تاریخ امروز:
جدیدبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
اعمالبرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
   
نما:  تمام عناصربرای باز کردن فهرست (پنجرۀ جدید) SHIFT+ENTER را استعمال نمایید.فهرست باز
  
  
  
  
قاسم بازجدید30.06.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​جناب ګرداننده ویب سایت اریانا افغانستان !
در نوشته سابق من که بنده بجواب یک مستعار نویس مشهور ویب سایتهای افغان - جرمن و اریانا که از کابل به زادګاه خود ، لعلپوره انهم به دعا و دیدن قبور اجداد  خویش و دیدن شخص (  خود ) وحید تورخم رفته نتواند ، هیچ هتک حرمت موجود نبود، بلکه معرفی فرد  بود که چندین بار به نام های مستعار جداګانه مینویسد.  .ولی دیګران را به مستعار نویسی متهم میکند. 
ثانیآ  خوش تیپه نیست بلکه ( قوش تیپه )  است ، 
فکر نکنم که در نوشته جناب عبدالجلیل جمیلی صاحب  چنین نوشته شده باشد . «   که   پوددگورنی و کا سیگین اشخاص شماره دوم اتحاد جماهیر شوروی سابق ترجمان را گفته باشند که در مجلس به برژنف حرفهای طرف افغانی را در همان مسله خاص درست ترجمه نه نماید، » 
اقا منتقید . فکر نکنم  جناب انجینر نجیب داوری صاحب چنین تذکر داده باشد . عبدالجلیل جمیلی صاحب مینویسد . وقتیکه برژینف موضوع اعتراض علیه متخصیصن غربی را یاد اوری نمود ترجمان روسی ګفته های پرژنیف را جویده نمی خواست ان ګفتار برژنیف را بطور که رهبر روس  ابراز نموده ابراز نماید.
جنابان خیال پرداز و متفکران ویب سایتها که از اصل جریان خبر ندارد چرا در هر مسله کشوری  مداخله بیجا میکند ، اینها فکر میکند که بنوشتن چند سطر بی محتوا میتواند بخود شخصیت و حیثیت سیاسی و ملی را کمایی کند  ، ولی نمی داند این خواب است و خیال است  جنون . مطمین ام اګر مرحوم صمد غوٍث این موضوع را در کتاب خود نمی نوشت این بیچاره های بی خبر تا حال نمی دانستند که در سفر دوم شهید سردار محمد داود به مسکو چی رخ داد. من به این بی خبر ها میګویم . که ان سفر از طرف افغانی پشنهاد شده بود نه از جانب روسی. ثانیآ دولتمردان افغان در ان سفر  لغو قراداد ۳۲ پرژه که مفاد خوب برای افغانستان نداشت و ان قراداد ها در سابق امضا و منعقد ګردیده بود لغوه میشد . 
یکی از اعضای ان سفر رسمی برادرم شهید عبدالمجید باز بود ویدیو کلیپ ان سفر در یوتیوپ موجود است . 
متفکرین ویب سایت اریانا افغانستان.
رژیم جمهوریت شهید سردار محمد داودخان را چند موضوع حیاتی برای افغانستان از بین برد.
۱- پلانهای اقتصادی دولت جمهوری نوین و بیانیه خطاب بمردم ، که یک پروګرام مترقی حیاتی و زاده دو پلان اقتصادی پنجساله اول ،و  دوم بود که با تطبیق پلان ۷ ساله افغانستان ، افغانستان نسبتآ متکی بخود میشد بود. این پلانهای اقتصادی و بیانیه خطاب بمردم داودخان به ګړونج شرق و غرب سازګار نبود. 
۲- سیاست مثبت و فعال در قضایا ملی و بین المللی،
۳- سیاست بی طرفی و عدم انسلاک. 
در اجلاس وزرا خارجه کشورهای عضو ان سازمان که در اوایل سال ۱۳۵۷ در کابل دایر میګردید مخالفت افغانستان به عضویت کشور کیوبا روسها را عصبانی ساخت.
۴- احداث کانال قوش تیپه ، 
۵- بنیان ګذاری حزب انقلاب ملی ،
اموارد فوق الذکر  پلانهای اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی رژیم جمهوریت نوین را روسها را وادار به عکس العمل ساخت .  بخوان بخوان بلبلک . 

زمری کاسیجدید30.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

خلیل الله معروفیجدید30.06.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

سپاس بیکران از دوست و برادر گرانقدر!!!

برادر عزیزالقدرم، جناب "داوودجان مومند"، ضمن کامنت دیروزی خود تشویش خویش را از غیابت طولانی این قلم ابراز داشته اند؛ و منِ مسکین از لطف عمیم و نوازش کریم آن دوست عزیز و برادر به جان برابرم، نتنها یک دنیا، بلکه یک افغانستان ممنونم؛ اما بعد:

علت فاصله گرفتن از نوشتن گرفتاریها و سرگردانیهای شخصی بنده است، که نه وقت خامه و نامه را میگذارد و نه حوصله اش را؛ و اگر فرصتی دست دهد به مرور مناظرات و بعض مقالات میپردازم.

شما جور و بخیر باشید و برخوردار از نعمات اللهی!!!

با محبت فراوان او په درناوی

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۳۰ جون ۲۰۲۴)


زمری کاسیجدید30.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 2 people and text

محمد داؤد مومندجدید30.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​زندۀ جاوید ماند هرکه نام زیست

داستان زندگانی و خاطرات مایار صاحب بزرگ و والاتبار ، یک صفحۀ رزین ومتبلور و متجلی و متلالوء از تاریخ حیات مشحون از افتخار و سر بلندی و شرف و وقار و پاک دامنی و پاک اندیشی و آیینۀ قدنمای ماضی روشن و بی غبار است.

مایار گرامی، یک سمبول صداقت و شرافت و یک کان انسانیت و آدمیت و اسلامیت و یک الماس کوه نور افغانیت و وطن پرستی و مردم دوستی است.

قضاوت های مبتنی بر ندای وجدان و دوری از تلوث حب و بغض و فاقد وسوسه های سیاست بازی و انگیزه های ذاتی و انفسی و نفسانی، محک و مظهر عالی ترین و راقی ترین،طرز اندیشه و اعتقاد بر اینکه خداوند در همه حال دانا و بیناست و کرکتر کم مثال و شخصیت بی الایش و حیات بدو ن تظاهر و پیرایۀ  جناب شان را مینماید.

این همه خصائص و خصائل نیکو و منزه از کژ اندیشی و منافقت و پندار ها  و اندیشه ها و تفکرات انسانی و اسلامی، عالیترین ودیعت شان به پیشگاه مالک روز جزاست.

امید وارم خویشاوندان و دوستان و محبان و آنانیکه جناب شان را از نزدیک معرفت داشته اند و آنانیکه نیکویی سیرت و شخصیت متبارز شان را از دیگران شنیده اند، صدمین سالگرد حیات پر مایۀ شانرا تجلیل و مباکباد بگویند. 

عمر دی ډیر شه مایار شه

الله محمدجدید29.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​جناب محترم آقای داوری صاحب!

 با عرض سلام و احترام و آرزوی صحت و سلامتی شما محترم از بارگاه ایزد متعال.

1-"محترم آقای (...) با نام مستعار الله محمد،"
 بفرمایید.   

2-"بدون شک در جهان نویسندگی حتی از قرون گذشته نویسندگان بخاطر امنیت، حفظ جان و دوری از تعقیب و آزار مامورین به اصطلاح امنیتی و گروه های مخالف، مقالات اجتماعی وانتقادی شانرا در امر روشنگری تحت نام مستعار به نشر میرسانیدند."
بدون شک. 
3-"که مثال های متعدد به این ارتباط چه در سطح جهانی و چه هم در سطح ملی بوفور وجود دارد. "
وجود دارد. 
3-"اما با آنکه در شرایط فعلی و نشرات انترنتی در حالیکه نویسندگان در کشور های متعدد حضور داشته - تعقیب و آزار شان بخاطر نوشته های انتقادی - اجتماعی کاملاً کمرنگ شده است؛"
 یعنی از بین رفته. تشکر از معلومات تان.  

4-"با آنهم اگر کسانی بخواهند هویت اصلی شانرا زیر نام مستعار پنهان و نوشته های شانرا به نام دیگری نشر برسانند، کار خود شان است."

باز هم تشکر از فهم کاملاٌ درست شما محترم. 

5-"اما یاد ما باشد که در مباحث و گفتگو های علمی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی – ادبی بحث کننده باید با نام و هویت اصلی خودش حاضر و با مسوولیت پذیری کامل"
بنده کاملاٌ مسوولیت نوشته هایم را بدوش می گیرم در ساحات متذکره در فضای معقول و منطقی هر گاه کسی احتراز نماید و یک هیت رسمی از اشخاص رسمی بی طرف در ساحه قضا و حقوق و منطق حاظر باشند که طرف تایید هر دو جانب قرار گرفته بتواند و در هر محکمه ملی و یا هم بی بین المللی به دفاع ان خواهم پرداخت. 
ضمنا یک بار دیگر جمله نمبر چهارم  و  نمبر پنجم تان را دقیق مطالعه نمایید که در  تنا قض محض با هم قرار می گیرند.  

6-"در چوکات احترام متقابل و ادبیات پذیرفته شده بدور از کنایه و دشنام و با شناخت کامل طرفین به بحث بپردازند."
 مخاطبم همیشه طرف احترام بنده بوده، زیرا در اصل مخاطبم مشتری بنده بوده  و باید وی را درست اما  به اساس محتویات نوشته وی احترام نمایم. به شما محترم منحیث مشتری تازه وظیفه می دهم تا به هر محترمی بی احترامی صورت گرفته باشد و یا در اینده صورت بگیرد انرا برایم اطلاع بدهید تا از یک طرف متوجه ان گردم و از طرف دیگر انرا در صورت که امکان داشت باشد تکافو نمایم. 

7-"ثانیاً شما در جواب نامه محترم حیدری در جایی چنین نوشته ائید."
بنده اولاٌ شما را پیدا نتوانستم که یا بنده به تکلیف یاد فراموشی مواجع هستم یا شما و حالا ما را با ثانیاٌ بمب بارد می نمایید.  

8-" چون اینجا مقالات که توسط محترمین داوری، ارسلا و داکتر کاظم به دفاع از مرحوم داود خان نشر شده وغلط نویسی انها را روشن نموده ام " اتش خشم" در شما خانه نموده و چنین اتهامات را... "
بسیار خوب. 

9-"  متوجه شده ائید که چه نوشته ائید؟"
بسیار پخته آغا جان متوجه شده ام  ولو در سن و سال حضرت نوح "ع" هم باشید، باید چنین بنویسم برایتان با چنین طرز نوشتن شما، زیرا آغای ارسلا می نویسند که بنده "افترا" نوشته ام اما نمی نویسند در کجا افترا نوشته ام. یعنی "غلط" نوشته است. این اول آن و دوم آن اینکه آقای داکتر کاظم در ارتباط شاه در مقاله خود می نویسند که"شاه در مدت سی سال سلطنت حیثیت "سمبول" را داشت یعنی "غلط" دوم و انرا  مستند و با استدلال از مقالات خودش برایش "غلط" ثابت نموده ام.
   شما  هم در ارتباط بحث خوش تیپه می نویسید که   پوددگورنی و کا سیگین اشخاص شماره دوم اتحاد جماهیر شوروی سابق ترجمان را گفته باشند که در مجلس به برژنف حرفهای طرف افغانی را در همان مسله خاص درست ترجمه نه نماید، شما زمانی اینرا بدون سند می نویسید که اصلاٌ همچو چیزی غیر ممکن است و انرا از فکر خود تان خلق نموده اید نباید بنده انرا قبول نمایم. برای بنده این حرف درست نیست و ضد درست "غلط" است.  

ا10-"گر مینوشتید که «نظریاتم را در اطراف مقالات داوری، ارسلا و کاظم نوشته و...» میشد آنرا قبول کرد. "
بسیار تشکر. فکر خوب است . "نظریاتم"   یعنی پوست چهار مغر را بنویسم نه مغز انرا. زیرا نظر محترم کاظم اینست که "سمبول" بوده و نظر بنده مستند هم انرا نموده ام چنین نیست. یعنی نه اینطرف است نه انطرف. یعنی هیچ ما و هیچ شما. اصلاٌ هر دوی ما هیچ هستیم و چیزی هم نوشته نشده.   

11-"زیرا هر کسی حق دارد که نظر اش در هر مورد یا زمینه که بخواهد آزادانه ابراز دارد. ولو نظر شدیداً مخالف."
 بنده هم غیر این نه نموده ام.  نظر بنده مخالف نیست بلکه منطق که در نوشته است مخالف عقل و منطق موضوع است.   بنده فقط منطق نوشته را بر جسته می نمایم اینکه خواننده بعد از نظر به اصطلاح هر دو جانب چی فکر می کند در بحث   تعادل  بر قرار می باشد. 

12-"اما بکار بردن ( غلط نویسی آنها را ) از بسیاری جهات نه تنها اینکه مناسب نیست؛ بلکه ...،"
بنده که نوشته ام "غلط نویسی انها را روشن نموده ام" یعنی در جای که درست نبوده انرا روشن نموده ام معنی می دهد. یعنی جاییکه غلط نوشته شده. حالا شما فکر کنید بنده با انسان های که اصلاٌ انها را نمی شناسم مانند شما در جایی برابر شوم، شما بنده را با همین جمله قایم گرفته وووو. جامعه ما نام خدا نادان زیاد دارد.  
"آنهم به ارتباط مقاله یک پروفسیورعلم اقتصاد و مؤلف ده ها کتاب و صدها مقاله علمی و آموزشی."

 پروفسور که تاریخ استرداد استقلال کشور را و تاریخ قبل و بعد آنرا با وجود اعترضات و دلایل منطقی و اسناد معقول اهل فهم   درست نمی نویسند و باعث می گردد که اینده گان و حاضرین هرگاه دانش انرا داشته باشند به تکلیف  تفکیک درست تاریخ کشور مواجعه گردند.   بار ها بنده و دیگران  وی را متوجه ان ساخته ام.  این حق مسلم شان است که چطور می نویسند و این حق مسلم مبصرین است که نقاط نا درست انرا هرگاه خواسته باشند بر جسته نمایند. موضوع شخصیت شخصی شان برای بنده  بسیار زیاد بالا است و همیشه یاد می نمایم که از مقالات ایشان زیاد اموخته ام. ده ها کتاب و مقاله را برای خود نوشته اند و هرگاه برای دیگران نوشته باشند می بایست با انتقادات که صورت می گیرد بالای منطق وی انرا اصلا ح هم نمایند.   

13-"به همه حال امیدورام که بعد از این نوشته ها و نظریات شما را تحت نام و هویت اصلی تان به مطالعه گیرم."
شما اگر اصل را می شناختید چنین نمی نوشتید. اصل محتوا است. بنده از زمان افتتاح این دریچه ها همین نام را انتخاب نموده ام و در اینده هم حق مسلم خود می دانم به همین نام بنویسم. شما نباید زور گویی نمایید به اسا س نقاط دوم و سوم بالا . از هر دو نشریه خواهشمندم که هر گاه نوشتن بنده باعث مزاحمت شان است بنویسند به همین نام در غیر ان بنده از نوشتن در هر دو نشریه صرف نظر می نمایم و وقت گران بها خود را با چیزی های مفید دیگر مصرف می نمایم و هر گز این صحفاحات را باز نخواهم نمود. اینرا جدی می نویسم زیرا مزاحمت زیاد شده. 

14-"با حرمت،"

تشکر. در آینده از شما جداٌ خواهشمندم در این زمینه مزاحمت خلق نه نمایید، زیرا همین نام عشقم است تا زنده هستم بعد که نبودم شما بنام اصلی ام بنویسید. عجب مردمی را گیر مانده ام. 
هر چند داغ گشت دل و دیده خون گریست
اگه نشد که عشق چه آزار داشته است
بیدل 
محمد داؤد مومندجدید29.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​خطاب به یونس نام، نامبدل و برقع پوش!

در نظر داشتم مطالبی به ارتباط سؤال هایت در مورد مضمون منتشره ام در جریدۀ افغان ملت در دورۀ دهۀ دیمکراسی و مقام سلطنت و موضوعات مربوط تحریر دارم، ولی با در نظر داشت اینکه مناطقه و استدلال با یک شبه نقابدار و برقع پوش و ترسو و جبون و فاقد موجودیت تحت نام «یونس»، کاری است بیهوده و عملی است، غیر خردمدانه.

کسی را که از ابراز هویت و شخصیت خود، واهمه و هراس و ترس، و احیاناً شرم و عار دارد، در سطح محاجه و کنگاش و نجوا  قرار دادن، به جز ضیاع وقت و قایل شدن به همچو ذوات لایشعر و جبون و فاقد اتکاء به نفس، چیزی دیگری نیست، در غیر آن همچو بقه ها، خود را در ردیف ماران و اژدها فکر میکنند، که گویا چیزکی هستند و مانند کرمک شب تاب گاهی در پر و بالش فروغی هست، و فروغ کرمکی خود را در موازات اشعۀ تابناک ماه چهارده می پندارند.

نفخ پرانی در اختفای هویت و شخصیت و سنگ پرانی در تاریکی شب، کارخسان و ذوات فرومایه و خفاشان جبون است و بس.

آیت فرقانی مشعر است که:

لعنت الله علی الکاذبین و همچنان منافقین

ع واحد حيدرىجدید29.06.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png
مسابقه تلويزيونى دونالد ترمپ و جوبايدن و اين شعر مولانا و چه بيان خوب اينده امريكا . 

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی
وان ساقی سرمستی با ساغر شاهانه
ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
ای پیش تو چو مستی افسون من افسانه
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
چون کشتی بی لنگر کژ میشد و مژ میشد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
گفتم که رفیقی کن با من که منت خویشم
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه
قاسم بازجدید29.06.2024ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​پسر عبدالقادر ***

انجینر جان. از دو منبع موثق خبر دارم که برایم ګفتند. یکی بصیر کریم و دیګر  مایار ، همچنان حمید انوری و خانم ملال، که  شما هم سابقه دیموکراتیک خلق داشتید.

*** در اول فکر میکردم که ویب سایت شما و شخص شما انجنیر شخصیت هستید چی دانم که شما برعکس تصور من  برامدید.  

---------

جناب محترم قاسم باز،

نوشته های اخیر شما با عرض معذرت قابل نشر نبودند. لطفاً با در نظرداشت پالیسی سایت مطالب خود را بدون تعرض شخصی، تهمت و حتک حرمت به نویسنده ارسال بدارید در نشر آن هیچ ممانعت وجود ندارد.
نوت: تهمت شما در مورد انجنیر صاحب حقیقت ندارد.

تشکر 

اداره

حسیب اللهجدید29.06.2024آلمان http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت همه،

مضمون عالی محترمه خانم ملالی جان موسی نظام، تحت عنوان "نظری بر کتاب زنان افغان در گذرگاه زمان"، که بتاریخ ۲۷ جون ۲۰۲۴م. به نشر رسیده و در آن کتاب ارزشمند و والای محترمه خانم فوزیه جان اعتمادی به معرفی گرفته شده است، به نظر من، قابل ستایش فراوان میباشد.

و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله

محمد داؤد مومندجدید29.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​مدتی است که مطلبی از قلم توانا ی استاد معروفی، درین ویب سایت وزین دیده نمیشود.

 امیدوارم قبای صحت و رداء عافیت کامل در بر داشته باشند، عدم نشر مطالب تنویر کننده شان، موجب کمرنگ شدن مضامین و مطالب تنویری میگردد.

به امید مجدد صحت و سلامت شان. 

 ښه چاری، او پر مخ دی ګلونه، ګرانه معروفی    

محمد داؤد مومند29.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یک تصحیح دوستانه

محترم دپلوم انجنیر صاحب قیس جان کبیر، عنوانی الله محمد خان نگاشته اند:« هرگاه نویسنده استید پس وقت آن است تا نظریات تان را طی مقالات جداگانه بفرستید تا از فیوضات علمیه حضرت عالی بهرمند گردیم.»

در جمله فوق الذکر، ترکیب فیوضات، باید فیوض نوشته شود، زیرا جمع کلمۀ فیض، فیوض است نه فیوضات. فیوضات در حقیقت جمع الجمع و از زمرۀ اغلاط مشهور است، مانند شعبات و احوالات.

کذا در جملۀ :«هرگاه نویسنده استید» باید کلمۀ «استید» به «هستید» نوشته شود.

کلمۀ «استید» را در یک جمله، میتوان بدین نهج استعمال نمود:« هرگاه صحتمند استید، به محفل عروسی ما تشریف بیاوری.»

خدای مو مل شه

دوکتور محمد اکبر یو سفی28.06.2024USAhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​خواننده ګان محترم!

سلام  و احترم تقد یم تان  با د!

سوال این است, که کدام جامعه پسر را بنابر عمل پدر مجرم می شمارد و یا امتیاز می دهد و یا بر عکس.

 با احترام

یو سفی 

الله محمد28.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
عالیقدر محترم مومند صاحب!

با عرض سلام های خالصانه مثل همیشه محمدی به شما محترم. 

1-"نام الله محمد بیش از این، یک نام مستعار نیست!"
بلی، افکارم با این اسم انقدر عمیق گره خورده است که به هر اسمی دیگری بنویسم فوران افکارم یعنی افکار علمای جهان و علم و دانش اصلی که منبع آن در هر حالت خالق هستی است، جرقه و رعد و برق الهی را در وجود خواننده ممکن نیاندازد با وجودیکه مطمین هستم که می اندازد.  

2-"از سالیان متمادی، چه در ویب سایت افغان جرمن و چه در ویب سایت آریانا افغانستان، چشمان ما، از طریق مطالعۀ هزاران کامنت و تبصره و ده ها مضمون و مقاله, به قلم سحار مبصر مو شگاف، الله محمد خان گرامی، با نام گرامی الله محمد آشنایی دارد،"
هرگاه کدام زمانی کدام جوانی علاقه بگیرد تا تبصره های بنده که واقعاٌ تعداد آن اضافه از هزار ان باید باشد به مطالعه بگیرد می توان از آن که در بحث با دیگران خلق گردیده و راجع به موضوعات فلسفی، عرفانی، علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و غیره است یک شوربا یا پلو  خوبی یعنی کتاب خوبی درسی غرض بلند بردن معلومات  از ان بیرون کشید. تنها شاه بیت های مرحوم بیول صاحب که همه انتخابی است یک رساله مقبول می گردد که خداوند مرحوم پوهاند هاشمیان را بیامرزد که در بحثی از آن تمجید زیاد نمودند. 

3-"لذا نام الله محمد، نام مطبوعاتی این شخص فریهخته و گرامی است."
این را بنده در چندین مشاجره هم اظهار نموده ام اما کجا  گوش شنوا وجود دارد. بنده باید از شما محترم با این فهم و درک درست تان تشکری نمایم که با ضمیر روشن تان ضمیر ما را هم روشن می نمایید. خداوند شما را از ما و ما را از سر همدگیر کم نداشته باشد که یک بار رفتیم که رفتیم مانند نگارگر صاحب و هاشمیان صاحب. همین اکنون همه در قطار استاد ه ایم و هر روز نزد داکتر های مختلف می رویم تا علاج رفتن ما را نماید که طلسم انها هم حد و حدود خود را دارد. 

4-"اگر روزی سعادت ملاقات این دوست روشن ضمیر میسر شود، من جناب شان را به همین نام مخاطب قرار خواهم داد."
انشالله، هرگاه کدام طرفی پرواز داشتید که از بالای اروپا می گذشتید حتماٌ با این صحفه تماس گرفته تا شما را با بنده وصل نموده و برای دو سه روز مهمان خاص بنده در آلمان باشید و بعد به سفر تان ادامه دهید، مطمین هستم بسیار خوش خواهد گذشت.  بنده  چندین  بار کالیفورنیا امده ام هرگاه برابر شد انجا به منظوری سفر نمایم حتما با شما تماس می گیرم تا یک روز با هم   دیدار و بحث  نماییم. 

5-"تغییر این نام که اکنون حق مکتسبۀ شان است، به نام اصلی شان، موجب مغشوشیت فراوان گردیده و کوچکترین مفادی از آن مستفاد نیست."
واقعاٌ فهم حقوقی تان با استفاده کلمه "مکتسبه" قابل تقدیر است.   

6-"نام وی برای ما، همیشه الله محمد خواهد بود و به همین نام او را خوهیم شناخت."
مشکل در این هم است که خودم هم غیر این نام فکر می کنم که نیستم در حالیکه هستم. 
از بارگاه خداوند هستی و خالق مهربانم برای شما محترم ، که  لغزیدن  میدان هوایی و بوسه های دیوار میدان تان  خوب به یادم است ، یعنی دقیقاٌ  ماچ شما و افتادن شما را گویا می دیدم زمانی اینجا نوشتید،    با این چهره درخشان و جنگی، خوشی و ارامی برایتان  تمنا دارم.  

 به فرموده دوست و همکار گرامی همه ما محترم   کاسی صاحب "گلونه". 

سر رشتهء طرب آگهان به بهار می کشد از خزان
تو خیال بیدل اگر کنی ز تو بگذرد به خدا رسد


الله محمد28.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
 جناب محترم آقای ملکیار صاحب!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزوی صحت و سلامتی شما از تبصره اخیر تان در ارتباط تحلیل های بنده ابراز تشکری نموده، خداوند همه ما را در پناه خود داشته باشد. 

1-"تبصره های تحلیلی شما را در مورد نوشته های سلسله دار آقای عبدالله کاظم، تعقیب میکنم."

تعقیب نمایید برای صحت و سلامتی روح و روان مفید است، زیرا تبصره های بنده غرض روشنایی تاریخ کشور بوده که انرا وظیفه ملی و وجدانی خود می دانم.
به نظر بنده نادانی های ما بوده که ملت ما را به مشکلات بی شمار مانند تلفات جانی و مالی، مهاجرت، اشغال و غیره و غیره مواجعه نموده بود. هر فرد این کشور ضرورت به این دارد تا در پرتو فرهنگ غنی اسلام و جهان غرب و شرق با تربیه و تعلیم سالم اینده این کشور را تا حد توان خود ساخته و کمک نموده بتواند. 

2-"صادقانه باید بگویم که باریک بینی و مو شگافی شما بسیار قابل توجه و هم قابل قدر است."

زندگی در اصل باریک است و باید تمام باریکی انرا در نظر گرفت تا بتوانیم در جامعه مخصوصاٌ هر گاه وظیفه خطیر رهبری یک کشور را داشته باشیم برخورد درست نموده بتوانیم. در غیر آن همه ما شاهد ان بودیم که چی بالای ما در اثر درک نه نمودن این باریکی ها از طرف به اصطلاح رهبران ما بالای خود شان و فرد فرد این ملت امد.  ما باید کنون این باریکی ها را درک نماییم و انرا اساس قرار داده دروازه های مکاتب را بالای بنده گان اناث  خداوند باز نگاه داشته تا اینده ما را با  با جوانان مذکر ما در فضای قوانین اسلامی ما ساخته و اینده سعادت مند در بین ملت های جهان داشته باشیم. توکل به خدا. 

3-"خصوصا” توانایی شما در تشخیص تحریف ها و سؤ تعبیر های آقای کاظم از وقایع تاریخی که به منظور سمت و سو دادن و ماله کشی وقایع به ذوق خودش، صورت میگیرد،"

بلی، داکتر کاظم  بنام نویسندگی در واقعیت به یک عمل فوق العاده خراب تعریف وقایع  دست می زند. از یک طرف هر انکس که نوشته های وی را بخواند به راه غلط برده می شود و افکار غلط بالای تاریخ کشور پیدا می نماید و از طرف دیگر تا زمانیکه به واقعیت اصلی قضایا دسترسی پیدا نمایند هر گاه پیدا نموده بتوانند باعث اختلاف در جامعه می گردند. خداوند واحد و شاهد است که بنده از روی عقل و منطق به تبصره بالای مقاله های تاریخی و یا هم سیاسی وی می پردازم و نه اینکه با وی کدام اختلاف داشته باشم و حتی احترام وی را زیاد هم دارم زیرا معلومات های زیادی را نوشته های وی اموخته ام. 

4-"و شما بر آن انگشت گذاشته و آنرا برملا می سازید، واقعا” قابل تحسین است."

بنده از مجبوری در صورتیکه ضرورت باشد  این کار را می نمایم، زیرا  هیچ پهلوان نمی تواند تنها با خود پهلوانی نماید. شما در استدیم دیده باشید که دو پهلوان با هم در گیر هستند و یا دو نفر هستند که با هم شطرنج می نماید و غیره. بنده نخواهم گذاشت که بالای تاریخ کشورم تنها یک نفر پهلوانی نماید، ما هم در همان تاریخ بزرگ شده ایم و با منطق و فلسفه اسلامی فکر و هوش خود را روغن داده ایم . این کشور پهلونان زیاد دارد که باید برایشان موقع داد ه شود در صورت استعداد انرا برای بیرون بردن کشور در سطح جهانی از نگاه اجتماعی و اقتصادی بالا برد نه اینکه تمام روز در دهن تاریخ گذشته و سیاست کشور خود  نا حق بزنیم.    یعنی هر گاه بنده تبصره نمودم و به نظر کسی درست نبود باید ان نقطه را اقتباص نموده دو باره بالای ان نظر خود را ارایه بدارد تا موضوع بهتر باز گردیده و جر و بحث را جالب بسازد. منطق بگو و منطق بشنو، زیرا همین وسایل که با هم از آن استفاده می نماییم  تا با هم تبادله افکار نماییم به  اساس منطق و فکر منطقی دیگران ساخته شده و در اختیار ما قرار دارد . خداوند هستی را به اساس تعادل منطقی استوار نگاه داشته. در قرا ن امده که در باره اسمانها یعنی ستاره گان تفکر کنید که انرا چطور با ستونهای که شما انرا نمی بینید استوار نگاه داشته ام. که در اینجا منظور از ستونها همان قوه های جاذبه است که با چشم دیده نمی شود در بین کرات سماوی. 
ما هم اگر متحدانه منطق درست را قبول نماییم می توانیم وضع خود را تغیر دهیم حتی در سطح کشور.  

 یک بار دیگر تشکر از اینکه این موقع را برای نوشتن چند سطر برایم مساعد ساختید. 

عضو عضوم نشهء کیفیت مژگان اوست
دست اگر بر هم فشانم لغزش مستانه است

بیدل 


الله محمد28.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم آقای حیدری!

با عرض سلام و آرزوی سلامتی روحی تان.

1- پدر مستعار نویس نه تنها در حزب پرچم و خلق نبوده بلکه در هیچ یک از جناح های سیاسی نبوده یک عالم و خدمت گذار کشور . این معلومات شما غلط محض است. پدرم با تمام اقشار جامعه خود روابط حسنه داشته اند که در صورت لزوم سوانح وی را به نشر خواهم رسانید. 

2- پرچم و خلق دو جناح بودند که با مرحوم سردار داود خان روابط محکم داشتند که در نهایت کودتای سرطان را به راه انداختند. نشرات که در این زمینه در افغان جرمن است گویای ان است. هرگاه پرچم و خلق را مرحوم داود خان رشد نمی داد هم خودش و هم کشور به دست این نادانان  نمی افتاد و به سلسله تخریب  نمی شد. 

3-چون اینجا مقالات که توسط محترمین داوری، ارسلا و داکتر کاظم به دفاع از مرحوم داود خان نشر شده و  غلط نویسی انها را   روشن نموده ام " اتش خشم" در شما خانه نموده و چنین اتهامات را بالای مرحوم پدرم وارد می سازید تا مگر نوشته های بنده را  جهت منفی بدهید. این شیوه مردانگی نیست و بنده پدرم نیستم. 

3-  شما زما نی  به این اتهام مبادرت نمودید که محترمی از نوشته بنده تمجید نموده اند و خطر اینکه مقالات بعدی طرف علاقه شما به چنین سر نوشت دچار نگردد اقدام به این عمل نموده اید. به ترتیب دیگر محترم قیس کبیر در صحفه خود عمل نموده است. بنده به فرموده نامبرده نه نویسنده هستم نه شاعر اما این حق را دارم در صورت علاقمندی به کدام موضوع اظهار نظر نمایم. 

4-اینکه اسم بنده مستعار است هم محترم قیس کبیر انرا می دانست و هم محترم مرحوم نوری صاحب و این اسم را خودم به اساس ذوقم انتخاب نموده ام، زیرا می گویند که خداوند در هیچ جا جا نمی گیرد مگر در دل مومن پاک. دل بنده   پاک است از کدورتها و  غبار نفس از روی حق در روحم زدوده شده و هر  روز انرا باید صیقل نمود .   خداوند ج و پامبرش محمد  اعتقاد و ایمان محکم دارم و عمرم به خواندن قران و نماز گذشته است و اگر بنویسم قران در وجوم است درست نوشته ام  و خداوند بنده را هم به خانه کعبه   خواست تا  طواف انرا نمایم. 

شما چندی قبل نوشته اید که در عقب اسم خدا و رسول خود را پنهان می کنم. خداوند شاهد و واحد است که بر عکس در عقب انها خود را اشکار می کنم  که در وجودم جا دارند  و محمد هم که انسان امین و پاک بود و وحی برایش امد قسمتی از اسم اصلی بنده است که سالیان قبل انرا نوشته ام در ارتباط همین موضوع مستعار. انسان باید چقور زبون باشد که زمانی چیزی دیگری پیدا نتوانستند بنام مستعار در جان انسان چک بزنند . کنون این اسم  به اصطلاح  مستعار اسم اصلی نوشتن بنده است زیرا  باید احتیاط نمایم، زیرا نویسنده نیستم و هیچگاه هم چنین اداعا ندارم اما اینکه می نویسم واقعیت دارد تا محترم قیس کبیر راضی باشند.  

5- شما زمانی خواهش نمودید با بنده تماس بگیرید و  ایمیل بنده را خواستید از طریق افغان جرمن، هرگاه بنده خود را پنهان می نمودم به شما جواب منفی می دادم. هر گاه می دانستم که شما حالا چنین نامردانه بر خورد می نمایید اینکار را نمی نمودم. شما یک بار از بنده تقاضا در تیلیفون برایم  نمودید که در ارتباط یک بحث که مربوط مرحوم داود خان می شد  داخل نگردم، زیرا منطق که از فکر بنده جاری شد به نفع بحث برایتان نبود و بنده خواهش شما را قبول نمودم با وجودیکه شما دیکتاتور مشربانه حق اظهار نظر ازادم را صلب نموده بودید. ضمنا در بحث ها بنده را مشوره می دادید که با فلان شخص و یا فلان شخص نزدیکی نه نما. آیا شما فکر نموده اید که کی هستید. شما نمی توانید بنده گان آزاد خدا را بنده تان بسازید. 

6- فلهذا شعر  تان را به شما دو باره ارجاع داده   به شما اطمینان می دهم که با چنین طرز بر  خورد تان باعث نا راحتی  زیاد خود تان خود تان در اینده  می شوید.  
خود را رسوا می نمایید. خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدم ها
چه شـادي ها خورد بر هم چه بازی ها شـود رسـوا
یکی خندد ز آبادی، یکی گرید ز بربادی
یکی از جان کند شـادی، یکی از دل کند غوغا

توکل به خداوند بزرگ و خالق هستی که حق بالای باطل غالب گردد. الهی این بنده ات  را توفیق و صبر  ارزانی بدار تا دروغ و تهمت نادانان را تحمل نموده بتوانم. یا پیر. 

الهی از سر ما کم نگردد سایهء مستی
که بی صهبا به پیشانی نیست مینا را

بیدل

زمری کاسی28.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
نازنینم رنجش از دیوانگی‌هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوندهاست

شاید این‌ها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست

چند می‌گویی که از من شکوه‌ها داری به دل؟
لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست

عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنج
علت عاشق طبیب من، ز علت‌ها جداست

با غبار راه معشوق است راز آفتاب
خاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاست

جذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ‌کس
هرچه تو آهن دلی او بیشتر آهن‌رباست

خود در این خانه نمی‌خواند کسی خط خرد
تا در این شهریم آری شهریاری عشق راست

عشق اگر گوید به می سجاده رنگین کن، بکن

تا در این شهریم، آری شهریاری عشق راست

عشق یعنی زخمه‌ای از تیشه و سازی ز سنگ
کز طنینش تا همیشه بیستون غرق صداست
الله محمد27.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
جناب محترم آقای قیس کبیر!
با عزض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی صحت شما مبارک از بارگاه ایزد متعال.

1-" ولی آیا شما نویسنده استید؟ کدام اثر دارید؟ ."
بلی بنده اثر دارم و به زبان آلمانی است . اسم کتاب به زبان آلمانی "حکمت جهان است". ضمنا چند کتاب دیگر هم نوشته ام که بعداٌ نسبت مصروفت نتوانستم به نشر آن موفق گردم. 

بنده خود را به اساس نوشته شما نویسنده نمی گیرم اما نویسنده هم کسی را گویند که  معانی و مطالبی که در ذهن دارد که از آن سود یا لذتی عام برای خوانندگان حاصل می‌شود و آن معانی را به طریقی می‌نویسد که خواندن نشوته وی به خواننده تفیهم شده و احتمالاٌ معلوماتی و  لذت بخش باشد. 

"در جهان نویسندگی، نویسندگانیکه با اسم مستعار می نویسند هرگز در مباحثات شرکت نمی کنند؛"
اینرا نمی دانستم. بسیار خوب،  شما محترم چطور که حالا متوجه این شده اید.
  
"هرگاه بخواهند وارد مباحثات گردند با اسم اصلی خود یا کتاب می نویسد و یا ظاهر می گردد."
شما با این شور بازار نادانی حق و حقوق  بنده را سلب نموده نمی توانید که چطور بنوبسم. یگانه کاری که نموده می توانید بنده را ممنوع نموده می توانید که اینجا ننویسم و دیگر نخواهم نوشت. چندان ضرورت هم به ان ندارم.  

"هرگاه نویسنده استید پس وقت آن است تا نظرات تانرا طی مقالات جداگانه بما بفرستید.

بسیار تشکر. بنده خود را هم نویسنده می دانم هم نمی دانم اما منظور تان فهمیده نمی شود که هر گاه مقالات به اسم نویسندگی ام که تا کنون نوشته ام  ارسال گردد نشر می گردد و یا خیر در غیر ان هیچ بنده و هیچ شما. حیف وقتم که بنویسم. عشق وقتم را می نمایم و شما هم عشق نویسنده گان تان را. 

"تا از فیوضات علمیه حضرت عالی بهرمند شویم. والسلام"
بسیار خوب. هر وقت که معلوم شد به اسم نویسندگی ام نشر می گردد ارسال می دارم در غیر ان چنانچه گفتم شما یک بار خوب را از شانه ام می بردارید. زیرا خواهی نخواهی از سالیان است که اینجا می نویسم و انسان موجودی  است که عادت پیدا می نماید تا این صحفه را باز نماید که در اینده ترک ایk عادت باید نمود. 
بنده فکر نموده ام که مقالات برای همین نشر می گردد تا دیگران از ان مستفید شده و نظر خود را ااریه بدارند در غیر ان انترنت پر است از علم. 
 
ضمنا قابل تذکر است که بنده در اینجا چیزی نه نوشته بودم که موجب نا راحتی  شما شده است. ضمنا بنده عقیده خود را نوشته ام در ارتباط مقاله های محترمین. 

شما به فرموده جهامی صاحب به سلامت باشد و از نوشته تان تشکر.

بیدل از افسانه‌ پردازان این محفل مباش
شمع ‌را غیر از زبان چرب خود جانکاه نیست
 
محمد داؤد مومند27.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​نام الله محمد بیش از این، یک نام مستعار نیست!

از سالیان متمادی، چه در ویب سایت افغان جرمن و چه در ویب سایت آریانا افغانستان، چشمان ما، از طریق مطالعۀ هزاران کامنت و تبصره و ده ها مضمون و مقاله, به قلم سحار مبصر مو شگاف، الله محمد خان گرامی، با نام گرامی الله محمد آشنایی دارد، لذا نام الله محمد، نام مطبوعاتی این شخص فریهخته و گرامی است.

اگر روزی سعادت ملاقات این دوست روشن ضمیر میسر شود، من جناب شان را به همین نام مخاطب قرار خواهم داد.

تغییر این نام که اکنون حق مکتسبۀ شان است، به نام اصلی شان، موجب مغشوشیت فراوان گردیده و کوچکترین مفادی از آن مستفاد نیست.

نام وی برای ما، همیشه الله محمد خواهد بود و به همین نام او را خوهیم شناخت. 

عمر دی ډیر شه الله محمد خانه

محمد داؤد مومند27.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

خدمت مجریان محترم این ویب سایت وزین

مضمون خود را همین اکنون مجدداً خدمت گسیل داشتم، امیدوارم برسد.
اینکه چرا مضامینم برای دومین بار به آدرس شما نرسیده است، متعجبم و دلیل آن را درک کرده نمیتوانم، زیرا بعد از ارسال مسترد نگردید.


تشکر از توضیح تان

//////////
 

جناب مومند،

ایمیل شما به ما نرسیده است.

تشکر

اداره

محمد داؤد مومند27.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​خدمت مالک ویب سایت افغان جرمن، محترم دپلوم انجنیر قیس جان کبیر!

بعد از عرض سلام ملی و اسلامی

الیوم صبح، توصیه و مشورۀ تان را عنوانی دوست مطبوعاتی ام الله محمد خان گرامی مطالعه نمودم، بدین عبارت:« محترم الله محمد خان، آیا بهتر نیست وقتی با نخبگانی مانند داکتر عبدالله کاظم، اکادمیسین سیستانی و ... بحث های ساسی و تاریخی مینمائید، با نام اصلی تان وارد معرکه شوید و نه با اسم مستعار که مرحوم ولی احمد نوری بالای تان گذاشته است.)

محترم انجنیر صاحب قیس جان کبیر، البته محترم الله محمد خان در مورد، اگر لازم دانند، پاسخی، ارائه خواهند نمود، ولی این توصیۀ پدرانۀ حضرت عالی، در بعد و سیع آن برای این قلم، سؤال بر انگیز است، که  ذیلاً  مرتبط به آن تذکراتی به عرض میرسانم:

یک - خطاب نخبگان به ذوات محترم فوق الذکر، ممثل قضاوت خود جناب عالی است، که ممکن بسیاری مردم با شما هم نظر و همنوا نباشند.

دو- از نظر کرامت انسانی فرقی میان ذوات فوق الذکر و دیگران منجمله این جانب محمد داؤد مومند وجود ندارد.

سه - این به ذات پروردگار معلوم است که نزد شان سیستانی صاحب، نخبه است و یا داؤد مومند.

چهار: خداوند میفرماید :« ان اکرمکم عندالله اتقکم»

و اینهم به حکمت بالغۀ پروردگار عالم مربوط است که کدام شخص در دل و ضمیر خود، پاک و بی آلایش و راستگو و راستکار و بدون غل و غش سیاسی است.

مثال خوب شیخ برصیصای عبرانی است، حضرت علامه داکتر اقبال در مورد عدالت و مساوات اسلامی میفرماید:

پیش قران بنده و مولا یکیست

یعنی از نظر کرامت انسانی و حقوق اسلامی فرقی میان بزرگترین خلیفۀ تاریخ اسلام  حضرت فاروق اعظم علیه السلام و غلام او وجود ندارد.

پنج - آیا از نظر پرنسیپ های مطبوعاتی و پرنسیپ های انسانی خو د جناب عالی به حیث یک مسلمان و تحصیل یافتۀ جهان مهذب و متمدن غرب، اهانت و دو و دشنام و تحقیر  و تعرضات شخصی یک عمل مذموم و ضد اخلاق و کرامت انسانی نیست؟

 اگر جواب حضرت عالی مثبت است، چرا اجازه میدهید که این عمل مذموم و ضد انسانی و ضد اسلامی در ویب بزرگ تان علیه این قلم به کرات و سالیان متمادی مکرراً تکرار شود؟

در ویب سایت تان توسط غلام بچۀ سردار صاحب، علیه من نوشته شد که این قلم اموال و مایملک پوهنتون را فروخته ام.

غلام بچۀ سرداار صاحب نوشت که پدر داؤد مومند آدم رشتخوار و ..بود.

برقع پوشی به نام مستعار «یونس» مرا در ویب سایت تان «مرتشی» معرفی کرد.

یک ماه قبل غلام بچۀ سردار صاحب  در دریچۀ افرازات معدۀ تان، تعرضات ضد کرامت انسانی علیه این قلم به عمل آورد که من در ویب سایت وزین آریانا افغانستان؛ آن را «عو عو »در ویب سایت افغان جرمن تلقی نمودم.

ده روز قبل «یونس» نام برقع پوش بر من تعرضات و اتهامات شخصی خلاف اخلاق متعارف به عمل آورد، من در ویب سایت وزین آریانا افغانستان از شما تقاضا نمودم که حد اقل هویت اصلی این مستعار نویس را برملا سازید که اگر در وحود او یک اندازه شرف و وجدان انسانی و اسلامی وجود داشته باشد، یک کمی خجالت بکشد.

ولی بدبختانه، حضرت عالی شما و کمیتۀ تحریر تان مشتمل بر نبیل خان عزیزی و مسعود فرارانی و غور بندی خود را غلی گرفتند، که گویا همچو عمل در ویب سایت بزرگ افغان جرمن یک کار معمول است و نشر همچو افرازات معده، از طریق قلم کار مشروع است. 

لطفاً ضمیر و وجدان تان را به قضاوت دعوت کنید که کدام شخص در قدم اول و بخصوص زمانیکه مسئلۀ دو و دشنام و اهانت و اتهام و هتک حرمت و تعرضات شخصی مطرح باشد، توسط ویب سایت تان پرده از هویت شان برداشته شود، پرده پوشی واکداران افغان ویب سایت افغان، در قدم اول همنوایی و هم آهنگی و دسیسۀ مجریانن افغان شمرده میشود تا از یونس نام نامبدل و ده های دیگر؟

لطفاً خدا و شرف و وجدان تان را در نظر گرفته و جواب مرا بدهید. 

محمد داؤد مومند27.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​عرضی خدمت مجریان محترم ویب سایت وزین آریانا افغانستان

بعد از ابراز مراتب  تمنیات نیک

چهار روز قبل مضمونی تحت عنوانک( اشتباه بزرگ سردار در انتصاب وزیر دفاع بی کفایت- میخی بر تابوت لوده های سیاسی و منکران حقیقت) خدمت گسیل داشتم، مضمون مذکور به تاریخ 24 جون در ویب سایت دعوت بدست نشر رسید.

قبل برین مضامین ارسالی خدمت این ویب سایت گرامی به روز دوم بعد از ارسال، اقبال نشر میافت، ولی این بار دوم است، که همچو تأخیر چهر روزه در قسمت نشر مقالاتم را تجربه میکنم.

بعضاً  مطالب ارسالی از نگاه زمانی و ار تباط تسلسل مناقشات بر موضوعات  مشخص، ایجاب نشر را به وقت و زمان مشخص مینماید، با عرض این معروضه و در نظرداشت حساسیت زمانی، خاضعانه ملتجی ام در قسمت نشر مضمون فوق الذکرم از بذل توجه ممکنه دریغ نفرمائید.

با عرض مراتب تشکر و امتنان معادل برگ در ختان و ریگ بیابان و قطرات باران

-----

جناب محترم مومند،

 مضمون شما متأسفانه به ایمل آدرس سایت، نرسیده است.
 دفعۀ قبل هم نرسیده بود و ما آنرا از سایتی که اشاره نموده بودید گرفته و نشر کردیم. 


تشکر
اداره

ع واحد حيدرى27.06.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png
​مستعار نويس كه پدرش عضو حزب پرچم و خلق بود

خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدم ها
چه شـادي ها خورد بر هم چه بازی ها شـود رسـوا
یکی خندد ز آبادی، یکی گرید ز بربادی
یکی از جان کند شـادی، یکی از دل کند غوغا


داؤود ملکیار 27.06.2024کلیفرنیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
تحلیل گر محترم آقای الله محمد، بعد از تقدیم سلام،

تبصره های تحلیلی شما را در مورد نوشته های سلسله دار آقای عبدالله کاظم، تعقیب میکنم.
صادقانه باید بگویم که باریک بینی و مو شگافی شما بسیار قابل توجه و هم قابل قدر است.

خصوصا” توانایی شما در تشخیص تحریف ها و سؤ تعبیر های آقای کاظم از وقایع تاریخی که به منظور سمت و سو دادن و ماله کشی وقایع به ذوق خودش، صورت میگیرد، و شما بر آن انگشت گذاشته و آنرا برملا می سازید، واقعا” قابل تحسین است.
به امید مؤفقیت های بیشتر تان.

داؤود ملکیار
دوکتور غروال26.06.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​کاؤبائی امریکایانو د تاسو له کوچنیوالی څخه په بچه بازی اموخته  بی همته او نیمه افغان په واقعیت کښی پنجابی تربیه شوی خیټور خچنی ږیری کله غواړی چی ورزده کړۍ شوۍ پنجابیتوب  د اسلام ضد خصلت له مینځه یوسی د تاسو بی ناموسانو چټلو ډالرو باندی لوی او تربیه شوی نیمه افغانان  هیڅکله مکمل افغانان نشی کیدۍ او د تاسو چټلو ، شیطان انګلیس چوچه پنجابیانو  دا راوستلی بد اخلاقه قادیانی کافران په افغان ملت باندی دوامداره حکمران نشی پاتی کیدۍ او نه د تاسو په امردا نور تښتیدلی غلامان ددی چټلو بویناکو خیټورو  ږیرو ځای نشین کیدۍ شی  او د تاسو کثیفو عصری غلامی چلبازی لکه د پخوا چټلو شورویانو په شان نوره په افغانستان کښی نشی چلیدای ولو که د تاسو چټلو ډالرو په وسیله د خرڅ شوو افغانانو تعداد زیات هم کړۍ شی!!!!! 

الله محمد26.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرض ادب. به ادامه نوشته داکتر کاظم:

"درمتن فوق محمد داؤد آوردن یک  "تحول اجتماعی " را هدف اصلی و انگیزۀ مهم نوشتن نامه بحضور پادشاه  میداند و معلوم میشود که در زمینه بین ایشان قبلاٌ  تعاطی افکار صورت گرفته و پادشاه از نظریات محمد داؤ د آگاه بوده است".

هر گاه قبل از نوشتن نامه  و قبل از انتخاب مرحومی به صدارت یعنی نو سال قبل آن مراجعه گردد و انهم در یکی از نوشته های خود محترم داکتر کاظم چنین امده است:

"مجروح با طرح یک سؤال در آن مجلس چنین نظر داد: "به نزد اعلیحضرت و سردار صاحبان چنین نظری هم بود که حکومت را از سلطنت تفکیک کنند و کسی غیر از خانواده سلطنتی روزی به صدارت برسد و وزارت خانه ها را عناصر متخصص و جوان بکار اندازد. چه فکر میکنید که آن تجربه را همین حالا  شروع کنیم؟ من "مجروح" پیشنهاد میکنم وزیر صاحب خارجه  "علی محمد خان" را اعلیحضرت به تشکیل حکومت مامور سازد و او در تشکیل اعضای حکومت خود، کفایت و پشت کار آنها را زیر نظر بگیرد و با این حرکت هر دو مطلب به دست خواهد آمد یعنی یک حرکت بسوی تحول و دیموکراتیزه کردن مملکت و هم فعال ساختن دستگاه دولت."

در اینجا به وضاحت دیده می شود که مرجوم سید شمس الدین مجروح با یک تیر چندین فاخته را در سطح بسیار بالا از بالای درخت فرار می داد و کشور می توانست اهسته اهسته سیر تکاملی سیاسی و اجتماعی خود را بگذراند، اما توجه خواننده را به جواب  وزیر صاحب خارجه  "علی محمد خان" در کتاب "سر گذشت من" مجروح جالب می نمایم که داکتر کاظم انرا اقتباص نموده اند:

"مجروح در باره عکس العمل علی محمد خان در برابر پیشنهاد اومی نویسد که:  "علی محمد خان با تمام شدت این پیشنهاد را رد کرد و گفت : نه من به قبول این کار حاضرم و نه استعداد آنرا دارم؛ و مجلس بروز دیگر موکول شد، اما وقتی علی محمد خان را در دفتر کارش مالقات کردم، بمن  گلایه آمیز گفت: چرا چنین پیشنهاد بیجا کردی. من جان جور خود را شاخک نمی نشانم " ضرب المثلی است بین مردم" و بعد  علاوه کرد: تا این دو اژدهای مخوف یعنی داؤد و نعیم هستند، کسی به این گنجینه نزدیک نخواهد شد. " به گفتۀ مجروح : "آن مجلس بار دیگر منعقد نشد و مدتی بعد سردار شاه محمود خان را پادشاه به استعفی مجبور ساخت و عوض او سردار محمد داؤد را بحیث صدراعظم مامور تشکیل کابینه حکومت نمود. ".

در اینجا نوشته داکتر کاظم که در تبصره های قبلی نوشته ام هم درست نیست که پادشاه مدت سی سال به حیث سمبول در کشور بوده باشد اساس ندارد. نامبرده به حیث یک جوان که احتمالاٌ در سنین که مرحوم  امان الله غازی  بوده علاقه شدیت به کشور خود و سیاست ان داشته است. ظلم که داکتر کاظم در حق تاریخ کشور می نماید غیر قابل بخشش است. 

در ادامه آمده است که: 

"مجروح حینیکه در کابینه محمد داؤد خان به وظیفه قبلی خود یعنی ریاست مستقل قبایل منصوب گردید، دراولین دیدار خود به صدراعظم جدید گفت: "سردار صاحب ما و شما پروگرامی را برای تحول در مملکت و آوردن طرز جدید داشتیم و به آن فکر میکردیم و در کلوپ ملی برای تطبیق و تحقق آن نظریات باهم گرد آمدیم، آیا آن اهداف هنوزهم موجود است و یا آنرا ناقابل تطبیق یافتید؟ " محمد داؤد خان در جوابش چنین گفت:  "در عقیدۀ من برای آوردن چنین تحول تغییر رخ نداده است، اما چون فعلاٌ کارهای اداری مملکت طوریکه می بینید با یک رکود مواجه است  و هم وضع اقتصادی مملکت محتاج جهش است و روابط خارجی دولت هم بحرانی است، یکی دو سال این کارها را سربراه کنیم و وقتی از فعالیت ماشین اداری دولت مطمئن شدیم، به آن تحول سیاسی توجه خواهم کرد و آنرا به همکاری امثال شما رفقا به میان خواهم آورد ".  مجروح: "سرگذشت من"،... صفحه 114 تا 119 "/ اقتباص از نوشته داکتر کاظم. 

جالب است که این یکی دو سال،  نو سال طول کشید و مرحوم داود خان نتوانست اضافه از شش هفته انتظار جواب مکتوب دوم خود را از شاه که جواب مثبت به مکتوب اول وی هم داده است و وی بعد از چهار ماه جواب شاه را داده  بود، بکشد و با مکتوب سوم بعد از سه ماه  استفاه می دهد یعنی کسانی باید وی را فریب داه باشند،  

 مولانا در ارتباط بی صبری می نویسد::

پیشوای بد بود آن بز شتاب

می برد اصحاب را سوی قصاب

دیده شود هر گاه حوصله و فرست پیدا شد در زمینه مرحوم سردار ولی و مرحوم شاه ولی خان که یک شخصیت با تجربه بودند  که   محترم کاظم در باره شان  غلط محض نوشته ،  تبصره خواهم نمود، زیرا سیاست پشتونستان وی که شاه ولی خان نظر مساعد با وی نداشته باعث دوری غرب و جهان عرب از کشور گردید  و کشور را در دامن شوروی غرق نمود که بعد ها پیشمان شده و از آن در ملاقات با بوتو در زمان انقلاب خود چندان ذکری دیگر وجود نداشت ، اما وقت از وقت گذشته بود که  را می خواست  افغانستان را به دام  کیسنجر و غرب اندا زد. وی و   باند که اطرافش را گرفته بود نگذاشتند کشور راه سالم  خود را طی نماید و بعد از کودتا هم کشور را با رفقای خود چنان به طرف بحر بزرگ سیاست جهانی کشاندند که امروز کس حاضر نیست حکومتش را به رسمیت بشناسد.

بسکه ما آزادگان را از تعلق وحشت است

عکس ما چون آب داند قعر چاه آیینه را


بیدل  

 

محمد داؤد مومند26.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یک مضمون جالبی از استاد سیستانی!

الیوم مضمون جالی را تحت عنوان «انتقاد شدید داکتر هاشمیان از خلیلی به خاطر مدح ضیاء الحق و عیار گفتن بچۀ سقو و تبصرۀ من» به قلم استاد سیستانی خواندم.

این مضمون یاد استاد هاشمیان را که من او را خطاب «بابای مبارزان ملی» داده ام در ذهنم تازه ساخت.

استاد هاشمیان مدت سی و پنج سال و در حقیقت بهترین ایام و لیال حیات خود را در خدمت وطن و هم وطنان سپری کرد، موصوف از صبح تا نیمه های شب در یک کنج گراچ خود، مصروف تایپ کردن مضامین وارده برای مجلۀ ملی و اسلامی و انقلابی خود بود، و احد من الناس حاضر نشد تا موصوف را، چه از نظر مالی و تهیۀ یک کمپیوتر جدید و همکاری در قسمت تایپ کردن مضامین و امثالهم یاری و یاوری نماید.

استاد هاشمیان مانند دیگران ،نه به فرانسه و ایتالیه و ترکیه رفت و نه به عیش و عشرت پرداخت، ایثار و فداکاری استاد هاشمیان در دیار غربت و هجرت نظیر ندارد.

بر عکس در نظر داشت و احترام به خدمات تاریخی اش، یک نفر لچک و بازاری و او باش در ویب سایت افغان جرمن، استاد هاشمیان را به سویه و کوچۀ تن فروشان مورد دو و دشنام قرار داد.

در قسمت مضمون استاد سیستانی دو نکته را متذکر میشوم:

یک اینکه استاد پزواک در پاکستان محبوس نشد و نه پاکستان از ترس عکس العمل بین الافغانی و بین المللی جرئت محبوس کردن او را داشت.

ثانیاً اینکه خلیلی ضمن یک چکامۀ خود، مندرج کتابش از حضور شاه خواهان یک خانه شد، علاوه برین، شاه جان او را از غضب سردار صاحب داؤد خان نجات داده و او را مشاور مطبوعاتی خود ساخت.

سردار صاحب داؤد خان دو نفر را خوب شناخته بود، یکی ملغون داکتر روان فرهادی کشمیری و دیگری ملعون خلیلی.

ولی خلیلی نامرد و نک حرام و حق ناشناس در رسالۀ مبتذل عیار خراسان، از نادر خان بزرگ مذمت نموده است.

تشکر از نوشتن و نشر این مضمون توسط شاغلی سیستانی، دوست سابقۀ این قلم. 

الله محمد26.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرض ادب.  تبصره بنده به  ادامه،  ادامه دارد در ارتباط نوشته محترم داکتر کاظم یعنی "مقاله "نگاه تحلیلی به محتوای سه نامه محمد داؤد عنوانی شاه و استعفی ازمقام صدارت"  

-"درنتیجه محمد داؤد به فکر تحول در نظام افتاد و همانطوریکه در هنگام تصدی وزارت دفاع اساس "حزب دموکراتیک ملی" یا به عبارت دیگر "کلوپ ملی" را بنیان گذاشت، بازهم به همان اندیشه باردیگر آرزومند تحول در کشور شد،"

در اینجا باز هم لازم است یکی از نوشته های محترم داکتر کاظم را نوشت که:

"من [مجروح] که به این عقیده رسیده بودم که بدون کمک و معاونت چنین اشخاص در دستگاه دولت به وجود آمدن انکشاف و تحول سیاسی امکان ندارد، لذا استدلال او را غیرمنطقی نیافتم و گفتم یک تجربۀ بدی نیست و باید این تجربه را نیز انجام دهیم و او [عبدالمجید خان] گفت سردار محمد داود با شما تماس خواهد گرفت، طوریکه وعده کرده اید، رد نکنید).جریان بعدی را مجروح چنین شرح میدهد: (روز دیگر سردار محمد داود مرا در منزل خود وقت ملاقات داده بود؛ به ملاقات او به خانۀ شان رفتم. او این موضوع را طرح کرد و پروگرام کار این کلوپ [کلوپ ملی] و هدف آنرا توضیح داد. من گفتم سردار صاحب کار مناسبی است و اقدام نیکی است، اما باید ملتفت باشید که جوانان و منورین افغانستان بودن [به جز] جدائی حکومت از سلطنت به هیچ تبدیلی و تحولی دیگر قناعت نخواهند کرد، آنها میخواهند حکومت به خانواده سلطنت مربوط نباشد و نزد شورا مسئول باشد و به اساس رأی اعتماد اکثریت به وجود آید. حالا شما چه فکر میکنید، مرحلۀ چنین تغییر اساسی رسیده است یا نه و آیا شما و صدراعظم صاحب (سپه سالار) و اعلیحضرت به این کار موافقه خواهید کرد یا نی؟).
محمد داود خان در جواب مجروح چنین گفت: (هدف نهائی همین است که گفتید، در آخر باید این تفکیک عملی شود، برای عملی شدن آن بعضی کارهای مقدماتی لازم است که از آن جمله ما تأسیس چنین انجمن [کلوپ ملی] را در نظر گرفته ایم. در این انجمن جوانان و اعضای حکومت فعلی باهم آشنا خواهند شد، پالیسی مشترکی بوجود خواهد آمد و نقاط اصلی و بنیادی تحول آینده تثبیت خواهد گشت که در آن وقت انتقال قدرت به آسانی و بدون دردسر صورت خواهد گرفت و حکومت آینده و بعضی وکلای شورا متشکل از اعضای این انجمن خواهند بود.)."

در اینجا موضوع سه مکتوب مشهور هم معلوم می گردد که چطور به وجود امده است. قابل ذکر است که ایجاد "حزب دیموکراتیک" ملی در برابر ایجاد جریانات دیگر بوده تا تا حد توان جلوگیری از نفوذ شان شده بتواند، چنانچه مرحومی می فرمایند:" در این انجمن جوانان و اعضای حکومت فعلی باهم آشنا خواهند شد، پالیسی مشترکی بوجود خواهد آمد"

داکتر کاظم  در ادامه می نویسند:

" اما این بار خواست تحول را ازطریق خود شاه به منصۀ اجراء بگذارد و لذا نامه های عنوانی شاه نوشت ودرآن نظریات خود را مبنی بر ایجاد حداقل یک نظام شاهی مشروطه با موجودیت یک حکومت برخاسته از پارلمان بحضور شاه تقدیم کرد. "

جمله بالای داکتر کاظم اساس نمی تواند داشته باشد ، در حالیکه  شاه باید از موضوع قبلاٌ مطلع بوده باشد، زمانی مجروح در بالا چنین اظهار نموده است.

بیش ازین نتوان در پرواز کمنامی زدن

کز خجالت ریخت عنقا بال و پر در دامنم

بیدل

ادامه دارد

الله محمد26.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم آقای مومند صاحب گرامی!

 با عرض سلام و احترام و آرزوی سلامتی تان از بارگاه حق.

  اخیراٌ بنده در ارتباط سه مکتوب مرحوم داود خان نوشته بودم که: "اینکه   چرا مرحوم داود خان استعفا داد و کدام حلقات بالای استعفا  وی و بالای   شاه   تاثیر گذاشتند تا در قانون اساسی وی را خلع سلاح سیاسی کنند بحث جالبی برای تاریخ نگاران از نگاه روانشناسی فردی است که محور و هسته اصلی تشنجات بعدی کشور را می سازد".

 داکتر کاظم به تاسی از نوشته بنده فکر نموده که تاریخ نگار است، فلهذا مقاله "نگاه تحلیلی به محتوای سه نامه محمد داؤد عنوانی شاه و استعفی ازمقام صدارت" را نوشته اند که در آن  حسب اتی  خود  را هم  شاه و هم صدر اعظم ساخته یعنی نقش بازی نموده اند :

 1-"شاه میخواست بلاخره  "شاه" باشد".

 شاه، شاه بود. بلاخره انرا داکتر کاظم   کشف نموده.  یعنی عمق فکر شاه را برای ما در سطح آورده است از بی مضمونی.

 2-"محمدظاهرشاه پس از تجربه تقریبا بیشتر از سی سال سلطنت که خودش بیشتر  به حیث سمبول و اما تمام قدرت در دست سه صدر اعظم خانوادگی بود،     تدریجاً  به این فکر امد که نقش خود را به حیث پادشاه کشور تبارز دهد و نظام سلطنتی را فارغ ا ز نفوذ خاندانی سازد، تا بدانوسیله اختیارات یک پادشاه را واقعاًدر دست داشته باشد. "

 این "تدریجاٌ " اصلاٌ فکر شاه نیست بلکه فکر داکتر کاظم است که غلط محض است، مگر اینکه شاه اینرا در جای نوشته باشد و یا گفته باشد. شاه به حیث سمبول هم نبود و فعال بود، چنانچه در عکس که در مقاله وجود دارد با مرحوم داود خان صدر اعظمش در امورات کشور صحبت و مشوره می نمایند.

یعنی چنانچه عکس گویا است لا اقل ده سال را داکتر کاظم در اینجا دروغ گفته. بیست سال دیگر هم که کاکا یش صدر اعظم بود، یعنی قبل از عکس نشر شده، شاه  فعال بوده و قدرت و اداره کشور بنام وی که یک امر معمولی بوده به پیش می رفت. اینجا باید در ضمن مفهوم قدرت که منظور چیست تجزیه گردد، یعنی داکتر کاظم انرا پرتاپ  هوایی  نموده است تا بقیه نوشته خود را بالای ان استوار نماید.

  اینکه شاه همچنان در زمان صدارت شاه محمود خان به حیث سمبول در کشور نبود از یکی از نوشته های خود داکتر کاظم وضاحت پبدا می نماید یعنی:

"مجروح در مورد خصوصیات شخصی سپه سالار و انجام کار او چنین می نویسد: ...، شخص مؤدب و خوش مشرب و با طبقات مختلف آمیزش کرده میتوانست، اما اداره او ضعیف بود و پشت کار نداشت، چون به تنهائی مسئولیت زمام امور را بدست گرفت، کارهای دولت آهسته اهسته روبه خرابی و گسیختگی میرفت، در پیشرفت و انکشاف اقتصادی مملکت با استعفی آقای زابلی رکود رخ داد و هم کار اعمار زیربنای مملکت مانند پل ها و سرکها معطل شد، پروژه های جدید بوجود نیامد و در کار پروژه های سر دست (مانند انکشاف وادی هیلمند و غیره) سستی رخ داد).

مجروح در ادامه می افزاید: پادشاه از این باب اندیشناک بود، روزی مجلسی مرکب از این چند نفر محدود [معدود] را مکلف ساخت که در این باب فکر کنند و به او مشوره بدهند. اعضای این مجلس عبارت بودند از علی محمد خان وزیر خارجه و معاون صدارت عظمی، دکتور ظاهر خان و جنرال عبدالاحد خان ملکیار وزیر داخله که در این وقت به علت مریضی از مشاغل دولتی کنار گرفته بود و من [مجروح] که هنوز به وظیفه خود بحیث رئیس قبایل دوام میدادم و هم عضو این مجلس بودم. ما در وزارت خارجه در اطاق کار علی محمد خان گرد آمده بودیم و موضوع را طرف بحث قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که تبدیل حکومت ضرور است و تا دستگاه کابینه دولت یک روح نو و جهش نو نیابد، هر نوع تدبیر و نقشه در ساحه عمل تطبیق نخواهد گشت، پس کدام کسی را میتوان سفارش کرد که به تشکیل حکومت مامور شود. ملکیار گفت که شخصیت های مانند سردار محمد داود و سردار محمد نعیم که مردان لایق و کار آزموده بودند، کنار رفته اند و جای آنها تا حال پر نشده، باید از آنها کار گرفته شود."

در اینجا فعال بودن شاه نه سمبولیک بودن وی در زمان صدارت کاکایش که داود خان وزیر دفاع بود واضع می گردد یعنی هوشیارانه مشوره های دیگران را در نظر گرفته، امور کشور را پیش می برد. در اینجا داکتر کاظم سیزده سال دیگر را هم دروغ نوشته که شاه حیثیت سمبولیک داشت. باید همه شکر گذار باشند که روزی داکتر کاظم نه نویسد که افغانستان در جهان حیثیت سمبولک دارد و چنان با منطق خود افسانوی انرا اباد نماید که خواننده نا اگاه انرا قبول نماید.


قدرت معنوی اساس اداره کشور را می ساخت که قدرت اجراییوی انرا حکومت به پیش می برد. شاه تنها هم نبود بلکه کاکایش و اشخاص فهمیده دور و بر خود داشت که تجارب زیادی در مردم داری و تاریخ کشور داشته   و حتی خود مرحوم داود خان که با  هم اطاق و پسران کاکا بودند و مرحومی در کابینه شاه محمود خان وزیر دفاع  شاه بودند. قدر زر را زرگر می داند.

3-"به این اساس هرقدرکه نقش محمد داؤد درهنگام صدارت بیشتر می شد، پادشاه آنرا مانع هدف خود برای آینده میدانست واز نفوذ روزافزون محمد داؤد هراس داشت."

خواننده این افتضا را نگاه نماید. نامبرده صدراعظم بود و  بیشتر  "نقش" داشتن   کاملاٌ  بی مفهوم است. تماماٌ پروژه های انکشافی و غیره یعنی پیشرفت کشور صد فیصد مایه خوشی همه باید باشد و بود، مخصوصاٌ شاه کشور.  بلاخره سیستم طوری بود که شاه، شاه باقی می ماند ولو هر قدر نقش بیشتر  می گردید.  شاه یعنی فامیل سلطنتی به شمول مرحوم داود خان وظیفه داشتند تا هر مانع که وجود داشت با هم مشوره نموده، راه حل معقول برای آن جستجو نموده، فلهذا "هراس" ساخته و بافته فکر داکتر کاظم است که در ذیل زیادتر هویدا می گردد.

4-"با این روحیه ازمدتی بود که فضای دوستی قبلی بین شاه و صدراعظم به تدریج جای خود را بیکنوع بی اعتمادی و کشمکش ملموس قدرت تعویض میکرد. "

یعنی مرحوم  داود خان قادر نبود و علمیت انرا نداشت،  راهی را در پیش گیرد که همچو روحیه اصلاٌ عرض وجود نموده نمی توانست و شاه را شاه نگاه می داشت تا خودش هم شاه باقی می ماند، زیرا روز به روز نقش وی که بیشتر می شد مسوولیت ایجاد روابط حسنه با همه یک امر ضروری و مهم بود، زیرا موضوع اداره یک کشور مطرح بود نه مسایل کوچک فامیلی با گذشته که کشور در عقب گذشتانده بود.

5-"پادشاه همانطوریکه از محمد داؤد برای سقوط شاه محمودخان از صدارت کار گرفت، این بار خواست تا از سردارعبدالولی داماد و پسرعموی دیگرخود در برابر محمد داؤد استفاده کند و کوشید تا نقش عبدالولی را در اردو به پیش بکشد. "

شما این افتضا را نگاه کنید که محترم محمد داود مومند در زمینه نوشته اند. پادشاه اصلاٌ قسمیکه از قد و قواره وی معلوم می گردید صرف نظر از شخصیت ملایم و سنگین که داشت به همچو حرامزاده گی های سیاسی  دست نمی زد تا  برای خود در محور فامیل خود  مشکل خلق نماید. داکتر کاظم در اینجا اتهام بی جا بالای پادشاه وارد می نماید. 

6-"محمد داؤد از این بازی شاه آگاه بود و مناسبات شاه و صدراعظم زیرتأثیر این بازی تدریجاً روبه تغییرگذاشت ."

بازی که داکتر کاظم انرا برای نوشته خود درست نموده،  تا به بازی خیالات خود ادامه دهد،  یعنی به فرموده غلط داکتر کاظم " از سردارعبدالولی داماد و پسرعموی دیگرخود در برابر محمد داؤد استفاده کند".

سردار ولی هم به حیث یک جوان این فامیل و دیگر جوانان حق این را داشته تا در صورت توانایی برای کشور خود خدمت نماید. بنده به صورت قطع فکر نمی کنم که شاه چنین فکر می نموده است. این وظیفه بزرگ مرحوم داود خان بوده تا با درایت فکر هر دو پسر کاکا را در بغل گرفته می توانست. اینجا اداره کشور مطرح بود که اداره و اتحاد فکری  معقول فامیل که قدرت نزد شان بود حق تقدم را داشت. شاه تا جاییکه معلوم گردید و وظیفه وی هم بود دارای چنین مفکوره و درایت بود اما متاسفانه مرحوم داود خان کمتر صاحب این درایت بود.   

به پستی نیز معراجی است گر آزاده ای بیدل

صدای آب شو ساز ترقی کن تنزل را 

ادامه دارد

محمد داؤد مومند25.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​مکثی بر یک ادعای داکتر صاحب سید عبدالله کاظم! 

الیوم طبق معمول بار دوم، ویب سایت افغان جرمن را کشودم، و چشمم به جدید ترین مقالۀ محترم داکتر صاحب کاظم تحت عنوان «نگاه تحلیلی به محتوای سه نامۀ محمد داؤد عنوانی شاه و استعفی از مقام صدارت» افتاد که تا اخیر مطالعه نمودم.

استاد سید عبدالله کاظم در یک قسمت مقالۀ خود تحریر داشته اند:«... پادشاه همان طوریکه از محمد داؤد برای سقوط شاه محمود خان از صدارت کار گرفت، این بار خواست تا از سردار ولی داماد شاه و پسر عموی دیگر خود در برابر محمد داؤد استفاده کند و کوشید نقش عبدالولی را در اردو به پیش بکشد.»

این قلم از یک دانشمند و یک شخصیت اکادمیک، مانند داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، این توقع را نداشتم که با همچو یک ادعای غیر عالدلانه و دور از حقیقت پرداخته ، که حیثیت یک تیغ دو دم را دارد، زیرا داکتر صاحب کاظم، هردو شخصیت بزرگ و وطندوست کشور را به باد تمسخر و استهزاء قرار داده است، بدین مفهوم که با همچو ادعا اعلیحضرت محمد ظاهر شاه را یک شخصیت مفتن و مدسس و سردار داؤد خان را یک شخصیت خام، بی تجربه، فاقد اراده و ګوډاګی شاه معرفی میکند.

زیرا شاه به گواهی تاریخ و تمام ذواتی که او را از نزدیک می شناخت شخص مفتن و مدسس نبود، و آنهم در برابر عم بزرگوار شان، شاه محمود خان غازی که تاج سلطنت را  متصل شهادت پدرش غازی محمدنادرخان بزرگ، توسط یک هزاره بچه ای شست و شوی مغزی شده، به سرش گذاشت و محمد هاشم خان صدراعظم را در برابر یک عمل انجام شده قرار داد، 

از جانب دیگر سردار محمد داؤد خان، که خود از آوان جوانی در صدد تقویۀ موقف سیاسی و اداری خود بود و به همیین منظور به تشکل کلپ ملی یا حزبش پرداخت و عناصر به اصطلاح مترقی را به دور خود جمع نمود، شخصی نبود که به دست شاه استعمال و ملعبۀ دست شان قرار گیرد.

سردار داؤد خان در بدست آوردن اهداف سیاسی ، هشیارانه قدم بر میداشت که تشکل کلپ ملی یکی از ابتکارات او برای رسیدن به قدرت و تضعیف حکومت شاه محمود خان غازی بود.

هیچ سند و مدرکی وجود ندارذ که شاه، داؤد خان را بمنظور تضعیف حکومت شاه محمود خان از طریق تشکل حزب کلپ ملی، تحریک و یا حد اقل ترغیب کرده باشد.

در قسمت سردار عبدالولی باید گفت ، که شاه از یکطرف مجبور بود که یک موازنۀ نسبی قدرت را میان دو بچۀ کاکا، فراهم کند و از جانبی هم سردار ولی به حیث داماد شاه، معتمد ترین شخص برای بقای سلطنش بود و به همین لحاظ به رشد او در ساحۀ نظامی پرداخت.

لذا این قلم ادعاهای داکتر صاحب کاظم را در زمینه وارد ندانسته، دیده شود، نظر صاحب نظرانی مانند الله محمد خان و استاد سیستانی و غیره در زمینه چه خواهد بود؟

آنچه تحریر داشتم به حکم وجدان است نه انگیزه های ذاتی و انفسی.  

خداوند در همه حال دانا و بیناست

محمد داؤد مومند25.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​یا سخن دانسته گوی
ای مرد لجوج یا خموش

الیوم بار دیگر، هجویات یک فارسیست یعنی دلباخته و سرناچی ترویج اصطلاحات فارس «ایران موجوده» که متکی بر فقدان شعور و و جدان ملی و در ردیف ایران پرستان فرو مایه ای مانند (نجیب نا نجیب مایل هروی) از اصطلاحات معمول و قبول شدۀ ملی و به قول مجاهد و مبارز بزرگ مدافع اصطلاحات ملی استاد معروفی گرامی (ترمینالوژی ملی) مانند پوهنتون، عمل و عکس العمل وغیره بر لجن و مدفوع اصطلاحات ایرانی، مانند دانشگاه، کنش و واکنش و امثلهم کار میگیرد، که مبین ذهنیت ایران پرستانۀ این موجود است، مورد مطالعه ام قرار گرفت.

گرچه این آغا از توپخانۀ کندهار بزرگ است و ممکن متکی بر جبر محیط زیست، زبان پدری و مادری اش، زبان ملتی و جنتی افغانی پشتو باشد، ولی حساسیت او در برابر اصطلاح افغان شمول (پوهنتون) مبین این حقیقت است، که وی مانند اعضاء تمام گروه های جهادی هشت گانۀ مخلوق قم، کولابی ها، مهاجرین پار دریایی، تجزیه طلبان، پدرامی ها، شورای نظاری ها، جمعیتی ها و ستمی های مادر خطاء (پدر خطاء» باش «مادر خطاء» نه، از اصطلاح و به کار بردن ترکیب مبارک پوهنتون نفرت دارد.

این آغای فارسیست، نمداند زمانیکه افغانستان تحت زعامت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه، صاحب پوهنتون شد، ایران چیزی به نام (دانشگاه) نداشت، یعنی ایران 13 سال بعد از افغانستان صاحب چیزی به نام دانشگاه شد. اگر این دلدادۀ اصطلاح ایرانی دانشگاه در آن فرصت زمانی زندگانی میکرد، در حالیکه نام و عنوانی چون دانشگاه وجود نداشت، چه نام و عنوانی را عوض اصطلاح پوهنتون استعمال میکرد؟

ایا به این سؤال پاسخی دارد؟

ایا این فارسیست، تحصیلات خود را در پوهتنو ن کابل به اتمام رسانیده است و یا دانشگاه ایران؟

این فارسیست کژاندیش به قول خودش «گوستاخانه) پورته کرده و نوشته است:

اگر قرار باشد با منطق صوری و بیدل سرایی و «خوشحال سرایی»..

این بی ادب اولاً توضییح کند که منطق صوری چیست و ارتباطش با اندیشه های بیدل و تفکرات خوشحال بابای کبیر چیست؟

ثنایاً توضیح کند که خودش معتقد به کدام منطق است؟

علامه داکتر اقبال، خوشحال بابای بزرگ را به نام حکیم ملت افغانیان میداند و منوچهری یکی از ادباء و دانشمندان ایران در مورد بابای ملت افغانیان مینویسد:«اگر سعدی و حافظ و فردوسی، هر سه شان را جمع کنید از نظر تصوفی و حماسی، نمیتوانند، یک خوشحال خانی از ایشان ساخت.»

خوشحال بابا مفکری است که قبل از  منشی فلورانسی یعنی ماکیاولی و کتاب شهزاده اش, کتابی تحت عنوان «دستار نامه» نوشت و در آن از خصوصیات زعامت و قیادت صحبت نمود.

بدا به حال ذوات فاقد شعور و وجدان ملی، مانند همین فارسیست کژ اندیش، که به تحقیر مفکران و بزرگان جامعه و ملت افغان میپردازد.

مگر همین خیل باف لایشعر نبود که چندی قبل پیشنهاد از بین برد تپۀ نادر خان را نمود؟

این آغا ای فارسیست، از اصطلاح «شاه سایۀ خدا» که ترجمۀ ارشاد اسلامی « السلطان  ظل الله» است، تفسیر طفلانه ارائه نموده داست.

فارسیست کژ اندیش بخواند و بداند که منظور از شاه در ارشاد اسلامی، تنها «شاه یا سلطان» نیست، بلکه مقصود، «زعیم و رهبر» یک جامعه است، ولو این زعیم شاه باشد و رهبر و رئیس دولت مانند محمد ظاهر شاه و یا سردار صاحب محمد داؤد خان.

مراد این است که یک زعیم خوب در واقعیت سایۀ خداست، که جامعه را از آفتاب سوزان شبیه صحاری جزیرۀ العرب در امان نگه میدارد.

علامه محمود طرزی بزرگترین مفکر سیاسی تاریخ کشور، ارشادی دارند: اقتباس از مقالۀ «شاه امان الله غازی و برنامه های انکشاف معارف، قسمت چهارم، به قلم دانشمند محترم داکتر سید عبدالله کاظم :«ملت بدون وطن، وطن بدون ملت و هرد بدون حکومت و حکومت بدون شاه مثل موتریست بدون انجن ...)

این مقولۀ مفکربزرگ سیاسی و اجتماعی بعد از سقوط حکومت غازی ام الله و کذا سقوط نظام مشروطۀ  شاهی در کشور، مبین واقعیت گفتار علامه محمود طرزی است.

این خیل باف لاشعر تحریر نموده است:

آقای داوود مومند با این لجاجت لجام گسیخته اش هرگز نمیتواند که زندگی فلاکت بار افغان ها در زمان سلطنت... 

طوریکه ملاحظه میگردد این فارسیست ایران خواه، مانند بودنۀ بگیل، از اصل موضع بحث که دیمکراسی» بود فرار نموده و بر فروعات خارج بحث، مانند کسی را که سیلاب در آغوش گرفته و برای نجات از غرق شدن خود به هر بته و چوبک و خاشاک دست می اندازد، در تقلا دیده میشود.

من در توضیحات گذشته موضوع دیمکراسی را به صورت علمی طرح نموده و کشور اضلاع متحده را به حیث گهوارۀ دیمکراسی لیبرال در جهان مثال آوردم که این کشور با وجود داشتن قانون اساسی دوصد ساله، بعد از یکصد و پنجاه سال، سر انجام توانست که حد اقل در سطح قانون، به تبعیض نژادی در اضلا ع متحده پایان داده و حق دادن رأی را برای شان در سال 1965 یعنی یکسال بعد از توشیح قانون اساسی 1964 افغانستان تضمین کند. قانون اساسی سال 1964 حق رأی سری و مستقیم را برای تمام مردم افغانستان اعم از مرد و زن تضمین کرد.

کذا ادعا نمودم که نه تنها عوام الناس افغانستان بلکه بسیاری تحصیل یافته ها به شمول این فارسیست، از درک علمی دیمکراسی عاجز اند.

فرار وی از اصل موضوع دیمکراسی که مطرح بحث این اغای فارسیست بود، دلیل روشن ادعای من بود و است.

من باور دارم که این آغا قادر به تعریف عمیق اصطلاح دیمکراسی نیست، شاید تعریف و ی از ترکیب دیمکراسی ترجمۀ کلمات (دیمو) یعنی مردم و (کراسی) یعنی قدرت و یا هم ممکن شعار ابراهام لینکن  (حکومت مردم برای مردم و از طرف مردم) باشد، ولی باور دارم تا زمانیکه این اغا کتاب قرار داد اجتماعی، روسو را نخواند و به درک محتویات آن توسط یکی از استادان  علوم سیاسی، اگهی عمیق نیابد هز گز قادر به درک مفاهیم عمیق دیمکراسی نخواهد شد و این امر مستزم درک و دانش مسلکی است.

این قلم در مورد ارزش های دیموکراتیک مندرج قانو ن اساسی سال 1964 که منبع الهام قوانین بعدی بود و زعامت شاه مرحوم دو سؤال اساسی را مطرح نمودم، که این بودنۀ بگیل از جواب آن فرار نموده است، بدین تفصیل:

آیا کدام کشور اسلامی به شول کشور های منطقه صاحب قانون اساسی بهتری از قانون اساسی سال  1964 بود؟

ابا کدام زعیم کشور های اسلامی به شمول کشور های منطقه مانند پاکستان، ایران، تاجکستان، عرب سعودی، اردن هاشمی، عراق، سوریه و غیره زعیم معتقد تر و مردمی تر، نظر به محمد ظاهر شاه داشتند.

شاه ایران ده ها هزار نفر توده یی  و مذهبی و مخالف رژیم خود را سر به نیست کرد، ملک حسین هفده هزار فلسطینی را قتل عام نمود، حکومت عرب سعوی دو سال قبل، یک ژورنالست را در سفارت ترکیه قطعه قطعه نموده و در بوجی ها به طیاره انتقال دادند، که ننگ تاریخی سیاسی حکومت جبار عرب سعودی است.

متأسفم که وقت نوشتن مقالات من، به جواب همچو مهملات ذوات کژ اندیش و  گپ های سفسطه آمیز شان میگذرد.

به جواب برقع پوش ویب سایت افغان جرمنی یعنی «یونس» نام، نیز پرداخته خواهد شد.

الله محمد25.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آقای غلام حضرت!

با تقدیم سلامهای گرم و دوستانه به شما محترم و آرزومندی صحت و سلامتی جناب عالی از بارگاه ایزد متعال تبصره شما عزیز از مطالعه بنده گذشت.

اول اینکه نام خدا نویسنده زیر دست هستید، که از طرز بیان تان معلوم است. دوم هم اینکه نوشته تان به غیر از یک نقطه بسیار مهربانه می باشد. از اینکه از زندگی شخصی تان و قبلگاه صاحب محترم تا ن نوشته اید زیادتر با شما محترم و هموطن عزیز  اشنایی پیدا شد. نمیدانم ریش سفید شده اید و یا خیر اما از نوشته تان معلوم است که بالاتر از ریش سفید شده اید. خداوند متعال شما را با اولاد های و جگر گوشتهای تان صحتمند داشته باشد که موضوع "قسم خوردن" تان مرا نا راحت ساخت که نبابد به ان سویه بحث صورت گیرد که چنین گردد. زیاد وقت است که با هم اشنا هستیم و بعضا با پیدا شدن سو تفاهم با هم بحثهای داشته ایم. نوشته شما شخصیت شما را برایم برازنده ساخته است. اینکه پدر مهربان شما موضوع "سایه خدا" را در ارتباط پادشاه برایتان اظهار داشته در اصل در تمام کشور مردمان عادی چنین فکر می نمودند که در آن یک فلسفه بزرگ در جامعه سنتی ما نهفته است که لزوم به تفصیل آن نیست. در ارتباط زندگی فرموده شما درست است و باید اضافه نمود که زندگی در جامعه بشری در اثر انکشاف هزار سالان گذشته تا امروز توسط بعضی از افراد جامعه برای بعضی دیگر تلخ ساخته شده است و این جریان تا کنون جریان دارد. اینکه بهتر گردد بنده در زمینه نظر خاص خود را دارم. مانند شما محترم بنده هم خود را محصور چیزی در زندگی نساخته ام و نخواهم هم ساخت یعنی خودم خودم هستم، اما تا جاییکه جریانات سیاسی کشور و جهان را درک نموده ام انرا اظهار آزاد هم می نمایم. 

 شما می نویسید:

۵--" استادان و بزرگان شما چند هفته پیش به شما توصیه نموده بود که خواندنِ نوشته های غلام حضرت ضیاع وقت است ولی شما ( ممکن از روی کنجکاوی)  توصیه های این آقایان را نادیده گرفته و تبصرۀ مرا خوانده و جواب هم ارائه فرمودید ولی گوستأخانه عرض کنم که:"

شما پخته می نویسید اما یک بار قلم تان  قی می نمایید و خام می اندازید یعنی استاد بنده کسی نیست و با چنین نوشته تا ن طرف مقابل تان را  هم تحریک می نمایید.  باید خود را اصلاح نمایید با این دانش تان. بنده خودم هستم و به تحریک کسی چیزی نمی نویسم. 

گر قرار بود یا قرار باشد با منطق صوری و " بیدل سُرائی "  وخوشحال خان سُرائی " در کُرۀ ماه مغازۀ آیسکریم سازی و آیسکریم فروشی دایر نمود ، که امروز ما و شما و احمد و محمود با هم هیچ مشکل فکری نداشتیم."

منطق صوری یعنی شما آدم هستید و آدم ها خصوصیات مختلف دارند پس شما هم خصوصیت  خاص خود را نظر به درک و فهم عمومی تان دارید و بعضا احتمال اینکه درک تان مانند همه ما درست نباشد وجود می داشته باشد.

"۶- - اقای داوود مومند با این لجاجتِ لجام گسسته اش هرگز نمیتواند ثابت کند که زندگی فلاکت بار افغانها در زمان سلطنت ( البته بعداً و تا به امروز ) در شأن و منزلت انسانهای باشد که در زیر هر متر مربع سرزمین شان گنجینه های گوهربار نهفته اند."

بنده هم در زمان سلطنت در افغانستان زندگی نموده ام در شهر و دهات چنین فلاکت را که شما می نویسید تصدیق نموده نمی توانم. درست است که همه اقشار جامعه با هم مساوی زندگی نداشتند اما به صورت مساوی از فضای صلح و ارامش بر خوردار بودند و هر کس به کار و بار خود مشغول. از نوشته شما چنین معلوم می گردد که بعد از سلطنت انچه بالای ملت امد خوب بود. 

"۷- - اقای داوود مومند  وجود اشخاص معدودِ فرهیخته و دانشمند را افتخارِ دستگاه سلطنتی می پندارد ( البته در دانشمند بودن و مستعد بودنِ این عزیزان فقید شک و تردید نیست ( خداوند مغفرت نصیب شان فرمایند ) ولی وجود چند اشخاص لایق و ورزیده در دامن بیست سی میلون افغانهای درمانده دقیقاً به این میماند که ( مثلاً )  سه چهار تا ستاره و مافوق ستارۀ فوتبال در کنار هشت یا نُه بازیکنان بی تجربه و غیر حرفه ای به مصاف یک تیم فوتبال حرفه ای بروند ، تلاش  این سه چهار ستارۀ ورزیده هرگز به کسب نتیجۀ مؤفقانۀ دلخواه خود نخواهند شد زیرا هیچ همآهنگی و حتی سنخیت با اعضای ضعیف و ناپُختۀ تیم خود ندارند."

شما در اینجا اشتباه تمثیل نمو ده اید. می توان چنین هم تمثیل نمود  که یک طیاره را دو نفر پیلوت به هدف می رساند با خدمات خدمه ان برای مسافرین ان. یک کشور دارای یک سیستم اداری می باشد که در راس رهبری آن قرار دارد.  بیست و سه ملیون افغان هم درمانده نبودند. انسان طبعتاٌ برای بقای زندگی در تپ و تلاش می باشد. درست است که برای بسیاری نان پیدا نمودن کار اسان نبود، اما در یک جامعه مسلمان، جامعه هم مسولیت دارد تا با هم همکاری نموده تا پاهینترین قشر نا توان به زندگی خود ادامه داده بتوانند. در بعضی موارد به خاطر دارم که چنین هم بوده.  در ساحات مختلف هرگاه بنده از دید فهم امروز خود انرا نگاه کنم کمبود ها  وجود داشته و همیشه وجود می داشته باشد که می بایست افراد مختلف جامعه   انرا با هم مسالمت امیز نه خشن قادر به حل ان گردند. 

"۸ - امّا سخن آخر و قاطع و غیر قابل رد شدن:"

توکل به خدا که چی می اید:

"مشکل اصلی و درونی ما افغانهای مدعی باسواد بودن و چیز فهم این است که:"

دیده شود  .

"بعضاً و یا غالباً حاضر هستیم که شوهر یا زن یا والدین یا اولاد یا حتی وطن و حتی معنویت را ترک و رها کنیم ولی حاضر نیستیم که از وابستگی نسبت به این و آن حزب و جریان فکری و سیستم های حاکم بر مقاطع تاریخی ( از سلطنت گرفته تا حاکمیت امروزی - که عدم کارآئی همۀ شان  هم ثابت شده ) دست بکشیم". 

شما در اینجا  از نگاه بنده درست فکر نه نموده اید ، زیرا   تا جاییکه بنده متوجه هستم بعد از تحولات که در کشور در این پنجاه سال امده همه به صورت مقایسوی به تجزیه وقایع می پردازند لا اقل از بنده چنین است نه اینکه  کسی به کسی وابسته باشد. وابستگی را بنده در اینجا نمی توانم تصدیق نمایم. 

"البته مهم نیست توضیح داده شود که این وابستگی روی چی انگیزه ها بناء شده بلکه نکتۀ چشمگیرِ کریه و ناپسند این است که می کوشیم با هر شیوۀ مشروع و نامشروع نه تنها این وابستگی خویشرا توجیه کنیم بلکه با هر قیمتِ که شده آنرا بدیگران و حتی " فیلِ تاریخ " هم بقبولانیم و از فرط مستی به عواقب ناگوار اخلاقی آن اصلاً بی اعتناء می باشیم. "

تبصره بالا موضوع را حل نموده، زیرا مسله وابستگی مطرح نیست، بلکه مقایسه جریانات اجتماعی. 

"۸ - ضمن عرض معذرت از تلخ گوئی ام،"

لازم به معذرت نیست توپ را تا دهن گول رسانیده اید و  فقط با یک دکه  داخل می گردد.  

"در صورت مشاهدۀ واکنش نامناسب و غیر مؤدبانۀ احتمالی از سوی احمد و محمود،  درجۀ حرارت جواب بعدی ام بسیار بالا خواهد بود."

امید است بنده توانسته باشم مودبانه چراغ تان را روشن نگاه نموده باشم. 

"۹ - مؤفق باشم و مؤفق باشند و مؤفق باشید اقای ا.م از کشور المان."

 تشکر از کشور پادشاهی سویدن. 

به هوس داد قناعت دهم و ناز کنم

دل بی دردی اگر با من بیدل بخشند

غلام حضرت24.06.2024سویدن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png

​جناب اقای ا.م! ضمن سلام متقابل ، عرض شود:

۱ - گرچه من عادت ندارم سوگند بخورم ( البته قسم یا سوگند خوردن خصلت دوکاندار کم فروش و کچره فروش و گران فروش و یا زوج ناراضی از یکدیگر ، میباشد)  با اینهم به سر اولاد هایم قسم میخورم که محتوای تبصرۀ دیروزی ام اصلاً متوجۀ شما نبوده بلکه یک نظر عمومی بود.

۲ - و دوباره قسم میخورم که در بیان خاطره ام که ذیلاً عرض خواهد شد حتی یک کلمه دروغ هم نهفته نیست:

" پدر من یک مامور دولت و ریش تراش و در عین حال یک شخص سُنی مذهب معمولی بود که البته مطالعۀ دینی هم داشت و به من در سِن ده یازده سالګی قرآن و فرائض دینی آموخت. ایشان به این عقیده بود که " شاه " سایۀ خداوند میباشد که البته بنده هم تحت تأثیر این عقیده قرار گرفته بودم. پدرم قصص القرآن و قصه های اصحاب پیغمبر را نیز با آب و تاب برایم بیان مینمود که با شنیدن قصه های بعضی اصحاب، از فرط شوق و ذوق مذاق دهانم به مستی و طغیان می افتاد ( البته برخی از عقائد پدرم حیثیت میراث مادی نداشتند که من مثلاً مکلف به حفظ آن باشم ).به مرور زمان در سایۀ تعقل و مطالعه و مشاهدۀ بسیاری از واقعیات، گوش به فرمان استقلال فکری خویشتن شدم و برای خود راهِ فکری دیگر انتخاب نمودم و مطمئن هستم که روح پدرم امروز ساختار فکری - عقیدتی مرا به رسمیت شناخته.

القای " شاه سایۀ خداوند است " باعث شد که من در زمان عدم بلوغ جسمانی - فکری با بعضی از همصنفی هایم که خود را روشنفکران( هر چند صغیرالتحلیل و صغیرالجثة  ) می پنداشتند پیرامون اوضاع روز،  بحث های داغ ( هر چند در سطح یک نوجوان نابالغ یا نزدیک به بلوغ ) مینمودم و همواره از ضرورت وجود " شاه " آنهم با انگیزۀ مذهبی دفاع مینمودم".

۴ - زندگی هم مثل غذای پاکستانی ها یا بسیار شیرین میباشد یا بسیار تلخ. 

شیرینی اش ( حداقل برای بنده ) این بوده که همزمان با سیر عُمر و عبور از مرحلۀ بلوغ جسمی - فکری ، شاهد حوادث شگفت انگیزِ سیاسی - اجتماعی ( چی در سطح وطنی و چی در سطح جهانی ) بودم و بودیم و بودند.

برای من احمقانه است که در بعضی القاآت پدرم و سلطنت و جمهوریت و هفت و هشت ثور و شش جدی و وقایع بعدی ( بشمول اوضاع امروزی ) خویشتنرا محصور و زندانی نمایم. بسیار طبیعی است که تماشای اوضاع گذشته ( در حال نوجوانی ) در عُمر میانسالی یا پیری طور دیگر تفسیر و تبصیر و تعبیر شود.

۵-- استادان و بزرگان شما چند هفته پیش به شما توصیه نموده بود که خواندنِ نوشته های غلام حضرت ضیاع وقت است ولی شما ( ممکن از روی کنجکاوی)  توصیه های این آقایان را نادیده گرفته و تبصرۀ مرا خوانده و جواب هم ارائه فرمودید ولی گوستأخانه عرض کنم که:

اگر قرار بود یا قرار باشد با منطق صوری و " بیدل سُرائی "  وخوشحال خان سُرائی " در کُرۀ ماه مغازۀ آیسکریم سازی و آیسکریم فروشی دایر نمود ، که امروز ما و شما و احمد و محمود با هم هیچ مشکل فکری نداشتیم.

۶- - اقای داوود مومند با این لجاجتِ لجام گسسته اش هرگز نمیتواند ثابت کند که زندگی فلاکت بار افغانها در زمان سلطنت ( البته بعداً و تا به امروز ) در شأن و منزلت انسانهای باشد که در زیر هر متر مربع سرزمین شان گنجینه های گوهربار نهفته اند.

۷- - اقای داوود مومند  وجود اشخاص معدودِ فرهیخته و دانشمند را افتخارِ دستگاه سلطنتی می پندارد ( البته در دانشمند بودن و مستعد بودنِ این عزیزان فقید شک و تردید نیست ( خداوند مغفرت نصیب شان فرمایند ) ولی وجود چند اشخاص لایق و ورزیده در دامن بیست سی میلون افغانهای درمانده دقیقاً به این میماند که ( مثلاً )  سه چهار تا ستاره و مافوق ستارۀ فوتبال در کنار هشت یا نُه بازیکنان بی تجربه و غیر حرفه ای به مصاف یک تیم فوتبال حرفه ای بروند ، تلاش  این سه چهار ستارۀ ورزیده هرگز به کسب نتیجۀ مؤفقانۀ دلخواه خود نخواهند شد زیرا هیچ همآهنگی و حتی سنخیت با اعضای ضعیف و ناپُختۀ تیم خود ندارند.

۸ - امّا سخن آخر و قاطع و غیر قابل رد شدن:

مشکل اصلی و درونی ما افغانهای مدعی باسواد بودن و چیز فهم این است که:

بعضاً و یا غالباً حاضر هستیم که شوهر یا زن یا والدین یا اولاد یا حتی وطن و حتی معنویت را ترک و رها کنیم ولی حاضر نیستیم که از وابستگی نسبت به این و آن حزب و جریان فکری و سیستم های حاکم بر مقاطع تاریخی ( از سلطنت گرفته تا حاکمیت امروزی - که عدم کارآئی همۀ شان  هم ثابت شده ) دست بکشیم البته مهم نیست توضیح داده شود که این وابستگی روی چی انگیزه ها بناء شده بلکه نکتۀ چشمگیرِ کریه و ناپسند این است که می کوشیم با هر شیوۀ مشروع و نامشروع نه تنها این وابستگی خویشرا توجیه کنیم بلکه با هر قیمتِ که شده آنرا بدیگران و حتی " فیلِ تاریخ " هم بقبولانیم و از فرط مستی به عواقب ناگوار اخلاقی آن اصلاً بی اعتناء می باشیم. 

۸ - ضمن عرض معذرت از تلخ گوئی ام،   در صورت مشاهدۀ واکنش نامناسب و غیر مؤدبانۀ احتمالی از سوی احمد و محمود،  درجۀ حرارت جواب بعدی ام بسیار بالا خواهد بود.

۹ - مؤفق باشم و مؤفق باشند و مؤفق باشید اقای ا.م از کشور المان.

الله محمد24.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​دوستان گرامی!

با عرض ادب.

توجه تان را به چند مطلب در ارتباط نوشته اخیر  محترم  فواد ارسلا می خواهم:

نامبرده در نوشته خود می نویسند:

"بعد از نشر مقالات محترم نجیب داوری در ارتباط به دلایل  اصلی مثل  پلان  کانال قوش تپه و استفاده مشروع افغانستان از آبهای دریای آمو در مقایسه به اتهام کهنه و ضعیف صمد غوث که عصبانیت رئیس جمهور داود در مقابل برژنف را سبب خشم شوروی و عواقب آن عنوان میکردند، یکبار دیگرمباحث تحلیل منطقی و مستند و مباحث احساساتی و افترا در مورد آن دوران از سر گرفته شده است. "

در تینجا نوشته محترم ارسلا متوجه بنده بوده که    بدون احساسات موضوع را برای  محترم داوری ذکر نمود ام، یعنی نوشته ام قبل از همه باید موضوع حصه آب افغانستان با دولت شوروی انوقت از نگاه حقوقی حل می گردید،  زمانی از انها تقاضا به عمل امده بود تا طرح تخنیکی این پروژه را تمام نمایند. اینک اقتباص قسمت از دیالوگ :

 محترم داوری بعد از تبصره بنده بالای مقاله شان  می نویسد : 

"و بخاطر مباحثه و آشکار شدن بیشتر حقایق در زمینه سوالاتی را مطرح کرده ائید. "

 بنده برایشان نوشتم:

"هرگاه تبصره بنده دقیق مطالعه گردد در آن سوالء را طرح نه نموده ام.، بلکه از نگاه منطق موضوع جریان را تجزیه و تحلیل نموده ام. "

بعد از تبصره بنده بالای مقاله نامبرده که می بایست موضوع حق ابه افغانستان در قدم اول لا اقل همزمان با تقاضای طرح تخنیکی استفاده از آن  با دولت شوروی بحث می شد وی برایم می نویسندکه:

"   شاید افغانها فکر میکردند که روسها در امر بهره برداری از آب دریای آمو با آنها سرمناقشه را باز نکنند. " 

خواننده با فهم درک می نماید که این "شاید" در سطح یک دولت به کدام سویه بی معنی است. دوستان گرامی حتماٌ همهء بحث و تحلیل و تجزیه بنده را خوانده باشند که اضافه نوشتن ضیاع وقت است، که خارج از هر نوع احساسات را نشان می دهد.  در نوشته های بنده اصلاٌ احساسات وجود ندارد و اگر دارد همان نقطه باید بر جسته گردد، بلکه منطقی افکار درون مقاله را بررسی نموده ام. 

محترم ارسلا  می نویسند:"  یکبار دیگرمباحث تحلیل منطقی و مستند و مباحث احساساتی و افترا در مورد آن دوران "

یعنی باید قبول نمایم   که مباحث انها منطقی و مستند است و از دیگران احساسات و "افترا". 

افترا معنی دروغ را می دهد. بنده ضرورت به دروغ گفتن را ندارم و جای دروغ گفتن هم نبود، زیرا بنده نوشته های مقاله را تجزیه و تحلیل نموده ام. هر گاه همان قسمت "افترا" را می نوشتن بهتر بود تا معلوم می گردید. چون  قدرت رد منطق استدلال را در تبصره ندارند انرا   " افترا" مهر می زنند ،  یعنی در نهایت خود محترم در مقاله حاضر خود "افترا" نوشته است. چنین انسان ها می خواهند خواننده ها را درس بدهند و سیاست اقتصادی دولت شوروی را برای ما انجا توضیح نمایند. 

 بنده از تبصره و بحث اضافی بالای موضوع صرف نظر نموده اما خداوند محترم داکتر خالدی را خیر بدهد که با معلومات ها و تجارب علمی که داشتند همزمان با صرف نظر نمودن  بنده از تبصره بی موجب تبصره نمودند که:

" هیچ خطری از آن در آبیاری زمینهای زراعتی از بکستان و ترکمنستان اتخاد شوروی متصور نبود." 

به اساس تبصره بالا موضوع آب مشکل اساسی  در مشاجره 1977 مسکو  بوده نمی توانست ،  بلکه محتویات صحبت ماه اگوشت 1976 بین مرحوم داود خان و مرحوم کسینجر یعنی اقدام به تغیر سیاست داخلی و  خارجی  بعد از سه سال انقلاب و یا کودتای سرطان که در آن به وضاحت معلوم می گردد، که دولت شوروی اعتماد و اعتبار اولیه خود را باید از دست  داده باشند. 

با وجودیکه بنده سالیان قبل بالای این مصاحبه تبصره نموده ام که  جانب افغانی در یک سطح پاهین با امریکاییان بر خورد دارد، اما  لازم می دانم چند نقطه را توضیح نمایم. 

  در قسمت اقتصادی خواننده گان اگر به ملاقات مراجعه کننددیده می شود که  به صورت واضع جانب افغانی کچکول یعنی دهن  را باز نموده و می گوید بپرداز .نشر این اسناد نشان می دهد که به کدام سویه   افغانستان توسط رهبران آن،  گاه به امریکا 1976 و گاه به شوروی  1977   بدون اینکه  متوجه گردند خود و کشور را حایل به کشمکش های بین المللی می نمایند که در نهایت سر نگونی را با خود می آورد. 

  قسمت بسیار کم مذاکره  طور مثال در ساحه امنیت/اگوست 1976:  

"داود: من میخواهم اضافه کنم که در منطقه ای ما انواع مختلف منافع و ایدیالوژی ها با یکدیگر در اختلاف  هستند ، و زمانی که این منافع و ایدیالوژی ها مختلف با یکدیگر در تماس میشوند همیشه مشکلات  بوجود می آید. بنا ًء من فکر میکنم توانائی های که شما در اختیار دارید به مراتب بزرگتر و کاملتر از وسائل و توانائی های که ممالک کوچک در اختیار دارند. "

"کیسنجر: از آنجائی که این بهتر است که در مورد این موضوع در موقعی بحث کنیم که من خودم اینجا هستم ، به عوض این که از طریق تیلگرام وغیره ، شما از همه زیاده تر در مورد کدام خطر مشخص پریشان هستید- تهاجم و حمله به خاک شما؟"

کیسنجر در هوا متوجه موضوع شده و چون قدرت سیاسی پکت وارسا به رهبری شوروی  را دقیق می دانست، نمی خواست موضوع درز پیدا نماید که موضوع تلگرام و غیره را طرح می نماید.  کیسنجر  باید عاجل    دعوت  شده باشد تا تغیر جهت سیاست کشور برایش اعلان گردد.   

"داود: من فکر نمیکنم تجاوز از خارج کدام چیزی باشد که به وقوع بپیوندد . ما ترسی در آن مورد نداریم ،"

ادامه گفتار:

"مگر در مورد چیزی که پریشان هستیم خرابکاری از داخل میباشد. ما با همسایگان خود روابط خوب داریم و در این موقع کدام ترس از تجاوز همسایه ها را نداریم.  ...   اگر خطری را برای مملکت ما احساس کردند ویا دیدند لطفا  به زودترین فرست ممکنه ما را اطلاع  بدهند. "

قسمیکه معلوم می گردد  در مدت سه سال حکومت  مرحومی فعالیت های عمیق سیاسی در برابرش  وجود داشته است. به نظر بنده امریکا یی ها به مشکل می توانستند وی را کمک نمایند. با وجودیکه کیسنجر اماده کی شان را غرض کمک در زمینه ارایه می دارند . کیسنجر می فرماید:

"   اگر من تذکرات جناب رئیس جمهور را درست فهمیده  باشم هردو خطرات امنیتی داخلی و خارجی را در بر میگیرد. "

"داود: بلی هردو خارجی و داخلی."

به نظر بنده در اینجا موضوع کاملاٌ روشن می گردد و این سند مذاکره به هر طریق بوده باشد باید بدست دولت شوروی و حتی به گوش مخالفین داخلی وی رسیده باشد. یعنی دولت شوروی حتماٌ علاقمندی شدید به این داشته تا محتویات این مذاکره را بداند. حتی می توان بر خورد  1977 مسکو را از شکم همین مذاکره بیرون نمود. دولت شوروی که از زمان صدارت مرحوم داود خان به همکاری های نظامی و اقتصادی به کشور مشغول بوده اند در اینجا از هر نگاه خود را متضرر می دانسته اند و مخصوصاٌ سیاسی   در   شرایط به اصطلاع جنگ سرد بین دو ابر قدرت انزمان. 

نفس را بعد از این در سوختن افسانه می سازم

چراغی روشن از خاکستر پروانه می سازم


بیدل 

   

محمد داؤد مومند23.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​نوشتۀ پریشان و فاقد بنیان علمی و تلاش پوشاندن واقعیت های تاریخ معاصر و بخصوص دورانی که ما شاهد عینی آن دوره بودیم، در مورد دورۀ سلطنت اعلیحضرت محمد ظاهر شاه که در واقعیت  امر، همان دورۀ دهۀ دیمکراسی است، مرا به یاد فرمودۀ داهی بزرگ تاریخ ملت افغان یعنی خوشحال بابا انداخت مشعر بر اینکه:

خدای لا هم ځنی خلاص ندی که پوهیږی
چی ترسا یی د عیسی بولی پدر

بعد از دورۀ وضع قوانین در کشور، در عصر غازی امان الله و بعد از دورۀ دیمکراسی در زمان صدارت شاه محمود خان غازی که از طرف عناصر و گروه های چپی و ذواتی متعلق به خاندان سلطنت و  عناصر فتنه گر مذهبی مانند سید اسمعیل بلخی که او را احمقانه خطاب علامه داده اند و این ملای مفسد به همکاری خواجه نعیم قوماندان کابل میخواست که در روز سال نو، هم پادشاه و هم شاه محمود خان غازی را به شهادت برسانند و یک دورۀ دوم اعتشاش سقوی را، بر کشور مستولی سازند، و اخیراً با دورۀ دهۀ دیمکراسی، که ملت افغان برای اولین بار مفاهیمی از دیمکراسی را در مقایسه با استبداد صد ساله در تارخ کشور، با چشم سر میدیدند و ان را با ادوار قبلی حکومت داری در کشور و اکنون با مقایسه با ادوار بعدی در میزان مقایسه قرار میدهند، به جرئت میتوان آن را دورۀ طلایی حیات تاریخ معاصر خواند.

رشد دیمکراسی در یک کشور  دارای حد اقل سواد و جامعۀ نهایت سنتی، کار یک روزه نیست، در دورۀ حیات ما، بسیاری صاحبان رسوخ از واسطه کار میگرفتند که اولاد خود را از فرستادن به مکاتب مانع گردند، اصلاً درک نام و عنوان دیمکراسی نه تنها رای مردم عادی بلکه به اصطلاح روشنفکران قابل درک نبود، و برای بسی ها، مانند همین خیال پرداز تا همین اکنون قابل درک نیست.

متکی بر مصرحات قانون اساسی سال  1964 تمام اتباع افغانستان حق رای دهی را حاصل نمودند ولی در مهد دیمکراسی جهان یعنی اضلاع متحده، در سال 1965 یعنی یکسال بعد تر از تسوید و تدوین و تصویب و توشیح قانون اساسی اففغانستان بود، ک (حق رأی دهی) برای تمام اتباع اضلاع متحده، بخصو ص سیاه پوستان حاصل گردید، یعنی مدت تقریباً  150 سال را دربر گرفت که امریکا به تبعیض نزادی حد اقل در چوکات قانونی خاتمه داده و برای شان حقوق مدنی و انسانی شان را اعاده گردد .

ولی این آغای که به بیماری تشوش فکری مبتلاست، میخواهد افغانستان اندرین باب هزار چند از جامعۀ اضلاع متحده جلو تر باشد.

قانون اساسی سال  1964 در تمام ادوار بعدی  از داؤد خان گرفته تا جمهوریت های  لیبرال ساخت اضلاع متحده ، مدل و مرجع تقلید و الهام بود.

قانون اساسی سال 1964 از نظر مصرحات  و ارزش های دیمکراتیک  خود در کشور های منطقه نظیر نداشت.

امیوارم استاد بزرگوار و داشمند بزرگ حقوق اساسی داکتر صاحب تره کی، در مورد اظهار نظر فرمایند.

شاه افغانستان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه از نظر تفکر و اعتقاد به عدالت نسبی و شیوۀ عادلانه دولت داری، در کشور های منطقه مانند: پاکستان، ایران، عرب سعودی، اردن، عراق، سوریه، عراق و غیره نظیر و مانند نداشت.

آیا این خیالباف میتواند قانون اساسی بهتری را در تمام کشور های منطقه، نظر به قانون اساسی سال 1964 افغانستان نشان بدهد؟

ایا این خیالباف میتواند، یک زعیم و پادشاه به شمول رئسای به اصطلاح جمهور کشور های منطقه و اسلامی را با مقایسه با شخصیت و تواضع و تفکر عدالت خواهی علیحضرت محمد ظاهرشاه به ما نشان بدهد؟

این خیال است و محال است و جنون

متکی بر اصطلاح و مقولۀ قول دوست بزرگوارم محمد رسول خان پشتون، رهبر حرکت ویش زلمان همچو شعار های میان تهی در حقیقت (گوزاتی) بیش نیست.

الله محمد23.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم   کاسی صاحب گرامی!

با عرض سلام و احترام به شما برادر و هموطن عزیز و مهربانم از ارسال مضمون فوق العاده جالب تان یک جهان تشکر که خاطرات بسیار زیاد را برای بنده  عکس مضمون زنده ساخت که چند سطری در زمینه تحریر میدارم:

شما چندی قبل یک تبصره کوتاه در زمینه جهان سوم که کشورهای صنعتی انرا اختراع نموده اند به شکل انتقادی نوشته بودید که زیاد خوشم امد. شما در زمینه کاملاٌ حق به جانب بودید که می خواستم یک تبصره نمایم اما فرست مساعد نشد، زیرا خود بنده در اوایل که آلمان آمده بودم در  بعضی جا ها می خواندم "نان برای جهان سومBrot für die dritte Welt". با بعضی دوستان که بحث می نمودم می گفتم باید پنجه و قاشق اینها را خرید و با آن غذا خورد ، عوض خوردن با  دست تا جهان سوم نباشی.   خلاصه از نظر روانشناسی با چنین یک تفهیم کشور های ما را به هر طرف بردند تا انکشاف نماید که نتیجه ان به همه ما معلوم است. 

قسمیکه در عکس مشاهده می گردد به چنین حالت جهان سوم خطاب می گردید، زیرا کافی موتر ها ساخت کشور های صنعتی در سرک ها دیده نمی شد و به فروش نرسیده بود .

مردم با پای پیاده و یا بایسکل و در دهات بالای حیوانات برای رفع احتیاجات روزانه خویش مصروف زندگی بوده اند. یعنی     پیاده روی بری صحت شان مفید بوده و از طرف دیگر از غم دود و صدای موتر شش و روان شان ارام بوده. قسمیکه در عکس مشاهده می گردد مردم لباس در جان داشته اند و از فقر لچ در سرک نمی گشتند  و چون در حرکت بوده اند حتماٌ نان خوردن هم داشته اند. دو نفر پولیس هم نزدیک اسپ گادی با هم غرض نظم عامه حضور دارند. 

برای همان مقدار وسایل نقلیه قسمیکه در عکس دیده می شود در جاده ترافیک هم فعال بوده و همه چیز  با نظم و ارامش خاص خود پیش می رفت، اما همه انرا بنام جهان سوم و کشور های پس رفته با  ایدی لوژی های و عقده های مختلف سر به نیست نمودند چی در اسیا و چی در افریقا یعنی این هم قسمتی از انکشاف اجتماعی تاریخ بشر باید به شمار رود. فقر اصلی انسان ها در عدم قناعت شان است. 

در دهات و قصبات کشور حتی بهتر از حالت عکس مقاله نشر شده  زندگی در جریان بوده است.  بنده دیده بوده ام که دهقان و زمین دار با هم پهلو به پهلو کار روزانه شان را اجرا می نمودند و حتی از یک فامیل بوده اند. اینکه در بعضی موارد طور دیگری بوده باشد نا ممکن نبوده اما حالت عمومی نداشته است. مسلم که پیشرفت و ترقی چیزی خوبی است اما نه به آن قیمت که ما پراختیم و به ان هم نرسیدیم. 

تا جاییکه به خاطرم می اید و خودم در خوردی انجا رفته ام در نزدیک همان عکس در پل باغ عمومی یک شفاخانه وجود داشت که مردم را مجانی تداوی می نمود. 

قابل تذکر است که بنده اسم "کابل" را که در مقاله در کتبه های مختلف تاریخی از آن  ذکر گردیده در تورات هم خوانده ام  که سالیان قبل که از مطالعه ام گذشته است . قدامت تورات هم کم تر از سه چهار هزار سال نیست.  

خلاصه در مقاله ارسالی شما محترم عکسی وجود دارد  که پر است از خاطرات خوب . یک کشور فقط در یک فضای ارام می تواند. زنده و سلامت و خوش و ارام باشید. 

جنس درد بی کسی کم نیست در بازار ما

گر شنیدن مایه دارد ناله سودا می کند


بیدل 

  


زمری کاسی23.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
دیوار مدعا
گل میرود زدستم پالیده آشــــــــــنارا
چون لاله می پرستم بر گل قسم شمارا
( با دوستان مروت ) قربان عشق حافظ
در فکر حق نگنجد ( با دشمنان مدارا )
مشرق دکان مذهب مغرب مکان شیطان
جنت به دوزخ افتاد افغان گذاشت پارا
سرپوش سرفرازان لیلامی زمــــان شد
دست دعا نپوشد بی شرمی حــــــیا را
سقف فلک شکستن دیوار مدعــــا بود
از سنگ آسمانی سر میده شد گـــــدارا
این شیخ وخواجه ایشان اولاد چالباز اند
محتاج اولیاییم رسوا کند بـــــــــــلا را
آخـــــــــــر ستمگران را الله ز پا در آرد
زنجیر نیست لازم زولانه خـــــــــــدا را
سیرآب جو بمیرم یکـــــــدو قمار کرده
لبیک اگــــــــــر نماید حافظ سلام مارا
نسیم نسیم
.
( دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا )
شاهکار خواجه شیر


الله محمد23.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم غلام حضرت!

با عرض سلام و احترام به شما و آرزوی سلامتی تان، تبصره شما را مطالعه نمودم که بنام "عرایض متفرقه" اشارت های در ان است که فهمیده می شود در ارتباط تبصره های بنده می باشد که ضرورت تبصره بنده را ایجاب نمود. 

 1" -چهل سال سلطنت ظاهرشاه محصول  هنر و درایت خودش نبود بلکه محصول طوفانِ خاموشِ جنگ سرد بود  " .

جنگ سرد بعد از ختم جنگ جهانی دوم  در اواخر سال 1945 شروع گرفت که مدت اضافه از ده سال سلطنت گذشته بود و در جریان سی سال باقی مانده قسمیکه معلوم گردید فعالیت جناح چپ جنگ سرد جهانی با همکاری مسوولین اداری کشور ما موفقانه در کشور رخنه نمودند که بلاخره منجر به کودتای 1973 شدند. یعنی کس خاموش نبود و خاموش بوده هم نمی توانست زیرا تاریخ و تاریخ جهان یک جریان لا ینقطع می باشد

2-"  فرزندان ظاهرشاه یگانه فرزندان یک شاهِ زمان خودش بودند که هیچ تلاش جهت کسب علم و دانش مبذول نداشتند "

این مشکل را باید با فرزندان مرحوم نامبرده حل نمود. ضمناٌ قابل تذکر است که بنده فقط تحلیل وقایع را می نمایم نه طرفداری کسی را و از چنین تیپ انسان ها نیستم.  

 3-"مضحک ترین مقوله ایکه همواره شنیده میشود این است که گویا دورۀ ده سالۀ دموکراسی یک دورۀ طلائی بوده.  کدام دموکراسی؟"

بنده هیچگاه این را نه نوشته ام، اما فکر می کنم هرگاه انرا به مقایسه حالات که بالای کشور امد گرفت، درست است. 

4-"اصلاً انتصاب صدراعظم و تحمیل آن بر پارلمان!  خلاف دموکراسی میباشد،  اصلاً سلطنت توأم با حکومت ضد دموکراسی میباشد."

به نظر بنده منطق شما در قسمت اول نوشته معقول است،  که باید اینرا با حقوق دانان از نگاه حقوی و سیستم های این چنینی که در جهان معمول بوده باشد توضیحات  خواست. هرگاه محترم داکتر تره کی این نوشته را بخوانند و روشنی در زمینه بیاندازند خارج از مفیدیت نیست.

اما در قسمت دوم باید عرض نمود که بنده مثلاٌ چنین چیزی یعنی سلطنت و حکومت در انگلستان و هالند و غیره کشور های شاهی اروپا و جا های دیگر که سیستم دیموکراسی دارند :ضد" همدیگر را تشخیص داده نمی توانم.  

5-"کدام دموکراسی؟  دموکراسی باید ملزم و مکلف به ایجاد بستر جهت شگوفائی علمی - اقتصادی - اجتماعی - سیاسی - فرهنگی و غیره بوده باشد که ما شاهد هیچگونه پیشرفت در هیچ عرصه نبودیم."

هیچگونه پیشرفت در هیچ عرصه غیر عادلانه است. با چنین طرز تفکر هر نوع پیشرفت هم ارایه گردد قابل قبول شما شده نمی تواند، زیرا باید طرف تایید شما باشد در غیر ان پیشرفت نیست.

6-"دهۀ دموکراسی بخاطر قمار پنهان بین دو سه ابر قدرت وقت،  ایجاد شد نه به بخاطر تنویر افکار عمومی افغانها."

یعنی در کشور ما همه چیز پنهان است و وقتی پنهان بود منطق انرا هم نمی توان فهمید. منطق بنده  این تیوری پنهان را تصدیق نمی توا ند.   مسایل داخلی کشور بوده که منجر به ان شده. خالق این پنهان کاری و  قمار باید فکر شما باشد. 

7 -" کدام شخص یا کدام شخصیت بتاریخ ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ یا بعداً از غمِ سقوط سلطنت دچار سکتۀ مغزی یا قلبی شده که امروز احمد و محمود بعد از گذشت ۵۲ سال برای سقوط سلطنت سِنه زنی می کنند و بر مخالفین ظاهرشاه و سلطنتش خاموشانه نفرین می فرستند."

با وجودیکه فکر نمی کنم هدف تان بنده باشم، اما بنده هیچگاه به سینه زنی علاقه ندارم و به کس هم در پنهان نفرین نمی فرستم. اگر دلیلی داشته باشم ارایه میدارم و انهم به حیث یک فرد آن کشور مانند همه. نه طرفداری از این و یا ان.

 9-"و امّا توصیه برای آمادگی جهت تحمل تلخی حقائق:"

تشکر، امید قابل قبول شده بتواند. 

10-"با سواد کسی نیست که در مراکز علمی و دانشگاه های معتبر غربی درس خوانده باشد بلکه با سواد حقیقی کسی است که از شرّ تحلیل های انحطاطی و انحرافی شان نسل جوان و سالخورده در امان باشد."

یعنی نسل جوان و سالخورده انقدر بی سواد است که قادر به این نیست "انحطاط و انحراف" را تشخیص دهد و انرا با فکر کور خود قبول می نمایند  و باید طوری تحلیل گردد که این بی سوادان فکری راضی نگاه داشته شوند. این را گویند جهان دیجیتال. 

11-"به کدام جرئت اخلاقی و علمی بخود اجازه میدهیم که فریاد و هورا بکشیم که گویا جنگ مسلحانۀ طالب علیه ناتو و امریکا یک جنگ فرسایشی ( نه نمایشی ) و جنگ رهائی بخش بوده و ناتو را وادار به اعتراف شکست نموده؟  آیا ارائۀ اینگونه تحلیلها برای اشخاص مدعی سواد و دانش مایۀ خجالت نیست؟"

هرگاه  تفکر شما را معیار جریانات تاریخ بیست سال گذشته کشور قرار بدهیم   درست فکر می نمایید "مایه خجالت" است، اما چنین نیست. اینجا باید از شروع 2001 حکومات فساد به تمام معنی شروع به تفصیل نمود با بمباران ملت افغانستان توسط ناتو و بر خواستن مقاومت در برابر ان تا  صاحب کلمه "خجالت" از خجالت ، خجالت بکشد .

12-"اگر این مسئله را بپذیریم که امریکا از طالب شکست خورده پس باید این را هم بپذیریم که امریکا یک کشور متجاوز و استعمارگر میباشد و طالب فرشتۀ نجات. "

طالب فرشته نجات نیست بلکه مردم افغانستان که طالب هم عضو ان است  فرشته نجات هستند که به انواع مختلف قربانی شده اند و رنج را در جنگ متحمل شده اند. اینکه امریکا متجاوز است و یا نیست باید از خود شان سوال گردد. 

 13-"امروز فقط ادعا داریم که طالب قهرمان است و به دشمنان طالب منحیث دشمن افغانها نگاه نه می کنیم ( غیر مستقیم به جنگ زرگری ایمان آورده ایم ) و فضاحت بارتر اینکه ادعا داریم که ملت افغان در مبارزۀ طالب علیه اشغالگران، سهم سنگین داشت در حالیکه ادعای جنگ و پیروزی طالب علیه امریکا بزرگترین طنز قرن بیست و یک ثبت تاریخ خواهد شد."

بلی این ملت افغانستان بود که در جنگ متجاوزین سهم سنگین داشت. هر فرد جنگجو از خود در ولایات و ولسوالی ها و قصبات افغانستان فامیل داشتند و ارتباطات فامیلی. خوب به خاطر دارم که هر روز مخصوصاٌ بعد از 2004 که مردم متوجه شدند که حکومت در غم خود است و کمک های جامعه جهانی زندگی انها را بهتر نمی سازد و نا رضایتی اوج گرفت، طالبان هم به نظم جدید خود شروع و مسلحانه علیه حکومت و اشغالگران فعال شدند که در اثر ان جنگ اهسته اهسته شدت گرفت. روزانه در اخبار می امد از بیست الی صد جنگجو طرف طالبان کشته و یا زخمی شده . جنگ هم هوایی بود و هم زمینی. همین اکنون به خاطرم می اید که در محافل خوشی مردم بمب یا قصدی و یا غیر قصدی انداخته می شد. جنگ  چی زمینی ،  این جریانات باعث گردید روز به روز مردم متضرر،  جانب مقاومت مسله را گرفته که به سویه موضوع حاد گردید که قوای خارجی در سال 2009 اعلان خروج خود را الی سال 2014 نموده که در جریان ان به قوای نظامی خود همه اضافه نمودند و بمباران ادامه داشت که در قندز تنها صد ها بی گناه را از هوا کشتند و غیره. در ادارات فساد ، رشوت و غیره یعنی مردم  به ستوه امده بودند. فضای عمومی تمایل به حکومت به صفر تقرب نموده با همه تقلبات انتخاباتی و غیر و غیره. 

فلهذا "فضاحت بارتر" شما فضاعت بار فکر تان را هویدا می نماید و    صدق ندارد   که ادعا گردد مردم یا خاموش و یا هم غیر خاموش سهم سنگین در پیروزی طالبان علیه امریکا نداشته اند. اینکه برای شما طنز تاریخ است، باشد اما برای بنده نیست. 

1-"من هیچگونه پدر کُشتگی و خصومت با طالب ندارم ( فقط خواهان زندگی آرام و آبرومند هموطنان عزیز ام میباشم ) ولی شیوۀ حکومتداری طالب و پنهان نمودن حقائق مبنی بر چگونگی استیلای طالب و زد و بند با امریکا و همچنین تبلیغات مرموزانه و کج اندیشانۀ طرفدارانِ خارج نشینِ طالب،  غیر قابل تحمل میباشد، تبلیغات طرفداران طالب و خاموشی غربیها  مصداق این ضرب المثل میباشد:"

شما خود را نام خدا بسیار زیرک فکر می کنید. شیوه  حکومت  داری طالب مربوط خود شان است نه شما بالای ان کدام تاثر دارید و نه  بنده. تا جاییکه امکان دارد نقاط که نمی تواند قابل قبول مردم  باشد باید ذکر گردد. بنده طرفدار طالب یک بار قبل هم به شما اظهار داشته ام نیستم بلکه طرفدار ارامی و ارامش کشور . لطفاٌ از اتهام بستین دوری و اجتناب نمایید. هرگاه شما نوشته های بنده را تبلیغات می دانید تبلیغات به حق و واقعیت است. چون سویه فکری تان پاهین است انرا تبلیغات به طالب می دانید.  

11-"" میتوان بر شانه های یک شخص نجیب سوار شد ولی نمیتوان وی را خر فرض نمود ".

خر فرض نمودن این" شخص نجیب"  حماقت مطلق است، زیرا خر خصوصیات بسیار بالا دارد نسبت به انسان  .  این شخص فکر می کند که نجیب است اما در حقیقت فکر پر از نجاست است.  . 

12-"به هر حال،  شانه های افغانهای درمانده و خسته باید تا به کی احساس سنگینی احسان گذاری طالب مبنی بر برقراری امنیت جانی ، نمایند؟  و تا به کی باید منتظر شکستن سکوت غربیها مبنی بر بیان حقائق، باشند؟  و تا به کی باید منتظر گنجانیدن اصلِ ( سیر نمودن شکم بیست میلون انسان بی گناه مشمول مراعات و تأمین حقوق بشر تلقی میشود )  باشند؟"

تا وقتی که شما اصلاح گردید که چنین اتهامات را بی موجب  وارد   نه نمایید. 

13-"مسئله این نیست که طالب بدیل دارد یا ندارد بلکه مسئلۀ اساسی این است که درد و فریاد ناشی از گرسنگی و درماندگی هر طفل و زن و مرد افغان به مثابۀ نواختنِ سیلی محکمِ است بر گونه های متورم حاکمان غربی مدعی حقوق بشر."

یک ملاقات با پادشاه تان در سویدن نموده و یا با یک حزب بر سر اقتدار و یا یک  عضو عادی ان و موضع را با انها طرح نمایید، زیرا انها حاکمان غرب و مدعی حقوق بشر هستند. 

 14-"گر چه این یک دروغ شاخدار بیش نیست که ګویا ملت ما همیشه در برابر حاکمان زورگو و مستبد قیام نموده و آنها را از اریکۀ قدرت بزیر انداخته ولی این امر را نیز نباید از نظر دور داشت که حاکمان بی پروا و بی اعتناء به ملت، بر اثر تعاملات غالباً بیرونی به نقطۀ جوش و حتی انفجار خواهد رسید"

اینها را تاریخ باید ثابت بسازد  چی ما زنده باشیم چی نباشیم. اما واقعیت این است که حاکمان کشور با چنین موقعیت که خداوند برای شان ازانی داشته اند و چنین امکانات خوب بین المللی و چنین نیروی کاری فکری در سطح جهانی برای کشور قادر به خارج کشیدن کشور از حالت فعلی نیستند. دلیل عمده  انر ابنده عدم شناخت شان از جهان غرب و نبود دید وسیع قدرت فرهنگی دین اسلام،  با وجودیکه از زحمات تخنیکی غرب و شرق که مسوول ملیاردها ساعت کار و زحمت این مردمان غرص اسایش برای بشریت استفاده می نمایند. ضمنا غیر ممکن هم است که مثلاٌ ملا تقی و یا ملا هیبت الله برخورد معقول با غرب که اصلاٌ طرز فکر شان را و زندگی شان را نمی شناسد نمایند نسبت اینکه مثلاٌ محترم داکتر تره کی صاحب و یا محترم داکتر کاظم و جهانی صاحب و یا هم محترم قیس کبیر و مومند صاحب و یا هم محترم داکتر خالدی صاحب و غیره به شمول بنده و شما. یعنی ما باید از تمام  نیرو  های فکری کشور در داخل و خارج استفاده معقول غرض بیرون رفت مشکلات خود شده بتوانیم. این بود عرایض بنده در ارتباط عرایض شما محترم. 

 هر چه می بینم تپش آمادهء صد جستجو ست

زین بیابان نقش پا هم نیست بی آواز پا


بیدل 

غلام حضرت23.06.2024سویدن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png

​عرائض متفرقه:

۱ -چهل سال سلطنت ظاهرشاه محصول  هنر و درایت خودش نبود بلکه محصول طوفانِ خاموشِ جنگ سرد بود ( اگر درایت و هنر خودش میبود که باید دوام می آورد) .

۲ - فرزندان ظاهرشاه یگانه فرزندان یک شاهِ زمان خودش بودند که هیچ تلاش جهت کسب علم و دانش مبذول نداشتند ( ممکن میدانستند که فاقد آینده و حفظِ مؤقعیت اجتماعی هستند ).

۳ - از زمان سقوط سلطنت تا روز مرگ،  شهزاده احمد شاه در هیچ گردهمائی سیاسی - اجتماعی ( نه فکری نه زبانی نه قلمی )  شرکت نه نموده بود گویا اصلاً خویشتن را فراموش نموده بود.

۴- مضحک ترین مقوله ایکه همواره شنیده میشود این است که گویا دورۀ ده سالۀ دموکراسی یک دورۀ طلائی بوده.  کدام دموکراسی؟

اصلاً انتصاب صدراعظم و تحمیل آن بر پارلمان!  خلاف دموکراسی میباشد،  اصلاً سلطنت توأم با حکومت ضد دموکراسی میباشد.

کدام دموکراسی؟  دموکراسی باید ملزم و مکلف به ایجاد بستر جهت شگوفائی علمی - اقتصادی - اجتماعی - سیاسی - فرهنگی و غیره بوده باشد که ما شاهد هیچگونه پیشرفت در هیچ عرصه نبودیم.

دهۀ دموکراسی بخاطر قمار پنهان بین دو سه ابر قدرت وقت،  ایجاد شد نه به بخاطر تنویر افکار عمومی افغانها.

۵ - کدام شخص یا کدام شخصیت بتاریخ ۲۶ سرطان ۱۳۵۲ یا بعداً از غمِ سقوط سلطنت دچار سکتۀ مغزی یا قلبی شده که امروز احمد و محمود بعد از گذشت ۵۲ سال برای سقوط سلطنت سِنه زنی می کنند و بر مخالفین ظاهرشاه و سلطنتش خاموشانه نفرین می فرستند.

و امّا توصیه برای آمادگی جهت تحمل تلخی حقائق: 

با سواد کسی نیست که در مراکز علمی و دانشگاه های معتبر غربی درس خوانده باشد بلکه با سواد حقیقی کسی است که از شرّ تحلیل های انحطاطی و انحرافی شان نسل جوان و سالخورده در امان باشد.

به کدام جرئت اخلاقی و علمی بخود اجازه میدهیم که فریاد و هورا بکشیم که گویا جنگ مسلحانۀ طالب علیه ناتو و امریکا یک جنگ فرسایشی ( نه نمایشی ) و جنگ رهائی بخش بوده و ناتو را وادار به اعتراف شکست نموده؟  آیا ارائۀ اینگونه تحلیلها برای اشخاص مدعی سواد و دانش مایۀ خجالت نیست؟

اگر این مسئله را بپذیریم که امریکا از طالب شکست خورده پس باید این را هم بپذیریم که امریکا یک کشور متجاوز و استعمارگر میباشد و طالب فرشتۀ نجات. 

ولی

نه

امروز فقط ادعا داریم که طالب قهرمان است و به دشمنان طالب منحیث دشمن افغانها نگاه نه می کنیم ( غیر مستقیم به جنگ زرگری ایمان آورده ایم ) و فضاحت بارتر اینکه ادعا داریم که ملت افغان در مبارزۀ طالب علیه اشغالگران، سهم سنگین داشت در حالیکه ادعای جنگ و پیروزی طالب علیه امریکا بزرگترین طنز قرن بیست و یک ثبت تاریخ خواهد شد.

من هیچگونه پدر کُشتگی و خصومت با طالب ندارم ( فقط خواهان زندگی آرام و آبرومند هموطنان عزیز ام میباشم ) ولی شیوۀ حکومتداری طالب و پنهان نمودن حقائق مبنی بر چگونگی استیلای طالب و زد و بند با امریکا و همچنین تبلیغات مرموزانه و کج اندیشانۀ طرفدارانِ خارج نشینِ طالب،  غیر قابل تحمل میباشد، تبلیغات طرفداران طالب و خاموشی غربیها  مصداق این ضرب المثل میباشد:

" میتوان بر شانه های یک شخص نجیب سوار شد ولی نمیتوان وی را خر فرض نمود ".

به هر حال،  شانه های افغانهای درمانده و خسته باید تا به کی احساس سنگینی احسان گذاری طالب مبنی بر برقراری امنیت جانی ، نمایند؟  و تا به کی باید منتظر شکستن سکوت غربیها مبنی بر بیان حقائق، باشند؟  و تا به کی باید منتظر گنجانیدن اصلِ ( سیر نمودن شکم بیست میلون انسان بی گناه مشمول مراعات و تأمین حقوق بشر تلقی میشود )  باشند؟

مسئله این نیست که طالب بدیل دارد یا ندارد بلکه مسئلۀ اساسی این است که درد و فریاد ناشی از گرسنگی و درماندگی هر طفل و زن و مرد افغان به مثابۀ نواختنِ سیلی محکمِ است بر گونه های متورم حاکمان غربی مدعی حقوق بشر.

گر چه این یک دروغ شاخدار بیش نیست که ګویا ملت ما همیشه در برابر حاکمان زورگو و مستبد قیام نموده و آنها را از اریکۀ قدرت بزیر انداخته ولی این امر را نیز نباید از نظر دور داشت که حاکمان بی پروا و بی اعتناء به ملت، بر اثر تعاملات غالباً بیرونی به نقطۀ جوش و حتی انفجار خواهد رسید.

دوکتور غروال22.06.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

ددی قادیانیو پنجابیو چړیانو له خوا نه یوازی شل زره افغانان او شپیته خارجیان زندانی دی بلکه د افغانستان ټولی میرمنی او جلککۍ هم زندانی دی او اغان ملت د لوږی او بیکاری سره مخاخ دی او متقاعدو تقاؤتی معاشونه له مینځه تللی دی او ملت ته وائی چی د ډوډی لپاره خدای ته بغاری وکړۍ او همدارنګه د میرمنو لپاره د کار او جلکیو لپاره د مکتبونو او پوهنتونونو ممانعت د پنجابی پاکستان اي ایس اي غړۍ د چړی هیبت الله تر نام لاندی ممانعت اعلان شوۍ دی او دا تربیه شوی غلام چړیان پلان لری چی ټول مکتبونه په قادیانی مدرسی او پوهنتونونه په قادیاانی شرعیاتو بدل کړی او افغان ملت کلآ بی سواده او افغانستان کاملآ د پنجابی پاکستان تر کنترول راشی ، ځینی د اي ایس اي خادمان بغاری وهی چی د اي ایس اي له خوا او د غلیسی امریکا په ډالرو تربیه شوو چړیانو جهاد کښی قربانی ورکړی دی او دی غیرتی خیټورو او خچنو ږیرو اوس خپل استقلال د پنجابی پاکستان څخه په اثبات رسولۍ دی اما دا ملی خائینینو هیره کړی دی چی افغان ملت بیداره دی او ورته ثابته شوی دی چی غلامو چړیانو مشاورین شیطان انګلیس دی او مزدورو چړیانو لپاره د ټولو هدایتونو مسؤلیت شیطان انګلیس په اوږو لری !!!!
اصیل افغانان به هیڅوک غلامی ته تسلیم نکړۍ شی ای د اجنبیو بی همته غلامانو ثروت د ملت په بدبختیو کښی مه لټوۍ لطفآ افغانی باغروره خصوصیات خپل کړی او ځانونو څخه د پنجابیانو غلامانو غلامان مه جوړوۍ !!!!!

احسان الله مایار22.06.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دانشمند گرانقدر جناب الله محمد، الحمدلله که شمارا داریم.

من عاشق وطنم و تا روزیکه ازاین جهان بروم در آن تغییری وارد نخواهد شد.

در نوشتۀ اخیرم آنچه در قبال افغانستان گذارش یافته از رسانه ها اقتباس شده و نفس بنده در آن شریک نبوده سهمی ندارد.

برادر محترم- من نوشتم "اگر متاعی باشد، ایجاب میکند تا در مورد بحث نموده تا دیده شود که وطن ما چی در پیش دارد.

شما روی دانشی که خداوند به شما نصیب نموده در شروع نوشتۀ تان آنرا اساس قرار داده و رد نموده اید که قابل قبول است.

نزد بنده نظام شاهی افغانستان بعد از میرویس نیکه و احمدشاه بابا در نهایت با بهترین پادشاه اعلیحضرت محمدظاهرشاه خاتمه یافته که بازگشتنی نیست.

شما مینگارید: 4-"از دیروز آغاز نمائیم که خبری نشر شد و در آن انگلستان تغییری در نظام از امارت به شاهی را در افغانستان مطرح نموده"

 

هر گاه لطف می نمودید منبع را می نوشتید تا مطالعه می شد که چی در  نوشته اصل قرار داده شده است.

امروز سعی نمودم تا این مطلب را در فیسبوک دوباره به دست آورم موفق نشدم لیک

نوشتۀ امروزی وحیدالله در قبال همین موضوع  است که مینگارد:
Waheed Waheedullah

 

اگر شما واقعا میخواهید تا با چهره اصلی‌ و جنایات خاینانه و ننگین مصطفی ظاهر، نادر نعیم و...و سایر اعضای برجسته باند جنایتکار "سردار عبدلولی‌"، اشنایی دقیق حاصل بفرمایید, لطفا برنامه جالب و تاریخی‌ ذیل در مورد باند جنایتکار "سردار عبدلولی"، توطئه ها، دسایس و اعمال جنایتبار این جاسوس انگلیس علیه مرحوم محمد ظاهر شاه فقید و جلوگیری از رهبری ایشان در امر تطبیق مواد موافقتنامه‌های کنفرانس بن (۲۰۰۱) در افغانستان را کاملا تماشا نمایید,.... که البنته شما میتوانید با فشار دادن انگشت تان روی لینک ویدویی ذیل تا اخیر به آن گوش فرا دهید, هموطنان بسیار عزیز و دوستان گرامی:

https://www.facebook.com/100044623894921/videos/1149621453037945

 

امید است  که خداوند متعال  حکام کشور را دید وسیع داده تا کشور را از حالت فعلی  بیرون نموده بتوانند با هر شکل نظام که موثر باشد و بنده فکر می کنم همین نظام کنونی   با  تغیرات موثر حقوقی و اجتماعی  خود در سطح ملی  و بین المللی کار امد خوب داشته مخصوصاٌ در منطقه.

با این آرزوی شما خودرا شریک میدانم و میدانم که امارت اسلامی افغانستان بدیلی ندارد و نظامی نیست که روی عقده به دست آمده و کوتاه مدت باشد. از خداوند برای شان توفیق میطلبم


الله محمد22.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم مایار صاحب گرامی!

با عرض سلام و آرزومندی صحت شما از بارگاه خداوند پاک در ارتباط نوشته اخیر تان چند سطر علاقه گرفتم بنویسم:

شما می نویسید که: "اگر متاعی باشد، ایجاب میکند تا در مورد بحث نموده تا دیده شود که وطن ما چی در پیش دارد."

به نظر بنده متاعی نباید داشته باشد، اما با وجود آن از اینکه شما تکلیف کشیده اید و این معلومات را با ما شریک ساخته اید که بنده از ان اطلاع نداشتم چند جمله به احترام شما محترم می نویسم:

1-"شکست ابر قدرت سومی در طول دو قرن اخیر در افغانستان جهان غرب را سخت رنجانیده که از این مخمصه رهائی ندارد."
بنده فکر می کنم شکست گذشت و  حالا بایست شکسته را توانست با علم و فهم و قربانی های که در اثر این شکست ها داده شده دو باره آیاد نمود.  بنده فکر نمی کنم که جهان غرب و شرق رنجشی به آن شکلی که تصور شود داشته باشند. شرق و غرب به سرعت بعد از انجام یک عمل با زیر بنا های که دارند مخصوصاٌ فکری،  راه های جدید و پیوند های جدید را در پیش می گیرند. روسیه انگلستان و امریکا و غرب با وجود شکست با قدرت کامل در سطح جهان حضور دارند و سیاست بین المللی را تحت اداره خود در شورای امنیت به حیث پنج عضور دایمی ان بدست دارند. 
از قدرت اقتصادی و نظامی انها که بگذریم. خیال شکست  ما قسمیکه معلوم می گردد باعث زدن ضربات سنگین به ما می گردد. افتخارات شکست زمانی مکمل می گردد که انانیکه در اثر این شکست ها متضرر شده اند لااقل به تمام معنی راضی نگاه داشته شوند و شکایات شان به نزدیک صفر معقول و منطقی تقرب داده شده بتواند. 

2-"یک ملابرادری امریکا را در میدان زورآزمائیی سیاست چنان شکست داد که درد آن از تحمل شان خارج شده است."
به نظر بنده این ملت افغانستان بود که با درک اشغال وطن توسط بیگانگان نادان   و خیانت همه جانبه همدستان نادان داخلی شان، در برابر شان  مبارزه جسمی و قلمی نموده و بدست محترم ملا برادر این امکات سیاسی را میسر ساختند.  که در نهایت منجر به تسلیمی سیاسی و در نهایت نظامی شان شد.  یکی از این قلم بدستان محترم استاد داکتر تره کی بودند که با اظهار "مقاومت مسلح" شان در نوشته های شان طرف انتقاد قرار می گرفتند اما در نهایت با تجزیه و تحلیلی های سیاسی و حقوقی شان در جریان سالهای دراز حق به جانب بیرون شدند. 

3-"در این اواخر رویداد های در رسانه ها نشر میشود که در آنها تغییری در نظام حاکم افغانستان لمس میشود."
بنده از این رویداد ها چندان اطلاعی ندارم. 

4-"از دیروز آغاز نمائیم که خبری نشر شد و در آن انگلستان تغییری در نظام از امارت به شاهی را در افغانستان مطرح نموده"

هر گاه لطف می نمودید منبع را می نوشتید تا مطالعه می شد که چی در  نوشته اصل قرار داده شده است.  

5-"و در آن از فعالیت های کرزی در این قبال و تماس های مخفی وی با استخبارات امریکا و انکلیس صحبت میکند."

پای نادان درجه اول کشور که در موضوع کشیده شده، معلوم می گردد که این یک خبر دروغ است که دست امارات اسلامی افغانستان در ان دخیل نیست. 
تا زمانیکه امارات اسلامی افغانستان از نگاه قانونی دست به تغیری نخواسته باشند بزنند ، حالت فعلی با تغیرات سیاست داخلی در مسایل کوچک اجتماعی و بزرگ حقوقی و قانونی مانند قانون اساسی و غیره قادر به ادره کشور بوده و ضرورتی به کدام شکل دیگر نظام وجود نمی تواند داشته باشد. 

5-"قدم دوم ملا هبت الله در بیانیه عیدش در قندهار تقاضای اکید به وحدت صف طالبان را نموده و میگوید اگر خواسته باشید مرا با وحدت طرد نمائید لیک اختلافات تان را قطع نمائید."

هر گاه جملهء بالا دقیق تجزیه و تحلیل گردد یک اظهار نظر معمولی بوده که بایست چنین اظهار می نمود،  تا وحدت صفوف اداره گننده گان را در نظام نگاه داشته، اما اینکه اختلاف وجود دارد که باید وجود داشته باشد یک موضوع مثبت بوده و بنده فکر می کنم که انهای که اختلاف نظر در اداره اجتماعی کشور دارند در نهایت موفق هستندو باید هم موفق گردند تا کشور از حالت فعلی خود بیرون شود. 

6-"در نهایت از مدت ایست که اشرف غنی بعد از سقوط  در فیسبوک طورچشمگیرفعال بوده و هر روز  نظر خودرا در میان میگذارد"
این شخص بی نهایت پلید ، انقدر منفور در کشور و جهان است که حکومت امارات اسلامی  با اندک ترین تماس با وی حیثیت خود را هم پاهین می اورند. سویه این شخص سویه فیس بوک است که فعال است و چند نفر فیس بوکی را فریب دادن تاثری در نظام هستی ندارد. 

7-"و در بیانیۀ تبریکی عید خود تقریباً چنین میگوید: نظام همه شمول به این معنی نبوده که فراریان نظام گذشته در ترکیب جدید جا داشته باشد."
اولاٌ تبریکی عید یک جوالی کشور به هزار مراتبه حیثیت دارد نسبت به تبریکی دروغ این شخص که خود را مطرح می نماید و خجالت هم نمی کشد که تنها در سه سال اخیر قبل از تغیر قدرت با عث قتل کم از کم صد هزار انسان در افغانستان گردید و حالا فامیا های انها را تبریکی می دهد.
 و  ی حاظر نبود پیشنهدات منطقی را غرض انتقال قدرت قبول نموده که کشور کنون در این حالت امده است که جامعه بین المللی حاضر به به رسمیت شناختن ان نیست. 

کسانیکه در اینده خواسته باشند تبصره های بنده را در این ارتباط  در جریان مذاکرات دوحه  تجزیه و تحلیل نمایند، چنان پشنهادات موثر برای کشور و جامعه بین المللی داده ام که ارزش جان صدها هزار انسان را داشت و ارزش مشورتی ملیارد ها دالر  ، اما همان ضرب المثل مشهور است که کپ ما و چیز خر همه یکی بود و است و چنان شد که بنده فکر می نمودم اما به شکل دیگری.
امید است  که خداوند متعال  حکام کشور را دید وسیع داده تا کشور را از حالت فعلی  بیرون نموده بتوانند با هر شکل نظام که موثر باشد و بنده فکر می کنم همین نظام کنونی   با  تغیرات موثر حقوقی و اجتماعی  خود در سطح ملی  و بین المللی کار امد خوب داشته مخصوصاٌ در منطقه.   

8-"فکر میکنم مطالب یاد شدۀ بالا ، اگر متاعی باشد، ایجاب میکند تا در مورد بحث نموده تا دیده شود که وطن ما چی در پیش دارد."

به اساس تبصره بنده متاع نیست. 

عالم یکتاست اینجا معرفت در کار نیست
خود سریها فهم ما را در گمان انداخته

بیدل

ع واحد حیدری22.06.2024سدنی /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png
شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه

دولت فعلى افغانستان به خون صد ها هزار  مبارزين صادق به وطن و حمايت مردمى بوحود آمده. اين انقلاب كاذب برگشت ناپذير هفت ثور نيست كه با رفتن شوروى سقوط كند. همان طور كه ادعا پوچ  طالبان وابسته پاكستان  كاذب ثابت شد.
برگشت  افغانستان باز به شهر غلغله ، چرس ، مشروب و رقص  خيال است و محال است و جنون.


محمد داؤد مومند21.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​نفخ پرانی یک هتاک مسلکی برقع پوش، در ویب سایت افغان جرمن!

آیا مجریان افغان جرمن، به عزت و آروی خود، احترامی قائل اند؟

اگر جواب سؤال مثبت است، چرا اجازه میدهند یک عده هتاکان مسلکی، و لوده های سیاسی طوی، بخصوص تحت حجاب نام مستعار، از سالیان متمادی بدین طرف، به نفخ پرانی سیاسی علیه این قلم بپردازند؟

میخواهم بدانم این روش ناموزون و نا میمون و ضد پرنسیپ های مطبوعاتی و ممملو از کینه و کدورت ویب سایت افغان جرمن، علیه این قلم روی کدام اصل منطقی و انسانی و اسلامی و افغانی قرار دارد؟

بخصوص که افغان جرمن حق مطبوعاتی و نشر مقالات و تبصره های مرا در آن ویب سایت، ممنوع ساخته اند، که من کدام مشکلی با آن ندارم، نشر کردن مقالاتم درویب وزین آریانا افغانستان و دعوت برایم مکفی است.

و آیا شخص حق بینی در آن ویب سایت وجود دارد که قدرت استشمام این نفخ های متعفن و این گاز های زهر دار را داشته و حد اقل در زمینه به مجریان بی مسئولیت افغان جرمن، تذکری بدهند.

خدا شاهد است که در دورۀ طلایی دهۀ دیکراسی و مطبوعات آزاد و تضاد های فکری، همچو تعرضات شخصی در اخبار های آن دوره دیده نمیشد.

به خاطر دارم جدلی که میان شهید میوندوال در اخبار وزین مساوات و صدیق فرهنگ در جریدۀ روز گار صورت گرفت و در چند شماره دوام داشت، ایشان از اهانت و هتک حرمت شخصی یک دیگر اجتناب نمودند.

همچو مناقشه های شخصی در تمام جراید و اخبار های آزاد و دولتی دیده نمیشد.

سال گذشته، ویب سایت افغان جرمن یک مقالۀ بسیار زیبای را عنوانی این قلم نشر نمود که حتی مورد استقبال یک یکی از نخبه چهره ان ویب سایت قرار گرفت، ولی چندی بعد به آن تعهد خود پا گذاشته و یک عده ذوات کژ اندیش به پراندن گازات زهردار و مسموم کننده علیه این قلم، پرداختند که تا امروز دوام دارد.

من از ویب سایت افغان جرمن محترمانه ملتجی ام که حد اقل هویت این هتاک حرفوی یعنی «یونس» را برملا سازند، تا اگر شرم و حیایی در وجودش باشد، یک کمی خجالت بکشد.

هرکه را دردی رسد ناچار گوید وای وای

مننه

احسان الله مایار21.06.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png
نبرد دیگری در افغانستان؟

شکست ابر قدرت سومی در طول دو قرن اخیر در افغانستان جهان غرب را سخت رنجانیده که از این مخمصه رهائی ندارد.
یک ملابرادری امریکا را در میدان زورآزمائیی سیاست چنان شکست داد که درد آن از تحمل شان خارج شده است.
در این اواخر رویداد های در رسانه ها نشر میشود که در آنها تغییری در نظام حاکم افغانستان لمس میشود.
از دیروز آغاز نمائیم که خبری نشر شد و در آن انگلستان تغییری در نظام از امارت به شاهی را در افغانستان مطرح نموده و در آن از فعالیت های کرزی در این قبال و تماس های مخفی وی با استخبارات امریکا و انکلیس صحبت میکند.
قدم دوم ملا هبت الله در بیانیه عیدش در قندهار تقاضای اکید به وحدت صف طالبان را نموده و میگوید اگر خواسته باشید مرا با وحدت طرد نمائید لیک اختلافات تان را قطع نمائید.
در نهایت از مدت ایست که اشرف غنی بعد از سقوط  در فیسبوک طورچشمگیرفعال بوده و هر روز  نظر خودرا در میان میگذارد و در بیانیۀ تبریکی عید خود تقریباً چنین میگوید: نظام همه شمول به این معنی نبوده که فراریان نظام گذشته در ترکیب جدید جا داشته باشد.
فکر میکنم مطالب یاد شدۀ بالا ، اگر متاعی باشد، ایجاب میکند تا در مورد بحث نموده تا دیده شود که وطن ما چی در پیش دارد.
زمری کاسی21.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

هموطن و هم مکتب عزیز من الله محمد، عرض سلام و احترامات مرا لطفا بپذیرید!

در مورد من ارزیابی یی که کرده اید و به نشر سپردید، خواندم که به من افتخار لایتناهی بخشیدید، به شما انسان شریف و حق بین وعده میدهم که پشیمان نخواهید شد!

و زیاد به فکر ها بعد خواندن نوشتهٔ پر ارزش تان رفتم و شریفانه که اشک از چشمانم درین سن ۸۴ سالگی جاری شد و ساعتی عمیق به فکر برادران ارشدم، و بیرون خانه رحیم الهام، سعدالدی شپون ، یونس سرخابی، واسع رویین، حمید برنا، سلیمان لایق و این دو رحمن انورزی و یعقوب همصنفانم رفتم که هر کدام نبوغ خود را داشتند و در پاکی و بی آلایشی ایشان ناب و کم پیدا. *با ما نشینی ما شوی، با دیگ نشین سیاه* حقیقتیست که انکارش کفر است! کتبی که از ارشدانم به دستم میدادند که بخوان ! میدانستند چون برادر ارشدم بشیر اتل کاسی زمانی که روز اول  صنف هفتم که از مکتب به خانه برگشتم و بعد نان چاشت که برادرم پس به کار میرفت یک کتابی را که اسمش «امریکن شارت ستوریز» یعنی داستان های کوتاه امریکا، به دستم داد که سه داستان را باید میخواندم و گفتند که بعد از کارش در بازگشت از من خواهد پرسید و رفتند! ثانیه از چشمم دور نییست و سدای تند و زیبای شان که یک پایش از لخک دروازه بیرون به تندی صدا زدند که : « زمری، کتاب را نخوان، کتاب را بفهم!» و رفتند. درس نابی که ثانیه در ۷۲ سال فراموشم نشده است! و بلی باید درک و تحلیل گردد. در غیر آن کتاب خواندن معنی ندارد! مطلب اینست که اگر ازهمنشینی با اشخاص ناب کسی چیزی یاد نگیرد، ...... باید بسیاراحمق باشد.

بعضا اعجابی رخ داده که زمانی در سال ۱۹۹۰ به کابل رفتم و موسسهٔ صلح و صحت را برای اطفال یتیم و یسیر بنا کردم، مستند و سفر دوومم  را از طریق مسکو که همروزه به کابل بود و ارزانتر نسبت به راه دهلی  دو ماه بعد در میدان مسکو مرا بیرون کردند و بدون ویزهٔ خاصی، دیدم که دو سه محصلین افغان و یکی دو رفقای شخصی سابقم انتظار و مرا با خود بردند، طیاره از کابل به تاشکند دیگر سفری نمیکرد و من نمیتوانستم با طیارهٔ آریانا به کابل بروم که سه یا چهار روز بعد از ماسکو مستقیم به کابل رفتم. در ماسکو نمیدانم از کجا احوال رسید که شخصی ساعت دو بجه در دفتر خود انتظار من است. آقای «گرچکو»  داکتر فزیک و دوومین فضا نورد شوروی بعد از گاگارین که بعد ها نمایندهٰ شوروی در ملل متحد بودند درین زمان تقاعدش همچنان ریس مؤسسهٔ خیره را پیش میبرد و یک تعداد زیاد اطفال مجروح را از کابل و اطراف به ویتنام برای تداوی فرستاده بود. احترام خاص آقای گرچکو به من و دعوت هایش مرا حیران ساخته بود، لسان انگلیسی بسیار خوب و آلمانی هم صحبت میکردند، ک حیران رفتم که گفت که ترا میشناسیم و در امریکا چنین و در چین هم با عین جملات و عین شکل با ده ها عکس بدرقه شده ام و یا خوش آمدید به من گفته شده است.              

 بعد یک سال زمانی نمایندهٔ یونسکو مؤسسهٔ شخصی ام را در اواخر ۱۹۹۱ دید و از نظر گذشتاند و در صحبت یک ساعته بعد آن گفت که تمام کار یونسکو را در افغانستان به من خواهند سپرد، مستند.

ولی متأسفانه با کودتای وکیل مقابل داکتر نجیب فقید که با رهنمایی وزارت خارجهٔ سویس در «موجودیت من» صورت گرفت و قتل من هم پلان شده بود، گرچه بسیار پایین و بالا دویدم که داکتر نجیب را ببینم اما توخی سکرترش حالا در هالند مانع من شد. پلان آشتی ملی ملل متحد را برهم زد! باز یاد آوری نمایم که سویس در سال ۲۰۲۰ افشأ گردید که کثافت خور سی آی ای و استخبارات آلمان است و از دهه ها به اینطرف!اسناد بی حساب در لینک ذیل 

https://www.google.com/search?q=swiss+the+server+of+cia+and+bnd&oq=&gs_lcrp=EgZjaHJvbWUqCQgBEC

محترم الله محمد عزیز بر میگردم به اصل بحث و باز تشکر از تهه دل که متوجه بد اخلاقی ام هم در بعضی نوشته هایم شدید، سخنان مقبول تان روی چشمانم قابل قبول اند.من از معذرت خواستن و یا رهنمایی منطقی کسی خورد نمیشوم و افتخار هم مینمایم!

کوشش مینمایم که احتیاط در سخن را پیشه کنم. ولی بعضا بدنام ساختن مردم بی کناه و دروغ های شاخدار خود را بعضی ها مثل تازه باز موضوع کودتای داود خان راچتییات نویسی ها را که من هم از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۰ فعال بودم و تمام علل و حرکات قبلی را که به کار انداخته شده بود خبر دارم ولی حوصلهٔ نوشتن دیگر نیست، یک فردی هم خبر ندارد که واقیت کودتا چه بود و شرم و فهم هم وجود ندارد که بدانند که این دروغ ها و چتییات ثبت تاریخ آینده میگردد! ای وای وطن و مردم نهایت بیگناهش که از قرن ها که «من آریایی هستم و افغان هستم و حالا میگویند که تمام غرب را شکست دادند و شوروی را شکست دادند، واه واه اطفال پوست سفید و چشم سبز موی زرد را در کابل و ولایات ندیده اند یا کور اند ؟»! چاره نیست چه باید کرد؟ 

سخنان مقبول تان برایم قابل اهمیت و احترام است! ګلونه او بیا ګلونه!


داکتر صلاح الدین سعیدی21.06.2024انگلستانhttp://arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/UK.png
به هدر رفتن یک فرصت دیګر! 
 
در بحث کنفرانس قریب الوقوع  دوحهٔ سوم، لازم به تذکر میدانم که: در پدیده های  اجتماعی، امر صلح و جنګ، عوامل مختلف تأثیر دارند که عوامل و فاکتور های این پدیده اصلی، فرعی ، خارجی، داخلی و بعضی در توان ما و یا از توان ما خارج و بالا میباشند!
کنفرانس سوم دوحه که در عالم أسباب از فاکتور ها و عوامل خارجی مؤثر، یک فکتور مهم و امیدوار کننده برای کم کردن آلام و آزار مردم افغانستان و رفع خطرات جهان بوده میتوانست، بنا بر لجاجت و مطالبات بلند بالای جانب طالبان و ادامهٔ تضادهای جنګ سرد و جنګ اوکراین و بازیګران بی کفایت اجراء کنندهٔ برنامه های سازمان ملل متحد،  دارد به هدر میرود و انزوا، تراژیدی ملت افغان و خطر جهانی ازین منطقه، عمیق و عمیقتر میشود! 
در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحدهٔ امریکا انتخاب در انتخاب بد و بدتر انتخاب خواهد بود و هردو انتخاب مطلوب نیست! 
در نتیجه بحران  و آذیت مردم ما در قدم اول تشدید یافته و فرصتهای خوب تفاهم ملی و رفع تهدیدات مختلف به هدر رفته و  ازبین میروند! در نتیجه تشنج، تهدید جنګ و برادر کشی قوت خواهد ګرفته و امکانات توجه جهان را به مخالفین مسلح حاکمیت طالبان در افغانستان  مهیاء ساخته و ما از بحران به بحران دیګر ګذار نموده و تراژیدی افغانها کما کان باقی میماند! 
ثبت تأریخ خواهد شد که طالبان به مشروعیت متداول حاکمیت اعتنا و باور ندارند و حتی از تدویر لویه جرګه ای تعریف شده، پیشنهادیه مدافعان منافع ملی و محور ملی طفره رفته و آنرا در مبداء  نمی پذیرند. غیر از خود تمام احزاب سیاسی را منع کردند و غیر از خود دیګران را نمی پذیرند! 
تفکیک قوهٔ ثلاثه در حاکمیت و دولتداری برای شان مطرح نیست، قوهٔ اجرائیه ای تشکیل داده اند که نصف بیشتر شان از جانب جهان مورد پیګرد عدلی و قضایی أند! 
قوانین قبلی ملغی و قوانین جدید وجود ندارد و امنیت نسبی موجود در نتیجهٔ  خوب آدم بودن و متقی بودن افراد حاکم أند، تا حاکمیت قانون! 
در چنین شرایط و حالات و عدم قبول نیروهای ملی و عدم دقت و احترام به اصل یک شهروند و یک رأی و ... زمینه ساز فرصت متخلفین و متعصبین قومی و  زبانی، فدرالستها و تجزیه طالبان میشوند و ارزشهای بزرګ کشور و مردم ما به هدر داده میشوند! 
در چنین حالت باید بیشتر از پیش جمع و جور شد، به سوء استفاده جویان حاکمیت بیست سال ګذشته باید نه ګفت و برای تحقق پروسهٔ یک شهروند و یک رأی و حاکنیت قوانین خوب و در رأس قانون اساسی در مطابقت شریعت غرای محمدی به صورت مشروع و خستګی ناپذیر،  کار کرد و ادای رسالت نمود! 
بر ماافغانهاست  جمع و جور شده در چتر های بزرګ ملی آدرس شد و برای ملت سالاری در تحت لوای محمدی و  سنت رسول الله ص باید به کار خستګی ناپذیر ادامه داد. 
جانشین طالب مطرح نیست، حاکمیت ملت و ملت سالاری مطرح است و برای تحقق آن همه دست به دست هم داده ، باید کار مشترک را دوام داد. 
لیس للانسان الا ما سعی. 
داکتر صلاح الدین سعیدی
د صلاح الدین سعیدی 
۲۲/۰۶/۲۰۲۴
۰۰۴۴۷۸۸۶۴۷۴۶۳۸


محمد داؤد مومند21.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​مستعار نویس جواب بدهد که:

شر اندازی و منافقت و تلاش شیطانی ایجاد کدورت و مغشوش و مسموم ساختن ذهنیت یک هموطن، علیه یک هموطنش، با کدام معیار های انسانی و اسلامی مطابقت و موافقت دارد؟

لعنت ایزدی به مؤلد  و ساوس و دسایس و کژاندیشان و بد سگالان و تفرقه اندازان.

ای بسا آدم که ابلیسی کند

وی بسا شیطان که ادریسی کند.

دوکتور غروال21.06.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png
د افغانانو تباهی تهداب خرڅ شوو روزل شوو غلامو کمونیستانو کودتا د حسن شرق په ملا تړ او د لیونی محمد داؤد خان تر رهبری کیښودل شو او دی ستر ملی خیانت د انګلیس چوچه پنجابی پاکستان او متعصب اخوندی ایران ته د افغانستان بربادی د اجنبیانو په کومک بالخصوص دغلیسی امریکا ، شیطان انګلیس او غربی نړۍ په ډالرو ، پونډونو او ایرو مهاجرینو څخه د ژبو ، مذهب او قومیت شعار لاندی خاص تنظیمونه رامینځ ته کړل او عینی وخت کښی د مهاجرینو اولادونو لپاره په سل هاو قادیانی مدرسی جوړی او دا کوچنی ئی له ابتدا څخه د افغان ملت دوامداره تباهی لپاره تربیه کړل ، قاتل ظالم شورویان اوددوی قاتل تربیه شوی غلامان افغان ملت د وینو ستر قیمت باندی له خاوری وشړل اما د انګریز غلام چوچه ، غلیسی امریکا ، شیطان انګلیس د غربی نړۍ تبلیغاتی حمایه سره روزل شوی غلامان ئی په کابل خوشی کړل او دی روزل شوو قاتلو ملی خائینینو په کابل کښی وینی جاری کړی او چور او چپاول ئی شروع  کړ او د خپلو ګټو او د اجنبیانو تر هدایت لاندی ئی خپلو مینځو کښی وحشت شروع کړ  او وروسته ئی د کوچنیوالی څخه تربیه شوی جاهلترین ګروپ یعنی قادیانی طالبانو ته کابل تسلیم کړۍ شو دی مطلقو تورو جاهلو د افغان ملت وژلو سره څنګ کښی بی سوادی علنی ملاتړ شروع شو او عرب بن لادین هم دنورو تورو شیخانو سره اول پاکستان  ته بیا افانستان ته راوستل شول ، وروسته نیویاک برجونه ونړول شوول او غلیسی امریکا بن لادین ددی مدعی وګڼل شو او لږه موده وروسته مصنوعی ډرامه د غلیسی امریکا او قادیانیو غلامو قاتلو قادیانیو طالبانو تر مینځ شخړه  رامینځ ته شوه او ادعا وشوه چی د نیویارک برجونه د بن لادین شیخانو د طیارو په وسیله ونړول  او بالاخیره غلیسی امریکا د غربی ممالکو په ملاتړ افغانستان ته داخل شو اوتربیه شوی قادیانی طالبان بی له ادنا مقاومته خپل پنجابی ټاټوبی ته دوباره ولاړل او ددوی په عوض ئی د ټول شموله حکومت شعار لاندی تربیه شوی تنظیمونه او د غلیسی امریکا او شیطان انګلیس له خوا خاص تربیه شوی کسان د ملت په اوږو تکراری کینول او د ډالرو ، پونډونو او ایرو باران ورته جاری شو اولږه موده وروسته دی خرڅ شوو غلاماننو په هدایت سره اتفاقآ بیا ددوحی معاهدی شعار لاندی کابل قادیانیو غلامو طالبانو ته پریښود او اوس ددوی او غلیسی امریکا او د شیطان ا انګلیس چوچه پنجابی پاکستان تر مینځ ساختګی اختلاف تبلیغ کیږی اما دا پروپاګنډ هیڅ صحت نلری !!!!

ځینی ملی خائین افغانان لکه محمد داؤد مومند دوه مخۍ او انګلستان کښی بل میشت پنجابۍ ددی  وطنفروشو جاهلو قادیانیو چړیانو ته تبلیغ کوی او اضافه کوی چی دوی سوچه پښتانه دی بلی دوی پدی خائینو تبلیغونو سره هم پښتانه تهدابی تر پښو لاندیکوی او هم پنجابی پاکستان خدمت ته په اخلاص سره لګیا دی !!!!!!!


محمد داؤد مومند21.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​هموطن گرامی و ارجمند، شاغلی ضیاء خان فراق

بعد از ابراز سلام محمدی

اولتر از همه، از اینکه ابراز شک و شبۀ این قلم، در مورد نام مبارک تان، شما را یک کمی عصبی ساخته است معذرت میطلبم.

در قسمت نام خودم « محمد داؤد مومند» باید به عرض بر سانم که نام مرا، پدر مرحرمم در حاشیۀ کتاب مقدس ما به همین شکل تحریر نموده بودند، بعد از فراغت تحصیل در پوهنتون کابل، در دفتر سوانح نیز، نامم به همین شکل درج گردیده بود.

باید توضیح کنم که در مطبوعات کشور، این نام به همین شکل و منوال نوشته میشد، بهترین مثال آنهم، نام والاحضرت سردار صاحب داؤد خان است که هم خودشان و هم در مطبوعات کشور به همین شکل نوشته میشد، چنانکه اگر جناب شما به کتاب مستطاب داکتر صاحب سید عبدالله کاظم تحت عنوان «رویداد های عمده در دورۀ صدارت شاه محمود خان غازی» منطبعۀ سال  2020 که عالی ترین کتاب در مورد دورۀ صدارت شاه محمود خان غازی است، مراجعه نمائید ملاحظه  خواهید فرمود که داکتر صاحب کاظم روی همین اصل امانت داری را در مورد نام سردار صاحب مراعات نموده اند.

ناگیته نماند که سردار صاحب بزرگ، داؤد خان در نامۀ که عنوانی این قلم لطف فرموده اند، نام مبارک شان را به همین منوال تحریر فرموده اند.

لذا و مبتنی بر توضیحات و مصرحات متذکره، تغییر دادن نامم در اضلاع متحده، برایم یک کار نادرست و بیهوده معلوم میشود، زیرا تغییر نامم، به شکل نوشتۀ قرآنی آن، دفتر سوانح و ریکارد تحصیلی و تذکرۀ ام را تغییر نخواهد داد.

در عالم خیال دست های تان را صمیمانه فشرده، و روی مبارک تان را میبوسم.

پر مخ مو گلونه

ضیا فراق21.06.2024کانادا/FotoGallary/CountryIcons/CA.png

​جناب مومند سلام

نخست تشکر از معلومات شما در مورد کودتای ۲۶ سرطان.

دوما" شک شما را در مورد نام خویش درک نکردم، من ضرورت و یا ترس از کسی ندارم که با نام مستعار بنویسم. برای ثبوت قضیه من پاسپورت خویش را برایتان ارسال نمایم تا شک بی مورد رفع گردد.

چون من به زیر و زبر عربی چندان بلد نیستم،  لذا بطور که اکثریت نوشته می کنند می نویسم یعنی هدف یکی است.

اگر به نام شما توجه کننم " داود "شکل درست نویسی "داوود"این طور است اما مانند شما نخواستم روی نام شما شک آور شوم.

لذا شما هم مستعار نویس هستید. بگفته شما کسی که نام خویش درست نوشته نتواند حتما" مستعار نویس است.

با احترام

زمری کاسی21.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 2 people and grass
دغی ۶۷ کلنې مېرمنې په تېرو ۱۲ کلونو کې د چين د مرکزی مغولستان په خودمختاره سيمه کې له ۲ مليونو څخه زياتې ونې د خپل نامیده زوی د ارمان د پوره کولو لپاره کرلي دي. افغانانو کاشکی تاسی هم داسی همت پیدا کړی.

له بدمرغه په افغانستان کی ځینی حریص بیشعوره دوپایه ځناور بیا د ځنګلونو ونی وهی او د اصلی پلار هیواد ته یی قاچاقوی. هغوی دی وشرمیږی. (شغله شغله)

په ۱۹۷۵ کال کې مې یو دوست استاد د پولیتخنیک «عبدالحمید برنا »سره اساساتو باندې کار کاؤ چه آسان او په کوم ډول کولای شول چه شیردروازه او آسمایی غرونه د کابل چاپېریال شنه کړو او له کومه نیالګي راوړو او د اوبو ورکولو لارې څرنګه ومیندو! د ترکیې اتاترک د انقری د غرونو چاپېریال ټول شنه کړل، هغه نه دا فکر زما په سر کې ؤ!


محمد داؤد مومند21.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​عرضم خدمت شاغلی ضیا فراق!

این اولین باری است که اسم مبارک شما در دریچه تعاطی نظریات این ویب سایت وزین میبینم، لذا پندار من این که نام مبارک شما مستعار است، بخصوص که نام مبارک تان را غلط و نادرست تحریر فرموده اید، چطور ممکن است یک شخص نام اصلی خود را نداند و نادرست بنویسد؟، زیرا طرز درست نوشتن نام مبارک تان « ضیاء فراق » است، نه « ضیا فراق»

کلمۀ «ضیاء» به مفهوم روشنی است و کلمۀ «ضیا» مفهوم لغوی ندارد.

به هر صورت تا زمانیکه یک شخص در قست طرح سؤال یا سؤالات خود، از بد اخلاقی و اهانت و اتهام کار نگیرد، به کار بردن نام مستعار ، مانعی ندارد.

هموطن گل! سؤال مطروحۀ اول تان قرار ذیل است: « با وجود جنرالان ورزیده که شما نام شان را ذکر کردید چطور توانست کودتا داوود خان موفق شود؟

برادر ارجمند، قسمت اخیر جملۀ تان کاملاً نادرست است، باید تحریر می فرمودید که « داوود خان چطور توانست، کودتای خود را با موفقیت به انجام رساند؟»

هموطن عزیز! درین قسمت دلایل متعدی قابل تذکر است:

1- بی کفایتی سردار عبدالولی
2- محال تلقی شمردن اینکه یک عضو بزرگ خانواده سلطنتی، مانند سردار صاحب داؤد خان، دست به عمل غیر قانونی و به قول شهید میوندال که «کودتا را یک دزدی سیاسی» تعریف نموده بودند، دست به کودتای بزنند که مجریان آن مشتی از اراذل و او باش پرچمی و خلقی و لوده های سیاسی بود،مزید برآن ، باید اذعان نمود که عمل کودتا، در نفس و ماهیت خود، با شخصیت و کرکتر سنگین و پر وزن سردار صاحب در تضاد قرار داشت.

3- سهم داشتن عمال کرملن و رهنمایی کی جی بی

4 - قرار روایت مرحوم استاد هاشمیان، مبتنی بر ملاقاتی که در زمینه ، با مرحوم خان محمد خان، وزیر دفاع وقت به عمل آورده بود، بی باوری شاه مخلوع یا مستعفی  در مورد راپور وزیر دفاع در زمینه کودتای سردار صاحب به شاه. 

امیدوارم تذکرات فوق موجب قناعت تان را فراهم نموده باشد، و گرنه، از تداوم کنگاش و طرح سوالات دیگر هراسی ندارم.    

محمد داؤد مومند20.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

گرامی ام الله محمد خان روشن ضمیر

بعد از عرض مراتب احترام و ارادت

از لطف و حسن نیت برادرانۀ تان ممنون و مشکورم

بخصوص از پیغام خردمندانه و خیرخواهانۀ تان عنوانی عنوانی شاغلی کاسی صاحب، متحسس و روحاً متلذذ گشتم.

حق گویی و حق پسندی و حق نویسی جناب تان از ضمیر پاک و بی الایش و خیر خواهانۀ تان نمایندگی میکند.

تل پیاوړی او غښتلی اوسی

او د کاسی صاحب په اصطلاح : پر مخ مو ګلونه


ضیا فراق20.06.2024کانادا/FotoGallary/CountryIcons/CA.png

​یک سوال از جناب مومند: باوجود جنرالان ورزیده که شما نام شان را ذکر کردید چطور توانست کودتا ه دواد خان موفق شود؟
آیا موفقیت کودتای داوود خان فقدان جنرال‌های ورزیده در اردو افغانستان بود؟
یا جنرالان وفادار به او آمادگی لازم را برای مقابله با آن نداشتند؟

الله محمد20.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم اقای باز صاحب!

با عرض سلام و ادب. 

شما در تبصره اخیر تان می نویشسید که:" وقتیکه شاه افغانستان محمدظاهر شاه به دو مکتوب داودخان جواب مثبت نداد،  در پرنسیپ وعده و عهد این شش وزیر ګفته شده بود که در صورت عدم قبول پشنهادات انها این شش وزیر فوق الذکر با شمول صدراعظم محمد داود در امور دولتی استعفا می نماید".

بر عکس مرحوم پادشاه افغانستان به مکتوب اول مرحوم داود خان مورخ 9 سرطان 1341 در مکتوب مورخه 12 سنبله 1341 یعنی بعد از دو ماه جواب مثبت داده اند و مرحوم داود خان انرا تایید هم نموده اند  از جمله:"... اینکه اعلیحضرت در پاراگراف اخیر بیان خویش به وقت و زمان و اشخاص و رجالی که فردا مسئولیت عملی ساختن این آرزو را بدون تردید بدوش گیرند، اشاره فرموده و آنرا دو عامل مهم، بلکه شرط اساسی تطبیق نمودن این آرزوها شناخته، فرمایش اعلیحضرت بجا است."

جواب نامه مورخه 12 سنبله 1341 شاه را مرحوم داود خان به تاریخ 24 جدی سال 1341 داده اند یعنی بعد از مدت تقریباٌ چهار ماه که از آن تدبیر شاه برای عملی ساختن ان به وضاحت معلوم می گردد. 

متاسفانه که علت اصلی ان را می توان تفسیر نمود که باره ها تفسیر شده است مرحوم داود خان توسط مکتوب تاریخی 11 حوت 1341 خود استعفاه می دهد.  یعنی بدون انتظار کشیدن جواب شاه و بحث با وی که صدر اعظم وی بود و نه کدام بیگانه بعد از مدت یک و نیم ماه استعفاه می دهد. 

فلهذا نوشته شما محترم صدق ندارد زیرا مکتوب اول جواب داده شده و مکتوب دوم که ارسال شده انتظار جواب کشیده نشده و با مکتوب سوم استعفاه داده شده.

اینکه   چرا مرحوم داود خان استعفا داد و کدام حلقات بالای استعفاه وی و بالای   شاه   تاثیر گذاشتند تا در قانون اساسی وی را خلع سلاح سیاسی کنند بحث جالبی برای تاریخ نگاران از نگاه روانشناسی فردی است که محور و هسته اصلی تشنجات بعدی کشور را می سازد.

 معذرت بنده را  از تبصره اضافی در زمینه   قبول فرمایید و هر انچه شما فکر می کنید درست است، اما   اینکه می نویسید  " محمدظاهر شاه به دو مکتوب داودخان جواب مثبت نداد "  درست نیست. اگر انچه نوشته ام گناه است، گناه بنده را ببخشید. زیرا نه  اینطرف و نه انطرف اصلاح پذیر هستند و به جستجوی راه های وسط باید شد، زیرا این موضوعات زیر خاک شده و انقدر بالایش بحث شده که خاک باد آن چشم ها را کور نموده نه روشن. فلهذا باید هوشیار شویم و خود را تکلیف ندهیم و این است که معذرت از بحث اضافی می خواهم. 

پرتو آهی ز جیب گل نکرد ای دل چرا

همچو شمع کشته بی نوری در این محفل چرا

بیدل 

 

صدیق کاکر20.06.2024هالندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png
​ادب گفتار و پندار!!!

درس اول:
بنیان یک جامعه‌ی سالم و روابط انسانیِ پایدار است. فریاد و فحاشی، نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه باعث تشدید جنجال کدورت در روابط می‌شود.

هنگامی که منطق و استدلال کارآمد نباشد، توسل به پرخاشگری و بی‌احترامی، نشان‌دهنده‌ی ضعف و ناتوانی فرد در حل مسئله به صورت منطقی و بالغانه است.

به جای فریاد و فحاشی، می‌توان با صبر و حوصله، به صحبت‌های طرف مقابل گوش داد، دیدگاه او را درک کرد و با استفاده از زبان منطقی و استدلال، سعی در حل مشکل و رسیدن به توافق نمود.
احترام به یکدیگر، حتی در زمان اختلاف نظر، امری ضروری است.

در اینجا چند نکته برای حفظ ادب گفتار و پندار در هنگام بحث و گفتگو ارائه می‌شود:

•قبل از صحبت کردن، نفس عمیق بکشید و تا ده بشمارید. این کار به شما کمک می‌کند تا آرامش خود را حفظ کرده و با ذهنی شفاف‌تر صحبت کنید.
•به حرف‌های طرف مقابل با دقت گوش دهید و سعی کنید دیدگاه او را درک کنید.
•از زبان "من" استفاده کنید و به جای سرزنش و متهم کردن طرف مقابل، احساسات و نیازهای خود را بیان کنید.
•از کلمات و جملات مودبانه استفاده کنید و از به کار بردن الفاظ رکیک و توهین‌آمیز خودداری کنید.
•اگر عصبانی هستید، بحث را به زمان دیگری موکول کنید تا بعداً که آرام‌تر شدید، بتوانید به طور منطقی در مورد آن صحبت کنید.
به یاد داشته باشیم که همگی انسان هستیم و سزاوار احترام متقابل هستیم. با حفظ ادب گفتار و پندار، می‌توانیم روابطی سالم و سازنده با یکدیگر برقرار کرده و به حل مشکلات بپردازیم.


قاسم باز20.06.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​در سالهای اخیر صدارت محمد داودخان ،چرا محمد داودخان از مقام صدارت استعفا نمود.؟  چنانچه وی در بیانیه روز اول اعلان جمهوریت  به ان اشاره نموده ګفت، که وی دو پشنهاد را بخاطر دوام و بقا سلطنت با مشوره و تایید شش وزیر کابینه برحال انوقت به محمد ظاهرشاه پشنهاد نمود. این شش  وزیر انوقت کابییه عبارت بودند . هر یک .


۱- سردار محمد نعیم  وزیر خارجه، ۲- سید عبدالله خان وزیر داخله، ۳- غلام حیدرخان عدالت وزیر زراعت ، ۴- داکتر محمد یوسف وزیر معادن و صنایع ، ۵- سید شمس الدین مجروح وزیر .... ؟ ، ۶- عبدالله ملکیار وزیر ....؟ ،


وقتیکه شاه افغانستان محمدظاهر شاه به دو مکتوب داودخان جواب مثبت نداد،  در پرنسیپ وعده و عهد این شش وزیر ګفته شده بود که در صورت عدم قبول پشنهادات انها این شش وزیر فوق الذکر با شمول صدراعظم محمد داود در امور دولتی استعفا می نماید و در کابینه دیګر سهم نمیګیرد. ولی دیده شد وقتیکه داودخان با کابینه خود استعفا نمود. ظاهر شاه داکتر محمد یوسف را موظف به تشکیل کابینه نو ساخت. داکتر یوسف هر یک ، سید شمس الدین مجروح ، عبدالله ملکیار را دوباره در کابینه جا داد. ولی نعیم خان، سید عبدالله خان، غلام حیدرخان عدالت در تعهد خود وفادار ماند. اینکه شهید داودخان در بیانییه روز اول تاسیس نظام جمهوری ۲۶ سرطان تذکر داد و ګفت « که یک تعداد دوستان ضعیف النفس من از راه منحرف شده  به حطا رفتند .» مطلب شان هریک ، داکتر محمد یوسف ، سید شمس الدین مجروح و وو بود نه سید عبدالله خان وزیر داخله ، نه غلام حیدرخان عدالت و نه سردار محمد نعیم خان.


اینکه حالا یک عده بی باکان از این ګفته داودخان سو استفاده ناجایز کویا داودخان به همه اعضای کابییه و دوستان سابق خود حطاب دوستان ضعیف النفس  نمود بغیر از چتیات چیز دیګری نیست.


انهایکه که میګوید محمد موسی شفیق یګانه وزیر بود که میخواست از روسها دوری نماید ابدآ محمد موسی شفیق اینکار را کرده نمی توانیست . چرا ؟ بخاطریکه در دهه ده سال اخیر سلطنت افغانستان، افغانستان  متکی به کمک های روسی شده بود ، چنانچه روسها در زمان صدارت داکتر محمد یوسف صدراعظم برای بار اول ۱۰۰ میلیون دالر کمک به افغانستان نمود که ویدیو امدن رهبران  عالی رتبه دولت شوروی بکابل و دادن ان کمک به دولت شاهی افغانستان انوقت در یوتیوپ موجود است .  سلطنت هیچ نمی توانست در انوقت از روسها دوری کند .  . اردو روسی بود، زراعت روسی بود، اقتصاد روسی بود صحت عامه روسی بود ، معادن و صنایع روسی شده بود، تجارت، فواید عامه ، محابرات همه و همه روسی شده بود.این مشاورین روسی بود که در امور نظامی ، زراعتی ، صنعتی افغانها را تربیه و اموزش فنی میداد. ایا طيارات نظامی را بودن داشتن فونون مسلکی کدام مومند سرحدی و غیر سرحدی ، کدام منګل ، کدام وردګ و یا پنجشیری  بی تحصیل میتواند پرواز دهد ، ابدآ نی ! .


با امدن محمد موسی شفیق برای بار اول  وزیران کابییه دهه فرطوت دیموکراسی ، روسی شد،  از قبیل نعمت الله پژواک، جلالر .


 . عبدالوکیل در کتاب خود از ملاقات شفیق و کارمل پرده برداشته رجوع شود  به کتاب ( از سقوط سلطنت مطلقه الی سقوط دولت جمهوری  دیموکراتیک خلق ) .

محمد داؤد مومند20.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​شر اندازی مستعار نویسی که خود را صدیق کاکر معرفی میکند.

در تبصرۀ قبلی خود این تقاضای صدیق نام کاکر را عنوانی شاغلی کاسی صاحب، در مورد حقیقت یا عدم حقیقت، چرسی بودن غلام حیدر رسولی،  عمل شر اندازانه و خلاف معرفت خواندم

این عمل غیر اخلاقی و زهر الود کاکر نام، نتیجۀ زهر اتدودی به بار اورد که الیوم در دشنام نامۀ شاغلی کاسی صاحب منعکس گردیده است.

کاسی صاحب بخواند و بداند که این ادعای من نه بلکه نقل قولی از گفتار پسر زلمی خان نائب سالار است که به مرلف کتاب گفته بود. من در برابر دشنام های کاسی صاحب جوابی ندارم، زیرا جناب شان کنترول اعصاب شان را ندارند و در نظر من ایشان معذور و آزاد اند و باید  هرچه که از دهان مبارک شان برون آید، نادیه نگریسته شده  و در مورد نباید از ایشان شکوه و شکایت نمود.

اما این عمل شر انداز انه و ضد اخلاقی کاکر نام مستعار نویس قابل عفو نیست، زیر اغوا گری موصوف موجب این همه شرارت و نفاق اندازی گشت، زیرا شاغلی کاسی صاحب با من روابط خوب و حسنه داشت. لذا قول داکتر اقبال در مورد صدق میکند که فرموده اند:

ای بسا آدم که ابلیسی کند.

من غلام حیدر رسولی نمی شناسم ولی او را یکبار دیدم که دست های جنرال حسین خان پدر ببرک ملعون را بوسید. 

ثانیاً او یک دگروال عادی بود، او نه کسی بود مانند مرستیال صاحب خان محمدخان یا جنرال مستغنی یا دگر جنرال سعدالله خان ساپی «صافی» یا جنرال یونس خان شهید و یا ستر جنرال خان محمد خان و یا هم ده های دگر، که سردار ولی از وجودش احساس خطر کند.

مردم افغانستان اصلا نام حیدر رسولی را نشنیده بودند، و قرائنی موجود است که غلام حیدر رسولی در دورۀ وزارت دفاع خود هم به نعل میزد و هم به میخ، چناکه دانشمندی در ویب سایت افغان جرمن نوشت که غلام حیدر رسولی با کمونست ها نیز سر جنبانی میکرد که روزی جاگزین مقام سردار صاحب شود، با بدست آوری همچو معلومات آن را به منظور اطلاع هم وطنان بدست نشر خواهم رساند.

گویند آفتاب آمد دلیل افتاب

کجا غلام حیدر رسولی و کجا جنرال مستغنی

چنانکه

کجا سپه سالار نادر خان بزرگ و کجا محمود سامی اینجنت بچه سقو

مستغنی مقام نادر خان و غلام حیدر رسولی مقام  محمود سامی را داشت. ناگفته نماند که محمود سانی نیز شخص لایقی بود.

اگر مستغنی و یا مرستیال خان محمد خان وزیر دفاع کابینۀ سردار صاحب میبود، چانس کودتای ایادی کرملن به صفر تقرب میکرد.


الله محمد20.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم کاسی صاحب گرامی!

با عرض سلام به شما محترم و آرزومندی صحت مبارک تان تبصره اخیر تان را مطالعه نمودم.

مرحوم غلام حیدر رسولی که متولد سال 1919 بوده یعنی هر گاه حیات می داشتند حالا یک صد و پنج ساله می بودند در حالیکه به اسا س معلومات خود شما سن شما محترم 84 ساله است پس چطور ممکن است که شما محترم می نویسید وی را از شش سالکی می شناسید. 

"اگر ارواح رسولی فقید مرا ببخشد که شخص بیحد پرکار و پاک بود، من به ایشان چوکی بالا تر از مدیریت را واگذار نمیشدم."

علت این بی اعتمادی تان به مرحومی چی بوده است.  

 به نظر بنده محترم کاکر بی موجب خواسته پای شما را در بحث بکشد و باعث گردد که فضای بحث را خراب نماید. یعنی سوال طوری بوده که شما نمی توانستید  غیر انچه نوشته اید بنوبسید. هر انچه که مومند   صاحب نزد شما باشد درست است اما نزد دیگران ممکن چنین نباشد ، زیرا وی هم مانند شما در اینجا بحث می نمایند. 

هرگاه برادرانه و به حیث برادر کوچک تان به پاس خواننده تان از شما خواهش نمایم که  در اینده از چنین جملات رگیک به تشویق دیگران  جلوگیری نمایید برای همه ما خوب است.  

منگر به هر گدایی که تو خاص از مایی

مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی 


مولانا  

الله محمد20.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​جناب محترم مومند صاحب!
با عرض سلام و آرزوی سلامتی شما محترم از بارگاه   خداوند متعال. تبصره اخیر تان برای بنده زیاد اموزنده بود و است،  مخصوصاٌ اینکه از مدت صدارت هفت ساله مرحوم هاشم خان  و سیزده ساله مرحوم شاه محمود خان ذکری نموده اید که سلسله تحولات سیاسی را با هم ربط داده برای بنده تحولات فکری و سیاسی کشور را از شروع قرن بیستم تا حدود زیاد نظم داده که   سطح  اطمینان را در توانایی تحلیل و تجزیه مسایل کشور کمک می نماید.  

نه دام دانم و نه دانه اینقدر دانم
که دل به هر چه کشد التفات صیاد است


بیدل 
الله محمد20.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم محمد داود ملکیار صاحب!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی صحت شما از بارگاه ایزد متعال تبصره اخیر تان غرض  روشنی اقتباص    مومند صاحب در ارتباط محترم داکتر صاحب کاظم روشنی بهتر برای خواننده تان داده، زیرا اهتراز محترم داکتر صاحب کاظم به جا بود. یعنی با یک نقطه فیل قیل می گردد. 

مکن به آیینه تکلیف نامه و پیغام

که در حضور نویسی تحیر استادست


بیدل 

 

محمد داؤد مومند20.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ابراز معذرت و کذا امتنان

الیوم تبصرۀ شاغلی محترم داوود ملکیار را مطالعه نمودم.

اولتر، از پوهاند استاد سید عبدالله کاظم از صمیم قلب معذرت میخواهم، که نقل قول از گفتار شانرا طوریکه شاغلی ملکیار صاحب گرامی ملتفت شده اند، از روی حافظه تحریر نموده و اعتراض داکتر صاحب حقدار را صد در صد درست و به جا میدانم، زیرا همچو اشتباه صدمه رساندن به مقام علمی و سیاسی ایشان تلقی شده میتواند.

شیوۀ صداقت و راستگویی همین است که یک انسان زمانیکه به اشتباهش ملتفت گردد و یا ملتفت ساخته شود، معترف گردیده و معذرت بخواهد.

من از همچو گله مندی شان هم متشکر و هم مجدداً معذرت می خواهم.

دلیل تشکر من این است که در آینده در قسمت نقل قول ها، از احتیاط و امانت داری بیشری کار بگیرم. احسنت.

من به جناب شان وعده میدهم که در آینده، نقل اقوال حکیمانۀ شان را مستند و مدرک سازم.

کذا از شاغلی محترم ملکیار صاحب تشکر مینمایم، که در زمینه ملتفت شده اند و به اصلاح آنچه پرداخته اند، که این قلم اشتباهاً تحریر نموده بودم.

مننه او کور ودان

الله محمد20.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​جناب محترم آقای باز صاحب!
با عزض سلام و احترام به شما محترم از خداوند متعال آرزوی سلامتی تان را دارم.


شما در ارتباط مرحوم غلام رسول حیدری در تبصره اخیر تان می نو یسید که:
"در آواخر سلطنت نظر به اختلافات كه به جنرال سردار عبدالولي پیدا کرده بود جنرال عبدالولی وی را لزوماً بحیث مدیر مکلفیت غزنی به تنزیل رتبه مقرر و بعد از یکسال وی را به تقاعد سوق داد."

اگر لطف بفرمایید و هرگاه اطلاع داشته باشید علت این اختلافات را بنویسید برای خواننده تان  جالب خواهد بود، زیرا   موضوع اواخر سلطنت نوشته  در اینجا جالب به نظر می خورد.  فقط علت اختلاف را بنویسید. 

قبلاٌ از شما محترم تشکر می نمایم. 

باز درس خاشاکم سطر شعله خوانی است

صحفه می زنم آتش عذر پر فشانی هاست

 بیدل

زمری کاسی20.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
په جرمني کې د یوې ۱۵ افغان ماشوم مړی وموندل شو

۱۹۸۶ کال کې مې یو سوسیلیست سویسی سره مې د هغو افغانو فلم ونیؤ چه د سویس خارجې وزارت دوی یې د تداویو په بهانه له پښاور نه د جنګی زخمیانو په بهانه راوړي ؤ او داخلی ځینې اعضاوې یې ترې ویستل شوي ؤ او له دردونو نه ډک بېرته پښاور ته واستول شول، خو وزیران او د پارلمان غړي او یو زمری پنجشېري د دغو پهمه کم و زیاد نیم ملیون دالر ځانونو ته یې ټول کړي ؤ خو دروازه مو پر دغو بنده کړه! او افغانان چه په یو  دول یا بل ډول وژل کېږي په اصل کې داسې خبرې یې شاته دي او په زرهاؤ ووژل شول!


زمری کاسی20.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

No photo description available.

رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
تا توانی خلق را از خود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند، آخرش افتادنی ست
عمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمر گرانم عاقبت بشکستنی ست
تکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشو
ریسمانِ دست شیطان ظاهراً پوسیدنی ست
ثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
دل مبند بر مال دنیا، مالِ دنیا بی وفاست
خِرقه ی زر هم بپوشی سیم و زر نابردنی ست
بشنو یک پند از دلِ دلخسته ی این روزگار
رسم دنیا در همین است پند من بشنفتنی ست

 

صدیق کاکر20.06.2024هالندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

​جناب محترم کاسی و جناب قاسم باز  تشکر از توضیحات شما در مورد مرحوم رسولی.

روی تهمت کنندگان و نقل آوران سیاه. بنده خدا با همچو تهمت  ها و توهین ها کاغذ را سیاه نموده و فکر میکند که کدام مقاله بسیار مهم و علمی نوشته. غافل از آنکه همه مطالب نقل شده که وی به آن باور دارد دروغ است.

حالا که خواستم طالب حقیقت شوم مرا ملامت می نماید. حالا که نوشتی جواب هم بده.



الله محمد20.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
​جناب محترم کاکر صاحب!

با عرض سلام و احترام به شما محترم، تبصره اخیر تان را مطالعه نمودم. 

​ 1-"به موضوع مهمی اشاره میکنم بدون شک نقش گذشته در تعیین آینده بسیار مهم است. "
هرگاه آن اینده خوب و درست پیش برود درست،  در غیر آن این فلسفه کار آمد درست نمی تواند داشته باشد. اینجا جای بحث وجود ندارد، زیرا موضوع ثابت است. 

2-"، اگر در افغانستان به مقوله تعلیم و تربیه اهمیت داده می‌شد و در طول 40 سال سلطنت گذشته امکانات تحصیلی به طور گسترده در دسترس مردم قرار می‌گرفت، "
به نظر بنده اهمیت داده شده بود، در غیر آن از ولایات مختلف در حد توان ده سال حکومت  مرحوم داود خان و ده سال بعد آن  سال قبل از دهه   فارغان صنوف دوازدهم تمام ولایات کشور که در پوهنتون جذب می شدند   تحصیل نمی بودند و بقیه هم راه های دیگر زندگی را باز می نمودند . 
به خاطر دارم که در ولسوالی قره باغ کوهدامن هم مکتب ابتدایی وجود داست و هم لیسه. بنده فکر می کنم که حکومت و دولت در حدود امکانات  بودجوی و غیره به طور مسلم که توجه در زمینه می داشته اند. اما روم می گویند که هم در مدت زود آباد نشده. حرف کندی به یادم امد که فرموده بود سوال نکنید که کشور به شما چی می کند بلکه شما به کشور چی می نمایید یعنی مردم آزاد بودند که به شغل و پیشه های که ممکن بوده اشتغال داشته باشند و اشتغال هم داشتند. مسلم که شرایط این امکانات را از نگاه اداری تا جاییکه ارتباط می گرفت دولت مساعد می ساخت و باید هم می ساخت. یعنی وظیفه یک دولت خدمات به مردم ان است. 
3-"وضعیت امروز کشور به مراتب بهتر بود."

به وضعیت امروز با کمال تاسف همان کسانی کشور را سوق دادند که هم تعلیم داشتند و هم تربیه. 

4-"در کشوری که بیش از 70 درصد جمعیت آن بی‌سواد هستند و طول 40 سال سلطنت امکانات اندکی برای تعلیم و تربیه وجود داشته، آیا می‌توان بی‌کفایتی را نادیده گرفت؟"

جمعیت 70 فیصد هر گاه بی سواد بود بی عقل نبود. در یک ده بنده یکی از خویشاوندان خود را دیده ام که هر روز صبح بعد از نماز قران را می خواند با وجودیکه از سواد بسیار اندک بر خوردار بود و احتمالاٌ قران خواندن را در مسجد اموخته بوده باشد. انسان با اخلاق و با فهم بود، حتی یک شعر مرحوم حافظ را همیشه می گفت که: این چی شوریست که در گرد عالم می بیینم-همه افاق را پر از شور و شر می بینم.   مردم در دهات به دهقانی خود مشغول و احترام خاص به پادشاه داشتند. حتی به چشم دیده ام که عکسهای مرحوم پادشاه و مرحوم داود خان را پهلو به پهلو در کلبه خریبانه خود نصب نموده بودند. خوب به خاطر دارم که عکس مرحوم ظاهر شاه در لباس نظامی و از مرحوم داود خان در دریشی با نکتایی بود. 
فراموش نمودم که یا ابو  حسن خرقانی و یا هم با یزید بسطامی از عارفان قرون سوم و چهارم هجری بود که سواد نداشت اما مقام فهم و دانش خدایی ان انقدر بالا بوده که عطار نیشاپوری در کتاب خود از وی ذکرهای زیاد دارد و حتی می گویند سلطان محمود به دیدرش رفته بود زیرا ابا ورزیده بود نزد وی برود.  پیغامبر ما سواد نداشت اما انقدر امین و شخص خوب بود که به پیغمبری گماشته شد. درست است که سواد چیزی خوبی است اما همینکه در کشور صلح و امنیت و ارامی موجود بود همه اقشار کشور در آن سهیم بود. 
4-"صرفاً نام بردن از چند شخصیت برجسته، که تعدادشان به انگشتان دست هم نمی‌رسد، نمی‌تواند واقعیت تلخ جامعه افغانستان را کتمان کند.

اگر پذیرش این حقیقت برای عده‌ای دشوار است، لازم است به وجدان خود  رجوع کنند."
طیاره را هم یک نفر پیلوت با کو پیلوت در پرواز میاورند تا به هدف برسانند و مهمان داران یعنی مامورین خدمت به مهمان می کنند. آن انگشت شماران برای یک کشور مهم هستند.

 5-"هنگام بررسی شخصیت‌های تاریخی و رویدادها، باید تلاش کنیم تا با رویکردی بی‌طرفانه و عاری از پیش‌داوری به آنها بپردازیم."
بنده دقیقاٌ به اسا س نوشته شما عمل نموده ام . این حکم را وجدان برایم صادر می کند در غیر ان حیف وقتم.  
6-"اتکا به منابع موثق و بررسی شواهد مختلف از زوایای گوناگون، برای رسیدن به درکی درست و عادلانه از گذشته ضروری است."

معقول. 
افغان به سرمه خوابید کس مدعا نفهمید
آخر به خاک بردیم ابرام ملتمس ها 
 بیدل 


داؤد ملکیار 20.06.2024کلیفرنیا http://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​قابل توجهٔ هموطنان محترم،

نقل گفتار آقای عبدالله کاظم را در مورد کودتای ۲۶ سرطان که محترم داؤد مومند با اتکا به حافظه، نگاشته است و آقای کاظم بر آن انتقاد نموده است، کمی با اصل گفتار تفاوت دارد.
اصل گفتار آقای کاظم که بتاریخ ۱۵ جولای سال ۲۰۰۸ بصورت زنده از تلویزیون نور پخش گردید و من آنرا عینا” در نوشته هایم چندین بار، نقل نموده ام، قرار ذیل می باشد:
“با آمدن موسی شفیق به حیث صدراعظم، شوروی ها متوجه شدند که افغانستان با وجود زحمات سی سالهٔ آنان، از زیر نفوذ شوروی خارج خواهد شد، لذا تصمیم گرفتند تا شفیق و نظام شاهی را از بین ببرند. و برای مرحلهٔ اول یعنی دورهٔ انتقالی، داؤد خان را برای زعامت ترجیح دادند و مطرح ساختند”.
این نقل قول دقیق با امانت داری، به توجهٔ هموطنان رسانیده شد.

حسیب الله20.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
سلام و احترامات قلبی به همه تقدیم است.
موضوع: پیشنهاد جناب محترم صلاح الدین سعیدی در ارتباط "سفارش به سومین کنفرانس دوحه" !
سفارش من این است:

تقاضای ایجاد و فعال سازی, در حدود, ٣٢٠٠ (سه هزار و دوصد) باب مکاتب مسلکی, حرفوی, فنی و تخنیکی از ملل متحد, برای دختران و پسران افغان, در سراسر افغانستان و تقاضا از طالبان که تا سر حد امکانات شان, در راهٔ ایجاد و فعال ساختن مکاتب مسلکی برای دختران و پسران افغان سعی و کوشش نهائی شانرا در راهٔ تقویت ایجاد و فعالیت مکاتب مذکور در دهات, قصبات, روستا ها, قریه جات و ولسوالی های افغانستان, بخرچ دهند!
قسمیکه همه اطلاع داریم, در افغانستان عزیز تجاوزات کشور های خارجی و جنگ های ویرانگر داخلی در نیم قرن اخیر مسبب ویرانی های مادی و معنوی فراوانی گردیده است, که پیکر اقتصادی و اجتماعی افغانستان عزیز ما را مصدوم و تولیدات ملی افغانستان را نیز شدیدا ضربه زده است!
خسارات جنگی تجاوزات نیم قرن اخیر را تا به اکنون هیچ کشوری ذیدخلی که در ویرانی های افغانستان آگاهانه و یا هم نا آگاهانه دخیل بوده است, تا اکنون به دوش نگرفته است!
کشور و ملت عزیز ما به تولیدات ملی, اقتصاد خودکفا و رفاهٔ اجتماعی نیاز دارند; نوجوانان و جوانان عزیز کشور از شدت بیکاری و فقر و تنگدستی رنج می برند; در عین حال در اکثر نقاط کشور, بلخصوص در قریه جات, دهات, روستا ها و ولسوالی ها که, کوچکترین واحد های اداری کشور را تشکیل می دهند, احتیاجات ابتدائی, نیاز های اولیهٔ مردم عزیز ما نامرفوع به مشاهده می رسد!
تولیدات افراد مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی از نقطه نظر کمیت تولیدات و کیفیت تولیدات میتواند, چندین برابر بیشتر و زیادتر باشد, نسبت به تولیدات افراد غیر مسلکی!
جوانان یک کشور به حیث ستون فقرات یک کشور, از نیروی بزرگی تولیدی محسوب می گردند, که در افغانستان عزیز, اکثرا از فقدان داشتن یک کسب, یک رشته, یک مسلک, یک حرفه و در کل از بیکاری رنج می برند و اکثرا برای دریافت کسب و کاری راهی کشور های خارجی می گردند!
دو سوال در این رابطه:
١. آیا بطور مثال ایجاد و فعالیت 3200 باب مکاتب مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی که نظر به احتیاجات, ضروریات و نیاز های اولیهٔ مردم عزیز ما رشته بندی شده بتوانند, تولیدات ملی ما را و یک بخش بزرگی از احتیاجات اولیهٔ مردم عزیز ما را, طویلالمدت, از ورای تولیدات مسلکی, حرفوی, فنی و تخنیکی, تا حد بالای مرفوع ساخته و اقتصاد ملی ما را به سمت خودکفائی اقتصادی سوق داده خواهد توانست؟
٢. آیا, پس از سپری نمودن تقریبا پنج دهه جنگ های ویرانگر و تجاوزات کشور های خارجی در خاک افغانستان, مردم عزیز ما حق چنین تقاضای را از ملل متحد که مرتبط با کشور های است, که در جنگ های ویرانگر پنج دههٔ اخیر در افغانستان دخیل بوده اند, با عث ایجاد خسارات جنگی فراوانی نیز شده اند, یک خواست و یک خواهش بجا تلقی شده خواهد توانست؟
نوت: هرگاه ما بتاریخ کشور هایکه امروز در آنها به اصطلاح یک رفاهٔ نسبی اقتصادی موجود است نظر اندازیم; در اکثریت مطلق این کشور ها, قبل از ایجاد پوهنتون ها و مراکز تحصیلات عالی, همانا مکاتب مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی این ممالک بوده اند, که نوجوانان و جوانان جوامع شانرا, به حیث یک نیروی مهم و پرتوان مؤلده تشخیص کرده و با دوره های آموزشی دو ساله, سه ساله, رشته های مورد نیاز جوامع شانرا, از طرق مکاتب مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی در خدمت نوجوانان و جوانان شان مهیا ساخته اند و در مقابل همان جوانان با توانائی های مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی شان, به حیث بزرگترین قوهٔ مولده در ارتقای تولیدات ملی و پیشرفت اقتصاد ملی شان, مؤثر و مثمر و مفید واقع گردیده اند!
و من الله التوفیق
با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله
زمری کاسی20.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​جناب صدیق کاکړ، هرچندی که هر تبصره را نمیخوانم و آموزنده نه تنها که نیستند بلکه راه گم کننده و خجالت آور است که وقت بر آن ضایع گردد مانند تهمت چرس کشیدن به رسولی فقید! روی نوشته‌های شخصی که این تهمت را زده و بی شرمانه، بعضا یک مرور لحظوی مینمایم و به خاطری که درک کرده ام که نشود به کدام عزیز من تهمتی و یا توهینی کرده باشد. در نوشته اش خواندم ولی نخواستم مداخله نمایم، چه به اصطلاح مردم بی مسلک است و لازم ندانستم که حرفی یا کلمه رد و بدل گردد، میگویند که آب دریا مردار نمیشود!به هر صورت این ایک تهمت مطلق دروغ و تا نهادش زذیلانه است!

رسولی فقید یکی از جملهء شریف و نجیب ترین انسانهای بود که من از شش سالگی اش تا روز مرگش میشناسم ! مسلکش در عسکری سواری و و بسیار لایق، کار اداری در بعضی شعبات عسکری تا زمان کودتای جمهوریت ایفای وظیفه مینمود، یک نمازش قضا نبود و به بزرگان متواضع و با خوردان بیحد مهربان!

اگر ارواح رسولی فقید مرا ببخشد که شخص بیحد پرکار و پاک بود، من به ایشان چوکی بالا تر از مدیریت را واگذار نمیشدم.

غلام حیدر خان رسولی که اسم اول شان عین اسم مامای فقیدم غلام حیدر *عدالت* زمانی وزیر زراعت داود خان فقید بود«دلیل وزیر شدن رسولی با این نام مربوط یک پالیسی غرب و بحث کشالی است، میگذرم!» در زندگی خویش نه سگرت کشیده بود و این تهمت چرس بر او آنقدر رذیلانه است که با الاخرا فهمیدم که تهمت گر یک دوپای بی شخصیت و نادان است و پدر آنهای را لعنت که به این جناب کدام چوکی در پوهنتون داده بودند. 

از خاله ام که خانم رسولی فقید بود، مادر مقدسه ام نفرت داشتند و در غیاب رسولی رشوت گرفته و در ظلم خویش در خانواده شناخت کامل و فرد فرد از وی نفرت داشت!

رسولی چرسی نبود!

قاسم باز20.06.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​غلام حيدر رسولي يكي از صاخب منصبان تحصيل يافته كشور هندوستان است. وي در اردو شاهي وقت بحيث ريس اركان قوا چار زرهدار بعدا بحيث ريس اركان فرقه دهدادي مزار و بعداً بحيث ريس اركان فرقه خوست پكتيا وظيفه اجرا نموده وي در آواخر سلطنت نظر به اختلافات كه به جنرال سردار عبدالولي پیدا کرده بود جنرال عبدالولی وی را لزوماً بحیث مدیر مکلفیت غزنی به تنزیل رتبه مقرر و بعد از یکسال وی را به تقاعد سوق داد.  

غلام حیدر رسولی یکی از افسران خدا پرور ، مسلمان صادق بوطن بود. وی بغیر از یک منزل در مکرویان کابل هیچ جایداد منقول و غیر منقول نداشت. انهایکه وی را هیچ نمی شناسد نباید تبصره های غیر موادبا و خلاف عرف اسلامی و افغانی از شکم ګندیده خود نکند. 

محمد داؤد مومند19.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​آغای گلم صدیق خان مستعار نویس!


بعد از ابراز سلام محمدی، خوشوقم که این تنها من نبودم که در مورد اتهامات و شعار های فاقد محتوی و حقایق  جناب عالی، به تذکرات و تصریحاتی بپرداختم، بلکه دو استاد سخن،  یعنی الله محمد خان و محقق صادق و راستگو و غیر منسلک و بی نظیر، استاد جهانی، همزمان با این قلم، شعار هایت را فاقد محتوی قلمداد نمودند.

مستعار نویس گل!

من ادعا نکردم که مقالۀ که شما بدان اشاره نموده اید، تراوش ذهن و روایت من است،، طوریکه به صراحت تذکر داده ام  آن مقاله تلخیص بسیار فشردۀ از کتاب مستند یکی از ژورنالستان معروف و سابقه دار و در عین حال  دوست سردار صاحب داؤد خان است. چون کتاب مذکور تراویدۀ قلم یک عنصر شناخته شده و ملیت خواه و صادق و مورد  اعتماد در جامعۀ ماست، لذا مستند شمرده شده و هر اثر مستند علمی پنداشته مییشود، آنچه غیر علمی و غیر مستند است، نوشته پریشان وفاقد بنیاد، حضرت عالی شماست.

باز هم نادرست و تخیلی پورته فرموده اید بدین عبارت: اگر در افغانستان به مقوله [؟] تعلیم و تربیت اهمیت داده میشد و در طول چهل سلطنت گذشت...

اغای گلم بخوان و بدان

اعلحیضرت ظاهر شاه بعد از شهادت پدر شان نادر خان بزرگ توسط یک ملعون بچۀ هزاره و ملعبۀ دست دشمنان داخلی و خارجی کشور رسید، در سن 17 سالگی از طرف عم بزرگوار شان، شاه محمود خان غازی به کرسی سلطنت نشانده شد، ک در سیزده سال اول سلطنت او سردار هاشم خان سلطنت می چلاند، ظاهر خان بیچاره حتی جسارت عفو استاد خود را از هاشم خان نداشت, چنانکه ظاهر خان بی چاره سردار فیض محمد خان زکریا را به قسم واسطه نزد هاشم خان فرستاد تا از مرگ استادش میر صاحب قاسم خان جلوگیری به عمل آورد.

بعد از هاشم خان نوبت به شاه محمود خان غازی رسید که مدت هفت سال بدون مداخلۀ پادشاه حکومت کرد، بخصوص که شاه محمود خان غازی خود را تاج بخش میدانست، که عاری از واقعیت هم نبود.

در زمان حکومت شاه محمود خان غازی سردار داؤد خان به تشکل کلپ ملی پرداخت، که هدف اساساسی آن  تخریب حکومت و دیمکراسی شاه محمود خان غازی بود.

اعلیحضرت محمد ظاهرشاه با درک  همچو وضعیت و احساس خطر افتراق میان خانواده، عم بزرگوار و تاج بخش خود را مجبور به استعفاء نمود و چوکی صدارت را به آغه لاله خود سردار صاحب محمد داؤد خان سپرد.

سردار صاحب محمد داؤد خان برای مدت ده سال به مثابه شبه حکومت کاکای سکه اش سردار هاشم خان حکومت کرد. سردار صاحب داؤد خان که علم بردار داعیۀ ملی پشتونستان بود، و دول غربی بخصوص اضلاع متحده چه در دورۀ شاه محمود خان غازی و چه بعد از آن حاضر نشد، به تقاضاهای نه بار، حکومات افغانستان به ارتباط قضیه پشتونستان و اختلاف با حکومت نام نهاد پاکستان، به افغانستان مساعدت نظامی و مالی نماید، در نتیجه در ماه نومبر سال  1955 در نتیجۀ فیصلۀ لویه جرگه که تحت زعامت محمد گل بزرگ، بزرگترین زعیم پشتونان، به حکومت صلاحیت داده شد، که دست طلب استمداد طرف اتحاد شوروی دراز کند.

چون سخن از تعلیم و تربیۀ اولاد، کشور بود، سردار داؤد خان میباید، فرزندان وطن را بخصوص در رشتۀ نظامی به عوض اتحاد شوروی به ترکیه، مصر و هندوستان می فرستاد، با شمول و نفوذ صاحب منصبان تعلیم یافتۀ اتحاد شوروی، اردو سیاسی شد و همین عناصر ضد ملی بودند که هم در کودتای سرطانی حسن شرق و هم کودتای ثوری نقش قاطع ایفاء نمودند.

ناگفته نماند که با تشدید خرابی روابط حکومت سردار صاحب داؤد خان با دولت پاکستان، راه ترانزیت پاکستان به مثابۀ شاهرگ اقتصادی، به روی افغانستان بسته شد و افغانستان بیشتر به مساعدت های دولت شوروی و ایران محتاج شد.

با ختم دورۀ صدارت سردار صاحب و با تصویب قانون اساسی 1964 که به نظر دانشمندان شرقی و غربی، مترقی ترین قانون اساسی در منطقه تلقی میشد، راه به سوی حکومات مردمی و غیر خاندانی آغاز شد و این در حقیقت یک انقلاب بزرگ سیاسی و حقوقی و اجتماعی در تاریخ کشور بود.

در همین دوره بود که ابواب دانش و معلومات در قست تمام ساحات، علم و دانش و ایدیولوزی های شرقی و غربی به روی محصلان و شاگردان  و عاشقان مطالعه و کتاب، به روی تمام اقشار و طبقات جامعه باز شد، فضای  بسیار مساعد سیاسی و اجتماعی و کلتوری آزادی که در کشور آسیایی مانند نداشت.

استاد سیستانی به حکم ضمیر و وجدان در مورد همین دورۀ طلایی مینویسد:

بار دوم با انفاذ قانون اساسی 1964 در عهد سلطنت ظاهر شاه، دیمکراسی دوباره طلوع کرد. (دیمکراسی او ل در دورۀ شاه محمود خان غازی، آغاز یافت- مومند)

رونق مطبوعات و نشرات، آزادی های مخالف و موافق دولت، سخن رانی های آتشین بر ضد دولت وقت، از طریق مظاهرات، اعتصابات، راه پیمایی محصلان و دانشجویان «محصلین- اصلاح یی بی میرمن نظام» پوهنتون ها و لیسه های مرکز و ولایات کشور، مضمون اصلی این دهۀ دیمکراسی بود.

شوق و ذوق جوانان به مطالعه و تلاش برای بدست آوردن آثار مترقی چون کارل مارکس، انگلز، ماو و و  ... و نو یسندگان اسلامی چون سید قطب، حسن البنا، مودودی و غیره به حدی رواج پیدا کردکه در هیچ وقت و زمان دیگری «به شمول دورۀ صدارت سردار»  در افغانستان رونق نیافته بود میتوان گفت که:

(تمام سیاست مداران و دولتمردان افغانستان در سه دهۀ اخیر، محصول همان دورۀ دهۀ دیمکراسی است که با کودتای سردار داؤد خان، ستارۀ دهه دیمکراسی عدول کرد.»

برادر گل! اتهام بسته اید که دشمن سرسخت امان الله خان م هم چنان داؤد خان هستم!!!!

چه اتهام بزرگی!!

من به وجود غازی امان الله در تاریخ کشور افتخار میکنم، ولی اشتباهات بزرگ سیاسی او به دشمنان داخلی و خارجی وطن، این فرصت را مساعد داخت که سر انجام غازی امان الله از دست یک دزد و رهزن و جاهل محض، مجبور به فرار گردد و تمام پروگرام های ترقی خواهانه او مساوی به صفر شود. تا که بزرگ مردی از فرانسه یعنی نادر خان بزرگ به، با همدستی قهرامانان  ملی مانند محمد مومند به داد د ملت و کشور افغان رسید.

در مورد سردار صاحب داؤد خان باید بگویم که من در صنف نهم حبیبه، از طریق پسر شان، شهید ویس داؤد با ایشان باب مکاتبه باز نمودم، مکتوب سردار صاحب عنوانی خودم، همین اکنون نزد من است و هر کسی که ارزوی داشتن کاپی آن را داشته باشد، با کمال میل حاضرم خدمت شان گسیل دارم.

سردار پرستان امروز یا در آن زمان به کاغذ پران بازی مشغول بودند و یا در سنین چارغوک قرار داشتند و برخی هم تولد نشده بودند.

سردار صاحب در تمام ادوار حکومت داری خود به شمول دورۀ صدارت مرتکب اشتباهات زیادی شد، مثلا محبوس ساختن ظالمانۀ سران حرکت ویش زلمیان بدون کوچکترین سند الزامیت و یا حکم محکمه و یا ابراز یک دلیل.

اما بد ترین اشتباه سردار صاحب همانا کودتای سرطانی است، که در نتیجۀ آن خود سردار صاحب با تمام خانواده اش به قتل رسید و تمام خانواده با عزت را در سراسر جهان آواره و بیچاره و بی عزت ساخت و بتد تر اینکه کودتای سرطانی پلی را برای کودتای ثوری اعمار نمود و همان همرهان پست و بی ناموس کودتای سرطانی که در آغوش دورۀ جمهوریت سردار صاحب رشد یافتند، کودتای ثوری را به راه انداختند و خاک و ملت را دو دسته به سران کرملن و اشغال شوروی تقدیم نمودند.

سخن آخر! 

تقاضای تو از شاغلی محترم کاسی صاحب در مورد چرس کشیدن غلام حیدر رسولی دلالت بر بی معرفتی و شر اندازی تو در داخل خانوادۀ غلام حیدر رسولی میکند.

کمی هم با معرفت باش، بدا به حالت

الله محمد19.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آقای کاسی صاحب گرامی و عزیز!

با اظهار سلامهای گرم و قلبی ام به شما محترم ، در چین زیبا که زمانی موقع پیدا نمودم تا از شهرهای زیبا و اثار تاریخی ان آن دیدار نمایم و در انجا مانند شما محترم چنانچه اظهار نموده بودید، هوای فرهنگ شرق را تنفس نمایم، از نوشتن چند سطر محبت امیز تان تشکری می نمایم .

 " لطف نموده لقب دانشمند همه جانبه لطف کرده اید، حالا به یادم آمد و نیم ساعت است که میخندم، "

از اینکه متوجه باریکی نوشته بنده شده اید و شما عزیز و گرامی را خنده داده است خوشحال گردیدم، زیرا اولاٌ خنده نمک زندگی است و دوم هم اینکه نوشته تان بنده را هم به خنده انداخت،  منتها مدت آن انقدر طویل مانند شما نبوده واما هر وقت به یادم می اید ،  که شما را خنده داده ،  بنده را هم خنده می گیرد ، که این خود به ذات خود یک نعمت مبادله بین دوستان که از همین طریق سال ها است با هم اشنا هستیم،  بدون اینکه یک دیگر را دیده باشم و یا اشنای قبلی داشته بوده باشیم.

یعنی لا اقل شکر خداوند است که با هم در دیار مهاجرت یاد دوستی های قدیم کابل  را پا بر جا نگاه میداریم، با وجود اینکه احتمال تفاوت افکار که یک امر معمولی است وجود می داشته باشد. 

"من حیرانم که چنین لطف را از کجا کرفته اید."

این لطف را از سالهای زیادی که فعالیت نویسنده گی شما را در این صفحات دقیق مطالعه می نمایم. مثلاٌ زمانی شما محترم با "قاموس کبیر" همکار بودید راجعه به نباتات معلومات های جالبی را اظهار داشته اید که بنده از ان اموخته ام و یا اینکه راجع به بعضی کلمات و لغات تبصره های داشت اید که خالی از منطق نبوده،  یعنی عمق نظر تان را در ارتباط ادبیات و یا هم اینکه زمانی در ارتباط بحث وجود  "زمان" یک تبصره جالب ارایه داشته اید با ذکر ارقام و یک پدیده فزیکی که در نیویارک فکر می کنم در کدام بحث داشته اید و غیره مانند صحبت های تان در ارتباط  اختراعات جالب که همه خالی از دلچسپی برایم نبوده است و به همین ترتیب در مسایل تاریخی و سیاسی و غیره و غیره. حتی در بعضی نوشته های شما محترم نکات جالب روانشناسی را می توان هرگاه دقت گردد به تجزیه و تحلیل گرفت که بنده نخواسته ام داخل بحث گردم. 

از لابلای بعضی نوشته های مرتبط به مسایل اجتماعی تان می توان از شناخت تان در ساحه جامعه شناسی هم که ارتباط مستقیم با روانشناسی دارد اگاهی پیدا نمود. خلاصه که خلاصه نمودن ان هم مشکل است با این سن و سال که شما دارید ، تجربه هشتاد و چهار سال عمر یک انسان را نشان می دهد که خود باید همه جانبه باشد، و باید از حضور تان در این سن و سال در اینجا مانند محترمین دیگری مانند مایار صاحب عزیز  و گرامی اظهار خوشوقتی نمود. فراموشم نگردد که در ساحه ادبیات بعضا اشعار شاعران نامور کشور مانند مرحوم خوشحال خان ختک و غیره فیلوسفان و صوفیان را که با ما شریک می سازید نمایندگی از دانش و فهم همه جانبه شما را در ساحع علم و فهم ادبیات نشان می دهد.  امید است توانسته باشم موضوع  "حیران" بودن شما را رفع نموده باشم و منبع این معلومات که خود شما بوده اید برایتان معلوم شده باشد. 

هر چی نباشد از زیر استادان مشابع در مکتب و اب هوای مشابع با هم  تربیه و علم را اموخته ایم خود بنده هم  تمام عمرم با  یکی از استادان بزرگ کشور که عنقریب در نظر دارم به معرفی واقعی این شخصیت بزرگوار بپردازم تا اظهارات نا درست یک خبیث به تمام معنی را در پرتو یک مقاله  رد نموده باشم تا از همچو اظهارات نا مناسب جلوگیری شده باشد. البته خباثت وی را به تمام معنی و صد فیصد هم اشکار خواهم نمود. فقط خداوند فرست انرا مساعد بسازد.

"دوست و هموطن و هم مکتب عزیز، به شما وعده میدهم که افتخارات دارم که همه اش قربان وطن و استادانم، اما خود را با لقبی بر مردم تحمیل کردن برایم خجالت آور است، "

بنده عرایض خود را پیش کش نمودم که در آن موضوع تحمیل کردن شما اصلاٌ مطرح بوده نمی تواند بلکه به اساس نوشته های شما محترم انرا انطور که نوشته ام فکر هم نموده ام. 

"منتها به شما وعده میدهم که بدون سند مؤثق چیزی از تخیلات خویش نمینویسم!"

بنده هم فکر می کنم که تا زمانی در درون شخص چیزی وجود نداشته باشد و فعالیت های در زمینه نداشته بوده باشد، نمی تواند انرا اظهار هم نماید. ضمناٌ  تخیل  و ایده ها است که به واقعیت تبدیل می گردند. ذهن ما قدرت اینرا دارد تا ایده های جدید و خارق العاده را خلق کند.

به گفته انشتاین: "  قوه تخیل همه چیز است، تخیل مهمتر از دانش است".  یکی از بزرگترین داشته های بشر قوه تخیل است.  

"با آنهم ممنون تان،"

قابل تشکر نیست، انچه از مغز بنده تراوش می کند حتما دلیل و منطق خاص خود را می داشته باشد . از شما باید تشکری نمود که خواهان معلومات مزید در زمینه شده اید.

 "بیایید که باهم و با همه جانبه بخندیم! "

بلی، زندکی خودش همه جانبه بوده و در واقعیت این نوشته بنده را شما با خنده تان خلق نموده اید و بایست همه خوش و خندان با هم تبادله افکار نمایم تا زندگی که به قدر کافی مشکلات خود را دارد راحت تر گردد .

"گلونه. "

تشکر از گل های تان که خود تان گل و از همان به اصطلاح بچه های کابل قدیم هستید،  که خدوند شما را از جمع ما کم نکند و همیشه خوش و خندان و با صحت در این  سن بالا باشید. چند صباحی اینجا هستیم باید خوش با هم باشیم. امید است  موضوع همه جانبه به صورت فشرده توضیح شده باشد و بنده با یک نمره نسبتاٌ خوب از حالت مشروطی بیرون شده باشم و از صنف اول به صنف دوم نه بر عکس ارتقا نموده بتوانم. 

پرتو حسن تو هر جا شد نقاب افکن در آب

گشت از هر موج شمع حسرتی روشن در آب

بیدل 

صدیق کاکر19.06.2024هالندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

سلام و احترام

​گذشته  از بی‌ ادبی برخی ها، به موضوع مهمی اشاره میکنم بدون شک نقش گذشته در تعیین آینده بسیار مهم است. ، اگر در افغانستان به مقوله تعلیم و تربیه اهمیت داده می‌شد و در طول 40 سال سلطنت گذشته امکانات تحصیلی به طور گسترده در دسترس مردم قرار می‌گرفت، وضعیت امروز کشور به مراتب بهتر بود.
در کشوری که بیش از 70 درصد جمعیت آن بی‌سواد هستند و طول 40 سال سلطنت امکانات اندکی برای تعلیم و تربیه وجود داشته، آیا می‌توان بی‌کفایتی را نادیده گرفت؟
صرفاً نام بردن از چند شخصیت برجسته، که تعدادشان به انگشتان دست هم نمی‌رسد، نمی‌تواند واقعیت تلخ جامعه افغانستان را کتمان کند.
اگر پذیرش این حقیقت برای عده‌ای دشوار است، لازم است به وجدان خود  رجوع کنند.
جناب آقای مومند، به نظر می‌رسد وظیفه خودت صرف بد نام کردن شخصیت‌های است، که نظر آن‌ها با سلیقه خودت همسو نیست. برای همگان واضح است که دشمن سرسخت شاه امان الله خان،و همچنین داود خان فقید هستی و در تلاش  تا در هر نوشته یا کتابی، ردی از مخالفت با آن‌ها را پیدا نمایی.
اما در مورد ادعای مبنی بر بی ‌کفایتی و اعتیاد به چرس مرحوم رسولی، که جناب کاسی به دلیل پیوند فامیلی با ایشان دارند، بیشتر معلومات بدهند که آیا واقعاً این ادعا صحت دارد؟
هنگام بررسی شخصیت‌های تاریخی و رویدادها، باید تلاش کنیم تا با رویکردی بی‌طرفانه و عاری از پیش‌داوری به آنها بپردازیم. اتکا به منابع موثق و بررسی شواهد مختلف از زوایای گوناگون، برای رسیدن به درکی درست و عادلانه از گذشته ضروری است.
آقای مومند آنچه خودت نشر کردی کدام مقاله علمی نیست صرف چند نقل قول بدون کدام سند و ثبوت !!!

عبدالقیوم میرزاده19.06.2024هلندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

​گرانقدر محترم ع. و. ح. ، بعد از عرض سلام و ادای حرمت از عطف توجه و نظر نیک تان به یادداشت ها و نوشته های  این کمترین، صمیمانه سپاسگزاری میکنم.

با احترام

میرزاده


زمری کاسی19.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​گرامی ام و عزیز، الله محمد خان سلام دوباره، نوشتهٔ قبلی نیک تان که به یاد پدران معنوی ام شدم که من افتخار نگاه بزرگواری شان را داشتم و ازین که لطف نموده لقب دانشمند همه جانبه لطف کرده اید، حالا به یادم آمد و نیم ساعت است که میخندم، من حیرانم که چنین لطف را از کجا کرفته اید. دوست و هموطن و هم مکتب عزیز، به شما وعده میدهم که افتخارات دارم که همه اش قربان وطن و استادانم، اما خود را با لقبی بر مردم تحمیل کردن برایم خجالت آور است، منتها به شما وعده میدهم که بدون سند مؤثق چیزی از تخیلات خویش نمینویسم! با آنهم ممنون تان، بیایید که باهم و با همه جانبه بخندیم! گلونه.

زمری کاسی19.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​گرامی ام دوست و هموطن و هم مکتب نازنینم الله محمد سلام، تشرک از تبصرهٔ نیک تان در مورد نوشتهء من، باور کنید جز درد وطن و مردم وطنی که قربانش میشوم، وعده میدهم که جز خدمت شریفانه و صادقانه  برای وطن کاری دیگری نکرده ام و افتخاراتی که دارم از نهاد خاک وطنم است و به افتخار وطن و ازرش هایش به یک فردی هم در جهان سر پایین نکرده ام و حبیبیهٔ من و شما در دوران من معلمین پر افتخار و لایقی داشتم که پدران معنوی ام بودند و کاش عقل میداشتم که سالها در وطن به ایشان برای دستبوسی ایشان میرفتم و دست میبوسیدم، دستان شریف بصیر خان استاد ریاضی و بیات صاحب استاد ادبیات دری را که در سال ۱۹۹۰ در کابل سر پایین کردم که ببوسم و مرا نگذاشتند، من قربان نام شان! به هیچ کسی در جهان و خصوصا وطن و هموطنم هیچ نوع خیانتی نکرده ام با اینکه پست ترین پست ها را هم تجربه کردم.گلونه!

ع و ح19.06.2024سدني/FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

​"سخن چند راجع به تاىيد و رد حاكميت طالبان" نوشته جناب ميرزاده در افغان جرمن كه اميد است در آريانا افغانستان هم نشر شود يك تحليل واقع بينانه است كه  بايد انرا به نظر قدر ديد. از مدت ها نوشته هاى جناب ميرزاده را تعقيب مى كنم و از ان مستفيد مى شوم. از نوشته هاى جناب شان چنين هويدا است كه جناب ايشان از  درد مردم خود رنج مى برد.

طالبان با همه كمى و كاستى بديل ندارد. و صفوف  طالبان  پاكيزه و صادق به خدا وطن و مردم هستند. 

زمری کاسی19.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
لطفا کلمهٔ {*جهان سووم*} توهین بزرگ را از ادبیات لسان های جهان بیرون کنید! این توهین را غرب پست، جنایت کار و دسیسه ساز و دروغگو و قاتل جهان به میان آورده است!
د [*دریمې نړۍ*] نوم له ادبیاتو نه ورک کړئ! دا د غربیانو د جنایاتو جوړ شوی نوم دی!

لطفا کلمهٔ {*جهان سووم*} توهین بزرگ را از ادبیات لسان های جهان بیرون کنید! این توهین را غرب پست، جنایت کار و دسیسه ساز و دروغگو و قاتل جهان به میان آورده است!

د [*دریمې نړۍ*] نوم له ادبیاتو نه ورک کړئ! دا د غربیانو د جنایاتو جوړ شوی نوم دی!

Erase the INSULTING "Third World* name from the LIteratures of !the languages, it is part of CONSPIRACIES of the West

Den erniedrigenden Fantasi gegebenen Namen der Machenschftler Westen*DRITTE WELT* von den Sprachliteraturen streichen!


الله محمد18.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

جناب محترم کاسی صاحب دانشمند همه جانبه کشور!

با عرض سلام و احترام و اظهار ادب  به شما هم مکتبی محترم.

 تبصره اخیر تان درد وطن تان را به تمام معنی اظهار نموده  امید است حاکمان  کشور را قدرت فهم  بدهد تا همه را درک و خوب و خراب  را در اغوش گرفته بتوانند،  مخصوصاٌ رهبری جوان کشور را.  این را گویند رهبری. 

ضمناٌ مقاله واقعبینانه محترم نعیم مبارز قابل تقدیر است.  در ارتباط نوشته غلط دوست  محترمی در فرست مساعد اظهار نظر نموده که وجود منفورش را نمایان می نماید که هر گاه انسان باشد دیگر نه نویسد. 

آن جنگجو  به ظاهر گر پشت داده است

پنهان دری ز فتح نمایان گشاده است

بیدل

محمد داؤد مومند18.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​به هموطن مستعار نویس که خود را صدیق کاکر معرفی میکند!

برادرگل! 

یک - مطالب منتشرۀ تو در دریچۀ این ویب سایت وزین، باید به حیث یک رساله و یا حد اقل در سطح یک مقالۀ مفصل و مدلل و منطقی نوشته شود، نه به شکل یک تبصرۀ گدوله و کچری قروت مانند.

دو- تبصرۀ گدوله و کچری قروت مانندت، بیشتر به شعار های خلقی ها و پرچمی و ماویست های لوده و موش های انقلابی دورۀ دهۀ دیممراسی شباهت دارد، تا به یکی از مقوله های پوهاند کاظم که در اخیر این مختصر تذکر داده خواهد شد.

سه - کاغذ سیاه نموده و (پورته) کرده اید: بی کفایتی در کابینه محمد ظاهر شاه، یکی از عوامل کودتای سرطان بود.

هموطن گلم! این یک شعار فاقد محتوی و فاقد بنیان مدارک است:

الف - صدر اعظمانی چون محمد موسی شفیق، شهید میوندوال و داکتر یوسف و غیره در دورۀ دهۀ دیمکراسی، از نظر علمیت و صداقت و تقوی و عاملیت، در تمام کشور های منطقه نظیر نداشت.

اعضاء کابینه مانند علی احمد خان پوپل، داکتر صمد حامد، داکتر عبدلقیو خان، احسان خان روستامل، محمد انور ارغندیوال، وکیل خان، سید شمس الدین خان مجروح، استاد بینوا و ده های دیگر، سیما های تابناک و قابل افتخار کابینه های دورۀ دهۀ دیمکراسی است.

تنها دو استثناء موجود است یکی جلالر و دیگری نعمت الله پژواک، که این هردو در کابینۀ سردار صاحب داؤد خان، برخلاف تمام وزرای باشرف و با وجدان ملی فوق الذکر که از طرف سردار صاحب بزرگ به حیث رفقاء ضعیف النفس مارک زده شدند،به حیث رفقاء قوی النفس در کابینه سردار صاحب مجدداً عضویت کابینه را حاصل نمودند.

ب - آیا جناب عالی توان مقایسۀ کابینه های دورۀ دهۀ دیمکراسی و وزرای ان را با اعضاء خلقی و پرچمی و ستمی دورۀ سردار منجمله: حسن شرق، فیض محمد، پاچا گل، ستمی بزرگ محتاط، غلام حیدر رسولی، جیللانی باختری، وطنجار و قوماندان هوایی قادر و غیره را دارید؟

آیا سید عبدالاله گوساله لیاقت معاونی ریاست جمهوری افغانستان را داشت؟

مگر در کشور قحط الرجالی بود، که گوساله «این خطاب را یکی از استادان ما در لیسه حبیبه به بچه سید عبدالله شداد داده بود»

آیا استاد پزواک مستحق این مقام بود یا گوساله سید عبد الاله؟

جواب ایمانی و اسلامی و وجدانی دارید؟

کابنیۀ فاسدی که در تاریخ معاصر افغانستان نظر ندارد.

دو - از نارضایتی عمومی و فقر و فساد و بی عدالتی «پورته» کرده اید.

بخوان و بدان

سردار نور احمد اعتمادی میخواست که شهید میوندوال را به زندان اندازد، اعلیحضرت محمد ظاهر شاه به سردار اعتمادی گفت: بترس از روزی که تو را به زندان اندازند، چنانکه بعداً، اعتمادی به زندان رفت و به شهادت رسید، ولی در دورۀ به اصطلاح دیمکراسی معقول سردار صاحب، شهید میوندول به اتهام کودتا زندانی شهید ساخته شد، کودتای که سردار صاحب مانند کمونست ها آن را انقلاب نام داد!!!!!!!!!!

ادعای شما بر نارضایتی عمومی میتنی به کدام اسناد و مدارک و احصاییه است؟

لطفا اسناد و مدارک را تذکر دهید و به فیر های هوایی و خلااف حقیقت توسل نورزید، زیرا قرآن ما مسلمانان در مورد شدید فرموده است:

لعنت الله علی الکاذبین

پورته کرده اید: ظاهر شاه ضعیف .. تمرکز به خوش گذرانی و مورد انتقاد قرار گرفت.

دوباره اسناد و مدارک تان را تذکر بدهید و مانند غبار از اتهامات و نفخ پرانی سیاسی بپرهیزید.

باز هم شعار گونه پورته کرده اید که: رشد ناگهانی کمونیزم در دهۀ هفتاد ..، حزب دیمکراتیک خلق ... خواهان سرنگونی سلطنت بود!!

باز هم بخوان و بدان:

 الف-  تفکر ات چپی محصول دورۀ دهۀ دیمکراسی نبود، افکار چپی طوریکه استاد سیستانی در کتاب انتقادی خود بر غبار ملحد و بلشویک تحریر داشته، غبار در دورۀ دیمکراسی اول شاه محمود خان غازی، افکار چپی را در اخبار وطن، تشریح و توضیح و انتشار داد، داکتر محمودی نیز از چپی های بزرگ ان دوره بود. 

ب - اگر کمونیست ها خواهان سقوط رژیم سلطنت بود، این به ذات خود دلیل پاکی و ملی بودن نظام سلطنتی نبود؟

ثانیا چرا حسن شرق سردار صاحب را اغفال نمود و آروزی کمونیست ها را مبنی بر سقوط نظام مشروطۀ سلطنتی توسط خود کمونست ها، مساعد ساخت...

سه- مجددا پورته کرده و گلی را به آب داده اید مشعر بر  اینکه: سردار داؤد خان فرمانده کل قوای افغانستان بود!!!ا

فرمانده چیست؟

چرا به عوض اصطلاع معمول و متاعرف وطنی قوماندان، بر اصطلاح ایرانی فرمانده نشخوار میزنید؟

ثانیا در کدام کتاب خوانده اید که سردار صاحب داؤد خان، قوماندان کل اردوی افغانستان بود؟

بخوان و بدان که

سر قوماندان اعلای اردوی افغانستان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه بود نه وزیر دفاع.

ادعا نموده اید که : سردار صاحب داؤد خان از نا رضایتی در عسکری و تمایلات ضد سلطنتی برخی از افسران اردو برخی از از افسران آگاه بود.

بخوان و بدان

این همان صاحب منصبانی است که در دوورۀ صدارن سردار صاحب به شوروی فرستاده شده و در آنجا توسط تفکرات چپی شست و شوی مغزی شدند و همین عناصر لعنتی و مزدور بودند که در کودتای سزطانی حسن شرق و بعدا هم در کودتای ثوری علیه داؤد خان قیام کردند.

گفته اند: خود کرده را نه درد است و نه درمان!

این ایادی کرملین به رهبری ملعون حسن شرق، سردار صاحب داؤد خان را اغفال نمودند و موجبات سقوط یک نظام دیمکراتیک و قانونی که در منطقه نظیر و مانند نداشت، گردیده که مانند پلی، معبری، برای کودتای ثوری تلقی میگردد.

استاد پوهاند کاظم به حکم وجدان گفته است:

با امدن حکومت محمد موسی شفیق و تلاش فاصله گرفتن از نفوذ شوروی، دولت شوروی از سرمایه گذاری سی سالۀ خود در افغانستان به هراس افتاد و تصمیم گرفت تا سردار صاحب محمد داؤد خان را به صورت مؤقت و تکتیکی از راه کودتا به قدرت رساند.

آیا به نظر خودت، نظر عالمانه و حق بینانۀ استاد کاظم، سؤال بر انگیز است؟، گفتار استاد کاظم به مثابۀ پتک پولادینی است، که نمیتوان آن را با چکش های زرگری مقایسه کرد.

البته چکش خودت به جملۀ چکش کاغذی به حساب میرود.

بیندیش و بینداز 

الله محمد18.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم کاکر صاحب!

با عرض سلام و احترام به شما محترم تبصره جالب شما را مطالعه نمودم.

"بی‌کفایتی در کابینه محمد ظاهر شاه، پادشاه افغانستان، یکی از عواملی بود که به کودتای 26 سرطان 1352 (17 جولای 1973) منجر شد، اما به تنهایی عامل این اتفاق نبود."

ده سال کابینه مرحوم ظاهر شاه را مرحوم داود خان اداره می نمود.

"    نارضایتی عمومی: در سال‌های منتهی به کودتا، افغانستان شاهد نارضایتی‌های فزاینده‌ای از سوی مردم بود. فقر، فساد، و بی‌عدالتی بیداد می‌کرد و بسیاری از مردم از عملکرد دولت ناراضی بودند."

تا جاییکه بنده مطالعه نموده ام و اخیراٌ در افغان جرمن به نشر می رسد یک قشر از روشنفکران نام نهاد بودند که بنام ترقی مجال رفع مشکلات از دولت سلب نموده بودند که در عقب ان اشخاص با نفوذ سیاسی کشور دست داشتند. 

 "    ضعف حکومت: محمد ظاهر شاه به عنوان یک رهبر ضعیف شناخته می‌شد. او به خاطر بی‌توجهی به مشکلات کشور و تمرکز بر روی خوش‌گذرانی مورد انتقاد قرار می‌گرفت."

بنده فکر نمی کنم که خوشگذرانی مانع اصلی بوده باشد. چناچه ویدو های نشر شده نشان می دهد که نامبرده وظیفه خود را در حد توان اقتصادی  کشور تحت مراقبت چی در دوران صدارت مرحوم داود خان و چی بعد ان داشته است. 

"•    رشد ناگهانی کمونیسم: در دهه 1970، شاهد رشد فزاینده‌ی نفوذ حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب کمونیست) بودیم. این حزب از نارضایتی‌های عمومی سوء استفاده می‌کرد و خواهان سرنگونی سلطنت بود."

خود همین حزب با همکاری سیاست مداران با نفوذ کشور چنانچه در افغان جرمن به نشر می رسد به نا رضایتی دامن می زدند. نزد قشر وسیع مردم پادشاه احترام خاص خود را داشت.  کمونیزم از سال 1917 به بعد رشد نموده بود که حتی مشکلات وسیع برای دولت انزمان کشور گردیده بود. 

"•    نقش اردو : سردار محمد داوود خان، پسر کاکای محمد ظاهر شاه، فرمانده کل اردو افغانستان بود. او از نارضایتی‌ها در عسکری و همچنین تمایلات ضد سلطنتی برخی از افسران آگاه بود. داوود خان در نهایت در کودتا علیه شاه شرکت کرد و خود را به عنوان رئیس جمهور جدید افغانستان معرفی کرد."

 باید از این اگاهی غرض دفع آن با شاه همکاری می نمود نه اینکه وسیله دست دیگران می گردید. 

"•    اختلافات در خاندان سلطنتی: تنش‌هایی بین محمد ظاهر شاه و داوود خان وجود داشت. داوود خان از اینکه شاه او را از قدرت دور نگه داشته بود، ناراضی بود."

شاه وی را از قدرت به دور نداشت بلکه خودش در اثر تحریک دیگران که در افغان جرمن به نشر می رسد از وظیفه استعفاه داد که موقع را به دیگران مساعد ساخت تا  در امور خانوادیگی دخالت نموده تفرقه در خاندان بیاندازند. وظیفه وی بود تا با درایت به رفع اختلافات خانوادیگی به صورت معقول ان تفکر می نمود.  

"•    دخالت خارجی: برخی معتقدند که کشورهای خارجی، از جمله اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده، در کودتا نقش داشته‌اند."

یعنی موقع رخنه پیدا نمودن دیگران مساعد ساخته شده بود. 

"کودتای 1352 نقطه عطفی در تاریخ افغانستان بود. این کودتا به سلطنت 40 ساله محمد ظاهر شاه پایان داد و جمهوری افغانستان را تحت رهبری داوود خان تأسیس کرد."

یعنی به سلطنت خود هم پایان داد. تمام نکات بالایی را تاریخ ثابت ساخته است. 

 :" توجه به این نکته ضروری است که تاریخ پیچیده است و به ندرت می‌توان یک رویداد را به یک عامل واحد نسبت داد. کودتای 1352 نتیجه‌ی مجموعه‌ای از عوامل به هم پیوسته بود که در طول سال‌ها شکل گرفته بودند."

شما درست می فرمایید یعنی وظیفه رهبری یک کشور همین است که این پیچیده گی ها را درست درک و با یک استراتیژی موثر سیاست داخلی و خارجی یک کشور را رهبری نمایند،  چنانچه همین اکنون پیچیده گی ها زیادی وجود دارد که دیده شود چطور به انکشاف موثر خود خود ادامه خواهد داد. 

چراغ خاموشم غم نیست گر آهی زیان کردم

نفس دزدیدنم در عالم دیگر فغان دارد. 

بیدل

زمری کاسی18.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

الله محمد18.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

 با عرض سلام و اظهار ادب به شما روشنفکر محترم!

 شما می نویسید که:

 "جهت ثبوت تاسف من در مورد دنباله روان طالبان،  بگفته جناب مومند "بخوان و بدان"

 تاسف شما محترم را زمان ثبوت خواهد نمود. در ارتباط ستاره دنباله دار توضیحات داده ام که لزوم تکرار ان نیست، فلهذا به فرمود مومند صاحب محترم شما محترم هم "بخوان و بدان" که که بنده دقیقاٌ نوشته ام که:

 "به نظر بنده شرایط کنونی جهان از حکومت افغانستان و روشنفکران آن تقاضامند همکاری با هم بوده تا بتوانند با پیشنهادات و استراتیژی های "بکر" با در نظر داشت اصول درست فرهنگی و دینی ما ، خلاف انچه را که شما و همه را رنج می دهد، براه اندازند...  حمایت در اصل حمایت دید وسیع در حکومت داری در شرایط فعلی کشور برای مردم است که از طریق حاکمان کشور غرض رفع مشکلات اجتماعی و بین المللی امید به  درک آن باید داشت. "

 این امید را زمان  ثبوت خواهد نمود یعنی به خداوند متعال معلوم است که چی انکشافات رخ خواهد داد. 

 در  جملات  بالا تمام محتویات لازمهء بیرون رفت کشور در سطوح مختلف  نهفته است به شمول توضیحات شما محترم.

 هدف باید شدن چون بلبلان ما را در این گلشن

که هر شاخش چو بوی گل خدنگی در کمان دارد

بیدل

زمری کاسی18.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​در دوران شاهی تعدادی را که در قاچاق مواد مخدر و سنگهای قیمتی به شمول داکتر یوسف وزیر معادن و ص. میشناسم، شاه را گول زده بودند و خوش باور هم بود.

فیدل کاسترو :
اجازه ندادم هیچ خیابان ، مدرسه ،بیمارستان و..‌ به اسم من نامگذاری گردد. هیچ کتاب آموزشی حق ندارند ازمن بنویسد ویا تصویر ازمن چاپ کند.
درآمد سالیانه و احوالم هرسال بصورت رسمی اعلام میشود ، قسمتی از حقوقم را بدولت و مراکز خیریه می بخشم.
بهترین رفیق دوران مبارزه راکه وزیر هم بود به علت فساد مالی و ثابت شدن آن از در دادگاه حکم اعدامش را تائید ،اما برایش گریه کردم .
مبارز و انقلابی که فساد کند باید فاتحه کشور را خواند .
(قسمتی از کتاب صد ساعت با فیدل کاسترو )
پښتوژباړه
فیدل کاسترو
ماهیڅ اجازه ورنکړه چې کوم واټ، ښوونځی اویا کوم روغتون ځما په نامه ونومول شي.
هيڅ درسي کتاب اجازه نه لري چې ځما په باب لیکنه وکړي او یا مې تصویر چاپ کړي.
ځما کلنۍ پانګه اونور اقتصادی وضعیت به رسمی بنه هرکال اعلانیږي .یوه برخه یی دولت او دخیر ښیګڼې مرکزونو ته ورکوم.
ځما د مبارزې د دوران ډیر ښه ملګری چې وزير هم ؤ په محکمه کې پرې دمالې فساد تور ثابت شو ، که څه هم چې ومې ژړل خو مایی داعدام حکم چې صادر شوی ؤ لاسلیک کړ.
مبارز او انقلابی چې فساد وکړي نو دهیواد فاتحه دې واخستل شي.
سل ساعته له فیدل کاسترو سره دکتاب یوه برخه

زمری کاسی18.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

زمری کاسی18.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​ملا حسن جانه زما عمر تېر او د ۸۴ کالو عمر کې مې اول وار دی چه مې ؤلید چه تاسې طالبان پر ښځو ظلم کاؤ له وهل  او تکل سره، ښځې د الله و تعالی په دربار کې یو خاص منزلت لري چه الله و تعالی د پیدایښت او بقا وظیفه یې ښځو ته سپارلی دی! ته او تاسې زه او ګرده زیروح په کایناتو کې له ښځو نه پیدا ښوي یؤ ! نو ټوله ښځینه د مور او نجونې هم د میندو کېدلو صفت لري او نجونې او میندې چه له یوؤ ذات څخه دي لکه ستاسو میندو غوندې نو د درناویو حق لري او نه د ظلم او وهل! که غواړئ چه خلک او نړۍ تاسو ته په درنه سترګو وویني او مرستو ته حاضر شي نو د ښځو احترام وکړئ او د نجونو مکتبونه هم خلاص کړئ! چه ټول خلک او نړۍ تاسو ته حیران احترام ولري! هره ښځه او هره نجلۍ د مور کېدو مقام او منزلت لري او تاسې هم له نجونو چه وروسته ستاسو د مقدسې میندې ګرځېدلي دي نو په لحاظ د خپلو مقدسو میندو د رضایت او احترام له پاره پر ښځو ظلم بس کړئ او د وروسته میندو له پاره چه نن ستاسو او ځما او ټوله زیروح نجونې دي، د دغو د احترام او د خپلو د مقدسو میندو د احترام او رضایت له پاره د نجونو مکتبونه خلاص خلاص کړئ او پرېږدئ چه دوی زدهکړې وکړي او د وطن د ننني پوهې منزلت لوړ کړي! هو او که تاسې طالبان له کومو پخوا نجونو او ورسته له خپلو مقدسو میندو نه، نه یاست پیدا شوي نو زه په دې نه پوېږم چه تاسو ته څه ووایم! مهرباني وکړۍ د خپلو د نجونو او خپلو مقدسو میندو په لحاظ د نجونو مکتبونه او د زده کړو ځایونه خلاص کړئ چه په نړۍ کې د احترام او درناویو وړ ؤګرځئ!او د خلکو او نړیوالو خولې بندې کړئ! او په لحاظ د الله و تعالی د خوښي له پاره! او هو که تاسې د خپلو مقدسو میندو څخه نه یاست پیدا شوي نو زه څ نشم ویلی! ګلونه او درناویو سره خو په شرط!

امین ارسلا18.06.2024هالندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

​جناب الله محمد سلام و احترامات!

جهت ثبوت تاسف من در مورد دنباله روان طالبان،  بگفته جناب مومند "بخوان و بدان"

تاریخ طالبان در حال ختم شدن است.

ملا هبت الله امروز در نماز عید از کنار رفتن خود سخن گفت و طالبان را به یکپارچگی و وحدت تشویق نمود.
از جانب دیگر سفیر سابق پاکستان تایبد نمود که مناسبات مقامات پاکستانی با طالبان انقدر سرد شده که در تصور نمیگنجد.
این موضوعات نشاندهنده انست که، رهبری طالبان در قدرت گم شدند و انچه را که برای امریکایی ها در موفقتنامه دوحه وعده داده بودند ، نتوانستند در عمل تطبیق نمایند.

امروز مفتی اعظم طالبان آموزش خواندن و نوشتن برای زنان حتی در خانه را جایز  ندانست!!!

این مفتی طالبان در مورد کشورهای اسلامی که به زنان حق آموزش قایل‌اند، می‌گوید این کشورها به نام «اسلامی» هستند، اما در واقعیت قادر به تطبیق احکام شریعت نیستند.

عبدالعلی دیوبندی تاکید می‌کند که رفتن زنان به نماز جماعت و یادگیری نوشتن برای آن‌ها «موجب فساد می‌شود.»!!!

بیش از هزار روز می‌شود که طالبان مانع بازگشایی مکاتب دوره‌های ثانوی و عالی به روی دختران شده است. طالبان همین گونه از ۲۹ قوس ۱۴۰۱ به اینسو ادامه تحصیل دختران و زنان در دانشگاه‌ها را نیز متوقف کرده است.

به نظر می‌رسد که عبدالعلی دیوبندی در پاسخ به سوال یک شنونده رادیو درباره آموزش از منظر «شریعت اسلامی» برای زنان می‌گوید:

«اگر زنان نوشتن را بیاموزند، به دیگران نامه می‌نویسند.» او اضافه می‌کند: «زنان پیر و جوان از آموزش و رفتن به جماعت ممنوع شده‌اند، چون عصر ما زمانه فتنه است و این امر باعث فساد زنان می‌شود».!!!

دیوبندی همچنان در سخنرانی خود در مورد استفاده زنان از گوشی‌های همراه نیز هشدار می‌دهد و می‌گوید زنان با استفاده از تلفن همراه «روابط ایجاد می‌کنند و به فحشا و منکرات روی می‌آورند».
نتیجه اینکه، مردم نیز از اینها متنفر هستند و کشور های مداخله گر میخواهند با استفاده ازین فرصت مقاصد خود را پیاده نمایند. اینکخ درین بازی ها و رقابت های شرق و غرب مردم بیگناه کشور ما پامال میشوند برای انها فرقی ندارد.
امید است مردم هر چه زودتر از خواب غفلت بیدار شوند و سرنوشت خود را خود شان تعین نمایند. در غیر ان این بدبختی و جنگهای نیابتی خاتمه نخواهد یافت.

صدیق کاکر17.06.2024هالندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

​بی‌کفایتی در کابینه محمد ظاهر شاه، پادشاه افغانستان، یکی از عواملی بود که به کودتای 26 سرطان 1352 (17 جولای 1973) منجر شد، اما به تنهایی عامل این اتفاق نبود.
عوامل متعددی در کنار هم دست به دست هم دادند تا این کودتا رخ دهد.
•    نارضایتی عمومی: در سال‌های منتهی به کودتا، افغانستان شاهد نارضایتی‌های فزاینده‌ای از سوی مردم بود. فقر، فساد، و بی‌عدالتی بیداد می‌کرد و بسیاری از مردم از عملکرد دولت ناراضی بودند.
•    ضعف حکومت: محمد ظاهر شاه به عنوان یک رهبر ضعیف شناخته می‌شد. او به خاطر بی‌توجهی به مشکلات کشور و تمرکز بر روی خوش‌گذرانی مورد انتقاد قرار می‌گرفت.
•    رشد ناگهانی کمونیسم: در دهه 1970، شاهد رشد فزاینده‌ی نفوذ حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب کمونیست) بودیم. این حزب از نارضایتی‌های عمومی سوء استفاده می‌کرد و خواهان سرنگونی سلطنت بود.
•    نقش اردو : سردار محمد داوود خان، پسر کاکای محمد ظاهر شاه، فرمانده کل اردو افغانستان بود. او از نارضایتی‌ها در عسکری و همچنین تمایلات ضد سلطنتی برخی از افسران آگاه بود. داوود خان در نهایت در کودتا علیه شاه شرکت کرد و خود را به عنوان رئیس جمهور جدید افغانستان معرفی کرد.
علاوه بر این عوامل، موارد دیگری نیز در وقوع کودتا نقش داشتند، از جمله:
•    اختلافات در خاندان سلطنتی: تنش‌هایی بین محمد ظاهر شاه و داوود خان وجود داشت. داوود خان از اینکه شاه او را از قدرت دور نگه داشته بود، ناراضی بود.
•    دخالت خارجی: برخی معتقدند که کشورهای خارجی، از جمله اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده، در کودتا نقش داشته‌اند.
کودتای 1352 نقطه عطفی در تاریخ افغانستان بود. این کودتا به سلطنت 40 ساله محمد ظاهر شاه پایان داد و جمهوری افغانستان را تحت رهبری داوود خان تأسیس کرد.
توجه به این نکته ضروری است که تاریخ پیچیده است و به ندرت می‌توان یک رویداد را به یک عامل واحد نسبت داد. کودتای 1352 نتیجه‌ی مجموعه‌ای از عوامل به هم پیوسته بود که در طول سال‌ها شکل گرفته بودند.

زمری کاسی17.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​طبعیت که در حال متأسفانه چنین می نماید که در حال مردن است و زیبایی ها و اعجابش، مسٔولیت ندارم چه یک احمقی و جاهلی را، پروفیسر داکتر اندرز از اکادمی بوتانیک پوهنتون ولایت بن آلمان در بهار سال۱۹۷۴ خبرداری دادم که روی مرگ اشجار و طبعیت باید و حتمی سنجیده شود، موضوع اصلی مصرف دیزل و پطرول و عواقبش بود!، اروپای غرب خود را با خران شان نابغه ها فکر میکنند :
A red-eyed cicada insect sits on a long green leaf.

LINK

دوکتور صلاح الدین سعیدی 16.06.2024لندن

‎عرفات او اختر 

‎مسلمانو  ورنو او خویندو السلام علیکم و رحمه و یرکاته

‎اسلامي واحد سیاسی زعامت او امارت اصل  دی. واړه  سیاسي جوړښتونه  په اصل کې نه شته، اما عملاًګورو چې شته! 

‎زما سفارښت او  دیني لارښوونه: 

‎اسلامي فقه کې د اقلیم موضوع او اوږد بحث شته، خو دلته یې نهایی کول ګران دي! 

‎نو: 

‎هرمسلمان  چې په هر اقلیم کې فعلاً فزیکی حضور لري  او دی ، د هماغه امیر او حاکم د فتوی سره سم دې د عرفې او لوی اختر مراسم پر ځای کړي! 

‎غیر مسلم هېوادو کې میشت مسلمانان او افغانان دې د سعودی عربستان در علماوو فتوې ته اساس ورکړي او د هغو د مفتیانو د فتوی سره سم عمل وکړي! 

‎د اسلامی هېوادو حکامو ته لازه نه ده او په کلکه سفارش کوم چې، د خپلو سیاسي خود خواهېو او اغراضو لپاره داسې اقدامات ونکړي چې د مسلمانانو او اسلامي امت د لاتفرقې او تمسخر،او عداوتونو موجب شي او دا  مسایل  باید د اسلامی نړېوالو مجموعو او نړېوال  اسلامی کنفرانس په چوکاټ کې لا پخوا حل کړي وای او حل  کړي! 

‎د ګډو فیصلو او فتاوواوو متخلف هېواد  ته دې متقابل محدودیتونه  وضع او تحمیل شي! 

‎که نړېوال جهانی  اسلامي جوړښتونه دا هم نه شي توافق کولای ، د فلسطین مسئله خو لا پريږده، نو بیا دداسې بې کفایتو ساختارونو وجود اصلاً منتفی کېږي. 

 

‎لوی اختر مو مبارک، طاعات او عبادات مو قبول. آمین 

‎و من الله التوفیق

‎دوکتور صلاح الدین سعیدی 


زمری کاسی16.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

ع واحد حيدرى16.06.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

​به مسؤلين اداره محترم اريانا افغانستان ،

عيد تان مبارك باشد. از زحمات اداره محترم در نشر و اصلاح تبصره ها و مضامين منتخب سپاسگزارى مى كنم. كم ما و كرم شما. همچنان بدّين وسيله عيد مباركى را خدمت استاد محترم ع تره كى، جناب معروفى، محترم قاسم باز، محترم داورى صاحب، و همه دوستان تقديم مى دارم. اختر مو مبارك شه. 

محمد داؤد مومند15.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​مکثی بر موقف قضاوت های سیاسی و ظاهراً تاریخی داکتر صاحب سید عبدالله کاظم.

درین جای شکی نیست که پوهاند، پروفیسر استاد داکتر سید عبدالله کاظم دارای تحصیلات اکادمیک بوده و نویسنده توانا شمرده میشود.

اما نظریات داکتر صاحب کاظم در مورد دو شخصیت تاریخ معاصر کشور یعنی محمد نادر خان بزرگ، قهرمان معارک جبهات سمت جنوبی در برابر انگریز ها، و منجی ملت و کشور افغان از سلطۀ حکم رانی بچۀ سقو و جرنیلان و کرنیلان بی ناموس و جنایکارش، کلاً بر اصل بغض و کینه و نفرت قرار داشته و معکوساً متناسب، نظریات شان در مورد شخصیت ملی دیگر کشور یعنی سردار صاحب محمد داؤد خان کلاً و کاملاً بر اصل «حب لایتناهی» قرار دارد.

عجیب نیست که داکتر صاحب کاظم بچۀ سقو دزد و داکو و جنایت پیشه را شخص «با شهامت» و قهرمان جبهۀ استر داد استقلال کشور را  «نمایندۀ انگلیس» قلمداد مینماید؟

د استاد الفت په وینا:

به داسی رنگ بی ....  د خرو خندا راځی 

افتاب را نمیتوان با دو انگشت پنهان نمود، زیرا:

افتاب امد دلیل آفتاب

الله محمد15.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم آقای امین ارسلا!

با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزوی صحت و سلامتی تان از بارگاه خداوند متعال تبصره اخیر تان طرف علاقه بنده قرار گرفت که ذیلاٌ بالای ان تبصره می نمایم!

1-"متاسفم که  هنوز هم در میان روشنفکران عده‌ای هستند که به دنبال طالبان، چه تحت عنوان "نیروهای مقاومت" یا با عناوین دیگر، هستند. "

شما نباید تاسف بخورید، زیرا کسی دنبال کسی نیست، بلکه دنبال صلح و آرامش اجتماعی در افغانستان که وطن همه ما است میباشد. در همین نقطهء که فعلاٌ کشور قرار دارد در عقب خود بی اندازه زیاد مشکلات را که به همه معلوم است پشت سر گذشتانده است. وظیفه همه روشنفکران است که نقاط منفی که در اداره کشور وجود داشته باشد که دارد، انرا بر جسته ساخته تا مگر اینکه خداوند رحم کند و موثر واقع گردد.  

2-"درک انگیزه‌های پشت چنین حمایتی دشوار است،"

دشوار را باید اسان ساخت یعنی حمایت در اصل حمایت دید وسیع در حکومت داری در شرایط فعلی کشور برای مردم است که از طریق حاکمان کشور غرض رفع مشکلات اجتماعی و بین المللی امید به  درک آن باید داشت.  باید کوشش نمود تا آینده بهتر را  با برخورد معقول و منطقی باز نماییم . به نظر بنده حمایت روشنفکران در چنین مرحله اساس کشور یک ضرورت مبرم بوده که "خود" انتقاد سالم از عملکردهای غیر معقول حکومت در صورتیکه شنیده و عملی گردد ، نفع آن به همه مردم و خود حکومت می رسد. 
 

3-"چرا که طالبان سابقه‌ی طولانی در نقض حقوق بشر، سرکوب آزادی‌ها و تحمیل ایدئولوژی افراطی خود بر مردم افغانستان دارند."

شما در اینجا به یک نقطه اساسی اشارت می نمایید که بایست اضافه گردد که دیگران هم به همچو نقص های حقوق بشری دست زده اند که لازم به تذکر نیست و شما انرا هم تذکر داده اید که این ناقصین  حقوق بشر هم داخلی بوده اند و هم خارجی. فرهنگ غنی اسلام در واقعیت تعادل اجتماعی را اصل قرار می دهد نه افراطیت را، مخصوصاٌ در شرایط کنونی انکشاف علمی و اجتماعی  بشر.  

4-"حمایت از چنین گروهی نه تنها به نفع مردم افغانستان نیست، بلکه به ضرر منافع افغانستان نیز می‌باشد."

به نظر بنده شرایط کنونی جهان از حکومت افغانستان و روشنفکران آن تقاضامند همکاری با هم بوده تا بتوانند با پیشنهادات و استراتیژی های "بکر" با در نظر داشت اصول درست فرهنگی و دینی ما ، خلاف انچه را که شما و همه را رنج می دهد، براه اندازند. 

5-"ثبات و امنیت افغانستان برای ثبات و امنیت منطقه ضروری است."

نکته  چهارم ممد خوب شده می تواند برای هدف بالا. 

6-"حمایت از چنین گروهی، چه از روی ناآگاهی باشد و چه از روی منافع شخصی، مغایر با اصول روشنفکری و وظیفه‌ی روشنفکران در قبال جامعه است."

به نظر بنده بر جسته ساختن مشکلات کشور توسط روشنفکران با هیچ اصولی مغایرت ندارد بلکه مطابقت هم دارد، زیرا در نهایت نفع ان به همه و از همه مهمتر به خود حکام کشور می رسد. لا اقل باید امید اینرا داشت. 

7-"روشنفکران وظیفه دارند که با افراط‌گرایی و ترویج اندیشه‌های عقلانی و انسانی مبارزه کنند، نه اینکه به توجیه و حمایت از گروه‌هایی مانند طالبان بپردازند."

این روشنفکران گنگ که شما ذکر می نمایید در اصل انچه شما می فرمایید به همان اساس تا جاییکه بنده مطالعه می نمایم عمل می نمایند یعنی اندیشه های معقول تعلیم و تربیوی و پیشنهادات خوب خروج از حالت فعلی کشور را در نظر دارند. نا گفته نماند که به همچو یک عمل روشنفکرانه جامعه بین المللی هم در تلاش است تا راه افغانستان را باز نماید. اما در اصل این ما هستیم که باید راه را به خود و دیگر جهانیان باز نموده بتوانیم با علم و فهم خود. 

امید است که یخهای قطبهای فکری کشور را افتاب گرم روشنفکران آن بتوانند آب نموده و در جویباران کشور غرض سبز و گلزار  نمودن دشتها و دره های منجمد فکری مردم در مجموع   جریان دهند. که همه تشنه این آب و هوای آزادی به تمام معنی ان هستند . آزادی جسمی کشور  که آزادی فکری را به دنبال نداشته باشد مزه چندان هم ندارد.

8-"هدف مقایسه حکومت قبلی با طالبان نیست و صرفا به پیچیدگی اوضاع افغانستان اشاره می‌کنیم."

 یعنی می کنید. 

9-"فساد و خیانت در حکومت قبلی زمینه‌ساز بازگشت طالبان به قدرت بود."

اشغال کشور توسط بیگانگان و آوردن انها نباید  فراموش گردد که اصل،  اصل است. خلاصه همه مانند یک زنجیر با هم وصل است. 

10-"همچنین بعد از خروج نیروهای شوروی، جنگ داخلی بین مجاهدین و در نهایت ظهور طالبان اتفاق افتاد."

اتفاق افتاد. 

11-"جنایات و چپاول کابل توسط شورای نظار و دیگر نیروهای وطن‌فروشدر تاریخ ثبت شده است. این رویدادها که در سال‌های 1992 و 1993 پس از سقوط حکومت دکتر نجیب‌الله رخ داد، فصلی تاریک و غم‌انگیز در تاریخ افغانستان را رقم زد."

رقم زد. 
12-"نیروهای شورای نظار به رهبری احمد شاه مسعود، عبدالرب رسول سیاف، عبدالکریم خلیلی و بسم الله محمدی، پس از ورود به کابل، دست به غارت گسترده اموال عمومی و خصوصی، قتل و عام غیرنظامیان، و نقض گسترده حقوق بشر زدند. این اقدامات وحشتناک، هزاران کشته و زخمی برجای گذاشت و کابل را به ویرانه‌ای تبدیل کرد."

تشکر که بنده را به یاد آن روز ها انداختید که بسیار رنج آور بود و یا د آن هم رنج آور است .

13-"مردم افغانستان از تجربه حکومت طالبان درس‌های زیادی گرفته‌اند. آنها خواهان صلح، ثبات و احترام به حقوق بشر هستند!!!"

باید توکل به خداوند بزرگ نمود. صلح به فضل خداوند وجود دارد و توکل به خدا که ثبات  اجتماعی ، اقتصادی  و تعلیمی و دیگر حقوق که مردم خواهان آن هستند به وجه حسن آن مطابق به اصول قبول شده متعادل اسلامی آهسته آهسته راه خود را پیدا نماید و وظیفه همه روشنفکران مانند شما است تا انرا چنانچه اینجا تذکر داده اید اظهار نموده تا به فرموده حافظ صاحب از ما وظیفه که داریم پف کردن است کس شنید خوب و اگر هم نشنید خوب اما برای شنیدن گفته می شود اگر گوش یعنی مغز شنوا باشد و چشم یعنی مغز بینا باشد. لا اقل روشنفکران باید چراغ خود را روشن مانند شما نگاه دارند.

قضا ز خلقت بی حاصلت نداشت غرض

جز اینکه رنگ جهان خراب را دریاب

بیدل

امین ارسلا15.06.2024هالندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

​متاسفم که  هنوز هم در میان روشنفکران عده‌ای هستند که به دنبال طالبان، چه تحت عنوان "نیروهای مقاومت" یا با عناوین دیگر، هستند. درک انگیزه‌های پشت چنین حمایتی دشوار است، چرا که طالبان سابقه‌ی طولانی در نقض حقوق بشر، سرکوب آزادی‌ها و تحمیل ایدئولوژی افراطی خود بر مردم افغانستان دارند.
حمایت از چنین گروهی نه تنها به نفع مردم افغانستان نیست، بلکه به ضرر منافع افغانستان نیز می‌باشد. ثبات و امنیت افغانستان برای ثبات و امنیت منطقه ضروری است.
حمایت از چنین گروهی، چه از روی ناآگاهی باشد و چه از روی منافع شخصی، مغایر با اصول روشنفکری و وظیفه‌ی روشنفکران در قبال جامعه است. روشنفکران وظیفه دارند که با افراط‌گرایی و ترویج اندیشه‌های عقلانی و انسانی مبارزه کنند، نه اینکه به توجیه و حمایت از گروه‌هایی مانند طالبان بپردازند.
هدف مقایسه حکومت قبلی با طالبان نیست و صرفا به پیچیدگی اوضاع افغانستان اشاره می‌کنیم.
فساد و خیانت در حکومت قبلی زمینه‌ساز بازگشت طالبان به قدرت بود.
همچنین بعد از خروج نیروهای شوروی، جنگ داخلی بین مجاهدین و در نهایت ظهور طالبان اتفاق افتاد.
جنایات و چپاول کابل توسط شورای نظار و دیگر نیروهای وطن‌فروشدر تاریخ ثبت شده است. این رویدادها که در سال‌های 1992 و 1993 پس از سقوط حکومت دکتر نجیب‌الله رخ داد، فصلی تاریک و غم‌انگیز در تاریخ افغانستان را رقم زد.
نیروهای شورای نظار به رهبری احمد شاه مسعود، عبدالرب رسول سیاف، عبدالکریم خلیلی و بسم الله محمدی، پس از ورود به کابل، دست به غارت گسترده اموال عمومی و خصوصی، قتل و عام غیرنظامیان، و نقض گسترده حقوق بشر زدند. این اقدامات وحشتناک، هزاران کشته و زخمی برجای گذاشت و کابل را به ویرانه‌ای تبدیل کرد.

مردم افغانستان از تجربه حکومت طالبان درس‌های زیادی گرفته‌اند. آنها خواهان صلح، ثبات و احترام به حقوق بشر هستند!!!

محمد داؤد مومند15.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​پیاوړی او عښتلی ملی مبارز او حقوق پوه استاد ترک صاحب!

د احترام او نیکو هیلو د مراتبو د عرض نه وروسته.

تاسی محترم ته څرګنده ده چی زه نه د مجاملی یا مداهنی او یا د قزل ارسلان د دربار د شاعر به څیر د ذری نه صحرا او د قطری نه ذریا جوړم.

هغه څه چی ما ستاسی محترم او حقدار استاد او واجب الاحترام ملی مبارز په مورد کی لیکلی دی زما د ضمیر او وجدان ږغ دی، نه په کی کومه زیاته شته او نه کمه.

دلیل یی دا دی چی زه کوم مجبوریت نلرم، چی د استاد تره کی صاحب، ستاینه د کوم انفسی دلایلو پر بنسټ وکړم.

دا زما ملی او وجدانی وظیفه ده چی تاسی غوندی د یوه ملی شخصیت نه د وجدان د حکم په اساس حمایت وکړم.

تقریباْ دری کاله د مخه هم ما، د افغان جرمن د سایت یو اماتور حقوق دان، د کوهی په تخلص چی په فرانسه کوم حقوقی دفتر لری او په ډیره بی حیایی او ..... وازی سره یی ستاسی په مقابل ځان د افغان جرمن د ویب سایت وکیل مدافع وګرزاوه، داسی غاش ماتوونکی ځوابونه ورکړل چی لکه شیطان چی د بسم الله د مبارکی وینا نه ډاریږی، داسی وتښتید چی تر نن ورځی بوری غایب او مفقود الاثر دی.

ګرانه استاده ستاسی معلوماتو نه د خپل والد صاحب په هکله چی ما په ډیره ځوانی کی لیدلی وه او همداسی ستاسی دبزرګوار تره، مرحوم قدیر خان تره کی صاحب متعلق مننه کوم، مرحوم قدیر خان تره کی صاحب به معمولاْ د پښتنو ستر مشر محمد ګل بابا لیدو ته راته، دوی په شیر شاه مینه کی دیبو مخامخ اوسیدل او معمولا به په ملکی جامو کی د خبل کور مخی ته ولاړ وه.

ما او زما مشر ورور به همیشه دوی ته د احترام مراتب څرګندول.

قدیر خان تره کی صاحب په هغه مهال چی د اصلاح د ورڅپانی مدیر وه د شوری د اوومی دوری دپاره د محمد ګل بابا د کاندیذولو اعلان نشر ته سپارلی وه، چی د مرحوم سید قاسم خان رشتیا د خولی په حواله، شاه محمود خان صدراعظم ډیر عصبی شوی وه

عجبه دا ده چی شاه محمود خان په علانیه توګه غبار ته خپله رایه ورکړه او ټول  چبی عناصر لکه محمودی، میر علی اصغر، غوربندی او نورو ته شوری ته د غړیتوب اجازه او فرصت ورکړ، ولی ستر بښتون او ملی زعیم چی لوی محمد نادر خان ورته خپل مشر ورور وایه، شوری ته د غړیتوب مخه ونویله.

چی تر نن ورځی پوری د هغی په دلیل بوه نشوم، متآسف یم چی محمد ګل بابا د خپلو خاطراتو کوم کتاب و نه لیکه او موږ هم د هغوی په ژوند کی د هغوی د حضور نه دا بښتنه او څه نوری پښتنی ونکړی.

په هر صورت فکر کوم د موضوع نه تر یو حده ووتم خو دا ټولی تاریخی خبری او حقایق دی او د زمانی د خاورو لاندی باید پټ پاتی نشی.

به ادب او درناوی او خورا مننه

قاسم باز15.06.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​تا بحال کتابهای که از طرف طرفداران این و ان از غبار ګرفته تا صدیق فرهنګ. کشککی، سراج ، داکتر شرق، محتاط ، غوث الدین فایق ، دستګیر پنجشیری، حمید محتاط ، کشتمند ، میثاق، غوربندی . حق شناس ، ابوذره ، ګلبدین ووو هیچ کدام این نویسندها به اندازه   استاد واجب الااحترامم داکتر سید عبدالله کاظم کتاب  بنام ( زندګی سیاسی محمد داود از اغاز تا انجام ) موشګافانه و تحلیلی نوشته نشده. استاد داکتر سید عبدالله کاظم  در کتاب خود علل و معلول را حلاجی نموده بخور خواننده داده. 


دوکتور ع ، تره کی14.06.2024فرانسهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/FR.png
​محترم مومند نویسنده پرکار و متعهد در برابر وطن !

از تبصره دوستانه تان در مورد اینجانب و خانواده ممنون و مشکور. ازانجائیکه من خود را شایسته آنهمه توصیف که به آدرس این نیمه با سواد  حواله کرده اید نمیبینم، بناً تذکرات شما رادر حد یک تعارف میپذیرم.

در رابطه به سوانح مرحوم قدیر تره کی یکی از وظائف مهم دولتی وی از قلم باز مانده است. محمد قدیر تره کی از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۱ م  بحیث رئیس مستقل مطبوعات عضویت کابینه مرحوم شاه محمود خان را داشت. قبل از وی مرحوم سید قاسم رشتیا ( ۱۹۴۷- ۱۹۴۹ م ) و بعداً مرحوم محمد هاشم میوندوال ( ۱۹۵۱ – ۱۹۵۲ م ) به این سمت ګماریده شده بودند.

حال که محترم مومند از روی حسن نیت توجه خود را به ذکر مختصر شجره خانواده تره کی معطوف ساخته است، بد نیست متذکر شوم که  مرحوم محمد زمان تره کی ( پدر عثمان تره کی ) برادر بزرګ قدیر تره کی  نیز از ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ م بعنوان رئیس مستقل زراعت عضویت کابینه شاه محمود خان را احراز نمود. عمر دی دیر شه ښاغلی مومند ‎



محمد داؤد مومند14.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​ګرانه سعیدی صاحب!

سلامونه او نیکی هیلی

د پیغلو او میرمنو د زده کړی مسئله د اسلامی امارت په حکومت کی د خواشینۍ خبره ده، ولی عرض دادی چی د غازی امان الله د دوری نه تر نن ورځی پوری د کوچیانو او په کلیو او پانډو کی څومر ه د پیغلو او میرمنو د پاره د تحصیل او کار زمینه برابره شویده؟

جواب صفر دی

څومره د دوی د بشری حقوقو درناوی شوی دی؟

جواب صفر دی.

د غازی امان الله خان او سردار صاحب داؤد خان او بیا وروسته د ناتو د اشغال او مستعمراتی حکومتونو په ادوارو کی د «دمیرمنو د نهضت» نوم او عنوان او خظاب، یوه غلوونکی غټ دروغ دی او کومه واقعی محتوی نلری.

پدی تولو ادوارو کی د پیغلو او میر مینو د سر لوچی او پای لوچی او د غربی تهذیب نه د تقلید نه به غیر، هغه هم عمدتاْ د کابل شار نه، کومه بله محتوی نلری.

هرڅوک او هر په اصطلاح دانشمند، چی په افغانستان کی د ښځو د نهضت نه خبری کوی دروغ وایی، او لمر په دوه ګوتو پټوی.

که د ناتو د اشغال او مستعمراتی جمهوری حکومتنو په وخت کی د افغانستان نفوس څلویښت ملیونه، تخمین شی نو طبعاْ د میر منو نفوس به اقلاْ ۲۰ شل ملیونه وی، نو ددی شل ملیونو ښځینه قشر مخصوصاْ د کلیو او باندو او به ملیونو کوچانو څخه څو فیصده پیغلی او میرمنی، په تعلیم او کار بوختی وی؟

دا په اصطلاح نه‍ضت او تعلیم او کار ځانله د کابلی ښځو دپاره وه او بس.

او پدی ترڅ کی ډیری نامشروعی مشغلی هم شاملی وی.

ویل کیږی چی د کابل په ښار کی دری زره فاحشی خانی موجودی وی او په پوهنتونو او دولتی دفاترو کی لویه بد اخلاقی روانه وه.

آیا داچی څو میرمنی سفارتونو، وزارتونو، او  فاسد ترین پارلمان غړی شوی، دی ته نهضت ویلای شو؟

دا چی غازی امان الله او  اعلیحضرت محمد ظاهر شاه او والاحضرت سردار داؤد شاه او د دولت او حکومت عالی رتبه مامورینو خپلی میرمنی،  سر او خپی لوڅی کړی، دی ته د میرمنو نهضت ویلای شو؟

اګر خر بشنود، خر بخندد

نهضت یک انقللاب همګانی در یکی و یا برخی از ساحات حیاتی مردم، از عمق به سطح و از سطح به عمق است، روی لچی و .... لوچی ادوار ګذشته که ما خود به چشم سر شاهد آن بودیم، نهضت نه بلکه جنګ قوای دولتی و حکومتی با معتقدات، روایات، عنعنات، کلتور، ثقافت و طرز زندګانی و معیشیت مردم بود، مینی زوب پوشیدن و پوشاندن و نشانن داده باها و ران ها و سینه ها و ارایش های غلیظ و سر های لچ، نهضت نه بلکه خنثا ساختن نهضت بود که نتائج همچو پالیسی های احمقانه و پرستش تهذیب غرب را امروز به چشم سر می بینیم.

هستند لوده های سیاسی و مغرض که پالیسی حکومت دورۀ منجی بزرگ تاریخ معاصر یعنی محمد نادر خان بزرگ را در مورد عدم تداوم پالیسی غازی اما ن الله در مورد روی لچی زنان کابل،مورد، انتقاد های بی جا و احمقانه قرار میدهند.

نادر خان بزرگ سقوط حکومت غازی امان الله را در نتیجه این روی لچی و تطبیق تهذیت غربی به چشم سر دید، آیا غازی نادر خان باید احمق میشد و غرب پرستی غازی امان الله را دوام میداد؟

اگر خر بشنود، خر بخندد

اگر غازی امان الله و سردار صاحب داؤد خان که هردو شخصیت های بزرگ ملی و عناصر وطن پرستی بودند، شمۀ از عقل و تد بیر نادر خان بزرگ را در کله های خود میداشتند، از سر لچی و پای لچی و .... لچی میرمن های کابلی و شهری اجتناب میکردند.

باور دارم شنیدن این حقایق به گوش و سامعأ امان الله پرستان و سردار پرستان سخت ناگوار خواهد بود.

مګر

آفتاب آمد دلیل آفتاب

ع واحد حيدرى14.06.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

به اداره محترم آريانا افغانستان ،

اگر اين تبصره نشر شود چون افغان جرمن از نشر مثل آبا ورزيد .

جناب قيس كبير،

بعد از سلام نسبت مصروفيت نتوانستم به جواب شما بپردازم. اينجاب با جناب سياه سنگ از طريق ايمل در تماس هستم و تقريباً تمام كتاب هاى اين محقق را به شمول كتاب موضوع قتل خيبر را در كتابخانه خود دارم. متاسفانه جناب سياه سنگ به مصاحبه هاى اعضاى ح د خ اتكا نموده كسانكه كمتر در زندگى راست گفته باشند.  اگر تمام كتاب هاى  اعضاى برجسته ح دخ رامطالعه كنيد مثل كتاب وكيل و يا نبى عظيمى و ديگران به تناقص گوى اين نطفه گنديده متوجه مى شويد . انچه از لابلاى اين مصاحبه ها واضع مى شود خيانت  اعضاى اين حزب به عزت و ناموس يكديگر اند( قصه خانه سلام و ببرك). در قسمت خيبر بايد واضع ساخت كه أكثرى اعضاى  اين حزب شاگردان وفادار خيبر بودند. همان استاد و همان شاگردان غرق در Vodka روسى بى عزت و مزدور. اعضاى ح دخ مى خواهند  به مردم نشان بدهند كه اگر خيبر مى بود دنيا گل گلزار مى بود در حاليكه انكه نان مى دهد فرمان مى دهد و Vodka خيبر از ماسكو فرستاده مى شد 

چه خوب كه شهيد محمد داود قبل از روز هفت ثور اين خاينين را اعدام نكردند در غير هر كدام شان امروز خيبر و داكتر نجيب مى بود. طالبان بايد هم بار اول و هم بار دوم اين وطنفرشان اول محكمه و بعد اعدام مى كرد. اولاد ح د خ زير نام هاى اسلامى خدا و رسول خود را  پنهان نموده اند. 

دوکتور صالح الدین سعیدی14.06.2024لندن
يک قدم دیګر نادرست! 
 
حاکمیت طالبان در افغانستان با یک قدم منفی  دیگری، درجهت  منتفی ساختن حقوق طبعی و خدا دادی زنان در افغانستان گذاشت!
متاسفانه سیاست های استکبار،  و روشهای   غیر حقوقی و غیر شرعی  مبنی  تعهد پرداخت، سقف واحد  امتیازات  مادی زنان  یعنی  (معاش) ماهوار ، از اجیر تامدیر ومتخصص مبلغ ۵۰۰۰ افغانی، روش درست کار نیست! 
،  مسلم این است که  زنان و سایر اقشار وسیع از جامعهٔ افغان  دردناک ترین لحظات حیات  اجتماعی خود به سر می برند. ایشان از حق کار ، تحصیل و زندګی در تحت حاکمیت قانون  و زندګی با قواهد روشن مدنی و اسلامی در جامعه محروم ساخته شده أند و اینک با چنین یکسان سازی امروز یعنی ۵۰۰۰ هزار ماهوار برای تمام کتګوری های معلمین اناث ... ماهیت عصر خفتن در مراعات حقوق شهروندان و عصر خفتن در دولت داری را نیز ثابت میکند! 
به یقین این یکسان سازی و محرومیت از نقش مثبت و فعال در جامعه، ظلم و قدمی  دیگر بسوی  ذلیل سازی، تحقیر و استبداد  بیشتر  علیه زنان قهرمان و زجر دیدهٔ ملت افغان میباشد و هست. این نوع اقدمات و کار کرد های طالبان موجبات اوجګیری مخالفت  و قوت بیشتر مخالفت به ضد حاکمیت بی حد و حصر طالبان  را مصممتر میسازد! 
به این ترتیب آنچه طالبان به نمایش میګذارند و انجام میدهند،  اضرار و تاوان اش  راملتی افغان می پردازد و به دوش میکشد. 
ملت افغان بعد از محروم ساختان زنان در تمام عرصه های بشری در جامعهٔ افغانی، محتاج سازی بیشتر شان و سوق دادن شان به استقامت فساد است. 
بازګشت زن به جامعه، تعلیم، تحصیل ، کار و کسب مزد و معاش حلال،  حق انسان جامعهٔ ما و مسلماً حق نیم پیکر جامعه، یعنی زن و دختر این ملت است! 
مردم افغانستان ( ان شاء الله تعالی ) به این حق خویش رسیدنی أند! 
مدافعان منافع ملی افغانستان این عمل طالبان را نکوهش و با تأثیرات معکوس ( کنترافرودکتیف)  میداند. 
پايان 
د ص سعیدی 
۱۴/۶/۲۰۲۴


قاسم باز14.06.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​اکبر خوشبین /۰۶/۱۳ ۲۰۲۴
نکاتی پیرامون نوشته های صبور سیاه سنگ در مورد ترور استاد میر اکبر خیبر
امروز در ویب سایت افغان – جرمن انلاین نوشته پر بار و پر محتوا اقای اکبر خوشبین را به علاقه فراوان خواندم و از خواندن ان لذت بردم. ای کاش همه قلم بدستان ما بدون عقده ګشایها شخصی و فامیلی بدون حب و بغض می اندیشیدن.
من همه کتاب اقای سیاه سنګ بنام ( پرونده ناپدید ) مرګ خیبر که توسط اقای رحمت اریا به پشتو ترجمه شده خواندم ولی تا اخر ندانستم که میر اکبر خیبر توسط کی به قتل رسید یعنی تا حال سر تنیسته بدست کی بود معلوم نیست.
ما افغانها عادت داریم که همیشه کارهای خوب دیګران را بخود چسپ میزنیم و کارهای بد خود را امیل ګردن دیګران میسازیم.
تاریخ نوشتن دو نوع است یک - تاریخ تحلیلی و دوم -  کرونولوجیکی .
اکثریت نویسندګان ما تاریخ را بطور کرونولوجیک مینویسد نه تحلیلی.
اګر من سوال را به این عنوان مطرح کنم که. چی چیزها که زمامداران ګذشته از امان الله خان ګرفته تا حال باید میکرد ، نکرد.!
همچنان چی چیزی که باید نمیکرد ، کرد.
فرض مثال : چی چیزیکه ظاهر شاه باید میکرد ، نکرد. – و چی چیزیکه باید نمیکرد ، کرد.
وقتیکه به این سوالها جواب قانع کننده بدون حب و بغض  داده شود ، مطمین ام قضایا همان دوران و مابعد ان روشن خواهد شد. در غیر ان به نوشتن تاریخ کرونولوجیک  نسل جوان پشت نخود سیاه خواهد رفت. 

الله محمد13.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png
جناب محترم داوری صاحب محترم!
با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزوی صحت و سلامتی تان،  قسمت اخیر نوشته تان هم از نظرم گذشت.
جناب محترم جمیلی صاحب در نوشته 27.04.2015 شان بنام "مرحوم محمد داوود خان اولین رئیس جمهور افغانستان و جریان مکمل و واقعی سفر رسمی 1977م ایشان به مسکو"  که شما محترم به آن اتکا می نمایید، می فرمایند:
"ترجمان جانب شوروی آنقدر این مطلب را جویده ولی گوارا و واژگونه جلوه داد وترجمه کرد که جانب شوروی که به لسان دری آشنائی نداشتند و جانب افغانی که اصل مطلب و کلمات "بریژنف" را به روسی نفهمیده بودند، هیچ انتباهی خرابی از آن نگرفتند و این همان فرصتی بود که باید درک واقعیت گفتار "بریژنف" و عواقب خواهش یا هدایت او،
منحیث وظیفه، هیأت افغانستان را حالی می ساختم و به این خاطر بدون وقفه و تأمل، به مرحوم سید وحید عبدالله   معاون وزارت امور خارجه"وزیر امور خارجه " که یک نفر بعد از من به طرف چپ و قریب شخص رئیس جمهور افغانستان نشسته بودند، رو کرده و آهسته گفتم: معاون صاحب، ترجمه درست نیست! با ادای محض این کلمه از طرف من، شهید مرحوم محمد داوود خان روبه من کرده و قدری با عصبانیت گفتند: "چه گپ است؟" عرض کردم که همین مطلب اخیر را ترجمان درست ترجمه نکرده است."
در اینجا به نظر بنده حرفهای  محترم جمیلی صاحب دور از واقعیت به نظر می خورد، زیرا محترم جمیلی صاحب که طرف دست راست مرحوم وحید عبدالله نشسته اند و در عکس زیر فقط دستهای شان معلوم می گردد،  

https://www.afghan-german.net/upload/Tahlilha_PDF/jamily_j_jeryan_safar_1970_m_daood_rais_jamh_afg_ba_ussr.pdf 

هر گاه چنین عمل هم نموده باشند، فاصله بین مرحوم وحید عبدالله و مرحوم داود خان در مجلس زیاد بوده که بین مرحوم وحید عبدالله و مرحوم داود خان مرحوم جمعه محمد محمدی وزیر آب و برق و مرحوم خرم وزیر پلان قرار داشتند. بعداٌ دیالوگ که بین محترم جمیلی صاحب و فقید برژنف و  فقید ترجمان صورت می گیرد بسیار خنده آور و دور از واقعیت در همچو مجلس به نظر می خورد. ضمنا هر گاه در عکس دقت گردد رو نمودن مرحوم داود خان به محترم جمیلی از ان فاصله سوال بر انگیز به نظر می خورذد. 
خلاصه هر انسان که کمی در جریان همچو مجلس و در عکس خود را عمیق نماید، متوجه می گردد که بوی جملات محترم جمیلی خوش ایند نیست. 

انتقادات شما محترم که دولت افغانستان چطور نخواسته به حیث یک دولت مستقل ترجمانی با خود ببرند تا فقط گفتار مرحوم داود خان را ترجمه نمایند   یعنی هر دو  طرف گفتار طرف خود را ترجعه نماید چنانچه معمول است  کاملاٌ به جا بوده یعنی زمانی طرف شوروی صحبت می نمود ترجمان افغانی فعال می گردید و زمانی طرف افغانی صحبت می نمود، طرف شوروی صحبت افغانی را ترجعه می نمود.
برای بنده اعتبار نوشته محترم جمیلی با کمال تاسف ساقط به نظر می اید و بنده معتقد هستم که ترجمان طرف شوروی موضوع را درست ترجعه نموده اند که بعداٌ هم جواب مرحوم داود خان درست ارایه گردیده است. 

محترم جمیلی در نوشته شان خواسته اند بعضی نکات دیگری را هم داخل نمایند تا موضوع بالا را توجیه نموده بتوانند در حالیکه غیر  خود شان کسی دیگری انرا مستند ساخته نمی تواند یعنی خود شان شاهد خودشان هستند با قسم های که خورده اند. 
  
جالب توجه است که محترم جمیلی صاحب در ارتباط برژنف می فرمایند :"  چون می دانست که من به لسان او بلدم، روبه من کرده و با صدای جدی پرسید که چه گپ است؟ فوراٌ رو به او کرده گفتم که جاللتمآب، شما همین لحظه این چنین اظهار داشتید ". در صورتیکهوی می دانست و از کجا می دانست پس همه هیت و ترجمان شوروی هم باید این را می دانستند که محترم جمیلی صاحب روسی می دانند. اینجا هم بحث بر انگیز است. 

بنده فکر نمی کنم که در چنین مجلس که پروتوکل خاص خود را می داشته باشد چنین بر خورد بین عضو هیت افغانی محترم جمیلی  و لئونید بریژنف رئیس کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست و رئیس دولت اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفته باشد.    

در اینجا از محترم داوری صاحب باید خواهش گردد تا در زمینه روشن اندازی  همچو موضوع مهم تاریخی از  طریق سفارت افغانی با وزارت خارجه روسیه تماس گرفته تا در صورت امکان از جانب روسیه پروتوکول این مجلس به هر قیمت شده بیرون داده شده و در اختیار محقیقن هر دو کشور گذاشته شود. 

نوشه نکات زیاد غیر قابل هضم برای بنده داشته که لازم به تذکر  نمی دانم و قسماٌ در تبصره های قبلی انرا ارایه داشته ام،  مانند اینکه اعضای هیت شوروی مانند بد گورنی رئیس شورای عالی حزب کمونیست شوروی  و  الکسی کاسیگین صدراعظم اتحاد شوروی ترجمان شوروی را فرموده باشند که گفتار برژنف را  ماست مالی نماید در همان نقطه خاص و انرا نویسنده با جملات شاید و استنباط های غیر معقول و غیر مستند مزین ساخته اند.  

سطر یقین به حک داد تکرار بی‌حد ما
این دشت جاده گم کرد از رفت و آمد ما

بیدل
 
محمد داؤد مومند13.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​اهانت به استاد تره کی، اهانت به مبارزه وعلم و دانش است.

این قلم داکتر صاحب روستار تره کی را از زمان تحصیل در پوهنتون میشناسم، برادر بزرگشان استاد حقوق ادارۀ ما بود. و کاکای بزرگوار شان مرحوم قدیر خان تره کی، در دورۀ شاه محمود خان غازی مدیر روزنامۀ اصلاح و زمانی هم استاد فاکولته حقوق و مدتی هم در مقام معادل ریاست تمیز یا ستره محکمه ایفاء وظیفه مینمودند و در شیر شاه مینه همسایۀ ما بود، نیز سعادت معرفت شان را از نزدیک داشتم.

استاد روستار تره کی، در دورۀ تهاجم اتحاد شوروی به افغانستتان، در مقام قیادت مبارزۀ استادان پوهنتون چه به صورت  علنی و چه به صورت سری قرار داشتند، 

چنانکه ذوات معروف و نامداری چون پوهاند داکتر حسن کاکړ و استاد هاشمیان و ذوات دیگری تحت رهبری استاد تره کی به فعالیت زیر زمینی علیه قوای متهاجم، فعال بودند.

همچو فعالیت های وطن پرستانه، بازی کردن با آتش و حیات و زندگانی خود بود، یعنی شهامت و رشادت و ایثار و خود گذری در حد تهور. کاری که در ملیون ها نفر، شاید عدۀ معدودی به قبول آن، حاظر باشند، اگر استاد تره کی همچو خواهش هم رزمی را از این قلم مینمود، به احتمال قوی معذرت میخواستم، زیرا صاحب همچو تهور و حاضر به جان نثاری نبودم، زیرا عبور از سرحد شجاعت به تهور، برایم مقدور نبود.

در قدم دوم هم، استاد تره کی بعد از داکتر صاحب صمد حامد بزرگترین دانشمند حقوق اساسی در جامعۀ ما بودند، و من به حیث طالب العلم حقوق ادعا کرده میتوانم، که در جامعۀ افغانی، ما به سویۀ استاد تره کی دانشمند متبحری در حقوق اساسی نداریم، اگر ذواتی، داشنمندی دارای مقام بلند تر از استاد تره کی را میشناسند، لطفاً همچو حقوقدان متبارزی را به ما معرفی کنند.

لذا اهانت و یا هم به لهجۀ طفلانه مخاطب نمودن، همچو سیمای متبارز ملی را هم به حیث مبارز قابل افتخار و هم به حیث دانشمندی که وجود شان مایۀ مباهات روشن دلان و حق بینان جامعۀ ماست، دلیل کوردلی و بیسوادی و غرور احمقانۀ نادانی مطلق تلقی میکنم .

انتقاد تا اهانت را تفاوتی است از زمین تا آسمان، کسانیکه تفاوت این مفاهیم متضاد را، و آنهم بخصوص در مورد یک شخصیت واجب الاحترام ملی ندانند، خود دلیل کژ اندیشی و بد سگالی و غرور احمقانه و خود خواهی بی جا و خود را در موقف لودۀ توی و مگس هر شوربا قرار دادن است.

اگر شخصی صاحب حد اقل شعور انسانی باشد، باید حد خود را بشناسد و پا از گلیم خود دراز نکند، یعنی بداند که  چیستند و کیستند؟

سر پیاز است و یا .... پیاز.

ع، تره کی13.06.2024فرانسهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/FR.png

ښاغلی غلام حضرت !

برای اظهار وجود به سراغ مخاطب دیګری که از نوشته تان برداشت منطقی استخراج  کرده بتواند، بروید. تره کی متمایل نیست که وقت خود را با مشاجره  با شما که معلوم میشود ګوش شنوا برای شنیدن حرف حسابی ندارید، ضایع کند.

از محترم مایار، محترم الله محمد و محترم مومند متشکرم که وقت خود را در دادن جواب به شما که اصلاً ضرورت آن دیده نمیشد، ضایع کرده اند. ع، تره کی

 


زمری کاسی13.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
احسان الله مایار13.06.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

حواندن نوشتۀ حضرت ضیاع وقت است.

بنده یک جمله از نوشتۀ دانشمند گرامی محترم الله محمد را کاپی و تائید نموده به حساب حضرت حواله میکنم.

(​برای خودت اماتور است اما برای ما قلم یک استاد با تجربه علمی کشور ما است.)
ای کاش به فهم و دانش استاد تره کی چند نفر در وطن میداشتیم.

الله محمد12.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ جناب محترم آقای حضرت صاحب!

 با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزومندی صحت شما می پردازم به تبصره بالای تبصره اخیر تان که در آن از کلمهء "امثال" استفاده نموده اید: 

 1-"امّا حرف بنده این است:  صفحات کاغذهای سیاه شدۀ تحلیل ها و کاوش ها و کنش ها و واکنش های اوضاع یکصد سال اخیر کشور ما گورستان بسیاری از تحلیگران مسائل سیاسی - اجتماعی - فرهنگی افغان و غیر افغان نیز میباشد."

 یعنی  گورستان شما هم.

 2-"جناب اقای روستار تره کی در طول بیست سال اخیر در ارائۀ تحلیل های خویش دچار لغزش ها و تناقض گوئی های فاحش و چشم گیر شده. "

 وظیفه شما بود و است تا این تناقص  و لغزش ها را برای خواننده وضاحت می دادید تا معلوم می گردید که معقول و منطقی است و یا خیر در غیر آن خواننده تان را گنگ نگاه نمودن درست نیست.

 3-"جناب اقای روستار تره کی هنوز به این سؤال جواب نداده که:"

بسم الله ارحمان الرحیم که از آستین چی آژدرها  بیرون خواهد شد. 

 4-"چطور امکان دارد که کشور پاکستان ( منحیث دوست صمیمی و غالباً مادون گونۀ کشور امریکا ) مربی و تمویل کنندۀ طالبانِ در حال مبارزۀ مسلحانه علیه حکومت کابل و قوای ناتو و امریکا، تلقی شود؟"

 در دو مقاله اخیر آن محترم هر گاه همچو چیزی نوشته شده باشد، باید شما محترم انرا اینجا می نوشتید تا خواننده متوجه ان می گردید. به نظر بنده همچو چیزی نخورده است، اما احتمال اینکه چشمم نخورده هم کم نیست. 

 5-"به زبان ساده:" 

در بالا هم ساده بود اما هر قدر ساده تر بهتر تر.

 6-"امریکا و پاکستان دوستان صمیمی یکدیگر بودند و هستند و طالبان منحیث دشمن ! امریکا در دامن دوست امریکا ( پاکستان ) پرودرانده شده؟"

 هیچ کس دوست هیچ کس نیست. همه به اساس و اصول منافع ملی و بین المللی با هم در معاملات سیاسی و اقتصادی هستند که اساس تعادل صلح و سیاست جهانی با ان استوار است و در صورت عدم تعادل جنگ.

 7-"آیا خروجی این معادله منتهی به تیمارستان نمیشود؟"

این سوال خودش  قابلیت بستر شدن در تیمارستان را دارد.

 8-"به هر حال،  اقای روستار تره کی در مقالۀ اخیر خود ( روسیه در تعامل دیپلوماتیک با طالبان........ ) مینویسد که سناریوی غرب و شرق در ارتباط با جذب و زیر نفوذ در آوردن طالبان با هم متفاوت میباشد"

 مقاله از مطالعه بنده هم گذشت بود و واقعاٌ نامبرده در سطح بسیار عالی انرا تحلیلی و تجزیه نموده است که از خواندن و درک افکا رشان که با واقعیت جریانات تطابقت دارد لذت بردم. ضمنا غیر از  "متفاوت" بودن هم چیزی دیگری بوده نمی تواند زیرا کشورهای مختلف جهان به اساس علاقمندی های مختلفه خود در موضوع نگاه دارند با در نظر داشت تاریخ گذشته ای کشور ما و منطقه و جهان. مثلاٌ دید چین با دید امریکا و از هر دو با دید چین و هند و ایران با هم فرق های خود را دارد و به همین ترتیب چاپان و غیره و غیره. 

 9-"و غرب یا امریکا از طریق وعده های کومک اقتصادی به طالب ، خواهان جذب آنها میباشد."

غرب خو.اهان جذب افغانستان نیست بلکه افغانستان همین اکنون غرق جذب غرب و شرق است و هر روز در تلاش است تا این جذب انکشاف هم پیدا نماید که غیر منطقی هم نیست، به شرط که غرب افغانستان را از زیر برق "شناخت" خلاص نماید یعنی افغانستان خود را با تغیر معقول سیاست داخلی و بین المللی خود خلاص نموده بتواند و ساکت برق غرب را از جان خود و ملت خود بکشند. ما فعلاٌ خود ما خود را در برق داده ایم و فغان می کشیک که دیگران ما را از ان خلاص نماید. تاریخ افغانستان پر از این هنر است و باید اموخته باشیم که دیگر چنین نباشیم. 

 10"در جملات فوق اقای تره کی بیست و چهار جریب تناقضات مشاهده میشود ( و یا در ادعای امریکا بیست هکتار تلبیس بچشم میخورد )."

 کدام جملات آن محترم ، شما حتی یکی انرا هم درست اقتباص نه نموده اید برای خواننده تان ، بلکه جملات خود را بنام جمالات نامبرده مانند کاه در بازار خواندن در تبلهء  خواننده تان  انداخته اید. شما باید از بیست و چهار جریب لا اقل یک جریب انرا بنویسید تا خواننده بداند که ان محترم تناقص گفته و موقع برایش داده شود تا تناقص گویی خود را دفاع هم نماید. نباید بدون شنیدن دلایل محکوم،  اندازه جزای جرم وی را اعلان نمود.

 11-"اصلاً سؤال اساسی:"

 یعنی در بوتل مغز تا کنون چیزی اساس نداشت و حالا اساس انرا باید نوشید.

 12-"آیا وجود طالب به نفع امریکا است؟"

 این سوال تان را بنده علاقمندم جواب بگویم. هرگاه حکومت افغانستنان قادر به سیاست درست ملی و بین المللی شده بتواند و وقت را اضافه از این ضایع نه نماید به نفع امریکا چی که به نفع تمام جهان است. و برای افغانستان جای خجالت است که انتظار شناخت از طرف روسیه را داشته باشد که بالای کشور چی روز و حال را آورده بودند یعنی حکومت کابل هر گاه در قدم اول خودش خودش را به رسمیت بشناسد، جهان هم وی را به رسمیت حتماٌ می شناسد. حکومتی که مخلوق خداوند پاک و لایزال را از درس و تعلیم که آرزومندی هر انسان است باز می دارد در طویل المدت   به مشکلات زیاد و حتی قهر خداوند مواجعه می گردد، زیرا خداوند "علم" مطلق است و هیچگاه آرزومند نیست کس مانع اموزش علمش گردد.

 13-"اگر بلی،  پس چرا طالب ادعای مبارزه با امریکا داشته و دارد و یا چرا امریکا به مغلوب بودن خویش تلویحاً اعتراف نموده؟"

 هر کس که هر چیز گفت نباید انرا شنید. واقعیت را باید دید. زمان مبارزه پایان یافته، زمان ،  زمان مبارزه بهبود وضع اجتماعی و اقتصادی کشور است و زمان سیاست در سطح بین المللی نه سیاست در سطح منع مکاتب دختران.

 14-"آیا وجود  طالب به ضرر امریکا است؟"

 وجود حکومت فعلی صد فیصد به نفع امریکا است و انها این را می دانند و به همین علت انها را بند نموده است اما از طریق حکومت قطر و بعضی کشور های دیگر خلیچ در اقتصاد کشور نفوذ عمیق دپلوماتیک و اقتصادی دارند .

 15-"اگر بلی پس چرا کوچکترین انتقاد و اعتراض به عملکرد نحو و شیوۀ حکومتداری طالب ابراز نه میدارد؟"

 امریکا همیشه در زمینه اظهارت داشته است چنانچه اخیراٌ در اخبار رادیو آزادی امده است که:

 "وزارت خارجه امریکا می گوید هیئت امریکایی به رهبری تام ویست و رینا امیری درگفتگو با نمایندگان طالبان درقطر مواردی را مشخص کردند که برای حمایت ازافغان ها اعتماد ایجاد می کند. اعلامیه نا وقت روز دوشنبه وزارت خارجۀ امریکا حاکی از آن است که هیئت امریکایی در گفتگو با هیئت طالبان به رهبری امیرخان متقی سرپرست وزارت خارجه طالبان٬ نگرانی عمیق خود را نسبت به بحران بشری در افغانستان وچگونگی حمایت از ادامه کمک های ملل متحد ودیگر سازمان های امداد رسان ابراز داشت. اعلامیه می افزاید که مقامات امریکا از طالبان با تاکید خواستند تا از راهکار های که وضعیت بشری در کشور را خصوصا دربخش زنان و دختران و قشر های آسیب پذیر ناگوار تر می سازد ، دست بردارند . جانب امریکایی نگرانی عمیق خود را نسبت بازداشت ها ، سرکوب رسانه ها ، ومحدود ساختن آزادی های مذهبی نیز ابراز داشته است."

 16_"پیشنهاد بنده به اقای روستار تره کی و امثال شان این است که:"

 این امثال معلوم نیست که "کی" است. هیچ کس امثال کس دیگر نیست و شده هم نمی تواند. هرگا خود شما این امثال باشید  باشید می توان انرا درک نمود در غیر ان درست نیست چنین نوشت بالای یک شخصیت به تمام معنی علمی و ملی کشور.

 17-"همانگونه که با میز و چوکی رسمی وداع نموده ( تقاعد شده ) با قلم اماتور و لغزندۀ خویش نیز وداع نماید."

 در خزانه تقاعد یک قرا ن نیست کس را تقاعد ندهید . برای خودت اماتور است اما برای ما قلم یک استاد با تجربه علمی کشور   ما است. 

 هزار برق ز خاکسترم پر افشانست

کدام شعله به این رنگ بیقرارم سوخت


بیدل


دوکتور محمد اکبر یوسفی12.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​جناب محترم  مایار صاحب!

متأسفم از اینکه به نسبت خرابی سکایپ نتوانستم  نودمین سالروز تولدی و عمر طولانی پر بار و پر خاطرات نشیب و فراز شما را  که همه انسانها، در مشابهت با یکدیگر و نه در یکسانگی کامل پشت سر می گذارند از صمیم قلب به موقع تبریک بگویم. ما از طریق سکایپ و تلیفون با یکدیگز آشنا شدیم. دوستان و آشنایان مشترک داشته ایم، که جای برخی ها خالی است. به یاد دوست مشترک هر دوی ما، مرحوم «ولی جان» که از زبان صمیمانهٔ شما می شنیده ام، امیدوارم تا مرا با این تأخیر عفوه نمايند. عمر هر چه صحتمندتر و طولانی تر برای شما آرزو می کنم. در عین حال روح همسر متوفای محترمهٔ  شما را با دیگر دوستان شاد می خواهم. چون ایمیل شما را نداشتم، از ادارهٔ محترم خواهشندم که همین چند سطر را از طریق همین دریچه برای مطالعهٔ شما ممکن سازد. با تقدیم سلام ها و اخترامات مکرر . یوسفی، از آلمان.

محمد داؤد مومند12.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​برادر و دوست بزرگوارم جناب مایار صاحب

بعد از عرض مراتب ادب و تمنیات نیک

باور بفرمائید که چند جملۀ مختصر تان و تجدید خاطرات دوران طلایی وطن، موجب حلقه زدن اشک در چشمانم گردید.

به قول شاعر:

آن قدح بشکست و آن ساقی نماند

این قلم با آرزومندی شخصیت متبارز ملی، استاد تره کی صاحب، که در دشوار ترین روزگاران تاریخ کشور، یعنی تجاوز دولت شووری، به حیث یک قهرمان جان فدا، علم مبارزه را بلند کرد، و مانند جناب شمامایار صاحب وطندوست و مبارز ملی، شخصیت واجب الاحترامی اند، هم آهنگ بوده، که روزی، خویشاوندان و دوستان و وطنداران قدر دان، صدمین سالگرد تولد جنابتان را، متبرک دانسته و مراتب تبریکات خود ها را خدمت تان تقدیم دارند.

قول شاعر در مورد دو شخصیت بزرگوار و واجب الاحترام، یعنی جناب شما و جناب استاد تره کی صاحب، مصداق سخن است که:

قدر زر زرگر بداند

قدر جوهر جوهری

و این بیتی است که از زبان شیخ محمد عمر مجددی در مورد پدر مرحومم و حکیم شاه عالمی وزیر داخله وقت در حضور پدرم شنیده شد، و از طرف مخبر حاضر مجلس به حکیم شاه عالمی رسانده شد:

زمانه د رذاله ؤ په طرف شوه

ځکه ښکته پایه پورته د شرف شوه

با بوسیدن دست های مبارک تان، به پایان این معروضه میرسم.  

ع ، تره کی12.06.2024فرانسهhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/FR.png

​از محترم شیر ساپی و محترم الله محمد که با تبصره مختصر و ارزشمند اعتبار نوشته پراګنده مرا بلند برده اند تشکر مینمایم.

قاسم باز12.06.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​شخصیکه به دیدن یک شخص از ویرجینیا به کلفورنیا میرود و وی را میبیند آیا این به آن معنی نیست که ، شخص ویرجینیایی شخص کلفورنیایی را میشناسد. ! 

مستعار نویسی هم حیا , شرف  و  وجدان سالم کار دارد. 

قضاوت بشما خواننده ها.  

غلام حضرت12.06.2024سویدن/FotoGallary/CountryIcons/Sweden.png

​بعد از عرض سلام.

بعضاً گفته شده یا گفته میشود که " افغانستان گورستان امپراطوری ها میباشد ".

مقولۀ فوق مقتضی بحث بسیار عمیق و با ابعاد گسترده میباشد که البته بسیاری از قلم بدستان به آن پرداخته اند.

امّا حرف بنده این است:

 صفحات کاغذهای سیاه شدۀ تحلیل ها و کاوش ها و کنش ها و واکنش های اوضاع یکصد سال اخیر کشور ما گورستان بسیاری از تحلیگران مسائل سیاسی - اجتماعی - فرهنگی افغان و غیر افغان نیز میباشد.

جناب اقای روستار تره کی در طول بیست سال اخیر در ارائۀ تحلیل های خویش دچار لغزش ها و تناقض گوئی های فاحش و چشم گیر شده. 

جناب اقای روستار تره کی هنوز به این سؤال جواب نداده که:

چطور امکان دارد که کشور پاکستان ( منحیث دوست صمیمی و غالباً مادون گونۀ کشور امریکا ) مربی و تمویل کنندۀ طالبانِ در حال مبارزۀ مسلحانه علیه حکومت کابل و قوای ناتو و امریکا، تلقی شود؟

به زبان ساده:

امریکا و پاکستان دوستان صمیمی یکدیگر بودند و هستند و طالبان منحیث دشمن ! امریکا در دامن دوست امریکا ( پاکستان ) پرودرانده شده؟

آیا خروجی این معادله منتهی به تیمارستان نمیشود؟

به هر حال،  اقای روستار تره کی در مقالۀ اخیر خود ( روسیه در تعامل دیپلوماتیک با طالبان........ ) مینویسد که سناریوی غرب و شرق در ارتباط با جذب و زیر نفوذ در آوردن طالبان با هم متفاوت میباشد و غرب یا امریکا از طریق وعده های کومک اقتصادی به طالب ، خواهان جذب آنها میباشد.

در جملات فوق اقای تره کی بیست و چهار جریب تناقضات مشاهده میشود ( و یا در ادعای امریکا بیست هکتار تلبیس بچشم میخورد ).

اصلاً سؤال اساسی:

آیا وجود طالب به نفع امریکا است؟

اگر بلی،  پس چرا طالب ادعای مبارزه با امریکا داشته و دارد و یا چرا امریکا به مغلوب بودن خویش تلویحاً اعتراف نموده؟

آیا وجود  طالب به ضرر امریکا است؟

اگر بلی پس چرا کوچکترین انتقاد و اعتراض به عملکرد نحو و شیوۀ حکومتداری طالب ابراز نه میدارد؟

پیشنهاد بنده به اقای روستار تره کی و امثال شان این است که:

همانگونه که با میز و چوکی رسمی وداع نموده ( تقاعد شده ) با قلم اماتور و لغزندۀ خویش نیز وداع نماید.

احسان الله مایار12.06.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

دوست عزیز داود مومند گرانقدرم-

چند سطر نوشتۀ تان مرا به وطن و ولایت قطغن و تالقان کشانید یک جهان سپاسگزارم.  ماه های رخصتی مکتب خوشبختی ما سفر به بغلان بود. رستاق، چاه آب، تالقان، فرخار،امام صاحب، ینگی قلعه ووو خاطره های در ذهنم نقش نموده که تا زیر خاک مرا همراهی خواهد کرد. زمانیکه نهر توبره کشان دشت ارچی ساخته میشد چهرۀ مهربان کاکایم، پدرگرامی شما را مانند دیروز به خاطر دارم. همه رفتند باغ فردوس جای شان.

خوشنودم که امروز شمارا داریم. 

زمری کاسی11.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

زمری کاسی11.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
روح کجــــــــا؟ و تن کجا؟
بر تن مـــــــــن کفن کجا؟
غربت مـــــــن، چه بی‌نوا
عطـــر خوشِ وطن کجا؟
من به که ها، پنــاه برم؟
اوست کجا؟ و من کجا؟
خــــــــار به پای دل خلید،
ســـــــــــبزهٔ آن چمن کجا؟
ما به کجــــــا خزیده ایم؟
رقــــــــص کجا؟ اتن کجا؟
آهـــــــــــــوی تیزگام رفت
رایحــــــــــــه‌ی خُتن کجا؟
تلخ نمـــــوده، زهر هجر
لطف در این سـخن کجا؟
ســـــردی هر خزان و من
گرميِ پیــــــــــرهن کجا؟
همنفســــان، نفس کجا؟
جــــــان در این بدن کجا؟
باغ تـــــــــهی ز گل شده،
آن گلِ یاســــــــــمن کجا؟
گم شـــــــدم... و ، نیافتم
صاحب خویشــــتن کجا؟
دوش ز خـــود رها شدم
این مـــــنِ بی‌وطن کجا؟
جان و جســـد، جدا ز هم
روح کجــــــــا؟ و تن کجا؟
زینب کبیر
محمد داؤد مومند11.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​منلی او خواخوږی عزیز ، وحید خان له تورخمه څخه

خپل سلامونه او نیک تمنیات په عرض رسوم.

لمړی د خپل مشر ورور او عالیشان دوست، مایار صاحب نه معذرت غواړم، ځکه چی زه د ښاغلی امین جان ارسلا، تذکراتو، په انګریزی استطلاح (فول) کړم.

مایار صاحب د هیواد د پخوانی نسل یو ځلانده ستوری دی، چی د دوی په سویه په ټوله نړۍ کی زموږ په افغانی انګړ کی، د ګوتو په شمیر، وطندوسته وګړی راته پاتی دی.

ګرانه وروره! زما هیله وه چی زه به د خپل مسافرت په ترڅ کی، پنجشیر، سالنګونه، لغمان او ننګرهار ته ځم.

زما هیله وه چی په  لالپوره کی به د خپل عالیجاه، جنت مکان، مرحوم پلار، چی اګاهو د هغوی د المناک وفات نه په تقریبی توګه ۶۵ کاله تیریږی، زیارت ته ورځم، خو متأسفانه د ځینو دلایلو او عواملو له امله، دا هیله تر سره نشوه او ځانله د کابل په مرکز کی پاتی شوم.

که چیری دا هیله تر سره شوای وای، حتما، تورخم ته ستاسی د لیدو دپاره درتلم.

خدای مو تل خوشحاله او غښتلی لره.

ع واحد حيدرى11.06.2024سدني /FotoGallary/CountryIcons/AUS.png

​جناب داوري صاحب،

سلام و احترامات تقديم مى كنم. نوشته شما راجع به اينكه ايا افغانستان قربانى اولين طرح كانال قوش تيپه شد ؟ را مرور كردم واقعاً نكات جالب اين نوشته حايز اهميت است.مرحبا به قلم شما.

رهبر شوروى وقت شهيد محمد داود را در چنان موقف قرار داد كه فكر نمى شود جواب ديگرى جز انچه جناب جميلى صاحب ذكر كرده از رهبر افغانستان وجود مى داشت. 

 شوروى ها با استفاده از ازادى و بى بند بارى هاى  ١٠ سال دهه ديموكراسي در نظام افغانستان كاملا" رخنه كرده بود. قرار كتاب صيقل قبل تحول اولين جمهورت ٧٠٠ مشاور روسي در اردو افغانستان جابجا شده بود. ٨٠٠ افسران فعال  اعضاى رسمى ح د خ  در اردو افغانستان  رخنه كرده بود. وقتى برژنيف از اهميت ح دخ به رهبر افغانستان ياد اور مى شود معنى تهديد  مستقيم است. گر چه تعداد متخصصين روسي قبل كودتاه منحوس ثور به ٢٠٠ مشاور تقليل يافته بود و أكثرى افسران ح دخ به وظيفه هاى غير مهم تبديل شده بودند.  

سوال كه بايد جواب داد ايا كى بود كه افغانستان را به شوروى وقت لغزانيد؟ 

رد كمك هاى امريكا به افغانستان ؟

 و مجبوريت دولت افغانستان براى جلب كمك شوروى در دهه ٥٠؟ 

دشمنى به پاكستان ؟

دهه ديموكراسي و اربين رفتن نظام شهيد نادر خان و طرز اداره ان؟

 و يا تحول جمهوريت؟

دوپرى در كتاب خود در صفحه ٥٥٩ مى نويسد كه بعضى افغان ها عقيده به اين داشت كه استعفاء محمد داود از صدرات به اثر فشار استخبارات سياه بوده كه دوپرى شخصا" انرا رد كرده اما دوپرى مى نويسد كه در دوران صدارت محمد داود افغان ها به ندرت مى توانستن از منزل اتباع خارجى بدون نظارت پوليس ديدن كنند. با استعفاء  محمد داود IMF قرضه ٥،٦ ميليون دالر  را اجرا مى كند و امريكا يك ميليون دالر براى ساخت پوهنتون كابل مى پردازد. اما در اخير دهه ديموكراسي كمك امريكا كمترين مى شود چرا ؟ 

سر نخ بد بختى افغانستان را بايد در ده سال قبل از تحول جمهوريت سراغ كرد. بهار جلالى كتاب زير عنوان Democracy in Afghanistan.The Golden Era of Reform and Roots of modern conflict در طبع دارد كه انشاءالله در سال ٢٠٢٦ نشر خواهد شد. اميد دارم اين تحقيق سر نخ بدبختى افغانستان پيدا كند.  

الله محمد11.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

دوستان گرامی! 

با عرض ادب.

بنده  خود را با خط  خط نوشته  "شیر" صاحب  در ارتباط مقاله استاد محترم و تحلیل گر مجرب مسایل سیاسی جهان  شریک می سازم.

 چرا کسی چو جباب از ادب نگاه ندارد

سری که غیر هوا پشم در کلاه ندارد


بیدل

 

املن ارسلا11.06.2024هالندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

​با احترام، جناب مایار گرامی،
محتوای منتشر شده در سایت‌های افغانی باید با معیارهای تعیین شده مطابقت داشته باشد. حفظ اصالت زبان دری و استفاده از کلمات رایج در افغانستان از اهمیت بالایی برخوردار است.
درست به خاطر دارم که در زمان تأسیس این سایت، تلاش اصلی بر انتشار محتوای دری، صرف نظر از منبع آن، متمرکز بود. این رویکرد در ابتدای کار برای گردآوری حجم قابل توجهی از مطالب مفید بود و است.

زمری کاسی11.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​در ذیل خانم معززه مینویسد، کاپی کرده ام: و محترم فرید حکیم هم درد دلی مثل من دارد:

زمری کاسی11.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of 1 person and text

زمری کاسی11.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of ‎monument and ‎text that says '‎ارسطو yaqubi farzad iam instagram/ تنها در یک صورت به تو ایرادی گرفته :نمی‌شود هیچ کاری ،نکن هیچ چیزی نگوو هیچ چیزی نباش! اثعارناب‎'‎‎

شیر ساپی11.06.2024مونیخhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​ احترامات فائقه و عالی مرا جناب دوکتور تره کی صاحب پذیرا شوید!

در وهلۀ نخست خیر و صواب عافیت، زندگانی طولانی و عمر پر بار، اقتدار موقف حقوقی تان که سرآمد هویت است، فولاد پر استحکام باشد.

ارادتمند شیر





احسان الله مایار11.06.2024ویرجینیا امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

جناب ارسلا-  نظر شمارا درقبال خاطراتم از نظر گذشتاندم. ممنون

 شما می نویسید که:جناب مایار می نویسد: " "محمد یوسف در سال191۷درشهر کابل متولد گردید. او از صنف دوازدهم لیسه نجات فارغالتحصیل شد. سپس دکترای خود را در رشته فیزیک از کشور آلمان بدست آورد. پس از بازگشت به افغانستان به تدریس در دانشگاه کابل مشغول شد." و اضافه میکنید که:
جناب مایار می نویسد:" پس از ان به حیث نخست وزیرافغانستان مقرر گردیده در13مارس19۶3کابینه خودرااعلان نمود.

بعد از مرور نوشتۀ شما به مقال مربوط مراجعه نمودم و دیدم که مایار چنین نوشته:

"به وایکپید یا مراجعه نموده میخوانیم که:محمد یوسف در سال 191۷ درشهر کابل ....آلی اخیر"

جناب ارسلا: شما ملتفت میشوید که مایار یک موضوع را از وایکپیدیا اقتباس نموده  و در اقتباس به خود اجازه نداده تا در نوشتۀ یک منبع دست درازی نموده تغییری در آن وارد کند. شما فکر نکنید که من ناخوانده این موضوع را در نوشتۀ خود داخل نموده ام و حال بهانۀ خلق میکنم- نخیر چنین نیست زیرا جائی که اشتباه بوده و آن اشتباه در مقرری داکتر محمدیوسف در کابینۀ سردار داود بوده توسط بنده اصلاح شده و ا.م مخفف اسم بنده در ختم آن اضافه شده است. در دو مطلب یادشدۀ شما اشتباهی از دید وایکیپیدیا نشده که من در آن تغییری آورم. 


وحید11.06.2024تورخمhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/AF.png

​قدرمن عزتمند مومند صاحب دا د بیګانه لغاتو او املایی او انشایی او نورو غلطیو لویه بدی همدا ده چی اول ځل سړی ورسره مخالف وی، خو ورو ورو ناخوداګاه خپله هغه غلطی ترسره کوی. تاسو خالدی صاحب ته یادونه کړی، مګر هغه لا وروسته هم ندی متوجه شوی او مایار صاحب هم په سهوی بنا بر تقلید نااګاهانه (مارس) لیکلی. موږ خو کورکورانه تقلیدونو دربدره کړی یاستو او خدای وکړی  افغانستان ته دی سفر ښه تیر شوی وی ،اقلاً موږ خو به دی یووار لیدلی وو. دلته که  لالپوری، ډکې، مارکو ګردی غوث یا تورخم  ته نه راتلی جلال اباد ته به راغلی وی. او خدای وکړی ښه خبرونه دی وړی وی. دلته دا ترانسپورتی اتحادیی او د تجارو دمنشیانو دفترونه دی خذمت کی دی. له باز سره نور لفظی شخړه ودروه  دا ځکه چی دواړو ته نور څه ندی پاتې .

محمد داؤد مومند10.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​تذکرات شاغلی امین خان ارسلا را عادلانه یافتم.

همین اکنون در دریچۀ تعاطی نظریات ویب سایت وزین آریانا افغانستان، تبصرۀ شاغلی امین خان ارسلا را به ارتباط مضمون جناب میایار صاحب، مطالعه نمودم.

درین شکی نیست که جناب مایار صاحب حیثیت برادر بزرگ من را دارند، زیرا ایشان نه تنها یازده سال از من بزرگتر اند، بلکه فزرند کسی است که پدر مرحوم شان والی محمد اسمعیل خان مایار که در وقت و زمان خود از رجال و مخورین بزرگ افغانستان بود، حیثیت کاکای بزرگوارم را داشت، چنانکه بعد از وفات پدر، برای رفع، هر مشکلی خدمت شان میشتافتم، و از محبت و صمیمیت شان برخور دار بودم.

طور مثال، شمولیتم در فاکولته حقوق و علوم سیاسی،  از برکت ایشان بود.

این قلم همواره مضامین و نوشته های جناب مایار صاحب بزرگوار را، با اشتیاق فراوان مطالعه نموده و از آن اکتساب فیوض نموده ام، نوشتۀ خاطرات نودمین سال فرخنده و با سعادت و پر افتخار شان را نیز، از نظر گذشتاندم ولی متوجه کلمات دانشگاه و نخست وزیر، در نوشتۀ شان نشده ام، و همین اکنون با مطالعۀ کامنت امین خان ارسلا متوجه شدم، که برادر بزرگوارم جناب مایار صاحب نام انگریزی ماه مارچ را نیز به مارس نوشته اند. 

دو روز قبل در یک مضمون جدید داکتر صاحب خالدی، منتشرۀ ویب سایت افغان جرمن دو اصطلاح ضد ثقافت ملی یعنی دانشگاه و پژوهشگر را از نظر گذشتاندم و موضوع را ضمن ایمیلی خدمت شان تذکر دادم، داکتر صاحب خالدی حتی نمیدانست که در کدام مضمون از کلمات مذکور استفاده نموده اند، چنین تفهیم شدم که داکتر صاحب خالدی اشتباهاً از آن کلمات در مضمون خود استفاده نموده اند.

باور دارم مایار صاحب بزرگوار نیز با همچو مشکلی مواجه شده و به صورت غیر ارادی از آن کلمات در مضمون خودداستفاده نموده اند.

من از مایار صاحب بزرگ ملتجی ام تا از جناب انجنیر صاحب فهیم تقاضای تصحیح کلمات مذکور را به عمل آورند.

با عرض حرمت وامتنان

امین ارسلا10.06.2024هالندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png

​حکایت های جناب مایار " خدا حافظ نود سال عزیز …….قسمت چهارم" را مرور نمودم که بیشتر جنبه شخصی دارد، ترسیم جناب مایار از گذشته ها طوری است که گویا دنیا گل و گلزار بود. هدف من بحث روی گذشته نیست، بلکه استقاده لغات که در افغانستان رایج نیست و در همین صفحه به اصطلاح به خاطر استفاده یک کلمه "سر ها شکسته" .
به طور خاص، استفاده از کلماتی مثل "دانشگاه" و "نخست وزیر". چرا که این کلمات معادل‌های رایج و جا افتاده‌ای در زبان دری افغانستان دارند، مثل "پوهنتون" و "صدر اعظم". استفاده از معادل‌های غیرمصطلح نه تنها می‌تونه باعث سردرگمی و عدم درک مطلب گردد، بلکه می‌تواند به عنوان بی‌احترامی به زبان و فرهنگ مردم افغانستان تلقی شود.
جناب مایار می نویسد: " "محمد یوسف در سال191۷درشهر کابل متولد گردید. او از صنف دوازدهم لیسه نجات فارغالتحصیل شد. سپس دکترای خود را در رشته فیزیک از کشور آلمان بدست آورد. پس از بازگشت به افغانستان به تدریس در دانشگاه کابل مشغول شد."
جناب مایار می نویسد:" پس از ان به حیث نخست وزیرافغانستان مقرر گردیده در13مارس19۶3کابینه خودرااعلان نمود."
دوما"  گزارش به "ز" نوشته می شود!!!    جناب مایار می نویسد:   (گذارش دریوتیوپ) .  
چرا دوستانیکه دیگران را به خاطر استفاده از کلمات ایرانی مانند دانشگاه ..........  محکوم می نمودند، خاموشی اختیار کردند؟؟؟
شاید دلیل آن همدلی با فرد گوینده باشد،   در برخی موارد، دوستان ممکن است با فردی که از کلمات "ایرانی" استفاده می کند همدلی کرده و به جای محکوم کردن او، سعی در درک و یاری رساندن به او داشته باشند. سکوت آنها می تواند ناشی از این تمایل به همدلی و حمایت باشد.

قاسم باز08.06.2024امریکاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​زندانی شدن صبغت الله خان مجددی رهبر جبهه نجات ملی در زمان صدارت محمد داودخان مصادف به سفر  و دعوت رسمی دولت شاهی افغانستان از خروچف به کابل نبود بلکه  مخالفت و زندانی شدن  وی در انوقت  بخاطر مخالفت مجددی به نهضت زنان  بود.

محمد داؤد مومند08.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​قوله کشی های صدیق راهی برادر داکتر نجبب

همین اکنون فوتوی *** صدیق راهی برادر نجیب را در یو تیوب دیدم که سر یک کوچ نشسته و مانند محققان و مورخان مخرب تاریخ کشور مانند غبار و فرهنګ و خلیلی و داکتر حق شناس و دنباله روان شان مانند یک گدی کوکی به لکچر داده پرداخته است.

صدیق بیسواد ** اکنون به تمرین محقق بودن و مورخ بودن پرداخته است.

این *** که به جز شعار:« پرولیتاریای حهان متحد شوید» و « نان، لباس و خانه» چیز دیگری در ذهن رنجور خود نداشت، امروز خود را در صفوف محققین و مورخین ستمی و فاقد و شرف و جدان ملی ساخته است.

صدیق خواسته است مانند غبار و فرهنگ و دنباله روان سیاه دل شان، غازی محمد نادر شهید را قرآن خور و غدار معرفی کند، قوله که به مجرد شهادت سردار صاحب داؤد خان از امواج رادیو کابل شنیده میشد و تا امروز از طرف عناصر بی خدا و ملحد و حامیان موش کبیر پنجشیر و ارشد الشیاطن بحران الدین لعنت الله علیهم، طوطی وار تکرار میگردد.

مسخ کردن تاریخ افغانستان و تخریب شخصیت محصل واقعی و میادین  نبرد در ولایت پکتیا و قهرمان نجات افغانستان از دست بچۀ سقو و جرنیلان و کرنیلان ***، یعنی غازی نادر خان کار عناصر ستمی است و بس.

بدا به حال مردمی که واعظ تاریخ کشور صدیق *** باشد. 

ای بسا آدم که ابلیسی کند


زمری کاسی07.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​محترمین گرامی با عرض احترامات، نوشتهٔ کوتاه زمری کاسی، نشریهٔ ۶/۷ اش را خواندم، این بیعقل کلمهٔ لحاظ را لهاظ نوشته، که خندیدم. با تاسف نوشته هایم را دوبار نمیخوانم به فکر عاقلان پی نقط نگردند، خود را از نوشتن و خواندن دوباره اش نجات میدهم، اصلا حوصله اش نیست! یک خوشی در پیش دارم که زیاد در فکرم که تا ماه سپتمبر برای ابد به وطن یا مادر وطنم برگردم، گرچه قبری برایم در پای مادر مقدسه ام در شهر کانکرد کالیفورنیا تعیین گردیده است.

زمری کاسی07.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of text

صدیق کاکر 07.06.2024هالندhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/NL.png
جناب مومند سلام!
از  اینکه در مورد ​وفات  شهزاده احمد شاه ابراز تسلیت کردید بجا و من هم تسلیت عرض می کنم. اما در یک پیام تسلیت جا ندارد که عقده گشایی کرد و مانند همیشه از الف تا ی را نادفی و توهین کرد. 
هر سخنی جایی و هر نکته مکانی دارد !!!
جای تعجب است که مرحوم ولی احمد نوری اساس گزار این سایت یکی از طرفداران سرخت ظاهر خان فامیل سلطنتی بودند٬ ولی از طرف این سایت پیامی به مناسبت وفات شهزاده احمد شاه نشر نگردید.


زمری کاسی07.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​این مثألهٔ ذیل را در سال ۱۹۶۴ فهمیدم که غرب از خون و رگ و پوست ما استفاده میکند و به همین لهاظ در سال ۲۰۰۹ به محکمهٔ که نامش را حقوق بشر گذاشته اند که سخت از شناخت غرب و غربی ها نادم و پشیمانم! بعد آنکه زود والی یا ریس دولت ولایت زیوریخ  به خانم بعدی ام گفته بود که:*افغانها آدم نیستند، حیوانند*! تا امروز از غرب نفرت دارم و آدمیت افغانها را نیز با خانواده ام ثابت ساختم! سخنانم را کسی نمیشنید!از خواب نباید دیر بیدار شد!

ولسمشر غني د خپلو اونیزو درسونو په لړ کې یو ځل بیا ځوانانو ته توصیه وکړه چې د ۲۱ پېړۍ له نویو شرایطو سره ځان برابر کړي او نور د پردیو هېوادونو وسیله ونه ګرځي او د پردیو لپاره خپلې وینې توئیې نه کړي.
ښاغلی غني زیاتوي، که یو بل ومنو، یوه تګلاره جوړه کړو، وینه درېږي او له هغه پرته به وضعیت همداسې دوام ومومي: «زه غواړم غاړه مې خلاصه کړم او نوي نسل ته مې واضح پیغام دا دی چې ظرفیتونه پیدا کړي او نور د جنجال وسیله ونه ګرځي. ولې جنګسالاران او مفلس سیاستمداران له تاسو څخه ناسمه استفاده وکړي؟ ولې د نفاق وسیله کېږئ؟ څه باندې مو دعوه ده؟»
ولسمشر غني یو ځل بیا د نړیوال مشروعیت ترلاسه کولو لپاره داخلي مشروعیت اساس وباله او وې ویل، مشروعیت له پاسه نه راځي، بلکې مشروعیت له خلکو ترلاسه کېږي: «پرته له دې چې افغانان یو نظام مشروع وګڼي او ولس خپل حق ولري، نړیوال ورته مشروعیت نشي ورکولی.»
په ورته مهال ښاغلي غني د حکومت پر مهال د ځوانو کادرونو ځینې نیمګړتیاوې د پرمختګ پر وړاندې خنډ وبللې او په وینا یې، چې ډېر وخت به یې د ګډ کار پر ځای پخپلمنځي سیالیو کې تېرېده: «ځوان متخصصین دومره تشریفاتي وو، چې یو بل سره نه کېناستل. که ما ارګ ته نه غوښتلی، دوی به تل په دې اخته وو چې څوک باید چاته او چېرته ولاړ شي. په لحاظ د خدای او قران، وطن په څه حال کې دی او تاسې په څه باندې لګیا وئ، اوس به څه کوئ، اوس څوک درته دوه توته اهمیت درکوي!؟ دغه د اشرافیت کیسه باید زموږ له سره ووځي، واقعاً یو بد مرض دی او دا د جنګسالارانو تقلید و.»


دوکتور غروال06.06.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​ صادق او مخلص شهزاده احمدشاه  دی خدای پاک جنت په نصیب کړی دده محترم سره په خواږه مجلس کښی دده درد او غم شریکی د افغان غیرتی ملت سره ډیره زیاته وه د غلامو ملی خائینو کمونیستانو کودتا ( د لیونی محمد داؤد خان تر رهبری او د روس ستر جاسوس حسن شرق په تشویق سره )  له لاسه افغانان د جهان په مختلفو ممالکو کښی بی سرنوشته تیت شوی دی حتی ددوی مرګ په ډیرو غمناکو شرائیطو کښی صورت مومی !!!!

خلیل الله معروفی06.06.2024 جرمنیhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

رحمت حق باد بر همه نکوکاران و اهل تواضع!!!

امروز کامنت برادر عزیزم، نویسندۀ حقگوی و حقیقتجوی، جناب "داوودجان مومند" را خواندم و از رحلت "والاحضرت شهزاده احمدشاه جان" مطلع گشتم. شهزاده احمدشاه جان واقعاً انسان خوشنام و شکسته نفس بود؛ گوئی غرور و خودخواهی اصلاً در نهادش خلق نشده بود. شهزاده احمدشاه جان همصنفی و دوست بسیار صمیم کاکای مرحومم، "عبدالسمیع معروفی" بود و چندین  صنف آخر را در لیسۀ استقلال باهم به سر برده بودند. کاکایم همیشه از سلوک و رویۀ نیک شهزاده احمدشاه جان حکایت میکرد و حکایت میکرد، که شهزاده احمدشاه جان با همصنفی های خود به اصطلاح شیرین کابلی، به کلی "ایل و غیل" بود و ابداً فخر نمیفروخت، که شهزاده و پسر پادشاه افغانستان است. کاکایم، که شاگرد بسیار لایق و در چندین صنف آخر مکتب، اول نمرۀ صنف خود بود، بعد از فراغت از مکتب عازم فرانسه گشت و همدرانجا در رشتۀ انجنیری برق و مخابرات ــ Telecommunications ــ تحصیل کرد و لقب اکادمیک "دپلوم انجنیر" را به دست آورد. ایشان، که در دهۀ هشتاد قرن گذشته به دیدن ما به شهر زیبا و باعظمت برلین تشریف آورده بودند، قصه کردند، که ضمن مشغولیت طولانی در کمپنی "فیلیپس"، از کارهای تحقیقی باز نایستادند، تا لقب علمی PhD را درین رشته حاصل کردند ....

قصه ای را، که هفتاد و چند سال پیش از زبان کاکایم، "سمیع جان معروفی"، در کابلجان شنیده بودم، اینک انتقال میدهم.

کاکایم قصه میکرد، که روزی از روزها "شهزاده احمدشاه جان" در اثنای تفریح با همصنفان یکجای بود و باهم قصه میکردند. احمدشاه جان از کون جیب خود یک دانه جلغوزه را بیرون آورد و صدا زد تا کسی از دوستان چند دانه کشمش برایش بدهد. "سمیع جان"، که از قضاء سه دانه کشمش در جیب خود داشت، همان را بیرون آورده و به "احمدشاه جان" تعارف کرد؛ و شهزادۀ بی کبر همان سه تا کشمش را با یکدانه جلغوزه به اصطلاح شیرین کابلی، "با مزه هایش"، نوش جان کرد و به دوستش "سمیع جان" وعده داد، که اگر روزی "پادشاه افغانستان" شود، به پاس این سه دانه کشمش، مکافات عظیمی به "سمیع جان" خواهد داد ....

ازین حکایت نتیجه میگیرم، که فرزند ارشد "مرحوم اعلیحضرت محمد ظاهرشاه"  به مانند همه همصنفان دیگر، بدون زرق و برق به مکتب رفت و با همصنفان رویه ای کرد، که از یک شهزادۀ مشرقزمین بعید مینمود ....

خداوند عظیم الشأن، "شهزاده احمدشاه جان" ــ این سمبول تواضع و سلوک نکو ــ را غریق رحمت خود بداراد و دروازه های بهشت برین را به رخش بکشایاد!!!

آمین یا رب العالمین

(خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۶ جون ۲۰۲۴)


دوکتور غروال06.06.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

بلی دا واقعیت دی چی دکتاتورقاتل اود انسانانو غلامولو  لینین  د امیر امان الله خان پادشاهی ابتداکښی مردار شوۍ وو اما د قاتل لینین وخت کښی نوموړی د خپلی فجاعی لپاره همسایه ممالکو کښی د خپل نجس انقلاب وسعت په هڅو کښی وو او افغانستان کښی ئی د امیر حبیب الله خان کابینه کښی هم غلام اشخاص پیدا کړی وو او د خپل نجس پلان  عملی کولو لپاره ئی کوشش کاوه چی امیر حبیب الله خان له مینځه یووړشی او عوض کښی دده  انقلابی امان الله خان په قدر راولی اودی کار کښی وروسته بریالی هم شول !  

که د تاریخ څخه درته څرګنده وی روسیی د پخوانی فوق العاده روابطو په اساس د غله کلکانی پر ضد ئی د امیر امان الله خان حمایت لپاره خپل روسی عسکر افغانستان ته رالیږلی وو او روسانو تر اخیره دافغانستان څخه لاس وانخیست حتی روسانو په کومک ددوی تربیه شوو غلامانو له خوا د محمد داؤد تر رهبری لاندی کودتا وکړه باید ذکر شی چی  ساده محمد داؤد د حسن شرق جاسوس له خوا دی چټلی کودتا ته تشویق کړۍ شو !!!!  


محمد داؤد مومند06.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​وفات والاحضرت شهزاده احمد شاه

الیوم روز چهار شنبه، بنجم ماه جون، از طریق پروگرام تلویزونی احمد شاه جان حسن، مطلع شدم که شهزاده  احممد شاه از این دیار فانی  به  مقام  جاویدانی رحلت نموده است.

شهزاده احمد شاه یک شخصیت بی کبر و متواضع و بی ضرر بود، من در عمر خود نشنیده ام که کسی از وی شکایت  نموده باشد. 

شهزاده احمد شاه داماد سردار محمد عمر خان میشد، خانم شهزاده احمدشاه بی بی «خاټول» نام داشت  که  «خاټول» نام ګلی است. خسر بره شهزاده احمد شاه تیمور جان نام داشت، که در لیسه حبیبیه هم  صنفی من بود و  من بعضاً به منزل شان واقع باغ بالا میرفتم و افتخار سعادت ملاقات بی بی سلطانه خواهر اعلیحضرت یعنی خشوی سردار احمد شاه و بی بی خاتول و سردار محمد عمر جان برایم حاصل شد.

حدود بیست سال قبل توسط شاغلی باری جهانی اطلاع حاصل نمودم که خانم شهزاده احمد شاه در ایالت ویرجنیا در هوتل «هالیدی ین» به حیث کارگر عادی یعنی پاک کردن اطاق ها کار میکرد.

خدا شاهد از این ناحیه خیلی رنج میبردم و برایم درد آور بود.

سید کم اصل میر غلام محمد غبار حسینی در کتاب خود ادعا نموده که خاندان سلطنتی در اضلاع متحده و کشور های اروپایی صاحب صد ها ملیون دالر است، در حالیکه خواهر زاده شاه در یک هوتل به حیث یک کارگر عادی کار میکرد.

کذا اعلحیضرت در زمان کودتای سرطانی حسن شرق ملعون، در ایتالیه تنها شش هزار دالر با خود داشت و مدتی مجبور شد در سفارت افغانستان که خوشبختانه نور احمد اعتمادی سفیر بود، رحل اقامت گزیند.

قابل یاد آوری است که روان فرهادی ملعون کشمیری که سفیر افغانستان در فرانسه بود حتی حاضر نشد جواب تیلفونی اعلیحضرت را بدهد. زیرا روان فرهادی از شیر غران یعنی سردار داوود خان مانند سگ دیدو و کوچه گشت میترسید.

سردار صاحب داؤد خان از روان فرهادی کشمیری و خلیلی سقاوی، نفرت داشت.

بعداً نیز اعلحیضرت در یک خانه پنج اطاقه با 25 نفر اعضاء خانواده زندگانی داشت، تا اینکه به قول شاغلی محترم عباسی صاحب، شاغلی ستار سیرت با شاه عربستان سعودی ملاقات به عمل آورده و مشکل اقتصادی اعلحضرت و خانواده اش را به وی ابلاغ داشت، و شاه عربستان سعودی فوراً به دادشان رسید. شنیده ام که در یک ملاقات شاه عرب سعودی با پادشاه مخلوع یا مستعفی افغانستان، دست های اعلیحضرت محمد ظاهر شاه را بوسید.

کذا سفیر ایران نیز با شاه ایران در عین مورد مذاکره نموده بود.

جای تأسف است که سردار صاحب داؤد خان بعداز کودتا، پادشاه مملکت را به گدایی محتاج ساخت.

و لعنت به سید کم اصل میر غلام محمد غبار بلشویکی و چپگراء، که در مورد ثروت و سرمایۀ خانداندسلطنتی دروغ گفته بود.

آیت قرآن در موردغبار منافق و بی خدا مصداق کلام است که میفرماید:

لعنت الله علی الکاذبین.

خداوند شهزاده احمد شاه را غریق رحمت گرداند. آمین. 


محمد داؤد مومند05.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​تصحیح یک اشتباه

دیروز ضمن کامنتی بر مقالۀ شاغلی یونس نگاه، یک جملۀ شان را نادرست کوت یا کود کرده بودم به این عبارت :«برای گروه به ظاهر ادیبان فارسی افغانستان «نه همه» زبان پشتو بیگانه است....»

در حالیکه شاغلی نگاه، کلمه «گروه» را به شکل «گروهی» نوشته اند، در صورتیکه این کلمه به شکل «گروهی» نوشته شده باشد، درین صورت،  تصحیح مرا در قسمت عدم ضرورت تحریر «نه همه» موجه میسازد، زیرا کلمۀ گروهی، اشاره به یک تعداد مشخص همچو افراد است و منظور از تمام گروه نیست.

باور دارم استاد معروفی گرامی که متخصص زبان اند، به اشتباه من متوجه شده اند. 

از این بابت از شاغلی یونس نگاه و ذواتیکه متوجه اشتباهم شده اند معذرت می طلبم.

زمری کاسی05.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​کسانی که برای وطن خود در زندگی افتخار آمیز خدمت کرده در ارتباط غرب یا از طریق کثافات خوران و چاپلوسان غرب بدنام و یا کشته میشوند و این قراریکه یک نظامی ارشد امریکا به من تشریح نمود دکترین اروپایی و در یک قرن آخر تماما پلان های چرچیل است که تجزیهٔ ممالک در قدم اول باید عملی گردد، اگر این و آن بد بودند  این شخصیت را چرا کشتند، در ضمیمه؛ توسط مامای سکهٔ صبغت الله و به من چرا در سال ۱۹۷۳ زهر دادند با دست داشتن سویس که جز محبت وطن و مردمش چیزی دیگری در ذهن نداشت و نداشتم!؟

در ضمیمه:

در فیس بوک چنین نامه به من فرستاده شده:
 
جناب کاسی صاحب بزرگوار سلام فراوان خدمت تان تقدیم می نمایم .
 مقالهٔ علمی ٫ تحقیقی و تاریخی شما را اندر باب کارنامه ها و شخصیت  نامدار سیاسی دورهٔ زمامداری امان الله غازی را که در ویبسایت پیام وطن  نشر شده بود خواندم . من از ولسوالی آقچه ولایت جوزجان هستم.
 پدرم با انتباه از شهره و شخصیت بی بدیل تاریخ سیاسی کشور  ما شهید مرزا شیراحمد خان ٫ نام منی ناقابل را نیز شیراحمد گذاشته بود .
 پدر مغفورم که به سن ۱۰۰ سالگی وفات نمود از مردانگی٫  شجاعت و شیوهٔ اداری بر عدالت استوار آن فاضل نامور را همیشه برای ما حکایت می کرد . باعث مزاحمت و خستگی شما نمیشوم .
 خدای منان پشت و پناه شما باشد . احمد
 
 امشب

به زیر سقف این دیوار و نور مهتاب امشب       میان بستر خود میخورم من پیچ و تاب امشب 

بروی صفحه ذهنم دو صد افکار میلغزد        که نه دل قرارم ماند و نه در دیده خواب امشب

چو فلم سینماء بگذشت ازپیش خیال من       تماشای  بهار عمر و ایام  شباب امشب

قلم برداشتم کز شرح رنج خویش بنویسم        خماری بر سرم افتاد مانند شراب امشب

که از بد مستی این فکر تلخ و خاطر شیرین       شدم آشفته ومدهوش و بیمار وخراب امشب

بیا ای عارف داناء زمانی غمگسارم باش             که درد وطن دارم نوائی چون رباب امشب 

ز فکر مردم غمگین و زار و دردمند خویش        سرا پای وجودم گشته در آتش کباب امشب       

اگر پرسم که جنگ از ملک ماکی رخصت خواهد بست     بماند فیلسوفان از سوالم لا جواب امشب 

خدایا ملت مارا ازین محنت خلاصی بخش       به لطف خود دعای خستهء کن  مستجاب امشب 

تو میدانی که کس در فکر ما و مردم مانیست      شد از بدبختی ما دشمن ما کامیاب امشب

شود فرمان قتل عام ما از اجنبی صادر           ز خارج میرسد بر نوکران شان خطاب امشب

وطن آماجگاه تیر شصت دشمنان ماست          محل و بستر و لاشخواران و عزب امشب

بتاریخ و به یغماء رفت ملک از دست این دزدان      به چهره خویش دارد ولی هریک نقاب امشب

بیا تا این قضاوت را به نسل دیگر اندازیم           زکار رهبرو ملا و آخند و جناب امشب

زهی سجادهّ تقوی که یک شاعر نمی ارزد           به فالم آمد از دیوان حافظ این جواب امشب

توانی در قلم گر داشتم زین خر مقدس ها          کتابی مینویشتم با هزاران فصل و باب امشب

نمودی رازشان را برملا و چهره شان افشاء          چنین زاهد نماها را به مردم بی حجاب امشب

تحمل تا کجا در زیر بار این مشقت ها               نجاتم ده تو ای عقل سلیم از اضطراب امشب

کسی نبود که باسر منشی بین الملل گوید            اندر بستر نازت برادر سر ز خواب امشب

بیا بنگر که افغانستان این رهبران ما               به نام زهد و تقوا میخورد خون جای آب مشب

مگر یا مردم این سر زمین از نوع انسان نیست      که نادر اهل دنیاه هیچ ما را در حساب امشب

عجب حق بشر اینجاه رعایت میشود هی هی       که یک سر باشد این ملت میان خون خطاب امشب

امامان جماعت میفروشد ملک مردم را              برای رشوت و اکراه و تهدید و عتاب امشب

بکیش بت پرستان نیست کرداری که نزد ماست        به زیر پوشش اسلام و قرآن و کتاب امشب

ترا تاب شنیدن نیست مارا درد دل گفتن               شمارا از کدامین غصه و رنج و عذاب امشب

بیا شهمینه خموشی را تو بنما انتخاب امشب              چو آه  و  ناله و افغان ما را  نیست  تاثیری

                             

امشب ز غم و درد وطن زار گریستم....با قطره های اشکم و فریاد گریستم   (زمری کاسی)

زمری کاسی05.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of ‎text that says '‎اشعار دلنشین Editor Jan شایعه آدم های حسود شایعه می سازند آدم های احمق پخش می کنند و نفهم ها باور می .کنند اغلب حرف های پشت سر ما حرف نیست عقده .است‎'‎

محمد داؤد مومند04.06.2024متحده ایالاتhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​عطفی به مقالۀ شاغلی یونس نگاه

این قلم، یومیه و طبق معمول به ویب سایت افغان جرمن مراجعه میکنم و مطالب مطبوع طبع خود را، مرور مینمایم.

یکی از همکاران قلمی ویب سایت مذکور شاغلی یونس نگاه است، شاغلی یونس نگاه در تحریر مقاله های مختصر و کوتاه و در عین حال پر معنی و جالب و خواندنی، بهترین مقاله نویس ویب سایت افغان جرمن است، قلم بارورش ، بارور تر و رسا تر باد. نوشته های شاغلی نگاه برخلاف فارسیست های فاقد شعور و و جدان ملی که با نام و عنوان زبان ملتی افغانی «پشتو» و «کود پشتونولی» و «پشتون» حساسیت مادر زاد و نژادی دارند، و مدفوع اصطلاحات ایرانی مانند دانشگاه، دانشکده، موشک، باد بزن، چالش، واکنش، پیشگفتار ، واژه ویژه، گفتمان و صد های دیگری را، بر مصطلاحات رایج وطنی که ریشۀ زبان پشتو و عربی و دری خالص را دارند، ترجیح میدهند، از صفایی وجدان و ضمیر فاقد بد سگالی اش نمایدگی میکند.

الیوم نوشتۀ اخیر شان را تحت عنوان (بیگانه)  مرور کردم و بر نکاتی بر خوردم، که آن را تا اندازۀ دور از حقیقت یافتم.

هموطن گرامی شاغلی نگاه، می نگارد:« برای گروه به ظاهر ادیبان زبان فارسی افغانستان «نه همه» زبان پشتو بیگانه است و برای همتایان پشتو زبان آنان، فارسی بیگانه است.

خدمت هموطن ارجمند شاغلی نگاه باید به عرض برسانم، زمانیکه ایشان از اصطلاح گروه ادیبان فارسی [گروهی] استفاده میکنند، اشاره به یک تعداد مشخص فارسی زبان است و ضرورت به قید «نه همه» ندارد.

ثانیاً به کار بردن اصطلاح فارسی به عوض دری نادرست و نا میمون است.

متأسفانه گروه منحرف فارسیست ها در مطبوعات از استعمال زبان دری نفرت داشته و تعمداً از اصطلاح زبان فارسی کار میگیرند و گویا به دولت فارس یا ایران موجوده خوش خدمتمی مینمایند.

یک از بزرگترین خدمات تسوید کنندگان قانون اساسی 1964 افغانستان همانا دادن صبغۀ هویت ملی به زبان دری افغاننستان است.

صد ها و ممکن هزاران اصطلاح وطنی رایج در زبان دری ما، با زبان ایران که زبان فارسی است، تفاوت دارد، لهجۀ صحبت دری و طرز تلفظ کلمات مروج در زبان دری با زبان ایرانی یعنی فارسی متفاوت است.

مثلاً نام ماه فرنگی «آگست» را ایرانیان «آگوست» و کابل را «کابول» و بس را «بوس» و قربان را «قوربون» و دوکان را «دوکون» و حتی زبان را «زبون» تلفظ میکنند. چنانکه مرحوم گویا اعتمادی گفته بود:

زبان در ایران زبون شود

دوکان در ایران دوکون شود

ولی ایرانیان به زبان و اصطلاحات خود مفتخر اند و حاضر نیستند در برابر یک ملیون دالر از اصطلاح «پوهنتون» به عوض دانشگاه کار بگیرند، ولی متأسفانه دری زبانان فاقد ننگ و غیرت و شرافت و جدان ملی، از اصطلاحات ملی خود متنفر اند و بر مدفوع اصطلاحات ایرانی با کمال افتخار نشخوار میزنند.

سه- محترم نگاه از ترکیب ادبیات «پشتویی» کار گرفته اند که نا مأنوس به نظر میرسد، بهتر و مقبولتر است که از «ادبیات زبان پشتو» کار گرفته شود، نه پشتویی.

چهار- این ادعای شاغلی نگاه که مدرس زبان پشتویی به زدودن نشانه های رابطه فارسی، در واقع مانع رشد زبان پشتو میشود، از ریشه ادعای نادرست و ظالمانه است.

الیته هر زبان احتیاج به انکشاف دارد و باید در غناء لغات توجه شود چنانکه دانشمندان ادبیات زبان ملی پشتو در زمینه خدماتی انجام داده اند، چنانکه به عوض ترکیب باغ وحش از ترکیب «ژوبڼ» که مشتق از «ژوی» یعنی حیوانات و «بڼ» یعنی باغ است. و یا هم کلمۀ «توعندی» برای راکت که ایزانیان آن را احمقانه « موشک » ساخته اند، کار گرفته میشود.

با تأسف می بینم که چند نفر احمق، کلمات واصطلاحات مبتذل ایرانی مانند نشست و گفتگو و نخست وزیر و چرخبال و غیره را، به زبان پشتو ترجمه نموده چنانکه کلمات  ناسته، لمړی وزیر و چورلکه و غیره از همین زمره است.

ولی حقیقت این است، که برخلاف دری زبانان، شما نویسنده و ادیب و دانشمند زبان افغانی پشتو را نخواهید یافت که به زبان دری ننوشته باشد.

حکیم ملت افغانیان خوشحال بابای کبیر، اشعاری زیادی به زبان دری دارد که داکتر جاوید ان را به صورت یک رساله به نشر سپرده است.

کتاب خیر الابیان حضرت بایزید انصاری به چهار لسان نوشته شده است که یکی از السنۀ مذکور زبان دری است.

در مقابل شاغلی نگاه نشان بدهد که کدام دانشمند و نویسندۀ دری زبان، مانند سلجوقی و غبار و صدیق فرهنگ و سهیل و امثال شان حتی یک مقاله را به زبان افغانی پشتو نوشته شده باشد.

مرحوم سید قاسم رشتیا در کتاب خاطرات خود مینگارد که باری در حضور شاه محمود خان غازی که میتینگی برای اقناع خاطر محمد گل خان مومند، که تقاضای رسمی ساختن زبان ملتی افغانی را به حیث زبان قوم اکثریت و اول کشور تقاضا داشت، من با ایشان به زبان پشتو صحبت کردم و اطمینان دادم که به جیث رئیس مستقل مطبوعات این نقیصه را در مطبوعات مرفوع خواهم نمود، اعتماد محمد گل خان مومند را جلب نمودم که موجب قناعت و مسرت شان شد، ولی من با آنکه در صداقت گفتار و ادعای شاغلی مرحوم رشتیا، تردیدی ندارم ولی توفیق خواندن کتاب یا رساله و حتی یک مقالۀ شان زابه زبان ملتی پشتو نخوانده ام.

حتی خود شاغلی یونس نگاه که متولد ولایت غزنی که اکثریت باشندگان شان پشتونان اند و ایشان مکتب را در غزنی و کویته و پشاور خوانده اند، حاضر نشده اند که حتی یک مقاله را به زبان ملتی افغانی پشتو بنویسند.

لذا و در نتیجه میتوان گفت که زبان دری برای پشتونان هرگز یگانه «پردی» نیست بلکه این نویسندگان و دانشمندان دری زبا کشور اند که زبان پشتو را بیگانه و به مثابه «دختر خلموک همسایه» قابل نفرت می بینند.

با عرض حرمت

دوکتور غروال04.06.2024ویانا/FotoGallary/CountryIcons/AT.png

​لکه ددی ملی خائینینو پلرونو او ددوی حلقی  د بی کفایته غازی امان الله خان نسکوریدو کښی د لنین په کومک فعالیت درلود همدارنګه دی کمونیستانو د محمد داؤد خان تر رهبری لاندی خائینانه کودتا د روسانو په هدایت  سره تر سره کړه 

او ددی ملی خیانت له کبله د افغان ملت تباهی لا تر اوسه روانه دی ! اوس دا ملی خائینین د یو کمونیست میر اکبر خیبر چی د خپلو ملی خائینو کمونیستانو له خوا وژل شوۍ دی ژړا پری کوی حتی دا وطنفروشان د افغان ملت تباهی د ملی خائین کمونیست میر اکبر خیبر وژنی  باندی تماموی او غواړی چی د هغه کمونیست څخه قهرمان جوړ کړی !!!

روسی کمونیستان اوس بیا راژوندی شوی دی او د چینی کمونیستانو سره متحد شوی او ددی لپاره معلومداره  ملی خائین چینی کمونیست اوس چین کښی بستره اچولی دی دوی غواړی چی د خپلو پلارونو ملی خیانت د روس او چین  په کومک په بل شکل سره تکرار کړی ، دا ملی خائینین باید پوه شی چی د تاسی وطنفروشو خائینی چټلی څیری پیژندل شوی دی  او تاسی وطنفروشه په خپل چټل هدف کښی نشۍ بریالی کیدای !!!!!


زمری کاسی03.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

May be an image of ‎1 person and ‎text that says '‎(غزل) مطيع الله مطيع_اللهترابصیب jar. @Zakirswatii كله راتيت محكمه سر چي سرتهرئتتارودگروا_به_محکه_کی كي په په‌خپل خپل حكم محكوم شم دوجدان‌په محکمه كي په وينو دانسان چي انسان منكولي بیا خه فيصله وشوهد نسانپ په محکمه عبس شو اعتماد زورورو کمزورو موند ولیدو انصاف‌ددي محكمه كي ولچک زولني نشته که متو كجديذوروي لزندان كبي وژني خپل قیديان په محکمه كي دی‌فر فر مانونه يو بل دبلپسي پسي چلبوي هم یو يوهم عملي نه شو افعانپه محكمه كي دسور دوز تله مي اچیغي يي اوري یمه ولاریمه د حشر میدان په محكمه كي‎'‎‎

زمری کاسی03.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png
​"ملال جان متوجه سنگیني موضوع قتل میر اکبر خیبر نیستند. قتل خیبر در واقع چنان یک زلزله شدید سیاسی بود که پس لرزه های آن تا امروز خموشی ندارد."

این واقعیت است، ببرکی ها از خیبر نفرت داشتند و خیبر کارمل را خوب نمیدید. راپور رسیده بود اما ناوقت با دست وکیل پسر خالهٔ ببرک به استشارهٔ غرب او را کشتند، این معلومات در روز قبل کودتا علیه داود خان کمی برملا گردیده بود، و برای تحقیقات آماده گیری صورت میگرفت! اما عبدالالله و حماقتش باعث در به دری تمام جامعه شد. من در گروپ چهل نفری رهبری حزب داود خان عضو بودم. توطیه از بیرون انجنیری گردیده بود! میر اکبر خیبر شخصیت نابی بود! نمیدانم چه زمانی از گذشته آزاد خواهیم شد و روی این مثایل صحبت چه مفاد دارد؟


حسیب الله03.06.2024آلمانhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/DE.png

​سلام و احترامات قلبی به همه تقدیم است.

موضوع: راه اندازی یک بحث اجتماعی در قبال موضوعی که,

آیا تقاضای ایجاد و فعال سازی ٣٢٠٠ (سه هزار و دوصد) باب مکاتب مسلکی, حرفوی, فنی و تخنیکی از ملل متحد, برای دختران و پسران, در سراسر افغانستان یک تقاضای بجا بوده می تواند؟

قسمیکه همه اطلاع داریم, در افغانستان عزیز تجاوزات کشور های خارجی و جنگ های ویرانگر داخلی در نیم قرن اخیر مسبب ویرانی های مادی و معنوی فراوانی گردیده است, که پیکر اقتصادی و اجتماعی افغانستان را مصدوم و تولیدات ملی افغانستان را نیز شدیدا ضربه زده است!

خسارات جنگی تجاوزات نیم قرن اخیر را تا به اکنون هیچ کشوری ذیدخلی که در ویرانی های افغانستان آگاهانه و یا هم نا آگاهانه دخیل بوده است, تا اکنون به دوش نگرفته است!

کشور و ملت عزیز ما به تولیدات ملی, اقتصاد خودکفا و رفاهٔ اجتماعی نیاز دارند; نوجوانان و جوانان عزیز کشور از شدت بیکاری و فقر و تنگدستی رنج می برند; در عین حال در اکثر نقاط کشور, بلخصوص در قریه جات, دهات, روستا ها و ولسوالی ها که, کوچکترین واحد های اداری کشور را تشکیل می دهند, احتیاجات ابتدائی, نیاز های اولیهٔ مردم عزیز ما نامرفوع به مشاهده می رسد!

تولیدات افراد مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی از نقطه نظر کمیت تولیدات و کیفیت تولیدات میتواند, چندین برابر بیشتر و زیادتر باشد, نسبت به تولیدات افراد غیر مسلکی!

جوانان یک کشور به حیث ستون فقرات یک کشور, از نیروی بزرگی تولیدی محسوب می گردند, که در افغانستان عزیز, اکثرا از فقدان داشتن یک کسب, یک رشته, یک مسلک, یک حرفه و در کل از بیکاری رنج می برند و اکثرا برای دریافت کسب و کاری راهی کشور های خارجی می گردند!

دو سوال در این رابطه:

١. آیا بطور مثال ایجاد و فعالیت 3200 باب مکاتب مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی که نظر به احتیاجات, ضروریات و نیاز های اولیهٔ مردم عزیز ما رشته بندی شده بتوانند, تولیدات ملی ما را و یک بخش بزرگی از احتیاجات اولیهٔ مردم عزیز ما را, طویلالمدت, از ورای تولیدات مسلکی, حرفوی, فنی و تخنیکی, تا حد بالای مرفوع ساخته و اقتصاد ملی ما را به سمت خودکفائی اقتصادی سوق داده خواهد توانست؟

٢. آیا, پس از سپری نمودن تقریبا پنج دهه جنگ های ویرانگر و تجاوزات کشور های خارجی در خاک افغانستان, مردم عزیز ما حق چنین تقاضای را از ملل متحد و بلخصوص از کشور های که در جنگ های ویرانگر پنج دههٔ اخیر در افغانستان دخیل بوده اند, با عث ایجاد خسارات جنگی فراوانی نیز شده اند, یک خواست و یک خواهش بجا تلقی شده خواهد توانست؟

نوت: هرگاه ما بتاریخ کشور هایکه امروز در آنها به اصطلاح یک رفاهٔ نسبی اقتصادی موجود است نظر اندازیم; در اکثریت مطلق این کشور ها, قبل از ایجاد پوهنتون ها و مراکز تحصیلات عالی, همانا مکاتب مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی این ممالک بوده اند, که نوجوانان و جوانان جوامع شانرا, به حیث یک نیروی مهم و پرتوان مؤلده تشخیص کرده و با دوره های آموزشی دو ساله, سه ساله, رشته های مورد نیاز جوامع شانرا, از طرق مکاتب مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی در خدمت نوجوانان و جوانان شان مهیا ساخته اند و در مقابل همان جوانان با توانائی های مسلکی, فنی, حرفوی و تخنیکی شان, به حیث بزرگترین قوهٔ مولده در ارتقای تولیدات ملی و پیشرفت اقتصاد ملی شان, مؤثر و مثمر و مفید واقع گردیده اند!


و من الله التوفیق

با تقدیم احترامات فائقه

حسیب الله 

قاسم باز02.06.2024ویرجینیاhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/USA.png

​کارکنان  ویب سایت افغان جرمن انلاین. 

این شماها بودید که پیغام  محترم داوری صاحب را عنوانی اینجانب نشر و  انلاین ساختید. من هیچ ارزو  ندارم که بشما مقاله یا نظر ارسال کنم. من از حزب دیموکراتیک ? خلق و طرفداران ان نفرت دارم. 

زمری کاسی02.06.2024چینhttp://www.arianafghanistan.com/FotoGallary/CountryIcons/cn.png

​ذبیح الله آغا، اروپا را از سال ۱۹۶۴ میشناسم و از ۱ز ۱۹۷۸ به اینطرف در سویس کار کرده ام، به در سوسیال پا نگذاشته ام، اختراعات دارم، و تحقیقات بی همتا در مورد وجود زیروح از نظر فزیک میخانیک و داینمیک که به تاریخ ۲۰ اکتوبر ۱۹۹۹ کمی کمتر از دوساعت سیمینار در یونیورسیتی زیویخ تشریحات و بحث جدیدی در طبابت به راه انداختم و عملیات های کمر را منع قرار دادم. 

مطالعاتم در لسانهی آلمانی و انگلیسی بوده و آنچه بر جنایت کاران غرب میگویم و یا مینویسم، بر اساس اسناد تحقیقی خود شان است و مستند دیده و شنیدهٔ خودم با شاهد! بهتر است نمک حلال به وطن خود باشید نسبت به غرب! خوب است که غرب پروری! فرد فردیکه در جهان از ۳۲۰۰ سال کشته شده، دست غرب در آن شریک است و رهنمایی شده، چاپلوسی نان خوب میدهد و آرامش! ختم بحث با جناب شما!

لینک

1 - 150بعدی