Hazarzbek Tajiashtun | 18.11.2024 | USA | |
Facebook
ویدیو کوتاه فوق چه خوب خنثی نمودن سلف - استیم جمعی مردم بومی را در تمرین عملی مفهوم مسحوریت, مخموریت, محصوریت و طلسم ذهنی تمثیل می نماید. وظیفه نهادینه سازی انرا روشنفکران تایتل-دار از نسل به نسل انتقال داده, خود و از خود را همیشه در صدرغذایی, اموزش و پرستیج اجتماعی نگه میدارند.
|
|
زمری کاسی | 17.11.2024 | چین | |
دوست خیلی عزیز و گرانقدرِمن و همه یی هموطنانِ بادرد مان جناب دانشمند معظم داکتر نور خالدی مورخ و تحلیلگر مسایل سیاسی و اجتماعی درسطج ملی و بین الملل ، در صفحه فیسبوک خود در پاسخ شخصی چه جانانه می نویسند که این درد دل شان خیلی خوشم امد و لازم دیدم که برای دوستانم انرا اقتباس نمایم تا مورد پسند شما نیز واقع شود : "شخصی پرسید چرا در مصاحبه هایتان از گروه مقاومت (ملی!) حمایت نمیکنید؟ برای آنکه این گروه شر و فساد و شرکای جرمی شان نخست برای پنج سال در راس قدرت، افغانستان را به یک سرزمین خرابه هرج و مرج، بی قانون ملوک الطوایفی مبدل کردند، و باردوم برای بیست سال در چسپیدن به قدرت دولتی به تضعیف پایه های دولت و ملت افغانستان پرداختند، احساسات ملی مردم را کشتند، سمبولهای ملی را شکستند، باترویج تجزیه طلبی اتوریته دولت را ضعیف کردند، پروسه های دموکراسی را تخریب، بدنام و ناکام ساختند، در مقیاس باورنکردنی به تاراج عواید ملی، کمکهای خارجی، منابع معدنی، قراردادهای دولتی پرداختند، با غضب زمینهای دولتی و شخصی به تاسیس شهرکهای رهایشی و مارکیتهای تجارتی دست زدند سکتورهای اقتصاد را انحصار کردند، در نتیجه به قارونهای عصر مبدل شدند. برای انها بجز منافع شخصی، فامیلی، قومی، سمتی و زبانی چیزی بنام منافع ملی موجود نبود و دلیل اصلی دوبار سقوط دولت بدست طالبان نفرت عمومی مردم از همین گروه شر و فساد است که امروز بنام "مقاومت" در صدد احیای دوباره امتیازات ضد ملی خود میباشند!"
|
|
محمد داؤد مومند | 16.11.2024 | متحده ایالات | |
سفسطه نگو
عنوان چند پاراگرافی است که شاغلی داکتر کریم نیکزاد آن را انتخاب نموده است. انتخاب تخلص نیکزاد مرا به یاد اعتراض مولانا ابوالکام آزاد یک یکی از رهبران بزرگ سیاسی نیم قارۀ هندوستان و یکی از دانشمندان بزرگ عالم اسلام تاریخ معاصر، در مورد نام پاکستان انداخت، چنانکه میفرماید انتخاب نام پاکستان چنین معنی میدهد که جوامع دیگر ناپاک اند.
تردیدی ندارم که شاغلی کریم نیکزاد است، ولی دیگران چه؟
مگر دیگران خدای ناخواسته بد زاد و ناپاک زاد اند؟
یکی از پسران کاکایم برای خود تخلص (اصیل مومند) را برگزیده بود که مورد اعتراض دیگران قرار گرفت بدین مفهوم که دیگران مگر مومند کم اصل اند؟
در نتیجه پسر کاکایم از از تخلص اصیل مومند منصرف شد.
شاغلی داکتر کریم نیکزاد در نوشتۀ بسیار مختصر خود تحریر میدارد که در جامعۀ ما به فلسفه به نظر حقارت میدیدند و جمله سفسطه (فلسفه) نگر را برای گریز از اصول و نیاز ها و قواعد جامعه بکار برده میشد.
شاغلی داکتر کریم خان نیکزاد در نوشتۀ خود سفسطه را با فلسفه با مفهوم مترادف تلقی و قلمداد میکند، در حالیکه پدر فلسفه سقراط و اهل سفسطه پیروان سوفسطائیان اند، سقراط به همین منظور و فاصله گرفتن از ایشان خود را فیلسوف دانست. امروز سفسطه را برخلاف فلسفه، راه و روش مغالطه در استدلال میدانند، یعنی یک نوع کج بحثی و چالاکی و زرنگی در مباحثه، به منظور مقلوب ساختن حقایق و مغلوب ساختن مخاطب. البته سفسطه گویی کار هرکسی نیست و از خود مهارت و ممارست فوق العاده میخواهد. یکی از مثال های سفسطه استوار ساختن منطق به روی استقراء است که معمولاً از جزء، فرضیۀ کلی ساخته شده بر ان حکم کل صادر میگردد.
در حالیکه فلسفه راه و روش منطقی و عقلانی و مطالعه در توضیح مسائل مغلق از طریق فهم و دانش و ارائه جواب های مبتنی بر عقل و منطق و دانش است مانند کرویت زمین که سقراط بدان معتقد بود و روی همین دلیل بر او زهر خوراندند.
کذا اصطلاح سیستم آموزشی باید سیستم تدریسی تحریر گردد، زیرا آموزش با تدریس تفاوت دارد، ما در چوکات پوهنی وزارت یا وزارت معارف، ریاستی به نام ریاست تدریسات ثانوی داشتیم نه ریاست تدریسات آموزشی.
اصطلاح ویژه و (بلد بودن) هم اصطلاحات ایرانی است، که نباید آن را مرجح و جاگزین مصطلحات مروج وطنی ساخت.
(بلد ) بودن با افکار یک دانشمند، یک اصطلاح مبتذل ایرانی است، ما در افغانستان کلمۀ (بلد) را در مورد بلد بودن در یک شهر و یا یک منطقه میدانستیم و هرگز کسی نمی گفت که من با اشعار مولانا بلد ام.
استعمال و ترویج اصطلاحات ایرانی مانند دانشگاه و دانشکده و موشک و دلار ونشست و گفتگو و گفتمان و صد های دگر، دلیل بر فقر کلتوری و ضعف شعور و وجدان ملی است.
خداوند به داد مردم ما برسد
|
|
زمری کاسی | 14.11.2024 | چین | |
پشتون ها بر اساس «پشتونوالي» زندگی کرده اند و تا صدهٔ قبل یکی از مهمترین ارزش هایی بود که آزادی و خصوصا حقوق زنان حفظ بود، فقید داکتر شیر زمان کیمور و من درین راستا مدتی فعالیت داشتیم که کدام اقوام دیگر مردم در جهان مانند پشتون ها بر اساس بعضی ارزش ها زندگی میکنند یا مستند میکردند، در جاپان، در چین و در مردم بومی امریکا هم ارزش های وجود داشته است، ولی پشتونوالی ارزش های وسیع تری داشته است برای آزاد بودن تا حمایهٔ مهمان و غیره.
|
|
خلیل الله معروفی | 14.11.2024 | جرمنی | |
سپاس و شکرگزاری بیکران از یاران دلسوز و همدم!!! بعد از غیابت طولانی، که علتش معلوم است، بالآخره به تشویق دوستان همدل و بالاتر از جان، دست به قلم بردم، که نتیجه اش در هیئت کامنت و مقاله اشاعه یافت. دوستان مگر همچنان مورد تفقد و نوازشم قرار داده رفتند؛ چنان، که:
ــ جناب پوهاند صاحیب دودیال عزیز با نوشته های نوازشگر خود مرا بسیار نواختند
ــ و دوست دیرین و قرین قلبم، جناب داوودجان مومند با کامنت فوق دوستانه باعث تسلی خاطرم گشتند ــ و اینک دوست همنوای دیگرم، جناب الله محمد خان از طریق نوشتن کامنتی حکیمانه، خاطر ماتمزه و ملولم را دلداری دادند هرسه عزیز دلم با احساسات صمیمانۀ قلبی، وجود خالی از جود مرا نوازشها دادند و تشویقها کردند تا از کوهوارۀ غم، پشتاره ای از نیرو بیرون بکشم و غم را به انرژی مبدل سازم. بدون شک سخن اثر خود را دارد و بالخاصه، که از قلب مالامال از صمیمیت و دلسوزی بیرون جهیده باشد!!! وعده میکنم، که فرمایش دوستان را چون فرمانی بر قلب مجروحم بپندارم و ازین حالت خُمود و جُمود بیرون آیم. با محبت فراوان او په درناوی (خلیل معروفی ــ جرمنی ــ ۱۴ نومبر ۲۰۲۴)
|
|
عبدالقیوم میرزاده | 13.11.2024 | هلند | |
گرانقدر محترم محمد داؤد مومند، سلامهای صمیمانه، حرمت و تمنیات نیک مرا بپذیرید. شما میتوانید یادداشت هایتان تحت عنوان «ستر پښتون، ملی مفکر او زعیم، مومند بابا» و سایر مقالات ملی تان را به آدرس ایمیل ام: a.q.mirzada@outlook.com بفرستید، تا در نشر آن در کتابخانه اقدام مقتضی صورت گیرد. با احترام فایقه میرزاده
|
|
الله محمد | 13.11.2024 | آلمان | |
جناب محترم معروفی صاحب!
با عرض سلام و احترام به شما و حالت فعلی تان، از بارگاه خداوند متعال صحتمندی تان را آرزومندم ، راهی برای رهایی از این حالت ، نوشتن خاطرات تان به سلسله در اینجا با خانم محترمه تان است، که واقعاٌ در موقعیت فکری بسیار اساسی از نگاه روانشناسی انداخته شده اید، که حتی از قلم زدن مانده اید ، این باید به شکل عالترش یعنی غم را با خودش تداودی باید تا به غم به شکل دیگرش یعنی هنری اش قابل تغیر شده بتواند. موقعیت تان بسیار مشکل و اساس است، اما فضل خداوند دیگر اولاد ها و نواسه ها هم هستند. این هم یک پانیت بلند است. با نوشتن شما خود را در یک جمع بعضاٌ می یابید و لحظات فکری خوبی می داشته باشید. شما از نگاه علمی در باره "وجود زمان" زمانی نوشته بودید، که جالب بود دانست ، که بالای همچو موضوعات مهم تفکر می نمایید.
ما همه فنا پذیر هستیم که در قدم اول باید این فنا پذیری را شناخت و زمانی شناخته شده توانست، خداوند فنا نا پذیر را یعنی هستی وی و زندگی اصلی را درک می نمایید و خود تان در فنا به قول بعضی ها در بقا می اییید. نگاه نمودن یعنی دیدن ادراکی، این لحظات بقا، کار اسان نیست، اما واقعاٌ لذت بخش است. ما در هستی خالق عالم زندگی می کنیم که به شکل یک سیستم جالب در حرکت است. گنجایش فکری بشر زیاتر از ان است که توصر انرا نمود که می تواند استفاده گردد و راه آن مطالعه و اگاهی است، که باید از ان استفاده معقول شده بتواند . هر انسان این وظیفه را به دوش دارد، تا از انرژی این سیتم برای ارامش بشر استفاده شده بتواند.
درک ، یک نیروی محرک جالب است، که تاریخ انکشاف فکری بشر را نشان می دهد. حرکت بدون انرژی ممکن نیست ، هر چیز محرک انرژی است، همین لحظه که حوصله این چند سطر نوشتن به احترام شما دانشمند محترم صورت می گیرید، محرک آن چندین نوع فکر یعنی تفکر یعنی انرژی بوده که نتیجه ان این نوشتن است. جالب از همه اینکه یکبار ما و شما هم دیده ایم و خاطرات خوبی با وجود که مراسم جنازه بوده، داریم.
این شعر بیدل صاحب را برایتان می فرستم.
یاد تو آتشی است که خاموش نمی شود
حق نمک چو زخم فرامش نمی شود
|
|
محمد داؤد مومند | 13.11.2024 | متحده ایالات | |
دوست محترم و شخصیت وطندوست و فعال مطبوعاتی، میرزاده صاحب!
بعد از عرض مراتب سلام و تمنیات نیک
پیغام مبارک و پیشنهاد مبارک تان را دریافت نمودم، پیشنهاد صمیمانۀ تان حیثیت یک مژده بزرگ و باور نکردنی را برایم داشت.
موږ په خپله ملتی او جتتی ژبه کی یوه کره وینا لرو چی : (ړوند له خدایه څه غواړی؟ دوه سترګی)
سالیان قبل شاغلی استاد سیستانی به نهج چیلنچ برایم نوشت که در رد مدعیات غبار و فرهنګ در مورد بابای بزرګ پښتونان مطالبی به رشتۀ تحریر آورم، در طول چند سال گذشته سخت منهمک در نوشتن مطالبی پیرامون مسا ئل تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعۀ خود بودم که در ذات خود چیلنج بزرگی بود.
اکنون که آن مباحث داغ تا اندازۀ فروکش نموده است، این فرصت میسر افتاد که به یک آرزوی دیرینۀ خود جامه عمل پوشانیده و دین بزرگی که بابای بزرگ پشتونان بخصوص بر من دارد، ترتیب اثر بدهم و آن تکمیل کردن کتابی است تحت عنوان :(ستر پښتون، ملی مفکر او زعیم مومند بابا).
ګرچه قبلاْ ذوات محترم و وطن دوستی در مورد محمد ګل مومند در افغانستان و پیشاور رساله ها و کتبی بدست نشر سپرده اند، ولی تلاش من درین است که کتاب در نظر داشته م به یک معیار و ستیندر عالی تر، جامع تر و کاملتری تری بدست هم وطنان قرار ګیرد،
تا کنون مؤفق به نشر ده بخش از نظریات بزرګترین دانشمندان تاریخ معاصر شده ام و این سلسله دوام دارد.
چه سعادت بزرګی اګر این کتاب مورد نظرم در کتابخانۀ حبیبیه ویب سایت افغان جرمن بدست نشر سپرده شده و محفوظ بماند، زیرا طبع آن کار ساده و آسانی نبوده و مستلزم فرصت و دشواری های فراوانی خواهد بود.
مشکل بزرگ من در قسمت کمپیوتر بیسوادی مطلق من است و آن اینکه با طرز نگه داری مضامین خود در محفظۀ کمپیتر آشنایی ندارم، لذا مضامین خود را بعد از نشر غرض رفع مغشوشیت دلیت میکنم.
ولی خوشبخنانه از قسمت اول تا قسمت دهم این سلسله در آرشیف این ویب سایت وزین درج است، امیدوارم محتر م انجنیر فهیم با لیاقت و اهلیت منحصر به فردش، تا بخش نهم آن را به آدرس ایمیل جناب عالی منتقل نموده و منبعد از قسمت دهم که تا هنوز در کمپیترم دلیت نشده و بخش های بعدی را شخصاً به آدرس ایمیل شما گسیل خواهم داشت، کذا از محتم انجنیر فهیم ملتجی ام که آدرس ایمیل جناب تان را برایم فرستاده و منت گذارد.
در اخیر یک بار دیگر از شفقت و مهر بانی و احساس نهایت ارزنده و خاص و شریفانۀ تان ممنون و متشکرم که در حقیقت دینی بزرگی است که بر من گذاشتید.
کذا از دعای خیر تان در مورد سلامتم، مراتب سپاس مرا پذیرا شوید.
با امتنان مجدد
پر مخ مو گلونه
|
|
زمری کاسی | 13.11.2024 | چین | |
|
|
زمری کاسی | 13.11.2024 | چین | |
|
|
زمری کاسی | 12.11.2024 | چین | |
|
|
عبدالقیوم میرزاده | 12.11.2024 | هلند | |
گرانقدر محترم محمد داؤد مومند، به شماعرض سلام و ادای حرمت کرده طول عمر تان را با صحتمندی و سعادت آرزو دارم. تبصرهٔ تان را پیرامون کتابخانهٔ آثار علمی و تحقیقی حبیبیه مطالعه کرده ضمن سپاسگزاری از نظر نیک تان لازم داستم به آگاهی تان برسانم که اگر علاقمند باشید تا نوشتهٔ تان تحت عنوان «ستر پښتون، ملی مفکر او زعیم، مومند بابا» و یا سایر نوشته های تان پیرامون مسایل ملی ازطریق کتابخانهٔ آثار علمی و تحقیقی حبیبیه قاموس کبیر افغانستان نشر و بدسترس علاقمندان قرار گیرد. لطف فرموده یک نسخهٔ پی . دی . اف PDF آنرا ذریعهٔ ایمیل خودم و یا ایمیل انجنیر قیس کبیربدسترس ما قرار دهید تا در کتابخانهٔ قاموس کبیر افغانستان جابجا گردد. از دربار رب العزت استدعا دارم که زمینگیر نشوید. په درناوی میرزاده
|
|
محمد داؤد مومند | 10.11.2024 | متحده ایالات | |
تعداد زیادی خود را در افغانستان بیگانه میدانند!
عنوان مقالۀ طلایی است به قلم دانشمند محترم استاد داکتر خالدی، این مقاله به حدی زیبا و پر محتوی نوشته شده که نمیتوان حدی و حصری برای آن تعیین کرد.
استاد خالدی درین مقاله صورت کثیف و سیرت نجس گروه های ستمی، نژاد پرست، زبان پرست، فارسیست و قلاده به گردنان و ترویج کنندگان اصطلاحات و اصالت فرهنگ ایران، مخالفان نام مبارک زبان دری، پیروان غبار و فرهنگ و خلیلی که نام افغانستان برای یک هزار و پنجصد سال خراسان بود، معاندین مادر زاد زبان ملتی افغانی پشتو، مدعیان تاجک فوق همه، ادعای اینکه فارسی زبانان منطقه یک ملت واحد اند، و پرازیت های که آرزومد دولت مستقل در شمال کشور اند، رسوا ساخته اند. کذا امروز در مقالۀ یک محترم درین ویب سایت وزین کلمۀ (وارونه) را دیدم و نفهمیدم که معنی دقیق این کلمه چیست؟
سرکه در انگبین خویش مریز
خداوند به داد مردم ما برسد
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 10.11.2024 | USA | |
زموږ د هر وخت نه ترټولو لوی متعصب فاشیست ته خطاب, چې د خپل خلکو تر مینځ د ژبې په بنا د نفرت ناروغي خپروې:
په مهرباني سره پورته نقشې ته پام وکړئ چه په 540 او بیا په 2022 میلادی کال کې د عربي ژبې پراختیا ښیي. د لرغوني مصر په شمول, د افریقا قاره ډیری ځانګړي کلتور او ژبې د عربی ژبه د راتلو سره په بشپړ ډول له منځه تللي دي.
اوس لطفاً یو ځل بیا نقشې ته وګورئ. د همدې ژبې پراختیا په شمال ختیځ کې چې په عمده توګه د پارسیانو او ترکانو له خوا یی د بریالیتوب او خپریدو مخه بنده شوې وه، ډېره بریالۍ نه وه.
نو د دې پر ځای چې په پرله پسې ډول نورو انساني ډلو ته سپکاوی وکړو، باید په یاد ولرو چې که فارسي/دري پیاوړې ژبه شتون نه درلود او په لومړۍ کرښه کې جگ ولاړې نه وو، په ګاونډ کې نورې ژبې به ژوندي نسو پاتې کیدای.
کله چې ژبه ورکه شي، د ګروپ پیژندنه او هویت هم له منځه ځی!
څرنګه چې ستاسو اصلي او شخصی شتمنۍ یوازی د ژبې په شا و خوا کې گرزی او راگرزی ، مهرباني وکړئ په درانه توب او د شکران پر بنست د هغه څه لپاره چې یې لرئ خپل پور ادا ، او د فارسو د ژبې پرلپسی ټیټولو او نفرت خپرولو پرځای, ور څخه مننه وکړئ.
|
|
محمد داؤد مومند | 10.11.2024 | متحده ایالات | |
چه سعادتی بالاتر و والاتر از تجدید همکاری قلمی و معنوی معروفی گرامی!
وفات جانکاه و النماک میرمن نسرین معروفی، برادر و دوست گرامی ما شاغلی معروفی را، به انزوا کشانید، درد همچو ضایعۀ بزرگ بخصوص در سالیانی که ما قرار داریم، جبران نا پذیر و فراموش نا شدنی است و من درد و الم این دوست و برادر گرامی را با تمام معنی درک میکردم، محرومیت از مطالعه مضامین فاضلانه و تبصره های عالمانه شان درین ویب سایت وزین، نه تنها برای این قلم بل برای تمام همکاران قلمی وطندوست و حق پسند این سایت ، به عنوان یک خلاء علمی و فیاض، قابل اندیشه بود، گرچه من آدرس ایمیل معروفی گرامی را داشتم مگر خدا شاهد است که جرئت التجای تشریف آوری مجدد و تداوم خدمات علمی و معنوی شان را از طریق این ویب سایت نداشتم، افتخار به جرئت میرمن بی بی ملالۍ نظام که اندرین باب پیش قدم شدند و وظیفۀ ملالی گری خود را انجام دادند، کذا و به همین منوال از تذکر شاغلی باری جهانی متشکرم که موضوع غیاب و همکاری قلمی معروفی گرامی را درین ویب سایت وزین یاد آور شد. هم چنان وعدۀ پوهاند صاحب دودیال مبنی بر اینکه شخصاً به محل سکونت استاد معروفی خواهند شتافت و در زمینه دوستان را آگاه خواهد ساخت، قابل قدر و ستایش است.
بدین ذریعه تشریف آوری مجدد معروفی را به این ویب سایت خیر مقدم گفته و آرزومند اعادۀ قوت قلبی و روحی و روان شان میباشم .
د تل دپاره بیرته ښه راغلاست شاګرد او ارادتمند داؤد مومند
|
|
محمد داؤد مومند | 09.11.2024 | متحده ایالات | |
سه خاطرۀ تاریخی از شهزاده اسدالله سراج!
تذکراتی از دانشمندان محترمی، چو ن پوهاند دودیال صاحب گرامی و دیگران مرا وا داشت تا الیوم به بخش آثار علمی و تحقیقی حبیبیه ویب سایت افغان جرمن مراجعه نمایم، اینکه این قلم در طول سالیان متمادی شکار تبلیغات و اتهامات سوء و ناروای ویب سایت افغان جرمن قرار گرافته و مخالف تمام موازین احترام به نظریات همکاران قلمی بخصوص ذواتی که مانند این این قلم از شروع طلوع دورۀ طلایی دهۀ دیمکراسی، تا به امروز منهمک و متمسک به مصالح و منافع علیای ملت افغان و مبارزه با دشمنان مادر زاد افغان و افغانستان، از طریق مقالات بوده و احد من الناس قادر به یافتن یک کلمۀ که مغایرت با منافع ملی، از همان اغازین سال دهۀ مبارک دیمکراسی داشته باشد، در مضامین و مقالاتم نخواهد گشت، مسدود ساختن دو بار ویب سایت اففان جرمن به رویم، یک عمل غیر عادلانه تلقی میگردد، چنانکه واکداران ویب سایت مذکور تا امروز قادر به یک جواب منطقی در زمینه نشده اند، با تذکر مقدمه فوق الذکر به حیث یک انسان حق بین و حق پرست باید اذعان نمایم که با مراجعه به کتابخانه حبیبیه، این بخش را یک گنجینۀ معلومات یافتم.
در زمرۀ مطالعۀ مختصر مطالب این بخش، رسیدم بک یک مضمون تحت عنوان (سه خاطرۀ تاریخی از شهزاده اسدالله سراج) به قلم کاندید اکادمسین شاغلی اعظم سیستانی که در سال 2011 تحریر یافته است، این مقاله بعد از اینکه شخصیت وطنخواه جناب انجنیر احسان الله خان مایار صاحب، کتاب خاطرات سردار اسدالله خان سراج که برادر غازی امان الله و غازی نادر خان بزرگ میباشد، را به شاغلی سیستانی میفرستند، تحریر یافته است.
این خاطرات متضمن اعترافات صادقانه و شرافتمندانۀ غازی امان الله در دورۀ سلطنش و بخصوص در مورد غازی محمد نادر خان قهرمان معارک تل در برابر برتانیه و نجات افغانستان از دورۀ دهشت زای بچۀ سقو و جرنیلان و کرنیلان بی ناموسش است. شخصیت بزرگ سیاسی و نظامی که بعد از اعلیحضرت احمدشاه بابای کبیر، مماثل تدبیر و رشادت او زعیمی در تاریخ افغانستان دیده نمیشود، چنانکه بچۀ سقو بی ناموس و بی شهامت اعضاء خانوادۀ نادر خان را در ارگ به یرغمل گرفت و به غازی نادر خان اخطار نابودی شان را داد، ولی غازی نادر خان امر فیر و آتش توپ را بر ارگ صادر میکند، آیا مورخ و محققی در تاریخ بشریت مثال دومی از همچو شهامت و ایثار و فدا کاری ارائه کرده میتواند؟
به خاطر دارم که با سقوط جمهوریت سردار صاحب داؤد خان، قوله های نادر غدار و خائن در مطبوعات کشور شروع شود و امرور این قوله ها از طرف عناصر ستمی و جمعیتی یعنی شورای نظار و جمعیت ربانی لعنت الله علهیم و فارسیست ها و تجزیه طلبان بدخشی و پنجشیری و خراسان پرستان و پیروان شان ادامه دارد.
من آرزو داشتم که این مقالۀ شاغلی سیستانی را درین ویب سایت وزین بدست نشر بسپارم، ولی در نظر دارم که به تحریر سلسلۀ مضامین دانشمندان بزرگ کشور که در مورد شخصیت بزرگ و پیشوای بزرگ پشتونان کشور محمد گل مومند (مومند بابا) ادامه دارد، را به پایۀ اکمال رسانیده و بعداً ان را به شکلی کتابی منتشر سازم، از طرفی هم یک مریضی عایده ، حیاتم را تهدید میکند، ولی امیدوارم این فرصت را بدست آورم که توفیق این مامول بدست آید.
تا زمانیکه زمینگیر نشده ام از مبارزۀ قلمی و ابراز حق و حقیقت و مبارزۀ ملی و قلمی خود دست بر نخواهم شد.
و آخر دعوا هم ان الحمد لله رب العالمین
|
|
خلیل الله معروفی | 09.11.2024 | جرمنی | |
شکستن عزلت و پیوستن به جمع نویسندگان بعد از رفتن یار زندگانیم ــ "نسرین معروفی" ــ از جهان، دلم شکست و قلمم همچنان؛ در حدی، که درین مدت مدید دیگر نه صفحات انترنت را کشودم و نه دست به قلم بردم. دوست و خواهر گرانقدرم، خانم "ملال جان موسی نظام"، از طریق ایمیلهای متعدد جویای احوالم شدند و ضمناً دوستانه خواهش نمودند تا عزلت را بشکنانم و دوباره به جمع نویسندگان بپیوندم. ایشان همچنان سفارش کردند تا مناظرات سوم نومبر ۲۰۲۴ صفحۀ "آریانا افغانستان آنلاین" را بکشایم و کامنت نوازشگر جناب "عبدالباری جهانی" را بخوانم. فرمایش آن خواهر عزیز گرامی را به جای کرده و این کامنت را خواندم: «تاریخ 2024-11-02T23:00:00Z اسم عبدالباری جهانی محل سکونت ایالات متحده تبصره سلام و احترامات به کارکنان نهایت محترم اداره آریانا افغانستان. دیریست که از قلم توانای انجنیر صاحب خلیل الله معروفی هیچ نبشته ای ندیده ایم. خدا کند از صحت و عافیت کامل برخوردار باشد. از بارګاه خالق متعال برای این ګنجینه فرهنګ صحت و عافیت کامل را خواهانم. با احترام.» من در حالی، که از شفقت و تفقد نوازشگر دوست فهیم و فرزانه ام، جناب "استاد باری جهانی" ابراز سپاس میکنم، دست به قلم میبرم و این کامنت سپاسمندانه را مینویسم، باشد، که پاس خاطر دوستان یکدل و معزّزم را بدارم. بسیار امیدوار هستم، که قلمم دوباره زنده شود و مرا از گوشۀ عزلت بیرون بکشد!!! با محبت فراوان او په درناوی (خلیل الله معروفی ــ جرمنی ــ هشتم نومبر ۲۰۲۴)
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 09.11.2024 | USA | |
عبدالغفور لیوال
" ودان ملت.....افغانانو! قومیت پریږدی! ملت جوړ کړی! "
Facebook ملت جوړول او ملت ته لوړیدل ارمان به تر هغه وخته بوره نسی کیدای, تر څو چه د ټولنیز د وګړو فکر بهیر او ږوند له مسحوریت او مخموریت سره د زیږون-د - حق لوړتیا او غوره والی پر بنسټ ورګډ وي۰ سرطان له فزیکي لرې کولو پرته, اکثرا بله درملنه نلري. پورتنۍ لنډه ویډیو, د داسې ټولنې د جوړښت او فعالیت ښه استازیتوب کولاي شی. |
|
زمری کاسی | 08.11.2024 | چین | |
دودیال صیبه سلام، ګوته وهل زما عادت نه دی! تخیلات نه لیکم! یوازې د اسنادو پر بڼسټ! ډېر مخونه مې همدلته لیکلي دي هغه خلاص کړئ او وګورئ، تهمت وهل *** عمل دی! ګلونه
|
|
محمد داؤد مومند | 08.11.2024 | متحده ایالات | |
د شاعر پیژندګلوی
د ښاغلی کاسی صاحب په لیکنه کی می دا لاندی بیت ولوست، خو پر دی پوه نسوم چی شاغلی کاسی یی رحمن بابا ته منسوبوی یا نه، د ښاغلی کاسی صاحب لیکنی زما د سویی نه لوړی دی، نو معمولا د ستر کندهار د د وګړو په اصطلاح سر می چندانی پری نه خلاصیږی، خو باید عرض وکړم چی دا لاندی بیت د فاضل شخصیت مرحوم سید شمس الدین خان مجروح دی:
ټیټ می مه بوله غورځنګ راباندی مکړه
زه په دی افتادګۍ کی لوی ګړنګ یم
هیله ده چی ګستاخی می نه وی کړی
مننه او په درناوی |
|
زمری کاسی | 06.11.2024 | چین | |
من این درد را احساس میکنم در شش سالگی مرا بعد از یک هفته در صنف مدخل شخصی داخل صنف شد و بیون کشید و حتی بیرون صحن مکتب و گفت برو! در دهن دروازه نشستم تا برادر ارشدم آمدند و دستم را گرفتند و به طرف خانه! هیچ ندانستم که سخن چه است، در خانه مادر مقدسه ام سخت عصبی بودند اما به من نمیگفتند، فردایش که آمادگی به مکتب گرفتم ، برادر بزرگم گفتند که یک صنف جدید چند روز بعد باز میشود، ترا آنجا میبریم. خبر نداشتم که حکم فرار ما به پلخمری صادر شده و باز مادر مقدسه ام دلداری داد که به خیر در پلخمری در مکتب شامل میشوی، داستان طولانی را میگذارم، مدیر مکتب پلخمری گفت بست پوره شده، سال بعد به خیر بیاید! شوهر همشیره ام به حیث مدیر مکتب مزار شریف مقرر شده بود و در پلخمری مرا با خود به مزار بردند و داخل مکتب شدم اما این رنج تقریبا ده ماه که امروز و فردا را انتظار داشتم، اشکهای این معصوم را درک میکنم که دل و دماغش میگیرید، بلی من این نا امیدی را احساس مینمایم!
اگر سوزی کتابم را به روی خاک بنویسم جواب امتحانم را به برگ تاک بنویسم قلم را گر شکستی، خوش نشو، من در نمیمانم به روی جادهی نمناک با خاشاک بنویسم مده از میوهی باغت اگرچه گشنهام، اما مرا بگذار در مکتب و دانشگاه که سیب و ناک بنویسم زمین تا حال صدها پرسشِ حل ناشده دارد چرا از خاک ننویسم که از افلاک بنویسم؟ اگر هر نام دیگر اندکی خط خط شود خیر است مگر در هر کجا نام وطن را، پاک اگر سوزی کتابم را به روی خاک بنویسم جواب امتحانم را به برگ تاک بنویسم قلم را گر شکستی، خوش نشو، من در نمیمانم به روی جادهی نمناک با خاشاک بنویسم مده از میوهی باغت اگرچه گشنهام، اما مرا بگذار در مکتب و دانشگاه که سیب و ناک بنویس
زمین تا حال صدها پرسشِ حل ناشده دارد چرا از خاک ننویسم که از افلاک بنویسم؟ اگر هر نام دیگر اندکی خط خط شود خیر است مگر در هر کجا نام وطن را، پاک بنویسم
|
|
دودیال | 06.11.2024 | ویسمار- المان | |
ډیر قدرمن او معزز جهانی صاحب، السلام علیکم. د رحمان بابا دی بیت ته زه هم حیران شوم (لویه ناکامی؟!!) ممکن ویننا به د کاسی صاحب وی، د رحمن بابا انځور به یې د خپل ذوق د خړوبولو لپاره ایښ ی وي؟ بله خبره مو د معروفی صاحب کړی ده. یقیناً چې موږ ټول ورته تشویش کی یاستو. خو زه ان شاالله سبا پنجشنبه هامبورګ ته ورځم له نږدې یې ګورم، جریان به ولیکم او دلته به یی خپور کړم چې ټول دوستان مطلع شي. دا چې فرهنکی مسایلو، د قلمی همکارانو صحت، د لیکنو دقیق او کره کتلو ته پوره وخت ورکوئ موږ ټول مننه کوو. الله پاک مو خوشحاله لره.
درناوی
|
|
زمری کاسی | 06.11.2024 | چین | |
جهاني صیبه بیا هم سلام، دا لاندې مخ په ګوګل کې خلاص کړئ، یو سر د رحمان بابا شعرونه دي!
https://www.google.com/search?q=%D8%AF+%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86+%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7+%D8%BA%D9%88c
|
|
زمری کاسی | 06.11.2024 | چین | |
گرامی ام یوسفی صاحب سلام، آنچه مشهور به مفعول شرعیات نوشته یا اظحار کرده بود که[ما حکومت ......] هستیم، کاش عکس ذیلهم در آن اضافه میشد:
|
|
زمری کاسی | 06.11.2024 | چین | |
ګران جهاني صیبه تاسو ته سلامونه، دا یو مصرع شعر مې له فېس بوک نه اخیسی ؤ، هغه ورځ مې په ګوګل کې ؤلټؤ که ټول شعر ؤمیندم خو ومې نه مینده. اوس بیا شوقي شوم او له درې ساعتونو را په دې خوا بوخت وم خو بیا هم ناکام شولم، دلته کوز څو مخونه د ګوګل مې واخیست زه ټول نشم خلاصولی، هیله ده چه تاسې یې لاس ته کړئ. یوې پتې کې مې د «اڅړ» صاحب نوم ؤمینده چه د رحمان بابا په هکله یې یو څه لیکلي دي. یو ځلي په افغان جرمن آنلاین کې که اڅړ صیب ته ولیکئ، که دی د رحمان بابا دیوان ؤلري! https://lawang.blogfa.com/category/1 https://pashtoonkhwa.com/files/books/Weroona%20Baheroona%20Yar.pdf https://www.google.com.hk/search? ټيټ مي مه بوله غورځنګ راباندي مکړه زه په همدې افتادګي کي لوی ګړنګ یم ظاهر پښتون https://shalgar.blogspot.com/2010/08/blog-post_3346.html https://www.facebook.com/a.w.taqat/posts/%D8%B2%DA%93%D9%88%D8%B1%D9%88- هر یو https: پاس ګوګل کې داخل کړئ، ځینې خبرونه او مالومات میندلی شئ! دغو پتو لاندې چېری یو ویدیو هم له هغه شعر یا مصرې سره شته خو له بده مرغه زه دلته چین کې هغه مخ خلاصولی نشم، هیله ده چه تاسې یې ومیندئ! یوه بله پته: قدرت الله حداد صیب خو مړ دی، ده یو شمې کتابونه درلودل چه څه شول زه نه پوهېږم. که یې کورنۍ ته تلفون وکړئ او وپښتئ بده به نه وي! ګلونه
|
|
زمری کاسی | 05.11.2024 | چین | |
|
|
عبدالباری جهانی | 04.11.2024 | ویرجینیا | |
ښاغلی محترم کاسی صاحب سلامونه. د رحمن بابا یو بیت مو اخیستی وو. د رحمن بابا په هغه کتاب کي چي زما سره موجود دی دا بیت مي پیدا نه کړ. تاسي محترم دا بیت له کومه کړی دی که لطفاً د همدغه غزل یو یا دوه بیتونه نور هم راته ولیکی چي ما ته یې پیدا کول آسان سي. په احترام.
ً
|
|
زمری کاسی | 04.11.2024 | چین | |
|
|
عبدالباری جهانی | 03.11.2024 | ایالات متحده | |
سلام و احترامات به کارکنان نهایت محترم اداره آریانا افغانستان. دیریست که از قلم توانای انجنیرصاحب خلیل الله معروفی هیچ نبشته ای ندیده ایم. خداکند از صحت و عافیت کامل برخوردار باشد. از بارګاه خالق متعال برای این ګنجینه فرهنګ صحت و عافیت کامل را خواهانم. با احترام.
|
|
زمری کاسی | 03.11.2024 | چین | |
گر بهشتم میسزد، دیدار جانانم بس است ور به دوزخ لایقم، تکلیف هجرانم بس است ای فلک بر دوش من بار غم دنیا منه ناز و تمکین و ادای خوبرویانم بس است از حدیث زلف مشکینت، سرگردان شدم بعد امشب دیدن خواب پریشانم بس است گر خیال یار گردد پیش چشمم شام مرگ اینقدرها روشنی از ماه تابانم بس است قیمت چینی دل را من نمیخواهم ز تو یک نگاه گوشهی چشم تو تاوانم بس است پای رفتارم اگر بر دامن غم شد گره وسعت چاک گریبان بهر جولانم بس است گر نگشتم قابل آه سحر چون زاهدان شور و افغانِ دم شام غریبانم بس است در دو عالم از کس دیگر نمیخواهم مدد از برای دستگیری پیر پیرانم بس است نیستم گر لایق طوف حرم چون حاجیان گردش دور مزار شاه مردانم بس است
بر سر بازار هستی سیر عبرت می کنم بی متاعیها جلوس رنگ دکانم بس است پیش من کمتر بخوان افسانهی پاریس را زین جهان بی وفا گُلگشت پغمانم بس است "عشقری" ما را نگردان دربدر بهر خدا گوشهی ویرانه و یک نیمهی نانم بس است |
|
زمری کاسی | 02.11.2024 | چین | |
بینیټ نه پښتنه وکړئ چه دا ورځ تاسې پر افغانستان تنبه نکړه؟ [آیا فقید شیخ السفرا د افغانستان څرنګه یې چه ماته قسم سره په ۱۹۹۰ کال کې خپل دفتر د امریکې ستراتېژي مرکز کې وویل چه ده په تېرو لسو کلونو کې یې یوولس خطونه سپينې ماڼۍ ته لیکلي دي چه د افغانستان په هکله تاسې په غلط لار روان یاست خو یو ځواب هم را نه کړ شو!]. دی ډېر خفه ؤ او نږدې ؤ چه په سپین سر ماته وژاړي! دا چه دا زمینه د ده د لیدلو ماته برابره شوه څرنګه:زن زمری کاسی ۱۹۷۱ تر ۱۹۷۴ کال کې په افغانستان کې د پیس کورپ د انجنیري مشاور ، د شمال او د غنم په مقابل د کار آمر او د ریّس معاون ؤم، هغه زمانه کې چه د سولې او آشتي څپه د داکتر نجیب او ملل متحد روانه وه، زه ۱۹۹۰ کال کې له سویس نه خپل وطن افغانستان ته له سویس نه ولاړم او یوه روغتیایي مرکز مې جوړ کړ او کوچني معیوبو یتیمانو او یسيرانو له پاره د «سولې او روغتیا» کور جوړ کړ چه مې غوښتل دغو کوچنیان ته مصنوعي لاسونه او پښې جوړ کړم، تربیوي او تعلیمي زمینه هم ورته برابر کړم چه د یونسکو په مرکز نیو یارک کې هم زما نامه لاندې درج شوی دی! کله مې چه بسټ کېښود بیا ولاړم واشنګتن ته او د هغې زمانې د پیس کورپ ریس فقید لو مچل چه زه یې معاون ؤم، ووینم که وکولای شي چه مالي مرسته راسره ؤشي خو له هېڅ ځای نه مرسته ؤ نشوه، ده دا زمینه راته برابره کړه چه ښاغلی ربرت نیومن ووینم که را سره مالي مرسته ؤشي چه ؤنشو! تر ۱۹۹۲ پورې چه یونسکو غوښتل خپل کارونه په افغانستان کې ماته وسپاري خو د وطن او ناموس پلورونکي کودتا د سویس په مشوره«زه شاهد یم» سر ته شو او زما وطن کې اور بل شو، نژدې ؤ چه زه هم قتل ته برابر شم، مګر لا ژوندی یم. زه شاهد او دا خبری مې مستند دي د یونسکو د یو خط پر بڼسټ ماته په ۲۰۰۱ کال کې او نور خطونه!دا لیک هم ؤساتئ، زما په مسؤلیت!
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 01.11.2024 | USA | |
برنامه تلویزیونی کاکتوس: دیروز دو مصاحبه زنده آقای لشکری را با رئیس سابق استخبارات پاکستان و نماینده خاص سابق ان کشور در افغانستان پی در پی گوش بودم. هردو و خصوصا رئیس سابق استخبارات مداخلات و مشارکت مداوم پاکستان را درافغانستان به اساس وابستگی بسیار خاصی که بین هر دو کشور موجود است, ارتباط داد. او گفت که " ....افغانستان با پاکستان روابط پشتون-والی دارد که چنین پیوندی را افغانستان با ایران, تاجکستان و ازبکستان ندارد.... ". اقا لشکری در این مورد بعد از شنیدن حیرت زده خاموش و سوال دیگری در ادامه چگونگی چنین مفهوم طرح ننمود. این درست است که پشتونها باهم کود پشتون-والی دارند ولی چنین آیین نامه رفتار وکردار به این معنی نیست که افغانستان و پاکستان باهم ارتباط پشتون-والی دارند. اگر چنان بود پاکستان باید با هندوستان ارتباط هندوستان-والی و افغانستان نیز با ایران, تاجکستان و ازبکستان چنین روابط را دارا باشد. اقا لشکری که تازه پروگرام ها تصویری و صوتی خود را در سطح دیگری جهت داده است, زحمت بیشتر ایشان خصوصا هنگام طرف بودن با چنین شخصیت ها آموزش دیده و متخصص درکار, کارا و بدرد بخورخواهد بود.
|
|
محمد داؤد مومند | 01.11.2024 | متحده ایالات | |
یک مضمونی با محتوای پوهنتونی!
الیوم صبح، مضمونی را تحت عنوان «مبارزۀ دو نظام تمدنی» به خامۀ سحار دانشمند محترم داکتر نور احمد خالدی در ویب سایت افغان جرمن مطالعه نمودم, این مضمون دقیق تحلیلی و علمی و تاریخی و معلوماتی از زمرۀ مقالاتی است که کمتر در نوشته های دانشمندان دیده میشود و لذا من آن را مضمونی، به سطح پوهنتونی قلمداد میکنم.
علاوه از محتوای بسیار غنی، مضمون از نظر سلاست کلام و انتخاب لغات و اصطلاحات و جملات، زبان دری خالص شمرده میشود، زیرا درین مضمون اصطلاحات ایرانی مانند دانشگاه، چالش، کنش، واکنش، موشک و صد های دگر که برای جامعۀ ما حیثیت مدفوع را دارد، و ذوات بی فرهنگ و بی معرفتی که در چاکری پالسی تاراج فرهنگی ایران قرار دارند به آن نشخوار میزنند، ملاحظه نمیگردد.
مطالعۀ این مضمون برای ذواتی که میخواهند از بازی های سیاسی و اقتصادی جهان معاصر و قدرت های بزرگ بازیگر، آگهی حاصل نمایند، نهایت ارزنده خواهد بود.
گرچه این مضمون را سراپا مطالعه نمودم میخواهم آن را بار دوم و حتی سوم مطالعه کنم.
تحریر همچو مضمون را به داکتر صاحب خالدی تبریک میگویم.
|
|
زمری کاسی | 31.10.2024 | چین | |
محترم یوسفی صاحب سلام، در مورد دخول قوای شوروی به افغانستان نباید جوابی بدهید، این قشون را ببرک کارمل با خود آورد که شب قبلش در سلواکی در نزدیک کوهای «تاترا» گفتاری که بعد آوازه شد که از تاجکستان سخنرانی کرد، کاملا دروغ بود که به من در هوتلی در سلوواکیا در سال ۱۹۹۳ در بیست متری محل سخنرانی اش گفته شد و بعد چای صبح برایم نشان داده شد. من نمیدانم این چه بحثی و مفیدیت آن به آینده مردم افغانستان چه خواهد بود که مداخله یا هجوم و یا و یویا حمله و غیره بوده باشد، از وکیل پسر خالهٔ ببرک بپرسید که چه واقعه بود. قبلا در سال ۱۹۸۷ فقید قوماندان غمی که به سویس نزد من تشریف آورد، گفت این همه عساکر شوروی مسلمان بودند و راحت در نزدیکی مرکز قومندهٔ غمی صاحب مرکز قومانده شوروی بود که ارتباط داد و گرفت مواد غذایی هم بین ایشان صورت گرفته بود، صلح آمیز پهلوی هم!
اینکه چرا ببرک کارمل با ایشان آمد ، احتمالا اسنادی در ماسکو و تاجکستان وجود داشته باشد! مثلیکه آلمان ها در خر سازی قابل اند البته شوروی هم خر خود را یافته بود! در قسمت فقید غمی که به پشاور رفته بود دو رز بعدش با بسیار احترام و دو یا سه موتر جیپ به مرکز استخبارات برده شده بود و بالای میز انواع کلچه ها و میوه و غیره براش با شیر چای خاص بدرقه شده بود و بعد پیشنهاد گردیده بود که بند سلطان را تخریب کند. قوماندان غمی گفته بود که تمام غزنی و چهار اطرافش ازین بند آب میخورد، من چطور خواهم توانست آب آشامیدنی و کرد های مردم را قطع نمایم و برای چه مطلب؟ غمی فقید گفتند ق. استخبارات بسیار سرد رخصتش کرد و با بی احترامی و مجبور به پا برگردد. ولی این بحث ها چه فایده دارد و چرا بعضی ها مداخلات طفلانه مینمایند، موضوع آیندهٔ افغانستان هم فهمیده نمیشود که چه خواهد شد، وضع عمومی جهانی در حالت تشنج خاص قرار دارد و انتظار جنگ اتمی هم باید باشیم!گلونه
|
|
زمری کاسی | 31.10.2024 | چین | |
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 31.10.2024 | USA | |
غوث جانباز
" شیر محمد عباس ستانکزی بین سطور چه میخواست بگوید? ...."
از آنجایی که اقا ستانکزی بیشتر از چند کتاب استندرد که برای ملا شدن مورد نیاز است را درس خوانده, بنابران از بعد ذهنیت اخلاقی تحت فشار قرار دارد تا بعضی از حقایق روز را بیان نماید. اما از آنجایی که چگونگی معیشت, حیثیت, روش سیاسی, شیوه زندگی, تجربه کاری و عملکرد روزانه او کاملا به رژیم فعلی وابسته است، راهی را برای تبرئه خود یافته است که در اواخر روز کمکی از واقعیت ها را بیان و صبح روز بعد انرا دوباره پس می گیرد. |
|
حسیب الله | 31.10.2024 | آلمان | |
پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت هموطنان محترم و عزیزم، خواستم مکث مختصری داشته باشم، در مورد استعمال و بکار گیری اصطلاح "دخول" در نوشته ای اخیر جناب محمداکبر یوسفی که بتاریخ 30.10.2024 به نشر رسیده است:
جناب محمداکبر یوسفی در صفحه ای سوم این نوشته اش، در سطر نهم آن می نویسد، که:
(... دخول "قوای شوروی" به افغانستان ...)
تبصره:
سوال در رابطه این است، که چرا و روی چه منظوری جناب محمد اکبر یوسفی، زمانیکه از تهاجم نظامی شوروی در خاک افغانستان چیزی می نویسد، بجای استعمال اصطلاح مروج و علمی به همچو یک مداخله ای نظامی وحشیانه، که در ادبیات علمی اصطلاحات "تهاجم" ، "تهاجم نظامی" ، "مداخله ای نظامی" و همچو اصطلاحاتی استعمال می گردند، اصطلاح "دخول" را بکار می برد؟
آیا جناب محمد اکبر یوسفی از روی کدام نوع لفاظی غیر علمی قصدا در همچو موردی اصطلاح "دخول" را بجای اصطلاحات "تهاجم"، "تهاجم نظامی"، "مداخله ای نظامی" بکار می برد، یا اینکه تا هنوز، بطور مثال، فرق و تفاوت بین معانی اصطلاحات "دخول" و "تهاجم" را نیاموخته است؟
نوت: به هر صورت، استعمال اصطلاح "تهاجم، که معادل آلمانی آن می شود، Der Einmarsch, یا اینکه "یک مداخله ای نظامی، که معادل آلمانی آن می شود، که، eine militärische Intervention, در مورد صدق می کند، که شکل علمی موضوع را در بر دارد!
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله
|
|
عمر توخي | 30.10.2024 | سوېډن | |
د اريانا افغانستان انلاين د نشراتي ټيم د محترمو مسوءلينو څخه يو جهان منـنه چي د شعر متن يې اصلي شکل ته واړوی۰ خوښ اوسئ۰
|
|
زمری کاسی | 30.10.2024 | چین | |
|
|
زمری کاسی | 29.10.2024 | چین | |
|
|
غلام حضرت | 27.10.2024 | سویدن | |
بعد از تقدیم سلام و ادب؛
من بتاریخ ۲۶ اکتوبر یک نوشته زیر عنوان شعور سبز در شعر سفید ( که در حقیقت بیان مختصر یک سفرنامه بود) در پارک زیبای اریانا افغانستان به نمایش گذاشتم ( اینکه مورد پسند و تائید خوانندگان گرامی قرار گرفته یا نی، مورد بحث نمیباشد ) امّا بتاریخ ۱۷ ماهِ جاری اقای داوود مومند ضمن یک نوشتۀ طفلانه و سراپا عقده آمیز " عنوان " نوشتۀ بنده را زیر ساطور اعتراض قرار داد که یقیناً " عنوان " نوشتۀ بنده باعث سوزش جهاز هاضمۀ وی نه شده بلکه محتوا و مضمون نوشته ام باعث رنجش وی شده.
چند روز پیش با مسئول محترم و گرامی پارک زیبای " دعوت " تماس گرفتم و به ایشان عرض نمودم که مقالۀ بنده که مورد خشم اقای داوود مومند واقع شده، فقط در پارک زیبای اریانا افغانستان نشر شده و اقای داوود مومند باید واکنش طفلانۀ خویش ( بیرق نازیبای خویشرا) را فقط در پارک اریانا به اهتزاز در می آورد نه در پارک زیبای " دعوت " بناً به من نیز باید اجازه دا ده شود که نوشتۀ دفاعیۀ خویشرا در " دعوت " به نشر بسپارم که ایشان با کمال محبت خواستۀ بنده را ایجابت نمود که البته در اولین فرصت هر آنچه لازم میدانم در جواب اقای داوود مومند به " دعوت " خواهم فرستاد تا نشر شود البته از ارسال آن به آریانا افغانستان خودداری خواهم نمود زیرا مطالب ایکه در نوشتۀ آتی ام خود نمائی خواهند نمود، با سلیقۀ بعضی یا بسیاری از خوانندگان محترم اریانا افغانستان سازګاری نخواهد داشت و نمیخواهم خاطر این عزیزان مکدر و آزرده شود.
بهر حال، اقای داوود مومند تا دیروز از جرثومه های وجودی طالب دفاع می نمود ولی در تبصرۀ اخیرش دچار جوش و بُخار شده و بر ملا هیبتولا تاخته ( این هم یک کومیدی تلخ است که رهبر یک گروه کوبیده میشود ولی خود گروه باز هم دارای منزلت و عزت تلقی شود ).
سخن آخر اینکه: من چند سال پیش با اقای داوود مومند تماس تلفونی داشتم و گاهاً در مورد اوضاع وطن با هم صحبت می کردیم. یک روز صحبت ما روی بحث خلقی - پرچمی - مجاهد - افغان ملتی گرم بود که وی ناگهان گفت:
《 خلقی ها عموماً خر بودند ولی پرچمی ها متمدن تر بودند 》.
البته قسمت اول حرف اش کاملاً درست و منطقی بود ولی قسمت دووم حرف اش ماهها بر ذهن و روان من سایۀ سنگینِ تعجب و سؤال افکنده بود تا اینکه یک وقت یک کسی نوشته بود که محمود بریالی و اقای داوود مومند با هم دوست صمیمی بودند که البته بعداً ذهن من از سایۀ سنگین تعجب و سؤال رهائی یافت.
من بخاطر اثبات ادعای فوق ، با وی فقط به " مباهله " رجوع می کنم و بس.
|
|
زمری کاسی | 26.10.2024 | چین | |
امروز صحنهٔ محاکمهٔ خانمی را در چین از طریق تلویزین دیدم که خانمی که در چین اطفال را به فروش میرسانید بعد دو ساعت محکمه که پیهم اقرار نمود، محکوم به مرگ گردید!
در مورد اطفال افغانستان که چندین سال پیش در بدررفت های اطالیه زندگی میکردنر بین ۹ و ۱۴ ساله و از ایشان استفادهٔ جنسی میشد و اطفال کشتگی که اعضای وجود شانرا غرب میگرفت و فلم مستند دیگر تلویزیون زیوریخ سویس که دوستم و من تهیه نمودیم و نشان داده شد که اعضای دولت و پارلمان سویس هم دست داشتند و در مورد به ریس جمهور کانادا تقریبا هفت سال پیش نوشتم، جوابش این بود که ایشان در مورد کمک کرده نمیتوانند! از برای خدا این غربی که از قانون و آدمیت و غیره حرف میزند، دست شان در جنایات بشری دخیل است، همین لحظه بیش از هشتاد صفحه اسناد فرستاده شدهٔ من به دفتر حقوق بشر در جینوا و نیو یارک و وکیلان بین المللی از چند ماه به اینطرف افتاده است! پرسان و غور میشود یانه ، نمیدانم؟! جهان غربی که جز جنایت در تاریخ کار دیگری نکرده؛ از ۳۲۰۰ سال به اینطرف! |
|
محمد داؤد مومند | 26.10.2024 | متحده ایالات | |
اخبار جدید
همین اشب به وقت غرب اضلاع متحده از طریق مطبوعات جهانی اطلاع حاصل نمودم که اردوی حکومت اسرائیل مواضعی را در تهران بمبارد نموده است.
وزیر جنګ اسرائیل مدعی است که اهداف مورد حمله دولت صهیونستی در تهران نظامی بوده است.
واقعیت امر این است که ایران در قسمت حمله یکسال قبل جنګجویان حماس بر اسرائیل به عنوان جنګی های نیابتی دست داشته است، ولی در طول یک سال ګذشته هم دولت اخوندی ایران و هم حزب الله ایران تحت رهبری ملا نصرالله در غندی بی تفاوتی نشستند و یک عکس العمل قاطع در برابر نسل کشی دولت اسرائیل در غزه نشان ندادند.
در نتیجه هم حکومت نتنیاهو، جر ئت حال نموده ملا نصرالله رهبر حزب الله را که مهمترین ګروه نیابتی ایران در شرق میانته است به قتل رساند و حتی جانشینان او را نیز مانند خودش بدیار عدم سپردند.. این بزرګترین خبط ملا نصرالله و حزب الله اش بود که مانند تماشاګر به غندی خیرر نشستند و بد نامی تاریخی را نصیب ګردیدند.
تذبذب رژیم اخوندی ایران حکومت نتنیاهو را جرئت بیشتر بخشید چنانکه رهبر حماس اسمعیل حنیه را در قلب تهران شکار کرد، این وضع رژیم ایران را چنان متوحش ساخت و ترساند که برای یکی دو روز خامنه ای ترسو و جبون را در کدام بنکر مخفی کردند.
دو سه روز قبل رژیم جهنمی شیعی ایران چند صد نفر از هم وطنان ما را که برای پیدا کردن لقمه نانی و دستیابی به کاری به داخل سرحد ایران شدند از طرف سرحدداران ایرانی توسط راکت ها به فجیع ترین وضع به شهادت رساندند که متلسفانه از طرف ګروه های فارسیست و قلاده به ګرده ایران مانند شورای نظار و جمعیت و تجزیه طلبان و کولابی ها و نسل دمبوره این عمل مورد نکوهش قرار نګرفت.
کذا امارت طالبان نیز در مورد به بی غیرتی و نامردی و دیوسی پناه بردند و عکس العمل پښتونی و افغانی نشان ندادند، زیرا طوریکه قبلا بار ها ګفته ام امارت اسلامی طالبان به ناسیونالیزم افغانی و تفکر خوشحال بابای کبیر و رهبران تاریخ ساز پښتون اعتقادی ندارند.
خوشحال بابا میفرماید:
څو وانخلی له غلیمه انتقام
مرد نه خوب کا نه راحت که نه آرام
و یا هم اینکه
په جهان د ننګیالی وی دا دوه کاره
یا به وخوری ککرۍ یا به کامران شی
و یا هم
دافغان په ننګ می وتړله توره به هر صورت خداوند منتقم حقیقی است. امیدوارم که جنګ میان دو حکومت جهنمی اسرائیل و ایران به چنان آتش فشانی مبدل ګردد که نه تنها اسلحه ذروی ایران بلکه تمام دیپو های اسلحه هردو کشور و بخصوص دشمن تاریخی و عنعنوی افغانستان یعنی ایران. چنان نابود ګردد که حتی تفنګی نداشته باشند که توسط آن علیه خاک ما یا هم وطنان مظلوم ما فیر کنند.
کذا دعا میکنم که خداوند به قوت بالغۀ خود افغانستان را از شر قیادت ملا هیبت الله جاهل نجات دهد.
یک مرد در میان شورای نظار و جمعیت پیدا نمیشود که مواد منفجره را به روش و تکتیک خود طالبان به کمر بسته و خانه ملا هیبت الله را با خودش به آسمان بپرانند، اما لاف و پتاق شان تمام دنیا را گرفته که میتوان آن را گوزات نام گذاشت.
خدایا چنان کن که پایان کار تو خشنود باشی و ما رستگار آمین یا رب العالمین
از اشتباهات املایی و انشایی معذرت میخواهم
|
|
الله محمد | 25.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم اقای مومند صاحب گرامی و عزیز!
با عرض سلامهای گرم به شما مرد تاریخ معاصر جهان و آرزومندی صحت و سلامتی جسمی و روحی شما از بارگاه خداوند متعال.
1-"تبصرۀ نسبتاً مطول و حاوی مطالب و نکات بحث بر انگیز آن اخوی گرامی را به ارتباط عرایضم خدمت دانشمند محترم و نویسندۀ توانا شاغلی فیصل محمدی صاحب، با دقت فراوان از نظر گذشتاندم."
از اینکه انرا به دقت مطالعه نموده اید مایه خوشی بنده گردیده است. بلی، مطالب و نکات بحث بر انگیز در آن وجود دارد که می بایست به دقت بالای آن غور گردد، که چرا موضوع فلسطین به این نقطه رسیده است. مشکل اساسی در کجاست. آیا مشکل اساسی در اساسات اسلام است و یا اینکه اشخاص که بنام اسلام باعث همچو خرابی ها می گردند. به نظر بنده این اشخاص است که منجر به نام بدی اسلام گردیده و می گردند ، چنانچه تاریخ کشور ما در گذشته نه چندان دور گویا اشکار آن است. ملت خود را به نام اسلام قربانی نمود اما سران که این ملت را قربانی نمودند خود به چور و چپاول همین ملت و سرمایه های مادی و معنوی انها گردیدند و امروز هنوز هم بدون اینکه کمی غیرت داشته باشند از اطراف مختلف جهان صدا های عاری از منطق را بلند نموده اند.
2-"من همواره به تبصره ها و نظریات آن عزیز گرامی ارج فراوان قائلم،" خداوند واحد و شاهد است که مجبور نباشم اصلاٌ حوصله انرا ندارم، که بالای موضوعی تبصره نمایم. اما بعضاٌ فکر می نمایم که میدان را اینچنین به بی منطقی و خراب کاران که خود شان هم متوجه خرابکاری شان نیستند ، گذاشت گناه است. یعنی این همه دانش، دین و تجربه زندگی که برای ما می اموزند ، برای خلق و مخلوق خدا یعنی حیوانات انرا به کار نگرفت به درد گور ما نمی خورد. باید غم بهشت و دوزخ را در همین جهان خورد، که همه ان در همین جا هم است.
3-"ولو تبصره های مو شگافانه شما، در تردید نظریات این قلم تحریر شده باشد " با شما محترم از دیر زمان است که اینجا اشنا شده ام، و شما محترم را یک شخصیت مصمم، پر معلومات و فوق العاده اجتماعی تشخیص نموده ام ، بدون اینکه کدام اشنایی با شما و دیگران وجود داشته باشم، اما اشنایی که همه ما را با هم پیوند می دهد، درد است که همه ما در جریان تاریخ نیم قرن اخیر کشور کشیده ایم و جوانی و عمر خود را یعنی قیمت ترین چیز خود را بر باد داده ایم و پراگنده از استرلیا گرفته الی کالیفورنیا و دهلی و پیکن بخش شده ایم و صدای خود را بخش می نماییم. این درد دوری را بایست با کمک دیگر هموطنان ما که قدرت را در کشور بدست دارند به خوشی تبدیل نموده و صدای های معقول و منطقی همدیگر را شنیده و غرض بهتر شدن وضع اجتماعی همه ما انرا در سطح ملی و بین المللی تطبیق نماییم. خالق هستی با این همه هستی و ما را خلق نموده و ما به وی اعتقاد هم داریم، ما هم باید این قدرت نا چیز را داشته باشیم تا راه های ارامش و منطق درست اسلامی را در کشور تطبیق نماییم و با شناخت خود و دیگران شناخت جهانی خود را میسر بسازیم. ما نباید دیگر این قدر ضعیف باشیم که جهان و مخصوصاٌ جهان اسلام ما را از نگاه حقوقی به رسمیت نه شناسد. باید تفنگ را به قلم تبدیل نماییم تا هم در یک فضای آزاد و برادران و خواهرانه با هم بتوانند کار نمایند.
4-"و دلیل اساسی آن اعتقاد بر وجدان پاک انسانی و اسلامی شماست که از هرگونه شائبه و خبث باطن و حس کاذب انتقام جویی و وساوس شیطانی... و منافقت و حرمزادگی مصفی و مبراست." فرهنگ اسلامی ما از اثار مولانا تا عطار و بیدل و غیره و در راس همه قران و دیگر اثار ادبی و دینی جهان ما را به راه بالا دعوت می نماید، یعنی انسان را به تقوا و خوبی و نیکی و دوری از دروغ، فریب، دزدی و بی عدالتی و غیره تشویق می نماید که نه تنها در فرهنگ ما بلکه در فرهنگ همه جهان وجود دارد و بشری که تا اینجا خود را رسانید همین راه را تعقیب نموده است، وظیفه ما است تا وجدان خود را پاک نگاه داریم، در غیر آن خود ما به عذاب هستیم. لذت زندگی در وجدان پاک است که همه فرهنگیان بشر به ان تاکید دارند. به نظر بنده کشور ما در یک نقطه اساس تاریخ خود قرار دارد، که فقط باید از این طریق همه ما متوجه مشکل ما شده، و این راه پاک را در درون خود صیقل دهیم. انوقت است که باید افتخار به اسلام نمود نه اینکه بالای اولاد های مردم و خالق هستی مکاتب را بسته نمود.
5-" هموطن روشن ضمیر الله محمد خان گرامی!"
بفرمایید.
6-"این قلم از ابراز نظر و تحلیل مطالب مندرج تبصرۀ تان اجتناب میورزم، " بسیار خوب، اما بعد.
7-" ترجیح میدهم در صورتیکه خواسته باشند شاغلی محترم حسیب الله خان که مبصری هستند چیره دست و نکته دان و نکته سنج.." بنده به محترم حسیب الله خان و به دانش و فهم انسانی شان احترام زیاد د ارم.
8-" و شاغلی محترم شیر ساپی صاحب که نویسندۀ توانا و دانشمندی کثیر البعاد اند " بنده مظامین محترم شیر ساپی را همیشه مطالعه می نمایم و از ان زیاد اموخته ام. این خودش اموزش است که دید اشخاص در موارد مختلف را که چی فکر می نمایند، فهمید تا منطق فکری شان را درک نمود.
9-"و جناب شما تاریخچۀ مقالۀ شان را در مورد تخلیق و تشکل مبارزین سر به کف حماس، تیوری بدون کدام اساس تلقی فرموده اید،" بلی، کاملاٌ درست است. بنده در تبصره خود به حضور شما محترم دلایل انرا ارایه داشته ام، که عمدتاٌ بی اتفاقی در صف خود فلسطینی ها منجر به حالت فعلی گردیده است، و اسراییل هر گاه قبول نماییم که حماس را تقویه نموده در برابر مرحوم عرفات و گروپ بعدی ان ، پس معلوم است که حماس خیانت در برابر ارمان ملی فلسطین نموده است، که با دشمن فلسطین ولو به خاطر پول و کمک های اجتماعی بوده باشد، به اینکار د ست زده باشد و همکاری نموده باشد. این موضوع مغلقیت خاص خود را دارد، که در نهایت موضوع فلسطین از اثر نادانی خود فلسطینی ها و سو استفاده از اسلام صورت گرفته که ایران این اتش را با مصارف انگفت مالی و نان مردم خود روشن نگاه داشته که دیده شود تا کجا انکشاف می نماید. بنده از موضوع مرحوم سادات و مرحوم عرفات در اسلو و امریکا قبلاٌ تذکر داده ام. سادات را هم بنام اسلام از بین بردند و بعد ها که همین ها بنام اسلام در مصر قدرت را بدست گرفتند، نتوانستند به صورت درست انرا نگاه دارند، که منجر به امدن قدرت جدید یعنی امریکا در مصر شد. رهبری مسلمانان بعضی کشور ها در اثر درک نه نمودن درست موقعیت ، خود شان خود را مات می دهند.
10-"غرض مستند ساختن داعیۀ شان، توضیحاتی ارائه دارند."
توضیحات هم، هر گاه ارایه بدارند این خواهد بود، که حماس را اسراییل بنام کمک های اجتماعی تقویه نمود تا بر ضد جنبش عرفات بر خواسته تا موضوع پیمان اسلو تعقیب شده نتواند، و کشور ی بنام فلسطین ایجاد نگر دد ، که باز هم سوال عمده خلق می گردد، که ایا حماس به این سویه بی سویه بوده که این سو استفاده اسراییل را ندانسته است. هر گاه حماس متحدانه با جنبش عرفات یعنی پیمان اسلو پیش می رفت و کمک های جهانی که گردیده بود انرا برای تقویت بدنه علمی و اقتصادی مناطق خود مختار فلسطین به صورت درست ان به مصرف می رسانید و با اسراییل چشم به چشم همکاری می نمود، در کوتاه مدت صاحب کشور فلسطین در پهلوی اسراییل شده و این دو کشور مانند دو برادر با هم در ترقی منطقه با هم همکار می شدند. اسراییل هم در سطح بین المللی متفکرین سطح بالا دارند که خواهان همچو پیشرفت در انجا می شدند.
11-"در قسمت اخیر این معروضه و حسن ختام، خاطرۀ به خاطرم خطور کرد که مربوط ایام جوانی و شاگردی در لیسۀ حبیبیه بود بدین عبارت که میان استاد پزواک و استاد خلیلی تعاطی ارادت به زبان نظم صورت پذیرفت و یکی از ایشان برای ختم تداوم این تعاطی ارادت نوشت:"
خاطر شما محترم واقعاٌ پر است از خاطرات، که زمانی انرا می گویید بنده را در همان زمان های پر کیف یعنی ارامی و ارامش می برد و صحنه های مکتب رفتن و غیره دوستی های بی الایش انزمان به خاطرم می اید و درونم را به گریه می دهد. خداوند همه رفتگان ما و شما را ببخشد و ما هم که رفتیم ما را هم ببخشد. این بود زندگی ما که انر به دیگرا ن باید سپرد که عین راه را بروند و بروند و اگر حقیقت زندگی را یافتند خوب در غیر ان باید برای ان جنگید و اگر هم یافتند در اخیر انهم خاک می گردد. به فرموده خیام: انان که محیط فضل و آداب شدند در جمع کمال شمع اصحاب شدند ره زین شب تاریک نبردند برون گفتند فسانه ای و در خواب شدند
12-"با عرض حرمت و آرزومندی تراوش های طلایی بیشتر قلمی تان"
تشکر. به شما محترم هم عرض حرمت. قلم بنده تراوش طلایی هم اگر داشته باشد از طلای است، که شما محترمین انرا در اختیارم می گذارید، یعنی قلم های همه در اینجا تراوش طلایی دارد و طلا ی فهم و اتحاد یک سرمایه و پشتوانه خوب برای پیدا نمودن راه حلهای روحی برای همه ما باید گردد.
چو سایه عمر به افتادگی گذشت اما
به هیچ جای نه کردیم گرم پهلو را
بیدل
|
|
زمری کاسی | 24.10.2024 | چین | |
هيله ده چه ؤپوهېدل شي!
امیدوارم فهمیده شود!
|
|
الله محمد | 24.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم آقای آزر بیک صاحب! قبل از همه با عرض سلام، در پناه خداوند متعال باشید. 1-"تشکر محترم الله محمد, " از شما محترم هم تشکر، که به صورت درست آن با طرح سوال داخل بحث گردیده، تا روشنی مزید در موضوع اشکارا گردد. موضوع قابل بحث زیاد است، زیرا در اثر درک و معرفت ناقص از خالق هستی بشر به مشکلات زیادی مواجعه بوده و است که باید تا حد امکان این مشکلات تقلیل یابد.
بشر بعد از حضور در این جهان با یک پدیده لا متناهی و زیبا روبرو گردیده که تا امروز و در اینده با حیرت ادامه می یابد. در قران یعنی خداوند "ج" خودش فرموده است که:" هُوَ الْأَوَّلُ وَ الاَخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِکلُِّ شىَْءٍ عَلِیمٌ" . بند اول آن به وضاحت با منطق قوی ازلی بودن "وجود" را اظهار می دارد. که از نگاه علم امروز هم غیر این ممکن نیست که "وجود" وجود می داشت. یعنی بوده نه اینکه به وجود آمده باشد، زیرا چیزی از عدم به وجود امده نمی تواند. اینکه به چی شکل بوده موضوع دوم و فرعی است. ما بالای اصل بحث می کنیم. یعنی وجود عدم شده نمی تواند، اما ماهیات وجود یعنی موجودات مانند انسان، درخت و غیره عدم می گردند، اما وجود ما وجود ابدی دارد یعنی ما چی در ظاهر هستی باشیم و چه نباشیم در واجب الوجود از ازل تا ابد بوده و هستیم. در بند دوم خداوند "ج" به وضاعت از خود یعنی ظاهر وجود اطلاع می دهد. شما بر علاوه عظمت و زیبایی زمین ، شبها بیرون شده و این عظمت ستاره گان را در این فضای لا متناهی تاریک نگاه نمایید، یعنی به اصطلاح عارفان ، چهره و ظاهر معشوق را نگاه نمایید، چنانچه خداوند "ج" فرموده است که در عقب این قدرت ظاهرش ، قدرت باطن این ظاهر نهفته است، یعنی خداوند "ج" ظاهر و باطن همه چیز و هستی است. بشر که از "وجود" خودش به حیث "موجود" "وجود" از خالق هستی در جریان تکامل خود بحث نموده، در حقیقت با در نظر داشت پیدایش وی از خاک، از خالق هستی بحث نموده است. ادیان به کمک باطن هستی که در انسان یعنی عالم صغیر وجود دارد ، به پیشرفت فکری خود ادامه داده و انهم در اصل برای صلح و اخلاق اجتماعی. قسمیکه بنده مطالعه نموده ام، اکثر علمای علوم مختلفه مردمان عقیده مند بوده اند، و غیر اینهم نا ممکن است. در حقیقت ما همه عقیده مند هستیم اما در اثر نبود دانش کافی انرا نمی شناسیم و از ان خرافات و تشنج درست نموده ایم. انسان نمونه عالم کبیر است. یعنی از خاک و هستی ظاهر انسان و دیگر موجودات هستی پیدا شده یعنی کوچک نمونه بزرگ است. در این فلسفه کوچکترین شک از نگاه علم امروز نمی توان نمود و این همان چیزی است که ادیان هم انرا به شکلی دیگری افاده نموده، اما در اثر عدم دانش کافی در جریان تکامل تا حدودی به خرافات تمایل نشان داده که منجر به فهم ناقص از خالق هستی گردیده است. یعنی بنام خدا افکار خود را خدا ساخته اند و این مشکل را با دانش بایست بر طرف نمود، زیرا ضرر ان به همه می رسد مخصواصاٌ به خود خدایان پلاستکی در زمین. 2-"از تفصیل و تشریح بیشتر در مورد جمله کاپی شده از شما که در بالا این سطور درج است. معمولا اولین احساس برداشت درست را انعکاس میدهد," به نظر بنده بشر کنون در یک مرحله اساسی رسیده که باید مخصوصاٌ در عرصه اخلاق یک تحول صورت بگیرد. به نظر بنده فرهنگ غنی اسلام همچو نیروی عظیم ادبی را در اختیار دارد که انرا با کمال آرامش با فرهنگ غنی عیسویت می تواند عملی نماید، در غیر آن موقع به کسانی زیاتر مساعد می گردد که از اسلام درک غلط نموده اند و انرا به طرف خرافات خطرناک سوق داده اند. مخصوصاٌ کشور ما در شرایط فعلی باید این فرهنگ را با همکاری جامعه خود انکشاف بدهد. در قران بار ها تاکید به حقانیت عیسویت هم گردیده است. هر گاه کمی واضع تر موضوع را افاده نماییم در کشورهای مانند چین، جاپان و غیره که مردمان خود را خدمات مختلفه اجتماعی می دهند و برای کشور های ما هم مصد ر خدمت می گردند و در ارامش و خوبی و صلح زندگی می کنند همه به یک شکلی مسلمان هستند ، بدون اینکه دین اسلام را دارا باشند. ما باید از مرحله کافر و مسلمان عبور کنیم. کسی خوبی نمود مسلمان است بدی نمود کافر. اینقدر ساده است و انرا توسط قوانین معقول و منطقی باید نظم داد. اسلام پر از قوانین خوب است، که باید از نو کشف گردد توسط همه ما. دین اسلام و ادیان برای همه بشر فرستاده شده که از اخلاق ان استفاده نماید.
3-" شما نام خدا خوب, خلص و پخته گفتید: " حتماٌ پخته هستید که پخته را شناختید اما باید سوخت و نیست شد تا فهمید که بسیار پخته ها هنوز خام هستند که قدرت نزد شان است و نمی دانند چطور این غذای و فکر پخته را در دهن مردمان گرسنه جهان نمایند. تشکر از این تاج یاقوت و زمرد و آلماس تان. به نظر بنده هر کس قادر به شناخت خداوند "ج" اصلی، نه اعتقادی شده بتواند ، تمام عالم را نصیب شده است. تا کنون بشر راه دیگری غیر از اعتقاد کور کورانه به خداوند "ج" در اثر نیود معلومات های کافی راه دیگری نداشته. امروز بایست اعتقاد به صورت درست ان تعلیم داده شود و بنده فکر می کنم از طریق همین تخنالوژی های جدید این حالت تغیر می نماید. خداوند علم است نه جعل. خداوند دانا است نه نادان. همه اینها در کتاب مقدس ما امده است. خداوند شنوا است و بیننده است نه کر و کور. زمانی مخلوق خداوند نا راض باشد خداوند همه چیز را می داند.
4-"در ادیان سماوی, قدرت اقتصادی وارثین اولی ان, تا حدی است که تامین مالی دو طرف جنگ را میتوانند عهده دار ولی هنوز هم ثروتمندترین خانواده روی زمین باقی بماند. " به نظر بنده ما باید به متفکران دینی که پایه های تاریخ و فرهنگ ما هستند غرض صلح اجتماعی ارج بگذاریم. این ثروت وارثین اول هم در بانک ها فکر می کنم اقتصاد جهان را در چرخش نگاه می دارند. هیچ کس قادر به خوردن این ثروت شده نمی تواند و قبل از خوردن تمام این ثروت وفات می نمایند، اما ثروت در بانگها و غیره جا ها وفات نمی نماید و نفع ان به دیگران هم می رسد. باید با دید وسیح جهان را دید، زیرا غیر این مشکلات خلق می نماید.
5-"در دومی ان فقط با بازنگری عهد قدیم کتاب مقدس به جدید, صلاحیت مدیریت ان رهبریت پیشرفت اجتماعی و قدرت اقتصادی را از ان خود ساخته است." چنانچه در بالا تذکر رفت این دومی هم در این انکشاف شریک بوده است ، تا اینکه چنین رنسانس به وجود امد که ویلیام دورنت امریکایی همه انرا مفصل در کتاب"تاریخ تمدن" اضافه از یازده جلد خود تشریح نموده است . بلی به دنباله کتاب عهد قدیم ، تفکرت جالب دیگری، کتاب جدید را با افکار جدید انتشار داد و این پیشرفت در نهایت هم به کمک متفکرین کتاب سومی در شقوق مختلف علمی مانند طب و غیره صورت گرفته، کمک نمود. علم و تفکر در تمام شقوق مربوط همه بشر می گردد. شما در انجا یک فکر خوب و به نفع بنده می نمایید در حقیقت همان فکر را بنده نموده ام، اما شما در فکر تان رسیده و انرا در اختیار بنده می گذارید. 6-"در سومی تصادفا فقط در مرکزیت مدیریت آنجا بودن, با دومین سرمایه دار ترین فامیل دنیا طرف هستید." فکر نمی نمایم که به اندازه سرمایه بنده سرمایه داشته باشند، بدون اینکه سرمایه داشته باشم هر جا بروم سرمایه بنده است. آفتاب و زمین سرمایه بنده است. این موضوع تعلق به دید انسان دارد که حریص باشد و یا راضی و قانع. 7-"گسترش چنین عیش و نوش در جغرافیا خاص مانند افغانستان, یک اقلیت غیر بومی را که تعداد عددی ناچیزشان حتی در الگورتم محاسبات نفوس نمی گنجند همیشه در سطح بالا اقتصادی تعلیمی و پرستیج اجتماعی قرار داده در انجا اغا- بادار- صاحبان اند." هر کس تلاش می کند برای خود یک راه عاید پیدا نماید. حتماٌ در پهلوی انها دیگران هم می خورند. 8-"ایا بهتر از چنین به گفته شما " بی اتفاقی" برخورد اجتماعی به اصطلاح همیشه بهار کم داد و زیاد گرفت سراغ دارید?" بیل گیت امریکایی. چی نیرنگ است سامان تماشا خانهء هستی مژه بر خویش واکردم جهانی گشت حیرانت
بیدل
|
|
ع واحد حيدرى | 24.10.2024 | سدني استراليا | |
چند سخنی با خانم ملالی موسی،
اول باید خدمت این خواهر یا مادر عرض شود که همانطور که داکتر صاحب کاظم سالها قبل، این خانم را درست تشخیص داده بود و فرموده بود که ركورد ایشان در دهه دموکراسی و سلطنت بند شده است، این گفته کاملاً به جا بوده است. اگر باور ندارید، به صفحه اول استقلال افغانستان آنلاین مراجعه کنید و حکایات انگلیس را مشاهده کنید که بهصورت دائمی در صفحه اول دیده میشود.
موضوعات تکراری گذشته و جملات تکراری، غیر از اینکه تحقیقی باشند، دیگر خستهکننده شده است. از آن زمان، نیم قرن و یا نزدیک به یک قرن گذشته است. انسانها تغییر نمودهاند و این تغییر شامل حال همهی ما نیز میشود. داکتر شرق بیش از صد سال عمر دارد. شاید آن شناختی که اینجانب از محترم داکتر صاحب شرق دارم، ایشان نداشته باشند.
این دنیا تنها سیاه و سفید نیست، بلکه پر از رنگهاست. جناب قیس کبیر بهدرستی فرموده که حق هر انسان است که بیگناه تلقی شود، مگر اینکه محکمه حکم جرم وی را ثابت کند (Presumption of Innocence).
در این شکی نیست که حقوق مرد و زن باید برابر باشد، اما در جامعهی افغانی بهخصوص و حتی در جوامع پیشرفته، یک فاصله و حدود بین مرد و زن موجود است که متاسفانه درک آن برای خانم موسي مشكل شده است.
از این خواهر و مادر خواهش و تمنا دارم که دیگران را احترام بگذارد و استفاده از کلمات زشت ، جر و بحثهای بیفایده جلوگیری نماید، تا خدا نخواسته کسی پیدا نشود که به این خواهر و مادر ما توهین وارد کند. تمام خانمهای افغان عزت ما هستند، تا زمانی که حدود تعیینشده را رعایت کنند. ختم بحث با این خانم.
|
|
زمری کاسی | 24.10.2024 | چین | |
عشقری آ ن شور بازارت چه شد غرفۀ خالی ز نصوارت چه شد آن دیارشور و شوق و شعر و عشق قمری شاخ سپیدارت چه شد نی “غلام شوده “ماند و نی “چجو” خواجه ساعت ساز سرکارت چه شد نی جمالی ماند و نی شایق ترا هم نشین نغز گفتارت چه شد چوک وچارسوق و چته از یاد رفت “هفت شهر عشق” وعطارت چه شد صحبدم صد آ فتاب زنده گرد سر نهاده زیر دیوارت چه شد ماه پیشانی گگ و کاکل زری سروقد ، کبک رفتارت چه شد در زمین هم “لنگر” دیگر مجوی آ ن عزیز یار و عیارت چه شد کا که های چوک و شور بازار کو بالکه های رند و چوتارت چه شد تا به پای خوبرویان افگنی حالیا! ای شیخ دستارت چه شد کوچه های پیچ در پیچت کجاست خانه های چار در چارت چه شد از اچکزایی گذر، تا تخته پل مسگر و زرکوب سیمسارت چه شد زان جوانمردان نشان پا نماند حیدری، شاهینپیزارت چه شد قاسم استادخراباتت خموش چنگ و شهنایی و سه تارت چه شد چوب بازان پهلوانانت کجاست کله پزها و سماوارت چه شد تپۀ بی ننگ ها، یادش بخیر مهره و کچکول و چلتارت چه شد خانقا بر جای و درویشان خراب صوفی صافی ز زنگارت چه شد آ ن قلندر های آ تشخوار کو ساده رویان دل ازارت چه شد عشقری جوشی نمودم نیم خام یا سخی جان، شهر و بازارت چه شد روح ملکوتی عشقری صاحب شاد
|
|
دوکتور غروال | 23.10.2024 | ویانا | |
دی قادیانیو پنجابیو غلامو چړیانو نه یوازی اسلام مقدس دین ته ستر ضرر رسولۍ دی بلکه د با غروره او ننګیالیو پښتنو نامداره تاریخ ئی هم چټلی ته برابر کړۍ دی دا بی همته قادیانی چړیان د پنجابیانو قادیانیو ملایانو له خوا د امریکا په ډالرو تربیه شوی دی دوی نه مسلمانان دی او نه پښتانه دا خبیثان د امریکا ستر جاسوس او د افغان ملت ستر دوښمن خلیلزاد د دوحی نام تر شعار لاندی دوباره د افغان ملت په اوږو سپاره کړۍ شول او نورو چور کوونکیو . غلو غلامانو د غلیسی امریکا په امر په اتفاق سره افغانستان قادیانیو پنجابیو تربیه شوو چړیانو ته تسلیم کړ او اوس غلیسه امریکا په درواغو د خپلو غلامو چړیانو سره ساختګی مخالفت شروع کړۍ دی ولو چی غلیسه امریکا مسلسل دی چړیانو ته په ملیانونه ډالرونه ورلیږی او همدارنګه د داسی ساختګی مخالفت چیغی اوس د انګلیس چوچه پنجابی پاکستان هم شروع کړی دی ، افغان ملت د مختلفو قومونو څخه تشکیل او دی غیرتی قومونو د افغانستان په تاریخ کښی د اجنبیانو یرغلونو مقابل کښی په اتفاق سره جنګیدلی او اجنبیان ئی سره ددوی غلامانو له افغانستان څخه شړلی دی او څه موده وړاندی د قادیانیو تربیه شو چړیانو تخریبکاری پر ضد د افغانستان په مختلفو برخو کښی محتاطانه فعالیتونه شروع شوی دی او ددی امید موجود دی چی ددی ملی شخصیتونو هلو ځلو څخه به دا نور تښتیدلی غله او د اجنبیانو غلامان سوء استفاده ونکړۍ شی !!!!!
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 23.10.2024 | USA | |
To our biggest bigot's fascist of all time, that spread the disease of hatred among people. Please pay attention to the map above. It shows the expansion of Arabic language during 540 and then again in 2022. Most of Africa including ancient Egypt unique culture and languages are eliminated completely. Now please look at the map again, the same language expansion did not have much of a success towards the Northeast in which blocked mainly by Persians and Turks. Therefore, instead of constantly belittling other human groups, be reminded that in absence of Farsi/Dari being so strong language and standing tall in the front line, other languages within the neighborhood will not survive. WHEN THE LANGUAGE IS GONE, GROUP IDENTY WILL BE DIFFINATELY DIMINISHED! Since your core asset centers around language, please pay your dues, and thank them deeply for what you have instead of belittling.
|
|
زمری کاسی | 23.10.2024 | چین | |
|
|
محمد داؤد مومند | 22.10.2024 | متحده ایالات | |
شخصیت حق بین و فرزانه، الله محمد خان گرامی!
طبق معمول بعد از عرض سلام و تمنیات نیک.
تبصرۀ نسبتاً مطول و حاوی مطالب و نکات بحث بر انگیز آن اخوی گرامی را به ارتباط عرایضم خدمت دانشمند محترم و نویسندۀ توانا شاغلی فیصل محمدی صاحب، با دقت فراوان از نظر گذشتاندم.
من همواره به تبصره ها و نظریات آن عزیز گرامی ارج فراوان قائلم، ولو تبصره های مو شگافانه شما، در تردید نظریات این قلم تحریر شده باشد و دلیل اساسی آن اعتقاد بر وجدان پاک انسانی و اسلامی شماست که از هرگونه شائبه و خبث باطن و حس کاذب انتقام جویی و وساوس شیطانی و دسایس فارسیستی و تدلیس و تلبس و تفتین و منافقت و حرمزادگی مصفی و مبراست.
لذا میگویم خوشا به حال تان و شادباش به روح و روان پدر و مادری پاک سرشت و پاک نهادی که فرزندی به پاکی وجدان و صفایی روح و روان مانند شما را به جامعه تقدیم نموده است.
هموطن روشن ضمیر الله محمد خان گرامی!
این قلم از ابراز نظر و تحلیل مطالب مندرج تبصرۀ تان اجتناب میورزم، و ترجیح میدهم در صورتیکه خواسته باشند شاغلی محترم حسیب الله خان که مبصری هستند چیره دست و نکته دان و نکته سنج و شاغلی محترم شیر ساپی صاحب که نویسندۀ توانا و دانشمندی کثیر البعاد اند و جناب شما تاریخچۀ مقالۀ شان را در مورد تخلیق و تشکل مبارزین سر به کف حماس، تیوری بدون کدام اساس تلقی فرموده اید، غرض مستند ساختن داعیۀ شان، توضیحاتی ارائه دارند.
در قسمت اخیر این معروضه و حسن ختام، خاطرۀ به خاطرم خطور کرد که مربوط ایام جوانی و شاگردی در لیسۀ حبیبیه بود بدین عبارت که میان استاد پزواک و استاد خلیلی تعاطی ارادت به زبان نظم صورت پذیرفت و یکی از ایشان برای ختم تداوم این تعاطی ارادت نوشت:
نشاید بیش از این دنبال گردد
سخن های سخنور با سخنور
با عرض حرمت و آرزومندی تراوش های طلایی بیشتر قلمی تان
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 22.10.2024 | USA | |
الله محمد ".....به نظر بنده بی اتفاقی در تمام کره زمین همیشه وجود داشته و همین بی اتفاقی بوده که باعث بروز ادیان اسمانی و زمینی شده است...... ".
تشکر محترم الله محمد, از تفصیل و تشریح بیشتر در مورد جمله کاپی شده از شما که در بالا این سطور درج است. معمولا اولین احساس برداشت درست را انعکاس میدهد, که شما نام خدا خوب, خلص و پخته گفتید: در ادیان سماوی, قدرت اقتصادی وارثین اولی ان, تا حدی است که تامین مالی دو طرف جنگ را میتوانند عهده دار ولی هنوز هم ثروتمندترین خانواده روی زمین باقی بماند. در دومی ان فقط با بازنگری عهد قدیم کتاب مقدس به جدید, صلاحیت مدیریت ان رهبریت پیشرفت اجتماعی و قدرت اقتصادی را از ان خود ساخته است. در سومی تصادفا فقط در مرکزیت مدیریت آنجا بودن, با دومین سرمایه دار ترین فامیل دنیا طرف هستید. گسترش چنین عیش و نوش در جغرافیا خاص مانند افغانستان, یک اقلیت غیر بومی را که تعداد عددی ناچیزشان حتی در الگورتم محاسبات نفوس نمی گنجند همیشه در سطح بالا اقتصادی تعلیمی و پرستیج اجتماعی قرار داده در انجا اغا- بادار- صاحبان اند. ایا بهتر از چنین به گفته شما " بی اتفاقی" برخورد اجتماعی به اصطلاح همیشه بهار کم داد و زیاد گرفت سراغ دارید?
|
|
الله محمد | 21.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم مومند صاحب گرامی و عزیز! سلام و احترامات بنده برایتان تقدیم است. از بارگاه ایزد متعال صحت و سلامتی برایتان آرزومندم . "مکثی بر مضمون استاد فیصل محمدی صاحب!" شما از مطالعه بنده گذشت. 1-"مشکل بنیادی به رسمیت شناختن امارت اسلامی و عمدتاً و در رأس اضلاع متحده امریکا، سیاسی است، نه حقوقی."
به نظر بنده موضوع حقوقی است که موضوع را سیاسی می سازد. مثلاٌ بسته بودن مکاتب بروی دختران بعد از صنف ششم یک مسله حقوقی است و اسلامی است، که فکر نمی کنم مردم امریکا انرا کار درست بدانند. یعنی از حقوق به سیاست موضوع ترقی نموده.
2-"اگر امرور امارت اسلامی طالبان حاضر شوند که بگرام را به حیث پایگاه نظامی در اختیار دولت اضلاع متحده قرار بدهند، اضلاع متحده امارت اسلامی را همان روز به رسمیت خواهد شناخت، "
به صورت قطع همچو چیز را اضلاع متحده امریکا نباید بخواهد، یعنی نباید خود را دو باره در عرصه سیاست بین المللی با روسیه، چین، ایران و غیره مواجع ساخته و از طرف دیگر هم امارات اسلامی افغانستان با این حرکت در چندین جعبه بازنده می گردند، منجمله اینکه همیشه گفته اند با لباس نظامی امریکا را قبول ندارند. ضمناٌ همین اکنون ضرورت اصلاٌ به همچو چیزی وجود ندارد. مشکل شناخت حکومت امارات اسلامی افغانستان سیاست داخلی در چند موضوع عمده تعلیم و تربیوی، امور زنان و سخت گیری ها بی موجب دیگر بالای مردم می باشد. یعنی در واقعیت امارات اسلامی افغانستان مردم خود را به رسمیت نمی شناسد تا به کمک انها در داخل و خارج در سطح بالا به یک شناخت جهانی معقول برسند. علت عمده آن نبود دید وسیع در شرایط فعلی جهان و گذشته تاریخ معاصر کشور از نگاه روانشناسی سیاسی و اجتماعی می باشد.
3-"مگر مجاهدین حماس از طرف دولت اسراییل در برابر سازمان الفتح خلق، تمویل و تجهیز نشد؟"
این تیوری را برای بار اول در یک مقاله محترم ساپی خواندم ، که بدون کدام اساس انرا در میدان انداخته اند و نخواستم بالای آن بحث نمایم. بنده در اثر مطالعات که در زمینه نموده ام، اختلاف گروه حماس با دیگر رهبران فلسطین در ارتباط بر خورد مسالمت امیز و مسلح بوده است. هدف حماس از بین بردن اسراییل بوده در حالیکه سازمان ذکر شده شما /الفتح منطقی تر و معقول تر فکر نموده بودند. مشکل اساسی فلسطین در بین خود فلسطینی ها است. هر گاه انها متحدانه در ساحات تحت کنترول شان کمک های بین المللی را غرض انکشاف جامعه فلسطین به صورت معقول به مصرف می رسانیدن و سطح علمی و اقتصادی فلسطین را در حد بالا می اوردند که به صورت معقول بالای موضوعات طرف اختلاف با اسراییل بحث می نمودند، این حالت امروز را پیدا نمی نمود که عمدتاٌ سیاست غیر منطقی و غیر معقول ایران را در قبال اسراییل، فلسطینی ها بازی نمایند. ایران مرتکب اشتباه بسیار بزرگ در منطقه گردیده که دیده شود به کجا انکشاف خواهد نمود. ایران بنام اسلام منابع مالی کشور خود را بی جهت به مصرف رسانیده و منطقه را بی موجب به تشنجات کشانیده است. حماس و ایران به درجه اول مسول خرابی در منطقه هستند. مصر یعنی مرحوم انور السادات قدم بزرگ اولیه را با شناخت اسراییل گذاشت. به تعقیب ان در پیمان اسلو بین اسراییل و سازمان آزادیبخش فلسطین در سال 1993 خط سیر حل منازعات دو طرف اساس گذاری گردید و در واشنگتن بین مرحومین عرفات و بیگن و داکتر کلنتون ریس جمهور امریکا توافقنامه اسلو به امضا رسید. عوض اینکه بالای همچو پروژه مهم/اسلو همهء فلسطینی ها با هم متحدانه کار می نمودند، حماس به تحریک ایران یعنی اعتقاد به جنگ مسلحانه غرض محو اسراییل حرکت داده شد، و نگذاشتن که توافق نامه اسلو با تغیرات شکل دایمی را به خود بگیرد. در توافق نامه اسلو فلسطین مانند مصر اسراییل را به رسمیت شناخت و استفاده از اسلحه در برابر اسراییل را راه حل ندانست. پروژه هفتم اکتوبر با تمام وحشت ان حتماٌ توسط ایران هم طرح ریزی گردیده بود. حکومت ایران انقدر که خود را قوی احساس می نماید با حمایت روسیه اشتباه فکر می نماید. 4-" حکومت اضلاع متحده و جهان غرب با قوت و شدت تمام هم از نظر سیاسی و هم مالی و هم نظامی در حمایت حکومت فاشیستی نتنیاهو قرار دارد." سیاست بین المللی اینرا ایجاب می نماید. تا جاییکه بنده موضوع را تعقیب می نمایم چین و دیگر قدرت های اقتصادی و سیاسی جهان هم در برابر امریکا و غرب خاموش هستند، یعنی انها هم اصل موضوع را می دانند. فلسطین را ایران زیر پای اسراییل انداخت. نمی دانم شما تورات را مطالعه نموده اید و یا خیر، که با مطالعه عمیق ان متوجه خواهی شد که ریشهای اصلی موضوع به کجا می رسد. 5-" کجاست وجدان بشری و انسانی دیمکرات ها و جمهوری خواهان در سراسر اضلاع متحده و کذا تمام دنیای متمدن غربی، که بر این کشتار و قتل عام و تجاوز و تخریب و نسل کشی، اشک تمساحی یریزند؟ " چین، هند و تقریباٌ تمام جهان مانند جاپان و غیره هم کاری تا کنون نه نموده اند. 6-"مگر گروه های جهادی به شمول طالبان در پشاور از طرف دولت اضلاع متحده خلق و تجهیز و بر اریکۀ قدرت در افغانستان نشانده نشد؟" به نظر بنده هر انکشاف دلیل خاص خود را دارد ، که باید جداگانه بررسی گردد. در اثر تحولات سیاسی داخلی، افغانستان به طرف بلاک وارسا رفته و در اثر جنگ سرد موقع برای غرب مساعد شد ، بنام اسلام شوروی را از پا در آورد. بعد آن به همه معلوم است که چی شد. افغانستان در دندانه چرخ بزرگ سیاست جهانی بین اسلام، غرب و شرق تکه تکه و خسته ساخته شد. امریکا ، غرب و چین و غیره در رقابتهای بزرگ اقتصادی غرض چرخانیدن ماشین های اقتصادی شان مجبور به چنین سیاست هستند، اینجا موضوع کشور های مطرح نیست بلکه سیستم اقتصادی جهان مطرح است که همه داخل ان بوده و رول خود را باید بازی نموده بتوانند که نتوانستند خمیر می گردند. یعنی سیستم این را تقاضا می کند که هر گاه این سیستم بر هم بخورد جنگ شکل بسیار بزرگتر را به خود می گیرد و فعلاٌ کاملاٌ تحت کنترول است. برای سیستم اکراین و لبنان و غیره یک تق و توک عادی است که زمانی دو باره ارام می گردد بعد از تخریب و فروش اسلحه و غیره. البته بنده فقط خواستم نظر خود را در زمینه بدهم و نظر شما محترم مسلم که درست است. بنده زیاتر به علت ها بحث نمودم اما شما به واقعیت های که در گذر است. یعنی بحث اضافی لزوم ندارد. واماندگی از شش جهت آغوش گشودست راهی که به جایی نرسد از همه جا پرس بیدل
|
|
زمری کاسی | 21.10.2024 | چین | |
|
|
دوکتور غروال | 21.10.2024 | ویانا | |
بلی په افسوس سره باید وویل شی چی د اریانا ویب سایت کښی د فاشیستانو او کمونیستانو نوشته کوونکیو تعداد ورځ په ورځ زیاتیږی او تاسی ددی خائینینو هره چټله نوشته مکمله نشروۍ او نورو نشریو کښی محدودیت راولۍ ، خوښنه د تاسو داسی صداقت څخه !
|
|
حسیب الله | 21.10.2024 | آلمان | |
سلام، متاسفانه، د ښاغلی محترم ډاکټر صاحب غروال تخلص د ټایپی غلطی له امله غلط لیکل شوی دی. زه د دې غلطۍ لپاره بخښنه غواړم.
په احترام حسیب الله |
|
دوکتور غروال | 20.10.2024 | ویانا | |
د ما تخلص غروال دی او نه غربال !
|
|
محمد داؤد مومند | 20.10.2024 | متحده ایالات | |
مکثی بر مضمون استاد فیصل محمدی صاحب!
همین اکنون مضمون عالمانه، فاضلانه، معلوماتی و مستند جناب فیصل محمدی را در ویب وزین ما، یعنی آریانا افغانستان مطالعه نمودم،
محتیویات این مضمون به حدی و معیاری برایم پوهنتونی و آموختنی بود، که به نظر من این مقاله باید به حیث یک چپتر درسی در پوهنځی حقوق و علوم سیاسی پوهنتون کابل به دست محصلان قرار گیرد، با مطالعۀ سطور و پاراگراف های این مقاله چنان فکر میکردم که گویا کتاب (میثاق اجتماعی رو سو) در دستم قرار دارد.
علاوه از غناء محتویات، این مقاله از سلاست و روانی زبان خالص و پاک و پاکیزۀ دری به شکل معیاری آن برخوردار است، زیرا در سراسر مقاله یک کلمه و یک اصطلاح ایرانی را مانند ویژه، واژه، واکنش، گفتمان، چالش و امثال آن را که اکثریت قلم بدستان ما بدان نشخوار میزنند، در آن نیافتم.
به نظر این کمسواد تفاوت میان زبان ایران که آن را فارسی دانند و زبان دری، دری زبانان افغانستان درین است که ما در زبان دری خود اصطلاحات مصطلح در ایران را نداریم.
اگر به حضور استاد فیصل محمدی گستاخی نشود من با انتخاب عنوان مقاله به دو لحاظ موافقت ندارم.
یکی اینکه تذکر جمله گروه طالبان در عنوان مقاله، مفهوم مقاله را که از وسعت فراوانی برخوردار است محدود میسازد.
ثنانیاً اینکه نباید امارت اسلامی طالبان را که از سه سال به ایتطرف جغرافۀ کشور را صد در صد در ید اختیار دارد، گروه قلمداد نمود، زیرا امارت اسلامی در کشور حکومت و حاکمیت را در دست دارد. مخالفین و معاندین امارت اسلامی که همان بقایای فاسد و مفسد جهادی و فراری اند و بعد از سه سال اکنون قوله های حکومت در تبعید را میکشند، حتی یک ولسوالی را در سراسر افغانستان در اختیار ندارند.
مشکل بنیادی به رسمیت شناختن امارت اسلامی و عمدتاً و در رأس اضلاع متحده امریکا، سیاسی است، نه حقوقی.
اگر امرور امارت اسلامی طالبان حاضر شوند که بگرام را به حیث پایگاه نظامی در اختیار دولت اضلاع متحده قرار بدهند، اضلاع متحده امارت اسلامی را همان روز به رسمیت خواهد شناخت، دفاع از حقوق بشری توسط اضلاع متحده ، دروغی بیش چیز دیگری نیست. بهترین مثال هم فاجعۀ بشری است که همین اکنون از طرف دولت تروریستی اسرائیل در غزه و تمام مناطق فلسطینی که حکومت براینام عباس در آن وجود دارد و کذا لبنان، جریان دارد و حکومت اضلاع متحده و جهان غرب با قوت و شدت تمام هم از نظر سیاسی و هم مالی و هم نظامی در حمایت حکومت فاشیستی نتنیاهو قرار دارد. این جنوسایت و قتل عام و کشتار و تباهی به اصطلاح یک هم وطن در قرن بیست ویک جریان دارد. همین اکنون قتل عام اطفال، بالغ بر هفده هزار از شکم مادر شهید گرفته تا سن شیر خوارگی و سن قانونی به صورت هیتلری جریان دارد.
کجاست وجدان بشری و انسانی دیمکرات ها و جمهوری خواهان در سراسر اضلاع متحده و کذا تمام دنیای متمدن غربی، که بر این کشتار و قتل عام و تجاوز و تخریب و نسل کشی، اشک تمساحی یریزند؟
چند ی قبل چند هموطن هزاره در افغانستان توسط داعش به صورت فجیع و ظالمانه قتل رسید، عکس العمل جهانی در مورد چنان تلقی میشد که دنیا به آخرت رسیده باشد. مگر خالق گروپ های تروریستی مانند داعش در جهان غیر از دستگاهای استخباراتی اضلاع متحده و کشور های غربی و اسراییل کسی دیگری شده میتواند؟
مگر مجاهدین حماس از طرف دولت اسراییل در برابر سازمان الفتح خلق، تمویل و تجهیز نشد؟
مگر گروه های جهادی به شمول طالبان در پشاور از طرف دولت اضلاع متحده خلق و تجهیز و بر اریکۀ قدرت در افغانستان نشانده نشد؟
مگر این گروه های تروریستی از طررف دولت اضلاه متحده به نام (فریدم فایترز) مسماء نگردید؟
مگر لچ مرغانی مانند ربانی و اخوند یونس خالص در قصر سفید از طرف رونالد ریگن پذیرایی نگردید؟
مگر رژیم امارت اسلامی طالبان بدتر از رژیم های ببرک و امین و تره کی و ربانی و حکومات مستعمراتی در کابل است که تمام جهان ان ها را به رسمیت شناخت؟
مگر رژیم امارت اسلامی بد تر از رژیم های جنایتکار جنرال پنوچه و سوهارتوست که تمام جهان و در رإس اضلاع متحده آن را فوراً به رسمیت شناخت؟
گفته اند:
افتاب آمد دلیل آفتاب
با عرض امتنان و معذرت
|
|
الله محمد | 20.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم آقای محمدی صاحب ! بعد از عرض سلام و آرزوی صحت و سلامتی شما از بار گاه خداوند مهربان مقالهء " گروه طالبان و عملیه های به رسمیت شناسی" شما از مطالعه بنده گذشت که حسب اتی بالای آن یک تبصره کوتاه می نمایم: قبل از همه قابل تقدیر میدانم که تمام جوانب موضوع شناخت را به اساس فیصله های علمای حقوق عمومی بین الملل و یلا سیاست مدارن با تجربه تحت سوالیه، در سطح دولتها و سازمان های بین المللی سیاسی و یا مالی معقول و منطقی تشریح نموده اید. بدون داخل شدن بی لزوم به تمام محتویات مقاله، شما محترم غیر مستقیم در اخیر راه حل شناخت حکومت افغانستان را هم ارایه داشته اید با وجودیکه هدف شما بر عکس ان بوده است : 1-" گرچه مصلحت های سیاسی قدرت های بزرگ
موانع حقوقی قابل توجهی که سر راه پروسه به رسمیت شناسی چنین گروه ها قرار دارد ر ا تضعیف نموده " این مصحلت های سیاسی قدرت های بزرگ ، سیستم اداره فعلی جهان را به هر صورت ان که است، تا حدود زیاد نظم می دهندو افغانستان بایست با تغیرات نا چیز در سیاست داخلی کشور سیاست خارجی انرا در سطح بین المللی جاری ساخته که غیر این هم راه دیگر وجود ندارد. این تغیرات مسلم که در چوکات فرهنگ اسلامی ما در سطح بالا یکجا با آرامش جامعه صورت می گیرد ، که بالایش بایست تمام جوانب افغانی کار نمایند. همین مفاله شما در این راستا یک کار است و بنده پشنهاد می نمایم تا با این تبصره انرا به رهبری حکومت امارات اسلامی افغانستان برسانید، که هر تا کنون معلومات نداشته بوده باشند از آن مطلع گردند.
2-"و حیثت
چنین گرو های ضد ملی را تا سطح دولت ارتقا میبخشد " در مورد افغانستان فکر می کنم "ضد ملی" به ضد بعضی ارزشهای قبول شده در اسلام مانند تعلیم و تربیه زن و مرد و بعضی مسایل قابل حل اجتماعی افاده گردد بهتر خواهد بود . زیرا به نظر بنده ضد ملی تعریف وسیع دارد. شما محترم با نوشتن چنین مقاله راه حل هم باید پیشنهاد می نمو دید که نه نموده اید، اما با وجود آن بنده را قادر به این ساخته تا از نوشته شما همچو چیزی را استخراج نمایم.
3-"اما با ان هم امکان تحقق چنین واقعات خیلی کم است " نباید عقب همچو "امکانات" گشت، زیرا به تعقیب ان مشکلات دیگر خلق می نماید. مشکل افغانستان باید اساسی حل گردد، زیرا شرایط ان مساعد است که باید استفاده از ان صورت بگیرد. بنده از پارامتر های که داده می شود مانند نوشته شما به چنین نتیجه رسیده ام.
4-"در یکی
از این واقعات نادر قرار بود گروه طالبان طی یک مصلحت سیاسی به رسمیت شناخته شود" به نظر بنده در هر مصلحت سیاسی بدون رای مثبت طالبان راه حل غیر ممکن است و طالبان هیچگاه با گروه های که مردم افغانستان از نگاه اداره و غیره امتحان داده اند ، موقف خود را نمی توانند ضعیف نمایند.
5-"طوریکه لیبرلیست های بر
سر اقتدار در امریکا در همکاری با سوسیالیست های اروپایی بعد از کسب رضایت جمهوری اسالمی ایران و ممالک
حوزه ترک نژاد در رابطه به سهیم سازی جنایتکاران جنگی جهادی و یکتعداد از مهره های سوخته در بدنه امارت اسالمی چنین دولت را با همه سیاست های ضد افغانی و ضدی بشری اش ذریعه سازمان ملل به رسمیت بشناسند" در اینجا باید غور شد، که ایا اینکه شما این را درست نوشته اید و یا غیر. این مهره های سوخته کی است و دلیل این چی بوده که چنین ضعیف عمل نمایند. بنده همچو چیزی را تا کنون متوجه نشده ام. سوسیالست های اروپا کی بوده، ریس جمهور فراسه و یا صدر اعظم آلمان . امریکا چی لیبرالیست و چی غیر ان و اروپا میدان را باخته اند به تمام معنی. کارت برنده در دست حاکمان افغانستان است که شواهد نشان می دهد که احتمالاٌ روانشناسی سیاسی و اجتماعی در سطوح مختلف باعث بندشهای زیاد در جامعه گردیده است که باید کمک گردد و موضوع روشن گردد که در این صورت افغانستان بی اندازه شرایط ط عالی را پیدا نموده می تواند.
6-"اما
فکر میشود " این فکر درست بوده نمی تواند، زیرا اساس همچو شناخت اساسی نبوده.
7-"عدم توافق بخش از طالبان ؛ " به نظر بنده طالبان یک قدرت مرکزی دارند که انجا تمام اساسات وجود دارد که فقط انها می توانند گره های افغانستان را با افغانان مانند شما که همچو مقاله جالب را در ارتباط شنا خت کشور و بهتر شدن شرایط، بیرون داده اید. یعنی امارات اسلامی را متوجه ساخته اید که در سطح بین المللی افغانان نظر به بعضی مسایل داخلی می توانند در سطح بین لمللی اثر گذار در ساختن افکار غیر مفید باشند. این موضوع باید جدی گرفته شود.
8-"نتایج غیر قابل توقع جنگ شرق میانه برای سوسیالیست ها و لیبرالیست ها و
تضعیف چانس برنده شدن حزب بر سر اقتدار در امریکا باعث ناکامی این بروژه شد . "
اینها زحمت بی موجب کشیده اند هرگاه چیزی را که شما نوشته اید درست باشد. بنده از روز تولد همچو فکر برایتان مشوره می دادم که نتیجه نمی تواند داشته باشد.
به نظر بنده که نوشته شما این مفکوره را برایم خلق نمود، دولت امارات اسلامی افغانستان با همکاری متخصصین امور مختلفه افغانی در خارج و داخل کشور مفکوره های جدید را بحث نمایند و انها را با خود در سطوح مختلف به یک شکل عالی ان داخل مجلس نموده و یک قطعه بی اندازه جالب را که از نگاه های مختلف در روابط ملی و بین المللی منحیث استراتیژی ارایه می گردد، با اتفاق و اتحاد اداره بدارند. جامعه بین المللی را با بعضی اصلاحات لازمه در افغانستان می تواند قناعت داده تا همکاری شان جذب شده و باید هم شود. در کشور کار خلق می گردد، اقتصاد با این ذخایر که در زیر و سر زمین داریم قوی گردیده و از این طریق روز به روز مردم راضی شده، یک سیستم جالب اجتماعی در صلح و ارامش تحت یک حکومت به تمام معنی اسلامی و بی آزار که ارامی و صلح برای زن و مرد این کشور و دولت افغانستان به ارمغان بیاورد تا با بالا رفتن یک پته دیگر از حالت فعلی، خود را بیرون اورده و بسازیم و از زیر بار گفتار در میدا یا ها جهان هم بیرون گردیم. بی اندازه در کشور در سکتورهای اقتصادی و غیر اقتصادی کار وجود دارد که فقط با اتحاد و اعتماد ساخته شده می تواند و تنها حکومت فعلی اگر هم بخواهد به تنهایی انرا اجرا نماید، غیر ممکن است . با قوت های فکری جامعه افغانی باید انرا فعال بسازند.
پرتو خورشید جز در خاک نتوان یافتن
یک زمین و آسمان از اصل خود دوریم ما
|
|
زمری کاسی | 20.10.2024 | چین | |
کشف تکان دهنده در جنگل های آمازون! کشف اسکلت غول با درازترین گردن در جهان، مکاشفه ای که تاریخ را تغییر می دهد
|
|
محمد داؤد مومند | 19.10.2024 | متحده ایالات | |
فقدان شعور اعتقاد به اصالت فرهنگ ملی!
طبق معمول که روزانه یک دو بار برای دیدن محتویات مطبوعاتی به ویب سایت کلان افغان جرمن راجعه میکنم، چند دقیقه قبل ترجمۀ مضمونیکه به قلم بهادر اکمار تحریر یافته و شخصی به نام سید حسام مل آن را به زبان فارسی تحت عنوان (روسیه با ایران همسو میشود ..) ترجمه نموده از نظرم گذشت، طبق معمول سؤالی را در ذهنم مطرح کرد که چرا هموطنان ما مثل شادی یا بیزو و یا هم بوزینه، در تقلید اصطلاحات ایرانی، اصالت فرهنگی خود را فراموش میکنند؟
این آغا چندین بار اصطلاح مزخرف و مبتذل ایرانی « موشک» را ذر عوض راکت ترجمه نموده است، نمیدانم ایرانیان که به قول سعدی صاحبان علم و دانش اند، روی کدام منطق به عوض راکت نام موشک را برگزیده اند؟
نسبت و تناسب موشک با راکت قاره پیما چیست؟
اگر ایرانیان به جای موشک نام نهنگ قاره پیما را روی راکت میگذاشتند تا یک حدی از نظر بزرگی شباهتی میان راکت و نهنگ قاره پیما موجود میبود، ولی اینکه ایرانیان بر هر مدفوع ابداعی فرهنگی خود نشخوار میزنند، نوش جان شاد باد و به ما ارتباطی ندارد.
اما تراژیدی بزرگ درین است که بسیاری از اهل قلم ما، مانند شادی و بیزو در تقلید استعمال اصطلاحات ایرانی خود را عالم و دانشمند و مفتخر حس میکنند، که دلالت صریح بر فقر کلتوری و بی فرهنگی و کم نهادن ارزش های فرهنگی ماست.
از ماست که بر ماست
به قول شاعر
معرفت نیست درین قوم خدایا مددی ملیون افسوس
|
|
محمد داؤد مومند | 19.10.2024 | متحده ایالات | |
ګرانه وطنواله میوند صیب!
مجدد سلامونه او نیکی هیلی
ستاسی د نیوکو د توضیح نه مننه
لمړی په دی خورا خوښ یم چی دا ځل مو خپله لیکنه په ملتی افغانی پښتو ژبه چی په هیواد کی په قومی لحاظ د غوڅ اکثریت ژبه ده، کښلی ده، چی متأسفانه په هیواد کی ډیر لږ او د ګوتو د شمیر تاجک وطنوال پری پوهیږی. پدی اړه د هیواد په تاریخ کی غیر له امیر شیر علی خان نه، نور پښتون تباره زمام لرونکی مشران په خپله ملی ژبه نه پوهیدل او په دی برخه کی ګنګیان وه. د ستر احمد شاه بابا . سلام دی وی پرهغه (علیه السلام) د دوری نه نیولی د امیر شیر علی خان د دوری پوری ایرانی قزلباشانو، د دربار د منشیانو او میرزایانو وظیفه ځانته انحصار کړی وی. امیر شیر علی خان د داسی کلک ملی شعور خاوند او زعیم وه چی به دی اړوند زموږ به تاریخی مشرانو کی څاری نلری، دا یواځنۍ دوره وه چه د لمړی او آخری ځل دپاره زموږ د ستر ولس د اکثریت ژبه د دربار ژبه وګرزیده او په همدی دوره کی عسکری اصېلاحات لکه غونډ مشر، لیوا مشر او داسی نور په افغانی پښتو ژبه متداول او واړول شول.
زموږ د دری ژبی پوهان لکه سمندر غوریانی، علامه سلجوقی، استاد خلیلی، میر غلام محمد غبار، میر محمد صدیق فرهنګ، داکتر جاوید، داکتر یوسف خان، نور احمد اعتمادی، ابراهیم صفا، ګویا اعتمادی، داکتر سهیل، عثمان صدقی، او په لس ګونو نور پوهان په نورو خارجی زبو باندی تسلط درلودو خو به خبله ملتی ژبه کی مطلق بیسواده وه. سمندر غوریانی تقریباْ بنځه یا شپږ خارجی ژبی به علمی معیار زده وی خو ده به عمر کی افغانی ملی پښتو ژبه زده نکړه. نور احمد اعتمادی به کابل کی د ایکافی په کنفرانس کی په عربی ژبه وینا وکړه، ولی خپله ملی ژبه یی نه وه زده.
زما په اند دا دوه څرګند دلایل لری.
لمړی دلیل د دوی تعصب او پښتو ژبی ته په څبکه کتل دی.
دوهم دا چی دربار کی پښتو ژبه لیار نه درلوده،
میر غلام محمد غبار په ستر پښتون مشر، مومند بابا باندی د تعصب اتهام ولګاوه!!!!!!
مومند بابا ورته به ځواب کی وویل چی ؛غباره ته د یوه افغان پوه او عالم شخصیت به توګه باید په پشتو ژبه وپوهیږی، مخصوصا دا چی تا په فراه او کندهار پښتنی سیمو کی څلور کاله تیر کړی دی.
ولی زه حاضر تا ته د فارسی ژبی په ګرامر کی درس درکړم، بر سیره پر دی ما د خپل سیند کتاب تحاشی او تعلیقات به فارسی ژبه لیکلی دی، نو اوس وجداناْ ووایه چی متعصب زه یم یا ته؟
وطنواله ښاغلی میوند صیب!
واقعیت دا دی چی ما په عمر کی غیر له استاد خلیل معروفی نه، د دری ژبی بل جلیل القدر پوه و نه لید چی د پښتو ژبی سره همدردی او علاقه مندی ولری، دا ځکه چی استاد خلیل معروفی د کلک ملی وجدان خاوند دی.
ګرانه روکیه میوند صیب!
ژبی د تغییر او پر مختګ په حالت کی دی، دا احتمال شته چی سل کاله وروسته به زموږ په ژبو کی نور تغییرات هم راشی، تاسی محترم د نائب سالار او سپه سالار نومونه یاد کړی چی د غزنویانو د دوری نه په هیواد کی معمول وه او ولی دا اصطلاحات به پښتو ژبه واړول شول؟
ګرانه وروه! پخوا به ولسی جرګی ته شوری او مشرانو جرګی ته به مجلس اغیان ویل کیده، دی پخوانی نمومنو تغییر یو معقول ضرورت وه، خو که چیری :
ستاسی دا استدلال ومنل شی، نو ستاسی محترم د استدلال په موازاتو کی هغه ملی ضد ډلی، لکه د نظار شوری، د ارشد الشیاطین ربانی جمعیت د طاهر بدخشی ستمی ډلی د بچه سقو پلویان یا سقویان او تجزیه غوښتونکی او فارسیست ډلی هم ستاسی به څیر او د استدلال په موازاتو کی استدلال کوی او وایی چی د افغانستان تاریخی نوم خراسان او آریانا وه نو باید د افغانستان نوم باید او هرو مرو په خراسان بدل شی!!!!!!
ګرانه روکیه میوند صاحب!!
آیا ته هم ددی ملی افغانستانی ډلو سره هم عقیده چی باید د افغانستان نوم په خراسان بدل شی؟
ځکه ستاسی محترم د نائب سالار او سپه سالار د تاریخی نومونو په تداوم او ټینګار، د افغانستانیانو د مدعا سره سل په سلو کی په موازی ډول اټکلیږی؟
مګر داسی نه ده وطنواله؟
ستاسی او د افغانستانیانو د استدلال توپیر په څه کی دی؟ ګرانه وطنواله! زموږ د ژوند به دوره کی د پخوانی عسکری صاحب منصبانو نومونه لکه سبه سالار غازی لوی نادر خان، سپه سالار غازی شاه محمود خان، نائب سالار عبدالوکیل خان نورستانی، نائب سالار عبدالرحیم خان صافی، القاب په همدی بڼه پاتی وه او هیڅکله د دوی د نومنو سره د ستر جنرال او ډګر جنرال القاب او عناوین مل او استعمال نشول. دا خورا معقول کار وه چی د نن ورځ د نړیوال عسکری القابو په موازاتو کی زموږ په هیواد کی د نوی عسکری القابو ملی او فرنګی ترکیب لکه برید جنرال، تورن جنرال، دګر جنرال او ستر جنرال متداول شول. ایران د غزنویانو دوره د خبل تاریخ دوره بولی او غزنی خاوره هم د ایران د خاوری شرقی برخه بولی، نو ولی ایران دا تاریخی عسکری نومونه لکه نائب سالار او سبه سالار او داسی نور د خپلی فارسی ژبی به اصطلاحاتو کی ونه ساتل او پر خای یی د فرنګی عسکری ژبی اصطلاحات په فارسی یعنی ایرانی ژبه ترجمه او اړولی دی لکه جنرال یک ستاره، جنرال دو ستاره، جنرال سه ستاره او جنرال چهار ستاره،
دلته یو بل عرض هم ستاسی خدمت ته وکړم چی د القابو تغییر زموږ د یوه ملی حکومت او دولت په چوکاټ شوی دی. اما د ایران د ګوډاګی حکومتنوپه دوران کی ایرانی اصطلاحات لکه دانشګاه، دانشکده، واژه، ويژه، واکنش. موشک، باد بزن، ایرانی عسکری اصطلاحات لکه سرهنګ، ستاد، سپهبد او داسی نور ، د ایرانی فرهنګی تاراج په دوران کی تعمداْ او قصداْ متداخل او ترویج کړل شول.
بوریای خود به قالینش مده
بیدق خود را به فرزینش مده
د مناطقی ختم
مننه
|
|
عبدالباری جهانی | 19.10.2024 | ویرجینیا | |
محترم نورمحمدغفوی سلام و احترام بنده را بپذیرید، مضمون مغتنم و علمی شما را، که درباره حزب سیاسی و ایتلاف سیاسی نګاشته اید، خواندم. در ضمن تبصره بر مضمون علمی شما باید بنګارم که ساختن حزب و ایتلاف کار منورین و آدمهای تحصیلکرده میباشد. سوال بنده در زمینه این است که اګر این منورین و تحصیلکرده ها در غم کشور و مردم خود میبودند چرا در بیست سال به اصطلاح دیموکراسی امریکایی، در داخل کشور یک ایتلافی نساختند؟ باور کنید در خارج از کشور ازین حزب سازی و جبهه سازی هیچ چیزی « بورنموشه» باز هم خدا توفیق نصیبتان کند. زنده و سلامت باشید. با احترام.
|
|
وحید | 19.10.2024 | تورخم | |
با سلام و احترام به توجه بخش اخبار آریانا افغانستان مینویسم درین دو سه روز طرفداران و صفت گران طالب با الفاظ تند و قهر و غصه مینویسند که کسانیکه درمرز ایران هدف مرمی قرار گرفتند ۳۰۰ نبودند< کم بودند و به طعنه میگویند: زیاد نوشته ای یک ذره کم مینوشتی و تعداد کشته را هم ده ها نمی گیوید میگویند کم است تا حال ندانستیم که واقعیت ازچه قرار درین حادثه غمگین چند تن وطنداران ما شهید شدند ایا خبرنگار شما دقیق خفر دارد درینجا طالبان ما را سخت ملامت و مورد تهدید قرار داده هرکس اگر نامی از این خدثه بگیرد در خطر است هفته گذشته را نیز به ترس ولرز گذشتاندیم که طالب در جستجوی کسانی بودند که به جرگه منظور خوش امدید و خوشحالی میکردند درین هفته ازان هم درترس استیم که بخاطر چند تن شیهدی هموطن جزا نه بینیم حقیقت تعدادرا بنویسید اگر میدیا از واقعیت خبر نداری هیچ نشر نکند خبر ها را میدیا نشر میکند قهر و مجازات را ما می بینیم
|
|
الله محمد | 19.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم آقای آزر بیک!
با عرض سلام و آرزومندی سلامتی شما. بنده بعد از مرور نوشته قبلی ام عنوانی شما که به عجله تحریر گردیده بود، زیرا باید کاری دیگری را بعد آن انجام می دادم ، متوجه گردیدم که ممکن شما محترم جواب تان را به صورت درست گرفته نباشید. در ضمن فرصت دو باره خوانی و اصلاح هم نبود و قسمیکه متوجه شدم از موضوع اصلی هم بعضاٌ بیرون شده ام با وجودیکه با هم ارتباط داشت. سوال شما محترم فوق العاده جنبه علمی از دو نگاه یعنی علم ساینس و علم حکمت و یا هم فلسفه یعنی تفکر دارد. کنون کوشش می نمایم ، تا حد توان ادبی تفکرات خود را در زمینه در این فشرده دقیق نمایم:
1-"به نظر بنده بی اتفاقی در تمام کره زمین همیشه وجود داشته " انسان ها به دلایل و علاقمندی های مختلف و سطوح فکری و درک مختلف در جریان تکامل اجتماعی خود در جریان هزاران سال در تمام نقاط کره زمین با هم در موضوعات متفق بوده نمی توانستند و منطقی هم است و این بی اتفاقی و یا هم عدم اتفاق در موضوع خاص و حتی عام، باعث پیدایش تشنج و نتایج ان بوده است.
2-"و همین بی اتفاقی بوده که باعث بروز ادیان اسمانی و زمینی شده است...... "."
نتایج همین تشنجات بالایی باعث بروز ادیان چی اسمانی و چی زمین شده. انسان با وجودیکه در روی کره زمین زندگی می کند اما یک موجود اسمانی است، زیرا زمین اولاٌ در اسمان است و دوم هم اینکه انرژی افتاب که زمین از آن خود را تغذیه می نماید ، آسمانی است . پیدایش انسان از همین خاک بوده و همیشه در جریان تکامل فکری خود در تلاش درک اصل خود بوده و است. اصل هستی "ظاهر" " باطن هستی" یعنی خداوند پاک است. هر کس منکر خداوند باشد منکر خود است و این ممکن نیست. انانیکه منکر اند، وی را درک نه نموده اند و یا اینکه درست درک نه نموده و علت اکثریت تشنجات و بی اتفاقی های اجتماعی هستند که از نام خدا سو استفاده می نمایند بدون اینکه وی را درست شناخته باشند.
غرض حل بی اتفاقی در مسایل مختلف اجتماعی، بشر به اتکا به نیرو و قدرت اصلی هستی و زندگی، یعنی خالق این هستی ، قوانین غرض حل اختلافات عمده را در اجتماع جاری نموده که آهسته آهسته نظم اجتماعی صلح امیز را در زندگی روزمره تا حد ممکن بدون تشنج بار بیاورند. مثلاٌ ده فرمان که در لوحه حضرت موسی "ع" در زمانش برای اجتماع ابلاغ شده ، یعنی دروغ نگو، با پدرو مادر مهربان باش، قتل نه نما و غیره و غیره. البته قبل از حضرت موسی "ع" و بعد آن هم چنین بوده. همزمان در دیگر نقاط جهان هم انسان ها بدون اتکا به کدام نیروی آسمانی که خودش اتوماتیک اسمانی است، چنین قوانین اخلاقی را وضع نموده، مانند کنفوسیوس، بودا، زردشت و غیره. در حقیقت هر گاه واقعیت اصلی انسان را درست درک نماییم ، همه این قوانین اخلاقی اجتماعی، اسمانی می باشد و ارتباط به یک نیروی ما فوق انسانی دارد.
مولانا در این زمینه می گوید:
اصل این نور است که این نان نان شدست
فیض آن جانست کانجان جان شدست
مولانا عقده دارد و علمی و درست هم است که اندیشه ما همان نان است که به سلسله از نور افتاب سر چشمه می گیرد. در قران هم موضوع وسع تر و لا متناهی گفته شده که "الله نور السموات و الا رض" . باز نمودن این جمله و یا ایه تمام علوم را در خود نهفته دارد.
باز هم مولانا می فرماید:
عقل دیگر بخشش یزدان بود
چشمه آن در میان جان بود
این یزدان که مولانا می گوید به نظر بنده همین ظاهر هستی و زندگی است که باطن آن یزدان است. ما هم یک ظاهر و باطن داریم.
خلاصه اینکه پیدایش ادیان در اثر اختلافات که در اجتماعات مختلف کره زمین موجود بوده و است ، غرض تربیه اخلاقی و اجتماعی بروز نموده است ، چی اسمانی و چی هم غیر اسمانی. انسان در واقعیت ایت خداوند است، یعنی همه موجودات ایت وی هستند، اما چنین ایتی که ما به وی ضرورت داریم در جریان حیات کوتاه خود نه وی به ما.
3-"در توضیح مفهوم جمله فوق عقلم کار نداد تا انرا به معنوعیت و مرکزیت روح در ورای موجودیت ماده که شما چنین باور را قبلا انعکاس داده تکرارا می نوشتید, ارتباط دهم. " امید است حالا عقل تان قادر به درک ان گردد. این موضوع واقعاٌ باید از نگاه علوم ساینس بالایش تفکر صورت بگیرد و انرا بعد با امور روحی و اجتماعی بشر از نگاه روانشناسی ارتباط داد.
4-"توضیح بیشتر و یاهم ممکن تغیر دید شما, در در ارتباط به جمله کاپی شده بالا الهام بخش خواهد بود."
دید بنده غیر ممکن است تغیر نماید در این موضوع، زیرا دید علوم مختلف بشری همین است. بنده فقط انرا جمع و تفریق نموده ام.
ای بردار تو همان اندیشه ای
ما بقی خود استخوان و ریشه ای
گر گل است اندیشه تو گلشنی
ور بود خار تو هیمه گلخنی
گر گلابی بر سر و جیبت زنند
ور تو چون بولی برونت افکنند
|
|
حسیب الله | 19.10.2024 | آلمان | |
پس از تقدیم سلام مجدد و تجدید احترامات قبلی، نخست دلیل این "پرنویسی هایم" را توضیح داده، به اظهارات می پردازم.
از آن جائیکه، اکسیر حیاتی جامعه ای جنگنده ای ما را در درک نظریات و پیشنهادات همدیگر و در رفاه و عدالت اجتماعی به هموطنان عزیز ما می پندارم، گهگاهی دست به چنین "پرنویسی" های می زنم، به امید آنکه در راه های درک نظریات متقابل، این "پرنویسی" هایم اندکی ممد واقع گردند. چنانچه از پورتال های محترم ملی ما، در این راستا از صمیم قلب ابراز سپاس و امتنان دارم، که این اظهارات ام را به نشر می سپارند.
پس از این مقدمه بر میگردم به موضوعی قبلی، که مرتبط می باشد، به اظهارات یک داکتر صاحب محترم ما، که ایشان دارنده ای سند دکترا از چهار "اونیورسیتی" هم می باشند؛ بهتر خواهد بود، اظهارات این داکتر صاحب محترم ما را، با تبصره گک های چندی دنبال کنیم.
یعنی: یک داکتر صاحب ما به مقابل سوالی که در ارتباط منبع و مآخذ اظهارات شان، به شکل محترمانه سوالی صورت گرفته است، چه گونه پاسخی را ارائه میدارد.
جناب محترم داکتر محمداکبر یوسفی گل های دکترای شانرا چنین به آب می دهند:
"جناب عبدالباری جهانی!
من نه تنها یک عمر با نام شما آشنا هستم بلکه در جمله دوستان شما، بعضی دوستان من هم بوده است. در سالها، یکبار ، عنوان یک شعر شما را خواندم «موری رخصت راکه ...» و ممکن دو یا سه عنوان را هم از مقالات شما خوانده باشم." تبصره: جناب محترم داکتر صاحب محمد اکبر یوسفی! سوال جناب محترم عبدالباری جهانی این نبود، که جناب شما چند اثر جناب ایشان را تا اکنون خوانده اید، بلکه سوال جناب محترم جهانی در ارتباط منابع و مآخذ نوشته ای اخیر جناب شما بوده است. در ضمن قابل تذکر می پندارم که جناب محترم جهانی فقط در یکی از پورتال های ملی ما بیشتر از ۸۳۰ اثر دارند؛ و یا بطور مثال جناب محترم داکترسید عبدالله کاظم نیز در همانجا در حدود ۹۸۰ اثر دارند؛ اینکه شما، بطور مثال، از بین ۸۳۰ اثر یک نویسنده ای توانا تا به حال فقط دو سه اثر را به مطالعه گرفته اید، بیشتر نمایندگی از عدم علاقه ای جناب شما را، به عمل مطالعه می نماید. مگر خدای ناخواسته در همه ای همان چهار اونیورسیتی ها فراموش نموده اند، شما را به مطالعه ای بیشتر تشویق و ترغیب نمایند؟
سپس جناب محترم یوسفی می نویسند، که: "یک مکث کوتاه هم بر دو مقالهٔ شما نوشتم که شما را خیلی عصبانی ساخت." تبصره: جناب محترم یوسفی، شما چه نوشته بودید، که خواننده را "عصبانی" ساخته بودید؟ در ادامه جناب محترم یوسفی می نویسند، که:
"دیگر در عمر من هیچ مقاله و هیچ شعر شما را نخوانده ام. هیچوقت حق شکایت را هم بخود نداده ام." تبصره: به نظر من، در اینجا دو موضوع ارائه گردیده است:
۱. موضوعی که، جناب محترم داکتر صاحب یوسفی در ارتباط چیز های که آنرا نخوانده اند، "شکایت" نکرده اند، که این عمل جناب یوسفی، قابل ستایش می باشد، زیرا "شکایت" در ارتباط چیز های که خوانده نشده باشند، می توانند، جنجال بر انگیز واقع گردند.
۲. موضوعی است، که متاسفانه در آن، حکایت عدم علاقه ای جناب محترم یوسفی به خواندن "مقاله و ادبیات شعری" در آن به مشاهده می رسد. سوال این است، که چرا جناب محترم یوسفی، با وجودیکه از اصطلاحات "شعر" و "مقاله" ذکری خیری می دارند، عدم علاقه ای شانرا در ارتباط مطالعه ای مقالات و ادبیات شعری نیز اظهار می دارند. تشویش من در این ارتباط این می باشد، که نشود، که خدای ناخواسته جناب محترم داکتر صاحب یوسفی، فقط و فقط "عاشق مقالات اینشتین" گردیده و بقیه، جمله جهان را، را بلکل از نظر انداخته باشند.
در ادامه جناب محترم یوسفی می نویسند، که: "درین اواخر یک کمپیوتر تخریب شده است. تا به حال این متن را بعد از نشر فرصت نداشته ام، که باز بخوانم. ممکن است اگر کمپیوتر وایرس داشته بوده باشد،شاید جملات را درهم و برهم انتقال داده باشد." تبصره: جناب محترم یوسفی، اگر اینشتین زنده می بود، از احتمال خارج نیست، که در پاسخ به موضوع ویروس کامپیوتری جناب شما، با یک خونسردی تمام می گفت، که، این موضوع به ما چه ربطی دارد و در ضمن شاید هم با شوخی می گفت، که، آیا ما در اینجا، خواننده ای مطالب هستیم، یا میخانیکر کممیوتر که شما، چنین چیزی را با ما در میان می گذارید؟
سپس جناب محترم داکتر یوسفی می فرمایند، که: "مرکز کارهایم روی ساختار اجتماعی اقتصادی بوده است،" تبصره: از آنجائیکه جناب محترم یوسفی در اظهار بالائی از "تمرکز" کار های جناب ایشان، حکایت فرموده اند؛ سوالی عرض اندام می تواند، که "عدم تنرکز" جناب محترم یوسفی، به حیث یک ریاضی دان محترم، چه ساحاتی را در بر گرفته خواهد توانست؟
بعدش، جناب محترم داکتر صاحب عزیز یوسفی، واقعا به یک موضوعی خوب و جالبی اشاره می فرمایند، که به اصطلاح وزن هر چهار انیورسیتی های جناب ایشان را در بر دارد؛ و آن اینکه جناب محترم یوسفی می فرمایند، که:
"با راسیزم آشتی نا پذیرم." تبصره: واقعا که همین اظهار جناب محترم داکتر یوسفی قابل قدر و ستایش فراوان می باشد، زیرا ما فقط یک انسان داریم و همه ای انسانها با هم از کرامت انسانی برخوردار اند، که باید هم همینطور باشد. بعدا جناب یوسفی می بافند، که: "من هیچگاه نمی گویم که چه خوانده ام و یا می فهمم. اما وقتی شهادتنامه های چهار یونورستی را تا سطح دوکتورا از ریاضیات و فزیک گرفته تا علوم اجتماعی، روی هم گذاشته ام،" تبصره: جناب محترم یوسفی! پیشنهاد من در رابطه این است، که، لطفا شهادتنامه های تانرا "روی هم" نگذارید، لطفا آنها را "پهلوی هم" بگذارید، یا "در کنار هم" بگذارید، شاید در آن صورت یک جلوه ای بهتری حاصل آید!
سپس جناب محترم یوسفی می فرمایند، که: "و در مهاجرت ده سال پس از تقاعد هم مترجم بوده ام" تبصره: جناب محترم داکتر صائب یوسفی عزیز، واقعا کار و فعالیت شما قابل قدر است، زیرا اکثر مردم پس از تقاعد به استراحت و تفریح می پردازند، اما جناب شما محترم "ده سال پس از تقاعد" نیز کار کرده اید و زحمت کشیده اید، که واقعا قابل ستایش فراوان می باشد و من شخصا نیز این عمل خوب و نیک تانرا نه تنها به دیده ای قدر می نگرم، بلکه امید این فعالیت و کوشش شما یک الگوی خوبی برای ما های که تا هنوز در آن مراحل زندگی نرسیده ایم، می باشد.
اما اگر حالا پس از این همه توصیف و تقدیر، اجازتی یک مزاحی و در ضمن اجازت یک پیشنهادی خوبی را به من، اعطا فرموده بودید، می توانستم بپرسم، که "اینقدر پول را، که به حیث یک ریاضی دان، از معاشات سی و هفت سال معاش به حیث داکاره و ده سال مترجم به دست آورده اید، چه می کنید؛ آیا یک قسمت کوچک آنرا برای دختران و پسران همان ولسوالی که هیچ مکتب و مکتب مسلکی ئی ندارد، دو مکتب مسلکی، یکی برای دختران و دیگری برای پسران نوجوان آن ولسوالی، ایجاد و فعال ساخته نمی توانید؟
در ادامه جناب محترم یوسفی نوشته اند، که: "ممکن آنقدر بی خبر هم نباشم که از شما بیاموزم که «ریفرنس» چگونه تحریر می گردد..." تبصره: در اینجا فقط یک پاسخی خیلی کوتاه را جابجا می سازم؛ و آن این است، که، (مچم)، البته که "مچم" مخفف، من چه میدانم، است. در ادامه جناب محترم یوسفی، از پیام اخیر جناب محترم داکتر صائب غربال نیز ذکری خیری فرموده، می نویسند، که: "دوست تان، دوکتور غروال را هم عصبانی ساخته اید. با احترام ، یوسفی."
|
تبصره: جناب محترم یوسفی، به نظر من، احتمال می رود، که، پیام جناب محترم داکتر صائب غربال بیشتر به "همان بخش تیزس جناب شما" که آنرا در همان یونورستی هومبولد موصوف، به اصطلاح "چلانده اید" ، ارتباط دارد، لطفا به همان تیزس تان، حالا پس از گذشت این همه سال ها، یک مرور دقیق فرموده، آنرا دوباره بصورت دقیق به مطالعه بگیرد، اگر گپ من غلط بود، در آن صورت به اصطلاح "من ملامت"
نوت: از پرنویسی ام، در زمینه معذرت می خواهم.
و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله
|
|
میوند | 18.10.2024 | افغانستان | |
مننه ښاغلی مومند صیب . مګر ځینی ښکلی کلمی او لغتونه هم بی له ضرورته چه په زمونږ هیواد کی زر کلن تاریخ درلود، بی له دلیله او بی ځایه، پښتو ته اړول شوی ده، لکه سپه سالار او نایب سالار. ُ نابب سالار عبدالرحیم خان صافی او سپه سالار شاه محمود خان غازی. دا یوه نظامی او لښکری رتبه وه چه په غزنوی، غوری، تیموری، سوری، لودی، هوتکی، ابدالی او تر ظاهر شاه لومړنی کلونو کی کاریدل. یا ځینی مهم او تاریخی نومونه؛ لکه سبزوار، بوینه قره، ده بالا چه په شیندند، شلګر او هڅکی مینه واړول شول. دا هم رمونږ تاریخ او معنوی پانګه ته لویه صدمه او لویه جفا وه ځما په اند د ۱۳۳۹ کال کی تیروتنی شوی ده، واقعیت بل شی ده. تاسو زرکل شی. په درنښت
|
|
محمد داؤد مومند | 18.10.2024 | متحده ایالات | |
ښاغلی محترم میوند صاحب
ښه چاری او نیکی هیلی
تاسی د چالش د کلمی په اړه د متقدمینو په اقوالو استان کړی دی .
ګرانه روکیه! که د افغانی پښتو ملتی ژبی ته ځیر شو، نن ورځ ځینی هغه اصطلاحات او کلمات چی چی د حضرت بایزید روښان په خیرالبیان او د د درویزه په مخزن کتابونو کی استعمال شوی، د نن وءځ په ژبه کی نه لیدل کیږی.
په همدی توګه هغه کلمات چی په سوونو کلونو د مخه د دری ژبی د شاعرانو او لیکوالو په اشعارو او لیکنو کی نغښتی وه د مرور زمان د اصل لاندی متروک شوی او نن ورځ هغه کلمات او اصېلاحات موږ ته نا اشنا او پردی بریښی، ډی لیری نه بلکه سل کاله دمخه هم په مکاتباتو کی هغه اصطلاحات کارول شوی دی چر نن ورخ متروک او د دفتر او دیوان به ژبه کی ځای نلری.
نو زموږ د موجوده نسل دپاره معیاری ژبه همدا ژبه وه چی د اعلیحضرت محمد ظاهرشاه او سردار صاحب به ادوارو کی معموله وه. زموږ معموله او مروجه او افغانستان فهمه ژبه د ربانی او موش کبیر بنجشیر یعنی د شورای نظار او جمعیت او نورو ایرانی پرستو جهادی ډلو د حکمران په ادوارو تعمداْ او قصداْ د دوی د ایرانی بادارانو د خوشحالولو او ارضاء به منظور تغییر وموند او د ایرانی اصېلاحاتو د فرهنګی تاراج زمینه برابره شوه، د پوهنتون لوحی ښکته او د دانشګاه لوحی بورته شوی، ځکه دا نوم د زموږ د ملی او ملتی زبی نه مآخوذ شوی دی.
د کابل پوهنتون تیږه به کال ۱۳۲۶ کال کی د اعلیحضرت په لاس کیخودل شوه، په داسی حال کی چی ایران په۱۳۳۹ کال کی د دانشګاه خاوند شو، یعنی ایران پس له ۱۳ کلونو د دانشګاه خاوند شو. د جهادی ایران پرسته ډلو د پښتو زبی او د پښتنو د ثقافت او فرهنګ سره د ضدیت د کاذب احساس له امله ټول هغه معمول او مروج اصطلاحات لکه پوهنتون، روغتون، ولسی جرګه، مشرانو جرګه، شاغلی، میرمن، بیغله، ژوبڼ د پوهنی وزارت ، د اطلاعاتو او کلتور وزارت او داسی نور ټول متروک کړل شو.
د بلی خوانه دا هم څرګنده ده چی ایرانی افراطی ناسیونالستان، چی د خبل ملی هویت د فارسی ربی په پیاوړتوب کی ګوری د هعغه کلماتو او اصطلاحاتو د تعویض په هڅه کی دی چی عربی ژبی ریشه لری.
ګرانه روکه میوند صاحب!
زما دپاره د پښتو او دری معیاری ژبی هماغه وه چی د اعلیحضرت او سردار صاحب د حکومت په ادوارو کی تری کار اخستل کیده.
زما دباره هماغه کلمات او اصېلاحات معقول او مقبول او معمول وه چی د علامه حبیبی، علامه رشاد، استاد الفت، استاد بینوا، استاد پژواک، استاد سلجوقی، استاد ابراهیم صفا، شهید میوندوال ، سید قاسم رشتیا، غبار، استاد هاشمیان، سراج وهاج، میرمن نظام. او داسی سلګونو لیکوالو په لیکونو کی لیدل او مینده کیږی. ګرانه روکیه میوند صاحب. ما د چالش کلمه په افغانستان کی نه اوریدلی او لمړی ځل می به متحده ایلاتو کی د یونس قانونی شورای نظاری د کثیفی خولی نه واوریدل. حتی ما د شهروند کلمه هم نه وه اوریدلی. مرحوم سید اسمعیل بلخی، بلخی مولانا د (هم شهری) په نامه یادوه، نه شهروند. ګرانه روکیه میوند صیب! تاسی کولای شی چی ماته د چالش کلمی حتی یو مثال د افغانستان د هغه وخت به مطبوعاتوو او پورتنی استادانو به کتابونو او آثارو کی په ګوته کړۍ. که موږ افغان شموله او مروج اصطلاحات لرو نو بیا دی ضرورت څه دی چی، چی هغه اصطلاحاتو ته مراجعه وکړو چی زموږ د ولس ګڼ شمیر وطنوال پری نه پوهیږی. بدبختانه نن د پشتو ژبه یی هم مرداره کړی ده او د ایرانی اصطلاحاتو احمقانه تراجم به کی لیدل کیږیو لکه لمړۍ وزیر ، ناسته چی د نخست وزیر او نشست مبتذل او بی ضرورته تراجم دی. دا چی تاسی محترم د کومو اصطلاحاتو استعمال ته ترجیح ورکوۍ، دا ستاسی ځبله خوښه ده،
هرکله و بر خیال
مننه
|
|
محمد داؤد مومند | 18.10.2024 | متحده ایالات | |
د مبارکۍ عرض
نن می د افغان جرمن په ویب سایت کی د ښاغلی محترم سرلوڅ مرادزی صیب په لیکاڼی یو شعر د (اعجاز) تر عنوان لاندی ولوست. ښاغلی محترم مرادزی صیب ددی شعر به لیکلو ماته د لسان الغیب رحمن بابا هغه بیت را په زړه کړ چی:
چی منکر پری اعتراض کولای نشی
دا دی شعر دی رحمانه که اعجاز
مراد زی صاحب هم دا شعر د شعری ټولو اړخونو له پلوه دومره معیاری لیکلی دی، چی د اعجاز عنوان یی دده دشعر د محتوی په اړه صدق کوی.
فکر نه کوم چی غیر د استاد باری جهانی نه بل څوک د داسی کم مثاله شعر په لیکلو بریالی شی.
په دی توګه ښاغی مراد زی صاحب ته د تبریکاتو او نیکو هیلو مراتب په عرض رسوم او لیکاڼی یی به شعر او نثر لیکلو کی، تر دی هم ابداعی او اعجازی غواړم. مننه
|
|
الله محمد | 18.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم اقای آزر بیک!
سلام بنده برای شما تقدیم است. از بارگاه ایزد متعال برایتان صحت و سلامتی آرزومندم با این سوال فوق العاده اساسی شما که احتمالاٌ با توضیحات زیاتر درک آن برایتان مغلق تر نشود.
".....به نظر بنده بی اتفاقی در تمام کره زمین همیشه وجود داشته و همین بی اتفاقی بوده که باعث بروز ادیان اسمانی و زمینی شده است...... ". 1-" محترم الف میم, " اولاٌ خام پرتاب نموده ه اید با نوشتن الف میم. هرگاه انرا مدلل بسازم از دو نگاه جواب سوال تان را داده ام.
2-"در توضیح مفهوم جمله فوق عقلم کار نداد" هر گاه با همان جمله که از "کلمات" مهم استفاده نموده ام عقل شما کار نه نموده ، منبعد هم فکر می کنم نگردد. مربوط صافی عقل تان است و چون سوال نموده اید کار خوب نموده اید. اما هرگاه چیزی بنده که نوشته ام درک گردد، و عملی گردد، ولو به شکل کوچک در روی کره زمین ، افغانستان یک رول اساسی را در سیاست بین المللی بدون تغیر در بعضی مسایل عمده بازی نمو.ده و برنده بزرگ می گردد. با این قدرت که نزد ما پیدا می گردد کس پیدا شده نخواهد توانست که ما راه مشوره بدهد ، بلکه ما کشتی افغانستان رنج کشیده را در سطوح مختلف باید همه با هم نموده بتوانیم، و این باید از مرکز قدرت شروع گردد که باید تبادله افکار و مشوره های مختلف طرف بحث قرار بگیرد از ج.انبد مختفا و اما هر چه سریح تر بهتر. ما باید رهبری نموده بتانیم خود و دیگران را برای اینکه کارت اساسی در دست ما است و ما در جهان و در بین مردم خود تنها نیتسیم. باید از نگاه اجتماعی نیروی مردم را خوش نگاه داشت. خداوند خوشی همه را می خواهد . نه اینکه موقوع را به دیگران بدهیم که برای ما مشکلات خلق نمایند. این موضوع روانشناسی جهانی و انسانی کار زیاد دارد و یم ساحه مهم هم برای انکشاف علمی کشور از نگاه سیاست داخل و بین المللی هم فو قالعاده جال است یعنی سیاست اجتماعی با پایده فرهنگی مستکم در جهان سیاسی امروز. بهتریت موقوع استفاده از این علم است که باید بالایش کار گردد که ارزش انرا دارد بعد از این سالها و حالت فعلی جهان. و ما به خوبی از عهده ان بر امده می توانیم. امید است عقل تان حالا کار بدهد، زیرا هر قدر بخواهم انرا باز نمایم شما به مشکل درک مواجعه خواهد شد و از تجربه که با شما دارم از بحث بی فایده هم خواهشمندم باید اجتناب نمود، زمانی چنین سوالی علمی خوبی را مطرح می نمایید. ما کافی مشکل دیدیم که انرا خود ما خلق نموده ایم ، که نباید دیگر در این سطح باقی بمانیم و نمی توانیم با شرایط که است بمانیم . فعلاٌ شرایط بسیار خوب است که بالای این پروژه جهانیو علمی کار گردد. -"تا انرا به معنوعیت و مرکزیت روح در ورای موجودیت ماده که شما چنین باور را قبلا انعکاس داده تکرارا می نوشتید," جواب سوال ساده است، ما از نظر علمی از خاک آفریده شده ایم یعنی از همین زمین در هر صورت آن. این بدین معنی است که انسان ها در ازمنه تاریخ انکشاف خود، به اصل خود فکر نموده اند و انرا از طریق خود به هر صورتن ان بوده چی اسمانی چی زمین انکشاف داد از طریق بهترین چهره صلح امیز و پر از فرهنگ بالا بدون اینکه از ارزشهای خو د بیرون گردیم ، به جهان نشان داده شده و خدمت بزرگی برای بشریت هم است. یعنی ما این افتخار را بعد از پنجاه سال خود ما به خود قایل گردیم. این است سیاست ملی و بین المللی. تمام ادیان زمانی درست تحلیل گردند به خدای واحد عقیده دارند و این قدرت در فرهنگ ما وجود دارد. فعلاٌ در شزایط سیایسی، اقتصادی و اجتماعی در سطح جهان قرار داریم. یعنی اقتصاد کشور در سطح جهانی چرخ بخورد، تنها تحریم مسایل ملی و پولی برای ما حل می گردد که بسیار مهم است و صدها مسایل دیگرد. این بهترین کارت را با مشوره هم باید بازی نمود. این کا انسانهای زیاد و متقی بکار دارد. شرایط ان فوق العاده مساعد است باید همه جوانب در سطح ملی و بین المللی بالای ان کار نمایند و همه هم به شکلی می توانند مدد برسانند ، تا همه چیزی را به نفع همه چرخاند. -"ارتباط دهم." این ارتباط توضحیات عمیقتر را خواهان است، یعنی باید در سطح ملیکولار بیولوژی لا اقل تحصیلات عالی داشته باشند تا انرا درک نمایند نه اینکه تنها بخوانید. اینجا موضوع عینیت و ذهنیت خلق می گردد که هر دو یکی است، هر گاه شناخته شود. شناخت اگاهی و معرفت به کا دارد. . اینجا میدان شطرنج فکر است در سطح جهان که باید اموخت چطور با شرایط که داریم انرا به نفع خود و جهان تغیر دهیم. افغانستان نیرو های جالبی فکری در خود نهفته دارد، بنده که مطالعه نموده ام اما همه مسکین هستند و هستیم . ما فرهنگ خوبی داریم انرا باید درست عملی نماییم برای بار دو تا از خود یک میراث بالا در جامعه بشر تقدیم نموده باشیم . سوال شما بسیار جالب بوده که بنده اینقدر به ان علاقه گرفتم که اندازه ندارد . خیر ببینبد با این سوال تان. بایست همه را پیوند داده بتوانیم و همه ضرورت هم به دان دارند. بس ایت بی عقل. نه اینکه بنده عاقل هستیم. بهترین عقل عقل همه است که متحد ساخته شده بتواند. امارات اسلامی افغانستان از این نیروه ها زیاد دارد باید با هم اهسته اهسته خود را پیوند داده بتواند و باید ما دوستانه این فشار را نگاه داریم تا موفق گردیم. بنده ضرورت به ان ندارم اما ما همه به ان ضرورت داریم. ما باید خود ما خود را قدرت بدهیم و داخل بحر کار گردید . همه جوانان ما صاحب کار می گردند و به مهاچرت ندارند. کشور را جالب ساخته می توانیم، همه چیز وجود دارد، مخصوصاٌ شرایط امنیتی و دولت هم تقاضای همکاری دارد، که باید بالایش کار گردد. . شرایط را باید ساخت، این است هنر این کار و شرایط قسمیکه معلوم می گردد می تواند مساعد گردد که باید کار نمود .موقع به هر کس داده نشود تا در سطح ملی و بین المللی منفی بالای کشور تبصره نمایند که به نفع هیچ کس نیست. اینجا جای عقل است و در قران بار ها تکرار شده از عقل تان کار بگیرد، و بالای کها ینات و پیدایش بشر و غیر تفکر کنید. امروز تخنیک بشر بسیار بالا است. غرب توانسته این گفتار قران را با فکر خود تطبیق نماید در جوامع که در فضا تصور ما را از این عظمت و نعمت و رحمت مطله می نماید. . تفکر را قبلا در یک مقاله نوشته ام. جهان با تفکر می چرخد. همه چیز در چرخش است زیرا انرژی است که فکر تولید می نماید در اثر همین "ارتباط". انشتاین به شکلی همه چیز را انرژی از نگاه فزیک اثبات نمود که قران امده که خداوند"ج" نور اسمان ها و زمین است. این جمله عمیق زیاد علمی دارد، اما یک واقعیت است. غرب و دیگران اینرا درک نموده که هر روز بیش می رو ند و ترقی می نماید. زمان ان رسیده که همه را متوجه باید ساخت است که زمانی درک شد ارامش در انسان ایجاد می گردد که متاسفانه عدم درک این فرهنگ ها را خراب نموده. 6-"توضیح بیشتر و یاهم ممکن تغیر دید شما, است " دید بنده تغیر نمی نماید. این دید همه علمای جهان در گتگوری ها مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، فلسفی ، علمی و غیره است. انسان هر قدر بزرگ می گردد باید عاقل تر گردد نه بی عقل تر. امید است حالا عقل تان کار نماید. سوال شما محترم از عاقل بودن تان نماینده گی می نماید و بنده مطمین هستم اینرا درک می نمایید. 7-"در در ارتباط به جمله کاپی شده بالا الهام بخش خواهد بود."
امید است الهام بخش بوده باشد که البته همچو پروژه را متفکر ان می تواند با کمک دیگران که همه آرزوی ابادی کشور را می خواهند انجام دهند، بالایش کار نمایند. از حکومت امارات افغانستان تا سازمان ملل متحد و دیگر موسسات بین المللی و دولت ها تا سرمایه های بزرگ جذب این هم ذخایر کشور گردیدیه و نفع ان در قدم اول به همسایگان برسد. مسایل پاکستان هم به کمک حکومت افغانستان از این شکل برامده و یک فضای بهتر غرض حل منازعات از نگاه اجتماعی و اقتصادی پیدا می گردد. در این وقتها مقالات جالب نشر می گردد که بسیار جالب است و باید شرایط را مساعد ساخت و بالای ان کار گردد. ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا بر رخت نظارها را لغزش از جوش صفا بیدل |
|
|
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 18.10.2024 | آلمان | |
جناب عبدالباری جهانی!
من نه تنها یک عمر با نام شما آشنا هستم بلکه در جمله دوستان شما، بعضی دوستان من هم بوده است. در سالها، یکبار ، عنوان یک شعر شما را خواندم «موری رخصت راکه ...» و ممکن دو یا سه عنوان را هم از مقالات شما خوانده باشم. که یک مکث کوتاه هم بر دو مقالهٔ شما نوشتم که شما را خیلی عصبانی ساخت. دیگر در عمر من هیچ مقاله و هیچ شعر شما را نخوانده ام. هیچوقت حق شکایت را هم بخود نداده ام. درین اواخر یک کمپیوتر تخریب شده است. تا به حال این متن را بعد از نشر فرصت نداشته ام، که باز بخوانم. ممکن است اگر کمپیوتر وایرس داشته بوده باشد، شاید جملات را درهم و برهم انتقال داده باشد.تمرکز کارهایم روی ساختار اجتماعی اقتصادی بوده است، با راسیزم آشتی نا پذیرم. من هیچگاه نمی گویم که چه خوانده ام و یا می فهمم. اما وقتی شهادتنامه های چهار یونورستی را تا سطح دوکتورا از ریاضیات و فزیک گرفته تا علوم اجتماعی، روی هم گذاشته ام، و در مهاجرت ده سال پس از تقاعد هم مترجم بوده ام ممکن آنقدر بی خبر هم نباشم که از شما بیاموزم که «ریفرنس» چگونه تحریر می گردد... دوست تان، دوکتور غروال را هم عصبانی ساخته اید. با احترام ، یوسفی.
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 18.10.2024 | USA | |
الله محمد ".....به نظر بنده بی اتفاقی در تمام کره زمین همیشه وجود داشته و همین بی اتفاقی بوده که باعث بروز ادیان اسمانی و زمینی شده است...... ". محترم الف میم, در توضیح مفهوم جمله فوق عقلم کار نداد تا انرا به معنوعیت و مرکزیت روح در ورای موجودیت ماده که شما چنین باور را قبلا انعکاس داده تکرارا می نوشتید, ارتباط دهم. توضیح بیشتر و یاهم ممکن تغیر دید شما, در در ارتباط به جمله کاپی شده بالا الهام بخش خواهد بود. |
|
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 18.10.2024 | آلمان | |
ښاغلی دوکتور غروال زړه می در باندی سوځی، چی ولی داسی سوی. اوس دی د شاعرانو تخیل ته توجه کړی. څو نوری جملی د تنفر او بد بینی به په حافظه کی لری. په درناوی. یوسفی. |
|
|
عبدالباری جهانی | 18.10.2024 | ویرجینیا | |
محترم داکنرصاحب یوسفی سلام و احترامات. فهمیده نشد که کجای انتقاد بنده باعث آزردګی شما شده است. بنده با علمیت و تیزس دوکتورای شما هیچ غرضی نداشته و نخواهم داشت. ولی باور کنید از مضمون شما چیزی دریافت نکردم. اصلاً مطلب مضمون جناب شما را فهمیده نتوانستم و ګمان نکنم که نفهمیدن عیبی باشد. در باره مآخذ اشاره نموده بودید. خدمت شما عرض کنم که، تاجاییکه سواد بنده اجازه میدهد، مآخذ در متن مضمون و یا کتاب آورده میشوند و بعداً در اخیر کتاب بصورت بیبلیوګرافی آورده و ترتیب میشوند. ذکر مأخذ در داخل متن و بیبلیو ګرافی در اخیر مضمون یا کتاب با هم تفاوت دارد . شما درباره ترکیب اجتماعی و طبقاتی افغانستان، تبادله جنسی اموال، مسایل تاریخی مانند غزنوی ها، غوری ها، سلجوقی ها و . . . ذکرې بعمل آورده اید و نه ګفته اید که این حقایق را از کجا بدست آورده اید. خدمت شما عرض کنم که شما باید خواننده مضمون یا کتاب تان را در هر پراګرافی که معلومات جدید را ارایه میدارید، با آوردن مآخذ معتبر، قناعت بدهید. یقین دارم که، نادانسته، شما را بی جهت آزرده ساخته ام. معذرت میخواهم. آنقدرها مشتاق بحث و مناظره نیستم. شما را به خداوند کریم میسپارم. با احترام. |
|
حسیب الله | 18.10.2024 | آلمان | |
سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم می دارم.
به تائید انتقاد سالم و دقیق جناب محترم عبدالباری جهانی از نوشته ای اخیر جناب محترم محمد اکبر یوسفی یک مکث خیلی مختصری به اظهارات نامتعادل اخیر جناب محترم محمداکبر یوسفی دارم، که امید زیاد از حد ملال آور خاطر جناب ایشان نگردد!
جناب محترم یوسفی! شما نوشته اید، که:
"این از یک بخشی از تیزس دوکتورا است که در کتاخانهٔ پوهنتون و کتابخانة دولتی در برلین به زبان ألمانی موجود است. موضوعی نیست که ضرورت به تصدیق شما و یا کسی دیگر باشد."
تبصره:
چه چیزی به شما حس و یا اجازه ای نوشتن چنین اظهارات را داده است، آیا همان پارچه و یا سندی که از طرف "پوهنتون هومبولد برلین" داده شده است، اجازه ای نوشتن چنین اظهاری را داده است؟
پس بهتر است، که جهت صرفه جوئی از وقت، بالای اصل مطلب یک مکثی صورت گیرد، تا هموطنان عزیز ما متوجه ای اصل پرابلم شوند:
جناب محترم یوسفی همان پوهنتونی هومبولت برلین جناب شما کدام "پوهنتون همبولدی" است؟
به نظر من، این همان "پوهنتونی" است، که پس از جنگ جهانی دوم، یعنی اگر بصورت دقیقتر برای تان عرض کنم، بین سال های ۱۹۴۵م. الی ۱۹۸۹م. تحت اثر دولت آلمان شرق، تحت سیاستبازی های دولت آلمان شرق در امور "علمی، تحقیقی و تدریسی" و وابسته ساختن آزادی های "علمی، تحقیقی، تدریسی" به ایدئولوژی مارکسیزم-لینیزم، دچار و گرفتاری های شدیدی در ساحات علمی، تحقیقی و تدریسی بوده است!
بطور مثال، یکی از معیار های عمده ای این پوهنتون شما نفوذ ایدئولوژی مارکسیزم-لینیزم بوده است، که گلوی فضای علمی، تحقیقی، تدریسی را می فشرده است؛ استادان مکاتب که اکثرا کدام تحصیلاتی در پخش های پداگوژی پوهنتونی و تدریس در پوهنتون نداشته اند، نظر به دلایل غیر علمی و وابستگی به سیاست های حزبی آلمان شرق آنزمان، با سپری نمودن کورس های سی ساعته و پنجاه ساعته در مواردی، به حیث استادان شما مستقر می گردیده اند!
پس از دوباره یکجا شدن آلمان و از بین برداشتن دیوار برلین، شش ماه ای تمام، در حلقات ادکامیک وارد در قضیه، بحث و مشوره بالای آن بوده است، که چگونه همان "ایدئولوژی زدگی این پوهنتون" رفع شده خواهد توانست و چگونه آزادی علم، آزادی تحقیق، آزادی تدریس در آن پوهنتون رهیاب شده می تواند! حتی رئس پوهنتون شما، که خود در تیزس دکترایش مورد نقد ایدئولوژی زدگی قرار گرفته بود، در همان زمان اقرار نمود، که دستگاه دولتی این پوهنتون را، بر ضد آزادی علم، بر ضد آزادی تحقیق و بر خلاف آزادی تدریس می چرخانده است!
هر گاه، این اظهارات من، که در بالا اشاراتی مختصری به آن داشته ام، قابل قبول نیست، پس لطفا به منابع پائینی رجوع نموده، به دقت تمام این منابع را به طور نمونه به مطالعه بگیرید، تا متوجه شوید، که پوهنتونی که شما تا حدی بالایش حساب می کنید، که حتی هیچ کسی را حق نمی دهید، که بالای اظهارات بی کیفیت و در هم و برهم تان، حتی نظری بدهد، ریشه در چه نوع یک سیستم دیکتاتوری داشته می تواند!
منبع اول: یک تبصره ای کوتاه است در رابطه، از شخصی به اسم Uwe Schlicht که آنرا در ارتباط به کیفیت علمی پوهنتون تان و "فضای ایدیولوژی زدگی های غیر علمی در آن پوهنتون"، به تاریخ ۱۶ دسمبر سال ۲۰۱۰م. در
Tagesspigel به نشر رسانده است.
منبع دوم: یک کتابی است در تقریبا سه صد و هفتاد صفحه، که در آن Johannes Kiel به صورت دقیقتری، تنزیل کیفیت علمی، تحقیقی، تدریسی آن پوهنتون را بین سال های ۱۹۴۵-۱۹۸۹م. به رشته ای تحریر در آورده است:
Die Weiterbildung an der Humboldt-Universität zu Berlin 1945-1989
مولف کتاب: Johannes Kiel محل چاپ کتاب: Leipzig سال چاپ کتاب: 2014م. ISBN 978-3-937573-42-7
نوت: جناب محترم یوسفی، لطفا پس از مطالعه ای دقیق آثار بالائی، بالای موضوعی که نوشته اید، یک بار دیگر فکر و غور فرمائید، که آیا کسی اجازه دارد، که در ارتباط نوشته های درهم و برهم تان، که سترکتور یا ساختاری علمی-تحقیقی آن به تنها اینکه، گنگ است، بلکه سرگیچ کننده هم به مشاهده می رسد، حق انتقاد را دارد، یا خیر؟
امید وارم، این انتقاد من مسبب ناراحتی بیش از حد خاطر شما نگردیده باشد، گرچه در ابتدا نمی خواستم، در ارتباط نوشته های درهم و برهم تان چیزی بنویسم، زیرا به خواهش دوست محترم و گرامی ام، که گفته بودند، به خاطر "ریش سفیدی جناب شما" باید مراعاتی صورت گیرد، که من هم تا به حال همان کار را گردم، اما زمانیکه شما "از سه پارچه ای امتحان تان" چنین استفاده ای به عمل می آورید، که حتی به هموطنان محترم و عزیز تان، حق و اجازه ای تبصره و یا انتقادی را در باره ای نوشته های درهم و برهم تان نمی دهید؛ پس شما خود مرا مجبور به نوشتن کیفیت مکتب و "سه پارچه ای تان" فرموده اید!
با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
|
دوکتور غروال | 18.10.2024 | ویانا | |
دوکتور محمد اکبر یوسفی د پښتنو باره کښی تحلیل د کمونیستی *** دی داسی *** د افغان ملت تباهی سبب شوی دی او باید پری نښودلۍ شی چی د افغان ملت با غروره تاریخ په داسی *** نوشتو باندی چټل او تخریب کړی !!!!!
|
|
محمد داؤد مومند | 18.10.2024 | متحده ایالات | |
شاغلی محترم نور محمد غفوری صاحب!
وروسته د سلام او نیکو هیلو څخه
آیا ممکنه ده چی تاسی محترم خبله علمی او تحلیلی مقاله چی مو په کال ۲۰۱۲ کی د «ګوند، جبهه او جنبش (خوځښت) » تر عنوان لاندی لیکی او نشر ته سپارلی وه، یو خل بیا در آزیانا افغانستان په ویب سایت کی نشر ته وسپاری؟
دا په ګتور علمی خدمت وی.
مننه او پر مخ مو ګلونه
|
|
میوند | 18.10.2024 | افغانستان | |
برخی گمان می برند که «چالش» واژه ایرانی است. اما، نه. این واژه، واژهء فارسی سره است که در متون کهن زبان فارسی به تکرار آده است. از جمله: در دیوان هموطن گرامی ما مولانای بزرگ؛ مولانا جلال الدین محمد بلخی قرن ها قبل به کار برده شده است. مولانا رحمة الله علیه می فرماید: در میان آن دو لشکرگاه زفت چالش و پیکار آنچ رفت رفت *** دو لشکر بیگانه تا هست در این خانه در چالش و در کوشش جز گرد بنفزاید *** توی شیر اندر این درگه عدو راه تو روبه بود بر شیر بدنامی از این چالش زبون رفتن *** ظاهرش با باطنش در چالشاند لاجرم زین صبر نصرت میکشند *** چون سگان با استخوان در چالشی چون نِیی اشکم تهی در نالشی *** وای اگر صد را یکی بیند ز دور تا به چالش اندر آید از غرور
*** مردی او هم چنین بر پای بود با چنان شیری به چالش گشت جفت نظامی گنجوی، شاعر بزرپ زبان پارسی دری می فرماید: ز روسی یکی شیر شوریده سر به گردن در آورده روسی سپر درآمد به ناورد چالش کنان به خون مخالف سگالش کنان
|
|
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 18.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم شاعر بزرگ جهانی صاحب! سلام بر شما. یک زمان در حیات مرحوم ولی احمد نوری، صحبت های تلیفونی در یک موضوع صورت گرفت. ایشان خواهش کردند که همین فصل را که در شروع سند گفته شده است، ترجمه کنم. ایشان چاپ کردند. در آن سایت همه مقالات را از صفحه دور کرده بودند. وقتی «پی دی اف» را در یک فهرست یافتم، دوباره به ورد تبدیل نموده، دوباره با دقت خوانده شد. این از یک بخشی از تیزس دوکتورا است که در کتاخانهٔ پوهنتون و کتابخانة دولتی در برلین به زبان ألمانی موجود است. موضوعی نیست که ضرورت به تصدیق شما و یا کسی دیگر باشد. درین مطلب جهاتی از ساختار اةقتصادی اجتماعی و ترکیب های ایتنی ذکر شده است. لیست منابع موخذ در ختم وجود دارد. اگر در نشریهٔ شما ممنوع باشد، منع کنید. با احترام، یوسفی.
|
|
زمری کاسی | 17.10.2024 | چین | |
|
|
عبدالباری جهانی | 17.10.2024 | ویرجینیا | |
جناب محترم داکترصاحب محمداکبریوسفی سلام و احترامات. مضمون اخیری را که تحت عنوان «خصوصیات جامعه قبیلوی در افغانستان» نګاشته بودید، تا یک اندازه و تا یک جایی، خواندم. متأسفانه هیچ پراګراف آنارا نفهمیدم. باور کنید این از، خداناخواسته، بی احترامی بشما نبوده و عادت بی احترامی را هم ندارم. وقتی بنده، بحیث شاګرد تاریخ افغانستان، آنرا نفهمم این مضمون و سایر مضامین طویل را برای که و برای چه نګاشته اید و می نګارید. موضوعی را که انتخاب نموده اید، بس علمی و عمیق است و اقتضای استناد در هر پرګراف را می نماید؛ ولی بنده در مضمون چندین صفحه ای شما هیچ استناد و هیچ ماخذی را ندیدم. اګر توجه نموده باشید، اګرچه بنده به سطح شما عالم و فاضل نیستم، ولی هرمضمونی راکه مینګارم اولاً ساده و عامه فهم و ثانیاً مستند می نویسم. تا سوالات و شبهه های درذهن خواننده مضمون ایجاد نشود. اګر کس دیګری از مضمون مذکور شما سردر آورده باشد لطف نموده بر بنده منت ګذارند. خدا کند که آزرده نشده باشید. با احترام.
|
|
زمری کاسی | 17.10.2024 | چین | |
دختران أزاديخواه پشتون و بلوچ در كنار منظور پشتين مبارزه ميكنند
زن و مرد پشتون یکجا در تاریخ مبارزه و حتی در جنگ ها باهم حصه گرفته اند!
در ارزش های «پشتونوالی» احترام خاص به زن نوشته شده که پشتونوالی به زنی نگاه غیر اخلاقی را با سخت ترین جزا محکوم میسازد، تا جایی فقید داکتر شیرزمان کیمور که مشهور به «سرزمین کیمور» بودند و من به پالیدن ارزش های ملی در جوامع مختلف بودیم و دریافته بودیم که در امریکای بومی و در جاپان هم ارزش ملی بوده و تا جایی حالا هم است، با تأسف که کیمور رحلت کردند و من کسی را نیافتم که با هم کار نماییم؛ کجاست ارزش های پشتونوالی؟
|
|
حسیب الله | 15.10.2024 | آلمان | |
هموطن عزیز جناب محترم غلام حضرت، سلام! هیچ کسی در اینجا ادعا ننموده است، که چرا شما طرفدار طالبان هستید، یا چرا هم طرفدار طالبان نیستید؛ در اینجا اصلا موضوع طالبان مطرح نبوده است، چرا شما آگاهانه و یا هم نا آگاهانه موضوع را به یک سمت دیگری می کشانید؟ لطفا همان پیام تانرا دوباره بخوانید، بعدش شاید متوجه شوید، که در کدام قسمت پیام تان نارسائی وجود دارد، که به آن انتقاد صورت گرفته است! اینکه شما طرفدار طالبان هستید، یا مخالف طالبان هستید، ارتباطی به من ندارد، موضوع شخصی خود شما است! من اصلا ارتباط جملات پیام اخیر جناب شما را با خودم ندانستم! چرا شما می خواهید مرا به سفری دعوت نمائید؟ چرا بجای دعوت نمودن دیگران به سفر، قسمتی از همان پول را برای تان یک چند جلد کتاب علمی در ارتباط موضوعاتی صرف نمی کنید، که تا متوجه موضوعاتی شوید، که در آن ارتباطات فعلا نامتعادل و سطحی می نویسید؟ من شما را متوجه اظهار "قومگرایانه ئی " شما می کنم، شما میخواهید، مرا به سفری دعوت کنید؛ یعنی چه؟ جناب محترم غلام حضرت، آیا واقعا شما متوجه نیستید، که پیام اخیر تان ربطی به موضوع ندارد؟ نوت: هموطن عزیز جناب محترم غلام حضرت، شما در پیام اخیر تان اصطلاح "احمقانه" را بکار برده اید، لطفا پس از فکر عمیق و باز خوانی پیام های تان، دو باره قضاوت فرمائید، که چه کسی در اینجا به گفته ای جناب شما "احمقانه" نوشته است و یا کدام نوع ادعای "احمقانه" نموده است؟ با احترام حسیب الله
|
|
غلام حضرت | 15.10.2024 | سویدن | |
خدمت جناب اقای حسیب الله عرض شود:
باور بفرمائید اگر توان مالی میداشتم تکت دو طرفه ( المان - کابل ) + مصرف هوتل اقامت + مصرف کباب و آیسکریم و فالوده و میوه + سه وعده غذا را به شما هدیه نموده تا تشریف برده و اوضاع آنجا ( افغانستان ) بخصوص وضعیت مکاتب و دانشگاه ها و سایر مراکز علمی - آموزشی را از نزدیک مشاهده و بعداً قضاوت نمائید ( البته می ترسم از اینکه با احساس اِعمال عدالت عُمری و فِقه حنفی در تمام عرصه های زندگی اجتماعی، شِفتۀ حکومتداری طالب شده و دوباره به موطن اصلی خود ( المان ) برنگردید. برادر عزیز! همانگونه که در تشکیلات زندگی مدنی - اِداری داشتن ادرس سکونت یک امر ضروری میباشد، در ارزیابی و تحلیل یک پدیدۀ اجتماعی - سیاسی داشتن ادرس دقیقِ فکری - عقیدتی نیز لازم و ضروری است.
من با بسیاری از طالبان حاکم نقاط مشترکِ جدّی دارم ( پشتون بودن، قندهاری بودن، [ ادعای ] مسلمان بودن ) بناً قضاوت تان مبنی بر علت مخالفت بنده با طالب گویا انگیزۀ تباری و زبانی و سمتی دارد مطلقاً طفلانه و احمقانه بنظر میرسد ، روی این ملحوظ قضاوت من و امثال من با قضاوت یک مخالف دیگر ( که انگیزۀ دیګری دارد ) تفاوت جدّی دارد، ضمناً ادرس فکری احمد و محمود در ارتباط با طرفداری از طالب یا مخالفت با وی نیز تفاوت جدّی دارد ( یک طرفدار طالب ممکن غیر پشتون و غیر قندهاری باشد ولی از روی عقائد غلیظ دینی طرفداری از طالب را وجیبۀ دینی می پندارد ، از طرف دیگر یک طرفدار طالب ممکن عاشق سگ و ویسکی و دیسکو باشد و هیچ اعتنای به دین و مذهب طالب نداشته باشد ولی بخاطر انگیزه های مرموزِ دیگر منجمله پشتون یا قندهاری بودن یا وابستگی به ایدیولوژی و منافع کشور چین و انگلیس و امریکا، طرفدار سرسخت طالب باشد ).
شما می فرمائید که بخاطر محدودیت های اقتصادی، رسیدگی به امور زنان و دختران دشوار می نمایاد ( البته این حرف تان کاملاً منطقی! و واقعی میباشد ( من و احمد و محمود و شاید شما باید ضمن چیدن غذا بر سُفرۀ خویش ، دختران و حتی همسران خود را از تناول و خوردن غذا محروم بسازیم زیرا اقتصاد ما ضعیف است و یا ضعیقتر خواهد شد ).
بهر حال، پروژۀ استیلای طالب یک پروژۀ بسیار پیچیده و مرموز و خطرناک و دارای ابعاد بسیار بزرگ و شگرف در سطح کشور و منطقه و جهان میباشد که هر کس و ناکس توان تحلیل آنرا ندارد و یا نمیخواهد آنرا تحلیل کند.
سخن آخر اینکه: آیا فقط من و اقای عبدالحلیم حکیمی ( با ترکیب نام هزاره، ازبک، تاجک، پشتون ) مخالف طالب میباشیم که شما محترم ما را مخاطب قرار داده اید یا اشخاص دیګر نیز تشریف دارند؟
مشکل عمدۀ اکثر افغانها این میباشد که با وجودِ برسمیت شناخته شدۀ مقولۀ " انسان ممکن الخطاء است " باز هم به اشتباهات فکری خود اعتراف نه کردن چی که حتی بر ادامۀ اشتباهات خود اصرار و پافشاری می کند.
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 15.10.2024 | USA | |
دوکتور محمد اکبر یوسفی
".... اگر ما خوانندگان نزد شما عزت می داشتیم، باید به یک کلمه که مطمئن نبودید، می توانستید به خود تکلیف بدهید و در انترنت جستجو می کردید..... "
تشکر داکتر یوسفی اکنون بیخی ملا شدم که لغت تحفظ را نهایت غلط تهافذ نوشتم. افرین به شما که چنین غلطی مدحش یک کلمه را انهم فقط با نقل و قول از ۲ فیلسوف - «ویتگنشتاین» و «هنس - پیتر دیور» - به اثبات رسانیدید. لطفا با چیزهای نهایت کوچک, عرق نریزید.
حسیب الله
".... آیا واقعا جناب محترم Hazarzbek Tajiashtun ، یا آقای غلام حضرت و یا هم افراد و اشخاصی دیگری که از نگاه سطح فکری، هم سطح و هم سویه ای آنها اند.... این دو هموطن سطحی نگر ما، این مشکل را به سمت و سوی "قومگرائی" سوق می دهند، که جای بسا تاسف می باشد.... "
من شخصا در " سطح فکری" با کسی عقل جنگی ندارم و تهمت ناحق را که اصلا موجودیت ندارد, نمیتوان با ا سناد رد نمود. کدام "قومگرائی"?
|
|
حسیب الله | 14.10.2024 | آلمان | |
پس از تقدیم سلام و احترامات قلبی خدمت همه،
بدون شک، که در قبال مراعت نمودن حق و حقوق اطفال، دختران و زنان در افغانستان عزیز، در قدم اول باید امارت اسلامی افغانستان و یا دولت و یا هم حکومت طالبان هر چه زود تر و به مراتب بیشتر توجه و اقدامات موثر و مثبت و مفیدی را به عمل بیآورند، زیرا این موضوع فعلا نه تنها اینکه از جمله ای وظایف آنها بشمار می رود، بلکه مسولیت آنها نیز می باشد. اطفال و خانم ها در داخل افغانستان از خود حق و حقوقی دارند، که باید حق و حقوق مسلم آنها مراعت گردند! زیرا دختران و زنان نیمی از اجتماع افغانی ما را تشکیل می دهند، چنانچه اطفال افغانستان نیز آینده سازان فردا می باشند، که هر گونه حق تلفی در ارتباط آنها ظلم تلقی می گردد، که زیان های فراوان فردی و اجتماعی را در قبال دارد!
در های مکاتب و پوهنتونها باید هر چه زودتر به روی خواهران ما در هر سن و سالی که قرار دارند، باید هر چه زودتر باز گردد! این یک طرف قضیه است، اما طرف دیگر قضیه، به نظر من این است، که جمله علما و دانشمندان صادق، آگاه و وطندوست و مردم دوست ما نیز باید، همه، دست به دست هم داده، مخلصانه و صادقانه، هر یک به حد و توان علمی-تخصصی خود، در ساحات مختلف، با روحیه ای ابتکار، جهت حل مشکلات اقتصادی مردم عزیز ما در داخل کشور، دست بکار شوند، تا آنکه مشکلات عدیده ای مردم عزیز ما. که اقلا از نیم قرن به اینطرف، با همچو مشکلات مردم عزیز و فقیر ما دچار و گرفتار اند، اقلا تقلیل یابد.
نوت: اینکه متاسفانه برخی از هموطنان ما در رسانه ها آگاهانه و یا هم نا آگاهانه به اظهارات قومگرایانه و سمت گرایانه و منطقه گرائی های عجیب و غریبی دست می زنند، به نظر من سطحی گری بیش نیست، که با چنین سطحی نگری های شان، به جز از آنکه به مشکلات عدیده ای مردم عزیز و فقیر ما بیفزایند، کدام چیزی دیگری را حاصل نخواهند نمود! بطور مثال در همین صفحه: هموطن عزیز ما جناب محترم Hazarzbek Tajiashtun و یا هم جناب محترم غلام حضرت، بجای آنکه اوقات شانرا صرف آن نمایند، تا از ورای مطالعات علمی، دلایل اصلی تلف شدن حق و حقوق اطفال و دختران و زنان را. در سطح جهان، به بررسی بگیرند، با اظهارات سطحی شان و برداشت های قومگرایانه، سنتگرایانه و منطقه گرایانه ای شان، آگاهانه و یا هم اینکه شاید نا آگاهانه، دست به اظهارات نامتعادل و سطحی می زنند، که بجز از ناراحت ساختن چند هموطن شان، حاصلی دیگری به مشاهد نمی رسد! آیا واقعا جناب محترم Hazarzbek Tajiashtun ، یا آقای غلام حضرت و یا هم افراد و اشخاصی دیگری که از نگاه سطح فکری، هم سطح و هم سویه ای آنها اند، آیا آنها واقعا میدانند، که دلیل اصلی تلف شدن حق و حقوق اطفال و خانم ها، در سراسر جهان و یا هم در افغانستان چیست؟ اگر میدانند، بنویسند؛ اگر نمی دانند، پس لطفا مطالعه نمایند، که محققین و متخصصین همان ساحات در رابطه چه گفتنی های دارند! زیرا در غیر صورت این اظهارات سطحی و غیر علمی این چنین افراد و اشخاص، ممکن احساسات شخصی آنها را به یک نوع ارضا نماید، اما در سطح جامعه به تفرقه افگنی و ایجاد نفرت انگیزی های چندی منجر خواهد گردید. زیرا یکی از دلایل اصلی و اساسی عدم رعایت حق و حقوق اطفال و زنان در سراسر جهان، مشکلات اقتصادی، بررسی شده و می شود؛ اما بطور مثال این دو هموطن سطحی نگر ما، این مشکل را به سمت و سوی "قومگرائی" سوق می دهند، که جای بسا تاسف می باشد، زیرا زمانیکه برخی به اصطلاح "قلم بدستان ما" به چنین سطحی نگری های بپردازند، از مردم ما که امکانات مطالعه در همچو ساحات برایشان تا اکنون میسر نبوده است، چه توقعی را میتوان داشت؟
به هر صورت، امید وارم در رابطه زیاد پرنویسی نکرده باشم. و من الله التوفیق با تقدیم احترامات فائقه
حسیب الله |
|
الله محمد | 14.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم آقای غلام حضرت صاحب! اولاٌ سلامهای بنده برایتان در کشور خانم پادشاه سویدن زیبا تقدیم است. 1-" تشکر از تبصرۀ اخیرِ برادران عزیز ما محترم جهانی صاحب و محترم ا.م صاحب در ارتباط با بحث سعدی". برادر محترم قابل تشکر نیست، وظیفه که تاریخ و فرهنگ بالای شانه های همه ما گذاشته، بایست شمع انرا تا حد امکان روشن داشت.
2-"انسان منحیث یک فرد یا اجتماع وابسته به جغرافیه های گوناگون میباشد ( جغرافیای سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی ، عقیدتی - فکری، توریستی، علمی و غیره) ."
با شما محترم کاملاٌ موافق بوده، یعنی بایست کره زمین و انسانهای انرا دید و بس، در عصر که بشر با زحمات زیاد خود را اینجا توانسته برساند، که ما و شما را با هم ، بدون اینکه با هم اشنا باشیم، اشنا می سازد.
3-"از نظر فرهنگی تقریباً هر شخص باسواد و کتاب خوان ( کتاب علمی، اقتصادی، ادبی، حتی سیاسی و دینی - مذهبی ) با این و آن نویسنده ( که اصلاً هموطنش هم نیست ) ابراز علاقه میداشته باشد که البته این یک امر طبیعی میباشد." است.
4-"امّا برادر عزیزم ا.م خان!" بفرمایید.
5-"این هموطن محترم شما " هموطن همه ما است، جمله کمی کج و وج با گج نوشته شده.
6-"( که خود را همواره شاگرد شما خوانده )" آن محترم هیچگاه خود را شاگرد بنده نخوانده، اینکه بعضاٌ بنده را استاد خطاب می نماید، بنده در چندین مضمون ساینس استاد هم هستم، که فکر می کنم نا خود اگاه درست است، و احتمالاٌ در بحث ها استدلال های بنده طرف تایید شان بوده، و بنده را استاد خطاب می نمایند، که اینهم اشتباه نیست. با چنین طرز نوشتن شما محترم طرف بحث تان را تحریک نموده و هنر نویسندگی را به طرف تشنج های اجتماعی سوق می دهید.
7-" بتاریخ ۱۰ ماهِ جاری ( همین سه روز پیش ) با ابیات مستانۀ خود این نظم سروده:
" مومندا، روز اول فخر به افغان دادند " ( البته معلوم نیست که منظور از دهنده کیست و چیست؟ )" به نظر بنده آن محترم متقاعد به این بود و یا هم است ، که مرحوم سعدی چنان فرموده که فرموده، فلهذا احساسات خود را ازاد ارایه داشته. در غیر آن فخر افغان به همه معلوم است که در کجایش است، که در همین دو سه قرن با بردن میدان، انرا دو باره باخته است و نتوانسته انرا درست اباد نماید ، یعنی نا فهمی در مقطع های مختلف تاریخ از نگاه سیاسی. 8-"" .............................................."
" بی اتفاقی و کشمش به مسلمان دادند "" به نظر بنده بی اتفاقی در تمام کره زمین همیشه وجود داشته و همین بی اتفاقی بوده که باعث بروز ادیان اسمانی و زمینی شده است.
9-"امّا
دیروز در تبصرۀ خویش ( در سطر یازدهم) می فرماید: " دین من اسلام است "" یعنی به اصطلاح دین کشمکش و بی اتفاقی یعنی شما محترم که فکر میکنم از مسلمانی هنوز بی زار نشده باشید و به صورت رسمی انرا دارا باشید، با همین نوشته تان خطاب به بنده، با وی وارد کشمکش مسلمانی و افغانی شده اید.
10-"این یعنی
" من نادی و مبلغ و مروج بی اتفاقی و کشمکش هستم " ( شاید منظور ایشان کِشمِش!!!!!! باشد )." با چنین نوشته تان بوجی های "کِشمِش " یعنی راکت های وی را از کالیفرنیا به طرف سویدن، از طریق این دریچه یعنی آلمان اماده فیر ساخته اید. دیده شود که مانند اسراییل تحمل می نمایند و یا اینکه مغز دستگاه های مهم اقتصادی و علمی ایران را هدف می گیرند. بنده پشنهاد می نمایم که از حوصله مانند محترم جهانی صاحب در برابر نوشته بنده کار گرفته که خداوند با صابرین است.
11-"توصیۀ من به ایشان و امثال ایشان این است که:" بنده فکر می کنم که ما و شما از سطح توصیه بیرون هستیم و این امثال شان را "شاهانه" نوشته اید، یعنی معلوم است که خوب ریش تان سفید شده است و قدرت نویسندگی تان هم در سطح بالا قرار دارد.
12-"ماشین یا موتورِ موترِ یک راننده ممکن دچار جوش و بخار شود ( به مرضِ تبخیر آبِ جنریتور دچار شود ) ولی این راننده اجازه ندارد که با مشاهدۀ مکررِ این مشکل، در جاده های بزرگ و اتوبان رانندگی کند زیرا هم خودش خسته و درمانده و پشیمان میشود و هم برای سائر رانندگان تولید مزاحمت می کند."
همه ما دچار جوش و بخار هستیم. پنجاه سال کم وقت نیست که روح و روان همه را به بخار و جوش تبدیل نه نماید ، با این همه نا همواری ها و بی عدالتی ها که از پیش چشم ما گذشته است. خلاصه کشمکش اسلامی را با بوجی های کِشمِش شما با جمله بالا سرعت بخشیده اید که امید است این بخار باعث بارندگی شدید نشده و دو باره ابر های آن توسط بادهای قطبی و خط استوا پاشان گردد.
13-"اصلاً سعدی و افکار ارتجاعی اش در مورد نفی موجود فرشته گونه و آئینۀ جمال خداوندی ( زن ) را فراموش کُن ،
همین امروز ( در قرن بیست و یک ) برخورد غیر انسانی و غیر اسلامی برادران! پشتونِ ! حاکم بر کشور ما در قبال زنان چگونه توجیه میشود؟" در این زمینه ممکن طرف بحث تان تبصره نماید.
14-"مگر تا دیروز بعضی هموطنان ما به اصالت! طالب نه می بالیدند؟" به نظر بنده این بالیدن هر گاه کلمه شما را استفاده نمود در بسیار نقاط به مقایسه انچه در کشور در گذشته، گذشته بوده احتمالاٌ صورت گرفته باشد، اما هیچ کس کامل نیست و طالبان هم نقایص دارند که باید انرا اصلاح نموده بتوانندو کسانی را که قلباٌ غرض بیرون رفت کشور از حالت فعلی پشنهادات سازنده دارند درک نموده با ملت خود همکار گردند. این درک دیگر هموطنان رنجیده و پشنهادات شان صد فیصد به نفع خود طالبان و ملت افغانستان و حتی کشور های منطقه و جهان است. نباید پاهای خود را خود ما با رسمانهای غیر معقول بسته نگاه داریم. ما نیروی فکری بسیار بالا در کشور خود و از کشور خوددر بیرون کشور داریم، که بایست غرض بیرون رفت از ان استفاده معقول صورت گرفته بتواند. به نظر بنده امارات اسلامی افغانستان از نگاه جامعه شناسی و روانشناسی سیاسی در سطح ملی و بین المللی ضرورت اشد به مشوره دارند، تا از حالت فعلی کشور را بیرون کشیده بتوانند. ما نباید وقت را با تجربه نمودن حکومت داری ضایع نماییم، بلکه از مغزن تجارب دیگران استفاده معقول را نموده بتوانیم تا مشکلات کشور رفع گردد. ما که ادعا داریم اپراتوری ها را شکست داده ایم اما موفق به شکست نفس اماره خود یعنی به فرموده پیامبر ما جهاد اکبر موفق نباشیم ، کس ما را به رسمیت شناخته نمی تواند. قسمیکه معلوم می گردد طالبان با داشتن چوکی وزارت و غیره افتخار می نمایند در حالیکه بنده را در چهار وزارت هم وزیر بسازند قبول ندارم نسبت به اینکه یک پشنهاد معقول را با مشوره هم قبول نمایند.
15-"امروز چرا خاموشی اختیار نموده اند؟" تا جاییکه بنده جریانات جهان را تعقیب می نمایم، کس خاموش نیست، اما دیده شود تا چی اندازه اشعه افتاب انتقادات سالم قادر به آب نمودن یخ ها در مسایل که باعث تشنجات اجتماعی و سیاسی در سطوح مختلف وجود دارد موثر واقع شده می تواند. می گویند که عاقلان را یک اشارت بس است، که احتمالاٌ علت این خاموشی که شما می فرماید توسط بعضی ها هم همین باشد که تکرار مکررات نگردد. موضوعات افغانستان در سطوح محتلف قابل حل است.
16-"( حد اقل در تماس با سرکوب وحشیانۀ زنان توسط طالب جان )."
به آن سویه که شما نوشته اید هم نیست. چندی قبل یک نمایشگاه اقتصادی فکر می کنم در هرات صورت گرفته بود و بنده زنان را دیدم که در نمایشگاه اشتراک داشتند. اینکه در این اواخر بعضی مسایل تازه را بیرون داده اند، نمی توانند توسط همچو قید گیری ها، ازادی زنان را بگیرند، بلکه مشکلات خود را زیادتر می سازند. این یک موضوع است که بنده در بالا به آن اشارت نموده ام که نباید باعث کندی ترقی کشور در امور اجتماعی، سیاسی و اقتصدی شده و ما توان این را باید داشته باشیم تا در چوکات معقول و منطقی شرعیت اسلامی خود مانند کشور های دیگر یعنی عربستان و غیره جامعه خود را یعنی مرد و زن را آزادانه و با اخلاق درست و اسلامی به راه راست رهنما گردیم. راه راست را کسانی درست رفته می توانند که خود به راه راست باشند نه اینکه خیال نمایند در بعضی مسایل به راه راست هستند. یعنی کج خود را راست فکر کنند. این کجی ها فقط با مشوره و اتحاد و اتفاق رفع شده می تواند. یک فرد نمی تواند همه کار را نماید. یک نانوا می تواند فقط نان بپزد، اما بوت را باید از بوت ساز بخرد و یا کچالو را از دهقان و غیره . اداره یک جامعه کار فوق العاده بزرگ است که بایست همه را در ان شریک ساخته توانست. این اینست هنر سیاست معقول. سیاست هنر است و انهم هنر فلسفی یعنی حکمت. در دل هر ذره چون خورشید توفان کرده ایم هر کجا آیینه ای یابند با ما روبروست
بیدل
|
|
دوکتور محمد اکبر یوسفی | 14.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم Hazarzbek Tajiashtun صحتمند باشید. شما می نویسید: « |
|
|
زمری کاسی | 14.10.2024 | چین | |
د جمهوري دولت د چارو ادارې لوی رييس فضل محمود فضلي پخپل ايکس لیکلي، د خېبر پښتونخوا پښتانه په تاریخي او طبیعي لحاظ د لوی افغان وطن د وجود یوه نه بېلېدونکې برخه ده. ټول افغان ولس له دې جرګې سره همغږی او خواخوږي يې وښوده، خو په کابل باندې واکمنې نیابتي ډلې سکوت کړی.
نوموړي ليکلي، د دوحې د بدنامې هوکړې له مخې، طالبان نشي کولای د امریکا د متحدینو (لکه پاکستاني پوځ) د ګټو خلاف دریځ ونیسي. خېبر د پاکستان د پوځ د ګټو خلاف دی او طالبان مجبور دي، چې امریکا سره د هوکړې په ژمنتیا عمل وکړي او د خېبر جرګې پر وړاندې له پاکستاني پوځ سره یو ګډ دریځ ونیسي: «تاریخ به دغه شرم په تاسې پسې ثبتوي او د غلامو ډلو د لست په سر کې به یې لیکي او د لوی افغان وطن د عدالت جرګې ته به یې وړاندې کوي.»
دا دې غلام طالب، درواخله! |
|
غلام حضرت | 14.10.2024 | سویدن | |
با تشکر از تبصرۀ اخیرِ برادران عزیز ما محترم جهانی صاحب و محترم ا.م صاحب در ارتباط با بحث سعدی ، عرض شود که: انسان منحیث یک فرد یا اجتماع وابسته به جغرافیه های گوناگون میباشد ( جغرافیای سیاسی ، اقتصادی، فرهنگی ، عقیدتی - فکری، توریستی، علمی و غیره) .
از نظر فرهنگی تقریباً هر شخص باسواد و کتاب خوان ( کتاب علمی، اقتصادی، ادبی، حتی سیاسی و دینی - مذهبی ) با این و آن نویسنده ( که اصلاً هموطنش هم نیست ) ابراز علاقه میداشته باشد که البته این یک امر طبیعی میباشد.
من تا بحال ندیده ام که یک کسی از روی تعصب خُشک ، نویسندۀ یک کتابِ مورد علاقۀ باشندگان یک جغرافیای فرهنگی وسیع را نفی کرده باشد.
امّا برادر عزیزم ا.م خان!
این هموطن محترم شما ( که خود را همواره شاگرد شما خوانده ) بتاریخ ۱۰ ماهِ جاری ( همین سه روز پیش ) با ابیات مستانۀ خود این نظم سروده:
" مومندا، روز اول فخر به افغان دادند " ( البته معلوم نیست که منظور از دهنده کیست و چیست؟ )
" .............................................."
" بی اتفاقی و کشمش به مسلمان دادند " امّا دیروز در تبصرۀ خویش ( در سطر یازدهم) می فرماید: " دین من اسلام است " این یعنی " من نادی و مبلغ و مروج بی اتفاقی و کشمکش هستم " ( شاید منظور ایشان کِشمِش!!!!!! باشد ).
توصیۀ من به ایشان و امثال ایشان این است که: ماشین یا موتورِ موترِ یک راننده ممکن دچار جوش و بخار شود ( به مرضِ تبخیر آبِ جنریتور دچار شود ) ولی این راننده اجازه ندارد که با مشاهدۀ مکررِ این مشکل، در جاده های بزرگ و اتوبان رانندگی کند زیرا هم خودش خسته و درمانده و پشیمان میشود و هم برای سائر رانندگان تولید مزاحمت می کند.
اصلاً سعدی و افکار ارتجاعی اش در مورد نفی موجود فرشته گونه و آئینۀ جمال خداوندی ( زن ) را فراموش کُن ،
همین امروز ( در قرن بیست و یک ) برخورد غیر انسانی و غیر اسلامی برادران! پشتونِ ! حاکم بر کشور ما در قبال زنان چگونه توجیه میشود؟
مگر تا دیروز بعضی هموطنان ما به اصالت! طالب نه می بالیدند؟ امروز چرا خاموشی اختیار نموده اند؟ ( حد اقل در تماس با سرکوب وحشیانۀ زنان توسط طالب جان ).
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 13.10.2024 | USA | |
تعداد زیادی از زنان از مناطق پشتون نشین در حاشیه جرگه جنبش تهافذ پشتون ها اشترک داشتند, در حالیکه در افغانستان رسما از داشت ابتدایی ترین حقوق انسانی برخوردارنیستند. چرا چنین تفاوت؟
جواب سرسری چنین سوال این خواهد بود که پشتونها افغانستان از پشتون ها که در پاکستان زندگی دارند عقب مانده تراست و به این ترتیب در جوامع بدوی طبقات اجتماعی از بالا به پایین مثلا با اغا صاحب, مولوی صاحب و غیره شروع و بالاخره در درجه اخیر به زن قشربندی میگردد. هم چنان چنین قشر بندی اجتماعی در بین گروها دیگر عمده قومی افغانستان مثلا تاجکها, هزاره ها, ازبک ها و ترک ها نیز مروج بوده که در مقایسه با گروها که در کشورها تاجکستان, چین, ازبکستان و ترکمنستان زندگی دارندعقب مانده تر اند.
خلاصه این که عقب ماندگی مادر همه درد ها است. تا زمان که چنین قشر بندی مروج اجتماعی در افغانستان که عمدتا سیاسی نهادینه شده است به اساس ولادت به برتران و مادونان ذاتی بنا باشد زن از طرف اخر اول خواهد بود. برای معلومات بیشتر, لطفا پنج مقاله اخیر محترم عبدالباری جهانی را دقیقا مطالعه و به یاد داشته باشید که کسان دیگر انقدر هم در فکر بهبود شما نبودند که پیر صاحب و حضرت صاحب را از بغداد و هند برتانوی انهم با دول و سرنی انتقال دهند!
|
|
عبدالباری جهانی | 13.10.2024 | ویرجینیا | |
جناب محترم الله محمدخان سلام و احترامات بنده را بپذیرید. از تبصره مثبت تان بر تبصره اخیرانیجانب ممنونم. اګرچه با شما در بعض مسایل اختلاف عقیده دارم ولی باور کنید از تبصره ها و مضامین تان آموخته و می آموزم. خدا کند همه کسانیکه درین ویب سایت و سایر سایت ها به نویسندګی میپردازند از حوصله و نرمی کار بګیرند. و نظریات یکدیګر را ګوش فرادهند و از اختلاف عقاید یکدیګر بعوض عصبانی شدن، با حوصله تمام به خلاهای علمی نوشته های خود و مخالفین خود متوجه ګردند و بیاموزند. شما زنده و سلامت باشید. با احترام.
|
|
زمری کاسی | 13.10.2024 | چین | |
|
|
الله محمد | 13.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم جهانی صاحب جهانی!
با عرض سلام و احترام به شما پرکار و فعالترین نویسنده بی معاش ما، از بارگاه خداوند متعال برایتان صحت و سلامتی آرزو می نمایم. هرگاه قرار باشد که یک فرد را در مضمون "اخلاق متواضع و متعادل " به اساس علم اخلاق معرفی نمود ، شما محترم به تمام معنی صاحب اخلاق عالی در بر خورد های نویسندگی و حتماٌ در دیگر امور زندگی تان می باشید، که فوق العاده چنین شخصیت در اجتماع قابل قدردانی می باشد. کمتر کسان را به شمول خودم صاحب همچو حوصله در برابر نوشته مخاطب تان در طول سالیان در اینجا متوجه شده ام.
از تبصره عادلانه اخیر تان که تصور بنده را در موضوع تقویه می نمود، تشکری می نمایم. خداوند "ج" شما را با فامیل و متعلقین محترم تان همیشه صحتمند و خوش داشته باشد برادر محترم.
همچو شبنم در طلسم دامگاه این چمن
مرغ ما را آب و دانه از چشم تر است
بیدل
|
|
الله محمد | 13.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم مومند صاحب عزیز و گرامی!
امید خوش و خرم این پیغام با سلام های گرم در کالیفورنیا گرم برایتان برسد.
از اینکه بنده را در مضمون "تاریخ و شخصیت های" آن نمره کامیابی داده اید تشکر، و ضمناٌ از اینکه در مضمون "عدالت" موفق به اخذ کافی نمره نشده ام باز هم تشکر که بایست زیاد اموخت تا این مشکل رفع گردد. قضاوت عادلانه واقعاٌ کار اسان نیست. قسمیکه می گویند قاضی نادان است و دو طرف که در محکمه نشسته اند دانا هستند از موضوع و قاضی هر گاه رشوت خور نباشد، باید حقیقت را استخراج نماید.
به هر صورت صحت و سلامتی شما فیگور تاریخی کشور و جهان ارزوی قلبی بنده بوده که کمبود شما در این جلسات مزه جلسه را از بین می برد. در تبصره اخیر تان معلوماتهای جالبی را ضمنی ارایه داشته اید که کمتر از آن از آن دیدگاه اگاه بودم.
جوش دانش اقتضای صافی دل می کند
خانهء اینه را جاروب زلف جوهر است
بیدل
|
|
دوکتور صلاح الدین سعیدی | 13.10.2024 | انگلستان | |
په زور کلي نه کېږي! پاکستاني پوځ په زور نه وړې او نه به ېوسي! پاکستاني پوځ او استابلشمتت په مکارۍ، دوکې او نامردۍ وړې، خو دا ځل ورته ناوخته دی! دقومي عدالت او جناب منظور سره پرونۍ ناسته او د په شا تګ توافق به د دوی مکاریو سره جوګه هم وي! هو خو دا وار ورته ناوخته دی! د سیمو په طبعی شتمنیو تسلط، د اوس لپاره د داخلي خود ارادیت او د افغانستان سره په تذکرو تګ او راتګ او آزاد اقتصادي زون اعلان او فیصلې ته د جرګې غړو ته سپارښت کوم. د عدالت خبر خو د جرګې بنیادي اومرکزي خبر ده! ددې جرګې د فیصلو او پرېکړو په آخر کې داپرېکړه وراضافه شي: د پښتنو د روایاتو او اصولو پر بنسټ، د جرګې پریکړې واجب الاجراء او د بلې کومې مرجع او ارګان هوکړې ته اړتیا نه لري! ددې جرګې ټولې، هو ټولې پرېکړې د پرېکړې سره سم په کل او جمله کې واجب الاجرا دي، چې د اجرا لپاره یې سم د لاسه عملي کولو ته ټول اقدام او اجراات وشي. ددې پرېکړو اوفیصلو له ېوې مادې او پرېکړې سره مخالفت د ټولو سره د مخالفت په مانا او د جرګې د ګډون والو سره د مخالفت او دوی ته د جګړې اعلان، بلل کېږي. دمخالف دغه د مخالفت انتخاب په صورت کې د جرګې ټولو ګډونوالو ته د نوې فیصلې له کولو پرته ددې جرګې د ټولو فیصلو د عملي لپاره له ټولو ممکنو وسایلو نه د استفادې حق خوندي او مجاز دی. د تخلف په صورت کې د خود ارادیت مسأله په پراخه کچه مطرح ده او ورته تدابیر وجیبه ګرځي! داکتر ص سعیدی ۱۱/۱۰/۲۰۲۴
|
|
محمد داؤد مومند | 13.10.2024 | متحده ایالات | |
عرایضم خدمت دو هموطن ارجمند!
بعد از عرض سلام محمدی و وطنی
وطندار روشن ضمیر استاد الله محمد خان!
جمایت از نظریات نیک یک دانشمندان ولو به هر نژاد و مذهب و منطقه و قارۀ که مربوط باشد، کاری است مستحسن.
در قضاوت خود باید حسنات را با نظریات یا اعمال سیئه، در میزان عدالت توزین کرد، گرانی اعمال حسنه، نمرۀ کامیابی را نصیب همچو شخصیتی میسازد.
طوریکه قبلاً اظهار نمودم دین من اسلام و مذهب سیاسی و فرهنگی من ملیت خواهی و تفکر اصالت ملت و رجحان منافع ملی است. ائمه چهارگانه علماء و دانشمندان دین بودند که به تأسی از درک شان از دساتیر اسلامی در قسمت شریعت و حدیث، منتج به دریافت نتائج متفاوتی شدند، که متأسفانه این تفاوت نظریات شان موجب انشعاب میان مسلمانان شد، لذا درجۀ شرش بالاتر از خیرش ګردید. چهل سال قبل یک ایرانی که با هم همکار بودیم از اعتقادم در مورد حضرت علی پرسید، در جوابش گفتم که حضرت علی یکی از خلفاء راشده، واجب الجنت و داماد پیغمبر اسلام بود و ما مکلف و معتقد، به حقایق فوق الذکر هستیم.
موصوف با تعجب فراوان توضیح نمود که ما شیعه ها در ایران هرسال عمر فاروق را به شدید ترین شکل مورد طعن و لعن قرار میدهیم. بد بختانه پیروان مذهب جعفری نه تنها به حضرت فاروق اعظم بلکه به حضرت ابوبکر و عثمان و حتی به بی بی عایشه همسر مطهر پامبر اسلام نیز نظر بد بینانه دارند.
به این ارتباط یک خاطره ای بسیار جالی از یک هم وطن دارم، هموطنی حکایت کرد که روزی یک همکار ایرانی از من پرسید که تو شیعه هستی یا سنی؟
من در جوابش گفتم که من نه شیعه هستم و نه سنی بلکه (مونی ) هستم.
ایرانی مجدداً سؤال کرد که آغا مونیش چیه؟
در جوابش گفتم نر هردویش!
اما، ما به حیث یک مسلمان مجبور نیستیم که حتماً باید پیرو یکی از مذاهب چهارگانه باشیم، اعتقاد به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر و قرآن مکفی است که در زمرۀ امت مسلمان شمرده شویم. برادر ارجمند و گرامی!
از اینکه جنابتان طبق معمول در تبصره های خود ار تاریخ کشور و بزرگان کشور شرافتمندانه دفاع نموده اید برایم ارزش فراوان ملی و فرهنگی دارد، ولی هرگاه جنابتان در ارائۀ نظریات خود در مورد یک نوشته یا تبصره، وجوه مثبت و منفی هردو را مورد قضاوت قرار دهید و اگر تنها از زشتی و یا حسن نوشته استقبال نموده و از جهت زشتی و یا حس کلام سر سری بگذرید، همچو اغماض، اصالت قضاوت تان را مورد سؤال قرار داده مخدوش میسازد و عدالت جایگه خود را در تبصرۀ تان خالی می بیند. البته با همین تذکرات در زمینه اکتفاء نموده و از دیالوگ مزید در مورد، جداً اجتناب خواهم ورزید.
با عرض حرمت فراوان
شاغلی محترم استاد باری جهانی صیب!
سلامونه او نیکی هیلی ستاسی د توضیحاتو نه مننه کوم. د استاد هاشمیان جواب زماپه یاد دی ولی دا چی استاد هاشمیان مایل هروی ددی رباعی ویونکی بولی دا زما ندی په یاد، د هاشمیان صاحب د تردید شاه نزول داسی دی چی مرحوم استاد هاشمیان خپل د خپلوۍ او دوستۍ روابط د خپل خوریی داکټر سید حمیدالله روغ سره د بیدل شناسی به اړه خړ پړ کړل، د داکټر سید حشمت الله روغ پلار سید عبیدالله روغ نومیده چی د اعصابو ډاکټر وه او به میوند واټ کی یی معاینه خانه درلوده او د پاچا صاحب جاده میوند چی محمد نقی نومیده ډیر کلک مرید وه، داکتر صاحب سید عبدالله روغ د ډاکتر هاشمیان د خور سره وصلت کړی وه.
د افغان جرمن په ویب سایت کی د ماما او خوریی په مینځ کی کلکه بزکشی شروع شوه، خو داسی جوته شوه چی سید حمیدالله روغ، بزه، حلالی دائری ته وروسوله. زما به نظر ددی شخړی تیږه استاد هاشمیان کیخوده او خبل خوریی دومره تحقیر کړ چی خوریی نور د خوریی توب او ماما توب مزی وشکول.
سید حمیدالله روغ خورا پوه او فاضل سړی دی. یو کال دمخه یی هم خورا یو پند کتاب هم تألیف کړ . شاغلی روغ د سعدی د همدی رباعی په مورد کی وایی چی سعدی دا رباعی د یو بل قوم په مورد کی لیکلی چه زموږ د ټولنی سره مشتر ک د افغان نوم لری.
تر نن ورځیی پوری ما د کوم بل افغان قوم نوم ندی اوریدلی، ولو که دا بل قوم هم وی بیاهم د سعدی رباعی د منلو وړ نده.
د بلی خوا داکټر سید حمیدالله روغ خورا پوه او مستعد انسان دی، څنګه کیدای سی چه هغه په خپله تحقیقی او ژوره مقاله کی یوی بی بنیاده مطلب او ادعا ته ځای ورکړی؟ خو زما په اند او فکر ددی معما او غوتی د پرانستلو یواځنی منبع په خپله داکټر صاحب روغ دی چی څرګنده کړی چی دده د ادعا منبع او مدارک څه دی ؟
دا یی بهترینه او آسان ترینه لار ده.
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
مننه او پر مخ موګلونه
|
|
عبدالباری جهانی | 13.10.2024 | ویرجینیا | |
محترم داوود مومند صاحی سلامونه او احترامات. ستاسي توجه هغه بیتونو ته را اړوم چي ګویا سعدي شیرازي افغانانو ته بد ویلي دي او « سعدیا روز ازل حسن به ترکان دادند . . . .» که څه هم چي په دې باره کي مرحوم استاد هاشمیان په ۲۰۱۶ کال کي په ۲۰۴ نمبر یو مضمون لیکلی وو او او دا بیتونه یې مایل هروي ته منسوب کړي وه، خو ما دا بیتونه ان په وړوکوالي کي اورېدلي دي او زه یقین لرم چي هغه وخت به مایل هروي، که هرڅومره متعصب او ایرانی صفته وي، دا بیتونه لیکلي نه وي او د داسي بتونو د لیکلو لپاره به ډېر ځوان وو. دا بیتونه د سعدي په کلیاتو کي وجود نه لري او په ډېر مغرضانه ډول سعدي ته منسوب سوي دي. زه نه د سعدي د فکر او نه د شعر مدافع یم. دا می یوازي ستاسي د معلوماتو لپاره درته ولیکل. ژوندی اوسې.
|
|
الله محمد | 12.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم مومند صاحب عزیز و مهربان!
با عرض سلام و احترام به شما نویسنده پر معلومات در ساحات مختلف که همیشه از آن مستفید هستم، از بار گاه ایزد متعال برایتان صحت و عافیت تمنا نموده، خوشی شما خوشی بنده می باشد. در ارتباط مرحوم سعدی بنده انچه شما تصور می نمایید، خلاف انچه است که بنده تصور می نمایم، فلهذا خواستم چند کلمه در اینجا تحریر بدارم: 1-"مگر زن ها بنی آدم نیستد؟" با در نظر داشت اینکه بنده زن و مرد را برابر به انسان می دانم و هیچ تفاوتی بین شان نمی بینم و هر دو جنس را مکمل همدیگر از نگاه روانی و جسمی و بدون یکی از انها دیگری وجود نمی تواند داشته باشد ، جواب اینست که: بنی آدم اعضاء یک دیگراند، چو در آفرینش ز یک جوهر اند. 2-"سعدی ایرانی :" به نظر بنده سعدی ایرانی نیست. درست است که در ایران تولد شده و پدر و مادر ایرانی داشته، اما افکار اخلاقی و تربیوی وی استعمال جهانی دارد. تیلیفون را هم فکر می کنم گرام بل امریکایی کشف نمود اما استفاده جهانی دارد و به همین ترتیب بسیار چیزی ها دیگر. شخص بنده افراد تمام جوامع را با هم مساوی به انسان می دانم، اما اعمال فرد را و یا یک گروه سیاسی را هیچگاه نمی توانم به یک کتله وسیع ارتباط بدهم. 3-"اما سعدی که در عین حال به مرض تعصب و کوته نگری و تضاد تخیلات گرفتار است، " بنده در افکار وی همچو چیزی را تشخیص داده نتوانسته ام. هرگاه با وجود انهم چنین باشد، پس همه انسان ها باید به آن گرفتار باشند. 4-"در مورد مادر تمام نسل بشر، به چنین چتیات و افرازات معده پرداخته است:" بنده فکر می کنم سعدی درست درک نشده، که در قدم اول مدرک باید کوشش نماید انرا درک نماید. در مورد گفتارش که بعضی ها انرا غلط فهمیده اید حسب اتی تبصره می نمایم:
5-"ترا شرم باید زمردی خویش که باشد زنان را قبول از تو پیش؟" گفتار بالا در یک جکایت مفصل جای داشته که منظورش از کدام مرد است که طاعت زن مورد قبول بوده نسبت بدان مرد که هر گاه تمام گفتار در این قصه را جمع و تفریق نمود چنین نتیجه از آن بیرون می اید. سعدی قبل از اینکه شروع به گفتن این شعر که انرا در باب "توبه و ثواب" تذکر داده، بپردازد ، فرموده اند که:" چو نشناسد انگشتری طفل خرد به شرینی از وی توانند برد برادر، ز کار بدان شرم د ار که در روی نیکان شوی شرمسار " یعنی توصیه می کند که از کار بد دوری نما که نزد مردم نیک شرمسار می شوی، انهم در ارتباط موضوع که بحث می نماید و ان استفاده درست از عمر است.
بعد ادامه می دهد بدون اینکه موضوع زن را در گفتار خود داخل نماید در حکایت:
در آن روز که از فعل پرسند و قول اولوالعزم را تن بلرزد و ز هول به جایی که دهشت خورند انبیا تو عذر گنه را چه داری بیا؟". بعد از اینکه سعدی مرحوم تا اینجا "فعل" مردم را و باز خواست از انرا تبصره می نماید می فرماید که در قسمت گناه چی عذر می توان بیاورید و در ادامه می فرماید :" زنانی که طاعت برغبت برند ز مردان نا پارسا بگذرند
یعنی در روز محکمه زنان که به شوق و ذوق "طاعت" و "راستی" را پیشه نموده اند ، از نزد مردان رزیل و نا پاک گذر می نمایند.
در اینجا بر عکس فهم بعضی ها از گفتارش، تعریف از زن نموده، که با طاعت که در امور دینی و اجتماعی می نمایند نسبت به مردان که تقوا ندارند و پرهیز کار نبوده اند در آن روز پرسش از اعمال که عذر گنه خود را در روز محشر چی می آورند و این زنان خوب و با تقوا با شوق از جلو همه می گذرند. بعد هم دیده می شود که مخاطب مرحوم سعدی مرد بوده که می فرماید:
ترا شرم ناید ز مردی خویش که باشد زنان را قبول از تو بیش
قسمیکه واضع دیده می شود، سعدی در اینجا به توصیف شخصیت زن پرداخته است. بعد ادامه می دهد:" زنانرا به عذری معین که هست ز طاعت بدارند گه گاه دست
در اینجا هم افکارش وضاعت دارد ، که بعضاٌ زنان نسبت عذر معین نمی توانند انچنان که باید قواعد معینه دینی و اجتماعی خود را عملی نمایند . بعد هم ادامه می دهد که: تو بی عذر یک سو نشینی چو زن رو ای کم ز زن لاف مردی مزن
در اینجا هم خطاب به مرد می نماید که بدون اینکه عذر داشته باشی تنبلی می نمایی و این زن است که در امور خانه و غیره با غیرت امور را پیش می برد و برای تو مرد شرم است که لاف از مردی بزنی. مرحوم سعدی به وضاعت غیرت زن را نشان می دهد و توصیف وی را می نماید. یعنی آن مرد بد تر از یک زن مشکل معین دارد که به اصطلاح "پیچ توی" در افتاب داده و زن بیچاره با اولاد ها در خانه کار می نماید. در اینجا هم گفتار مرحومی وضاعت دارد و ان اینکه طرف وی کدام مرد است که فقط خواسته بگوید که بدون کدام عذر کارت را اجرا نه نموده یعنی زن عذر داشته که نکرده و تو بدون عذر، لاف مردی هم می زنی. باز هم در اینجا هر موضوع که بوده که بالایش بحث می کند، زن را بلند تر از مرد توصیف نموده است. خلاصه اینکه در اخیر همین قصه می فرماید: مرا خود مبین ای عجب در میان ببین تا چه گفتند پیشینیان
از اینجا زیادتر موضوع وضاعت پیدا می نماید که مخاطب خود را گفته که "مرا" مانند "خود " مبین در این میانه. در اینجا مرحوم سعدی به وضاعت خواسته که گفتار پیشنیان را به شکل مثال بیاورد که فرمود ببین که "پیشنیان" چی گفته اند و تا جاییکه بنده فکر می کنم منظورش "عنصری" شاعر در بار محمود غزنوی بوده است که فرموده است: چو از راستی بگذری خم بود چه مردی بود کز زنی کم بود از گفتار بالا به وضاعت معلوم می گردد مخاطب مرحوم "عنصری "کسی است که انسان دروغ گو و رزیل بوده مخاطبش، زیرا وی را به دروغ و رزالت محکوم نموده و چون کلمه"راستی" را استفاده نموده معلوم می گردد که منظور از عنصری از راستی بودن کدام زن در اعمالش به طور خاص بوده.
بنده در گفتار مرحوم سعدی که در اخیر هم از مرحوم عنصری مثال آورده چیزی خلاف انچه دیگران برداشت می نمایند، برداشت نمی توانم . با کمال تاسف که بسیار روشنفکران ما در جهالت بسر می برند مانند محترمی که مولانا و عطار را درک نتوانسته، افکار نا قص خود را برای بی سوادان فکری مانند خود به فروش می رسانند و حکم اعدام افکار و اثار شان را از امریکا اعلان می نمایند. جهالت انواع مختلف دارد و خطرناکترین ان جهالت مرکب است.
به هر صورت، چون چند جمله بنده در ارتباط نوشته محترم غلام حضرت تحریری داشته بودم و شما محترم تبصره اخیر تان را نموده اید ، خواستم در زمینه زیادتر روشنی از نگاه خود بیاندازم. در ارتباط موضوع اینکه راجع به افغان ها در کدام گفتار خود مرحوم سعدی چیزی درست نفرموده، هم سالیان قبل یک بحث بود ، که بنده بعداٌ طرف بحث را وظیفه دادم تا نسخه های اولیه اشعار این حکیم جهانی را از هر جا باشد پیدا نموده و مستند بسازند که ایا در نسخه های قدیم همچو چیزی وجود دارد و یا خیر تا بتوان در زمینه ابراز نظر نمود. بنده مانند انزمان که نوشته بوده اینجا هم انرا اظهار می دارم که از همچو حکیمی، همچو اظهار نظر در مورد یک ملت دور از حقیقت است، ولو نامبرده در سفر که به هند داشته توسط کدام افغان به کدام عمل نا درست مواجع شده باشد. حقیقت این موضوع از نسخهای اولیه دستی وی باید تحقیق گردد. امید وار هستم تبصره بالای بنده باعث بحث مزید نگردیده، زیرا بنده به دانش و فهم شما محترم زیاد احترام دارم و موضوعات زبان اصلاٌ در " GEN" های فکرم وجود ندارد. یعنی اینکه انچه شما در تبصره تان در مورد مرحوم سعدی نوشته اید درست نیست که چنین دشنام های غیر موجیه برای یک مرده اظهار داشته اید.
در اخیر هم چند گفتار مرحوم سعدی از حکایت بالا در ارتباط نفس: یکی بچه گرگ می پرورید چو پرورده شد خواجه بر هم درید تو دشمن چنین نازنین پروری ندانی که نا چار زخمش خوری فغان از بدی ها که در نفس ماست که ترسم شود طعن ابلیس راست نظر دوست نادر کند سوی تو چو در روی دشمن بود روی تو گرت دوست باید کزو بر خوری نباید که فرمان دشمن بری ندانی که کمتر نهد دوست پای چو بیند که دشمن بود در سرای
|
|
زمری کاسی | 12.10.2024 | چین | |
حرکت ۱۱ اکتوبر صلح آمیز پشتون ها به شکل صلح آمیز برای طلب حقوق پشتون ها طوری که دیده شد قانونی و در شکل خویش در تاریخ جهان بی سابقه است! پشتون ها را از زنجیر های جنایت کاران آزاد نمایید ۱
|
|
عمر توخي | 12.10.2024 | سوېډن | |
په خپل ټول ژوند کي لمړی ځل دی چي په خپلو سترګو وينم چي پښتانه پر يوه ميدان د يو ګډ او سپېڅلي مرام له پاره د يو ظالم، جابر، قاتل، وحشي او بې ايمانه دښمن په مقابل کي په یو ږغ او آواز د يووالي، اتحاد او ا زادی چغي وهي۰
دا د منظور پښتون د نه ستړېدونکو هلو ځلو او تلاښونو نتيجه ده چي نـن د خيبر په دره کي ځوانان او سپين ږيري مشران چي د هري سيمي، حزبونو، طبقاتو او قومونو څخه نمایندګي کوي را غونډ سوي دي۰
رهبران هم داسي وي چي د میرویس خان او احمد شاه بابا يادونه را ته تازه او راته انځور کړي، داسي رهبر په څه درد خوري چي سورناچيان يې ادعا کوي وايي دی لکه شبپرک تنها د شپې چکرونه وهي او د خلګو مشکلاتو ته د حل لاري لټوي۰
په منظور غوندي انسانانو او د ده د ټولو ملګرو او په ټولو مظلومو پښتنو مي افتخار وکړ چي د انګرېز او د هغه د پنجابي تروريستانو په مقابل کي یې ږغ پورته کړی او د خپلو راتلونکو په اړه به پرېکړي به کوي۰ ژوند ژوند منظوره۰
|
|
محمد داؤد مومند | 11.10.2024 | متحده ایالات | |
مگر زن ها بنی آدم نیستد؟
سعدی ایرانی در یک بیت خود گفته است که: بنی آدم اعضاء یک دیگراند چو در آفرینش ز یک جوهر اند اما سعدی که در عین حال به مرض تعصب و کوته نگری و تضاد تخیلات گرفتار است، در مورد مادر تمام نسل بشر، به چنین چتیات و افرازات معده پرداخته است: ترا شرم باید زمردی خویش که باشد زنان را قبول از تو پیش؟ زنان را به عذری معین که هست ز طاعت بدارند که گاه دست تو بی عذر یک سو نشینی چو زن رو -ای کم ز زن، لاف مردی مزن چو از راستی بگذری، خم بود چه مردی بود کز زنی کم بود؟ ابیات تهوع آور فوق الذکر پبامبر ادب ایرانیان که از یکطرف از هم جوهر بودن ابناء بشر سخن میزند، با تحجر ذهنی و انحراف وجدان و شعور کرامت انسانی، نه تنها زن را به مفهوم همسر بلکه مادر خود و مادر پیامبر اسلام و جامعۀ اسانی مورد تمسخر قرار میدهد و به قول خود عمل نموده که : چو باد اندر شکم پیچد فروهل مگر وی باد را به عوض مقعد ، از طریق دهان فروهل میکند. توهین سعدی به جامعۀ افغان به همان اندازه مؤهن و بد بو است، کی وی مانند جهال قبل از اسلام و دورۀ جاهلیت، که به زن ها بی احترامی میکردند.د، البته با این تفاوت که آن مردمان جاهل به دورۀ جاهلیت تعلق داشتند و سعدی خود را به جامعۀ مرتبط میداند که عقل و دانش همه مربوط به ایران بود. در نظر من به حیث یک افغان پشتون یا پشتون افغان و یا تنها افغان و یا هم پشتون غیر قابل تحمل است، ولو که این سعدی پیغمبر و فرستادۀ خدوندگار هم میبود، همچو اهانتش را به جامعۀ افغان تحمل کنم. درین قسمت به مصداق سخن، کلام علامه اقبال به خاطرم رسید که حضور باری تعالی عرض میکند: خدایا جز رضای تو نجویم
جز آن راهی که فرمایی نپیویم
ولیکن گر به این نادان بگویی
خری را اسپ تازی گو نه گویم
من رباعی خود را به جواب سعدی یک بار دیگر تکرار میکنم تا گوش نا شنوا و دیدۀ کور بی معرفت یک بار دیگر آن را بشنود:
مومندا، روز ازل فخر به افغان دادند
پستی و خبث و دنائت به ایران دادند
صلح و موزیک و ریا ضت همه به مردم هند
بی اتفاقی و کشمکش به مسلمان دادند
دین من اسلام است، ولی مذهب من ناسیونالیزم افغانی و داشتن اعتقاد به کود پشتونولی است.
کود پشتونولی به من حکم میکند که صد تا سعدی و حافظ و خیام و امثال و اقران ایرانی شان با خاک پای داهی و مفکر و مبارز بزرگ و بی همتای جامعۀ افغانی یعنی خوشحال بابا برابر نکنم و اگر در زمینه از خود تردد نشان دهم به جز یک پشتون «دیوسی» چیز دیگری نخواهم بود.
متکی به روایت استاد صمیم صاحب، یکی از دانشمندان و نویسندگان ایرانی به نام «منوچهری» مینویسد:«اگر سعدی و حافظ و فردوسی هرسه شان را یکجا کنی، از نظر حماسی و تصوفی جای یک خوشحال خان را گرفته نمیتواند» جای تردیدی نیست که خوشحال بابا به حیث یک شهزاده یعنی فرزند دودمان جاگیر داران بزرگ دورۀ مغلی در خدمت مغل قرار داشت و خود بر آن معترف است چنانکه میفرماید:
پرورده که د مغلو به نمک یم
د پښتون له غمه هم، له غریوه ډک یم
ولی بابای بزرگ، بر نیات شوم استعماری دولت مغلی هند وقوف حاصل کرد و به پیروری از مبارزۀ حضرت بایزید روشان، برای اولین بار در تاریخ جامعۀ افغان، بر خلاف شیوۀ مبارزۀ مذهبی دودمان روشانی، مبارزۀ قهرمانانۀ خود را به یاوری و همرکابی قهرمانان بزرگ ملی یعنی ایمل خان مومند و دریا خان اپریدی (افریدی) علیه تسلط دولت مغلی، با اصول مبارزۀ ملی و ملهم از تفکر ناسونالیزم افغانی آغاز نمود. چنانکه میفرماید:
بله هیڅ لیدلی نشی به دا مینځ کی یا مغل له ملکه ورک یا پښتون خوار در قسمت دیګر میفرماید؛ د مغل منصب می پریښود، هسی خوښ یم لکه خلاص له لویه بنده بندیوان شی دا نادره عقیده لکه زما ده لا عجب که بل بیدا هسی افغان شی و مغل وته به هسی کار ښکاره کړم چی راضی را څخه روح د فرید خان شی بابا در جای دیګر میفرماید: لنګر کوټ مغلو ساز کړ زه په ننګه د افغان شوم که یوسف و ه که مندړ وه د همه وؤ نګهبان شوم د مغلو می بلا شوه غر غر په غر به کوهستان شوم خپل ولس می مغلی شو نا امید له خاندان شوم بابا دریکی از جبهات جنګی با دولت مغلی هند، اردی چهل هزاری دولت مغلی هند را به شکست و فرار مجبور ساخت. لذا دولت مغلی هند از طریق تکتیک های که بعداً انگلیس آن را جزء پالیسی استعماری خود ساختند، به تفتین و دسیسه مزدور ساختن در خانودۀ بابا پرداختند و یکی از فرزندان ناخلش را به نام بهرام علیه آن قائد بزرگ و بابای جامعۀ افغان تحریک و تجهیز نمود، نه تنها بهرام ملعون بلکه پسر بهرام یعنی نواسۀ خوشحال بابا نیز همرکاب پدرش بهرام گشته و در غلامی دولت هند قرار گرفت. بابا در سن کهولت بر اسپ خود سوار و با همراهان وفدارش عازم کوهستانات شد، در همین موقع حامیان بهرام و نواسۀ خوشحال بابا که به منظور گرفتاری بابا آمده بودند از شرم و خجالت سر های خود را پائین انداخته بودند.
مدتی بعد بابا، جان به حق تسلیم کرد، طبق وصیتش که فرموده بود: « میتش را در جای دفن کنید که گرد سم ستوران دولت مغلی به آنجا نرسیده باشد»
علامه داکتر اقبال مفکر بزرگ نیم قارۀ هنوستان در بارۀ آن بزرگ مرد تاریخ جامعۀ افغان که خود ملهم از افکار باباست میفرماید:
خوش سرود آن شاعر افغان شناس
آنکه بیند باز گوید بی هراس
ان حکیم ملت افغانیان آن طبیب ملت درانیان
مستر روارتی معتقد است که خوشحال بابا مؤلف دوصد و پنجاه اثر است.
داکتر جاوید اشعار دری بابای ملت افغان را در یک مجموعه به چاپ رسانیده است.
در دورۀ صدارت سردار صاحب محمد داؤد خان دو سمینار بین الملل پنج ساله در مورد شخصیت بزرگ خوشحال بابا در تالار بزرگ کابل ننداری واقع چمن حضوری بر گزار گردید، من و برادر بزرگم یومیه درین سیمنار اشتراک می ورزیدیم، دانشمندان بزرگ افغنستان و پشتونخوا و هندوستان و ایران درین کنفرانس ها اشتراک داشتند که بیانیه ها و مضامین دانشمندان به شکل کتب قطور به نشر رسید که حیثیت یک دائرةالمعارف را در مورد شخصیت چند بعدی و مبارزات قهرمانانۀ خوشحال بابا داشت، بد بختانه در نتیجۀ جنگ های اجیران شوروی و سگ های زنجیری دیوانۀ اضلاع متحده، این گنجینه ها نابود گشت.
من در جواب احفاد پلید افشاری و گرگین و مغلی که در دشمنی زبان جنتی و اصطلاحات افغان شمول این زبان مانند پوهنتون و کود مقدس پشتونولی و قوم بزرگ و تاریخ ساز پشتون و زعماء بزرگ و خدمتگار این قوم مانند خوشحال بابای کبیر که تا آخرین لحظات حیات شان قهرماننانه خدمت و مبارزی کردند و اکنون این ذوات ایران پرست در صفوف دشمنان قسم خوردۀ ارزش های فوق الذکر والای ملی قرار داشته اند، باز هم به کلام علامه داکتر اقبال پناه میبرم که میفرماید:
سرین را هم به چوبش ده که آخر
حقی دارد به خر پالانگر او
کذا به این عناصر بی فرهنگ و ابو جهلان و قلاده به گردنان چنگیز پهلوان ایرانی و مقامات ایرانی که در پنجشیر با موش کبیر پنجشیر، مقاولۀ مفرس ساختن اصطلاحات ترمینولوژی ملی مانند پوهنتون و شاغلی و میرمن و صد های دیگر را، امضاء نمود میگویم:
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتت مشت
اعوذ بالله من الشیطن الرجیم
|
|
حسیب الله | 11.10.2024 | آلمان | |
سلام و احترامات قلبی خود را خدمت هموطنان محترم و عزیزم تقدیم داشته، از خداوند متعال برای همه صحت کامل و خوشی های فراوان استدعا میدارم.
مقاله عالی، مهم و پر محتوی محترمه خانم درمانی ذهین را که شخصیت محترم و نویسنده توانای کشور خانم ملالی جان موسی نظام به نشر سپرده اند، قابل ستایش فراوان یافتم، زیرا در این مقاله، از روز سیاه و بد هفتم اکتوبر ۲۰۰۱م. و تصمیم نابخردانه ای ملل متحد، ایالات متحده و بقیه شرکای ناتوئی شان در آن زمان و اشغال افغانستان عزیز به ذریعه ای آنها، پرداخته شده است.
همچنان از برداشت آنزمانی جناب محترم داکتر صاحب میر عبدالرحیم عزیز، توسط این مقاله مطلع شدم، که این برداشت آنزمانی جناب ایشان را، که پس از گذشت بیست و سه سال از آن مطلع شدم، قابل ستایش فراوان یافتم!
یکی از واقعات روز هفتم اکتوبر ۲۰۰۱م. مظاهری ای هموطنان محترم و عزیز ما بود، که در همان روز، در پای تپه و یا کوه ای "پیترزبرگ آلمان، محل برگذاری آن کنفرانس" به وقوع پیوسته بود، که در آن مظاهره در حدود دوصد پنجاه تا سه صد هموطنان وطندوست و بیدار ما حصه گرفته بودند!
گرچه من شخصا به اصطلاح "کدام مظاهره چی حرفوی" و یا کدام "مظاهره باز" نیستم، اما "نابخردی ها و جهالت جهانی در قبال افغانستان عزیز" مرا در آن زمان مجبور ساخت، تا با یک دوستم جواز و اجازه ای مظاهره در آن روز را از پولیس آلمان تقاضا نموده، در همان روز اول کنفرانس از ساعت هشت صبح الی حدود دوازده بچه ای چاشت همان روز، در مقابل در ورودی محل کنفرانس، به انتقاد شدید، از همان "کنفرانس نابخردانه و به انتقاد از اشغال افغانستان عزیز" بپردازیم. سوال محوری که در آن مظاهره، که سخنرانی اش را بر عده ای منی ضعیف گذاشته شده بود، این بود، که: ملل متحد، آقای لخضر براهیمی و متحدین شان، نظر به کدام معیاری علمی، نظر به کدام حق، آینده ای افغانستان را به "چهار گروپ منتخب شان" می سپارند؟ سوالی که تا به امروز بی جواب باقی مانده است! نوت: در آن زمان وزارت خارجه ای آلمان، وزیر خارجه ای آن زمان در آلمان که یوشکا فیشر نام داشت، از طریق "ریفرات وزارت خارجه ای آلمان برای افغانستان" در قبال همان سوالم، اظهار داشت، که، "ما، فقط وظیفه ای مهمانداری این کنفرانس را داریم، موضوعات بعدي مربوط می شود به ملل متحد و لخضر براهیمی. جهت گرفتن تماس با لخضر براهیمی، یک شماره ای تیلفون را ارائه نمودند، که آن تیلفون فقط و فقط به یک ماشین پیامرسان اوتوماتی وصل بود، که پیام رسان پیامی را تکرار می کرد، که ما قابل تماس نیستیم؛ که البته این موضوع در روز های قبل از روز مظاهره (هفتم اکتوبر ۲۰۰۱م.) در جریان بود.
موضوع مضخرف دیگری که در آن ارتباط به وقوع پیوست، این بود، که، با وجودیکه من در آن مظاهره، در حدود بیست، بیست و پنج دقیقه در زبان آلمانی سخنرانی نموده بودم، با وجودیکه تمامی رسانه ها و میدیای آن روز سخنرانی انتقادی من را ثبت و فلم برداری نموده بودند، با وجود آنکه به یک انتقاد علمی و دقیق پرداخته بودم، که همه رسانه های مهم اروپائی و رسانه های بقیه کشور های که در آن روز اول کنفرانس در آنجا حضور فعالانه داشتند؛ اما جای تعجب این بود، که در اخبار همان شب و روز های بعدی، فقط و فقط دو سه رسانه ای محدود آلمانی و فرانسوی، آنهم به شکل بسیار کوتاه، در طول چند ثانیه ئی، از وقوعی همچو مظاهره ئی خبر رسانی نمودند و بس، که همچو یک عمل زشت و نابخردانه حکایتی واضع و آسکاریست، از "سانسور آزادی بیان، آنهم در چنین یک مورد مهمی" ؛ من چندین بار با رسانه های مختلفی که در آن روز اول کنفرانس بن (پیترزبیرگ) در آنجا حضور داشتند، تماس گرفتم، علت پخش نکردن آن سخنرانی ام را سوال کردم، حتی از آنها خواهش نمودم که اقلا یک کاپی از سخنرانی ام را برای خودم بفرستند، که اصلا کدام عکس العملی مثبتی در زمینه، از آنها ندیدم! این چه نوع آزادی بیان است؟
به هر صورت، خواستم پس از این همه سال ها، بخشی از آن خاطره ای تلخ ام را در ارتباط همان "کنفرانس نابخردانه ای ۲۰۰۱م." و همان "نظامی گری های جاهلانه و وحشیانه" با هموطنان محترم و عزیزم به اشتراک بگذارم.
نوت: به نظر من امروز پس از پنجاه سال نظامی گری های وحشیانه ای کشور های ذیدخل در داخل افغانستان، باید ما در فکر تقاضای خسارات جنگی، از همه کشور های متجاوز شویم، از خسارات فراوان جسمی و روانی که کشور های متجاوز و ذیدخل بر پیکر افغانستان عزیز و مردم فقیر ما زده اند، یادی کنیم و سنجشی در زمینه به عمل آوریم. پس از یک سنجش و محاسبه ای دقیق، از کشور های ذیدخل در ویرانی های نیم قرن اخیر، محترمانه تقاضای خسارات جنگی نمائیم، تا آنکه از ورای درخواست و تقاضا و اخذ همان خسارات جنگی به مردم عزیز ما، در راه های تقلیل فقر اقتصادی مردم عزیز و فقیر ما، مثلا در راه های ایجاد و اعمار و فعال ساختن مکاتب مسلکی، فنی، حرفوي و تخنیکی به دختران و پسران نوجوان و جوان افغانستان عزیز در هر یک از ولسوالی ها و قریه جات کشور نیز، خدمات واقعی و به دردبخوری صورت گرفته بتواند.
این بود نظر فعلی ام در ارتباط به تقلیل مشکلات مردم عزیز ما. با تقدیم احترامات فائقه حسیب الله |
|
زمری کاسی | 11.10.2024 | چین | |
لکه دا کوځ ډېر دي!
تاند (جمعه، د میزان ۲۰ مه) هغه افغان کډوال، چې په امریکا کې د داعش په غړیتوب او د امریکا د انتخاباتو په ورځ د تروریستي برید پر پلان کولو تورن شوی، د سي ای اې لپاره کار کاوه. د این بي سي د راپور له مخې، ۲۷ کلن نصیراحمد توحیدي چې د دې اوونۍ په لومړیو کې یې د متحدو ایالتونو د عدلیې وزارت د نیول کیدو اعلان وکړ، په افغانستان کې د امریکا د استخباراتي ادارې (سي ای اې) د امنیت ساتونکی و. ډیلي مېل ورځپاڼه وايي، د دوی له غوښتنې سره سره سي آی اې یا د امریکا مرکزي استخباراتي ادارې تراوسه پورې په دې اړه د دوی پوښتنې ته ځواب ونه وایه. توحیدی د ۲۰۲۱ کال د سپتمبر په ۹مه د مهاجرو په ځانګړې ویزه امریکا ته لاړ.
د امریکا د عدلیې وزارت وایي، نصیراحمد توحیدي د پوښتنو ګروېږنو پر مهال منلې چې ده او د پلان یوه ملګري یې غوښتل راتلونکې میاشت د امریکا د ټولټاکنو په ورځ حمله وکړي او ځانونه د ده په وینا “شهیدان” کړي. د اسوشیتید پریس خبري اژانس د راپور له مخې، دغه خبرې د تورونو په هغو اسنادو کې لیکل شوي چې عدلیې وزارت د همدې قضیې په اړه چمتو کړي دي.
د راپور له مخې، توحیدي او ملګري یې دوه کلاشینکوفونه اخیستي وو، د خپلې کورنۍ شتمني یې پلورله، مېرمنې او ماشوم ته یې د افغانستان یو طرفه ټکټ اخیستي وو.
د داعش له افکارو متاثره شوی دغه افغان داسې مهال نیول کېږي چې د امریکا د فدرالي څېړنو اداره په متحدهایالتونو کې د سختدریځو د احتمالي تاوتریخوالي په اړه اندېښنه لري.
دې ادارې د سې شنبې په ورځ وویل: «د ترهګرو ځپل لا هم د ایف بي ای یو لومړیتوب دی او دوی به له هرې لارې کار واخلي چې د امریکایانو ژوند خوندي کړي.»
د توحیدي د تورونو په اسنادو کې هغه تصویر هم شته چې ویل کېږي، د توحیدي دی او هغه د خپلې لور په ګډون دوو ماشومانو ته له مرګ وروسته د شهید د اجرونو ستاینه کوي. دوی هغه مهال د ایف بيآی له لوري ونیول شول چې کله یې پر فېسبوک د شخصي وسایلو د خرڅلاو اعلان کېښود.
“ایف بيآی” هغه مهال ورته یو جاسوس معرفی کړ چې ورسره خبرې وکړي او اړیکه ورسره ونیسي. هغه د دوشنبې په ورځ (د اکتوبر ۷ مه) له یوه بل کس سره، چې هویت او ملیت یې څرګند شوی نه دی، ونیول شو.
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 10.10.2024 | USA | |
دوکتور صالح الدین سعیدی
".....افغانستان حل قومی و زبانی نداشت و ندارد و این جانب قضیه بخاطر تضعیف وحدت اسلامی و تجارت تجاران
قومی و مریضان روانی چاق و چاقتر شد !.....و ما علینا الا ابلاغ الخیر "
گویش زبان در دنیا امروز جز طبیعی مراودات انسان ها گردیده که ساحه گسترش ان عمدتا درارتباط با تبادل کالا, انبساط و انقباض می نماید. درین مورد لبه شمشیر و میله تفنگ دیگر چندان موثر نیست. در افغانستان یک فکتور خاص قومی - داکتر اشرف غنی در پشتی بانی از پیشنهاد گیلانی خیل, گروه سادات را که جز هر قوم بودند به هویت مستقل قومی رسمیت داد - تا عادلانه حل و فصل نشود, عقب ماندگی پا بر جاه خواهد بود. پشتوانه چنین عقب ماندگی این است که:
در جوامع که مفهوم برتری ذاتی به اساس ولادت فرضی یا واقعی نهادینه شده باشد در نهایت این گویا برتران ذاتی قومی اند که شاخص ها روند اجتماعی را مشخص و کنترل نموده, در مسیر سوق میدهند تا خود و از خود را در صدر غذایی, اموزشی و پرستیج اجتماعی دایمی نگهدارند. در افغانستان هر قدرتمند, پشتوانه پیر, حضرت و مرشدی را دارد که حتی در ممالک عربی چنین بگیر, بده و بستان مروج نیست.
یک سوال از دوکتور صلاح الدین سعیدی:
علت که شما در مصاحبه ها صوتی تان همزمان با ۱۵ اگست ۲۰۲۱ که یک روز تاریخ ساز در افغانستان است, تایتل " سید " را در اول نام تان اضافه و در این اواخر دوباره انرا از نام تان حذف نموده اید چه بود?
|
|
الله محمد | 10.10.2024 | آلمان | |
دوست گرامی آقای غلام حضرت! با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزوی صحت و سلامتی تان. تبصره اخیر تان در ارتباط سعدی به نظر بنده کاملاٌ به جا و منطقی است، زیرا درست نیست اثار بزرگ فرهنگی خود را هر گاه حیاناٌ هم یک شاخچه بسیار کوچک آن خشک معلوم گردد که معلوم نباشد که ان خشک را در ان چسپانیده اند و یا واقعاٌ خشک معلوم می گردد ، تمام شاخهای ضخیم حکمت درخت پر بار از میوه های اخلاقی و تربیوی را نادیده گرفته ، درخت همیشه بهار را به خاطر یک شاخچکک هر گاه چنین باشد که خشک معلوم گردد، نادیده گرفته سوزاند. با نسب محتاج نبود صاحب کسب و کمال بی نیاز از بحر گردد قطره چون گوهر شود بیدل
|
|
دودیال | 09.10.2024 | ویسمار- المان | |
ډېر معزز او قدرمن جهانی صاحب السلام علیکم. څه موده مخکی په میډیا کې بیا بیا د کلتور بحث راپورته شو او پخوا هم د کلتور په هکله لیکنې شوی وی، ما درنو دوستانو سره دکلتور د تعریف ترڅنګ؛ د کلتوری عقبمانی یا کلتوری شاته والی اندېښنه شریکه کړه. کلتوری عقبمانی مې ضمنی تشریح هم کړه. ورسره می په کلتوری خدماتو تاکید غوندې کړی و. دې موضوع ریښتیا هم یوڅه وضاحت او څه مثالونه غوښتل، نوځکه می د ځینو کلتوری خدماتو بیلګې او سلسله شروع کړه چې نن یی څلورمی برخی ته ورسیدم او دوام لري. دې کی به ان شاالله د موسیقی، ښکلی خط او میناتور بیلګی هم راشي. تاسو لطف کړی (وطن ادب) کی مو دعکسونو موجودیت ته اشاره کړی ده. ما عکسونه بیا وکتل. څومره چې ښکاری د وییپاڼې اول مخ کې صرف دهغو درنو ذواتو عکسونه راغلی چې وفات شوی دی، ژوندی یو هم پکې نشته، الله پاک دی ټول غرق رحمت کړی جنتونه یې نصیب شه . تاسو ته دی الله پاک طولانی عمر درکړي ، سیوی مو زموږ له سره کم مه شه. خو متن کی ستاسو بیوګرافی، آثار، عکس او د ِغوره اشعارو ټولې بیلکی شته. لینک دا دی: https://watanadab.com/ps/noysndh-ha/20240917225537 پ. خدای وکړی په دی لیکنه مې ګستاخي نه وي کړی، خو د وضاحت لپاره یی لکیل راته ضرور ښکاره شول. درناوی
|
|
محمد داؤد مومند | 09.10.2024 | متحده ایالات | |
هموطن گرامی افغان یهود از کابل!
بعه از عرض متقابل به زبان عبری «شلام یا شلوم»
اولتر از همه احساس و تفکر تان را مبنی بر افغان بودن تان قابل ستایش میدانم، فارسیست های فاقد شعور و جدان ملی از نام مبارک افغان و نام مقدس افغانستان و تاریخ پر افتخار افغانستان نفرت دارند و بر مدفوع نام های افغانستانی و خراسان و ستم ملی و امثالهم نشخوار میزنند، بد تر همه مانند نجیب بارور خاک افغانستان را جزء خاک ایران میدانند و به پیروری از ملعونانی چون داکتر روان فرهادی و سید مخدوم رهین ترویج اصطلاحات ایرانی مانند دانشگاه و دانشکده و موشک و باد بزن و نخست وزیر و واژه و ویژه و کنش و واکنش را بر مصطلحات معمول و مروج وطنی ترجیح میدهند.
من به این گروه بی فرهنگ و فاقد وجدان افغانی و شیفتگان فرهنگ ایران، و احفاد نادر افشار و گرگین مکار،یکبار دیگر میگویم :
سرین را هم به چوبش ده که آخر
حقی دارد به خر پالانگر او
هموطن گرامی افغان یهود!
شما تحریر داشته اید که:«جای بسار تإسف است که یک نویسنده واقع بین در برابر جنایت گروه حماس که یکسال گذشت یک سطر هم ننوشت.»
هم وطن گرامی! چند روز قبل دانشمند و محقق محترم شاغلی شیر ساپی صاحب در مورد پیدایش و علل پیدایش گروه حماس مقالۀ مستندی را در ویب سایت افغان جرمن بدست نشر سپردند و ثابت ساختند که تأسیس و تقویت این گروه که در بدو مرحله ماهیت مذهبی داشت به ریاست شیخ یاسین، از طرف حکومت اسرائیل، در برابر حرکت الفتح به زعامت یاسر عرفات، تقویت و حمایت شد، که به مرور زمان این حرکت مانند سازمان الفتح شکل سکیولر را به خود گرفت.
قدرت های استکباری برای نیل به مقاصد استعماری و استعبادی خود از هیچگونه جنایت رو گردان نیستند چنانکه تخلیق گرو های جنایتکار و جنایت شعار هفت گانۀ جهادی توسط پاکستان و اضلاع متحده و هشت گانۀ جهادی توسط رژیم جهنمی ایران، مثال آفتابی مدعاست، این گروه های جنایتکار هزار مرتبه بد تر از گروه حماس عمل کردند که تاریخ نظیر آن را کمتر نشان میدهد. شما میتوانید در زمینه به تصامیم برژنسکی مشاور امنیت ملی اضلاع متحده در وقت کارتر مراجعه کنید.
غزه با داشتن بیشتر از دو ملیون نفر به زعم بسیاری از نویسندگان جهان غرب حیثیت بزرگترین زندان را در جهان دارد، باشندگان غزه از تمام حقوق انسانی و بشری یک ملت آزاد محروم اند.
پالیسی حکومات اسرائیل در برابر ملت فلسطین همواره بدتر از پالیسی اپارتید بوده است. چنانکه این پالسی از طرف بزرگترین زعماء جامعۀ بشری مانند نیلسون مندیلا مورد تقبح قرار گرفته و از سازمان آزادی بخش فسطین حمایت نموده است. حدود 25 سال قبل کارتر رئیس جمهور اسببق امریکا کتابی نوشت و حکومت اسرائیل را متهم به پالیسی اپارتاید ساخت .
مستر چامسکی یکی از بزرګترین دانشمندان معاصر که خودش یهودی است و بیشتر از یکصد و پنجاه اثر تحریر نموده که نظریاتش در پوهنتون های امریکا تدریس میګردد به صراحت پالیسی حکومات اسرائیل را بد تر و شدید تز از پالیسی اپارتاید معرفی میکند.
در حقوق، اصلی به نام دفاع حق مشروع وجود دارد، اګر حماس یکسال قبل یک عمل ترورستی را انجام داد که منجر به کشته شدن هزار و دو صد نفرګردید حکومت تروریستی نتنیاهو به قتل عام مردم غزه پرداخت که تا امروز تعداد کشته شدګان فلسطینی به ۴۲۰۰۰ نفر میرسد که شامل ۱۷۰۰۰ هزار کودک میباشد.
مردم ما یک وجیزه دارد که به خاطر یک یا دو شبش کسی پوستین را به آتش نمی کشد. این یک عمل حکومت ترورستی نتنیاهو است،
یکی از وزرای حکومت ترورستی نتنیاهو پیشنهاد کرد تا در غزه از بم اتومی کار ګرفته شود.
اینکه حکومت اسرائیل نصرالله را کشت و فردا هم امیدوارم که خامنه یی را هم به جهنم بسپارد و بر تأسیسات سلاح اتومی ایران حمله کند، کدام مشکلی ندارم، ولی قتل عام ملت فلسطین توسط حکومات ترورستی اسرائیل شبیه جنایتی است که رژیم نازی علیه قوم یهود و اقلیت های دیګر انجام داد.
انچه مسلم است که حکومت ترورستی نتنیاهو به همچو پالسی فاشیستی خود، روزی تمام ملت فلسظین را به ملت حماس مبدل خواهد کرد، که به جز نابودی اسرائیل نتیجۀ دیگری نخواهند داشت و مردم اسراییلی در آن زمان به نتنیاهو لعنت خواهتدفرستاد.
با عرض حرمت
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 09.10.2024 | USA | |
عبدالواحد حیدرى
" نامه های شهید محمد داود خان به محمد ظاهر شاه. حضور اعلیحضرت همایونی پادشاه افغانستان!
آنچه را امروز حضور شما به عرض میرسانم، تصور میکنم در سرنوشت آینده ملت افغان.... "
یک خواهش از تمام کسانی به شمول داکتر حیدری که به متن اصلی این نامه داود خان دسترسی دارند. در متن اصلی نقل و قول بالا ایا راستی " ملت افغان " نوشته شده است? و یا هم مثلا ملت افغانستان, مردم افغانستان و یا با کدام کلمه مرکب دیگر افاده شده است. چگونگی انتخاب ان از نظر اینطرف ذهنیت درونی و حالت ذهنی فامیل شاهی انوقت را روشنتر میسازد.
|
|
غلام حضرت | 08.10.2024 | سویدن | |
ضمن عرض سلام، یادآوری نکاتی تخریش کنندۀ لازم:
۱- در مورد تبصرۀ چند روز پیش برادر عزیز ما (عاصم حسینی) که یقیناً در بارۀ نقد موضع فکری اقای فؤاد ارسلاء بود، عرض شود که:
اشخاص منصف و ناترس از چند سنگرِ فکری - عقیدتی مورد اصابت گلوله های " تکفیر " قرار گرفته و یا می گیرند (البته تکفیر فقط الزاماً توسط دین باوران متحجر صورت نه می گیرد بلکه از سوی روشنفکرنماها و شِفته گان تواریخ جعلی و لِبرال دموکراسی نیز صورت می گیرند).
مثال: تردید و انکار و اعتراض در مورد بخش بزرگ گفتار و رفتار طالب ، منجر به تکفیر شخص اعتراض کننده توسط طالب میشود. همچنین تردید در مورد حقانیت و آنچه راجع به شخصیت حبیب الله کلکانی و نادر خان و برادران اش (بشمول محمد گل مومند) توسط طرفداران شان به عوام قبولانده شده، منجر به تکفیر شکاکان و تردید کنندگان آن توسط طرفداران اشخاص فوق الذکر شده.
همچنین تردید در مورد صحت ادعای مراعات حقوق بشری و تردید در صحت ادعای اِصالت دموکراسی منجر به تکفیر تردید کنندگان توسط شِفته گان دموکراسی غربی، شده و میشوند و این در حالی است که هم اکنون شاهد نقض حقوق بشر (که اولین رکن حقوق بشر زندگی امن و سیر شدن شُکم ابنای بشر میباشد) در سطح جهان و افغانستان هستیم ولی قلم بدستان ماهر و مزدور همواره در صدد برائت دادن به این ناقضین و استعمارگران میباشند.
۲- یکی از هموطنان ضمن انکار از حُسن شخصیت ادبی - اخلاقی سعدی شیرازی، از قول حمیدالله خان روغ نوشته:
" سعدیا روز اول حُُسن به ترکان دادند - ............... - خری و احمقی و جهل به افغان دادند ".
و امّا الف: تا دیروز ساعت یازده و چهارده دقیقۀ ظهر به من و ما می گفتند که نام ایران برای اولین بار در سال ۱۳۳۲ توسط رضا شاه برگزیده شد پس سؤال این است که سعدی چطور هفت صد سال پیش در ابیات خود نام ایران را ذکر نموده؟ ب: منظومۀ معروف سعدی (بنی آدم اعضای یک پیکر اند که در آفرینش از یک گوهر اند .........) با منظومۀ نقل شده توسط حمیدالله روغ، کاملاً در تضاد میباشد، نتیجتاً یا فقط منظومۀ اول منسوب به سعدی میباشد یا فقط منظومۀ دووم منسوب به سعدی میباشد یا هیچکدام شان (جالب این است که گلستان سعدی توسط پشتون ترین طالبِ علم دین منحیث مبتدی علوم دینی، مورد استفاده قرار می گرفت) .
ج: من به شخصیت ادبی خوشحال خان عمیقاً ارج و احترام می گذارم ولی شخصیت اجتماعی - سیاسی اش سخت زیر سؤال رفته زیرا: به اعتراف خود کوبندۀ سعدی و دوست حمیدالله روغ، خوشحال خان ختک بر قوم شریف بارگزائی بیرحمانه تاخته و آنها را تحقیر نموده ضمناً خوشحال خان ختک قبل از اینکه با مغول بجنگد با برادران هم تبار خود ( یوسفزی ها ) جنگیده ( در حقیقت اول دوست شیرین مغول بود ولی بعداً از مغول روی گردان شد ).
۳ - یکی از راکبین عرادۀ پنچرِ هفت ثور ( اختر یوسفی - که قطع به یقین بسیاری از جوانان معصوم را بنام مزدور امپریالیزم معدوم و سر به نیست کرده باشند) به یهودیت گرویده (هر کس حق دارد که نام و مسلک و فکر و عقیده و دین و مذهب و بینش و منِش خود را تغیر بدهد ولی نه به قیمت سیاه جلوه دادنِ سفیدی ها). این اقا ( افغان یهود ) سخت در منجلاب سیاه اندیشی غرق شده ( فِلم و قِصۀ پر غُصۀ فلسطین را فقط شنیده و یا فقط از قسمت پایانی تماشا نموده و از حقایق اصلاً خبر ندارد و اظهار نظر اخیرش فقط و فقط انعکاسِ انهدام و انفجار عُقده های پلیدِ انباشته شده در خون و رگهای قلب و مغز اش میباشد و بس البته برادر بزرگترش نیز در آلمان همواره مصروف نماز جنازه بر پیکرهای فلاسفۀ استعمار پسند غربی، میباشد.
۴ - این برادر بزرگوار ما ( Hazar Tajiashtun) همانا عبدالحلیم خان حکیمی میباشد که تا یکسال پیش مطالب خود را فقط به لسان انگلیسی مینوشت، اکنون متن انگلیسی آنرا از طریق گوگل به زبان های ملی افغانها بر می گرداند که البته بعضی از اظهار نظراتشان دلسوزانه میباشند.
۵ - میخواهم بگویم ، بودنِ طولانی مدت در یک تونل تاریک و عبور ناگهانی از آن و دیدن روشنائی شدید ( ولی کاذب ) مطمئناً منجر به ضعف شدید بینائی و حتی نابینائی خواهد شد.
|
|
عبدالباری جهانی | 08.10.2024 | ویرجینیا | |
ګران او منلی پوهاند دودیال صاحب سلامونه. د وطن ادب په نوم کلتوري موسسې زېري خوشاله کړم. خو کله چي د هغه سایټ پښتو او بیا دري برخي ته ورغلم. د ډیرو زیاتو ښو لیکوالانو عکسونه مي ولیدل او خپل عکس مي پکښی ونه لید. زه ګومان کوم چي که پښتو ژبي او په تېره بیا شعر او نثر ته د چا خدمت مهم وي نو زه په جرأت ویلای سم چي د ګوتو په شمېر کسانو په کتار کي به یم. دوولس شعری مجموعی، له انګلیسی ژبي څخه درې منظومي ترجمې د کتابونو په شکل، د خیام د رباعیاتو منظومه ترجمه او څه باندي ۱۵ کتابونه مي په نثر کي لیکلي او چاپ سوي دي. د سایت د چلوونکو له تنګ نظری څخه مي ګیله وسوه. تاسي دي ژوندي یاست.
|
|
عبدالباری جهانی | 08.10.2024 | ویرجینیا | |
محترم سید عاصم حسینی سلام و احترامات. محترم! بفرمایید در کجای مضمون بنده بر ضد فرید مزدک چیزی نګاشته شده است. بنده فقط برای روشن ساختن حقیقت ویدیو کلیپ احمدشاه مسعود را، که خیانت فرید مزدک، عبدالوکیل، کاویانی و، طبق ګفته احمدشاه مسعود، در رأس همه آنها محتاط را، بمقابل داکتر نجیب الله، رسوا مینمود نقل نموده و با ویدیو کلیپ آن به نشر سپرده بودم. بنده با زبان فارسی هیچګونه تعصبی ندارم. اګر میداشتم رباعیات خیام را به نظم پشتو نمی کشیدم. شما محترم شاید بیش از صد مضمون بنده را، که به لسان دری نګاشته ام و در آرشیف افغان جرمن و آریانا افغانستان موجود میباشند، نخوانده اید و یا تکلیف خواندن آنرا به خود نداده اید. کسیکه با لسان فارسی تعصب میداشته باشد به آن زبان نویسندګی نمی کند؛ مانند جناب شما که شاید در طول عمرتان دوجمله صحیح را به زبان پشتو نګاشته نتوانسته اید. بی جهت مردم را بر ضد لسان فارسی و فارسی ګویان تحریک ننمایید. با احترام.
|
|
سید عاصم حسینی | 08.10.2024 | امریکا | |
دوست عزیز Hazarzbek Tajiashtun
چرا عاقل کند کاری که بار آرد پشیمانی. من به شما گفته بودم که با حملات شخصی که بر مواد نامطمئن بنا شده ما از اصل موضوع دور مبشویم . هردو از امریک آگاه هستیم که قراردادی به معنی قراردادی است معنی آن رفتن به افغانستان و ترجمانی نیست که ما کمان کنیم. اصل موضوع در اینست که این شخص بر ضد ایران و برحق نشان دادن اسرائیل مینویسد شاید این قرارداد باشد. یا آن آقای شاعر جهانی که برضد فرید مزدک صرف بخاطر فارسی زبان بودن حمله میکند .
|
|
افغان یهود | 08.10.2024 | کابل | |
شلام، جای بسیار تأسف است که در هفتم اکتوبر یک نویسندۀ واقعبین این سایت در برابر جنایت گروه حماس که درست یکسال از آن گذشت یک سطر هم ننوشت. نویسندگان پله بین و الچه مذهب طرز دید سیاسی شان همیشه جانبدارانه بوده وقایع المناک و قابل یادآوری را با چشمان بسته و بر حسب بغض و نفرت خود قیاس کرده یا خموش مانده و یا از جنایت تمجید میکنند. نوشته های این چنین نویسندگان را میتوان بخوبی فراموش و نثار باطله دانی کرد. تشکر
|
|
زمری کاسی | 08.10.2024 | چین | |
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 08.10.2024 | USA | |
An apology is due,
Mr. Ahmed Fawad Arsala published his biography in LinkedIn which in part written the following, referring to his occupation:
" Government Contractor
Federal Government Contractor Apr 2003 - Present · 21 yrs 7 mos. Washington D.C. Metro Area "
Today for the first time got a chance to read his biography in Afghan German Online and understood that since 1980, he never been to Afghanistan. And as such my assumption which was based on his biography at LinkedIn might be misplaced. Nonetheless, either AGO or LinkedIn need to be revised. I still stand by my statement that Mr. Arsala's written articles not syndicated by any publisher, other than he himself downloading it, per se, to LinkedIn.
|
|
زمری کاسی | 08.10.2024 | چین | |
|
|
محمد داؤد مومند | 07.10.2024 | متحده ایالات | |
هفتم اکتوبر تجاوز عریان امریکا و ناتو
الیوم مقالۀ بسیار زیبا و پر محتوای را تحت عنوان متذکره ،به قلم رسا و توان شاغلی محمد ولی در ویب سایت افغان جرمن مطالعه نمودم و حظ فراوان بردم.
نمیدام چرا شاغلی محمد ولی از ذکر تخلص خود، خود داری نموده اند، با تحریر همچو مقالۀ افتخار آفرین، بهتر است هویت کامل نویسنده نزد نسل موجوده و مستقبل افغان روشن باشد. به استثناء استعمال یک دو اصطلاح ایرانی مانند «آمار» که باید احصائیه تحریر گردد مقاله در ذات خود معرف وجدان بیدار و حق پسند و حقشناس شاغلی محنرم محمد ولی است. به خاطر دارم که بسا از روشنفکران از مأ موریت وایسرای اضلاع متحده یعنی خلیل زاد و تجاوز قوای ناتو به قیادت اضلاع متحده امریکا به خاک افغانستان استقبال نمودند و به نگارش مثنوی های حمایت و توصیف و تمجید پرداختند.
این عناصر در قطب مخالف ولی در موازات گروه شوروی پرست خلق و پرچم قرار گرفتند که از تجاوز دولت شوروی حمایت نمودند.
تجاوز ناتو برای گروه های مفسد جهادی بخصوص شورای نظار و جمعیت ارشد الشیاطین بحران الدین ربانی و تجزیه طلبان و ستمی های فارسیست و خراسان پرستان، به مثابه عطیۀ بزرگ ایزدی تلقی گردید. طوریکه نویسنده ارجمند مقاله تصزیح نموده اند، ناتو به قیادت اضلاع متحده امریکا در تمام ابعاد اهداف استعماری خود به ناکامی مطلق مواجه گردید.
ناتو و قیادت دولت استعماری اضلاع متحده تحت سراب شعار های فریبندۀ آزادی، دیمکراسی ، حقوق بشر ، مبارزه با دهشت افگنی و زرع مواد مخدر ، تجاوز و اشغال آشکار و آفتابی خود را موجه و قانونی نشان میدهد، ولی نتایج انتصاب حکومات صادراتی و مزدور تحت رهبری حامد کرزی و اشرف غنی، هدف و ماهیت اشغال را تغییر نداد بلکه شعار متذکره فوق الذکر بیش از یک نسخۀ زهر آلود و سکر آور برای ملت افغان چیزی دیگری نبود. امروز هم حلقات مفسد و فراری جهادی مانند مگس های منتقل کننده مرض وبا، دست به هم میمالند و از دست آورد های دورۀ فاسد جمهوریت مبنی بر آزادی زنان و حقوق بشر و تعلیم و تحصیل و دیمکراسی و انتخابات و آزادی مطبوعات و وفعالیت احزاب قوله میکشند، در حالیکه همین دیمکراسی و موجویت صد ها جزب و گروه سیاسی نتیجۀ جز افتراق ملی مبنی بر نژاد زبان و منطقه و مذهب شیعه و سنی چیزی دیگری در بر نداشت. به قول علامه داکتر اقبال بزرگ مشک این سوداگر از ناف سگ است. مشک دیمکراسی و آزادی و حقوق بشر و تعلیم اضلاع متحده از جنس ناف سگ بود. تعلیم یافته های دوره جمهوریت فاسد امروز در نقش اجیران و مزدوران و غلامان حلقه بگوش دستگاه های استخباراتی شرق و غرب قرار دارند، و کار و تبلیغات شان جز تفتین و افتراق ملی و آتش زدن به هیزم تفرقه زبانی و منطقوی و نزادی و مذهبی چیزی دیگری نیست.
قوله کشییدن های هزارستان و خراسان و فدرالیزم و حقوق بشر و حقوق زن مشعربر نیات ناپاک این فارسیست های بیگانه پرست و مزدور است.
این ذوات فارسیست در مقاله های زهر آلود خود حکومات افغانی را از امیر آهنین عبدالرحمن خان گرفته تا غازی امان الله تا اعلیحضرت محمد ظاهر شاه محکوم قلمداد میکنند که چرا چند هزار خانوادۀ بی بضاعت پشتون مانند کوچی ها را که حتی هدیره (حضیره) نداشتند و نه دارند، چرا به صفحات شمال خاک خود شان منتقل و متوطن ساختند.
یعنی اینکه ترکمن ها و ازبک ها و تاجک ها باید در صفحات شمال خود مختار مانده و آنها وارث حقیقی و بومی صفحات شما اند و پشتون ها حق نداشتند از کندوی عسل قسمت های شمالی خاک افغانستان متمتع گردند، زیرا به زعم این فارسیست های مفسد، پشتون ها اصلاً مهاجرین هندوستن اند و حق زندگانی را در صفحات شمال کشور ندارند.
در حالیکه پشتون ها قوم تاریخ ساز کشور اند و موجودیت افغانستان مرهون پشتون کبیر و بزرگ و پیامبر سیاسی افغانستان اعلخضرت احمد شاه بابای کبیر علیه اسلام است.
افغانستان از شرق تا غرب و از شما تا جنوب خاک تمام مردم و اقوام کشور است.
اختلاط اقوام باید هدف هر حکومت و دولت ملی باشد، بدخشانی ها و پینجشیری ها و ازبک ها و ترکن ها باید در مناطق شرقو غرب و جنوب اقغانستان مستقر گردند و پشتون ها و بلوچ ها و هزاره ها باید در شمال کشور مستقر شوند تا حساسیت های قومی و احساس بیگانگی میان اقوام کشور مضمحل گردد.
در اینده مقالتی در مورد به عرض خواهم رساند.
ستر خوشحال بلبا فرمایی:
درست افغان له کندهاره تر اټکه
سره یو د ننګ په کار پټ او آشکار
|
|
زمری کاسی | 06.10.2024 | چین | |
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 06.10.2024 | USA | |
Facebook
وقتی سلف استیم/عزت نفس در خدمت گویا " آتش نفس ها ذاتی" مرید وار به اطاعت کامل سازگار می گردد, عملکرد دنباله دار مغز چنین روش و مسیر خنثی را انعکاس میدهد!
|
|
محمد داؤد مومند | 06.10.2024 | متحده ایالات | |
به جواب شیخ سعدی گک فارسیست! مومندا ، روز ازل فخر به افغان دادند پستی و خبث و دنائت را به ایران دادند
صلح و موزیک و ریاضت به هند
بی اتفاقی و کشمکش به مسلمان دادند
|
|
عمر توخي | 05.10.2024 | سوېډن | |
محترم الله محمد خانه زما سلامونه هم ومنه، هیله لرم چي صحت ولرئ۰ دا چي د خليفه شېخ الحديث حفظ الله دين محمد خرافات مو واورېدل او په ډېرو مواردو کي را سره همنظره یاست منـنه کوم۰ یو څو مسایل چي تاسو اشاره ورته کړېوه غواړم چي په اړه یې خپل نظر درسره شريک کړم۰
" به نظر بنده باید به صورت معقول در برابر خرافات روشنی انداخته شود تا جلو بخش افکار خرافانی در جامعه گرفته شده بتواند"
د همدې موخې " هدف یا مُرام " له پاره ما ويډيو خپره کړه، او تاسو محترم هغه نوره هم وسپړل او د هغوی د خرافاتو سره مو د مبارزې او مقابلې لاري په ګوته کړي دي، چي همدا د مبارزې يو ښه پيل او شروع ګڼلای سو۰
" به نظر بنده اینها ی که شما انها را در ویده پیر و اولیا خطاب می نمایید نه پیر هستند و نه اولیا، اما هر گاه فرموده شما محترم را قبول نماییم، اینها اصلاٌ نمی داڼد که پیر یعنی چی و اولیا یعنی چی."
يو هغه پيران او خليفه ګان دي چي موږ يې په تاريخ او يا هم کتابونو کي د نومونو او د هغوی د اعمالو په اړه لوستي دي، هغه به پرېږدو چي څومره د حقيقتونو او واقعیتونو سره سرلګوي. خو اوسني پيران، خليفه ګان، شېخ الحديثان او اميران کوم چي خپله دعوې هم کوي چي دوی شېخان او خليفه ګان دي، ټول همدغه شيان دي، تنها د افغانستان نه، د پاکستان او ایران دا تر دوی هم ډېر په خرافاتو کـکړ دي، په زر هاو ویډیو ګاني يې سته چي دوی مطلق جاهل او بېسواده مخلوقات دي۰ امیرالمومنین ځان ته وایي، خو د تعلیم او تحصيل ضد او مخالف دی، په داسي حال کي چي پیغمبر ص فرمایې؛ "طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ" ژباړه: "د علم زده کړه په هر مسلمان نر او ښځه فرض دی.". د ځان په شان خليفه ګان او پيران يې د وطن په هر ګوټ کي ګمارلي چي د خلګو ذهنيتونه په ډېرو بې معني او بېمفهومه شيانو مشغول او مسموم کړي۰ د ښځو زده کړو ته خو يې د ځانه لاري او فتواوي جوړي کړي چي منع دي۰ " فکر نمی کنم که در ویده شېخ الحديث بوده باشد. " " هر گاه در ویدوی شما همان شخص، خود را شیخ خطاب می نماید ، و یا شما وی را شیخ ساخته اید ، می بایست هم حکومت امارات اسلامی و هم کسانیکه امکان دسترسی به وی را داشته باشند با وی در زمینه داخل بحث گرد د "
يو د هغه غټو خلیفه ګانو او شېخ الحدیثانو څخه چي اکثریت اوسني واکداران یې شاګردان او تربیه کړي دي. د ده نوم په یو ټیوب کي ولټوه چي درته ثابته سي چي دا څوک دی۰ خلیفه صاحب دین محمد خپله هم امارت دی هم حکومت، دی چي خرافات بیانوي واکداران هم ور سره ژاړي۰ دی په خپله یو وینا کي سخت انتقاد کوي چي انقلاب مو د مادياتو له پاره نه دی کړی، بلکي د اسلام له پاره مو کړی دی، او وايي چي د بندونو، سړک او تعمیر د جوړولو په باره کي خبري مه کوی۰ د ده مخه څوک نه سي نيولای ځکه هغه د ده شاګردان دي۰
آرمان د حسرت او افسوس په معنيَ کارېدلئ دئ د دارالامان پر ناوړه حالت چي څه پکښي تېريږي۰ خوښ اوسی۰
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 05.10.2024 | USA | |
سید عاصم ".....من با شما موافقم برادر عزیز، اما برای اینکه با صحبت درباره پلتفرم و ماهیت قراردادی او به دشمنی شخصی متهم نشویم، باید تأکید کنیم که مسئله اصلی این است که این تحلیلگر....."
ارتباطات و یا به گفته شما "دشمنی شخصی" در رسانه ها جمعی نمیتواند و نشاید اصلا مطرح باشد. اقا احمد فواد ارسلا ادعا نمود که مقالات ایشان " قبلا در سایت های انگلیسی " نشر شده است که چنین نیست و ختم کلام. عبدالباری جهانی در سلسله ۴ مقاله مفهوم را بر رسی نمود که طرح عملی سیاسی شده ان عقب ماندگی را در افغانستان تضمین می نماید. پر نویسان مثلا پس و پیش کاران هزاران صفحه اغلبا دروغ ها تاریخ حتی جرات دو سطر تبصره را در چنین موضوع و مفهوم نهایت حیاتی کشوری که گویا دوستش دارند, ندارند. هم چنان یاد اوری از کتگوری منورین تایتل دار که برتری-ذاتی را علنی در فامیل خود ارثی نگه میدارند, مفهوم بس مهمی را قصد وضاحت دادن است که فکتور شخصی بودن در ان حتی مطرح نیست. مثلا میر داکتر عبدالرحیم عزیز و سید داکتر کاظم که هردو در میدیا نوشتاری و صوتی نهایت فعال هستند, وقتی تکرارا میگویند که مالکیت تایتل ها امتیازی سید و میر فقط جز عادی نام شان استند, دروغ شانداری بیش نیست. اگر چنین است که گویند, پس چرا این اقلیت ناچیز همیشه در صدرغذایی, تعلیمی و پرستیج اجتماعی قرار داشته از اروپا تا امریکا رهبریت موسسات فکری افغانها را این ها مدریت می نمایند. چنین ساختار عمدتا سیاسی نهادینه شده, نمیتواند تصادفی باشد و پرسش ها در ان مورد هیچ شاخص شخصی ندارد.
|
|
محمد داؤد مومند | 05.10.2024 | متحده ایالات | |
آیا افکار سعدی معرف و مبین ارزش های والای انسانی است؟
محترم توخی صاحب چند روز قبل در همین دریچه، با ذکری از کلام سعدی، از خفت گفتار و پندار سعدی در مورد میرمن ها پرده برداشت.
اینهم نقل قول دیگری از کلام سعدی، به قلم دانشمند محترم شاغلی داکتر سید حمیدالله روغ که طی یک مقالۀ بسیار وسیع و ژرف تحقیقی خود، سالیان بسیار قبل در ویب سایت افغان جرمن منتشر ساخت:
سعدیا روز اول حسن به ترکان دادند
عقل و دانش همه به مردم ایران دادند
عشوه و ناز و کرشمه همه با مردم هند
خری و احمقی و جهل به افغان دادند.
علاوه بر ینکه مطالب ابیات فوق الذکر از نظر ادبی غلو های بیش نیست، توهین افغان ها با همچو کلمات زشت، دلالت بر جهالت و نژاد پرستی سعدی، پبامبر ادبی ایرانیان میکند. فارسیست ها یعنی قلاده به گردنان ایران یا فارس، ملهم از نیات ناپاک ایرانیان خبیث نژاد پرست، هم وطنان پشتون خود را در محیط کابل «افغان غول» خطاب میکردند.
لعنت بر ناسیونالیست های نژاد پرست ایران که خاک افغانستان را به حیث ایران شرقی و جزء قلمرو ایران می شناسد. سید مخدوم رهین معروف به «لعین » و دزد بورس تحصیلی این قلم در وقت جمهوریت سردار صاحب، به آسترالیا، نیز در زمان شاهی، تاریخ افغانستان را جزء تاریخ هند میدانست. داکتر میر عبدالرحیم عزیز شاهد عینی مدعای فوق الذکر است.
لعنت بر فارسیست های قلاده به گردن ایران مانند نجیب بارور و امثال و اقران شان که در حضور شیطان بزرگ خامنه یی، پنجشیر را، یک قسمت دور دست ایران قلمداد میکند. پیغام من به فارسیست های فاقد شعور و شرف و وجدان ملی: سرین را هم به چوبش ده کا آخر حقی دارد به خر پالانگر او »هزار خم نکند مست می پرستان را» چنانکه اصطلاحات ایرانی، سگ های ایران را
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 05.10.2024 | USA | |
دوکتور م، عثمان تره کی
" د پاچا خان او ګاندي سوله ایزه مبارزه
په متضادو ژیوپولتیک بسترونو کې....پاچا خان د یو سوچه مسلمان په حیث د سیاست د چل ول نه ډک ډګر ته د مینې او صداقت له دریځ نه کتنه درلوده .ده
په سیاست کې په دوکه او درغلی باندې باور نه درلود. د پاچا خان خوشباوري ورته ګرانه تمامه شوه : د کانګرس ګوند
په سیاستونو باندې د حد نه زیات خوشبیني د دې المل وګرځید چه سره له دې چه خدایي خدمتګار د کانګرس ګوند د
مبارزاتو مکمل وو ، د هند د ویشلو په بنسټیزه غونډه کې د پاچا خان په غیاب کی د کانګرس او مسلم لیګ د ګوندونو
مشران ونډه ولري .....د دغه د آزادي د ملنګ د مبارزاتو د خاطرو د ژوندې ساتلو اړینه الره دا ده چې
په افغانستان کې لږ تر لږه یو پوهنتون د هغه په نوم ونومول شي..... "
مهاتما ګاندي د عدم تشدد د مبارزې لاره غوره کړه چه بالکل په ځای او درست وو. ځکه چې د دومره بیخی اکثریت سره، هغه په ساده توګه کولای شو چه ټول سړکونه او دولتي ودانۍ په ډیره سوله ایزه توګه په هند کې بندې کړې چې هغه همدا کار وکړ او د برتانیا واکمننی یې لاندې کړل.
خدای بخشلی پاچا خان په داسې حال کې چې په رښتیا د پښتنو د ګټو په لټه کې و، مگر د ګاندي لاره تعقیبولو سره یوه ډیره وژونکې تېروتنه وکړه. د عدم تشدد د مبارزې لاره تقریبا هیڅکله د ټولنیز لږکیو ګروپ لپاره لکه پښتانه چې په هند کې وو, مثبته نتیجه نه ورکوي. هغه او د هغه مشاورین ته دا اړینه وه چې د جګړې په لومړۍ لیکه کې د څو زرو پښتنو قهرجن ځوانانو راټولول چې خورا ښه پایله به درلودل. مرحوم عبدالغفار خان د هند لپاره ډېر څه او خدمت وکړل، چې د هغې په بدل کې د هنديانو له خوا ورته د سرحدي ګاندهي لقب ورکړل شو.
حتی تر اوسه, د ډیورنډ کرښې بلې غاړې ته د پښتنو هویت فقط په دې وروستیو کې له NWFP څخه په خیبر پښتونخوا لوړ شوی چې اوس هم یوازې فقط د جغرافیایي ډومین استازیتوب کوي. له بده مرغه ځینې نوبل افغانان, د دې پر ځای چې دوخت د اړتیاوو سره سم تغیر ومومی په خپل حال کې پانه کیږي او ځینی یی هم د " بابا " کېدو په لټه کې دي.
|
|
محمد حسن وفا | 04.10.2024 | قندهار | |
کاسی صاحب سلام!
معلومات مو ډیر پراخ وو. مننه.ذخو زه ورباندی پوه نه سوم. د تکرار تکلیف نه درکوم. په درناوی، وفا.
|
|
الله محمد | 04.10.2024 | آلمان | |
جناب محترم توخی صاحب گرامی! با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزوی سلامتی وجود مبارک تان ، تبصره اخیر تان از مطالعه بنده گذشت. شما در ارتباط ویدوی که غرض مستند ساختن تبصرهء تان برای خواننده تان گذاشته اید کاملاٌ حق به جانب هستید. به نظر بنده باید به صورت معقول در برابر خرافات روشنی انداخته شود تا جلو بخش افکار خرافانی در جامعه گرفته شده بتواند. اینکه به چی شکل در این زمینه فقط حاکمان کشور بایست راه معقول انرا پیدا نمایند و تا جای امکان هم از طریق میدیا های که ممکن باشد. 1-"دغه شان پيران او اوليا پر افغانستان حاکم دي، " به نظر بنده اینها ی که شما انها را در ویده پیر و اولیا خطاب می نمایید نه پیر هستند و نه اولیا، اما هر گاه فرموده شما محترم را قبول نماییم، اینها اصلاٌ نمی دانند که پیر یعنی چی و اولیا یعنی چی. نا گفته نباید گذاشت که تقریباٌ نیم قرن جنگ و جنگ روانی و شستوشوی مغزی باعث تربیه همچو پیران در جامعه گردیده است که قصه مفصل انرا همه به چشم سر دیده اند. 2-"ټوله فلسفه او زده کړي يې پر مواد غايته، سېکس، استنجا او خرافاتو باندي را ګرځي،" یعنی بالای فلسفه "استنجا" ملیارد های دالر غرب غرض مبارزه با اتحاد شوروی سابق به مصرف رسانید. چنانچه در بالا تذکر دادم ، شما کاملاٌ حق به جانب هستید و دولت باید در برابر همچو خرافات اقدامات موثر نموده بتواند. جامعه ما در ساحات مختلف زیاد کار دارد که بنده فکر می کنم تنها حکومت امارات اسلامی از عهده ان بر امده نمی تواند و باید با اتحاد معقول با دیگر نیرو های فکری کشور که مصروف همچو خرافات نیستند همکاری نماید. 3-"دا يې هغه غټ شېخ الحديث او خليفه دی۰" فکر نمی کنم که در ویده شېخ الحديث بوده باشد. 4-"نو چي د شېخانو يې دا حال وي،" هر گاه در ویدوی شما همان شخص، خود را شیخ خطاب می نماید , و یا شما وی را شیخ ساخته اید ، می بایست هم حکومت امارات اسلامی و هم کسانیکه امکان دسترسی به وی را داشته باشند با وی در زمینه داخل بحث گردد، زیرا چنانچه در بالای ویدو هم نوشته شده این دشمنی با اسلام است. یعنی اسلام را انچه باید باشد که مورد قبول همه واقع گردد، غلط با برداشت غلط خود معرفی می نمایند. اسلام به نظر بنده یک دین باز و محرک بوده نه یک دین منجمد و خرافاتی. 5-"نو د شاګردانو او لابي ګرانو څخه يې ګيله نه ده په کار۰" بر عکس، بنده فکر می کنم که باید شاگردان و لابی گران انها را در صورتیکه امکان داشته باشد و در دسترس باشند متوجه تکلیف روحی و روانی چنین شیخان تقلبی نمود، تا در صورت امکان همان شاگردان و لابی گران چنین شیخان را متوجه نمایند. هرگاه در بحث که بنده در زمینه در ارتباط شیخ های در سطح عطار، محمود شبستری، سعدی و مولانا که خود را شیخ نگفته، نموده ام، شما این تبصره تان را داخل نمودهباشید ، اشتباه فکر نموده اید. یک تخم که گنده بر امد، نمی توان همه تخم ها بدون امتحان گنده دانست. بحث بنده بالای چنین شیخان مانند شیخ عطار نیشاپوری عارف در سطح جهان بوده که طور مثال آن برادر محترم ما مسله نور الدین عبدالرحمان جامی و مرغ بریان را طرع نموده بود و "آذن الله"، ضمناٌ درک نا درست وی از نوشته های محترمین محرمین شیخ عطار، مولانا و غیره و همین است که بنده نوشته های وی را مطالعه نمی نمایم، تا برایش مزاحمت خلق نه نمایم. در ارتباط مرغ بریان که از کتاب "جامی" ، که به حیث تمثل در کتابش ذکر گردیده و یا هم دیگر مثالها باید گفت که در قران کریم فروان از چنین قصه ها وجود دارد، که شکل تمثلی را باید داشته باشد مانند اینکه در سوره کهف امده که: "وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا، و سيصد سال در غارشان درنگ كردند و نه سال [نيز بر آن] افزودند" و یا قصه ماهی بریان در همان سوره ، زمانی موسی "ع" از جوان همراه خود تقاضا نموده که نان را بیاورد که بخورند " قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنْسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا ، گفت ديدى وقتى به سوى آن صخره پناه جستيم من ماهى را فراموش كردم و جز شيطان [كسى] آن را از ياد من نبرد تا به يادش باشم و به طور عجيبى راه خود را در دريا پيش گرفت"، قسمیکه دیده می شود سیصد سال در غار بودن و روان شدن ماهی مرده به طرف دریا تمثیلهای هستند که باید درک شده بتواند. در قران از چنین قصه ها زیاد است و مولانا که فرموده ما از قران مغز را گرفتیم معنی خاص خود را دارد. در صورتیکه ما کتابهای مانند مثنوی معنوی مولانا ، گلستان و بوستان شیخ سعدی ، عوارف المعارف شیخ سهروردی ، جامی که پس از حافظ وی را شاعر، عارف و متفکر بزرگ اسلام می دنند و صد های همچو کتاب های این اشخاص را درک نموده نتوانیم که غرض تعلیم و تربیه روحی و روانی بشر نوشته شده و نویسنده گان انرا مشرک خطاب نماییم، موقع را برای شیخ های مانند ویدو شما مساعد ساخته ایم که مردم را به طرف خرافات سوق دهند. 6-"تاسي دا واورئ چي شېخ څنګه پرتي وايي۰" بنده انرا شنیدم. با چی یک اطمینان هم انرا افاده می نماید. اینها همان شیخهای دالری هستند که با آن شوروی شکست داده شد و به سیستماتک همه انها پیدا شد که کنون یک مشکل برای جامعه بشری هستند. 7-"آرمان مي د دارلامان تاریخي قصر دی چي داسي وحشيان نور هم وحشيان او جاهلان راته روزي۰" آرمان شما باید بر عکس ان باشد که به همچو اشخاص خرافاتی موقع کمتر مساعد گردد. اگر به فارس رود کاروان اشعارم روان سعدی و حافظ کنندش استقبال مرحوم جا می خداوند همه گذشتگان روی زمین را ببخشد که رفتند که رفتند و ما هم می رویم که می رویم. بازگشت وجود ندارد. ساز عمر رفته جز افسوس آهنگی نداشت زان همه خوابی که من دیدم همین افسانه ماند بیدل
|
|
محمد حسن وفا | 04.10.2024 | قندهار | |
ښاغلی مومند! ډیر متأسف یم، چی ولی ما ستاسی د ادعاګانو په اړوند، په ځواب کی څه ولیکل. په لمړی ځل کی مو هم خپله بدګمانی و ښودله. داسی معلومیږی چی د ژوند څخه مو کومه سالمه خاطره او بهره نلری. اوس د آخری ځل د پاره تاسی ته هم وایم، هغه کلمی چی تاسی اوس لیکلی، د یو افغان په هویت، ما ندی اوریدلی. او همدا رنګه درته وایم٬ چی محترم کاسی ته می بی احترامی نده کړی. دا فقط یوه اشاره وه چی داسی شخصی لیدنی په میدیا کی نه خپروی. کیدای سی چی د ټولنی ورځنی ژوند ته صدمه و رسوی. تاسی به کوم بل هدف ولری. زه نه پوهیږم چی ستاسی په ماغزه کی د ملت تر مفهوم لاندی تعبیرونه به ځای نیولی وی. نور ستاسی څخه د یوه معقول او صادقانه نظر د لوستلو امید د دی ټولنی د صلحی په باب، نلرم. صحت درته غواړم. دا وه تر ابده زما وروستی پیغام. نور به هیڅکله ستاسی په نوم او پته څه ولیکم. په درناوی، وفا، سرپوزه د «چهل زینی» سره مخامخ.
|
|
زمری کاسی | 04.10.2024 | چین | |
مومند صاحب، بس نیست؟ من بر اساس سند یا سند ها حرف میزنم ، به محکمه مرا بکشید، در غیر بیایید فراموش کنیم! من بگو نگو نمیکنم!، مصروف هم هستم، در مادروطنم جز اشک چیزی دیگری نیست و به ملل متحد در ژنیو و نیویارک نوشته ام و هنوز دوباره مصروف نوشتنم! امید درک فرمایید!
|
|
محمد داؤد مومند | 04.10.2024 | متحده ایالات | |
ښاغلو معلم صیب حسن خان و فا و سپین ږیری کاسی صیب!
اول سلام بعد کلام، که از آداب محمدی و ملی مردم مسلمان ماست.
اولتر خدمت معلم صیب وفا!
آنچه خدمت تان به عرض رسانیدم و استدلال نمودم متکی به حکم و جدان بود نه وکالت ښاغلی کاسی، بل، تفکر ملی ونه انګیزه و ملاحظۀ عندی.
من ادعای محاکمه و دو و دشنام صریح تان عنوانی ښاغلی کاسی را در تمام ابعاد نورم های حقوقی و اخلاق متداول اسلامی و ملی رد نمودم، که قرار معلوم احساسات خود خواهانه جناب عالی را جریحه دار ساخته و اکنون مانند مرغک قرچه، از شاخ به شاخی میپرید تا از اصل اداعاهای غیر قانوی و افترا ها و اتهامات غیر معقول و مجاز تان فرار نماييد.
بخوان وبدان
فارسیست ذوات و ګروهه های مفسدی اند که در محیط به اصطلاح فرهنگی خود شان قوله میکشیدند و میگفتند:
فارسی شیر و شکر است
افغانی گوز خر است
افغان غول
افغانه گفتم راشه چپلی به پایش باشه گر خدا نا خواسته افغانی رود اندر بهشت میکند جنات و تجری تحت الانهار چور
و ده های دگر و کذا گروه های کولابی که از موجودیت تاریخی افغانستان منکر اند و قوله های خراسان پرستی شان بلند است وقلاده به گردنان ایران پرستی که در ترویج و تعویض اصطلاحات وطنی به زبان ایرانی مشغول اند.
«هزار خم نکند مست می پرستان را»
چنانکه نام موشک، قلاده به گردنان ایران را
خاتمه صحبت بی نتیجه با جناب معلم صاحب
هموطن ارجمند کاسی صیب
فرموده اید:
گران قاضی صاحب مومنده
لطفاً مرا به ارتباط مفتخر ساختن خطاب قاضی صاحب تنویر بفرمائیدکه متکی بر کدام دلایل منطقی مرا سزوار همچو خطابی دانسته اید؟
ثنانیاً فرموده اید:
پوه شه او چټیات او قضاوتونه بی له پوهی شریف عمل ندی
لطفاْ چتیات و قضاوته های دور از دانش مرا ماده وار تصریح بفرمائید.
در مورد قادر میاخیل من از کلمۀ احتمال کار گرفتم و نه گفتم که جنرال قادر نام شما، حتماً و هرو مرو قادر میاخیل است. جناب تان به حیث یک شخص با سواد تفاوت میان حکم و ادعای مطلق و کلمۀ احتمال را باید بدانید.
من قبل از تکمیل و آن لاین ساختن نوشتۀ خود به یکی از صاحب منصبان سابقه دار و فارغ اتحصیل اضلاع متحده تیلفونی تماس گرفتم و ایشان تنها از دو قادر نام تذکر دادند، قادر میاخیل که بعد از کودتای ثور به مقام جنرالی رسید و قادر دوم که دگروال بود که ارگ را بمبارد کرد.
قادر میاخیل در عند تعلیمی هم معاون جنرال و هم رئیس ارکان غڼډ تعلیمی بود. گذشته از پرچمی بودن و افکار چپی اش واقعاً وی یک عسکر تیپیک و نهایت با دسپلین بود. یونیفورم عسکری با او میزبید.
|
|
عمر توخي | 03.10.2024 | سوېډن | |
دغه شان پيران او اوليا پر افغانستان حاکم دي، ټوله فلسفه او زده کړي يې پر مواد غايته، سېکس، استنجا او خرافاتو باندي را ګرځي، دا يې هغه غټ شېخ الحديث او خليفه دی۰ نو چي د شېخانو يې دا حال وي، نو د شاګردانو او لابي ګرانو څخه يې ګيله نه ده په کار۰ تاسي دا واورئ چي شېخ څنګه پرتي وايي۰ آرمان مي د دارلامان تاریخي قصر دی چي داسي وحشيان نور هم وحشيان او جاهلان راته روزي۰
https://x.com/i/status/1841839229103464497
|
|
محمد حسن وفا | 03.10.2024 | قندهار | |
ښاغلی مومند!
لمړی بدګمانی خپله لویه نا روغی ده. د یوی ټولنی د پاره د سرطان مرض دی. دوهم دا چی یوه کلمه په تغییر شکل لیکل او په ټولنه کی، چی وګړی یی د یوه دولت تر حاکمیت لاندی، د صلحی په فضا کی ژوند وکړی، نفاق اچول لویه ګناه ده. زما مخاطب جناب کاسی وو. داسی بریښی که تاسی هم د دنیا په ټولو ژبو لیکنی و کړی د «راسیزم» د مرض څخه مو د خلاصون امید نه لیدل کيږی. په فارسی ژبه یو متل دی چی ژباړنه يی تاسی ته په پښتو بیانوم، چی ویکل کیږی: د هلکی تر ځوانی او د ځوانی تر زوړوالی. د زوړوالی څخه تر کومه. نه پوهیږم چی د څو کالو عمر لری. موږ شیخ فانی ته سخت احترام لرو. تاسی د معلم کلمه یادوی. زما څنګ ته یو سپین ږیری ناست دی چی په قندهار کی معلمی تیره کړی، او په خپله په قندهار کی زیږیدلی او د ده د پلار او نیکونو ادیری وجود لری، وائی چی د دوی «د پښتو د کورس معلم، یو ملا چی د مکتب زده کوونکو ته د قرآن شریف درس ورکاوه» او د معلمینو د پاره یو د حاضری کتاب درلود، چی باید د هر درسی ساعت په ختم کی امضاء سوی وای. معلمینو به ده د میاشتی ۱۰ ( لس) د نسوار پیسی ورکولی او دی په خپله به حاضری د پښتو د کورس غړی ته د امضاء د پاره وړل. دا هم روښانه وه چی پر پاچاهی نظام او پر پاچا باندی کومو کسانو، دا غوښتنه تحمیل کی وه. چی هر پښتون معلم او مآمور هم د پښتو د کورس امتحان ورکړی. که نه وای د میاشتی ۵۰ ؟ افغانی د تنخواه څخه کمیده. نور مو وخت نه نیسم. ستاسی د «فارسیست» کلمه هغومره بی معنی ده لکه نور چی د «پشتونیست» کلمه د خولی څخه باسی. په درناوی، وفا، قندهار سرپوزه،
|
|
زمری کاسی | 03.10.2024 | چین | |
درانه حسن وفا صاحب او داود مومند صایبان یا صییبان،«صاحبان» کلمې چه یوې ژبې نه بلې ژبې ته ځي، په آواز یا غږو کې توپېرونه پېښېږي! وفا صیبه ګوندې چه مې په ژوند یو یا ده کتابونه ویلي وي که یې ومنئ! د اسکند خبیث چه پر موږ د «کبیر» نامه لاندې تنبول شوی دی، د ده پلار یو غښتلی جنرال ؤ چه پر نیمایي زیاته اروپا باندې یې امپراطوري درلود او د ده «دکترین» یا تګلاره دا وه چه « تیت یا بېل یې کړه او وروغاسته»! ده یوه ځوانه او بېدریغ ښایسته جلۍ سره یې واده وکړه او خپل زوی یې له اروپا نه وسړه او ورته یې وویل چه دباندې له اروپا نه ځان ته امپراطوري جوړه کړه، دی هم پیاوړی جنګی ځوان ؤ او تر ننی تاجکستان او تر بدخشان او جبل السراج د نني افغانستان او پر ټوله آسیا یې د مقدونیانینو سلطه تر ۲۵۰- ۳۰۰ کالونه یې وغزوله! او دا ټو داسې چه خلک به یې تر هغه چه ژوندی ؤ بېلول او یوه کورنۍ یا د یوې منطقې خلک یې پاز او دوستي د بلې قریې خلکو پر ضد استعمالول او مقدونیانو او اروپایانو ته یې ۲۵۰ کلني میراث پرېښود! تاجکان او پنجشېریان یو ګډوډ نسل دی چه له هغې زمانې نه پاتې دی، تاریخ پوهان چه په غربي ژبو حاکمیت لري کولای شي چه سمې څېړنې دې وکړي، ما نه پخوا او نه اوس چندان تاریخ ته علاقه درلوده، لا پنځه کلن وم چه پوه شوم چه چه جهان بل ډول دی! لکه یو مسعود قهرمانېږي او نجیب کافرېږي! نو وفا صیبه, خفه کېږئ مه، زما خبره بې ځایه نه وه او نه ده چه خلک پوه کړو او غربي دکترینو باندې چه تر اوسه غواړي چه حاکم او وژل او غلاوې د اسنادو پر بڼسټ پوه کړو چه څرنګه اروپایان غواړي چه پښتانه له میځه یوسي او خپل غلامان قدرت ته ورسوي، خو دې ارمان ته یې څوک نه پرېږدي او آسیایان نه غواړي چه له آسیا نه بدبخته افریقا جوړه شي، دا قصه ډېره اوږده ده، خو هيله ده چه تاسې پوه شوی! Divide and rule Wikipedia https://en.wikipedia.org › wiki › Divide_and_rule Divide and rule policy (Latin: divide et impera), or divide and conquer, in politics and sociology is gaining and maintaining power divisively. او ګران قاضي صیب مومنده، زه ستاسو وکالت نه غواړم او دا آخر وار دی! قادر خان، غلام قادر میا خېل نه ؤ او زامن یې ګوندې چه ۳-۵ کلن ؤ، پیلوت کېدلای نه شو! دا قادر خان متقاعد ؤ څرنګه چه مې لیکلی هم دی خو تاسې۰۰۰۰۰۰۰! قادر میاخېل زما سکنی د عمه زوی او له ده نه بل ټيټ او نالایق خپلو نزدې دوستانو کې نه پېژنم، چاره څه! دی؟ هغه قادر خان نه دی! پوه شه او چتییات او قضاوتونه بې له پوهې شریف عمل نه دی! ګلونه |
|
محمد داؤد مومند | 03.10.2024 | متحده ایالات | |
معلم صیب «صاحب» ښاغلی محمد حسن خان وفا! وروسته له اسلامی او وطنی سلام څخه دو روز قبل یک تبصرۀ نهایت شدید و تند و اهانت آمیز شما را به ارتباط یک خاطرۀ شاغلی زمری کاسی مطالعه نمودم. این قلم بر نقایص طرز تحریر پاراگراف متذکره تان، صرف با تذکر این مختصر اکتفاء نموده از تحلیل و تجزیه و کمبودی های آن که موجب اطناب این معروضه میگردد اجتنناب میورزم، البته محرک این تذکر، تذکار و قسماً اعتراض ملفوف آن هموطن ارجمند از تحریر شکل مفغن کلمۀ «صیب» به عوض «صاحب» در نوشتۀ قبلی این قلم، عنوانی یکی از هم وطنان بود، و جناب تان تحریر فرمودید که غرض درک کلمۀ «صیب» شما مجبور به مراجعه به فرهنگ لغت شدید، که توفیق درک معنی آن حاصل نشد و مزید بر آن، شما اضافه نمودید درحالیکه جنابتان وظیفۀ معلمی را به عهده دارید، به شاگردان خود، در زمینه چه جواب و توضیح مقنع خواهید داد؟ هموطن ارجمند معلم صاحب حسن خان وفا! صد در صد باور دارم جناب تان از استعمال کلمۀ «صیب» به مخاطبم، منظوراین قلم را درک نموده و انکار از درک آن و مراجعه به کتاب لغت یک قصه و به اصطلاح تجاهل عارفانه تلقی میگردد. شاغلی محترم کاسی در خاطرۀ تلخ ترازحنظل «تربوزابوجهل» و زهرهلاهل خود تحریر نموده اند که در کدام مهمانی، زمانیکه با دوست خود جنرال قادرخان با زبان مادری خود «پشتو» داخل صحبت میشوند، صدای کثیفی از یک گروپ پنج نفری بیرون میشود که «شما درینجا اقلیت هستید و حق گپ زدن را به پشتو ندارید. شاغلی کاسی دوام میدهد که وی بر خواسته و به اطاق خود پناه میبرد. آنچه مرا از مطالعۀ این خاطره متحیر ساخت سکوت و عدم عکس العمل شاغلی کاسی و بخصوص جنرال قادرخان (به احتمال قوی منظوراز قادرمیاخیل است که درکودتای سردار صاحب نیز سهیم و به گروه پرچم تعلق داشت) است در برابرآن ذوات بی فرهنگ فارسیست و کولابی و فاقد شعور و و جدان ملی. شاغلی کاسی که طبیعت آتشین دارد و نوک قلم شان در برابر مخالفین نظریات شان در همین آوان کهولت مانند مار کبری، گزنده است چطور شد که در آن وقت خاموش مانده و به اطاق خود پناه میبرد؟ بخوص این جنرال قادرنام، که قادر به دفاع از فرهنگ و هویت ملی کتلۀ بزرگ و تاریخ ساز پشتونی نشده است، شهامت موصوف در معرکۀ جنگ و حفظ و صیانت نوامیس ملی چه گونه قابل ارزیابی خواهد بود؟ ستر خوشحال بابا فرمایی: په جهان د ننگیالی وی دا دوه کاره یا به وخوری ککری یا به کامران شی او یا دا ارشاد: څو ونخلی له غلیمه انتقام مرد نه خوب کا نه راحت کا نه آرام اگر این قلم درموقف ایشان قرار میداشتم، به این گروپ بی فرهنگ فارسیست میگفتم که شما مهاجران کولابی و پاردریایی نیز درجامعۀ افغانی یک اقلیتی، بیش نیستید لذا مطابق و بر استدلال خود تان حق سکونت را درسرزمین مقدس افغانستان ندارید. کذا موجب تحیر من است که شاغلی کاسی از پاسخی در برابراعتراضات و اتهامات و اهانت تان عاجز مانده و به دنیای سکوت پناه برده اند. این است تلخیصی از نوشتۀ تان عنوانی شاغلی زمری کاسی: «که چیری قانونی دولت موجود وای، حتماً سره د [هغه] احترام [چی زه یی } تاسی [ته] لرم، حتما د یوه متعصب او مضر انسان په صفت به تاسی محکمی ته کش کړای وی» (جملۀ فوق، سخت غت مغتول است) شاغلی وفا، لطفاً به نکات و مصرحات ذیل توجه کنید: شما ادعا دارید که در صورت موجودیت یک دولت ملی، شاغلی کاسی را به محکمه میکشاندید!!!! نخست معلوم نیست که مشکل محاکمه شاغلی کاسی از نظر جناب عالی باید به سویه یک دولت مطرح شود و یا یک حکومت ؟ دوم اینکه روشن نیست که تعریف جناب عالی ازدولت ملی چیست؟ ثالثاً شاغلی کاسی از نظر حقوقی چگونه جرمی را مرتکب گردیده که باید به محاکمه سوق داده شود، این جرم شامل کدام کتگوری میگردد؟ُ جُنحه یا جنایت؟ معلم صاحب! بخوان و بدان که طبق موازین و دساتیر حقوقی، اقامه دعوی در محل و مملکتی صورت میگیرد که مدعی الیه در آنجا اقامت داشته باشد. متکی براصول حقوق بین الملل خصوصی و تعاملات حقوقی، در قسمت اقامه دعاوی، اقامه دعوی یا دعاوی متنازع فیه بین افراد، جناب شما حق اقامه دعوی علیه شاغلی کاسی را در دولت ملی تان درافغانستان ندارید. ولی سخن اصلی و اساسی این است که تحریرخاطرۀ شاغلی کاسی نه تنها از نظر حقوقی شامل هیچگونه کتگوری جرایم قرار نمی گیرد، بل این حق مسلم مطبوعاتی ایشان و هر انسان دیگر است که به نگاشتن همچو خاطرات بپردازد. حدس میزنم که جنابتان از زمرۀ باشندگان توپخانه و بازماندگان صفوی ها و افشاری ها هستید، لذا تحت همچو انگیزۀ انفسی، توهین ذوات فارسیست ضد ملی را، قابل یاد آوری و بازگو کردن نمیدانید!!! در زمان حکومت صفوی ها، کسانیکه که در ملاء عام به زبان پشتو صحبت میکرد یا شعر میگفتند، زبانشان را با آلۀ مخصوص زبان بری میبریدند. یکی از عوامل عدم انکشاف زبان ملتی افغانی پشتو همین پالیسی جنایتکرانۀ فرهنگی صفوی ها و ایرانیان، علیه زبان کتله بزرگ و اکثریتی پشتونان مملکت است. اگر جنابتان به سویه جهانی به پروپاگند های فارسیست های فاقد شعور و وجدان ملی، این دشمنان مادر زاد زبان ملتی پشتو توجه کنید باید به حکم شرف و وجدان و به عنوان و مثابۀ عکس العل، از نشر خاطراتی حمایت کنید که نشر خاطرۀ شاغلی کاسی یکی از آنهاست. اینکه جناب عالی مدعی احترام به شاغلی کاسی هستید، در حقیقت همچو احترام فاقد حقیقت و حقانیت جناب شما، در میزان عدالت و انصلف معادل دو و دشنام و اهانت و اتهام محض و بی حرمتی توزین میگردد. امیدوارم تذکرات فوق الذکر در مورد مکفی شمرده شده، تداوم مزید، ضیاع وقت خواهد بود. مننه
|
|
سید عاصم | 02.10.2024 | امریکا | |
من با شما موافقم برادر عزیز، اما برای اینکه با صحبت درباره پلتفرم و ماهیت قراردادی او به دشمنی شخصی متهم نشویم، باید تأکید کنیم که مسئله اصلی این است که این تحلیلگر مورد نظر همیشه علیه زبان فارسی، علیه ایران و در حمایت از صهیونیسم و امپریالیسم مینویسد.
|
|
زمری کاسی | 02.10.2024 | چین | |
به تاریخ ۶ میزان وزیرخارجه چین هنگام شرکت در نشست چهارجانبه وزرای خارجه چین، روسیه، ایران و پاکستان در مورد بهبود مسئله افغانستان در نیویورک چهار پیشنهاد ارائه کرد. وی گفت در طول سه سال گذشته، وضعیت در افغانستان در مجموع یک انتقال پایدار را پشت سر گذاشته، اما هنوز راه طولانی برای بازسازی، توسعه و مشکلات و چالشهای بسیاری برای ثبات بلندمدت وجود دارد. وزیر امور خارجه چین چهار پیشنهاد ذیل را برای بهبود وضعیت در افغانستان را ارائه کرد. ۱. تقویت نظارت بر گروههای تروریستی در افغانستان، پیشبرد تبادل اطلاعات و همکاریهای امنیتی، و استفاده از سازوکارهای منطقهای برای مقابله با خطرات امنیتی به طور مشترک. ۲. اجرای "ابتکار تونکسی"، تعمیق همکاریهای اقتصادی و تجاری در منطقه و کمک به افغانستان برای تقویت ظرفیتهای توسعه مستقل، و حمایت از هماهنگی سازمان ملل در کمک به افغانستان. ۳. تبدیل افغانستان به یک بستر همکاری برای همه طرفها، و فراخوان به ایالات متحده برای توقف تحریمها و آزادسازی داراییهای مسدود شده به منظور حمایت از اقتصاد و معیشت افغانستان. ۴. تشویق جامعه بینالمللی به تمرکز بر مشکلات فوری افغانستان، و حمایت از بهبود حقوق زنان و کودکان و کمک به افغانستان در کشف مسیر توسعه مدرن. چهار کشور بر این توافق داشتند که یک افغانستان باثبات و پیشرفته برای امنیت منطقه بسیار حیاتی است و بر اهمیت عدم مداخله در امور داخلی، ترویج دولت فراگیر و مبارزه با تروریسم تأکید کردند.
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 02.10.2024 | USA | |
احمد فواد ارسلا ".....مقاله متذکره نوشته اینجانب است که قبلا در سایت های انگلیسی نشر شده و ترجمه دری در اینجا تقدیم شده است......امریکا، در حالی که سرمایه گذاری زیادی در بازسازی افغانستان انجام داد، نتوانست به درستی درک کند که تا چه اندازه منابع مالی آن به سوی حمایت از افرادی منحرف میشود که در واقع با دولت های حامی ترور همسو بودند..... "
دو سوال درذهن خطور می نماید:
۱. لطفا از نشریه/سایت ها انگلیسی زبان به غیر از لینکدین که هرعضو ان پلتفورم, میتواند تاپک/نبشته خود را خود انجا نشرنماید, نام ببرید؟
2. نظر و خدمت شما به حیث پیمانکار/قراردادی ارزشمند دولتی برای دو دهه, در بهبود چنین کمبود درک انها که شما به ان اشاره دارید, چه بود ؟
خدا را شکر که مترجمان زیادی به قوا ناتو آموزش دادند که فیر گلوله در محافل عروسی, یک سنت در افغانستان است و نباید آن را خصمانه تلقی کرد. |
|
زمری کاسی | 02.10.2024 | چین | |
|
|
محمد داؤد مومند | 02.10.2024 | متحده ایالات | |
چتر بزرګ ملی افغانستان څه ته وایی؟ شاغلی محترم نور محمد غفوری صاحب د یوی مقالی په ترڅ کی چی د چتر بزرګ ملی افغانستان په نامه یی یاد کړی دی د خپلی وینا متن یی ددی ویب سایت له لیاری هیوادوالو سره شریک کړی دی چی تری مننه کوم. خو په ضمن کی څو خبرو ته اشاره او ګوته نیول ضروری بولم. لمړی: د ملی کلمه دا مفهوم افاده کوی چی مطروحه تصمیم یا پروګرام افغان شمول وی. دداسی یو حرکت پیغام بابد په دوه لویو وطنی ژبو یعنی زموږ په ملتی جنتی افغانی پښتو ژبه او همد راز دری، درباری ژبه چی د دوه نیم سوه کاله راپدی خوا د بی ننګه پوپلزو او محمد زو او بارکزو د دربار ژبه پاتی شوی ده ولیکل شی.
منظور داچی دی ژبی ته چی په قامی (قومی) لحاظ د ولس غوڅ اکثریت پوری اړه لری، د (دختر همسایه خلموک) په سترګه و نه کتل شی، ځکه دا به د پښتنو د موجودیت نه انکار وی، چی به حقیقت کی د هیواد د ستر نسل ته د اهانت په سترګه کتل دی. دوهم؛ دا باید څرګنده شی چی ددی حرکت مشر او مرستیالان څوک دی ؟ نومونه او سوانح یی باید څرګند شی. مرامنامه بابد په دواړو لویو ژبو ولیکل شی. مالی منابع یی باید روښانه شی. د وګړو تعداد یی باید څرګند شی. هغه ممد او ممد نړیوال حکومتونو یا مؤسساتو نومونه چی ددی حرکت په حمایت کی ولاړ دی څرګند شی. قومی ترکیب یی باید څرګند شی، چی په اصطلاح همه شمول او د وسیعی قاعدی نه برخه من حرکت دی که ځانله د یوه ټبر او دیوی ژبی خاوندانو لخوا اداره کیږی؟ هغه دلایل چی دا د اعتماد وړ حرکت دی به څه وی؟ به عمومی صورت معروف غړی یی چی د تقوی روشانه سابقه لری څوک دی؟ هیله د ځواب ورکولو نه څان ونه ژغورۍ، ځکه سکوت بیا د شبهاتو د تخلیق موجب ګرزی او ستاسی ملی موقف ته کلکه صدمه رسوی. مننه
|
|
زمری کاسی | 01.10.2024 | چین | |
|
|
زمری کاسی | 01.10.2024 | چین | |
لیکوال: مولوي رحمت الله اندړ منظور وایې خپل قوم او ولس راویښوي، د غلامي هغه ځنځیرونه ماتوي چې د دوی غاړې ته د وخت جبر وراچولي دي، په خپله خاوره او خپلو وسائلو خپل اختیار غواړي، په خپله خدای ورکړي ځمکه د خپل هویت، حیثیت او وقار غوښتنه کوي. د خپل قام او ولس د هغو بېوزلو او مظلومو انسانانو د حق غوښتنه کوي چې اولادونه یې د وحشت، بربریت او جبر تورو زندانونو وخوړل، د هغو لاشونو پوښتنه کوي چې هره ورځ یې د کلي شا واخوا پراته وي او هیڅوک یې د مرګ پور پر غاړه نه اخلي، لنډه دا چې د دې خبرې پوښتنه کوي چې ولي هره ورځ پړ هم زه یم او مړ هم زه یم. منظور دغه غوښتنې او پوښتنې په ډېره سپېڅلتیا، جرئت، متانت او معقولیت په تش لاس د تور او مستبد رژیم مخې ته ږدي. هغه ګواښل کېږي، بندي کېږي، ګل ګل او چنار چنار ملګري یې په دې لاره کې شهیدانېږي، بلکې هره ورځ، هره ګړۍ او هره شېبه یې د سندان او څټک تر منځ تېرېږي. ځولنې یې لاسونو او پښو ته پرتې دي، څو لیوانو حلقه کړی، خو ځوان رهبر بیا هم خپله خبره ډېره غوڅه او جوته کوي او وایې که په ایټم بم یې هم کښېنوي تر خپل دریځ او داعیې نه تېرېږي. دغه ځانګړتیا وي د یوه سپېڅلي داعي او یوې سپېڅلې داعیې دي. منظور د خپلې داعیې پر سپېڅلتیا پوخ باور لري، له همدې امله هر ډول کړاونو ته لکه سپر درېږي او ولاړ دی. سپېڅلې او پیغمبري داعیه تل د الله تعالی او مظلومو مؤمنانو په مرسته تکیه کوي، پر خپل مظلومیت له هیچا سره معامله نه کوي. منظور له هیڅ چارواکې او هیڅ مقام سره د بندو دروازو شاته نه کېنې، نه د کومې استخباراتي کړۍ په دام کې ځان بندوي، نه د شخصي ګټو او منصب لپاره په قوم او ولس سودا کوي او نه د نیابتي ډلو ټپلو په څېر د اسلام او جهاد په تشو نارو او پردۍ فتوا ولس تېرباسي او نه په پردي ټوپک خپل ولس ته د ازادي او فتح زیري ورکوي، بلکې ولس را ویښوي، خلکو ته شعور ورکوي، په یوه ژوندي او بااحساسه ملت یې بدلوي چې هر فرد یې د خپلو وسائلو، خپل اختیار، حیثیت او وقار غوښتونکی شي. نور ملتونه استخباراتي ملایان او استخباراتي مدرسي نه لري چې د قوم او ولس د ویښتابه او شعور هره چیغه بې دیني وګڼي، له قوم سره مینه ګناه وبولي، ملتپالنه، د ملت را ویښول، د کرایې او استخباراتي ملا له لومې یې خلاصول کفر وګڼي. نور ملتونه او قومونه علماء لري، د دین په روح او حقیقت خبر دي، هغوی د رسول الله صلی الله علیه وسلم پر تګلاره روان دي، هغوی د خپل خیل، قوم او ملت ژغورنه او ګټې لومړیتوب ګڼي، ځکه چې رسول الله صلی الله علیه وسلم له خپل ولس، خلکو او وطن سره مینه کړي، بلکې د ټول بشریت ژغورنه یې له خپل خیل، قوم او قبیلې پیل کړي، ستر ذات داسې امر ورته وکړی دی: « وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» (۱) او خپلو نږدي خپلوانو ته خبر ورکړه. له رسول الله صلی الله علیه وسلم څخه پوښتنه وشوه، ایا دا هم تعصب دی چې سړی له خپل قوم سره مینه ولري؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم وفرمایل:« لَا، وَلَكِنْ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ أَنْ يَنْصُرَ الرَّجُلُ قَوْمَهُ عَلَى الظُّلْمِ»(۲) نه، تعصب دا دی چې یو سړی په ظلم کې له خپل قوم سره مرسته وکړي. دا عصبیت او قومیت نه دی چې سړی د خپل قوم او ولس لپاره د هغوی د حقوقو غوښتنه وکړي او پر خپل قوم د ظلم، تېري او وحشت پوښتنه وکړي، بلکې د خپل مظلوم او بېوزله ورور اوښکې پاکول او د ظالم له ظلمه یې خلاصول ستر جهاد دی. رسول الله صلی الله علیه وسلم له خپل وطن او ټاټوبې سره څومره مینه کړي! مکه مکرمه چې د رسول الله صلی الله علیه وسلم د خاپوړو ښار دی، څنګه یې مخاطب کړی!: «ما أَطْيَبَكِ مِن بلدٍ ! وأَحَبَّكِ إليَّ ! ولولا أن قومي أَخْرَجُونِي منكِ ما سَكَنْتُ غيرَكِ»(۳) "ته څومره پاک ښار یې! او څومره پر ما ګران یې! که خپل قوم مې له تا څخه ونه باسي، له تا پرته په بل ښار کې نه اوسېږم. رسول الله صلی الله علیه وسلم مشرکینو مجبور کړ چې خپل وطن پرېږدي او مدیني منوري ته هجرت وکړي، خو بیا هم د خپل وطن مینه ورسره مله پاتې شي، فرمایې: «اللهم حبب إلينا المدينة كحبنا لمكة أو أشد»(۴) "اې الله! د مکي په څېر مو له مدیني سره هم مینه پیدا کړه او یا تر هغې زیاته. له خپل وطن سره مینه طبیعي ده، هر انسان له خپل ټاټوبې سره مینه لري. وطن ستا تشخص او پېژندګلوي ده، ستا هویت، درنښت او حیثیت دی، که بې وطنه یې، نه ته او نه ستا خبره ارزښت لري. دلته د وطنپالنې، ملتپالنې، له خپلو خلکو او ولس سره د میني، ویښتابه او شعور چیغه هغو خلکو ناروا بللي چې ولس یې له ځان سره د دین په نامه تسخیر کړی دی او هغه تش په نامه ملتپال ګوندونه یې مخالفت کوي چې ولس یې د ملتپالنې په تشو نارو اوږده موده تېر ایستلي او ګرو کړی دی. د اکتوبر یولسمه نېټه رارسېږي، ملنګ رهبر ناسته، ملاسته، خوب، راحت او استراحت په ځان حرام کړي او لګیا دی کور په کور کلي په کلي ګرځي د خپل ولس د زګېرویو، کړاونو او دردونو کیسې، د خپل وطن د وسائلو او مسائلو کره او بشپړ مالومات راټولوي، د پښتنو د هر مشر په حجره کې یې ګونډه ماته کړي او د دې ورځې د اهمیت په اړه خبره ورته کوي. منظور وایې چې په دې ولس او ملت ستره غمیزه تېره شوي، خو له هیچا سره یې کره او بشپړ مالومات نه شته. هغه وایې زموږ غمېزه یواځې دا نه ده چې پلرونه، ترونه، وروڼه، زامن او ورېرونه مو لاپته دي، بلکې دلته جبر، ظلم او ستم داسې اوج ته رسیدلی چې نه مو سر او نه مو مال او نه مو وقار خوندي دي او زموږ له دې ټولو ستونزو او کړاونو نړۍ وال څه چې، خپل وګړې هم په سم ډول خبر نه دي. د منظور هره چاره پر شفافیت او سپېڅلتیا ولاړه ده، هغه وایې چې هر ملت د مبارزې او خوځښت لپاره یوه داسې ملي روایت او نریټیف ته اړتیا لري چې خپل او پردې پري قناعت وکړي او د هیچا په زړه کې شک پاتې نه شي. له همدې امله د خپل ولس له کړاو، درد او مظلومیت څخه یوه داسې ملي داعیه او ملي روایت جوړوي چې د دې ستر پښتون ملت هر وګړی یې بدرګه کړي او په دې لاره کې هر ډول قرباني ته تیار شي، ځکه مظلومیت د بشریت او په تېره بیا د اسلام په تاریخ کې تر ټولو ستره داعیه ده چې هر انسان ته د ظالم پر وړاندې د کلک درېدلو او مقاومت اجازه ورکوي او الله تعالی تل د مظلوم ملګرتیا کوي. ستر ذات خپل استازي او د هغه ملګرو ته هغه وخت د وسله والي مبارزې اجازه ورکړه چې کله د دوی پر وړاندې د قریشو ظلم، تېری او تجاوز له زغمه وووت او ورته ویې فرمایل: «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ»(۵) هغو مؤمنانو ته چې جګړه پرې تپل شوي، د جګړې اجازه وشوه، ځکه چې پر دوی ظلم شوی دی او یقیناً الله تعالی له دوی سره پر مرسته کولو قادر دی. منظور د اکتوبر په یولسمه د مظلومیت دغه روایت ستاسې ټولو پښتنو مخې ته ږدي او له تاسې غواړي چې اوس د خپل مظلومیت پوښتنه کوئ کنه؟ په خپله خاوره، وسائلو او شتمنیو خپل اختیار غواړئ او که د یوه جابر ریاست په تمه کېنئ؟ لنډه دا چې لږ تر لږه د خپل ستر وجود له ټپونو ځان خبروئ کنه؟ د خپل ځان لپاره د ازادي، عزت، حیثیت او درنښت ژوند غواړئ او که لا هم د غلامۍ تور ځنځیر پر غاړه وړئ؟ پښتون ملته! ستا د ژغورنې لپاره نه ځانګړۍ پیغمبر راځي او نه ستا د ژغورنې او هوساینې ذمه واري چا اخیستي ده. تر څو به ته رټل کېږي، شړل کېږي، شکنجه کېږي، بندي کېږي، لاپته کېږي او وژل کېږي! ترڅو به ستا په سر سودا روانه وي! ترڅو به ته د نیابتي جګړې په مارکیټ کې د تورو خاورو په بیه پلورل کېږي! تر څو به ته په پردۍ جګړه کې د جهاد او ازادۍ په نامه قرباني یې! تر څو به ته د دین او اسلام په نامه استخباراتي ملا تسخیر کړی یې! تر څو به پر تا د ترهګر ټاپې لګېږي! تر څو به ستا په خلاف جګړه روانه وي، ستا پر اسلام به شک کېږي او تر څو به ته بې وطنه، بې کفنه، بې هویته او بې ارزښته یې!!! د اکتوبر یوولسمه ستا لپاره برخلیک ټاکونکي ورځ ده، داسې ورځ ده چې ته خپل برخلیک په خپله ټاکي، هیڅوک، هیڅ شی پر تا نه تحمیلوي، ته د خپل ځان په اړه په خپله پرېکړه کوي، د خپل ستر وجود پوښتنه کوي او د خپل حق غوښتنه کوي. پاڅه! په هره توره شپه کې روڼ سبا نغښتی، په هره سختۍ پسې اسانتیا راځي او هر غم، مصیبت او درد پای لري. پاڅه! د خپل درد او کړاو کسیه وکړه، ستا د درد هره کیسه روایت دی. ستا د مظلومیت له هره داستانه نرټیف جوړېږي. پاڅه! خپل تاریخ په خپله ولیکه. پاڅه! ستا له پاڅېدلو پاڅون جوړېږي. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱ـ د الشعراء سورت، (۲۱۴) آیة. ۲ـ احمد او ابن ماجه روایت کړی دی. ۳ـ ترمذي روایت کړی دی، د حدیث شمېره: (۳۶۲۹). ۴ـ بخاري روایت کړي، د حدیث شمېره: (۵۶۷۷). ۵ـ د الحج سورت، (۳۹) آیة.
|
|
محمد داؤد مومند | 30.09.2024 | متحده ایالات | |
پسلگدی اسرائیل
ښاغلی محترم یونس نګاه در یک مضمون منتشرۀ خود در ویب سایت افغان جرمن مدعی شده اند که:«زور ګویی اسرائیل پسلګدی سخت خواهد داشت»
خدمت شان به عرض میرسد که اسرائیل یک اضلاع متحده کوچک در منطقه است و اضلاع متحده یک اسرائیل بزرګ در بر اعظم امریکاست، لذا، تا زمانیکه اضلاع متحده به حیث یک قدرت بزرګ جهانی در روی کره خاکی وجود داشته پیش بینی و ادعای پس لګدی برای اسرائیل تخیلی بیش نیست.
قابل تذکر است که دولت اضلاع متحده تا کنون بزرګترین قدرت نظامی و اقتصادی در جهان است، کشورهای مانند چین و روسیه و ایران و غیره که آرزومندی به رسمیت شناختن امارت اسلامی را دارند، به قول مبصر سیاسی ورزیده، سید بلال احمد فاطمی، از ترس اضلاع متحده جرئت به رسمیت شناختن امارت اسلامی را ندارد اګر به فرض محال، دولت اضلاع متحده، حکومت امارت اسلامی را به رسمیت بشناسد در همان روز کشور های فوق الذکر امارت اسلامی را بلاوقفه به رسمیت خواهند شناخت.
به خاطر دارم که خروسچف لاف بزرګی زد که در مدت دو ساعت دولت اسرائیل را در بحیره مدیترانه غرق خواهد نمود.
مردم ما وجیزۀ ارسطویی دارند مشعر بر اینکه :(مربی داری مربا بخور)
مننه
|
|
محمد حسن وفا | 30.09.2024 | قندهار | |
محترم کاسی صاحب!
تاسی ته د عمر اوږدوالی غواړم. مګر غمجن سوم، چی تاسی پدی اوږد عمر او لوړ تحصیل او تعلیم، دا فرق نه کوی چی در غیر رسمی عوام او احتمالاً غیر سیاسی او یا کوم متعصب او کیدای سی چی تریخ ژوند او ترخی تجربی لیدلی وی داسی قیصی نشروی، چی نور و پوهیږی چی سخت وروسته پاتی خلګ لرو. که چیری قانونی دولت موجود وای٫ حتما، سره د احترام چی تاسی لرم٫ حتما د یو متعصب او مضر انسان په صفت به تاسی محکمی ته کش کړی وای. د داسی قصو په خپرولو کی تاسی په خپله هغسی کردار او منفی رویی ته، په ټولنه کښی بی تنخواه خدمت کوی. د عمجن سلام٫ وفا
|
|
Hazarzbek Tajiashtun | 30.09.2024 | USA | |
محترم جهانی صاحب, شما لطفا به نوشته ها تان در موضوع ادامه دهید و در جرات ناشی از ان, هرگاه انرا به ذهنیت سازی مسلط در افغانستان ارتباط دهید, میشود نور علا نور. بحث ها بگو و بشنو که یکطرف فقط و فقط با یک سورس/منبع بحث را به خط سرخ پالش میدهد, نتیجه ندارد. افریقایی ها قصه یی دارند مبنی بر این که: وقتی چشمان خود را باز نمودیم, کتاب هنوز هم در دست ما بود ولی مالکیت زمین و معادن خود را از دست داده بودیم.
|
|
الله محمد | 30.09.2024 | آلمان | |
جناب محترم دوست گرامی آقای جهانی صاحب! با عرض سلام و احترام به شما محترم و آرزوی صحت و سلامتی شما از بارگاه خداوند متعال، تبصره اخیر تان از مطالعه بنده گذشت: 1-"شما را در موقف وکیل مدافع اصفیاء یافتم." بنده وکیل مدافع کس نیستم. اصفیا "پاکان" و "خالص" معنی می دهد که بنده با خواندن اثار مولانا جلا ل الدین، شیخ عطار و غیره حکیمان به همین سطح را که اثار گرانبها برای ما غرض تزکیه نفس و شناخت خالق هستی و هستی به جا گذاشته اند ، انرا وضاحت در برابر نوشته های انحرافی شما می دهم. و اگر به صورت عمومی از "اصفیا" منظور شما صوفی ها باشد چنین نیست، زیرا احتمالاٌ صوفی های هم باشند که پاک نیستند. بنده مثالی انتقادی مرحوم سهروردی را قبلاٌ در مورد چنین صوفیان اورده ام.
2-"نمیدانم وقتی کسی الله را مخاطب قرار داده و بګوید: من ندانم من توام یا تومني معنای آن به اندازه ای واضح است که جایی برای تبصره و سفسطه نمی ماند. "
در باره این یک بار تبصره نموده ام و شما حالا انرا دو باره زیرکانه در اینجا ذکر می نمایید که برای خواننده تصور غلط ایجاد گردد. توجه نمایید به ایه ذیل قران که تا صیقل نفس این پاکان به کجا رسیده بودند: وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ، و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه میکنیم و به تقدیست میپردازیم فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید" این نقطه در اینجا فوق العاده مهم است تا درک گردد. شما محترم انقدر نا قص فکر می کنید و درک نموده نمی توانید که چطور یک انسان می تواند به برداشت که شما می نمایید خدا گردد. شما اصلاٌ مفهوم خدا را هم درک نه نموده اید که چنین برداشت و تفسیر می نمایید. چطور یک انسان خدا شده می تواند. عقل تان را به کار برید تا مشکل تان رفع گردد. انسان و همه موجودات مخلوق خداوند " ج" هستند. اینجا فلسفه بسیار عمیق نهفته است که باز نمودن ان یک کتاب را ایجاب می نماید. خداوند ازلی و ابدی است، اما انسان ها در مقطع های زمانی صد سال دیگر نیستند. این در اصل خاک است که از ان هم از نظر علمی و هم از نظر دینی به خالق خود عبادت می کند. خداوند در سوره الحشر فرموده که همه موجودات به سجده وی مشغول هستند یعنی هر گاه حیوانات و نباتات زبان می داشتند خداوند را بهتر به ما معرفی می نمودند. شما اصلاٌ به درک خداوند نرسیده اید که عطار را متهم می کنید که خود را خدا گفته اند. عطار یک قطره بوده که با تزکیه نفس خود را در بحر لایتناهی الهی رسانیده که منظورش از تفکر بالا همین است.
3-"محترم عطار صاحب ، الله را مخاطب داده و میفرماید که آیا من خدا هستم و یا تو بنده. ( من تو ام یا تو منی) ازین چه جور میشود. "
در بالا موضوع تفسیر شد. اما باز هم در قران امده که:" فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ ، پس آن گاه که او را به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم بر او به سجده در افتید." عطار سمبولیک چون به مقام بالای بالای سالکین و پاکان رسیده و تار تار وجودش را حکمت الهی و فهم هستی پر نموده سمبولیک ایه ذیل را به تصویر کشیده. جملهء که شما نوشته اید در سطح کسانی است که قران را و دین را غلط فهمیده اند و به ناحق با تفسیر های غلط خود جهان اسلام را به خون کشانیده اند. از طرز نوشته شما معلوم است که شما در جملهء چنین اشخاص می ایید . شما دیگران را به تحجر محکوم می نمایید اما متوجه نیستید که خود شما به نوع دیگر متحجر فکری هستید.
4-"در مضامین آینده ازین قبیل کفرها و شرک ګویی ها را فراوان بحضور تان تقدیم میدارم."
به حضور مریدان تان تقدیم نمایید، بنده اصلاٌ در اینده مضامین شما را نمی خوانم. شما در همین سطح که هستید باقی می مانید.
5-"شما ګفته اید که وقتی پیر مرغهای بریان را زنده کردند، چون باذن الله ګفته بود، یعنی از الله اجازه خواسته بود که میخواهد مرغ های بریان را زنده سازند، معاف است. "
شما مسکین چارهء جز این نداشتید که "باذن الله" را چنین ترجمه نمایید، یعنی"اجازه خواستن"، در حالیکه در قاموسهای مختلف "با ذن الله" چنین تعریف هم شده است: به خواست خداوند "ج" و به علم و اراده خداوند هم معنی شده. جامی فقط خواسته قدرت خداوند "ج" را به تمثیل بیاورد در ادبیات که نوشته نه اینکه احمق بوده باشد با این همه دانش که چنین قصه را قبول نماید. در کلیله و دمینه هم حیوانات حرف می زنند ، پس باید گفت که این غیر ممکن است. اینها همه تمثیل هستند که شما از فهم ان عاجز هستید و یا اینکه می خواهید در بین مریدان تان نام بکشید به هر قیمتی شده. اولاٌ مقالات شما را ولو هر قدر هم بنویسید یک زمان بالایش گرد و خاک می نشیند و دوم هم اینکه فرضاٌ تمام کشور های فارسی زبان انرا مطالعه نمایند پس باید بالای این پاکان الهی و تعالیم روحی و معنی شان خط بکشند و زیاد تر طرف خرافات و انحراف بروند.
6-"البته پیر میفهمید که الله حتماً اجازه زنده شدن مرغهای بریان را خواهند داد."
از شما محترم تصور اینرا نمی توانستم داشته باشم که اینقدر در سطح پاهین می نویسید، زیرا "با اذن الله" در نوشته جامی این را معنی نمی دهد، این بر داشت مجازی شما ست. شما بر داشت خود را برداشت دیگران به فروش می رسانید. با اذن الله چنانچه بنده قاموس ها را مطالعه نمودم در ان قصه معنی خواست و امر را هم می دهد که منظور نویسنده قصه باید باشد.
7-"ولی درباره عین القضات همدانی نګفتی که او مفتی شهر را زنده ساخته بود و به هیچ صورت از الله اذن نخواسته بود." شما نباید اینقدر ضعیف فکر کنید که این را قبول کنید به همان طور. بنده ان قسمت مقاله شما را اصلاٌ مطالعه نه نمودم زیرا می دانستم که مشابع به هم هستند. فلهذا چیزی در زمینه نمی توانم بگویم. نوش جان مفتی که زنده شده. 8-"با احترم به عقاید محکم و استدلال شما." عقاید بنده نیست. بلکه بنده عقاید شما را غلط ثابت می نمایم در مورد افاده های ان حکیمان و با احترام به عقاید ضعیف و استدلالهای ضعیف شما و به فرموده شما به سلامت باشید و خدا حافظ و ناصر تان باشد. لطفا دیگر مزاحم بنده نشوید. بنویسید تا همه در خرافات غرق گردند و یا هم از ان نجات پیدا نمایند. تعجب می نمام که تمام حکیمان فارسی/ دری زبان هستند که شما انها را غلط تعریف می نمایید به مریدان تان.
دل فتح و دست فتح و نظر فتح و کار فتح
گل جوش هر نفس زدنت صد هزار فتح
بیدل
|
|
زمری کاسی | 30.09.2024 | چین | |
محترمین سن و سال که بالا میرود بعضی سخنان شنیده و تهمت ها انسان را در نهاد بی گناهی به جیغ در می آورد و اشک سرازیر میگردد؛ شامی عزیز دلم و رفیق دور کوچکی تا اخیر فقید «عبدالواسع رویین» چند مهمانی داشت، من در اپارتمانش در هر سفر از سویس ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۲ بود وباش و برادران قدیم هم کتاب و مطالعه بودیم! در بین مهمانان درین سال ۱۹۹۱ جنرال متقاعد قادر خان که پسرش پیلوت آریانا بود پهلوی همدیگر قرار گرفتیم و بعد لحظات چندی قادر خان و من به زبان مادری خویش پشتو بین هم سخن زدن را همین که آغاز نمودیم ، صدای کثیفی از جمعیت حدود پنج نفری بیرون شد:« شما درینجا اقلیت هستید، حق سخن زدن را به پشو ندارید»! از برای خدا دیوانه شوم یا نه؟ خود واسع جان عزیزم دری یا فارسی زبان است، رنگش پرید و گاهی به طرف ما و گهی به دیگران نگاه میکرد و راستی که من سالون را ترک و به اطاق خوابم رفتم، قادر خان بیرون رفت و لحظهٔ بعد همه پیش از بیرون رفتن هرچند به دروازه زدند، باز نکردم و رفتند. بدبختی های افغانستان از خیلی قدیم در جریان بود و خوشباوران قربانی یک کتلهٔ خاص خبیث از قدیم بودیم! جاهل بودیم یا خوشباور؟ یا هردویش؟ تفرقه اندازی دکترین در مجموع غرب است؛ مستند!
|
|
عبدالباری جهانی | 30.09.2024 | ویرجینیا | |
محترم الله محمدخان باعرض سلام و ادب. شما را در موقف وکیل مدافع اصفیاء یافتم. نمیدانم وقتی کسی الله را مخاطب قرار داده و بګوید:
« من ندانم من توام یا تومني » معنای آن به اندازه ای واضح است که جایی برای تبصره و سفسطه نمی ماند. محترم عطار صاحب ، الله را مخاطب داده و میفرماید که آیا من خدا هستم و یا تو بنده. ( من تو ام یا تو منی) ازین چه جور میشود. در مضامین آینده ازین قبیل کفرها و شرک ګویی ها را فراوان بحضور تان تقدیم میدارم. شما ګفته اید که وقتی پیر مرغهای بریان را زنده کردند، چون باذن الله ګفته بود، یعنی از الله اجازه خواسته بود که میخواهد مرغ های بریان را زنده سازند، معاف است. البته پیر میفهمید که الله حتماً اجازه زنده شدن مرغهای بریان را خواهند داد. ولی درباره عین القضات همدانی نګفتی که او مفتی شهر را زنده ساخته بود و به هیچ صورت از الله اذن نخواسته بود. با احترم به عقاید محکم و استدلال شما.
|
|
محمد داؤد مومند | 30.09.2024 | متحده ایالات | |
پیشنهاد تصحیح یک جمله
یکی از دانشمندان در مقالۀ سودمند تاریخی خود منتشرۀ ویب سایت افغان جرمن در جملۀ اخیر مضمون خود نوشته اند: «به هیچ وجه از آن ها دنبال هم نبودند»
فکر میکنم که منظور نویسندۀ محترم مفاهیم، عقبتر، عقب مانده تر، کمتر و امثالهم است که باید نوشته میشد که:«به هیچ وجه عقب ماند ه تر از آنها نبودند» تا اصل مقایسه با ایزاد «تر» در جمله مراعات شده باشد.
اصطلاح دنبال بیشتر از طرف ایرانیان استعمال میگردد و مزید بر آن در جملۀ فوق الذکر نویسنده، استعمال کلمۀ دنبال، جمله را فاقد زیبایی کلام و درک درست منظور نویسنده میسازد. صرف یک تذکر دوستانه است .
مننه
|
|
الله محمد | 30.09.2024 | آلمان | |
جناب محترم جهانی صاحب! با عرض ادب. بنده کدام راه ندارم. به حکم وجدان در باره مولانا جلا ل الدین بلخی ، عطار، سهرورد ی و دیگر حکیمان به همین سطح اتهامات وارده را با ارایه افکار شان که چنین نیست که شما فکر نموده ادا نمودم. در زمینه مقاله دوم تان هم یک چند سطر غرض نشر ارسال داشته ام که امید است نشر گردد و بدین وسیله از بحث اضافه اجتناب می نمایم، زیرا تمام مطالب عمده را که به آن یقین داشتم ابراز داشته ام. چندین سال قبل مشابع به همین مضامین تا ن را به لسان پشتو نشر نمودید که مسلم موثر واقع نشده و کنون انرا به زبان دیگر نشر می نمایید ، که امید به زبان فارسی/دری موثر واقع گردد و نور حقایق شما را دیده بتوانند. مسلم که سلسله های بعدی مظامین شما را نخوانده تا باعث ضیاع وقت بنده نگردد. از بحث با دوستان دیگر هم معذرت می خواهم.
شد در این درسگاه عبرت به فهم چندین رساله پیدا جنون سودای که کردم امشب ز سیر اوراق لاله پیدا
بیدل |
|