مجامله میگویم، که:

"زبان عامیانه" در ذات خود "اصل زبان" است. بلی؛ وطندار گل من، "زبان عامیانه و گفتاری" در واقعیت امر، "اصل زبان" را نمایش میدهد:

"زبان مکتوب" یا "زبان تحریر"، یک "زبان تصنعی" و یا "زبان ساختگی" ست، در حالی، که "زبان گفتار"، اصل زبان را تمثیل میکند. کسانی، که با علم "زبانشناسی" آشنائی دارند، این نکته را به نکوئی میدانند؛ و اگر به عبارت دیگر سخن گفته شود:

ــ "زبان مکتوب" یک "تصویر مشوَّش" از "زبان گفتار" است!!!

ــ "زبان گفتار" عمر بسیار طولانی دارد، که برابر است با "عمر انسان"؛ یعنی بالاتر از "یک ملیون سال". در حالی، که "زبان مکتوب/تحریر" عمر بسیار کوتاه و محدود دارد و با عمر "ایجاد خط" تطابق میکند، که حد اکثر از "هفت هزار سال" تجاوز نمیکند!!!

بار دیگر میگویم، که "زبان گفتار" را هرگز و هیچگاه به دیدۀ کم منگرید، تا مرتکب "گناه کبیره" نشوید!!!

"آغاششم" ضمن کامنت خود نکاتی را متذکر گشت، که همه میدانند؛ و همه خوب میدانند، که ترتیب تلفظ کلمات فرنگی در "فارسی ایران" مطابق به "مزۀ دهان" خود "مردم ایران است"؛ و این بدین معناست، که "طرز تلفظ" کلمات فرنگی را با "ستندرد فارسی ایران" نمیتوان برای "دری افغانستان" تعمیم کرد!!!

"آغاشمشم" ضمن کامنت اخیر خود نوشت، که:

«در هردو رسم‌ الخط، فارسی و دری در اکثر موارد، حرف اول کلمات، به ویژه اسامی و کلمات عمومی، ساکن نوشته می ‌شوند. برای مثال: کتاب، خانه، بازار، مکتب. در این کلمات، حرف اول ساکن است و هیچ حرکتی ندارد.»

میبینم، که "آغاشمشم" واقعاً معنای "حرکت حروف" را نمیداند، همان قسمی، که معنای "وزن یک کلمه" را نیز درک کرده نمیتواند!!! به استحضار حضور مبارکشان برسد، که "حرف اول" در اکثریت مطلق کلمات، "متحرک" است، چه "فارسی" باشد و چه "دری". مگر در "زبان دری" کلماتی هم داریم، که حرف اول آنها حرکت ندارد؛ یعنی "ساکن" است و من ضمن کامنت قبلی در زمینه مثالی چند دادم. و حالا اگر مثالهای چارگانۀ جناب "آغاشمشم" را مورد مدّاقه قرار بدهیم:

ــ "حرف اول" کلمۀ "کتاب"، کسره است؛ یعنی "زیر"؛ و این نکته را حتی "کوران مادرزاد" هم میدانند!!!

ــ حرف اول در کلمات "خانه ــ بازار ــ مکتب" همه و همه "فتحه" است؛ یعنی "زبر"؛ و این را نیز همه میدانند، به شمول "کوران مادرزاد"!!!

ازین ادعای بی بنیاد و غیر قابل باور، ثابت میشود، که "آغاشمشم" واقعاً معنای "حرکت حروف" را درک کرده نمیتواند؛ همان قسمی، که ضمن مقالۀ "نامقالۀ" خود ثابت ساخته بود، که جنابشان مفهوم "وزن" را درعلم "صرف" درک کرده نمیتواند!!!

ادعاهای مضحک این جناب واقعاً درخور "خندۀ قهقهه" است؛ و بیهوده نبود، که این "آقا" را "آغاشمشم" خطاب کردم، که معنای "آغای بی حرکت" را میدهد!!!

در نظر دارم، که به اغتنام فرصت مقاله ای بنگارم و رابطۀ "املاء و انشاء" را با "صرف و نحو"، تمثیلاً مشخص بسازم. البته باید بگویم، که هنوز قرضدار جناب "آغاشمشم" هستم و مقالۀ موعود را حتماً تقدیم حضورشان خواهم کرد!!!

یک نکته را خدمت "آغاشمشم" و همه خوانندگان عزیز به صراحت تام میگویم، که:

"خلیل الله معروفی" هیچ گفتۀ بدون دلیل عرضه نکرده است؛ و این بدین معناست، که از همه گفته ها و سخنان در تمام مقالات نهمار و نامعدودم، میتوانم شجاعانه دفاع کنم!!! مگر:

مگر "آغاشمشم" هرگز و هیچگاه "تقرر فکری" ندارد؛ و این نکته را باربار و ضمن مقالات و کامنتهای خود ثابت ساخته است؛ چنان، که ضمن کامنتی نوشت، که کلمۀ "مفکر" کلمه "اردو" ست و از "زبان مادری محمد علی جناح". بعداً که ضمن آن "رساله" برایش ثابت ساختم، که "مفکر و متفکر" هردو بدون کوچکترین شک و شبهه ای، کلمات عربی هستند و شرح دادم، که چگونه، بعد "آغاشمشم" سر عقل آمد و بدون این، که به روی خود بیاورد و به خاطر یاوه گوئیهایش، با سر خم و دیدۀ اشکبار از حضور خوانندگان معذرت بخواهد، سخنان بیهودۀ بسیار دیگر را تقدیم "کاغذ صبور و بی زبان" کرد!!!

با عرض محبت فراوان او په درناوی


Hazarzbek Tajiashtun26.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

خلیل الله معروفی

".....  "مسحور ــ مخمور" و "مسحوریت ــ مخموریت"!!!......که بلد نیست نام مبارک خود را با "الفبای مسلمانی" بنویسد....."

یکی از عواقب خطر ناک "مسحوریت" و "مخموریت" در یک جامعه, خصوصا وقتی از محور و راس حاکمیت با قوه قهریه پخش گردد, این است که مردم نمی‌توانند برای آزادی، کرامت انسانی و خود شکوفایی تمرکز کنند و فقط در فکر غذا، امنیت و سرپناه می اندیشند. 

در چنین شرایط جوانان و درخشان‌ترین مغز هایی که قابلیت تاثیر و پیشرفت اجتماعی را برای خود و جامعه دارند از وطن شان حتا تا سرحد مرگ فرار نموده و در نتیجه ان, مردم با کنترول بیشتر روبرو میگردد. تحت چنین شرایط رژیم از نظر دیپلماتیک تحمل شده هرکسی از شرق و غرب از مردم منزوی شده، تبعید شده و محکوم شده‌ میتواند یک مدل تجاری و تخته خیز سیاسی بسازد. چنین پروسه رژیم را پابرجاتر ساخته از بعد ستراتژیک محافظت میگردد.  


حسیب الله26.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ ټولنیز بحث: د درسی نصاب او یا "Curriculum" ارزښت

موضوع: د ابتدائی ښونځي درسی نصاب او یا "Curriculum" د پوهنتون درسی نصاب سره اړیکه لری:

ابتدايي ښوونځی د ګران افغانستان د تعلیمي سیسټم لومړی پړاو دی او ماشومان د نورو زده کړو لپاره چمتو کوي، لکه متوسطه ښونځی، مسلکی ښونځی، عالی ښونځی او بلآخره په شمول د پوهنتون ته د لیږد،  چې د "عالی علمی تحصیلات" په نوم  پیژندل کیږي، چې، یو اکاډمیک اداره ده چې لوړې زده کړې او څیړنې ترسره کوي.

د لومړني ښوونځي او یا ابتدائیه ښونځی" څخه پوهنتون ته د لاسرسي په معنی کې مستقیم اړیکه شته، چې نور تعلیمي ادارې لکه لوړې ثانوي کچې (متوسطه ښونځی، مسلکی ښونځی، عالی ښونځی) په مینځ کې موقعیت لري. په هرصورت، ابتدايي ښوونځی د وروسته تعلیمي بریالیتوب لپاره چمتووالي لپاره مهم دی، دیر مهم دی، کوم چې د متوسطه ښونځی، مسلکي ښونځی، عالی ښونځي او بلاخره پوهنتون د احتمالي داخلې وړتیا لپاره اړین دی.

دلته، زما په نظر مهم ټکي دا دي:

١. لومړنی ښوونځی او یا ابتدائیه ښونځی لپاره، چې شاګردان، اکثرا، د شپږو او دو لسو کلونو ترمنځ عمر لري، 
درسی نصاب او یا "Curriculum " مو څه دې؟

٢. نو بیا، لومړی او دوهم ثانوي ښوونځی (متوسطه ښونځی، مسلکی ښونځی، عالی ښونځی)، یعنی، هغه ثانوي ښوونځي لپاره، چې، پوهنتون ته د لیږد لپاره چمتو کوي، درسی نصاب او یا "Curriculum " څه دې؟


٣. پوهنتون چې اکاډمیک زده کړې او څیړنې ترسره کوي، همدا (١) او (٢) نکاتو سره اړیکه لري!

اړیکه:
لومړنۍ ښوونځی او یا ابتدائیه ښونځی، متوسطه ښونځی، مسلکی ښونځی، عالی ښونځی د وروسته تعلیمي بریالیتوب لپاره بنسټ ایږدي، کوم چې پوهنتون ته د لاسرسي لپاره مهم دی.

ادامه لری

په فائقه احترامات
حسیب الله


وحید26.06.2025طورخم/FotoGallary/CountryIcons/AF.png
​برادرم احمد آریا السلام علیکم ورحمته الله وبرکاته

لست کلماتی انگلیسی را که درکنارهرکدام تلفظ ایرانی را نوشته اید دیدم این درست است که از نزد شان  بنابر عادت شان درکلمات که به سین شروع میشود بی خبر یک هجا صرف درتلفظ اضافه میشود  مگر درنوشتن نباید باشد متباقی لست را ندانستم چون باانگلیسی کمتر اشنایی دارم  مهم این است که ستندرد را که روز چندین بار ما از بندر های اسلام قلعه تا تورغوندی و تورخم و حیرتان استعمال می کنیم قطعا جنان نمی نویسیم از پنجاو پنج سال به این طرف هرروز من تعرفه ها و حواله و مکاتیب و سندبارجامه وغیره تبادله می کنیم همه ستندرد می نویسند سپیشیل فورس را پاکستانی ها  سپیشیل فورس تلفظ و مینویسند سپورت را تمام مردم بدون کدام هجای اضافی مینویسند سپرایت که شاید مقصد تان همان شربت ونوشیدنی باشد باسواد وبیسواد سپرایت مینویسند جوانان کمپیوترهای که سرعت کار شان خوب است سپیددار وبه این صفت می نامند این کلمات را ما هرروز می شنویم چه ضرور به تاجکی و ایرانی برګردیم ایرانی میګوید پسرمون دارد  وارد دانشگو میشه یا رادیو تاجکستان خبر چپه شدن لاری تربوز را چنین راپور میدهد  یک کامیون پرتربوز خیسته افتیده تربوزه ترقیده  این یک یک نمونه انها بود درحالیکه هردو مملکت از زبان ملی ورسمی دری ما بسیار آموختند همین پارسی های ایران  پنجاه سال قبل من در اسلام قلعه وکابل به یاددارم چنین حرف زده نمیتوانستند چنانچه امروز ازبرکت دری روان سخنرانی میکنند دری به مقایسه پارسی انها بسیار شیرین روان و سلیس است پس انها ازما زیاد اموختند و اصلاح کردند افسوس که ما در میدان اقتصاد وتخنیک عقب ماندیم اما در اصالت زبان و اخلاق و مروت وسخاوت واسلامیت وفقه وعقیده ازانها صدمراتبه صادق و استوار استیم  من درمسجد وبعد از بوستان وګلستان و خواجه حافظ و رحمن بابا سواد یادګرفته ام کدام شهادتنامه پوهنتون ندارم لفظ عربی اردو دری و پښتو میدانم در پنجاه سال روزانه صدها نوشته ی من از بنادر مختلف تا مشهد و کراجی رفته کس ایراد نکرده مشکل حل بوده است امادرنوشته های شما بسا مشکلات وکمبودات و نقایص انشایی می بینم اما به خاطر آبروی خود دیکر برایتان نمی نویسم زیرا به یکی شادولا حطاب می کنید به دیګری احمق می نویسید وبه دیګر اخطار دادید که به پولیس امریکایی می سپارید با شما یخن پاره کردن لازم نیست تو به راه ایرانستانی برو ما افغانهابه کار خود خوبتر میدانیم برای خودت حیثیت افغانی مهم نیست در خارج با سیال وشریک زنده ګی نداری فقط برایت خوش نمودن و خدمت به بیګانه مهم است اما من لله الحمد متوجه آبرو وطن زبان و رواج خود میباشم ببینید برایتان برادر خطاب نموده ام


 

حمید سالم26.06.2025مصرhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/eg.png

خیلی خوب می گوئید، جناب محترم قاسم خان باز!

در عکس العمل اولی تان علیه سالم حتماً قهر بودید، این مهاجر ناتوان را "ناسالم" خواندید. حال با این تحلیل جامع اخیر تان از اوضاع جهان  ثابت ساختید که سالم، برای شما نا سالم، نبوغ شما دو "مهاجر" نخبه را در کشور بزرگ و قدرت بزرگ جهان، که آنهم از دو کشور همسایه، مسلمان و هم زبان هستید، درست تشخیص کرده بود. حال این بمب های "کیله" را که درین جنگ بکار برده شده و شما تشخیص کرده اید، حاصل همین استعداد نبوغ است، که در تاریخ ثبت شده است. دوستی "غرب" با دو "دانۀ سرطان" خیلی جالب است. جهان باید توجه داشته باشد. اصلاً باید شما را برای جائزۀ "نوبل" کاندید کنند. خیلی خوب می بود، که اگر می گفتید که از بین رفتن کدام یکی از ین دانه های "سرطان"  را شما ترجیح  خواهند داد، وقتی به جانبداری از حفظدصلح جهانی بخواهید، جدی شوید. با احترام. سالم از دید شما هنوز هم نا سالم؟

احمد آریا26.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
اینکه مردم ایران غالباً واژگان خارجی را بر اساس نظام آوایی و نگارش فارسی تلفظ و نگارش می‌کنند، واقعاً به خودشان مربوط است. به نظر من، چون این امر را شاید راحتتر، قابل فهمتر و تطابق بیشتری با زبان و فرهنگ خود می‌دانند، چنین می‌ کنند. این یک روند طبیعی در وارد کردن و تطبیق واژگان خارجی با ساختار زبانی در هر کشور جهان است، هر چند که در سطح رسمی و معیاری فارسی ایران، همه شاهد تلاش‌هایی هستند که بر تلفظ و نگارش صحیحتر‌ تأکید می‌کنند.

موضوع این بحث استفاده از واژه های خارجی در دری است. بنابراین در مورد چگونگی کاربرد مصطلحات فرنگی در زبان نوشتاری دری افغانستان، قبل از هر چیز لازم است تلاش نمود در قدم اول زبان را از «تهاجم مصطلحات مبتذل» که هم‌ اکنون با انگیزه‌ هائی مانند عدم آشنایی کامل با زبان نوشتاری و ادبی، ضعف در مهارت‌ های نگارشی، عام‌ پسندی و مبتذل بودن، و تلاش برای نشان دادن همذاتی یا تقرب‌ جویی با استفاده از عامیانه‌ ترین مصطلحات همراه است، نجات داد.

 از آن پس به سادگی میتوان در طریق اتخاذ شیوه ‌های نگارشی بهتر و ابداع معادل‌های معتبر و مطابق با اصل برای واژه های فرنگی گام نهاد و مطابق با اصول زبان‌شناسی و به دور از «حساسیت زبانی»، راه پیمود.

 یکی از نکات دیگر در کامنت شاه دولا این بود که مدعی است:

"دستورنویسان ایرانی" شدیداً معتقد هستند، که در "زبان فارسی" باید "حرف اول کلمات" همیشه متحرک باشد؛ و این بدین معناست که ایشان "حرف اول ساکن" را در کلمات نمی‌شناسند!!!

 اگر این ادعا را در حد یک لجن بی‌استناد حساب نکنیم، به یقین میتوان گفت نادرست است.

در هردو رسم‌ الخط، فارسی و دری در اکثر موارد، حرف اول کلمات، به ویژه اسامی و کلمات عمومی، ساکن نوشته می ‌شوند. برای مثال: کتاب، خانه، بازار، مکتب. در این کلمات، حرف اول ساکن است و هیچ حرکتی ندارد.

در تلفظ کلمات نیز، هنوز، حروف اول بسیاری از کلمات ساکن هستند و حرکت نمی ‌پذیرند. تنها در موارد خاص، مانند واژگان وارداتی که نه دری هستند و نه فارسی، این واقعیت قابل مشاهده است. این حقیقت را در شعر های قدیم شاعرانی نیز مانند حافظ، سعدی، مولوی و دیگران  به درستی میتوان دید. بنابراین، این ادعا همان‌ طور که در بالا ذکر شد، نادرست است، مگر در حالاتی که حرف اول کلمه با نشانه‌ های حرکتی (مانند فتحه، کسره و ضمه) برای تلفظ صحیح حروف استفاده شود. به عنوان مثال، در کلماتی مانند «standard یا «stress»، که برای تلفظ صحیحتر باید «اِستندرد» و «اِسترس» نگاشته شوند، و نمی ‌توان آنها را صرفاً برای رعایت اصل بی حرکت بودن حرف اول اسم،  «سِتندرد» یا «سِترس» نوشت و انتظار داشت درست ادا شوند.

 جالب است که در یکی از به اصطلاح ذهنی‌گرایی‌ های گرامری، تحت عنوان «گوشه‌ ای از مشکل «ه» و «ی» مکثی بر عُنوان یک مقاله»، منتشر شده در همین وبسایت، وقتی با مهملاتی مانند «بَبَو»، «اَلَو»، و «سَکندو» مواجه می ‌شویم که  برای نشان دادن تلفظ بهتر شان، به وضوح هر یک را با علامات یا «نشانه‌ های حرکتی» همراه ساخته است. بنابراین، در یک استدلال ضمنی، اگر این خود عدول از «ساکن بودن حرف اول کلمات» نیست، پس چیست؟

خلاصه اینکه:

۱. ادعای «دستورنویسان ایرانی» که معتقدند در «زبان فارسی» باید «حرف اول کلمات» همیشه متحرک باشد و این بدین معناست که «حرف اول ساکن» در کلمات نمی‌شناسند، نادرست است.

۲. علامت کردن حرف اول در دری و فارسی، معمول نیست و در موارد خاص (مانند «بَبَو»، «اَلَو»، و «سَکندو») صورت می‌گیرد که اساساً بی‌معنی هائی که قبلاً در موردشان صحبت شد.

 در مورد نوشتن واژه ‌های خارجی مانند «استندرد»، «اسپیچ»، «اسپیس»، «اسپایس»، و دیگر کلمات مشابه در زبان دری، باید گفت که این نوع نگارش ‌ها به دلیل سازگاری با زبان و رسم‌ الخط دری است، نه صرفاً برای جلوگیری از تلفظ نادرست. دلیل اصلی این نوع نگارش، تسهیل تلفظ است. اگر واژه خارجی به صورت مستقیم و بدون تغییر نوشته شود، (بدون «ا» در آغاز خود)ممکن است خواننده دچار اشتباه در تلفظ شود، مانند تلفظ نادرست اسپیس (space) به صورت «سپاس»، اسپایس (spice) به صورت «سپیس»، یا استندرد (standard) به صورت «ستاندرد» یا «ستندارد» که بی معنی هستند. 

 با افزودن «الف» در ابتدای این واژگان، هدف این است که تلفظ صحیح و یکنواخت حفظ شود و خواننده در تلفظ مشکل نداشته باشد. این کار، نه فقط برای جلوگیری از تلفظ نادرست، بلکه برای رعایت رسم‌ الخط و آشنایی بهتر خواننده با واژگان وارداتی است.

 و خدمت جناب عمر توخی باید عرض کنم چیزی را که شما «ایس» خوانده ‌اید، اساساً «اس» بوده و برای آسانی تلفظ «الف» در آن با «کسره» نوشته است.

 و برای برادر گرامی وحید از تورخم، تنها باید بگویم که برای مخاطب مفرد «شاغلو»، خطاب نمی‌ شود.


قاسم باز25.06.2025ویرجینیا ، امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یک تیر و دو فاخته 
حمله ناجوان مردانه و غافګرانه اسراییل بخاک ایران واقعآ یک عمل بزدلانه و غیر انسانی بود. 
این جنګ زرګری که بر پرتاب چند کیله بطرف یکدیګر پرتاب شدند در اینده چی عواقب در منطقه  در پی خواهد داشت .؟
غرب به هیچ صورت این دو دانه سرطانی در منطقه از بین نخواهد برد. به از بین بردن یکی از انها صلح پایدار در خاورمیانه بوجود خواهد امد و جنګ در این منطقه حساس خاموش خواهد شد. 
به این جنګ زرګری و پرتاب چند کیله ګنده : 
اول ، انها ، اسرایل را ترساند که بدون کمک ما شما از بین میروید ،
دوم .، به کشورهای خلیج بخصوص به شیخان وانمود ساخت که شما هم بدون پشتبانی ما در منطقه زندګی کرده نمی توانید 
 سوم ، کشورهای قدرتمند به این محاسبه خود حالا  میتواند به تریلن دالر سلاح درجه دو خود را به شیخان عرب و کشورهای منطقه به فروش برساند .


حمید سالم25.06.2025مصرhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/eg.png

​جناب محترم قاسم خان باز !

سالم با نیات نیک خواست، تا شما را در افکار فوق العادۀ شما که  مافوق استعداد انسانهای عادی بوده است، به رسیدن به  شهرت کمک کند و شهرت تانرا در سطح یک شهزاده تبلیغ کند. این فرق نمی کند که حرف ها را از کسی شنیده اید، همین هم یک کشف است. کشف خود، به نبوغ نیاز دارد. شهزاده تا به حال خاموش است. ممکن وقت نداشته بوده باشد. سالم را ناسالم گفته اید. جالب است، سالم از دیروز تا حال سردردی احساس می کند. آتش بس، شانس شهزاده را هم به عقب زد .ممکن جنگ سوم جهانی به تعویق افتد. موفق باشید. سالم. به خوشی شما، ناسالم.

حسیب الله25.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ټولو ګرانو محترمو هیوادوالو ته خپل سلامونه او احترامات وړاندي کوم.

وړاندیز : دښاغلي محترم پوهاند ورستیو ارزښتناکو علمی-اکادمیک مقالو په اړه، چې، د یو با کیفیته "درسی نصاب" یا "Curriculum" د ارزښت په هکله خپره شوی دې، او زما په نظر د خورا ستایلو وړ دې، د یو علمي-اکادمیک ټولنیز بحث پیشنهاد:

یو ټولنیز بحث، یو ټولنیز دسکورس او یا "یک گفتمان اجتماعی"، چې، به انگلیسی ژبه ورته "a sozial disourse" په آلمانی ژبه ورته "ein gesellschaftlicher Diskurs" او په فرانسوی ژبه ورته "un discours social" ويل کیږي، د درسی نصاب او یا "Curriculum " په هکله، زما په نظر، زمونږ ګران او محترم ولس لپاره، ګتور او مفید تمامیږي.

دلته، زما په نظر، محوری او اصلي پوښتنه دا ده، چې،

"درسی نصاب" او یا "Curriculum" څه شی دی؟

زما په نظر، په علمی-اکادیک بحثونه کې، بهترین او مثمر ترین طریقه دا ده، چه مونږ خپل بحث، له کلیدي اصطلاحاتو ځخه پیل کړو، تر سو مطلب او موضوع، او هم زمونږ اظهارات او نظریات په یو شفاف او واضح دول منعکس شي. له دی کبله، زه دلته له همهغه کلیدي اطلاحاتو څخه پیل کوم، کوم چې، زمونږ د بحث اصلی محور او ستون ایجادوي.

زما تعریف، له "درسی نصاب" او یا "Curriculum" څخه دا دې:

"نصاب" حد او اندازې ته وايي، نو بیا، "درسی نصاب" هم د زده کړو منظم او پلان سوي پروګرام، او یا "درسی پلان" ته وایو، چې، "تعليمي هدف"، "دزده کړو مقصد"، "د زده کړو محتویات"، "د تدریس او زده کړې میتودونه او پروسه"،  "د زده کړو د جریان بررسي" او "د زده کوونکو د تعليمي نتيجو ارزونو"، پکښي تنظیمیږی.

په لنده توګه: درسی نصاب د تدریس او زده کړې لپاره یو "منظم لارښود" ته وايوو!

همداسي د "Curriculum" اصطلاح، چې، لاتيني ژبې څخه راځي، په ریشه کې، یعنی په اصل کې، "لاره" او یا هم "کورس" معنی لري، چې، د زده کړې په نړی کې، همهغه "د زده کړې لارې" ته اشاره کوي، چې، زده کوونکي يې د خپلې زده کړې پر مهال تعقیبوي.


ادامه لری

په فائقه احترامات

حسیب الله

خلیل الله معروفی25.06.2025 جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 روش غلط نگارش "فارسی ایران"، فدای سر خود ایشان!!!

مردم کشور "ایران" در "تلفظ غلط" شهرۀ آفاق هستند، خصوصاً وقتی پای "کلمات فرنگی" در میان باشد. مثال میزنم تا خوانندۀ بیخبر از موضوع اندک آگاه شود:

ــ ایرانیان taxi را به شکل "تاکسی" تلفظ میکنند

ــ ایرانیان hotel را در هیئت "هتل" تلفظ میکنند

ــ ایرانیان کلمۀ معروف police را به صورت "پلیس" مینگارند و تلفظ میکنند

ــ مردم ایران کلمۀ copy را به شکل "کپی" تلفظ میفرمایند

ــ مردم ایران کلمۀ انگریزی gole را، که یک اصطلاح بازی فوتبال است، به صورت "گل" مینگارند و همین رنگ تلفظ میکنند

ــ مردم ایران کلمۀ مشهور  football را به صورت "فتبال" مینگارند و همین قسم تلفظ میکنند

ــ مردم ایران Trump را به شکل "ترامپ" تلفظ میفرمایند

ــ مردم ایران Elon Musk را به صورت "ایلان ماسک" تلفظ میکنند

ــ ایرانیان حتی کلمۀ "کرزی" را در هیئت "کرزای" و "کرزائی" و کلمۀ "زلمی" را در هیئت "زلمای" تلفظ میکنند،

و هذالقیاس و صدها مثال دیگر!!!

تا جائی، که من دیده و شنیده و خوانده ام، "مردم ایران" همه کلمات فرنگی را خلاف "قواعد زبانشناسی" تلفظ میکنند؛ و این کار ایشان باید مایۀ انزجار باشد، نه مایۀ افتخار و یا شایان اقتداء و تقلید!!!

ایرانیان کلمات "ستراتژی و ستندرد و سکی و سپورت و ستادیوم و ستودیو" را نیز به غلط در هیئت "استراتیژی و استندرد و اسکی و اسپورت و استادیوم و استودیو" مینگارند و همین رقم تلفظ میکنند؛ مگر اصل مطلب در کجاست؟؟؟

"دستورنویسان ایرانی" شدیداً معتقد هستند، که در "زبان فارسی" باید "حرف اول کلمات" همیشه متحرک باشد؛ و این بدین معناست، که ایشان "حرف اول ساکن" را در کلمات نمیشناسند!!!

مگر در "زبان دری" چنین نیست، چون در "زبان دری" کلمات فراوانی داریم، که حرف اول آنها "ساکن" تلفظ میگردد، مثلاً کلمات "جوان و جوالی"، که حرف [جیم] در اول آنها معمولاً، "ساکن" تلفظ میشود. این نکته حتی برای "زبان پشتو" هم صادق است، چون مثلاً کلمۀ "ځوان" را با سکون حرف [ځ] تلفظ میکنند!!!

از طرف دیگر نظر به نصوص صریح علم "زبانشناسی"، تلفظ اصل کلمات در "زبان مادر" مهم است، که باید همان تلفظ را در "زبانهای وامگیر" نیز پیاده کنیم. کلمات اروپائی ذیل را به حساب "زبان انگریزی" مد نظر میگیرم، و میبینیم، که حرف [s] قبل از [t] در کلمات student و standard و sky و sport و امثالهم همیشه "ساکن" تلفظ میگردد؛ و همین تلفط برای "زبانهای وامگیر" نیز مدار اعتبار است. ازین رو در زبانهای "دری و پشتو"، باید "ستندرد" بنویسیم و "ستراتژی" و "سکی" و "سپورت" و "ستادیوم" و "ستودیو" و غیرهم و غیرهم.

"روش غلط تلفظ کلمات فرنگی" را صدقۀ سر خود "فارسی ایران" میکنیم؛ و شیوۀ درست و اصولی "دری افغانستان" را برای خود و مردم خود، مدار اعتبار قرار میدهیم!!!

آن "آغا شمشم"ی، که مقتدی و پیرو سرسپردۀ "تهاجم فرهنگی ایران" است، این کلمات را فقط و فقط به شیوۀ غلط و مبتذل "فارسی ایران" تبلیغ میکند؛ و من میگویم: «عطایش به لقایش!!!»

Hazarzbek Tajiashtun25.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​غفور لیوال.

 "....نور دا ګونګه روژه د ماتیدو ده ..... پیر صاحب په هندوستان کی وو په خوب ولیدل  چه په بغداد کی.....په چلیمچی د پیر د خیرنو لاسونو اوبو.... او چه ناروغ شی څښی یی....په بل وطن کی مرید را روان و..... و چه ډوډی نلری پیرانو او شیخانوته پسونه حلالوی......"

  موږ ټول دا هیله لرو چه  نور دا "ګونګه روژه" د مات سی. خو زه غواړم چې تاسو ته ووایم چې تر هغه چې د "ګونګه روژه" اصلی لامل له منځه نیوسئ، دا  "ګونګه روژه" به نه ماتیدونکی وي. دا ډول ټولنیزه اړیکه د خلکو په منځ کې په اسانۍ سره له منځه وړل کیدای شي او حتی خپله له هم منځه ځی ځکه چی زیربنایی ملاتړ نلری او یوازی د اقتصاد په دوران کی هغه هم په تزویر او چل نشو و نوا کولای سی. 

په افغانستان او تر یوې اندازې پورې په ایران کې داسی "ګونګه روژه" د لوړ پوړو روڼ اندو لخوا په  ټولنه کی نهادینه کیږی. د" ګونګه روژه " اصلي لامل په افغانستان کی د استخباراتی جعلي تایتلونه امتیازی مالکیت په وسیله د افغانستان د روڼ اندي کړی له خواه سلسله مومی او  او د دوی په  واسطه د یو نسل نه بل نسل لیږدول کیږي او پاتیدل یی ددوی په نسل کی تضمینږیی .

تاسی کوم بل انسانی گروپ یادولای شی چه شمیر   په افغانستان کی شاوخوا 2000 کورنی وی, خو په 40 ملیونی نفوس کی دوی مدام د ټولو امتیازاتو په سر کې پاتې شئ? 

عمر توخي25.06.2025سوېډن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png
زمانیکه ما سویدنی را یاد میگرفتیم، همصنفی های ایرانی داشتیم، و آنها در تلفظ "ایس" در کلمه "ستکهولم" ایس را به همان شکل  تلفظ میکردند. آنها ستکهولم را "استوکهولم" تلفظ میکردند، و استادان همیشه برایش میګفتند که این طرز ګفتن تان درست نیست، و من این مشکل را در تمامی مردم ایران دیدم.
هیچ کس سپین را اسپین تلفظ نه میکند. 
سپورت را کسی اسپورت تلفظ نه میکند.
جناب احمد اریا، مثالهای که اوردی هیچ یکش با ا ګفته و نوشته نه میشود.
ممنون


قاسم باز24.06.2025ویرجینیا ، امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

حمید ناسالم . هر که هستی . افسوس بحالت میکنم. 
اګر کمی هم از دانش و معرفت بوی میبردی هیچوقت اینطور تبصره بیجا نمی کردی .
اولآ : ان پیشګویها که بنده انرا تحت قید قلم دراوردم ګفتار دیګران است نه از من ،  من صرف انرا از یک کلیپ صوتی ګرفته به روی کاغذ نویشتم  . افسوس بحال شما خط خوان بی سواد میکنم. که چرا بی خلطه فیر های هوایی نمودی ، افغانستان واقعآ بمانند شما فرزندان باسواد خط خوان و نابغه ضرورت دارد ، اګر خودت ذره دانش میداشتی باید می دانستی یا می فهمیدی که من این ده موارد پیشګوی را در « » ناخنک ګرفته بودم این ناخنک معنی انرا را دارد چیزیکه نوشته شده از شخص نویسنده نیست . 
ثانیآ در بالای نوشته خود واضح نویشتم که ( میګویند ) اینکه خودت درک این ګونه مسایل را نداری حق دارید جفنګ و چتیات را بګوید و بنویسید .  سلام به جاهلان خط خوان شرم باد به منافیقین .

احمد آریا24.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

سلام برادر گرامی وحید از تورخم،
 
بنظرم ، این چندمین باری است که با نظرات شما در مورد نگارش و تلفظ کلمات وارد شده از زبان ‌های بیگانه مواجه می ‌شوم. در هر حال، من فکر می ‌کنم هیچ مشکلی نیست، اما اگر این نکات در قالب سوال مطرح می ‌شدند تا حکم قطعی شاید بهتر بود، و امکان گفت و گو و تبادل نظر بیشتری فراهم می‌ شد.
به هز حال، در ادامه، می ‌خواهم با حوصله و دقت نظر، نکاتی را در مورد نگارش و تلفظ کلمات وارداتی در زبان دری و فارسی خدمت شما بیان کنم:

۱. دربارۀ «استراتیژی»: 
در زبان دری و فارسی، واژه «اِستراتیژی» از زبان‌ های بیگانه وارد شده است. در الفبای فارسی و دری، صدای «st» در ابتدای کلمه، به صورت «اس» نوشته و ادا می ‌شود و «ر» در ادامه، بنابراین شکل صحیح نگارش «اِستراتیژی» است، نه «ستراتیژی».  این رویکرد بر تطابق تلفظ و نگارش استوار است.
در مورد حرف «اس» در «استراتیژی»، باید توجه داشت که در تلفظ، «اس» نشا‌ندهنده صدای «s» است و بخش «ا» قبل از آن، نشا‌ندهنده شروع کلمه است. بنابراین، نمی ‌توان برای نشان دادن صدای «s»، فقط «س» نوشت؛ بلکه باید «s» را به عنوان یک واحد در نظر گرفت که در تلفظ، «اس» تلفظ می ‌شود و بر اساس همین تلفظ، نگارش می ‌شود. این شیوه در زبان دری و فارسی، مشابه اِستندررد  (standard)های نگارش در زبان‌ های دیگر است.

۲. درباره «امپریالیسم» یا «امپریالیزم»: 
این واژه، از زبان انگلیسی «imperialism» گرفته شده است. در نگارش در زبان دری و فارسی، هر دو شکل «اِمپریالیسم» و «اِمپریالیزم» قابل قبول است، اما بر اساس قواعد تلفظ و نگارش در زبان دری، معمولاً پسوند «-ism» به صورت «-یسم» نوشته می ‌شود، همان ‌طور که در واژه‌هائی مانند «سوسیالیسم»، «فاشیسم» و «ریلیجیاستی» دیده می ‌شود.
 
۳. درباره «فیزیک» یا «فزیک»: 
واژه «فیزیک» از زبان‌ های فرانسوی و انگلیسی گرفته شده است و در دری و  فارسی  باید «فیزیک» نوشته شود. نگارش «فزیک» نادرست است و برخلاف قواعد تلفظ و نگارش است، چرا که در املای فارسی، حرف «y» بعد از«ph»  نشاندهنده صدای «ی» است و باید رعایت شود.
 
۴. درباره «تروریسم» یا «تروریزم»: 
در این مورد، هر دو شکل قابل قبول است، اما «تروریسم» رایجتر و مطابق با تلفظ انگلیسی «terrorism» است. این واژه یکی از واژه‌ های نسبتا جدید و وارداتی است که در چند دهه اخیر وارد زبان دری و فارسی شده است. 
قبلاً گفته شد که معادل «s» در زبان دری و فارسی، «س» است. اگر در املای «terrorism»، حرف «z» که صدای «ز» را دارد  نوشته می‌شد،  شکل  املای صحیح «تروریزم» بود. اما چون در نگارش رایج، این واژه با «s» نوشته می ‌شود، و در تلفظ، صدای «z» انگلیسی همانند حرف «ز» دری است بنابراین شکل صحیح و رایج، «تروریسم» است.

در پایان، چند نمونه از واژه‌ های انگلیسی یا لاتین که در زبان دری و فارسی رایج هستند و با «اس» شروع می‌ شوند، آورده‌ ام تا نشان دهم چطور باید نوشته شوند:
 
۱. اسپین(Spain) - اسپانیه 
۲. اسپیکر (Speaker) — بلندگو 
۳. اِستراتیژی (strategy) 
۴. اِسکی (ski) 
۵. اِستندرد (standard) 
۶. اِسپشل (special) 
۷. اِسپورت (sport) 
۸. اسپیس (space) 
۹. اِسپند (spend) 
۱۰. اِسپایدر (spider) 
۱۱. اِسپریت (spirit) 
۱۲. اِسپیچ (speech) 
۱۳. اِسپایس (spice) 
۱۴. اِسپید (spade)
 
بنابراین، اگر قصد دارید یک کتاب آموزش زبان انگلیسی با تلفظ صحیح برای نوآموزان دری و فارسی زبان تهیه کنید، رعایت این شیوه نگارش و تلفظ کلمات نهایت موثر خواهد بود.
 
با احترام،
ا. آریا

وحید24.06.2025تورخم و فعلاً  در کابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​برادر بزرگوار شاغلو احمدفواد ارسلا  السلام علیکم ورحمته الله وبرکاته 

این یک برادر بنام احمد اریا خودش از اصول و انشا چندان مطلع نیست او ستراتیژی را بشکل استراتژی و ستراتیژیک را بشکل استراتژیک مینویسد و امپریالیزم را بشکل امپریالسم و فزیک رافیزیک وتروریزم را تروریسم  الخ قیس علی الهذا مقاله معنون به امپریالیزم و بازی های قدرت درافغانستان انشا شده به قلم این شخص رابخوانید

پس او را معاف کرده جواب ندادن بهترین جواب است و شاغلو ملکیار که فکر کنم با شاغلوملکیار بزرګ که در زمان دولت شاهی مشهور بود قرابت دارند فقط از روی ماجراجویی مطالب را در دوران می اندازد. ضرور نیست باایشان بحث کنید نمی دانیم از آن پدران خوب چه بجا ماند

الله محمد24.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​برادر عزیر و محترمم جناب آغای ملکیار صاحب!

با عرض سلام و اد ب به شما محترم و آرزومند صحت شما از دربار خداوند پاک و لایزال. 

تبصره "یکبار دیگر به ارتباط نوشته جناب معروفی" شما از نظرم گذشت.

کس با کلمه "دانشگاه" در اصل مشکل ندارد، بلکه در اصل با خلاق ریشهء سیاسی این مشکل، که انرا بی جهت خلق نموده اند.   کسانیکه این بحث را در راه انداخته اند،  مسلم که شدیداٌ  در درون با کلمه"پوهنتون" به علت خاص خود مشکل داشته بوده اند و یا دارند. معروفی صاحب فکر می کنم که فهمیده که چی نوشته. 

شما محترم یک موضوع جالب دیگر را هم در میدان می اندازید که:" آیا زبان پشتوی قندهار، پکتیا، لغمان، ننگرهار و پشاور، با وجود ”تفاوت های بارز شان“، یک زبان به حساب می آید و یا پنج زبان مختلف؟ همینطور، زبان پارسی/دری کابل، بلخ، غزنه، هرات، مشهد و شیراز، با وجود ”تفاوت های بارز شان“، یک زبان شمرده می شود و یا پنج زبان؟"

این موضوع انقدر ساده هم نیست که برای آن جواب ساده داد، بلکه در اصل باید علت پیدایش زبان را که غرض افهام و تفهیم در جریان انکشاف فکری بشر حتی از زمان پیدایش وی می باشد،  به برررسی از نگاه روانشناسی، فلسفی، اجتماعی و غیره گرفته شود، که فکر می کنم گرفته هم شده. 

هرگاه سوال شما محترم را اساس قرار بدهیم آیا انسان چینی، ایرانی، جاپانی، روسی، امریکایی، اسراییلی، عربی و غیره یک انسان به حساب می اید یا چندین انسان مختلف. مسلم که همه انها یک انسان به حساب می آیند، اما از نگاه های مختلف به اساس انکشاف شان در محیط های مختلف زیست یعنی جغرافیایی  با خصوصیات های انکشافات اجتماعی مختلف و حتی  از نگاه اختلاط  قطب های مختلف جنتیکی/ارثی ، تفاوت های خاص خود  را می داشته باشند.  با وجودیکه همه انها انسان هستند اما انسانهای مختلف. 

ضمناٌ خداوند "ج" یک خداوند است، اما در زبانهای مختلف به نامهای مختلف مانند "الله" عربی، "خدا" فارسی و دری،" تیوس" یونانی، "شن" چینی، "کامی" در جاپانی، "گاد" در ممالک انگلیسی زبان، "بوخ" روسی، "دیوه" فرانسوی، "پان بوک" پولندی و غیره و غیره زبان ها جهان و یا بشر. 

خداوند متعال و پاک یک خداست، اما به نامهای مختلف در جوامع و یا کشور های مختلف یاد می گردد. آفتاب یک آفتاب است، اما نامهای مختلف هر جماعت بشری برایش در جریان انکشاف فکری و پیدایش زبان  گذاشته است. بگذارید افغانستان دری بگوید و پوهنتون و ایران دانشگاه و فارسی و تاجکستان فلان و بستان و خود را زیاد تکلیف ندهید. 

نمی خواهم بالای این موضوع بحث نمایم، اما منطق که شما برای خواننده تان پیش کش نموده اید، از نگاه بنده قابل قبول نیست. 

ز اسرار دهانی حرف چندی کرده ام انشا

به جز شخص عدم بیدل که می فهمد زبانم را

قاسم باز24.06.2025ویرجینیا ، امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​نمی دانم چرا یم عده  " قزلباش " های افغانی ما که تا یکوقت " اصلیت " خود را  بخاطر چوکی و مقام دولتی پنهان نموده بود به نام " پشتونها " خود را ملبس ساخته بودند امروز بر ضد ترمینالوژی و اصطلاحات ملی   زبان  پشتو  و دری برخاسته به این و ان دیوار خود را میزند. 
چرا انها در زمانیکه اعضای فامیل شان رتبه های نظامی مانند لومړی بریدمن.  تورن . جگړن و جنرال داشتند  در انوقت به این موضوع متوجه نشدند ، چرا انها امروز  از اینگونه اصطلاحات ننگ و شرم پیدا کرده . این افراد بوقره پوش   امروز شمشیر های  پوسیده  چوبی خود را از غلاف کشیده گاهی سر این و گاهی سر  انرا بالای شان میبرد . در حالیکه ان جناب نه از زبان و نه از تاریخ زبانشناسی بوی نمی برد . 
این قزلباشهای نمی داند که در منطقه شینوار ننگرهار که صد فیصد باشندگان ان منطقه پشتو زبانهای اصیل هستند ولسوالی داریم بنام  " ده بالا " . چی زیبا است که در هرات والسوالی داریم بنام " شین ډنډ " .چقدر قشنگ است که در ولسوالی خوگیانی ولایت ننگرهار لیسه داریم بنام " ملکیار ."  نمی دانم که کلیمه ملکیار پشتو است یا دری . و یا هم فارسی/ ایرانی ؟ 
جناب " خلیل الله معروفی "  اگر در مورد تاریخ . ادب و فنون زبان چیزی مینویسد حق دارد ولی انهایکه بوی از علم زبانشناسی نمی داند چرا در نوشته های مردم مداخلات بیجا میکند. 

احمد آریا24.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

سلام جناب محترم احمد فواد ارسلا،

باور کنید من هیچ‌ گونه اعتراضی نسبت به اعلام پایان بحث با جنابعالی ندارم، بحثی که در اصل هیچگاه با شما آغاز نشده بود. اما تنها دو نکته وجود دارد که نیازمند روشن سازی و کمک شما در فهم آنها هستم:

۱. من اساساً ندانستم منظورتان در آن مقاله چه کسی بود، و چه زمانی شاهد کسانی بودید که واردات بوره، لبلبو و نیشکر به کشور را مانع می‌ شدند و شما خود را در این تلاش شریک دانسته و مکلف به حمایت از آنها دانسته‌ اید؟

۲. اگر منظور جنابعالی دفاع از واژه «پوهنتون» است و قصد دارید با حذف یک واژه جدید، همانند صدها واژه دیگر زبان که از ترکیب واژه ‌های متداول  رایج ساخته شده‌ اند، عمر «پوهنتون» را طولانیتر کنید، نخست باید پرسید چرا باید از ایجاد موانع در برابر واردات نیشکر و لبلبو سخن می ‌گفتید، و ثانیاً از کجا می‌ دانید که «پوهنتون» در خطر نابودی است و چه کسی این را به شما گفته است که خواهان حذف و از بین بردن پوهنتون است؟ واقعیت این است که بیم شما و آن دیگرانی، یک بیم ساختگی و سیاسی است. به این معنا که آقایان هیچ نوع اعتراضی تا کنون در برابر بیسوادسازی های گسترده و سیستماتیک «ضد پوهنه» ترین گروه‌ های اجیر در تاریخ کشور ندارند، اما باید سنگ دفاع از پوهنتون را به سینه بزنند، درست مانند جلوگیری از واردات لبلبو و نیشکر که وجود حقیقی ندارند.

۳. نکته دیگر این است که کاش از هرگونه پیش‌فرض و قضاوت زودهنگام درباره مقالات دیگران پرهیز می‌ کردید و کمی بیشتر بر محتوای آنها تمرکز می‌ نمودید. شاید در این صورت، نیاز به موضعگیری‌های سیاسی و حاشیه ‌ای نبود و می‌توانستید دیدگاه‌ های خود را با استدلال‌های قویتر و در زمینه زبا‌نشناسی مطرح کنید و عملاْ از پوهنتون دفاع کنید.

با احترام

Hazarzbek Tajiashtun23.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ قلبا خوشحالم که از محترم احسان الله مایار مضمونی میخوانم.

باز هم قابل یاد وری است که یک قسمت خاص, کم زمان ولی نهایت عمده و تاثیرناک تاریخ افغانستان گنگ, گم و کور گره خورده است که از دید یک عده, شاید انجینر مایار بتواند گره را باز نماید:

۱. از بعد سیاسی و اجتماعی مرحوم مایار و مرحوم المجددی در جلوس تخت نیشینی مرحوم نادر خان رول عمده را بازی نموده, شخصیت اولی در مرحله اول مرحوم شاه امان الله خان را شخصا  دست-به -دست از شهر تاریخی غزنه به هند برطانوی رسانده و در مرحله دومی خود در حدود ۹ ماه بعد معتمد خاص مرحوم شاه نادر خان گردید. چنین سلسله مراتب اعتماد ادامه یافته, شما خود به نمایندگی خاص از مرحوم ظاهر شاه در حدود دو دهه جهان سفر بودید.

۲. با استناد به نوشته ها خود شما, ان شخصیت مرحوم مایار بود که نام ها مشهور محلی و تاریخی را در سمت شمال افغانستان رسما تبدیل که چنین عمل باعث تهداب گذاری تضاد نهادینه شده قومی تا امروز گردیده, دسیسه بیشتر از سطح یک شخص و حتی کشور افغانستان به نظرمیرسد.

محترم انجینر مایار با امتیاز که در افغانستان داشته, قرضدار مردم هر-دم - شهید ان کشور بوده و تا دیر نشده قلبا و وجدانا  مسولیت دارد در دو مورد فوق روشنی اندازد.

احمد فواد ارسلا23.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

محترم احمد آریا

در مورد مقاله پوهنتون اینجانب تذکرات کرده اید.

  1. با درنظرداشت نوشته های متعدد و عریض و طویل جناب شما در سایت ها میدانم که متوجه مقصد مقاله من که موضعگیری در مورد پوهنتون از بعد سیاسی آن است شده اید.
  2. اگر خواستید یا نخواستید که بدانید باید عرض شود که من قصدا بوره و نیشکر نوشته ام وبا کمترین ارزشی که به معلومات من بدهید باید بدانید که از قند بغلان مطلع هستم.
  3. هیچ ادعای در مورد استادی در نوشتن دری و فارسی و پشتو و انگلیسی نداشته ام و ندارم. آزاد هستید که هر حربه و انتقادی میکنید.

    با احترام و ختم بحث برای من.
حمید سالم23.06.2025مصرhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/eg.png

​نابغه های سیاسی در صف مهاجرین!

جای بسی خوشی است که از صف مهاجران سیاسی دو کشور همسایۀ همجوار، مسلمان و همزبان افغانستان و ایران مقیم ایالات متحدۀ امریکا، دو شخصیت نخبه و نابغه، در طرح پلان و پیشگوئی ها در عرصۀ سیاست خارجی ما را سربلند ساخته اند. یکبار به جهانیان ثابت ساختند، که برای حل بحران سیاسی، ما هم کله داریم. با کمترین پول سوسیال، انسانهای اصیل، توانسته اند، به اختراع مطابق ضرورت دست، یابند. اولی جناب قاسم باز از افغانستان وفادار به رئیس جمهور شهید محمد داوود خان است که پیشگوئی جریانات جنگ سوم جهانی را به همه اطلاع داد. چون این خطر جنگ در منازعات اخیر ایران، اسرائیل و امریکا متصور بوده است، محمد رضا پهلوی پسر رضاشاه آخرین شاه ایران، این که 46 سال قبل توسط آیت الله خمینی به فرار مجبور گردید و فوراً ضرورت به اختراع یک پلان فکر کرد و در بیانیۀ خود به قدرت های جهانی و مردم مملکت ایران خبر داد که حاضر است، پلان خود را در خد.مت آنها قرار دهد. از توجه شما تشکر. سالم.

قاسم باز23.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
چی خواهند شد ؟
میګویند !
« اګر در شرایط فعلی امریکا جنګ سوم جهانی را شروع کند چی به وقوع می پیوندد !؟
۱- کوریا شمالی به کوریا جنوبی حمله خواهند کرد و راکت هستوی در نزدیکی جاپان منفجر خواهد شد .
۲- امریکا به حملات هوایی مرګ بار به تاسیسات هستوی کوریا جنوبی حمله خواهند کرد ، و چند ساعت بعد اردو چین در سرحدات کوریا صف ارای خواهند نمود .
۳- در این ګونه شرایط بدون هیچ ګونه تردید جنګ سوم جهانی شروع خواهد شد.
۴- همچنان در اینګونه شرایط روسیه به اوکرین حمله برده انرا اشغال و بسوی کشورهای هم پیمان ناتو مانند لهستان پیش روی خواهند نمود .
۵- در اینګونه حالت ناتو جواب متقابل خواهد داد و جبهه عظیم در اروپا شرقی شکل خواهند ګرفت .
۶- همزمان چین به تایوان حمله نموده انرا اشغال و به پایګاه ئظامی خود مبدل خواهند نمود.
۷- در این وقت درګیری های جنګ بحری بین امریکا و چین در منقطه دریا چین روخ خواهد داد .
۸- فلپین و استرالیا در حمایت امریکا وارد میدان میشود برای اولین بار جاپان به مسلح شدن خود شروع خواند نموده بعد از این اتفاق غیر تصور به وقوع خواهد پیوست روسیه سلاح اتومی تکتیکی خود را در اروپا بکار خواهد برد.
۹- در این حالت جهان به فروپاشی منجر خواهد شد.
۱۰- حالا امریکا و متحدان شان در اینګونه شرایط در تصمیم سرنوشت ساز دوچار هستند. که به اینګونه وضع چی ګونه عکس العمل نشان دهد نابودی خود و جهان را . »
وحید22.06.2025تورخم و فعلاً  در کابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​قبل از نوشته نظر خود برای تمام دوستان و مدیر نشریه سلام و احترام عرض میدارم  السلام علیکم ورحمته الله وبرکاته   امابعد 

درین روز ها بالای بعضی قوطی های خوراکه و شامپو وصابون نوشته های مانند روشنی خونه مون  یا روز تون خوش  یا بیاد مون بیشه  این بسته یک وعده غذا میشه  وغیره دیده می شود ایرانی ها الف را واو نوشته و تلفظ می کنند اهالی سمت جنوب افغانستان هم الف را واو و حتی ی و قاف را کاف میخوانند و تلفظ می کنند مانند لوس می لیند شو یعنی دست من تر شد حالا که معضله پوهنتون و دانشګاه بسیار به کثرت پیشرو می آید باید درست نوشته شود همان طور که در ایران میخوانند یعنی دونشګو یا دونش ګو باید نوشته شود معهذالک شرایط پوره شود یعنی فرق افغانی و ایرانی شود افغانی هماناپوهنتون باشد و دونش ګو ایرانی وطرفدار هردو مباحثه را خاتمه دهند  از مداخله عفو می خواهم صرف یک نظر منصفانه وخیرخواهانه بود بااحترام 

دوکتور محمد اکبر یوسفی22.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم و عزیزالقدر نویسندۀ توانا، احمد آریا!
نخست مانند همیشه سلام و احترام تقدیم است. این تبصره های اخیر شما، بخصوص آنچه که ماهیت "کلاون" را بدرستی افشاء نمودید، با این دو تفسیر بعدی، برایم الهام بخش بوده است. اینکه زبان در حیات بشر چه نقش ایفاء می کند، درین دریچه نمی توان وسیع بررسی کرد. اما آنچه که شما نیز  به آن درست متوجه شده اید، یک زبان تنها، با کلمات خود، خود کار نمی شود. وقتی "ویتگنشتاین" از جهت فلسفی "زبان خود" را سرحد دنیای خود دانسته است، ممکن هدف او "سیاسی" ساختن زبان نبوده باشد. نظرات دیگر را هم، از همه دانشمندان معروف شنیده ایم. وقتی "هنس - پیتر دیور" می گفته است که "خلاقیت کلتوری، در هنر" نهفته است، نه در صراحت کلمات زبان.  این خود افاده می تواند که آنانی که با ذکر کلمات چون "بوره" و "لبلبو" و باز  از مفهوم دفاع از کلمۀ "پوهنتون" را بزبان می آورند، ممکن فکر کنند که سخت اختراع عمیق علمی اعلان کرده باشند. در حقیقت خود آنان، خود شانرا معرفی می کنند که در کدامدردیف، در چه صف بندی قرار دارند. نقل شما از زردشت، که "نیچه"، کتابی در مورد نوشته است وچنین عنوان داده است: "چنین سخن گفته است زردشت" و مسبب شهرت او نیز شده است، یادم آمد که در مقالۀ قبلی یک بند ذکر شده بود. "وقتی غلام باشی، دوست نمی شوی"، نیچه هم چنان از "زردشت" اینرا هم نقل نموده است که: "وقتی مستبد باشی، دوست نداری". اینها، همه که دست همدیگر را می شویند, باید بدانند که هدف اظهار نظر اینجانب، راضی ساختن و یا قناعت دادن به این افراد نیست. موقف اینها برای نویسنده روشن است. اینها از افشای هویت خود بیم دارند، چه جائی که در خدمت به کدام  حاکمیت از مهارت و اهلیت قابل وصف علمی برخوردار، باشند، تا کار مثمری بسر رسانیده بتوانند. کارت خواست به قدرت و شهرت را هر یک آنها در جیب دارند. با احترام مکرر. یوسفی.
احمد آریا21.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

تازه متوجه شدم که یک آقای محترم نیز وارد این میدان شده است و مقاله ‌ای را در قالب کابوس «دانشگاه در عوض پوهنتون» ارائه داده است. در هر حال، چند نکته در عنوان و متن این مقاله وجود دارد که در نوع خود بسیار غریب هستند و با این ویژگی، از دیگر نوشته‌ ها درباره قدس «پوهنتون» عقب نمانده است. به عنوان نمونه، استعارۀ منحصر به فرد آن، که از بوره و لبلبوی خارجی در مقابل محصولات وطنی مانند «قند بغلان» و «نیشکر ننگرهار» گرفته شده، تا ایجاد موانع در مقابل تولید کلمه «دانشگاه»، نشان می ‌دهد که این نویسنده محترم نیز قصد دارد از هیچ، چیزی بسازد؛ در حالی که از ورود ناگهانی «ویروس دانشگاه» بیمناک است، خود از شیوه املا و نگارش معمول در کشور همسایه نیز بهره‌ مند شده است. این نشان می ‌دهد که او از ترکیب لغات «دانش» و «گاه»، که شاید از زمان‌های قدیم در زبان وجود داشته، دلواپس است و آن را محصولی غریبه و خارجی می ‌داند. اما در سراسر مقاله ‌اش، از سبک معمول و رایج نگارش فارسی پیروی کرده است؛ برای نمونه، کلماتی مانند «ایدئولوژیک»، «آکادمیک»، «سایر»، «می‌گوییم»، «ساده‌گی» و دیگر موارد در متن او به چشم می‌ خورند.

اما جالبتر این است که فرد دیگری، که زمانی درباره عبارت «تحصیلات عالی» داستان‌ ها ساخته و برای آن «دریچه نظر سنجی‌ ها» در هر دو وبسایت مدت‌ ها اختصاص داده بود، این عبارت را در متن این مقاله دیده است؛ اما با چاشنی‌های منحصر به فرد، از آن استقبال می ‌کند و خوانندگان را به مطالعه و ترجمه آن به زبان‌ های وطنی ترغیب می ‌نماید. لازم به ذکر است که این فرد، ضمن مراسلات متعدد با یک «دوست عزیز و گرامی»، می ‌نویسد: «من شخصاً طرفدار ریفورم و بهبود وضع معارف و «تحصیلات علمی» (؟؟) در افغانستان عزیز هستم.»

و اما در مورد مقاله مورد نظر، در کل، باید گفت که نویسنده، دیدگاه‌ های خود را بدون داشتن تحلیل‌ های منطقی و مستدل، به میدان آورده است و برای این کار او راه طولانی ‌ای را تا «فابریکه قند بغلان» (نه «بوره بغلان»، چون «بوره» در زبان به معنای «امونیاک» است) و کشتزارهای ننگرهار پیموده و زحمتی بی ‌ثمر کشیده است. 


احمد آریا21.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

وجدان در واقع احساس درونی است که فرد نسبت به درستی یا نادرستی گفتار و رفتار خود دارد. به عبارت دیگر، وجدان نشاندهنده حس اخلاقی و درونی فرد است که او را به رعایت اصول اخلاقی هدایت می ‌کند. 

وقتی زرتشت در اوستا پیروان خود را به داشتن پندارنیک، گفتارنیک و کردارنیک دعوت کرد، تأکیدی بر اهمیت داشتن وجدان پاک و منزه از آلودگی ‌ها بود. 

در واقع، «وجدان آرام»، حالتی است که فرد پس از رفع احساس نگرانی، اضطراب یا ناراحتی ناشی از رفتار یا گفتار نادرست خود، احساس راحتی و آرامش درونی می ‌کند. 

اما، زمانی که فردی کار نادرستی انجام می ‌دهد یا گفتاری نادرست از او سر می ‌زند و فرد دیگری او را تحسین می‌ کند، معمولاً این وضعیت نشا‌دهنده یکی از حالات زیر است: 

۱. ناآگاهی یا نادانی طرف ستایشگر نسبت به نادرستی رفتار یا گفتار. 

۲. ترس یا تمایل به مداهنه و تطابق، که باعث می ‌شود فرد ستایش ‌کننده نادرستی را تأیید کند تا رضایت دیگران را جلب کند. 

۳. ضعف در درک ارزش ‌های اخلاقی و ناآگاهی از اصول اخلاقی، که ممکن است در هر دو طرف — هم ستایش ‌کننده و هم فرد مورد ستایش — وجود داشته باشد.

 

با احترام

Hazarzbek Tajiashtun21.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ایا مردم ایران بر ضد حاکمیت  آخوندها در جریان حملات اسرائیل قیام خواهند کرد? 

چند سال پیش یک جنایت کار امریکایی را FBIدر میدان هوایی روم دستگیر و درعین زمان قوا مسلح ایتالیا تیم FBI را محاصره نمودند. پس از تبادل رسمی بین دو دولت, تقابل و در گیری حل و ایتالیا بیانیه ای مختصر را منتشر نموده به این مفهوم که  : ایتالیا "بنانا ریپبلک" نیست و چنین عملی باید ابتدا با ما هماهنگ میشد. به گمان اغلب به این معنی که ایتالیا هنوز هم بقایا یکی از بزرگترین امپراطوری جهان است که حتی در موجودیت پروتوکول, تحمل چنین اقدام را ندارد.

درست است که حوصله تعداد زیاد از ایرانیان و اکثریت منورین و روشنفکران از حکومت استبدادی اخند ها به سر رسیده است. ولی در حالت که از هوا بالا انها متواتر بامب میریزد توجه کلی و احساس نشنلستی مردم در محور امنیت شخصی و همبستگی با کشور ایران که خود بقایا یکی از بزرگترین امپراطوری جهان است, می چرخد.

نتانیاهو با وجود که  گفته می شود ضریب اکیو بیشتر از ۱۴۰ دارد, در محاسبه سرنگونی دولت فعلی ایران  همزمان با حملات هوایی اشتباه نموده است.

خلیل الله معروفی21.06.2025 جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 تقدیر و سپاس بیکران

درین روزها دو نوشته توجهم را جلب کرد و وجدانم را آرام ساخت:

ــ یکی مقاله ای زیر عنوان «اگر باید جلو واردات بوره و لبلبو و نیشکر را بگیریم، باید از پوهنتون نیز دفاع کنیم». نویسندۀ این مقالۀ عالی، کسی ست، که نه تنها فهیم و موشکاف است و شمِّ قوی سیاسی ــ اجتماعی دارد، بلکه از زمرۀ وطنپرستان نخبه و سرسپردۀ افغان نیز به حساب می آید؛ و این نویسنده کس دیگری نیست، جز جناب "احمد فؤاد ارسلا"، که به نوشتن و عرضۀ مقالات ارزنده و متین شهرۀ آفاق گشته است. برای این شخصیت تابناک صحت و سلامت و عمر طولانی تمنا دارم، تا با  مقالات روشنگر خود، اذهان خفته را بیدار و اذهان بیدار را نوازش کند!!!

ــ کامنتی را خواندم و از آن لذتها بردم و متیقن گشتم، که وجدانهای بیدار را در کنار داریم. جناب "حسیب الله جان" را خواننده ای نیست، که نشناسد و از حقگوئیها و حقیقتجوئیهایش خبر نداشته باشد. این افغان والامشرب با کامنتهای زیبنده و بیدارگر خود، گمراهان را به صراط المستقیم هدایت میکند و مفسدان و جنایتکاران را به سزای اعمالشان میرساند؛ و چه چیزی میتواند جای خدمت به وطن و مردم و تنویر اذهان را بگیرد؟؟؟

برای هرو عزیز والامقام ما دعاء میکنم و یقین دارم، که دعای درویشان مستجاب میگردد!!!

با محبتهای فراوان او په درناوی

ع واحد حيدرى20.06.2025سدني /FotoGallary/CountryIcons/_w/AUS_png.jpg
طبق یادداشت‌های متروخین:

 در طول سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۸، اتحاد جماهیر شوروی به طور منظم به رهبران و اعضاى جناح‌های پرچم و خلق پول، سلاح و امکانات مى داد.

نور محمد تره‌کی در دوران قبل از کودتای ۷ ثور، ماهانه ۳۰۰۰ روبل شوروی به عنوان کمک مالی از KGB دریافت می‌کرد. 

ببرك کارمل ماهانه ۲۵۰۰ روبل دریافت می‌کرد.

معاش امين جاسوس دو جانبه  نسبت به تره‌کی و کارمل کمتر بود و به دلیل شک KGB به وفاداری او داشت ، كه بعدها بیشتر تحت نظر قرار گرفت.

همچنین گزارش شده که:

KGB در سال‌های قبل از کودتا برای حمایت از فعالیت‌های تبلیغاتی، چاپ بروشورها، و سازماندهی ساختار حزب، ده‌ها هزار روبل در اختیار شاخه‌های مختلف حزب دموکراتیک خلق قرار داده بود. وطن ما افغانستان عزيز را بسيار ارزان فروختن. اين را گويند وطنفروشى و خيانت ملى. 


Hazarzbek Tajiashtun20.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
t is amazing that where there is potential of money to be made, Pakistani establishment is already there at the center of vital activities all the way to a private luncheon atI the White House in Washington DC.

Such access bypassing Pakistan's politicians, could be a sign that India moving slightly back to the back burner or/and Afghanistan affairs might be subcontracted to be handeled via Pakistan.

Subject as such that will be a great current topic to discuss, instead of nosence dogfighing Dari versus Farsi!

Any taker to evaluate the subject among Afghan intellectuals?



قاسم باز20.06.2025ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​سلام به حسیب الله عزیز و ګرامی. 

هموطن دلسوز .

نوشته بنده ترجمه کتاب ( ک ج ب در افغانستان ) که بقلم توانا و خوانا جناب رحمت اریا نوشته شده بود است . 

تشکر از حسن نظر خوب و وطندوستانه شما هموطن ګرامی. 

جناب محترم حسیب الله خان. 

در مورد پیدایش و ظهور احزاب خاین بوطن چی چپی و چی راستی ما ملیګرایان به درجه اول مسول هستیم. استخبارات دوران سلطنت و همچنان دوران اولین جمهوریت طوریکه شاید و باید می بود وظیفه خود را بطور احسن و شایسته  اجرا کرده نتوانستند تا جلو اجنت های کشورهای مغرض را بیګیرند. ، انها یا در وظیفه شان غفلت نمودند و یا هم شریک  انها بودند  . 

از تبصره عالی  تان بی نهایت ممنون ام. همیشه بی تعصب مانند ګل ګلاب خوشبو ، طول عمر دراز داشته باشید. 

حسیب الله19.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​پس از تقدیم سلام مجدد،

مقالهٔ عالی و رسای جناب محترم خلیل الله معروفی را که تحت عنوان "ازمناظرات متوازن تا مباحثات یکلنگه" که بتاریخ ۱۹ جون ۲۰۲۵م. به نشر رسیده است، دو بار بصورت دقیق به مطالعه گرفتم، آنرا قابل ستایش فراوان یافتم، زیرا از هر سطر و هر پاراگراف آن مقالهٔ رسا طرز بیان بهتر را آموختم و محتویات این مقالهٔ عالی را نیز رسا دریافتم، اما پس از مطالعهٔ آن مقالهٔ عالی برخوردم به یک نوشتهٔ دیگری، که تحت عنوان "جواب مختصر و آخرین به نوشتهٔ جناب معروفی صاحب"، که این نوشته هم در عین روز، در همین جا، از جانب جناب محترم داؤود ملکیار ارسال گردیده است؛ پس از خواندن نوشتهٔ جناب محترم ملکیار متعجب شدم، که چرا جناب ملکیار مقالات گرانبهای جناب محترم خلیل الله معروفی را بصورت دقیق به مطالعه نمی گیرد؛ زیرا در آنصورت مشکل وی حل می گردد، اما باز هم برایم سوال بر انگیز بود، زمانیکه جناب ملکیار به یک شکل "نامحترمانه" به مقابل این همه تشریحات و توضیحات عالمانهٔ جناب محترم معروفی، از شخصی دیگری به اسم "استاد مسلم زبان دری" یا همچو لقب عجیبی نام برده است؛ زیرا به نظر من چنین یک اظهار نظر به مقابل یک شخصیت محترم علمی مانند جناب معروفی عزیز، که وقت گرانبهای شانرا جهت تنویر اذهان عامه صرف می کنند، یک نوع "بی احترامی" تلقی می شود؛ به هر صورت، از آنجائیکه به عمل تحقیق به اصطلاح "کم و تم" علاقه دارم، رفتم، تا اندکی معلومات و اطلاعات در ارتباط این "استاد مسلم دری جناب داؤود ملکیار پیدا نمائم. اسمش را "استاد باختری" یا "استاد واصف باختری" نوشته بودند، من که در انارنت دنبال معلومات و اطلاعات گشتم، در هیچ جائی چنین چیزی، که گویا محترم "واصف باختری استاد مسلم زبان دری باشد" ، ذکر نشده است، بر علاوه، من یک نوشتهٔ عجیب و جالبی را یافتم، که کدام هموطن محترم ما، آنرا ده، پانزده سال قبل در ارتباط همین "استاد مسلم جناب داؤود ملکیار" نوشته است، و آن چنین است، که شخصی در حدود تقریبا پانزده سال قبل در رابطه نوشته است، که:

"سینه چاکان باختری[ که مقصدش از همین استاد مسلم جناب داؤود ملکیار است] باید پاسخ دهند که این به اصطلاح دانشمند وشاعر و استاد و یل سر افراز ! چه کاری انجام داده که دیگران نتوانسته اند ؟ چزوه های شعری شان جز گله از روزگار قدر نشناس و پهلوان نماییها ، چه چیزی دارند؟ آیا این سوژه ها میتوانند مشکل روانی و یا اجتماعی ما را بیان کنند و درد کشور را مداوا نمایند ؟ چند تا کتابی که چاپ کرده اند همه مقالاتی اند پراکنده که خط فکری معینی ندارند و در برهه های زمانهایی با اقتباس از نوشته های احسان طبری و نوشته های دانشمندان دیگر ایران سرهم بندی شده اند و او اقبال باز گویی مجدد آنها را یافته است . آیا این را میتوان کار یک دانشمند دانست؟ او چه ابتکار تازه ازخود دارد میپرسم ؟ او با ریاکاری که مخصوص اوست .از این و آن در حضور شان تبجیل کرده و پایگاه شان را به عرش اعلا رسانده و لی در پشت سر شان همه را بیسواد میخواند . در مصاحبه ای از ناصر طهوری در حضورش اورا رودکی ثانی تراشید ولی خود او صادقانه از ضعفهایش سخن گفت و راست گفت .او را من هرگز دانشمند نمیتوانم بگویم . او در نهایت یک شاعر قافیه سنج است . از دانش معاصر هیچ گونه اطلاعی ندارد . هرچه گفته به گونه سطحی از نام آوران دیگر گرفته و به خورد جامعه بیسواد ما داده و عده انگشت شمار بیچاره را خر خود ساخته و ادای دانشمند کرده است . کسانی که بر او ردای پیشوایی انداخته اند لطف کنند نوشته های او را از نو بخوانند تا او را بهتر بشناسند . در جامعه بد بختانه چنین رسم است که همه نا خوانده مهر تایید میگذارند زیرا از اعوان و انصار فلان کس چیز های خوب خوانده و شنیده اند و اینها هم بر حسب تقلید آنچه را که شنیده اند میگویند . و این گونه کار کرد جامعه را در جا میزند و راه ابنکار و آفرینش را میبندد . ایکاش از او حرفی جدی و کتاب جدی میخواندیم و آنگاه بر او آفرین میگفتیم . ولی نمیشود بی خطر کردن و راه نرفتن کسی را راهبر و قطب و اولیا خواند . آنزمانها دیگر گذشته است .زیرا گفته اند - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد."

ختم نقل قول هموطن عزیز ما.
حالا، نظر جناب محترم داؤود ملکیار در ارتباط دیدگاهٔ این هموطن عزیز ما، مرتبط به "استاد مسلم شان" چه است؟
نوت: جای مسرت است، که، عصر دیجیتالی انترنت کار های مقدماتی امر تحقیق را بسیار ساده ساخته است.

و من الله التوفیق
با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله


Hazarzbek Tajiashtun19.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​خلیل الله معروفی, 

"..... در جواب اقا هزارزبیگ تاجیاشتون یک صفحه نوشتم و نوشتم که زبان ها دری, فارسی وتاجیکی از هم تفاوتها بارز دارند...... "

  شما خیلی از محور درک که مفهوم اهداف- سیاسی - زبان را از مفهوم اصل- زبان کاملا جدا میسازد دور شده اید و در مرحله که قرار دارید دیر شده است. هرگاه شما یک بدخشی, غزنیوال, کابلی و هراتی را گرد یک میز هم صحبت نمایید, صحبت شان همان طوری که گفتید " تفاوت ها بارز" دارند , ولی با وجود تفاوت ها زبانی انها, ماهیت اصلی زبان را نباید ۴ زبان دیگر ساخت. به همین ترتیب گویش زبان انگلیسی در امریکا, انگلستان و استرالیا از هم " تفاوتها بارز" دارند ولی  چرا در بین انان کله یی چون " خلیل الله معروفی " که ان را کله به کله با هم سر زند, قد نداد!

حسیب الله19.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ټولو ګرانو محترمو هیوادوالو ته خپل سلامونه او احترامات وړاندي کوم.

د ښاغلی محترم قاسم باز اظهارات په بشپړه توګه سم دی. لکه څنګه چې موږ باید نن ورځ په افغان خاوره کې د پنجاب د ویجاړونکو مداخلو مخه ونیسو، موږ باید د مهمو تاریخي مسلو په اړه خپلې علمي څیړنې ته هم دوام ورکړو. د مثال په توګه، په افغانستان کې د GRU د ویجاړونکو فعالیتونو د رول په اړه.

بدون شک که اظهارات جناب محترم قاسم باز درست و دقیق است؛ زیرا همینطوری که ما امروز باید جلو مداخلات مخرب پنجاب را در خاک افغانستان بگیریم و به پنجاب این اجازه را ندهیم که در امور داخلی افغانستان کوچکترین مداخلات را داشته باشد، در عین زمان نفوذ جمله کشور های خارجی را در امور داخلی افغانستان نه تنها امروز، بلکه در طول تاریخ به بررسی دقیق علمی بگیریم. مثلا موضوعی را که جناب محترم قاسم باز به آن اشاره نموده اند و آن عبارت از نفوذ GRU سابق و امروزی است، که از دیر زمانی در افغانستان عزیز ما، فعالیت های مخرب خودش را داشته است، که حتی به قتل شهید سردار محمد داؤد و اعضای فامیل محترم وی گردیده و بدان ذریعه زمینهٔ نفوذ بیشتر شوروی را به وسیلهٔ کودتای ننگین ثور، به تعقیب آن به تجاوز آشکار نظامی شوروی به خاک افغانستان عزیز ما انجامیده است.

یعنی: قسمیکه جناب محترم قاسم باز به آن اشاره نموده اند، در خاک افغانستان، از جانب شوروی آنزمان، هر دو سازمان های استخباراتی شوروی فعال بوده و فعالیت داشته اند، یعنی هم KGB فعالیت هایش را در افغانستان عزیز ما داشته است و هم شاخه نظامی-استخباراتی GRU آنکشور؛ که امروز کشور روسیه اسم  KGB  را تغیر داده است، اما اسم GRU در آنکشور هنوز هم همان اسم سابق اش را حفظ نموده است.

اما سوال این است، که، در زمان سلطنت مرحوم ظاهر شاه و در زمان جمهوریت شهید سردار محمد داؤد خان, شوروی به وابستگانش در داخل افغانستان، که با عث همه بدبختی های پنج دههٔ اخیر گردیده اند، افغانستان را از حالت تعادل و بی طرفی و غیر منسلک بودن خارج نموده و به پکت نظامی وارشا و دکترین توسیعه طلبی برژنف سپرده اند، در آن زمان، یعنی در زمان سلطنت مرحوم محمد ظاهرشاه و در زمان جمهوریت شهید سردار محمد داؤد، چه مقدار "معاش و مزد، برای مزدوری آنها" می پرداخته است و کدام اعضای این باند های وابسته آن پول ها را به دست می آوردند؟

زیرا این سوال مهم تاریخی و پاسخ دقیق آن، یک ثبوت دقیق علمی برای آن است، که این باند های وابسته در همان آغار کار های شان، بزرگترین "خیانت ملی" را مرتکب شده اند؛ یعنی خلاف هر نوع قانون ملی و بین المللی از یک کشور خارجی "مزد" گرفته اند، رئیس جمهور کشور را به قتل رسانیده اند، توسیعه طلبی یک ابرقدرت نظامی را در خاک افغانستان مسبب گردیده اند، با عث قتل و قتال در کشور شده اند، با عث فرار دادن  مغز ها از کشور  شده اند؛ با پذیرائی و همکاری با پکت نظامی وارشاد در خاک افغانستان، این کشور را نامتعادل ساخته اند، پای پکت نظامی ناتو را نیز در خاک افغانستان باز نموده اند و کشور را میدان بزکشی پکت های نظامی وارشا و ناتو گردانیده اند!

اینکه تا به امروز "خائنین ملی" در پای میز محاکم شفاف و عادلانه کشیده نه شده اند، معنی آنرا نمی دهد، که در آینده نیز این "خائنین ملی" به پای میز محاکم کشانیده نشوند!

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

قاسم باز19.06.2025ویرجینیا ، امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
اوس به د پنجاب *** دی انجام ته څه وایی.
وایسلی متروخین د ک ج ب مهم غړی په خپل کتاب کی چی نوم یی دی ( ک ج ب په افغانستان کی ) لیکی :
« که ، کې.جي.بي په یوۀ هــٻـواد کې یو ایجنټ ولري نو جي.آر. یو. ئــې شپـږ تنه لري. جي.آر. یو. په ۱۹۱۸ز. کال کې د لینن په لارښوونې د بلشویک د کمونیست گوند له پلوه جوړ شو. جي.آر. یو. دومره خطرناکه اداره ده چې د نړۍ په هر گوټ کې ریښې لري. د امریکا دساینس د فدارسیون اداره وایي چې که د ټولې نړۍ د امریکا د سي.آی.اې. د فعالیتونو په گډون استخباراتي فعالیتونه یو ځای کړئ نو د جي.آر. یو. د فعالیتونو په یوۀ گوټ کې ځاییدلی شي. زه گومان کوم چې امین د کې.جي.بي. ایجنټ نه و ، او نــۀ کې.جي.بي روزلی وو. زما انگــٻــرنه دا ده چې امین د جي.آر. یو. د ادارې یو ازمویل شوی ایجنټ وو. د شوروي جي.آر. یو. په پوځ کې ریښې ځغلولې او امین په وسله وال ځواک کې کسان درلودل. د همدغــۀ کتاب په یوۀ ځای کې به تاسو داندروپوف له خولې واروئ چې وایي دغوایي له کودتا مخکې امین په خپلو مخفي گونډي کړو وړو کې له کې.جي.بي سره اړیکه نــۀ درلودله.
دا په دې معنی ده چې کې.جي.بي مخکې له مخکې د غوایي په کودتا خبره نــۀ وه، بلکه د سمبالښت او لارښوونې ټولې چارې جي.آر. یو. کړې ده. ان داسې هم ویل شوي دي چې د کودتا په ورځ د افغان پوځ په منځ کې د شوروي مشاورینو په ډله کې د جي.آر. یو. غړي په کودتا کې ښکــٻــل ول او ډٻره شوني ده چې د خدابخښلي شهید مـحـمد داؤود خان او د هغــۀ د کورنۍ د ټولو غړو ناځوانمردانه وژنه د جي.آر. یو. د دوه تـنو ایجنټانو په لاس شو ي وي. لومړی بریدمن امام الدین چې اوس ډگر جنرال دئ او په ناروې کې اوســٻــږي له درو تنو نورو نوم ورکو
دا کسانو سره څوک د ي؟ قادر او ګلابزوی او وطنجار و ، خو په دې هکله د هــٻــرولو نــۀ دي . هاغه دوه تنه چې له امام الدین سره وه څوک ول؟. » ‫اسلم وطنجار from ar.wikipedia.org‬‎‫جنرال عبدالقادر from fa.wikipedia.org‬‎‫گلاب زوی حین تجاوز ارتش سرخ از اتحاد حفیظ الله امین و گلبدین حکمتیار سخن  میگوید‬‎momen,siasi3, ariaye


شاپور جان19.06.2025کابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png
کنترول اینترنتی بیطرفانه از واژه های داغگاه، خوشگاه، عقبگاه، نرمگاه و گرمگاه:

داغگاه
فرخی سیستانی دیوان اشعار  قصاید  شمارهٔ ۸۷

راست پنداری که خلعت های رنگین یافتند      باغهای پر نگار از داغگاه شهریار
داغگاه شهریار اکنون چنان خرم بود          کاندرو از نیکویی حیران بماند روزگار
 
خوشگاه
در اینترنت پیدا نشد.
 
عقبگاه
در اینترنت پیدا نشد.

نرمگاه
در اینترنت پیدا نشد.
شعر: نصف از من و نیم از فیسبوک

چنگ و دندانی بزن بر نرمگاه گردنم    رحمی کن ای صیاد، امشب به حالم
 
گرمگاه
 مهدی اخوان ثالث(م.امید) از مشهورترین چهره­­‌‌‌های شعر معاصر ایران

نفس، كز گرمگاه سینه مي آيد برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پيش چشمانت


تشکر

دوکتور محمد اکبر یوسفی18.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

گرانقدر و محترم احمد آریا!

نخست از صمیم قلب  از شما ممنونم ازینکه در بارۀ "کلاون" و نقش مسخره و ماهیت افراد بی حیثیت زیر پوشش را تعریف کرده  اید. معادل این کلمه در زبان آلمانی کلمۀ "نَریی" (Narr)  یاد شده است. چنین اصطلاح مشابه در زبان آلمانی نیز افرادی را می نامند که در نقش مشابه و بدون کرکتر نورمال انسانی وجود دارند. مرحوم ولی احمد نوری در باره برادر کلان شما گفته بود و نمی دانستم که شما با هم برادر هستید. این "کلاون" که از ما می پرسد، باید خودش را نشان دهد که او خود کی است و بنا بدستور کی، در احاطهٔ کدام قانون چنین مطالبه دارد. اوفقط «آلمان» را محل سکونت خود نوشته است. در سیستم حقوقی چنین سؤال باید قانونی مطرح شود. با احترام. یوسفی.


Hazarzbek Tajiashtun18.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محترم علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران با این " به نام نامی حیدر، نبرد آغاز می‌گردد//// علی با ذوالفقار خود، به خیبر باز می‌گردد" شعر بعد از حملات اسراییل در رسانه ها برای اولین بار ظاهر شد. سرم در برداشت مفهوم کلی ان خصوصا از بعد سیاسی به اصطلاح خلاص نشد.

حسیب الله18.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام مجدد به هموطنان محترم و عزیزم تقدیم است.

قسمیکه خوانندگان پیام اخیرم شاهد اند، در اخیر پیام اخیرم یک سوال مهم تاریخی را، به شکل  واضح و روشن، به آدرس جناب محترم محمداکبر یوسفی راجع نموده بودم و آن اینکه:

جناب محترم اکبر یوسفی، آیا این یک حقیقت است یا خیر، که رفقای حزبی شما در زمان ظاهر خان و داؤد خان از جانب شوروی معاشات ماهوار اخذ می نمودند؟

اما جالب این است، که در عین حالیکه جناب محترم اکبر یوسفی در قسمت دادن یک پاسخ دقیق به این سوال خاموشی اختیار ورزیده اند، دوست جناب ایشان که جناب محترم احمد آریا باشند، در تلاش آن اند، که پاسخ چنین یک سوال مهم تاریخی را به وسیلهٔ "انترک بازی مضحک شان" به اتفاق بکشانند:

 یعنی: به احتمال زیاد، جناب محترم احمدآریا اینبار در تلاش آن برآمده اند، که، به وسیلهٔ "انترک بازی مضحک شان"، پاسخ این سوال مهم تاریخی را از دید هموطنان محترم و عزیز ما دور نگه دارند:

در عین حالیکه پنهان کردن "معاشات وابستگان شوروی به وسیلهٔ انترک بازی جناب احمد آریا شدیدا سوال بر انگیز به مشاهده می رسد، می رویم در پی رشتهٔ علمی-تحقیقی این سوالات:

۱. آیا در زمان ظاهرخان و داؤد خان، وابستگان شوروی در افغانستان، یعنی باند های پرچم و خلق از یک کشور بیگانه، که شوروی آنزمان بوده باشد، معاشات و یا "مزد" اخذ می کردند و یا خیر؟

۲. آیا اخذ "مزد و معاش" از یک کشور بیگانه، بلخصوص زمانیکه دکترین توسیعه طلبی سیاست خارجی برژنف نیز در جریان بوده است، یک "خیانت ملی" محسوب می گردد، یا خیر؟


در قسمت روشن ساختن پاسخ این سوال، در رسانه های ملی ما اظهارات یکی از اعضای باند پرچم آنزمان، به اسم خانم "ثریا بها" موجود است، که وی به زبان خود اقرار نموده است، که اعضای برجستهٔ حزب شان، در آن زمان، یعنی حتی در زمان ظاهر خان و داؤد خان نیز، بر خلاف تمام قوانین ملی و بین المللی، از یک کشور خارجی، معاش و مزد اخذ می نمودند. آن خانم با هم حزبی هایش بالای تقسیمات همان "مزد از کشور خارجی" کدام دعوایی هم نموده است، زیرا آن خانم می خواسته که از همان "مزد کشور خارجی" جهت انجام تداوای بیماری پدرش، یک مقدار پول بیشتر برایش تخصیص بدهند، که "رفقای ظالم حزبی اش، از آن پول، جهت انجام تداوی پدر آن هم حزبی شان، پول بیشتر را. به وی نداده بودند، چنانچه این موضوع به کشیدگی بین آنها انجامیده بود"، 


سوال این است، که آیا این مقدار پول ننگینی را که این خائنین ملی، جهت تطبیق پلان های دکترین سیاست خارجی برژنف، که عبارت از توسیعه طلبی بود، اخذ می کردند، ۳۲ هزار ربل در ماه بوده است، یا در سال؟ زیرا از اظهارات این خانم درست معلوم نیست، که این ۳۲ ربل را باداران شوروی شان، به حیث مزد، ماهانه به آنها می‌داده است، یا سالانه؟

به هر صورت، این یک واقعیت و حقیقت است، که کسانی را که "مزد" از یک کشور "بیگانه" جهت تخریب کشور خود شان اخذ نموده اند، می توان با صراحت کلام "مزدور بیگانه" خواند!


نظر جناب محترم احمد آریا و جناب محترم محمداکبر یوسفی در رابطه چه است، آیا کسانی را که از یک کشور بیگانه، جهت پیاده ساختن پلان های ویرانگر همان کشور، "مزد و معاش" اخذ نموده اند، می توان "خائنین ملی و مزدوران بیگانه" خواند و یا خیر؟


امید فعلا، اقلا جناب اکبر یوسفی، و نیز جناب احمد آریا، فعلا انترک بازی های مضحک اش را کنار گذاشته، به پاسخ دقیق این سوال بپردازند!


نوت: بخاطر آنکه، در کنار مسائل و موضوعات جدی، جناب محترم احمدآریا در رابطه به "انترک بازی هایش نیز تشویق شده باشند، در صورت یافتن وقت، انشالله در رابطه به "انترک بازی جناب ایشان نیز، یک تحفهٔ ناچیزی را خدمت جناب ایشان تقدیم خواهم نمود. اما نخست باید پاسخ سوالات جدی را جناب ایشان، البته بشکل صادقانه و نه به اشکال دروغ و ریا، ارائه فرمایند"


با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

احمد آریا18.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

«کلاون» یا «دلقک» به فردی اطلاق می ‌شود که در یک «سرکس» عهده‌ دار نقش اصلی در خنداندن مردم است. او معمولاً با لباس‌ های گشاد و صورت‌ رنگ‌ آمیز در برابر تماشاچیان ظاهر می ‌شود. هیچ ‌وقت فرد بیرونی نمی‌ داند که کلاون سرکس چه کسی است، اما کارهای احمقانه، حرکات کمیدی و مضحک او را همگان شاهدند. خصوصیت کلاون در سرکس این است که نمی‌ تواند با نام و نشان خود، مانند هنرمندان اصلی ، وارد صحنه شود؛ و اگر اسمی هم روی خود گذاشته است، این اسم عاریتی و مسخره است. او را فقط با عنوان «کلاون» می ‌شناسند و با همین معرفت و ظرفیت وارد صحنه می ‌گردد. پس از این که اداهای کمیدی و تقلیدیش را بروز می‌دهد، دوباره به همان کنجی می‌رود که از آن سر کشیده بود. کلاون ‌ها نمی ‌توانند مانند دیگر هنرمندان سرکس از شهرت و حیثیت  برخوردار شوند؛ چراکه در همه حال، در پشت ماسک های رنگین و در بین لباس‌ هائی که در تن ‌شان بزرگی می ‌کند، مخفی باقی می مانند. آنها میدانند که مقلدانی بیش نیستند و این

نخستین و شاید آخرین پله‌ های موفقیتی است که به آن صعود کرده‌ اند. از این رو در یک ناامیدی غمناک به سر می‌ برند که در طول زمان به عقده‌ هائی تبدیل شده است.

فرهنگ کلاون‌ ها همان رفتارهای احمقانه، افکار جاهلانه و الفاظ ناپخته است. بنابراین در جامعه نیز، کلاون، دلقک و مسخره به فردی گفته می ‌شود که رفتارهای احمقانه، بی ‌فکری‌ های جاهلانه و الفاظ ناپخته دارد. بی‌معرفتی و کمسوادی آنان کاملاً آشکار است. اما دچار نوعی «اسهال فکری» نیز هستند، دانسته یا ندانسته باید حرف بزنند، اظهار نظر کنند، در صحت گفتار و درستی پندارشان تردید نکنند و از املا و انشا هم بی ‌نصیب باشند. اما با پررویی خاص، که از مشخصات آنهاست باید به هر کس، و بخصوص کسانی که در دستورکارشان قرار دارند، خرده بگیرند و حتی با بی‌ حیایی ذاتی، اهانت کنند . فقط کافی است یکی دو نمونه از «انترک»های این «دلقک‌ های کرایه ‌ای» را ببینی تا به عمق کسر شرافت و کمسوادی ‌شان پی ببری. تصور نکنید تاکنون کسی وجود داشته که یکی از این «انترک»های این «دلقک‌های کرایه‌ ای» را ندیده باشد. واقعیت این است که این خوشامدگوی اجیر  و بی‌هویت، میتواند هر چیز دیگری غیر از آنچه ادعا می ‌کند باشد. پس یک هویت دروغین چگونه میتواند دیگران را به دروغگویی در مورد  خود متهم کند؟ هویتی که به سادگی میتواند حتی کمتر از  یک دلقک باشد؟

ع واحد18.06.2025سدنی/FotoGallary/CountryIcons/_w/AUS_png.jpg

​با عرض سلام و احترام خدمت جناب اندیشه صاحب،

از اظهار نظر سنجیده و محترمانه‌تان سپاس‌گزاری می‌کنم. نکته‌ای را که در مورد آزادی بیان و ضرورت رعایت تفاوت دیدگاه‌ها یادآوری فرموده‌اید، کاملاً درست است. هیچ‌کس را نمی‌توان صرف سکوت متهم کرد، مگر در مواردی که آن سکوت به‌گونه‌ای آگاهانه و در مقابل یک بی‌عدالتی بزرگ رخ دهد؛ در آن صورت، سکوت می‌تواند به نوعی رضایت تعبیر شود، خاصتاً وقتی که فضای اظهار نظر برای همه باز باشد.

نکته‌ای که در تبصره بنده مطرح بود، فقط ناظر به انتخاب مقاله آقای امین ارسلا از سوی سایت افغان جرمن به‌عنوان “مضمون برگزیده” بود—نه نظر شخصی افراد. وقتی مقاله‌ای با محتوای ستایش از رژیمی که در حافظه ملی ما با خون، تباهی نهادهای کشور، و آوارگی میلیون‌ها انسان گره خورده است، به‌عنوان مقاله برجسته انتخاب می‌شود، آن دیگر فقط یک دیدگاه شخصی نیست، بلکه نوعی جهت‌گیری عمومی و انتخاب تحریریه پنداشته می‌شود.

اینجاست که انتظار می‌رفت اهل قلمی که در آن سایت قلم می‌زنند، اگر خود را متعهد به حقیقت و حافظه تاریخی می‌دانند، حداقل به شکل مدنی و محترمانه واکنشی نشان دهند. انتقاد من معطوف به این انتخاب بود، نه افراد ساکت. اینکه تنها جناب محترم حسیب‌الله خان صدای انتقاد بلند کرد، قابل قدردانی است، اما در عین حال سؤالی‌ست از باقی اهل قلم: آیا واقعاً گذشته افغانستان و رنج‌های آن برای ما تا این حد بی‌ارزش شده است؟

باور دارم که در سایه آزادی بیان، نه تنها حق اظهار نظر، بلکه مسئولیت اخلاقی در برابر تاریخ نیز وجود دارد. احترام به این مسئولیت، از ارکان آزادی حقیقی است.

با احترام

وحید اندیشه17.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

جناب حیدری سلام!  
نظر شما مبنی بر عدم اظهارنظر در مورد نوشته آقای ارسلا، دقیق و به‌جا است. اما نباید هیچ فردی را به صرف سکوت یا عدم ابراز نظر، متهم ساخت. این‌که کسی نظر نداده به‌معنای هم‌نظر بودن با نویسنده است. شما به‌گونه‌ای غیرمستقیم، همه را به‌جز خودتان و جناب حسیب‌الله خان، خارج از دایره انصاف و صداقت دانسته‌اید.  
آزادی بیان و اظهار نظر، حق هر فرد است و باید محفوظ بماند.

عبدالباری جهانی17.06.2025ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محترم فضل الرحمن فاضل سلام و احترامات. ازینکه مضمون بنده را خوانده و ستایش نموده اید جهان سپاس. اصلاحی را که پیشنهاد نموده اید معقول و بجاست و در وقت بچاپ سپردن کتاب، اصلاح صورت خواهد ګرفت. با کمال احترام.

فضل الرحمن فاضل17.06.2025UKhttp://arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/uk.png

​گران وزیر صاحب ، جناب جهانی صاحب. با عرض سلام و احترام. مقاله مهم و مستند شما را تحت عنوان «له میرویس خان څخه تر نادر افشاره» مثل همه نوشته های تحقیقی شما، برای خواننده معلومات جدید، سودمند و مبتنی بر حقایق و واقعیت ها را ارائه می دهد. فقط آن گونه که در متن مقالهء شما درج شده است، در مورد نامیدن «امپراتوری تیموریان هرات»  به عنوان «امپراتوری مغلی»، جای پرسش باقی است. آیا بهتر نیست آن را  امپراتوری تیموریان هرات بنامیم تا امپراوری مغلی هرات؟.  حتی کاربرد  کورکانیان هند، بهتر از مغولان هند است، نمی‌دانم نظر شما در این مورد چیست؟ با عرض احترام مجدد.  

حسیب الله17.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد و باز هم با عرض معذرت از بزرگان، که این بار هم پیام ام اندکی طویل شده است. انشاالله در آینده به کوتاه نویسی می پردازم. 

جناب محترم اکبر یوسفی، به مشاهده می رسد، که، هنوز که هنوز است، جناب شما، حتی، روش علمی "نقل قول نویسی" را نیز بصورت درست نیاموخته اید، زیرا جناب شما در تلاش راهٔ فرار از حقیقت هستید، از یک طرف به وسیلهٔ یک "نقل قول" می خواهید، که از گذشتهٔ سیاسی تان فرار کنید، از جانب دیگر از ورای یک ترجمهٔ ناقص میخواهید، که، در عقب یک "نقل قول"، آنهم بشکل پیشکش آن به شیوهٔ غیر علمی،  پنهان شوید، چرا؟

جهت بررسی دقیق و علمی این ادعا می رویم سراغ پیام اخیر جناب شما، که در آن شما نوشته اید:

"جناب حسیب الله خان!"

تبصره: بلی جناب محترم اکبر یوسفی بفرمائید.

ا"ز گفتار تان علایم زیاد افشاء می گردد:"

تبصره: هدف تان از "گفتار" حتما "نوشتار" است، به هر صورت، می خوانیم، که "افشاء  علایم" جناب شما چه چیز ها را در بر دارند.

"اول حافظۀ تان باید صدمه دیده باشد."

تبصره: تشکر که قصد دارید مرا متوجهٔ "صدمه ای" بسازید، که خودم تا هنوز از آن خبر ندارم. اما با آن هم این جملهٔ شما از نگاهی نوشتاری غلط است، که میتوانید، آن غلطی را، حتی، توسط دوست مبارز تان جناب محترم احمد آریا نیز اصلاح سازید.

"شما از اسلحۀ پلاستیکی کهنۀ چینائی که برای اطفال تولید شده بود،کار می گیرید."

تبصره: جناب اکبر یوسفی، من از کدام نوع اسلحه چه، که اصلا از کدام اسلحه ئی کار نمی گیرم، این فقط لفظ افغانی ما است، که من از آن اندکی کار گرفته ام. اما حالا با چنین اظهار تان، که شما لفظ را به شکل کدام نوع "سلاح"، آنهم به شکل "سلاح چینائی" می بینید، مرا به تشویش آن می اندازد، که نشود که خدای ناخواسته جناب شما به کدام نوع تکلیف دماغی سردچار نشده باشید، که لفظ افغانی، به ذهن مبارک شما، چهره و قیافه و شکل "اسلحه" را اتخاذ نموده باشد. به هر صورت برای بهبود وضعیت تان، از صدق دل برای تان دعا می کنم. اینکه باور تان می آید، یا خیر، پرابلم خود شما است!

 "از روی اظهارات خود تان، شاید بیست سال جوانتر باشید."

تبصره: جناب محترم اکبر یوسفی، تشکر از اینکه، در این وقت چاشت، مرا متوجهٔ  سن و سال ام نمودید.

"دلم برایتان می سوزد."

تبصره: جناب محترم اکبر یوسفی، خدا نکند، که دل جناب شما برای من بسوزد، زیرا نشنیده اید، که گفته اند: "هر کجا آتشی سوزد، دودی در قفاست."

"شما که سیاست می کنید، به دروغ جدید و هرچه بزرگتر نیاز دارید. سیاست روز برای دروغ پردازان چون شما آموخته است که دروغ باید خیلی بزرگ طرح شود، تا در وقت پارچه پارچه شدن، اقلاً کدام ذره هم اثر گذار شده بتواند."

تبصره: جناب محترم اکبر یوسفی شما در اینجا باز هم، درست مثل رفیق مبارز تان جناب محترم احمد ولی جان آریا و نیز همان "صحرائی" دیگر تان، به من اتهام می بندید، یعنی، با عرض معذرت "دروغ می گوئید"، شاید شما سه نفر قصدا نخواهید، که در این رابطه دروغ بگوئید، اما کندی ذهن و کمبودی عقل، شما را به "دروغ گفتن" وادار ساخته باشد، شما سه شخص تا به حال تفاوت بین "انگیزهٔ اجتماعی" و انگیزهٔ سیاسی" را نمی فهمید، به همین دلیل است، که من بالای معلمان شما سه نفر قهر هستم، که تا به حال، روی کدام اساسی اجازهٔ کامیاب شدن در امتحانات را به شما سه نفر داده است. اما با آن هم لطفا کوشش نمائید، از طرق مطالعات علمی عقل تانرا افزایش دهید، تا مردم از شر تان رهائی یابد. از من یک گفتن بود، بقیه کار به دست خود تان است.

"این نقل قول را بخوانید. چون آلمانی می فهمید، متن به زبان آلمانی تقدیم می گردد:"

تبصره: جناب محترم اکبر یوسفی، آیا مطمئن هستید، که میتود درست، یعنی  طریقهٔ  دقیق علمی "نقل قول نویسی" را آموخته اید، که به نقل قول نویسی می پردازید؟ پناه به خدا ببینیم، چه "نقل قولی" دارید.

"So läuft der Unterschied zwischen traditionellen und modernen Lügen im Grunde auf den Unterschied zwischen Verbergen und Vernichten hinaus.
Hannah Arendt"

تبصره: جناب محترم اکبر جان یوسفی، نخست باید خدمت تان عرض نمایم، که خرسند ام،  از اینکه، فعلا، دیگر از "ستالین و لینین و نمی‌دانم رهبر کبیر و رهبر صغیر تان" نقل قول نمی آورید، ثانیا این عشق و عاشقی تانرا به اظهارات عالی خانم فرهیخته و محترم هنا جان آرنت برایتان تبریک می گویم، اما با آن هم شما باید، نخست، میتود و شیوه و طریق درست و علمی "نقل قول نویسی" را بیآموزید، بعدش از کسی نقل قول کنید، درست؟


"اگر اجازۀ شما باشد، ترجمۀ غیر رسمی این سطور را برای دیگر خوانندگان محترم تقدیم می دارم: «فرق میان دروغ های عنعنوی و دروغ های مُدرن، اساساً بر "تفاوت میان پوشاندن و نابود کردن" جریان می یابد.» "هنا آرینت"

تبصره: جناب محترم اکبر یوسفی، گرچه شما نخست اجازهٔ  ترجمه را خواسته اید، اما بدون اخذ کدام پاسخی به ترجمه نمودن تان شروع نموده اید، شاید، اگر این کار را نمی کردید، ترجمهٔ شما با تقرب معنائی نزدیکتری انجام می یافت، اما آمدیم بالای غلطی های تان در نقل قول نویسی غیر علمی تان و نیز به ترجمهٔ ناقص تان. سوال این است، که تشریح را از کجا برای شما آغاز نمایم، از غلطی تان در قسمت ترجمه، یا از نقل قول نویسی غیر علمی تان؟ از آنجائیکه این هر غلطی در این کار شما به مشاهده می رسد، که در هم به یک شکلی تنیده اند، شاید بهتر باشد، که، نخست به ناقص بودن ترجمهٔ جناب شما یک اندکی روشنی بیندازم، زیرا از آن زاویه، می‌توان بهتر غلطی غیر علمی بودن نقل قول نویسی تانرا را نیز، برای جناب شما به تشریح و توضیح گرفت، درست؟

۱. غلطی در ترجمهٔ تان:

جناب محترم اکبر جان یوسفی، شما چه فکر می کنید، چرا و روی چه منظوری محترمه هنا جان آرنت، در همین اظهار خودش، که شما آنرا با ما در اینجا به اشتراک گذاشته اید، کلمهٔ دو حرفی "So" را در آغاز همین اظهار اش، استفاده نموده است؟

جناب محترم "پروفیسور هفت ستاره اکبر جان یوسفی"، چرا به سوالم پاسخ داده نمی توانی؟ دلیل اش این است، که هنوز "نقل قول نویسی" را به شکل دقیق و علمی نیاموخته ئی، به خاطر همین است، که در ترجمهٔ دری این اظهار محترمه خانم هنا آرنت نیز، به اصطلاح همین کلمهٔ دو حرفی "So" را قند و قروت نموده، یعنی به دری ترجمهٔ نکردی، زیرا، اگر ترجمهٔ کنی، دلیل و ثبوت  آن واضح می شود، که هنوز نقل و قول نویسی علمی را بیآموخته یی:

۲. غلطی در نقل قول نویسی تان:

در نقل و قول نویسی علمی، این شیوه درست و صحیح نیست، که کسی یک جمله را، یک اظهاری را که در یک زمینهٔ مشخص دیگری نوشته شده باشد، یا گفته شده باشد، برداشته و به جائی دیگری به حیث "نقل قول" از آن استفاده و یا سو استفاده صورت گیرد! 

یعنی یک سطر دو سطر را از بین بیانات محترمه خانم هنا آرنت گرفتی، آن را خواستی، در یک زمینهٔ دیگر، در یک جای دیگر، مورد سو استفادهٔ قرار بدهی، که این نوع "نقل قول نویسی" یک شکل ابزاری دارد، غیر علمی است! درست؟

یعنی، ارتباط این اظهار محترمه هنا آرنت، که اسم مبارک اش را نیز جناب اکبر یوسفی به شکل غلط می نویسد، با با متن قبلی در همانجا چه بوده است؟

به زبان ساده تر، که جناب اکبر یوسفی و "رفقای کند ذهن وی" نیز بفهمند:

جناب اکبر یوسفی، همان کلمهٔ دو حرفی "So" را که شما در ترجمهٔ دری  آنرا مد نظر نگرفته اید، اشاره به همان متن قبلی این اظهار محترمه خانم هنا آرنت می کند، یعنی شما برای سو استفاده، با گستاخی و نافهمی تمام از شیوه و طریقهٔ  "نقل قول نویسی علمی" از بین متن آن خانم بزرگوار یکی دو سطر آنرا به اصطلاح "دزدیده اید" بدون آنکه بدانید، که هر سخن جائی و هر نکته مکانی دارد، آنرا به شکل ناقص هم ترجمهٔ نموده اید، ییعی مثلا بدون همان کلمهٔ دو حرفی "So" آنرا به دری ترجمهٔ نموده اید، تا آنکه از پاسخ این سوال فرار کنید، که آن سوال این است:

آیا  در زمان های ظاهر خان و داود خان نیز معاشات ماهوار، از جانب شوروی به رفقای وابسطه به شوروی تان تادیه می شد و یا خیر؟

اگر چنین کاری صورت گرفته باشد، آیا اخذ معاش بر ضد کشور خودش و به فائده ای کشور دیگر، که منظور از معاشات آن زمان شوروی به رفقای حزبی شما می باشد، آیا چنین عملی "خیانت ملی" پنداشته نمی شود؟

"حضور خوانندگان محترم به عرض می رسانم که دیگر برای آقای حسیب الله خان وقت ندارم که به سوالات و اتهامات او جواب دهم. با احترام یوسفی."

تبصره: جناب محترم اکبر یوسفی، آیا این حقیقت است یا خیر، که رفقای حزبی شما در زمان ظاهر خان و داؤد خان از جانب شوروی معاشات ماهوار اخذ می نمودند؟


با احترام

حسیب الله

ع واحد حيدرى17.06.2025سدني /FotoGallary/CountryIcons/_w/AUS_png.jpg
با کمال تأسف و حیرت باید گفت که در میان نویسندگان وب‌سایت «افغان‌جرمن» که در میان‌شان چهره‌های با تجربه و صاحب‌قلمی حضور دارند، به‌جز از جناب محترم حسیب صاحب، هیچ‌کس دیگری در برابر نوشته‌ی آقای امین ارسلا که به نحوی در مدح و توجیه رژیم کمونیستی پرداخته، واکنشی انتقادی نشان نداد. این سکوت، در واقع نوعی تأیید ضمنی به شمار می‌رود.

جای تعجب است که هرگاه نام شهید نادر خان در میان آید، صدها صفحه نوشته می‌شود، کتاب‌ها چاپ می‌گردد و مقاله‌ها پی‌درپی منتشر می‌گردند؛ آن‌هم بر مبنای گزارش‌های ناقص، مشکوک و گمان‌های بی‌اساس که ریشه در آرشیف‌های دشمنان افغانستان و دستگاه‌های تبلیغاتی دارند. اما در مقابل، در مورد جنایت‌های مستند و ثبت‌شده‌ی رژیم کمونیستی طی چهارده سال حاکمیتش، که منجر به کشته شدن دو میلیون افغان، معیوب شدن بیش از یک میلیون انسان، آوارگی بیش از هفت میلیون تن، و فروپاشی کامل نهادهای دولتی، فرهنگی، آموزشی و اقتصادی کشور گردید، هنوز صدای اعتراض و انتقادی از حلقات روشنفکری مدعی “آزادی بیان” شنیده نمی‌شود.

آیا نادر خان خائن بود؟ جاسوس بود؟ قاتل بود؟ چنان‌که برخی بی‌اساس و بدون سند ادعا می‌کنند؟اگر او را به چنین اتهاماتی محکوم می‌کنید، پس با چه معیاری تره‌کی، حفیظ‌الله امین، ببرک کارمل و داکتر نجیب را که دستور شکنجه، اعدام‌های دسته‌جمعی، بمباردمان دهات و پاک‌سازی قومی را دادند، قهرمان،مصلح و روشنفکر معرفی می‌کنید؟

بی‌عدالتی فکری و برخورد دوگانه با تاریخ، بزرگ‌ترین خیانت به حافظه‌ی جمعی ملت ما است. نسل امروز حق دارد بداند که نادر خان چه کرد و حزب دموکراتیک خلق چه فجایعی را بر افغانستان تحمیل کرد. نادیده گرفتن این حقیقت‌ها، فقط راه را برای احیای دوباره‌ی همان اندیشه‌های ویرانگر هموار می‌سازد.

درست همان‌گونه که برای داوری در مورد نادر خان، معیار و سند لازم می‌دانید، برای دفاع از امین و کارمل نیز باید پاسخ بدهید که تخریب مکاتب، تصفیه‌ فیزیکی هزاران نخبه، تخریب زیرساخت‌های کشاورزی و فرار مغزها چگونه قابل توجیه است؟

خاموشی شما در برابر نوشته‌هایی که رژیم خون‌آلود کمونیستی را نوسازی و توسعه می‌نامند، نه تنها حیرت‌انگیز، بلکه تأسف‌بار است. به تاریخ خیانت نکنید؛ تاریخ، سکوت و انتخاب شما را فراموش نخواهد کرد

دوکتور محمد اکبر یوسفی17.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب حسیب الله خان!

از گفتار تان علایم زیاد افشاء می گردد:

اول حافظۀ تان باید صدمه دیده باشد. شما از اسلحۀ پلاستیکی کهنۀ چینائی که برای اطفال تولید شده بود،کار می گیرید.  از روی اظهارات خود تان، شاید بیست سال جوانتر باشید. دلم برایتان می سوزد. شما که سیاست می کنید، به دروغ جدید و هرچه بزرگتر نیاز دارید. سیاست روز برای دروغ پردازان چون شما آموخته است که دروغ باید خیلی بزرگ طرح شود، تا در وقت پارچه پارچه شدن، اقلاً کدام ذره هم اثر گذار شده بتواند. این نقل قول را بخوانید. چون آلمانی می فهمید، متن به زبان آلمانی تقدیم می گردد:

So läuft der Unterschied zwischen traditionellen und modernen Lügen im Grunde auf den Unterschied zwischen Verbergen und Vernichten hinaus."
Hannah Arendt

اگر اجازۀ شما باشد، ترجمۀ غیر رسمی این سطور را برای دیگر خوانندگان محترم تقدیم می دارم: « بدین ترتیب است که فرق میان دروغ های عنعنوی و دروغ های مُدرن، بر اساس "تفاوت میان پوشاندن و نابود کردن" جریان می یابد.» "هنا آرینت"

حضور خوانندگان محترم به عرض می رسانم که دیگر برای آقای حسیب الله خان وقت ندارم که به سوالات و اتهامات او جواب دهم. با احترام یوسفی.

قاسم باز17.06.2025ویرجینیا ، امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​هموطن ګرامی برادر ارجمند جناب احمد اریا !
از اینکه به سوال  بنده لبیک ګفتید و ذهن ما را از سو تفاهم نجات دادید جهان سپاس از شما هموطن ګرامی ، 

حسیب الله17.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با تقدیم سلام مجدد به هموطنان محترم و طلب پوزش از بزرگان، زیرا من فعلا در این پیام، باید راهٔ تربیت یکی از مزدوران اسبق شوری را به بررسی گیرم، که مانند بقیه مزدوران بیگانه حیا و شرم از چشمش پریده است!

جناب محترم محمد اکبر یوسفی!
من پیام اخیر شما را، سطر به سطر، البته با تبصره در ارتباط هر سطر تان، خدمت تان تقدیم میدارم، تا آنکه متوجه شوید، که نقص کار تان در چه نهفته است.

شما می نویسید، که:

"جناب حسیب الله خان!"
تبصره: بلی بفرمائید. جناب محترم یوسفی.

 

"حملات مکرر سابق شما و سوء استفاده از امکاناتی که درین سایت ها دارید، همواره تلاش نموده اید که در هر مطلب ناخونک بزنید."

تبصره:

شما فراموش نموده اید، که این جناب شما بوده اید، که بتاریخ شانزدهم جون ۲۰۲۵م. بدون دلیل، بدون موجب، اسم مرا همردیف با الفاظ رکیک تان، به ناحق چندین بار درج یکی از نوشته های کج و پلیچ تان نموده اید. آیا این تقصیر من است، که کسی نوشته های کج و پلیچ شما را نمی خواند؟ در صورتی که تقصیر من نیست، پس لطفا سعی و کوشش بخرچ دهید، تا یک چیز درست بنویسید، که جملات تان لیاقت خواندن را کسب نماید. شما مجبور نیستید، جهت جلب توجه، آنهم به این سن و سالی که قرار دارید، بر دیگران دشنام بنویسید، به امید اینکه آنگاه کسی نوشتهٔ شما را بخواند. چنین روش ناسالم علامت کاهش و زوال عقل شما را حکایت می نماید.

"تنفر شما علیه دیگر اندیشان هویداست و شما همواره کوشیده اید، که دلیل ضد دلیل بیاورید که در زبان آلمانی Rede gen Rede یاد می کنند."

تبشره: نخست باید خدمت شما به عرض برسانم، که، زبان آلمانی را باید اول به شکل درست آن بیآموزید، پس از آن چیزی به آن زبان بنویسید، زیرا این چیزی که شما خواسته اید که به زبان آلمانی بنویسید، غلط است و در زبان آلمانی چنین چیزی کدام معنی نمی دهد. من نخست فکر کردم شما تنها به نوشتن به زبان دری و پشتو تکلیف دارید، اما حالا قسمیکه به مشاهده میرسد، شما به نوشتن به زبان آلمانی نیز مشکلات فراوان دارید؛ چه کسی امتحانات جناب شما را اخذ نموده است و به شما نمرهٔ کامیابی را داده است؟ لطفا در صورت امکان آن شخص را در صفحه بیآورید، که من از وی سوال نمایم، که به کدام اساس امتحانات شما را اخذ نموده است.

"زمانی معروف ترین فیلسوف قرن بیست، "کارل پوپر" گفته بود که: «هیچ جمله نمی تواند افاده شود، که بر ضد آن چیزی گفته شده نتواند."

تبصره: خوب، این موضوع به شما چه ارتباط دارد؟

ا"ین شما هستید که این دو سایت را  به ساحۀ شکرافشانی های خود مبدل ساخته اید."

تبصره: خوب کرده ام، دست شما و رفقای تان تا به "کرملن و لندن" خلاص!

 

"شهرت را در کجا می توان کسب کرد."

تبصره: شما و رفقای تان به شهرت نیاز ندارید، زیرا در بین همه هموطنان عزیز ما به حد کافی مشهور هستید، البته به حیث "مزدوران شوروی" که فعلا در ممالک غربی برایتان باداران جدید می جوئید، از این بیشتر شهرت می خواهید؟ این قدر شهرت به درد شما "بی خردان" نمی خورد، لطفا در قدم اول کسب آداب معاشرت نموده، در پی محبوبیت شوید، شهرت خو نه تنها سر باداران تانرا خورد، بلکه شما را نیز خجالت زده نموده است!

"مگر نقل از دانشمندان و فیلسوفان ممنوع است."

تبصره: نخیر، نقل از دانشمندان و فیلسوفان، بر علاوه آنکه چیزی بد و ممنوع نیست، یک چیزی خوبی هم است؛ اما دشنام دادن، که فعلا دوباره پاسخ آنرا می گیرید، یک چیز زشت و نا زیباست.

"شما چرا نا آرام هستید."

تبصره: من بخاطری نا آرام هستم، که با این همه مصرفی که ملت فقیر ما بالای درس و مکتب یک تعدادی از خائنین ملی نموده است، آنها بجز از مزدوری به باداران خارجی شان، حتی نوشتن و خواندن درست را نیز نیآموختند، یکی از مثال های آن جناب شما هستید!

 

 "کلوگشایزر» در میدیاهای معتبر این این جامعه یاد شده است."
تبصره: آیا زوال عقل از این هم بیشتر امکان پذیر خواهد بود، که برای شخصی میدیدی معتبر اش به این سطح و سویه باشد؟

آیا جاهل شاخ و یا دم داشته می باشد؟

نخیر، جاهل از روی همینطور اظهارات اش قیاس شده می تواند!

"کوچه و بازار جای بود و باش و جای رشد شغل شماست."

تبصره: بلی، چون تربیت سالم شما را باید در همان محلی انجام دهم، که قرار دارید و از آن جائیکه جناب شما اکبر جان یوسفی به حیث مزدور اسبق شوروی فعلا مستقر کوچه و بازار هستید، من هم باید در همانجا و به همان زبانی که آنرا بلد هستید، آداب معاشرت را، در این سن و سالی که دارید، به شما تدریس نمایم.


با اجترام، یوسفی
تبصره: لطفا در آینده نخست احترام را بیآموزید، قبل از آن که آنرا از روی ریا بنویسید، زیرا تا اکنون آداب معاشرت و احترام به بشریت از دسترسی مزدوران اسبق شوروی به دور تر قرار دارد!

دوکتور محمد اکبر یوسفی16.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب حسیب الله خان!
حملات مکرر سابق شما و سوء استفاده از امکاناتی که درین ساست ها دارید، همواره تلاش نموده اید که در هر مطلب ناخنک بزنید. تنفر شما علیه دیگر اندیشان هویداست و شما همواره کوشیده اید، که دلیل ضد دلیل بیاورید که در زبان آلمانی Rede gen Rede یاد می کنند.  زمانی معروف ترین فیلسوف قرن بیست، "کارل پوپر" گفته بود که: «هیچ جمله نمی تواند افاده شود، که بر ضد آن چیزی گفته شده نتواند." این شما هستید که این دو سایت را  به ساحۀ شکرافشانی های خود مبدل ساخته اید. شهرت را در کجا می توان کسب کرد. مگر نقل از دانشمندان و فیلسوفان ممنوع است. شما چرا نا آرام هستید. "کلوگشایزر» در میدیاهای معتبر این جامعه یاد شده است. کوچه و بازار جای بود و باش و جای رشد شغل شماست. با اجترام، یوسفی.


شاپور جان16.06.2025کابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

زور کم قهر بسیار، باز آبروریزی زیاد شد.
دافع هوا بصورت کل فلج. 
خط هوائی از اسرائیل تا تهران باز و خوش آمد میگوید.
 به جای اینکه رژیم آخندی خود را حفاظت کند، پول خود را صرف ترور  و تروریست های پایگریز نمود.

وای به این حالت!

 


حسیب الله16.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم میدارم.

قسمیکه به مشاهده می رسد، بتاریخ شانزدهم ماهٔ می ۲۰۲۵م.، هموطن عزیز ما جناب محترم محمداکبر یوسفی، در لابلای نوشتهٔ شان تحت عنوان "باز هم در بارهٔ حقیقت و سیاست" به یکی از یادداشت های تحلیلی من، که در آن، بتاریخ دهم ماهٔ جون ۲۰۲۵م. نظر ناچیز ام را در ارتباط به  "پیچیده گی بین سیاست و حقیقت" در خلال چندسطری بصورت دقیق و شفاف نوشته و با هموطنان محترم ام به اشتراک گذاشته ام، به یک شکل نامتعادل و فارغ از آداب معاشرت سالم  با عصبانیت زشت و خشمگین تاخته است، که حتی از نوشتن الفاظ رکیک و زشت و بد "کوچه بازاری" چون "کلوگشیزر" نیز پرهیز ننموده است.


به اجازهٔ بزرگان محترم، می پردازم به بررسی دلیل و یا دلایل این کاهش عقلی و زوال فکری جناب محمد اکبر یوسفی، که چرا و به چه دلیلی وی، با چنین عصبانیت و سطحی نگری های نامودبانه، بی جا و بی مورد، بر یک هموطن خودش که من باشم، تاخته است:

۱. من بتاریخ دهم جون نظر شخصی خودم را در ارتباط پیچیدگی "سیاست و حقیقت"، بصورت شفاف و دقیق نوشته ام: آیا من حق ندارم، که نظرم را در ارتباط یک موضوع بنویسم؟ اگر پاسخ این سوال مثبت باشد، پس دلیل این کاهش و زوال عقل در نوشتهٔ جناب اکبر یوسفی از کجا می آید، که وی بی جهت و بدون یک دلیل، به نظر یک هموطن اش، با چنین بی ادبی می تازد؟

۲. بدون شک که متفکران محترمی زیادی در طول تاریخ در ارتباط پیچیدگی های سیاست و حقیقت چیز های مهمی نوشته اند، مثلا محترمه خانم "هنا آرنت" (Hannah Arendt) در اثر مشهورش که به اسم "Wahrheit und Politik" به نشر رسیده است، یا مثلا ""جوزف ویلسون" Joseph C. Wilson در کتابش که تحت عنوان "The Politik of Truth"  ارتباط رول و نقش دروغ را در سیاست ایالات متحدهٔ آمریکا (بلخصوص در جنگ عراق" به بررسی گرفته است؛ و یا هم بطور مثال "میشل فوکو" (Michel Foukault) که در رابطه به "نقش علم و دانش و حقیقت و قدرت را در سیاست"، بلخصوص در زمینهٔ حکومت داری، به بررسی گرفته است، چنانچه، حتی در زمانش "افلاطون" ، "Platon" نیز "تمایز بین حقیقت و بلاغت و سوفطائی" را به بررسی گرفته است.

آیا به نظر مشوش جناب اکبر یوسفی، بطور مثال Joseph C..Wilson حق نداشته است، که، به حیث یک دیپلومات، تجربیات خودش را در کتابش "The Politics of Truth" بنویسد؛ بخاطر آنکه نوشته های "کج و پلیچ" جناب اکبر یوسفی را نخوانده است؟


بدون شک، که محترمه خانم هنا آرنت Hannah Arendt در اثر مشهور اش "Wahrheit und Politik" برای بشریت یک خدمت بزرگی را انجام داده است، که چنین کتابی را نوشته است، چنانچه قابل ستایش هم می باشد، زیرا او چگونگی تعامل حقیقت و سیاست را و موضوعی را که چه نقشی را حقیقت در حوزهٔ  سیاسی، بلخصوص در زمینهٔ "تمامیت خواهی" ایفا می کند، به بررسی گرفته است؛ اما سوال مهم و اساسی در این رابطه این است، که چرا جناب اکبر یوسفی، به خودش این حق را می دهد، که به کسانیکه نوشته های "کج و پلیچ" جناب اکبر یوسفی را نخوانده اند و یا نمی خواهند که بخوانند، دشنام می فرستد، الفاظ رکیک می نویسد؟

بدون شک، قسمیکه در بالا به آن یک اشارت مختصری داشته ام، در طول تاریخ متفکران زیاد و متعدی، حتی برخی ها از زوایای مختلفی و دیدگاه های متفاوتی، در مورد رابطهٔ پیچیدهٔ  سیاست و حقیقت نظریات محترم شانرا با بشریت شریک ساخته اند، نظریات شانرا ارائه داده اند؛ آیا به نظر جناب اکبر یوسفی، باید همهٔ آنها نخست "ترجمهٔ کج و پلیچ جناب اکبر یوسفی" را که محتویات آنرا از لابلای "ویدیو های صوتی جناب ایشان" استخراج نموده اند، می خواندند، بعدش نظر خود شانرا در رابطه می نوشتند؟


 بطور مثال، "جوزف سی ویلسون" Joseph C. Wilson, بدون آنکه مقالات کج و پلیچ جناب اکبر یوسفی را بخواند، رفت و کتابش را تحت عنوان "The Politics of Truth" نوشت، به عنوان یک دیپلمات در حمله به عراق پرداخت و در ارتباط "نقش حقیقت در سیاست" پرداخت؛ حالا به نظر جناب اکبر یوسفی، ویلسون اجازهٔ نداشت، که قبل از خواندن نوشته های کج و پلیچ جناب اکبر یوسفی، کتابش را بنویسد؟


پاسخ جناب اکبر یوسفی به سوال بالائی چیست؟

شاید، جناب اکبر یوسفی، از سر سخاوت به "جوزف سی ویلسون" این اجازهٔ را بدهد، که او حق دارد، یا او حق داشته است، فارغ از خواندن نوشته های کج و پلیچ جناب ایشان، در رابطه به "حقیقت و سیاست" چیزی بنویسد؛ اگر پاسخ جناب اکبر یوسفی بطور مثال برای "جوزف سی ویلسون" مثبت باشد، پس چرا جناب اکبر یوسفی بر یک هموطن خودشان، می تازد، زمانیکه، وی، فارغ از نوشته های جناب اکبر یوسفی و فارغ از "ویدو های صوتی جناب اکبر یوسفی" نظر خودش را در یک رابطه، آنهم بصورت شفاف و واضح می نویسد؟


حالا سوال محوری در اینجا این است، که "بی ادبی دلقک مانند" از جانب چه کسی صورت گرفته است؟


به نظر من، این "بی ادبی دلقک مانند" از جانب اکبر یوسفی صورت گرفته است، زیرا وی، نیز، مانند دوست مبازره خودش احمدآریا، از روی کدام نوع اعصبانیت و خشونت زشت، دست به اتهام بی جا زده است، چنانچه یکی از عوامل مهم کم شدن عقل، عصبانیت بوده می تواند.


چنانچه به مشاهده می رسد، این عدم کنترول خشم در جناب اکبر یوسفی، خرد جناب ایشان را تباه گرداتیده، چنانچه اتهام بستن بی جا، با عث فساد عقل جناب ایشان گردیده و چونکه اختیار خشم خود شانرا از دست داده اند، شبیه "استالین و رفقای قبلی شان عقل خود را نیز از دست داده" بی موجب به آدرس یک هموطن شان الفاظ زشت و نازیبا می نویسند!


بدون شک، که کاهش و زوال عقل عوامل زیادی دارد، که فعلا، در چنین یک تفریح چاشت، یا وقفه ای کاری، سبب ذیقیمت وقت نمی توانم به تمامی عوامل کاهش و زوال عقل روشنی کافی بیندازم، اما شاید در اخیر همین قدر به حیث حسن اختتام کافی باشد، هر گاه از جناب اکبر یوسفی خواهش به عمل آید، تا در آینده، لطفا کوشش ننمایند، که، در سمت خاموش ساختن پرتو اندیشه، دست به چنین اتهامات بی جا و پرخاشگری های بی ادبانه بزنند، زیرا در آنصورت از عقل شان بیشتر کاسته شده می رود و همچنان اتهام بستن بی جا با عث فساد عقل در جناب ایشان خواهد شد.


حالا جناب اکبر یوسفی نخست در پی جستجو و سراغ  یک کلاهٔ عقلانیت برآمده، آنرا در پیش روی مبارک شان قرار داده، عمل چرت زدن را از خود شان رهانیده، رو به فکر کردن برده، بالای این موضوع فکر عمیق نمایند، که آیا حرف های من بی معنی اند، با اتهامات بی جای اکبر یوسفی و یا هم اتهامات بی جای رفیق مبارز شان جناب احمد آریا؟


سوال اخیر از جناب اکبر یوسفی این است، که آیا جناب ایشان با ذکر نام ها و اسمای بزرگان فلسفه چون کانت، شوپنهاور، نیچه و غیره، می‌خواهند در بین هموطنان عزیز ما کسب شهرت نمایند، یا اینکه واقعا توان مطالعه و فهم درک آثار آنها را نیز دارند؛ زیرا این سوال به دلیلی مطرح می گردد، که، زمانیکه جناب محترم اکبر یوسفی معنی و مفهوم یک یادداشت تحلیلی عادی یک هموطن خودش را فهمیده نتواند، هنوز که هنوز است، فرق و تفاوت بین یک "تبصره" و یک "یادداشت تحلیلی" را نداند، در آنصورت چگونه و چطور متون فلسفی را فهمیده و درک نموده خواهد توانست؟


آیا تا به حال، کدام شخص مودب که واقعا معنی و مفهوم متون علمی و فلسفی را فهمیده و درک بتواند، شخص دیگری را با لفظ رکیک "کلوگشیزر" که یک حرف زشت و نازیبای "کوچه و باز" است، دشنام می فرستد؟

پاسخ این سوال اخیر در نزد اهل ادب منفی می باشد!



با احترام

حسیب الله
احمد آریا16.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
هموطن ارجمند آقای قاسم باز،  
با عرض سلام و احترام،  

از توضحیات و حسن نظر شما بسیار سپاسگزارم. در پاسخ به سوال‌ تان باید عرض کنم که من احمد آریا برادر کوچکتر محترم ولی آریا (محمدولی آریا) هستم. اما از وجود آقای رحمت آریا، که نویسنده پرکار و توانا در سایت افغان- جرمن آنلاین می‌باشند، مطلع هستم و به ایشان احترام فراوان می‌گذارم، اما با ایشان قرابت خانوادگی ندارم.  

احمد آریا، به رسم این دیار، نام اول و نام خانوادگی من است، و نام کامل من احمدولی آریا می‌باشد. اما چون در میان ما مردم معمول است که افراد را با نام میانی (دوم)‌ شان خطاب می‌ کنند، من ترجیح می‌ دهم برای قلم و جلوگیری از هرگونه سوءتفاهم احتمالی، از نام «احمد آریا» استفاده کنم.  

با حرمت فراوان، 
 
ا. آریا
احمد آریا16.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ګرانه ډاکتر غروال محترم،

 څومره ښه د هغو یو شمیر پاکستانی الاصل کسانو په اړه لیکلي دي چې کلونه یې د افغانستان د خلکو نان خوړلی، خو شپې یې د پاکستان په بسترو تېرې کړې دي. دوی د هماغو شرمناک او بې شرمه لوبو پاتې شوني ګوداګیان دي چې د هند د بېلېدو وروسته، پاکستان د افغانستان پر سر ترجیح کړل. او نن د پاکستان او د هغې د عاملانو ملاتړ کوي. لکه چې خلک کوڼ او ړوند دی، نه شي اوریدلی او نه شی لیدلی چې دا فاسد او ظالم رژیم څنګه هره ورځ د فاسد او جنایتکار ایران رژیم سره پټ تړونونه او معامله ګانې کوي.

په درنښت

الله محمد15.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

برادر عزیز و مهربان جناب مومند صاحب گرامی!

با عرض سلام و آرزومندی صحت و سلامتی شما از بارگاه خالق پاک.

نوشته اخیر شما باعث تاثر زیاد بنده گردید.

شما محترم یکی از نویسندگان برجسته و واقع بین این مجلس بوده، کمبود شما در این دریچه نظر خواهی برای بنده،  مانند دیگ شوربای بی نمک و بی روغن است.

به همه ما معلوم است،  که درخت بی دلیل شور نمی خورد. باید دوستان از فهم بالا استفاده نموده،  در  قضاوت، عدالت را مراعات گردد .   

بنده از شما خواهش می نمایم ، که به تبصره های تان در این دریچه ادامه داده،  تا در موضوعات که شما اطلاعات کافی در اختیار دارید، همه را از ان مستفید نمایید. انسان با دو چشم بهتر نسبت به یکی دیده می تواند. 

 بنده از تبصره بالای  دو مقاله به نشر رسیده در این اواخر، صرفاٌ به خاطر این صرف نظر نموده ام،  تا  نویسندگان  آن ناراحت نگردند. هر دو مقاله تا حدود زیاد  با واقعیت تطابقت ندارد، اما با فکر، درک و معلومات نویسنده آن تطابقت دارد، فلهذا با تحلیل بنده نه تنها نویسنده آن تشکری از بنده نخواهند نمود،  بلکه باعث تشنج هم شده ، و مهمتر از همه در اصل موضوع کدام تغیری وارد نمی نماید.

فلهذا بعد از فکر زیاد  معقول و منطقی اینرا یافتم که ننویسم. اما بعضا انسان باید بنویسد ، در غیر آن همان یک چشم دیگر خواننده هم کور و گور خواهد شد .   

به هر صورت ، امید است از صبر و حوصله کار گرفته، بگذارید که بالای بحث های  گذشته سبزه بروید،  و به تبصره های تان ادامه داده، کمی زاویه استفاده از ادبیات تان را تغیر بدهید،  در صورتیکه لازم باشد.

همیشه همان نکته،  که باعث تحریک  تان می گردد،  که در درون ان کلمات و یا جملات تحریک کننده است،  کمافی السابق مشخص برای خواننده تان نموده ، خواننده تان را با معلومات و تحلیل های منطقی تان روشنی در موضوع دهید.  البته معذرت می خواهم که بنده شما را چنین رهنمایی نمایم، زیرا خود تان تجربه کافی در برخورد با دیگران  دارید. 

 همه ما  به شمول اداره این صحفه باید دقت به خرج بدهیم ، که پیچ های مهم این صحفه در هنگام پرواز چندین بار چک شده، تا  مسافرین طیاره محترم مرحوم نوری صاحب همه احساس راحتی در آن نموده و با غذا های متنوع آن همه به لذت معنوی مانند فرهنگی، سیاسی، فلسفی، اجتماعی، روانی و غیره علوم مروجه جهانی حتی نجوم برسند.  هرگاه به خود برسیم به همه چیز رسیده ایم.  به خود رسیدن هم در هر لحظه زیبا ی  زندگی که مفت در اختیار ما است، مراقبت از خود کار دارد، تا دبل لذت ببریم. 

به محفلی که دل آیینهء رضا طلبی است

نفس درازی اظهار پای بی ادبی است 


قاسم باز15.06.2025ویرجینیا ، امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​هموطن عزیز جناب احمد اریا .!
این حق مسلم شما است تا بدانید که قاسم باز کیست ، ولی این هم حق بنده قاسم باز  است تا وی بدانند که احمد اریا ، ولی اریا و اقای رحمت اریا کیها هستند ؟ باهم برادران هستند ؟ یا خیشاوندان و یا هم باهم هیچ ارتباط فامیلی ندارد . ؟
اقای احمد اریا ، سوال که دیګران و بنده مطرح کرده صرف بخاطر شناخت بیشتر از این سه ذوات محترم و دانشمند است ، من در ویب سایتهای اریانا افغانستان و افغان - جرمن انلاین  ترجمه کتابها و مقالات تاریخی جناب رحمت اریا را به علاقه فراوان میخوانم و از ان میاموزم بطور مثال ، ترجمه کتاب سیاه سنګ در مورد قتل مرحوم میر اکبر خیبر ، کتاب وایسلی متروخین ( کی ج ب په افغانستان کی )
جناب احمد اریا ، من از پدر و مادر پښتو زبان هستم همان قدریکه به زبان پدری و مادری خود علاقه دارم بهمان اندازه به زبان دری خود علاقمند هستم. این علاقه من از ورای نوشته های من به وضاحت معلوم میګردد. 
اقای محترم ، من باری دیګر از شما و دیګران ، همچنان از هموطنان  تمنا میکنم و میخواهم بدانم که این سه فرد محترم که در بالا  نوشته خود  اسمای ایشان را ذکر نمودم درباره شان معلومات داشته باشم . معلومات داشتن در مورد اشخاص ګناه کبیره نیست بلکه کار صواب است . اینکه شما در این کار خیر ، صواب نمی بینید حق دارید ، خدا مهربان است کسی پیدا شود و این کار خیر را انجام دهد و ذهن کند ما را تنویر  سازد . تا همین لحظه من به شما هیچ مشکل سیاسی و اجتماعی ندارم  بز به پا خود و ګوسفند به پا خود . وسلام. 

دوکتور محمد اکبر یوسفی15.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

خپل وطن او د هغه وګړو ته وفادار ډاکتر صاحب غروال ته سلام!

ستاسی دا انسانی موقف د حمایت او د هر کلی وړ دی. ستاسی  اعتراضی کرښه د ... په پته، ما ته د «هنا آرینت» هغه جمله را یاد کړه، چی د دوهم نړیوال جنګ کښی، چی د «ناسیونال سوسیالیزم» د «فابریکی» په ډول د وژنی په باب ویلی وه، چی «مسئله یواځی، دا نه وه، چی غلیم څه کاوه، بلکه دا وه، چی ملګرو څه کوله.» خپلی ټولنی او د هغی د ژبی او  د کلتور سره علاقه درلودلو سره، هیڅوک مخالف ندی. خو د نورو پر ضد دښمنی ښودل، د خپلی ټولنی بر ضد  په غیر مستقیم ډول، د دښمنی را پارول معنی لری. په درناوی. یوسفی،

محمد داؤد مومند15.06.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

خدمت سروران، بزرگان و مجریان ویب سایت آریانا افغانستان!

بعد ازعرض سلام وطنی و اسلامی

تاریخ و ریکارد این ویب سایت وزین ثابت میسازد که در طول سالیان متمادی با نویسندگان ارجمند، نجیب، اصیل، با وقار، با فضل و فضیلت شعار این ویب سایت وزین منجمله جناب مایار صاحب، جناب استاد تره کی صاحب، جناب خلیل معروفی صاحب، جناب الله محمد خان، جناب پوهاند صاحب دودیال، جناب قیوم میرزاده صاحب، جناب حسیب الله خان، جناب داؤود ملکیار صاحب، بی بی ملالی نظام صاحب، استاد جهانی صاحب و ذوات محترم دیگر درقسمت تبادل نظریات و افکار، با حرمت فراوان و زاید الوصفی داخل مذاکره شده ام و هرگز و هرگز مرتکب کوچکترین بی احترامی حضور حضرات بزرگوار فوق الذکر نشده ام.

چرا و دلیل آن چیست؟

آیا من صد در صد با نظریات شان در همه موارد موافقم؟

هرگز نه

من درمواردی با نظریات برادر بزرگم نیز اختلاف داشتم.

دلیل حفظ تقدس این احترام، اعتقاد به وجدان بی آلایش و احساس و تفکر والای وطن خواهی و صداقت در گفتار و کردار شان بود.

اما چطور ممکن است به کسی که به مثابه و به حیث ګوډاګی یک مملکت اجنبی و دشمن عنعنوی و تاریخی افغانستان به تبلیغ و ترویج فرهنگ بیگانه پرداخته و به بیشرمانه ترین شکل ممکنه فرهنگ پشتونی هفتاد ملیون قوم بزرگ پشتون را مورد اهانت قرار داده و آن را خلاف موازین علمی و اخلاقی  معنوی، ایدیالوژی منحط قلمداد و تلقی کند، مهذب و خنثا باقی بمانم.

به عقیده من این ویب سایت نباید ملعبه دست ذواتی گردد، که به تبلیغ ایران خواهی و ترویج فرهنگ ایران بپردازند.

چرا به چنین ذوات اخطار منع همچو زهر پراگنی داده نمیشود؟

من با نظر بی بی میرمن نظام موافقم که اگر استاد نوری بزرگوار زنده مبیود، تبلیغ ترویج اصطلاحات و فرهنگ ایران درین ویب سایت، امری میبود محال.

فردوس برین و جنات نعیم نصیب آن افغان اصیل و بزرگوار باشد.

با ختم این سطور در آینده از ابراز نظر و تبادل افکر درین دریچه خود داری نموده تنها مضامین خود را برای نشر در بخش تحلیلات گسیل خواهم داشت.

به قول غازی امان الله

میروم تا که نشنوی نامم

اگر از نام من ترا ننگ است

با عرض تشکر

حسیب الله15.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد،

به نظر من، مقالهٔ پرمحتوی و عالی جناب محترم ف. هیرمند، که تحت عنوان "نکات مختصر در بارهٔ خطرات نشأت تشعشعات انرژی هسته یی" بتاریخ پانزدهم ماهٔ جون ۲۰۲۵م. به نشر رسیده است، قابل ستایش فراوان می باشد، که مطالعهٔ دقیق این اطلاعرسانی مهم حیاتي را، به همه هموطنان محترم و عزیز ما، بلخصوص خواندن این مقاله را، از جانب مسولین حکومتی افغانستان عزیز، ضروری می پندارم.

امیدوارم، محتویات این مقالهٔ مهم به همه زبان های افغانستان عزیز ترجمه شده، در سراسر افغانستان عزیز به دسترس هموطنان عزیز ما قرار گیرد، تا آنکه مردم عزیز ما از داشتن چنین معلومات و اطلاعات مهم و حیاتی بی بهره نمانند.

به اجازهٔ جناب محترم ف. هیرمند، البته اگر اجازه دادند، از همه هموطنان محترم ما که توان ترجمهٔ محتویات این مقالهٔ مهم را دارند، خواهش و تقاضا میدارم، که این مقالهٔ مهم را به همه زبان های افغانستان عزیز ترجمه نموده، تا آنکه تمامی مردم عزیز ما، در سراسر افغانستان عزیز از داشتن چنین معلومات مهم و حیاتی بی بهره نمانند.

به قلم پر بار جناب محترم ف. هیرمند استدعای برکت میدارم.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

احمد آریا15.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​به اداره محترم وبسایت آریانا افغانستان،

از اخطاریه تان به داود مومند سپاسگزارم،

 اما طوری که  قبلاً نیز این را  متذکر  شده بودم،  ایجاب می کند، داود مومند را به یکی از محاکم ایالتی و فدرال معرفی نمایم.


با احترام 

آریا

دوکتور غروال15.06.2025ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

غیر له کنړیانو څخه چی زیږ غښتلی پښتانه دی دا نوره مشرقی وال چی پاکستان کښی وی پاکستانیان دی او که افغانستان کښی وی افغانان دی مومندیان پدی دوه مخه چټلی خائینی لوبی کښی  لومړی  قطار کښی ځای نیولۍ دی ! پنجابی پاکستان او متعصب ایران د افغانانو تهدابی دوښمنان دی !!!

محمد داؤد مومند15.06.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

عرض مختصر و عاجزانه، خدمت شاغلی محترم ملکیار صاحب!

بعد از اظهار ادب و ابراز ارادت

عرض اول: به نظر نگارندۀ این سطور اگر اکثریت قومی در جامعۀ افغانستان، به پشتون ها تعلق داشته باشد، منطقاً افغانستان در ردیف ایران و تاجکستان یک کشور فارسی زبان شمرده شده نمیتواند.

عرض دوم: حساسیت من در برابر ترکیب دانشگاه که تخلیق و ابداع دانشمندان ایران برای یونورستی است، صرف روی همین اصل استوار است که این ترکیب از یکطرف از ما نیست و از طرفی هم جامعۀ ما کدام ضرورتی برای انتخاب و ترویج آن ندارد، زیرا اصطلاح پوهنتون از دورۀ صدارت شاه محمود خان غازی تا دورۀ شاطران ایران یعنی حکومت ستمی و ضد ملی و تجزیه طلب مسعود ربانی، هرگز مورد اعتراض دانشمندان دری زبان افغانستان قرارنگرفته بود و در همین دورۀ منحوس و شیطانی مسعود – ربانی به عنوان یک عکس العمل پشتو ستیزی عرض وجود نمود.

اگراصطلاح دانشگاه توسط دانشمندان افغانستان خلق میشد، من کدام مشکلی به آن نمیداشتم.

این قلم در موازات دانشگاه، با تمام اصطلاحات جدید ایرانی مانند موشک، چرخبال، پهپاد، کنش، واکنش، نشست، گفتگو(به مفهوم ایرانیان)، مجلس نمایندگان، واژه، ویژه، گفتمان، فن آوری و صد های دگر حساسیت مماثلی دارم، ترویج این اصطلاحات به عوض اصطلاحات وطنی وظیفۀ شاطران و اجیران حلقه به گوش ایران است.

عرض سوم: دولت ایران هم در ماضی و هم اکنون یک قدرت بزرگ منطقوی است، هر مملکتی که صاحب قدرت بزرگ اقتصادی و حربی گشت، اتومات به یک مملکت توسعه طلب مبدل میگردد.

توسعه طلبی در قسمت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی یک حقیقت مسلم یک مملکت مقتدراست.

ایران اولین مملکتی است که تفکر و پالیسی مملکتی را روی دو اصل استوار ساخت، ترویج مذهب شیعه و زبان فارسی در تمام کشورهای منطقه، بخصوص در افغانستان یک واقعیت مسلم است، تخلیق احزاب هشتگانۀ جهادی شیعی و حمایت بی دریغ از احزاب جمعیت و شورای نظار، واقعیت آفتابی انکار نا پذیر همچو پالسی شمرده میشود.

دادن خورجین های ملیون ها دالری به حامد کرزی، فاقد شرف و وجدان ملی در طیارۀ حاملش، به منظور رسمیت دادن احوال شخصیۀ مذهب شیعی در قانون اساسی، روی همچو اصل تهاجم فرهنگی ایران استوار بود.

لذا انکار از تهاجم فرهنگی یک مملکت مقتدر منطقه مانند ایران ، سر خود را مانند مرغابی در آب فرو بردن و واقعیت های مسلم عینی جهان را نادیده گرفتن است.

عرض چهارم: جناب تان چند لغت در زبان پشتو را یاد آوری نموده اید، خدمت تان به عرض برسانم که ترویح بعضی از این نام ها و اصطلاحات جدید در زبان پشتو یک عمل احمقانه است، به طور مثال کلمات:

لمړی وزیر

ناسته

چورلکه

و امثال آن ترجمۀ اصطلاحات مبتذل کلمات منحوس ایرانی یعنی نخست وزیر، چرخبال و نشست و امثالهم است، که اگر من وزیر اطلاعات و کلتور میبودم، این کلمات را در روز اول وظیفه ام معدوم میکردم.

شکل درست کلمۀ (محال) (مهال) است، این یک کلمۀ نا مأنوس نیست و خودم در طول سابقۀ شست سالۀ مطبوعاتی خود استعمال کرده ام.

ما در ولایات مختلف مملکت و اقوام مختلف در سمت مشرقی و سمت جنوبی و کندهار بزرگ اصطلاحات و لغات بخصوص داریم که حتی برای پشتون ها و اقوام دیگر نامانوس باشد چنانکه برای اولین بار از زبان یک هموطن منگلی خود کلمۀ زیبای (بژه) را شنیدم که به معنای دریدن یا پاره کردن است.

لغات و اصلاحات تمام مناطق پشتون نشین و اقوام پشتون افغانستان جزء لایتجزای غنای فرهنگ زبان ملتی پشتوست.

من معتقدم که دانشمدان هردو زبان وطنی یعنی پشتو و دری حق دارند در صورت لزوم به تخلیق لغات و اصطلاحات مورد نیاز بپردازند و از نشخوار زدن اصطلاحات منحوس مختص ایرانی خود داری کنند.

بوریای خود به قالینش مده

بیدق خود را به فرزینش مده

با عرض حرمت او درناوی

ع واحد حيدرى15.06.2025سدني /FotoGallary/CountryIcons/_w/AUS_png.jpg
شخصى بنام امين ارسلا در در ويب سايت افغان جرمن نوشته را نشر كرده و از مدرن سازى دوران حكومت هاى دست نشانده شوروى وقت تعريف نموده. 

اين سوال را از اداره افغان جرمن مطرح نمودم كه اميد نشر شود براى اگاهى بيشتر  كاپى انرا از طريق اريانا افغانستان با شما شريك مى سازم. 

 به اساس کدام نورم‌های علمی، اخلاقی و تحقيقه نوشته، امین ارسلا – که به گمان قوی از اعضای پیشین یا فعلی شورای انقلابی این نهاد می‌باشد – به‌عنوان نوشته برگُزیده معرفی شده‌؟

آیا فاجعهٔ انسانی، فرهنگی و نهادی‌یی که از دل “مدرن‌سازی” مورد ادعای حکومت‌های کمونیستی خلق و پرچم بیرون آمد، با كدام ‌یک از شاخص‌های نوسازی واقعی – مانند توسعهٔ نهادهای دموکراتیک، تقویت جامعهٔ مدنی، استقلال قوهٔ قضاییه، و تقویت حقوق بشر – همخوانی دارد؟

حکومت‌هایی که بر پایهٔ  زور و  سرکوب بنا شدند، و طی بیش از یک دهه با خشونت سیستماتیک، تصفیه‌های خونین، وابستگی مطلق به شوروی، و نابودی بافت‌های سنتی و ملی جامعه عمل کردند، چگونه می‌توانند امروز در بين نخبگان افغان‌جرمن، به عنوان نمونه‌های “پیشرفت” و “اصلاحات ساختاری” یاد شوند؟

انتخاب چنین نوشته ها  در لیست “مضامین برگزیده”، نه تنها اهانت به قربانیان آن رژیم‌هاست، بلکه نشانگر نوعی بازتولید فکری و توجیه گذشتهٔ خونین در یک لفافهٔ علمی می‌باشد. جامعهٔ مهاجر افغان حق دارد بداند که آیا این انتخاب‌ها بازتاب دیدگاه نهاد است یا نتیجهٔ نفوذ خفیف حلقات مشخص با پیشینهٔ سیاسی خاص.

اگر هدف افغان‌جرمن روشنگری و ارتقای آگاهی است، باید از تجلیل کسانی که بخشی از ماشین سرکوب و تخریب در تاریخ معاصر افغانستان بوده‌اند، اجتناب کند – نه اینکه آن‌ها را در قالب اصطلاحات فریبنده چون “مدرن‌ساز”، “اصلاح‌طلب” و “دولتمرد معتدل” بازآرایی نماید


محمد داؤد مومند15.06.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

جناب محترم محمد داؤد مومند،

چندین بار پالیسی وبسایت را در اینجا برای فعالین این بخش پست کردیم، تا در نوشته ها از احترام متقابل کار گرفته و از توهین و دشنام اجتناب گردد، متأسفانه اثرگذار نبود. لطفاً به نکات سرخ شده توجه فرموده، در صورت تخطی در آینده از نشر نوشته های شما در بخش نظر دهی معذرت میخواهیم.

تشکر

اداره

-----------------------------------------------------

آقا غروال خان

بخوان و بدان!

کسی که مانند خودت سند دوکتورا داشته و آنهم از یک کشور مهذب و متمدن اروپایی و کسیکه باز هم مانند خودت، خویشتن را صاحب نظرتصور نموده و در بسا موضوعات، توسط تبصرها، چه به شکل یک نظر و چه به شکل مناظره و مباحثه، مطالبی می نگارد و در واقعیت امر، کاغذ سیاه میکند، باید در گفتار و ادعای خود کمی هم متوجه منطق و یا بی منطقی خود باشد و از فیرهای هوایی تفنگ چمققی باروتی که موجب سیاه شدن روی و ریش و بروت فیر یا فایر کننده میگردد، جداً اجتناب ورزد.

آقا غروال خان، بخوان و بدان که: نا تراش و نا رسا و ناهنجار (پورته) کردی و نو شتی: 

«ښاغلیه مومنده د تاسو لار د افغان ملت اتحاد لار ندی [نده] بلکه د تفریقی [تفرقی] د اچولو بوی ورڅخه پورته کیږی تاسی شاغلی [ښاغلی] احمد آریا مسلسل د پښتو ژبی سخت متعصب په حیث تبلیغ کړی دی اما نوموړی ما ته په پښتو ژبی ځواب نوشته کړ [ولیکه] نو راته ثابته شوه چی ښاغلی مومند د تعصب څخه کار اخیستی [اخستی] دی او د تاسو ... چی د داسی لنډ فکرۍ څخه کار واخلۍ»

بنازم به این سند فراغت صنف دوازده از لیسه رحمن بابا و این دپلوم دوکتورا از یک کشور اروپایی و مهذب.

تبصره های تو معمولاً به جز چرندیات و لاطائلات و مهملات، چیزی دیگری بیش نیست، در هیچ تبصرۀ بی کیفیت و بی (خوندت) نه از مبتداء خبری است و نه از خبر، خبری. نه از صغری خبری است و از کبری اثری.  

مهملاتی را که در پارگراف فوق الذکرت نوشتی، حتی معادل شعور یک متعلم مکتب ابتدائیه هم نیست، اتهامات ذهن ضعیفت بر این قلم مبنی بر تعصب و تفرقه اندازی ات ممثل و مبین همچو ذهن زبون و بیچاره و نا توان و عدیم الاهلیت توست.

رفیق به جان و روان برا برت احمد جان آریا نام، به مثابه یک عنصر فارسیست و ستمی و شاگرد چنگیز پهلوان و در موازات خائن بزرگ ملی احمد شاه مسعود پنجشیری که ادعا نمود«پشتون ها نه تاریخی دارند و نه فرهنگی» در همین ویب سایت فرهنگ تو و فرهنگ قومت یعنی فرهنگ پشتون ها را فرهنگ و ایدیالوژی منحط قلمداد کرد!!!!!!!

آیا خودت با این ادعای ضد ملی و ضد انسانی رفیق به جان و روان برابرت احمد  جان آریا، که اکنون در مقام وکیل مدافع او گپ میزنی موافقت داری که فرهنگ پشتونولی یک فرهنگ منحط است؟

آیا همچو ادعا اهانت بیشرمانه و بیشرفانه علیه یک کتلۀ هفتاد ملیونی پشتون ها نیست؟

جواب صریح میخواهم

رفیق شفیق و به جان و روان برابرت یعنی احمد جان آریا نام، فرمودۀ علامه محمود طرزی را که زبان پشتو را (زبان ملتی) قلمداد و عین مطلب در قانون اساسی (1964) عصر اعلیحضرت محمد ظاهر شاه نیز تسجیل و تضمین گردید به عنوان فاشیزم تلقی نموده و هذیان ذهن فارسیست و ستمی و مریضش را چنین تراوش میدهد:«در مورد زبان ملتی، دقیقاً فاشسیت ها به شکل جنون آمیزی از این عبارت استفاده میکنند.»

آیا خودت با ادعای فارسیستی و ستمی فوق الذکر رفیقت احمد جان آریا نام موافقت داری؟

جواب صریحت را میخواهم نه مهملات

رفیق به جان برابر و ستمی ات، به مشرب یک ایجنت ایران و ترویج کنندۀ مدفوع اصطلاحات ایرانی و ضدیت با زبان ملی پشتو از اصطلاح پوهنتون نفرت داشته و از اصطلاح مختص فارسی ایران و ابداعی دانشمندان ایران به سفسطه میپردازد، مگر این در ترازوی شعورت نفرت از نام پوهنتون و زبان پشتو نیست؟

جواب صریحت را میخواهم، نه مهملات

آیا من به حیث یک افغان، حق دفاع از فرهنگ و زبان و مقدسات ملی خود، در برابر همچو افرازات بطنی ندارم؟

مگر خودت با ذهن ضعیفت همین حق دفاع مشروع مرا داشتن  تعصب و تفرقه تلقی نمیکنی؟

غروال خان!

بخوان و بدان که تحریر یک پاراگراف توسط احمد جان آریا نام، او را شخصیت ملی نمی سازد.

دبل عبدالله و یونس قانونی و داؤد پنجشیری برادر دستگیر پنجشیری و غیره به مراتب بهتر و خوبتر از احمد جان آریا نام به زبان پشتو تسلط دارند ولی هرگز شخصیت های ملی شده نمیتوانند.

مارشال ایوب خان، جنرال حمید گل و نصیرالله بابرهم از نظر نژادی پشتون بودند ولی حلقۀ غلامی استبلشمنت پنجاب را به گردن داشتند. 

غروال خان تو درین اواخر ثابت ساختی که خودت در یک زاویۀ مثلث منحوس و شیطانی فارسیستی (ایران خواهی) ، پرچمیزم و بی معرفتی و بی فرهنگی و الچه مذهبی قرار داری. یعنی: ایران خواهی جمع پرچمیزم جمع بی معرفتی و بی فرهنگی.

این دوزاویۀ و اقطاب مثلث یعنی فارسیزم / ایرانیزم جمع ببرکیزم تو را اشتک، اشتک میکنند و برایت میگویند:

(سترګی دی سری او لکۍ دی جنډه ده غرواله)

خودت چنین پورته کردی:

 محترم آریا صاحب ډیره مننه د ستاسو څو خوږو جملوڅخه، ما فکر نه کاوه چی تاسی محترم به ..... تاسو واقعا په صداقت سره ثابته کړه چی (ملی شخصیت یاست) او دواړو ژبو حاکمیت لرۍ.

در صورتیکه ضعف شعور و وجدان ملی مستولی باشد:

ایران گرایی، تمایلات ستمی از یک آدم شخصیت ملی میسازد.

و برعکس کسی که از حق مشروع  فرهنگ ملی خود دفاع میکند، متهم به افراطی طلبی میگردد.

استاد الفت فرمایی:

په داسی رنګ بی تمیزۍ

د خرو خندا را ځی

ع، تره کی14.06.2025فرانسه/FotoGallary/CountryIcons/FR.png

در حدود بیست سال قبل در رابطه به پاکسازی زبان دری از اصطلاحات پشتو مضمونی نوشتم که در سایت افغان – جرمن به نشر رسید. دران نوشته  نکات مهمی از اغاز تلاش سکتااریست های قومی کمیشنکار خارجی به قصد متلاشی ساختن تمامیت زبان دری که اصطلاحات عربی، پشتو و در مواردی انګریزی را در خود حل و هضم کرده است بیان ګردیده.

در عقب این تلاش توطئه سیاسی برای برهم زدن زیست مسالمت آمیز دو زبان پشتو و دری مشاهده میشود. دو زبانی که وصلت میان آنها یکی از مبانی وحدت ملی بود و در حاکمیت های قبل از ظهور نظام کمونیست فضای برادری و دو ستی را میان اقوام بوجود آورده بود.

امروز جامعه افغانستان معروض بیک توطئه سیاسی است. تقابل پوهنتون و دانشګاه جرقه کوچک این توطئه است که در ابعاد وسیع هویت افغانی و ملی را نشانه ګرفته است. من افغان نیستم. شعار خراسان و فدرالیزم دنباله نزاع بر سر کلمات پوهنتون و دانشګاه است.

درین فضای متشنج نشر رساله « دانشګاه دری نیست » توسط دانشمند ګرامی معروفی یک ضرورت روز قیاس میشود. شاغلی معروفی در رساله خود تلاش کرده است که  وصلت پارینه میان زبان و فرهنګ پشتو و دری را که در توطئه دشمن به طلاق و جدایی کشیده شده بود، احیا کند. بنابران رساله « دانشګاه ... » پل کوچکی است برای ګزار از نفاق و شقاق قومی بسوی وحدت ملی.

اینهم نوشته بیست سال قبل :

https://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/rostar_taraki_paksasi.pdf

 ع، تره کی

Hazarzbek Tajiashtun14.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

-​خلیل الله معروفی

".....این رساله را در عین زمان و به عین شکل و شمایل، به چار وبسایت فرستادم ــ و مشخصاً آن را به آدرس دوست عزیزم، جناب "قیس جان کبیر" میل کردم تا درج پورتال "افغان جرمن آنلاین" گردد. مگر دیدم، که این رساله در "افغان جرمن آنلاین" اقبال نشر نیافت؛......

 از دید اینطرف تصمیم درست گرفتند که نشر ننمودند.

تحمل متواتر کله به کله زدن فارسی و دری,  پوهنتون و دانشگاه, دری ما و فارسی انها  و غیره مباحث بیهوده که در محور ان میچرخد هیچ دردی را دوا نبوده منورین را در برابر هم احساساتی حتی تا سرحد خصمانه قرار میدهد.

مشکل اساسی که در بین عده یی زیاد از منورین افغانستان انهم در سطح اسان ترین طریقه جمع را ضرب گویند مروج گردیده, توقع بابا شدن در رشته تاریخ فروشی و ادبیات فروشی مدهش میباشد. منورین دیگران قصد مریخ رفتن را دارند ولی این جاه از بخت بد کلمه کلیدی روشن فکری در مرکزیت دری-اصیل -کابل جان می چرخد. چنین ناخنک زدن بی مورد, خودپسندی و خود محوری منجر به سطح مبحث ها پایین تر گردیده دیگری ادعا خواهد نمود که دری- کابلی به گردش نمی رسد بلکه دری-اصیل از کوچه علی رضاخان  و یا هم دشت-ناور منشه گرفته است!

دوکتور غروال14.06.2025ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​ښاغلی مومند ته : په  یو مملکت کښی لکه په افغانستان کښی چی مختلف قومونه د مختلفو مذهبونو ، ژبو سره ګډ ژوند کوی نو هره افغانه او هرافغان مجبور او مکلف دی چی ددی قومونو او ددوی ژبو ، مذهب ته درناوی ولری او د اکثریت رسمی ژبو لکه پښتو او دری باندی ټول افغانان باید حاکمیت ولری او نورو اقلیتونو ژبو ته  احترام وکړۍ شی او که ددی اقلیتونو ژبو  زده کړو علاقه پیدا شی او امکان ولری نو ددی استقبال باید وشی !!!!!

 زه د ژبو ، مذهبو ، قومونو  تفریقو اچولو سخت مخالف یم او اجنبیو د خپلو خائینو اعمالو لپاره دداسی ضعیفو اخلاقو کسانو له خوا افغان ملت بدبختی او تباهی لپاره د قومونو ، مذهبو او مختلفو ژبو تفریقو اچولو سره تر نن ورځ پوری د تباهی سره مخامخ کړۍ دی او اجنبی غلیم مملکتونو داسی  ضعیف کسان دداسی تفریقو اچولو په واسطه د ملت اتفاق او اتحاد مشکل کړۍ دی او ستر قدرتونه همیش د خپلو اغراضو لپاره  ناستومانه لګیا دی چی په کوم چل او فریبکاری یو مملکت په خپل کنترول کښی راوستۍ شی او تفریقه بهترینه لار دی !!! 

ښاغلیه مومنده د تاسو لار د افغان ملت اتحاد لار ندی بلکه د تفریقی اچولو بوی ورڅخه پورته کیږی  تاسی شاغلۍ احمد اریا مسلسل د پښتو ژبی سخت متعصب په حیث تبلیغ کړۍ دی اما نوموړی چی ماته په پښتو ژبی ځواب نوشته کړ نو راته ثابته شوه چی ښاغلی مومند د تعصب څخه کار اخیستۍ دی او د تاسو سره پدی لوړ عمر کښی نه ښائیږی چی د داسی لنډ فکری څخه کار واخلی ، نور دی خوښه !!!

نبیل عزیزی14.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم معروفی صاحب گرامی، سلامونه!  
از پیام‌تان سپاسگزارم. قصد من هرگز مناقشه با شما نبود، بلکه صرفاً می‌خواستم موضوع روشن شود. باور بفرمایید که من اصلاً اطلاعی نداشتم که شما رساله‌ ارزشمندتان را به پورتال افغان جرمن نیز ارسال کرده‌اید. پیشنهاد نشر آن تنها پس از خواندن رساله‌تان مطرح شد.  
ممکن است برداشت شما متفاوت بوده باشد، که البته حق دارید هر طور که صلاح می‌دانید فکر کنید؛ اما واقعیت چنین نبود. به هیچ صورت نمی‌خواهم مزاحم شما شوم و این موضوع را نیز چندان مهم نمی‌دانم که بیش‌تر از این در موردش بحث شود.  

برای‌تان صحت و سلامتی آرزو دارم.  
با احترام

ع، تره کی14.06.2025فرانسه/FotoGallary/CountryIcons/FR.png

​تهاجم فرهنګی فارسیزم

 


خلیل الله معروفی14.06.2025 جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

دوست دیرین و بس عزیزم، محترم "نبیل جان عزیزی"!

سلامها و محبتهایم را بپذیرید و آرزوها و تمنیات نیکم را نیز.

به عرض "نبیل جان عزیزی" برسد، که:

"رساله" بر مبنای یک "مناظره" به وجود آمده است؛ و آن بدین نحو بود، که وطندار عزیز ما، آقای "احمد آریا" در صفحۀ نظرسنجی ۲۷ مارچ ۲۰۲۵ وبسیات "آریانا افغانستان آنلاین" کامنتی منتشر ساخت و من در جواب شرح مبسوطی دادم، که هیئت یک "رساله" را گرفت. این "مناظره" کم و بیش در طول تمام "رساله" منعکس گشته است؛ و ازین سبب بیرون کشیدن آن از حالت "مناظره" کار ساده ای هم نیست. علاوه بر آن، خوانندگان امروز و فردا باید "شأن نزول" این رساله را بدانند؛ و به نکوئی تمام بدانند، که کسی از وطنداران عزیز ما به نام "احمد آریا"، چنین و چنان فرمود و فرد دیگری به نام "خلیل الله معروفی" به جواب پرداخت؛ و جوابات آنقدر مبسوط و گشتند و تفصیل تحلیلی و تشریحی و تمثیلی و تجسیمی یافتند، که هیئت یک "رساله" را به خود گرفت. و من واقعاً نمیدانم، که عیب در کجاست، تا "مخاطبت و تخاطب" را از خلال این رساله حذف بکنم؟؟؟

این رساله را در عین زمان و به عین شکل و شمایل، به چار وبسایت فرستادم ــ و مشخصاً آن را به آدرس دوست عزیزم، جناب "قیس جان کبیر" میل کردم تا درج پورتال "افغان جرمن آنلاین" گردد. مگر دیدم، که این رساله در "افغان جرمن آنلاین" اقبال نشر نیافت؛ و دوست ارجمندم، جناب "نبیل جان عزیزی" این پیشنهاد را مطرح کرد:

«... پیشنهاد می‌شود اگر جناب معروفی گرامی مخاطب خاصی را از متن حذف نمایند، مقاله‌ به‌گونه‌ای علمی‌تر قابل آرشیف و استفاده عمومی خواهد بود.»

و چون رساله در پورتال "افغان جرمن آنلاین" مجال نشر نیافت، منطقاً نتیجه گرفتم، که دلیلش در کجاست؟؟؟ ضرور نیست، که کسی همه موضوعات را صریحاً و باللفظ و نکته به نکته بر زبان آرد، مگر خوانندۀ رموزفهم و دراک درمییابد، که مفهوم مد نظر از چه قرار است!!! به "نبیل جان عزیز عزیزی" اطمینان میدهم، که:

خواه "سفارش" بگویئم یا "خواهش و فرمان و فرمایش و تقاضاء و پیشنهاد"، بر اصل مطلب کوچکترین اثری ندارد، ازین سبب نباید آن عزیز خود را درگیر مناقشه و "عدم تفاهم" بسازند!!!

با محبتهای فراوان او په درناوی

احمد آریا14.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

به تاریخ ۴ جون در دریچه نظرخواهی وبسایت «افغان-جرمن آنلاین» مطلبی از طرف ادارهِ آن پورتال به چشم می خورد که در بخشی از آن، این عبارات نگاشته شده: «افترا و اتهام بی‌اساس که میتواند از نظر قانونی پیگرد داشته باشد»، و در ادامه گفته شده: «شما آنقدر هم مهم نیستید که پورتال افغان- جرمن کسی را مأمور تخریب شما کند. همان ‌گونه که عنوان مقاله‌ تان را انتخاب کرده‌ اید — «محاسبه عقلانی با یک ایجنت ...» — بهتر است ابتدا این محاسبه عقلانی را با خود انجام دهید تا دریابید که این اتهامات تا چه اندازه غیرمنطقی و ناپایه هستند».

بدون شک این فرد همان کسی است که هر بار برای ارضای خاطر، به نام، عنوان و تخلص خانوادگی من تازد، تا اینکه سرانجام مجبور شدم، تحت نام انسانیت، او را از آن عرش پایین بکشم و با پاره ‌ای از تاریخ کشور افغان‌ ها آشنا سازم. حقایقی که یقین داشتم برای او کاملاً تازگی داشتند. بدین‌جهت، در مقاله‌ ای با عنوان «آریا چیست، ویدا و اوستا در این باب چه می ‌گویند» در همین وبسایت «آریانا افغانستان» نوشتم:

«چندی قبل، یک شخص معزز در همین پورتال سوالی از من کرده بود که کم و بیش با این عبارات آغاز می ‌شد: «آقای آریا، از شما بپرسم که تخلص آریای شما چه معنی دارد؟ آیا برتر از دیگرانید؟ به نظر بعضی ‌ها، نسل آریا برتری دارد که البته این احمقانه است و آوازۀ مغرضانۀ اروپای غرب است.» که در پاسخ به ایشان نوشتم:

«دوست ارجمند... حدود ۱۷۰۰ سال قبل از میلاد، آریایی ‌ها، مردمانی که به زبان هندو- اروپایی تکلم می ‌کردند، تمدنی را در وادی سند پایه‌ گذاری کردند که در تاریخ به نام تمدن هِرَپه و سراسواتی معروف است. آریایی‌ ها از دیگران (همسایگان‌ شان) متمدنتر به حساب می ‌آمدند و صاحبان زبان نوشتاری و قابلیت‌ های کشاورزی بودند.

حدود ۱۲۰۰ سال پس از آن، نوادگان این طایفه، چنان‌ که گفته می ‌شود، ادبیات کلاسیک هند، یعنی «ویدا»، که قدیم‌ترین متون مقدس در هندوئیسم است، نوشتند. بخش‌هایی از این اقوام در شمال نیمقاره هند، که «آریانه ویجه» یا سرزمین آریایی‌ ها نام داشت، سکونت داشتند.

اینکه چرا برخی واژه «آرین» را مترادف «برتری» می ‌دانند؟ این سوال باید از خودشان پرسیده شود، اما به نظر من، این فکر احتمالاً از خواندن ادبیات مجانی ناسیونال ‌سوسیالیست‌ های آلمان (نازی‌ها) یا «نیونازی ‌ها»ی کنونی نزدشان ایجاد شده، که در هر حال، نشا‌ندهندۀ کسر خبرت آنهاست...»

البته، این کسر خبرت زمانی بیشتر نمودار گشت که این فرد، مکرر، همانند یک «ریکارد شکسته‌ روی صفحه گرامافون»، مطالبی از قبیل «احمد آریامهر که حتی نام سه پشت خود را نمی ‌داند، ادعا می کند تاریخچه ‌ای ۱۷۰۰ ساله دارد.  یعنی مطالبی که همه نشان از یک ناخوشی عمیق دارند.

و اکنون هم همان یکی. یقین دارم  دوستان اصطلاح عامیانه «تگ و تگمار» را گاهی شنیده‌ اند؟ زیرا آنچه را  که می خواهم در اینجا بگویم مصداقی از آن اصطلاح است: داستان از این جا آغاز می شود که محترم آقای محمد ایاز نوری، حدود بیست روز قبل، در سایت «افغان-جرمن آنلاین»، در یک کامنت کاملاً خصوصی، عنوانی آقای رحمت آریا (یکی از نویسندگان سابقه ‌دار آن سایت) گفته بودند: «دوهم سوال مې دغه ده، چې دلته مونږ درې فرهنګي نومونه لرو: رحمت آریا، احمد آریا، ولی آریا. آیا دا تاسو درې وروره یاست، که جلا یاست؟»

در حالی که از جانب آقای رحمت آریا، تاکنون هیچ پاسخی در کلکینچه نظرخواهی ‌ها در این رابطه مشاهده نشده است و همچنین، از آقای نوری، کامنت یا سوال دیگری در این زمینه موجود نیست. دیروز، تازه متوجه شدم که آقای «قاسم باز» ضمن کامنتی، همان سوال را مکرراً مطرح کرده و آریاهای فوقانی را مخاطب قرار داده است، و گفته است که می ‌خواهد همه را بهتر بشناسد. این سوال در نوع خود، کاملاً بی‌ سابقه و حتی کمی عجیب به نظر می ‌رسید، زیرا آقای باز، با در نظر گرفتن تبادلات قبلی با من، به خوبی می ‌دانست که من کیستم و برادر بزرگترم کیست؛ یعنی دیگر نیازی به شناخت مجدد و خواندن بیوگرافی ما نبود، مگر این که فرصت را برای جناب محمد داود مومند، که به فضل خداوند، از شهرت خوبی برخوردار است، فراهم کند تا ضمن اظهار موجودیت مجدد، به در افشانی‌ های همیشگی خود بپردازد، که بدون شک، موفق شد و یک‌بار دیگر، برایش تبریک می ‌گویم.

 من بیشتر از این، گفتنی دیگری ندارم، جز اینکه از دوستانی که این درازنامه را مطالعه کردند، تشکر می‌ کنم.

با احترام، 

آریا

پاچا14.06.2025کلیفورنیا -امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

د قدر او ډیر احترام وړ وهاج صاحب ته سلامونه او نیکې هیلې ستاسو د اضافی معلوماتو څه یوه نړۍمننه چی زما د معلوماتو په تنویر کی د زیاتوالی سبب شو، خدای دی وکړی چی د ملی خاینینو ، غدارانو قاتلینو په رسوا کولو کی نور ځوانان رامخته شی اود تاریخی شواهدو پر بنسټ د هیوادوالو سره خپل معلومات شریک کړی  د افغانستان نوی نسل  د وطنفروشانو او غدارانو د سیاسی لوبو او جوړ جاړی په هکله پوره معلومات نلری ددی لوی علت دادی چی ددغه ملی خاینینو لپاره همیشه ایران پاکستان غربی نړۍ د امریکا په ګډون تبلیغات کړیدې او د ملی خاینیو څخه یی قهرمانان جوړ کړیدې
په ډیر درنښت
پاچا

ع واحد حبدری14.06.2025سدنی/FotoGallary/CountryIcons/_w/AUS_png.jpg
​محترم پوهاند دودیال صاحب ته سلام او درناوی،

د بدبختۍ خبره ده چې یو محدود شمېر ځان‌ خپرونکی  کسان هڅه کوي ژبني او قومي اختلافونه راوپاروي او له خپلو بادارانو څخه حق‌الزحمه واخلي. د قروت او کرت  د تلفظ موضوع یوازې یوه اشاره  ده  د مرده‌ رقص او د نویمې لسیزې  جنایتونو ته چه پښتانه هی  په دغه تلفظ باندی وژل.

خو ښه خبره دا ده چې دا کسان ډېر محدود دي او نه شي کولای چې د ژبې او قوم په نامه د تفرقې اور بل وساتي. باور نه کېږي چې دا سړی له مصر او یا له سیدني څخه وي. دا هماغه محدود کسان دي چې د پوهنتون، دانشگاه، آریانا او خراسان په نومونو قومي نفاق ته لمن وهي.

نه زموږ مړي، نه اصحاب کرام، او نه هم د خدای ګران پیغمبر (ص) د دغو کفن‌کشان له شره خلاص دي.

ژمی تېرېږي او تور مخ  سکرو ته پاتې کېږي. پوهنتون ته دانشگاه ویل یوازې د ساړه ډوډۍ پر سر خال وهل دي.


ان‌شاءالله افغانستان به په تدریجي توګه له ژبنیو او قومي اختلافونو څخه ووځي. د افغانستان عزت او ښایست په همدې ژبو او قومي رنګونو کې نيښتی دی. دری یا فارسي زموږ له ښکلو ژبو څخه یوه ده.


په درناوي
محمد داؤد مومند14.06.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

شاغلی محترم قاسم خان باز!

بعد ازعرض سلام مسنونه

به ارتباط سؤال مطروحه تان در مورد دانشمند محترم ولی آریا، احمد آریا و دانشمند محترم رحمت آریا صاحب، که ایشان برادراند و یا نه؟

خدمت به عرض برسانم که این سؤال چندی قبل از طرف جگتورن آقا ایازخان نوری خوستی، عنوانی شخصیت محترم ملی و خدمتگار بزرگ زبان ملتی افغانی پشتو، یعنی رحمت آریا صاحب مطرح گردید.

باید توضیح کنم که محترم ولی آریا، برادراحمد آریاست و این هردو فرزندان محمد نجیم آریا میباشند که یکی ازاعضاء برجسته حزب مترقی دیمکرات شهید میوندوال بود، این خانواده مربوط قوم تاجک است و احمد آریا مدعی است که تبار خودش یعنی قوم تاجک، مربوط به نژاد اریایی بوده و سابقۀ نژادی و فرهنگی 1700 سال قبل از میلاد را دارد.

گفته اند

شتر در خواب بیند پنبه دانه

مرحوم استاد هاشمیان به ارتباط نشرات جریدۀ منحط و اجیر و تفرقه افگن (امید)  که از طرف شورای زمرد فروشان نظار و جمعیت ستمی سقاوی ربانی  و حکومت ایران تمویل میگردید و برهمچو کنجاره نژادی نشخوار میزد، به آن شعار(تاجک فوق همه) را داد.

آیا قواره دهشتناک و مهیب مارشال فهیم تاجک، به یک جرمن آریایی نژاد شباهت داشت و یا به یک اسپ آبی که در زبان انگریزی آن را (هیپو نامند)

کدام نژاد شناس ثابت ساخته است که قوم تاجک مانند نژاد جرمن، از نژاد اریایی است؟

کسی که نام (ټرنیکه) خود را نمیداند چطور ثابت میسازد که نژاد او سابقه 1700 سال قبل از میلاد را دارد؟

موږ په خپله ملتی او د هیواد په لمړۍ ملی ژبه کی دوه ویناوی لرو:

په تصور می ځان پادشاه که

سر می راپورته کړ د (وی) ملنګ خو ومه

د (وی) کلمه د هګۍ په معنی ده، دا بیت یو شان نزول هم لری چی د توضیح څخه یی تیریږم.

بل بیت وایی:

هغه ناوی چی په ځان ښایسته  نه وی

څوک به یی څه کاندی ښایست د موراو نیا

آیا ممکنه ده د ستمی او شورای نظاری مصطفی ظاهر نه، لوی نادر خان جوړ شی؟

ابداً

این خیال است و محال است و جنون

قابل تذکر میدانم که نوشته های دانشمند محترم ولی آریا از صلابت قلم میوندوال نمایندګی میکرد و اگر افرازات بطنی این برادر نا اهلش را، با وی مقاسیه کنیم، ګویا که خزف  و خرموره را در کنار گهر در مقام مقایسه  قرار داده ایم، و بیت لسان الغیب رحمن بابا مصداق کلام خواهد بود که:

په نظر د جاهلانو ناکسانو

خر موره، لعل و گوهر دری واړه یو دی

این همان مخلوقی است که تضمین مرا از فرمودۀ علامه محمود طرزی در سراج الااخبار، یعنی (زبان ملتی افغانی)، فاشیزم تلقی کرد.

این همان موجودی است که فرهنگ هفتاد ملیون نفوس پشتونان یعنی (پشتونولی) را (فرهنگ منحط) قلمداد نمود، زیرا پشتونان مانند نژاد تاجکی خودش، از فرهنگ متعالی 1700 قبل از میلاد بهرۀ ندارند.

ولی غروال صاحب که نژاداً پشتون است، به او خطاب شخصیت ملی را اعطاء کرد و مرا در کنار محمد گل بزرگ، متهم به پشتو خواهی افراطی نمود!!!!!!

کذا جگتورن صاحب ایاز خان نوری خوستی که نژاداً پشتون است همصدا با یک عنصر پلید و سید کم اصل چندوالی و از بقایای نطفۀ کثیف افشاریان و صفویان دد منش، که احمد شاه بابای کبیر را یه نهج و زبان زن های تن فروش توهین نمود، به احمد اریا الحاح و تضرع نمودند که به ویب سایت افغان جرمن برگردد، زیرا وی در نتیجۀ جواب عادلانه و منطقی شاغلی نبیل خان عزیزی، احساس حقارت و استخفاف نمود و از ارسال مزید چتیاتش به ویب سایت افغان جرمن خود داری نمود.

کذا جگتورن صاحب در یک معروضه اش عنوانی احمد آریا نام، به کشف مکشوف پرداخت و گفت که داؤد مومند از نام مستعار عبدالله شکاک کار میگرفت، در حالیکه این نام مستعارم قبلاً از طرف واکداران افغان جرمن افشاء شده بود، لذا بیت ذیل ذیل خوشحال بابای کبیر در زمینه به ذهن تداعی میکند:

په بل غشی بل ټو بک ویشتلی نه یم

که ویشتلی یم بیا هم په خپل ټوپک یم

اما جناب رحمت آریا یک پشتون و افغان اصیل و خدمتگار کم نظیر زبان ملی، جنتی و ملتی افغانی پشتوست.

افتخار به قلم و همت و خدمات فرهنګی رحمت آریا.

هموطن گرامی!

از طرح سؤال مطرحۀ تان متشکرم امید وارم عرایضم مطبوع خاطر تان قرار گرفته باشد.

حسیب الله13.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با تقدیم سلام مجدد،

برای من تعجب آور است، که هموطنان عزیز ما که، بطور مثال، مانند جناب داؤد ملکیار و یا جناب محترم احمد آریا و همفکران شان، که میخواهند، فقط و فقط از راه های شاخه های "علوم زبان شناسی" وارد یک بحث مهم شوند، حالا تا به حال  در ارتباط دلیل و اهمیت موجودیت مصطلاحات ملی در کشور ها، در مورد دلیل و اهمیت موجودیت "پالیسی زبانی در کشور ها" و یا در مورد دلیل و اهمیت موجودیت "سیاست زبانی در کشور ها" واقعا تا به حال هیچ چیزی را به مطالعه نگرفته اند، یا اینکه در مورد مطالعه دلرند، اما در بحث فعلی به اصطلاح دست به "تجاهل عارف" می زنند؟

چونکه در ارتباط "پالیسی زبانی در کشور ها" یا "سیاست زبانی کشور ها" در همین اواخر بحث کافی صورت گرفته است، فعلا می‌خواهم توجهی هموطنان محترم و عزیزم را، اندکی، به یک موضوع دیگری معطوف سازم، که آن موضوع هم، با "علم زبان شناسی" سر و کاری چندانی ندارد، اما چنانچه به مشاهده می رسد، از جانب برخی کشور ها، به حیث یک ابزار سیاسی، مورد سو استفادهٔ قرار گرفته، و نیز قرار گرفته می تواند:

آن موضوع: تعریف اصطلاح "جغرافیای سیاسی" و سو استفادهٔ از آن است:

 جغرافیای سیاسی، که به زبان آلمانی به آن "Politische Geographi" می گویند، یکی از شاخه های علم جغرافیای است، که باید به آن توجهی دقیقی را از آن خود نمائیم:

بلخصوص در بیست سالی که دولت افغانستان به حیث یکی از مفسدترین دولت های جهان در لست "دولت های فاسد جهان" به اصطلاح "قد بلندک" می نمود، کشور ایران نه تنها اینکه سالانه یک تعدادی معینی از هموطنان عزیز ما را، در حوزه های علمی خودش تربیت می نمود، نه تنها اینکه در دستگاهٔ نوبنیاد رسانه ئی افغانستان، بیست سال تمام به اصطلاح یک نوع "دست برد" زده بود، برای یک تعداد زیادی از هموطنان عزیز ما، در داخل حوزه های علمی خودش مضمونی را تحت عنوان "جغرافیای سیاسی" نیز، به همان شکلی که خودش می خواست، تدریس می کرد! 
بلی، این یک موضوع مهم است، زیرا "جغرافیای سیاسی"  می‌تواند به عنوان یک ابزار مورد استفاده قرار گیرد. این ابزار فرصت‌هایی را برای تحلیل‌های دستکاری‌ شده، که می‌توانند برای اهداف سیاسی مورد استفاده قرار گیرند، نیز مورد سو استفاده قرار گرفته می تواند!

یعنی: آموختن و تدریس "جغرافیای سیاسی" به نحوه‌ی به‌کارگیری داشته های جغرافیای سیاسی و نیات اساسی نیز بستگی دارد.
سوال در این رابطه این است، که به چه تعداد از هموطنان عزیز ما در داخل حوزه های علمی ایران، به اصطلاح "به کسب و تحصیل داشته های جغرافیای سیاسی" پرداخته اند و محتویات داشته های آنها چه چیزی، یا چه چیز های بوده است؟"

آیا جناب محترم داؤد ملکیار، جناب محترم احمدآریا و نیز بقیه هموطنان محترم و عزیز ما، در این رابطه اطلاعات و معلوماتی دارند، که آنرا با هموطنان شان شریک سازند؟

بدون شک که استفاده و یا کار برد مثبت و تحلیل ودرک علمی از "جغرافیای سیاسی" میتواند با گنجاندن بُعد مکانی به درک پروسه ها و ساختارهای سیاسی کمک کند، یعنی، بطور مثال، می‌توان از آن برای بررسی علل و اثرات تصمیمات سیاسی، به عنوان مثال، نقش سرحدات کشور ها، سرزمین‌ها یا منابع در منازعات، استفادهٔ نیک و علمی صورت گیرد.

اما، فراموش نباید نمود، که از دستکاری ها "جغرافیای سیاسی" استفاده های ابزاری نیز صورت گرفته است و صورت می گیرد. 

آیا تبلیغات و دستکاری حوزه های علمی کشور ایران در ارتباط 
"جغرافیای سیاسی" کشور عزیز ما افغانستان، تا به حال به کدام بررسی علمی گرفته شده است؟

در جائی خوانده بودم، که کشور ایران در زمان های کرزی وغنی سالانه به تقریبا ۲۴۰ هموطن عزی ما، بورسیه های تحصیلی اعطا می فرمود، آیا کدام بررسی در این رابطه وجود دارد، که این هموطنان عزیز ما در حوزه های علمی کشور ایران، کدام رشته ها را و چه چیز های را به حیث "تدریس اخذ فرموده اند" ؟

آیا حوزه های علمی کشور ایران برای ساخت روایت‌های سیاسی بر اساس یک دیدگاه مکانی خاص به اصطلاح "افغانستان را به حیث محیط خلوت خورش پنداشته و به شکل دلخواهٔ خودش، یعنی بر اساس علایق "سیاسی-اقتصادی" خودش برای هموطنان عزیز ما به تصویر کشیده است، یا به یک شکل "علمی و بی طرفانه"،  گروه‌ ها و مناطق عام و خاص افغانستان عزیز ما را، تاریخ افغانستان عزیز ما را، به این همه "محصلین بورسیه" به چه شکلی به تعریف گرفته است؟


منازعات و تنش‌ها را به چه شکلی به تعریف گرفته است؟

آیا یک استفادهٔ ابزاری از "جغرافیای سیاسی" افغانستان عزیز ما صورت گرفته است، یا خیر؟
آیا با جلب توجه به تفاوت‌ ها یا تنش‌های مکانی خاص، به تقویت یا تشدید منازعات کمک صورت گرفته است، یا خیر؟


یکی از سوالات مهم در این عرصه این است، که، ایجاد "ما افغانها به حیث یک ملت بزرگ متشکل از جمله اقوام شریف و با هم برادر و با هم برابر افغانستان" و "بیگانگان" از جناب حوزه های علمی ایران به "محصلین بورسیه افغانستان" به چه شکلی تدریس گردیده است؟

فراموش نباید نمود، که، جغرافیای سیاسی می‌تواند مورد سو استفاده قرار گیرد. نتیجه‌گیری: جغرافیای سیاسی ابزاری قدرتمند است که می‌تواند هم برای تحلیل و درک مثبت و هم برای دستکاری مورد سو استفاده قرار گیرد.

در هر صورت به‌کارگیری درست و صحیح علم جغرافیای سیاسی برای ما افغانها نیز مهم است!

و من الله التوفیق
با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله


نبیل عزیزی13.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب معروفی صاحب گرامی عرض سلام و احترامات!
متوجه شدن به یک اشتباه و پذیرش آن، خود یک صفت نیک و نمایندگی بزگمنشی می نماید.  
چنانکه  در پیام قبلی به نادرستی تذکر شما اشاره کردم، اما از جانب شما جوابی دریافت نکردم و اینگونه برداشت شد که گویا اشتباه از سوی من بوده است.  
ارزش قائل شدن به خورد و بزرگ نیز از خصوصیات ‌های پسندیده است. انتظار می‌رفت دست‌کم نوشته‌تان را اصلاح می‌کردید، زیرا هر خواننده‌  با خواندن آن، چنین برداشت خواهد کرد که من چنین شرطی گذاشته‌ام، در حالی‌که واقعیت چنین نیست.


"دوست گرانقدرم محترم"نبیل جان عزیزی"هم به تأئید رساله پرداخته و از آن تقدیرها فرموده اند و ضمنا ً سفارش داده اند، که اگر"مخاطبت"از متن رساله حذف گردد، آن را در پورتال"افغان جرمن آنلّین"نیز به نشر خواهند"


"پیشنهاد می‌شود اگر جناب معروفی گرامی مخاطب خاصی را از متن حذف نمایند، مقاله‌ به‌گونه‌ای علمی‌تر قابل آرشیف و استفاده عمومی خواهد بود.  "
به امید سلامتی شما

قاسم باز13.06.2025سپرنګ فیلد، امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یو چا پوښتنه کړی وه چی ، احمد اریا ، ولی اریا او رحمت اریا ، څوک دی ؟ ایا دوی ورونه دی ؟ او که دوی په خپلو کی خپلوان .
 که دوی او یا کوم بل څوک پدی مورد کی معلومات لری لطفآ روشنی دی واچوی او زما غوندی اشخاص دی تنویر کړی ، ډیره مننه به مو وی. 

یک شخص پرسیده بود .
احمد اریا . ولی اریا . و رحمت اریا . باهم چی ارتباط فامیلی دارد؟ ایا انها باهم برادران استتند یا خیشاوندان و یا هم هیچ ارتباط فامیلی ندارد ؟ . از این ذوات محترم به احترام خواشمندم که لطفآ در این مورد وضاحت دهد تا ما انها را خوبتر و بهتر شناخته باشیم . هموطنان محترم که اینها را خوب میشناسد اگر لطف کند به معلومات ما بیفزاید ممنون میشوم. 

دودیال13.06.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​قدرمن او معزز دکتور عبدالواحد حیدری صاحب السلام علیکم.

له سیدنی یو چا لیک درته لیږلی د مرهم پوښتنه یې کړی. دا مرهم هغه چا ته ده چې استرلیا کی څو تنو د یو بازار نوم بدلول غوښتل او په غوسه د بازار په لوری ورغلل ، خو یو بیچاره له ډېرې ویرې او د سالم پاتې کېدو په پار ګوښه ځای کی پناه واخیسته، خو هلته ژوبل شو، لطفاً توصیه ورته وکړئ چې  اوس نو همدا مرهم ورته په کار دی، ترڅو بېرته سالم شي.

الله محمد13.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرض سلام و احترام و آرزومندی صحت و سلامتی همه شما محترمین از بارگاه ایزد متعال!

مقالهء اخیر محترم استاد معروفی صاحب از مطالعه بنده گذشت. 

دو موضوع جالب، که طرف علاقه بنده در نوشته استاد محترم  قرار گرفت،   خواستم منطق درست انرا از نگاه خود بنویسم.

در صورتیکه همه اتفاق دارند،  که "پوهنتون کابل" قبل از "دانشگاه تهران"  شروع به فعالیت نموده، پس می توان این نتیجه را گرفت ، که مراجعه مربوطء علمی ایران دقیق ترجمه "پشتو" کلمه را استفاده نموده اند.  

ضمناٌ اینکه کلمه "پوهنتون" انقدر در جامعه ما عام شده،  که در زبان های دیگر ما، چنانچه محترم استاد طلایی معروفی صاحب استدلال می نمایند، تبدیل به همان زبان یعنی تفکر شده است. مثال های جالب هم از زبان های دیگر زده اند مانند:" موتر و تانک و راکت و بایسیکل و موترسیکل و ماشین و تکسی و تایر و تیوب و درایور و کلینر و فابریکه و و لیسه و فاکولته و انستیتیوت و اکادمی و پولیس و..." این کلمات در تفکر فارسی و یا دری شده، در حالیکه در اصل چنین نیست. پیدایش زبان در اصل در جریان انکشاف فکری بشر بی اندازه جالب بوده و ارتباط مستقیم به نظم امور اجتماعی از نگاه   فلسفه و حکمت،  افاده و تفهیم و مفهوم را دارا است.

بنده موضوع "اکادمی" را در بحث غرض معلومات برای دوستان مثال زده بودم،  که در اصل این کلمه از کجا پیدا شده، اما امروز فوراٌ با شنیدن آن در فکر یک مجموعه علمی و فکری ثبت می گردد. به همین ترتیب ذکر  کلمه "دری" را که در ادبیات اوایل قرن های اول هجری ذکر آن رفته است، تحریر داشته ام.

 خلاصه اینکه در  موضوع بحث،  بنده علاقه گرفته،  تحقیقات ممکن خود را نموده،  و زیاد اموختم، که از طرفین بحث ابراز تشکری می نمایم.

بنده از محترم استاد معروفی صاحب تقاضامندم تا در صورت ادامه بحث، از کلمات مسالمت آمیز استفاده نموده، تا آب جاری بحث از حالت تشنج بیرون شده و  در ریگ های دشتهای بی پایان علم خشک شود. 

به بحر قطره ز تشویش خشکی آزاد است

اگر عدم شده باشی عدم نخواهی شد

خلیل الله معروفی13.06.2025 جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ سپاس بیکران از دو دوست و دو برادر بجان برابر!!!

خدایا! چه دشوار بود، اگر آفاق میبود و انفُس نمیبود

پروردگارا! چه طاقتفرسا بود، اگر زمین و زمان میبود و افغانستان نمیبود

آفریدگارا! چقدر بدبخت میبودیم، اگر دوستان را در کنار خود نمیداشتیم

دو کامنت نوازشگر را خواندم و سر به آسمان نهادم، که مرا تا این حد در آغوش لطف و کرم و محبت خود گرفته اند:

عزیز ارجمندم، داکتر صاحب "عبدالواحد جان حیدری"، کامنتی نوشتند و مرا با الفاظ کریم خود نواختند؛ و آنقدر نواختند، که نمیدانم با کدام زبان و با کدام بیان از جنابشان تشکر نمایم؟؟؟ فقط همینقدر میگویم، که اگر دوستان مشفق و مشوق نمیبودند، قلم پژمردۀ من، یک حرف هم نوشته نمیتوانست!!!

راه دیگری ندارم، جز این، که به سخنان نافذ و عالیشان کابلیان عزیز پناه ببرم و بگویم:

خانۀ تان آباد و اهل و عیال و فرزندان عزیزتان برخوردار باد!!!

کامنت دیگر مرا به دورانی انداخت، که در وطن بودم و از آب و هوای دامان شیردروازه تنفس میکردم، از سنگ سنگ و درخت درخت ارغوان آنجا خبر داشتم، با کودکان همقراغ در باغ قاضی و سر کاریز و سنگ لخچان مشغول بازی میبودم، از چشمه های زلال  "کاریز" و "خواجه روشنائی" و "خواجه صفا" سیراب میشدم و از هر جرعه آنقدر لذت میبردم، که در تمام پنجاه و سه سال المان، نظیرش را ندیده ام.

جناب پوهاند صاحب دودیال گرامی!

مرا به کوچه کوچه و گذر گذر کابل بردید؛ از عاشقان و عارفان و چاه راهداری و چارسو تا دکان کاکا فیضو و تا باغ نواب و باغ تحویلدار و کوچۀ سرداران جانخان و بابای خودی و پخته فروشی و جادۀ میوند، تا باغبانکوچه و "کوچۀ حسن چپ" تا پل شاه دوشمشیره و یکه راست به مکتب جلیل و باصفای "حبیبیه"، تا

 استادان بزرگوارم را زیارت کنم و با همصنفان عزیزم به توق و مزاق  بپردازم.

چقدر زیبا بود آن دوران و چه بهشت آساد بود، زمان و مکان، که در وطن بودیم و از هوای صاف و آسمان نیلگونش لذت میبردیم؛ گاه رهسپار دامان خواجه صفا میشدیم و گاه در باغ قاضی به تیراندازی و نوع نوع بازی میپرداختیم.

یاد شوربازار به خیر و حلیم خلیفه رحیم و آن طرف ترک، دکان ساده اما پرصلابت صوفی عشقری صاحب، که اینک در دامان شهدای صالحین برایش آرامگاه مجللی ساخته اند، که زیارتگاه عام و خاص است. وقتی در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸چار بار و جمعاً بیشتر از چار ماه را در کابل عزیز به سر بردم، خاطرات دورانهای قدیم زنده شد و همه اماکن دیدنی و پریادگار کابل را زیارت کردم؛

یاد همه به خیر و به خوبی!!!

خداوند نگهدار افغانستان عزیز ما باد و مردم شریفش، که در جهان نظیری ندارند!!!

وهاب سراج13.06.2025نیو مکسیکوhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​مقاله دلچسپ جناب پاچا صاحب تحت عنوان ( اولین ارتباطات احمدشاه مسعود به لبنان .) راخواندم ،
من هم به اجازه پاچا صاحب میخواهم معلومات و یاداشتهای دست اول خود را خدمت هموطنان تقدیم نمایم . 


زمانیکه معمرالقدافی در لیبا کودتا کرد در اوایل همه میګفتند که قذافی سخص سوسیالیست است در اوایل کودتا لیبیا ،  وی مناسبات خوبی به روسیه شوروی داشت ولی بعد از دو سه سال وی اهسته اهسته مناسبات خود را  همرای ګروهای تندرو اسلامی ګسترش داد . حتی تا این سرحد که مردم میګفتند وی به حیث عضو جنبش اخوان المسلمین در بین اعراب شناخته شد . اګر محقیقین و افراد خبره افغانستان از وقایع سالهای ۱۳۵۴  واقف باشند به یاد شاید داشته باشد که  اخوانیان افغان بغاوت که در لغمان ، پنجشیر ، خوست ، سرخ رورد و بدخشان نمود  عامیلن ان بغاوت توسط مردم ان ولایت ها  سرکوب ګردیند همه انها به پاکستان متواری شدند که بعضی از انها بشمول جناب احمدشاه مسعود اول به لیبا و بعدآ لبنان و قلسطین عرض اموختن تمرینات نظامی چریکی به انجا رفتند. 


خوب به یاد دارم که در سال ۱۳۵۴ دو کارتن تفنګچه ها که تعداد شان از صد میل تجاوز میکرد  در پسته سیاسی به سفارت لیبیا به کابل ارسال شده بود در میدان هوایی کابل  این بکس های اسلاحه تفګنچه ها  شناسی شد، دولت انوقت کابل چون این دو صندوق پسته سیاسی که از لیبیا به سفارت لیبیا در کابل ارسال شده بود جکومت انوقت ګذاشت تا این دو صندوق پسته سیاسی سفارت لیبیا کامندان سفارت لیبیا  تسلیم شود وقتیکه اعضای سفارت این دو صندوق پسته سیاسی که در ان تفګنچه های به مقدار زیادی بود ، پولیس و اعضای استخبارات افغانستان انرا از میدان هوایی کابل تعقیب نموده وقتیکه مامورین سفارت لیبیا انرا داخل سفارت نمود پولیس موظف انرا با دو مامور رسمی سفارت در داخل سفارت لیبیا ګرفتار می نماید  . تا جایکه من خبر دارم اعضای سفارت لیبا به پولس ګفته بودند که این صندوقها مال افغانها یست که در کشور لیبیا زندګی میکند . دولت انوقت بالای این ادعا مزخرف سفارت لیبیا اعتراض کرد  ګفته بود که چطور افغانهای که در لیبیا زندګی میکند این دو صندوق اسلاحه ، تفنګچه ها را در پسته سیاسی ارسال میکند . در این سالها مناسبات افغانستان به کشور لیبیا چندان دوستانه نبود . بهمین خاطر بود که قذافی بخاطر تلافی ګناه دولت شان از محمد داودخان دعوت مینماید یک هموطنم که اسمش را فعلآ فراموش کردم چند سال قبل در مورد سفر داودخان به کشور لیبیا نوشته بود چون در ان سفر داودخان به لیبیا  باز هم  نورمهای دیپلوماتیک مراعت نګردید و شهید داودخان سفر خود را بعد از یک روز اقامت درلیبیا کنسل نمود و به کشور ترکیه سفر غیر رسمی نمود . بهر صورت .


جناب پاچا جان ، این نوشته را صرف بتاییدی نوشته شما که احمدشاه مسعود هم یکوقت در ریکاب معمر القذافی بود نویشتم . الغیب عند الله. 

حمید سالم12.06.2025مصرhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/eg.png

ښاغلی محترم

ع واحد حيدرى د سیدنی اوسیدونکی!
ستاسی او د ښاغلی دودیال په نامه د «معروفی» په آدرس مو پیامونه ولوستل. دلته یو دوست وايی چه تاسی «ډاکتر» هم یاست. د مرهم په کیفیت هم ښه پوهیږی، د ښاغلی «معروفی» هوښیارانه تشخیص چی د پخوانی کابلیانو د کلتور او فرهنګ په باب لری که چیری امکان ولری د دی کرښی معنی هم ولیکی، چی په څه حالت کی به کار ځینی اخستل کیدای سی: «ګُرٌت (قروت) خو هغه کروت دی، خو خوند یی اوبو وړی» په درناوی. سالم. قاهره،

شاپور جان12.06.2025کابل/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام،

تشکر حسیب الله صائب از توضیحات علمانۀ تان.

وطنداران عزیز، اینک خواستم لیست تلفات جنگی روس  را در اوکراین از تاریخ ۲۴ فبروری ۲۰۲۲ تا ۱۲ جون ۲۰۲۵ خدمت شما تقدیم کنم:

https://pbs.twimg.com/media/GtN-8zVWYAAy0LE?format=jpg&name=medium

دودیال12.06.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ډېر قدرمن، ویاړلی او مهربان مشر جناب معروفی صاحب السلام علیکم ورحمته الله وبرکاتُه .

الله پاک مو خوشحاله او صحتمند لره. ستاسو قلم او لیکنې نه یواځې دا چې لارښوونکی دي، بلکې د ملی هویت او عزت ستایونکی او ساتونکی دي. تاسو چې د یو ستر غم له زغملو سره سره د خپل ویاړلی فرهنګ او خوږې ژبې ودې او ساتنې او د ځوانانو د لارښونې او تدریس لپاره په خپل ملی او عالمانه هوډ کلک ولاړ یاست، دا ښکلی دریځ مو په الفاظو نشي بیانېدلای. ستاسو پولادي اراده موږ ته الهام را کوي.

د پارسیستانو او دهغو د ګوتو په شمار روزل شویو او زموږ مطبوعاتو کې توظیف شویو څېرو ته مه خپه کیږئ. دوی له اتلسو کلونو را دېخوا مذبوحانه هلې- ځلې کوي، خو پرته له دې چې د درنو پوهانو  او پتمن ولس له نیوکو سره مخ شول،نور یې څه تر لاسه نه کړل. 

ستاسو لیکنې او لار ښوونې  د کاڼي کرښې دي. ستاسو صبر او تحمل د حضرت ایوب (ع) صبر او پوهه مو لوی سمندر دی. خوږ نثر او عالی قوی استدلال مو  له وطن او ملی فرهنګ څخه قوت اخلي. 

تاسو ته د روغتیا، خوشحالي، سرلوړی دُعا کوو.

من پرورش یافته در دامن کابل عزیز، در بارانه، شوربازار، باغ قاضی وخیابان تنفس نموده بزرگ شده ام، مکتب ابتدائیه را در سرداردجانخان (عاشقان وعارفان فعلی) و  دوره متوسط ومتوسط مکمل  را در مهد پرورش انسانیت و وفاداری، یعنی لیسه عالی حبیبیه سپری نموده ام. از مجالس برکتی خلیفه صاحب مسگری و مبارک صاحب مهتاب قلعه و استادان بزرگوار ادب فراگرفتم و  از معلمان مهربان آموخته ام و با همان اخلاق  و زبان که بزرگ وپرورده شده ام، اُنس دارم.  دری کابلی افغانستان شمول و برای همه عزیز ومورد احترام است. با خواندن جملات زیبای از قلم مبارک شما به یاد دوران کودکی و مکتب می افتم و یک بار دیگر فکر می کنم که در خانه های سنجدار و بام به بام ده افغانان به صحبت های بزرگان گوش داده ام. از اُرسی های خانه های جوی شیر علم گنج را می بینم و شبهای جشن و چراغهای جاده استقلال بیادم می آید.... شوربازار، حلیم فروشی، شام های مست و سروده های رمضانی ها و نعت خوانی سیدفخرالدین آغا، کارگا و پهلوانان کاکه،  مناقیب خوانان، دوکان محقر صوفی عشقری، استاد سرآهنک با آن کلاه و چېن باشکوه و قدمهای استوار شان، ابیات از گلستان وبوستان وحافظ و مولانا که پدرم در بعضی موارد حین نصیحت های شان با ترنم خاص برای ما گوشزد می نمودند... همه وهمه  در ذهنم تداعی میشود. نوشته های شما خاطره است و الهامبخش. دلم به حال کسانی می سوزد که آن دوران را فرارموش کرده اند ویا علیه ارزشهای ملی قدعلم نموده اند. 

قلم روان و زیبای تان  توانمند باد !

ع واحد حيدرى12.06.2025سدني /FotoGallary/CountryIcons/_w/AUS_png.jpg
بزرگوار و دوست نهایت محترم و گرامی، جناب معروفی صاحب،

اینکه یک‌بار دیگر از نوشته‌ها و دیدگاه‌های عميق و روشنگر شما بهره‌مند می‌شویم، نعمتی بزرگ و مایۀ سپاس فراوان است. وجود انسان‌های فرهیخته‌ای چون شخصیت گران‌مایۀ شما، همانند چراغی است که ما را از تاریکی جهل، پریشانی، و انحراف نجات می‌بخشد و مسیر حقیقت را برایمان روشن می‌سازد.

هر کلام و نوشته‌تان همچون مرهمی است که بر دل‌های زخمی ما اثر می‌گذارد و دردهای تاریخی و هویتی‌مان را التیام می‌بخشد. با هر جمله‌تان نه تنها آگاهی می‌افزاید، بلکه امید، وقار و احساس مسئولیت ملی را در جان ما زنده می‌سازید.

قلم رسا و اندیشۀ بیدار شما نه تنها در خدمت حقیقت، بلكه  در راستای حفظ شرافت و هویت ملی مردم ماست.  مرحبا بر چنین بینش و احساس، و مرحبا بر شما که در این روزگار دشوار، صدای وجدان و آگاهی جمعی ما شده‌اید.

عمر دراز، عزت پایدار، و قلم همیشه‌روان برایتان آرزو دارم، معروفی صاحب عزیز

محمد داؤد مومند12.06.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یوه مستنده طلایی لیکنه؛

استاد محمد معصوم هوتک چی زموږ د ټولنی د پښتو  ملی او ملتی ژبی او ادب یو لوی محقق او پیاوړی او غښتلی څیړونکی دی، خپله یوه مستنده مقاله د «وزیر محمد ګل خان مومند په کندهار کی» تر عنوان لاندی د افغان جرمن په ویب سایت کی نشر ته وسپارله.

دلته ددی مقالی په لوستلو سره، سړی پوهیږی چه پوهه، فضیلت، معرفت او حق ویلو او حق پیږندل څه ته وایی؟

او هغه د جهالت، حماقت، څلوربول توب، بیړا توب، انپړ توب، او بی پښتو او بی پختوګۍ توب په ذهنی او معنوی اسهالی حالت او مرض اخته مریضانو بطنی تراوشاتو ته چی ددی ستر لارښود په حقله یی، جاهلانه تبصری لیکلی دی څه ته وایی.!!!!!!!!! 

خبره دا ده چی سړیتوب او شرافت او نجابت او پوهه نه په بارکزیتوب ده، نو په خوستی توب یا محمدزی توب، او نه د غټو عناوینو تعلمی او تحصیلی دپلومونو او القابو پوری اړه لری. د لسان الغیب رحمن بابا وینا، د کاڼی کرخه ده چی فرمایی؛

د مکی په بزرګۍ کی هیڅ شک نشته

ولی خر به حاجی نشی په طواف

د پښتو ملی ژبی او پښتنی فرهنګ دشمنانو لکه غبار او فرهنګ او نورو (یو دلته هم شته) په فارسیستی تبیلغاتو ، استناد کول، د یوه وګړی د سنډا توب او بیړا توب او اجړاتوب علامه ده.

که خدای کول د ا مقاله به دهغی کتاب یوه برخه وی چی د لوی افغانستان عالمانو، ادیبانو او ملی شخصیتونو نظریات په راغونډ شوی دی.

د خدای نه به توفیق غواړم 

Hazarzbek Tajiashtun11.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

خلیل الله معروفی

".....  "مسحور ــ مخمور" و "مسحوریت ــ مخموریت"!!!......که بلد نیست نام مبارک خود را با "الفبای مسلمانی" بنویسد.......و دیده نشده است، که جنابشان ضمن کامنتی از موافقت خود با متن کدام مقالۀ مورد مطالعه، سخن بگویند......'

محترم معروفی صاحب,

من از شما بالکل توقع نداشتم غیر مستقیم از پشت سر خنجر بزنید. برعکس  با متن مقالۀ ها زیادی از جمله جلیل زاد و یونس نگاه, قسمت ها از نوشته ها دودیال, داود مومند  و هاشم سدید, تمام مقالات غفور لیوال و عبالباری جهانی, اخرین مقاله سید عظیم حسینی که واقعا شهکار است و ده ها دیگر.

در مورد یاد اوری کلمات "مسحور ــ مخمور" و "مسحوریت ــ مخموریت" خوب شد یادم امد که هم اکنون تبصره  به نوشته ها سید عظیم حسینی دارم:

۱. سید عظیم حسینی هنگام بازگشت دو برادر با عکس ها مستند از سفر جزایر هاوایی به سنتیاگو در ویب سایت AGO به این مفهوم  نوشت که : " اغا صاحب ما را در میدان هوایی پزیرایی نموده  و اغا صاحب ما را به خانه رساند...." چنین ذهنیت توقع شناخت اغا-صاحب-مابانه که همه خوانندگان AGO در سانتیگو امریکا زندگی نمی نمایند که اغا صاحب را  بشناسند, حتی در بهترین مقاله نویس که خود در محور امتیاز چنین قرار داد اجتماعی قرار دارد نهادینه گردیده است.

۲. در ۵ اصل ساده و مهم پیشنهادی سید عظیم حسینی برای افغانستان در مقاله نهایت عالی "عجب دنیاست این دنیا" شان اصل ششم چنین پیشنهاد میگردد:

۶. تا وقتی که برتری-ذاتی عمدتا ریشه در استخبارات بیگانه از افغانستان حذف نگردد, تعداد انگشت شمار غیر بومی عقل اجتماعی را  در  "مسحوریت  و مخموریت"   جمعی کنترل نموده عقب ماندگی تضمین میگردد!


خلیل الله معروفی11.06.2025 جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 "مسحور ــ مخمور" و "مسحوریت ــ مخموریت"!!!

جفت کلمات دوگانۀ عنوان این کامنت، از من نیست، بلکه از وطندار محترمی ست، که بلد نیست نام مبارک خود را با "الفبای مسلمانی" بنویسد. ازین رو همیشه از "الفبای لاتین" استمداد میفرماید. و کاش بلیه در همینجا ختم میشد؛ نه خیر؛ ایشان کامنت سر کامنت مینگارند؛ و دیده نشده است، که جنابشان ضمن کامنتی از موافقت خود با متن کدام مقالۀ مورد مطالعه، سخن بگویند.

ایشان بر رسالۀ اخیر بنده هم کامنتها نوشتند و من ضمن جوابیه ام، در یک صفحه به سؤالات ایشان جواب دادم؛ و ضمناً آدرس مقالات بیشمار دیگر را هم نوشتم تا با مراجعه بدانها رفع مشکل بفرمایند. ایشان مگر هرگز و هیچگاه از سر "خر علم" خود پائین نمیشوند و نمیخواهند به مانند یک "انسان متمدن" به مناظره بپردازند. ضمن آن یک صفحه در مقاله ام، دو موضوع غیر قابل انکار را برایشان مجسماً مطرح ساختم:

ــ یکی فرقهای بارز بین "دری افغانستان" و نحوۀ "فارسی ایران"

ــ و دیگر برایشان نوشتم، که "کابل" به حیث نمایندۀ صادق دموگرافیک افغانستان، در واقع یک "افغانستان کوچک" است؛ و با چنین موقعیتی ست، که "دری کابلی" هم ممثل و نمایندۀ وفادار "دری تمام افغانستان" شمرده میشود. اما دیدم، که «پیش جانانۀ ما، پنبه و پندانه یکیست!!!»

در قدیمها میگفتند، که «سیل بین عقل چل وزیر را دارد!!!»

امیدوارم، که محترم "هزارزبیک تاجیاشتون" خود را از موقف "سیل بین" بیرون آورده و اندک استقلال عمل از خود نشان بدهند!!!

با محبتهای فراوان

خلیل الله معروفی11.06.2025 جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 یک سند دیگر تکفیر!!!

وطندار عزیز ما، آقای "احمد آریا" به حیث انسان مستعد و بسیار بااستعداد تشریف دارند و استعداد سرشار ایشان هم در "نافهمی" ایشان نهقته است!!!؛ و عجب است، که خودشان این کمبود را به هیچ وجه حس کرده نمیتوانند، چون ایشان به حیث یک "انسان مغرور" همیشه میپندارند، که حق با ایشان است. در حالی، که بسا گپها و سخنان ایشان با ابندائی ترین اساسات زبان هم سازگار نیست. برایشان اطمینان میدهم، که در زمینۀ "صرف عربی" به اندازۀ «یک تار موی» هم بوی نبرده اند. ایشان، که نه معنای "صرف" را میدانند و نه معنای "نحو" را، "چارغوک کنان" مطالبی را به میدان می اندازند؛ و در هر گامی، که بر میدارند، عالم عالم اشتباه را متبارز میسازند. ایشان از "وزن کلمات" سخن میگویند و هرگز نمیدانند، که "وزن" در "صرف عربی" به کدام معنی به کار برده میشود. مقالۀ نامقالۀ اخیرشان زیرر عنوان «علامه و وزن "فعاله"، حقیقت یا افسانه؟» شاهد این مدعاست و من در عجبم، که با این "اعجوبۀ دهر" با کدام زبان و به کدام "سویه" سخن بگویم؟؟؟ و بسیار عجیب است، که چنین انسان ناآگاه از زبان و بالخاصه ناآگاه از "دستور زبان عربی"، پیوسته بر موضوعات "صرف عربی" تبصره میکند. مردم قدیم و اصیل کابل همیشه میگفته اند، که:

«خدا، که مرده را میزنه، جواب چایش سر تخته میره!!!»

امروز صبح پگاهی وقتی مقالۀ شان را خواندم، علی الحساب آن را "چارقاته" ثبت کردم، چون کاملاً مطمئن هستم، که کسی از دوستانش وی را متوجهِ اشتباهاتش درین مقاله خواهد ساخت؛ و پیش ازین، که بخواهد مقاله از صفحۀ "آریانا افغانستان آنلاین" بردارد، آن را نزد خود محکم ثبت و ضبط کرده ام.

در جواب مقاله اش، مقاله ای خواهم نوشت، تا او را ازین "گمراهی" نجات بخشد!!!

حسیب الله11.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​به هموطن محترم و عزیزم شاپور جان سلام و احترامات قلبی تقدیم میدارم.

محترم شاپور جان عزیز، نخست خدمت شما هموطن عزیز عرض من این است، که، من انجنیر نیستم، ثانیا از بابت بیکاری تان شنیدم و متاثر شدم. اما کیفیت کاری تان ماشالله بسیار عالی به مشاهده می رسد، جهت بهبود کمیت آن برایتان پیشنهادی دارم:

از آنجائیکه کیفیت کاری جناب شما بسیار عالی به مشاهده میرسد، میتوانید، جهت بهبود کمیت کاری تان، البته از ورای داشته های "روانشناسی کار" که به زبان آلمانی به آن "Arbeitspspsychologie" و به زبان انگلیسی به آن "Work psychology" می گویند و نا گفته نماند، که این، یکی از شاخه های "روانشناسی اقتصادی" می باشد، که به زبان آلمانی به آن "Wirtschaftspsychologie" و به زبان انگلیسی به آن "Work psychology" می گویند، که با تحلیل، ارزیابی و طراحی فعالیت های کاری سر وکار دارد،

به هر صورت، از ورای یک عریضهٔ  نسبتا طویل، که کمیت کاری تان در آن عریضه مناسب با کیفیت محتوای آن باشد، به اصطلاح "یخن جناب کرزی و جناب عبدالله" را به محکمه بکاشنید، که چرا آندو، در زمان کاری شان، برای شهر کابل نازنین، یک سیستم درست "کانالیزاتسیون" ، "Kanalisation" یا "canalization" را طراحی و آماده نکرده اند، در آنصورت امکان دارد، که جناب محترم حامد کرزی و جناب محترم عبدالله، شروع کنند به طراحی یک سیستم "کانالیزاتسیون" خوب برای کابل زیبا، در آنصورت شاید جای کار برای یک تعدادی زیادی از هموطنان عزیز ما که مانند شما بیکار اند، کاری مناسبی نیز پیدا شود. زیرا جناب شما، با این کیفیت عالی که از تحریر تان به مشاهده می رسد، حتما مسائل "کتابداری و کتابت" همان پروژه را بر عهده گرفته خواهد توانستید، البته احتمال به وقوع پیوستن چنین کاری، زمانی صورت خواهد گرفتت، که جناب شما به "واحد های کاری تان" ، یعنی به شدت و کمیت حجم کار تان بیآفزائید، مثلا، دور نمی رویم، مانند من، حتی در تفریح کاری چاشت تان، نیز، از عمل نوشتن خود داری نکنید.

امید که این نسخه گک چره ئی ام، به درد جناب شما، محترم شاپور جان عزیز، در کابل زیبا، بخورد.

نوت: محترم شاپور جان عزیز، لطفا در صورت امکان در هنگام خواندن و نوشتن، هیچ نوع "کم نفسی" را به خود راه ندهید.


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

خلیل الله معروفی11.06.2025 جرمنی/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

په گازری نه یم، په خلپ یی یم!!!

این ضرب المثل مشهور پشتو را از زبان کابلیان قدیم و اصیل هم بسیار زیاد شنیده ام؛ و شبیه فحوای این مثل همان است، که مردم هندوستان در مثل خاص خود گنجانده اند، که:

روتی موتی کُچ نهی، سامانه بَهُت بَهُت!!!

بعض کسان فقط بر ظواهر و به اصطلاح شیرین عوام کابلی، بر "لِېن و دِېن" تکیه میکنند، بدون این، که بر محتوای یک مطلب و موضوع فکر بکنند؛ و جناب "داوود ملکیار" هم ضمن کامنت گزنده و نیشدار خود، فحوای هردو مثل پشتو و اردو را تداعی میفرمایند.

جناب ایشان بدون این، که از زبان و اساسات سامیِّ آن آگاهی کافی و لازم داشته باشند، و بدون توجه به تشریحات فنی و زباشناسانۀ کسی، بر ظواهر و شکلیات زبان چسپیده و از زبان چیزی را آموخته اند، که "خلپ گازر" و "سامانه بَهُت بَهُت" را به یاد میدهند!!! واقعاً اگر کسی دنبال حقیقت بگردد، حقایق بی پرده را "کوت کوت" و "خروارخروار" پیدا کرده میتواند؛ و خدا کسی را "کوردلیل" نسازد و اندکی صاحب ذهن و شعور بگرداند!!!

در مقابل کامنت بیمزه و عنودانۀ محترم "ملکیار صاحب"، کامنت جالب و جانانه ای را خواندم، که از قلم یک فرد موشکاف و عمیق النظر و حقگوی تراوش کرده است. مرادم از کامنت منصفانه و حقیقت پسندانه ای ست، که دوست و وطندار ارجمند و گرانقدر ما، جناب "حسیب الله جان" منتشر ساخته اند. جناب ایشان موضوعات را، دقیقانه و عدالت پسندانه و بدون به اصطلاح ایرانیان، "پیش قضاوت"، حلاجی میکنند؛ و هیچ پروائی هم ندارند، اگر کامنت جناب ایشان به گرونج کسی یا کسانی بخورد!!!

مردم قدیم و اصیل کابل همیشه و مدام الوقت و بدون در نظر گرفتن مخاطب، میگفتند، که:

«برابر دوغش، پاغنده میزند!!!»

من بیچارۀ مسکین هم، چارۀ دیگری ندارم، غیر ازین، که طبق دوغ هر "کامنتنگار"، نظرم را ارائه نمایم؛

و خدا همۀ ما را به راهِ صواب و "صراط المستقیم» هدایت بکناد!!!


Hazarzbek Tajiashtun11.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دودیال,

" .....بد نیست اگر این مسئله را دولت ها حل کنند  در بین ملت این جنجالها حل خواهد شد......چرا هرسه کشور به ملت های خود قناعت نمیدهند....."

بسیار عالی. زبان ها خود سیر طبیعی را طی نموده و عمدتا در ارتباط به داد و گرفت اقتصادی انبساط و انقباض می نمایند. در تعاملات طبعی جایی برای اگر, مگر و اما باقی نمی ماند. در بین مردم افغانستان کدام مشکل در ارتباط زبان و جود ندارد و از کابل جان  تا قندهار, از غزنی تا میمنه, از هرات تا کنړ و از بامیان تا بدخشان همه انرا فارسی می نامند. جدای نام رسمی ان در ۳ کشور در به دیوار علت استعماری داشته عمق ان بیشتر از برداشت که تغیر انرا در افغانستان به مرحومان شاه و داود خان ارتباط می دهند, می باشد.

منورین که هویت زبانی افغانستان را در تبدیل فارسی به دری  گویا بلند و مختص میسازند در واقعیت هویت پا بر جاه انرا ان هم فقط در بعد زبانی تقلیل میدهند. چنین جعل تاریخی ریشه ملت سازی را سست و یکی از دلایل است که تعداد از کشور ها هنوز ملت نشده است. در یک ملت واقعی کسی به دیگری دیکتی نمی نماید, نام زبان خود را که طبعی موجودیت دارد چه بنامند. 

همچنان در سطح مولف این بحث بی ثمر  ان هم فقط در  فراق رویا عشق به کابل جان, نمیشود مالکیت زبانی را که در چندین کشور گویش دارد در قطی دری- اصیل - کابلی منقبض نمود

شاپور جان11.06.2025کابل/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​کدام کار انجنیر صائب حسیب الله، نفس مراجعین این وبسیات را از تن بیرون کشیدی از دست یک کاری که در اینجا پیدا کردی.

با احترام شاپور جان

فعلاً بیکار

حسیب الله11.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم میدارم.

من امروز قبل از ظهر، در اولین تفریح کاری ام، بجای صرف صبحانه، اثر سلیس، پرمحتوی و زیبای جناب محترم خلیل الله معروفی را که بتاریخ دهم جون به نشر رسیده است، به مطالعه گرفته و از خواندن آن لذت بردم. من هفت صفحهٔ این اثر سلیس، پرمحتوی، زیبا و عالی را دوبار خواندم و هر دو بار از خواندن آن نه تنها اینکه لذت بردم و به اصطلاح کیف کردم، بلکه از محتویات پر بار آن زیاد چیز های را نیز آنوختم، که بدین وسیله از جناب محترم خلیل الله معروفی تشکر میکنم، که این معلومات و اطلاعات خوب و عالی شانرا، آنهم با چنین یک متن زیبا و رسا با ما به اشتراک می گذارند. به نظر من، این علمیت، لسان صدق و کلام پرمحتوی و رسای جناب محترم خلیل الله معروفی است، که جناب ایشان،  به حیث یک شخصیت بزرگ ملی در بین هموطنان محترم و عزیز ما یک نام نیک و یک مقام برجستهٔ را کمالی نموده اند.

به نظر من، نه تنها من، بلکه هر هموطن عزیز ما که به زبان دری بلد است، می تواند که از خواندن و مطالعهٔ آثار جناب محترم معروفی بهره ور و یا بهره مند و مستفید و مستفیض گردند، البته هر گاه، کسی، با یک نظر نیک به اصطلاح "اشتهای بهره ور شدن و بهره مند شدن" را داشته  باشد.

به نظر من، حتی کسانیکه، چشم های شانرا در هنگام خواندن، لب های شانرا در هنگام سخن گفتن و کلک های شانرا در هنگام نوشتن، بخاطر عجله برای خواندن، سخن گفتن و نوشتن حرکت می دهند، نیز، هر گاه عجله را کنار گذاشته، به آهسته گی و دقت، سخنان و اظهارات جناب محترم خلیل الله معروفی را به مطالعه بگیرند، می توانند از محتویات این آثار عالی جناب محترم معروفی "بهره ور و بهره مند" گردند، تا آنکه گره ها از زبان شان گشوده، منطق شان روان و در عین حال، در آینده سخنان شان نیز قابل درک برای دیگران گردد.

به نظر من، همه هموطنان عزیز ما که به زبان دری بلدیت دارند، بلخصوص کسانی که جناب محترم خلیل الله معروفی آنها را 

به م تحت عنوان "سه غینین" تعریف فرموده اند، یعنی کسانیکه زبان شان به قدر کافی گویا نیست، که شاید چیزی را که در دل داشته باشند، آنرا به زبان گفته نتوانند، می توانند، از ورای خواندن مکرر آثار جناب محترم معروفی، روانئی نطق را بیآموزند.


کم من کرم شما


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

دودیال11.06.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام مجدد. در کمنت دیروز خود باید ادرس پروفیسور سرمحقق شریف الله را می نوشتم تا  بنابر تخصص شان که در رشته ی زبانشناسی دارند روی سوال جناب هزارتاجشتون روشنی اندازند. ایمیل شان قرار ذیل است:

۱-۲۵۳-۳۹۷-۹۰۴۳

sharifullah62@yahoo.com

همچنان موضوع تاریخی سکندر را کاملاً روشن نه ساخته ام: نویسنده و مورخ انګلیسی ( ویلیلام دال ریمپل) را که از سالها در هندوستان (دهلی)  زنده ګی دارند روی مسایل تاریخی، خصوصاً  هند  و ازهمه بیشتر روی مسایل افغانستان طی قرون گذشته مینویسند، مثلاً اثر( بازګشت یک پادشاه) و غیره ، ایشان قتل یک افسر لشکر سکندر  را از سبب بدقولی و فریب  افغانها (نیاکان ما) دانسته اند، درحالیکه درجنګ علیه متجاوز هر حادثه واقع شده میتواند. به هرترتیب این قضیه ی تاریخی را می گذاریم ، اما اگر به اثار> مقالات وویدیو های استاد شریف الله مراجعه کنیم و یا یکی از دوستان با ایشان یک مصاحبه ترتیب دهند و بعد نتیجه درین وییبسایت نشر گردد، مسئله دری و پارسی وغیره مسایل روشن می شود.

احمد آریا11.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
دوست محترم و گرامی، دوکتور یوسفی،

با سلام و احترام،

کامنت شما را مطالعه کردم و نگرانی شما را درک می‌ کنم. اما یقین دارم افرادی با فراست و درایت ذهنی قادرند درک کنند که آنچه را شما تحت عنوان «آرینت: حقیقت و سیاست، مطالعه علمی فلسفی۶/۶  » ارائه می ‌دهید، ترجمه ‌هائی از انظار آن آگاه اجتماعی است. تنها کسانی با پیشداوری ‌های نادرست و بی‌ پایه ممکن است کلمه «ترجمه» در متن شما، یا تبصرۀ  من را در ارتباط با آن نادیده بگیرند. که در هر حال نادرست است و نمی ‌تواند معتبر باشد.

 با آرزوی سلامتی و موفقیت بیشتر شما

آریا

داوود ملکیار 11.06.2025کلیفرنیا /FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​حکایت:

در زمان های قدیم در وطن دیده بودیم که بعضی از اقارب دهاتی ما برای کار و‌ غریبی به هندوستان می رفتند.

می گویند که یکی ازین هموطنان مسافر ما، بعد از چند ماه و سالی، به وطن برگشته بود و اقارب و مردم قریه بعد از استقبال و احوالپرسی، دورش جمع شده و از تجارب و چشم دید هایش می پرسیدند. 

هموطن خارج دیدهٔ ما هم با کاکه گی جواب میداد و گاه گاهی کلمات اردو را هم بکار می برد.

یکی از حاضرین پرسید که در هندوستان لباس را چه میگویند؟ 

جواب داد: کپری!

دیگری پرسید که آب را چه میگویند؟

جواب داد: پانی!

سومی پرسید که نان را چه میگویند؟

با اطمینان جواب داد که روتی!

یکی از بچه ها سوال کرد که مسکه را چه می گویند؟

مسافر ما که مسکه را در زبان اردو یاد نداشت، با چالاکی گفت که در هندوستان آنقدر مسکه را دوست دارند که به مجرد بر آمدن مسکه از جگ، فوری می خورند و به نام ماندن نمی رسد!!

چون این قصه را از ماما خیل خود به زبان پشتو شنیده بودم، جواب جالب مسافر ما این بود که: 

(تر نامه یی نه پریژدی).

به مصداق این حکایت، از بحث های اخیر به این نتیجه رسیدم که در ممالک و‌ مناطق فارسی/دری زبان هم تا به حال برای یک مجموعهٔ آموزشی عالی علمی، وقت نام ماندن نیافته اند و یا قبل از نام ماندن، به دهن خود خورده اند که نام مقدس (پوهنتون) برای هفت پشت شان کفایت میکند!!


دودیال10.06.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلامها و احترامات تقدیم است. 

کمنت سوال گونه ی جناب هزاربکشتون را خواندم . یک موضوع چند سال قبل یادم آمد. جناب دکتور اورمړ که متخصص زبانشناسی و عضو اکادمی علوم افغانستان بود، در مورد زبانها اثری بسیار بامحتوا نوشته بودند. در اکادمی علوم روی ارتیکلهای دری و پارسی بحث جریان داشت،  شادروان پوهاند یمین، استادقویم و دکتور اورمر به این نتیجه رسییدند که: درصورتیکه ایران روی ( پارسی) تاکیددارد، و ریشه ی زبان دری -تهاری-تخاری- ...بالاخره تا پارتی بار بار روشن شده، موضوع تاجکی نیز که مربوط فیصله زمان تاسیس تاجکستان بود و حل شده دانشته شده. پس چرا هرسه کشور به ملت های خود قناعت نمیدهند؟ باید کنګره دری زبانان/پارسیان جمع تاجکی تشکیل و به یک نتیجه ی کلی برسد تا جوانان ازین مناقشه ها رهایی یابند. سالها گذشت ولی هیچکدام به حل این معضله نپرداخت و ملت بیچاره کماکان باهم دست به یخن اند. خصوصاً انهائیکه طرفدار دری تاچیکی اند، خاموشی اختیار کرده اند. بد نیست اگر این مسئله را دولت ها حل کنند  در بین ملت این جنجالها حل خواهد شد. در غیر آن خصوصاً از جناب سرمحقق پروفیسور شریف الله شریف زبانشاس بزرگ منطقه که فعلاً در ایالات متحده تشریف دارند، عطف توجه نمایند. باری دانشمند اخیرالذکر در برنامه ( سخن واندیشه) بحث قطعی وجالب درین مورد داشتند. باید همه منتظر بود که دانشمندان هرسه کشور چه فیصله خواهند نمود. موضوع بسیار در سطح بلند و برای هرسه مملکت سرنوشت ساز و حیاتی است. وقتی روسیه و اوکراین در قضیه ی مشابه این قضیه  قرارگرفتند و با بحث های سیاسی حل نشد، راه اسلحه را در پیش گرفتند، اگر تهران و دوشنبه نهایی نمی  سازند، اختیار رابه کابل بسپارند. ما همکاران قلمی اریانا افغانستان تا ان وقت مسایلی دیگری را در بحث های کلکینچه نظرات این ویبسایت در دوران خواهیم انداخت. فراموش نه کنیم که مسئله ی قتل یکی از لشکریان سکندر کبیر در ساحه نورستان امروزه،  تا حال لاینحل و مبهم است اگر ان را روشن بسازیم بهتر نخواهد بود؟

دوکتور محمد اکبر یوسفی10.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم و خوانندۀ گرانقدر احمد آریا!

خرسندم از اینکه شما این قسمت ترجمه را که از یکی از اسناد صوتی مهم "هنا آرینت"، "فیلسوف جهان" (با وجود آنکه، خودش را خود، در جمع فیلسوفان محسوب نمی داشته است و خودش را "تیئوریسن سیاسی" یاد می نموده است.) می باشد, خوانده اید. امید است، ترجمه برای شما فهما بوده باشد. خوانندگان محترمی که اگر همه شماره ها را  (۶ قسمت) خوانده باشند، در هیچ یک بخش مترجم، ادعا ننموده است، که محصول افکار او باشد. از اینکه شما از نام اینجانب ذکر نموده اید، حال عکس العمل یکی از خوانندگان محترم، می تواند الهام ببخشد و افشاء کند که پیشداوری های افراد و خصومت ها،  و عقده های احتمالی فردی، چگونه  انسانها را به گمراهی می کشاند. همین لجظه یاد آمد که یک زمان حدود سیزده تا چهارده سال قبل در یک مقاله، از مرحوم داکتر عبدالصمد حامد (مرحوم عبدالرزاق خان، پدر ایشان یک زمان حاکم اعلای فراه بوده اند)، در زمان حیات ایشان که روح ایشان را شاد می خواهم نقل قولی را از ایشان بکار برده بودم. ایشان در صحبت تلیفونی، چون ما با هم به زبان پشتو صحبت می کردیم و تذکر داده اند، که قبلاً نمی دانسته اند که من به زبان دری هم، می توانم، بنویسم. مرحوم تشکر کردند، اما گفتند، که اگر نام ایشان را نمی نوشتم، بهتر می بود. «ممکن بعضی ها علیه شما تحریک شوند.» این چنین اشاره را برای نخستین بار درین مورد شنیدم. حال هم خوب می بود، که اگر شما هم چنان نام مرا ذکر نمی کردید و می گفتید که ترجمه را مطالعه نموده اید. حال این جناب و تیم کاری تحت نظر  او، انتظار نداشته باشند، که با او و گروپ او در مورد ترشحات ذهنی آنها،  که در بارۀ مطالعات مهمترین فیلسوف و متفکر جهان در قرن بیست، خود به نشر سپرده است، داخل بحث شوم. اما با علاقه و احترام به تبصرۀ شما که برایم آموزنده و خوش آیند بوده است، در یک مقاله ای که از کتاب "نیچه" زیر کار است، یک قسمت آنرا ذکر خواهیم کرد. مؤفق و سرفراز باشید. با احترام مکرر. یوسفی. 


Hazarzbek Tajiashtun10.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​خلیل الله معروفی,

".......زبان دری افغانستان, زبان فارسی ایران, [تاجکی] تاجکستان, زبان دری کابلی, دری بدخشی  ....."

جناب معروفی صاحب باز هم همراه با عادت همیشگی ناخنک زده در پرداس بیش از حد و غیر ضروری شاخ به شاخ نمودن پوهنتون و دانشگاه قلم فرسایی نموده است. او مخالفان نظرش را در پوشش الفاظ رکیک - گمرهان چلل نکرده,  غلطنگار, خت راه راست, سفسطه گویی, غلط نگار, غلط خوان,..... و طرفداران  خاصش را مثلا " شهرۀ آفاق دری و انگریزی" شخصیت می کشد و شخصیت می فروشد. قابل یاد اوری است که از محترم احمد فواد ارسلا در هیچ نشریه مدریت شده به انگلیسی مضمونی نشر نشده است. او به میل در اکونت ها خود کاپی پست می نماید.

هویدا است که  توطئه زبانی " تفریقه بانداز و حکومت کن " شامل امریکا شمالی, انگلستان و استرلیا نگردیده همه فقط زبان واحد را در ۳ طرف از ابحار فقط انگلیسی مینامند! چرا عقل معروفی صاحب در این بعد قد نداد?


حسیب الله10.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سوال:

جناب احمد آریا!

آیا شما میتوانید، لطفا، پاسخ دقیق، دلیل و منظور همان چهار اتهام تانرا، که آن اتهامات بی جای تان تحت نکات ۱،۲،۳،۴  ، بتاریخ شانزدهم اپریل ۲۰۲۵م. نوشته اید، و یک روز بعد آن، یعنی بتاریخ هفدهم اپریل ۲۰۲۵م. همان اتهامات بی جای تان به هدرس من، در همین دریچه به نشر رسیده است، بصورت  علمی توضیح دهید، که چرا چنین اتهامات بی جا را بر من بسته اید؛ چنانچه از آن بابت تا امروز، با وجودیکه چندین بار از شما پرسیده ام، نه پاسخی داده اید و نه هم در صورت اشتباهٔ تان، کدام معذرتی را سر رشته نموده اید؟

پاسخ صادقانه و اخلاقی جناب شما بصورت دقیق در آن رابطه چیست؟


با احترام

حسیب الله 

حسیب الله10.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​با سلام مجدد به همه،

رابطه بین سیاست و حقیقت اغلبا پیچیده و چند وجهی است. در عین حالیکه سیاست اغلب با پیگیری قدرت و ادعای منافع مرتبط است، حقیقت به عنوان یک ارزش مهم تلقی می گردد، که هم در یک دیسکورس اجتماعی و هم در بحث های سیاسی در شکل گیری افکار عمومی یک نقشی را دارا بوده می تواند!

به نظر من، حقیقت را می‌توان به عنوان هدف یک عمل سیاسی الزام به صداقت پنداشت:

یعنی: سیاستمداران نه تنها اینکه موظف به گفتن حقیقت هستند، بلکه باید به دنبال حقیقت باشند و آن را ترویج نیز کنند!

اگر چه، متاسفانه، دروغ و دروغگفتن به حیث یک ابزار سیاسی، به عنوان وسیلهٔ برای دستیابی به اهداف سیاسی، گهگاهی از جانب برخی ها استفاده می شود، که نباید شود؛ اما با آنهم حقیقت به عنوان یک ارزش، به عنوان یک ارزش مهم، که در بحث های اجتماعی و سیاسی و شکل‌گیری افکار عمومی نقش مهمی را ایفا می کند، بلخصوص سیاستمداران را نه تنها موظف به گفتن حقیقت می پندارد، بلکه تقاضای است، که باید دنبال حقیقت باشند و آن را ترویج نیز کنند!

حقیقت مبنای مهمی برای تصمیم گیری هم است، زیرا به درک مشکل و شناسائی بهترین راه های حل کمک می تواند؛ در ضمن، حقیقت می تواند ابزاری موثر برای اقناع نیز باشد، زیرا می تواند مردم را به درستی موضع خود متقاعد کند؛ حقیقت می تواند به عنوان محافظی در برابر سو استفاده، در جهت جلوگیری از سو استفادهٔ کمک کند.


محو شدن سرحد بین واقعیت و دروغ، جستجوی حقیقت در سیاست را پیچیده می کند!


با این هم، حقیقت یابی در سیاست، دفاع از حقیقت و حمایت از "فرهنگ صداقت" را ضروری می سازد!


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

نبیل عزیزی10.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​​جناب محترم و گرامی معروفی صاحب سلام،  
بلی، پیشنهاد نمودم که اگر رساله بدون مخاطب باشد، بهتر خواهد بود؛ اما در پیام بنده هیچ‌گونه شرطی برای نشر یا عدم نشر آن در سایت افغان جرمن آنلاین ذکر نگردیده و هم من آن را سفارش یا فرمایش نمی‌دانم، بلکه صرفاً یک پیشنهاد بود.

"دوست گرانقدرم محترم"نبیل جان عزیزی"هم به تأئید رساله پرداخته و از آن تقدیرها فرموده اند و ضمنا ً سفارش داده اند، که اگر"مخاطبت"از متن رساله حذف گردد، آن را در پورتال"افغان جرمن آنلّین"نیز به نشر خواهند"

"سلام و احترامات.  
واقعاً مقاله علمی استاد معروفی گرامی در سطح بسیار بلند و حرفه‌ای نگاشته شده است. قلم‌تان استوار باد!  
پیشنهاد می‌شود اگر جناب معروفی گرامی مخاطب خاصی را از متن حذف نمایند، مقاله‌ به‌گونه‌ای علمی‌تر قابل آرشیف و استفاده عمومی خواهد بود.  
برای استاد معروفی صحتمندی و موفقیت بیشتر آرزو دارم."
دودیال09.06.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​منلی  او ښاغلی باز صاحب السلام علیکم.  تېر شوی اختر مو مبارک. 

ډېره ښه یادونه مو وکړه. دا سمه ده  چې د وسپنې د پټلی غځول وروسته د غازی امان الله خان له دور څخه هم هېر نه و، په همدې خاطر ما خپله لیکنه کی اشاره کړی او دا می(فکری میراث) بللی، هغه کال چې تاسو یاد کړ هغه وخت لاهم فرانسویان افغانستان کی وو او د وسپنې د پتلی له بروژې پرته، د لرغونپېژندنې اوتاریخی آثارو برخه کی هم بوخت وو. هغه وخت تلویزیون نوی په نشراتو بیل کړی و چې د ایران د سفارت مامورینو تلویزون ته د وسپنې د پټلی د پلان خبر استولی و، خو ما تاریخی پس منظر نه دی واضح کړی، بلکې ډېر لنډ ورڅخه راتېر شوم، اصلی پام او توجه مې راتلونکی ته کړی چی کوم ټکي باید هېر نه کړو.  ځکه ملی انکشافی پروژې ډېر دقت غواړی. له نیکه مرغه موږ د لومړنیو پنځه کلنو پرمختیایی پلانونو په ترڅ کی ډیرې ګټورې انکشافی ملی بروژې تطبیق کړی، لکه د ننګرهار د کانال پروژه، سیلوګانی، د کندهار د هوایی ډګر مجهز کول، د لښکرګاه او بیا دسالنګ او ورسره د جرمنی په مرسته د بریښنا دتولید او د هوخست او نور اساسی کارونه.   خدای دی توفیق راکړی چې د لویو پروژو تطبیق ته دوام ورکړو. ستاسو یادونه تاریخی بڼه لری چې تاسو یې شاهد یاست. درناوی

احمد آریا09.06.2025امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

بررسی رابطه میان «حقیقت» و «سیاست» که دوکتور ارجمند ما، محترم محمد اکبر یوسفی، در بخش ۶/۶ مقاله «آرینت: حقیقت و سیاست، مطالعۀ علمی و فلسفی» به آن پرداخته است، تبین حقیقتی است که بیشتر نادیده گرفته می ‌شود. این که «حقیقت»، در مقابل «سیاست»، اغلب در حالت تضاد و مواجهه قرار دارد، موضوعی است که در این نوشته به خوبی مورد تأکید قرار گرفته است.

 دوکتور یوسفی، در حالی که بر اهمیت مؤسسات آموزشی و تحقیقاتی در حفظ و ترویج حقیقت تأکید دارد و نقش این مؤسسات را در مقابل فشارهای سیاسی و اجتماعی بررسی می ‌کند، به نقش تاریخ و روایت‌ های تاریخی در شکل ‌گیری فهم ما از حقیقت و سیاست نیز اشاره می ‌نماید. او بر ضرورت شناخت صحیح و عینی از وقایع تأکید می ‌ورزد و در نهایت، سیاست را به عنوان یک بازی قدرت و منافع معرفی می‌ کند که در آن حقیقت اغلب قربانی می ‌شود؛ اما باور دارد که در پیگیری و حفظ حقیقت، راهی برای برقراری عدالت و ایجاد تغییرات واقعی وجود دارد.

و این باور، همان چراغ راهی است که می ‌تواند در تاریکی‌ های سیاست، راه حقیقت را روشن نگه دارد و به ما یادآوری کند که هرچند میدان سیاست پر از مخاطره است، اما حقیقت همیشه در مسیر مقاومت و استقامت، پیروز خواهد شد.

با احترام

قاسم باز09.06.2025سپرنګ فیلد، ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​طنز است .
از این هیچ بینا و خط خوان امروزی انکار کرده نمی تواند که خط آهن برای بار اول در دوران شهزاده وطندوست  غازی امان الله خان در درالامان کابل به مساحت کم و بیش ساخته شد . 
اګر از حقیقت چشم پوشی نکنیم  خط آهن ریل امروزی نه(  اورګاډی )، که بعضی مردم آنرا بنام اورګاډی یاد میکند در زمان حاکمیت نابغه شرق جناب نورمحمد تره کی و یاران وفادار و جنایتکار وی به کمک مالی دولت شاهی ایران و همکاری انجینران فرانسوی در افغانستان سروی و ډیزان شد. 
خدا مجاهدان را ګنهکار کند که آرزوهای رهبر نابغه خلق افغان را بخاک یکسان ساخت و وی را خفک نموده  نفس اش را از مجرا دیګر خارج کرد.  .

Hazarzbek Tajiashtun09.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محترم جهانی عزیز,

بلی مضمون شما را دوباره بازخوانی نموده و با شما هم نظرم. از نظر کسانی که مغزشان انداکترین - تلقین و مشروط  سازی - نشده باشد همان طوری که شما ا شاره کردید, پوشیده نیست که نقل و قول ها و اتفاقات که  که پس از گذشت چندین قرن از واقعه اصلی نوشته می شود,  خاه مخواه حتی مطابق میل و منافع تغیر می نماید. من چنین تغیرات را در ارتباط به  تبصره ".....مسلمانان اعتقاد دارند که حضرت اسماعیل بوده و یهودیان اعتقاد دارد حضرت اسحق. عیسی به دین خود موسی به دین خود. فهمیده نمی شود که چی در اینجا به اثبات می رسد...... " محترم الله محمد, ان هم فقط از بعد اقتصادی در ظرفیت گنجایش یک تبصره کوتاه ارتباط دادم.

از منظر اقتصادی همان سلسله تا هم اکنون ادامه داشته, تراکم اقتصادی چندین ترلیون دالری - از الان ماسک و جف بیزوس هنوز در رده ها پایین بلیون دالر می باشد - در محور انها که در مرکزیت یهودیت و اسلام  قرار دارند انبار گردیده است. الیت عیسویان تراکم چنین نوع از سرمایه را بعد از موفقیت انقلاب رنسانس که قدرت قانون را جایگزین قدرت کلیسا ساخت, از دست دادند

مثال چنان داد و گرفت اجتماعی را میتوان در افغانستان به چشم سردید. یک اقلیت غیر بومی که تعداد شان در الگورتم نفوس نمی گنجد همیشه در صدر غذایی پرستیژ اجتماعی تا حدی قرار دارند که تقریبا نیمی از منورین و مشاهیر افغانستان را انها تولید می نمایند. در منطقه ما وقتی خورد سال بودیم ده - یک وقت رسد حاصل خرمن ها را شخصیت مقدس شده از قلعه جواد کابل تصاحب و ملاها مسجد رامطابق میل, ایشان نصب و نزل مینمود. 

شخصی در زمانش حطاب به محترم بل کلنتن که ریس جمهور بود گفت که" It is the economy stupid " که نهایت منطقی بحر را در کوزه گنجانیدن است! 

حسیب الله09.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

با تقدیم سلام مجدد و تجدید احترامات،

پیام اخیر جناب محترم پوهاند محمدبشیر دودیال با پیشنهادات خوب شان که حاوی نکاتی خوبی هم می باشد، به نظر من قابل ستایش است، زیرا جناب محترم دودیال، به یک شکلی، ما را متوجه به انجام و اجرای کار های خرد پسند و حکیمانهٔ می فرمایند، از این نگاه  پیام جناب ایشان به نظر من جالب و قابل ستایش می باشد.

بدون شک که نوشتن یک مسئولیت و تعهد است، که نباید "لهو و لعب" را دخیل آن ساخت؛

اما سوال اصلی من در این زمینه این است، که مایانی که در یک عصر "تخصصگرائی" به سر می بریم، که در آن هر علم و هر دسپلین علمی، متناسب با شان و کمالات فاعل آن، یعنی متناسب با فهم و کمالات عالم و دانشمند و متخصص همان ساحهٔ مشخص علمی، می بتواند به اصطلاح "عبث و باطل" را در همان ساحهٔ مشخص علمی دریابد، تشخیص کند؛ و پس از آن هدف و اهداف خردمندانه و حکیمانه را در بین جامعه تعقیب نماید، چه باید بکنیم؟

چندی قبل، که من از ورای همین دریچه، پیشنهاد ایجاد یک تحرک علمی-اجتماعئی را تحت عنوان "دافغان ټولنیز تحرک" در همینجا نوشتم، حتی ایجاد و انسجام سه گروپ های علمی- تخصصی در رشته های حقوق و اقتصاد و بخش امور خانم ها را در گام نخست پیشنهاد نمودم، این یک پیشنهادی بود، که بر اساس چنین فورمول علمی، یک تعداد زیادی از کشور های جهان مشکلات جامعهٔ شانرا، تا حد بالای از ورای همچو "تخصصگرائی ها" تقلیل بخشیده اند.

اما یکی از مشکلات اساسی جامعهٔ جنگزدهٔ ما این است، که نظر به فقر مادی و فقر معنوی که متاسفانه از اثر جنگ های ویرانگر دامنگیر یک بخش بزرگی از جامعهٔ ما گردیده است، بطور مثال "گلکار خودش را مجبور احساس می کند، که کار های رشته‌های نجاری و رنگهای و بسته کاری را نیز به پیش ببرد، همان است، که گهگاهی اعمار دیوار که جز وظیفه و شغل اصلی وی می باشد، به کجی مواجه می گردد، که برخی از آنها، شاید ادعا نمایند، که "کجی دیوار را با یک قلم رنگ، دو باره راست، می تواند.

این بود گفتنی ام در رابطه به اهمیت "تخصصگرائی" در یک "عصر تخصصگرائی".

در ارتباط به پیشنهادات خوب و عالی جناب محترم پوهاند دودیال، مرا نظر این است، که برای اجرا و انجام چنین پیشنهادات خوبی، برای انجام چنین کار های خرد پسند و حکیمانه، ما به متخصصین و علمای همان ساحات علمی نیاز داریم، تا به اصطلاح تفاوت "عبث و باطل" را از هم تفریق بتوانند.

مثلا: برای تربیت: علمی وجود دارد، به اسم تربیت، که متخصصین همان علم، بدون شک در چوکات داشته های کلتوری افغانی-اسلامی-عرفانی ما، داشته های آن علم را در اختیار جامعهٔ ما قراردهند، این کار را فقط و فقط متخصصین همان ساحهٔ مشخص "علم تربیت"  می تواند، با یک کیفیت بهتر و خوبتر در اختیار جامعهٔ قرار دهد!

خلاصه: بهتر آن خواهد بود، که متخصصین هر ساحه، جهت بهبود کیفیت و کمیت کاری شان، متخصصین ورزیدهٔ همان ساحهٔ علمی-تخصصی شانرا در یک گروپی، در یک تحرک اجتماعیئی، بلاخره در یک جائی، گرد هم آورند، تا آنکه مولدیت کاری شان برای جامعهٔ جنگزدهٔ ما ارتقا حاصل نماید.


این بود گفتنی ام در رابطه.

کم من و کرم شما


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

دودیال08.06.2025ویسمار/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان وبزرگواران معزز سلام ! خداکند همه همکاران قلمی و بازدید کننده گان این صفحه صحت بوده، ایام عید را به خوشی سپری نموده باشند. هدف این ناچیزعطف توجه ی دوستان به پیشنهادات ذیل میباشد:

نوشتن یک مسئولیت و تعهد است، نه تفنُن، وسیله شهرت وکسب نام و نمایش عکس. باید نوشته و مقالات دارای محتوا و معنای عالی ومفید به مردم و کشور باشد. نوشتن چند مطلب منحرف از اخلاق رسانه و مطالب زجر دهنده، ایجاد بگومگو های بی مورد، تمسخُر واهانت به همدیگر  روا نیست. البته استدلال معقول، طلب معلومات بیشتر، بحث سازنده و تکمیل نمودن موضوع مورد نظر کاملاً مجاز و مفید است. خصوصاً نویسنده باید وفادار به فرهنگ ملی باشد. نزد ما آن نویسنده قابل احترام است که عملاً برای وطن فعالیت نموده و اکنون نیز متوجه مصائب، کمبودی ها و نکات ناروشن باشند.  

پس نوشته باید دارای اولویت های ذیل باشد:

- توجه به تعلیم و تربیه جوانان(اعم از پسر ودختر)،

- تقویت وحدت ملی،

- رهنمای بخاطر بهبود وضع اقتصاد، ایجاد فرصتهای استخدام و شغل رایی و دریافت راههای مصئونیت غذایی به هموطنان،

- کمک و ذهنیت سازی درمورد اداره سالم و تحکیم عدالت. دفاع از تاریخ و ارزشهای ملی و میراث فرهنگی مشترک ما،

- جستجوی ثبات و رهنمایی جلوگیزی از بحرانها.

- مبارزه علیه هر نوع تعصب،

تقویت ادبیات ملی وانتقال ظرفیت بزرگ علمی به جوانان وطن  و مسایل ازین قبیل،

باید ویبسایت های ما، ودر مجموع نشرات مرجع معلومات، وسیله ارتقای فکری عموم، بیداری شعور وآگاهی جوانان، منبع آموزش عصری، تبادل نظرات و تجارب غنامند وسازنده باشد. نویسنده امروزی نماینده تعقل جمعی افغانها اند و این یک مسئولیت بزرگ وصفت بسیار عظیم است. 

امید هیچ دوست بزرگوار آزرده نشده، از لطف تان ممنونم.


عبدالباری جهانی08.06.2025ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم هزاربیک تاجشتون سلام و احترام. از تبصره اخیر تان فهمیده شد که  شما مضمون مختصر بنده را یا نخوانده، و یا خوانده اید و متوجه اصل مطلب نشده اید. مطلب از مضمون مختصر بنده، بهیچوجه، اختلاف بین اعراب و یهود نبوده است. بلکه جان مطلب مضمون بنده دستکاری قصدی و عمدي  مفسرین قرآن در متن ان کتاب مقدس میباشد. مطلب بنده فقط این بوده که اسم اسمعیل، در آیاتی که ذکر نمو ده بودم بصورت قطع وجود ندارد و مفسرین و ملاهای بعدي آنرا اضافه نموده اند. در مضمون بنده نه مسله اقتصادی وجود دارد و نه اختلاف اعراب و  یهود؛ بلکه فقط و فقط مسله دستکاری بوده است. با احترام.

دوکتور محمد اکبر یوسفی08.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​د آریانا افغانستان آنلاین دپاڼی چلوونکو ته!

لمړی سلامونه وړاندی کوم. هیله مند یم، چی زما د یادونو سره لکه د «میری» او د «مور» د زوی په شان د توپیر کړنه ونسی. زه د هر لیکوال پر لیکنی باندی په یوه سترګه ګورم او بیله هیڅ ډول توپیر او «تبعیض» څخه لولم. زه پدی فکر هم نه یم چی د «اصیل افغان» یا «غیر اصیل افغان» لیکوال پر هویت باندی هم څیړنه وکړم. تیره ورځ می پر دو مختلفو موضوګانو، د دو لیکوالانو، به پته  چی هر یوه ته جلا خطاب سوی، د دی په اصطلاح «نظر سنجی» کړکی د لاری، لیږلی. متون هم په جلا ژبو لیکل سوی. عجیبه داده چی د مثال په توګه د ښاغلی الله محمد خان لیکنی، جلا جلا او پرله پسی خپریږی، مګر زما پیغامونه تر یوه عنوان لاندی اچول کیږی. غواړم پوه سم، چی زه د «میری زوی» یم او یا تاسی نه غواړی، چی ستاسی د وزیر صاحب او شاعر، په پته څه ولیکل سی، دا چی دی ممکن د ټولو لیکنی و نه لولی، نو پدی ډول د میری د زوی لیکنه تر یو ممکن حده پوری د توجه وړ و نه بلل سی. په درناوی یوسفی


حسیب الله08.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​فرا رسیدن عید را از صمیم قلب به هموطنان محترم و عزیزم تبریک گفته، از خداوند متعال صحت کامل و خوشی های فراوان برای همه استدعا میدارم.

امروز، که چشم ام، به مقالهٔ پرمحتوی و زیبای خانم بافضیلت، عالم و دانشمند محترمه ملالی جان موسی نظام، که تحت عنوان "نظر متفاوت بر معضلهٔ پوهنتون و دانشگاه" به نشر رسیده است، افتاد، آنرا به مطالعهٔ دقیق گرفته، پس از مطالعهٔ این اثر عالی و پر محتوی، دفعتا، با یک هوا و فضای عیدی، این جمله در ذهنم خطور نمود، که:

سرخوش این عیدی، که، این بانوی نور،

نیز، در کنار کعبه بنموده، ظهور.

منظورم این است، که ما می‌توانیم از خانم های فاضل و دانشمند، مانند محترمه خانم ملالی جان موسی نظام بیآموزیم، نه تنها از درست نویسی و زیبای جملات جناب ایشان، بلکه از محتویات عالی و مهم متون آثار ایشان!

بدون شک، که زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه در سلامت روانی جامعه و در توسعهٔ جامعه نقش بسیار مهم و حیاتی را دارند، که، بی توجهی به همچو امری، جامعه را به سمت عقب ماندگی سوق می دهد.

مقالات پر محتوی، رسا و شیوای محترم خانم ملالی جان موسی نظام در کل، به نظر من حیثیت "درس های مهمی را برای ما دارند"، چنانچه این مقالهٔ اخیر این خانم با فضیلت و دانشمند، قابل ستایش فراوان می باشد.

برای محترمه خانم ملالی جان موسی نظام طول عمر و صحت کامل و به قلم پربار ایشان "برکت" استدعا میدارم.


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

محمد داؤد مومند08.06.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

مقالۀ معنون به «نظری متفاوت بر معضلۀ پوهنتون و دانشگاه»

الیوم مقالۀ فاضلانه و منطقی تحت عنوان فوق الذکر، بی بی میرمن نظام را مطالعه نمودم و برقوت منطق و قدرت نویسندگی و صلابت معنوی مضمر در مقاله اش، ملیون مرحبا و حبذا گفتم.

این مقالۀ درجوار ظرافت تخلیقی اش، مشحون یک تفکر ملی گرایانه و نضج شعور حساس و دراک یک افغان اصیل و متعهد است.

متعهد به اصالت فرهنگ ملی، متعهد به تعهدات یک فرد وطنخواه به تاریخ و مقدسات کشور، متهعد مبارزه با نیات و دسایسی ذوات و گروه هایکه، قلاده خدمت گزاری به بیگانگان را به گردن دارند، متعهد دفاع از حقیقیت و واقعیت در برابر گفتارهای مخرش و منحرف و پندارهای مشوب و شیطانی.

فاصله گرفتن از اصطلاحات وطنی و تلاش ترویج اصطلاحات مختص ایرانی مانند دانشگاه و دانشکده و چالش و واژه و ویژه و کنش و واکنش و موشک و دلار و هزینه و صد های دگر، دلیل بارز و آفتابی بی فرهنگی و به گردن داشتن قلادۀ ایران خواهی ذوات منحرف و آبرو فروختگان وگروه های فاقد شرف و وجدانی است که خود را افغان نمیدانند و تغییرنام نامی و مقدس افغانستان را به نام خراسان خواهانند.

لذا نمیتوان همچو ذوات منحرف و گروه های مزدوررا افغان خطاب کرد.

چندی قبل اعظم جان سیستانی برشخصیت وطن خواه و عاشق افغانستان و درعین حال ادیب فاضل، خلد آشیان، استاد نوری اعتراض نمود که استاد نوری اصطلاحاتی را که وی در مقاله های خود مانند کنش و گویش و غیره به کار میبرد، سانسورمیکرد.

استاد نوری که در قسمت زبان و لغات دری مروج در افغانستان تسلط قابل وصفی داشت، متحسس از شعور و ضمیر ملی، وجیبه و وظیفۀ خود میدانست که از نشر اصطلاحات، متروک در وطن و متداول درایران خود داری نماید و این کاری است که باید به دیدۀ قدر دیده شود، نه اعتراض سفیهانه.

امیدوارم مجریان این ویب سایت وزین با پیروی از مشرب ملیگرایانۀ استاد نوری، نوشته های را که هدف آن ترویج اصطلاحات ایرانی و هم عنانی با تهاجم فرهنگی ایران باشد، با این تلقی که:

مشک این سوداگر از ناف سگ است.

از اجازۀ نشردرهمچو یک ویب سایتی که بنیان و شالودۀ آن، براعتقاد اصالت فرهنگ وطنی و افغانی، توسط استاد نوری گذاشته شده، اباء ورزند.

امیدوارم یک اشتباه بسیار کوچک تایپی در مقاله، که کلمۀ مزور به حرف (ذ) تحریر گردیده اصلاح گردد.

پدی توگه د داسی لوړی پوهنتونی سویی مقالی لیکل، محترمی خور بی بی میرمن نظام ته مبارکی په عرض رسوم.

مننه   

Hazarzbek Tajiashtun08.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ تشکرمحترم جهانی صاحب کوشش خواهم کرد! 

 مفهوم مورد بحث هردو شما در ارتباط به موضوع بحث , از دید این طرف در نهایت روی فکتور اقتصادی داد و گرفت چرخیده همیشه چنین بوده و اکنون هم چنان است. هرگاه دو لغت را در جمله محترم الله محمد تغیر دهم چنین خوانش میگردد.: [اعراب] اعتقاد دارند که حضرت اسماعیل بوده و [عموزاده ها  شان] اعتقاد دارند حضرت اسحق - شاید گره را با وجود که به زبان دری مشکل ندارید, بگشاید. مثلا صواب خرید متواتر خرما و اب زمزم فریمان انجاه, نتیجه سنگچل ها فروشی که متواتر شیطان را میکشد و غیره جایگاه دومین مالک سرمایه را در جهان مشخص می سازد. .....حتی در افغانستان امتداد چنان اقتصاد از نسل به نسل انتقال می یابد!

دوکتور محمد اکبر یوسفی07.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم الله محمد خان!

نخست سلام ها و احتراماتم را بپذیرید. ازینکه این چند سطر کوتاه را خوانده اید، خرسند ام. اختلاف نظر که به سطح اختلاف نظر بماند، یک امر طبیعی است و از اختلاف نظر هم بدین سبب بیم ندارم، و شناخت و رفتارم را در مناسبت با انسان تغییر نمی دهد. اگر انسان خود صادق باشد خود ممکن درک کرده بتواند که در گذشت زمان, ممکن در یک تصور، تغیری را احساس کند و به اصطلاح معمول در هیچ نتیجگیری و برداشت در تابعیت زمان، نمی تواند حرف نهائی را  گفته بتواند. کرامت انسان نزد من ثابت است. با وجودی که یکدیگر را ندیده ایم و شخصاً نمی شناسیم، ممکن به یکدیگر نه ضرر و نه هم منفت فردی رسانیده باشیم. مطمین باشید که احترام به فرد و شخصیت شما هم نزدم، محفوظ است. هنوز هم درین متن کوتاه اشتباه تایپی موجود است. با احترام، یوسفی.


​ښاغلی جهانی صاحب سلام!

ما هم د ښاغلی ... متن چی ستاسو د لیکنی په اړوند چی په دری ژبه لیکلی وه ولوستله. خو ما خپله مثبته نتیجه ځینی واخستلای سو. پدی هم ګوندی خبر و اوسو چی د تأریخی وقایعو او قیصو په اړوند مختلف تصور او ادعاګانی به وجود لری، چی هر یو به خپله لاس راوړنه ولری، یا په خپله به ځان راضی کړی او یا نا راضی وی. زه نه غواړم چی ستاسی نظر رد کړم، خو زه د هیڅ چا څخه دا غوښتنه نسم کولای، چی  د بل چا څخه، غوښتنه ولرم چی داسی ولیکی، چی حتمی به زما په طبع وی. دا چی د ابراهیم د زامنو لکه اسحاف او یا اسمعل قصی  د اوسنی انسانانو د ژوند سره به اړیکی ولری او که نه، زه نه پوهیږم او ما ته هم مطرح نده. لیکن دا امکان به موجود وی چی، یو انسان په اقتصادی چارو کښی بریالیتوب و ښیی، کیدای سی چی مذهبی وی او یا غیر مذهبی. که «یهودی» وی، او یا نه. پدی کی به هم ثبوت دا نه وی، چی دا چی دی «یهود» وو، نو د سرمایی خاوند سو. او همدا رنګه، دا چی یو څوک مسلمان وی او د پیسو خاوند وی، نو د همدی «اسلام» له برکت څخه د شتمی خاوند سوی. پریږدو چی هر څوک، د خبری حق ولری. دا چی بل څوک په پوهیږی یا نه پوهیږی، دا بله موضوع ده. په درناوی. یوسفی د جرمنی څخه.

عبدالباری جهانی07.06.2025ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​محترم هزاربیک تاجشتون سلام و احترامات. تبصره ایکه بر مضمون الله محمدخان نموده بودید که راجع به مضمون بنده تبصره ای را نګاشته بودند. سه چهار دفعه خواندم. بنده در فهم زبان دری مشکلی ندارم ولی باور کنید که ار تبصره مختصر شما هیچ چیزي را درک کرده نتوانستم. در آینده لطفاً مطلب خود را کمی واضحتر بنویسید تا کسانی مانند  اینجانب در فهم آن با مشکل حل ناشدنی روبرو نګردند. بااحترام.

الله محمد07.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم دوکتور صاحب یوسفی!

سلام و احترام.

بسیار تشکر از تبصره معقول تان. باور نمایید که با وجود بعضاٌ اختلاف نظر،  بنده قلباٌ شما را دوست دارم، مخصوصاٌ که بعضی سرگذشتهای زندگی تان را با ما شریک نموده اید و زندگی تان را شرافتمندانه با قناعت  تا اینجا رسانیده اید، که حتی با اشتراسن بان تا کتابخانه می روید. جای افتخار است. 

بیدل مگذر از سر زانوی قناعت

این حلقه به هر جا زده باشی به در اوست 

الله محمد07.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم مومند صاحب گرامی و عزیز!

با عرض سلام.

شما هیچ خطای خدای نا خواسته نه نموده اید که بنده شما را عفو نمایم. کودتاچی همه را غافل نموده بود. 

چون بنده اعلان نموده بودم ، که سفری در پیش دارم ،  که انشالله  این سفر فردا شروع می شود، از موقع سو استفاده نموده ، و در فکر اینکه بنده خالیگاه نوشتن دارم، به این عمل دست زده.

بنده هیچگاه مخاطبم را ، چنانچه در مرامنانه کودتا آمده،  که ریاست دفتر اریانا انلاین انرا به نشر سپرد،   چنین پذیرایی و بر خورد با انها  نه نموده ام. 

زمانی در بحث که طرف علاقه بنده قرار بگیرد و مخاطبم نتواند استدلال منطقی نماید و شروع نماید به توهین و تحقیر، مجبور هستم سلاح خودش را گرفته سر کو ب و نابودش  نمایم. 

هر گاه کودتا کشف نمی شد، بنده را از جمع شما بیرون نموده بود. در قران اینها را منافقون می گوید. 

کج اندیشان ندارند اگهی از راستان بیدل

ز انگشت است یک سر میل کوری چشم خاتم را

الله محمد07.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم جهانی صاحب!

علیکم از سلام و سلام و علیکم و رحمت الله و برکاتو اما بعد:

 مضامین شما محترم همیشه طرف علاقه بنده می باشد.

معمولاٌ   مفسرین هستند که با دانش محدود داخل عمل شده، عوض بهتر شدن روان جامعه به آن زیاتر لطمه می زنند. 

جنانچه همین اکنون کشور ما در بند همین تفسیر ها در ساحه فقه و  سیاست قادر به انبساط معقول مسایل  نبوده باعث مشکلات داخلی در ساحه تعلیم و تربیه و از این  طریق مشکلات بین المللی باید شده باشند ، که این حالت وجود دارد. در غیر ان کشور در بسا ساحات در حالت انکشاف است. تنها امنیت شهر کابل به وسعت که امروز دارد کار مزاق نیست چه رسد سراسر افغانستان. 

پیشنهاد محترم حسیب الله خان هم شکستن این تفسیر ها می باشد و این وظیفه همه ما است که عملاٌ داخل اقدام گردیم و کشور را از این تنگنا با همکاری حکام بر سر اقتدار بیرون بیاوریم. 

زمان همه را می برد و انتقاد نا سالم هم تا کنون فایده نه نموده و در اینده هم نمی کند. بنده با شناخت که در سفر اخیرم از طالبان پیدا نموده ام این قدرت را پیدا نموده ام که باید کمبودهای کشور،  هر کس بتواند داخل میدان شده،  انرا رفع نمایند. این کار یک نفر دو نفر نیست.  

ما می توانیم   با پر قدرت ترین حاکمان  طالبان که مردم خود ما هستند به تفاهم برسیم و  بحث نماییم. 

باید توانست اعتماد انها را جذب نماییم. این هنر بسیار جالب است و این کار همه ما است.  زمانی اعتماد انها را جذب نماییم و اینرا فقط از طریق تعقیب جدی موضوعات انتقادی ملی می توانیم که به نفع صد فیصد انها یعنی خود طالبان هم است. 

شما تا کنون چندین بار کوشش نموده اید انها را متوجه مسولیت شان نمایید، نتیجه نداد و به همین ترتیب بعضی دیگر دوستان. یعنی کمبود در شیوه کاری وجود داشت. 

  اینبار باید اساسی پلان شده جلو رفته بتوانیم تا مشکلات کشور را حل نماییم. بنده کدام پروپاگند اینجا نمی نمایم و از ان تیپ ادم ها هم نیستم ، بلکه ما با هم به یک قدرت مانند طالبان تبدیل شده می توانیم تا با انها از طریق استدلا ل و منطق مشکل انها و کشور را حل نماییم. .

 ما باید به کمک انها شتاب نماییم و انها انشالله این درک را پیدا می نمایند زمانی ما منسجم و معقول پیش رفته بتوانیم.

از دست یک نفر چیزی ساخته نیست. حتی کسانی که شدیداٌ از طالبان انتقاد می نماید می توانند در زمینه مفید واقع گردند. 

 بنده سوال اصلی شما را متوجه شده بودم و از آن دفاع هم نمی نمایم و هرگاه برایتان سو تفاهم خلق شده باشد معذرت بنده را پذیرا باشید. مهم خود قران کریم است، که باید درست تفسیر و باز گردد. نه انکه عقب تفسیر ناقص دیگران رفت. باید مشکل را اول تشخیص داد و بعد اقدام به تداوی نمود. مشکل فعلی ما دقیق همین چیزی است که شما انرا در چند تفسیر  مانند کابلی  و غیره متوجه شده اید.   

طالبان نمی توانند اینرا انکار نمایند، زیرا پاهای خود را خود بسته اند در اثر تفسیر های نا درست شان از قران و اسلام و در صدد شناخت کشور از سوی جهانیان هستند. قران در اصل و در کل خود یک کتاب فو ق العاده پیشرفته از نظر اجتماعی، فلسفی، عرفانی و غیره  است،  که هر کس قادر به درک درست ان نشود از ان چنین تفسیر می نماید که خود را خود قید می نماید. این مشکل در تاریخ اسلام وجود داشته که باید بشکند. مولانا، بیدل و غیره همه شاگردان مکتب قران بوده اند. قران زبان خاص خود را دارد و همان منافقون که در سراسر قران از آن یاد می گردد همین منافقون است که امروز در زندگی روزمره ما با ان روبرو هستیم. این موضوع را طالبان متوجه شده اند و بالای هر کس اعتماد نمی نمایند. ما و شما نمی توانیم وقت گرانبهای خود را با انتقاد خشک از گوشه گرم اروپا  تلف نماییم و در اخیر هم وفات نماییم و به هم دیگر تسلیت بفرستیم،  بلکه داخل عمل شده نتیجه بگیرم. خداوند فرموده از شما حرکت از من برکت. این بود تفسیر بنده.

گرد من بیدل هوای عرصه گاه نیستی است

از تپیدن هر که گردد خاک بر دارد مرا

 

Hazarzbek Tajiashtun07.06.2025USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

الله محمد

"..... محترم جهانی صاحب!.....مسلمانان اعتقاد دارند که حضرت اسماعیل بوده و یهودیان اعتقاد دارد حضرت اسحق. عیسی به دین خود موسی به دین خود. فهمیده نمی شود که چی در اینجا به اثبات می رسد...... "

هرګاه خط و سیر پول را دنبال نمایید همه چیز روشن ترخواهد شد:

از میدیا تکرار شنیده و خوانده میشود که الان ماسک و جف بیزوس اولین و دومین سرمایه داران جهان اند. در کتگوری کسانی که افشا مقدار دارایی خود را اشکار و علنی می سازند جمله قبلی به کلی درست است. ولی سرمایه داران دیگری - "sovereign" - نهایت پولدارتر از دو شخصیت قبلی وجود دارد که مقدار انرا اشکار نمی سازند. گویند هم اکنون, اولی از انها در ارتباط به یهودیت و دومی در مرکزیت اسلام قرار دارند.

محمد داؤد مومند07.06.2025متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​استاد الله محمد خان گرامی

بعد از عرض سالم و ارادت.

جناب تان به حیث یک آدم نکته سنج، استادانه متوجه شدید که  فرستنده پیشنهاد، خود را معرفی نکرده و از طریق ایمیل پیشنهاد خود را ابراز داشته است. 

اما این ارادتمند تان معتقد است که ادارۀ ویب سایت باید هویت هر نویسنده را بداند، زیرا اگر یکی از مطالب یا معلومات ارسالی توسط شخصی، اتهام محض بوده و از نظر قانونی قابل تعقیب باشد، (مثلاً اتهامات  وارده بر من در ویب سلیت افغان جرمن) و مسئله به محکمه راجع شود، پای خود ویب سایت نیز به حیث ناشر مطلب غیر قانونی به محکمه کشانیده میشود، 

گرچه از نظر پرنسیپ حقوقی هر شخص مسئول نوشته ارسالی خودش میباشد، ولی اګر اداره ویب سایت از هویت شخصیکه مطلب ارسالی او بدست نشر رسیده، خالی ذهن باشد، درین صورت تمام مسئولیت حقوقی متوجه اداره ویب سایت میګردد.

امیدوارم محترم ف هیرمند مشاور حقوقی ویب سایت در مورد صحت و یا ثقم استنباط حقوقی ام ابراز نظر فرمایند.

ولی به هر صورت اگر من در ابراز نظرم اشتباه نموده باشم، طالب عفو و معذرت میباشم.

عبدالباری جهانی07.06.2025ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب محترم الله محمد خان سلام و احترامات. ازینکه به مضمون بنده توجه فرموده اید ممنونم. بنده از آیة ۱۰۴ تا آیة ۱۱۳ سورة صافات را آورده ام. نه مفسر هستم و نه به مفسرین عقیده دارم. بګمانم شما سوال اصلي بنده را توجه نفرموده اید. سوال بنده صرف و باز هم صرف در دستکاری مترجمین و مفسرین در ترجمه آیات قرآنی است. بنده مثال آیاة را آورده و از روی تفاسیری که در اختیار دارم تراجم آنرا بعرض رسانیده ام. اګر جناب شما از تراجم و اضافه نمودن قصدی اسم اسمعیل علیه السلام دفاع مینمایید بنده عاجز هستم و آمده بحث نیستم. ضمناً باید متذکر شوم که به هیچ صورت عزم ایجادنمودن تشویش را نداشته ام. شما لطفاً به آیاتی که در ترجمه آن اسم اسمعیل، قصداً و عمداً، اضافه ګردیده است توجه فرمایید. و ضمناً به دو تفسیریکه یکی تفسیر عبدالله یوسف علی و دوم تفسیر انګلیسی چاپ عربستان سعودي است توجه فرمایید؛ متوجه میشوید که در تفاسیر مزبور اسمی از اسمعیل برده نشده است و به زور و جبر اضافه ګردیده است . از توجه شما باز هم ممنونم.

الله محمد07.06.2025آلمان/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

دوستان گرامی!

سلام. 

در "بررسی مفهوم  "دانشگاه " در ساختار زبانی" آمده:

"اما واقعیت این است که هر دو واژه  "دانش"و  "گاه"، جزو واژه های خالص زبان دری هستند."

در ارتباط نظر قبلی ام در زمینه بحث زبان، اضافه باید نمود ، که "حرف و حروف" پدر  و مادر "کلمه" بوده و به آن معنی و مفهوم می دهد. دو اصل عمیق و مهم در پیدایش زبان.

ریشه "دانش" را در زبان سانسکریت/وکیپدیا "دا" دانسته و "دا" را به "دیدن" و "شناختن" معنی نموده است.

  این مفهوم زیادتر قابل باز نمودن را   در انکشاف و پیدایش کلمات و در مجموع زبان دارد. 

فکر می کنم کلمه "دا" در پشتو که "این" در فارسی گفته می شود، از  همین جا ریشه دارد. زمانی "دا" گفته می شود، جلب توجه به شناخت چیزی را می نماید.  

موضوع شناخت ریشه زبان انقدر ساده هم نیست، زیرا   این پروسه ها اضافه از هزاران سال قبل  جریان خود را طی نموده اند.  و همین است که بعضی باریکی ها باعث اختلاف نظر می گردد.

در هر دو مقاله مورد بحث مسایل جالب اموختنی وجود دارد.

بنده در یکی از تبصره های خود در ارتباط سوال یکی از دوستان پیشنهادات اسم "پوهنتون" به غیر از "دانشگاه" را ارایه نمودم ، که بعضی آن ولو خنده دار هم بوده باشد، اما واقعیت در آن نهفته است.

  ما می توانیم حتی از "معرفتگاه" که ریشه آن "عرف" معنی "دانش" را هم می دهد، در جواب سوال  استفاده نمایم  . 

 "عرفان" دانش و اگاهی معنوی را افاده می نماید.  و یا هم "خردگاه" و "شناختگاه" و غیره.

  در اصل ما با یک  "عادت" فکری سر و کار د اریم. یکی عادت گرفته، که آفتاب با شنیدن آفتاب    انرا مجسم   کند و دیگر ی "SUN". 

اگر به یک امریکایی بگویم آفتاب درک و یا شناخت و یا دانش به آن پیدا نمی کند که منظور چیست. 

شعله را خاکستر خود هم کم از شمشیر نیست

به که گیرد عبرت از ما دشمن نا مرد ما

 

1 - 150بعدی