هموطنان گرامی سلام بر شما
یک نویسندۀ افغان، محترم "بصیر دهزاد" مطلبی را در "سایت آریانا افغانستان آنلاین"، تحت عنوان: "حاکمیت قانون ضمانت برای حق حفظ، تداوم و انکشاف هویت، زبان و فرهنگ"، بدست نشر سپرده اند. صرفنظر از اینکه نیازمندی به نظرات حقوقدانان مسلکی محسوس است، اما این نویسنده،با در نظرداشت نظرات "مؤرخین" و علمای اجتماعی بشمول "فیلسوفان معروف چون "هوبسباوم"، "گیلنر"، "بیندیکت و غیره که بطور نمونه "ناسیونالیزم" را تصنعی نیز خوانده اند، درست بودن این ادعا را تأئید نمی تواند. بطور نمونه در شرایط حاکمیت "پادشاهی های قلمروی"، "گیلنر" در تحقیقات خود به این نتیجه رسیده است، که "پادشاهان قلمروی" هیچنوع علاقمندی به رشد کلتور و فرهنگ و یا زبان نداشته اند، جمعیت ها به ابتکار خود عمل کرده اند. یک مثال دیگر اگر از تإریخ آلمان یاد کنیم، "نازی ها" بطور نمونه، ""سربی های" مقیم آلمان را در آنوقت، صحبت با زبان "سربی" را، منع ساخته بودند. با آمدن یک دیکتاتوری دیگر، پس از جنگ دوم جهانی در شرق آلمان، برای مبارزه با بقایای "سیاست نازی ها"، حکومت یک "حزبی" حاکم جدید، برنامه های خاصی را برای تقویت "زبان سربی" در پیش گرفته اند. نقطۀ دیگر، اینست که برخلاف قانون اساسی افغانستان، در قانون اساسی "آلمان"، زبان "دویچ" به حیث "زبان ملی" درج نیست. اما تلاش صورت گرفته است. از جانب دیگربیش از سه دهه مناقشات بر سر جامعۀ «چند کلتوری» و هم طرح "کلتور رهبری کننده" جریان دارد. بناءً وقتی کلتور و فرهنگ و زبان به عنوان ارزش های آزاد و سیستم باز پذیرفته شود و اگراز طریق حاکمیت قانون، یکی و یا همه ارزش های کلتوری و فرهنگی تضمین گردد، و چنین فکر شود، نظام سیاسی اجتماعی را "جبری" و حیات سیاسی – اجتماعی را به نظام "دیکتاتوری» مبدل می سازد. از زمانی که حکومت های «سیکولار» و «دیموکراسی» در اروپا و امریکا مسلط شده اند، آزادی های فردی و امکانات کار آزاد هنر و صنعت و غیره بتدریج طرز تفکر را نیز تغییر می دهد. چنین ادعا می تواند جز "آیدیالوژی" یک تشکل سیاسی باشد. که تفصیل بیشتر درین متن ممکن نیست، اما برای این نویسنده غیر علمی شناخته می شود. با احترام. یوسفی.