جناب محترم حسیب الله
کاش میتوانستم اولتر از همه برایت سلامی بفرستم و آرزوی صحتمندی و سلامتی کنم. اما چون نمیدانم اسم و هویت جناب حقیقی است یا نه، از شر آن میگذرم.
با صرف نظر از «عجب و رجب» بازی نوع الله محمدی، سوالی دارم از شما که می خواهم برای یک لحظه «عجب و رجب» بازی نوع الله محمدی را فراموش کرده و صادقانه پاسخ دهی:
آیا گاهی اتفاق افتاده است که یک فرهنگ لغات را ورق زده و به آن نگاه کرده باشی؟ و آیا گاهی در تمام مدتی که به زعم خودت مشغول سبق دادن من هستی به ذهنت رسیده که معنی کلمات تحصیل و حاصل و محصول، حصول و محصل را در یک دیکشنری جستجو و تحقیق کرده باشی؟ و اگر کرده ای، آیا دیدی که هریک حاوی کدام «مترادف»ها هستند و «متضاد» هر یک چیست؟
و اگر در جایی به طور مثال خواندی (و میدانم که میتوانی بخوانی) مترادف تحصیل: آموزش، دانش آموزی، دانش اندوزی، دانشجویی، فراگیری، کسب، درس خواندن، دانش اندوختن، تأمین، تدارک، تملک، تهیه، حصول، دستیابی، اکتساب، جمع آوری، گردآوری است. آیا با مولف آن اثر مشکلی را که پیهم با من در میان می گذاری، مطرح کردی و برایش گفتی یا نوشتی که او غلط کرده است؟
آیا گاهی در جریان این مروادات محترمانه به فکر نوشتن یک فرهنگ لغات جدید که در آن بر همه لغات قدیم و جدید خط بطلان بکشی و کتابی به قلم خود بنویسی افتاده ای؟ اگر نیفتاده ای، بهتر است عجله کنی زیرا با توانایی خارقه ای که در خلق املای نو و عبارات بکر و منحصر به فرد داری، عیب است همه را بی فایده به هدر دهی! کلماتی مانند: «پاسخ ام»، «نمائم»، «چونکه»، «موبیل ام»، یا عباراتی مانند «بدون خواندن دوباره ای پیام های من»، «ارسال می دارم»، «لذا حالا باید پیام ام را»، «نیز باید از نو نوشته نمائم»، «آن را ارسال دارم». که صورت صحیح شان هر یک به ترتیب قرار ذیل است:
پاسخم، نمایم، چون، زیرا، موبایلم، بدون خواندن دوبارۀ پیام های من، ارسال می کنم، نیز از نو بنویسم، آن را ارسال کنم است.
زیرا:
الف - در زبان دری/فارسی، فعل «ارسال کردن» یک فعل مرکب است که به معنای «ارسال» است. این فعل باید در ساختار فعل به درستی به کار رود.
ب - فعل «دارم» به معنای «دارایی» و یا «داشتن» است و نمیتواند به معنی انجام دادن چیزی یا کاری باشد.
ج - در عبارت «باید آن را ارسال کنم»، فعل «کنم» با «باید» و همچنین با شخص اول (من) سازگار است، در حالی که در عبارت «باید آن را ارسال دارم» این تطابق وجود ندارد.
به علاوه، من میدانم که یکی دو تن حبذاکش آنجا هستند که در هر قدم برایت کف میزنند، اما هیچگاه این طور ننویس، «اینکه چرا پاسخ اولی و دومیام»، میتوانی بنویسی «رفتهام، کردهام، شدهام، دیدهام، خوردهام، خوابیدهام ...» به این معنی که «ام» تنها وقتی مینویسی که کلمهات (متوجه شدی؟) مختوم به «ها» غیر ملفوظ باشد.
برای امروزت (نه امروز ات) همین بس است. تا سبق آینده، خدا نگهدارت.