جناب صدیق کاکړ، هرچندی که هر تبصره را نمیخوانم و آموزنده نه تنها که نیستند بلکه راه گم کننده و خجالت آور است که وقت بر آن ضایع گردد مانند تهمت چرس کشیدن به رسولی فقید! روی نوشتههای شخصی که این تهمت را زده و بی شرمانه، بعضا یک مرور لحظوی مینمایم و به خاطری که درک کرده ام که نشود به کدام عزیز من تهمتی و یا توهینی کرده باشد. در نوشته اش خواندم ولی نخواستم مداخله نمایم، چه به اصطلاح مردم بی مسلک است و لازم ندانستم که حرفی یا کلمه رد و بدل گردد، میگویند که آب دریا مردار نمیشود!به هر صورت این ایک تهمت مطلق دروغ و تا نهادش زذیلانه است!
رسولی فقید یکی از جملهء شریف و نجیب ترین انسانهای بود که من از شش سالگی اش تا روز مرگش میشناسم ! مسلکش در عسکری سواری و و بسیار لایق، کار اداری در بعضی شعبات عسکری تا زمان کودتای جمهوریت ایفای وظیفه مینمود، یک نمازش قضا نبود و به بزرگان متواضع و با خوردان بیحد مهربان!
اگر ارواح رسولی فقید مرا ببخشد که شخص بیحد پرکار و پاک بود، من به ایشان چوکی بالا تر از مدیریت را واگذار نمیشدم.
غلام حیدر خان رسولی که اسم اول شان عین اسم مامای فقیدم غلام حیدر *عدالت* زمانی وزیر زراعت داود خان فقید بود«دلیل وزیر شدن رسولی با این نام مربوط یک پالیسی غرب و بحث کشالی است، میگذرم!» در زندگی خویش نه سگرت کشیده بود و این تهمت چرس بر او آنقدر رذیلانه است که با الاخرا فهمیدم که تهمت گر یک دوپای بی شخصیت و نادان است و پدر آنهای را لعنت که به این جناب کدام چوکی در پوهنتون داده بودند.
از خاله ام که خانم رسولی فقید بود، مادر مقدسه ام نفرت داشتند و در غیاب رسولی رشوت گرفته و در ظلم خویش در خانواده شناخت کامل و فرد فرد از وی نفرت داشت!
رسولی چرسی نبود!