دریغا که،
تازی زادگان معروف این جاماندگان استعمار که نان ما را زهر مار و هوای ما را تنفس میکنند، اما به هیچ نرخی حاضر نیستند «تسمه عرب» را از گردن واکنند و مانند جرثومه هایی زیستن در غرب آزاد را بر زندگی در جوار اخویهای شان ترجیح میدهند و هر صبح و شام برحسب ملکفیت نغمۀ «سنگسار» نیاکان و «قانون قرن بیست و یکم طالبان» را در گوش مردمان زمزمه میکنند، حتی بیچاره تر آن هستند که بدانند «ترمینالوژی» و «کلتور» فرنگی در زبان مردم افغانستان از خود جاگزینی دارد.
چشم براه کوه بچه ای بودیم که هر هفته آبستن است. او زایید، اما بازهم سقط کرد و کورموشی بیرون داد.
پایان سخن، آیا نگفته بودم که «بارور» و «باردار» هردو سر و آخر یک کرباس اند؟