بیکفایتی در کابینه محمد ظاهر شاه، پادشاه افغانستان، یکی از عواملی بود که به کودتای 26 سرطان 1352 (17 جولای 1973) منجر شد، اما به تنهایی عامل این اتفاق نبود.
عوامل متعددی در کنار هم دست به دست هم دادند تا این کودتا رخ دهد.
• نارضایتی عمومی: در سالهای منتهی به کودتا، افغانستان شاهد نارضایتیهای فزایندهای از سوی مردم بود. فقر، فساد، و بیعدالتی بیداد میکرد و بسیاری از مردم از عملکرد دولت ناراضی بودند.
• ضعف حکومت: محمد ظاهر شاه به عنوان یک رهبر ضعیف شناخته میشد. او به خاطر بیتوجهی به مشکلات کشور و تمرکز بر روی خوشگذرانی مورد انتقاد قرار میگرفت.
• رشد ناگهانی کمونیسم: در دهه 1970، شاهد رشد فزایندهی نفوذ حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب کمونیست) بودیم. این حزب از نارضایتیهای عمومی سوء استفاده میکرد و خواهان سرنگونی سلطنت بود.
• نقش اردو : سردار محمد داوود خان، پسر کاکای محمد ظاهر شاه، فرمانده کل اردو افغانستان بود. او از نارضایتیها در عسکری و همچنین تمایلات ضد سلطنتی برخی از افسران آگاه بود. داوود خان در نهایت در کودتا علیه شاه شرکت کرد و خود را به عنوان رئیس جمهور جدید افغانستان معرفی کرد.
علاوه بر این عوامل، موارد دیگری نیز در وقوع کودتا نقش داشتند، از جمله:
• اختلافات در خاندان سلطنتی: تنشهایی بین محمد ظاهر شاه و داوود خان وجود داشت. داوود خان از اینکه شاه او را از قدرت دور نگه داشته بود، ناراضی بود.
• دخالت خارجی: برخی معتقدند که کشورهای خارجی، از جمله اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده، در کودتا نقش داشتهاند.
کودتای 1352 نقطه عطفی در تاریخ افغانستان بود. این کودتا به سلطنت 40 ساله محمد ظاهر شاه پایان داد و جمهوری افغانستان را تحت رهبری داوود خان تأسیس کرد.
توجه به این نکته ضروری است که تاریخ پیچیده است و به ندرت میتوان یک رویداد را به یک عامل واحد نسبت داد. کودتای 1352 نتیجهی مجموعهای از عوامل به هم پیوسته بود که در طول سالها شکل گرفته بودند.