جناب محترم آقای یوسفی صاحب!
با عرض ادب.
ا1-"از پاچۀ کس بیمورد حمله نکنید. "
شما کجا پاچۀ دارید که با آن حمله کنم.
2-"من از مدت ها تصمیم گرفته بودم که با شما مکالمه صورت نگیرد."
اینکه تصمیم تان را شکستاندید و با تبصره یعنی فیر بی ارتباط تان داخل بحث با بنده شده اید نمایندگی از بی پاچکی شما می نماید.
3-"آخر من نام شما را ذکر نکرده بودم."
خدا را ندیده ام اما به دلیل عقل می بینم.
4-"انسان امروز، از یک دانشمند نقل قول می کند. "کارل رایموند پوپر" یک فیلسوف و تحلیلگر مسائل سیاسی - اجتماعی "اتریشی - انگلیسی" "
می شناسمش ، مصاحبه هایش را دیده ام، شخصیت علمی جامعه بشری است اما افسوس که شما بی مورد و بی موجب وی را در میدان انداخته و با خود وی را هم بی پاچه و بی کله می سازید.
"نویسندۀ آثار مهم چون "جامعۀ باز و دشمنان آن" در دو جلد،، تفکر منطقی و انتقادی، "هیستوریسیزم" و غیره. "
بنده اثار نویسنده گانی را مطالعه نموده ام که اثار وی را مانند عصای موسی می بلد که ذکر نام شان لازم نیست. بنده را از وی نترسانید.
5-"همین اکنون در کلیفورنیا، برای آثار او پس از مرگش، چنان "آرشیفی" را ساخته اند تا در برابر توفان و آتش سوزی، محفوظ بماند. "
اما متاسفانه شما با تقلید ناقص ، افکار آثار وی را به آتش سوزی فکری در اینجا استفاده بی جا می نمایید.
6-"از او نقل نشده بود، که مانع نظرات دیگران شود."
عجب!
7-"انتقاد و یا اعتراض او در آنجهت بوده است، که راه به تحلیل فلسفی را دشوار نسازد. "
جهت انتقاد و اعتراض وی بی جای بوده است، زیرا هر کس تحلیل فلسفی خود را به اساس فهم خود می تواند نماید. آقای پوپر می تواند فهم و درک خود را از موضوع طرف علاقه ابراز بدارد تا موضوع طرف علاقه غنا پیدا نماید. البته بنده به اساس نوشته شما می نویسم، زیرا نمی خواهم مستقیم با افکار وی خود را مشغول نمایم و فرست انرا هم ندارم.
8-"رهنمود این این حقیقت بوده است، که هر یک ما "پیشداوری ها" را در ذهن خود داریم."
مسلم است که هر فرد به اساس معلومات در موضوع خاص "نظر" خاصی برایش در ذهنش است.
9-"توصیۀ او این بوده است، که باید خود ما تلاش کنیم تا ثابت بسازیم، که تا چه حد در پیشداوری ما، حق بجانب هستیم"
به اساس نوشته شما باید پوپر تکلیف عقلی و عصبی داشته بوده باشد که بنده چنین فکر نمی کنم، زیرا زمانی "پیشداوری" صورت پذیرفت تلاش برای به اثبات رسیدن حق به جانب بودن ان غیر منطقی است و "زمان" خودش درست بودن و یا هم غلط بودن "پیشداوری" را به ثبوت می رساند.
10"او هم چنان گفته است، که "ما نمی دانیم، بلکه حدس می زنیم."
شما وی را کاملاٌ به ما دیوانه معرفی می نمایید، زیرا حدس زدن هم به اساس یک سلسله دانایی های قبلی در سیستم مغلق فکری خلق گردیده که بنام "حدس" تولد می گردد که حتی می تواند قریب به یقین از نگاه فلسفه احتمالات ریاضی هم باشد.
11-"او هم چنان برین عقیده بوده است، که یک تیئوری را" تصدیق" (ratification نه، بلکه همواره در پی جستجوی غلطی (falsification) یا تحریف آن بود. "
falsification خود موجب ratification جدید می گردد.
12-"به عبارت دیگر باید پذیرفت که یک تیئوری می تواند غلط باشد اما غلطی را باید دریافت."
چرا باید پذیرفت تا زمانیکه تیوری بهتر در موضوع خاص طرح ریزی نشده باشد که خود به خود مفهوم اصلاحی دارد و در صورتیکه تیوری قبلی کار نماید چی ضرورت به دریافت غلطی باید وجود داشته باشد یعنی آلماس تان در خانه تان است اما شما در جستجوی آلماس هستید.
13-"یعنی هموارۀ در پی دریافت فکت ها و حقایقی بود که می تواند، غلط باشد و تصدیق" ما را نا آگاهانه به گمراهی می برد. "
ای کاش این فیلسوف اثار فلسوفان شرق را می توانست به زبان شان مطالعه نماید تا از چنین خیالات رهایی می یافت، زیرا ذهن انسان در هر ثانیه، دقیقه، ساعت، روز، ماه، سال، قرن و غیره در انکشاف و تغیرات بوده و مخلوطات جدید از خود بیرون می دهد و الی به این نقطه که هستیم نمی بودیم.
14-"در مورد تعریف یک مفهوم گفته است، که تعریف نتیجه بدست نمی دهد. "
تعریف خودش نتیجه است. حرفهای وی حرف تورات نیست که باید قبول نمود.
15-"فقط وضع موجود را مشاهده می کند. "
بنده هم وضع موجود را مشاهده نموده ام و نوشته ام.
16-"امید است، تا کسی در مورد حرفهای تان چیزی نه گفته باشد، "
اگر چیزی بگویند بهتر است تا بنده فعال نگاه داشته شوم، غذا و انرژی را به خاطر همین می خورم که به مصرف برسد.
17-"از پاچۀ کس بیمورد حمله نکنید."
شما "از" نوشته اید یعنی اگر بنده در درون پاچه باشم باید بالای بوت ها حمله نمایم زیرا اصلاٌ سرم در بین پاچه و پای قرار دارد.
18-"و السلام."
علیکم از سلام.
می روم از خویش و جز حیرت دلیل جهد نیست
وحشتم در خانه ی آیینه میدان می کشد
بیدل
