حرفهای مفت این و آن نمیآید به کار
بحثهای بیسر و سامان نمیآید به کار
نیست لازم سوزن و انگشتری نجار را
گر ندانی مسگری، سندان نمیآید به کار
عدل، میخواهد نظام عادل و قانونمدار
تا نباشد معدلت زندان نمیآید به کار
گر نباشد عزم نیکی در ضمیر آدمی
در تظاهر، خوبی و احسان نمیآید به کار
ای که در دل شادمانی از غم و اندوه کس
با تغابن، دیده گریان نمیآید به کار
ابلهان را وعظ کردن بذر بیحاصل بود
مزرع ناکِشته را باران نمیآید به کار
تا نباشد مدرک با اعتباری در میان
افترا و تهمت و بهتان نمیآید به کار
هر چه فرمان در پی فرمان شود صادر ولی
گر نباشد دولتی، فرمان نمیآید به کار
کشتنِ انسان به هر صورت شنیع و نارواست
در شناعت حُجَّت و برهان نمیآید به کار